پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۴۶

هیچ رود خروشان و پرشکوهی , بی پیشینه جویباران آفریده نشده است
هیچ دریایی , بی پادرمیانی رودها به زندگی خود تداوم نبشخیده استو
اگر قطره های چکیده بر دامن صخره ها گرد نمی آمدند و با سنگلاخها در
نمی افتادند و با تلاشی بی وقفه راهی بسوی سینه صاف دشتها نمی گشودند,
رودها, خروش و طراوت کنونی را بدست نمی آوردند و دریاها,ابهت و شکوه
خود رااز چنگ می دادند.

اگر بناست ستایشی انجام گیرد, حق جویباران است , چرا که آنان طعم
تلخ سختیها را چشیده اند, بایدها و نبایدهای راه را آزموده اند, طریق
صواب رااز ناصواب بازیافته اند و راههای میان بر رااز کوره راههای پر
پیچ و خم بازشناخته اند.

کاروان[ معرفت بشری] چون رودی روان در بستر بی نهایت است , آغازش در
عزم استوار تک درختان وادی ظلمت وانجامش در آرامش بی کران نور و
روشنایی .

این کاروان را نه سکون می زیبد و نه دوباره کاری بر می تابد.
معمارهای[ پسین] باید خشت بر[ بنای] پیشینیان نهفته و در نیمه راه
کار را نهلند واگر طرحی نو در می افکنند باید که بر بنای سلف باشد تا
[بنا] همچنان برخشت نخست نماند و در حصار آسمان خراشهای جهل و
نادانی , به سوک ننشیند.

اگر بناست گامی بر راه زده شود – که باید شود – بی تجربه پیشینیان
نشاید و بی دستمایه ای که گذشتگاه بودیعت نهاده اند نسزد. چرا که حاصلی
جز رنج مکرر و عزمی فرسوده واز کارمانده بدست نخواهد داد.این یک
کلام و کلامی دیگر:

امروز زمام[ قافله معرفت] در
دستان[ شتاب و سرعت] است . چشم که بر هم نهی , فرسنگها عقب مانده ای و
چون دیرتر بجنبی[ تنها و بی کس] دربرهوت تحیر و جهل مانده ای مانده ای
واگر در دام تکرار و دوباره کاری گرفتار شوی , باید دست از حیات
بشویی و بیرق عزا بر بام زندگی نهی !… و ما[ حوزویان] دراین
مسابقه[ معرفت] در کجای راهیم ؟! آیااندیشیده ایم ؟[ حوزه] , دیهی در
دل کویری نیست که حصاری بر خویش تند و بی دغدغه از فرا سوی دیوار
بلند[ جدایی] به زندگی آرام و بی تشویش خودادامه دهد؟ نه با کی از
تهاجم فرهنگها داشته باشد و نه ترسی از مرگ در زیر چرخهای چموش
تمدنهای رنگارنگ و جوراجور. آیا[ حوزه] که داعیه رهبری جهانی دارد,
می تواند در لاک خود فرو رود؟ در دو سوی خویش دیواری فراز برنهد و
آینده رااز میان این دیوار بلند بنگرد واز فراسوی آن چشم بپوشد؟

آیا روزی این دیوار فرو نخواهد ریخت و در قامت برافراشته آن ,
شکافی پدید نخواهد آمد آیا صواب آن نیست که بدست خویش ,این دیوار
مزاحم را برچینیم , تا بنگریم آنان که با ما, به مسابقت در آن سوی
دیوار, گام می زنند, در کجای و ما در کجا؟ آنان , بر گرده که کدامین
مرکب تیزرو نشسته اند و ما بر کدامین ؟

گیریم گروهی , سالیان سال ,این دیوار بلند را برافراشته دارند و[ تقوی] را
به پرهیز, تفسیر کنند و در سایه آن از آنچه که آن سوی دیوار می گذرد,
دیده فروبندند و – بپندار آن که اگر آنان چشم فرو کشند دیگران نیز,
چنان خواهند کرد – در لاک خویش روند, کاری است که به خویششان سزد.
همانگونه که اگر سالیانی بدرازا دست بتکرار یازند و چند بار, کاری
را پیشه سازند و سوز شلاقهای زمانه را – که تاول آن از دور دستهایمان
است احساس نکنند نیز, شانی است در خورد حضراتشان !

…و بر[ حوزویان] ازاین نمط چیزی نشاید جز
اندودن دفترچه چه خاطراتشان از حوادث[ عبرت بار] و گرفتن درسی بر
سبیل آموختن ادب از خیل بی ادبان ! که تداوم آن[ رویه] شدنی نیست و
این دیوار بلند, نه تنها به اذن حضرات فرو می ریزد که تهاجمی سخت
وزیدن آغازیده و نیک و بد و خیر و شر را[ درهم] می روید؟

… حوزویان خود واقفند که شتاب روزافزون ,
روزگار,[ دیمی کاری] را بسر آورده است و بی روش ,[ کاری بسامان رساندن]
را نمی پذیرد و باید که عقلا و دلسوزان قوم ,اندیشه خویش را بکار
گیرند و با گردآوری تجربه ها و دست آوردها[ ره] رااز[ چه] باز شناسند
و بشناسانند, نیروهای فکری جامعه را در کانالهای صحیح بکار گیرند,
ابزار[ معرفتی] جهان را بچنگ آورند واندیشه[ ناب دینی] را در قالبی
نو عرضه کنند.

سامان یافتن چنین[ ضرورتی] بر چند کاراستواراست : نخست انتقال
[چون و چند] معرفت بشری در سطح جهان , دو دیگر,انتقال ابزار و
روشهای کاوش و تحقیق جهانی به حوزه ها, سه دیگر, پرهیزاز دوباره
کاری و گشودن کار جمعی در عرض و طول کار, و چهار,انتقال تجربه
آنانی که دست در[ معرفت بشری] و دستی دیگر در[ حوزه] داشته یااز آن
دو آگاهی دارند.

و مجله , دراین راستا[ ستونی] گشوده تا دست کم , بند چهارم این
[بایستنیها] را بوسع خود تحقق دهد وازاین روی , خوانندگان ,ازاین
شماره , با ستونی , با عنوان[ دیدار با صاحب نظران] مواجه خواهند گشت ,
تا آنانی که سخنی برای گفتن و تجربه ای برای پی گرفتن دارند نخاطبان
خویش را بدست آورند وازاین طریق ارائه دهند.

و دراین شماره بااستاد,
سیدجعفر شهیدی , هستیم مورخی فقیه و فقیهی آشنا با گوشه هائی از
[معرفت بشری] .

استاد, سیدجعفر
شهیدی , برخورداراز تحصیل در دو مرکز تحصیلی[ حوزه – دانشگاه] است .
سیوطی , مطول , لمعه , معالم و حاشیه ملاعبدالله را در بروجرد خوانده
است و درایام جنگ جهانی دوم , عاز نجف اشرف شده و در آنجااز محضر
اساتیدی چون : مرحوم حاج سیدیحیی یزدی , حاج میرزا حسن یزدی , شیخ
عبدالرحیم فیض , سیدعلی قوچانی , شیخ محمد رشتی شیخ صدرا بادکوبه ای ,
حاج شیخ غلامحسین اردبیلی , حاج سید محمود شاهرودی , حاج شیخ علی محمد
بروجردی , حاج شیخ موسی خوانساری , سید عبدالهادی شیرازی , شیخ
محمدحسین کاشف الغطاء, شیخ محمدرضا کاشف الغطاء, میرزاباقر زنجانی ,
حاج شیخ محمدعلی کاظمی و نیز آیت الله حاج میرزاهاشم آملی و آیت الله
حاج سیدابوالقاسم خوئی تلمذ کرده اند.

استاد, پس از مراجعه از نجف , وارد دانشگاه شدند و در آنجا نیز
مدارج کمال را پیموده اند واینک , به تدریس در دانشگاه و سرپرستی
موسسه[ لغت نامه دهخدا]اشتتغال دارند.استاد, تجربه های فراوانی از
دوران تحصیل , تدریس و تالیف دارند که برای خوانندگان مفید و
خواندنی است واینک ,این شما واین سخن استاد.

[حوزه]

س : جناب عاالی که در هردو سازمان

علمی حوزه و دانشگاه هم درس خوانده اید و هم درس داده اید و با روش
تحصیلی هر دو موسسه آشنائی دارید. برای ما خیلی مفید خواهد بود که
برخی از تجربه ها را که در هر دو مرکز علمی اندوخته اند بیان فرمائید:

ج : نخستین امتیازی
که حوزه بر دانشگاه دارد قصد قربت بسیاری از طالبان علم است . چنانکه
می دانید حوزه مدرک تحصیلی نمی دهد واگر هم دراین سالها رسم شده که
به بعضی گواهی بدهند,این گواهی هیچگونه امتیاز مادی ندارد و در
پایان آن قید نشده است که[ این گواهی نامه به او داده می شود تااز
مزایای قانونی آن بهره مند گردد].

آنچه طالب علم را به مدرسه می کشاند, قربت الی الله یا عشق به
فراگیری علوم آل محمد و یا دست کم عالم شدن و علم خود را نمایاندن
است , بنابراین طالب علم از آغاز, خود را برای عالم شدن و نیز تحمل
هر مشقتی آمده می کند. چنانکه خود من چون عازم نجف بودم چنین تصمیمی
را گرفتم . به من می گفتند در نجف حجره نیست ,اگر حجره پیدا نکنی چه
خواهی کرد؟ گفتم در صحن نخوابیدم ولی هنگام ورود به مدرسه قزوینی ها
حجره ای را به من دادند که در آن به پله های طبقه بالا باز می شد. حجره
نبود,انبار بود. روز که در را باز می کردم , تنها می توانستم جسم ها را
تمیز بدهم , ناچار برای مطالعه به پشت بام می رفتم .از گرمای پنجاه
درجه تابستان و گرسنه ماندن روزهای پی در پی چیزی نمی گویم . چرا که
عموم طلبه ها با من دراین مشقت , شریک بودند.امتیاز دوم این است که
درس حوزه زمان و مکان معینی ندارد, هر چند معمولا درس های مهم در
ساعت هائی خاص و در مکانی خاص تشکیل می شود.اما همه درس ها چنین نیست ,
از یک ساعت به اذان صبح تا دو ساعت از شب گذشته درس ها برقراراست .
سالی , خود من و یک دو طالب علم دیگر خواستیم شوارق بخوانیم , رفتیم
خدمت آقای حاج شیخ صدرا بادکوبه ای که به تدریس علوم معقول شهرت
داشتند,ایشان متعذر شدند که وقت ندارند ولی مااصرار کردیم و قرار
شد درس ایشان یک ساعت به اذان صبح تشکیل شود.

امتیاز دیگراین که , شاگردان موطف نیستند درس راازاستاد معینی
فرابگیرند, و همین امتیاز سبب می شود که مدرسن قوی و خوش بیان از
دیگران شناخته شوند و شاگردان به درس آنان روی بیاورند. بسا رخ
می دهد که درسی را دواستاد شروع می کند یکی با سی چهل شاگرد و دیگری
با دو سه تن . ماهی نمی گذرد که حلقه درس آن استاد که با سه شاگرد درس
را شروع کرده بود به چهل یا پنجاه تن می رسد. و آن که با سی چهل
شاگرد شروع کرده بود, درسش از رونق می افتد.البته این که می گویم
مربوط به درس های سطح و دوره های مقدماتی و متوسطاست , چرا که درس
خارج ,استادانی دارد شناخته و حوزه های هر یک به نسبت خود پرجمعیت .
ولی در همین درس خاج هم بازاستادانی را می بینیم که چون تقریر خوبی
ندارند, شاگردانی بدانهااقبال نمی کنند.

امتیاز دیگر روش حوزه , در کوششی است که طالب علم درس خوان , برای
دانستن درس بکار می برند. چنانکه گفتیم در حوزه ها, درس زمان بندی
نداشت (حالا شنیده ام در بعضی از مدرسه ها برنامه و زمان گذاشته اند).

یعنی طالب علم موطف نیست درسی را در مدتی معین به پایان برساند.
بنابراین اگر باراول درسی را یا علمی را چنانکه باید فرا نگیرد, به
تکرار آن می پردازد.

مرحوم حاج شیخ
محمدتقی بروجردی رضوان الله علیه که ازاجله شاگردان مرحوم آقا ضیاء
عراقی بود, گفت : چون رسائل شیخ مرتضی را بپایان رساندم , دیدم آن را
چنانکه باید نمی دانم , ناچاراز آغاز نزداستادی دیگر به فرا گرفتن
آن پرداختم .

بخاطر همین کوشش درفهمیدن و نیز بخاطر مفید
به زمان نبودن , طالب علم پیش از رفتن به درس استاد, آنچه را که آن
روز باید فرا گیرد, مطالعه می کند و در خلال درس , توجهش به جاهائی است
که بهنگام مطالعه از فهم آن عاجز بوده , پس از آن که درس استاد تمام
شد, یکبار دیگر آن را مطالعه می کند. بعد با همدرس خود به مابحث
می پردازد. گاه طالب علم چند بار درس را با چند همدرس مباحثه می کندگ
واگر همدرس نداشت خود, آ درس را تکرار می کند. داستان بزاخفش (گردن
آنها که می گویند) کند ذهن بوده است . بدین سبب کسی بااو هم مباحثه
نمی شده . می گویند بزی را خرید و درسی را فرا می گرفت برای بز می گفت .
سپس ریش بز را می گرفت و می گفت : فهمیدی ؟ بز برای آن که ریش خود رااز
چنگ او خلاص کند سرش را بالا می برد واخفش می گفت : معلوم شد نفهمیدی
بار دیگر می گویم . بار دیگر و بار دیگر تا بر حسب اتفاق سر بز فرود
بیابد. خوب , بدین ترتیب بی حافظه ترین و کندترین طالب علم ممکن نیست
درسی را که چنین بخاطر سپرده هیچگاه فراموش کند.

امتیاز دیگراین که درس حوزه هااز آغاز با نقض وابرام و رد و
ایراد توام است . یاد دارم کودک بودم و صرف میر را شروع کردم[ بدان
ایدک الله فی الدارین که کلمات لغت عرب بر سه گونه است] معلم پرسید
چرا بدان گفت و بخوان نگفت ؟ گفتم : نمی دانم . گفت : چون مقصود ما
دانستن است نه خواندن . و باز برای تفریح خاطر شما بگویم که
مرحوم دهخدا می گفت : چون استاد من پرسید: چرا بدان گفت و بخوان نگفت ؟
من تصور کردم مقصودش این است که چرا (به خان نگفت ) و مدتها فکر
می کردم که خان چکاره است که بایداو بگویند و برای چه بگویند. نتیجه
آن که طالب علم از آغاز با روش تحقیق فکری آشنا می شود و تنها
حافظه خود را به کار نمی اندازد.این ها که عرض کردم ,اهم روش تحصیل
در حوزه های قدیم است .اما آن طرز آموزش عیب هائی هم دارد .

یکی این که چون برنامه مرتب و حضور و غایب هر روزه در آن طرز
آموزش نیست , ممکن است کسی به عنوان طالب علم وارد حوزه شود و سالها
بماند و شهریه بگیرد و درس نخواند و کسی هم ازاو نپرسد که چکاره ای
چه می خوانی ؟ و برای چه می خوانی . در نجف ازاین گونه اشخاص فراوان
دیدم که بیست سال , سی سال و
یا بیشتر در آن شهر بسر برده بودند,اما نه درسی داشتند و نه بحثی
و نه بفکر درس و بحث بودند.

نتیجه این که از چند صد و یا یک دو هزار طالب علم یکصد و پنجاه
تا دویست تن به مقام عالی می رسیدند. واینان همان علمای برجسته ای
هستند که هر یک در شهر بزرگی از شهرهای ایران , عراق , هند و
افغانستان مصدر خدمت های بزرگ و موجب تربیت عالمانی برجسته شدند.

نقص دیگر آن این که چون در حوزه ها ضابطه ورود و خروج نیست , گاهی
که به علتی بازار علوم دینی رونقی می یابد, طالبان روبه حوزه می نهند
و چون آن رونق از میان رفت و یا کم شد گروهی از حوزه دل می کنند. آن
سالهائی که بنده در نجف بودم چون بواسطه جنگ و بهم خوردن وضع سیاسی
حکومتهای خاورمیانه , سختگیری بر دین و عالمان دینی از میان رفته
بود, دسته دسته ازایران ,افغانستان , هند به نجف می آمدند و در سن
چهل سالگی و یا بیشتر جامع المقدمات را شروع می کردند.

باز دیدم که
بسیاری از آن طالبان علم , پس از سالیانی حوزه را رها کردند و به
کارهای دولتی رو آوردند که از شما چه پنهان من هم یکی از آنها هستم .

این داستان را به یک واسطه از حضرت
آیه الله حاج شیخ حسین غروی بروجردی , که از شاگردان مرحوم حاجی میرزا
حسن شیرازی , زعیم مشهور شیعه , بود نقل می کنم .

می گفتند: در سامرا قبرستانی بود که نام آن را حسرت آباد گذاشته
بودیم . چرا چون وقتی که حضرت آیه الله شیرازی فتوای تحریم تنباکو را
تسجیل کرد و مردم دیدند که عموم ایرانیان چپق و قلیان را ترک کردند
و حتی چنانکه معروف است در داخل حرمسرای ناصرالدین شاه هم قلیانها
را شکستند, عده ای ازایران به راه افتادند و در سامرا ساکن شدند که
به مقام میرزا برسند ولی در حسرت مردند و در آن قبرستان آرمیدند.
[والعهده علی الراوی] و باز چنانکه شنیدم در آن دوره بود که
خانواده های اعیان یکی از چند فرزند خود را به تحصیل علوم دینی وا
می داشتند و خود من یکی از بقایای آن اعیان زاده ها را دیدم . مردی
بزرگوار, خلیق و کریم النفس بود,اما به مقام علمی بلندی نرسید. حالا
که سخن از نبودن ضابطه در حوزه به میان آمد ۱ بد نیست خاطره ای را
یادآور شوم : در مدرسه ما مردی بود بنام مشهدی که ماهی دو دینار حقوق
داشت و باید مدرسه را نظافت کند و بعلاوه حوض مدرسه را دو روز یکبار
از چاه عمیق مدرسه پرکند.
و کاری پر زحمت بود. طالبان
علم ماهی سه دینار شهریه داشتند .به من ایراد نگیرید تو که ماهی سه
دینار شهریه داشتی چطور می گوئی روزها گرسنه می ماندم خودتان می دانید
که ما طالبان علم , علم معاش نداریم هر چه بدستمان آید همان دم خرج
می کنیم .

باری دو دینار کم بود و مهم تراز آن آب کشیدن از چاه چهل ذرعی , شب خوابیدیم
و صبح برخاستیم دیدیم مشهدی علی کلاه را به عمامه تبدیل کرده و آشیخ
علی شده . جامع المقدماتی هم زیر بغل دارد. دو دینار هم به سه دینار
رسید. و شگفت تراین که مشهدی علی سابق و آشیخ علی لاحق را دیدم که در
مجلس ها با کسانی چون مرحوم شیخ غلامحسین اردبیلی و یا حاج سیدمحمود
شاهرودی معامله اکفاء می کرد. سبحان الله .

حالا برگردیم به دانشگاه , دانشگاه
چنانکه می دانید دنباله دبیرستان است و دبیرستا دنباله دبستان و
دبستانها جانشین مکتب خانه ها شد که مقدمات علم را به کسانی چون
محمدزکریا, حسین بن عبدالله بن سینا,ابوریحان بیرونی ,ابوحامد
غزالی , سیدمرتضی و شیخ طوسی و صدها عالم دیگر می آموخت .

اماارزش علمی آن مکتب خانه ها پس از فترت مغول با گذشت زمان کم شد
واز کیفیت آن کاسته گردید که مختصری از وضع درسی آن را در مقدمه
کتاب زندگانی امام علی بن الحسین[ ع] نوشته ام . لیکن آنان که از طبقه
ممتاز بودند واستعدادی هم داشتند. معلمانی خاص داشتند و خوب درس
می خواندند و خوب فرا می گرفتند.

پس از مشروطه یا دقیق تر بگویم پس از آشنائی رجال سیاست ایران با فرهنگ غرب , به
فکرافتادند که هم مکتب خانه ها رااز صورت نامطلوب آن روز در آورند و
هم آن را گسترش دهند.این فکر پسندیده , در عمل وضعی بخود گرفت که
نتیجه آن برهمگان روشن است .

بوریا به نیمکت و دکانچه به اطاق تبدیل شد. شاگردهای بیست ساله ,از
چهار پنج ساله جدا شدند, و هر یک با همسالان خود کلاس بندی گردیدند,
اما مقرر شد در پایان شش سال , درس خواندن به دانش آموز گواهی بدهند,
خوب تااین جای کار بد نبود, مشکل از آنجا شروع شد که دولت اعلام
کرد: هر کس بخواهد دراداره های دولتی به کار مشغول شود باید گواهی
نامه داشته باشد واز سوی دیگر چنانکه گفتم برای گواهی نامه ارزش
استخدامی تعیین کردند. نتیجه آن که دیگر درس خواندن هدف نبود بلکه
وسیله ای شد برای تحصیل نان . وسیله , هر چه ساده تر و زودیاب تر بهتر. و
کوشش دانش آوزان همه این بود که برای امتحان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.