پاورپوینت کامل سیره علوی الهام بخش اصلاح طلبی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سیره علوی الهام بخش اصلاح طلبی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیره علوی الهام بخش اصلاح طلبی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سیره علوی الهام بخش اصلاح طلبی دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱
اصلاح طلبی دینی از پرآوازه ترین جنبشهای فکری معاصر در جهان اسلام است که از پس رویارویی این جهان با فرهنگ و تمدن غربی و کوشش آنان برای چیرگی بر جهان اسلام خود را نمایاند. در آن هنگام که استعمارگران اروپایی جهان اسلام را طعمه ای آماده برای بهره وری خویش یافتند و کوشیدند تا در همه ارکان مادی و معنوی آن گسستگی پدید آرند و با گسترش هر چه فزون تر فرهنگ خود, مسلمانان را با میراث کهن و عزّت آوری که یک بار و به مدت بیش از چندین سده آنان را بر جهان حاکم کرده بود, بیگانه سازند. گروهی از فرهیختگان امت اسلامی, در جای جای جهان اسلام, مردانه قد برافراشتند و از اندیشه اسلامی, که هویت بخش مسلمانان در همه گستره جهان اسلام, از هر نژاد و قوم بود, به دفاع برخاستند.
در این گفتار, سخن در این است که نهضت اصلاح طلبی دینی, با همه اُفت و خیزهایی که داشته, پس از گذراندن مرحله های گوناگون که, سرانجام موفق به تشکیل نظام اسلامی در ایران شد, به گونه مستقیم و یا غیرمستقیم, آشکار, یا پنهان, از سیره امام علی(ع) الهام گرفت. با الهام از سیره آن عزیز, به جست وجوی دردها برخاست و از دردها آگاهی یافت و در پی سامان دادن به نابسامانیها برآمد و کوشید تا از یک سو بنیادهای فکری نظام اسلامی را پی افکند و از سوی دیگر, گام در راه آگاهی بخشیدن به مردم نهد و مبارزه با بی عدالتی و ستم را فرهنگ عمومی مسلمانان سازد. با این حرکت و الهام گیری از سیره مولی, کم کم شاهد پیوند بین اندیشه و عمل شد و نظامی اسلامی بر پایه اندیشه اصلاح طلبی دینی در ایران بنیاد نهاد.
در همه این مرحله های دشوار, بویژه در مرحله آغازین و پایانی آن, سیره امام علی(ع) الهام بخش سرآمدان عرصه این پیکار بوده است, چه در جهان اهل سنت و چه در جهان شیعی; البته با ناسانیهای فراوان.
در این مقاله, به مهم ترین نشانه های اثرگذاری سیره امام علی(ع) بر جریان اصلاح طلبی دینی, در برهه هایی از تاریخ آن, اشاره می شود از آن که پی جویی همه نشانه های این اثرپذیری, مجالی فراخ تر می طلبد و کندوکاو و جست وجوی گسترده تر را لازم دارد.
نقطه آغازین: سیدجمال
جریان اصلاح طلبی دینی, با نام سید جمال گره خورده است. او بود که با سرانگشت تدبیرهای فکری خود, راه اصلاحات را رونق و جلایی تازه بخشید و آن را هموار ساخت و تا بدان اندازه کوشید که زیبنده عنوان:(سلسله جنبانی نهضتهای اصلاح طلبی دینی) گردید.۱
بسیار می توان در همین جا درنگ کرد که چگونه عالمی شیعی دگرگون کننده جهان اسلام می شود و به همان اندازه که اهل سنت را از غفلت به در می آورد, در جهان شیعی نیز اثر آگاهی بخش بر جا می نهد و پیام او یکسان در همه دلهای مسلمانانی که آرزوی عزّت اسلام را در سر می پروراندند, جا باز می کند.در همه گستره سرزمین توحید, در مصر, هند, پاکستان, ایران و در روح مردانی چون محمد عبده, رشید رضا, اقبال, نائینی, مطهری, شریعتی و…
بیایید از زبان بعضی از شیفتگان سید جمال و فرزندان او درباره او بشنویم:
نخست به سراغ شیخ محمد عبده, بزرگ ترین شاگرد سیدجمال در مصر می رویم, همو که بنیانگذار مکتب اصلاح طلبی دینی در مصر و شام گردید و فرهیختگان زیادی را تربیت کرد. در زندگی نامه او آمده است:
(دومین حادثه بزرگ زندگی محمد عبده, ارتباط با سید جمال الدین بود که در سال ۱۲۸۶ هجری به مصر رسید و محمد عبده, یک سال بعد هم صحبت او شد و شخصیت قوی سید جمال و تمایل شدید او به اصلاح اوضاع جهان اسلام و نجات آن از عقب ماندگی اثر فراوانی در جان و روح شیخ محمد عبده بر جای نهاد.)۲
و دیگری آشکارتر از این سخن می گوید:
(محمد عبده, از سید جمال بصیرتی را که الازهر او را از آن محروم نگه داشته بود, بازیافت و از تصوف وهمی و خیالی, به صوفی گری فلسفی و عملی روی آورد و میل صادقانه ای در خود احساس کرد تا برای مردم کار کند و امر اصلاح دینی و مردمی و اجتماعی را به پیش برد و قلم خود را نیکو گرداند, تا از راه نوشته هایش بر افکار عمومی تأثیر گذارد.)۳
و سخن بالاتر از خود عبده:
(پدرم به من حیاتی بخشید که علی و محروس (دو برادرش که کشاورز بودند) در آن با من سهیم بودند, ولی سید جمال به من حیاتی بخشید که من در آن با محمد و ابراهیم و موسی و عیسی و اولیاء و قدسیان شریکم.)۴
فصل آشنایی او با نهج البلاغه, از مهم ترین دوره های فکری اوست. این که محمد عبده انتقادگر به اندیشه ها و ادبیات پیشین, در میان کتابهای کهن اسلامی, نهج البلاغه را برگزیده و به خلاف انتقادی که بر نوشته های معاصر و پیشینیان زبان عربی دارد, به شرح آن پرداخته است. هرچند در پیش گفتار این شرح می نویسد: از روی اتفاق به کتاب نهج البلاغه دست یافته است,۵ ولی دیدار او با سید جمال در پیدایش این (اتفاق) بی اثر نبوده است.۶
زندگی نامه نویسان, اصلاح زبان عربی رایج در مصر را از اندیشه های مهم اصلاح طلبانه عبده می دانند.۷ شاید بی دلیل نباشد که عبده بیش از همه ابعاد نهج البلاغه ارزش آن را به عنوان درسی در فصاحت مورد توجه قرار می دهد و برتری بزرگ آن را در این می داند که با وجود دوری زمان آن روزگار و گسسته شدن نسل زمان عبده, از اصل زبان عربی, در آن واژگانی شگفت یافت می شود, بی آن که نامأنوس باشد و عبارتهای آن از استواری ترکیب برخوردار است, بی آن که پیچیده بنماید و حتی بر این باور است:
(اگر پاره ای از جملات آن را خواننده درنیابد, این ناتوانی لفظ یا سستی معنای نهج البلاغه نیست, بلکه از نارسایی ذهن خواننده است.)۸
و سپس از پذیرفتن اثرگذاری سید جمال بر عبده که از جمله دستاوردهای مبارک آن می تواند آشنایی او با نهج البلاغه و شیفتگی او نسبت به این کتاب باشد, محور بودن محمد عبده در جهان اهل سنّت نیز از سوی همه پژوهشگران عرصه نهضت اصلاح طلبی دینی پذیرفته شده و او را صاحب مکتبی ویژه در اصلاح طلبی می دانند که شاگردان زیادی را در جهان عرب و اسلام پرورانده است, می توان گمان زد که توجه شیخ محمد عبده از میان همه کتابهای کهن به نهج البلاغه و شرحی که بر آن نوشت, بویژه که به هدف آشنایی جوانانی که آرزومند گشاده زبانی و درست نویسی یا به گفته خودش (ملکات لغوی) در عربی هستند, این کار را انجام داده, همواره مورد توجه شاگردان مکتب او نیز قرار گرفته باشد; چه ایشان به گونه مستقیم در آثار خود بدان اشاره کرده و چه آشکارا اشاره نکرده باشند.
رشید رضا, یکی دیگر از پیشگامان فکر اصلاح طلبی دینی در شام و مرید محمد عبده است. به گفته شماری از صاحب نظران:
(در نوشته های او (رشید رضا) چیزی نمی یابیم که پیش از او, سید جمال و عبده, نگفته باشند.)۹
و نیز عبدالرحمن کواکبی از اهالی سوریه, از دیگر پیروان محمد عبده است که در بیداری فکر دینی در میان عرب, نقش بسیار داشت ۱۰ و طبایع الاستبداد او, روحی تازه در کالبدها دمید.
اقبال پاکستانی هم که درمیان نواندیشان دینی, هواداران جدی دارد, از اندیشه های سیدجمال بهره فراوان برده و به گفته یکی از روشنفکران مسلمان:
(اقبال میوه بذری است که سید جمال در این امّت بایر شده پاشید.)۱۱
جریان اصلاح طلبی سیّد در ایران نیز, خود را در قالب نهضت مشروطیت نشان داد و در عراق در اندیشه های نائینی,همو که کتاب تنبیه الامّه را نگاشت و بر پایه پاره ای از اظهار نظرها نشانه هایی از اثرپذیری او از اندیشه های کواکبی در کتابش دیده می شود۱۳ و در دوران معاصر, در اندیشه های آل احمد, شریعتی, مطهری و….
راز آغاز اصلاح طلبی در تفکر شیعی سید جمال
با این که به گفته سید محمد محیط طباطبایی:
(سید جمال الدین در فلسفه مشائی, به میرزا ابوالحسن جلوه و در حکمت اشراق, به حکیم قمشه ای نمی رسید و در معرفت به مبنای حقوق و قوانین اروپا, توسعه نظر و اطلاع میرزا ملکم خان را نداشت و در ریاضیات قدیم به میرزا محمدعلی قاضی یا میرزا عبدالغفار اصفهانی نمی رسید و زبان فرانسه را محمدحسن خان اعتماد السطنه از او بهتر می دانست و میرزا حسنعلی خان خط و انشاء فارسی را بهتر از او می نوشت و میرزا محمد حسین فروغی در نثر و شعر فارسی از او استادتر بود و عربی را شیخ محمد عبده مصری و ادیب اسحق لبنانی بهتر از او می نوشتند; ولی در وجود او سرّی مکتوم بود که من حیث المجموع در وجود کلیه افراد نامبرده یافت نمی شد.سیّد بی آن که در اروپا درس خوانده یا در کشور آزاد راقی به سر برده باشد در طی اقامت محدود اول خود در اسلامبول و ارتباط با پیشاهنگان نهضت فرهنگی و اجتماعی عثمانی و با استفاده از زبان ترکی و عربی و مراجعه به ترجمه های مختلفی که از فرانسه در مصر و عثمانی به عربی و ترکی شده بود, به حقیقتی آشنا شد که دیگران با وجود فضایل علمی و ادبی مکتب به درک آن موفق نشده بودند.)۱۳
امّا شاید راز اصلی و ریشه ای را که در پس این نشانه ها وجود دارد, اندیشه تشیع و نقش محوری امام علی(ع) باشد. مکتبی که به عنوان مکتب گروهی کم شمار, در جهان اسلام همزمان با رحلت پیامبر(ص) خود را نشان داد و با توجه به روشنگریها و تلاش سرسختانه و توان فرسای امام علی(ع) شکل یافت.سید جمال وابسته به این مکتب بود که آغازگر شد و دگرگونی گسترده در اندیشه ها آفرید. برجسته ترین ویژگی تشیع, همانا بینش و نگرشی است که از پذیرفتن این که عقیده دارای هواداران بیش تر, ناگزیر, راست یا درست است, ابا دارد و به شیوه ای که برعکس این نگرش است, از برتری اخلاقی گروه کم شمار مقهور یا مظلوم دفاع عقلانی می کند.در این باره می توان به این حدیث امام علی(ع) استناد کرد که به کمیل فرمود:
(…الناس ثلاثه, عالم ربانی ومتعلّم علی سبیل نجاه و همج رعاع, اتباع کل ناعق یمیلیون مع کلّ ریح, لم یستضیئوا بنور العلم, و لم یلجأوا الی رکن وثیق.)۱۴
مردم سه دسته اند: عالم ربانی و جویای علم که در راه نجات است و سوم, دنباله رو بی هدف (همج رعاع) که پیروان هر بانگی هستند و با هر بادی به سویی می روند, بهره ای از نور علم و پناه و پشتوانه محکمی ندارند.
به گفته حمید عنایت:
(این حکایت, از چند جنبه اهمیت دارد: نخست آن که حدیثش از علی(ع); یعنی تنها امامی است که از میان دوازده امام, حاکم بر همه مسلمانان شد. دوم این که ماجرای مورد بحث در دوره کوفی امارت علی صورت می گیرد که پس از سالها مخالفت پیدا و پنهان باخلفای (غاصب) به قدرت سیاسی رسیده بوده است.بدین سان,به خواننده هشدار داده می شود که نکوهش علی راجع به بی ثباتی عامه مردم, ناشی از بیتابی و گله گذاری عارفی بی عمل و جامعه ستیز نیست, بلکه باید قضاوت یک سیاست شناس تجربه کار شمرده شود. سوم این که احتیاط مفرطی که علی در اظهار نظر خویش به کار می برد, به بهترین وجهی جهل و تعصب و اعتمادناپذیری (همج الرعاع) را نشان می دهد.)۱۵
این مبنی, از سوی عالمان شیعی به پیروی از امام علی(ع) پذیرفته شد و برای ثابت کردن آن, به آن دسته از آیات قرآن که اکثریت در آنها نکوهش شده اند, استناد گردید.۱۶
در برابر, برتریهای گروه کم شمار آگاه و ستیزه گر با ستم و بی داد, در آثار نویسندگان شیعی بازتاب یافت.۱۷
استاد شهید مطهری از این حقیقت چنین یاد می کند:
(…گاهی فرقه ای مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است, نه به افراد و اشخاص که قهراً گروهی هستند منتقد مانند شیعه صدر اول.)۱۸
سید جمال, وابسته به بینش ویژه و اصول گرایی است که در رویارویی با کسان و اندیشه ها و پذیرش اندیشه ای و ردّ اندیشه ای, ملاک دارد و آن تشیع به یادگار مانده از امام علی(ع) است. همین است که به سید اُبهّت و اقتدار و نفوذی فراتر از هم روزگاران و همگنان, که به دانش در مواردی برتر از او بودند, می بخشد و سخن او جان تازه ای به نیوشندگان آن می دهد, همان که به گفته محمد عبده, حامل روح انبیای بزرگ بوده است.
نگاهی به مهم ترین شعارهای اصلاح طلبان
در این باره شاید بسیار بتوان سخن گفت. و شاید ناسانیهایی در هدفها و شعارهای اصلاح طلبان دینی در گستره جهان اسلام وجود داشته باشد که در جای خود به آنها پرداخته شده است.۱۹ ولی می توان از میان همه این شعارها و هدفها به اصول مشترک میان اصلاح طلبان سنّی و شیعی در جهان اسلام این گونه اشاره کرد:
(احیای اندیشه سیاسی سنّی و شیعه در زمانه ما, متمرکز به چند مضمون و موضوع اساسی بوده است:شکستن طلسم تقدیس وضع موجود,… انتقاد تاریخی و کندوکاو در عناصر دموکراتیک گذشته.)۲۰
۱. شکستن طلسم وضع موجود:
در هنگام رویارویی مسلمانان با جهان غرب, در سده سیزدهم هجری, غرب در چشم مسلمانان, بزرگ جلوه گرشد. این آگاهی به وضع موجود, هرچند با کُندی و دیر, پدید آمد, ولی سرانجام گستره جهان اسلام را فرا گرفت. سید جمال شیعی, با این که ایرانی بود و کشور او, به زیر سلطه استعمارگران در نیامده بود; امّا چون دانش آموخته حوزه عراق بود و زودتر با رخدادهای دنیای اسلام, بویژه آن بخش که به گونه مستقیم, در چنگ بیگانگان درآمده بود, آشنایی پیدا کرده بود, به پاشیدن بذر آگاهی در میان ملتهای گوناگون مسلمان همّت گماشت.
سید جمال, با نگارش مقاله های مجله عروه الوثقی, آگاهی خود را از وضع موجود عقب ماندگی مسلمانان نشان می دهد۲۱ و شاگرد او شیخ محمد عبده نیز,در کتاب (رسالهالتوحید) خود, ضمن پذیرش عقب ماندگی مسلمانان در توصیف آن چنین می نگارد.
(حال مسلمانان حال پزشکی است که در گذشته, دردهای دیگران را درمان کرده و آنان را از نادانی و تقلید بندگی نجات داده است; اما امروزه خود به همان مرضی دچار شده است که در آغاز, رسالت درمان آن را داشت, لیکن نمی خواهد از دوایی که در دسترس خویش, شفا جوید, بلکه چشم به راه آن است که یا اجلش فرا رسد, یا معجزه ای او را شفا دهد.)۲۲
رشیدرضا, در نوشته ها و مقاله های خود از وضع اسفبارمسلمانان, بویژه در خلافت ترکان عثمانی سخن به میان می آورد,۲۳ و کواکبی نیز کتاب طبایع الاستبداد را بیش از هر چیز برای رسوا کردن استبداد عثمانی نوشته بود که جهان عرب را به پستی و زبونی کشانده بود:
(خدایت پاس بدارد ای شرق, آیا تو را چه عارض گردیده که حرکتت را ساکن نموده, آیا همچنان سرزمین تو با وسعت و پرنعمت می باشد و معدنهای تو بسیار و بی نیاز است… خدای بکشد استبداد را که در زندگی تو مانع ترقی است و ملتها را به اسفل درکها فرو برد.)۲۴
و عبدالرزاق نیز, ضمن بیان فرق حکومت و خلافت, اولی را ضروری جامعه اسلامی می دانست و دوّمی را موجب جنگ و خونریزی و زیانهای بسیار که حبّ آن دست یزید را به خون حسین پسر فاطمه, دخت پیامبر, آلود و او را واداشت تا به مدینه حمله برد و….۲۵
در ایران نیز, افزون بر سیدجمال, شیخ هادی نجم آبادی از نهادهای سیاسی و اجتماعی فاسد زمان خود سخن به میان آورده است.
و سید محمد طباطبائی نیز به انتقاد از وضع موجود در ایران پرداخته است.۲۶
سرانجام نائینی که مهم ترین کتاب را درباره مشروطه نوشته است, سران ایران را به ضحاک و چنگیز همانند می کند.۲۷
در دوره های بعدی آل احمد روشنفکر مسلمان, با نگارش (غرب زدگی) گام بزرگ دیگری در آگاهی مردم از وضع موجود و قدرت نقد آن برداشت.
دکتر علی شریعتی دانشگاهی مسلمان نیز, در مجموعه سخنرانیهای خود در حسینیه ارشاد به انتقاد از وضع سیاسی, اجتماعی, فرهنگی ودینی حاکم در دهه چهل و پنجاه ایران پرداخت.۲۸
استاد مطهری نیز که از اثرگذارترین عالمان اصلاح طلب پیش از انقلاب بود, با نگارش کتابهای گوناگون و سخنرانیهای فراوان, به انتقاد از وضع موجود در حوزه مسائل فرهنگی, اجتماعی, سیاسی و دینی پرداخت و در این باره آثار درخشانی از خود بر جای نهاد.۲۹
آخرین امیر حلقه اصلاح طلبی, که سرآمد همه ایشان بود حضرت امام خمینی, است که با هوشیاری, تیزبینی, و روشن ضمیری ویژه توانست کاروان اندیشه اصلاح طلبان را راهبری کند و به سر منزل مقصود رساند و آرزو و آمال همه آنان را درنظامی نوین و متکی بر اسلام و استوار بر دوش مردم, بنا نهد. او نیز, همچون اصلاح طلبان دیگر; امّا با هوشیاری و آگاهی ژرف تر و نگرشی همه سویه, جدی ترین نقد را از وضع موجود جامعه اسلامی ایران و جهان اسلام, به عمل آورد. بارها و بارها در سخنان خویش به زاویه های گوناگون عقب ماندگی مسلمانان اشاره کرد.
تیزبینی, باریک اندیشی و آگاهی امام خمینی, در این باره, مثال زدنی است. او, نخستین سخنرانی انتقادی خویش را درباره پست ترین قانون تصویب شده در مجلس شورای ملی ایران: (کاپیتولاسیون) بر زبان راند. همان قانون که شهروندان مسلمان ایران را, از بالاترین مقامهای سیاسی کشور تا پایین ترین آنان, در برابر جان سگهای آمریکایی مسؤول می دانست, در حالی که از آن سوی مصونیت کامل وجود داشت.۳۰
اینک و از این زاویه اگر به گذشته تاریخ اسلام بنگریم, کدام یک از خلفا, امیران و جاه مندان جهان اسلام, در همه گستره آن, به نقد وضع موجود, پرداخته و آثاری از خود بر جای گذاشته اند؟ اگر با تلاش گسترده در لابه لای کتابها و نوشته های تاریخی, کسانی پیدا شوند, و نوشته هایی در این باب به دست آید, مربوط به سده های نخستین نیست, در حالی که نهج البلاغه امام علی(ع) از کهن ترین نوشته ها و آثار این دوره است, که به سبب اهمیت جایگاه تاریخی امام علی(ع) در میان خلفای راشدین, می تواند شیوه نامه مهم (چگونه انتقاد کردن از وضع موجود و پذیرش اصل آن را) به ما بنمایاند.
قالب مورد استفاده امام علی(ع) خطبه های رساست, حضرت با توجه به وضع موجود به ارث رسیده از دوران خلفای پیشین, با جامعه ای روبه روست که در عرصه پیوند با خدا, بستگیها و پیوندهای شخصی و بستگیها و پیوندهای اجتماعی و سیاسی و اصول حاکم بر آنها, دچار مشکل شده و حضرت در جامعه اسلامی که در آن پرهیزگاری در همه عرصه ها, بویژه عرصه اقتصادی به فراموشی سپرده شده و اصول اعتقادی مردم, مانند توحید, معاد به خاطر رابطه ها و بستگیهای شرک آلود اقتصادی به خطر افتاده است و جمود و تحجّر, به سبب ظاهر گرایی افراطی دینی, جای اصل را گرفته است, لب به سخن گشوده و به انتقاد از آنها می پردازد.خطبه های گوناگون حضرت, در همه زمینه های: معرفتی, اخلاقی,اجتماعی و سیاسی مردمان زمان خویش, الگویی هماره جاویدان برای اصلاح طلبان است. از میان آن همه سخن, می توان به روایتی که در آغاز همین مقاله بدان اشارت رفت پرداخت و با نگاهی دیگر, زوایای آن را بررسی کرد: تقسیم سه گانه ای که حضرت از مردمان زمان خویش می کند, به عنوان سیاستمداری آگاه به زمان, آنان را در سه رتبه: عالم, پوینده راه علم و همج الرعاع, قرار می دهد, حکایت دیگری است از ناآگاهی یا به دیگر سخن, کم آگاهی جامعه که عموم ساکنان آن از سطح فراتر نمی روند و بسیار اندک از ژرفای رخدادهای پشت پرده در حوزه سیاست و اجتماع, آگاهی دارند. این ناآگاهی همگانی, همواره بهترین دستاویز سیاستمداران سودجویی بوده که بتوانند از این بی دانشی حداکثر سود را ببرند و منافع نامشروع خویش را به دست خود مردم, خواسته یا ناخواسته, به کف آورند.
بی گمان اگر در جامعه امام علی(ع) همج الرعاع اثرپذیر از سخنان گوناگون, نمی توانستند تصمیم جدی بگیرند و ثبات قدمی داشته باشند, در دوران معاصر اصلاح طلبی که امواج تبلیغات مدرن ذهنیت عامّه را شکل می دهد و آگاهیهای او را در سطح پایین نگه می دارد و می کوشد تا همواره دانش از سطح به عمق نرود و دانش به آگاهی و هوشیاری دگر نگردد, همج الرعاع, بیش تر مصداق یافته است و این واژه نقد بنیاد, به درستی حال عمومی را در همه دوران ها به تصویر می کشد.
آن جا که از وفاداری سخن می گوید و از دگرگونی اخلاقی مردم که چگونه خیانت را زیرکی می پندارند و ناآگاهان نیز از خیانت, به عنوان تدبیر و چاره اندیشی یاد می کنند:
(و لقد اصبحنا فی زمانٍ قد اتّخذ اکثرَ اَهلِهِ الغَدْرَ کیساً ونَسَبَهم اَهْلُ الجهل فیه الی حُسْنِ الحیلَهِ.)۳۱
ما در زمانه ای زیست می کنیم که در نظر بیش تر مردمان آن, حیله گری و فریب کاری, زیرکی پنداشته می شود و از سوی جاهل این کار(حیله گری) چاره جویی نیکو به حساب می آید.
۲. انتقاد تاریخی:
این نکته روشن است که (نقد وضع موجود) اگر بخواهد ریشه ای و اساسی باشد, نمی تواند به علتها و انگیزه های پنهان و پیدایی به وجودآورنده آن بی توجه باشد و از آن جا که هر وضع موجودی در هر برهه زمانی, زاییده علتهای پیشین تاریخی خود است, (انتقاد تاریخی) نیز در میان اصلاح طلبان دینی جای خود را باز کرد و هریک سازوار با شرایط زمانی و مکانی به انتقاد از علتها وسببهای تاریخی پستی و نشیب, که سبب پیدایش (وضع موجود) شده بودند پرداختند. انتقادهای تاریخی اصلاح طلبان از زوایای سیاسی, اخلاقی, فرهنگی و دینی صورت پذیرفته است. شماری یک علّت را مهم تر از دیگر علتها می دانستند و از آن سخن به میان می آوردند; امّا در هر حال, همگی به کار (انتقاد تاریخی) توجه داشتند.
سید جمال در استدلال به آیه مبارکه (ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم) می گوید:
(اعتقاد جبری مآبانه به نیروی کور و بی رحم و بی دلیل سرنوشت, بزرگ ترین عامل واماندگی و اسارت مسلمانان در دست فرمانروایان خودکامه و استعمارگران بیگانه بوده است.)۳۲
مرام و آیینی که در اهل سنت در قالب پیروی از (اولی الامر) بدون چون و چرا خود را نمایانده بود و در همه گستره تاریخ اسلام رواج داشت و در میان شیعه نیز در قالب واژه (انتظار) آنان را به بی عملی سیاسی کشانده بود.
به نظر محمد عبده, نتیجه بی انصافیها, زیاده رویها و کندرویهای فکری در میان مسلمانان در مسائلی چون تعقّل و تعبّد, کم کم, روح تقلید حاکم شد و مسلمانان را از پیشرفت علمی باز داشت. همراه این دگرگونیها و بر اثر کشاکشهای خواستاران قدرت سیاسی, نادانان پیروز شدند و همان اندک مایه ای را که از علوم نظری و عقلی میان مسلمانان باز مانده بود, نابود کردند و در پناه فرمانروایی جاهلان, دانشمندان دروغینی پیدا شدند که ذهن و فکر مسلمانان را آشفته تر کردند و چیزهایی گفتند که با روح اسلام هیچ گونه سازگاری نداشت.۳۳
استاد مطهری نیز, به روشنی از تعبّد بدون خردورزی و خردگرایی که حاکم براندیشه اسلامی شده بود انتقاد کرد و چنین تعبّدی را راه گریز از خردگرایی خواند۳۴ و در بررسی منصفانه میان سازمان روحانیت شیعه و سنی, از یک سو وابستگی علمای سنّی به حکومت را از کاستیهای اساسی آنان خواند و آزادگی روحانیت شیعی را ستود و از سوی دیگر, وابستگی روحانیت شیعه را به درآمد خمس از انگیزه های مهمّ عوام زدگی و رواج آن در میان ایشان به حساب آورد.۳۵
چنان که دکتر علی شریعتی نیز به طرح (تشیع علوی تشیع صفوی) کوشید تا به بازخوانی دوباره تاریخ اسلام در قالب انتقاد از تشیع صفوی و احیای تشیع علوی بپردازد و در این باره به بازخوانی مفاهیمی چون (دعا) (انتظار) و … پرداخت.۳۶ البته در این بررسیها به اندیشه های او ناخالصیهایی راه یافته که در جای خود باید بررسی شوند.
حضرت امام خمینی, با توجه به دیدگاهی که داشت ریشه شوربختیهای جامعه اسلامی را در تز (جدایی دین از سیاست) می دانست و بارها و بارها در سخنرانیهای پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن را نقد کرد و پی آمدهای ناگوار آن را برشمرد:
(ماها غفلت هم کردیم… و ما را کناره گیر کردند, نگذاشتند در امور مسلمین دخالت بکنیم. اسباب این گرفتاریهایی شده است که الآن در سرتا سر کشورهای اسلامی داریم می بینیم, در همه جا این مسائل هست. باور کردند علمای اهل سنت به این که اطاعت از هر قلدری باید کرد. …این را کدام عقل می پذیرد. پیغمبر اسلام احکام بفرستد, خدای تبارک و تعالی احکام بفرستد, بگوید که نماز بخوانید بعدش هم بگوید اطاعت کنید از آتاتورک که می گوید نماز نخوانید از کدام بشنویم از خدا, یا آتاتورک؟… معقول نیست که خدای تبارک و تعالی مردم را وادار کند که از رضاخان که همه جهات شرعی و اسلامی را کنار می گذاشت, شما اطاعت کنید. دین بفرستد بعد بگوید از کسی که لادین است اطاعت کنید.)۳۷
امام گستره انتقاد تاریخی خود را تا صدراسلام به پیش می برد و بر این باور بود که بالاترین کژ راهه روی, به تعبیر حضرت امام:
(بالاترین مصیبتی که بر اسلام وارد شد, مصیبت سلب حکومت از حضرت امیر,سلام اللّه علیه, بود و عزای او از عزای کربلا بالاتر بود. مصیبت وارده بر امیرالمؤمنین و بر اسلام, بالاتر است از آن مصیبتی که بر سیدالشهداء سلام اللّه علیه, وارد شد. اعظم مصیبتها این مصیبت است که نگذاشتند مردم بفهمند اسلام یعنی چه.)۳۸
یا می گوید:
(حکومتهای صدر اسلام, مثل علی بن ابی طالب چه جور بود, یک حکومت اسلامی روی عدالت بعدش افتاد در دست بنی امیه, و بنی عباس و حکومتهای دیگر و شاهنشاهی و… دیگر حکومت اسلامی نشد.)۳۹
چنانچه گفته شد, روحیه انتقادگری در شیعه در همه سده های گذشته وجود داشته است; امّا برای اهل سنت, که در دام توجیه حاکمان افتاده بودند و هر حاکمی را مشروع می دانستند و مشروع بودن حکومت وی را می پذیرفتند, که سابقه تاریخی نداشت, بویژه که پس از انسداد باب اجتهاد در حوزه علوم نیز , انتقاد علمی و نقد و بررسی دلیلها از رونق افتاد و در جهان سیاست نیز هرگز سنت نقد دنبال نشد. از این روی, برای اصلاح طلبان مسلمانی که می خواستند با تکیه بر اسلام و سنتهای نخستین آن به نقد تاریخی بپردازند و از سوی مخالفان خود به بی دینی متهم نشوند, پیدا کردن الگوی تاریخی انتقاد بسیار ضروری بود, الگویی که در پناه آن سنت انتقاد تاریخی را رواج دهند و نشاط و شادابی بیافرینند. در این میان, چه الگویی از امام علی(ع) بهتر و والاتر و اصیل تر!
شخصیتی که با داشتن جایگاه ویژه در نزد اصحاب پیامبر(ص) و حضور اثرگذار در بیست و سه سال رسالت نبوی و نیز دوران سه خلیفه, به هنگام انتخاب از سوی مردم به خلافت, در خطبه ای, به نقد تاریخی می پردازد و از سیره خلفای پیشین انتقاد می کند, همان سیره ای که بویژه درباره دو خلیفه نخستین در رتبه سنت نبوی در چشم اهل سنّت نشسته بود.
انتقاد تاریخی از این سیره که بسیار دستاویز اندیشه های دینی بازپسین در جهان اهل سنّت قرار گرفته بود, ۴۰ بویژه در حوزه سیاست, برای اصلاح طلبان سنّی مائده ای آسمانی به حساب می آمد و نکته جالب تر آن که در دلسوزی و پارسایی و زهد امام علی(ع) در دوران خلفا و نیز در عهد خلافت خود مخالفی وجود نداشت. امام علی(ع) چنان رفتاری از خود نشان داده بود که به خلاف شایسته تر بودن از دیگران برای خلافت, شکیب ورزانه از آن گذشت و در همه سالهای سکوت خود, هرگز رفتاری که نشانی از قدرت طلبی در آن باشد, بروز نداد وحتی در یک مورد (شورای شش نفره) به سبب داشتن اعتقاد به انتقاد تاریخی و برای جلوگیری از انسداد فکری و رکود اندیشه در حوزه سیاست و معارف دینی, چشم از خلافت پوشید, تا حق انتقاد تاریخی را برای خود نگهدارد و راهی بگشاید برای آیندگان در جهان اسلام.
و این همه, همان بود که اصلاح طلبان بدان نیازمند بودند. تکیه گاهی در درون سنّت و معتبر در گستره جهان اسلام و نزد همه فرقه ها, بدان سان که سیره او جزء سنّت اسلامی به حساب آید و در درستی آن نتوان تردیدی ابراز داشت. در این جا, نگاهی می افکنیم بر خطبه شقشقیه و مهم ترین انتقادهای امام علی(ع) را از سیره خلفا, باز می خوانیم: در این خطبه معروف, امام به نقد شیوه انتخاب و عملکرد سه خلیفه پیشین پرداخته است.
خلیفه اول:
۱. رها کردن اصل شایسته سالاری: امام, در این خطبه, با اشاره به پذیرش خلافت از سوی خلیفه اول, عمل او را نقد می کند. زیرا امام بر این باور است که خلیفه اول, از جایگاه وی, در جامعه آگاهی داشته و شایستگی او را برای امر خلافت می دانسته و با این حال, آن را ندیده گرفته و لباس خلافت را پوشیده, است. این حرکت را رها کردن و زیر پا نهادن اصل مهم شایسته سالاری در نظام اسلامی می داند:
(اما واللّه لقد تقمّصها فلان واَنّه لَیَعْلَمُ اَنَّ محلی منها مَحلَّ القُطب من الرحی ینحدر عنّی السیل ولایرقی الیّ الطیر.)۴۱
هان! به خدا سوگند, جامه خلافت را در پوشید و می دانست خلافت, جز مرا نشاید که آسیا سنگ, تنها گرد استوانه به گردش درآید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قلّه ام گریزان.
جالب آن که در داستان سقیفه, بر پایه نقلهای تاریخی, ابوبکر و عمر و ابوعبیده جرّاح (مهاجرین) در برابر انصار (اهالی مدینه) با استناد به خویشاوندی و نزدیکی خویش به پیامبر اکرم(ص) خلافت را به چنگ آوردند و حال آن که از همین زاویه نیز هرگز نَسَب و نزدیکی ایشان به پیامبر(ص) درخور سنجش با امام علی(ع) نبود. امام در جای دیگر در نقد آن فرمود:
(واعجبا اتکون الخلافه بالصحابه و لاتکون بالصحابه والقرابه.)۴۲
آیا خلافت به همنشینی با پیامبر است; ولی به همنشینی و وصیت نیست؟
۲. حاکم کردن پیوندها و بستگیها به جای معیارها و قانونها و نابودی اهل شایسته سالاری: در متنهای تاریخی این خبر آمده: نخستین, در امر خلافت, خود را برترین مردم نمی دانست و با این حال, دومی را به جای خود برگمارد, همو که در راه رساندن اولی به خلافت, تلاش فراوان کرد و به عنوان یکی از عالی رتبه ترین مشاوران و نزدیکان خلیفه او را حمایت کرد و مخالفان را سرکوب . ۴۳
این کوششها از چشم خلیفه نخست پنهان نماند و چون در بستر مرگ قرار گرفت, امر خلافت را به او سپرد تا جبران کوششهای پیشین وی را به خلاف مخالفت شماری از اصحاب, کرده باشد.
امام علی(ع) چنین نگرشی از خلافت را حاصل حاکمیت پیوندها و بستگیها می داند و می فرماید:
(فیاعجباً بینا هو یستقیلُها فی حیاته اِذ عَقَدها لآخر بَعد وَفاتِهِ لَشَدَّ ما تشطرّا ضَرْعَیها.)۴۴
شگفتا! کسی که در زندگی می خواست خلافت را واگذارد, چون اَجَلش رسید, کوشید تا آن را به عقد دیگری در آرد.
خلیفه دوم:
۱. قرار دادن سیاست در بستر خشونت: جدی ترین انتقادی که امام علی(ع) بر دوران دراز خلیفه دوم دارد, مشروعیت بخشیدن به خشونت است. در این باره نیز تاریخ گواهی صادق است بر آنچه او انجام می داد. به عنوان نمونه, گفته شده بر فرزند باده نوش خود, دوبار حدّ جاری کرد که در دومین بار, از شدت جراحتهایی که بر او وارد شده بود درگذشت,۴۵یا این که زنان از شنیدن فریادهای خلیفه چنان می ترسیدند که در مواردی به سقط جنین انجامید.۴۶ بسیار در اجرای حدود شرعی شتاب داشت و همین شتاب, ضریب لغزشهای او را بالا می برد. داوریهای قضایی امام علی(ع) در این دوران بدان اندازه, کمک کار او شد که خود گفته بود: (لولا علیٌ لهلک عمر.)۴۷
امام در وصف خشونت خلیفه دوم می فرماید:
(فصیَّرها فی حَوزهٍ خشناءَ یَغْلُظُ کَلْمُها ویَخْشُنُ مَسُّها و یکثر العِثارُ فیها, والاعتذار مِنها.)۴۸
سپس آن را به راهی درآورد ناهموار, پرآسیب و جان آزار که رونده در آن هر دم به سر درآید, و پی درپی پوزش خواهد.
در حالی که در دیدگاه امام, مدارا در امر سیاست, یگانه راه حرکت صحیح جامعه به پیش است:
(فَصاحبُها کراکب الصَّعبه ان اَشْنَقَ لها خَرَم و ان اَسْلَسَ لها تَقَحَّم.)۴۹
سواری را مانست که بر بارگیر نشیند, اگر مهارش بکشد, بینی آن آسیب بیند و اگر رها کند سرنگون افتد و بمیرد.
آن گاه امام, به چند نتیجه این شیوه (خشونت مداری) در روحیه مردم اشاره می کند:
(فَمُنِیَ النّاسُ ـ لَعَمْرُ اللّهِ ـ بِخَبْطٍ وشماسٍ وتلوُّنٍ واعتراض.)۵۰
به خدا سوگند که مردم چنان گرفتار شدند که کسی بر اسب سرکش نشیند و آن چهار پا به پهنای راه رود و راه راست را نبیند.
الف. گمراهی: خشونت نامشروع, مردم را از دین خدا بیزار می کند و زمینه های گمراهی آنان را فراهم می آورد.
ب. توقف و ماندگاری: خشونت, بویژه آن گاه که در قالب رسم رایج درآید, احساس انسانی در جامعه را می میراند و روحیه ترس را حاکم می کند و با حاکمیت ترس, هرگونه آفرینندگی و پویایی به فراموشی سپرده می شود و بسترهای نخستین توقف, مانایی و مرگ اندیشه و عمل را در جامعه فراهم می آورد.
ج. رنگارنگی: رنگارنگی به جای یک رنگی و پیدایش رفتارهای چندگانه. این رفتار نیز, بی گمان از پیامدهای جامعه خشونت مدار است. آن گاه که خشونت جای قانون عادلانه را می گیرد و هواهای نفسانی, جایگزین قانونهای اصولی می گردد, مردمان از ترس خشونت, بر خلاف واقع, وانمود به نگهداشت قانون می کنند; اما چون باور قلبی ندارند, رفتارهای واقعی خویش را پنهان می دارند. به این گونه, زیستی دوگانه را شیوه خویش قرار می دهند که معنای دیگر آن ریا و نفاق است همان که به شدت مورد نکوهش قرآن قرار گرفته است. چنین جامعه دورنگ و مردمان چند گونه رفتار, سرانجام و روزی رفتارهای واقعی خود را نشان خواهند داد. این شیوه, در اساس با سنّت نبوی ناسازگار بود.
۲. خویشاوند سالاری: انتقاد دیگر امام به رفتار دومی, در حوزه اداره حکومت و تشکیل شورایی خویشاوندسالار بود که وابستگی نزدیک سببی و نسبی چهار تن از اعضای آن, با سومی, به نظر امام علی(ع) یکی از علتهای اصلی انتخاب وی, به خلافت بوده است:
(فیا للّه وللشّوری متَی اعترض الریّب فیَّ مع الاوّل منهم, حتّی صِرتُ اُقْرنُ الی هذِهِ النّظائر. لکنّی اَسْفَفْتُ اذ اَسَفُّوا وطِرْتُ اذ طاروا, فَصَغا رَجلٌ منهم لِضِغْنِهِ و مال الآخرُ لِصهْرِهِ مع هَنٍ وَهَنَ الی ان قام ثالثُ القوم.)۵۱
خدا را, چه شورایی! من از نخستین چه کم داشتم که مرا در پایه او نپنداشتند و در صف اینان داشتند; ناچار با آنان انباز, با گفت و گوشان دمساز گشتم. امّا یکی از کینه راهی گزید و دیگری داماد خود بهتر دید و این دوخت و آن برید, تا سوّمین به مقصود رسید.
جالب آن که محمد عبده مصلح بزرگ جهان اهل سنّت نیز, در شرح خود بر نهج البلاغه, این ایراد امام به ترکیب شورا , را پذیرفته و فضای خویشاوندسالاری آن را تأیید کرده است.۵۲
خلیفه سوم:
۱. سودجویی شخصی: امام علی(ع) رفتار حکومتی خلیفه سوم را سودجویانه ارزیابی می کند و پرده از اندیشه ای ناروا برمی دارد که چگونه او بیت المال مسلمانان را مال شخصی خویش به حساب می آورد:
(الی ان قام ثالثُ القوم ناتجاً حِضْنَیْهِ بین نَثیله و مُعْتَلَفه.)۵۳
تا سومین به مقصود رسید و همچون چارپا بتاخت و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت و پیاپی دو پهلو را آکنده کرد و تهی ساخت.
۲. بازگذاشتن دست خویشان بر بیت المال: پیامد سیاستهای پیشین خلفا,میدان یافتن اندیشه ای بود که بر پایه آن, مال خداوند مال شخصی خلیفه به حساب می آمد و او خود را مجاز می دانست که هر آنچه از این ثروت می خواهد در اختیار خویشاوندان خود با عنوان (صله رحم) قرار دهد. چنان که در خمس غنائم افریقیه را به عبداللّه بن سعد بن ابی صرح برادر ناتنی خود واگذاشت.
حضرت می فرماید:
(و قام مَعَه بنوابیه یَخْضَمُون مال اللّه خِضمَهَ الابِل نِبْتَهَ الرَّبیع.)۵۴
خویشاوندانش به او ایستادند و بیت المال را خوردند و بر باد دادند. چون شتر که مهار بُرد و گیاه بهاران چرد.
بدین گونه امام علی(ع) به نقد شیوه تک تک خلفای پیشین پرداخته و پیامدهای هر یک از حرکتهای ناهنجار آنان را باز گو کرده است و در ضمن, خواننده خطبه را با این روایت تاریخی آشنا می سازد که چرا در شورا, عمل به سنّت دو خلیفه پیشین را نپذیرفت و حق انتقاد را برای خود نگهداشت.زیرا اگر پذیرفته بود و به جای سوّمی, به خلافت رسیده بود, هرگز امکان نقد از عملکرد خلفا را نداشت.
امام, همچنین در این خطبه به اصلاح طلبان همه دورانها نشان داد که با طمع ورزی در حاکمیت و قدرت سیاسی, نمی توانند مصلحانه به نقد بپردازند. و تا به تصفیه روح و دل از هر گونه طمع در قدرت سیاسی نپردازند, امکان نقد صحیح را نخواهند یافت. امام به عنوان سیاستمداری آگاه و دوراندیش, اندیشه, مرام, و شیوه خود را از سیاست بازان جدا می سازد و اصلاح طلبی واقعی را با نقد منصفانه در هم می آمیزد و ضمن برشمردن آسیبهای جامعه ای که خود شاهد آنها بوده, پای از جاده انصاف بیرون نمی نهد, چنانچه در هنگامی که به خلافت برگزیده شد و مردمان از هر سوی سخنی درباره سوّمی می گفتند و از جمله: وی را قرآن سوز می خواندند, حضرت برآشفت و توضیح داد که چگونه این عمل وی, با نظر ایشان بوده و حضرت با آن موافقت داشته است.۵۵
و این درسی دیگر بود برای مدعیان اصلاح طلبی که تا درباره دشمن خویش نیز به دیده انصاف بنگرند, چه رسد به دوستان و همکیشان.
۳. جستن عناصر دموکراتیک از درون سنت اسلامی:
واقعیت چنین بود که در بیش تر حکومتهای ملّی که در غرب پیدا شده بودند, از (دموکراسی) و حقّ انتخاب مردم بسیار سخن می رفت و حکومت گران خود را پای بند به این شعار وانمود می کردند.این شعارها برای دیگرانی که از بیرون به غرب چشم دوخته بودند, شعارهای پرجاذبه ای می نمود. بویژه برای مردم سرزمینهای اسلامی که از رنج کهنه استبداد به جان آمده و همواره در زیر سلطه نظامهای سلطنتی یا خلافت زندگی را گذرانده بودند.فروپاشی خلافت عثمانی در آغاز سده بیستم, از یک سو و دیدن نظامهای سیاسی غربی از سوی دیگر, موضوع قدرت سیاسی را در نزد اصلاح طلبان دینی مهم نشان می داد و آنان می کوشیدند تا با تکیه بر سنت اسلامی, تعریفی تازه از قدرت سیاسی و چگونگی مشروع بودن آن و نقش مردم در مشروع بودن و اقتدار حکومت اسلامی, ارائه دهند و الگویی سازوار با باورهای دینی مردم داشته باشند که هم برجستگیهای نظامهای دموکراسی غربی را داشته باشد و هم با اسلام سازگار افتد.
در مثل:
(حق انتخاب حکام, روش انتخاب و حق قیام در برابر بی عدالتی, از مبانی هستند که فواید عملی فراوانی برای روشنفکران دینی داشته است و بویژه در باب حق و روش انتخاب مباحثی چون: بیت, شورا, اجماع و اهل حلّ و عقد بازآفرینی شده اند و نمونه هایی تاریخی از آنها را می توان در عملکرد خلفای راشدین گزینش کرد.)۵۶
این پی جویی در میراث اسلامی, حکایت از امر دیگری داشت و آن این که اصلاح طلبان دینی, همگی باور به غنای ذاتی اسلام داشتند و می کوشیدند تا با تکیه بر تاریخ و متون اسلامی به نمونه هایی از کارکرد پیشین مسلمانان دست یابند, تا تکیه گاه پرداخت نظریه های نو باشد.
در مثل, سید جمال چون در رساله نیچریه می خواهد از حقیقت اسلام در برابر متفکران مادّی مذهب, دفاع کند, شرایط پیشرفت ملتها را باز می گوید و همه آنها را در اسلام به زیبایی و شکوه می بیند.۵۷
و شاگرد او محمد عبده نیز, از این حقیقت بدین گ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 