پاورپوینت کامل امام علی(ع) و راهکارهای اصلاح معرفت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام علی(ع) و راهکارهای اصلاح معرفت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام علی(ع) و راهکارهای اصلاح معرفت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام علی(ع) و راهکارهای اصلاح معرفت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱
معرفت, به معنای بازتاب تجزیه و تحلیل واقعیتها در ذهن انسان, به همان گونه که هست۱, و یا به معنای حالتی که شناسنده را به سکون وا می دارد۲, حال چه از راه حسّ به دست آمده باشد, یا از راه عقل۳, مقوله ای است که گونه پیوند انسان با جهان و جامعه را روشن می کند و عامل اصلی شکل گیری ایمان و معیار شناخت حق و باطل و راه گشای فهم قانونهای حاکم بر هستی است.۴
جایگاه ویژه معرفت در حیات معقول آدمی, سبب شده است, تا چیستی و چگونگی آن همیشه مورد نقض و ابرام قرار گیرد و رفته رفته نظریه های گوناگون معرفت و شناخت پدیدار شود. نظریه هایی که درباره مبادی معرفت انسانی و طبیعت آن و مصدر و ارزش و حدود آن و پیوند شناسنده و موضوع شناخت بحث می کنند و تاریخ آنها در جهان غرب به عصر یونان باستان و دوران حکیمانی چون: سقراط, افلاطون, ارسطو و پارمنیدس برمی گردد و پس از گذشت سده های میانه به دست جان لاک, در آستانه چالشهای اساسی و دقیق قرار گرفت و در جهان اسلام, ابن تیمیه, عبدالجبار همدانی, باقلانی, فخررازی و ایجی از جمله کسانی بوده اند که در این راستا گام برداشته و راههای پرپیچ و خم شکل گیری معرفت در نهاد ناآرام آدم را در نوردیده اند.
از آن جا که معرفت, اثر بنیادین و انکارناپذیر بر جهت گیری انسان در جهان و پردازش جهان بینی او می گذارد, لازم است از یک ساختار منطقی و دقیق برخوردار باشد و همه بحثهای پایه ای آن به دقت مورد کندوکاو قرار گیرد و نمی توان برای رسیدن به آن از سیستمهای معرفتی ناراست یا ناسازگار استفاده کرد. به همین دلیل, شایسته است همه زوایای این بحث از جمله منابع و بازدارنده ها و نیز راههای اصلاح آن که در این مقاله در کانون توجه ماست, از دیدگاه قرآن و پیشوایان دین به بوته ارزیابی قرار گیرد. در همین راستا,ما بر آن شدیم تا با استناد به سخنانی که از امام علی(ع) به دست ما رسیده است, ضمن کندوکاو در سرچشمه ها و مواد معرفت, راههای اصلاح آن را بررسی کنیم و دستاوردهای آن را در سالی که با نام نامی او نامگذاری شده است, به جویندگان زلال معرفت تقدیم بداریم; چرا که اصلاح روشهای تفکر و کوشش برای یکدست کردن آن, بایسته و حرکتی است بنیادین و سرنوشت ساز و می تواند کلید حل جنبه های گوناگون بحران کنونی و یکی از مهم ترین پایه های تجدید حیات رشد یابنده دینی ما باشد. این حرکت می تواند اندیشه ها را به باز تولید اراده و قدرت برای تج
دید روشهای فهم و تفقّه در دین و دنیا و ارزیابی حیات بر پایه اندیشه های کلان و واقع گرایانه توانا سازد.
در نگاه امام علی(ع) انسان در ذات, شناسنده و دوستدار معرفت است و با چیزهایی که نمی داند دشمنی می ورزد.۵ علم و معرفت هر عذری را بر بهانه جویان می بندد و شناخت حاصل از دانش, نوعی (دین) است و باید به آن گردن نهاد۶ و لازم است انسان پیش از آن که بوته های معرفت خشک شود ومنبع و اهل آن از دست برود, به سوی آن بشتابد۷ و آنی از اندیشیدن باز نماند و از راه تفکر و اندیشه ورزی به آگاهی دست یابد. ۸ انسان مؤمن, وظیفه دارد به دنبال حکمت و فرزانگی باشد و آن را از هر راهی که شده به دست آورد.۹ چون هیچ حرکتی نیست جز این که انسان در راستای آن به معرفتی نیازمند است۱۰ و اساس فلسفه بعثت نیز دگرگونی معرفتی انسان و جابه جایی از لایه های پایین و لایه های سطحی آن, به لایه های بالا و لایه های ژرف تر آن است.
انسان, وقتی به کمال خود می رسد که بتواند از راه ضدّ, ندّ را بشناسد۱۱ و توانایی فهم حق و باطل را دانسته باشد و همانندی حق و باطل او را نفریبد و بتواند در پرتو تابش چراغ یقین خود عمل کند۱۲ و در پرتو آن هدایت شود. ولی همه انسانها به بالاترین حد معرفت دست نمی یابند, بلکه عموم معرفتهای ما امری نسبی است و ادعای رسیدن به فرجام و پایان معرفت, عین بی خردی است.۱۳ پس کمال عقل این است که انسان به جهل خود در کشف حقیقتها, اقرار داشته باشد۱۴ و به فرزند خودش حسن بن علی یادآور می شود:
(اگر چیزی بر تو مشکل شد, آن را بر نادانی خود حمل کن;زیرا تو در آغاز آفرینشت, نادان بودی بعد دانا شدی و چه بسیار است چیزی که تو به آن نادانی و اندیشه ات در آن سرگردان بود, و بیناییت در آن گمراه است و سپس از آن, به آن بینا گردی.)۱۵
اخلاق علمی مورد نظر امام علی(ع) ایجاب می کند که انسان از چیزی که به آن چیرگی ندارد, خبر ندهد.۱۶ و پرسش او باید به منظور فهمیدن باشد نه برای خرده گیری.۱۷
سرچشمه های معرفت
از دیرباز, سرچشمه های معرفت مورد توجه معرفت شناسان قرار گرفته است. شماری از فلاسفه و صاحب نظران, تنها حس را و شماری افزون بر حس, عقل را و شماری وحی و شهود را هم, از جمله سرچشمه های معرفت دانسته اند, آنچه از مطالعه سخنان و خطبه های امام علی(ع) به دست می آید, نشان می دهد که به طور کلی امام خردورزی, تجربه, طبیعت, تاریخ, سنت نبوی و نیز سنت های درست و مولّد پیشینیان را در شمار منبعها و سرچشمه های معرفت آورده است.
۱. خردورزی:از نظر امام علی(ع) تفکر و اندیشه ورزی, مایه آگاهی دل انسان است ۱۸ و به همین دلیل, هیچ علمی را چون اندیشه ورزی, والا و ارزش مند نمی داند.۱۹
امام, شناخت عقلی را مقدم بر شناخت حسی می داند و تفکر عقلی و اعمال رویه و استدلال عقلی را مانند دیدن با چشم نمی داند; زیرا از نظر ایشان, چشم گزارشها را درست نمی رساند و آنچه را که در جهان خارج است, به درستی در نمی یابد.۲۰ پس حس گرایی, مفهوم واقعیت را به جهان حس شدنی و آشکار محدود می کند و این امر سبب می شود تا قلمرو تجربه معنوی درونی انسان مخدوش شود.
بر این اساس, انسان با منطق حسّ, جهان شناسی کامل نخواهد داشت, ولی سَکالش و اندیشیدن عقلی در صورت خالص بودن استدلال آن از اندیشه های نادرست, نه در دریافت واقعیتهای جهان کوتاهی می ورزد و نه در گزارش آن به انسان. سرّ این که منطق عقل بر منطق احساس مقدم است, این است که جهان طبیعت, به عالم غیب استناد دارد و تا عالم غیب به خوبی درک نشود, جهان ماده ادراک نخواهد شد.
امام, عقل را مرکب دانش۲۱ و پیشوای اندیشه و اندیشه را پیشوای قلب و قلب را پیشوای حسّها و حسّها را پیشوای اعضا می داند.۲۲ و صاحبان عقل را به ژرف اندیشی در پدیده های زمینی و آسمانی فرا می خواند و مسأله را به وجود خود انسان و حالتها و چگونگیهای روحی و جسمی او می کشاند و می فرماید:
(با خرد, ژرفای قلب را بیرون می توان کشید و با حکمت ژرفای عقل را.)۲۳
و می فرماید:
(از ندانستن عقل و نداشتن دین گذشت نکنم, زیرا در بی دینی امنیت نیست و زندگی در هراس گوارا نباشد و نبودن عقل نبودن زندگانی است, بی خرد جز مرده ای نیست.)۲۴
۲. تجربه: امام علی(ع) به شناخت تجربی و هستی اهمیت فراوان می دهد و جایگاه آن را چنین بیان می فرماید:
(کسی که به علم خود عمل نکند, به مرز دانایی دست نیافته است.)۲۵
یا:
(علم رشد است برای کسی که به آن عمل کند.)۲۶
یا:
(عقل غریزه ای است که با علم و تجربه ها فزونی می یابد.)۲۷
و دستیابی به عقلانیت برتر را با حفظ تجربه و کارآموزی و آزمایش, شدنی می داند.۲۸ و حفظ و نگهداری تجربه را کامیابی برای انسان به حساب می آورد.۲۹
۳. دل: منظور از دل ابزار درونی است که دریافت حضوری و شهودی از جهان را برای انسان ممکن می سازد و منشأ پیدایش عرفان و معارف عارفانه انسان است از نظر امام عارفان, برترین نوع معرفت در دل و جان آدمی به وجود می آید.۳۰ و می فرماید:
(دل مرد خردمند را دیده ای است که بدان پایان کار خویش نگرد و به ژرفی و بلندی آن را بَرَد.)۳۱
و در وصف آفرینش انسان می گوید:
(خدا انسان را دلی داد فراگیر و زبانی در خور تعبیر و دیده ای نگرنده و بصیر تا دریابد و بپذیرد.)۳۲
حفظ معرفتهای راستین آدمی از وظیفه های دل است, ولی داشته های حکیمانه دل را ضدهایی تهدید می کنند۳۳ به همین دلیل, احیای دل, سخت مورد توجه امیرمؤمنان(ع) قرار گرفته است و حکمت را مایه حیات و بینایی دل می داند ۳۴ ومی فرماید:
(این دلها همچون (تن ) ها به ستوه آیند, پس برای راحت آن سخنان تازه حکمت باید.)۳۵
و می فرماید:
(سفاهت و فریب در دل عالم نیست.)۳۶
امام, خودنمایی در بحث و ستیزه گری را مایه بیماری و هلاکت دل می داند.۳۷
۴. دین: داده های وحی که در متنهای دینی جلوه گر شده اند, از سرچشمه های معرفتی بشمارند. احکام و داوریهای دین در باب حقیقت, کلی و جامع هستند و در انسان هم پرسش برمی انگیزانند و هم به پرسشها پاسخ می دهند و در یک جریان روبه رشد, دین یک دیدگاه یک پارچه و منظم از هستی و جایگاه انسان در پهنه وجود را در اختیار قرار می دهد, به شرط این که انسان نسبت به داده های دین, ایمان بیاورد و دین به درون انسان راه یابد و در لایه های وجودی او باقی نماند.امام علی دین اسلام را برهان برای کسی می داند که جویا و خواهان برهان است و نوری درخشان برای انسانی که در جست وجوی روشنایی است۳۸ و پیامبر اسلام را برافروزنده شعله ای معرفی می کند که جوینده می تواند با آن چراغ دانش را بیفروزد.۳۹
البته اسلام ناب, می تواند سرچشمه معرفتی باشد, نه اسلامی که دستخوش تحریف شده باشد.این آیین الهی, همانند ادیان دیگر, از همان ابتدا, آماج یورشها قرار گرفت و دستان پلیدی کوشیدند داده های آن را از حوزه معرفت انسانی خارج کنند:
(آنها به نام دین به هوای خود عمل می کردند و به وسیله آن به خواسته های دنیوی خود دست می یافتند.)۴۰
از روزگاری سخن به میان می آورد که مردم اسلام را از حقیقت آن می پردازند, همانند ظرفی که واژگون کنند و آن را از آنچه درون آن قرار دارد, تهی سازند.۴۱
۵. طبیعت: نظام طبیعت یا جهان وپدیده های خارجی که مستقل از ذهن انسان وجود دارد, از سرچشمه های معرفت هستند و درنگ در آنها می تواند سرچشمه پیدایش دانشها و معرفتهای گوناگون باشد.
طبیعت در کلام علی(ع) کارگاه صانع بی همتا و در برگیرنده معنی و پیامی معنوی است.طبیعت, این پیام را از پیاپی بودن رویدادها و فرآیندها و همسازیها, اشکالی, حرکتها و نمادهایش و گاه بودنی که برای جلوه های گوناگون مبدأ کل دارد, به دست می دهد و رابطه انسان با آن, پیوند و بستگی با خداست و برای شناخت خدا باید به سراغ شناخت طبیعت رفت.
حیات طبیعت, در برگیرنده هماهنگی و نظم فراگیر و تخلف ناپذیر است و زیبایی سحرکننده آن اثری باطنی بر بیننده می گذارد و انسان را متوجه باطن خویش می سازد.
درنگ در طبیعت و پدیده های طبیعی: ستارگان, کوهها, دریاها, مرغان هوا و خزندگان و چرندگان در سخنان امام علی موج می زند.۴۲ امام طبیعت را یک جریان تحول و در عین حال قابل فهم می دانست و برخکان آن را تنها با دیدن تمام و کامل آنها امکان پذیر می یافت و نظری تاییدآمیز به طبیعت داشت. کنجکاوی امام همه امور طبیعی را از آدم و عالم در برمی گیرد. از سویی در خصوص انسان می فرماید:
(از آدمی شگفتی گیرید, با پیه می نگرد و با گوشت سخن می گوید و با استخوان می شنود و از شکافی دم برمی آورد.)۴۳
و از سوی دیگر او شگفت زده است از آفرینش آسمان, ستارگان, ماه, خورشید, رفت وآمد شب و روز, وزش باد, استواری کوهها و آبزیان ۴۴ و سپاسگزار دانایی خداوند است:
(بر آنچه پلک چشمها دزدیده می بیند و آنچه پرده های دل آن را می پوشد واعماق غیب آن را نهان دارد و آنچه درون لانه های تابستانی مورچگان است و در زمستان جای خزندگان و آواز نرم گامها و جایی که میوه در آن است درون غلاف شکوفه ها و نهان جای ددان در سُمج کوهها و بیابانها و جایی که ریشه ها پنهانند در ساق و پوست درختها و جای برون آمدن برگها از شاخه ها و فروریختنگاه نطفه از پشت مردان و برخاستن ابرها و به هم پیوستن آنان و فرو ریختن قطره های باران و آنچه گردبادها به دامن خود بردارد و براندازد و باران با سیلهای خود نابود سازد. و شناکنان رفتن ریشه رستنیها در پشته های ریگزاران و آن جا که پرندگانند در بلندجاها از فراز کوهساران و نغمه دلپذیر که مرغها در آشیانه های تاریک سرداده اند و آنچه صدفها درون خود گرد آورده اند و موجهای دریا در دامن خویش پرورده اند, و آنچه تاریکی شب پوشانده یا آفتاب چاشتگاهی بر آن تابیده.)۴۵
بر این اساس بی دلیل نیست که امام دانشِ سرچشمه گرفته و برخاسته از طبیعت را بر دانش شنیداری و نقل شده برتری می دهد و می گوید:
(دانش دو گونه است: در طبیعت سرشته, و به گوش هشته,و به گوش هشته سود ندهد اگر در طبیعت سرشته نبود.)۴۶
طرحِ مسأله طبیعت به عنوان یکی از سرچشمه های معرفت از سوی امام علی(ع) با توجه به فرق و ناسانی که میان دانش برآمده از طبیعت, که از ثبات و اصل همگونی برخوردار است, و دانشهای انسانی که دگرگونی پذیرند, نشانگر این نکته است که امام افزون بر این که به ثابت بودن اصل حاکم بر دانشهای انسانی و اجتماعی, همانند علوم طبیعی باور دارد, دادوستد این دوگونه دانش را نیز در راستای اختلافهای معرفتی غیر درخور انکار می داند; یعنی اصلاح علوم انسانی و معارف اجتماعی, وقتی ممکن است که انسان توانایی در پیوستن تکوین و تشریع و انسان و طبیعت را داشته باشد. اعتبار دانشهای اجتماعی, به میزان استواری راستین مبانی آن بستگی دارد. پس انسان, با دو وجه از معرفت علمی روبه رو نیست, بلکه در کل از یک معرفت برخوردار است, معرفتی که جامع دین و طبیعت و عالم و آدم است. رازهای نهفته در طبیعت, برای روان آدمی پرجاذبه است و کشف این رازها آن را سرمست معنویات می کند, چون زیبایی و راز آلودگی طبیعت, بازتاب مستقیم جمال و جلال الهی است. طبیعت, در یک کلمه, کارگاه خداست, کارگاهی که می توان در آن شاهکارهای هنر الهی را به تماشا نشست.
طبیعت, در حکمت علوی در برگیرنده نظام هماهنگ است و مطالعه پدیده های طبیعی از وجود این هماهنگی حاکم بر کل نظامهای گیتی پرده برمی دارد. قانونهای طبیعت, چیزی جز قانونهای خداوند برای جهان تکوین نیستند و تشریع و تکوین, در این مجال, به هم می رسند. بر این اساس, طبیعت در برابر حقیقت فوق طبیعی خداوند, پیرو است و انسان نیز باید در برابر قانونهای آن پیرو باشد.
امام, طبیعت را در چگونگی شکل گیری فهم و معرفت انسان, امری اثرگذار می داند و دلیل کژاندیشی مردم بصره را شوری آب و بدبویی خاک و نزدیکی به آب و دوری از آسمان می داند.۴۷ و خطاب به آنان می گوید:
(سرزمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است. عقلهای شما سُست و افکار شما سفیهانه است.)۴۸
۶. تاریخ: تاریخ در یک جمله, علم شدن انسان و تنها دلیل دلبستگی او به گذشته است, تا بتواند با بهره گیری از درسهای آن, نسبت به حال بینش بیابد و به آینده نگاهی بیفکند.
قومی که تاریخ ندارد, دانایی و تجربه لازم را برای حضور در عرصه های مختلف حیات ندارد. آگاهی به فراز و فرود تاریخ, آگاهی به پیامدهای رفتار و حرکت انسان و جامعه, در متن زندگی است.
امام علی(ع) در نامه ها و خطبه های خود, انسان را به درنگ در فلسفه حاکم بر تاریخ فرا می خواند و خود به منظور بهره گیری از تاریخ به عنوان منبع شناخت کلی و فلسفی, بسیار به درنگ و مطالعه پرداخته است.
امام در وصیت به فرزندش, حسن بن علی, می فرماید:
(پسرکم! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده اند, نزیسته ام; امّا در کارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتهاشان اندیشیده و در آنچه از آنان مانده, رفته و دیده ام, تا چون یکی از ایشان گردیده ام, بلکه با آگاهی از کارهاشان به دست آورده ام, گویی چنان است که با نخستین, تا پسینشان به سر برده ام. پس آنچه دیدم, روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم و برای تو از هر چیز زبده آن را جدا ساختم و نیکویی آن را برایت جست وجو کردم و آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور انداختم.)۴۹
امام, تفکر فلسفی تازه ای در باب تاریخ ارائه می دهد و آن جُستن سبب وعلت رخدادهای تاریخی و بیان و روشنگری آن است که در جهان غرب, از نیمه دوم قرن نوزدهم مطرح شد.
امام, تاریخ را از یک سو دستاورد جامعه انسانی و از دیگر سوی نمایانگر خواست خدا می داند و شرایط اقلیمی و اجتماعی را در چگونگی شکل گیری تاریخ, اثرگذار می داند و بهترین گونه معرفتی را که انسان می تواند از گذر تاریخ به دست آورد, گذر از غفلت, به خودشناسی است. برای دریافت این مهم از تاریخ است که می فرماید:
(بندگان خدا! روزگار بر آیندگان چنان گذرد که بر گذشتگان باز نگردد آنچه گذشت از آن و نمانَد چیزی در آن جاودان. پایان کارش با آغاز آن یکسان, سختیهای آن بر یکدیگر سبقت جویان, و هر یک دیگر را پشتیبان.)۵۰
پس مطالعه تاریخ می تواند ما را اندکی از خودخواهیها بیرون آورد. خودخواهیهایی که امتهای گذشته را در هم شکسته است.۵۱ فهم تاریخ برای انسان این مجال را فراهم می سازد که بفهمد انسانهای امروز تافته جدابافته ای نیستند و سرنوشت اینان نمی تواند از هر جهت ناسان با پیشینیان باشد.
۷. سنتها: سنت به میراثی گفته می شود که از نسلهای پیشین باقی می ماند و فرق آن با تاریخ در این است که تاریخ دربردارنده رخدادهایی است که در ظرف زمانهای گذشته اتفاق افتاده و می توان گزارشهایی از آن را ثبت کرد و در اختیار نسلهای بعدی گذاشت, ولی سنت دارای مفهوم فرهنگی است و به میراثی گفته می شود که تا عصر کنونی باقی مانده است.سنت وجه جداشدگی جامعه انسان با حیوان است. سنت انسان را از حیات محدود و غریزی فرا می برد. از این روی, بستر فرهنگ و استوار و برپادارنده مدنیت است. بدون سنت, بویژه سنتهای زایشگر, تکامل اجتماعی ممکن نیست, چون تکامل از انباشت تجربه ها و رسوب آزمایشهای تک تک انسانهای جامعه فراهم می شود. سنت در بیان امام علی, افزون بر سنتهای اجتماعی که به وسیله پیامبران الهی به وجود آمده اند و دارای ویژگیهای اثربخش هستند, مواردی را هم که به وسیله خود جامعه به وجود آمده اند و در شمار سنتهای سازنده و مفید به حساب می آیند, در برمی گیرد.
امام سنت را به عنوان عامل سدّ کننده حال و مصادره کننده آینده مطرح نمی کند. او, با بهره گیری از روش شناسی و پایه گذاری معرفت اسلامی, از سنت به عنوان عامل رشددهنده و فرا زمانی و فرا مکانی, استفاده می کند و توجه ما را به مطالعه همه این سنتها به عنوان یکی از سرچشمه های غنی معرفتی جلب می کند و یادآور می شود: رویدادهای امروزین جامعه همان سرنوشت امتهاست که تکرار می شود.۵۲
امام از کاردانان و آگاهان می خواهد تا با سنتهای کهن آشنا شوند و سنتهای برتر و شایسته پیشینیان, روشهای پسندیده, آثار پیامبران, و واجباتی را که در کتاب خداست,۵۳ به پا داشته باشند و از پیشوایان الگو بگیرند.
در جای دیگر, سنت را از پایه های یقین می داند و می فرماید:
(یقین چهار شعبه است: بینایی زیرکانه, دریافت عالمانه, پندگیری از گذشته و رفتن به سنت پیشینیان.)۵۴
منظور امام از سنت در این جا, همان سنتهای درست و اثربخش جامعه است که حرکت انسان را به سمت وسوی کمال و یقین امکان پذیر می سازد.
سنتهای سازنده و حیات بخش, با توجه به جایگاهی که در ساختار فرهنگ جامعه دارند, از سوی ناصالحان, همیشه و همه گاه تهدید می شوند و به همین دلیل به حامی نیاز دارند. تحلیل شماری از بدعت گرایان این بوده است که سنت گرایی دستاورد ادوار گذشته است و روزگاری که انسان به دنبال ثبات جویی بوده است. اینان, سنت پرستی را تمسک به کشتی شکسته گذشته می دانند. ولی امام با توجه به برداشتی که از سنت دارد و آن را همراه با تعادل و قابل دفاع می داند. می فرماید:
(اگر باغ سنتها به خود رها شود, گیاههای هرزه بدعت, از کنار وگوشه می رویند, پیچکهای بدعت تنه برومند سنتها را کم کم در خود می پوشانند و گلوگاه زندگی آن را می فشارند و مجال رویش و تازگی آنها را از بین می برند. سنتها همانند یک اورگانیزم پیچیده ای عمل می کنند و روابط بسیار نزدیکی در عالم معانی با یکدیگر دارند. سست کردن سنتها یا مرگ و میر آنها, این پیوند سامان مند و حیات آفرین را از بین می برد و حکومتها بدعتهای نوظهور را به جای آنها به کرسی می نشانند.)
امام راز ماندگاری سنتها را در حفظ حقوق ملت و والی می داند, ولی هنگامی که ملت بر زمامدار خویش چیره شود و زمامدار با ملت خود از در زورگویی درآید, اختلاف کلی رخ می دهد, نشانه های ستم آشکار می شود, دغلکاری در دین فزونی می یابد و راههای اصلاح سنت, رها و بی رهرو می ماند, هوا و هوس مبنای عمل قرار می گیرد و احکام, تعطیل می شود و بیماریهای نفسانی فزونی می یابند.۵۵
حضرت علی, در کنار تلاش و تدبیر برای احیای سنتهای نیک و سازنده, از پیدایش دوباره سنتهای بازدارنده پرهیز دارد و پشتیبانی از این سنتها را با کهنه پرستی برابر می داند و مدام از بیداد این سنتها شکوه دارد. او, خود, در شکستن بتهای دوره جاهلیت و از بین بردن سنتهای کهنه و شکننده و بازدارنده آن, از پیشگامان بوده و به همین دلیل دینامیسم پیدایش و افول سنتهای خوب و بد را با همه برخکان و فراز و فرودهایش, در بخشهایی از نامه ها و سخنان خود گنجانده است.
بازدارنده های معرفت
معرفت به مانند یک زایش تجربی, عقلانی وشهودی است که در نهاد ناآرام انسان اتفاق می افتد و پیامدهای مهم و بنیادی را می تواند در زندگی فردی و اجتماعی انسان به دنبال داشته باشد. از همین رو در ناسازگاری شدید با بازدارنده های درونی و بیرونی که بندگی و استثمار انسان را پی دارند, به سر می برد. هم هواپرستی و لذت طلبی و خودرأیی انسان, از شکل گیری معرفت باز می دارد و هم قدرتها و باورهای جمعی که منافع خود را در ناسازگاری با توسعه معرفت اجتماعی می دانند و ماندگاری خود را در سستی نهادهای معرفتی جست وجو می کنند.
امام علی که عمری را در چالشهای تند با ظهور و نمود نفس و نفسانیت و پیکار علیه هواپرستی و نیز عوامل بیرونی بازدارنده و نمود بالندگی درخت تناور معرفت در امت اسلامی, به سر برده بود, به این بازدارنده ها هشدار می دهد. که به طور کلی به دو گروه: بازدارنده های روان شناختی و بازدارنده های جامعه شناختی می توان تقسیم کرد.
الف. بازدارنده های روان شناختی: منظور از بازدارنده های روان شناختی , بازدارنده هایی است که سبب کژراهه روی روان از مسیر و کنش طبیعی خود می شود. پیدایش و استواری این بازدارنده ها سبب می شود تا روان نتواند به هوشیاری لازم برای توجه به جهان درون و دنیای خارج دست یابد و همیشه, مانند کشتی بدون سکّاندار, دستخوش برخورد موجهای سهمگین هواها, غریزه ها و شهوتهای حیوانی خواهد بود و نخواهد توانست, به جایگاه جهانی خود پی ببرد. بسیار بسیار از این بازدارنده ها در سخنان حضرت علی(ع) مورد اشاره قرار گرفته است و ما در این جا, تنها به بیان مهم ترین آنها بسنده می کنیم:
۱. هواپرستی: بدون تردید بسیاری از پیش داوریها برخاسته از هواهای نفسانی است. هواهای نفسانی, انسان را از بی طرفی و واقع گرایی خارج می کند. در جهان شناسی امام علی(ع) خداوند محدود بودن جهان را برای انسان پرستش گر ممکن می سازد و معرفت النفس در پیوند با معرفت اللّه, معنی و مفهوم خود را می یابد. انسان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 