پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله میرزا حسین نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله میرزا حسین نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله میرزا حسین نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله میرزا حسین نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۷

آیه الله حاج میرزا حسین نوری , به سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در همدان متولد شدند. مقدمات علوم حوزوی رااز محضر پدر بزرگوارشان و دیگراساتید حوزه همدان فرا گرفتند. آنگاه به سال ۱۳۲۳ به قم مشرف شدند و سطوح عالیه راازاساتید حوزه علمیه بهره مند شدند.

سپس به دروس عالی خارج فقه واصول راه یافتند واز محضر مرحوم آیه الله حجت , آیه الله داماد, آیه الله بروجردی و حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه ,استفاده کردند.ایشان مباحث معقول و فلسفه و حکمت رااز علامه طباطبائی فرا گرفتند. آیه الله نوری از همان سالهای آغازین تحصیل به تدریس پرداختند و دروس معمول حوزه های علوم اسلامی را در سطوح مختلف , تدریس کردند واینک سالهاست که مشغول تدریس دروس خارج فقه واصول هستند. برخی از آثار قلمی ایشان عبارت است از: [ انسان و جهان] ,[ جهان آفرین] ,[ شگفتیهای آفرینش] ,[ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر] ,[ بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه] ,[ راهنمای نهج البلاغه و شروح آن] و…

حوزه : لطفاازابتدای آشنائی خودتان با حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , سخن بگوئید.

استاد: با عرض تسلیت به مناسبت ارتحال جانسوز حضراامام امت قدس سره الشریف به محضر مقدس حضرت ولی عصر[ ارواحنا فداه] بنده , در سال ۱۳۶۳ قمری (۲۳شمسی ) پس از آن که در حوزه علمیه همدان تا شرح لعمه و قوانین خوانده بودم به قم آمدم . و درابتدای ورود شنیدم که در عصرهای جمعه , حاج آقا روح الله , که یکی ازاساتید و علمای بزرگ قم است , در آن زمان اینگونه مشهور بودند, در مدرسه فیضیه زیر کتابخانه , درس اخلاق می فرمایند و جمعیت زیادی در آن جلسه شرکت می کنند. بنده همان اولین جمعه شرکت کردم . حدیثی که آن روز محور بحث امام[ ره] بود حدیثی از حضرت پیغمبراکرم[ ص] در معرفی و بیان صفات اولیاءالله بود و مضمونش این بود:

ان اولیاءالله , سکتوا و کان سکوتهم فکرا ونظروا فکان نظرهم عبره و نطقوا فکان نطقهم حکمه و مشوا و کان مشیهم بین الناس برکه .

یعنی : نشانه اول اولیای خدااین است که سکوتشان توام با فکر است , سکوتشان غفلت و عدم توجه نیست . (این حدیث در وسائل ج ۱ ص ۶ ذکر شده است و در بعضی نسخه ها بجای[ کان سکوتهم فکرا سکوتهم ذکرا] آمده است و معنای آن این است که سکوتشان یاد خداست ) نشانه دوم این است که نگاهشان , عبرت است . بهیچ چیز با نظر سطحی و ساده نمی نگرند, بلکه نگاهشان با عبرت گرفتن توام است . نشانه سوم این که حرف می زنند, ولی حرفشان همه حکمت است . حکمت آن کلامی است که براساس حقایق این عالم استواراست . کلامی است که به سعادت بشر, سعادت مادی و معنوی , کمک می کند .

نشانه چهارم این که راه می روند و راه رفتنشان در میان مردم برکت است زیرا حرفشان حرکتشان همه و همه برای راهنمائی مردم و روشن کردن راه زندگی مردم است ازاین جهت مشیتشان بین مردم برکت است . پس از آن , شرکت دراین جلسه پر برکت و تحول آفرین را یکی از کارهای خود قرار دادم و هر جمعه در آن شرکت می کرد. حضرت امام با بیان رسا و مطالبی که از تبحر دراحادیث اسلامی و عرفان واخلاق سرچشمه می گرفت و با خود ساختگی و تهذیب نفس امام توام بود هر روز درس بزرگی ازاخلاق را می داد و گامهائی در راه تکامل پیش می برد.

حوزه :از حضرت عالی بعنوان یکی ازشاگردان حضرت امام , خواهش می کنیم که چند نمونه از ویژگیهای آن بزرگوار را برای ما و خوانندگان بفرمائید.

استاد: یکی از خصوصیات و مزایای که در حضرت امام وجود داشت موضوع رعایت نظم بود.امام[ رض] در نظم نمونه ای بودند و موضوع نظم در تمام کارهای ایشان منعکس بود مثلا در درس گفتن , مطالب را خیلی عالی و مرتب تنظیم می کردند. و همین تنظیم مطالب , کمک بسیار موثری در بهتر فهمیدن و زودتر فهمیدان مطالب درسی بود. همین طور مطالبی را که می خواستند بنویسند در نوشته هایشان نظم کاملا منعکس بود.از لحاظ مطالبی ه می خواستند بنویسند دسته بندی شده و مرتب شده ,اختتامش و افتتاحش را و طرز پشت سر هم قرار گرفتن مطالب , خلاصه , خیلی حساب شده و منظم بود. در آثار قلمی که از حضرت امام قدس سره , باقی مانده است , نظم بطور کامل در آنها منعکس است وازاین نظر برای ما سرمشق است که چگونه باید مطالب را برشته تحریر در آورد. آن اندازه که مااطلاع داشتیم , وقت غذا خوردنشان , وقت استراحتشان , وقت مطالعه , وقت جواب نامه ها, تمام اینها براساس نظم و برنامه بود. فراموش نمی کنم وقتی که درس می فرمودند بعضی از کسانی که در درسشان شرکت می کردند مرتب نمی آمدند مثلا چهار دقیقه , پنج دقیقه یا بیشتر, دیرتر وارد جلسه درس می شدند. چون ایشان خیلی مقید به نظم بودند یک روز در درس فرمودند که ما باید منظم در درس حضور پیدا کنیم . چنانکه در موقع رفتن ازاینجا همه با هم بیرون می رویم , باید موقعی هم که برای درس می آییم , همه با هم وارد جلسه درس بشویم تاخیر بعضی ازافراد باعث می شود که درس را درست نفهمند یکی از علمای بزرگ , که مورد وثوق واعتماد کامل است , می گفتند که : امام یکی از تابستانها که در تهران بودند, آیت الله العظمی سیدابوالحسن رفیعی قزوینی , که از فقها و حکمای بزرگ بودند (در زمان آیت الله العظمی بروجردی به قم آمدند و چند ماهی در قم درس شروع کردند, بنده هم شرکت می کردم ) هم در تهران بودند وامام در درس ایشان شرکت می کردند.ایشان در مسجد جمعه تهران برای نماز مغرب و عشاء اقامه جماعت می نمودنداما منظم نمی آمدند.امام چون مقید به نظم بودند روزی که آقای رفیعی دیر کردند, پا شدند و به مردم یعنی آنها که در آن نماز جماعت شرکت می کردند, گفتند که : بیایید با هم به آقا بگوییم مرتب بیاید.این جوری که ایشان غیرمرتب می آیند وقت بسیاری از مردم تضییع می شود. همه ما با هم به آقا بگوییم که مرتب تشریف بیاورند. بعد آقا تشریف آوردند و شروع کردند به نماز, نماز که خوانده شد, یک نفر به آقا گفت که یک سید جوانی به مردم می گفت که به آقا بگوییم مرتب بیایند. نقریبا, نسبت به نامرتب آمدن شمااعتراض داشت . آقای رفیعی فرمودند:

آن سید, کی بود؟ دراین حال امام آن طرف نماز می خواندند. آن شخص امام را نشان داد. تاایشان چشمشان به امام افتاد, فرمودند:

ایشان حاج آقا روح الله هستند, مرد بسیار فاضل و وارسته و بسیار باتقوا و منظم و مهذب هستند.اگر یک وقت من دیر آمدم ایشان را جلو بیندازید به جای من نماز بخواند. حق باایشان بوده است .

از مزایای دیگرامام , که یکی از مزایای بارزاست , بیان ایشان است . بیان بسیار قوی داشتند. مطالب را روشن می کردند و فروع را به اصول بر می گرداندند.

بیانات ایشان در پیشرفت انقلاب در بیدار کردن افکار و بسیج کردن مردم نیز, خیلی موثر بود. یکی دیگراز مزایای مهم حضرت امام , قلم ایشان است . قلم بسیار قوی داشتند.ایشان هم مرد بیان بودند و هم مرد قلم . هر چند در هر دو نبوغ و قدرت زیادی داشتند ولی بنظر بنده قلمشان از بیانشان قوی تر بود. پیام ها و نامه های ایشان نیز درایجاد و تداوم انقلاب خیلی موثر بود کتبی که ازایشان به جای مانده , حتی وصیت نامه سیاسی الهی معظم له , دارای نثر شیوا و رسائی است . مخصوصا در درس گفتن و نوشتن مطالب علمی , به جمیع ابعاد مساله توجه داشتند. هر مساله ای را که عنوان می کردند آن رااز تمام ابعاد مورد بررسی قرار می دادن, بطوری که وقتی بحث به پایان می رسید, هیچ نکته ابهام و تاریکی برای کسی باقی نمی ماند مثلا در مسائل فقهی , حدیثی را که ذکر می کردند,اول رجال آن حدیث را کاملا مورد بررسی قرار می دادند.از آن پس , مفاهیم الفاظ حدیث , بعداز آن ,اقوال علماء را در رابطه با آن مساله مورد توجه قرار می دادند. بعدا نظر خودشان راابراز می کردند و محققا نه بحث می کردند که مطالب کاملا روشن می شد.

حوزه :امام به فقه سنتی , در بیاناتشان و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی , که از آن بزرگوار بجای مانده است , تاکید داشتند و در عین حال معتقد بودند که : فقه ما جوابگوی تمام مسائل را تمام اعصار وازمنه است , لطفا بیان کنید چگونه ؟

استاد:امام معتقد بود, فقه ما همان فقه سنتی و فقه جواهری باید باشد. در عین حال که فقه سنتی است , پویا هم هست و جوابگوی تمام مسائل , در تمام اعصار وازمنه است .

روی همین جهت , در ضمن بیان یک دوره فقه کامل , مسائلی را نیز که در زمان ما بوجود آمده یا ممکن است در آینده , در نتیجه پیشرفت علم , بوجود بیاید مطرح می کردند و به همه آنها جواب می دادند و برای آنها ادله ای ذکر می کردند, تا نشان بدهند, فقه ما جوابگوی تمام احتیاجها, در تمام اعصار وازمنه هست . و لذا هست . و لذا در تحریرالوسیله نیز مسائلی را که در زمان ما بوجود آمده , یا ممکن است در آینده به وجود بیاید و هنوز وجود نیامده , به عنوان مساله مستحدثه مطرح کرده اند .

مثلا در تحریرالوسیله ,انواع بیمه ها و مسائل مربوط به بیمه ها را بیان کرده اند.انواع معامله سفته ها را بیان کرده اند مساله سرقفلیها, مسائل مربوط به بانکها, مسائل مربوط به چکها, مسائل مربوط به قرعه کشی و بخت آزمائی , مسائل مربوط به تلقیح و تولید مصنوعی و مسائل مربوط به تشریح بدن میت را بطور دقیق بیان فرموده اند. در تشریح بدن میت فرموده اند:اگر حفظ حیات مسلمانها متوقف باشد بر تشریح بدن میت و تشریح غیرمسلمان ممکن نباشد, جایز است مسلمانها تشریح کنند, ولی اگر فقط می خواهند بدانند که بدان چطوری تشکیل شده , و حفظ حیات مسلمانان مورد نظر نباشد, در آن صورت تشریح کردن بدن مسلمان را جایز نمی داند. در مساله چهارم از مسائل مستحدثه می فرمایند:اگر تشریح بدن میت فقط برای تعلیم باشد,اشکالی نیست دراین که کسی که تشریح و بدن میت را پاره پاره می کند, باید دیه پاره کردن و بریدن اعضاء میت را به ورثه آن میت بپردازد, زیرا گفتیم این قصد واین هدف مجوز تشریح نیست .اما در مورد ضرورت یعنی اگر حیات مسلمانها بر تشریح متوقف باشد, بعید نیست که بگوییم اصلا دیه هم دراینجا لازم نیست .

در مساله پیوند زدن یک عضواز بدن کسی به بدن دیگری فرموده اند: قطع عضواز میت برای پیوند زدن به عضو بدن زنده , در صورتی که آن میت مسلمان باشد, جایز نیست چون بدن مسلمان بعداز مرگ , همان احترامی که در حال حیات داشت , دارد مگر در صورتی که حیات و زندگی آن مسلمان موقوف باشد بر بریدن بدن میت و پیوند زدن بدن میت به بدن زنده در این صورت جایزاست .

ولی اگر حیات و زندگی مسلمان متوقف بر پیوند زدن از بدن این میت نباشداما حیات عضوض متوقف باشد می فرمایند: ظاهرا که جایز نباشد که بدن این میت را ببریم که عضو آن فرد مسلمانان را زنده نگاه بداریم .اگر عضوی از بدن این میت مسلمان را دراین صورت ببرند گناه کرده اند و باید دیه اش را هم بدهند. سپس می فرماینداین در صورتی است که خود آن شخص میت در حال حیاتش اذن نداده باشد برای این کاراما اگر میت در حال حیاتش اذن داده باشد یا وصیت کرده باشد که عضوی از اعضای او, مثلا کلیه , را پس از مرگ بردارند به بدن فرد دیگری پیوند بزنند در تحریرالوسیله این موضوع را جایز ندانسته اند, ولی در کیهان مورخ ۱۳۶۸/۰۳/۳۱ دراستفتائی که ازایشان شده بود, آمده است : در صورت وصیت متوفی اهداء کلیه و سایراعضای او به بیمار بلامانع است .

بعداز آن می فرماید:اگر میت خودش اذن نداده آیااولیای میت می تواننداذن بدهند که عضوی از بدن او را قطع کنند و به بدن یک فرد زنده پیوند بزنند؟ ظاهراین است که اولیاء میت نمی توانند چنین اذنی بدهند.اگراذن دادن و کسی آمد قطع کرد معصیت کرده است . و آن شخص , که قطع کرده , علاوه براین که معصیت کرده دیه هم باید بدهد. در مساله ششم ذکر کرده اند که مانعی نیست از بدن میت غیرمسلمان قطع کنند و به بدن مسلمان پیوند بزنند, ولی یک اشکال بوجود می آید: بدن غیرمسلمان میته و نجس است و پیوند آن به بدن مسلمان سبب می شود که نماز آن مسلمان باطل شود چون حامل عضو نجس و میته است , مگراین که بگوئیم وقتی که عضو بدن میت غیرمسلمان , به بدن مسلمان پیوند خورد و حیات دراو حلول کرد و خون دراو جاری شد در حقیقت رفته رفته عضو بدن مسلمان شد نه نجس است و نه میته و دراین صورت نماز آن شخص صحیح است .از آن پس می فرمایند:اگر عضوی رااز حیوان نجس العین , مثل سگ , قطع کنند و به بدن مسلمانی پیوند بزنند و آن عضو رفته رفته جزء بدن مسلمانان شود و در آن حیات حلول کند نماز مسلمان با آن , صحیح است . از آن پس می فرمایند:اگر گفتیم پیوند زدن عضو بدن زنده به بدن انسان زنده دیگر جائزاست آیا می توانداین شخص زنده , عضوش را به این منظور بفروشد و پول بگیرد؟ فرموده اند: بله ,اگر قائل باشیم به جواز, ظاهرا ببعش جائزاست و می تواند عضو خودش را بفروشد تااین که بعد از مرگش از آن در راه پیوند زدن به بدن کسی دیگراستفاده شود.اگر قائل شویم که اولیای میت هم می تواننداعضای میت را پس از مرگ , برای این که در راه پیوند زدن از آن استفاده شود بفروشنداولیای وی نیز می توانند برای این منظور بفروشند, ولی باید توجه داشت که پولی که از این راه بدست ورثه می آید, ورثه نمی توانند در هر راهی که می خواهند مصرف کنند, بله باید آن را فقط برای میت مصرف نمایند حال یا دین میت رااز آن بدهند یا در خیرات برای میت مصرف کنند و وارث نمی توانداز آن ارث ببرد و حقی نسبت به آن نخواهد داشت .

مساله ای را که بعد عنوان کرده اند مساله فروش خون است . فقهای متقدم می گفتند که خون چون نجس است نمی شود فروخت . شیخ انصاری هم در مکاسب محرمه دارد که خون را نمی شود فروخت . ولی ایشان می فرمایند ما دلیلی نداریم به این که هر چه نجس است نمی شود فروخت . وقتی که شی نجس , دارای منفعت حلال و مشروع و مورد نظر عقلا باشد, می توان آن را فروخت و در برابر, گرفتن پول حلال است ازاین جهت فروش خون اشکال ندارد. مساله دیگری را که عنوان کرده اند عبارت است ازاین که : حیواناتی مثل گوسفند, گاو, شتر, مرغ و بالاخره حلال گوشت که با دستگاه ذبح می شوند حرامند یا حلال ؟ایشان فرموده اند:اگر با دستگاه ذبح شوند حرام می باشند هر چند جمیع شرایط هم جمع باشد. بعد مساله ای عنوان کرده اند که برای امام و والی مسلمانها در زمینه اموراقتصادی جایزاست آنچه را که صلاح مسلمانهاست انجام بدهد و برای جناس نرخ گذاری کند, یا تجارتها را محصور و محدود نماید. خلاصه , آنچهبه مصلحت جامعه است , والی مسلمانها قدرت واختیار دارد که آن راانجام دهد. پس از آن فرموده اند: یکی از مسائل مستحدثه که در عصر ما تحقق یافته و ممکن است در آینده تحقق بیشتر پیدا کند, مساله تغییر جنسیت است , که جنس مرد را با وسایل جراحی و طبی تبدیل و زن کنند, یا زن را تبدیل به مردلاایشان فرموده اند که : تغییر جنسیت حرام نیست . اگراین عمل روی خنثی انجام بگیرد و بوسیله عمل جراحی با رعایت زمینه ای که وجود دارد خنثی را به صورت زمان یا مرد در بیاورند حرام نیست . حال که حرام نیست آیا در مواردی واجب هست یا نه ؟

اگر زنی در روح خود تمایلاتی مانند تمایلات مردانگی احساس کرد, یا مرد در روح خود تمایلاتی مانند تمایلات زنان احساس کرد, آیا واجب است تغییر جنسیت بدهد و شخص را در صورت اول به مرد و در صورت دو شخص را به صورت زن در بیاورند؟

می فرمایند: ظاهرااین اقدام واجب نیست . بعدا ذکر کرده اند که اگر شخص خودش , ثبل از عمل جراحی و طبی , بداند که داخل در جنسی مخالف است و عمل جراحی و طبی , جنس را عوض نمی کند, بلکه همان واقعیت را تحقق می بخشد مثلااین زن , طوری خلقت که واقعا مرداست و ظاهرا زن است ,اگر عملی صورت بگیرد, نه این که زن را مرد کند, بلکه مرد بودن این فرد را آشکار کند, آیااین چنین فردی برایش واجب است که کار مردها راانجام بدهد مثلا نماز مغرب و عشاء و صبح را بلند بخواند چون واقعا مرداست ؟ آیا براین فرد دراین صورت واجب است که آنرا جنس واقعی خودش را بر خود مترتب کند, نه آنچه را که شکل ظاهریش ایجاب می کند؟ آیااصلا حرام است که این زن آثار واحکام زن را عملی بکند؟اگر بداند که واقعا مرداست آیا بایستی آنچه را که بر مرد واجب است انجام بدهد. آیا واجب است آن چیزهائی که مربوط به زن است واین فرد دارد کنار بزند یا نه ؟امام فرموده انداگرانجام تکالیف شرعیه مرد متوقف باشد براین کار, بلکه واجب است در آن صورت که اصلا ظاهر را عوض کند چون واقعا مرداست .

بعد مساله ای را عنوان کرده اند که اگر زنی شوهر کرد و بعدا جنس خود را تغییر داد, روی همان اساسی که گفتیم , پس ازاین که مرد شد, ازدواج اواز حین تغییر جنسیت , باطل می شود. شوهر بایستی مهریه این زن که اگر بااو آمیزش کرده قبل ازاین که تغییر پیدا بکند بدهد, ولی اگر قبل از آمیزش ,این زن رفت و جنس خود را تغییر داد, آیا باید نصف مهراین زن را بدهد یا همه مهریه او را؟ بعدا فتوا می دهند که : بله , حتی اگر قبل از آمیزش هم زن رفت این کار را کرد, مرد, باید تمام مهراین زن را بدهد. همین طوراگر مرد رفت جنسش را عوض کرد, ازدواج باطل می شود.اگر میان آنها آمیزش محقق شده مرد باید تمام مهر را بدهد واگر آمیزش هم محقق نشده باز هم باید تمام مهر را بدهد. حالااگر مرد و زن هر دو رفتند جنس خود را عوض کردند,اینجا نیز فرموده اند که :اگراین تغییر و تحول مقارن با هم نباشد بازازدواج باطل می شود مثلاامروز زن رفت خودش را مرد کرد و فردا مرد رفت خودش را زن کردامااگر هر دو در یک آن , جنسشان را تغییر دادند, فرموده اند: بعید نیست نکاح اولی باقی باشد, ولی احوط تجدید نکاح است . بلکه , دراین صورت نکاح اولی باقی است , منتهی بعدازاین وظیفه ها تغییر می کند. می فرماینداگر جنس مرد تغییر پیدا کرد و زن شد, ولایتش بر فرزندش ساقط می شود. ولی اگر زن آمد و خودش را مرد کرد, آیا ولایت بر فرزندان صغیر خود دارد؟

می فرمایند: نه چون ازاول بخاطراین که مادر بوداست ولایت نداشته است ,اکنون نیز ندارد. دراین صورت ولایت مال جد می شود.اگر جد نداشته باشد, ولایت از آن حاکم شرع است .

در رابطه با صوم و صلاه مسافر, از آنجا که دراین زمان , وسائل جدیدی برای انجام مسافرتها بوجود آمده است , فرموده اند:

اگر هواپیمائی چهار فرسخ عمودی برود, نماز و روزه قصر خواهد بود چون در شکسته شدن نماز فرقی میان مسافت عمودی وافقی نیست امااگر دو فرسخ عمودی رفت بعد جاذبه زمین به طریق علمی نسبت به هواپیما خنثی شد, بطوری که کره زمین حرکت می کند, ولی هواپیما متوقف مانده است و بعداز آن هواپیما به زمین برگشت , در حالی که زمین مثل یک نصف دایره ای دور زده بود, می فرمایند: دراینجا نماز و روزه شخص قصر نیست . منظورامام این است که در صورتی نماز و روزه قصراست که ما مسافرت کنیم و ما حرکت کنیم ,اما دراینجا ما که حرکت نکرده ایم , بلکه زمین حرکت کرده و جای خود را در فضا تغییر داده است . بعد مثال می زنند:اگر هواپیمااز بغداد پرواز کرد و عمودی دو فرسخ بالا رفت و در فضا ماند, بدون این که حرکت بکند و بعداز چند ساعت به زمین فرود آمد, در حالی که در لندن فرود آمد. فرض کنیم ما بین بغداد و لندن در حرکت وضعی زمین ۳ ساعت تفاوت ساعت است . باید توجه داشته باشیم که حرکت وضعی زمین از غرب به شرق است و زمین که از غرب به شرق می چرخد, دراین سه ساعته هواپیما در جای خود بی حرکت مانده است , ولی لندن در ضمن حرکت کره زمین از طرف غرب بطرف شرق در فضا بجای بغداد آمده است ازاین روی هواپیما که فرود آمد در لندن فرود آمد واین شخص که صبح از بغداد حرکت کرده و در لندن فرود آمده است , نماز و روزه اش تمام است . علت مطلب این است که این شخص پرواز حرکت نکرده به لندن , بلکه لندن آماده در زیراین نقطه ضمنا باید توجه داشت که سرعت حرکت نقاط مختلف زمین در حرکت وضعی مساوی نیست زیرا هر کره ای که بدور محور خود بچرخد, سرعت حرکت نقاط مختلف آن مساوی نخواهد بود و هر نقطه که بقسمت وسط نزدیکتر باشد, حرکت آن کندتر می شود و بالاخره حرکت در قطب بصفر می رسد. در نتیجه تحقیق معلوم شده که نقطه روی خط استوا در هر دقیقه , تقریبا, ۲۸ کیلومتر و در هر ساعتی ۱۴۸۰ کیلومتر و سرعت نقطه تهران , که در حدود ۳۶ درجه در شمال خط استوا واقع شده , در هر دقیقه ۵.۲۲ کیلومتر می باشد.

مساله دیگری را پس از آن عنوان کرده اند که اگر شخصی نماز صبحش در تهران فوت شد و بعداز آن سوار هواپیما شد و بسوی اسلامبول , که در غرب است , پرواز کرد و چون که هواپیما بین تهران واسلامبول را یک ساعته پرواز می کند, نیم ساعت بطلوع خورشید مانده , وارداسلامبول شد و نماز صبح خود را قبل از طلوع خورشید خواند, نمازش اداءاست و نماز قضا در گردن او باقی نمی ماند. پس از آن می فرمایند:اگر شخصی نماز صبحش قضا شد, ولی می تواند به هواپیما سوار بشود و بطرف غرب (چون در غرب دیرتراز شرق اوقات نماز تحقق پیدا می کند) پرواز کند و به نقطه ای برسد که نماز صبحی که قضا شده است آنجااداء باشد, آیا براو واجب است این کار راانجام بدهد و چون بر شخص لازم است نمازش را نگذارد قضا بشود وادا بخوانداین کار را بکند؟

ایشان این مساله را عنوان کرده و فرموده اند :[ الظاهر ذلک] یعنی اگر عذر و حرجبی در بین نباشد, براین شخص لازم است که اینکار را بکند.

از آن پس مساله را عنوان کرده انداین است :اگر هلال لیله فطر را دراسلامبول دیده , بعد مسافرت کرده به تهران اما در تهران , شب آخر ماه رمضان است ( این کلام روی آن مبنائی است که اختلاف افق را دراوقات ماه موثر بدانیم که امام , قدس سره ,این طور قائل بودند) آیا بر این شخص صوم واجب است ؟ فرموده اند: [الظاهر ذلک] ظاهراین است که روزه را باید بگیرد. چون الان در تهران است و در تهران تکلیفش این است . حتی می فرمایند روزه را بگیرید ولواین که دراسلامبول سی روز هم روزه گرفته باشد. مساله دیگراین است که اگر مسافری با هواپیمائی مسافرت کند که حرکتش مساوی حرکت زمین , ولی سیرش مخالف سیر زمین باشد یعنی مثلا کره زمین که از غرب به شرق حرکت می کنداین دارداز شرق به غرب می رود.اگراینجور حرکت کرد فلا محاله اگراول طلوع شمس حرکت کرد, همیشه اول طلوع است .اگر هزار ساعت هم در حال پرواز باشد بازاول طلوع آفتاب است .اگر حرکت آن هواپیما دراول ظهر بود همیشه اول ظهراست , نصف شب بود همیشه نصف شب است چون همان اندازه که زمین به این طرف دارد می آید هواپیما هم به همان اندازه دارد می رود به آن طرف . فرموده اند: آیا براین شخص سفر حرام است ؟ چون لازمه اش این است که نمازاصلا نخوانده . حالا فرض کنید نما زصبحش را هم خوانده و حرکت کرد, دیگر باید نماز نخواند. یااین که سفرش جایزاست و نماز براین شخص واجب نیست نه اداء و نه قضاء چون نماز بر کسی واجب است که صبح و ظهر را در کند, نصف شب را درک کند.این شخص اوقات را درک نمی کند, همیشه برایش همان وقتی که بود, هست , یااین که برود ولیکن قضا را بخواند. امام می فرمایند: ظاهرااین چنین مسافرتی جائز نیست , ولی اگر بگوییم مسافرت او جائزاست و یا بگوئیم جایز نیست ولی این مسافرت راانجام داد, فالظاهر عدم الصلوه علیه اداء ولاقضاء یعنی , نماز براین شخص واجب نیست , چون نماز بر کسی واجب است که دخل علیه وقت الصبح , دخل علیه وقت الظهر یعنی وقت صبح و وقت ظهر براو داخل شود واین شخص این طور نیست .البته منظور حضرت امام , قدس سره ,این است که فقه ما تمام این مباحث را در بر می گیرد و زمینه طرح همه این قبیل مسائل را دارد. ما خود می توانیم در دلائل این مسائل فکر کنیم . چون لازم است صاحب نظر باشیم ممکن است یکوقت نظریه دیگری در مقابل نظریه معظم له اتخاذ کنیم .

و بالاخره می فرمایند:اگر کسی رفت قطبین , که شش ماه شب و شش ماه روزاست , آیا در سرزمین ما که هر ۲۴ ساعت ۵ نماز دارد آنجا هم همینظوراست ؟ باید محاسبه کرد و براساس اوقات سرزمین ما نماز خواند؟ یا خیر در شش ماه شب , فقط دو تا نماز دارد: یک نماز مغرب و یک عشاء. و در شش ماه روز, دراول روز یک نماز صبح و در وسط روز هم نماز ظهر و عصر؟امام می فرمایند: نمازها مال اوقات خاص است . ممکن است صبح و ظهر و شب برای یک نفر در ۲۴ ساعت تحقق پیدا کند برای فرد دیگر در یک ماه و برای فرد ثالثی در ۶ ماه و میزان و معیار تحقق این اوقات است . لذاایشان می گویند در آنجا روزه اصلا واجب نیست چون ماه رمضان ندارد.

می فرمایند:اگر کسی با قمر مصنوعی یا سفینه فضائی حرکت کند و برسد به خارج جاذبه زمین و حالت بی وزنی پیدا کند, نمازش را چگونه انجام دهد؟امام می فرمایند:این شخص اگر ممکن باشد بایستد, بطوری که پاهیش رو به زمین باشد و قبله را مراعات کند و نمازش را بخوانداگرامکان ندارد که بایستد نمازش را معلق بخواند.

و نیز می گویند:اگر شخصی سوار قمر مصنوعی یا سفینه فضائی باشد و در یک شب و روز, ده دفعه دور زمین چرخید,این ده دفعه که دور زمین می چرخد ده دفعه از نور به ظلمت واز ظلمت به نور می رود, ولی ما در ۲۴ ساعت یک مرتبه از نور به ظلمت می رویم نور ما روز و ظلمت ما شب ما است .این شخص که ده دفعه از نور به ظلمت رفته یعنی ده تا روز دارد, ده تا شب دارد. آیا باید ده تا نماز صبح و ظهر و عصر بخواند؟ آیا ملاک و میزان حال خود شخص است یا ملاک میزان حال اهل زمین است ؟ آیا بر آن شخص پنج نماز برای هر دوری واجب است یا پنج نماز برای جمیع ادو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.