پاورپوینت کامل خـودی و غـیرخودی در فرهنگ دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خـودی و غـیرخودی در فرهنگ دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خـودی و غـیرخودی در فرهنگ دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خـودی و غـیرخودی در فرهنگ دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۸۱

مـردم هـر سرزمینی, با هر گونه رنگ و نژاد و زبان و حتی مذهب و
عـقـیـده, مجموعه ای را تشکیل می دهند که از آن به عنوان (ملت)
یاد می شود.

تمام شهروندان در هر کشوری, چه شهری و چه روستایی, چه برخوردار
و چـه نـا بـرخوردار و نادار, بی سواد و با سواد, در هر لباس و
جـایـگاه سیاسی و اجتماعی که باشند دارای حقوق یکسان و مزایا و
خـدمات عمومی برابرند. از این زاویه, نمی توان مردم را تجزیه و
تقسیم کرد.

از نگاه و زاویه ای دیگر, سلیقه ها, ذوقها, استعدادها, فهمها و
درکـهـا از مـسـأـل و گـزاره هـای اعتقادی و فرهنگی و سیاسی و
اجـتـمـاعـی در مـیـان مردم یکسان نیست. نمی توان به مردم گفت:
یـکـسـان بـیـنـدیـشند بر یک نسق مسأل را تجزیه و تحلیل کنند.
بـیـنـشـهـا و گـرایـشهای گوناگون عقیدتی و فکری سبب می شود که
بـرداشـتـهـا از مسأل و رخدادهای سیاسی و اجتماعی نیز گوناگون
گـردد و در نـتـیـجـه, موضع گیریهای افراد در جریانهای اجتماعی
نـاسـانـی و فـرق داشـتـه باشند. این اندازه از تکثر و تنوع در
بـیـنشها و گرایشها و روشها, در هر جامعه ای, چه دینی و چه غیر
دیـنـی, پـذیرفتنی است و چه بسا برای رشد و بالندگی جامعه نیز,
لازم و ضروری هم باشد.

در تمام حرکتهای فرهنگی, دینی و سیاسی, این واقعیت دیده می شود
کـه مـردم یـکـسـان نـمی اندیشند و ناهمسانی مشربها و گوناگونی
بـرداشـتها خود را نشان می دهد. در مثل, نهضت پیامبران الهی که
بـراساس جهت بخشی انسانها به سمت و سوی ارزشهای انسانی و الهی,
شـکـل مـی گـرفته و همگان را به تعالی و تکامل فرا می خواندند,
مـوضـع گیریها یکسان نبوده است. برخی آرمان و عقیده پیام آوران
الـهـی را به جان و دل پذیرا شده و در عمل, با تمام وجود از آن
بـه دفـاع بـرخاسته و از هیچ گونه تلاش و کوششی در برابر پیشبرد
آن دریـغ نـورزیـده اند.۱ و گروهی, در برابر آن حرکت ایستاده و
در چـهـره مـلا (سـردمـداران سـیـاسی)۲ و مترفین۳ (افزون خواهان
اقـتـصـادی) و تـزویـر گران اعتقادی, مانند: بلعم باعوراها۴ در
بـرابـر حرکت اصلاحی مردان خدایی ایستادگی کرده و گروه زیادی از
مـردم را از هـدایـت و رشـد بـاز داشـتـه و بـه رهبران گمراهان
نامبردار شده اند.۵

روشـن است این دو گونه برخورد در مسأل اعتقادی, فرهنگی, سیاسی
و اجتماعی را نمی توان به یک نام شناخت و شناسایی کرد. مرزبندی
و مـعیاری لازم است, تا این دو جریان را به درستی و براساس آنچه
بـوده و هـسـت بـنمایاند, تا مردم در گزینش درست دچار دو دلی و
سرگردانی و سستی نگردند.

مـقـولـه خـودی و غـیـرخودی ریشه در چنین واقعیتی دارد. در این
نـوشـتـار بـرآنـیم که با بیان و روشن گری مفهومی مساله خودی و
غـیرخودی در فرهنگ دینی و شناساندن جایگاه آن در مسأل سیاسی و
اجـتـمـاعـی, به معیارها و ویژگیهای این دو جریان پرداخته و با
ریـشـه یـابـی آن دو, از مـعـارف اسلامی و سخنان معصومان و سیره
امـامـان و پـیشوایان دینی و نیز تحلیل و برابرسازی آن معیارها
بـر جـریـانـهـای مـوجـود پـس از پـیروزی انقلاب اسلامی, از زبان
فـرزانـگـان و فرهیختگان, این مقوله را بررسی کنیم, تا بایستگی
طـرح آن از سـوی مقام ولایت در این زمان روشن تر شود. البته, در
ادامـه نوشتار, بخشی را ویژه اندیشه ها و دیدگاههای شهید مطهری
در ایـن زمینه ساخته ایم; زیرا این نوشتار در مجموعه ای انتشار
می یابد که به یاد آن استاد فرزانه فراهم آمده است.

جریان خودی و غیرخودی

از آن جا که مطرح کردن مساله خودی و غیرخودی, از سوی مقام معظم
رهـبری بازتابها و واکنشهای فراوان به دنبال داشت و موج فرهنگی
و بـرانـگیختگی بینشی در جامعه آفرید, نخست متن سخنان ایشان را
در ایـن زمـینه مرور می کنیم و سپس به پیامدها و تحلیل و تفسیر
آنها نظر می افکنیم:

(گـفته می شود (خودی) و (غیرخودی) حالا خودی و غیرخودی داریم یا
نـداریـم؟ اگـر بـخـواهـیم ملت را حساب کنیم, نه, آحاد ملت همه
خـودیـنـد; امـا جـریانات سیاسی, بلی. جریان خودی داریم, جریان
غیرخودی هم داریم….)۶

در ایـن بـخـش از سـخـن, مقام رهبری به اصل مساله تقسیم خودی و
غـیـرخـودی پـرداخته, لکن نکته ظریف در بیان ایشان این است که:

مـحـور تـقـسـیـم بـنـدی را روی جـریانها برده, نه روی افراد و
شـهـرونـدان; یـعنی ممکن است کسی و یا کسانی از لحاظ ملیت خودی
بـاشـنـد امـا از نـظـر اندیشه و رفتار سیاسی و اجتماعی و موضع
گـیـریـهـای فـردی و گـروهـی, غیرخودی. و به عکس, ممکن است کسی
ایـرانـی نـبـاشد و یا دین اسلام را نپذیرفته باشد, لکن در عمل,
خـودی بـاشـد. مـانـنـد بـسـیـاری از غیرایرانیهای مسلمان و یا
اقـلـیـتـهـای مـذهـبی در ایران برای این که رفتار شناسی افراد
بـراسـاس جـریـانـهـای فـکـری و سیاسی آنان روشن شود, ایشان به
مـعـیارهای شناخت و بازشناسی این دو جریان, چنین اشاره می کند:
(خـودی کـیـست؟ خودی آن است که دلش برای اسلام می تپد, دلش برای
انـقلاب می تپد, به امام ارادت دارد, برای مردم به صورت حقیقی ـ
نـه ادعـایـی ـ احترام قأل است. غیرخودی کیست؟ … کسی است که
دسـتـورش را از بـیـگانه می گیرد, دلش برای بیگانه می تپد, دلش
برای برکشتن آمریکا می تپد, … اینها غریبه اند.)۷

نـهـضـت بر سه رکن استوار است و این سه رکن, پیروزی را برای آن
رقـم زد: اسـلام, رهـبـری, وحدت مردمی. هر کس و هر جریانی که به
تـوانـاسـازی این سه رکن بپردازد. و بینش و روش و موضع گیریهای
او, بـر اساس این محورها شکل بگیرد, خودی است, آن که از بیگانه
دسـتـور و خـط نشان می گیرد و آب در آسیاب دشمن می ریزد و صدای
دشـمـنـان را بر ندای فطرت و فضای معنویت بر می گزیند, غیرخودی
است.

رهـبری انقلاب, به عنوان جلودار و دیده بان, به ترفندها و توطئه
های رنگارنگ غیرخودیها نیز اشارت کرده تا خودیها چهره های آنان
را درسـت بـشـنـاسـنـد و نـاخودآگاه آلت دست و ابزار آنان قرار
نگیرند:

(گروههای خودی, به همان معنایی که در نماز جمعه قبل معنی کردم;
یـعـنـی کـسـانـی کـه اسلام را قبول دارند, حکومت اسلامی را قبول
دارنـد, این مرد بزرگ را[ امام خمینی] قبول دارند, راه و خط او
را قـبول دارند… خطوط و فاصله های خودشان را کم و ضعیف کنند.

فـاصـلـه هـا بـین خودشان که کم شد فاصله با غریبه ها آشکار می
شـود. هـمـانـی کـه امام در وصیتنامه و در بیانیه خود فرمود که
نـگـذاریـد غـریـبـه هـا بـر سـرنـوشت این کشور تاثیر بگذارند.

تـاثیرگذاری غریبه فقط این نیست که بیاید. مقامی را متصدی بشود
و بـه عـهـده بگیرد, گاهی غریبه ها از راههای دیگری اعمال نفوذ
مـی کـنند… شاخصهای انقلاب و شاخصهای خط امام را قبول ندارند,
اصـلا مـنـکـرند و منتظرند از بیرون این مرزها کسی بیاید و زمام
امـور کـشـور را در دسـت بگیرد, منتظرند بیگانه بیاید, منتظرند
اوضاع قبل از انقلاب تکرار بشود, اینها غریبه اند.)۸

در ایـن فراز, مقام معظم رهبری به گونه ای شفاف, شاخصهای جریان
غیرخودی را ترسیم کرده است:

۱. نفوذ و مهره سازی در کادرهای کلیدی نظام.

۲. انکار شاخصهای انقلاب و راه امام.

۳. چشم به راه بیگانگان, بیگانه پرستی و بیگانه خواهی.

۴. دل در گرو نظام پیشین داشتن.

رهـبـر فـرزانـه انـقلاب, افزون بر معرفی چهره های غیرخودی و بر
شـمردن راه و رسم آنان در مسأل سیاسی و اجتماعی, به ویژگیها و
صـنفهای خودیها پرداخته و این نکته را به درستی روشن ساخته است
کـه در جـبهه خودیها هم کسانی هستند که نمی شود به آنان اعتماد
کـرد. چـه بـسـا خودیهایی که آب در آسیاب غیرخودیها می ریزند و
بـلـندگو و سخن گوی آنان, به شمار می روند. بنابراین, در مساله
جـریان شناسی به همان نسبت که باید دو جریان خودی و غیرخودی را
شناخت, در جبهه خودی نیز باید حساس و همه سونگر بود و با دقت و
ژرف نـگری, تمام جریانها را پی گیری کرد, تا خودیهای ناب و ناب
اندیش از غیر ناب بازشناخته شوند:

(در مقابل حکومت امیرالمومنین(ع), سه جبهه وجود داشت: قاسطین و
مـارقـیـن و نـاکـثین. مارقین و ناکثین جبهه داخلی و جبهه خودی
بـودند, منتها خودیهای فریب خورده و به دام افتاده ـ یا به دام
ثـروت طلبی و مقام خواهی و عقده های خودشان, یا به دام جهالتها
و حـمـاقـتـهـا و تعصبهای خودشان ـ اما جبهه قاسطین, جبهه دشمن
بـود, جـبـهه آشتی ناپذیر… جریانی نیست که بتواند در یک نقطه
بـا جـریان علوی تلاقی بکند. امروز هم, عینا همان طور است. جبهه
دشـمن, غیر از آن آدم غافلی است که خودی هم هست, منتها بیچاره,
دچـار غـفـلت و اشتباه و فریب می شود, بر اثر حادثه ای, عقده و
کـیـنـه یـی پیدا می کند و در مقابل نظام می ایستد… در مقابل
امام و راه امام می ایستد….)۹

بـنـابراین, در یک تقسیم بندی کلان, به دو جریان خودی و غیرخودی
مـی رسـیـم کـه غـیرخودیها, باز به نوبه خود, دارای مرتبه ها و
گـروههای گوناگونند: شماری در غفلت به سر می برند و قابل ترحم,
شـمـاری فـریـب خـورده انـد و نیازمند آگاهی, شماری گرفتارند و
مـحـتاج تالیف قلوب و بالاخره, شماری عقده ای و کینه ای هستند و
فـرصـت طـلـب و از غـم بـی آلتی افسرده اند و اگر زمینه و فضای
مـنـاسـبـی بـیـابند, به میدان می آیند و ضربه می زنند که باید
همواره, مراقب آنان و ترفندها و شگردهایشان بود:

(… بـعـضـی شـان مـدتی را ترسیدند, کنار رفتند و خود را مخفی
کـردند, بعدها که فرصتی برایشان پیش آمد از لاک خود بیرون خزیده
اند, خیال می کنند که فرصتی هست, گفت:

این مار است او کی مرده است

از پی بی آلتی افسرده است

ایـنـهـا… بـعـد آفتابی به تنشان خورد, خیال می کنند که الآن
مـیـدانـی است که بتوانند نیش بزنند وارد میدان می شوند, منتها
مـارگـونه. هدف اینها این است که وحدت ملی را تخریب کنند و این
اتـحاد عمومی ملت را بگیرند… مرتب حرفهایی می زنند و کارهایی
مـی کـنـنـد کـه ایـن طـور احساس بشود که تشنج عظیم سیاسی وجود
دارد… البته همه اینها بیگانه نیستند اما بعضی چرا….)۱۰

ایـن بـود نـگـاهـی بـه روشن گریهای رهبر فرزانه انقلاب, درباره
جـریـانـهـای خـودی و غـیرخودی در مسأل فرهنگی, دینی, سیاسی و
اجـتـمـاعـی مـربوط به نظام اسلامی و مردم انقلابی. در برابر این
سـخـنـان حـکـیـمانه و واقع بینانه, بسیاری به تحلیل خردمندانه
پـرداخـتند و آن را راهگشای شبهه ها و ابهامها دانستند و شماری
نیز شتاب آلود و جاهلانه و شماری از روی عناد و کینه واکنش منفی
نـشـان دادنـد. ایـن بـازتـابها و واکنشها با لحنها و شیوه های
گوناگون, گاه با اشارت و گاه به روشنی, ابراز گردید.

شـمـاری از نـاآگـاهـان ایـن تـقسیم بندی جریانها را به خودی و
غـیـرخـودی بـه پـیش از اسلام و دوران جاهلیت نسبت دادند و بدین
وسـیـلـه, مخالفت خود را ابراز داشتند. جالب این است که صاحبان
ایـن انـدیـشه, مدتی پس از آن, نه تنها منکر تقسیم بندی خودی و
غـیـرخودی نشدند, بلکه آن را از واقعیتهایی برشمردند که پیش از
اسـلام نیز بوده و اسلام آمده دایره خودی را فراخ تر و گسترده تر
کرده است.

شـمـاری دیـگـر, این مرزبندی را از آثار ایدئولوژی دانسته و به
روشـنی و بی پرده بازگو کردند: (ایدئولوژی دشمن ساز و دشمن کوب
اسـت) همواره دشمن می سازد و می آفریند و اگر نبود, به هر گونه
کـه امکان پذیر باشد دشمن فرضی به وجود می آورد و خود را با آن
درگـیـر می سازد! تاب و توان اندیشه رقیب را ندارد و همواره به
قلع و قمع آن می اندیشد و برنامه ریزی می کند.

در بـاور ایـن بـه اصـطـلاح روشنفکران و نویسندگان, درگیری و صف
آرایـی جـریـانها و جناحها بر خاسته از ایدئولوژی است. اگر کسی
پـای بـنـد بـه ایـدئولوژی ویژه ای نباشد و پلولاریسم بیندیشد و
لـیبرالیسم حرکت کند, هیچ گونه مرزبندی و رویارویی و درگیری در
جـامـعـه رخ نـخواهد داد و همگان, خودی می شوند و غیرخودی جایی
نخواهد داشت.

بـه صـاحـبـان ایـن انـدیـشه باید گفت: اگر هدف از (دشمن سازی)
مـرزبـندی و روشن ساختن مرزهای جریانها در بستر تاریخ است, این
را نـه تـنـهـا کاستی نباید دانست, بلکه نوعی کمال و ارزش باید
دانـسـت. جریان حق, همواره شفاف و زلال در بستر تاریخ حرکت کرده
و بـه تـعـبـیـر قرآن مجید, حبابها و کفهای روی آب را به کناری
نهاده است.۱۱

و اگر مقصود آن باشد که همواره کسانی در برابر حق موضع گرفته و
بـا آن درگـیـری داشته اند و به طور طبیعی در برابر حق به زانو
در آمـده اند, باید دید آن کسان از چه گروهی بوده اند, همراهان
حـق و عـدالت یا ناهمراهان و کارشکنان؟ بی گمان عدالت دشمن ساز
و دشـمـن پـرور اسـت. دو نـفـر که به قاضی می روند, یکی همواره
نـاراضـی و نـاخـشـنـود است. ایدئولوژی که شعارش عدالت است, به
عـدالت ستیزان ستم گستر نمی تواند لبخند بزند, به تکاثر طلبانی
کـه خون مردم را می مکند و شریان حیاتی و اقتصادی جامعه را فلج
مـی کنند, میدان نمی دهد و با آنان می ستیزد. این همان جنگ فقر
و غـنـایـی اسـت که امام راحل به آن اشارت کرد۱۲ و گفت: یک موی
کـوخ نـشـیـنـان را بر همه کاخ نشینان برتری می دهد.۱۳ اگر این
دشمن سازی و دشمن کوبی است, بسی افتخار است.

نـکـتـه دیگری که باید در پاسخ اینان گفت: چگونه از آن همه آیه
هـای رحـمـت قـرآنـی و بـرخـوردهـای انسانی پیامبر(ص) و امامان
مـعـصـوم(ع) کـه در سیره عملی آنان جلوه کرده, چشم پوشیده و از
اسـلام و ایـدئولوژی چهره خشن و دشمن ساز ترسیم کرده اید؟ اسلامی
کـه شـعـارش (الصلح خیر)۱۴ است, و قرآنی که می گوید: (ولاتقولوا
لـمـن الـقی الیکم السلام لست مومنا)۱۵ و نیز ایدئولوژی دینی که
رمـز پـیروزی پیامبرش را (رحمت)۱۶, (لینت)۱۷ و (خلق عظیم)۱۸ می
دانـد, آیا این اسلام و این ایدئولوژی دشمن ساز و دشمن کوب است؟
یـا جـاذبـه آفـریـن و انـسـان ساز؟ اگر نظام اسلام, که بر پایه
ایـدئـولـوژی دیـنـی و قـرآنی استوار شده است, با توطئه گران و
مـزدورانـی کـه شـعـار ختم انقلاب و براندازی نظام را آشکارا به
زبـان و قـلـم مـی آورنـد و در عمل نیز, کودتای خزنده فرهنگی و
سـیـاسـی بـه راه انداخته اند, برخورد عادلانه کند و آنان را به
قانون و عدالت بسپارد. دشمن ساز و دشمن کوب است؟

آیـا مـی تـوان و جایز است برای آن که دنیای غرب به ما آفرین و
صـدآفـریـن بـگوید, از اصول ارزشی و از ایدئولوژی دینی خود دست
بـرداریـم, تـا مورد پسند دشمنان و طرفداران به اصطلاح حقوق بشر
قرار بگیریم؟

شماری دیگر از این زاویه به مساله خودی و غیرخودی نگریسته اند:
تقسیم شهروندان به خودی و بیگانه, امری ناخوشایند و نادرست است
و هـیچ کس حق ندارد و نمی تواند افراد شایسته و ناشایسته را در
پهنه یک ملت, به نفع خود دستچین کند.

به این گروه باید یادآور شد: اساس تقسیم بندی جریانها, به خودی
و غـیـرخـودی (بـیـگانه) برگرفته از واقعیتهایی است که در صحنه
جـامـعـه رخ مـی دهـد. در هـیـچ کجای دنیا وحدت آفرینان و وحدت
شـکـنان, آرامش خواهان, با جو آفرینان و فتنه سازان, خیرخواهان
بـا نـق زنان و… یکی نیستند. در ارزیابیها, آن که فضای عمومی
جـامعه را به سمت و سوی آرامش و امنیت فرا می خواند و در برابر
شـایعه سازان و شایعه پراکنان می ایستد, با آن که هر روز به هر
بـهـانه و دستاویزی, آتش التهاب و بحران در جامعه بر می افروزد
و شـعـله های آن را به هر کوی و برزن روانه می سازد و… یکسان
نیستند.

به گفته مولا علی(ع) در نامه مالک اشتر:

(… ولایـکـونـن الـمحسن والمسیئ عندک بمنزله سوإ, فان فی ذلک

و مـبـادا نـکوکار و بدکردار در دیده ات برابر آید, که آن رغبت
نـکـوکار را در نیکی کم کند, و بد کردار را به بدی وادار نماید
و دربـاره هر یک از آنان آن را عهده دار باش که او بر عهده خود
گرفت.

بنابراین, اصل بخش بندی و تجزیه و دسته دسته کردن مردم به خودی
(مـحـسـن) و بیگانه و غیرخودی) (مسیئ) اصلی است اصیل و ریشه در
واقـعیتهای جامعه دارد و نمی توان همه کسان را به یکسان نگریست
و به همه نمره خوب و عالی داد.

بـه دیـگر سخن, تقسیم بندی جریانها به خودی و غیرخودی, تئوری و
نـظـریـه صـرف عـلـمـی نـیـست, بلکه بازتابی از عملکرد افراد و
جریانهای جاری در ساخت اجتماع است.

سـانـی کـه سـخـن از جریان خودی و غیرخودی می گویند با ارزیابی
کـارکـرد افـراد در طـول سـالـیـان و بـا موضع گیریهای آنان در
رخـدادهای سیاسی و اجتماعی گوناگون, به این نتیجه رسیده اند که
فـرق اسـت بـیـن آن کسانی که بار سنگین انقلاب و جنگ و دفاع هشت
سـالـه را بـر دوش گـرفـتـه انـد و در تـمامی صحنه های سیاسی و
اجـتماعی و اقتصادی و فرهنگی بر اساس ارزشهای دینی حرکت کرده و
هـمـواره از تـخـصـصـهای خود سود جسته و شیفته خدمت بوده اند و
هـسـتند و نه تشنه قدرت. این گونه افراد, با کسانی که در حال و
هـوای غـرب تـنـفس کرده و می کنند و در دوران دفاع مقدس, زندگی
مـعـمولی آنان, حتی یک روز به هم نخورد و در بیقوله های غرب سر
گـرم عـیـش و نـوش و خوشگذرانی بودند و با ریشخند و نیش زدنهای
خـود, بـسـیـج و بـسیجیان را به تمسخر می گرفتند و حتی تاب نام
گـذاری کـوچـه و خـیـابان و یا میدانی را به نام شهید و شهیدان
سـرافـراز نـداشـتـند و هر از چند گاه, به نبش قبر شخصیتهای بی
هـویـتی می پرداختند تا جایگزین فرزانگان سازند و بعد از پایان
دفـاع مـقـدس آفـتـابـی شده و به فکر گرفتن طلبهای نداشته خویش
افـتـادند! یکسان هستند و در یک صف و گروه قرار دارند؟ آیا اگر
کسی بین این دوگروه و دو رفتار
فـرق گذاشت و با نام خودی و غیرخودی به روشن گری مردم و نسل
جوان پرداخت, گروهی را (دستچین) کرده است؟

بـه هـر حال تا این جا چند نکته درباره مساله خودی و غیرخودی و
جریانهایی که در این دو بستر حرکت می کنند روشن شد:

۱. ایـن تـقسیم بندی, درباره جریانهای سیاسی و اجتماعی است, نه
درباره همه شهروندان و همه ملت.

۲. ایـن تـقـسیم بندی در همه کشورها و نظامها وجود دارد و ویژه
کشور ما نیست.

۳. مـرزشناسی بین اندیشه ها و باورها و رفتارها, به معنای دشمن
سازی و دشمن کوبی نیست.

۴. هـدف از ایـن بـخـش بـنـدی, دستچین کردن افراد به سود تقسیم
کنندگان نبوده و نیست.

۵. عـملکردها و کارکردهای افراد است که گروهها و جریانها را به
وجود می آورد و معرف اندیشه آنان می شود.

۶. پـیـشـینه افراد, در کنار وضع و حال کنونی آنان میزان داوری
است.

۷. هـدف از تقسیم بندی جریانها به خودی و غیرخودی, مرزبندی است
و ایـن مرزبندی به معنای محروم ساختن افراد غیرخودی از مشاغل و
حقوق و خدمات نظام نیست, بلکه نباید محرم اسرار شوند.

۸. روشـن شـد کـه در هـر نـظـامی کارهای کلیدی را نباید به دست
غـیـرخـودیـهـا و کسانی که اطمینان به عملکرد و رفتارشان نیست,
داد.

۹. خـودیـها هم, یکسان نیستند. خودیهای خالص با خودیهای ناخالص
در یک مرتبه قرار ندارند.

از آن جـا کـه پاره ای از جریانها و جناحها در پاره ای از گفته
هـا و نـوشته ها عنوان کرده اند: بحث خودی و غیرخودی, پدیده ای
نـوپـیداست و این تقسیم بندی با معارف دینی سازگاری ندارد و به
بـرخی از آیات و روایات نیز استشهاد و استدلال جسته و سوگمندانه
بـعضی از شخصیتهای حوزوی نیز, با آنان همنوا شده و بر اشتباهها
و کـژرویـهـای آنان مهر تایید زده اند, بر آن شدیم تا در ادامه
ایـن نـوشـتـار, جریان خودی و غیرخودی را ریشه یابی نموده و با
کـمـک از آیات قرآن و روایات پیشوایان دینی و سیره و سنت آنان,
به این نکته بپردازیم که این بحث واقعیتی ریشه دار و استوار در
آمـوزه های دینی دارد. گرچه این عنوان: خودی و غیرخودی, ترکیبی
نـو وجـدیـد اسـت; اما محتوا و حقیقت آن در آموزه های اسلامی به
خـوبـی و روشـنـی بـیـان و تفسیر شده و به نمونه هایی از آن دو
جریان نیز در قرآن و سنت اشاره گردیده است.

افزون بر آن, در بررسیهای فرهنگی و تاریخی که از سوی فرهیختگان
حـوزوی و فرهنگی انجام گرفته, این تقسیم بندی و جریان شناسی به
گـونـه روشـن دیده می شود که این مقوله را به ترتیب در ذیل چند
محور مطرح خواهیم کرد:

جریان خودی و غیرخودی در قرآن

با نگرش کلی و کلان به آیات قرآن در می یابیم که این کتاب الهی,
در نـخـسـتـیـن پـیامهای الهامبخش و انسان ساز و هدایت گر خود,
راهـهـا و جریانهای اصلی و کلی حق و باطل و راههای اصلی و بدلی
و انحرافی را به خوبی ترسیم کرده است.

در سـوره (حمد) پس از ترسیم (صراط مستقیم) و بیان ویژگیهای آن,
بـه دو بی راهه که انسانها را از بزرگراه هدایت خداوندی دور می
سازد, به عنوان: (راه غضب شدگان) و (راه گمراهان) یاد می کند و
بـا این تقسیم بندی, مسیرحرکت بشریت را به سوی ارزشهای متعالی,
گـوشزد می نماید و از آسیبها و آفتهایی که آدمی را به انحراف و
سرمایه سوزی و خسران می کشاند نیز, سخن گفته است.

در آغـاز سـوره (بقره), با معرفی چهره های محبوب خداوند و بیان
ویـژگـیهای مومنان راستین و رستگار, خط اصیل و ناب وحی را نشان
داده و در بـرابر, از چهره های منفور و رهزنانی که گاه در پوشش
اصلاح و ایمان, مردم را می فریبند نام برده و دو جریان: (کفر) و
بویژه (نفاق) را به خوبی نمایانده است.۲۰

افـزون بر این نگاه کلی, قرآن به جریانهای حق طلب و هدایت پذیر
و نـیـز حـق ستیز و هدایت گریز, به ریز واقعیتهای جاری در بستر
تـاریـخ نـیـز اشـاره کـرده و از افراد و گروههایی که همراه با
جـریـان حـق حرکت کرده اند و پیام پیامبران الهی را نوش کرده و
خـودی شده اند و یا در برابر آن موضع گرفته و بیگانه وار با آن
بـرخـورد کـرده و به اصطلاح جریان غیرخودیها را تشکیل داده اند,
یـاد کرده است که در این جا به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:

۱. در داسـتـان پـیامبری حضرت نوح و رنجها و دشواریهای درازمدت
وجـان سـوز وی, نکته های روشنی در زمینه جریان خودی و غیرخودی,
بـه چـشـم مـی خورد که برای هر زمان, بویژه زمان ما درس آموز و
عبرت انگیز است:

(ضـرب الـلـه مثلا للذین کفروا امراه نوح و امراه لوط کانتا تحت

خـدا بـرای کسانی که کفر پیشه کردند, زن نوح و زن لوط را نمونه
آورد کـه هـمـسر دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آن دو
خـیـانت کردند. ارتباط آنها با این دو (پیامبر) سودی به حالشان
نـداشـت و به آنان گفته شد: وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد
شدند.

پـیـام آیه: ممکن است نزدیک ترین کسان در یک خانواده, بیگانه و
غـیـرخـودی به شمار آیند. پیوندهای نسبی و خویشاوندی و به ظاهر
وابـسـتـه بودن به جریان حق, دلیل بر خودی بودن نیست. آن که در
درون خـانـه, اسـرار خـانـواده را فاش می کند با آن که در درون
نـظـام, بـه دشـمـن چـراغ سبز نشان می دهد و در پشت جبهه, عقبه
لـشـکر, دشمنان را تدارک می کند و گرا و جهت می دهد, غیرخودی و
بیگانه است.

در بـرابر, ممکن است کسی و یا کسانی با رهبر حق جویان هیچ گونه
وابـسـتـگی جسمی و خویشاوندی نداشته باشند; اما خط و راه حق را
پـذیـرفـته باشند, اینان آشنا و خودی به شمار می روند. قرآن در
این باره به خوبی روشن گری کرده است:

۲. (وضـرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لی

و خداوند مثلی برای مومنان زده, به همسر فرعون, در آن هنگام که
گـفـت پـروردگارا خانه ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا
از فرعون و عمل او نجات ده و مرا از قوم ستمکار رهایی بخش.

خـودی, در هـمه جا می تواند پایگاه و جایگاه داشته باشد. نباید
هـمـواره خـودیـهـا را از در میان طبقه محروم و مستضعف بجوییم.
مـمـکـن است فردی در کاخ و در اوج قدرت و برخورداری زندگی کند,
در مـحـیـطـی کـه پیرامونش عوامل بازدارنده از هدایت باشد قرار
بـگـیـرد, اما دل و جان و فکر و زبانش در راستای جریان هدایت و
بـالـنـدگـی باشد و نه تنها خود را نجات دهد, بلکه الگوی هدایت
جـویـان و رسـتـگـاران نیز باشد. همسر فرعون, گرچه از نظر ظاهر
درجـبهه غیرخودی و بیگانه با نبوت و رسالت موسی قرار داشت, اما
قـرآن او را در ردیـف خـودیها نام برده و برای همگان, از راه و
روش او, بـه عـنـوان سرمشق یاد کرده است. بنابراین, می توان در
مـتـن جـریـان غـیرخودی و در کانون زندگی غیرخودیها و غریبه ها
نیز, سربازگیری کرد و به خودیهای ناب دست یافت.

ایـن یـارگیری محدود به مرز و حد خاصی نیست و چه بسا در فراسوی
مـرزهـای کـشـور جـمهوری اسلامی, کسانی باشند که خود را در جبهه
خـودیـهـا می دانند و چشم انتظارند کسی دست آنان را بگیرد و از
قـیـد و بند برهاند و به ندای وجدان و فطرت آنان پاسخ مثبت دهد
و شـاید از این سخن معصوم هم, بتوان به چنین نکته ای دست یافت:

(من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.)۲۳

آن کـه صـدای مـسـلمانی را بشنود که راه رهایی می طلبد و او را
یاری ندهد, مسلمان نیست.

از سوی دیگر, چه بسا در داخل جبهه خودی خیانت پیشگانی باشند که
راز و رمـزهـا را بـه دشمن می گویند و با این که از خان گسترده
کـشـور بـهره می برند, اما ناجوانمردانه از پشت خنجر می زنند و
ارزشـهـا و آرمانهای ملی و مذهبی مردم را هم به سخریه می گیرند
و به ارزش مداران, نیش و نیشخند می زنند:

۳. جـریـان فرزند نوح مصداقی از این گونه نگرش و جریان غیرخودی
اسـت کـه در قلمرو خودیها به وجود آمده و قرآن, این غیرخودی را
چنین می شناساند:

(انه لیس من اهلک انه عمل غیرصالح.)۲۴

[ای نوح] او از کسان تو نیست او[ دارای] کرداری ناشایست است.

گر او بفکند فر و نام پدر

تو بیگانه خوانش مخوانش پسر

بـنابراین, گاهی پیامبر زاده هم در جبهه غیرخودی قرار می گیرد,
هـمـان گونه که گاه کافر زاده و طاغوت زاده در ردیف خودیها جای
می گیرد.

ایـن مـعـیارها و ترازهاست که جریان خودی و غیرخودی را روشن می
سازد, نه پیوندهای نسبی و… .

۴. قـرآن لـعن و نفرین به کسانی گفته است که از نزدیکان پیامبر
اسـلام(ص) بـوده و خـود را جـزء قوم و قبیله آن حضرت به شمار می
آورده اند:

(تـبـت یـدا ابـی لهب و تب ما اغنی عنه ماله و ما کسب و امراته

با نبی بود آشنا بیگانه چون شد بولهب

و از حبش بیگانه آمد آشنا چون شد بلال

نـکـته ظریفی که در این آیات به چشم می خورد این که: غیرخودیها
هـمـواره بـرآنـنـد هـم صـدا و هـمراه پیدا کنند. همواره مشغول
یـارگیری و افزودن به شمار جبهه خود هستند. اینان, از راه فریب
و تـزویـر و تبلیغ و بدجلوه دادن چهره جبهه خودی, می خواهند بر
شـمـار جبهه خود بیفزایند و جبهه خودی را در اقلیت قرار بدهند.
ابـی لـهـب از هـمـسـرش به عنوان همکار و همراه برای مخالفت با
جریان هدایت پیامبر(ص) سود می جست.

بـدیـن سـان در مـی یـابـیـم که چگونه قرآن مجید, جریان خودی و
غـیـرخودی را به تصویر کشیده و به نیروهای خودی و حق طلب سفارش
مـی کـنـد: هـمدیگر را در جریان حق یاری رسانند و با (تعاون) و
(تـواصـی) بـه خـیـر و نـیکی, جبهه ای پولادین و نفوذ ناپذیر در
بـرابـر جـبـهـه غـیرخودی تشکیل دهند, تا دشمنان نتوانند در صف
استوار آنان رسوخ و نفوذ کنند:

(وان الـلـه یـحـب الـذیـن یـقـاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان

خودی و غیر خودی در روایات

از سخنان و سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به روشنی می توان
بـه شـنـاخـت جـریـانـهای خودی و غیرخودی دست یافت و معیارها و
ترازهای آن دو جریان را باز شناخت.

۱.پـیـامبر بزرگوار اسلام در قالب یک مثال خودی ها و غیرخودی ها
را در جامعه دینی و ارزشی ترسیم فرموده است:

(مثل آنان که حدود و ارزشهای اسلامی و دینی را پاس می دارند, با
آنـان که نسبت به ارزشها اهل سازش و ساخت و سازند, مانند گروهی
از مـردم اسـت که در یک کشتی سوار شده اند و آن کشتی سینه دریا
را مـی شـکـافـد و بـه پیش می رود,ناگهان گروهی که در آخر کشتی
نـشسته اند, به بهانه این که به آب دسترسی ندارند, با وسیله ای
کـه در اخـتـیـار دارنـد بـه شـکستن و سوراخ کردن بدنه کشتی می
پـردازند و دلیل می آورند که: این جایگاهی که نشسته ایم, از آن
خـودمـان اسـت و آزادیم.اگر در چنین شرایطی, سایر مسافران سکوت
کـنـنـد و آنـهـا را از ایـن فـکـر نابخردانه باز ندارند, تمام
سـرنـشـیـنان کشتی همراه با کشتی در کام امواج دریا فرو خواهند
رفت و همگی تباه خواهند شد.)۲۷

بـی گـمـان آنـان که در نظام اسلامی و با قلم و سخن و جوسازیهای
فـریبنده فضا را آلوده می سازند و همیشه در کار خراب کردن چهره
هـای انـقـلاب و سـسـت کـردن پایه های نظام و استوانه های آنند,
مـانـنـد تیشه به دستانیند که کشتی دریاپیما را در عمق اقیانوس
بـی کـران مـی خـواهـنـد سوراخ کنند, تا کشتی و کشتی نشستگان و
نـاخـدای آن را گـرفـتار امواج غول پیکر آن سازند. این تیشه به
دسـتـها و در زمان ما این قلم به دستها, همان غیرخودیها یی اند
کـه در کـلام پـیامبر(ص) به آن اشارت شده است. وظیفه خودیها, در
چـنین حال و روزی, گرفتن تیشه از دست تیشه به دستان کینه توز و
نابخردی است که به فکر براندازی و نابودی کشتی رهاییند.

۲. امام علی(ع) در ترسیم این دو جریان می فرماید:

(ان ولـی محمد(ص) من اطاع الله وان بعدت لمحته وان عدو محمد(ص)

دوسـتـان پیامبر(ص) فرمانبرداران خدایند, اگرچه با پیامبر خویش
نـبـاشند و دشمنان پیامبر(ص) گناهکاران و گردنکشانند, اگرچه از
نزدیکان آن حضرت باشند.

در ایـن سـخـن نـورانـی, مـعـیار خودی و غیرخودی, ارزش گرایی و
پـذیرفتن اصولی مطرح شده از سوی بنیانگذار اسلام معرفی شده است.

بـنـابراین معیار, کسان را باید با معیارهای دینی شناخت, نه آن
مـعـیـارها را با رفتار افراد. چه بسا کسانی در جبهه خودی بوده
انـد و دوران مـبـارزه را نـیـز بـا سـختی و رنج پشت سر گذاشته
بـاشـنـد, لکن در ادامه راه با کوچک ترین بهانه ای ریزش کرده و
بـه جبهه غیرخودی پیوسته و به آنان کمک می کنند و خودیها را از
خودی می رانند و این را نیز نوعی شهامت و شجاعت می شمرند.

از سوی دیگر, بسا افرادی که پیشینه درخشانی نداشته اند; اما در
دگـرگـونی روحی و تحول الهی انقلاب و با نفس مسیحایی امام راحل,
درصف سربازان و جان برکفان اسلام و انقلاب درآمده و خودی شده اند.
۳. ابی حمزه می گوید: سعد بن عبدالملک که از فرزندان عبدالعزیز
بـن مـروان بـوده و امـام باقر(ع) او را به نام (سعد الخیر) می
نـامـید, روزی بر امام(ع) وارد شد و گریه می گرد. امام باقر(ع)
از وی پرسید: چرا گریه می کنی؟

(قـال وکـیف لا ابکی و انا من الشجره الملعونه فی القرآن! وفقال
لـه: لـسـت مـنـهـم. انت اموی منا اهل البیت اما سمعت قول الله
تعالی, یحکی عن ابراهیم:

فمن تبعنی فانه منی.)۲۹

گـفـت: چرا گریه نکنم, با این که من از ریشه درخت نفرین شده در
قـرآن هـسـتـم[ یعنی اموی بشمار می روم]. امام(ع) فرمود: تو از
آنـان نـیـسـتی, بلکه اموی هستی که جزء ما اهل بیت شده ای. آیا
این سخن خداوند را که از ابراهیم(ع) نقل می کند, نشنیده ای:

(هر کس از من پیروی کند, بی گمان او از من است.)

ملاک و معیار خودی بودن آن نیست که از روز ولادت آدمی در خانواده
ای مـذهـبـی بـه دنیا آمده باشد و در چنین خانواده ای رشد کرده
بـاشـد. چـه بـسـا کسانی که در پایگاه کفر و نفاق می زیند و با
خـانـواده ای نسبت دارند که جز ننگ و نکبت چیزی در پرونده آنان
دیـده نـمی شود, لکن بر اثر دگرگونی روحی و به گفته مولا علی(ع)
در (تـقـلب احوال)۳۰ و دگرگونی روزگار, دگرگونی یافته و در روح
آنان انقلابی بزرگ رخ داده و به جبهه حق و حقیقت پیوسته و از حق
جـویـان و حـقـیـقت پویان راستین شده اند. برای این گونه کسان,
مـیـزان, حال کنونی آنان است, نه ریشه تاریخی و خانوادگی آنان.
۴. در روایـات اسـلامی, به گونه ای از تقسیم بندی از سوی امامان
مـعصوم(ع) بر می خوریم که می توانیم آن را (خودی و غیرخودی) از
نگاه اخلاقی بنامیم.

نـاگـفـتـه پیداست که همه کسانی که در زیر سقف و چتر اسلام قرار
دارنـد, خـودی بـه شـمـار نـمـی آیـنـد. با درنگ در گفتار سیره
امـامـان(ع) ایـن مطلب به خوبی به دست می آید و انسان به روشنی
دو جـریـان: خـودی و غـیـرخـودی را درحـوزه اسلامی, می بیند. آن
بـزرگـواران, بـا بـه کـار بـردن عـبـارت (لیس منا) یا (لیس من
شـیـعـتـنـا) مـرز خودی و غیرخودی را روشن کرده و غیرخودیها را
شناسانده اند:

* (لیس منا من لم یملک نفسه عنه الغضب.)۳۱

کسی که به هنگام خشم, مالک بر خویشتن نباشد, از ما نیست.

* (لیس من شیعتنا من خلا, ثم لم یرع قلبه.)۳۲

کـسـی کـه بـه هـنگام خلوت, قلب و جان خویش را در کنترل نداشته
باشد, از شیعیان ما نیست.

* (لـیـس مـن شـیـعـتـنـا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و

آثارنا.)۳۳

آن کـه بـا زبان از طرفداری ما طرفداری می کند, ولی سیره اش با
رفتارما سازگار نیست, شیعه ما نخواهد بود.

نـگهداشت معیارهای اخلاقی و رفتاری که در بیان و بنان امامان(ع)
آمـده و خـواسـت آنـان از شـیعیان برای حرکت در جهت نشانه ها و
تـابـلوهای ارزشی و اخلاقی, نشانه خودی بودن شخصی است که در این
مـسـیـر قرار دارد و ره می پوید. و کسی که چنین نیست و در مسیر
درسـتـی نمی پوید و به معیارهای اخلاقی و رفتاری اسلامی گردن نمی
نهد, در جبهه غیرخودی قرار دارد.

امام صادق(ع) برای روشن کردن مرزهای خودی و غیرخودی و آگاهاندن
پـیـروان خـود از جـریانها و افرادی که خود را شیعه می نامند و
ادعـای پـیـروی از أـمـه(ع) دارنـد, پیروان خود را به سه گروه
تقسیم می کنند:

(الشیعه ثلاثه اصناف, صنف یتزینون بنا, وصنف یستاکلون بنا, وصنف

منا والینا.)۳۴

پـیـروان مـا سه گروهند: گروهی که خود را به ما بسته اند[ شیعه
اسـمـی] و گـروهـی کـه با نام ما می زیند[ شیعه شکمی و مادی] و
سـومـیـن گـروه, کسانی هستند که از مایند و در مسیر ما حرکت می
کنند.

ایـن گـونه برخوردها و سخنان نشان می دهند, نه تنها در یک کشور
اسـلامـی مـمـکـن است دو جریان خودی و غیرخودی وجود داشته باشد,
بـلـکه در درون یک مذهب و مسلک نیز امکان دارد جریانهای خودی و
غیرخودی به وجود آید.

این که امام خمینی, بین گروندگان به اسلام ناب محمدی و پویندگان
ایـن راه روشـن و گـرونـدگـان به اسلام آمریکایی و پویندگان این
مـسـیـر تـاریک و تاریکی آفرین, فرق می گذارد, برخاسته از همین
نـگـرش اسـت. از ایـن روی, امـامان معصوم(ع) بر این نکته اصرار
ورزیـده انـد: (نـه هر کس شد مسلمان می توان گفتش که سلمان شد)
هـر کـه نـام اسـلام و شـیـعه را برگزید و شهادتین بر زبان جاری
سـاخـت, مسلمان می شود; اما تا (منا اهل البیت)۳۵ شدن که سلمان
به آن مقام رسید, فرسنگها فاصله دارد.

الـبته, این سخن بدان معنی نیست که هر که به مقام سلمان نرسید,
خـودی نـیست; بلکه گویای این واقعیت است که خودی, به نوبه خود,
دارای مـرتـبـه هـا و پـایه هایی است و به گفته فیلسوفان پدیده
(مـسـتـکـک) اسـت. چـه بسا کسانی از جهت نزدیکی و پیوند قلبی و
رفـتار عملی با قرآن و اهل بیت, به قله ولایت و معرفت دست یافته
الـگوی دیگران نیز قرار گرفته اند. اما این بدان مفهوم نیست که
مـرتـبه ها و پایه های پایین تر را نباید خودی شمرد, بلکه آنها
کـه جـلـوتـرند مسوولیت امامت و رهبری بازمانده ها و یا در راه
مـانـده ها را نیز به عهده دارند: (واجعلنا للمتقین اماما.) از
ایـن زاویـه مـی تـوان بـه روایاتی که ایمان را دارای درجه های
گـونـاگـون مـی دانـنـد, نـگریست: امام باقر(ع) به شخصی به نام
عبدالعزیز می فرماید:

(ان الایـمان عشر درجات بمنزله السلم یصعد منه مرقاه بعد مرقاه,

فلا یتولن صاحب الاثنین, لصاحب الواحد لست علی شیء حتی ینتهی الی
الـعاشره, فلا تسقط من هو دونک فیسقطک من هو فوقک. واذا رایت من
هـو اسـفـل مـنک بدرجه, فارفعه الیک برفق ولاتحملن علیه مالایطیق
فتکسره, فان من کسر مومنا, فعلیه جبره.)۳۶

ایـمان دارای ده درجه است. نردبانی را می ماند که ده پله دارد.
آن کـه در پله دوم ایمان قرار گرفته, شایسته نیست به کسی که در
پـله نخست قرار دارد, بگوید: تو ارزشی نداری. به همین ترتیب تا
آخرین پله ایمان. بنابراین, آن که یک درجه از تو پایین تر است,
نـبـاید از چشم تو بیفتد; چرا که تو هم از چشم آن که یک پله از
تـو بـالاتـر اسـت, مـی افتی[ .راه درست] این است که اگر با کسی
بـرخـوردی کـه ایمان وی از تو پایین تر است, با رفق و مدارا او
را بـالا بـیـاوری[ .بـه گـونـه ای] که نشکند و نرنجد دست او را
بـگـیری. اگر در این راه کسی را شکستی[ و آبروی مومنی را ریختی
]باید آن را جبران کنی.

در این نگاه ژرف امام(ع) افزون بر روشن شدن این نکته که خودیها
دارای مـرتـبه و پله های گوناگون هستند, به این نکته نیز اشاره
شده که: خودیها, باید همدیگر را در راه رشد و هدایت یاری و مدد
رسـانـنـد و آنهایی که به قله ولایت و هدایت نزدیک شده اند, دست
نـاتـوانـان و عـقب افتادگان از کاروان را نیز بگیرند و به پیش
ببرند.

امام راحل و جریان خودی و غیرخودی

امـام خـمینی, پرچمدار فرهنگ اسلام ناب و تشیع علوی در عصر حاضر
بـود. او, دیـده بـانـی تـیـزبین و تیزهوش بود که تمام راهها و
روزنـه هـای تـهـاجـم دشـمنان را به شایستگی می شناخت و خطرها,
آفـتـهـا و آسیبها را می نمایاند. میراث مکتوب آن عزیز, گنجینه
ای سـرشار از رهنمودهای علمی و عملی است که با سیره آن بزرگوار
در مـسـأـل سـیاسی و اجتماعی برای نسل حاضر و آینده مجموعه ای
ماندگار و راهگشا را پیش روی نهاده است.

نـفـس روح خـدا, پـیکر زخم دیده و رنج کشیده ملت ایران و تمامی
مـحـرومـان و مستضعفان جهان را جان تازه ای بخشیده و چون آفتاب
تـمـوز, رخـوت زمـسـتان را از جان و تن مردمان به در آورد و با
اشـراف و آگـاهـی هـمه سویه ای که از فرهنگ غنی و پربار اسلام و
تـشـیـع داشت, راههای سعادت و خوشبختی و بهزیستی و مدیریت برین
در نـظـام اجتماعی و سیاسی را فرا روی جهانیان گذاشت و بارها و
بـارها از رهزنان و نفوذیها و ساده اندیشانی که آلت دست دشمنان
قـرار مـی گیرند و آب در آسیاب دشمن می ریزند, سخن گفت و هشدار
داد.

او, کـه با کوله باری از تجربه تاریخی و سیاسی جلوداری نهضت را
پذیرفته بود, از مردم می خواست, جریانهای اصلی و انحرافی, خودی
و غـیـرخـودی, را دقـیـق بـازشناسند. خود, همواره در مناسبتها,
پـیـامـهـا و بـویـژه در وصیت نامه الهی ـ سیاسی خود, جریانهای
مـوجود را با تجزیه و تحلیل به مردم شناساند و حجت را بر همگان
تـمام کرد. آخرین پیامی که از آن بزرگوار در زمینه جریان شناسی
سـیـاسـی و اجـتـماعی جداسازی خودیها از غیرخودیها شنیدیم, این
بود:

(مـن در میان شما باشم و یا نباشم, به همه شما وصیت و سفارش می
کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.)۳۷

در ایـن فراز از سخنان امام, به دو نکته بر می خوریم: نااهلان و
نامحرمان. شماری شایستگیهای علمی و تخصصی دارند; ولی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.