پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمد تقی جعفری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمد تقی جعفری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمد تقی جعفری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد، آیت الله محمد تقی جعفری; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۹

نخستین قسمت گفتگو بااستاد جعفری ر، در شماره قبل خواندید واینک ، دومین و آخرین قسمت آن را پیش روی دارید.

استاد جعفری ، فراتراز آن است که در آثارش توان جست و عمیق تراز آن که در کتابهایش ، توان یافت .انسانی است بی آلایش و کم پیرایش با خلوصی خاص و بی تعلقی ویژه ! فقیهی باابتکارات و طرحهای چاره ساز و رهگشا که در هر زمینه ، سخنی دارد پر مغز واندیشه ای نغز! وی ، به همه چیز آگاهانه می نگرد آنگاه که از حوزه می گوید، موضوع ضروری واجتناب ناپذیر [تخصص] را مطرح می سازد و وقتی از فقه یاد می کند[ ابتکارات و ابدعات] مورد نیاز و مستند را موردت و جه قرار می دهد و زمانی که از کتب درسی سخن به میان می آید، پیرایش بایسته را ضرور می داند و با این همه ، تدریس و تحصیل[ فقه] را همگام با[ موضوع شناسی] مقرون به اطمینان می بیند.

استاد، متفکری است پولادین اراده و ژرف اندیش . شعاع جاذبه اشخاص ، وی را مقهور نمی سازد و بااین که حرمت آنان را پاس می دارد، ساحت اندیشه رااز نقد علمی ، بی نیاز نمی بیند و در عین حال بی واهمه از پرچمداران[ تکفیر]، براندیشه هاارج می گذارد وارزشهای بزرگ ر، بر پرهیز[ انگها و تهمتهای] پیشقراولان[ اتهام] قربانی نمی سازد!

دنیای اندیشه چه زیبا و شگفت انگیزاست در سویی ، فقیهی به عظمت استاد جعفری قرار دارد که فکراعجوبه ای چون[ ملای رومی] را به نقد و بررسی می کشد واز بایسته ها[ مثنوی] سخن می گوید و در دیگر سوی ، اشباه الرجالی بی اندیشه و گریزان از فهم و درک که تنها وظیفه شان [ اتهام] باران هر عالمی است که در عالم[ فر و تعقل] نیم گاهی به مشعلداران معرفت کند. آنان در کجایند واینان در کجا؟ و دراین تقابل ،[ علم و جهل] و صالح و طالح چه حکمتی است که تاریخ بشر،از حضورش آکنده واز قلب علی[ ع] تا فرا روی تاریخ هر جا و هر زمان که فرزانه ای باشد و فرومایه ای !

بگذریم که این شکوایه ای است به درازای تاریخ و به عمر[ اندیشه] و بزرگترین قربانی آن علی[ ع] ! که روزگار، آن رادمرد فرزانه ر، در برابر معاویه ، تندیش سیطنت قرار داد و آن بزرگ را بر آن داشت که آه از دل بر آورد و بگوید: فیا عجبا للدهراذصرت یقرن بی من لم یسع بقدمی.

واینک این شما واین بقیه مصاحبه :امید که سخن صالحان ، ره توشه راهمان گردد.

[مجله حوزه]

حوزه : باپیدایش مسائل جدید که فقه اسلامی ، پاسخگوئی آنها را بر عهده دارد، در شرایط و زمینه های اجتهاد، چه تحولاتی رخ داده و یا لازم می دانید تحقق بیابد؟

استاد: بسم الله الرحمن الرحیم اخیرا بعضی از فضلاء پیرامون مسائل جدیده (المسائل المستحدثه ) یا ( الموضوعات المستحدثه ذات الاحکام الشرعیه )، کتاب نوشته اندو در رساله های عملیه نیز مسائل را تا حدودی مطرح و به پاسخ آنها پرداخته اند.این که گفتید: [فقه اسلامی پاسخ گوئی آنها را بر عهده دارد] باید آن را مانند یک اصل مسلم پذیرفت . فقه اسلامی که موضوعش افعال مکلفین است ، چنان که شامل همه افعال و تروک عضلانی است ، همچنان شامل همه گونه فعالیت های ذهنی و روانی نیز می باشد و منابع شناخت همه مسائل مربوط به همه افعال و تروک عبارت است از: [کتاب] ،[ سنت] ،[ اجماع] و[ عقل] – که دراصطلاح ، منابع و دلائل و ماخذ نیز گفته می شود – و پاسخ گوئی همه آن مسائل ، در هر زمان و مکان و عوامل و شرایط می باشد.این مطلب جای تردید نیست . آنچه که بسیاراهمیت دارد و بهر نحوی است ، باید حوزه علمیه قیام به آن نموده و راه بیندازد، تلاش و تکاپوی جدی برای بدست آوردن طرق و وسائل درک موضوعات مسائل مستحدثه است ، تا حکم الهی آن مسائل با اطمینان خاطراستنباط شده ، دراختیار جامعه گذاشته شود. به عنوان مثال مسائل مربوط به بیمه را بااقسامی که دارد، نمی توان بدون بررسی موضوعی در ماهیت و شرائط وجودی اقسام آن ، پاسخ فقهی گفت . واین بررسی ،احتیاج شدید دارد به مطالعه و بحث و تحقیق درباره آن قسم کتابهای اقتصادی یا آن مقاله های تحقیقی که پیرامون بیمه نوشته شده است . مثال دیگر، مسائل مربوط به( بانک و بانکداری) است . قطعی است که گسترش و عمق بسیار مهم ، که درباره پول در جوامع بشری پیش آمده است ، تا جائی که می توان گفت : دوران و فلزی که بطور مستقیم نمود پولی داشته است ، تقریبا بسر آمده و پول ه، باارزش های اعتباری محض ، صحنه اقتصادی بشر رااشغال نموده است و همچنین پول ، چه مسائل مهمی را که از دیدگاه مدیریت اجتماعی آن و همچنین در حال ارتباط بااقوام و ملل خارج بوجود آورده است . بنابراین ، ملاحظه می شود که تنقیح مسائل و ربا و دیگراحکام مربوط به پول ، به تحقیقات موضوعی دامنه داری نیازمند میباشد.

حاصل پاسخ سوال فوق ، بطور خلاصه این است که با بروز مسائل جدید که بسیار فراوان است چون شخص مجتهد، باید موضوع های دارای اثر شرعی احراز شده ر، مورد حاکم قرار دهد واحراز موضوع های جدید نیاز به شناخت و تحقیق گسترده و عمیق دارد لذا زمینه اجتهاد دراین دوران ، احتیاج شدید به تلاش در شناخت واحراز موضوع دارد.البته این شناخت و تحقیق ، منحصرا به عهده مجتهد نیست . لذا ممکن است بوسیله متخصصان آگاه و عادل و حداقل موثق ، تحصیل و دراختیار فقیه گذاشته شود. نمی خواهم بگویم ، فقیه باید چهل یا پنجاه سال وقت صرف کند تا متخصص در شناخت موضوع شود.اما باید موضوع حکم را تا حدود زیادی بشناسد ولواز طریق اهل فن ، کارشناسان و متخصصان .

حوزه : یعنی حضرت عالی شناخت موضوع را یکی از شرایط اجتهاد می دانید؟

استاد: شناخت موضوعاتی را که فقیه می خواهد نسبت به آنها فتوی بدهد و حکم صادر کند، بلکه ، زیرا بدون شناخت ، فتوی و حکم اقرب به واقع نخواهد بود. چرا که بعضی از موضوعات ، ممکن است جهات مختلف و گوناگونی داشته باشند که باید به تمامی آنها نظر داشت .

حوزه : با توجه به آگاهی گسترده حضرت عالی از مشکلات فکری و اجتماعی ، چه مسائلی را لازم می دانید که حوزه ها باید در آنها تحقیق کنند و دستاوردهای آن ر، برای رفع خلاء ها منتشر نمایند؟

استاد: مسائل برای هدف هائی که حوزه در نظر دارد، بسیار فراوان است .اگر روش تخصصی در حوزه به مرحله اجراء در آید،اغلب مسائلی که مربوط به هدفهای حوزه است ، روشن می گردد. می توان گفت :اساس هدفهای حوزه سه موضوع بسیار مهم است :

موضوع اول : تحقیق لازم و کافی در هر دوره از زمان درباره معارف اسلامی بطور عام که شامل همه اصول و عقاید واحکام می گردد.

موضوع دوم : بدست آوردن اطلاعات کافی یا حداقل اطلاعات لازم از نیازهای مادی و معنوی جهان اسلامی برای خود و در حال ارتباط با جوامع دیگر.

موضوع سوم : عرضه یا تطبیق نیازهای مادی و معنوی جهان اسلامی ، بر آن معارف و بکار بستن محصول تطبیق در زندگی مردم برای خود و در حال ارتباط با جوامع دیگر.

دراینج، لازم می دانم به یک نکته بسیار حیاتی اشاره کنم . و آن نکته این است که اگر تعلیم طلبه ها برای حرکت دراین مسیر بسیار با اهمیت ، بدون تربیت واخلاق والای اسلامی باشد، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید، زیرا نتیجه مطلوب از حرکت دراین مسیر صیرورت (گردیدن ) انسانهاست نه پر کردن نوار ضبط صوت مغز، با چند عدداصطلاحات جالب و حیرت انگیز.

حوزه : پیرامون مساله تخصصی شدن فقه ،این سئوال باقی مانده است که با تخصصی شدن ابواب فقه ، ما چگونه ارتباط لازم را میان مسائل اسلامی که به عنوان مسائل یک مکتب که از درون به هم پیوند ناگسستنی دارند، حفظ کنیم .

استاد:این ارتباط در علوم و دانشهای دیگری که بصورت بخشهای مختلف و متفاوتی مطرح شده اند،انجام گرفته است . به این صورت که از مشترکات موجود در آنه، جهت ارتباط و هماهنگی مثلا در روانشناسی ، روانکاوی ، روانپزشکی ،استفاده شده است . ما در حوزه می توانیم ، یک متنی را برای مرحله قبل از تخصص تهیه کنیم ، که در آن مبانی کلی ابواب فقه ، مطرح شده باشد. و طلبه قبل از ورود به مباحث تخصصی ، بااین مبانی آشنا شود.این آشنائی ، موجب آن می شود که مسائل مورد تخصص او، مبتنی بر مبانی کلی و هماهنگ با دیگر مسائل باشد.

مساله تخصصی شدن علوم و معارف اسلامی ، مساله قابل توجهی است که باید به او توجه کامل شود و بسادگی از کنار آن نمی توان گذشت .

عمق معارف و همچنین گستردگی نیازه،از ما معلومات سطحی و کلی را نمی پذیرد. واینگونه معلومات ، نمی تواند پاسخگوی نیازهای اجتماع ما باشد.

حوزه : حضرت عالی ، در آثار خود، بر لزوم ابداع وابتکار در مسائل تحقیقی تاکید فرموده اید،اهمیت این تاکید را در عصر کنونی و شیوه های پدید آوردن این روحیه عمل را تبیین فرمائید.

استاد:این سوال ، یکی ازاساسی ترین مسائل مربوط به حوزه می باشد، البته کاملا واضح است که شماره شخصیتهای مبتکر وابداع کننده در هر دوره و در هر نوع علم و هنر و صنعت ، محدودتراز مجموع مشتغلین به آن علم و هنر و صنعت است . ولی می توان گفت : صاحب نظر در نظام طلبگی حوزه، با در نظر گرفتن نسبت ، بیش از صاحب نظران در دیگر نظام های علمی است . بااینحال ، حتی در نظام طلبگی هم دراقلیتند. و عدد نوابغ مبتکر وابداع کننده ،از صاحب نظران هم کمتراست . علت اساسی این که عدد صاحب نظران در نظام طلبگی بیش از دیگر نظام های علمی است ، چند چیزاست ،از آن جمله :

۱- مطلوبیت اکید چون و چرا در دروس حوزه ای است ، همانطور که می دانیم ، طلبه از آغاز کار تحصیلی این مطلب ر، به عنوان یک اصل بدیهی می پذیرد که هیچ قضیه ای نباید بدون دلیل قانع کننده پذیرفته شود. واین اصل ، واقعااز سازنده ترین عوامل کاخ مجلل هر علم است .

۲- بحث و کاوشهای مخلصانه ای که در حوزه ها دائراست . مخصوصا موقعی که اعضای بحث ازانصاف و عدل هم برخوردار باشند و در برابر حق و مقاومت نکنند.

۳- پشت کار گرفتن مستمر.

این نکته را هم یادآور شوم که اشخاصی که از نظر هوش و حافظه و دیگراستعدادها متوسط باشند، ولی پشت کار و تلاششان مستمر باشد، در تحصیل علم موفق تراز کسانی هستند که هوش و نبوغ ، آنان را به جهت بارقه ها و فهم های تند و درخشان ولی زودگذر، مغرور نموده واز کار و تلاش می مانند. من در حوزه ه،ازاین گونه اشخاص دیده ام که متاسفانه ، در نیمه راه مسیر معرفت ، به رکود مبتلا شده اند.این گروه ( اشخاص دارای نبوغ و هوش فوق العاده ) نباید مقداری از سرمایه نبوغ خود ر، در راه اثبات هویت نابغه و با هوش بودن خود، برای مردم مصروف نمایند. به نظر می رسد آن اندازه که[ به من نگاه کنید] می تواند سرمایه نبوغ و هوش انسانها را مستهلک بسازد. تقریبا زیادتراز نصف مقدار سرمایه ای است که برای ارتباط با واقعیات ، مورد نیازاست . به همین جهت است که تعلیم و تربیت های اخلاقی والا برای حوزه ، واقعا جنبه حیاتی دارد. به هرحال مقداری هم به اصل پدیده ابتکار وابداع بپردازیم .البته تشخیص عوامل اصلی نبوغ ، که منشاابتکار وابداع است ، تاکنون از دیدگاه علمی ، بجائی نرسیده است ، فقط پس از آن که علائم نبوغ آشکار گشت ، می توان فهمید که آن شخص دارای نبوغ است ، لذا نمی توان نبوغ را در کسی ایجاد کرد.البته مقداری از کارهاست ، که انجام دادن آنها می تواند نبوغ را به علیت برساند و یا آن را ظاهر بسازد. ما به بعضی از آن کارهااشاره می کنیم :

۱- درک ضرورت و عظمت آن حقایقی که شخص در صدد تحصیل معرفت آن برآمده است و به عبارت دیگر شخص باید موضوع فعالیت مغزی خود را باید بقدری حیاتی تلقی کند که به از دست دادن سرمایه عمر گرانبهایش ، در وصول به آن رضایت بدهد. بایداین نکته فراموش نشود که برای درک ضرورت و عظمت حقیقی ، که نقدینه عمر در راه بدست آوردن آن صرف خواهد گشت ، تکاپو و تلاش جدی لازم است . مثلااگر یک طلبه میخواهد فقیه شود، باید برای درک ضرورت و عظمت فقه ، بکوشد که حیاتی بودن ، آن را بپذیرد،اگر چه این پذیرش ، در سال اوال تحصیل فقه بدست نیاید، باید برای همیشه در حقیقت مزبور بیندیشد.

۲- همواره تامل دراصول و مبانی تعریف واستدلال درباره موضوع کارش رااز نظر بگذراند، ماننداین که آن اصول و مبانی ، برای او جدیدا کشف شده است . لازمه بسیار مهم این تامل مستمر، برقرار شدن رابطه آزاد میان او و آن اصول مستمر می باشد واین رابطه آزاد می تواند، مفاهیم و مسائل جدیدتری را در مغز آدمی نماید. .

۳- پی گیری دائمی این شرط را در جملات پیشین عرض کردم .

۴- اطمینان به خویشتن واینکه خداوند متعال برای هر کسی سرمایه ای داده است ،اگر چه نوع آن سرمایه ها مختلف است[ . الناس معادن کمعادن الذهب والفضه] ناگفته نگذاریم که این حدیث بهیچ وجه دلالت بر جبری بودن همه مبادی و مقدمات و عوامل افعال و تروک انسانی ندارد. این که عرض کردم ، بنظر خیلی حساس میرسد و ما باید میان احترام به شخصیتهای پیش تاز و برخورداری از بزرگان ر، با قرار گرفتن در جاذبه شخصیت آنان فرق بگذاریم ، قرار گرفتن در جاذبه شخصیت ه، بطور مطل حس ابتکار وابداع رااز بین می برد وانسان آگاهانه در محاصره تقلید می ماند و نمی تونداز نیروی خدادادی خود بهره مند شود.

۵- امید دائمی و نشاط مستمر برای دریافت حقیقت یا حقائقی که برای آن به تکاپوافتداه است .

حوزه : حضرت عالی اشاره فرمودید که تعداد مبتکرین در مسائل علوم در میان حوزه ها بیشتراز مراکز علمی ، فرهنگی دیگراست . می خواستیم عرض کنیم ،ابتکارات زیادی وجود دارد، اما متاسفانه این ابتکارات بیشتر در جهت پاسخ گوئی به نیازمندیهای علمی جامعه نبوده است ،ازاینروما با داشتن منابع کامل ، نسبت به بعضی اموراجتماعی پاسخگو نیستیم . چگونه است که این ابتکارات در مسیری جدااز نیازمندیهای جامعه قرار گرفته است ؟

استاد: علت اساسی این است که حوزه ، فقاهت وابواب فقه از جامعه و منعزل و کنار گذاشته شده بود، برای رفع نیازمندیهای اجتماع ، به آنها رجوع نمی شد. لذا فقهای ما بیشتر به همان مسائل می پرداختند و به ابواب محدودی از فقه قناعت می کردند. و شاید در ذهن شریفشان این بوده است که هر گاه به مسائل دیگری نیاز پیدا شده با در دست داشتن مبانی ، تطبیق آن بر مسائل جدید مشکل نیست . در حالی که ماامروز می بینیم که اینگونه نیست . برای پاسخگوئی به نیازهای اجتماع ، یک کار عمیق و توان فرسائی لازم است

علت این که ما دراصول ، تخصص وابتکارات بیشتری داریم نیز همین منعزل بودن ابواب فقه ، در طول تاریخ است . چون فقه ، تمام مرجع مشکلات اجتماعی نبوده است . پرداختن به بعضی ازابواب آن ، با پرداختن به علم اصول یکسان تلقی می شده است . به این جهت ، ما می بینیم که علم اصول از حالت مقدمه بودن برای علم فقه ، در آمده است .اگراصول مقدمه فقه است ، نباید آنگونه باشد که طلبه بیست سال عمر برای او صرف کند، مگر نه اینکه مقدمه است .اصول ، کلام و عقاید که نیست ، تا نفس فراگیری آن مطلوبیت داشته باشد . در زمینه قلت ابتکارات و همچنین فاصله آنها با نیازمندیه،از این واقعیت نباید غفلت کرد که مقدار زیادی از عمر گذشتگان م، در انتقاداز آراءاسلاف صرف شده است . وفیه من وجوه اولا ثانیا ثالثا… دقت در آراء بزرگان و پرداختن به آن تا حدود مفید و لازم است .اما دو هفته انرژی مغز را صرف انتقاد واقوال کردن ، فایده ای ندارد چرا که غالبااین انتقادات ،اثر شرعی ندارد.

ما باید به جای پرداختن بیش از حد به آراء دیگران وانتقاداز آنه، به منابع دست اول بپردازیم و روی آنها کار بکنیم . دیدن اقوال بزرگانی مانند مرحوم صاحب شرایع یا صاحب جواهر، لازم است ،امااین کار، نباید ما رااز پرداختن به اصل منابع باز دارد.

چنانکه مرحوم آیه الله بروجردی ، در علم رجال به اصل منابع پرداختند،ایشان بجای درگیری اقوال علمای علم رجال ، بیشتر به کیفیت ورود روایت ، جهت ورود و دیگر مسائل پرداختند خدا می داند که ما چقدر روایت زیادی داریم که می تواند مبانی احکام فقهی قرار گیرد.اما با کمال تاسف ، با بردن آنها به باب اخلاق و گفتن این که اینهااخلاقی است ، فقه رااز آنها محروم کردند. دراینها باید تجدید نظر شود واز آنهااستفاده گردد. بااینکار، ما می توانیم صاحبنظران جدید و نوآوری در فقه داشته باشیم .البته نوآوری در فقه ، به این معنی نیست که خارج ازادله اربعه صحبت شود.

حوزه : به نظر حضرت عالی حوزه های علوم دینی در علوم انسانی چه نوع ارتباطی را با دانشهای جدید می توانند داشته باشند؟

استاد: دانشهای جدید درباره علوم انسانی ،از یک سنخ نیست . برای توضیح اقسام ، سه مقدمه را باید در نظر بگیریم :

مقدمه اول :این است که هر آنچه در مغرب زمین یا در مشرق زمین غیراسلامی ، به عنوان دانشهای جدید، در عرصه جوامع مطرح شده است ، نمی توان دانش بمعنای حقیقی آن تلقی نمود، زیرا مثلا نوشته های ادبی بسیار فراوانی که امروزه در آن سرزمین ها مطرح می گردد، قسمی ذوقیات خاص فرهنگی آنهاست و قسمی دیگر، ایجاد تقاضاهای مصنوعی است ، برای آرمانهائی که نویسندگان در نظر دارند. گروهی از آن نوشته ه، برای جلب شگفتی مردم است ، که نویسنده را مطرح نماید، مقداری دیگراز آن نوشته ه، در خدمت مدیریت های اجتماعات است . نوشته های سیاسی بهمین نحو، آمارگیری ها درباره مردم جوامع ،اگر کامل باشد و یک کلاغ چهل کلاغ نباشد، فقط می تواند معلول را بازگو کند و علت را نمی تواند برای محققان بیان نماید.

مقدمه دوم :اگر منظوراز ارتباط حوزه با دانشهای جدید،اطلاع از هر قانون و مساله ای است که به عنوان دانش جدید مطرح شده است ، مطلوب است ، زیراافزودن بر معلومات ،اگر چه مسائل محتمل هم بوده باشد،افزون بر قدرت و علم است واگر منظور دانشهای واقعی است ، یعنی آن مسائل و قوانین است که واقعا محتوای علمی دارند، مسلم است که به نظریه ضرورت شناخت انسانه،از همه ابعاد، بطور عموم از آرمانهای اساسی اسلام است . به ترتیبی که عرض خواهم کرد لازم و ضروری است .

مقدمه سوم : در دوران گذشته برخی مدیریت های جوامع مقتدر، برای آن که همه جوامع ر،از جنبه های علمی و فرهنگی ، در مرحله پائین و نیازمند مطلق به خودشان معرفی نمایند بوسیله سودجویان و ناآگاهان ، علوم را تقسیم بندی نموده ، دو قسمت مهم قدیم و جدید را مطرح و هر آنچه که مربوط به قدیم بود، (به اصطلاح آنان ) مطرود هر آنچه که مربوط به جدید بود، مورد توصیه و تشویق و دستور قرار می دادند. من فعلا کاری باانگیزه های اصلی و فرعی این تقسیم بندیها و نتائجی که از آن گرفته شده ندارم . ولی این مقدار می خواهم بگویم که در آن تقسیم بندیه، صدها هزار مجلد کتاب در علوم یا ریشه های علومی که بوسیله دانشمندان اسلامی ، در عرصه تاریخ علم ، مخصوصاازاواخر قرن دوم هجری تااوائل قرن پنجم هجری نوشته شده بود، به عنوان کتابهای علوم قدیم ، مطرود و تبعید شده و یااز بین رفته است .امروزه ،این عبارت ر، یک مورخ محقق مغرب زمینی می نویسد: [وقتی انسان ، آثار علمی اسلامی را می خواند، واقعااز برخورد تعقلی آنها که از عظمت علوم جدید، برخورداراست تعجب می کند] .

کتاب البتانی (محمدبن جابربن سنان ) که علم مثلثات جدید ر، پایه گذاری کرده است ، به عنوان کتابهای علوم قدیم ، طرد و تبعید شده است !![ پی یرروسو] در[ تاریخ علم] می گوید:[ البتانی ، مردی بزرگ از جمله اشراف بود و به بطلمیوس ارادت می ورزید و خوداواز لحاظ دقت در مطالعه تقویم اعتدالین ،از بطلمیوس نیز پیشتر رفت واول کسی بود که در علم مثلثات ، سینوس (جیب ) را جانشین وتر ساخت وازاین تغییر، تمام مثلثات جدید نتیجه شد] ۲ ..

مقصودم ازاین مقدمه ،این بود که درست است که دانش هائی در علوم انسانی ، جدیدا پ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.