پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسن زاده آملی; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسن زاده آملی; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسن زاده آملی; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد آیت الله حسن زاده آملی; قسمت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۱

استاد آیت الله حسن زاده، آملی چهره ای است آشنای هر جوینده آگاهی و
خوانده شناخت و بیداری !

سیمای پاک و سیره صالح وی شمع فروزانی است
فرا روی تشنگان معرفت و دلسپردگان کوی دوست !

دلدادگان دانش فلسفی و معرفت عرفانی در
حوزه های علمیه وی رااینک می شناسند و در محضر آنان چنین نگارشها
شمعی است که به دست آفتاب سوخته گان داده می شود تا به نظاره خورشید
بنشینند. و ما دراین پیش گفتارازاینان چشم پوشیده ایم واگر چند
سطری نگارش می یابد برای آن گروه از خوانندگانی است که از حوزه ها
بدورند و پرتو آفتاب را به پیامبری ماه دیده اند و صلای یار رااز
پژواک کوهها شنیده اند!

دست یابی به اساتید بزرگ و توانمند و جذب نظر لطف آنان، نعمت عظیمی
است که خداوند جز به[ شایستگان] ارزانی نمی دارد و کسانی را براین
نعمت عظیم بر می گزیند که به تمام وجود شاکر باشند واز آن بهره
گیرند واستاد حسن زاده آملی ازاین معدود پایستگان برگزیده ای است که
به وفوراز آن نعمت عظیم برخوردار بود و همیشه بر آن شاکر, و
خوانندگان محترم در قسمت نخستین مصاحبه بر آن واقف گشته اند بر
خورداری ازاساتید ورزیده و برزگواراستاد حسن زاده آملی را عالمی
مسلط بر: فقه،اصول،ادبیات فارسی و عربی، زبان وادبیات فرانسه،خط
و نگارش : معانی و بیان . تفسیر و کلام : هیئت و نجوم، طب و ریاضیات و
فلسفه و عرفان ساخته است .

وی اکنون از معدود
بزرگانی است که تمامت و جامعیت حوزه های علوم دینی را به رسم یادگار
برای نسل کنونی پاس داشته اند واگراین رشته بگسلد جامعیت حوزه هارا
نه در عینیت که در زوایای تاریخ باید جست و در حسرت آن زانوی غم در
آغوش گرفت .استاد حسن زاده بهترین یادگار حوزه پر رونق تهران و
انگشت شمار بازماندگان محفل حکمت و عرفان آن دیاراست و رشته پیوسته
حوزه اصفهان، تهران و قم را به نسل کنونی حوزه علمیه قم پیوند
می زند و بر محصلان کوشا و پرتلاش است که به نیکی این امانت رااز
استاد بگیرد و درامتداد زمان به آیندگان باز پس دهند.

جای سپاس همچنان باقی است چرا که حوزه علمیه قم براین مهمم آگاه
است و پای درس استاد را صدها شفته علم و حکمت پر می کنند وامید که
این[ سیره صالحه] مستدام و ناپایان باشداستاد در کنار پرورش
شاگردان شیفته و دلسوخته معرفت و نگارش و تالیف آثاری ماندنی دست
یازیده است که افزون بر تنوع از ژرفایی و عمق در خورد برخوردارند
امید که در پرتو توفیق استاد بر چاپ بقیه آثار, مجموعه نگارشهای
ایشان را در دسترس طالبان معرفت بیابیم !

استاد دراین نشست از تجربیات، آموزشها, ضرورتها و بایستنیها سخن
گفته است که نمی توان از آنها برگزید چرا که همه برگزیدنی هست و
نمی توان از سخنی درگذشت که کلامی در آن گذشتنی نیست باید آن را نیک
خواند و در جای جای آن اندیشید.

[حوزه]

حوزه : در زمینه علوم عقلی و مسائل فلسفی،اکنون در حوزه ها رغبت و رواجی دیده می شود که از برکات انقلاب و رهبری امت که معتقد
به این حرکت هستند, چه مسائلی را لازم می دانید که با آن، آثار حکمای
متاله، ترویج بیشتری بیابد؟

استاد: همانطوریکه فرمودید,الحمدلله رشد عقلی مردم و بینش
اجتماعی حوزه ها, به این حقیقت رسید که بایداصول عقائد را, با دلیل
و برهان تحکیم کرد و دلیل و برهان،[ فلسفه] است . منتهی، فیلسوف در
گذشته، چون[ دکتر] – دراصطلاح جدید است، که همانطوریکه الهی و
مادی دارند, فیلسوف مادی و فیلسوف الهی داریم و باید بین آندو, فرق
گذاشت .

این حکایتی را که نقل
می کنیم در [ قصص العلماء] مرحوم تنکابنی آمده است که مرحوم[ ملا آقا
دربندی]، به زیارت [ ثامن الحجج (ع)] مشرف می شدند, وقتی به سبزوار
رسیدند, سوالاتی را مطرح کردند و به خدمت [ حاجی ملاهادی سبزواری] –
صاحب[ منظومه] فرستادند, مرحوم حاجی که سوالات را دید, فرمودند:
اولا کسی که این سوالات را مطرح کرد, خوداز عهده پاسخ آنها بر
می آید و قدرت جواب را, دارد. و ثانیا به مشغولیات، و سن و سال و
گرفتاریهای درسی، فرصت آن نیست که فورا, جواب این سوالات را
بنگاریم و به شما, بدهیم .

بعد, وقتی ملا آقای دربندی،از سفربرگشتند. در یکی از بلاد, که به
یکی از آقایان روحانی، وارد شدند. آنجا آقایان، برای دیدن ایشان،
آمدند. یکی از آنها گفت : شنیدیم که شما, سوالات فلسفی، به حاج
[میرزا هادی سبزواری] داده اید وایشان، جواب ندادند – به یک لحنی،
که یک مقداری توهین به[ حاجی] بوده است .

مرحوم آقای دربندی فرمودند:این طور نیست که شما گمان می کنیداگر
چنانچه حاجی وامثال حاجی نباشند که جواب افراد ملحد و دهری را, که
منکر مبدء و معاد هستند, بدهند واصل دین را, تحکیم نکنند, نوبت شما
نمی رسد که اصل برائت واستحاب جاری کنید!

واقعش،این است که اصول دین و دیگرامهات را, باید
دلیل ثابت کند و بر کرسی بنشاند. دین، دین عقل و دلیل است . دین
برهان است . عقل، دلیل و برهان، هم فلسفه است . فلسفه ای که فلاسفه
الهی ما می گویند, فلسفه ای که صاحب اسفار و شفا, می گوید.

در بعضی از نوشته هایم، قسمت آخر حدیث مفضل را بیان کردم که امام
صادق (ع) با[ مفضل] درباره وحدت صنع، صحبت کرده است که وحدت تدبیر,
وحدت صانع و مدبر را می رساند. بعدامام صادق ( ع ), ارسطو را ستوده
است . (جلد دوم بجار را, نگاه کنید). فرمود مفضل،ارسطو مردم زمان
خود را,از راه وحدت صنع، به وحدت صانع کشانده است وازاین راه،
پیش آمده است .

مرحوم[ استاد شعرانی] می فرمود:ارسطو, مباهات کند به خودش، که
امام صادق ( ع ), نام او را بر زبان آورده است . بعد شعر حافظ را
می خواند می گفت : گوئی حافظ از زبان ارسطو, خدمت امام، عرض می کند:

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم

البته خاک درب امام
صادق ( ع ),ارسطوهاست . حرفی نیست ولکن،ارسطواز راه وحدت صنع، مردم
را به وحدت صانع می کشاند. – هر چند مرحوم[ دیلمی] در[ محبوب
القلوب] و مرحوم سیدبن طاووس در کتابی که راجع به نجوم، نوشته اند,
ارسطو و تنی چنداز بزرگان را, در زمره انبیاء نام برده اند. –

غرض این است، که نمی شود دین را,از برهان جدا کرد. همانگونه
که بارها گفته ام : قرآن و برهان و عرفان از همدیگر, جدائی ندارند.
قرآن، ملاک و مدرک همه حقائق است . میزان و معایر قسط تمام آراء و
افکاراست . قرآن، متن برهان است . [احتجاج] طبرسی، [احتجاج] بحار و
… را ببینید.احتجاج یعنی با دلیل و برهان با خصم صحبت کردن .
احتجاجات خود قرآن را, ببینید. همانطور که[ علامه طباطبائی] فرمود:
فلسفه – یعنی دلیل و عقل و برهان – را از دین جدا کردن، ظلم عظیم
است . نمی توان گفت که دراجتماع ما, عقل و دلیل و برهان، نباشد.
اجتماع، عقل و برهان می خواهد. در [ اصول کافی] – که حدیث، در کتاب
[وافی] هم هست از محضر امام، سولاتی می کند. وقتی جوابشان را,
می گیرند و طرف می خواهد برود,امام می گوید: چرا از من نپرسیدی که من،
این پاسخ رااز کجای قرآن، استنباط کردم .

راویات ما, همه دلیل و استنباط و برهان است . همه حجت است . در خود
کتاب[ حجت] کافی، ملاحظه می کنید که امام می فرماید: با کسانیکه قائل
به حجت دائمی باقی به بدن عنصری در زمین، نیستند, با آنها به سوره
[ اناانزلناه] احتجاج کنید تا بر آنها, فائق شوید, مگر می شود, بدون
استدلال و برهان، دین بوده باشد. دین، متن احتجاج واستدلال و برهان
است .

در اینجا, من
برای نقل قضیه ای، پناه به خدا می برم که اگر در میان حرفهایم، هوای
نفس یا چیز دیگر, باشد.

من درابتدائی که قم آمدم در سنه ۴۲ – آقایان و عزیزانی، آمدند
که فقه و یااصول شروع کنیم، مکاسب، کفایه و … خواستند من عرض
کردم حقیقت است که من برای علوم نقلی مثل فقه،اصول وادبیات و …,
بیش از علوم عقلی، زحمت کشیده ام .اماالحمدالله تعالی،این کتابها,
درس داده می شود. ما آن چیزهائی که گفته نمی شود, بگوئیم، مااصول
عقائد می خواهیم، بحث امامت، عصمت انبیا و …اینها که نسبت یا کمتر
هست – به آنها, بپردازیم و همین کار را هم کردیم .

مگر می شود,اجتماع رااز برهان و عقل گرفت ؟!اینهااصول،امهات
واصل پایه اند. روی حساب تکامل انسانی، دو حرف داریم . یکی تجلیه و
دیگر تحلیه . فقه در مقام تجلیه است یعنی آراستن ظاهر.ایجاد مدینه
فاضله . شیخ الرئیس در[ الهیات] شفا,این بحث را, طرح فرمود که اگر
مبدء و معاد را به فرض کنار بگذاریم، آیا دراین دنیا, مدینه فاضله
می خواهیم یا خیر؟ هیچ کس، کتابی جز قرآن، سراغ ندارد که مدینه
فاضله، بسازد.

اما این قرآن، همانگونه که تجلیه – آراستن دنیا – را, درست می کند,
تحلیه، را هم، می سازد و فراهم می آورد.

حوزه : دراین زمینه، شبهات واتهاماتی، طرح می شود. به نظرحضرتعالی، برای فصل الخطاب، چه می توان کرد؟

استاد:این کشمکشها, راجع به افکار,اشخاص وادیان، هیچگاه بکلی
خاتمه نمی پذیرد.اما ریشه بسیاری ازاختلافات واتهامات، جهل است .
استاد ندیده و یک چیزهائی پیش خودش، می پندارد و به همانهااکتفا,
می کند و نتیجه می گیرد.

کرده ای تاویل حرف بکر را

خویش را تاویل کن نی ذکر را

نوع فرمایش مخالفین، برای
آنست که پخته نیستند واستاد ندیده اند. فلاسفه الهی و متاله را
مقایسه کنید با مخالفان آنان . تا درجه اختلاف علمی، مقامی،اخلاقی و
سیر و سلوکی و آثاری آنها, مشخص شود.

یک وقتی مرحوم [علامه طباطبائی] را, در خیابان زیارت کردم و در
معیت ایشان، تا درب منزلشان رفتم به درب منزل، که رسیدیم ایشان،
تعارف کردند. عرض کردم، مرخص می شوم .ایشان، در پله بالاایستاده
بودند و من پائین بودم و رو به من کردند و گفتند (حکمای الهی) این
همه فحشها را شنیدند, سنگ حوادث را خوردند, قلمها به دشمنام و
بدگوئی آنها, پرداختند.این همه، فقر و فلاکت و بیچارگی را,از
تبلیغات سوء کشیدند. گاهی به [کهک] بسر می بردند و گاهی … بااین
همه حقائق را در کتابهایشان نوشتند و گفتند. آقایانی که به ما بد
گفتید و فحش دادید و زندگی را در کام ما, تلخ کردید و مردم را علیه
ما, شورانیدید. حرف این است و حق این است . که نوشته ایم و برای شما
گذاشته ایم، حال هر چه می خواهید بگوئید.

حرف حقشان را نوشتند و برای نفوس مستعده، به یادگار گذاشتند. تمام
تلاش این است که منطق وحی را, بفهمیم . خداوند ملاصدرا را رحمت کند.
مفسراست، محدث است، فقیه است، مردم سیر و سلوکی است که هفت مرتبه
پیاده به زیارت بیت الله الحرام، مشرف می شود و بار هفتم در [ بصره]،
ندای حق را لبیک گفته است .ایشان در [ شرح اصول کافی]، حدیث امام
سجاد( ع ) را نقل می کند که چون خداوند سبحان، می دانست در آخرالزمان
مردم عمیقی، پیدا می شوند – در توحید و دراصول عقائد, اوائل سوره
جدید و سوره اخلاص را, فرستاد. [مرحوم آخوند] می گوید: به این حدیث
که رسیدم، گربه ام این گریه شوق است و گریه عشق – چون خودش می بیند
که این حدیث، برای امثال اوست .

[علی بن ابی طالب قیروانی] – که به غلط, دیوان او به حضرت امام
علی ( ع ) نسبت داده شده است اشعاری دارد:

الناس من جهه التمثال اکفاء

ابوهم آدم وامهم حواء

تا سخن را به آنجا, می رساند که : والجاهلون لاهل العلم اعداء,ایشان
نفرمود, والعالمون اهل الجهل اعداء ( علماء دشمن جاهلانند)از طرف
دیگر, نفرمود که بین آنها, معادات و دشمنی طرفین است . فقط از آن طرف
(جهال ) دشمنی است .

بالاخره، لکه های ابر به کنار می رود و آفتاب حقیقت، خودش را نشان
می دهد که الحمدلله، پله پله نمایان می شود و مشاهده می فرمائید.

حوزه : در مقایسه بین فلسفه اسلامی و فلسفه ای که در غرب هست، آیا تطبیقی بین ایندو فلسفه لازم می دانید؟

استاد: طلبه، حواسش جمع باشد که بخواهد درس بخواند,او می تواند که
زنگ تفریحش را, برای فرا گرفتن یک زبان خارج، دو زبان خارج اختصاص
می دهد. کتابهای علمی واساسی به زبان فرانسه بسیار نوشته شده والان
این آقایان هم خیلی در ترویج واشاعه کتب اصیل کرده زحمت می کشند.
چندی پیش بعضی از آقایان برایم حکایت کردند, گفتند که در فرانسه الان
دارند کتابهای علمای بنام کره را بصورت دوره و سری، چاپ می کنند,
ترجمه می کنند, که مثلا کسی کتابهای شیخ الرئیس را بخواهد, یکجا
بگیرد, و کتابهای فارابی همینطور و آقایان و دیگر,اینها هم
همینطور به من فرمودند الان آنها دارند کتابهای آخوند ملا صدرا را، دوره اش را به طبع
میرسانند و بطوری که آن آقا به من حکایت کرد، گفت مقداری از اسفار را ترجمه
کرده اند به فرانسه و دارند کتابهای آخوند (دوره اسفار) را آنجا چاپ میکنند و
همه آثار آخوند هم به همین صورت؛ و علمای دیگر هم به همین نحوه، به زبان انگلیسی هم
همینطور . آنها هم کتابها، خیلی الان باز شنیدم که دارند اصول مینویسند و به یک
روش خاصی کتابها را به صورت اصول ، خوب خیلی خیلی زحمت میکشند. و باید افرادی که
قابلند، لایقند، زبان فهمند، انسان باید در راه اعلای معارف بوده باشد. شنیدم که
آنها دارند اصول جمع آوری میکنند. و از این آقا پرسیدم که خودش عنوان کرد، گفتم
مراد شما و آنها از اصول چیست؟ گفت می خواهند که این کتابهایی که از بزرگان و از
نامداران و دانشمندان بزرگ کره، قدیم ، جدید، که کتابهایشان مآخذ است؛ مثلا اصول
اقلیدس را الان در کتب ریاضی ، اصول ریاضیات ، این طور است؛ اصول اقلیدس، مجسطی و…
اینها همه بسیار مبوند, که به هر چاپ طبع بشود, صفحه چند و
نمی دانم چاپ چند, لازم نیست که یک نویسنده، خواننده ارارجاع بدهد,
می نویسد که ششکل فلان مقاله چندم اصول اقلیدس، یک شکل فلان مقاله
چندم مثلا مجسطی،اینهااصول است، که به هر صورتی چاپ بشود, نحوه ای
باشد که در زحمت نیفتند. گر چه قرآن شانش، موقعیتش، عظمتش، فوق
اینگونه حرفهاست که ما بخواهیم مورد مثال قرار بدهیم، حالا مثلا قرآن
مجید هر چاپی که بشود, به هر شیوه، می گوئیم آیه فلان، سوره فلان،
اینطور,این اصل است،هر چه بخواهیم که ارجاع بدهیم .این آقایان به
من گفتند که الان درانگلستان هم دارند کتابهای اصول چاپ می کنند, که
این کتابها خیلی اصیل است که محققان و متتبعان بایداز آن نقل کنند,
را دارند به یک روش سری چاپ می کنند که این اصل باشد در کره و دیگر
برای ارجاع یک متتبع و محقق به کتاب دیگر, فلان نسخه چاپ مثلا کجا؟
سنه چه ؟ دیگراینها نباشد, به اصل ارجاع بدهد, برای همه یکسان بوده
باشد مثل دیگر قواعد, مثلا قواعد راهنمائی رانندگی واینها که برای
همه جا یکسان است . می خواهنداینطوری .ازاین کارها دارند. و حالا
طلبه دو زبان یاد بگیرد, یاد بگیرد. طلبه حواسش جمع بوده باشد وقت
خودش را تلف نکند, حواسش جمع باشد. بخواهد درس بخواند, برای دو زبان
یاد گرفتن، آنقدری وقت نمی برد و بخوبی می توانداگر بخواهد
تعطیلی هایش را قیچی کند, زنگ تفریح هایش را درس زبان خارج قرار بدهد,
در یک مدت کمی می بیند که وارد آن زبان شد, آشنا شده، یا می گیرد
عمده همان است که به عرضه رساندم،باید حواسش جمع باشد و عمرش را
قدر بداند.

یک وقتی مناسبتی پیش آمده بود, مرحوم آقای طباطبایی یک مقدار
تبری می جست از بعضی از درسها و محافل و آمد و شدها و می فرمود: مثل
اینکه مردم قدر عمر را نمی دانند,عمراست این، خیلی ارزشمنداست،
خیلی گرانقدراست . همینطور آناتش متدرجا با چه سرعتی دارد می گذرد و
جناب وصی علیه السلام، حضرت امیرالمونین فرمود که همینطور که روز شب
از شما می گیرند, هی دارند طناب عمرتان را قیچی می کنند, روز و شب از
شما دارند می گیرند, خوب شما هم سعی کنید که روز و شب چیزی بگیرید,
یک چیزی داشته باشید. آنها که دارند می گیرند شما هم از روز و شب
چیزی داشته باشید که :

روزهاگر رفت گور و باک نیست

تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

تو هم از روز و شب چیزی داشته باشی .این برای طلبه خیلی آسان است .
و چه بسیار خوب که به یکی دو تا زبان زنده روز آشنائی داشته باشد.
به کار تحقیقش هم می آید. بهتر می تواند خدمت دینی کند. به قلمش، به
زبانش، به خطابه اش، به جهات دیگرش، می تواند تحقیقات اصیل اسلامی را,
حقایق و معارف اصیل اسلامی را به قلم و زبانش به دیگران برساند, خودش
هم بهتر به عمق حرفهای شرقی و غربی برسد و تحقیقاتی که آنها دارند,
آنها هم خیلی کار می کنندالان بنده بسیاری از آثار آنها را دارم که
در حول و حوش قرآن و روایات و رسائل قدمای ما دارند زحمت می کشند.
یکی ازاین آقایان کتابی که درباره مرحوم مفید نوشت که تطور کلام در
دست جناب مفید,اسم کتابش را دارم،اسم شخصش را درخاطرم ندارم، که
آقای احمد آرام ترجمه کرده،این تز یک نفرازاین آقایان دکترهای
غربی است که تز خودش را تحول و تطور کلام، آنهم موضوع بحث خودش را
جانب مفید بزرگوار قرار داده . خوب این آقااینقدر بینش پیدا کرده،
رجال علمی در کره را شناخته و آمده برای تز خودش، جناب مفید را و
مباحث کلامی واستدلالی کلامی ایشان را مورد بحسش قرار داده و کتاب
بدان مفیدی و خوب را نوشته است .

این برای یک طلبه خیلی زحمتی
ندارد که بتواند یکی دو تا زبان زنده کره را بعداز زبان عربی که
زبان دینی اش و بهترین زبان است، و وسیع ترین زبان است و شیرین ترین و
شیواترین زبان است، زبان منزل وحی است، بعدازاو, بخواهداینها را
تحصیل کند برایش آسان است .

اما قسمت دوم فرمودید راجع به فلسفه غرب و فلسفه اسلامی,ازاین
حقیقت آقا نباید بگذریم که از جنبه فلسفه مادی آن آقایان زحمت
کشیدند و می کشند و تحقیقاتی دارند و لکن راجع به آن تحقیقات فلسفه
الهی درباره معارف انسانی، معارف انسانی، مقامات انسانی و فلسفه
روحانی، آن فلسفه الهی که ازاین طرف طرفداران منطق وحی واهل قرآن
دارند, تفاوت بین این آقایان و آن آقایان، بقدری هست که چه عرض کنم
خدمت شما, نه خیر,این عظمتی را که این آقایان دارند درالهیات، ما
از غربیها چیزی بدین پایه نمی بینیم و سراغ نداریم . آنها خیلی مباهات
کنند به حرف این آقایان برسند.

بدون هیچگونه تعصب
مذهبی عرض می کنم و هیچ نحوه بخواهم اینجااعمال تعصب بکنم نخیر,
آثارشان محفوظ است و بسیاری از نوشته های آن آقایان را, فرمایشان آن
آقایان را, مطالب خیلی ارزشمند آن آقایان را می بینیم، که بعد دیدیم،
دیگری آمده در مقابل نوشته که این حرف را شیخ در شفا داشت و
شیخ الرئیس در چند سال قبل از شمااین حرف را زده و شما حرف او را به
زبان دیگر ترجمه کردید و به خودتان اسناد دادید. خودشان با هم جنگ
و دعوا دارنداز جنبه حکمت الهی، فلسفه الهی، مباحث عرفانی و
مباحثی که مربوط به سیر وسلوک انسانی است و منطق وحی . خلاصه فلسفه
حکمت متعالیه ای را که امامیه دارا هستند, اینها متفردند و هیچگاه
آقایان، مطلقا از شرق و غرب، به پایه معارف این حضرات نیستند.

البته همانطور که عرض کردم درامور مادی در تجربیات، بله خیلی
کوشش می کنند و خیلی زحمت می کشند. باز در همان امور هم می بینیم این
بزرگان ضوابط مطالب وامهات و حقایق را آورده اند, که به پندارهای
واهی، مااینها را کنار گذاشتیم . مثلا جلد دوم اسفار, که در جواهر و
اعراض است، آقایان نمی خوانند, گر چه حالات که ما گفتیم، دوره
اسفار, همه را گفتیم, نمی خوانند چرا نمی خوانید؟ که این در طبیعیات
است و طبیعیات بله، نمی دانم حالا اینها نسخ شده و چطور شده، از این
که به دهن آقایان انداخته اند. با اینکه مرحوم آخود صریحا می فرماید:
من در طبیعیات در اسفار بحث نکرده ام، و همه، مباحث الهیات است و در
کتاب جواهر واعراض اسفار, بحث حرکت جوهری یک قسمت از مباحث تکامل
برزخی و مسائل دیگر باید در جواهر واعراض اسفار حل بشود و یک
پندارهایی گرفتند و کتاب را کنار گذاشتند

یا مثلا شفارا نمی خوانند, بخصوص جلداول
فلسفه اش را که در طبیعیات است نمی خوانند, که طبیعیات برداشته شد,
نسخ شد. آن اصول امهات و حقایقی را که شیخ در شفا در همان طبیعیات
شفا آورده، موضوعی که حضرت امام صادق سلام الله علیه، به مفضل درباره
وحدت صنع صحبت فرمودند.

مرحوم شیخ به اقتدای ازامام صادق سلام الله علیه، دراوائل طبیعیات شفا, به همان
نحو راجع به وحدت صنع و وحدت تدبیر, پیش آمد و چه حقایقی را پیاد
کرده است که اگر ما بخواهیم فرمایشان امام را در توحید مفضل شرح
کنیم، بسط بدهیم، مثال بیاوریم، باید بگوئیم که این است که شیخ در
بیان گفتارامام آورده است .

نوع این حرفهایی که الان رایج هست،اینها در کتابهای ما ریشه
دارد, مثلا حرکت و سکون زمین، خیلی ریشه دارد. پیش از حضرت عیسای
مسیح سلام الله علیه، آن آقای هیپارک ( ابرخوس ) قائل بود به حرکت زمین،
رصدخانه داشت .اسطرلابی درست کرده بود بر مبنای حرکت زمین . بعد مدتها
براین مبنا بودند که زمین تحرک است، حرکت وضعی شبانه روزی، یکسر
حرکت وضعی زمین، بعد بطلیموس آمده،ایشان را رد کرده بعداز
بطلیموس، آقایانی آمدند گفتند حق باهیپارک ( ابرخوس )است تا دراسلام
ابوسلیمان سجستانی، گفت حق باابرخوس است بعدابوریحان بیرونی که
معاصرابوعلی سینا شیخ الرئیس بود,ایشان آمده جمع کرده بین حرفهای
آقایان، که یا متحرک یا ساکن، مربوط به هیئت و رصدخانه ما نیست . ما
در رصدخانه باید زمین را ساکن فرض کنیم و ببینیم ماه و آفتاب و
ستارگان، گرد سرما دور می زنند و ما بتوانیم که روی زوایا و قوسها و
جهات دیگر در فن ریاضی که در رصدخانه باید پیاده کنیم به ظاهرامر,
این طور باید پیاده کنیم ولواینکه واقع زمین، متحرک به حرکت وضعی و
انتقالی بوده باشد. واین حرف ریشه داراست . یا مثلا ستاره ها در
حرکتند و چگونه در حرکتند؟ باید بحث بین طبیعی و هیوی رااز یکدیگر
جدا کرد. همین فرمایشاتی که آقایان فعلا دارند,اینها را شیخ در شفا
دارد, که افرادی بودند می گفتند ستاره ها دراین فضا مثل ماهی های در
دریا هستند و جهات دیگر, یکی دو تا نیست . صریحا مرحوم حاجی سبزواری
در شرح جوشن کبیر (شرح اسماءالحسنی ), می گویند: زمان مامون عباسی
بود, که در زمان ایشان آمدند زمین را مساحت کردند.
در سرزمین (سنجار) زمین را مساحت کردند روی ارتفاع فنی وارتفاع
از ستاره جدی، ستاره قطبی، که محیط زمین چقدراست و مساحت زمین
چقدراست . تکامل در فن هست، تکامل را کسی انکار ندارد.اما نه اینکه
به یک خیالات واهی ما بیائیم تمام سرمایه علمی مان را, کتابها را و
کتابخانه را و آن زحمتی را که پیشینیان ما در راه احیای نفوس بشر
کشیده اند, و آن ذخائر علمی برای ما, با آن مشکلات زمان خودشان
نوشته اند,اینها همه را گذاشته ایم به کنار, به یک خیالات واهی،
اینطور نیست .البته ما دراین حرفهامان نمی خواهیم آقایان غربی را
تنقیص کنیم :

بزرگش نخواننداهل خرد

که نام بزرگان به زشتی برد

درست است آنها زحمت می کشند و لکن دراصول امهات
اصیل فلسفه انسانی،الحمدالله، غنی هستیم و به مراتب غنی تراز آنها
هستیم .

فرمودید که در تطبیق بین این دو مثلا باید چگونه و چطور؟ نه خیر,
حرف تطبیق نیست، باید آنها را به سوی خودمان بالا بیاوریم .این
واقعیتی است بدون تعصب، و شواهدی در دست داریم . کتابهای آنها هست،
کتابهای ما هم هست،اصول امهاتی که آنها پیاده کردند, عنوان کردند,
نسبت به ذخایری که ما داریم، بنده عرض کنم که روی تبختر حرف نمی زنم،
اینها خیلی نسبت به معارفمان، فرمایشات و کتابها و آثارشان دراصول
فلسفه انسانی، خیلی مرتبه نازل قرار گرفته اند. والحمدالله،امامیه در
آن فلسفه اصیل اسلامی، و عرفان اصیل قرآنی، و آن توحیداسلامی، و
توحید قرآنی، به مراتب قوی ترازاین آقایان هستند. بطوریکه این حرف
ماست و هر کس حرفی که دارد, حرفی را که عنوان کرده است، روی حرفش هم
می ایستد و حرفش را هم به کرسی می نشاند. و کسی که حرف می زند, حرف
دلیل می خواهد, حرف برهان می خواهد, حرف سند می خواهد. آثار طرفین هست
و هیچوقت این نوشته هایشان را با حکمت متعالیه، بااسفار, نمی شود
قیاس کرد, با فتوحات نمی شود قیاس کرد, با شرح قیصری بر فصوص الحکم
نمی شود قیاس کرد.

خود آن آقایان اعتراف دارند خیلی هم در نوشته های خودشان . آنها همت
بگمارند که به افکار عالیه بزرگان مکتب و منطق وحی برسند, برایشان
افتخار بوده باشد.

حوزه : در زمینه لزوم آشنائی با قرآن و حدیث، توصیه های مکرری برای دانش پژوهان علوم
دینی، داشته اید. دراین زمینه، برنامه ریزی که بایستی طلبه در زندگی
تحصیلی انجام دهد, چیست ؟ و چه مراحلی را باید دنبال کند؟

استاد: تمام این رشته های علوم
حوزه، عنوان طریقیت دارند. یعنی ما زبان عربی را که فرا می گیریم،
نحو و صرف می خوانیم، و با خواندن فقه واصول و فلسفه و عرفان و
کتابهای دیگر و فنون دیگر و حتی آن کسانی که توفیق یافتند در علوم
اصیل غریبه اگر کسی از ما سئوال کند که اینها را برای چه می خوانید؟
ما درازای تمام این حرفها یک جمله حرف داریم :[الاعتلاءالی فهم
الخطاب المحمدی] صلی الله علیه و آله و سلم و خطاب محمدی که از آن
عارفان اسلامی، تعبیر می کنند به[ کشف تام محمدی]، صلی الله علیه و آله
و سلم، قرآن فرقان است، تمام این علوم همه برای اعتلای به فهم خطاب
محمددی است . و ما می خواهیم به منطق وحی آشنا بشویم، چون قرآن، صورت
کتبیه انسان کامل است،این قرآنی که در دست داریم حکایت از صورت
عینیه نظام هستی می کند که صورت عینیه نظام هستی، صورت عینیه
انسان کامل است و خود قرآن مکتوب، صورت کتبیه انسان کامل است . و
همانطور که به عرض رساندم، جوامع روائی ما مرتبه نازله قرآن هستند
و به حکم محکم خود قرآن حکیم که :[ قل کل یعمل علی شاکلته] هر کسی
مطابق آنچه را که دارد, آن قدر که هست،اثراو نمودار دارائی اوست .
قرآن نمودار دارائی خاتم و نمودار دارائی حقیقت عالم حق سبحانه
می باشد. یعنی همانطوری که خداوند غیر متناهی است، صمداست و
غیرمتناهی است که[ لاجوف له]، کتابش هم صمداست[ لاجوف له] . و
خاتم انبیاء, در نبوت صمداست[ لاجوف له]، یعنی دیگر جالی خالی ندارد
که کسی بیاید نبوتش را پرکند.انبیای قبلی نبوت صمدانی نداشتند,
کتاب ایشان کتاب صمدانی نبود که پر بوده باشد.

در نبوت، حضر ت خاتم انبیاء,[ صمد]است . دیگر جای خالی ندارد که
کسی نبوتش را پر کند قرآن[ صمد]است و نبوت خاتم انبیاء,[ صمد]است
و آن طور که حق[ سبحان] صمداست، قرآن هم[ صمد]است .[ قل کل یعمل
علی شاکلته] و قرآن، نمودار دارائی گوینده اش است . لذا آن را نهایتی
نیست . و مااین همه را می خوانیم تا به مطالب شامخه معارف انسانی
یعنی کتاب و سنت، آگاه شویم .اگر عارفی، حکیمی، عالمی،اهل قلمی،
فرمایشاتی دارد, حقیقتش این است که :

هر بوی که از مشک و قرنقل شنوی

از دولت آن زلف چوسنبل شنوی

!گر نغمه بلبل از پی گل شنوی

گفته بود,گر چه زبلبل شنوی

اگر دیگران حرفی – به نظام و نثر
– دارند,ازاین منطق وحق منشعب شده است واگر طلبه بخواهد درسش،
طوری باشد باشد که عوامل لفظی و معنوی را یاد بگیرد واز قرآن و
روایات، بی خبر بوده باشد که عوامل لفظی و معنوی را یاد بگیرد واز
قرآن و روایات، بی خبر بوده باشد, پس برای چه دارد درس می خواند؟

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.