پاورپوینت کامل سرمقاله; مکتب وانقلاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرمقاله; مکتب وانقلاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرمقاله; مکتب وانقلاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سرمقاله; مکتب وانقلاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳

امامت این
امت ، بارها و بارهااز هویت دینی نهضت دفاع کرده اند و آن ر، جزء
لاینفک انقلاب شمرده اند و ذره ای عدول از موازین مکتبی را روا
نداشته اند. ناخدای این کشتی – که خدای مستضعفان هماره بااو باد –
بخوبی یافته اند که اگراین احساس ، به ضعف بینجامد و باانحرافی در
آن پدید آید،، نهضت ، ضرباتی سهمگین ر، در خواهد یافت .امیدوارانه ،
دراین تمنائیم که صاحب این احساس ، بر جای بماند و هم چنان آن را
نگاهبان باشد تا دراختیار صاحب امر ( عج ) بگذارد.

و بااین آرزو،این مرقومه نگارش می یابد که در آستانه سالگرد
انقلاب یادآور شود که از یک سوی نمی توان این نهضت را جدای از دیانت
تفسیر کرد واز جانب دیگر، دعوی جامعیت مکتب ، بدون سعی در حل تطبیق
واجرای آن ، بی سود می نماید. و در پیش درآمد بحث به توضیحی مختصراز
انقلاب مکتبی و دشواریها وامتیازهای آن اشارت می شود.

انقلاب مکتبی

نظام های اجتماعی ،از شک بسیار ساده آن ، به قالب پیچیده موجود
تکاملیافته است ،،اما نمی توان دوره ای را نشان داد یا تصور کرد که
جامعه از وجود حکومت و نظام اجتماعی ، مجرد زیست کرده باشد. آنچه از
امام علی[ ع] در نفی تئوری خوارج (نفی حکومت بشری ) نقل شده است:[ لابد
للناس من امیر براوفاجر]. ۱انسانه، بدون حکمران نیکوکار یا
بدکار، نتوانند بوداین بیان امام ، بیان یک تکلیف تشریعی نیست ،، بلکه
خیراز واقعیتی تکوینی در حیات اجتماعی است.

دراین میان گاه و بیگاه ، مردم ، سیستم حاکم
را غیرقابل تحمل می یابند و آن راازاساس ، با نیازها غیرمنطبق احساس
می کنند،، دراین هنگام است که سرکشی و عصیان اوج می گیرد و نطفه
انقلاب ، تکوین می یابد. در تفسیر و تبیین پدیده انقلاب ، گفتار
مختصرزیر، تاکیدی است بر آنچه گذشت :

انقلاب ، عبارتست از
دگرگونی سریع و بنیادین نظام موجود با توسل به قهر و خشونت ، در میان
پیروان این نظریه نیز، طیفی از نظرات ، مختلف گسترده می شود. عده ای ،
برای تسریع در وقوع انقلاب ، تشدید تضادهای موجود را توصیه می کنند و
عده ای دیگراز توسل به اصلاحات ، غافل نیستند.اما عقیده دارند که
بالاخره اصلاحات با مرزهای نظام موجود برخورد می کند واینجاست که
انقلاب لازم می آید. ۲

در بررسی این گونه حرکتها به پاره ای از مشابهتها می توان دست یافت
و دراین میان ، تقسیم بندی این حرکته، به[ انقلاب مکتبی وانقلاب
غیرمکتبی] در صدر، جای دارد.این تقسیم بندی ، نه بدان معناست که
انقلابهای غیرمکتبی ،از پشتوانه تئوریک بی بهره بوده اند (که مسلما
هیچ حرکت عملی ، بی پشتوانه نظری سیر نمی کند)

بلکه این تقسیم ،ازاین ملاک نشات می گیرد که پاره ای ازانقلابه،
بر مکتب مدون سابق بر خود مبتنی هستند و پاره ای ،ازاین اتکا
بی بهره اند. تامل در تفاوت دوانقلاب فرانسه و روسیه ،این مرزبندی را
نشان می دهد.انقلاب فرانسه ، بدون زمینه های علمی و نظری پدید نیامد.
تفکر جدید پیرامون انسان ، جهان و …در آفرینش آن انقلاب ، بی تاثیر
نبودند.امااین حرکت که به خلع سلطنت وایجاد جمهوریت و نوای آزادی
ر، نواخت ،از مکتب مدون و یا مشخص سابق بر خود، بی بهره بود و
قوانین و تئوریهای انقلاب فرانسه ، در طول حیات آن ، ساخته و پرداخته
شد.

درانقلاب روسیه ، چنین نبود. داعیان آن ، دراین اندیشه بودند که
تفکر مکتبی خویش ر، در عمل ظاهر سازند و آن ایدئولوژی ر، که
داعیه دار بود، به اثبات رسانند.

بنابراین ، در یک کلام می توان خلاصه کرد که :انقلاب مکتبی ، در چهارچوب
ایدئولوژی معتمد خود، محصوراست و در محدوده حقانیت آن مکتب
ارزش گذاری می شود.

امتیازها و دشواریها

این اختلاف انظار، در محدوده تفاوتهای نظری محصور نبود، بلکه
انقلابیون ر، به تنازع وا می داشت واقدامات متقابل ر، پدید می آورد.
در زمینه مسائل اجرائی نیز، تفاوت آراء بسیار بود و ملاک و مرجعی
برای حل آن نبود.ازاین رو، حاکمان ادوار مختلف انقلاب فرانسه ، آنچه
را خود می آفریدند،، قانون انقلاب فرانسه معرفی می کردند، به نوشته
زیر دقت کنید:

درانقلابهای مکتبی ، رهبران انقلاب ، تصویر روشنتراز
آینده نهضت دارند. در وادی ظلمات ، سیر نمی کنند.اما درانقلابهای تهی
از مکتب ،ابهامات ، بسیارند. درانقلاب فرانسه – که ذکر آن رفت –
انقلابیون ، در بسیاری از مسائل ، غیر متوافق بودند. گروهی با دیانت ،
سرستیز داشتند و جمعی از دیانت حاکم (سازمان کلیسا) دلخوش نبودند و
اما بااساس شریعت و پرستش ، ناسازگار نبودند و بخشی ، دیانت جدید را
تبلیغ می کردند و معبد عقل و خرد ر، کرنش می کردند و ..

[ژیروئدن ها وژاکوین ها دو گروه محافظه کار و تندرو درانقلاب فرانسه
بر سر تمام اموری که عملا به انقلاب مربوط می شد،اختلاف داشتند،اما
مساله ای که در درجه نخست قرار می گرفت ، سرنوشت شاه بود. ژاکوین ه،
اعدامش را می طلبیدند و ژیروندن ه، آشکار و نهان ازاو دفاع می کردند.
عدم توافق از سرنوشت لوئی (پادشاه فرانسه ) فراتر می رفت . مساله ، بر
سر آینده انقلاب بود]. ۳

این اختلافات عمیق درانقلاب فرانسه و تحولات درون آن ، باعث شده است
که نظریه زیر پیرامون آن انقلاب ابراز شود.

[انقلاب فرانسه که از سال ۱۷۸۹-۱۷۸۸ وارد مراحل آغازین خود
شده است ،، نه یک انقلاب ، بلکه چندین انقلاب است]. ۴

اما درانقلابهای مکتبی ، به اندازه حدود دخالت مکتب پشتوانه ،
اصول مقبوله بیشتری وجود دارد و در نتیجه ، سمت گیریها روشنترند و
ملاکهای رفع تناع ، وجود دارند. ولی دراین میان ، دشواریهای جدی این
گونه انقلابه، قابل تاملند. نباید گمان برد که این انقلابه، به
راحتی پیش می روند و مجریان ، دشورائی جزاجراء ندارند. حوادث متغیر
زمان ، تفسیراصول مکتب را دشوار می سازند واجتهادهای گوناگون را
پدید می آورند.انقلابهای مکتبی ، همواره تجربه تنازع تئوریسین های
مکتبی را داشته اند واز آنجا که علقه مکتبی ، تعصب می آفریند، هر
گروه دیگری را به خیانت – یا حداقل جهالت – در مکتب ، متهم می کند و
مقابله ر، وظیفه مکتبی می شمرد. درانقلابهای سده اخیر،انقلاب روسیه
و چین نمونه های مبرز آنند. درانقلاب روسیه ، در مسائل متعدد تفسیر
مارکسیسم ، بجث و جدال صورت گرفته است – و می گیرد – لنینیسم ،
استالینیسم و … متولداین تفسیرهایند. تروتسکی از رهبران انقلاب
روسیه واز مطرودین استالین از تنازع کنگره های حزبی آن زمان حکایت
می کند:

حال آن که
مساله واقعی ، نان روزانه ، سوخت و مواد خام برای صنعت بود. حزب ، با
هیجان تب آلودی بر سر مکتب کمونیسم مباحثه می کرد ۵ .

بخشی عظیم از مباحث اجرائی کشور، مورد تنازع و بحث بود و در مسائل
اقتصادی ، روابط خارجی ، سیاست داخلی و … تئوریسین های مارکسیسم ، در
نزاع بودند که کدام راه حل ، با تئوریهای مارکسیستی سازگارند. به
عنوان نمونه ، تئوری صدورانقلاب وانقلاب مدام ،از سوی لنین ، مورد نقد
قرار می گیرد و آن ر، با مارکسیسم مباین می شمرد :

[مارکسیسم ، همواره با تازاندن انقلابات مخالف است وانقلابات با رشد
حدت تضادهای آشتی ناپذیر (آنتاگونیسم ) طبقاتی است که تکوین
می یابند]. ۶

اما تئوری انقلاب مدام و صدورانقلاب ، به عنوان اصل مهم و غیرقابل
انعطاف مارکسیسم ،از سوی گروهی دیگراز همرزمان لنین ، تلقی می شود و
عدول از آن ر، با خیانت درانقلاب مارکسیستی ، مساوق می یابند واز
این گونه اختلافها در فهم و تفسیر مارکسیسم ، در تاریخ انقلاب شوروی
بسیارند. درانقلاب چین نیز، مشابه این تنازعها وجود داشته و دارد.

ازاین رو، تنازع واختلاف در تفسیراصول مکتبی ، بی سابقه نیست و
مجموعه انقلابهای مکتبی ،ازاین زاویه ، با مشکل مواجه بوده – و
هستند .

انقلاب ایران ،انقلاب مکتبی

نهضت موجود را نمی توان جدای از مکتب . توجیه و تفسیر کرد. مردمی در
این نهضت پای گذاردند و پیش تاختند که از که از یک سوی تناقض و
تعارض رژیم پیشین را با تعالیم دینی ، در می یافتند واز جانب دیگر،
مفاسد و مشکلاتی را در پیش دید داشتند که رفع آن ر، با حکومت اسلامی
تامین می دیدند. صبغه دینی در تمامی موجهای نهضت تا شرایط کنونی ،
پیدا و آشکاراست .این سخن را نباید نفی سابقه و پیشینه نهضت
انگاشت . مسلم، تجربیات پیشین از مشروطیت تا ۴۲ – در فرادید مردم
و رهبران انقلاب ، قرار داشت .اما حقیقت آن است که آنچه پس از ۴۲ نام
نهضت اسلامی را به خود بافت وامام امت ، رهبری آن را بر عهده داشت ،
جهشی در حرکتهای پیشین بشمار می رفت و نه ادامه واستمرار آن . کسانی
بودند که در قالبهای پیشین ، زیست می کردند.اما رهبری نهضت و
معتقدان ایشان ، در شعارها و شیوه مبارزه ،اندیشه دیگر داشتند و
آنگاه که توده های مردمی به صفوف مبارزه پیوستند، رهبری امام را
برگزیدند واز رهبران سنتی و کلاسیک مبارزه ، چشم پوشیدند. شهید
مطهری ، در پیرامون اثبات اسلامی بودن انقلاب موجود، فرموده اند:

[چگونه می توان ثابت کرد که این انقلاب ،انقلابی اسلامی بوده و هویت
دیگر نداشته ، یکی از راههای شناخت انقلاب ، بررسی کیفیت رهبری آن
انقلاب و نهضت است]… ۷

سپس ایشان ،این بحث را تعقیب می کند و به این نقطه می رساند
که[ شخصیت و تاریخ] ،[ رهبارن و نهضتها]، در یکدیگر موثرند و آنگاه
فرموده اند:

امام خمینی ، به این علت رهبر بلامنازع و بلامعارض این
نهضت شد که علاوه براین که واقعا شرایط و مزایای یک رهبر در فرد
ایشان جمع بود،،ایشان در مسیر فکری و روحی و نیازهای مردم ایران
قرار داشت …اگرامام ، عنوان پیشوائی مذهبی واسلامی ار نمی داشت و
اگر مردم ایران در عمق روحشان ، یک نوع آشنائی وانس والفتی بااسلام
نداشتند… محل بود نهضت وانقلابی به این وسعت در مملکت ما بوجود
آید. ۸

بنابراین ، بی انصافی می نماید که نهضت موجوداز هویت اصلی آن نادیده
انگاشته شود. غربیان ،این اعرافات را پنهان نداشته اند که این نهضت
[ انقلاب به نام خدا] ۹است .این نام ، تنها مددجوئی واعانت از حق
نبود، بلکه انداخن مسیر مبارزه و آینده جامعه در آن بود که خدا
می خواست] .

پاره ای از سیاسیون تاریخ نگار، در تناقض گفتار گرفتارند. درازمنه
پیشین ،اعتراف واذعان داشتند که آرمان مردم ، حکومت قسط اسلامی است :
[دراین رفراندم بی نظیر در جهان (تظاهرات تاسوعا) مرد و زن پیر و
جوان با فریادرسا واز صمیم قلب اعلام داشتند که ما می خواهیم .. حکومت
قسط اسلامی را مستقر سازیم]. ۱۰

امااینک که در مسند دیگر نشسته اند، به گونه ای دیگر قضاوت کرده اند و
نگاشته اند:

[برای تصور بهتر و درک بیشتر صورت و سیرت راه پیمائی ه، جالب است
چیزهائی را هم که گفته و خواسته نمی شد یا به ندرت وجود داشت ، بخاطر
بیاوریم ، مثلاازاین شعارها و حرف و سخن ها در آن زمان ، خبری نبود:
نابودی استکبار، حمایت ازاستضعاف ،اجرای احکام اسلام]… ۱۱ .

مشاهده می کنید آنان که شعار رفراندم انقلاب ر، حکومت قسط اسلامی
شمردند، دراین نوشتار، چگونه آن را نسان کرده اند واز بنیان ، منکر
شده اند واجرای احکام دین ر، در فریادامت ، نادیده انگاشتند و صورت
و سیرت انقلاب ر، به خواست خود رقم زدند.

تفاوت درفهم مکتب

در فصل پیشین ،ازاعتماد واعتنای مردم به مکتب ، سخن گفتیم ،اما
باید حقیقتی را در کنار آن ،اعتراف کرد که جهت گیری
مکتبی نهضت ، مفصل و مبوب نبود. بسیاری از توده های مردمی ، در حد
کلیات و شعارهای ابتدائی ، آن را دریافتند و آرمان تلقی کردند. تمامی
آنان ، با تلقی واحد در میدان جهاد حضور نیافتند.از مرحوم شهید
مطهری ، نقل شده است که در تظاهرات میلیونی تاسوعای ۵۷، که آهنگ نوای
مردم ،ابتهاج و سرور می آفرید،ایشان با تیزبینی و روشنی فرموده
بودند:[ شعارها یکی است اما خواسته ها چنین نیست] . ۱۲

آن شهید بزرگوار، دریافته بود که نباید در رویت ظاهر توقف
کرد. دراندرون آن ، تمایلها و تفسیرهائی نهفته است که با پیروزی
انقلاب ، آشکار می گردد.ازاین رو، آنگاه که در چند ماه زندگی پس از
انقلاب ، تفرقهای را دید، آن را غیرمترقب و غیرمعمول ، نداشت.

اصلی که در بسیاری از
موارد صدق می کند،این است که نگه داشتن یک موهبت از بدست آوردنش ،
اگر نگوئیم مشکلتر، مطمئنا آسانتر نیست . قدما می گفتند: جهان گیری از
جهانداری ساده تراست . و ما باید بگوئیم :انقلاب ایجاد کردن ازانقلاب
نگاهداشتن سهلتراست . در همین انقلاب ، خودمان بوضوح می بینیم که از
وقتی که بااصطلاح شرایط سازندگی پیش آمده ، آن نشاط و قوت و قدرتی را
که انقلاب در حال کوبیدن دشمن بیرونی است ،، تا حدود زیادی از دست
داد. و یک نوع تشتت و تفرقه در آن پیدا شده است .البته این تفرقه ،
یک امر غیر مترقبه و غیرقابل پیش بینی نبوداز قبل حدس زده می شد… ۱۳

آنچه آن شهید و تیزبینانی چون او حدس می زدند، پس از پیروزی نهضت ،
بوقوع پیوست و تعارضات درونی درا مت واحد،ازاین موضوع نشات یافت
که هر فرد و گروه ، تلقی خود رااز مکتب ابراز می داشت واز جانب
دیگر، شرایط جدید، تلقیات نوبتی را نیز پدید می آورد و دراین میان
اهواء وامیال نیز، آتش بیار معرکه بودند .

پس از گذر ۹ سال از آغاز پیروزی ،اینک این سوال به گونه ای جدی
قابل طرح است که ما به سوی وحدت در تلقی از مکتب ، پیش رفته ایم ؟

آیا در میان مفسران مکتب و توده های مردمی ،این توفیق رفیق بوده است که حداقل ، نوعی تشابه در
تلقی پدید بیاید؟

پاسخ به این سوال ، چندان آسان نیست ،اما دراین حد غیرقابل انکار
است که هنوز تفاوتهای جدی در نوع تلقی ، وجود دارد. تغایرهایی که
پیمودن راه را بر تقنین واجراء دشوار می سازد واز جانب دیگر،
بواسطه نوع متفاوت انتظارات مردم از مکتب ، بدگمانی دراین را پدید
می آورد. در فصل آینده ، به ابعادی از تفاوت آراءاشارت می شود.اهمیت
آن ، در یک سطح قرار ندارد،اما تا حدودی روشنگر آن است که در چه
سطحی با مشکلات تلقی های گوناگون مواجهیم .

مشکلات تئوریک

گشودن این فصل ، به معنای استقراء واحصاء کامل موارد نیست ، بلکه
نشان دادن نمایه ای از دشواریهاست .ازاین رو، خوانندگان محترم ،
ترتیب و آداب را در آن نجویند و آن را نوای دل تنگ بدانند که پاره ای
ازامور ر، قلم آورده است :

گفتت هیچ آدابی و ترتیبی مجوی

هر چه می خواهد دل تنگت بگوی

بااین پیشگفتار، به چند مساله اساسی اشارت می کنیم :

۱. آزادی : در شریعت و قانون اساسی ،
آزادی انسانی ارج نهاده شده است . بیان نمونه ه،از حدود مقال
بیرونند.اما گمان می رسد که در تفسیر آن ،اختلاف از خاک تاافلاک است .
همگان می دانیم که بزرگترین مستبدان ،از آزادی بد نگفته اند واز
استبداد ستایش نکرده اند،، بلکه آن را به خواست خود، تفسیر کرده اند.
ازاین رو نباید دراین حدود حمایت از آزادی ، دلخوش داشت . بلکه باید
به موارد عینی در تعیین واجراء دقت نمود و آن را توجه کرد که در
چه حدود، به حرمت انسانی ارج نهاده اند. کسانی چون شهید مطهری ، حدود
آن ر، چنین تفسیر کرده اند واز مکتب ، برداشت کرده اند:

[ از نظراسلام ، تفکر آزاداست . شما هر جور که می خواهید بیندیشید،
بیندیشید. هر جور می خواهید عقیده خودتان ر،ابراز کنید – بشرطی که
فکر واقعی خودتان باشد ابراز کنید – بشرطی که فکر واقعی خودتان
باشد ابراز کنید هر طور که می خواهید بنویسید،، بنویسید. هیچ کس
ممانعتی نخواهد کرد] ۱۴.

دراین بیان از آزادی تفکر دفاع کرده اند وابراز آن را بدون مانع
دانسته اند و تنها شیادی را ممنوع شمرده اند.

یا در مقام پاسخ به این پرسش که ممنوعیت نشر کتب ضلال دراسلام چه
تفسیری را دارد، فرموده اند:

[ کتابهائی که ولو ضد دین ، ضداسلام و ضد خدا هستند
ولی بر یک منطق و یک طرز تفکر خاص استوارند، یعنی واقعا کسی به یک
طرح و به یک فکر خاص رسیده و با نوشتن کتاب ، آن طرز فکر خود را عرضه
می دارد. یعنی هستند بعضی افرادی که بر ضد خد، بر ضداسلام ، بر
ضدپیغمبر حرف می زنند، ولی در حرف خودشان صداقت دارند. یعنی این گونه
فکر می کنند. بهمین دلیل راه مبارزه بااین گروه ،ارشاداست و هدایت
و عرضه کردن منطق صحیح]. ۱۵

همانگونه که می نگرید، شهید مطهری ،اعتقادهای کفرآلود و… را غیر
قابل تعقیب می شمرد وابراز آن را در حدودی که ذکر فرموده اند بلااشکال
می داند و نشر کتابهای این گروه ر،از مصادیق نشر کتابهای ضلال ( که
در شریعت محرمند) نمی شمرد.

شهید باهنر در مجلس خبرگان ، به هنگام
بررسی اصل ۲۹ قانون اساسی کلامی دارند که بااندیشه شهید مطهری ، شباهت
فراوان دارد.

یک کس می تواند یک نظریه الحادی را هم توضیح بدهد و منتشر کند.
اما یک وقت هست که دارد رویش تبلیغ می کند، کار می کند، به طوری که
دیگران را دارد گمراه می کند. ۱۶

اما در جانب دیگر، در همان مجلس ،از سوی یکی دیگراز صاحب نظران در
مسائل اسلامی ،اظهار می شود:

[ما واقعابرای نشر کتب ضاله خصوصا کتابهائی که در رد خدا و رد
این مسائل می نویسند، باید یک قانون گویا و رسا داشته باشیم تااین
کتابها به این گستردگی همه جا را نگیرد. آیا آزادی بیان تااین حد
هست ؟

فرض کنید یک نفر در رد رسالت پیغمبراکرم (ص ) با کمال ادب ، مطالبی
را بنویسد: آیا ما می توانیم اینها را تحت عنوان آزادی بیان و قلم
به کشوراسلامی تجویز کنیم ؟ ۱۷

در
بیان اخیر، نقد محترمانه و مودبانه از شریعت و دین نیز، ممنوع و
غیر مجازاست و به هیج وجه ، تفصیلی بین مورد صداقت نویسنده و غیر آن
مورد، نداده اند.

این تقلیات مختلف در برسی و تصویب قوانین مجلس شورای اسلامی نیز،
راه می یابد. عدم وضوح الگوی مشخص آزادی دراسلام ، مقننان را به این
سوی و آن سوی ، می کشاند. شرائط زمان و جو جامعه نیز، دراین میان
بی تاثیر نیست . به عنوان نمونه می توان نگاهی به طرح قانونی
مطبوعاتی در مجلس افکند و آن ر،ازاین زاویه مطالعه کرد.

فصل جهارم این قانون به حدود مطبوعات پرداخته است و درابتدای آن ،
آورده اند:

[ماده ۷: نشریات ،ز در موارداخلال به مبانی واحکام اسلام و حقوق
عمومی … آزادند].

در این قسمت ، بحثی اساسی در مجلس طرح شده که آیا تمامی احکام اسلام را
شامل می شود؟ با مختص به احکام ضروریه و مسلمه اسلام است ؟

[ما دراسلام ، یک سلسله احکام مسلم و ضروری داریم که در آن شک و
شبهه ای نیست . بااین کلمه مسلمه و ضروریه ، آن احکام را کسی نباید به
آن اهانت بکند.اما سائراحکام از جمله احکام غیر مسلمه و غیر
ضروریه که از نظر دیدگاههای مختلف ، ممکن است فرق بکند]. ۱۸

یکی دیگراز نمایندگان در تایید نظر فوق ،استدلال می کند که دراین
صورت ،اگر فقیهی گمنام خلاف آراء مشهور معتقد شد و آن را در نشریات
منتشر کرد می تواننداو را متهم کنند که خلاف احکام اسلام سخن گفته
است . ۱۹

از سوی دیگر، جمعی از حرمت فتاوی مجتهدان ، سخن گفتند و حتی فتوای
شیخ جنید ر، محترم شمردند. ۲۰

همانگونه که مشاهده می کنید، حدود و ثغوراخلال به احکام اسلام ،
چندان روشن نیست . آیا مخالفت بااحکام ضروریه ،اخلال دراحکام اسلام
تلقی می شود؟ یا خلاف احکام مشهور نگاشتن ،اخلال محسوب می گردد؟ یا
دائره ازاین حدود نیز، گسترده است ؟

درادامه این ماده (ماده ۷ فصل ۴)از موارد نشر ممنوع ، سخن به
میان آمده است و دراولین قسمت آن آورده اند:

نشرمطالب الحادی وانحرافی تبلیغ و ترویچ سیاستهای استثماری واستعماری
و مطالبی که به اساس جمهوری اسلامی ، لطمه وارد می کند.

دراین بند، نشر مطالب الحادی به گونه ای مطلق ، ممنوع شده
است . درابتدای بحث ،ازاندیشه شهید مطهری و شهید باهنر در جواز
انتشارافکاراللحادی – در حدود خاص – سخن گفتیم و آن موارد سخن ر،
به تفصیل نقل کردیم و بیان شد که آن بزرگواران ،ابراز عقائدالحادی
را – با فرض صدق نیت از مصادیق آزادی عقیده و بیان شمرده اند و آن
ر، روا داشته اند،اما در آن میان ،از یک اندیشه دیگر نیز، سخن به
میان آمد که به گونه ای مطلق ،از عدم جوازاظهار عقیده ملحدان ، دفاع
کرد. حال دراین بنداز قانون مطبوعات ،این اندیشه اخیر، ظهور
یافته و به شکل مطلق ، نشر مطالب الحادی را منع می کند. در حالیکه در
مجلس خبرگان ،اندیشه اخیر، تفکر مغلوب بود.اما در جو طرح قانون
مطبوعات در مجلس شورای اسلامی ، به شکل اندیشه غالب در می آید.این
غالبه تا بدان حد می رسد که هیچ کس ، با آن مخالفت نمی کند .

دراین نوشتار، بر آن نیستیم که از میان این تلقیات گوناگون ،
اندیشه ای را ترجیح دهیم و به گزینش بپردازیم ،، مقصود آن است که حدود
تلقیات مختلف از مکتب دراشخاص گوناگون و زمانهای متفرق ، تبیین شود
و دراین ملاحظه ، روشن می شود که حدود تفاوت آراء تئوریک ، در چه سطحی
است ؟

البته دراین میان ،ازاین اشاره گذر، نمی توان گذشت که چگونه
شرائط اجتماعی سیاسی در تلقیات مختلف و بویژه درابراز آن اثر
می گذارد و نتیجه آن ، چنان است که ممی بینید.

درادامه بند ۱ ماده ۷ یکی از نمایندگان ، پیشنهاد حذف کلمه
( انحرافی ) را می دهند و آن راازاین زاویه ، نقد می کنند:

[من پیشنهاد داده ام که این کلمه انحرافی حذف بشود. یک کلمه یا یک
جمله ممکن است در نظر فردی انحرافی باشد. در نطر فردی انحرافی
نباشد. حدود و ضوابط انحرافی بودن ، خیلی مشخص نیست ،اما برخلاف مطالب
الحادی].. ۲۱

اما موافقان بقای این کلمه ،استدلال کرده اند که موارد حرمت حفظ کتب
ضلال ،اختصاص به کتب الحادی ندارد، بلکه نوشته های انحرافی را نیز فرا
می گیرد که در عمل ، به انحراف بینجامد موجب حرمت حفظ آن است و
اختصاص منع نشر به کتب الحادی و عدم تعمیم به کتب انحرافی خلاف شرع
قانون اساسی است .

در بند ۸ ماده مذکور،از منع اهانت وافتراء به مقامات و مراجع
تقلید سخن به میان آمده است در نهایت آن بند، در موقع پیشنهاد آن
چنین آمده بود:

[بدیهی است اشخاص و گروههای منحرف و غیرقانونی ، مشمول این بند،
نمی شوند].

بیان فوق ، بدان معنی است که بهتان وافتراء به این گونه افراد و
گروهه، روا و جائزاست .

یکی از نمایندگان ، در تایید ذیل اخیر، فرموده اند:

[ جرم ما دراینج،این است که یک مساله شرعی را نوشته ایم …از نظر
شرعی ، آنها مسلما در نظام اسلامی ، حرمت ندارند]. ۲۲

دراین تلقی ، هیچ گونه احترام و حرمتی فرد منحرف ، ندارد،، واز
تمامی حقوق انسانی بی بهره است ،، وازاین رو، آن کس که به او تهمت و
افتراء زند، غیره گناهکاراست و قابل تعقیب نیست .البته در مجلس ،
این ذیل ، رای کافی نیاورد،اما در محدوده بحث م، قابل بررسی است
که این اندیشه ، به عنوان یک تفکر برخاسته از مکتب وجود دارد و به
مستندات و منابعی نیز، متکی است . در قسمت ممنوعیت سرقت ادبی نیز،
این بحث مکتبی جریان داشت . مخالفان ممنوعیت ،اظهار می داشتند:

[سرقت های ادبی ، علمی و فلسفی ، هر چه باشد،اول باید ببینم که در
شریعت منع شده یا فقط یک سری قبح اجتماعی دارد ویک مساله ارزشی و
اخلاقی است]… ۲۳ .

علاوه بر نمونه های فوق ، به مجموعه ای از عناوین واصطلاحات می توان
اشارت کرد که دراین قانون ، طرح شده است واز شریعت ، بر گرفته اند و
از آن جمله می توان موارد زیر ر، ذکر کرد:

ممنوعیت اشاعه فحشاء و منکرات …

تبلیغ و ترویج لهو و لغواسراف و تبذیر…

افتراء و توهین به مقامات ، نهادها …

و …

در تمامی این موارد،این سخن به میان بود که این مفاهیم ،
کشدارند و به تلقیات مختلف ، تفسیر گوناگون می یابند. در مقام پاسخ ،
پاره ای ، رفع اشکال را به دادگاه می دانستند که قاضی شرع ، تفسیر آن را
بر عهده دارد و جمعی به این روی می آوردند که این الفاظ،
قدر متیقن دارند و دراین حد، قابل استناد و حجتند.

امااین مدافعات ، حل کننده مشکل اجرائی و قضائی نمی تواند باشد.
آنان که با مقام اجراء و قضاء آشنایند، بخوبی می دانند که چگونه
تلقیات و ذهنیتها و گرایشه، قادرند که به تفسیراین الفاظ، بنشینند
و گوناگون قضاوت کنند و تفاوت قدر متیقن ها دراین میان ،از جابلقا
تا جابساست . گمان نرود که تحدید موضوعات ، بحثی کارشناسی واز
محدوده مباحث فقهی و تئوریک ، خارج است . همانگونه که فقیهان ، در
عناوین چون ضرر، حرج و .. بحثهائی دارند و آن رااز جهت تحدید موضوع
بحث می کنند،امروز بسیاری ازاین عناوین فقهی ، چنین حالتی را
یافته اند واحال آن به عرف ، در حکم افکندن قانون شرع در طوفان حوادث
است .اکنون تحقیق دقیق ، پیرامون عناوین فقهی و شناخت مرزبندیهای
آن ،ازاهم وظایف حوزه فقه ، در شرایط کنونی است واهمال آن ، ناروا
می نماید .

در پایان این بخش ، مروری مجدد براهم مباحث آن سزاست که خوانندگان
مقال ر، به این نتیجه نزدیک کنیم که در مباحث حدود آزادی ، معضلات و
مشکلات جدی ، در راه مقننان بوده و هست ،اشکالاتی که در بنیان تفسیر
مکتب (والبته نه در خود مکتب ) نهفته است . تفاوت اقوال و آراء بسیار
است و آنچه دراین زمینه آورده شد، مختصری از مفصل است .اگر به
مجموعه آراء و عقاید منتشر در پیرامون این موضوع (و مقولات و مسائل
مرتبط به آن مراجعه شود،، محدوده وسیع این تفاوت ، آشکارتر می شود .

۲. حقوقی ، قضائی :
دراین نوع از مسائل نیز، مباحث جدی واصولی ،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.