پاورپوینت کامل موانع احیاء فقه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل موانع احیاء فقه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل موانع احیاء فقه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل موانع احیاء فقه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۵۵

ادامه بحث …

بخش پایانی مقاله
نخست ، به تشریح نظریه ای اختصاص یافته بود که
اعتقاد داشت فقه با بافت کنونی خود، کارآیی نام در بر آوردن نیازهای
حقوقی را ندارد و پی ریزی نوین فقه با توجه به[ حوادث واقعه] و
روابط مناسبات نوین ، ضرورت یافته است واین نظام حقوقی باید غبار
فراموشی وانزوااز تن بزداید و در صحنه واقعیت های اجتماعی گوهر
خویش عرضه کند و مسائل[ مبتلابه] را به کاوش بنشیند.
این نظریه ، بر آن بود که عواملی چند به این ضعف کمک کرده است
و باعث شده است تا در دوران کنونی فقه در پاسخگویی به[ مسائل
مستحدثه] دچار مشکلاتی باشد. فهرست این عوامل که در مقاله گذشته از
آنها بحث شد بدین منوال است . ۱. ظاهر بسندگی درافتاء و پژوهش . ۲.
نگرش غیر سیستماتیک به مسائل در فقه کنونی . ۳. عدم توجه به موضوعات
نوین . ۴. دوری فقه از حاکمیت و واقعیت ها در بخش قابل ملاحظه ای از
تاریخ حیات خود. ۵. شکل گیری مسایل فقه براساس مناسبات و روابط
دورانی خاص از تاریخ . ۶. ورود بیگانه با فقه در فقه و۷. گستردگی
مباحث فقه و عدم رشته بندی آنها.

سئوالی که بطور طبیعی درادامه مقاله گذشته مطرح می شوداین است
که آیااقدامی در جهت جبران ضعف ها واز بین بردن عوامل کم توانی فقه
انجام گرفته است ؟ آیا کسانی بدین مهم قیام کرده اند؟ واگر چنین بوده
آیااین تلاش علمی واین کاوش فرهنگی با موانعی روبرو بوده است یا
نه ؟

به باور ما جواب دو سئوال نخست مثبت
است . فرزانگان و فقهای زمانشناسی ، ضرورت این امر را درک کرده اند،
این اندیشه را در مجامع علمی مطرح کرده اند ۱ و خود نیز کمتر همت
بربسته و گامهایی دراین وادی برداشته اند و طرحها و نظریاتی را در
جهت احیاء فقه عرضه کرده اند.

دراین باب ، می توان به رهبران این حرکت فکری اشاره کرد و کسانی
همچون حضرت آیه الله العظمی منتظری ، شهید دکتر بهشتی و شهید مطهری را
رهبران این حرکت بشمار آورد.۲

پاسخ سئوال سوم نیز مثبت است .اصولا
هیچ تغییراندیشه و جهانبینی و نظریه ای در جوامع انسانی به سادگی
شکل نمی گیرد، چرا که افکار واندیشه های نو حتی تگر در مستحکم ترین
موضع قرار داشته باشند در مجامع علمی ، جای باز نمی کنند مگر در طول
چند نسل . تحت تاثیر قرار دادن متفکران ،امر سهلی نیست و توان علمی
بسیار و حیثیت واعتباری عظیم می طلبد. فقه واحیاء آن نیز، به
مثابه یک جزءاز کلیت اندیشه ، دراین حکم با دیگر علوم اشتراک
دارد. حرکت در جهت بازنگری به ابواب فقه و تدوین فقهی بالنده ،
نمی تواند خالی از صعوبت باشد. طرح نظریات نوین ، مخالفت هایی را بر
می انگیزد و تنش هایی را سبب می گرد آنچه از آثار منتشره دراین باب
بدست می آید می تواند ما را در یافتن علل این تنش ها یاری کند و موانعی
را که بر سر راه احیاء فقه وجود دارد بشناساند دراینج، به بخشی
ازاین عوامل اشاره می کنیم و بحث فراگیر دراین زمینه را به عهده
پژوهشگران دلسوزاو می نهیم .

۱. نهادی شدن نظریات

گذراز مرحله موجود و پی ریختن نظامی نوین در فقه و وارد کردن پدیده ها و موضوعات
تازه دراین نظام علمی و گشودن بابهایی جدید در آن ، ناگزیر با
بسیاری از ذهنیت ها و با برخی از نهادهای اجتماعی ، مذهبی ، علمی ، و
شخصیت های باسابقه ،اصطحکاک می یابد.

نهادهایی که برمحور مفاهیم و یافته های گذشته شکل گرفته اند، دستگاههایی که بر محور
احکام و قوانین مستنبطه پیشین برپایند، شخصیت هایی که تمامی
سرمایه های علمی و موقعیت اجتماعی شان در فهم درست و عمیق متون موجود
خلاصه می شود، نمی توانند بسادگی تحولی زیربنایی را در مجموعه این
متون بپذیرند و در باور خود بنشانند و تحقق آن را به استقبال
بنشینند، چرا که تحول زیربنایی در نظام علمی موجود، شخصیت ، موقعیت ،
یافته ها نظریات علمی آنها را به بایگانی می سپارد. شاید گویاترین
شاهد برای ترسیم این واقعیت سخنی باشد که برخی از پژوهشگران درباره
ابوریحان بیرونی آورده اند: ابوریحان با وجوداین که ماننداکثر
منجمان قدیم ، معتقد ب مرکزیت زمین در منظومه شمسی بود،از نظریه
مقابل که شمس را مرکز و زمین را سیاره ای می شمارد که دور آن در حرکت
است ، آگاه بود و می دانست که بعضی ریاضیدانان قدیم قابل به حرکت زمین
به دور خورشید بودند.ابوریحان تا پایان عمر خود درباره این مطلب
و صحت و سقم این دو فرضیه ، در تردید بود و به این حقیقت برخورده بود
که انتخاب بین آن دو یک مساله نجومی نیست ، بلکه به نظریات کلی
درباره جهانشناسی که به امور دینی و مسائل فلسفی و روحیه ملل
وابستگی دارد. و نیز به مسائل طبیعیات مخصوصا موضوع حرکت ، مرتبط
است . درباره این امر،ابوریحان چنین می نگارد:

[….قسم با جان خود که آن عقیده شبه ای
است که تحلیل اش در نهایت دشواری است و قولی است که رفع وابطالش در
کمال صعوبت است] شکی نیست که پذیرفتن نظریه مقابل ، یعنی مرکزیت
خورشید و حرکت زمین ، نه تنها منجر به واژگون شدن طبیعیات ارسطویی
می شد بلکه زمینه کلی فکری و دینی و فلسفی را نیز دگرگون می ساخت …
ابوریحان که گویااز نتایج و عواقب غیرنجومی این امر خبردار بود،
بالاخره به دلائلی که خارج از قلمرو هیات است ،امکان حرکت زمین را رد
کرد و به عقیده سایر معاصران خود پیوست.۳

این گونه برخورده، در دوران معاصر و در باب پی ریزی نوین فقه نیز،
می تواند مورد داشته باشد.از باب مثال : وقتی[ حق الاماره] بودن خمس
در یک حوزه درسی طرح می شود و بنای این تئوری با همه جوانب حقوقی –
علمی آن بدست یک فقیه مبتکر و دلیر ساخه می شود ۴ واثبات می گردد که
خمس ، بخشی از نظام مالیاتی اسلام است که تنها و تنها دولت مرکزی
تحت اشراف و هدایت ولایت فقیه می تواند آن را وصول کند و در خزانه
دولت واریز نماید و براساس برنامه مصوب ، هزینه نماید، بسیاری از
نهادها و مجامع و دستگاههای با سابقه ازاین اصل علمی متضرر می شوند
و حیات و بقای خویش را بسته به بقای حکم موجود دراین باب می بینند و
بدینسان است که کاوش علمی در مورد مساله ای این چنینی بسهولت
مساله ای – مثلا – درباب طهارت انجام نمی یابد و مخالفت بااین
نظریه فقهی آغاز می گردد.

گرایش به آراء علمی نوین ، در تمامی مجامع علمی و در طول حیات بشر،
فرزانگان بسیاری را یا خانه نشین ساخته است یا جام مرگ نوشانده یا
به پای طناب دار کشانده است ، ولی هیچگاه رویش جوانه های اندیشه و
بالندگی شجره آگاهی و گردش چرخ علم ، به توقف کامل کشانده نشده است .
همیشه فرزانگانی دراین وادی پیدا شده اند که همه تیرهای تهمت
افتراء را بجان خریده اند و با نهادها و آراء حافظ وضع موجود با
استواری و صلابت برخورد کرده اند .

کمال و بالندگی نظام جمهوری اسلامی که بر پایه فقه واجتهاد
استواراست نیز، در گرو همین گونه شجاعت ها و برخوردهای آگاهانه و
دلیرانه است . دراین باب بشنویم سخن شهید دکتر بهشتی را:

[ما برای اینکه جمهوری اسلامی مان جمهوری اسلامی بماند، بایداجتهاد
انقلابی داشته باشیم یعنی اجتهادی که محافظه کارانه بناشد،اجتهادی که
با همه مسائل و با همه نهادها با روحیه انقلابی برخورد کند]. ۵

۲. حفظ عوام

باورهای عوامانه در ذهنیت های کم
عمق و سطحی می رویند و ریشه در کنکاش های عقلانی و تاملات درونی
ندارند. ریشه این گونه باورها و عقاید، گاه همرنگی با جماعت است و
تقلیداز فرهنگ و سنت های قومی و گاه اشباع احساسات زودگذر.از آنجا
که این گونه باوره، درطول سالیان دراز دراثر تلقین و تکرار در
ذهنیت علوم شکل می گیرد و همانند لانه های رسوبی دراعماق شخصیت آنان
می نشیند، ستردن این رسوبات جز باانجام بهسازی های عمیق میسر نیست .
این نوع عقاید برای اشباع صاحبان خود، منطقی بودن را نیازمند
نیستند. در چنین ذهنیت هایی چه و چرا؟ زمینه رویش ندارد.این باورها
از هیچ نظم و نسقی برخوردار نیستند، به مثابه وحی تلقی می گردند و
از هر نوع انعطاف پذیری عاری هستند. شهید مطهری در ترسیم خصایص عوام
می گوید:

خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه با آن خو گرفته
پیمان بسته است . حق و باطل تمیز نمی دهد. عوام ، هر تازه ای را بدعت یا
هوی و هوس می خواند. ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمی شناسد.
ازاین رو، با هر نوی مخالفت می کند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود
است . ما هم اکنون می بینیم که عوام الناس به مسائلی جدی از نوع[ توزیع
عادلانه ثروت] ،[ عدالت اجتماعی] ،[ تعلیمات عمومی] ،[ حاکمیت ملی] و
امثال این مثال که پیوند ناگستنی بااسلام دارد… به آن شم نگاه
می کنند که بیک هوس کودکانه . ۶

محتوای باورهای عوامانه گوناگون است : گاه مراسمی ملی ، گاه حکمی
منسوب به دین و گاه سنتی منسوب به مذهب .

در ارتباط بااحیاء فقه واز آن جمله در خصوص مسائل اقتصادی فقه یکی
از عوامل عدم تحرک و پویائی ، همین[ عوام داری] یا[ عوام زدگی] است .

خصایص باورهای عوامانه را بر شمردیم . بدون
تردید باورهای هوشمندانه که ریشه در تاملات عقلانی و کاوش های ذهنی
دارند و جان مایه از آگاهیهای گسترده می گیرند و بر نظم و نسقی منطقی
استوارند و در آن ، به هماهنگی اجزاء یک تفکر توجه شده است ، با
اندیشه های عوامانه و سطحی سنخیت ندارند. یک متفکر، یک فقیه و یک
پژوهشگر،اگر مجبور باشداندیشه های خویش را به عوام عرضه کند و در
یک ارتباط متقابل این فرآورده ها را به آنان تفهیم نماید، راهی
ناهموار و صعب العبور را باید به پیماید.انطباق ذهنیت عوامانه با آن
خصایص که برشمردیم با ذهنیت یک فرزانه ، یک متفکر،امری است که
بسهولت انجام نمی پذیرد.اندیشه نو برای جای گرفتن در مجموعه ذهنی
یک شخصی ،انعطاف دیگر باورها را می طلبد، در حالیکه اندیشه های
عوامانه خشن وازانعطاف پذیری عاری اند. دراینجاست که یا باید در
برابر عوام موضع گرفت واز آنان برید و علم اندیشه را در حلقه انس
دانشوران محدود ساخت ، یاازاندیشه بارور و بالنده دست شست و به
بهانه نگهداشت عوام ، با تفکر و منطق و نوآوری وادارک های ژرف وداع
کرد بااشاره به همین وضعیت دشواراست که شهید مطهری نوشته اند:

[روحانیت عوامزده ما چاره ای نداردازاین که آنگاه که مساله ای
اجتماعی می خواهد عنوان کند، بدنبال مسائل سطحی و غیراصولی بروداز
مسائل اصولی صرفنظر کند، یا طوری نسبت به این مسائل اظهارنظر کند که
با کمال تاسف ، علامت تاخر و منسوخیت اسلام بشمار رود و وسیله بدست
دشمنان اسلام بدهد]. ۷

این وضعیت در دوران کنونی عمومیت ندارد و بخش قابل ملاحظه ای از
روحانیت به پژوهش های اصولی و مسائل جدی بها می دهند،امااین آفت ،
بکلی از مجامع حوزوی رخت برنبسته است .این مشکل بیشتر برای کسانی
مطرح است که مجبورند هم دانشور باشند، هم عوام را با خود داشته
باشند.اینان از یکسو تلاش می کنند که مقبولیت عام بیایند و خود را با
باورهای عوامانه مقلدان و مریدان انطباق دهند تا مریدان از مراد
خود نرمند و به سنگ تکفیر، شخصیت مراد خو نشکنند واز سوی دیگر، سری
در وادی تامل و تفکر دارند.
این گونه کسان ، در چنبراین تضاد گرفتار می آیند و در غالب موارد،
گرفتار آمدگان دراین دوگانگی ، بااندیشه و تامل عقلانی وداع
می گویند و نگهداشت عوام را بر تفکر و تامل مقدم می دارند .
بجای آن که عوام را پیرو خود سازند، خود پیروی عوام را پیشه
می کنند.افسار بدست آنان می سپارند و چنانکه آنان می خواهند فکر
می کنند، می نویسند و خطابه ایراد می کنند و مسائل را منطبق با مذاق
عوام طرح می نمایند. باز هم بشنویم از شهید مطهری که در سالیانی بس
دور دراین مورد نگاشتند که :

[روحانیت عوام زده ما چاره ای نداردازاین که همواره سکوت را بر
منطق ، سکون را بر تحرک ، نفی را براثبات ترجیح دهد، زیرا موافق
طبیعت عوام است]. ۸

این آفت ، سابقه ای دیرینه ، دارد. فرازنگان بسیاری در
هیمنه آن سوخته اند و فریادشان بر صفحات تاریخ نقش بسته است .

چنانکه اشاره شد یکی از موانعی که بر سر راه احیاء فقه وجود دارد
نیز، همین امراست برخی از صاحب نظران ، آگاهانه با ناخودآگاه در
اظهارات خود، بدان اعتراف کرده اند. و در رد نظریات نوین و
اصلاح طلبانه و ضرورت حفظ فقه با سازمان و بافت فعلی اش ،استدلال
کرده اند که :

[ اگراین مطالب بی اساس تجدید نظر طلبی ها گسترش یابد،
دیر یا زود پشتیبانی … مسلمانان پای بند به فقه سنتی رااز دست
خواهیم داد. واین خسارتی جبران ناپذیر است]. ۹

دراین کلام ، به دو نکته اشاره شده است . نخست آن که طرح ضرورت
سازمان دهی دوباره فقه از آنجهت نامطلوب است که سازگار با ذهنیت
توده مردم نیست و هیچ نوع مصالحه ای نمی تواند بین اندیشه های تجدید
نظر طلب واین ذهنیت ها مفروض باشد. دوم آن که اگر بناست ازاین دو:
احیاء فقه یا حفظ مسلمانان سنتی یکی از برگزینیم ، نگهداشت اینان
مطلوب تراست .

دراین که از دست دادن حمایت توده ها خسارتی جبران ناپذیراست
نمی توان تردید داشت ، ولی این گونه صاحب نظران هیچگاه به این امر
نیندیشیده اند که نگهداشت توده ها نباید به بهای دست شویی ازاندیشه ،
تفکر، خلاقیت و نوآوری تمام شود. رهبران فکری جامعه ، باید تلاش کنند
تا عوام را در مسیراندیشه های بارور خود هدایت نمایند و آنها را در
جاده رشد و تکامل فکری قرار دهند، نه این که خود تسلیم اندیشه های
سطحی گردند واز ترس مخالفت عوام از نوآوری و خلاقیت علمی دست شویند.

جای بسی شگفتی است که شیهد مطهری قریب به ۲۵ سال قبل با شناخت عمیق از زمان و مقتضیات آن
و با حریت تمام و بی واهمه از غوغا سالاری عوام می نویسند که :

[روشنفکران مسلمان ایران چشمشان به دانشمندان مصراست که در مسائل
اجتماعی مورد نیاز روز، تالیف جدیدی بیرون دهند واز روحانیون
خودشان مایوسند، زیرا در وضع و شرایط حاضرازاینها جز رساله
عملیه که بکار عوام می خورد و یا تالیفات سطحی که از حدود فکر عوام
تجاوز نمی کند، نمی توان انتظار داشت]. ۱۰

و بدینسان محتوای رساله های عملیه را برای پاسخ گویی به نیازهای
فکری اندیشه وارن در مسایل اجتماعی اقتصادی و … نارسا تلقی می کنند،
ولی برخی صاحب نظران پس از گذشت ربع قرن ، هنوز چنان با واقعیت ها و
مقتضیات زمان بیگانه اند که برای نگهداشت همان عوامی که[ رساله
عملیه بکار آنها می خورد] می نویسند:

[حکومت اسلامی بر پایه فقه موجود در رساله ای عملیه خواسته مردم
است] ۱۱ .

شاید صاحبان این گونه آراء
تصور می نمایند که تجدید نظر در فقه واندیشیدن به موضوعات نوین و
مواجهه با شبهات جدید و تدوین و تالیف رساله بر پایه نیازهای
اجتماعی اقتصادی نوظهور مساوق با برافتادن حاکمیت فقه است .

این تلقی ، سطحی و غیرعلمی است . حیات و بقاء فقه ،
در مواجهه با موضوعات نوظهور و مستحدث و یافتن حکم آنهاست و در
تدوین تالیفاتی پربار در زمینه مسائل اقتصادی ،اجتماعی و … که
بکار صاحبان اندیشه آید و در مجامع علمی جای باز کند و دراشباع
ذهنیت های بارور، توانا باشد، تمسک به فقه موجود در رساله های عملیه و
بی توجهی به احیاء فقه به هرانگیزه ای که انجام گرفته باشد، جز
انزوای حقارت آمیز علمی نتیجه ای ندارد.

دراوان پیروزی انقلاب ، در گرما گرم مبارزه و تحول و در کشاکش
دگرگونیها فقهای دوراندیش و زمان شناسی چون شهید دکتر بهشتی و شهید
مطهری بی واهمه از عوام ، ضرورت بازنگری عمیق به تمامی شاخه ها و
ابعاد فرهنگ اسلام را طرح کردند و طرحهایی را برای پالایش واحیاء فقه
و دیگر شاخه های علوم اسلامی ارائه دادند. ۱۲ در آن ایام ، نه تنها
بازنگری و تدوین نوین فقه و حدیث منکر قلمداد نمی شده است که
فرزانگانی فقیه ،اسلام واقعی را بااسلام روشنفکرانه مرادف
می شمرده اند.۱۳ شایدامروز دیگراین فرزانگان حاضر نباشند چنین
مرادفاتی را بکار برند. آیا بایداین امر را نشانه ای از رونق یافتن
بازار عوام گرایی تلقی کرد؟ سؤالی است که باید پژوهشگران بدان
پاسخ مناسب دهند.

۳. ترس از مسخ شدن فقه

ترس از مسخ شدن فقه ، ترسی بجاست و واهمه ازاین که در جریان تجدید
نظر وایجاد تحول در نظام و بافت کنونی فقه ، عناصری بیگانه و
ناهماهنگ با کلیت این اندیشه ،در آن راه یابد، واهمه ای است که همه
عناصر دلسوز بر آن صحه می گذارند و هشدار می دهند.

ولی این امر نمی یابد ما رااز پیمودن این راه ظریف و پرپیچ و خم و
شکننده باز دارد. شهید مطهری یکی از پایه گذاران اندیشه احیاء فقه ،
ضمن سخن از ضرورت ایجاد تحول در کلیت برنامه های حوزه علمیه واز آن
جمله بازسازی فقه ،اشاراتی به همین خطر دارند. دراینج، نخست بخشی
از سخنان ایشان را در بابا ضرورت تجدید نظر با هم مرور می کنیم .
آنگاه هشدار آن متفکر بزرگ را درباره خطر راهیابی عناصر بیگانه به
کلیت اندیشه اسلامی می آوریم .

آن فرزانه ، در باب ضرورت
تجدید نظر در نظام علمی حوزه ها می فرماید:

[ اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پیش (پیش از مشروطیت ایران )
مقایسه کنیم می بینیم روحانیت آن روز، مواجه بوده با جامعه ای بسته و
راکد… فرضااز آن حوزه ها جز رساله ای عملی یا کتابهائی در حدود
جلاءالعیون و خلیه المتقین و معراج السعاده صادر نمی شده است . آن جامعه
نیز، مصرف فکری جزاینها نداشته است ، ولی امروز،این توازن به شدت
به هم خورده است .امروز، به طور مستمراز طریق دبستانه،
دبیرستانه، دانشگاهها موسسات آشکار و پنهان نشر کتاب ، وسائل
ارتباط جمعی از قبیل رادیو، تلویزیون سینماه، روزنامه ه، مجلات
هفتگی ، و ماهانه و سالانه ، کنفرانسه، سخنرانیها واز طریق برخورد با
مردمی که سرزمینهای دیگر به کشور ما آمده اند واز طریق دولتها به
کشورهای خارج ، هزاران نوع اندیشه به این جامعه صادر می شود، که اگر
اندیشه هایی که از حوزه های علمی – دینی و یا وسیله شخصیتهای مبرز
مذهبی در خارج این حوزه ها صادر می شود – بااینکه نسبت به گذشته در
سطح بالاتری قرار گرفته است – با آنچه از جاهای دیگر صادر می شود
مقایسه شود، رقم ناچیزی را تشکیل می دهد و می توان گفت نزدیک به صفر
است . حتی خود حوزه های علمیه ما هم اکنون یکی از بازارهای پر رونق
اندیشه هایی است که از کانون های غیرمذهبی یا ضدمذاهب صادر می شود.
اینجاست که هر فرد مقدس آگاه ، ضرورت تجدید نظر در برنامه های حوزه های
علمیه را شدیدااحساس می کند]. ۱۴

ایشان ، پس از بیان ضرورت تجدید نظر در برنامه ها و متون حوزوی به
هشدار دهی می پردازند و خطر مسخ فرهنگ اسلامی را بدین سان بیان
می دارند.

[ هرگونه تجدید نظر و تحول در برنامه های حوزه های علمیه ،
باید براساس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.