پاورپوینت کامل اصلاح و احیاء در فرهنگ اسلامی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اصلاح و احیاء در فرهنگ اسلامی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اصلاح و احیاء در فرهنگ اسلامی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اصلاح و احیاء در فرهنگ اسلامی ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint :

۱

در مقاله: (کالبدشکافی مفهوم اصلاحات در فرهنگ اسلامی) از مفهوم اصلاح سخن گفتیم و یادآور شدیم: اصلاح, تلاش, تکاپو, پویش و خیزشی همه سویه, فراگیر, گسترده و در برگیرنده همه زوایای زندگی اجتماعی و فردی امت اسلامی, برابر معیارهای اسلامی است.

به این نکته نیز اشاره داشتیم: گفت وگو در همه گونه های اصلاح, نقش آفرین و برای جامعه ما, کارساز و کارگشاست. با گفت وگو, اصلاح و گونه های آن, شناخته می شود, مرز اصلاح و افساد, نمایان می گردد و ابهامها از بین می رود, دیدگاههای قوی و برهانی, زمینه طرح می یابند و اصلاح گران از آن الگوی راه, حرکت و جهت گیری می گیرند.

ولی آنچه تا کنون در کانون توجه قرار دارد و در ادبیات سیاسی امروز, مجال طرح یافته است, مفهوم اجتماعی آن; یعنی به هنجار آوردن ناهنجاریها و اصلاح تباهیها, نارواییها و فسادها و کژیها است.

در این گفتار, همان گونه که در پایان مقاله (کالبدشکافی…) وعده دادیم برآنیم, بستگی و رابطه اصلاح, احیاء و امربه معروف و نهی از منکر و خدمت را بنمایانیم, تا شاید پاسخی باشد برای پاره ای از ابهام آفرینیها و شبهه افکنیها.

این بحث, از آن روی, اکنون جای طرح و پژوهش دارد که شماری تلاش می ورزند برای حرکتها و نهضتهای اجتماعی, سیاسی, دینی جهان اسلام بویژه در چند قرن اخیر, چهارچوبها و قالبهایی بسازند و آنها را در این قالبها و چهارچوبها بریزند و ادامه دهند و به نتیجه ای که می خواهند برسند.

در این تلاش, از اصلاح, احیاء, امربه معروف و نهی ازمنکر, معناهای خاصی ارائه شده و کسان و گروههایی اصلاح طلب نامیده شده و خود و حرکت آنان بزرگ جلوه داده شده است که برابر تعریف دقیق از اصلاح و اصلاح گری حرکت اینان و این گروهها, ارتجاعی و گردانندگان این جریانها افسادگر بوده اند, نه اصلاح گر.از دیگر سوی, کسان و گروههایی از دایره اصلاح طلبی خارج گردیده و یا حرکت و تلاش آنان کم رنگ جلوه داده شده که اصلاح طلب واقعی بوده اند.

ییا کسانی احیاءگر لقب داده شده و به بزرگ نمایی آنان, برای هدفهای خاص پرداخته شده است که با دقت و ژرف کاوی در معنای احیاء و احیاء گری, می بینیم که در این مقیاس نمی گنجند.

دائره امربه معروف و نهی از منکر, بسیار تنگ گرفته شده و این اصل بنیادین, ستم سوز, ستم برافکن و رهایی بخش انسانها از سیطره بیداد و پیرایش گر جامعه اسلامی از هر بدی و پلیدی, از جلوه افتاده و آن در مسائل عبادی محدود گردیده است.

در حالی که در آیات و روایات, پیامبران بزرگ و پیامبرعظیم الشأن اسلام(ص) و ائمه(ع) و اولیای خدا و بزرگان دین, اصلاح گر واحیاء کننده دین و آمر به معروف و ناهی از منکر خوانده شده اند, شماری از نویسندگان و به اصطلاح روشنفکران, کسانی را اصلاح گر و محیی دانسته و برشمرده اند که هماهنگی با هدفها و آرمانهای پیامبران بزرگ و ائمه اطهار ندارند; از این روی, ما در این نوشتار, به گونه خلاصه و فشرده,اصلاح, احیاء و امربه معروف و نهی از منکر را برابر معیارهای اسلامی, معنی می کنیم و الگوهایی را هم می شناسانیم. به این امید که این گام کوچک, پاره ای از ابهامها را برطرف سازد و ما را در برابر وارونه گوییها, کتمانها, تحریفها و غرض ورزیها, با نام: بررسی تاریخی, ارائه تحلیل نوین, جریان شناسی فکری فلسفی, بررسی و تحلیل جنبشهای اسلامی و اصلاح گرای و اصلاح طلبی در جهان اسلام و… هوشیار سازد و کسانی را مانند سِرسید احمد خان هندی, ملکم خان و از گروهها و فرقه ها و جریانها, مانند: وهّابیت و… را به عنوان شخصیتها و جریانها و گروههای اصلاح گر, بر ذهن و اندیشه جوانان و نسل نوخاسته ما بار نکنند و به جای الگوهای راستین, الگو

های دروغین را فراراه آنان قرار ندهند.

اصلاح گری در جهان اسلام, نشانه ها , ویژگیها و شاخصه هایی دارد که از دیگر حرکتها باز شناخته می شود, از جمله:

۱. مبارزه برابر با معیارهای اسلامی, با خودکامگی و استبداد.

۲. تلاش همه سویه در راه پیوند دین و سیاست.

۳. تلاش برای فراگیری دانشها و فنهای جدید.

۴. بازگشت به اسلام راستین و مبارزه با خرافات و پیرایه ها.

۵. ایمان و اعتقاد به مکتب.

۶. مبارزه با استعمار سیاسی, اقتصادی و فرهنگی .

۷. تلاش برای یگانگی و وحدت جهان اسلام.

۸. دمیدن روح جهاد به کالبد جامعه اسلامی.

۹. مبارزه با خودباختگی در برابر غرب.

و…

برابر معیارهای اسلامی و این هدفها و آرمانهاست که اصلاح گر بزرگ جهان اسلام, سیدجمال الدین اسدآبادی, با افکار و اندیشه های سِرسید احمدخان هندی که قهرمان اسلامی اصلاح درهند به شمار می رفت در افتاد. زیرا سیدجمال دید, سیداحمدخان سعی دارد مسائل ماوراء طبیعی را به نام و بهانه علم, توجیه طبیعی کند, از غیب و معقول تعبیر محسوس و مشهود ارائه دهد, معجزات را که در قرآن نص و صریح است, به شکلی رنگ عادی و طبیعی دهد, مفاهیم آسمانی قرآن را (زمینی) جلوه دهد و….۱

دکتر حمید عنایت, محقق و نویسنده معاصر می نویسد:

(اگر سید احمد خان,از اصلاح دین سخن می گفت, سید جمال, مسلمانان را از فریبکاری برخی مصلحان و خطرات افراط در اصلاح بر حذر می داشت. اگر سید احمدخان, ضرورت فراگرفتن اندیشه های نو را برای مسلمانان تاکید می کرد, سیدجمال بر این موضوع اصرار داشت که اعتقادات دینی, بیش از هر عامل دیگر, افراد انسان را به رفتار درست رهنمون می شود. و اگر سید احمدخان, مسلمانان را به پیروی از شیوه های نو در تربیت تشویق می کرد, سید جمال, این شیوه ها را طبعاً برای دین و قومیت مردم هند, زیان آور می دانست. بدین سان, سید جمال, که تا آن زمان به جانبداری از اندیشه ها و دانشهای نو, نامبردار شده بود, به هنگام اقامت در هند, در برابر متفکر نوخواهی چون سیداحمد خان, ناگزیر به پاسداری از عقائد و سنن قدیمی مسلمانان شهرت یافت. با این وصف, در این دوره نیز, از رأی پیشین خود, درباره ضرورت تحرک فکری دینی, روی بر نتافت.)۲

اصلاح و احیاء

واژه شناسان, حیات را ضدّ مرگ, و واژه احیاء را به زنده کردن و زندگانی بخشیدن, معنی کرده اند.۳

در آیات و روایات, حیات, مرحله های گوناگونی دارد: حیات گیاهی (حیات بخشیدن به طبیعت)۴ حیات حیوانی۵ (زنده کردن مردگان) حیات فکری, عقلانی و انسانی۶ (هدایت گمراهان) افزون بر این, در قرآن , گاه, حیات به معنای حیات جاودان جهان دیگر,۷ گاه به معنای علم و توانایی بی حدّ و اندازه, آمده است.۸

پاره ای از آیات قرآن, به چندگونه از حیات اشاره دارند, از باب نمونه:

(و من احیاها فکانما احیا النّاس جمیعاً)۹

هرکس به انسانی حیات بخشد, مثل این است که به همه مردم, حیات بخشیده است.

این آیه هم مصداق مادّی دارد, همانند نجات انسانی از غرق شدن, هم مصداق معنوی, همانند هدایت و راهنمایی انسانی و نجات او از فساد و گمراهی.

قرآن, پیروی از دستورهای پیامبر اسلام(ص) را مایه حیات مسلمانان می داند:

(یا ایّها الّذین آمنوا استجیبوا للّه و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم.)۱۰

ای مؤمنان! چون خدا و پیامبرش شما را به چیزی که به شما زندگی بخشد, فرا خوانند دعوت آنان را بپذیرید.

آیه شریفه, دعوت پیامبر اسلام(ص) را دعوت به سوی حیات می داند: حیات معنوی و مادی.دعوت به جهاد, ایمان, قرآن, و بهشت, به عنوان مصداقهایی از حیات به شمار می آیند نه به عنوان تنها عامل حیات, چنانکه شماری از مفسّران پنداشته اند. محدود ساختن مفهوم آیه شریفه به موردهای یاد شده درست نیست; بلکه هر اندیشه و دستور و برنامه ای که از اسلام سرچشمه بگیرد, حیات و زندگی می آفریند.نکته درخور یادآوری این که: آیه شریفه به کسانی که دین را تنها امری معنوی و خارج از عرصه زندگی اجتماعی پنداشته اند, پاسخ گفته و اعلام می دارد: دین به همه زوایای زندگی انسان, حرکت و حیات می بخشد.

برای روشن تر شدن مفهوم (احیاء) در فرهنگ اسلامی, نگاهی می افکنیم به چند روایت:

امام علی(ع) مردم را در گاه رویارویی و برخورد با کارهای زشت و ناپسند, به چند گروه تقسیم می کند و سپس می فرماید: آن که در برابر کارهای زشت و ناپسند و به دور از هنجارهای اجتماعی, هیچ گونه واکنشی نشان نمی دهد:

(فذلک میّت بین الاحیاء)۱۱

این چنین شخصی, مرده ای است در بین زنده ها.

در روایتی از آن حضرت می خوانیم: آن که صورت انسان دارد و قلبی بسان قلب حیوان, نه راه درست هدایت را می شناسد که از آن پیروی کند و نه گمراهی را که از آن دوری گزیند, مرده ای است در بین زندگان.۱۲

یا می فرماید:

(الکذاب و المیّت سواء, لانّ فضیله الحیّ علی المیّت الثقه به, فاذا لم یوثق بکلامه فقد بطلت حیاته.)۱۳

دروغ گو و مرده, بسان یکدیگرند; زیرا برتری مرده بر زنده به این است که به او, اعتماد شود. پس هنگامی که به سخن کسی اعتماد نشود, حیات او از دست رفته است.

امام, در گوناگون سخنان, دانش, عدالت, ذکر خدا, دین و توحید را مایه حیات می شمارد:

می فرماید:

(اکتسبوا العلم یکسبکم الحیاه)۱۴

علم فرا چنگ آورید, تا به حیات دست بیابید.

ییا می فرماید:

(العدل حیاه)۱۵

یا می فرماید:

(الذکر نورُ العقل وحیاه النفوس و جَلاءُ الصدور.)۱۶

ذکر خدا, روشنی عقل است و زندگی نَفْسها و پرواز سینه ها.

یا می فرماید:

(لاحیاه الاّ بالدّین….)۱۷

زندگانی نیست مگر به دین.

یا می فرماید:

(التوحید حیوه النفس.)۱۸

ییگانه دانستن حق تعالی, حیات حقیقی نفس است.

یا می فرماید:

(صحبه الولی اللّبیب حیاه الرّوح.)۱۹

همنشینی با دوست عاقل, زندگانی روح است.

یا می فرماید:

(معاشره ذَوی الفضائل حیوه القلوب.)۲۰

نشست و برخاست با صاحبان فضائل, زندگی دلهاست.

یا می فرماید:

(مجالسه الحکماء حیاه العقول وشفاء النفوس.)۲۱

همنشینی با حکیمان [صاحبان علم و عمل] حیات عقلها و شفای نفسهاست.

حضرت, در برابر, فقر بی دینی, نادانی, پیروی از هوای نفس و… را مرگ نام می نهد:

(الفقر موت الاکبر.)۲۲

(الفقر من الدین موت الاحمر.)۲۳

(الجاهل میت وان کان حیّا)۲۴

(من امات شهوته احیی مروته.)۲۵

و هشیار ترین و برترین مردم را کسانی دانسته است که: سببها و باعثهایی را که مایه حیات انسان می گردند, زنده گردانند و با باعثها و سببهایی که مرگ معنوی انسانها را در پی دارند, به ستیزی همه سویه بپردازند.۲۶ بر همین اساس, آن بزرگوار, بهترین حاکم را حاکمی می داند که با ستم مبارزه و به احیای عدل بپردازد۲۷, چرا که:

(عدل السلطان حیاه الرّعیه وصلاح البریّه.)۲۸

عدالت حاکم, مایه حیات و صلاح مردم است.

ییا فرموده: عدالت, مایه حیات احکام دین است:

(العدل, حیاه الاحکام.)۲۹

حضرت درباره امام زمان می فرماید:

(فیریکم کیف عدل السیره ویحیی میته الکتاب والسّنه.)۳۰

او عدالت را نشان شما خواهد داد که چگونه است و احکام قرآن و شیوه پیامبر(ص) را زنده خواهد کرد.

از امام رضا(ع) نقل شده که فرمود:

(رحم اللّه عبداً احیا امرنا.

فقلت کیف یحیی امرکم؟

قال: یتعلم علومنا ویعلّمها النّاس فانّ النّاس لو علموا محاسن کلامنا لاتبّعونا.)۳۱

خدا رحمت کند بنده ای را که امر ما را [ولایت] زنده کند.

راوی می گوید گفتم: چگونه امر شما را زنده کند.

فرمود: علوم ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزاند. اگر مردم, زیباییهای سخنان ما را بدانند ما را پیروی خواهند کرد.

از آیات و روایات یاد شده, می توان نتیجه گرفت: حیات, به معنای جان بخشیدن به کالبد بی جان و بی روح است. از حیات گیاه تا حیات عقلانی و معنوی.

مقصود از احیای دین

ممکن است گفته شود: دین از آن جهت که دین است و فرستاده خداوند, نیازی به احیاء ندارد تا ما وظیفه داشته باشیم به احیای آن بپردازیم. بالاتر, براساس آیه شریفه: (یا ایّها الّذین آمنوا استجیبوا للّه وللرّسول اذا دعاکم لما یحییکم) این دین است که به ما انسانها حیات و زندگی می دهد, نه این که ما به دین حیات ببخشیم.

با توجه به سخن بالا, احیای دین به چه معناست؟

در پاسخ این پرسش می گوییم: درست است که دین زنده کننده ماست, ولی ما نیز وظیفه داریم که زنده کننده دین باشیم; این دو, ناسازگار با یکدیگر نیستند. همان گونه که آب, مایه حیات جسمانی ماست, ما نیز وظیفه داریم آب را از باعثها و سببهای آلودگی, که حیات آن را به خطر می اندازد, جلوگیری کنیم و تلاش ورزیم آن را سالم و پاک نگه داریم.

بله, دین حیات بخش است و هدف از رسالت پیامبران نیز, زنده کردن انسانها و جامعه های انسانی است, ولی چه بسا دین نیز, بر اثر سببها و باعثهایی دچار آلودگی و ناپاکی گردد. گاه احیاگر احساس می کند, دین در میان مردم به, چیزهایی بیگانه از دین در آمیخته و یا تحریف در آن راه یافته است و از درون, آفتها و خوره ها, آن را می کاهند و نَزار می سازند. در این هنگام, احیاگر, به احیاگری می پردازد و دین را از زواید می پیراید و با تحریف گران به مبارزه بر می خیزد و فرا یافته ها و آموزه های دینی را روشن می کند. گاه پاره ای از معارف و آموزه های دینی, در گردش روزگار, فراموش می شوند که احیاگر به تلاش بر می خیزد و آنچه را فراموش شده, فرا یاد می آورد.

دین اگر همگام با زمان به نیازهای جامعه پاسخ نگوید, بی گمان نفوذ و جایگاه واقعی خود را از دست خواهد داد.

احیاگر, با آگاهی از زمان و شناخت درست (حوادث واقعه), به دریافت و درآوردن احکام مورد نیاز جامعه, از منابع دینی می پردازد. احیای دین در این جا, به معنای همراه شدن با زمان و شناخت نیازهای بشری و بیرون آوردن حکم آن نیازها از دل نصوص دینی و منابع اسلامی است.۳۲

افزون بر این, در آیات و روایات, هم دین مایه حیات و زندگی دانسته شده است و هم مسلمانان به احیای دین امر شده اند.

به پاره ای از آیات و روایاتی که بر این معنا دلالت داشت, در همین مقاله اشاره کردیم و در این جا, تنها به یک نمونه بسنده می کنیم:

علی(ع) در آخرین خطبه خود که مردم را برای جنگ با معاویه آماده می کرد, با آهی سوزان از شهادت یاران باوفای خود, همچون: عمّار, ابن تیهان, ذوالشهادتین, شهیدان پیکار صفین یاد کرد و از آنان, با عنوان احیاگران سنّت و شریعت و ستیزندگان با بدعت نام برد:

(اوه علی اخوانی الّذین تلوُوا القرآن فاحکموه وتدبّروا الفرض فاقاموه, احیوا السّنه واماتوا البدعه.)۳۳

آه چقدر متأسفم بر درگذشت برادرانم, برادرانی که قرآن را خواندند, و در حفظ آن کوشیدند, واجب را به پاداشتند, پس از آن که در آن اندیشیدند, سنّت را زنده کردند و بدعت را میراندند.

در همین خطبه علی(ع) از عمالقه و فراعنه و حاکمان ستم, به عنوان کسانی که سنتهای پیامبران را میرانده و سنتهای ستمگران را زنده کردند, یاد کرده است.

براین اساس, اشکالی ندارد که ما وظیفه داشته باشیم, دین را احیا کنیم, دینی که خود, زنده کننده ماست.

احیای مسلمانان

گاه مسلمانان دچار سستی و رخوت می گردند, از اخلاق اسلامی, دانش و بینش فاصله می گیرند. در این هنگام, احیاگران با هدف احیای دینداران به پا می خیزند. قیام و نهضت سید جمال الدین اسدآبادی, از این گونه احیاگران بود. هر چند, هیچ گاه نمی شود کسی برای احیای دینداران و تواناسازی روحیه دینی آنان به پا خیزد, ولی در اصل تفکر دینی سخنی نگوید و نظری نداشته باشد; زیرا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ یک را بدون دیگری نمی توان به سامان رساند. امّا گاهی تأکید بر یک بعد, بیش تر است و گاه تأکید بر سویی دیگر.

استاد شهید مرتضی مطهّری, جنبشهای اصلاحی در جهان اسلام را نوعی بیدارسازی و تجدید حیات در جهان اسلام می شمارد; چرا که مصلحان دردهای اجتماعی مسلمانان را بازگو کرده و راه اصلاح و چاره جویی را نیز نشان می دهند.۳۴

همسان و نزدیک, یا دور و ناسان

براساس آنچه در مفهوم و کاربرد واژه اصلاح و احیاء بیان کردیم, تا اندازه ای روشن شد که این دو واژه در فرهنگ اسلامی, معنایی نزدیک به یکدیگر دارند. در متون دینی, از پیامبر(ص) و علی و دیگر ائمه(ع) به عنوان مصلح و محیی, هر دو, یاد شده است.

همان گونه که (احیاء) گاه فکری و دینی است و گاه اجتماعی, اصلاح نیز, گاه فکری و دینی است و گاه اجتماعی.

اگر دین به خرافه ها و پیرایه هایی آمیخته شد, یا تفسیرهای نادرستی از پاره ای آموزه های آن در جامعه رواج پیدا کرد و یا اگر بخشی از دین مسخ شد و یا در بوته فراموشی قرار گرفت, کسی که به خرافه زدایی بپردازد و نارواها را بپیراید, هر دو عنوان بر او صادق است: هم محیی و هم مصلح اگر جامعه ای از دانش و بینش و اخلاق اسلامی دور بیفتد و فاصله بگیرد, باید به مسیر درست برگردانده شود. کسانی که در این راه به تکاپو پردازند و با ناهنجاریهای اجتماعی به رویارویی برخیزند و علیه فقر, فساد, ستم و بی عدالتی قد برافرازند, برابر روایات رسیده از معصومان(ع) هم اصلاح گرند و هم احیاکننده.

از باب نمونه: همان گونه که عدالت مایه حیات مردم, دانسته شد, مایه اصلاح آنان نیز به شمار آمده است:

(الرّعیّه لایصلحها الاّ العدل.)۳۵

مردم را اصلاح نمی کند, مگر عدالت.

یا:

(فی العدل صلاح البریّه.)۳۶

صلاح مردم در عدالت است.

ممکن است عدالت حاکمان مراد باشد, همان گونه که در روایت دیگری آمده است۳۷ و یا رفتار مردمان, به عدالت در میان خود باشد. در هر صورت در این روایات, عدالت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.