پاورپوینت کامل عقلانیت دین در قرائت شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عقلانیت دین در قرائت شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عقلانیت دین در قرائت شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عقلانیت دین در قرائت شهید مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۵۴

روزی کـه دانش کلام به دامن فلسفه آویخت و گفت وگوهای دینی ردای
جـدل در کـلام را بـه کـنـار نهادند و جامه فلسفه و برهان بر تن
کردند, عقلانیت دینی به تمام, رخ نمود.

ایـن دگـردیـسی به دست خواجه نصیرالدین طوسی (م,۶۷۲ه.ق.) انجام
گـرفـت. پـس از او, روشـن گری, اثبات و دفاع عقلانی از باورها و
گـزاره هـای دیـن, شـفاف تر از پیش شد و به سوی کمال ره پیمود.

سـیـر و پـویـش عـقـلانیت, با ظهور حکمت متعالیه, در قرن یازدهم
هـجـری, روانی و استواری بیش تری یافت. صدرالمتالهین, الهیات و
آموزه های دین را بر بام فلسفه نهاد. او, با این کار از یک سوی
ژرفـا و پـیـونـد دیـن و خرد را نمایاند و از دیگر سوی, عقلانیت
دیـنـی را بـه اوج رسـانـد. ایـن مکتب تاکنون بر تفکر اسلامی در
ایران اثرگذار بوده و همچنان بی بدیل و جایگزین پاینده است.

متفکر شهید استاد مرتضی مطهری, در مکتب حکمت متعالیه, رشد یافت
و تـفـکر فلسفی و کلامی خود را بارور ساخت. از این نگاه, استاد,
مـیراث بر سنت فکری و شاخه ای روییده بر ریشه دیرپای تفکر دینی
است و از نگاه دیگر, چنان که حیات فکری و آثار و اندیشه های او
نـشان می دهد, احیاگری است که به جهان جدید بستگی دارد. او, به
خـوبـی آگـاه است که انسان در جهان جدید, به دستاوردهای علمی و
فـلـسـفـی نـوینی دست یافته و به افقهای تازه و پرسشهای نو, در
گـفـتـاگـوهـای دیـن و فلسفه آشناست. عقلانیت سیاسی و اقتصادی و
فـرهنگی مغرب زمین را فهم کرده و به ارزیابی پرداخته و به بوته
نـقـد گذاشته است. سره را از ناسره جدا کرده و نگران افسون گری
نـاسره های آن است. باور دارد بذرهای خردگرایی و عقلانیت هماهنگ
و هـم تـراز را مـی تـوان در روح فرهنگ اسلامی باز یافت. از این
روی, مـی کـوشـد تا نشان دهد پذیرش علم و خرد جدید, بناچار, به
از مـیـدان بـه در بردن دین نمی انجامد, بلکه اگر این کار, سره
از نـاسـره شـنـاسـانه و عالمانه صورت گیرد, در پرتو آن, هم می
تـوان بـه دیـن پای بندی نشان و به دستورهای آن گردن نهاد و هم
مقوله ها و دریافتهای دینی را از نو تفسیر کرد.

بـی گمان, چالش عقل و دین و تلاش تاریخی خردورزان و دینداران در
پـدیـدآوری هـمـاهـنگی و سازگاری میان این دو مقوله, در درازای
تـاریـخ, چـگـونگی, چونی, ترکیب و درونمایه یکسانی نداشته است.

عـقـل مـقوله ای سیال و رشد یابنده است; از این روی روشن گری و
بـیـان بـسـتگی و پیوستگی میان آن دو, به تلاش پیاپی نیاز دارد.

مـتـفکر شهید به خوبی بر این امر آگاه بود; از این روی, در جای
جـای آثار و در هر هنگام و مجالی به این موضوع دقیق می شد و آن
را شرح می کرد.

در ایـن نـوشـتـار, ابتدا سیر کوتاهی خواهیم داشت بر دیدگاههای
مـطـرح و مـورد گـفـت وگو و سپس می پردازیم به دیدگاه و اندیشه
استاد.

جریانهای معاصر

در دوران معاصر, سه جریان مهم درباره عقل و دین شکل گرفته است:

عـقـل گرایی حداکثری, ایمان گرایی و عقل گرایی انتقادی. این سه
دیـدگـاه, از آن جا ناشی شده که این پرسش مطرح گردیده: آیا عقل
در مـقـام داوری و اعـتـبـار دهـی به اعتقادها و باورهای دینی,
جایگاهی دارد یا خیر؟

Strong Rationalism)) بـرای آن که نظام اعتقادی عقل پذیر باشد,
بـاید بتوان راستی و درستی آن را ثابت کرد. متالهانی که بر این
دیـدگـاهـنـد, مـی گـویـند تمام اعتقادها و باورهای دینی, باید
خـردپـذیـر بـاشد; یعنی نخست آن که در قالب دریافتها مقوله های
عـقـلـی درآیـند و دو دیگر, توجیه عقلی داشته باشند. برابر این
دریـافـت و بـرداشـت, دین به شرطی پذیرفته است که تمام زوایا و
گستره آن به بعد عقلی تحویل پذیر باشد.

دو پرسش در برابر این دیدگاه مطرح است: آیا می توان این دیدگاه
را در عمل پیاده کرد؟

بـه بـیـان دیـگـر, آیا در عمل امکان دارد دیدگاه باورمندان به
عـقـلانیت حداکثری را اجرا کرد و راستی نظام اعتقادات دینی ویژه
را چنان نمایاند که به تمام در پیشگاه عقل پذیرفته شود؟

گـمـان دیگر آن که: آیا این گونه پای بندی و تعهد عقلانی که عقل
گـرایان حداکثری بر آن تاکید می ورزند, از منظر ایمان دینی هم,
خوش آیند است یا خیر؟

دومـیـن دیـدگـاه, ایمان گراییFideism) ) نامیده می شود. ایمان
گـرایـی دیـدگاهی است که نظام اعتقادی را موضوع ارزیابی و سنجش
عـقـلانی نمی داند و نقش عقل در اعتبار دادن به باورهای دینی را
بـاور نـدارد; چـرا که عقل را به ساحت اعتقادها و باورهای دینی
راهـی نیست از چشم انداز این دیدگاه, بنیانی ترین انگاره ها در
خـود نـظـام اعتقادی یافت می شود. ایمان دینی, بنیان زندگی شخص
اسـت. در ایـن صورت, ارزیابی ایمان به وسیله معیارها و ترازهای
عقلانی خطا خواهد بود, خطایی که حاکی از نبود ایمان راستین است.
بـه هـمـین دلیل, گاهی می گویند: اگر ما کلام خداوند را با منطق
یـا عـلـم مورد سنجش و داوری قرار دهیم, در واقع علم و منطق را
پرستیده ایم, نه خداوند را!

ایـن دیـدگـاه, بـا تـردیدها و دشواریها و پیچیدگیهای جدی روبه
روسـت. از جمله: برای کسی که از پیش تعهد سپرده و ایمان, بنیان
زنـدگـی او شـده, مشکلی به نظر نمی رسد, ولی در مورد کسی که در
جـسـت وجـوی ایـمـان است و با چندین راه ایمان روبه روست چه می
تـوان گـفـت؟ جز آن که راهها را به دقت عقلانی وارسد و آن یک که
در نـظرش پذیرفته آید, همان را برگزیند؟ پس بی گمان بایسته است
کـه پـاره ای روشـهـای خردپسندانه در اختیار باشد, تا بر مبنای
آنها بتوان نظامهای اعتقادی رقیب را ارزیابی کرد و سنجید.

دیـگـر آن کـه: اگـر بـخـواهد یک نظام اعتقادی در دید انسانهای
خـردمـنـد و فـرهـیخته مهم جلوه کند و بدان توجه شود, این نظام
بـایـد در آزمـونـهایی مانند: سازواری منطقی درونی, سازواری با
دیـگـر داده هـای فـلـسـفـی و علمی, سازواری و برابری با واقع,
جـامـعـیـت و… قـرار گیرد و بتوان آن نظام اعتقادی را با این
تـرازهـا آزمود و اعتبار عقلی بخشید. چه در غیر این صورت, برای
آنان پذیرفته و پرجلوه نخواهد بود.

سـومین دیدگاه, عقل گرایی انتقادیCritical Rationalism) )است.

ایـن دیدگاه کاستیها و زیاده روی و گزافه گویی دو دیدگاه پیشین
را نـدارد و نـسـبت عقل و دین را به درستی روشن می کند. در این
بـرداشـت و دریافت نظامهای اعتقادی را باید خردمندانه مورد نقد
و ارزیـابـی قـرار داد, اگر چه ثابت کردن تمام آنها امکان پذیر
نـیست; زیرا پاره ای از باورهای دینی و پاره ای از ساحتهای دین
فـرا عـقـلـی انـد. ولی فراعقلی بودن آنها در نظر عقل, پذیرفته
اسـت. عـقل گرایی انتقادی به ما می گوید: نباید مدعی یقین عقلی
بـیـش از آن کـه به راستی برای ما دست یافتنی باشد, بشویم و با
ایـن حـال وقـتـی مـی خواهیم درباره دین, مهم ترین مساله زندگی
خود, تصمیم بگیریم, نباید از درنگ و خردورزی خودداری کنیم.

بـرخـلاف هر دو دیدگاه دیگر, عقل گرایی انتقادی هرگز خودش را در
دیـد حـل کـامـل و تـمام و همیشگی پرسشهای کلامی قرار نمی دهد و
مـدعـی نـمی شود که بحث درباره راستی و اعتبار باورهای دینی اش
بـه نـتـیـجه نهایی رسیده و جایی برای نقد و بررسی باقی نمانده
اسـت. بـدین جهت, روش این دیدگاه به گونه ای به آزاد اندیشی در
عـرصـه گـفت وگوهای کلامی می انجامد۱ و چه بسا انسان را به وادی
سفسطه ولاادری گری بکشاند.

در گـفـتاگوییهای کلام فلسفی یا فلسفه دین در مغرب زمین, عقلانیت
دیـنـی انـگـاره هـا و مبانی معرفت شناختی خاصی دارد که عقلانیت
دیـنـی در فـرهـنـگ اسـلامی نمی تواند یکسر با آن هماهنگ و همسو
بـاشـد. ایـن نـابـرابری, هم در دین و فرق اسلام با مسیحیت وجود
دارد و هـم در مفهوم عقل. شهید مطهری, در بحثهای فلسفی و کلامی,
هـمواره, تلاش می ورزید که جداییها و فرقهای معرفت شناختی و دین
شـنـاختی اسلامی را بنمایاند. ایشان حیرت فکری حاکم بر فیلسوفان
مـسیحی را در بسیاری مسأل, زاییده فرهنگ ناترازمند علمی و دین
و تحریف شده مسیحیت می دانست; در مثل در باب مفهوم عقل, در سنت
اسـلامی دیدگاهی را نسبت به عقل می یابیم که به طور کامل با نظر
فیلسوفان دین در غرب, همخوانی و سازگاری ندارد.

آن فـهـمـی کـه به وسیله عقل به دست می آید و قرآن به آن اشاره
کـرده و یـا آنچه در روایات معصومان(ع) بیان شده است, نه محدود
بـه روشـهـای عـلـوم طـبیعی و نظری است و نه در بند قاعده ها و
قـانونهای منطق و مابعدالطبیعه ارسطویی. در سنت اسلامی, گاه عقل
بـا دل و روح عـقـلانـی (نفس ناطقه) یکسان گرفته شده است. برخلاف
دیـدگـاه ایـمـان گـرایـی مسیحی که آن دو را ناسازگار با هم می
بـیـنـند; در سنت اسلامی, هرگز عقل از درجه اعتبار نیفتاده است,
آن گـونـه کـه در سـنت مسیحی گفته می شود.۲ در اندیشه های شهید
مـطـهـری خـواهـیم دید, عقل دینی, ناهمتا و ناسازگار با روشهای
عـلـوم طـبیعی و نظری نیست, بلکه آنها را در بر می گیرد و برای
کامل کردن آنها به سطحی فراتر امتداد می یابد.

عقل در نگاه استاد

در انـدیـشـه شهید مطهری, عقل به هر دو مفهوم: ارزشی و ابزاری۳
جـایـگـاهـی درخـور دارد. ایشان می کوشد تا ریشه داری آن را در
تفکر اسلامی, بویژه از چشم انداز شیعی آن, بنمایاند.

اسـتـاد به عقل, نگاه ویژه ای دارد که از بینش و نگرش او بر می
خـیزد. در بینش استاد, عقل و اسلام از پایه, ریشه و بنیاد قوی و
استواری برخوردار است.

وی, از قرآن و سنت گواهها و دلیلهای بسیار عرضه می دارد که عقل
در اسلام جایگاه والا دارد و حجت است.

اصالت عقل در قرآن

قرآن همواره به دانایی, دانش اندوزی و خردورزی دعوت می کند. از
بـشـر, تـنـهـا نمی خواهد دستورها و آیینهای آن را بپذیرد و به
آنـها گردن نهد بلکه کرنش و پذیرش را از انسان بر پایه دریافتی
عـقـلانـی و ایـمـانی خواسته است. از همین روی, درباره همه امور
تـکـوین و تشریع به اندیشیدن و خردورزی فرا می خواند. در قرآن,
واژه (عـلـم) نزدیک به هفتصد و هشتاد بار, واژه (عقل) چهل و نه
بـار, واژه (تـفـکـر) هـیـجده بار, واژه (لب) شانزده بار, واژه
(تـدبـر) چـهـار بار و واژه (نهی) که به معنای عقل است, دو بار
آمده است.

خـداونـد در آیـات زیادی, پس از آن که درباره پدیده های طبیعت,
نـزول قـرآن, جهان آخرت و رخدادهای تاریخ انسان سخن به میان می
آورد, می فرماید:

(این موضوع را طرح کردیم تا درباره آن بیندیشید.)

بـه راسـتـی, اگر خردورزی و اندیشیدن سند حجت نبود, در وحی این
همه از آن سخن می رفت و چنین جایگاهی می یافت؟

چـنـدیـن دسـتـه از آیـات, گـاه بـه دلالت مطابقی و گاه به دلالت
الـتـزامـی, ریـشـه داری و اصـیل بودن عقل را بیان می کنند, از
جمله:

۱. بهره گیری از بخردانه اندیشیدن

(ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لایعقلون.)۴

بـدتـریـن جـنـبده ها نزد خدا, کسانی هستند که کرند و لال و نمی
اندیشند.

شرح استاد:

(لایـعقلون) کسانی هستند که از اندیشه خویش سود نمی گیرند. قرآن
ایـن گـونـه افـراد را, که نام انسان زیبنده آنان نیست, در سلک
حـیـوانـات و بـه نام چهارپایان مخاطب خویش قرار می دهد[ .یعنی
مـقـام انـسان بودن که خلیفه اللهی را شایسته او کرده, در سایه
خردورزی حاصل می شود].)۵

(ویجعل الرجس علی الذین لایعقلون.)۶

خداوند پلیدی را بر آنان که خرد نمی ورزند و عقل را به کار نمی
بندند, مقرر می دارد.

(وقالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر.)۷

اهـل دوزخ گویند: اگر سخن انبیإ را می شنیدیم یا به دستور عقل
رفـتار می کردیم, از دوزخیان نبودیم در این آیه, خردورزی وسیله
درسـت راه یـابـیـدن در زندگی و مایه رستگاری اخروی دانسته شده
است.

در آیـاتـی دیـگـر, جـسـتاری بیان شده که پذیرفتن آن بدون اصیل
دانستن اندیشیدن و خردورزی, ممکن نیست.

(قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.)۸

بگو: برهانتان چیست بیاورید, اگر راست می گویید.

(لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا.)۹

اگر در آسمان و زمین به جز خدا, خدایانی بود, خلل و فساد در آن
راه می یافت.

در ایـن آیـه, برای ثابت کردن توحید, قیاس منطقی و استدلال عقلی
ترتیب یافته است.

۲. تکیه بر پیوند عینی و عقلی میان پدیده ها

پـیـونـد و بـستگی علت و معلول و اصل علیت میان پدیده ها, پایه
انـدیـشـیـدن و خـردورزی اسـت. پـاره ای از آیات, مسأل بسته و
وابـسـتـه به جهان را در پیوند و بستگی علی و معلولی آنها بیان
مـی کـنند و از نظام سببی و مسببی که بر انسان و جامعه و طبیعت
حاکم است, سخن می گویند, مانند:

(یـا مـعـشر الجن والانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات

ای گروه پریان و آدمیان, اگر می توانید از کرانه های آسمانها و
زمـیـن رخنه آرید, رخنه آرید. رخنه نخواهید آورد, مگر به قدرتی
برآمده از دانش.

(ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.)۱۱

خدا هیچ قومی را دگرگون نمی کند, مگر خودشان دگرگون شوند.

شرح استاد:

(می خواهد بگوید درست است که همه سرنوشتها به اراده خداست, ولی
خـداونـد سرنوشت را از ماورای اختیار و تصمیم و عمل بشر, بر او
تـحـمـیـل نمی کند و کار گزاف انجام نمی دهد, بلکه سرنوشتها هم
نـظـامـی دارنـد. خدا سرنوشت هیچ جامعه ای را به خودی خود و بی
وجـه عـوض نمی کند, مگر آن که آنان که آنچه که مربوط به خودشان
هست, مانند: نظامهای اخلاقی و اجتماعی و… آنچه مربوط به وظایف
فردی شان هست, تغییر دهند.)۱۲

۳. تبیین فلسفه عقلی احکام

قـرآن در ساحت تشریع نیز, قانون عقلی را جاری می داند. به همین
جـهـت, برای احکام و دستورهای شرعی فلسفه ذکر می کند. می آموزد
کـه حکم و دستور الهی معلول مصلحت است; از این روی علمای اصولی
می گویند:

(مصالح و مفاسد در سلسله علل احکام قرار دارند.)

برای نمونه درباره تشریع نماز, خداوند می فرماید:

(واقم الصلوه ان الصلوه تنهی عن الفحشإ والمنکر.)۱۳

و نـمـاز بـه جـای آور کـه نماز از هر کار زشت و ناپسند باز می
دارد.

شرح استاد:

[)در ایـن آیـه] اثر روحی نماز یاد شده که چگونه نماز به انسان
تـعـالی می دهد و به سبب این تعالی,[ انسان نمازگزار] از فحشإ
و بدیها انزجار و انصراف پیدا می کند.)

استاد شرح می دهد: قرآن درباره سایر احکام مانند: روزه, زکاه و
جـهـاد و… آثـار فـردی و اجتماعی بیان می کند; یعنی به احکام
آسـمانی در عین ماورأی بودن جنبه این دنیایی و زمینی می دهد و
از انـسـان مـی خـواهـد درباره آنها بیندیشد, تا حقیقت و فلسفه
احـکـام بـر او روشـن گـردد و نپندارد که اینها, تنها یک سلسله
رمزهای مافوق فکر و عقل بشر است.۱۴

۴. مبارزه با لغزشهای عقل

در دسـتـه دیـگـری از آیـات, بـا بازدارنده های راه اندیشیدن و
خـردوزی و آنـچـه که انسان را به لغزش و اشتباه در اندیشه دچار
مـی کند, مبارزه شده و از انسان خواسته شده که آن بازدارنده ها
را از خود دور سازد, تا توان خردورزی را از کف ندهد.

یـکی از باعثها و سببهای به کژراهه در افتادن فکر و عقل از نظر
قـرآن, پیروی از گمان و ترتیب اثردادن به امور غیر علمی است۱۵;
زیـرا وقـتـی انـسـان به گمان بسنده کند و در پی فهم نباشد, از
رسیدن به حقیقتها و واقعیتها باز می ماند.

دومـیـن سـبب خطای فکر, بویژه در مسأل اجتماعی, تقلید و پیروی
نـابخردانه و کورکورانه است. قرآن با تقلید و تسلیم فکری, بدون
درنـگ و خـردورزی به مقابله بر می خیزد و با ناپسند خواندن آن,
از عـقل و خردورزی حمایت می کند. تاکید می ورزد که هر مساله ای
را بـا مـعیار عقل بسنجید و در انتخاب فکر و عقیده از اندیشه و
خرد خود مدد بجویید.۱۶

از نـظـر قـرآن, حـالـت تسلیم و پیروی در برابر بزرگان, سنتها,
عـقـایـد, گـروهـهـا, احـزاب, شخصیتها و… اگر برابر ترازها و
معیارها نباشد, نابخردانه است.

سـومین سبب کژ روی و اشتباه اندیشه, راه یافتن هواها و هوسها و
انـگـیـزه هـای نفسانی در عرصه های فکری است. قرآن از انسان می
خـواهـد خـواهـشـهای ناروا را از خود دور کند تا در اندیشیدن و
خردورزی, به اشتباه نیفتد.۱۷

اسـتـاد بـر ایـن باور است که: مبارزه قرآن با لغزشهای عقل, در
حقیقت, پشتیبانی و جانبداری این کتاب از عقل و خردآدمی است.

نـتیجه: این چهار دسته از آیات بر حجت و سند بودن و اعتبار عقل
در قـلـمـرو دیـن دلالـت دارند. به این ترتیب, ایمان گرایی بدون
خردورزی دیدگاه قرآن مردود دانسته می شود.۱۸

اصالت عقل در سنت

در احـادیـث اسـلامـی, همانند قرآن, دانش و خردورزی تکریم شده و
درباره ارزش و اعتبار آن مسایل بسیاری مطرح گشته است.

مـتـفکر شهید, به مناسبتهای گوناگون, سند بودن و ریشه داری عقل
را از لابـه لای روایات بیرون کشیده و از این چشم انداز, اسلام را
تـنـهـا دیـنـی می داند که این اندازه به عقل و خرد انسان توجه
کرده است.۱۹

از جـمـله روایات مورد نظر استاد, فرموده امام موسی بن جعفر(ع)
است:

(ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه, فاما الظاهره

خدا بر مردمان دو حجت دارد: حجتی بیرونی و آشکار و حجتی درونی.
حـجـت آشکار, همانا پیامبران و أمه(ع) و حجت درونی, خردهایند.

شرح استاد:

(ایـن دو حـجت[ عقل و وحی] مکمل یکدیگرند; یعنی اگر عقل باشد و
پـیـامـبران نباشند, بشر به تنهایی راه سعادت خود را نمی تواند
طـی کـند و اگر انبیإ باشند و عقل نباشد, باز انسان راه سعادت
خـود را نمی پیماید. (عقل) و (نبی) , هر دو یک کار را انجام می
دهند. دیگر از این بالاتر در حمایت عقل نمی شود سخن گفت.)۲۱

روایـاتـی که درباره سند بودن و اعتبار عقل و ارزش و جایگاه آن
اسـت, بیش تر در مجموعه روایات شیعه و از طریق عالمان و محدثان
شـیـعـی نقل شده است. این گونه حدیثها را محدثان اهل سنت کم تر
یـاد کـرده انـد. بـه همین جهت تفکر عقلی در جریان شیعی, رشد و
بالندگی بیش تری داشته و دارد.

امـامـان شـیـعـه نیز, در این امر نقش بزرگی داشته اند; چرا که
بـحثها و گفت وگوهای ایشان در بحثهای الهیات, تجزیه و تحلیلهای
عـقـلـی دربـاره تـوحید و خداشناسی و دفاع عقلانی از گزاره ها و
بـاورهـای دیـنی در برابر منکران و مادی گرایان, سبب شد که عقل
شـیـعی از آغاز به صورت جریانهای کلامی و فلسفی رشد یابد. البته
امـامـان(ع) به پیروی از آموزه های وحی و به عنوان تفسیر قرآن,
آن حقایق و مطالب ژرف عقلی را بیان کرده اند.

شـمـاری, مانند احمد امین مصری, خواسته اند گرایش عقلی و فلسفی
در مـیـان شـیـعه را به باطنی گری و معنویت گرایی شیعیان پیوند
دهـنـد و یا برتراند راسل, تعامل میان شیعیان و ایرانیان را به
عنوان علت یاد کرده است.۲۲

بـه بـاور استاد, این سخنان گزاف و از سرناآگاهی به فرهنگ شیعی
اسـت. گرایش عقلی و تفکر عقلی را امامان(ع) در میان پیروان خود
احـیـا کـردنـد. امامان(ع) در تفسیر آموزه های قرآن, احتجاجها,
خـطـابه ها, دعاها و احادیث, عالی ترین و دقیق ترین مسأل عقلی
و حکمی را ارأه کردند و شیعیان این سیره را تداوم بخشیدند.

هـمـه مـحققان اهل سنت اعتراف دارند که امام علی(ع) حکیم اصحاب
بود و عقل آن حضرت با عقل دیگر اصحاب, در خور قیاس نبود.
ابوعلی سینا می گوید:

(کان علی(ع) بین اصحاب محمد(ص) کالمعقول بین المحسوس).)۲۳

عـلـی(ع) مـیـان یاران رسول خدا مانند گوهر عقل, در میان اجسام
مادی, می درخشید.

بـه بـاور استاد, اگر سخنان علی(ع) نبود شاید برای همیشه معارف
عقلی قرآن بدون تفسیر می ماند.

در نـهج البلاغه, سخنان حضرت درباره ذات و صفات خدا, احدیت خدا,
اول و آخـر و پیدا و پنهان بودن خدا, حدوث و قدم جهان و…, در
اوج تفکر عقلی و فلسفی است.

صـدرالـمـتـالـهین که اندیشه هایش حکمت الهی را دگرگون کرد, از
سـخـنـان امـام علی(ع) اثر عمیق پذیرفته روش او در مسأل توحید
بـراسـاس استدلال ذات به ذات و از ذات بر صفات و افعال خداوند و
استدلال بر صرف الوجود بودن خدا, مبتنی بر سخنان آن حضرت در نهج
الـبـلاغـه اسـت. نـشـانـه ای از بـحثهای الهیات نهج البلاغه, در
کـتـابـهـای کسانی چونان: فارابی, بوعلی, ابن رشد و غزالی یافت
نمی شود.۲۴

به هر روی, در مجموعه های روایی, سخنان امامان(ع) درباره خرد و
خـردورزی, فـزون از شـمـار است. محدث بزرگ شیعی, کلینی در کتاب
اصـول کافی, نخستین باب را به ارزش عقل و دومین باب را به ارزش
عـلـم ویژه کرده و احادیث بسیاری را گردآورده است. برای نمونه,
صـدرالـمـتالهین در شرح اصول کافی, حدیث زیر را از امام علی(ع)
درباره عقل آورده و شرح کرده است:

(جبرئیل بر آدم(ع) فرود آمد, گفت:

ای آدم! مـن دستور دارم که تو را در انتخاب یکی از سه چیز آزاد
گذارم. یکی را برگزین و دو دیگر را رها کن.

آدم گفت: آن سه چیز کدامند؟

جبرئیل گفت: عقل و حیا و دین.

آدم گفت: من عقل را اختیار کردم.

جبرئیل حیا و دین را خطاب کرد و گفت:

بروید و عقل را به آدم واگذارید.

دیـن و حیا گفتند: ای جبرئیل! ما دستور داریم که همواره با عقل
همراه باشیم, هر کجا عقل باشد ما نیز خواهیم بود.

جبرئیل گفت: بر دستور خود باشید.)۲۵

صـدرالـمـتالهین در شرح آن, به این نکته اشاره می کند: ماموریت
دیـن و حیا در همراه بودن با عقل, امری تکوینی است, نه تشریعی.
یـعـنـی دیـن و حیا به مقتضای ذات و تکوین خود, چنین اند که با
عـقـل بـاشـنـد و بـی آن نـباشند. بر خلاف امور تشریعی, در امور
تـکـوینی جایی برای نافرمانی وجود ندارد, پس هر کجا (عقل) باشد
(دین) نیز خواهد بود.۲۶

تاکید و تکیه قرآن و احادیث بر کاربری اصیل و تعیین کننده عقل,
سـبـب شـد, مـسـلمانان از موضع دین به تفکر واندیشه های عقلی و
حـکـمـی اهـتـمـام ورزنـد. الـبته این رویکرد در تمام دوره های
تـاریـخـی, به گونه یکسان آشکار نبوده است; زیرا بیرون رفتن از
اعـتدال و پاگذاشتن نحله های فکری بر دو لبه تند روی و کند روی
عـقـلانـیت اسلامی را از هم گسسته, گاه از سوی گروهی گوهر دین در
عـقـلانـیت ویژه شده و گاه در واکنش با آن گروهی عقل را در عرصه
دیـنداری خود به تمام, پنهان داشته اند. ظهور عقل گرایی معتزلی
در سـده های دوم و سوم هجری و در برابر, بی مهری اشاعره به عقل
برآیند چنان تند روی و کند روی است.

نقش سببها و انگیزه های بیرونی در عقل گرایی اسلامی را نیز, نمی
شـود نـادیـده گرفت و انکار کرد. گسترش اسلام به سرزمینها و فتح
تـمـدنـها و رویارویی مسلمانان با فرهنگها و فلسفه های موجود و
مـبارزه آنها در عرصه فکری و فرهنگی با مسلمانان, سببهایی بوده
انـد که اندیشه وران اسلامی را به پیش گرفتن روش عقلی برانگیخته
اسـت. اگـر خـردگـرایـی معتزلی گاه به گزافکاری می گراید, باید
برخاسته از همین سببها و علتها دانست.

در تشیع تا قرن سوم, میان خردگرایان و نص گرایان اختلاف چندانی,
بـسـان اخـتـلاف و بگومگوی معتزلیان و ظاهرگرایان اهل سنت, دیده
نـمی شود; زیرا اعتدال متکلمان شیعی در کاربری عقل, بویژه حضور
امـامـان(ع) در کـنـار شـیـعـیـان از بـروز چـنان گزافکاریها و
درگـیـریـهـایـی کاست. اما از آغاز دوران غیبت, کم کم دو جریان
(کـلام) و (حدیث) و سپسها (اصولی) و (اخباری) با دو دیدگاه جدای
از هـم, انـگـاره هایی را در ناسازگاری (عقل) و (نقل) شکل داد,
ولـی ایـن امـر جـز در بـرهه هایی کوتاه, ناکام و بی پیرو بوده
است.

مـتفکر شهید, پیروزی نص گرایی اشاعره بر عقل گرایی معتزلیان در
مـیـان اهـل سنت را, ضربه ای بزرگ بر حیات تفکر عقلی می شمارد.

هـمچنین اخباری گری کم عمر و بی حاصل در میان شیعیان را, مسلکی
خطا و قرإتی نادرست از متون اسلامی می داند.۲۷

اسـتاد, در بسیاری از آثار خود به نقد این دیدگاه پرداخته است.
و نـیـز تـلاش ورزیده تا سند بودن و اعتبار عقل را در قلمرو دین
نشان دهد و عقل را به جایگاه اصلی اش بازگرداند.

نسبت عقل و دین

در تـفـکـر اسـلامـی, کسانی که بر وفاق و هم کنشی عقل و دین پای
فـشرده اند, دو جریان عمده را فرا روی دینداران قرار داده اند.
بـه واقـع در ایـن زمـیـنـه, بـا دو رهبرد اساسی روبه روییم که
عقلانیت حداقلی و عقلانیت حداکثری می توان نامید.

عـقلانیت حداقلی: منظور از عقلانیت حداقلی, دیدگاهی است که به کم
تـریـن کـاربـری عقل در قلمرو دین می اندیشد و دین و گزاره های
دیـنـی را جـزمـی می داند. عقل را به عنوان خادم و ابزار فهم و
بـرابـر کـنـنـده کـلـیات بر فروع, در ساحت دین جای می دهد. آن
انـدازه بـه عـقل حق نقش آفرینی می دهد که مفاهیم و دریافتها و
حـقـیـقتهای عقلی دین را تفسیر و بیان کند و فهم و درکی ژرف تر
از دیـن را در اخـتـیار گذارد. در قلمرو فقه نیز, این وظیفه ها
را بـر عهده عقل می داند: استنباط و اجتهاد حکم از کتاب و سنت,
بـازشـنـاسـی موضوع احکام, تعیین اعتبار منابع احکام, موازنه و
ارزیـابـی میان دلیلهای احکام در صورت ناسازگاری و مسألی دیگر
از این دست.

پـیـدایـی شـیـوه اجتهاد در علوم دینی مانند: فقه, کلام و تفسیر
مـرهـون ایـن عقلانیت است. تمامی فقیهان و متکلمان و مفسرانی که
در مـبـاحـث و مسأل علم, به اجتهاد و فهم اجتهادی از متون روی
آورده انـد, در نـظر و عمل بر همین نظرند. این گونه هم خوانی و
سازگاری میان عقل و دین نکته های جزئی تر در خود نهفته دارد که
بررسی و ارزیابی آن مجالی ویژه می طلبد.

عقلانیت حداکثری: عقلانیت حداکثری, دیدگاهی است که کاربری عقل را
تـا بـیـش ترین مرز ممکن و مجاز در قلمرو دین پیش می برد. ساحت
اصـلـی و مـراد جـدی دیـن را از دو راه: درون دینی و برون دینی
اثـبـات می کند و اموری که از این ساحت بیرون دانسته شوند, جزو
قلمرو عقل و واگذار به تصمیم و داوری عقلانی خواهند بود.

عـقلانیت حداکثری, جایگاه عقل را در فهم و تفسیر و تبیین و دفاع
عـقـلی از دین محترم می شمارد. افزون بر آن, جایگاه و حق دیگری
را بـرای عـقـل بـاور دارد: عـقل با اعتباری که از درون دین می
گـیرد, می تواند منبع قانونی و قانونگذار باشد, یعنی در مواردی
کـه مـنـابـع دیـنـی (کتاب و سنت) درباره قانون مورد نیاز ساکت
بـاشـنـد, عـقـل حـق دارد پاسخ گوی نیاز قانونی باشد. این گونه
قـانـونـها از دید شریعت نیز حجت و اعتبار دارند.۲۸ از این چشم
انـداز, عـقـل در راسـتـای دیـن قرار دارد و هر دو, دو رویه یک
حـقیقت و کامل کننده و یاری دهنده یکدیگر دانسته می شوند. همین
نـیز شیوه سازگاری و هماهنگی میان عقل و دین در این دیدگاه است
پـاره ای از دیـدگـاهـهای عقلانیت حداکثر را, به گونه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.