پاورپوینت کامل سرمقاله اسوه امام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرمقاله اسوه امام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرمقاله اسوه امام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سرمقاله اسوه امام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳

امام خمینی

[مدرس] مشوق امام و معالم همگان . درس و رزم را, در کنار می یافت و
مرز و حائل، نمی شناخت .[اجتهاد دینی] را با[ درایت سیاسی] قرین
دانست و آن را توصیه داشت و در راس عاملان به این وصیت،امام را
می توان شمرد. در گفتار و نوشتارایشان، هیچ کس بسان[ مدرس] ستایش
نشد و حضرتش از پیشینیان و معاصران، چنان اسوه ای را نیافت . در
آیینه[ مدرس]، تصویر خود را می یابد و خویشتن را رهروی از آن مکتب
می شناسد و معرفی می کند. آنگاه که ازانتخابات سخن به میان است و,
هشدار می دهند :

[سعی کنید مثل مرحوم مدرس راانتخاب کنید.البته مثل[ مدرس] که به
این زودی ها پیدا نمی شود. شاید, آحادی مثل مدرس باشند] ۲ .

و یا در جامعیت (مدرس) فرموده اند:

این آدم (مدرس )که می آمد (من درس ایشان یک روز رفتم ) در مدرسه
سپهسالار که حالا مدرسه شهید مطهری است و درس می گفت . من یک روز رفتم
درس ایشان، مثل این که هیچ کاری ندارد, فقط طلبه ای است دارد درس
می گوید.اینطور قدرت روحی داشت …آن وقت هم که می رفت مجلس، یک نفری بود که همه ازاو
حساب می بردند من مجلس آن وقت را هم دیده ام . کانه مجلس، منتظر بود که
مدرس بیاید. با آنکه بااو بودند ولی مجلس، کانه احساس نقص می کرد
وقتی مدرس نبود… ۳ .

ازاینگونه سخنان، بسیارند و شیفتگی حضرت امام نسبت به[ مدرس]، در
آن کلمات آشکارند .[امام] از شخصیتهای معاصر نام برده اند و برخی را
ستوده اند,اما آن ستایش ها با آنچه در صفات[ مدرس] گفته اند, یکسان
نیست و در یک کفه جای ندارد.ازاین رو, با همه تردید,این جسارت
بر قلم آمد و نام[ اسوه امام] براین و جیزه، نهاده شد. و در
آستانه پنجاهمین سالگرد شهادت مدرس آذر ۱۳۱۶ تقدیم ایشان وامت
امام می گردد. با بیان این تذکار که این نوشتار, به بررسی شرح احوال
ایشان نپرداخته است . که این، نه در خور صفحات محدوداست . بلکه به
اشاره واجمال،از آموزه هائی سخن رانده است که در زندگی[ مدرس] برای
حوزویان مفید می نماید واز جانب دیگر, در نهایت به اقتضای ورود در
آستانه انتخابات، فصلی خاص در[ مسوولیت مجلس] از دیدگاه مدرس،
گشوده شد .

امید آن می رود که این مختصر, مقبول روان آن بزرگ قرار گیرد و دعای
خیر آن اسطوره مقاومت، بدرقه راه باشد.

مقامات علمی

[مدرس] در حوزه ها چهره ای آشنا بود. هر چند دورنشینان از سیاست به
سهولت از علمیت مجتهدان سیاسی تمجید نمی کنند,اما حسن شهرت علمی
مدرس، راه را بسته بود و همگان به اوج مقامات دانش او شاهدند. وی از
مبرزان شاگردان مرحوم[ آخوند خراسانی] و[ سیدکاظم یزدی] بشمار
می رفت و در دروس میرزای شیرازی اول و دوم، شرکت جست ۴ و تقریراتی از
آموخته های آن ایام نگاشت که حوادث دهر به تاراج داد.

معاشران وی ازاجله عالمان دین بودند و غالب آنان، مناصب عالی
روحانی را نائل شدند. کسانی چونان مرحوم سیدابوالحسن را نائل
شدند. کسانی چونان مرحوم[ سیدابوالحسن اصفهانی]،[ سیداسماعیل صدر],
[شیخ عبدالکریم حائری] و … رااز زمره آنان شمرده اند.

مرحوم[ میرزای شیرازی] – صاحب فتوای
تنباکو – در تمجیداز ذکاوت خدادادی[ مدرس] نگاشته اند:

این سید,ازاولاد رسول الله پاکدامنی اجدادش
را داراست و در هوش و فراست، گاهی من را به تعجب می افکند. در مدتی
بسیار کوتاه،از تمام همدرسهایش در گذشته و در منطق فقه واصول شر
آمد همه یارانش می باشد و قوه قضاوت او در حد کمال و نهایت
درستکاری و تقوی است. ۶

این توصیه بلند درازمنه اولیه ورود مدرس به عتبات بود و پس از
آن، بر حاصل دانش افزود و در مراجعت به موطن خوداصفهان چنان
آوازه ای یافت که پس از دوران استبداد صغیر, در سمت نمایندگان طراز
اول مجتهدین ناظر بر قوانین از جانب علماءانتخاب شد و در دوره دوم
مجلس حضور یافت۷ . توان علمی[ مدرس] در[ علوم منقول] محصور نبود, بلکه
به[ علوم عقلی] نیز توجه وافر داشت . در حوزه اصفهان، در محضر
اساتید عالیقدر علوم عقلی، چونان مرحوم[ جهانگیرخان قشقائی] و
[آخوند ملامحمد کاشی] و …, متون عالی فلسفی – عرفانی را فرا گرفت و
سالیان دراز در مقام تحصیل و تدریس آن بسر برد.

اعتنا به علوم عقلی و
نقلی، جامعیتی را به وی داد که اینک در چهره[ امام خمینی] متجلی
است .از یک سوی، حرمت شرع را پاس می دارد واز جانب دیگر, راه عقل و
برهان را به کناری نمی نهد.این جامعیت،از نکات برجسته اشتراک این
دور بزرگواراست . و در فصول دیگر, به نمونه های دیگرازاین مشترکات
بر می خوریم .

دراین مقام، بیان این نکته بی سود نمی رسد که آیا
وسعت تاثیر[ مدرس] و[ امام] بااین جامعیت بی ارتباط می نماید؟ آیا
آنان که از فراگیری و تعمق در چون و چراهای عقلی بدورند راه شریعت
را سهل و صاف می پندارند, در زمان معاصر تاثیر مناسب را قادرند؟ و
از آن جانب، آنان که در حوزه علوم عقلی تلاش را منحصر دارند, توان
ارتباط فعال با جامعه متشرع را دارایند؟

دراین نوشتار, وصول
به پاسخ قاطع مقصود نیست،اما توجه به احوالات دو بزرگ مدرس وامام
نشان می دهد که آن دو,ازاین قدر جامع بهره مند واین تذکر می تواند
در راه سیر تحقیقی مشترکات دو شخصیت، موثرافتد و در طریق ایجاد
شخصیت مشابه،الگوئی را نشان دهد. در ختام این فصل، دو نکته یاد
کردنی می نماید:

۱.اعتنا به علوم جنبی : مدرس به تحصیل و تدریس علوم رسمی قناعت نداشت . وی پس از
مراجعت از عتبات به[ اصفهان]،از متن[ نهج البلاغه] تدریس[اخلاق] داشت
واز آن درس،انس وی با[ نهج البلاغه] نمایان بود. مرحوم میرزاعلی
شیرازی که شهید مطهری از تدریس نهج البلاغه او ستایشها داشتند و
علقه خویش را با آن، دستاورد آشنائی باایشان می شمردند ۱۰در
حکایت از درس نهج البلاغه[ مدرس] فرموده اند:

[مدرس، بعداز مراجعت از نجف، به اصفهان، پنجشنبه درس اخلاق می گفت
و دراخلاق او نهج البلاغه بود – من یک روز به درس ایشان رفتم، چنان
حاضرالذهن بود که عبارات نهج البلاغه را,از بر می خواند واز کتب
بزرگان شعر وادب وادبیات عرب، ضرب المثل ها می آورد. من علاقه مند شدم،
مدتی به درس ایشان رفتم . سفارش می کردند: آقا, شخصیت، به اخلاق
انسانی است، پیامبر[ ص] فرمود:انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و بالاترین
کتاب اخلاق،[ نهج البلاغه] است . بخوانید و به دیگران نیز, یاد بدهید.
بهرحال مشوق من در نهج البلاغه، مدرس بود]. ۱۱

هم چنین، با کتاب وحی (قرآن ) مانوس بود و در راه فهم و تفسیر و
تبلیف آن می کوشید. وی تفاسیر موجود عصر خود را, غیر کافی می شمرد و
تحصیل تفسیر راازاهم وظائف طلاب می شمرد:

[تحصیل علم تفسیر قرآن، در جزء علوم دیانی روحانی در ضمن دوره
متوسطه و عالیه،اول درجه لزوم واهمیت را, حائزاست . متاسفانه در
قرون اخیر, مثل خیلی از علوم مهمه اسلامی، مهجور و متروک شده، ولی
بنظر داعی، کتابیکه کاملا به این درد بخورد در بین تفاسیریکه در
دسترس ما بوده و بالخصوص از تفاسیر شیعه، نداریم] ۱۲ .

شهید مدرس، بااین تلقی، طرح تفسیری راارائه می کند که جمعی در
جوانب مختلف در فهم قرآن، گام بردارند و مقدمات آن را, سامان می دهد
اما جوادث عصر,او رااز خواسته اش بدور می سازند و با تبعید به
[خواف] این آرمان تحق نمی یابد}

این گونه توجه ها,از وسعت حوزه فکر و تلاش
شهید مدرس با خبر می کند که در گردونه معضل ترین مسائل سیاسی مبارزه
با سردار سپه و …,امور فکری را می اندیشد و در راه اعلای فرهنگ
دینی تلاش می ورزد.

۲. شاگردان و آثار: گروهی از بزرگان را, در جمع شاگردان درس
[مدرس] برشمرده اند و طول زمان تدریس ایشان، حکایت از تعدادی افزونتر
می کند. مدرس، هیچگاه منصب تدریس را رها نساخت . در شرایط بحرانی به
سوی درس می شتافت . در خاطره نامه ای که به تقاضای روزنامه[ اطلاعات]
نگاشته است، می نویسد:

[در مدرسه جده کوچک مدرسه ای است به این اسم دراصفهان مشغول
تدریس فقه واصول شدم واز خداوند توفیق می خواهم که به همین قسم
بقیه عمر را مشغول باشم]. ۱۳

در میان معاریف، نام بزرگوارانی را در جمع شاگردان آن بزرگ
می یابیم واز آن جمله : مرحوم شعرانی،الهی قمشه ای، جلال همائی و…
را می توان نام برد. ۱۴

از شهید مدرس، آثار علمی نیز برجای مانده است ۱۵ وامیداست که
تلاش صاحب همتان انجام یابد و درامکان استفاده همگان قرار گیرد.

جدیت و توفیق

[مدرس] استاد دیده بود.به گفته وی، در حوزه اصفهان از محضر ۳۰
استاد بهره برده بود و پس از آن، در عتبات از والاترین اساتید علوم
شرعی سود جست،اما جدیت در تحصیل و تدریس را, منضم به این توفیق کرد
و دراوج تلاش سیاسی، سعی درسی را به کناری ننهاد. در صبحگاهان، در
مدرسه سپهسلار, دروس متعدد داشت . آنگاه که از سوی عوامل[ رضاخان]
ترور شد, به سوی[ درس] می رفت و بااستفاده از تاریکی و ذکاوت خدادی
جان بدر برد. ۱۶

برادرامام آقای پسندیده ازاین جدیت شهید مدرس حکایت فرموده اند:

[مرحوم مدرس صبح اول آفتاب، قبل از صرف صبحانه، می آمدند به مسجد
سپهسالار و در آنجا, درس فقه واصول می گفتند]… ۱۷ .

[مدرس] بهره خود راازاین جدیت می شناخت و به دیگران، سفارش
داشت .او راه دانش را, بی مشتقات نمی یافت و هیچ کس رااز تحصیل آن
بی نیاز نمی شمرد.ازاین رو, در تنهائی تبعید به خواف، دراندیشه
تحصیل فرزنداست و در مرقومه ای به وی، می نگارد:

[ رابعا: در مساله تحصیل،البته قسمتی از شب روز خودتان را که صرف صنعت خود –
که طب باشد – خواهید نمود و قسمتی دیگر که شب و روز شش ساعت باشد,
به جهت مطالعه دروس و مباحثه علوم منظور بدارید و مصمم باشید که
مسامحه نشود. هر درس بی مطالعه و مباحثه، کم نتیجه است … سادسا:
استاد برای هر دو درس منطق و حکمت بهتراز آقای شیخ محمدعلی لواسانی
…. علما واخلاقا به عقیده من نیست یا نادراست . همه روزه
بین الطلوعین این دو درس را, خدمت ایشان تحصیل کرده،ایشان هم در
حقیقت جزء تعقیب نماز صبح قرار داده، یتیم نوازی خواهند فرمود]…!! ۱۸

توجه به نمونه فوق،از دقت،
جامعیت و جدیت مدرس حکایتها دارد. در غربت تبعید و زندان که مدرس
خود را چون متوفی می یابد و فرزند را چونان یتیم ! به حیات علمی و
عقلی فرزند می اندیشد و به او درس بین الطلوعین را, سفارش می کند و به
تهذیب اخلاق استاد در کناره دانش او, بها می دهد

شهید مدرس، طلبگی را با حدیت و دوام تعقل، همراه می دید واین
تجربه شخصی او بود که با دیگران، در میان می نهاد. آنگاه که
فرزندشان از کثرت مراجعان به پدر, شکوه می کند که بواسطه کمبود مکان،
او رااز تحصیل باز می دارد, شهید مدرس،او را به نکته ای واقف می کند
که در هر زمان، سودمند می نماید:

[ سید عبدالباقی ! طلبه وقتی درس می خواند, باید آنقدر حواسش جمع باشد که
نداند چه کسی آمده و چه کسی رفته است]. ۱۹

شهید مدرس، تحصیل جدی را بااشرافیت سازگار
نمی یافت .او, با زندگانی ساده و قانعانه، به مقامات رسیده بود. در
[نجف] با عملگی روزهای تعطیل اعاشه معاش می کرد.ازاین رو, به
آنان که درطلب علم بودند,اما زیور دنیا را می طلبیدند,امیدوار
نبود. به عنوان نمونه، به حکایت ذیل می توان استناد داشت
[روزی[ ابن یوسف حدائق شیرازی] … جوانی را که قبای او دارای
تعداد زیادی دکمه های ثیتانی بود, آورد پیش آقا و گفت :این شخص،
می خواهد طلبه شود. آقاازاو پرسید: مجموعا بسته و باز کردن این
دکمه ها چقدراز شما وقت می گیرد؟ آن جوان گفت مجموعا ده دقیقه . آقا
فرمود: کسی که قبا پوشیدنش ده دقیقه وقت ببرد, بدرد طلبگی نمی خورد. ] ۲۰

مدرس حرمت دانش پژوه راارج
می نهاد و طلبگی را به بهروری از فرصتها می دانست و درطول تدریس و یا
اداره مدرسه سپهسالار, آن را گوشزد طلاب داشت . خاطره ذیل، نمونه ای
است ازاعتنای[ مدرس] به تحصیل وانضباط طالب علوم :

مدرس در سپهسالار, هر وقت طلبه ای یک روز غیبت می کرد,از حقوق او
چندی کسر می کرد. درانتخابات دوره چهارم مجلس، یکی از طلاب به مدت
چند روز سخت مشغول تبلیغ انتخاباتی از مدرس بود و در نتیجه از درس
غیبت کرده بود. روزی که حقوق و شهریه طلاب، پرداخت می شد آن طلبه
متوجه شد که چهار روزاز حقوق او را کسر کرده اند. خدمت آقا آمد و
گفت : علت غیبت چند روزه،این بود که مشغول تبلیغ برای شما بودم .
مدرس فرمود: آن امری جداگانه است .اما چون غیبت کرده ای، طبق مقررات
مدرسه،از حقوق شما کسر شده است۲۱ .

حفاظت از شریعت

[مدرس] خود را, پاسدار[ دیات] می شمرد و عدول از قوانین شرعی را
رضایت نمی داد. آنگاه که به[ مجلس] آمد, خود را در مقام حفاظت از
مکتب، می یافت و در دوره های بعد – که این اختیارازاو سلب شد –
مسوولیت را تمام شده نینگاشت، بلکه[ سیاست] را با[ دیانت] قرین
می دانست واز دریچه[ دین] به آن می نگریست . در تدوین[ قانون عدلیه]،
مشیرالدوله – وزیر عدلیه – کوشید که در تدوین آن، قانونی مطابق با
شیوه رائج در مغرب زمین بیافریند و به ادغام محاکم شرح در محاکم
عدلیه دست یازد.[ مدرس] – که ریاست کمیسیون عدلیه را بر عهده داشت – محکمه شرع را قربانی
نظم جدید می یافت . گر چه محاکم متفرق شرع، به عدل علی[ ع] قضاوت
نمی کردند!امااو دریافته بود که مسیرامور, در حذف قوانین شرع است
و حذف محاکم شرع، سنگ اولین آن !ازاین رو, با شهامت در مقابل آن
طرح ایستاد.این مقاومت، در مقابل وجهیه المله هائی چون
[مسیرالدوله]، به آسانی انجام نیافت و ضرباتی را بر موقعیت[ مدرس]
فرود آورد.اما[ مدرس] از آن نهراسید و آنان را مجبور ساخت که در
مقدمه[ اصول محاکمات] موادی را بیفزایند و به بقای محاکم شرع تن
دهند. ۲۲ گر چه تفرق حوزه ۲۳ و تغییر مسیر حاکمیت، در نهایت به
تثبیت اندیشه غربزدگان انجامید,اما[ مدرس] در مسوولیت خود,
کوتاهی نورزید و آنچه توانست، به انجام رساند.

از سوی دیگر مدرس، حفاظت از شرع را با
حضور عالمان و روحانیان در دو بخش عمده، عدلیه و معارف مرتبط دانست
و به طلاب، آن را توصیه داشت :

[مدرس،اهل فضل و طلاب بااستعداد را, تشویق می کرد که در[ عدلیه]
یا وزارت معارف،استخدام شوند. می گفت :اگر شما نروید و کوتاهی کنید,
نااهلان جای شما را می گیرند. دستگاه قضائی هرج و مرج و مملکت، دچار
عدم امنیت می گردد و وقتی مملکتی،امنیت و آسایش نداشت، هیچ چیز در
آن مملکت وجود ندارد]. ۲۴ .

ایشان، دریافته بود که درراه حفظ شرع، بایستی در[ عدلیه] و
[معارف] سرمایه گذاری شود[ حوزه] مسوولیت عمده خود را, در[ تامین
قضائی] و[ اعتلای فرهنگی] جامعه، مبذول دارد.این پیام، هنوز تازه
می نماید و در شرایط کنونی، لبیک گویان کثیر می طلبد.

آراء نوین

مدارس ابتدائی در روستاها دفاع کرد و فرمود:

چیز یاد گرفتن از بس
واضح است – عقلا و دیانتا – خجالت می کشیدم که برخیزم و بگویم این
را باید توسعه اش داد و مساله خیلی بدیهی است . و دیانتا هم عقیده
براین است که از هر چیز مقدم است . یعنی اول کلمه ای که می شود نسبت
داد به صاحب شریعت ما, علم است … حیوانات به مذهب ما, هر کدام معلم
شدند قیمت پیدا می کنند…این بواسطه شرافت علم است. ۲۵

وی به تخصص های جدید نیز بها داد.او دریافته بود که علوم کهن از
مقابله با تکنیک جدید, بازمانده اند و لذا باید در تعقیب حرکات
مصلحانی چونان امیرکبیر برآمد.ازاین رو, به هنگام طرح[ اعزام محصل
به خارج]،از آن انتقاد کرد,امااز موضع ضد تخصص با آن برخورد
نکرد. بلکه در مقدمه گفتارش،اظهار داشت :

[فرمایشاتی فرمودند که ده نفر محصل برود خارجه برای اینکه متخصص
بشوند در علم مهندسی، عقیده بنده این است که ده تا کم است، صدتا هم
کم است … ما متخصص زیاد می خواهیم]… ۲۶

سپس از شیوه اعزام به خارج،انتقاد می کند و می گوید:

[در دوره هائی که گذشته، در همین مجلس، متجاوزاز دویست نفر
سیصدنفر را تاکنون به خارجه فرستاده اند, در صورتی که متخصص که سهل
است، متخصص درجه دوم و سوم هم گیرمان نیامد… باید راهی پیدا کرد
که این درد را علاج کنند]… ۲۷

مدرس، در راستای لزوم توسعه تکنیک جدید, به وسعت صنائع دفاعی نظر
داشت و آن را توصیه می کرد.

[ باید پولی که بابت خریداین نجس ها مشروبات الکلی از مملکت خارج می شود, صرف
خرید کارخانجات شود.امروز, جنگ از زمین ها به هوا رفته، باید صرف
ایجاد کارخانه، هواپیماسازی، کارخانجات،اسلحه سازی و توپ بشود]…۲۸ .

نمونه دیگراز موضعگیریهای مناسب با زمان[ مدرس] را, در دفاع وی
از[ نظام وظیفه اجباری] می توان دانست .او درگیری بااین مسائل را,
غلط می شمرد و معتقد بود که حرکاتی که در مسیر ناصواب جلوه دادن این
وظیفه انجام می یابند, نادرست است و بایداین قانون را مشروع تلقی
کرد واگر نقصی است، در جای دیگراست و ریشه را باید جست .اما با
مشروعیت قانون شرعی، درگیر شدن سزا نیست . در پاسخ یک از منتقدان –
که از قانون[ نظام اجباری] انتقاد داشت – به وی فرمود:

[آقا شما دستی از دور برآتش دارید, نظام وظیفه، یک قانونی است
مشروع و بر هر مسلمانی واجب است]. ۲۹

آخرین نمونه از موارد را, – دراین مقال مختصر – دفاع[ مدرس] از
[مالیات] می توان شمرد.ایشان دراین مقوله فرموده اند: که[ مالیات]
از شوون ولایت امراست و کشورها در راه پیشرفت به آن نیازمندند و
نمی توان، نام آن را[ خمس] و[ زکات] نهاد. ۳۰

این انظار مترقی، نشانه وسعت نظر آن شهید بود و دافع از مدرس، جز
به ادامه راه او در زمینه فهم مقتضیات زمان و سعی دراجرای شرع
با توجه به حوادث عصر میسر نیست .

تفرق حوزه

روحانیت در[ جنبش تنباکو] هماوا بود و با قیادت واحد, به مقابله
برخاست و ظفرمندانه برون آمد,اما در جنبش مشروطیت تفرقه درون،
کار را مشکل کرد. دفاع از مشروطه و مخالفت با آن، جناح بندیهائی را
موجب شد. مستبدان و مشروطه خواهان در میان روحانیان برجسته
پایگاههائی را داشتند و در کشاکش طولانی، مشروطه خواهان غلبه یافتند.
امااین تفوق، به نظارت به نظارت و غلبه روحانیان حامی مشروطیت
نینجامید و حاصل آن، چنین شد که در جشن پیروزی مشروطیت – پس از
استبداد صغیر- عالمان مدافع مشروطه مشروعه، پای دار رفتند و روحانیت
حامی مشروطیت، یا قدرت مخالفت نداشت یاانجام آن را به سود
نمی شمرد.[ مدرس] از بی اعتنائی عالمان دیانت – بویژه در تهران – به
سرنوشت مجتهد گرانقدری چون[ شیخ فضل الله نوری] دلگیر بود. با آنکه او,
در صف حامیان مشروطیت جای داشت و با مستبدان دراصفهان درگیر بود و
ازاعضای[ انجمن ایالتی اصفهان] محسوب می شد,اما حرکت ناپسنداعدام
شیخ را ننگ مشروطیت می شمرد و آن را بی ارتباط با تساهل عالمان دین
نمی دانست . در روزهای نخست ورود به[ تهران] – برای انجام مسوولیت
نمایندگی – در جلسه ای فرمود:

وقتی،اهل علم از کارها کناره گیرند, میدان بدست اراذل واوباش می افتد.
اگراهل علم تهران کوتاهی نکرده بودند, کار به اینجا شهادت شیخ،
نمی کشید. ۳۱

با گذر زمان، تفرقه های درونی افزون شد. روحانیان مخالف
مشروطیت، با قتل[ شیخ] در بی اعتنائی به سرنوشت مشروطیت، تشجیع شدند
و موافقان آن، یااز کار کناره گرفتند وانزوا را پیشه ساختند یا در
حد یک رجل سیاسی باقی ماندند. و چنین شد که پس از دوره دوم،
روحانیت،از حقوق قانونی در لزوم داشتن ۵ نماینده در مجلس، دفاع
نکرد. زیرا نه[ مجلسیان] طالب آن بودند و نه روحانیت، هوای سیاست
دفاع نکرد. زیرا نه[ مجلسیان] طالب آن بودند و نه روحانیت، هوای
سیاست دفاع و نظارت بازمانده مشروطیت را, در سرداشت . و در نتیجه، در
حادثه[ سردار سپه] و[ تغییر سلطنت]، جمعی معتنابه از روحانیان،
نظاره گر بودند و آن بخش اندک که به اقتصای مقام یا هوای مشارکت در
امور, به آن می اندیشیدند,از دیدگاه واحد بهره مند نبودند.

[مدرس] و جمعی از عالمان دینی را می یابیم که به هویت سردار سپه،
آگاه بودند و دریافتند که وی، چه ماموریتی بر عهده دارد و کشور را
به کدام ناحیت سوق می دهد. فرستاده مدرس به سوی احمدشاه در فرنگ
تلقی آن بزرگوار را,ازاهداف آینده سردار سپه،برمی گوید. دراین
پیام، درایت و وسعت نظر آن شهید, مشهوداست . در بخش ازاین گزارش،
می خوانیم :

[گذشته از نکات سیاسی به عقیده آقای مدرس، در رژیم نوی که نقشه
آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند, نوعی از تججد به ما داده می شود
که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه، تقدیم نسل های آینده خواهند
نمود…قریبا چوپانهای قریه های قراعینی و کنگاور بافکل سفید و کراوات
در خیابانهای تهران خودنمائی می کنند…. ممکن است شماره های
کارخانه های نوشابه سازی روزافزون گردد، اما کوره آهن گدازی و کاغذ سازی
پا نخواهد گرفت .درهای مساجد و تکایا به عنوان
منع خرافات واوهام بسته خواهد شد,اما سیل هااز رمان ها و
افسانه های خارجی که در واقع، جز حسین کرد فرنگی و رموز حمزه فرنگی
چیزی نیستند, بوسیله مطبوعات و پرده های سینما به این کشور جاری
خواهد گشت، بطوریکه پایه افکار و عقائد واندیشه های نسل جوان از
دختر و پسر, تدریجا بر بنیاد همان افسانه های پوچ، قرار خواهند گرفت
و مدنیت مغرب و معیشیت ملل مترفقی را در رقص و آواز و دزدی عجیب
آرسن لوپن و بی عفتی ها و مفاسداخلاقی دیگر خواهند شناخت . مثل آنکه آن
چیزها لازمه متمدن بودن است]. ۳۲

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.