پاورپوینت کامل عقلانیت احکام جزایی اسلام ازنگاه شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عقلانیت احکام جزایی اسلام ازنگاه شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عقلانیت احکام جزایی اسلام ازنگاه شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عقلانیت احکام جزایی اسلام ازنگاه شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۸۶
اسـاس و پـایـه همه شریعتهای الهی, بر دوستی و مهربانی, رحمت و
مـدارا اسـتوار شده است.پیامبران الهی, همیشه و همه گاه, بر آن
بـوده انـد کـه رحـمـت و مـهـربـانی و مهرورزی را در میان مردم
بـگـسـتـرانـنـد و صلح و صفا و صمیمیت و آرامش را در جامعه های
انسانی پایدار سازند.
قـرآن کریم, رمز پیشرفت پیامبر اسلام(ص) را مدارا و مهربانی وی,
با مردم دانسته است.۱
پـیـامـبر(ص) نه تنها خود با مردم با نرمش برخورد می کرد که به
مـبـلـغـان و پـیام رسانان دین و همه مسلمانان سفارش می کرد:با
نـویـد و بـشارت, حسن خلق و روی خوش با مردم روبه رو شوند و از
نـیـکی و مهرورزی به دیگران, هم کیش و غیرهم کیش, دریغ نورزند.
با هم کیشان در اوج دوستی, برادری و برابری بزیند و چون بنیانی
اسـتـوار یـکـدیـگـر را پـاس بدارند و در غم و شادیهای هم شریک
باشند.
در آمـوزه هـای اسلام مسلمانان از خشونت در روابط اجتماعی به هر
شکلی بازداشته و به رحمت۲, عفو و گذشت۳ و مدارا ۴ دعوت شده اند:
پیامبر اسلام(ص) می فرماید:
(هـیـچ کاری نزد خدا و پیامبرش از ایمان به خدا و نرمش و مدارا
بـا بندگانش نیست.در برابر, هیچ کاری نزد خدا و پیامبرش زشت تر
از شرک به خدا و خشونت با مردمان نیست.)۵
در سفارشهای خضر به موسی بن عمران نیز, بخشش و گذشت و مدارا با
مردم, از والاترین و بهترین کارها بر شمرده شده است.۶
در روایـات بـسیار, مسلمانان از تحقیر و اهانت مومنان,۷ آزار و
اذیت ۸, ترساندن و یا زدن ۹ و…باز داشته شده اند.
افـزون بـر هـمـه اینها, هستی بر محور رحمت و بخشایش و مهربانی
اسـتـوار اسـت و خـداونـد رحـمان و رحیم است و رحمت او بر دیگر
صـفـاتـش پیشی دارد.۱۰ آموزه های دین نیز,مظهر رحمت الهی اند و
صـد در صـد انـسانی و به سود انسان و مایه سعادت و آرامش و نیک
بختی او.
بـا ایـن هـمـه, جهان غرب و ایادی آنان در داخل و خارج, با همه
تـوان تـلاش کـرده اند که از اسلام چهره ای خشن و خون آلود ترسیم
کـنـند. چهره ای که در آن, انسان دوستی, مدارا, صلح و صفا جایی
نـدارد. در بـرابـر, مـسـیحیت و مردم مغرب زمین را جلوه و نماد
انسان دوستی و مهرورزی نشان دهند.
پیش از انقلاب اسلامی, این شبهه بارهای بار از سوی متفکران اسلامی
بـه بـوتـه نـقد و تحلیل گذارده شد و پاسخ درخور خود را دریافت
کرد.
پـس از انـقـلاب اسـلامـی, بـا حـضور اسلام در صحنه اجتماع, ایادی
اسـتـعـمـار در لباس شرق شناس و متفکر و نظریه پرداز و روزنامه
نـگـار بـرای رویـارویی با انقلاب و امت اسلامی, دوباره از خشونت
گـرایی اسلام سخن گفتند.شماری از دنباله روان اینان و غرب زدگان
بـی هـویـت در داخل نیز, با آنان همنوا شدند.شماری از اینان که
عـلاقـه ای هم به اسلام داشتند, به توجیه مسألی چون: جهاد, حدود
و تعزیرات و…پرداختند و به کژراهه افتادند. اینان برای زدودن
خـشـونـت از چـهـره اسلام, خواهان دگرگونیهایی در احکام اجتماعی
اسلام, شدند. زهی بیراهه!
در ایـن مـیان, شماری از لیبرالها تا آن جا پیش رفتند که احکام
اجـتماعی اسلام, بویژه احکام جزایی آن را دستورهایی غیرانسانی و
خشونت آمیز خواندند که نه مفید است و نه در خور اجرا.۱۱
بـرخـی از اعـضـای دولت موقت, همچنین جبهه ملی, در برابر قانون
(قـصاص) ایستادند و صف آرایی کردند و در اعلامیه ای از هواداران
خـود خـواسـتـند که برای رویارویی با این قانون, به اصطلاح آنان
غیرانسانی, به خیابانها بیایند.۱۲
در برابر این شبهه افکنیها, متفکران اسلامی,بویژه امام خمینی ۱۳
و شـاگردان آن بزرگوار ۱۴به دفاع از اسلام و آموزه های حیات بخش
آن برخاستند و به نقد و تحلیل سخنان یادشده پرداختند.
استاد شهید, در برهه ای این مهم در دستور کار خویش قرار می دهد
و بـه خـوبـی تـمـامی زوایای آن را وا می رسد و ردپای اثرپذیری
شـمـاری از مـسلمانان ۱۵ را در اوأل مشروطیت از این انگاره به
درسـتـی می نمایاند و از اهل نظر و فکر و تحقیق می خواهد که به
دفاع از منطق اسلام بپردازند.۱۶
در ایـن نوشتار, به کالبد شکافی واژه خشونت از نگاه شهید مطهری
می پردازیم و سپس با اشاره به فلسفه احکام جزایی اسلام, پاره ای
از آنـهـا را بـه بـوتـه بـررسی و تحلیل می نهیم که ببینیم آیا
خشونت زایند و یا خشونت زدا.
کالبد شکافی مفهوم خشونت
بـیـش تـر کـسانی که از خشونت سخن گفته اند, به روشنگری و بیان
مـقـصـود خـود از ایـن واژه نپرداخته اند. شاید از نگاه اینان,
مـفـهـوم این واژه روشن بوده و نیازی به شناساندن و شرح نداشته
اسـت.امـا اسـتاد, چنین شیوه ای را دنبال نکرده, بلکه با اشاره
بـه مـفـهـوم لـغـوی خـشونت, به کالبد شکافی دقیق و عالمانه آن
پرداخته است:
(مـحـبـت و نـقـطه مقابل آن خشونت است. البته نقطه مقابل محبت,
مـعمولا بغض است, ولی اثر محبت احسان و نرمی است و اثر بغض قهرا
خشونت است و سخت گیری.)۱۷
اسـلام دیـن فطری است. هم مهر می ورزد و هم خشم. درگاه مهرورزی,
بـا تمام وجود مهر می ورزد و درگاه خشم, بی هیچ چشم پوشی, برای
حـیـات فرد و جامعه و پویندگی و بالندگی آنها, خشم خود را بسان
صاعقه بر سر پایمال کنندگان حقوق مردم و سرکشان فرو می ریزد.
اما مسیحیت تحریف شده, تنها مهرورزی را در کانون توجه خود قرار
داده و مـی دهـد و مـهـربـانی و مهرورزی آن, همگان را در بر می
گیرد, چه نیکوکاران و چه بدکاران و سرکشان را!
بـا ایـن حال, شماری از دانشوران و صاحب نظران غربی, در مقایسه
اسـلام بـا مـسـیحیت, مسیحیت را ستوده اند, غافل از این که چنین
آیین و دینی, خشونت زاست و خشونت گستر.
اینان, با نادیده انگاشتن چنین اصل مهمی, به اسلام خرده گرفته و
نوشته اند:
(اگر در اسلام مساله محبت به انسانها مطرح است, (و اگر در اسلام)
احـسـان بـه انـسـانها و نرمش در مقابل انسانها (مطرح است). در
مـقـابل, دشمن داشتن انسانها هم و خشونت به خرج دادن…هم مطرح
است.)۱۸
درباره مسیحیت نوشته اند:
(عـیـسای مسیح به محبت دعوت می کرد. در محبت هم میان افرادی که
بـایـد بـه آنـهـا محبت شود استثنإ نمی کرد, خداپرست باشند یا
نباشند, پیرو عیسی ۱۹ باشند یا نباشند.)
شـمـاری, کـه شـعـاع دید و نگاه آنان کوتاه و سطحی است, به صرف
بـرخـورد بـایک اندیشه و عملی به ظاهر خشونت آمیز از سوی انسان
یـا مکتبی, آن را محکوم می کنند. اما واقع گرایان, بدون شتاب و
افـتـادن در دام احـسـاس و عـاطـفـه و هـیـجـانـهای زودگذر, به
کـالـبـدشـکـافی و تحلیل موضوع و پیامدهای آن پرداخته و سپس به
داوری مـی نـشـیـنـند. استاد شهید, با چنین نگرشی به موضوع, با
یادآوری سخن گرانمایه زیر از پیامبر گرامی اسلام(ص):
(احبب للناس ماتحب لنفسک واکره لهم ما تکره لنفسک.)۲۰
بـرای دیـگـران, همان را دوست بدار که برای خود دوست می داری و
همان را دشمن بدار که برای خود دشمن می داری.
یـادآور می شود: این دستور در همه شریعتهای بزرگ, همانند شریعت
موسی, عیسی و … یکسان است.
سـپـس اسـتاد پرسشی را بدین گونه طرح می کند: آیا این دستور در
دیـگـر شـرایع کلی و مطلق است؟ ولی در اسلام این گونه نیست؟ آیا
در اسـلام معنی حدیث بالا این است که: برای مردم دوست بدار آن چه
را بـرای خـود دوسـت مـی داری, مگر برای بعضی از مردم. یا برای
مـردم دوسـت بـدار آنچه را برای خود دوست می داری, مگر در بعضی
از امور.
اسـتـاد شهید, در پاسخ به پرسش یاد شده می نویسد: اسلام با دیگر
شـریـعتهای آسمانی در این اصل کلی اختلاف ندارد. اختلاف در تفسیر
محبت و برابرسازی آن بر موارد و نمونه های آن است۲۱ که در عرصه
هـای گوناگون چالشهایی را در پی داشته است. بنابراین, باید دید
مـقـصود از محبت و دوستی چیست؟ آیا مقصود محبت ظاهری است; یعنی
کـاری کـنـیم که طرف مقابل خوشش بیاید, هر چند برای او در واقع
زیان داشته باشد.
یـا مقصود از محبت, محبت عقلانی و منطقی است؟ یعنی آنچه در واقع
خـیـر و سـعادت است, همان گونه که برای خود می خواهی برای عموم
مردم بخواه.
آن گـاه, اسـتاد, برای روشن تر شدن مفهوم ظاهری و سطحی محبت از
مفهوم واقعی آن به چند نمونه زیر اشاره می کند:
۱. مـمـکن است انسان گاه چیزی را برای خودش دوست بدارد که برای
او زیـان آور بـاشـد. در مـثـل کسی که بیماری قند دارد, شیرینی
بـرای او زیان دارد, ولی او شیرینی را دوست دارد. آیا درست است
کـه در ایـن جـا بـگوییم چون تو شیرینی را دوست داری, برای همه
مـردم دوست بدار, حتی برای کسانی که بیماری قند دارند؟ بی گمان
چنین تفسیری از محبت در هیچ یک از شریعتها درست نیست.
۲. پدر و مادر فرزند خود را دوست دارند, این دوستی دوگونه ممکن
است جلوه نماید:
الـف. مـمـکن است برای شماری از پدر و مادرها, مقیاس دوستی این
بـاشـد کـه هـر چه فرزندشان خواست و دوست داشت در اختیارش قرار
دهـند و از هر چه بدش آمد, به او ندهند. حالا اگر این کودک مریض
اسـت و پزشک برای او آمپول و دیگر داروهای تلخ و بدمزه را نسخه
کرده و کودک هیچ یک از اینها را دوست ندارد.
نـوعـی از دوسـتی این است که پدر و مادر این داروها را به کودک
ندهند, چون ناراحت می شود!
ب. گـونـه دیگر از محبت نسبت به فرزند محبت عقلانی و منطقی است.
چـون پـدر و مادر, بچه خود را دوست دارند, هر چند با ناراحتی و
نـاآرامی کودک, با همه توان تلاش می کنند که داروها را به هنگام
به او بخورانند.
پـدر و مـادری کـه دوسـتی اش عاقلانه و منطقی است, نمی تواند به
خـواسـت فـرزنـد در زمان حال بسنده کند, بلکه باید آینده او را
نیز, در نظر بگیرد.
۳. خـانـواده ای دارای چند فرزند است. پدر و مادر, همه آنها را
دوسـت دارنـد. حـال اگـر یـکی از اینها به حق دیگر فرزندان دست
درازی کـنـد, آیـا مـی تـوان گـفـت: چون پدر و مادر او را دوست
دارنـد, بـایـد او را آزاد بـگـذارنـد. در این جا دوستی و محبت
دیـگران هم مطرح است. در این جا دوستی عقلانی و منطقی اقتضإ می
کند که مصلحت جمع معیار و مقیاس باشد, نه فرد.۲۲
نـمـونه های فراوانی در جامعه داریم که مصلحت جمع با مصلحت فرد
بـرخـورد مـی کـند. در این جا, حتی مصلحت فرد این است که مصلحت
او, فدای جمع شود:
[)در این گونه موارد] خود محبت ایجاب می کند, عدم نرمی را, خود
مـحـبـت ایـجـاب می کند خشونت را. خود محبت گاهی ایجاب می کند,
حـداکـثر چیزی را که طرف برای خودش بدی تلقی می کند, مثلا اعدام
را آن جا که پای مصلحت جمع در میان است.)۲۳
سپس استاد شهید, به عنوان نمونه از (قصاص) سخن به میان می آورد
و یـادآور مـی شود: در اسلام اگر کسی به عمد بی گناهی را از بین
بـبـرد, اسـلام اجازه قصاص می دهد که این را به مجازات او اعدام
کـنـنـد. ممکن است گروهی بگویند: این قاتل یک نفر را کشته, چرا
ما باید فرد دیگری را بکشیم.
اگـر کشتن کار بدی است; چرا ما باید این کار بد را تکرار کنیم؟
قرآن به این شبهه پاسخ می دهد:
(ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب.)۲۴
ای خردمندان, قصاص مایه حیات و زندگی است.
ایـن گونه کشتن را مرگ نینگارید حیات و زندگی بینگارید, ولی نه
زنـدگی فرد, بلکه زندگی جمع. یعنی با قصاص یک نفر قاتل و سرکش,
حـیـات جامعه و افراد دیگر را حفظ کرده اید; چرا که اگر شما به
مـتـجـاوز و قاتل که یک نفر بی گناهی را کشته است, مهلت دهید و
جـلـوگیری نکنید, فردا و فرداها دیگرانی پیدا می شوند و دست به
خـون بـی گـناهان می آلایند پس این را کم شدن افراد جامعه نباید
انـگـاشـت کـه حـفظ و بقای جامعه, در گرو آن است. با این نگاه,
مفهوم (قصاص) دشمنی با انسان نیست.بلکه دوستی با انسان است.
انسان دوستی
گـروهی پنداشته اند: احکام جزایی اسلام, با انسان دوستی سازگاری
ندارد. استاد شهید برای پاسخ به این شبهه به تحلیل مفهوم انسان
دوسـتـی پـرداخـته و می نویسد: مقصود از انسان دوستی چیست؟ آیا
انـسـان را از آن جهت که انسان است باید دوست داشت; یعنی انسان
با ارزشهای انسانی به اصطلاح امروز:
یـا مـقـصود از انسان, همین هیلکی است که دارای یک سر و دو گوش
اسـت. همین ظاهری که در همه افراد مشترک است. به دیگر سخن, آیا
مـقـصـود شما از انسان, هر کسی از نسل آدم است و زیست شناسی او
را انـسـان مـی داند. اگر انسان را به این معنی بگیریم, تفاوتی
بـیـن حـضـرت عـیـسـی(ع) و کسانی که به پندار خود او را به دار
آویـخـتـنـد, نیست. همچنین آنانی که با پیامبر(ص) و علی و امام
حسین(ع) جنگیدند با آن بزرگواران از این جهت فرقی ندارند!
انـسـان دوستی, نمی تواند به این معنی باشد. انسان دوستی, یعنی
انـسانیت دوستی. انسان را باید دوست داشت, به خاطر انسانیت او,
نـه بـه خـاطـر قـرار گرفتن او در صف انسانها. در این صورت اگر
انـسـانـی ضـد انسان شد, ضد انسانیت شد, مانع راه و تکامل دیگر
انـسانها شد, در این جا, هر چند اسم او انسان است, ولی در معنی
انسان نیست۲۵. به تعبیر علی(ع):
(فالصوره صوره انسان والقلب قلب حیوان.)۲۶
ظاهر او انسان است, ولی باطن او حیوان است.
آیا در این جا, به نام انسان دوستی می توان گفت: باید این گونه
انـسـانـهـا را دوست داشت؟ انسان دوستی به معنای انسانیت دوستی
اسـت و گـرنـه اگـر انـسان زیست شناسی مقصود باشد, از نظر زیست
شـنـاسـی فـرقی بین انسان و حیوان نیست; چرا ما گوسفندان را به
اندازه انسانها دوست نداشته باشیم.
استاد شهید از نکته های یاد شده چنین نتیجه می گیرد:
(پـس گذشته از این که محبت صرفا رعایت خواسته ها و میلها نیست.
و گذشته از این که عبارت است از رعایت خیر و سعادت و مصلحت طرف
و گـذشـتـه از ایـن کـه مـصلحت فرد, به تنهایی نمی تواند مقیاس
بـاشـد, بـایـد مصلحت جمع در نظر گرفته شود. اساسا مساله انسان
دوسـتی, به معنای انسانیت دوستی است… از این جا معلوم می شود
کـه دوسـتـی و دوست داشتن انسانها, این نیست که از همه چیز قطع
نـظر کنیم و فقط دوست داشته باشیم, این منطق غلطی است. آن محبت
مـنطقی است که در جاهایی هم توام با خشونت باشد. در جایی هم با
جـهـادهـا و مـبـارزه ها با کشتن انسانهایی که خار راه انسانیت
اند, همراه باشد.)۲۷
اسلام دین دوستی و مهرورزی ۲۸,دین رحمت و بخشش۲۹ است و خشونت آن
هـم بـرای گـسـتـرش مـحـبت و ژرفا بخشیدن به دوستیها و برداشتن
خارهای راه دوستی و دوست داشتن است.
از نگاه اسلام, کیفرهای جزایی در اسلام, به عنوان رحمت الهی مطرح
اسـت. فقیهان در مباحث جزایی اسلام, از کیفرها به عنوان احسان و
لـطـف الهی به جامعه بشری نام برده و آن را به سخت گیری پدر در
تربیت فرزندان و یا تلاش پزشک برای معالجه بیمار, همانند دانسته
اند.
ایـن رحـمـت, ویژه جامعه نیست, بلکه فرد بزهکار را نیز در برمی
گـیـرد, هـرچـنـد مـمـکـن اسـت برای بزهکار با درد و رنج همراه
بـاشـد.هـمـان گونه که در هنگام معالجه, بیمار ممکن است, بسیار
درد بـکـشـد و رنـج بـبرد. به همین جهت اگرچه اجرای پاره ای از
احـکـام جزایی اسلام, به از بین رفتن عضوی از اعضای جامعه و گاه
نـاقـص العضو شدن یکی از اعضای جامعه بینجامد,ولی حیات اجتماعی
در گـرو چنین کیفرهایی است. قانونها و دستورهای جزایی اسلام, بر
اسـاس مـصـلحت نوع انسان و رسیدن جامعه به صلح و آرامش و امنیت
عمومی پی ریزی شده اند.
بـه دیـگر سخن, جامعه حکم یک بدن را دارد اگر عضوی از اعضای آن
فـاسد شد, اگر از اصلاح آن خودداری کنیم, به همه اندام سرایت می
کـنـد و قرار و آرامش را از دیگر اعضإ می گیرد.پس سلامت جامعه,
بدون مبارزه با فساد و شرانگیزی و جنایت دوام نمی یابد.
استاد شهید, با اشاره به وجود قانون حدود و تعزیرات در اسلام می
نویسد:
(اسـلام…دیـنـی است که معتقد است که مراحل و مراتبی می رسد که
مـجـرم را جز تنبیه عملی,چیز دیگری تنبیه نمی کند و از کار زشت
بـاز نـمـی دارد; امـا انـسان نباید اشتباه کند و خیال کند همه
موارد جای خشونت و سخت گیری است.)۳۰
سـپـس آن بـزرگوار, به روشنگری و بیان سخن حضرت امیر(ع) درباره
پیامبر(ص) می پردازد:
(عـلـی(ع) دربـاره پـیامبر اکرم(ص) این طور تعبیر می کند:(طبیب
دوار بـطـبه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه) او طبیب بود, پزشکی
بـود کـه بیمارها و بیماریها را معالجه می کرد. به اعمال اطبإ
تـشـبـیـه مـی کند که اطبإ مرهم می نهند و هم جراحی می کنند.و
احیانا داغ می کنند.
مـی گـویـد: پـیامبر(ص) دوکاره بود: پزشکی بود هم مرهم نه و هم
جراح و داغ کن.
مـقـصـود ایـن است که پیامبر(ص) دوگونه عمل می کرد: یک نوع عمل
پـیامبر(ص) مهربانی و لطف بود. اول هم (احکم مراهمه) را ذکر می
کـنـد; یعنی عمل اول پیامبر(ص) همیشه لطف و مهربانی بود, همیشه
از راه لـطـف و مـهـربـانی معالجه می نمود و با منکرات و مفاسد
مـبـارزه مـی کـرد. اما اگر به مرحله ای می رسید که دیگر لطف و
مـهربانی, احسان و نیکی سود نمی بخشید, آنها را به حال خود نمی
گـذاشـت.ایـن جـا بـود که وارد عمل جراحی و داغ کردن می شد. هم
مـرهـمـهای خود را بسیار محکم و موثر انتخاب می کرد و هم آن جا
کـه پای داغ کردن و جراحی در میان بود, عمیق داغ می کرد و قاطع
جراحی می کرد.)۳۱
سپس استاد شهید به شعر زیر از سعدی استشهاد می کند:
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جراح و مرهم نه است
گستره انسان دوستی
خـداوند در قرآن, چهره مومنان راستین را چنین ترسیم می فرماید:
(محمد رسول الله و الذین معه اشدإ علی الکفار رحمإ بینهم.)۳۲
مـحـمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند, در برابر کافران
سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.
آیـا برخورد قهرآمیز با کافران, همان شبهه پیشین را به ذهن نمی
آورد کـه قـانون دوستی در میان مسلمانان همگانی نیست. مسلمانان
وظـیفه دارند, برخی را دوست بدارند و با برخی دیگر دشمن باشند؟
اسـتـاد شهید با توجه به آیات قرآن , کافران را به دو دسته بخش
مـی کـند. کافرانی که با دین مسلمانان و مسلمانان سرجنگ ندارند
و کـافـرانی که سرجنگ دارند و می خواهند دین و همچنین خود آنان
را نـابـود کـنـنـد.۳۳ قرآن اجازه می دهد که نسبت به دسته نخست
محبت و احسان, روا داشته شود بلکه بدان سفارش نیز می کند:
(لایـنـهـکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من
خداوند شما را باز نمی دارد از دین با آنان که با شما نستیزیده
و شـمایان را از خانه و دیارتان بیرون نرانده اند, و به نیکی و
عـدل بـا آن رفـتـار کـنید که به درستی خداوند عدالت پیشگان را
دوست می دارد.
امـا دربـاره کـسـانی که به خاطر دین با مسلمانان می جنگیدند و
آنان را از خانه هایشان بیرون راندند, می فرماید:
(انـمـا یـنـهـکـم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین واخرجوکم من
خداوند باز می دارد شما را از این که با ستیزگان با شما در دین
و بـیـرون کـنـنـدگان شما از دیارتان و آنان که به یکدیگر یاری
رسـانـدنـد, تا شما را بیرون برانند, دوستی کنید و آنان را ولی
خـود قرار دهند. هر که آنان را ولی و دوست خود بگیرد, پس آنان,
همان ستمکاران باشند.
اسلام, به روشنی دستور می دهد که با چنین کافرانی و با سرکشان و
دسـتـبـردزنان و آدم کشان و زورگویان, باید برخورد قهرآمیز نیز
بـشود; چرا که محبت و احسان به آنها دشمنی با مسلمانان و تقویت
بنیه دشمن است.
دستور مولی(ع) تامین زندگی پیرمرد کوری از اهل ذمه که گدایی می
کـرد۳۶, دسـتـور امـام صـادق(ع) به سیراب کردن مرد کافری که در
بـیـابـان تـنها مانده بود۳۷, دستور امامان معصوم(ع) به برخورد
نـیـکـو و مـحـبـت آمـیـز بـا کودکانی که پدران و مادرانی کافر
دارنـد۳۸, هـمـه و هـمـه, دلـیل بر این است که محبت و احسان به
کـافـران تـا آن هـنـگـام که مایه تضعیف جبهه حق نشود, نه تنها
مانعی ندارد که از نگاه اسلام به آن سفارش نیز, شده است.
فلسفه احکام جزایی در اسلام
شـایـد نـتـوان هدف و یا هدفهای ویژه ای را برای همه کیفرها در
اسـلام یادآور شد; زیرا در اسلام برای هرگونه از بزهکاری, کیفر و
هدف ویژه ای در نظر گرفته شده است:
اجـرای عـدالت, دفاع از مصالح جامعه, تادیب و اصلاح بزهکار, پیش
گـیـری از جـرم, اصلاح جامعه, تشفی خاطر ستمدیده و… از هدفهای
مـجـازاتـها و تنبیه ها شمرده شده اند. روشن است که پاره ای از
ایـنـهـا در پـاره ای دیـگر نهفته است و به اصطلاح تداخل دارند.
اسـتـاد شـهـیـد, در یک جمع بندی سه انگیزه و هدف برای کیفرهای
اسلامی یادآور می شود:
۱. جـلوگیری از تکرار جرم به وسیله خود مجرم یا دیگران, از ر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 