پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه ; قسمت پنجم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه ; قسمت پنجم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه ; قسمت پنجم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه ; قسمت پنجم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۸

از جمله تفاسیر مهم وارزشمند
فرهنگ اسلامی ، تفسیر[ مفاتیح الغیب] است که اینک به[ التفسیرالکبیر]
و[ تفسیر فخررازی] مشهوراست . گستردگی مباحث ، وسعت دامنه پژوهش و
آکندگی آن از مطالب گونه گون باعث شده است که این تفسیر، یکی از چند
مرجع بسیار مهم در تفسیر و شناخت قرآن به شمار آید. جنبه های کلامی
این تفسیر، که پس ازاین به آن اشاره خواهیم کرد، بارزترین جنبه آن
است ، ولی درابعاد لغوی ،ادبی فقهی و شناخت اندیشه ها و نحله ها نیز
تفسیری سودمند و کارآمداست .

نقد و بررسی[ مفاتیح الغیب] و عرضه اندیشه های مفسر براساس آن ، با
توجه به وسعت اندیشه و تحولی که مولف درافکار و آرائش داشته است ،
مجالی فراختر می طلبد،ازاین روی آنچه دراین صفحات می آید،افزون بر
یک نگاه گذرا و تحلیلی شتابزده نباید تلقی شود. سخن رااز چرائی و
چگونگی تدوین[ مفاتیح الغیب] آغاز می کنیم و درادامه گفتگو (به توفیق
خداوند) به ابعاد آن می پردازیم .

انگیزه نگارش[ مفاتیح الغیب]

فخرالدین رازی ،این تفسیر را در سالهای پایانی عمرش نگاشته است ۱
تفسیر[ مفاتیح الغیب] مقدمه و پیش درآمد مستقلی ندارد، تا با تکیه
به تصریح مولف ،انگیزه او را در نگارش بتوان یافت .
در لابلای صفحات کتاب پر برگ و بار[ مفاتیح الغیب] بارهای بار
نقده، هجومها و گاه دشنامهای نویسنده را به مخالفان فکری و
عقیدتی اش و همچنین حساسیتها و تلاشهای وی دراثبات عقاید، آراء و
باورهای خود و یاران و هم مسلکانش را – که به آنهااشاره خواهیم کرد
می تواند دید.

بدینسان آیاانگیزه نگارش وی از تفسیر، بدان سانکه زمخشری در
انگیزه نگارش تفسیرش تصریح کرده است:[ دفاع ازاعتزالیان است ؟] دفاع
ازاندیشه های اشعریان است ، یا آنچه اشاره در ضمن وصیت نامه اش آمده
است :

من راهها
و روشهای کلامی و شیوه های فیلسوفان را نگریستم ،اما چیزی که همگون
معارف و فوائد قرآن باشد، در آنها نیافتم. ۲

بدینسان فخرالدین رازی ، پس از سالها کنکاش در میادین
اندیشه های گوناگون و تلاش در بازیافتن حقایق ، بالاخره به این نتیجه
می رسد، که باید به دامن پر مهر قرآن باز گردد وازاین آبشخور زلال ،
جان تشنه و شیفته اش را سیراب کند.اگر چنین است آیا به این هدف نائل
شده است ؟ و تاویلها و تفسیرهای وی گاهی او رااز هدف دور نداشته
است ؟ سوالی است که خواننده تفسیر وی باید بدان پاسخ گوید. یااینکه
هدف وی نشان دادن عظمت قرآن و عرضه معارف دریاوار و ناپیدا کرانه
اوست ، و به نمایش گذاشتن جلوه های زیبا وابعاد گسترده حقایق نهفته
دراعماق قرآن ؟ وی در آغاز سوره تفسیر سوره حمد می گوید:

وقتی گفته بودم ،
از سوره حمد و فوائد و نفائس آن ، ده هزار مساله می توان استبناط
کرد، برخی از آزمندان و حسودان و گروهی از جهل مداران و گمراهان و
معاندان دراین گفتار من به تردید نگریستند، و گفتار مرا به آنچه
خود با واژهای میان تهی بدون هیچ گونه گره گشائی و تنقیح مبانی
نگاشته اند مانند کردند،ازاین روی این مقدمه را نگاشتم ، تا دلیلی
باشد به امکان دست یابی به آنچه گفته بودم و تنبهی به آنحه بیان کردم .۳

این بیان بخوبی روشنگر آن است که ، فخرالدین رازی ، با نگارش تفسیرش
در پی آن است که اندیشه ها را به ابعاد ناپیدا کرانه قرآن رهنمون
شود، و نسلها و عصرها را به ژرفای معانی و مقاصد آن متوجه سازد و
این است که او در گستراندن ابعاد بحث در ذیل آیات و تطبیق دانشهای
گوناگون بر آیات قرآن از هیچ کوششی باز نمی ایستد.

شیوه تنظیم و نگارش[ مفاتیح الغیب]

فخرالدین رازی ، برخلاف بسیاری از مفسران که در آغاز سوره ها و درضمن
مقدمه ای ،از نام یا نامهای سوره ، مکی و یا مدنی بودن آن ، فضیلت
قرائت سوره سخن می گویند، بدون هیچ مقدمه ای وارد تفسیر سوره می شود، و
گاه در ضمن مقدمه ای کوتاه چشم انداز کلی سوره و یا بخشی از آن را
بیان می کند، آنگاه ابعاد مختلف آیه و یا آیات را با دقت تمام به
کوچکترین اجزاء سازنده آن تجزیه می کند واز همه وجود و زوایا بدان
می نگرد و زیر عناوین[ مساله] ،[ سوال] و … جنبه های گونه گون آن را
به بحث و بررسی می کشد.
وی از هر آنچه در تبیین و تفسیر آیات سودمند باشد بهره می جوید.
برای عقل جایگاه بلندی در تفسیر معتقداست ،امااز روشهای عرفان و
اشراقی نیز غافل نیست . بااین حال ، بهره فراوان و مرتبت نقل را نیز
فراموش نمی کند، واین است که برای شان نزوله،اهمیت ویژه قائل است
و در تفسیر آیات از آنها بهره قائل است و در تفسیر آیات از آنها
بهره می حوید. قرائتهای مختلف در آیات را رسیدگی می کند، و مباحث کلامی
را به گستردگی می آورد و در مباحث فقهی نیزاهتمام می ورزد. جنبه های
ادبی ، بلاغی آیات از جمله ابعادی است که رازی ، بدانها توجه وافری
دارد و با باریک بینی و تبیین نظام و ترتیب و تناسب در سوره و آیات
می پردازد، و در مناسبتهای مختلف از آنها سخن می گوید. فخررازی ، با
این که هیچ موقعیت و مناسبتی را برای عرضه اندیشه ها وارد ساختن
مسائل گوناگون علوم در تفسیراز دست نمی دهد، بااین همه از یک سلسله
بحثها که به پندارش سودمند نیست ، سرباز می زند، مثل، در ذیل آیه ۷۳
از سوره بقره ، در تعیین مصداق[ بعض] در جمله[ فقلنااضربوه ببعضها]
پس ازاشاره به اقوال مختلف دراین زمینه ، می گوید:

[بی گمان به موضع خاصی ، قرآن دلالت نمی کنداگر خبر صحیحی دراین
زمینه پیدا شود پذیرفته می شود، و گرنه سکوت از تعیین مصداق واجب
خواهد بود].

و نیز در ذیل آیات مربوط به ساختن کشتی نوع و چگونگیهای آن ، پس از
ارائه دیدگاههای مختلف واقوال گونه گون در زمان ساخت آن و حد و
حدود کشتی ، می گوید:

من کاوش دراینگونه مباحث را نمی پسندم ، چون نه در آموختن
آنها سودی است و نه به آگاهی از آنها نیازی… ۵ .

بدینسان رازی ، چنانکه درانگیزه نگارش اواز تفسیرش آمد به مباحثی
روی می آورد که در آوردگاه اندیشه سودمند باشد و در پی آن است که
زیبائیها والائیها قرآن را عرضه کند و آنچه را به این مقصودها و
مقصدها یاری نمی رساند نمی آورد و بیهوده لحظه ها را بر سر آنها تباه
نمی کند .

نقص و تکمیل[ مفاتیح الغیب]

برخی از شرح حال نویسان و فهرست نگاران برآنند که فخررازی بر تکمیل
۶[مفاتیح الغیب] توفیق نیافته و دیگران بر تتمیم آن همت گماشته اند.
ابن خلکان ضمن شرح حال وی آورده است :

[ از جمله آثار وی[ تفسیر قرآن] است ، که در آن بسیاری از شگفتیها و
شگرفیها را جمع کرده است و آن کتابی است بزرگ ، ولی آن را به پایان
نبرده است] ۷ .

حاجی خلیفه ، سخن ابن خلکان را آورده و تایید
کرده است و آنگاه اضافه کرده است که قاضی القضاه شهاب الدین یا
شمسی الدین خلیل الخوئی الدمشقی و شیخ نجم الدین احمد بن محمدالقمولی
با نوشتن تکمله هایی نقص آن را بر طرف کرده اند ۸ .از جمله قرائنی که
براین قول می توان اقامه کرداین است که : در تفسیر چاپی موجود در
ذیل آیه ۲۴از سوره واقعه دوباراز فخر رازی با تعبیر[ رحمه الله]
یاد شده است . ۹ بهرحال ، شرح حال نگاران و تفسیر پژوهان ، دراین زمینه
بحث کرده واستدلالهای گونه گونی ارائه داده اند ۱۰ ، که دراین مقام
مجال تفصیل آن بحثها نیست .ازاین روی ، باارائه یکی دو دیدگاه در
این موردازاین موضوع می گذریم : دکتر محمدحسین ذهبی پس ازارائه
نظریات مختلف بعنوان جمع اقوال می گوید :

[ ممکن است بگوئیم فخررازی تفسیر را
تا پایان سوره انبیاء نگاشته است و شهاب الدین خوئی به آهنگ تکمیل
آن بقیه را شروع کرده و به سامان دادن آن توفیق نیافته است و پس از
وی نجم الدین قمولی باقیمانده را نگاشته و تفسیر را تکمیل کرده است .
و ممکن است هر کدام ازاین دو نفر مستقلا تکمله ای بر بقیه تفسیر
نگاشته باشند]. ۱۱

ذهبی ، با توجه به آنچه فخررازی ذیل آیه ۶از سوره[ مائده] نوشته و
گسترده بحث را به ذیل آیه ای از سوره[ بینه] ارجاع داده است ۱۲ ،
به توجیه پرداخته که ممکن است تفسیری مستقل براین سوره و یا براین
آیه نوشته باشد ۱۳ ، ولی بااین همه این راه حل را سخن نهائی
نمی پندارد و در پایان می نویسد:

[خواننده این تفسیر در تمامت آن ، در شیوه نگارش و محتوی بحث و
مسلک ، همگونی کاملی را می نگرد و تفاوتی بین دو قسمت نمی یابد] ۱۴ .

دکتر علی محمدحسن
العماری ، که کتابی مفرد، سودمند و دقیق در شرح حال و آثار فخررازی
نگاشته است و پیشتراز آن یاد کردیم پس از بحثی دراز دامن و دقیق در
این زمین بالاخره به این نتیجه می رسد که :

[رازی ، شاگردان بسیاری داشته است ، تالیفات خود،از جمله این
تفسیر ر، بر آنان املاء می کرده ، و چون این ناسخان از آبادیها و
شهرهای مختلف به ری آمده بودند،احتمال دارد که برخی از آنان ،
نسخه های ناقص را – تا بدانجا که خود نوشته بودند – به دیار خود
برده اند، بدینسان نسخه هائی ناقص از تفسیر کبیر بر جای مانده ، و خوئی
و یاقمولی بر آن نسخه های ناقص دست یافته اند و به تکمیل آنها همت
گماشته اند، ولی به هنگام چاپ ، نسخه کامل تفسیر در دست بوده و مبنا
قرار گرفته است ، و تفسیر سوره واقعه چون در نسخه مبنا نبوده از
تکمله ها سود جسته و تکمیل کرده اند] ۱۵ .

دلیل قابل توجه نویسنده یاد شده دراین زمینه از جمله آن است که :
مساله نقصان تفسیر تا پنجاه سال بعداز فوت رازی بهیچ روی مشهور
نبوده است ، تا بدانجا که مولف محقق و دانشمندی هماننداباشامه –
که به پیراستگی واتقان نوشته هایش توجهی بلیغ داشت – می گوید:

[بسیاری از شاگردان رازی به شام آمدند و در ملاقاتها و گفتگوها
هیچکدام کوچکترین اشاره ای به ناقص ماندن تفسیر رازی نکردند.این
مساله کوچکی نبوده است که بر نویسنده ای چونان اباشامه مخفی بماند.
افزون براین ، وحدت سیاق ، یکدست بودن سراسر تفسیر کبیر نیز،
می تواند دلیلی بر تکمیل آن باشد] ۱۶ .

چنانکه پیشتر یادآوری کردیم ، زندگینامه نویسان و کتابشناسان دراین
زمینه فراوان بحث کرده اند. آنچه دراینجا آمد، نگاهی بود گذرا بر
این موضوع .

[ مفاتیح الغیب در گفتار عالمان]

آوازه بلند فخررازی و جایگاه رفیع اثر جاودانه او (مفاتیح الغیب )
باعث شده است که درباره وی و آثارش بویژه[ تفسر کبیرش] بسیار سخن
گفته شود. برخی از عالمان ،این تفسیر را ستوده اند و برخی دیگر بدان
بدیده عیب جوئی نگریسته اند و بعضی دیگر نیز به انصاف در آن دقت کرده
و بااعتراف به لغزشها و گاه یکسویه نگریهای آن به اهمیت و عظمت آن
خستو شده اند. سخن ابن خلکان را پیشتر آوردیم .

ابوحیان توحیدی ، مفسر و نحوی قرن هشتم هجری به نقل از برخی عالمان
می گوید:

[در تفسیر فخررازی همه چیزاست بجز تفسیر] ۱۷ .

سیوطی ،از مولفان بزرگ و قرآن شناسان بنام فرهنگ اسلامی ، ضمن
گفتگواز مسلکهای تفسیری ، درباره این تفسیر نوشته است :

[صاحب دانشهای عقلانی – بویژه امام فخرالدین – تفسیرش رااز گفتار
حکمیان فیلسوفان و همگنان آنان آکنده می سازد واز موضوعی به موضوعی
دیگر می پردازد. بدانسان که خواننده از ناهمگونی آیه با مورد، تعجب
می کند] ۱۸ .

ایگناس گلدستیهر، در ضمن نقد و بررسی تفاسیر عقلانی درباره
[مفاتیح الغیب] چنین نگاشته است :

[متکلم بزرگ و فیلسوف دینی ، فخرالدین رازی ، در تفسیر بزرگش بر
قرآن ، یعنی[ مفاتیح الغیب] (که باید
آنرا پایان تفسیرنگاری ثمربخش واصیل و بنیادین دانست ) به شیوه ای
هر چه کاملتر به ادامه کوشش خود درو نقض استنباطهای معتزله
می پردازد] ۱۹ .

و بالاخره
بایداز تفسیر پژوه عرب دکتر محمدحسین ذهبی ، یاد کرد که درباره آن
نوشته است :

او به هر آیه ای از[ آیات الاحکام] که می رسد، آراء فقیهان را
می آورد و به ادله برهان ترویج مذهب خود (شافعی ) می پردازد. در ضمن
تفسیراستطردا به مباحث اصولی ، زمینه ها به اندازه مطالب ریاضی و
مسائل طبیعی سخن را نمی گسترد. بهرحال ، کتاب وی ، به یک دایره المعارف
علم کلام و علام طبیعی مانند تراست ۲۰ تا به تفسیر عادی .

برخی از عالمان و فهرست نگاران نیز درباره آن نوشته اند:

این تفسیر، یکی از تفاسیر مفصل و جامعی است که مشتمل بر بسیاری
از مطالب و مهمه تاریخی وادبی و کلامی و فقهی و غیره است ، و هر چه
آدمی بخواهد در آن یافت می شود. ۲۱

برخی از تفسیر پژوهان و نویسندگان دیگر نیز، تفسیر فخررازی را
[جامع ترین اثر وی و یکی از چهار تفسیر مهم و طرازاول قرآن کریم] ۲۲
دانسته اند ویا آنرا[ ازاجله کتب تفسیر] ۲۳ تلقی کرده اند.

[ویژگیهای مفاتیح الغیب]

تفسیر فخررازی ،از ویژگیای برجستگیهائی برخورداراست که آن را در
میان تفاسیر دیگر ممتاز ساخته است . بحثهای طولانی ، گسترده نگری در
موضوعات ، در تفسیر وی بسیاراست . رازی ، تفسیر را به آوردگاهی تبدیل
کرده است که در آن بااندیشه وران مختلف و مسلکها و مکتبهای گونه گون
مصاف می دهد. در هر موضوعی اقوال مخالفان را می آورد و به ارائه
استدلالهای آنان می پردازد و آنگاه به نقد و بررسی و رد وایراد همت
می ورزد. گفتنی است که او غالبا در نقل اقوال وارائه مستندات و
استدلالهای صاحب اندیشه ه، راه انصاف را پوییده است .این همه را
غالبا آنچنان که صاحبان مسلکها واندیشه ها می اندیشیده اند آورده و
نه آنسان که خود می پسندیده است ! تا بدانجا که برخی گفته اند:

[فخررازی ، در تبیین دیدگاههای دیگران واستدلال بر آراء مخالفان
تمام توان خویشرا به کار می برده است و چون نوبت به تقریراستدلال
آراء خودش می رسیده از کار می افتاده است]! ۲۴ .

ویژگی دیگر تفسیر، نقدایراد و بالاخره تشکیک دراقوال و آراء
است .این شیوه فخررازی در تمام آثارش نمایان است و در تفسیر نیز،
ازاین روی برخی به طنز گفته اند:

[فخررازی شبهه را به[ نقد] می آوردو جواب را به[ نسیه] حواله
می دهد] ۲۵ .

در عرضه روایات و آثار، نقد و بررسی را پیشه ساخته و غالبا به
جرح و تعدیل پرداخته بدانسان که می توان گفت از هیچ روایتی بدون
درایت نگذشته است . حال دراین وادی چه اندازه موفق بوده و تا چه حد
ره صواب پوییده است نکته ای دیگراست ، که بدان اشاره خواهیم کرد.

گستردگی مباحث فرعی واستطرادهای بسیار، یکی دیگراز ویژگیهای
تفسیر فخررازی است . و بالاخره ، سوال انگیزیها و[ ان قلت ، قلت] های
کاوشگرانه او که بی گمان در باروری اذهان و جولان اندیشه ، سودمند
تواند بود نیز، برجستگی دیگراین تفسیراست .

افزون براینها بایداز توجه ویژه او به لطائف و دقایق تعبیرها و
واژه گزینی های قرآن ، و نیزاز دقت ارجمند و کارآمد وی به[ تناسب سور
و آیات یاد کرد] ۲۶ . فخررازی ، تربیت آیات و تنسیق سور و تناسب
معنوی وارتباط تنگانگ محتوای آنها را با هم از لطائف و زیبائیهای
قرآن تلقی کرده واین همه را جلوه ای ازاعجاز قرآن می داند ۲۷ و
می گوید:

[بیشترین لطافتها و ظرافتهای قرآن ، در ترتیبها وارتباط سوره ها و
آیات به ودیعت نهاده شده است]. ۲۸

دراین باره در آغاز[ سوره قارعه] می گوید:

[چون خداوند سوره پیشین را یاد کرد قیامت پایان داد، در آغاز سوره
بعدی از چگونگی قیامت آغاز کرده است] ۲۹ .

نمونه این نکته نگریها باریک بینی ه، و ظرافت یابیها در تناسب آیات و
سور در[ مفاتیح الغیب] فراوان است . که بگفته العماری ،اگر مجموعه
آنچه را دراین زمینه ، فخررازی آورده است فراهم کنند، کتابی مستقل
را تشکیل خواهد داد ۳۰ .

اینها و جزاینه، نکته ها و ویژگیهائی است که[ مفاتیح الغیب] را
بلند آوازه ساخته وانگیزه آن گشته است ، تا همه بدان رجوع کنند و
مخالف و موافق در پژوهشهای قرآنی آن را در پیش روی داشته باشند.

جایگاه عقل در[ مفاتیح الغیب]

تفسیر کبیر، در رده بندی تفاسیر،از روشنترین
جلوه های[ تفسیر به رای] است .اندیشه وری ،استدلال ، و تاویل و تلاش
برای بازیابی معانی آیات با کاوشهای عقلانی ،از سراسر[ مفاتیح الغیب]
بروشنی پیداست . فخررازی در ذیل آیه ۸۲از سوره بقره[ …افلا
یتدبرون القرآن]… می گوید:

[ این آیه ، مخالف قول کسانی است که معتقدند قرآن را جز پیامبر و
معصوم نمی فهمند، چرا که اگر چنان بود، چگونه منافقان می توانستند با
تدبر به معانی قرآن برسند… وافزون براین آیه روشنگر وجوب کاوش و
اندیشه وری واستدلال و فساد تقلید و باورهای تنگ اندیشانه و سطحی
نگرانه است] ۳۱ .

او در ذیل آیه ۵از سوره طه ،[ الرحمن علی العرش استوی] و بهنگام لزوم تاویل
ظواهر آیات آنگاه که بااستدلالهای عقلانی در تناقی باشد، می گوید:

[لازم است ظاهر آیه را تاویل کرد و بمقتضی دلیل عقل رفتار نمود،
چرا که[ عقل] پایه و بنیاد حجیت نقل است ، چون تا با دلائل عقلانی ،
وجود صانع و علم و قدرت خداوند و لزوم ارسال رسل ثابت نشود،[ نقل]
ثابت نخواهد بود. بدینسان ازاعتبارانداختن عقل ، نتیجه اش بی اعتباری
عقل و نقل خواهد بود،ازاین روی چاره ای نیست جز آن که به صحت دلالت
عقل باور کنیم و ظاهر[ نقل] را تاویل نمائیم] ۳۲ .

یکی ازجلوه روشن عقلانی فخرالدین رازی در تفسیر و بکارگیری عقل در تبیین
آیات ، بحثهای کلامی و فلسفی و بهره وری از آیات دراثبات عقاید و یا
نقد در رد دیدگاههای مخالفان است . فخررازی ، تلاش عظیمی را بکار بسته
است تا آنچه رااعتزالیان ، کرامیان و شیعیان برای اثبات عقاید خود
آورده اند رد کند. متقابلااز هیچ کوششی برای استدلال به آیات در
اثبات عقاید خود و تاویل آنها براساس اندیشه ها و باورهای اشعریان
باز نایستاده است .

نکته دیگر، باریک بینها و ظرافت اندیشیهای او در تناسب آیات و سور
است که بدان اشاره کردیم . بالاخره ، باید به سوال آفرینی ها و
پرسش انگیزیهای او توجه داد که در غالب صفات تفسیر به چشم می خورد.او
ابهامات آیات را در قالب سوال مطرح می کند و آنگاه با حوصله تمام
زوایای احتمالات را می کاود و به بحث و بررسی می پردازد، و بالاخره ، در
پی رد، نقد و پاسخ بر می آید. بی گمان پرسش، و سوال آفرینیها در
باروری اندیشه ها و به میدان کشیدن کنکاشهای عقلانی اگر سهم بیشتری از
پاسخ یابی ها و جواب دادنها نداشته باشد، بهره کمتری ندارد.

مسائل کلامی در[ مفاتیح الغیب]

تفسیر فخررازی را بازرترین جلوه تفسیر به رای دانسته اند، که در
آن ازابعاد مختلف فرهنگ اسلامی سخن رفته ، و بسیاری از معتقدات
اندیشه های فخررازی توجیه قرآنی یافته است .

گواینکه برخی از نویسندگان – بدرستی – نوشته اند که : فخررازی .

[جای جای در تفسیر کبیر آشکار به روش صوفیانه می گراید و یا دست کم
شیوه کلامی را در مرحله نخستین در خداشناسی می شمارد و تصریح می کند
که بایدازاین مرحله گذشت و به مرحله عالی – که چیزی جز تصوف نیست
رسید] ۳۳ .

اما تمام صفحات تفسیر وی ، آکنده از بحثهای کلامی و جدال با مدعیان
نحله ها و جریانهای گونه گون است وازاین جهت ، تفسیر فخررازی
گسترده ترین تفاسیراست . فخررازی ، قطعااشعری مسلک است واین است که
وی از هیچ فرصتی برای تثبیت عقاید خود و هجوم و مخالفانش بویژه
معتزله و کرامیه چشم نمی پوشد.او در ذیل آیه ۱۰۳از سوره انعام
[لاتدرکه الابصار و هویدرک الابصار و هواللطیف الخبیر]. در ضمن بحثی
طولانی سخن معتزلیان را می آورد واستدلال آنان را مبنی بر[ عدم رویت
خداوند] یاد می کند، آنگاه به نقد و بررسی ادله آنان می پردازد. پس از
آن که به پندار خود دلایل آنان را رد می کند، به ارائه دلایل خود در
جواز رویت خداوند روی می آورد، و بااین همه تفصیل بحث را به مواضع
دیگر حواله می دهد. ۳۴ مرحوم آیه الله سیدعبدالحسین شرف الدین ، دراثر
ژرف و گرانقدرش[ کلمه حول الرویه] نقدهای رازی به معتزله و دلایل
دیگرش را نقل کرده است و آنگاه تمامت آنهارا به دایره نقد ریخته و
روشن ساخته است که آنچه را فخررازی استدلال و نقد نامیده است ، نیرنگی
بیش نیست ، و مجموع آنها را تنها می توان به[ سرابی] مانند کرد که
تنها تشنگان اندیش را به خود می خواند بدون این که سیراب کند. ۳۵

فخررازی ، دراین مساله اصرار می ورزد و برای اثبات آن پای می فشارد
واز هر فرصتی برای تثبیت آن سود می جویدلا وی در ذیل آیه ۱۴۳از
سوره اعراف ،[ ولما جاء موسی لمیقاتنا وعلمه ربه قال رب ارنی
انطرالیک ، قال لن ترانی]… می گوید:اصحاب ما معتقدند که این آیه
نشانگر جواز رویت خداونداست . آنگاه شروع می کند به استدلالهای این
دیدگاه . پس از دلیل اول ،ادله چهارگانه معتزلیان را می آورد و به
نقد و رد آنها می پردازد. ۳۵ تعصب فخر رازی به اشعریگری و مخالفت
شدید وی با معتزله گاهی عنا قلم رااز دستش می رباید و باعث می شود تا
ضمن نقد آراء مخالفانش از آنان به زشتی یاد کند. وی در ضمن نقد
دلائل اعتزالیان در ذیل همین آیه آورده است که :

[وجه اول آن که عاقلان اجماع دارند که در خداشناسی موسی[ ع] کمتراز
[ اراذل] ! معتزله نبوده است] ۳۶ .

بهرحال ، وی در ذیل این آیه به تفصیل از آراء مخالفان یاد می کند و
با ردادله آنان تلاش می کند تا با تاویل و توجیه ثابت کند که این
آیه ، نشانگر جواز رویت خداونداست و بالاخره پس از بحثی دراز دامن
می گوید:

[بدان که اصحاب ما می گویند: رویت خداوند جایزاست ، نهایت از آنجا
که موسی بدون اجازه این درخواست را کرد – و حسنات الابرار سیئات
المقربین او خود را گناهکار یافت و توبه موسی ازاین است و نه از
آنچه دیگران یاد کرده اند] ۳۷ .

در آیاتی دیگر نیز، که زمینه سخن دراین موضوع بوده او داد سخن
داده و با تمام توان کوشیده است که این مطلب را به کرسی بنشاند. ۳۸

درافعال انسان ، نیز که از روزگاران بسیار دوراز معرکه آراءترین
مباحث کلامی بوده است ، تفسیر رازی بیانگراندیشه جبری اشاعره است .
فخررازی ، تصریح می کند که :

[فعل از پیوند داعلی ( اراده ) به قدرت انجام می گیرد و چون داعی
آفریده خداست این حقیقت مسلم می گردد که خدا آفریدگار کارهای انسان
نیز هست] ۳۹

درلابلای تفسیر کبیر، گاهی مطالبی نیز توان یافت که بااین دیدگاه
نمی سازد و نشانگر آن است که فخر رازی در تبیین افعال گاه برای یافتن
راهی میانه نیز، به کنکاش می پرداخته است .از جمله در تفسیر سوره
[حمد] می گوید:

[آن که براین باوراست که تمام افعال انسان معلول توانائی اوست
در ورطه قدرافتاده است و آن که بپنداردانسان ، توانائی انجام هیچ
کاری را ندارد، به جبر گرائیده است .
این دو راه ، هر
دو کژ و ناصواب است . راه راست آن است که :انجام گرفتن کارارادی را
از سوی انسان بپذیریم ، بااعتقاد به اینکه هر چه روی می دهد معلول
قضایاءالاهی است] ۴۰ .

بااین همه
درنگریستن به این تفسیر واندیشیدن در تمام مباحث مربوط به این
موضوع ، روشنگر آن است
که دراین میدان نیز، آنچه تفکر حاکم براین تفسیراست اشعریگری
است و نه جز آن . یکی از نویسندگان که تحقیق ارجمندی را در زمینه
آراء کلامی فخرالدین رازی ، سامان داده است می نویسد:

[به نظر رازی توجه به مساله جبر واختیاراز دیدگاههای مختلف
نتایج مختلف به بار می آورد. چنانکه اعتقاد داشتن به خدائی که به هر
چیز تواناست و یگانه آفریدگاراشیاءاست انسان را به جبر معتقد
می سازد، که کردارهای ارادی انسان نیز، بیرون از قلمرو آفرینش چنین
آفریدگاری نمی تواند بود. در حالی که لازمه اثبات رسالت و پذیرش
پیامبری قبول اختیار آدمی است ، چرا که اگرانسان بر کردارهای خود
توانا نباشد، چگونه می توان او را مسوول دانست و برانگیخته شدن
پیامبران و فرو فرستاده شدن کتب آسمانی چه سودی می توان داشت ؟ بااین
همه ، بررسی آثار رازی نشان می دهد که میل دل وی ، به جانب جبراست و
در بیشتر آثار خوداز دیدگاه جبری دفاع می کند] ۴۰ .

آنچه این نویسنده درباره آثار رازی آورده است ، درباره[ تفسیر]
نیز کاملا سادق است .این است که او در تفسیر آیه ۲۸۵از سوره بقره و
در ضمن گفتگواز[ صفات ثبوتی] خداوند می گوید:

انسان ، مضطری است در صورت مختار. ۴۱

فخرالدین رازی ، گاهی هم از یکسو با توجه به دلایل عقلانی برخی از
اندیشه ها را نمی پذیرد، واز سوی دیگر با تصلب دراشعریگری از
ظرافتها و ژرفنگریها باز می ماند.این است که در تفسیر برخی آیات ، بز
تشکیک و نقد وایراد طرفی بر نمی بندد و ره بجائی نمی سپرد. وی در
ذیل آیه ۵ سروه طه[ الرحمن علی العرش استوی] از سوئی دیدگاه[ مشبهه]
را مبنی بر[ استواء خداوند بر عرش] و مالااعتقاد به[ تجسیم و
تشبیه] را نپذیرفته و با دلایل متعددی آن را رد کرده است ، واز یک
سوی سخن کسانی را که دراین آیه از یک طرف معتقد به[ تنزیه] شده اند،
واز دیگر سوی به منع[ تاویل] ، به نقد کشیده و لزوم تاویل در آیه
را به اثبات رسانده است ، خود نیز، به نظریه قاطعی دست نیافته است ،
چرا که[ معنای] استیلا را برای[ استواء] نیز قابل نقد دانستند
یادآوری کرده است که اگر[ استواء] به معنای[ اقتدار] باشداشکالات
رفع خواهد شد. در پایان نیز سخن زمخشری ( بیان اعتزالیان ) را آورده
و آن را نیز نپذیرفته است . ۴۲ بهرحال ، گاهی رازی در جستجوی راه
یافتن به شناختی استوار و صحیح به آراءاعتزالیان می گراید و سخن
آنان را می پذیرد و گاهی نیز با نقد و رداندیشه معتزله واشاعره ،
دیدگاه دیگری را می گزیند، که صدالبته اینگونه اندیشیدنه، گاهی سر
از تشبیه در می آورد و دیگر گاه به وادی ابهام گوئی و معما بافی
می کشد.

باری ، سخن از جنبه های کلامی[ مفاتیح الغیب] گسترده تراز آن است که
دراین صفحات بگنجد.از جمله نکات قابل توجه دراین بحث ، مساله
رهبری ،امامت و خلافت است . فخررازی در برخی آثار خود تصریح کرده است
که :انعقادامامت و تعیین امام را یا بواسطه بیعت می داند، و یا به
ترشیح امام پیشین واین که امام او را ولی بعداز خود قرار دهد، و
یا به اجماع حل و عقد ۴۳ .او برای اثبات حجیت[ اجماع] و مالا تثبیت
آنچه که به پندارش بدان خلافت خلیفه اول ، مشروعیت یافته است تلاش
وسیعی بکار می بندد. ۴۴ . بااین همه از لابلای صفحات تفسیر، بخوبی
می توان فهمید که فخرالدین رازی ، زورگوئی و قلدرمابی در حاکمیت و
غلبه زور درانعقادامامت را نمی پذیرد. ستم گری و فسق واپسین در
دوران امامت و رهبری را نیز، عامل عزل وانفصال حاکم از حکومت
می داند.اطاعت حاکم را جز در مسیر حق واجرای عدالت لازم نمی شمرد. ۴۵
و همانند بسیاری از هم مسلکانش به اصالت زور و[ مشروعیت غلبه]
نمی گراید، واین از جنبه های مثبت[ مفاتیح الغیب] است . سخن از جنبه های
کلامی تفسیر کبیر بدرازا کشید. هنوز هم نکات بسیاری است که می توان
مطرح کرد. پیشتر نیز یادآوری کردیم که جنبه های کلامی بارزترین و
وسیع ترین بخش این تفسیراست و تفسیر برای فخرالدین رازی ، میدان
مبارزه فکری واندیشگی است با مخالفانش ، بویژه معتزله و کرامیه و
دیگر جریانهای فرهنگ اسلامی و غیر آنها. بدینسان مفاتیح الغیب در
شناخت جریانهای فکری و آراء واندیشه های کلامی فرقه های گوناگون با
توجه به چگونگی نگارش رازی که پیشتراز آن سخن گفتم یکی از بهترین و
کارآمدترین منابع است .

مسائل فقهی در[ مفاتیح الغیب]

فخرالدین رازی ،از فقیهان زبردست شافعی است . وی به مذهب شافعی
دلبستگی فراوانی داشت واز آن به شدت دفاع می کرد. بدینسان طبیعی است
که تفسیر وی نیزاز آیاتی که زمینه بحث دارد میدان اظهارنظر و
بررسی و عرضه آراء شافعیان باشد و چنین نیز هست .او به مذهب حنبلی
و مالکی توجه چندانی ندارد، و بیشترین برخورد و درگیری فقهی را با
[حنفیه] دارد. رازی ، در ذیل[ آیات الاحکام] به تفصیل وارد بحث می شود
و با تمام توان در مقابل آراء[ حنفیان] می ایستد.این نکته از همان
آغازین صفحات تفسیر، یعنی ، چگونگی قرائت[ بسم الله]… و
[فاتحه الکتاب] بخوبی روشن است . در تفسیر بسیار گسترده[ سوره حمد]
باب چهارم چنین است:[ فی المسائل الفقیهه المستنبطه من هذه السوره].
و در ذیل آن بحثی است دراز دامن در مسائل فقهی مستقاداز[ سوره حمد]
وارائه دیدگاهها و نقد و بررسی وانتخاب و گزینش . ۴۶

مثل، ذیل آیه ۱۱۴از سوره بقره ،[ ومن اظلم ممن منع مساجدالله ان
یذکر لیهااسمه و سعی فی خرابها]…، بمناسبت تفسیر جمله[ …وسعی
فی خرابها] بحث مفصلی آورده است پیرامون فضیلت مساجد واحکام آن ،
۴۷ و در ذیل آیه ۱۴۴از سوره بقره[ قدنری تقلب وجهک فی السماء]…،
پس از تفسیر آیه به مباحث فقهی آن پرداخته واز جهات مختلف با توجه
به اقوال فقهاء بحث مفصل وارجمند را سامان داده است ۴۸ ، و در ذیل
آیه ۱۸۷ – ۱۸۳از سوره بقره به گستردگی از روزه واحکام مربوط به
آن سخن رانده است ۴۹ ، و در ذیل آیه ۱۷۳از سوره بقره ،[ انما حرم
علیکم المیته والدم]… ، پس از بحثهای ادبی ، تفسیری و روائی مربوط
به الفاظ آیه ، به استنباطهای فقهی از آیه می پردازند، و در ضمن فصول
و عناوین به تفصیل ازاحکام[ میته] وسائل مربوط به آن سخن می راند ۵۰
، و در تفسیر آیه ۱۷۸از سوره بقره[ یاایهاالذین آمنوا کتب علیکم
القصاص]… پس از بحث از مقررات و آیه و شان نزول آن درباره[ قصاص]
واحکام مربوط به آن مستوفی بحث می کند ۵۱ . گفتنی است که او در
مباحث فقهی گاهی به فقه شیعه گراییده و براساس روایات اهل البیت[ ع]
فتوی داده است ، که به مواردی اشاره خواهیم کرد. گزیده سخن که : هیچ
آیه مربوط به احکام نیست که فخررازی در ذیل آن به بحثهای فقهی
نپردازد. بحثهای فقهی وی ، گاهی بسیار مفصل وارزشمنداست ، گاهی نیز
کوتاه و گذر، بدان سان که گاه بحثهای وی با تفاسیر فقهی پهلو
می زند،ازاین روی اگر تفسیر[ مفاتیح الغیب] از جمله تفاسیر[ آیات
الاحکام] نیز شمرده شود، پربیراه نیست .

جایگاه نقل در[ مفاتیح الغیب]

بااین که بیشترین آهنگ فخرالدین رازی در تفسیر، کلامی و نقد و
بررسی آراء در پرتواستدلالهای عقلانی است ،اما مطالعه صفحات این
تفسیر گرانقدر بخوبی نشانگر آن است که وی هرگزاز روایات و جایگاه
آن در تبیین محتوی و مفهوم آیات غافل نیست . وی در تفسیر آیات به
روایات پیامبر[ص] ، علی[ ع] و گاهی ائمه معصومین و نیزاقوال و صحابه
و تابعیان توجه می کند واز آنها سود می جوید، ولی استشهاد واستناد
به احادیث و عرضه روایات ، دراین تفسیر جلوه بارزی ندارد بی توجهی
رازی به روایاتی که در فضیلت قرائت سوره ها آمده است (و غالبا پایه
درستی نیز ندارد) ۵۲ کاملا روشن است ، مفسران ، غالبا در آغاز تفسیر
سوره هااین روایات را می آورند و براساس آنها در چگونگی های سور و
ثواب قرائت آنها سخن می گویند، ولی فخررازی ،ازاین شیوه روی برتافته
و گویا تنها سوره ای که در آن این روش را معمول داشته است تفسیر
سوره[ اخلاص] است .بااین همه در شان نزولها قطعا روایات وارده را می آرود، بویژه
اگر شان نزولی مربوط به جریانهای زمان نزول باشد و درباره صحابه
پیامبر یا کافران قریش سختی داشته باشد و یا تبیین آیه بدان متوقف
گردد.او در نقل روایات به متن احادیث بسنده می کند واز عرضه اسناد
چشم می پوشد.

اسرائیلیات در[ مفاتیح الغیب]

رازی حساسیت قابل توجهی در مقال اسرائیلیات دارد. وی اینگونه
روایات را در پرتو آگاهیهای کلامی واعتقادی به نقد می کشد و چگونگی
آنها را بررسی می کند در عرضه آنها کمال احتیاط را معمول می دارداو
هر آنچه ازاینگونه روایات را که با عظمت ، شخصیت و عصمت پیامبران در
تنافی یافته به دایره نقد ریخته و مالا خط بطلان کشیده است ، مثلا
ذیل آیه ۲۱ و ۲۲از سوره[ ص] ،[ وهل اتک نبواالخصم اذ تسوروا
المحراب ،اذ دخلوا علی داود ففزع منهم]… اجمال آنچه را برخی از
مفسران ، بویژه صاحبان تفاسیر نقلی آورده اند، که (بهیچ روی با شخصیت
والای آن پیامبر بزرگوار همگون نیست .) می آورد و آنگاه می گوید:

[آنچه من بدان گردن می نهم و می پذیرم این است که این داستان از
بنیاد باطل و کذب محض است] .

و آنگاه بدلایل بطلان آن می پردازد و با توجه به
آیات پیشین و در پرتو چه تابناک داود،این صحنه آفرینی
اسرائیلیات سازان را نقش بر آب می کند، و آنگاه داستان را بگونه ای
می آورد که نه تنها قدحی بر آن بزرگوار نیست که مدحی بلیغ است ۵۳ .

و در ذیل آیه ۳۴از همین سوره[ ولقدفتنا سلیمان والقینا علی
کرسیه جسدالله] می گوید:[ اهل حشو] و[ ناقلان روایات] در شرح این
واقعه سخنی دارند واهل دانش و تحقیق سخن دیگر، آنگاه روایات وارده
دراین زمینه را که قطعاازاباطیل اسرائیلیات است می آورد و به نقد
و رد آنها می پردازد، هوشمندانه و دقیق ۵۴ . و در ذیل آیه ۲۴از
سوره یوسف ،[ ولقد همت به وهم بها لولاان رای برهان ربه]… ،
می گوید:این آیه از مهمترین آیاتی است که باید به آن توجه شود و
بدقت بازنگری و بررسی گردد. آنگاه وارد بحث می شود و در پرتو مسائل
اعتقادی ، کلامی و لزوم عصمت پیامبران و با توجه به آیات پیشین در ضمن
بحثی مفصل و ژرف بی پایگی پندارهای افسانه بافان را روشن می سازد. ۵۵
گاهی نیز با توجه دادن به این که کنکاش در تعیین مصادیق و توضیح
موارد، لزومی ندارداز کناراینگونه آثار می گذرد و به بی اعتنائی و
بی توجهی به آنها توصیه می کند. وی در ذیل آیه ۳۵از سوره بقره ، پس از
بحثی سودمند در تبیین محتوی آیه ، در چگونگی[ شجره] می گوید: در ظاهر
آیات هیچگونه دلیلی بر تعیین آن نیست و لزومی هم ندارد ۵۶ . در
چگونگی وسوسه شیطان ، حضرت آدم و حوا را که میدان افسانه سرائی قصاصان
است با تصریح به این که اینگونه آثاراز بافته های اسرائلیات
آفرینان است می گوید: باید به اینگونه آثار بی اعتناء بود و به آنها
بی توجهی ننمود . ۵۷

در ذیل آیات مربوط به سحر ساحران و عصای موسی نیز، با بی توجهی به
آنچه از روایات ضعیف و غالبا مجهول آمده است به ظاهر آیات بسنده
کرده می گذرد ۵۸ . گاهی نیز با عرضه اقوال هیچ طرف را نمی گزیند و
یادآوری می کند که در مواردی ازاین دست باید حقیقت را به خداوند
وانهاد و سکوت کرد. مثل، در ذیل آیه ۶۰از سوره بقره ،[ واذا ستسقی
موسی لقومه فقلنااضرب بعصاک الحجر فانفجرت
منه]… ، در چگونگی[ عصا] و[ حجره] می گوید: دراینگونه مباحث از
آن روی که نص قاطع و حدیث معتبری نیست باید سکوت را پیشه ساخت و علم
آن را به خداوند وانهاد. ۵۹ بااین همه دراین تفسیر نیز، گاهی که
عرضه این داستانها و قصه ها با بنیادهای اعتقادی در تضاد نبوده و به
احکام الاهی ارتباط نمی یابد،اسرائیلیات آمده و مجعولات قصه سرایان و
به تفسیر راه یافته است از جمله ذیل آیه ۶ و ۷ سوره الفجر [ الم
ترکیف فعل ربک بعاد،ارم ذات العماد] که مطمئنا آنچه درباره
چگونگی این قوم و بناها و ساختمانهایشان آمده است ، ساخته ذهن بیمار
اسرائیلیات آفرینان است۶۰ .

بدینسان فخرالدین رازی ، در داستانهای اقوام پیشین و قصه های
پیامبران ، مفسری است هوشمند که سره رااز ناسره باز می شناسد و در
ورطه هولناک جعل و کذب وافتراء گرفتار نمی آید.

مفاتیح الغیب واهل البیت

برخی از شرح
حال نگاران ، شیعه بودن یا دست کم استبصار فخررازی را مطرح کرده اند
۶۱ اما مطمئنا حقیقت جز آن است . فخررازی ، سنی ،اشعری شافعی است و
دراین راه متصلب و متعصب نیز هست . وی نه تنها در آثار مختلف و
گونه گونی که درباره عقاید نگاشته است ، براین عقاید پای می فشارد،
بله در تفسیر که در سالهای پایان عمرش نگاشته است نیز، براثبات
آراء پیشینش اصرار می ورزد.او بارهای بار در نصوص نشانگر ولایت و
امامت علوی تشکیک کرده و تشکیکات وی از زمینه سازترین بحثهای تردید
وانکار دراین زمینه ها بوده است . وی در کتاب نهایه العقول تلاش
می کند تا[ تواتر] حدیث غدیر را منکر شود ۶۲ ، وافزون بر آن ، می کوشد
تا نشان دهد که[ مولی] به معنای[ اولی بالتصرف] و[ منصرف درامور]
درادبیات عرب استعمال نشده است . ۶۳

طوماراینگونه بافته های بی پایه را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.