پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسین نوری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسین نوری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسین نوری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسین نوری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۵

روزگاری را پشت سرگذاشته اسم با خاطره هائی جانکاه :از برق جانسوز
تازیانه ه، بر باد رفتن دودمانه، چشم های گرسنه و دست های دراز،
خانه های خراب ، کومه های خموش و ضجه های دل خراش . یاد گذشته گر چه
جانکاه است و تلخ ،امااگر به بوته فراموشی سپرده شود واز خاطره ها
رخت بربندد شیرینی روزگاری را که اکنون در بستر آنیم احساس نخواهیم
کرد و پاس این ایام مبارک را نخواهیم داشت و در برابر قله های بلند
مقاومت و قهرماناتی که طلسم شب دیجور را شکستند و زورق صبح را به
ارمغان آوردند خضوع نخواهیم کرد،ازاین رو،ازاستاد نخواستیم که
دراین بخش ،ازاین زاویه به باز جست گذشته بپردازند واز
ایثارگریه، حرکتها و تلاشهائی که سبب گردید شب دامن برچیند و صبح
صادق رخ بنماید، سخن بگویند.استاد، که خوداز پیشتازان قبیله شب
ستیزاست ،ابا داشتند که که این فصل را بگشایند، تا سختی از[ خود]
به میان نیاید،امااصرار و پافشاری ما باعث شد که عنان گفتگو به
این سمت کشیده شود، واستاداز حرکتهای موثر خود و دیگر بزرگان
حوزه ، در راه آرمانهای والا و مقدس حضرت امام و تلاش برای شناساندن
بیشتر واعلان مرجعیت واعلمیت معظم له مطالبی را بفرمایند .

در فصل دوم این شماره ، گفتگوی ما حال و هوای دیگری بخود می گیرد.
از آنجا که تربیت نفس و صافی گردانیدن اعمال از نیرگیها بسیار دشوار
است ،استاد تصویری زیبا و پر جاذبه از زندگی زاهدانه نیک مردانی
که بااخلاص ، رسالت خویش راانجام داده اند منعکس می کند، تا سرمشقی
باشند درخشان ،ازاندیشه نیک واخلاص عمل بزرگان ، برای پویندگان راه
آنان ، به آرزوی آن که ما طلاب با توجه به مسوولیت سنگینی که امروز
در حفظ و پاسداری ازارزشهای والا و مقدس انقلاب اسلامی داریم ،ازاین
همه زهد و خلوص چهره های درخشان حوزه های علمیه ، بقدراستعداد
بهره یاب گردیم .

حوزه : حضرت عالی یکی از چهره های مبارزایران اسلامی هستید، که در دوران ستم شاهی علیه استبداد مبارزه کرده اید. خواهش
می کنیم مقداری از خاطرات آن دوران و چگونگی فعالیت های خود را برای
ما بیان بفرمائید.

استاد: من از جمله کسانی هستم که توفیق داشتم چند سالی در مکتب پر فیض حضرت
آیت الله العظمی امام خمینی ، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی ،از
سجایای اخلاقی ایشان نیز، بهره ببرم . در طول این سالیان با توجه به
متون و موازین اسلامی دریافته بودم که مسوولیت روحانیت ، خلاصه در درس
خواندن و درس گفتن نمی شود. به این جهت از آن روز که حضرت ایشان
انقلاب و تحول را آغاز کردند من سعی کردم که پشت سرایشان بقدر توانم
گام بردارم .

در آن زمان ، جلسات مرتبی با رفقای همفکر خود داشتیم که در آن نسبت به مسائل جاری گفتگو می شد، و
برای پیشبردامور تصمیماتی اتخاذ می گردید. گاهی اعلامیه های علیه رژیم
و شاه امضاء می کردیم .البته متن بعضی از آن اعلامیه ها را نیز گاهی
من تنظیم می کردیم . در نشر و توزیع آنها نیز، همکاری نزدیک داشتم .
افرادی را به این منظور به نقاط مختلف کشور می فرستادیم .

بعدازاین که حضرت امام را به ترکیه تبعید کردند،اعلامیه هایی که
علیه رژیم از قم صادر می شدامضای من را نیز داشت . به همین جهت در آن
زمان چند نفر ماموراز طرف ساواک به منزل ما ریختند بطور دقیق همه
جا را گشتند،! حتی یادم هست که کتابها را نیز، ورق می زدند. مقداری
از کتابها را برداشتند بردند و مرا نیز، دستگیر کردند و به ساواک
قم ، که در خیابان راه آهن بود، بردند. شبی را آنجا بسر بردم ، بعد
منتقل شدم به تهران ، زندان قزل قلعه .

قزل قلعه یکی از زندانهای رژیم شاه بود که افراد را در آن زمان به آنجا
می بردند. در زندان ، متوجه شدم که آقایان دیگری نیز آنجا هستند،از
جمله : آیت الله منتظری ، مرحوم آقای ربانی شیرازی ، آقای مروارید، آقای
جنتی ، آقا آذری قمی ، فرزند آیت الله منتظری و بعد مرحوم آقای قدوسی
و آقای حیدری را هم آوردند.البته همگی ما در سلولهای انفرادی بودیم
و فقط روزی سه مرتبه صبح ، ظهر و شام در سلول را باز می کردند و ما
حق داشتیم برای تجدید وضواز آن خارج بشویم . هنگامی که مرا برای
دستشویی می بردنداز دورازاین آقایان را دیدم و فهمیدم که این
آقایان هم آنجا هستند.

داخل سلولها لامپ نبود، تنهااز روزنه کوچکی که بالای درها وجود داشت شعاع
کم سوئی از روشنائی داخل سالن به درون سلول می تابید.این سلولها به
اندازه ای کوچک بود که اگر دست هایمان را باز می کردیم به دیوارهای دو
طرف می رسید. کف سلولها را با آجرهای ناهموار فرش کرده بودند به
گونه ای که موقع خوابیدن پشت کمرانسان را به سختی می آزرد.

حدود سه ماه بدون محاکمه و ممنوع الملاقات ، با
این وضع ، دراین سلولها بودیم و بجز هنگام تجدید وضواز آن
نمی توانستیم خارج شویم . بعداز محاکمله ، روزی فقط ده دقیقه ما را به
عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می بردند که قدم بزنیم ، هنگامی که
مرا برای بازجویی بردند، مهم ترین حرف آنان این بود که شما طرفدار
حضرت امام هستید و به پشتیبانی ازایشان اعلامیه می نویسید وامضاء
می کنید. نزدیک دو ماه که از تاریخ محاکمه گذشت من آزاد شدم .

چند ماه از آزادی من نگذشته بود که مسافرتی به همدان داشتم . در
همدان علماء و غیرعلماء به دیدن بنده آمدند. تابستان بود، من در
مدرسه همدان ، درسی شروع کردم که مورداستقبال واقع شد. ساواک همدان
ازاین موضوع که جوانهای شهر و مردم با من رابطه داستند وبه درس و
بحث می آمدند نگران بود، به این جهت مرا به بهانه ای گرفتند و به
تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه در
آنجا زندانی گشتم .

بعداز آزادی از زندان ، مدت زیادی به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق
نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم . در همین ایام از من دعوت شد که
مسافرتی به رفسنجان داشته باشم . من دعوت را پذیرفتم و برای ایراد
سخنرانی به رفسنجان رفتم . بعداز دو سه منبر، ساواک کرمان مطلع شد و
ازادامه جلسات سخنرانی جلوگیری کرد. ،

از آن تاریخ به قم برگشتم و مشغول درس و بحث شدم و در فرصت های مناسب و موقعیت های
گوناگون هدف خود را تعقیب می کردم تااین که جریان ۱۹ دی ۵۶ بوجود
آمد.

در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۵۶ مقاله توهین آمیز و تندی علیه حضرت
امام ، که آن زمان در نجف تشریف داشتند، چاپ شد.انتشاراین مقاله ،
خشم آقایان اساتید و فضلای حوزه قم را برانگیخت . به همین مناسبت
جلسه ای در منزل این جانب برگزار شد که در آن آقایان : مشکینی ، مکارم
و وحیدخراسانی نیز حضور داشتند. در آن جلسه تصمیم گرفته شد که به
عنوان اعتراض به انتشار چنین مقاله ای حوزه قم تعطیل شود. حوزه قم و
اساتید بزرگ می رفتند که در آنجا جلسات سخنرانی دراعتراض به رژیم
برگزار می شد. روز ۱۹ دی ، که قبل از ظهر آقایان به منزل بعضی اساتید
رفته بودند، قرار گذشته بودند که بعدازظهر منزل ما تشریف بیاورند.
این قرار را در نماز جماعات هم اعلام کرده بودند.

از حدود ساعت یک بعداز ظهر عده ای از آقایان آمدند و چندین بلندگو
داخل منزل و کوچه نصب کردند. رفته رفته جمعیت می آمد، منزل و کوچه
از جمعیت متراکم شده بود به گونه ای که جمعیت به خیابان رسیده بود.

بنده آن روز لازم دانستم صحبتی بکنم . به نظر خودم سخنرانی جامع و
تندی علیه جنایتهای رژیم شاه ،انجام دادم .البته قبل از من داماد
اینجانب ، آقای سیدحسین موسوی تبریزی ، سخنرانی جامعی کردند.

در آن سخنرانی من لازم دانستم که انگشت روی مرکز و منبع اصلی
جنایتها بگذارم ،ازاین رو مرکزیت را هدف قرارداده و شاه را به سگ
تشبیه کردم واین اشعار را در ضمن صحبت خود خواندم .

مه فشاند نور و سک عوعو کند

هر کسی بر طینت خود می تند

چون تو خفشان بسی بینند خواب

کاین جهان ماند یتیم از آفتاب

کی شود دریا ز پوز سگ نجس

کی شود خورشیداز پف منطمس

کارک خود می گذارد هر کسی

آب نگذارد صفا بهر خسی

خس خسانه می رود بر روی آب

آب صافی می رود بی اضطراب

در شب مهتاب مه را بر سماک

از سگان و عوعوانشان چه باک

ای بریده آن لب و حلق و دهان

که کند تف سوی ماه آسمان

مصطفی مه می شکافد نیمه شب

ژاژ می خوابد زکینه بولهب

آن مسیحا مرده زنده می کند

آن جهوداز خشم سبلت می کند

این اشعار ر، که از مولوی است ، تطبیق کردم بر جریان آن روز، مردم
ازاین صحبت جامع و منطقی و کوبنده شارژ شدند و با شعارهای تنداز
منزل حرکت کردند. من خودم نیز، لازم دانستم که با مردم بروم . آمدیم
بیرون ،از کوچه که گذشتیم وارد خیابان شدیم .ابتدای جمعیت به چهار
راه مقابل کلانتری رسیده بود. درانیجا مزدوران رژیم ، مردم را به
گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمی که هیچگونه وسیله دفاعی نداشتند
حمله کردند. عده ای از مردم شهید شدند، عده ای مجروح و زخمی و عده ای
هم توانستند جان سالم بدر برند. همین جریان ، موجب حرکت و قیام مردم
در دیگر شهرهای مختلف ایران شد. به بهانه بزرگداشت شهدای این روز،
قیام فراگیر ملت ایران از تبریز آغاز و رفته رفته تمام ایران را فرا
گرفت .

به همین مناسبت کوچه ما کوچه قیام نام گذاری
شد. و وقتی حضرت امام دام ظله به قم مشرف شدند به منزل ما نیز تشریف
آوردند، و به محضرایشان عرض شد که انقلاب اسلامی ازاین خانه آغاز
شده است .

بعدازاین جریان سخنرانی در روز ۱۹ دی درانتظاراین بودم که
ساواک دنبالم بیاید و دستگیرم کند، به این جهت در تهران کاری داشتم
رفتم که آن راانجام دهم . وقتی به تهران رفته بودم ، شبانه به منزل
ما ریخته و همه جا را گشته بودند. وقتی از تهران برگشتم جریان را به
من گفتند. من بعداز خدا حافظی و آماده شدن ، به ساواک تلفن زدم و
گفتم :اگر با من کاری داریداز تهران برگشته ام . حدود نیم ساعت بعد
آمدند و مرا بردند. نیم روزی در شهربانی قم معطل شدم بعد مرا به
خلخال تبعید کردند .

تبعیدی من در خلخال چندین ماه به طول انجامید. دراین مدت نسبت به
من سخت گیری فراوان می شد. هر روز لازم بود به شهربانی رفته و دفتری
راامضا کنم . منزل ما را شدیدا کنترل می کردند، حتی رفت و آمدهای
عادی را زیر نظر داشتند.

تهیه ازراق عمومی را برای ما مشکل کرده بودند و به کسبه سفارش
می کردند که از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداری کنند.

یک روز صبح که برای امضای دفتر رفته بودم ، به من گفته شد که دیگر
به منزل برنگردم ، چون می خواستند مرا به سقز ببرند. هر چه اصرار کردم
که بروم و حداقل خبر بدهم پذیرفته نشد. مرا به همراه چند مامور به
سقز منتقل کردند.

در سقز چند نفر دیگراز آقایان نیز تبعید
بودنداز قبیل آقای احمدی خمینی شهری ، آقای سیدعلی دستغیب شیرازی و
آقای فهیم کرمانی .

دوران تبعید را با مشکلات فراوان آن سپری می کردیم . دولت شریف امامی
که روی کار آمد برای کسب وجاهت – به اصطلاح – زندانی های سیاسی را
آزاد می کرد و تبعیدیها را بر می گرداند – همان زمان آیت الله العظمی
منتظری و مرحوم آیت الله طالقانی آزاد گشتند. دراین زمان نیز من از
تبعیدگاه آزاد شدم .

بعداز آزادی به قم آمدم و برای زیارت حضرت امام ، که آن موقع در
پاریس تشریف داشتند، به پاریس رفتم . بله ،این مروری بود کلی ، بر
جریانهای آن زمان که بر ما گذشت .

حوزه : آیا دفعه دوم که شما زندان رفتید، مانند دفعه اول در سلول بودید؟

استاد: بله ،این دفعه هم در سلول زندانی شدم .
سلولهایی بود شبیه حمامهای نمره که دو ردیف سلول در یک سالن مسقف
بنا شده بود. مدتی که ما در آنجا بودیم رنگ آسمان و خورشید را
ندیدم ، مگر همان چند لحظه ای که دراواخر، ما را برای هواخوری بیرون
می آوردند.

تنها دو تا پتوی خشک به ما داده بودند. داخل سلولها را هم به
گونه ای ساخته بودند که بقدرامکان بتواندانسان را ناراحت کند. درون
سلول تاریک و رنج آور بود. تا مدت زیادی هیچ چیز برای مطالعه در
اختیار ما نمی گذاشتند. تنها بعداز محاکمه بود که تا حدودی ازاین
مشکل کاسته شد و بعضی از کتابها را می گذاشتند مطالعه کنیم ، که
متاسفانه به علت کمبود نور، فقط در روز، آن هم با مشکل فراوان ،
می توانستیم مقداریمطالعه بکنیم .

غذای آنجا نیز بسیار نامناسب بود. غذایی بود شبیه به آش همچنین از
نظر بهداشت ، حمام و غیره هم مشکلات فراوان داشتیم . علاوه براین
افرادی را در آنجا شکنجه می کردند که صدایشان می آمد، بسیار دردناک و
ناراحت کننده بود. مجموعه این امور، نوعی شکنجه روحی بود که عمدا
برای زندانیان فراهم شده بود.

حوزه : یکی از فعالیتهای مهم علماء قم ،اعلان مرجعیت و اعلمیت امام خمینی بود، لطفا دراین باره توضیح دهید.

استاد:از جمله جریانهای که در آن دوران پیش آمد، جریان فوت مرحوم
آیت الله حکیم[ ره] بود. ما به لحاظ خصوصیات علمی و دیگر خصائص روشن
و بارزی که در حضرت امام ، سراغ داشتیم ، تصمیم گرفتیم کاری کنیم که
چهره ایشان ، خارج از حوزه های علمیه نیز برای مردم بهتر و کاملتر
شناخته شود.ازاین جهت تصمیم گرفتیم اعلامیه ای بدهیم که : بعداز
مرحوم آقای حکیم ، مردم به حضرت امام مراجعه کنند. دوازده نفراز
مدرسین حوزه علمیه قم ،این اعلامیه را در تایید مرجعیت حضرت امام
بعداز مرحوم آقای حکیم امضاء کردند.از جمله ، آقایان : آیت الله
منتظری ، مشکینی ، ربانی شیرازی ،ابراهیم امینی ،انصاری شیرازی ، فاضل ،
خزعلی ، جنتی ، صالحی نجف آبادی واینجانب اعلامیه را صادر کردیم .
علمای شهرستانهاازاین اعلامیه استقبال خوبی کردند و در بعضی از
مراکز، آقایان اعلامیه را روی منبر برای مردم خوانده بودند، تاثیر
زیادی گذاشته بود. بعداز صدوراین اعلامیه ، منتظر بودم که دنبالم
بیایند، چرا که می دانستم صدور چنین اطلاعیه ای بی عاقبت نیست . همینطور
هم شد، یک روز ظهر مامورین ساواک ریختند منزل م، منتهی در آن
جریان من دستگیر نشدم ، چرا که منزل م، دو در داشت که آنها
نمی دانستند، من از در دیگر خارج شدم و به منزل همسایه رفتم و آنها
موفق به دستگیری من نشدد. در همان روز دنبال همه امضاء کنندگان
اعلامیه رفته بودند که موفق به دستگیری عده ای هم شدند. دراین جریان ،
دو سه ماه متواری بودم . رفتم همدان برای زیارت الله آقای آخوند و
بعد رفتم مشهد. دراین جریان ساواک نتوانست مرا دستگیر کند. ما
می دانستیم که راه حضرت امام واندیشه ایشان ، درست واساسی است ، به
این جهت دوست داشتیم ایشان دراین راه تقویت شوند. عکس العمل آن هم
بحمدالله خود بود، چرا که درایران مردم زیادی مقلد آقای حکیم
بودند .

تصور مااین بود که باامضای دوازده تن از مدرسین حوزه علمیه قم ،
مردم ایران احساس وظیفه می کنند و به حضرت امام مراجعه خواهند کرد.

در سالهای ۴۲ و جریانهای آن دوران نیز، عموما شاگردان حضرت امام ،
پشت سرایشان گام بر می داشتند و در تقویت راه ایشان کوشش لازم را
داشتند.

نکته ای را متذکر شوم که حضرت آلت الله منتظری و مرحوم آیت الله
ربانی شیرازی جزءافرادی بودند که نسبت به بسیاری از آقایان دیگر،
بیشتر زندان رفته و تبعید شده بودند.

می توان گفت که : مرحوم آیت الله ربانی شیرازی ،اکثر عمر خود را یا
در زندان بود و یا در تبعید بسر می برد. روحیه ای پرخاشگر و تند نسبت
به رژیم داشت . در همان زندان قزل قلعه که بودیم چنان بر سر مامورین
داد می زد که واقعاازاو می ترسیدند.اگر می توانست در سلول را
می گشود و بیرون می آمد.اگراتفاقا در سلول باز می ماند حتمااین
کار را می کرد. به سخت گیریهایی که برای این کار بود هیچ توجه نداشت .

نکته دیگری که تذکرش بد نیست ، مقارن بودند سال فوت مرحوم آیت الله
حکیم با سال شهادت مرحوم آقای سعیدی در ساواک شاه بود. مرحوم سعیدی
در همان سال براثر شکنجه بسیار به شهادت رسید.امیدواریم خداوند
متعال او را بااجداد طاهرینش محشور کند.

حوزه : لطفا مقداری هم از خاطرات دوران تبعید در خلخال و سقز بیان بفرمائید.

استاد: در آن دوران رسم بود که به دیدار آقایان تبعیدی می رفتند،
که این خود یک نوع مبارزه با رژیم به حساب می آمد. به دیدن من هم
می آمدند، بخصوص آن زمان که در سقز بودم ، دوستان زیادی تشریف
می آوردند. عموما سعی من این بود که دراین مجالس دیدار، نوعی تبلیغ
و روشنگری نیز باشد. تا حدامکان سعی می کردم مطالبی را برای آقایا
نداشته باشم . گاهی از آیات قرآن کریم و بعضی ازاحادیث ، در رابطه با
فرجام ظلم و ستم و عاقبت صبر واستقامت ، کمک گرفته و نسبت به روحیه
مقاومت وامید ورزیدن مطالبی بیان می کردم . و چون طبع شعری هم دارم
در خلخال که بودم قطعه شعر نسبتا بلندی گفته بودم که در آن نمایی
از ظلم و جنایت های رژیم منفور پهلوی و قیام مردم شهرهای ایران و
چگونگی سرکوب این قیامها بیان شده بود.
علاوه براین ، با تکرار کردن[ امید به پیروزی] سعی شده بود نمایی
از روحیه قوی و خستگی ناپذیر مردم انقلابی ما در مقابل وحشی گریهای
رژیم عرضه شود. در آخر هم مضامینی بود که می رساند شخص تبعیدی ، یعنی ،
خود من با تمام سختیهائی که برایم فراهم شده ، هیچ احساس خستگی
نمی کنم ۱ . دوستاین که به دیدن بنده می آمدند بسیار مایل بودند که آن
اشعار را بشنوند، و عموما آن را یادداشت کرده و به عنوان نوعی
ارمغان با خود می بردند.

حوزه :از حضور حضرتعالی تقاضا می کنیم نسبت به تحقیقاتی که داشته اید چه آن مقدار که
منتشر شده یا در دست تحقیق و به صورت فیش و یادداشت است توضیحاتی
بفرمایید.

استاد: مقدمتا یکی از موضوعاتی که لازم است ما توجه داشته باشیم
موضوع نویسندگی و داشتن قلم است .افراد زیادی بودند که سالا ن درازی
زحمت کشیدند و درس خواندند، ولی چون قلم نداشتند محصول آنچه زحمت
کشیدند در سینه هایشان باقی مانده واز دنیا رفته اند واز آنها آثاری
باقی نمانده است . بسیاری از علماءاسمشان برده می شود، ولی آثاری از
آنها باقی نیست . ولی آنها که اهل قلم بودند و در فن نویسندگی مهارت
داشتند، توانسته اند دست به تالیف بزنند و آثار علمی خودشان را
بنویسند، قرنهاست که از دنیا رفته اند،اما آثارشان هست .از آنها
استفاده می شود نامشان جاودان است . در کلام حضرت امیر مومنان[ ع] در
نهج البلاغه نیز هست که ایشان فرمودند یا کمیل :

معرفه العلم دین یدان به ، به یکسب الانسان الطاعه فی حیاته ، و جمیل
الا حدوثه بعد و فاته والعلم حاکم ، والمال محکوم علیه .

مرحوم والد ماازابتدای تحصیل بنده ، عنایت زیادی داشتند که با فن
نویسندگی آشنایی پیدا کنم . خدمت آن بزرگوار بود که با قلم آشنا
شدم .

راجع به کتابهایی که بنده نوشتم آنچه چاپ و منتشر شده است عبارت
است از:

۱. کتاب انسان و جهان ، موضوع این کتاب نوعی خداشناسی است با توجه
به شگفتیهای آفرینش جهان وانسان .

۲. شگفتیهای آفرینش ، که مربوط به عالم گیاهان و جانوران است .

۳. جهان آفرین ، که مربوط است به عجایب منظومه شمسی .

۴. کتاب دانش عصر فض، که موضوع آن ستارگان ثابت است با مقدماتی
جامع .

۵. کتاب داستان باستان .

۶. کتاب ما و مسائل روز.

قبل ازانقلاب چند سالی در حوزه علمیه قم پنجشنبه ها در مدرس مدرسه
فیضیه درسی داشتم به نام[ جلسات علمی پرسش و پاسخ] در آن جلسات
سوالات زیادی مطرح می شد، کتبی و شفاهی ، که به آنها پاسخ می گفتم .
مجموع این پرسش و پاسخ ها موضوع این کتاب را شکل می دهد. عده ای از
فضلای حاضر در آن جلسه ، که نامشان نیز در پشت جلد کتاب هست ، با نظارت
بنده این کتاب را تنظیم کردند. دو نفراز تنظیم کنندگان آن کتاب به
شهادت نائل گشتند.البته سه جلد کتاب کوچک هم به نام جلسات علمی
پرسش و پاسخ ، بعد چاپ شد که این هم محصول همان جلسه روزهای پنجشنبه
چندین ساله است .

۷. خوارج از دیدگاه نهج البلاغه ، دراین کتاب چهره خوارج ترسیم شده
است .

۸. آغاز یک حرکت انقلابی در مصر، مربوط به عهدنامه مالک اشتراست .

۹. بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه .

دراین سه کتاب ، برخی از مطالب درس نهج البلاغه چاپ شده است .این
درس ، در مسجداعظم قم با شرکت صدها نفراز فضلای محتر حوزه علمیه قم
برگزار می شد. من در ضمن مطالعات این درس :، مطالب نهج البلاغه و شروح
چهارگانه آن ر، یعنی ، شرح ابن ابی الحدید، شرح خوئی ، شرح بحرانی و
شرح فی ظلال را دسته بندی کردم ، که به نظر من کتاب جامع و جالبی را
تشکیل داده داست ، ولی هنوز موفق به چاپ آن نشده ام .البته ساواک مانع
ادامه این درس شد.

۱۰.اقتصاداسلامی ، (در دو جلد)این کتاب مجموع سلسله مقالات مختلف
و متنوعی است که قبلا در مجله پاسداراسلام به چاپ رسیده بود.

۱۱. منطق خداشناسی ،این کتاب محصول درسهایی است که در حوزه مقدسه
قم ، پیرامون مسائل خداشناسی داشتم .

۱۲. جمهوری اسلامی ، وقتی که انقلاب پیروز شد، یعنی شبهاتی پیرامون
آن مطرح می کردند: که چه می شود و چه خواهد شد. روزنامه ها هم مطرح
می کردند. من این کتاب را نوشتم که پاسخ گوی بعضی از شبهات آن روز
باشد.

۱۳. جهاد.

۱۴. آمادگی رزمی و مرزداری دراسلام .

این کتاب درس خارج فقه بنده ، در حدود سال ۱۳۵۰،است که پس از
تنظیم و ترتیب خواستم چاپ کنم ، ولی ساواک مانع شد و نگذاشت ، تااین
که مسافرتی برای من به کشور پاکستان پیش آمد. در ضمن سفر، چون کتاب
را همراه داشتم ، دادم تا به طبع برسانند، که در لاهور پاکستان چاپ
شد. متاسفانه چون خودم نظارت بر چاپ نداشتم غلط زیاد دارد.اکنون
که نسخه هایش تمام شده ، باید در فرصتی تجدید چاپ گردد.البته این
کتاب را نویسنده محترم ، آقای محمدی اشتهاردی ، به فارسی ترجمه کرده و
اکنون زیر چاپ است .

حوزه :اگر ممکن است انگیزه مسافرت به پاکستان را بیان بفرمایید.

استاد:انگیزه مسافرتم به پاکستان اینگونه بود که : حدود پانزده
نفراز علماء و فضلای پاکستان با چند نفراز مشاهیر آن کشور به قم
آمده بودند. در ضمن به منزل ما هم آمدند و گفتند: ما آمده ایم که یک
نفراز مجتهدین حوزه قم را به پاکستان ببریم ، چون در آنجا حدود سی
میلیون شیعه هستند که رهبر و سرپرستی ندارند، که از لحاظ علمی و
آگاهی های لازم وزنه ای باشد و بتواند شیعه را در مقابل وهابیت و
کمونیستها حفظ و تقویت کند. به من نیز برای رفتن به پاکستان پیشنهاد
کردند. من گفتم : شما با آقایان دیگر نیز صحبت کنید. من نظرم را روز
آخر به شما می گویم .این افراد، حدود پانزده روزاینجا بودند و در
درس آقایان شرکت می کردند. جلسه درس ما هم چند دفعه آمدند.اواخر
آمدند و گفتند: نظر شما چیست . گفتم : آقایان چه گفتند؟ گفتند:افراد
مورد نظر ما عذرهائی داشتند، و هیچ کس تاکنون جواب مثبت نداده است .

من گفتم : حال من می آیم پاکستان ، تااوضاع آنجا را ببینم .

گفتند: همین هم برای ما مغتنم است .

آنجااحساس کردم که ما طلبه ها و حوزه های علمیه ، در رابطه با
پاکستان ، که در حدود سی میلیون شیعه دارد، مسوولیت شدید داشته و
داریم ، چرا که سی میلیون شیعه هستند در مقابل سیل انبوه شبهاتی که
از طرف وهابیان ، بهائیان و کمونیستهاالقاء می شود، و تقویتهای
بی اندازه ای که اجانب و مستکبرین از آنان در مقابل شیعیان به عمل
می آورند، مخصوصا کمک های مادی عربستان سعودی .

من در حدود بیست و پنج روز آنجا ماندم و در جلسات آنان شرکت کردم .
شیعیان پاکستان ، مردمی با صفا و صمیمی و خوش عقیده هستند.

متاسفانه ، آب و هوای پاکستان با وضعیت مزاجی من سازگار نبود، لذا
بنده هم به آنان جواب منفی دادم .

حوزه : حضرت استاد،اکنون اسامی کتابهایی را که هنوز چاپ نشده است ،بفرمایید.

استاد:اما کتابهایی که
چاپ نشده عبارتنداز:

۱. راهنمای نهج البلاغه و شروح آن . موقعی که نهج البلاغه را بحث
می کردم ، چهار شرح مورد نظرم بود: شرح ابن ابی الحدید، شرح خوئی ، شرح
ابن میثم بحرانی و شرح فی ظلال ، تالیف محمدجواد مغنیه . دراین شروح
مطالب بگونه متفرق آمده است . مطالب این شروح را طبق حروف تهجی
دسته بندی کردم ، و مشخص کردم هر کدام ازاین شروح ، موضوعات را ( اعم
از مطالب یااعلام )، در کجا بحث کرده اند.

اگراین کتاب چاپ شود، راهنمای خوبی خواهد بود برای بهره برداری از
نهج البلاغه و شروح آن .

۲. طبقات رجال ،این کتاب مربوط به اساتیداست و برای آشنایی با
طبقات خیلی مفید خواهد بود. مقدار زیادی از آن نوشته شده ، ولی تکمیل
نشده است .

۳. قضاء و شهادات ، درس خارج فقه اینجانب است .

۴.ارث

۵. خمس وانفال ،این مبحث سال گذشته ما بود، که نوشته ام ، ولی چاپ
نشده است .

حوزه :با توجه به این که بخشی از نوشته های شما مباحثی است پیرامون خداشناسی و مسائل عمومی
این بحث ، لطفاانگیزه خود رااز نگارش آنها و همچنین کیفیت تاثیر
این نوع مباحث را در جامعه بیان بفرمایید.

استاد: در پاسخ به این سئوال باید جو و محیط
را در نظر گرفت . حالا که انقلاب اسلامی الحمدلله تعالی ، پیروز شده است
شاید به نظر برسد که این گونه بخشها خیلی مفید و موثر نیست ،اما
در آن زمان که این کتابها نوشته شده شبهات و حرفهای زیادی مطرح بود
که وجود چنین بحث هایی را ضروری می کرد.

روزی مرحوم علامه طباطبائی در جلسه درس ، من هم شرکت می کردم ،
فرمودند که:[ کتابی بدستم رسید دو مرتبه آن را مطالعه می کردم ،
فرمودند که : راز آفرینش انسان بود که آن زمان چاپ شد. در رابطه با
خداشناسی بود که بحث های مختلفی داشت درباره حیات ، دریا و هوا.ایشان
فرمودند:ازاین قبیل کتابهااگر بتوانید بنویسید خیلی موثراست .
در آن زمان که اینها را ما می نوشتیم ، موثر بود. جوانها نیز، به این
کتابهااقبال فراوان داشتند،از جمله به همین کتاب منطق خداشناسی
که در آن موقع نوشتم .

حوزه : در سیر تالیفات شما می رسیم به نهج البلاغه ،ولی بعدا می بینیم درس نهج البلاغه ترک می شود و وارد مباحث فقهی می شوید. شاگردان شم،
که خاطرات خوشی ،از آن درسها داشتندافسوس آن درسها را دارند. چرا
درس نهج البلاغه با تمام اهمیت و غربتی که دارد و به مراتب ، گفتن آن
از دیگر درسها مشکل تراست ترک می شود، و به جای آن به درسهای دیگر
پرداخته می شود.

استاد: متاسفانه بعداز پیروزی انقلاب ، شاید هفتاد-
هشتاد درصداز طلبه های خوب و مستعد که نوعا به این مباحث علاقمند
بودنداز حوزه ، جذب مراکز دیگر شدند و حوزه را ترک گفتند. فکر علمی
متاسفانه قدری متوقف شده است .

برای امتحان واداء مسوولیت و وظیفه ، من سه – چهار سال پیش ، باز
دو مرتبه درس نهج البلاغه را تصمیم گرفتم شروع کنم .ابلاغ شد واعلامیه
زده شد که این درس شروع می شود، ولی آن شور واستقبال لازم را چون
ندیدم ادامه پیدا نکرد. علی ای حال ، بنده اگر لایق باشم آماده اداء
وظیفه هستم .

حوزه : حضرت عالی چه شیوه ای را برای مطالعه کردن و یادداشت برداری برای تدریس ، و چه شیوه ای را برای مطالعه و فیش برداری برای
تالیف می پسندید.

استاد: یکی از چیزهایی که برای ما خیلی لازم است دست به قلم داشتن
است . بنده هر وقت بخواهم مطالعه کنم ،اول کاغذ و قلم آماده می کنم و
بعد شروع به مطالعه می کنم . مطالعه باید با نوشتن توام باشد. بله ،
ما دو نوع مطالعه داریم یک نوع آن برای درس گفتن است . دراین قسمت
وقتی بنده مطالعه می کنم ،اولا یک کتاب مطالعه نمی کنم ، واین رااز
اساتید بزرگ خود مخصوصا آیت الله سیدمحمد محقق داماد، قدس سره ، یاد
گرفتم ، در مطالعه ، تمام کتب مربوط به آن موضوع را نگاه می کنم ، مثل،
مکاسب را می خواستم مطالعه کنم تمام حواشی و تقریرات آن را هم نگاه
می کردم . بعد نتیجه ر، که هر کسی چه می گوید، می نوشتم . مطالعه که
تمام می شد دو – سه صفحه مطلب نوشته بودم و بعد برای درس فردا تنظیم
می کردم . تنظیم مواد خام خیلی اهمیت دارد، شروع از کجا باشد،اختتام
کجا باشد، ترتیب مطالب چگونه باشد. گفتن یک مطلب منظم خیلی مفید
است .

چرا که هم آن شخصی که می گوید دچار تشنج نمی شود، و هم شنونده بهتر می تواند به خاطر بسپارد،
و یادداشت کند.

در نوشتن مطالب ، سعی می کردم مطالب پیرامون موضوع مورد نظر رااز
منابع مختلف ، جمع آوری کرده و بعد آن را تنظیم کنم .البته در تمام
یادداشتهای ، مدرک صحیح و کامل آن را یادداشت می کردم ، و عموما چیزی
را بدون مدرک یادداشت نمی کردم .این کار، فایده زیادی دراستحکام
دارد. بعدازاین کار، تنظیم آن فرا می رسید، و بعد هم مراحل دیگر.
آنچه مهم است که در نویسندگی مورد نظر باشد،این است که : شعی شود
مرتب بنویسیم . بعضی ممکن است چیزی بنویسند،اما نامرتب و نامنظم
بنویسند،این نوع نوشتن هیچ فایده ای ندارد .

فهرست و نظم و نوع قلم و کاغذ،اینها همه باید مورد ملاحظه دقیق
باشد. کاغذ و قلم حتی باید مورد دقت باشد، که یک وقت کاغذ و قلمی
انتخاب نشود که نوشته زود محو شود و باقی نماند.

حوزه : با توجه به حساسیت و شرایط زمانی ، راجع به وضع معیشتی روحانیت مطالبی بفرمایید.

استاد:اینجا لازم می دانم یک نکته ای را متذکر شوم ، و آن این که :
طبیعت دانش و علوم بویژه علوم حوزه ای ، علوم اسلامی ، فقه اهل بیت عصمت
و طهارت ، سلام الله علیهم اجمعین ، با توجه به رفتاه و مادیات
نمی سازد.

شاید بهمین علت است که می بینیم در سالهای اخیر، فضلا و فقهائی
مانند سابق تربیت نمی شوند. فقهای بزرگی که هر یک در منطقه خود
وزنه ای بودند، مانند: آیات حاج سیداحمد خوانساری ، حاج شیخ محمدتقی
آملی ، حاج شیخ بهاءالذین محلاتی ، آقای بهبانی ، آقای حاج سیدهادی میلانی ،
از دنیا رفته و جایگزین ندارند، یعنی خلائی که بجهت از دنیا رفتن
آنان بوجود آمده پر نشده است . سابقا به زندگی مختصری در دوران
طلبگی ، بلکه تا آخر عمر قناعت می شد. علمای بزرگ یا مشکلات بسیاری درس
خواندند، و در طول زندگی خود بسیار مراقب احوالات خویش بودند .

کسی که درس می گوید بهتر می تواند روحیات افراد و میزان دقت و تلاش آنان را بیابد.

تاسف می خورم که سابقاافرادی که در حوزه مقدسه قم درس
می خواندند، نوعا دقیق تر و کاملتر درس می خواندند، مثل، ما هنگامی
که مکاسب می خواندیم ، تمام حواشی مربوط به مکاسب و تقریرات آن را و
همچنین در رسائل و کفایه تمام حواشی و تقریرات مربوط به درس را
مطالعه می کردیم .

طلاب قدیم ، خیلی
منظم و دقیق درس می رفتند. هیچ درسی و بحث را تعطیل نمی کردند. برای
فصول و روزهای تعطیل درس و بحث خاص داشتند.

در رابطه با قناعت ، خاطره ای دراینجا نقل می کنم : من از همدان که
به قم آمدم لمعه و قوانین می خواندم . پس ازاین که مدت چهارده سال
بود که به قم آمده بودم و مشغول تحصیل و تدریس بودم و یکی از مدرسین
قم به حساب می آمدم ، حتی پس از تاهل منزل اجاره می کردم ،البته نه
یک حیاط دربست ، بلکه یک اتاق . در یک سال به لحاظ ناملایماتی که پیش
آمد، من چهار مرتبه منزل اجاره ای را عوض کردم .
از منزل سوم که به منزل چهارم نقل مکان می کردم اوائل زمستان بود.
یک گاری کوچک که تنها یک الاغ آن را حمل می کرد، تمام اثاث منزل مرا
دریک مرتبه از منزل سوم به منزل چهارم منتقل کرد. تمام اثاث منزل
چند کیسه ذغال و چند تا کتاب و مقداری ظروف و چند قطعه زیلو بود. من
بهمراه خانواده ، در حالی که بچه ای در آغوش داشتم ، پشت سر آن گاری به
منزل چهارم می رفتیم .البته تنها من اینگونه نبودم ، بلکه افرادی
زیادی این چنین زندگی می کردند.

حوزه : با توجه به شیوه شما که در روزهای چهارشنبه قبل از درس تذکرات و نصایح اخلاقی می فرمایید و بویژه روی نکات اخلاقی در زندگی
علما تکیه می کنید،از شما خواهش می کنیم ضمن تشریح انگیزه خود نسبت
به این شیوه ، برخی از آن نکات را نیز یادآور شوید.

استاد:اینجانب طبق تذکر بعضی ازاساتید بزرگ بر خود لازم می دانم ،
حداقل هفته ای یک روز قبل از درس ، یک یا چند حدیث و یا مقداری از
نهج البلاغه ، به ضمیمه حلاتی از علمای بزرگ اسلام را بیان کنم ، تا قبل
از هر کس برای خودم تنبه و موعظتی حاصل شود.

این نکته را هم به تجربه دریافته ام که بعداز تاریخ زندگانی حضرت رسول اکرم[ ص] وائمه معصومین[ ع] ، بیان زندگی علماء و بیان حالات ایشان آموزنده و مفیداست ، دراین زمینه
هیچ تاریخ ، به این مقدار مفید و سازنده نیست .

با کمال تاسف ، یک کتاب جامع که ابعاد گوناگون زندگی علماءاسلام
را بررسی کرده باشد نداریم . کتابی که وضع زمان هر یک از علماء را به
خوبی ترسیم کرده باشد و بعد به چگونگی نقش اجتماعی آنان از لحاظ
حضور در آیینه زمان همچنین تربیت شاگردان ، تالیفات ، تصنیفات و دیگر
خصوصیات آنان بپردازند.

این مطلب را شما بناچار بایداز درون کتابهای مختلفی بیابید. من
سعی می کنم مقداری از مطالب موجود را مطالعه و به صورت پیش نویس
گردآوری کنم واز همین مطلب گردآوری شده در بیان مطالب اخلاقی سود
بجویم .

تاریخ علمای بزرگ ماانباشته از نکات بسیار آموزنده واخلاقی است ،
که می تواند در زمینه های مختلف سازندگی انسان ، بگونه الگو و روش
مفید و موثر باشد. دراین زمینه نکاتی را به صورت گذرا عرض می کنم .

در ضمن مطالعه تاریخ زندگانی علماء بزرگ ، متوجه شدم که بعضی از
خصوصیات خوب اخلاقی مشترک بین تمام آن بزرگان است ، و بعضی از خصوصیات
مختص به گروهی از آنان و یا فردی از میان آن بزرگان ، که این
خصوصیات ویژه بر حسب اوضاع زمان و یا شرایط خاصی در زندگی نمود و
جلوه ای پیدا کرده است .

بررسی خصوصیات تک تک علماء و ویژگیهای برجسته آنان ، فرصت بیشتری
را می طلبد، به این جهت فرازهایی از خصوصیات مشترک علماء را ذکر
می کنم .

۱.اخلاص

از خصوصیات مشترک در میان علمای بزرگ اسلام ، یکی ازاخلاص در عمل
است . مهمترین چیز در نزد بزرگان ما خلوص نیت در تعلیم و تعلم ،
تالیف و تصنیف است .از مطالعه حالات آنان ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.