پاورپوینت کامل نقد کتاب فقیهان شیعه ایرانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد کتاب فقیهان شیعه ایرانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد کتاب فقیهان شیعه ایرانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد کتاب فقیهان شیعه ایرانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۴۲
الایرانیون والادب العربی رجال فقه الشیعه الامامیه المجلدالثالث
الایرانیون ، والادب العربی ،المجلدالثالث : رجال فقه الشیعه
الامامیه . تالیف : قیس آل قیس . تهران . موسسه البحوث والتحقیقات
الثقافیه (موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ). چاپ اول . ۱۳۶۶ش ؟. ۶۷
صفحه . وزیری .
نوشتن شرح حال رجال دین و علمای
اسلام و ذکر آثار و شخصیت آنان ، سابقه غ دیرنه ای دارد واز دیرباز
مورد توجه دانشمندان علم[ تراجم] بوده است . عالمان شیعه و سنی ، در
این زمینه ، آثارارزنده ای از خود به جای گذاشته و میراث فرهنگی
عظیمی را به ما سپرده اند.
در سالهای اخیر به دلیل توجه و علاقه مردم به آگاهی از شرح حال
دانشمندان و علمای سلف ، کتابها و مقالات بسیاری تهیه و تدوین و منتشر
شد که بسیاری از آنها به دست کسانی نوشته شد که خبرویت کافی دراین
فن شریف نداشته واز تواناییهای لازم و درخوراین موضوع برخوردار
نبوده اند. بسیاری ازاین گونه نوشته ه، مشحون ازاشتباهات واغلاط
بزرگ ، و تکرار مکررات و برگرفته از کتب دیگران است . کتابهای
رنگارنگی که دارای محتوایی همگونه و تکراری است ، خواننده را خسته و
راه تکامل فرهنگی را ناهموار می سازد.این است که دردمند و دردشناس ،
تاب نمی آورد و با همه احترامی که برای شخصیت افراد قائل است به
منظور دفاع از فرهنگی یک جامعه ، قلم به دست می گیرد و نوشته ها را بر
کرسی نقد می نشاند و در تعارض میان حیثیت فرد با حیثیت فرهنگ ، دفاع
از حیثیت فرهنگ را مقدم می دارد .
به هر حال ، چندی پیش ، موفق به مطالعه کتاب[ رجال فقه الشیعه
الامامیه] که مجلد سوم از مجموعه[ الایرانیون والادب العربی] است ،
شدم . مجلداول و دوم این مجموعه ، هر یک در دو جزء درباره[ رجال
علوم القرآن] و[ رجال علوم الحدیث] است که مدتی پیش ازانتشار مجلد
سوم ، منتشر شد و ما دراین مقال ، کاری به مجلداول و دوم نداریم .
مجلد سوم این مجموعه ، که اکنون مورد بحث ماست ، دارای نواقص و معایب
عمده واشتباهات فراوانی است . گر چه مولف ، راجع به موضوع کتاب ،
هیچ گونه توضیحی نداده اند، ولی از نام آن بر می آید که خواسته اند شرح
حال فقیهان امامی (شیعه اثناعشری )ایرانی را بنویسند. آنچه درباره
این کتاب به نظر نگارنده رسید، ذیل چند عنوان ذکر می شود:
۴ نواقص و خطاهای عمده و کلی
یکی از معایب وایرادات مهم این اثر، عدم خبرویت لازم و کافی مولف
در خصوص موضوعی است که درباره اش قلم زده اند واین امر،از جای جای
این اثر، بخوبی هویداست . مولف ، در بسیاری از بدیهی ترین مطالب مربوط
به فقهای شیعه ، که ازاولیات این فن محسوب است ، دچاراشتباه شده اند
که ذیلا به چند نمونه اشاره می شود:
۱. در صفحه ۵۶۵، ذیل مصنفات وحید بهبهانی نوشته اند:
حاشیه علی شرح مدارک الاحکام فی شرائع الاسلام ،الاصل للعلامه الحلی
الشیخ جمال الدین ابی منصورالحسن بن یوسف بن مطهر]…
حال آن که شرایع تالیف محقق حلی جعفر بن حسن است و نه علامه حلی
نویسنده بین علامه حلی و محقق حلی خلط کرده است . ثانی، کتاب وحید
بهبهانی ، حاشیه خود مدارک است و نه حاشیه شرح مدارک !
۲. در صفحه ۴۲۴، در شرح حال شیخ بهائی ، قدس سره ، ذیل بحث تالیفات
شیخ بهائی ،ازالذریعه (ج ۲۰.۲۳۲) نقل کرده اند که مرحوم شیخ آقا
بزرگ تهرانی ، طاب ثراه ، نوشته اند:
[نسخه ای از کتاب مخلاه شیخ بهائی رااستاد ما علامه نوری دیده است] .
بااین که به روشنی آفتاب پیداست که منظور شیخ آقا بزرگ از:
[شیخناالعلامه النوری] ، محدث معروف ، حاج میرزا حسین نوری ، صاحب
مستدرک الوسائل (متوفای ۱۳۲۰ قمری )است ولی نویسنده بعداز نقل کلام
شیخ آقا بزرگ ، علامه نوری را بین کروشه چنین معرفی کرده است .
[حاج میرزا بهاءالدین ، فرزند حاج میرزا جواد…از بزرگان علمای
اصفهان … که در ۲۰ جمادی الاولی سال ۱۳۴۳ در گذشت و در تخت فولاد دفن
شد]!
۳. در صفحه ۳۵۴ و ۳۵۶، سیدمحمدعلی ، صاحب مدارک و نواده شهید
ثانی را به سیدمحمد بن ابی الحسن یزدی تفسیر کرده ، حال آنکه ،
سیدمحمد، صاحب مدارک ، عاملی واهل جبل عامل لبنان است و مطلقا ربطی
به یزد ندارد! معلوم نیست نویسنده ، وی را با چه کسی خلط و در نتیجه
این گونه معرفی کرده است !
۴. در صفحه ۵۳۴، ضمن بحث از تالیفات مولی اسماعیل خواجوئی ،
نوشته اند
۷[ حاشیه مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام ،اصل از شهید ثانی
سد محمد بن علی بن حسین ، که در ۱۰ ربیع الاول ۱۰۰۹ به شهادت رسید، و
حاشیه از خواجویی است]
می دانیم که شرایع از محقق حلی و شرح آن مدارک ،از سیدمحمد عاملی
نواده شهید ثانی است ، نه از خود شهید ثانی ، ثانی، شهید ثانی نامش
زین الدین بن علی است و در سال ۹۶۵ به شهادت رسیده است . ثالث،
سیدمحمد بن علی بن حسین ، به مرگ طبیعی از دنیا رفته و شهید نشده است
۵.از آنجا که به شیخ علی بن محمدبن
حسن بن شهید ثانی ، گفته می شود :[شیخ علی شهیدی] ، چون نوه صاحب
معالم فرزند شهید ثانی است ، مولف پنداشته است که شیخ علی هم از
علمای شهیداست ازاین روی ، در صفحه ۴۹۷، وی را با عنوان :[ الشهید
العاملی الاصفهانی] معرفی کرده است در حالی که وی شهید نشده و تنها
به خاطرانتسابش به شهید ثانی ، به وی شیخ علی شهید گفته می شود.
اینها چند نمونه جزئی ،از عدم خبرویت مولف محترم ، در فن شرح حال
فقهای شیعه است . می دانیم کسی که کمترین اطلاعی از تراجم فقیهان شیعه
داشته باشد،این گونه موارد، برایش از ضروریات به شمار می رود ولی
بااین همه دیدیم که چگونه نویسنده کتاب مورد بحث ، در آنها دچار
اشتباه و خلط بزرگ شده اند.
عدم ابتکار و پژوهش نو
بدیهی است که یک کتاب تاریخ یا تراجم و یا رجال ،اگر
بخواهد رسالتی داشته باشد، باید دارای ابتکار و پژوهشهای عمیق و
جدید باشد زیرااگر جزاین باشد، چاپ همان نوشته های گذشته ، جامعه
را بی نیاز می کند و نیازی به تنوع عبارتها نیست . آقای دکتر پورجوادی
دراین زمینه ، در مقاله ای ، چنین نوشته اند.
[نکته ای که ، بخصوص در مورد کتابهای تحقیقی ، ذکر آن ضرورت دارداین
است که : دراین نوع کتابها باید حتما مطلب و سخن تازه ای بیان شده
باشد. مولفی که می خواهد کتابی در تاریخ اسلام بنویسد،اگر آنچه را
مورخان پیش گفته اند همه را در نظر بگیرد و در کتاب خود منعکس کند،
ولی هیچگاه حرف تازه ای بر آن نیفزاید، در واقع بود و نبود کتابش
یکسان است .
وانگهی حرف تازه مولف نیز بایدارزش گفتن داشته باشد، والا هر
حرف تازه ای اعتبار کتاب را به خودی خود بالا نمی برد. بعضی از
تالیفات فریبنده هست که استحکام و صحت مطالب آن و کششی که در
خواننده ایجاد می کند همه مربوط به مطالب منقول است واگراین بخش از
کتاب را کنار بگذاریم و صرفا سخنان خود خود مولف را در نظر
بگیریم ، ملاحظه می کنیم که کتاب بکلی فاقدارزش است]. ۱
هر جا هم که نویسنده خواسته انداز خود تحقیقی عرضه کرده باشند،
بعضا و شاید غالبا نادرست است که به ذکر نمونه اش بسنده می کنم :
در شرح حال علامه مجلسی طاب ثراه (صفحه ۵۰۴) در بحث تالیفات
علامه مجلسی نوشته اند:
[برخی ، یکی از تالیفات عربی علامه را[ شرح الاربعین] ذکر
کرده اند. من گمان می کنم شرح اربعین کتاب مستقلی نیست و همان باب
[ اربعین حدیث] است که درا وائل بحار درج شده است].
و سپس افزوده اند:
[ اگر مراد باب اربعین حدیث بحار هم نباشد، بازاین
کتاب عربی نیست و آنان که آن را ضمن تالیفات عربی علامه یاد
کرده اند، به خطا رفته اند و موید سخنم این است که : تهرانی در ذریعه
ج ۱، ص ۴۱۱، شماره]۲۱۳۴ گفته است : چهل حدیث درامامت و شرح آنها به
فارسی از علامه مجلسی است]…
این یک نمونه از تحقیقات خود نویسنده است که اینک مواضع اشتباه آن
بررسی می شود:اول، مجلسی کتابی عربی به نام شرح اربعین ۲ دارد که
در سال ۱۳۵۸ شمسی در قم و پیش از آن نیز (به گفته آقا بزرگ تهرانی
درالذریعه ، ج ۱.۴۱۲، شماره ۲۱۳۵، در سال ۱۳۰۵ قمری ) چاپ شده است
بنابراین ، کتاب مذکور، بابی از[ بحار] نیست و ثانی، فارسی نیست و
ثالث،اگر علامه شرح اربعین به زبان فارسی داشته باشند، که نویسنده
از ذریعه نقل کرده اند،این چه دلیلی می شود که شرح اربعین حدیث . به
عربی نداشته باشند؟اگر نویسنده اندکی به خود زحمت داده بودند و
ادامه سخن آقا بزرگ تهرانی را مطالعه کرده بودند به چنین اشتباهی
دچار نمی شدند. درالذریعه (ج ۱.۴۱۲، شماره ۲۱۳۵) یعنی درست پس از
معرفی شرح اربعین فارسی ، شرح اربعین عربی علامه معرفی شده است . ملاحظه
می فرمایید کتابی که دست کم دو بار چاپ شده و مشهوراست و ذریعه هم
آن را معرفی کرده ، نویسنده وجود آن را منکر شده اند! بسیاری از مطالب
واطلاعاتی هم که درباره کتابها آورده اند، منقول ازالذریعه و
قدیمی و کهنه است ،از باب نمونه : در صفحه ۳۷۳ازالذریعه نقل
کرده اند که :
[ نسخه ای خطی از فلان کتاب در کتابخانه آقای مشکاه
هست].
در حالی که این بخش الذریعه مربوط است به قبل از دوران اهدای کتب
مشکاه به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و قاعدتا می بایست نویسنده ،
فهرست کتب اهدائی مشکاه به دانشگاه تهران را بررسی می کردند واگر
در آن کتابخانه (و یا کتابخانه های دیگر) هست ، شماره آن را مشخص
کردند. خلاصه ،امروز کتابخانه ای به نام کتابخانه مشکاه نیست و کتب
آن (کلا یا غالبا) به کتابخانه های دیگر، مثل کتابخانه دانشگاه
منتقل شده است.
تطویل بلاطائل و تکرار مکررات
… یکی از معایب مهم کتاب تطویل بلاطلائل و تکرار مکررات
است ، به طوری که خواننده ، واقعا سرگیجه و سرسام می گیرد! مثلا به
هنگام نام بردن و معرفی کتابهای عالمان ، نوع، بیشتر یا بسیاری از
کسانی را که ، آن کتاب را در عداد مولفات آن عالم ذکر کرده اند، یاد
کرده است ولواین که کاملاانتساب آن کتاب به مولفش قطعی باشد.این
امر، در سراسر کتاب تکرار شده است ، مثلا دراینکه میرداماد قدس سره
کتابی به نام قبسات دارد،احدی شک ندارد، ولی نویسنده در شرح حال
وی تحت عنوان ( مصنفات میرداماد ) نوشته اند :
کتاب القبسات فی الحکمه و هو کتاب مطبوع ذکره له
الشیخ عباس القمی فی الکنی والالقاب (ج ۲، ص ۲۲۷) والمدرس التبریزی
فی ریحانه الادب (ج ۴، ص ۱۲۰) والسید علی خان المدنی الشیرازی فی
سلافه العصر (۴۸۶) و عبدالله النعمه فی فلاسفه الشیعه (ص ۳۹۶) والعلامه
الخوانساری فی روضات الجنات (ج ۲، ص ۶۵) والشیخ آقا بزرگ الطهرانی
فی الذریعه الی تصانیف الشیعه (ج ۱۷، ص ۳۲،الرقم ۱۸۳) و قال :اوله
الحمدلله الواحدالاحدالصمدالمصمود مهین کل وجود و جاعل کل
موجود .
واین امر در سراسر کتاب تکرار شده است . بااین که نویسنده در
پایان کتاب ، فهرست منابع خود را با تفصیل در پایان کتاب ، فهرست
منابع خود را با تفصیل کامل و مشخصات چاپ و نویسنده آورده و نیز در
آخر شرح حال هر کسی ، ماخذ آن شرح حال ر، با ذکر نام مولف و صفحه
یا صفحاتی که از آن عالم بحث شده ، آورده اند واز جمله : در پایان شرح
حال میرداماد (صفحه ۴۴۷-۴۴۶) گفته اند که یکی از منابع شرح حال
میرداماد،الذریعه الی تصانیف الشیعه ،از آقا بزرگ تهرانی است و سپس
شماره صفحات و مجلداتی که در آنهااز آثار میرداماد بحث شده
آورده اند، بااین همه ، در خود شرح حالها هم ، چنانکه دیدید، به تفصیل
این امر را نوشته اند! مثل، بر فرض که لازم بود کتابهائی که قبسات
را به میر نسبت داده اند، ذکر شود، به جای آن شش سطر تطویل مخل ،
می توانستند فقط نام مختصر منابع و شماره جلد و صفحه آنها رااین
گونه مشخص کنند :
قبسات ، تالیف میرداماد در منابع ذیل ذکر شده است : ذریعه ، ج ۱۷.۳۲
روضات ، ج ۲.۵۶ ریحانه ، ج ۴.۱۲۰ سلافه ، .۴۸۶ فلاسفه الشیعه ، ۳۹۶،
الکنی ، ج ۲.۲۲۷.و هکذالله
بخصوص
عبارت :[ ذکره الشیخ آقا بزرگ الطهرانی فی الذریعه الی تصانیف
الشیعه] به قدری در کتاب تکرار شده است که اگراین عبارت دراز حذف
شود و به جای آن ، فقط کلمه[ الذریعه] گذاشته شود شاید حدود پنجاه
صفحه از صفحات کتاب کاسته شود! تنها در یکصد و پانزده صفحه از کتاب
یعنی از صفحه ۴۸۴ تا صفحه ۶۰۰، حدود ۱۴۰ مرتبه این عبارت تکرار
شده است . همین عبارت ، بااندکی اختصار در هفت صفحه یعنی ،از صفحه
۱۰۹ تا ۱۱۵، حدود هفتاد بار تکرار شده است . تازه ، چنانکه دیدیم این
گونه تطویل ، تنها به هنگام ارجاع به الذریعه نیست ، بلکه درارجاع به
مصادر دیگر، مانند: ریاض العلماء و روضات الجنات (که گاهی در معرفی
یک کتاب ، به هفت ماخذارجاع داده اند) هم فراوان به چشم می خورد.
همچنین ، فراوان به معرفی نسخ
خطی کتابی واین که نسخه اش در فلان کتابخانه یا نزد فلان آقا هست ، به
نقل ازالذریعه بر می خوریم که این گونه موارد هم لازم بود به اختصار،
در نیم سطر، مرقوم می فرمودند که :الذریعه ، در فلان جلد و صفحه ، شش
نسخه خطی این کتاب را معرفی کرده است زیراالذریعه دهها برابر
کتاب مورد بحث ، چاپ شده و در دسترس همه است وانباشتن کتاب ،از
اطلاعات موجود درالذریعه ، چه سودی می تواند داشته باشد؟! و به جرات
توان گفت که اگر تنها مطالب منقول از ذریعه وارجاع به الذریعه از
این کتاب حذف شود، حدود یک چهارم از حجم آن کاسته خواهد شد.
ایضا بااین که شیوه مولف ، در شرح حالها بدین صورت است که
ابتدااسم و وصف و تاریخ تولد و وفات واندکی از شرح حال عالم مورد
نظر را ذکر می کند و سپس به ذکر تالیفاتش می پردازد، مع ذلک ، در
بسیاری جاه، به هنگام نقل عبارت الذریعه در مورد تالیفات ، تمام
عبارت الذریعه در مورد تالیفات ، تمام عبارت الذریعه را نقل می کند
که مثلااین کتاب از کیست و چه زمانی زندگی می کرده و آغاز وانجام
آن چنین و چنان است . بااین که چون الذریعه به ترتیب نام کتابهاست
نه این که همه تالیفات یک نفر را یکجا ذکر کند، چنین شیوه ای در
الذریعه لازم بوده است ، ولی دراین کتاب که ابتدا تمام مشخصات مولف
ذکر شده و سپس تالیفاتش نام برده شده ، دیگر نباید نام مولف و
خصوصیاتش را دوباره تکرار کرد. محض نمونه : صفحات : ۳۳۷، ۳۵۲، ۳۷۲،
۴۵۸، ۵۳۵، ۵۴۲، را ملاحظه فرمایید .
در آخرالذریعه ، جلد ۶ و ۷ و
۸ (چاپ ایران ) و نیز آخر طبقات اعلام الشیعه ، قرن نهم “الضیاءالامع
فی القرن التاسع ، مشخصات کتابخانه های خصوصی و عمومی که از آنها در
الذریعه یاد شده و به آنهاارجاع شده ، درج شده است . نویسنده کتاب
مورد نقد م، به جای این که به نیم سطراکتفا کند و بنویسد :[مشخصات
و خصوصیات کتابخانه هایی را که به نقل ازالذریعه به آنهااشاره
شده ، درالذریعه واعلام الشیعه ببینید] در پانزده صفحه یعنی از
صفحه ۶۲۵ تا ۶۳۹، عینا مشخصات مذکور راازالذریعه نقل کرده اند و
به چنین تطویل ممل ، که کتاب را خوب هم باد می کند! دست یازیده اند.
تازه در آخر مجلداول
الایرانیون والادب العربی ، و نیز در آخر مجلد دو آن ، عینا همین
مطالب راازالذریعه نقل کرده اند یعنی در سه مجلداین کتاب ، سه بار
این قسمت الذریعه نقل شده است .البته بگذاریم ازاین که بسیاری از
آن اطلاعات ، دیگر قدیمی شده وامروزه آن کتابخانه ها چنان وضعی
ندارند،از جمله : کتابخانه مرحوم سیدمحمد مشکاه که به کتابخانه
مرکزی دانشگاه تهران منتقل شده است .
همچنین در آخر کتاب مورد
بحث ، فهرست و مشخصات ماخذ آمده است ( از صفحه ۶۴۰ تا ۶۶۵)البته نه
تنها ماخذ مجلد سوم که مورد بحث ماست ، بلکه مجموعه ماخذی که در هر
سه مجلد به آنها مراجعه شده است .البته اگر منابع مجلدات سه گانه
تنها در آخراین مجلد آمده بودایرادی وارد نبود، ولی هم در آخر
مجلد آمده بودایرادی وارد نبود، ولی هم در آخر مجلد دوم و هم اول ،
عینااین ماخذ درج شده است ! و حدود یک چهارم از منابعی که در آخر
جلد سوم آمده ،از منابع جلد سوم است و بقیه از منابع مجلدات پیشین
است که در مجلدات پیشین نیز معرفی شده اند.
خواننده عزیز، آیااینها مصداق با
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 