پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله سیدعزالدین زنجانی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله سیدعزالدین زنجانی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله سیدعزالدین زنجانی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله سیدعزالدین زنجانی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۹

خوانساری و فقه واصول مرحوم آیه الله بروجردی شرکت کردند.

آیه الله زنجانی سالهاست که در مشهد مقدس رحل اقامت افکنده اند و به تدریس , تفسیر فلسفه و دروس خارج فقه اشتغال دارند.ایشان دارای تالیفاتی هستند که منتشر نشده است .از آثار منتشر شده ایشان می توان از[ شرح خطبه حضرت زهراء] نام برد.

حوزه : حضرت استاد, لطفااز خاطرات آموزنده ,از دوران تحصیلی درمحضر حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , برای ما و خوانندگان مجله , مطلبی را بیان بفرمایید.

استاد: بسم الله الرحن الرحیم .اعوذبالله من الشیطان الرجیم وصل الله علی محمد وآله الطاهرین واللعنه علی اعدائهم اجمعین .

با عرض تعزیت و تسلیت به مقام معظم حضرت ولی عصر[عج] , در یا سوک مهم و مصیبت بزرگ و عرض تسلیت به امت شهیدپرور و به مسوولین محترم , امیدوارم خداوند تبارک و تعالی با حسن نیت و خلوص مسوولین محترم به آنان توفیق ادامه راه آن بزرگوار و تعقیب مرام آن حضرت را بدهد, تاازاین طریق مقداری این فاجعه بزرگ و مصیبت عظمی تدارک گردد انشاءالله .

من در زمان حیات حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , در مصاحبه با مجله شما مطالبی را به عنوان خاطره ,از آن بزرگوار نقل کرده ام .

اکنون برایم خیلی مشکل است که بعداز رحلت آن بزرگوار,از خاطرات دورانی که خدمت ایشان بودم سخن بگویم . دوران زیادی که خدمت ایشان بودم , تمام آکنده از خاطرات خوب و بیادماندنی است . تمام آن لحظات مانند یک دستورالعمل اخلاقی و عرفانی ,انسان پرور و زندگی سازاست . بازگو کردن بخش کوچکی از آن نیز, به درازا خواهد کشید واز حوصله این مقال خارج می گردد. ناچار به ذکر چند نمونه کلی اکتفا می کنم .

آنچه من در دوران تحصیل در خدمت ایشان یافتم و می توانم در پیشگاه ذات احدیت شهادت بدهم ,این است که احراز کرده ام و به وجدان یافته ام که آن مرحوم براستی غمخوار و دلسوز برای اسلام بود.البته طبیعی است که تمام مسلمانان و مراجع به اسلام علاقه دارند و برای آن دل می سوزانند و غمخوار هستنداما غمخواری حضرت امام[ ره] چیز دیگری بود و کیفیت دیگری داشت .

یک وقت شما عیادت مریضی می رویداز باب این که عیادت مریض صواب دارد. بطور طبیعی هم برای مریض دل می سوزانید واز بیماری او ناراحت هستید.

دراینجا مادر مریض هم ناراحت است و دل می سوزاند, آیا می شود میان ناراحتی شما, با ناراحتی و دل سوزاندن مادر مریض مقایسه کرد؟

غم خوارگی حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , برای اسلام ,اینگونه بود. غیرقابل مقایسه با غمخواری دیگران بود.این امر در تمام زوایای زندگی ایشان بوضوح مشخص است .

این خاطره , هیچگاه از یادم نمی رود که حدود چهل و چند سال پیش , یکی از نوچه های سروی کتابی نوشت به نام[ اسرار هزارساله] و در آن کتاب همه چیز را به مسخره گرفته بود و به تمام مقدسات اهانت کرده بود. آن زمان به لحاظ قدرت طاغوت ,اوضاع بگونه ای بود که می توانست این حرفها, طرف دارانی پیدا کند.

در حوزه های علمیه , نسبت به پاسخ گوئی به اینگونه شبهات احساس خلاء می شد. هنوز سیدناالاستاد, مرحوم علامه طباطبائی , به قم تشریف نیاورده بودند.

من به اقتضای شور و حال جوانی و به لحاظ احساس خطری که از نشراین کتاب پیدا کرده بودم , به همراه تعدادی از طلاب جوان , با یک دنیا امید, خدمت یکی از آقایان مراجع رفتیم و عرض کردیم : چنین کتابی نوشته شده است و به سرعت دارد نشر می یابد. ترس ازاین می رود که این شبهات بدون جواب دراذهان مردم , بویژه طبقه جوان و تحصیل کرده باقی بماند. باید برای آن فکری بشود و آقایان مراجع نسبت به تهیه جواب برای این کتاب , مسوولیت بیشتری دارند.

آن آقای مرجع , با ناراحتی زیاد به ما فرمودند: شما به این کارها, کاری نداشته باشید.

شما سرتان را پایین بیندازید و مشغول درس و بحث خودتان باشید و این عبارت را خواندند[ الباطل یهجر بترک ذکره] ما که با یک دنیا امید رفته بودیم , هیچگاه انتظار چنین پاسخی را نداشتیم و بسیار افسرده خاطر و ناراجت شدیم .این غمخواری مرجعیت , بسیار حساس بود, مخصوصا که ایشان دراطراف آذربایجان نفوذ بسیاری داشتند. مرحوم حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , آن زمان , یک مدرس عادی اسفار بودند و هنوز حتی تدریس فقه واصول را شروع نکرده بودند. حضرت امام , درس را تعطیل کردند و بعد معلوم شد, به تهیه جوابی برای این کتاب مشغول شده اند. براثر کار زیاد, روی این جواب , چشم شریف ایشان ناراحتی پیدا کرد, بگونه ای که در آن ایام مجبور شدنداز یک عینک دودی رنگ استفاده کنند. حاصل زحمت ایشان , کتاب کشف الاسرار است که در پاسخ به کتاب اسرار هزارساله , به خط زیبائی خودشان , تالیف کرده اند.

از راه تواضع زیاد و ورحیه شاگردپروری قبل از چاپ , آن نوشته را به حقیر دادند و فرمودنداگر نظری دارید بیان کنید.

بنده از مطالعه آن دریافتم که جای هیچ گونه حرفی نیست و آنچه گفتنی بوده است ,ایشان فرموده اند و مطلب باقی مانده ای ندارد.

در چاپهای اولیه , حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , راضی نشدند که نام مولف بیاید و در توجیه عدم رضایت خود می فرمودند: من این کتاب را برای رضای خدا نوشته ام , نه برای نام آوی خودم .این کتاب را بعدا, ساواک با دقت و وسواس از کتاب فروشی ها جمع می کرد و نگهداشتن آن را جرم می شمرد که مجازات سختی داشت .

دراینجا تذکراین نکته را ضروری می دانم که ازابتدای آشنائی ام با حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , یک خلوص نیت عجیبی را درایشان مشاهده کردم خلوص نیتی که تاکنون یادم نمی آید مشابه آن را در دیگری دیده باشم .

هر کسی باایشان ,اندک تماسی داشت ,این مساله را به خوبی درک می کرد.

از باب نمونه : در حوزه های علوم دینی , معمول بود که بعداز فوت مرجعی ,اطرافیان دیگر مراجع , تلاش فراوانی می کردند که مجلس ختم بر پا کنند و رساله توزیع کنند. تایید و تمجیدهای فراوان می کردند و خلاصه , پولهای زیادی در ترویج از مرجع مورد نظرشان صرف می کردنداما امام , رضوان الله تعالی علیه , بطور کلی این مسائل به کنار بودند و هیچگاه اجازه ندادند, حرکتی در ترویج ازایشان صورت بگیرد. هر چه از مقام و منزلت و محبوبیت برای ایشان آمده است , خودش آمده است , نه این که ایشان به سراغش رفته باشد. اگر مقام و منزلت مشروع به سراغ شخص بیاید یک موهبت الهی است و لزومی ندارد که انسان از خودش براند چنانکه بعداز آن جلسه تاریخی که حضرت علی بن موسی الرضا[ ع] , جهت نزول باران دعا فرمودند و بگونه ای خداوند تبارک و تعالی ,این برکت آسمانی را نازل کرد که همه متوجه شدند,این باران زیاد, براثر دعای آن بزرواراست ازاین روی , مردم ازایشان تعریف می کردند و عبارت[ هنیئا لا بن رسول الله کرامت الله] بر سر زبانهاافتاده بود, یک شخصی به حضرت گفت : شما چرا مردم را منع نمی کنید. چار نمی گویید که از شما تعریف نکنند. حضرت فرمود: من داعی ندارم که موهبتی را که خداوند به من روزی کرده است ممنوع کنم . من که به مردم نگفته بودم از من تعریف کنند, دعا کردم مستجاب شده است . در زمینه خلوص نیت حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , موارد زیادی است و نشانه های بسیاری که تمام زندگی ایشان را پوشانده , فقط می خواستم تذکری باشد. آنچه هیچگاه از خاطر هیچ کدام از شاگردان حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , بلکه معاشرین باایشان نخواهد رفت , تواضع بسیار و روحیه شاگردپروری ایشان است . من , علاوه بر این که شاگردایشان بودم , مجذوب شخصیت ایشان نیز بودم و به ایشان علاقه کامل داشتم .

در تمام مدتی که در خدمت ایشان بودم به لحاظ این که همواره ایشان , در گفتن سلام سبقت می جستند, نتوانستم یک بار من ایشان سلام بگویم و در گفتن سلام سبقت بجویم .

حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه ,اگراحراز می کردند طلبه ای زحمت کش است و درس می خواند, خیلی احترام قائل بودند درایام طلبگی , در قم به بیماری سختی دچار شدم . آن مقدار که حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , در مدت بیماری به من مهربانی کردند واز من مراقبت فرمودند به جداطهرم سوگند,اگر پدرم در قم بود,این مقداراز من مراقبت نمی کرد.این تنها به لحاظ این بود که من طلبه ای بودم غریب و در قم درس می خواندم . روحیه شاگردپروری و غریب نوازی ایشان , موجب شده بود که از من مراقبت کنند .

حوزه : لطفا درباره مبانی فهقی حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , و تحولی که آن بزرگوار بوجود آورده است , صحبت بفرمایید.

استاد:البته من موفق نشدم از درس فقه واصول ایشان استفاده کنم اما به مجرداین که ایشان در حوزه , تدریس فقه واصول را شروع کردند, آنچنان این درس جذاب و گیرا بود که تمام فضلاء حوزه جذب آن شدند و بقیه درسها, تقریبا, تحت الشعاع آن قرار گرفت .

افراد زیادی بودند که با وجود شرکت در درس مرحوم آیه الله بروجردی و مرحوم آیه الله حجت , در درس مرحوم حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , نیز شرکت می جستنداز جمله مرحوم استاد شهید آیه الله مرتضی مطهری .

جلوه های فقاهت حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه ,از آثار باقی مانده ایشان به خوبی پیدا و مشخص است .

کتاب مکاسب شیخ انصاری , میدان فقاهت فقیه است .

اگر فرد بتواند مکاسب را خوب بخواند و درک کند و حرفی بالاتراز آن داشته باشد, فقیه خوبی است .

جولانگاه فقه , کتاب مکاسب شیخ انصاری است مبارزین دراین میدان , بایدادعای خود را ثابت کنند. در سایر کتب فقه , قدرت فقیه آنچنان که باید روشن نمی شود. حواشی حضرت امام , رضوان الله تعالی علیه , بر کتاب مکاسب موجوداست و مبانی بسیار عالی و علمی ایشان مشخص است .این مبانی , خیلی قابل مطالعه و بررسی است . به اعتقاد من نسبت به این مرد بزرگوار, باید گفت که جهان اسلام از غیبت کبری تاکنون[ من حیث المجموع] نظیر خصوصیات علمی ,اخلاقی و شخصیتی , ما, در میان مسلمانان از غیبت کبری تاکنون , چنین شخصیتی نداشته ایم . کاری که ایشان برای عالم اسلام و برای حوزه های علمیه ,انجام داد,از آن زمان تاکنون مشابه نداشته است .

در بعد فقه , فلسفه , عرفان ,اخلاق و مسائل اجتماعی بزرگان زیادی داشته ایم که هر یک منشا آثار و خدمات ارزنده ای هم بوده انداما[ من حیث المجموع] یک چنین شخصیتی را هرگز نداشته ایم .

چه کسی است که با تاریخ اسلام آشنایی داشته باشد واحوالات علمای اسلام را بداند, بتواند منکراین حقیقت بشود؟

هر کدام از علماء که در یک یا چند رشته علمی کار کرده بودند و برجستگی خاصی در آن رشته کسب کرده بودند, کناری می نشستند و به آن سرگرم می شدند و کاری بااموراجتماعی نداشتند و درامور سیاسی دخالت نمی کردند و در نتیجه ,افراد فاسد و جائر براوضاع مسلط می شدند.این چنین افراد, تنها کاری که می کردند, در مقدمه کتابهایشان به روضه خوانی می پرداختند که : بله ,اوضاع خراب است فساد همه جا را فرا گرفته است مردم به حقایق علوم توجه ندارند و … ازاینگونه مقدمات درابتدای کتب علمی کم نداریم .از باب نمونه : مقدمه کتاب اسفار را بنگرید که چگونه مرحوم ملاصدرا,ازاین که مردم از حقیقت , واقعیت و علم دورافتاده اند, می نالد و شکوه می کند. قبل و بعدازایشان هم ازاینگونه شکایت ها داریم .ابتدای کتاب شرح منظومه را بنگرید که حکیم سبزواری ,اوضاع زمان خود را نکوهش می کند.ایشان بیان می کنند که چرا درخت علم , خشک شده و مردم نسبت به آن بی توجه اند و در ترویج آن کوشش نمی کنند.

قبل از مرحوم صدرالمتالهین , قطب الدین رازی , صاحب کتاب حکمت الاشراق , همین ناله را سر می دهد و زمانه را نکوهش می کند.

این حالت واینگونه برخورد با مسائل , به فقهاء نیز سرایت کرده بود و آنان نیز, دچاراین مشکل شده بودند. آنان که باید درامور دخالت کنند و به صلاح مردم و جامعه قیام کنند, خود را کنار کشیده بودند و دراثراین کنارماندنها, رای و نظرشان نیز, تغییر کرده و به محدودیت دامنه ولایت فقیه , معتقد گشته بودند.

دخالت درامور سیاسی اجتماعی , دخالت درامور دنیائی محسوب می گشت و دوم شان علماء! آنان باید فقط درس بخوانند و به اصطلاح , به امور معنوی بپردازند که این امور معنوی , هروله بین منزل و محراب بود.

البته کم نبودند علمای بزرگی که در جهت اصلاح امور سیاسی اجتماعی , در مسائل دخالت می کردند و دراین جهت , منشا آثار واصلاحات زیادی شدنداما جو غالب و فکر حاکم بر حوزه ها, همان بود که عرض کردم .

هر کس می خواست دراین امور, دخالت کند,از جانب همان جو غالب و فکر حاکم , مورد طعن و طرد قرار می گرفت . شاید کسان زیادی بودند که احساس وظیفه می کردند و دخالت دراوضاع نابسامان را وظیفه خود می دانستند ولی از آنجا که قدرت نداشتند بر جو حاکم , غلبه کنند, خود را کنار می کشیدند.

برای ما که دراین زمان واقع شده ایم , مشکل است که اوضاع آن زمان را تصور کنیم ,اوضاع , بگونه ای بود که فردی مانند مرحوم آیه الله نائینی را در فشار قرار دادند وایشان را با مشکل روبرو کردند.

مرحوم نائینی ,از جمله فقهای درجه یک و بسیار برجسته تاریخ فقاهت شیعه بود. بزرگان زیادی را تربیت کرد که هر کدام از آنان , خود, فقیهی عالی و صاحب نظر بودند. شاگردان مرحوم آیه الله مرحوم آیه الله نائینی , همواره , نسبت به تحصیل در محضرایشان ,احساس غرور داشتند وازابراز آن , خرسند بودند, تحصیل در محضرایشان , خود, موجب امتیاز بود.

مرحوم والد, که از جمله شاگردان ایشان بودند, کرارا,اظهار می داشتند که اگر مرحوم نائینی در دوران خفقان رضاخانی و ضدیت او با علم و علماء نبود, بدون شک , شهرت علمی و آوازه تفکر و فقاهت او, نام مرحوم شیخ انصاری را تحت الشعاع قرار می داد.ایشان بدون شک , مرحوم نائینی در دوران خفقان رضاخانی و ضدیت او با علم و علماء نبود, بدون شک , شهرت علمی و آوازه تفکر و فقاهت او, نام مرحوم شیخ انصاری را تحت الشعات قرار می داد.ایشان بدون شک , مرحوم نائینی را نابغه ای در تفکر و فقاهت می دانستند و همواره به تحصیل در محضرایشان ,افتخار می کردند, مرحوم والد, کتاب[ تنبیه الامه و تنزیه المله] مرحوم نائینی را یکی از آیات علم و دلیل ملایی و عظمت علمی ایشان می دانست .

پس ازانتشاراین کتاب , حوزه چنان بلایی به سر مرحوم نائینی در آورد که آن مرحوم , مجبور شد, با تمام تلاش , کتاب را جمع آوری واز دسترس عموم خارج کند.انتشاراین کتاب , به شدت ایشان را منزوی کرد.

مرحوم والد نقل می فرمود: من که از زنجان , به قصدادامه تحصیل به نجف رفتم و در درس اساتید نجف شرکت کردم , به این نتیجه رسیدم که چندان رجحانی بر درس فقهای آن زمان زنجان ندارد.احساس کردم ازاین سفر, که با کجاوه و زحمت فراوان ,از زنجان تا نجف را طی طریق کردم , بجز زیارت مولی الموحدین , چیز چندانی عایدم نشده است .از آقایان طلبه , پرسیدم که درسهای نجف همینهاست ؟ گفتند: نه , درس آقا میرزاحسین هم هست . رفتم خدمت ایشان , دیدم گمشده من اینجاست . عبارت مرحوم والد,این بود: [ هذا لذی ینبغی ان تشدالیه الرحال] این است آن استادی که سزاوار است انسان رنج سفر را برای حضور در مجلس درسش برخود هموار کند.

بله ,اوضاع اجتماعات علمی و جو حاکم بر حوزه ها به آنگونه بود که مرحوم نائینی باید کتاب فقهی , سیاسی واجتماعی خود رااز دسترس عموم جمع آوری کند. طبق نقل مرحوم والد, گاهی می شد که مرحوم نائینی , یک لیره قرض می کردند و آن را صرف جمع آوری کتاب می فرمودند. آنچه که ما شاهد آن بودیم ,این بود که اندک آشنائی با واژه هائی همچون :استعمار, مستعمرات ,استحمار فرهنگی و …انسان رااز وجاهت حزوی می انداخت . این موارد کافی بود که به انسان بگویند: آخوند سیاست .این صفت [سیاسی] هم باعث طرد کلی انسان از حوزه می شد.

گاهی که خدمت بعضی از بزرگان از نابسامانی اوضاع صحبت می شد,اطرافیان آقا, فورا, می گفتند: آقای ما بااین کارها هیچ کار ندارد.ایشان فقط, عبا را بر سر مبارک می کشند و تشریف می برند مسجد و بر می گردند. در خدمت ایشان ,از دنیا و مافیها صحبت نکنید.

شنیدم که : دراوج طغیان و ظلم محمدرضاخانی , عده ای از آقایان , خدمت یکی از بزرگان رفته بودند و گفته بودند:اوضاع نابسامان است , شاه ظلم می کند و … آقا, فورا, گفته بودند: غیبت نکنید که غیبت حرام است . ما,افراد حوزه , باید بیش از هر کس دیگر, خود را مدیون حضرت امام بدانیم چرا که ایشان , بیش از هر جای دیگر به حوزه ها خدمت کرده اند.

در متن این نوع نگرش وبینش ,این چنین قیام کردن و صحبت ازاداره اجتماع و ولایت مطلقه فقیه , به میان آوردن و حوزه ها را نسبت به امور جاری اجتماع , مسوول و حساس کردن , مشکلی بود در حد محال , که امام , رضوان تعالی علیه , آن راانجام دادند. حوزه ها, نه تنها به این امور نمی اندیشیدند که براثر دوری از مسائل جاری اجتماع , گرفتار یک توهمات و موهوماتی شده بودند که امروز برای ما باورکردنی نیست و بیشتر به افسانه می ماند. نمونه ای را که خود شاهد بودم ذکر می کنم :

بنده , قبل ازانقلاب , سالی یک مرتبه برای زیارت , مشهد مشرف می شدم . در آنجا منزل یکی از علمای آن شهر, که نماز جماعت هم می خواند, وارد می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.