پاورپوینت کامل معرفی کتاب; تصویر دولت اسلامی در آیینه نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معرفی کتاب; تصویر دولت اسلامی در آیینه نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معرفی کتاب; تصویر دولت اسلامی در آیینه نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل معرفی کتاب; تصویر دولت اسلامی در آیینه نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱

نویسنده در پیشگفتار، شیوه نگارش خود را آمیخته ای از منابع تاریخی و نهج البلاغه می داند، امری که تاکنون در آثار
فارسی به گونه محققانه کم تر مورد توجه بوده است. در آغازین فصل کتاب، خواننده با زندگی نامه امام علی(ع) از آغاز تا
پایان خلافت عثمان، در سال ۳۵ هجری، آشنا می شود و در دومین فصل، چگونگی به خلافت رسیدن امام و رخدادهای
دوران حکومت ایشان تا پایان نبرد صفین برای خواننده شرح گردیده است. اندیشه و منش سیاسی امام علی(ع) در
برخورد با معاویه، محتوای سومین فصل را تشکیل می دهد و نویسنده همه پرسشهای مهم و در خور توجه را در این باره
کالبدشکافی کرده و با نگاهی تاریخی و تحلیلی بدانها پاسخ گفته است، چنانکه تصویری از مفهوم دولت اسلامی را در
نهج البلاغه در همین فصل، فراروی خواننده قرار می دهد.

چهارمین و آخرین فصل کتاب، بررسی زندگی نامه عماربن یاسر و عبدالله بن سبا را با همه ابهامهای موجود درباره آنها
برای خواننده بازگو می کند. در مجموع، و با توجه به نوع تحلیل های تازه کتاب در فصلهای گوناگون، خواندن این کتاب
می تواند راهکاری باشد برای چگونگی تحلیل تاریخی رخدادهای حکومت امام علی(ع) و برداشتهای نوین از آنها. در
این جا یکی از مهم ترین بخشهای کتاب را با ترجمه آزاد تقدیم خوانندگان محترم می کنیم:

مفهوم وایه دولت در فرهنگ نامه های زبان عربی، به طور عام، مرادف با مفهوم فی ء (غنایم جنگی) است و گاهی در
معنای جنگ نیز به کار رفته. گویا جنگ و غنیمت، یکسان نشان دهنده مفهوم دولت هستند و وایه قرآنی «مداوله الایام »
که در تفسیر ها به پیاپی آمدن سختیها و آسانی تعبیر گردیده، با این معنای دولت نزدیک است. اما «دولت »، به عنوان یک
اصطلاح فقط در سده های اخیر در ادبیات سیاسی جهان اسلام کاربرد یافته است وگرنه در ادبیات کلاسیک عربی، تنها
یک بار در سوره حشر آیه ۷، وایه دولت: «تلک الایام نداولها بین الناس » دیده می شود که البته دور از معنای اصطلاحی و
تازه آن نیست. اما وایه شورا، که گاهی در ادبیات سیاسی معاصر اسلامی از آن اراده مفهوم دولت می شود، در سه آیه از سه
سوره: آل عمران، شورا و بقره به کار رفته است، ولی این وایه نیز ابهام بسیار دارد و نمی توان با دقت تعبیری از آن را در
نظر گرفت که با نظریه سیاسی شورا که در بیعت سقیفه خود را نشان داد، سازواری داشته باشد و پیوند آن را با سیاق
قرآنی روشن سازد.

اما از وایه ها که بگذریم و برای مفهوم دولت، ارکان و پایه هایی را در نظر بگیریم، می توانیم تجلیهای فراگیری را از چنین
ارکان و پایه هایی در قرآن پیدا کنیم. آیه: «ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی
والمساکین وابن السبیل » می تواند نشان دهنده نظام اقتصادی باشد. آیه «کی لایکون دوله بین الاغنیاء منکم » نشان
دهنده قانون روابط اجتماعی و آیه: «ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا واتقوا الله ان الله شدید العقاب.»

نشان دهنده قانونهای شرعی و سیاسی در جامعه اسلامی است. آیه اخیر مبدء قانون و مشروعیت آن را در دولت اسلامی،
که نمودار تجربه نبوی در مدینه است، نشان می دهد.

بر همین اساس، فقیهان گفته اند: مفهوم دولت، با هجرت رسول گرامی(ص) به مدینه، به حقیقت پیوست، زیرا بعضی از
ارکان به وجود آورنده یک دولت در شهر مدینه پدید آمده بود.

ابوالحسن تلمسانی (۷۸۱ه.) عناصر و اجزای چنین دولتی را به دلیل وجود همکاران، قاضیان، نگهبانان، سربازان،
سفیران، مترجمان، نویسندگان وحی، نسب شناسان قبایل، امیران حج، فرمانداران محلی جنگهای رسول اکرم(ص)
تحقق یافته می داند.

مفهوم دولت اسلامی، در جامعه ای پیدا شد که پیش ازین، آن را درک نکرده بود: زیرا دولتهای جنوب عربستان سالها بود
که نابود شده بودند و ساکنان حجاز نیز، بوی یه مکه، در قالب نظام قبیلگی می زیستند و هرگز با مفهوم یک حکومت
گسترده آشنایی نداشتند و البته دشواریهای زیست محیطی در حجاز نیز، نظم پذیری و قانون پذیری را دشوار می ساخت.

در دوره های واپسین، پیش از بعثت نبوی، قریش به عنوان قبیله نماینده اعراب، پیشنهاد پذیرفتن امارت امپراطوری
روم را بر مکه، مردود دانست و اعلام کرد: عرب نه حاکم می شود و نه به حاکمیت کسی تن می دهد.

بنابراین، آنچه به عنوان مفهوم دولت در آغاز دوره اسلامی از آن یاد می شود و وی یگیهای اداری، اقتصادی، نظامی و
سیاسی خود را دارد، بسیار فرق دارد با نظام قبیلگی رایج در حجاز و نیز آنچه که در عربستان جنوبی بوده است. اما این
دولت، پس از درگذشت پیامبر(ص)، به خلاف برخورداری از سنت و تجربه نبوی و راهنماییهای قرآنی، به یک باره،
پای بست نگرانی و ترسی شد که از ناحیه بیعت سقیفه بر آن وارد گردید و ارکان آن را از رسیدن به مفهوم کامل سیاسی و
اداری محروم ساخت و مفهوم دولت دروایه خلافت خلیفه، باید مشروعیت الهی پیامبر را نیز دارا باشد و این همان
موضوعی بود که ابوبکر را وادار ساخت تا خود را «خلیفه رسول الله » بخواند به آن اعتبار که جانشین ایشان در امور شرعی،
علاوه بر امور سیاسی، باشد.

چون در وایه خلافت، مفهوم رسالت نبوی غالب شد، بدون آن که در این مفهوم نظامهای اداری، اقتصادی و اجتماعی به
گونه ای روشن، جلوه گر شود، زمینه بحثهای گوناگونی را درباره چگونگی ساختار قدرت سیاسی در اسلام دامن زد. در
حالی که اندکی پیش از این و در عهد حکومت نبوی در مدینه، هرگز چنین گفتاگوییهایی پیش نیامد; زیرا وی، نظام
سیاسی، اقتصادی و دفاعی خود را با نگهداشت اصول شریعت، سامان داده بود.

شورش مرتدان در عهد ابوبکر، تنها به سبب نپرداختن زکات نبود، بلکه از آن رو محکوم به رویارویی بود که وحدت امت
اسلامی را بر هم زده و به قصد گرفتن قدرت سیاسی به وجود آمده بود. در عهد خلیفه دوم، عمربن خطاب، که خود را
امیرمؤمنان لقب داد، توجهی به مفهوم سیاسی این لقب در نزد مسلمانان نداشت و نه از باب این که او نظام اداری تازه ای
را که اتفاقا به مفهوم امروزی دولت نزدیک است، به وجود آورد، بلکه تنها از نظر جایگاه شرعی مؤمنان، او امیر آنان
خوانده می شد.

البته روشن است که سیاست جامعه نمی تواند از چشم رهبران آن جامعه پوشیده ماند، اگر چه برای خویش تنها
مشروعیت دینی قائل باشند; اما آنچه در این باره مورد بحث است، این که چگونه باید وایه خلافت را در سایه قواعد ثابت
اجتماعی قرار داد تا در ذیل آن جنبه سیاسی و دینی مفهوم خلافت، با یکدیگر رشد کنند. از روی اتفاق، به سبب همین
ابهام مفهومی، نخست این که، به خلاف هاله ای از تقدس که برای جانشینان پیامبر(ص) در جامعه اسلامی پیدا شده بود،
این مفهوم دینی نتوانست برای مدت طولانی در برابر واقعیتهای زمانه دوام آورد و تن به آنها ندهد.

دو دیگر، نفس اختلاف روشهایی که برای خلفای چهارگانه در بیعت پیش آمد، که همگی وی یگیهای عملی روشن را برای
تحقق وایه شورا نداشتند، نتیجه دیگر این ابهام مفهوم سیاسی خلافت است.

ناگفته نماند که بیعت امام علی(ع) در میان خلفای چهارگانه استثنا و بسیار نزدیک به مفهوم شوراست; زیرا درباره
خلافت ایشان، اجماع همه امت در شهرهای بزرگ، به حقیقت پیوست.

اگرچه تجربه خلافت راشدی توانست ردای شریعت را بر تن مفهوم خلافت کند; اما وایه دولت، هرگز نتوانست به این ردا
دست یابد و همین دست نیابی دولت، سبب شد تا به مجرد پیدایش نخستین حادثه، چون قتل عمر، به سرعت هاله تقدس
از خلافت نیز زدوده شود.

شاید اکنون بتوان سبب این که امام، خلافت راشدی را بر نمی تابید، بهتر فهمید. مخالفت امام با مفهومی بود که چه بسا
ناآگاهانه (یا فلته) برای به قدرت رسانیدن قبیله قریش در جامعه اسلامی پا گرفته بود و هرگز نماد دولت اسلامی دنباله
رو رسالت، انگاشته نمی شد; زیرا تجربه خلافت راشدی، محور را خلفا: ابوبکر، عمر و عثمان و خانواده او قرار می داد و اگر
امام از بیعت با ابوبکر اکراه می ورزید، نباید مخالفت امام را مخالفت با شخصیت اسلامی ابوبکر انگاشت. حتی روایاتی که
برتری امام را در برابر ابوبکر و دیگران نشان می دهند، نمی خواهند شخصیت اسلامی دیگران را نادیده انگارند; بلکه
مهم ترین سبب مخالفت امام، در مشروع بودن خلافت است و این مفهوم دولت چگونه به حقیقت می پیوندد. بی گمان،
امام علی(ع) نخستین کسی است که از مفهوم دولت سخن گفته، آن جا که در برابر شعار خوارج در مخالفت با تحکیم،
می فرماید:

«نعم ان لاحکم الا لله… وانه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن ویستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها
الاجل ویجمع به الفی ء ویقاتل به العدو وتامن به السبل ویؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح به بر ویستراح من فاجر.
» (۱)

آری، حکم، جز از آن خدا نیست… مردم را حاکمی باید نیکوکردار، یا تبه کار تا در حکومت او، مرد با ایمان کار خویش کند،
و کافر بهره خود برد، تا آن گاه که وعده حق سر رسد و مدت هر دو سر رسد. در سایه حکومت او، مال دیوانی را فراهم
آورند و با دشمنان پیکار کنند، و راهها را ایمن سازند و به نیروی او، حق ناتوان را از توانا بستانند، تا نیکوکردار، روز به
آسودگی به شب رساند و از گزند تبه کار در امان ماند.

امام علی(ع) در این فراز، وجود دولت را یک ضرورت دینی و راهی برای اجرای احکام شریعت می داند; زیرا این
ولت حافظ حقوق مسلمانان و شؤون اجتماعی آنان است. قدرت پیشوا و رهبر چنین دولتی را همین وظیفه ها و
مسؤولیتهای محدود و معین می کند (جمع الامر) پاسداری از وحدت امت (جمع الفی ء) توزیع ثروت (احقاق حق ضعیف
از قوی) عدالت اجتماعی (یقاتل به العدو) پاس داشتن مرزها (تامن به السبل) امنیت ملی، اجتماعی و… نشان دهنده
ارکان این دولت هستند.

در پرتو چنین مفاهیمی که به عنوان وظیفه های دولت بر شمرده شده اند، می توان راز اندیشه سیاسی شیعی را در اواخر
سده نخست هجری که امامت، به عنوان ضروری دین یاد می شود، دریافت.

در افکار شیعه، امام نماد دولت اسلامی است که بدون او زندگی سیاسی و اجتماعی مناسب ممکن نیست. امامت شیعی،
یا همان دولت اسلامی سازوار با وی یگیهای اجتماعی و قانونهای شرعی به بست و گشاد امور مسلمانانی می پردازد، بدون
این که دچار ناسازگاریها و هم پادیهای «شورا» و «اجماع » گردد. امامت شیعی (دولت اسلامی شیعی) چون براساس نص
شکل می گیرد، همراه خود یک منطق دینی دارد و تنها از چشم انداز شخصی و سیاسی به موضوع خلافت نمی نگرد که
اگر این بود، این حق طبیعی همه اصحاب پیامبر بود که درباره قدرت سیاسی ، چشم اندازی شخصی داشته باشند.

امام، بیعت صحابه با ابوبکر را شکستن پیمان نبوی می انگاشت و اگر خویش را برای امامت (ریاست دولت اسلامی)
مطرح می ساخت، براساس نزدیکی و خویشاوندی با پیامبر(ص) نبود، چنانکه دراین باره شگفتی خود را ابراز داشت:

«واعجباه اتکون الخلافه بالصحابه والقرابه؟» (۲)

شگفتا! خلافت از راه هم صحبتی به دست آید.

بلکه چون عقیده داشت که سزاوارترین مردمان به خلافت قوی ترین آنان به خلافت و آگاه ترین آنان به امر خداوند است،
خود را مطرح می کرد:

«ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله.» (۳)

سزاوار به خلافت، کسی است که بدان تواناتر باشد و در آن به فرمان خدا داناتر.

ایشان در برابر ادعای انصار، مبنی بر داشتن حق خلافت در سقیفه فرمود:

«لو کانت الاماره فیهم لم تکن الوصیه بهم.» (۴)

اگر امارت از آن آنان می بود، سفارش آنان را کردن، درست نمی نمود.

زیرا پیش ازین، پیامبر(ص) برای پس از خود سفارش کرده بود که نسبت به نیکوکاران انصار احسان شود و بدکاران
انصاری بخشیده شوند. و این را پیامبر(ص) از وظیفه ها و مسؤولیتهای جانشین خود قرار داده بود و امام، با استناد به
همین جمله پیامبر بود که ادعای آنان را بیهوده می دانست.

این گونه شد که تصویر دولت اسلامی را می توان در آیینه این سخنان امام بهتر دریافت:

«رکزت فیکم رایه الایمان ووقفتکم علی حدود الحلال والحرام والبستکم العافیه من عدلی وفرشتکم المعروف من قولی و
فعلی و اریتکم کرائم الاخلاق من نفسی، فلاتستعملوا الرای فیما لایدرک قعره البصر ولا تتغلغل الیه الفکر.» (۵)

رایت ایمان را میان شما پا بر جا کردم و مرزهای حلال و حرام را برایتان جدا. از عدل خود، لباس عافیت بر تنتان کردم. و
با گفتار و کردار خویش معروف را در میان شما گستردم; تا بدانید دادگر کیست و نیکوکار چه کسی است و با خوی خود،
شما را نشان دادم که اخلاق گزیده چیست، پس رای خود را به کار مبندید در آنچه دیده یرفای آن را نتواند دید و اندیشه
به کنه آن نتواند رسید.

چنین سخنان و رفتاری را امام در زمانه ای انجام داد که رخدادهای سیاسی به گونه ای رقم می خورد تا ایشان از قدرت
سیاسی دور نگهداشته شود. البته چون مجال امام اندک بود، اندیشه های والای او به حقیقت نپیوست، تا بنیان جامعه ای
عدالت پیشه را بر پایه هایی محکم استوار سازد، ولی از رهگذر تجربه کوتاه مدت امام در حکومت، می توان تصویر جامعه و
دولت اسلامی مورد نظر ایشان را به دست آورد و در این راه یادگار ارزنده امام: «نهج البلاغه » آکنده از اندیشه های ایشان
درباره تصویر این دولت و وی یگیهای آن است:

الف. اندیشه سیاسی: یکی از وی یگیهای امام(ع) دانش گسترده آن حضرت است که به ایشان امکان می دهد ترسیم گر
تصویری از اندیشه سیاسی زمان خود و آینده باشد و از این جهت، در میان امت اسلامی، بی همتا بود. او گذشته و
تعصب ورزیهای مردم را چنین وصف می کند:

«یعملون فی الشبهات و یسیرون فی الشهوات، المعروف عندهم ماعرفوا و المنکر عندهم ما انکروا… کان کل امری ء منهم
امام نفسه.» (۶)

به شبهه ها کار می کنند و به راه شهوتها می روند. معروف نزدشان، چیزی است که شناسند و بدان خرسندند و منکر آن
است که آن را نپسندند… گویی هر یک از آنان، امام خویش است.

البته امام تنها اندکی از اندیشه خود را توانست به مرحله علم برساند. شاید سخنان امام در هنگام بیعت مردم مدینه با
ایشان، جایگاه مناسبی برای بررسی اندیشه سیاسی حضرت امام علی(ع) باشد:

«ذمتی بما اقول رهینه وانا به زعیم… والله ما کتمت وشمه ولا کذبت کذبه ولقد نبئت بهذا المقام وهذا الیوم الا وان الخطایا
خیل شمس حمل علیها اهلها وخلعت لجمها فتقحمت بهم فی النار الا وان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها واعطوا
اذمتها فاوردتهم الجنه، حق و باطل ولکل اهل فلئن مر الباطل لقدیما فعل ولئن قل الحق فلربما ولعل ولقلما ادبر شی ء
فاقبل.» (۷)

آنچه می گویم در عهده خویش می دانم و خود، آن را پایندانم… به خدا سوگند، کلمه ای از حق را نپوشاندم، و دروغی بر
زبان نراندم که از چنین حال و چنین روز، آگاهم کرده اند.

هان ای مردم! خطاکاریها چون اسبهای بدرفتارند و خطاکاران برآن سوار، عنان گشاده می تازند، تا سوار خود را به آتش
دراندازند.

هان ای مردم! پرهیزگاری، بارگیهایی را ماند رام، سواران بر آن عنان به دست و آرام می رانند، تا سوار خود را به بهشت
درآرند. از دیرباز، حق و باطل در پیکارند و هر یک را گروهی خریدار. اگر باطل پیروز شود، شیوه دیرین دولت و اگر حق
اندک است، روزی، قدرت قرین اوست. اما کم افتد که بینی آب در جو است.

این متن نمادی است از اندیشه سیاسی در دولت امام که برنامه کامل این اندیشه سیاسی را توضیح دهد، بوی یه
اصول گرایی در آن به چشم می آید و این که سیاستمدار دینی، در نظر امام، همواره میان دو راه، حق انتخاب دارد: راه حق
و راه باطل.

چنین اختیاری، مدخلی است مناسب تا بتوان اندیشه سیاسی و اجتماعی امام را قرائت کرد، همان که از سوی شماری از
یارانش سفارش می شد که مورد عمل قرار نگیرد و همان که عمربن خطاب آن را حق می دانست. از رفتارهای پیشین امام
نیز بر می آمد در این جا وایه مساوات حتی در کیفر، یکی از آرای مهم امام است; چه بزه از کارگزاران سر بزند، چه از مردم
عادی. در پرتو این تصویر، امام در دومین روز خلافت خویش، به مصادره «قطایع » عثمان پرداخت. بر این اساس که هر آنچه
از بیت المال مسلمانان گرفته شده دوباره باید به آن بازگردد و چنین فرمود:

«والله لو وجدته قد تزوج به النساء وملک به الاماء لرددته، فان فی العدل سعه ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.» (۸)

به خدا، اگر ببینم که به مهر زنان، یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را باز می گردانم که در عدالت، گشایش است و آن که
عدالت را برنتابد، ستم را سخت تر یابد.

عدالت در گستره نهج البلاغه، در جدول حق و باطل قرار می گیرد:

بهشت و جهنم:

«کل نعیم دون الجنه فهو محقود، وکل بلاء دون النار عافیه.» (۹)

هر نعمتی، جز بهشت، خوار است و هر بلایی جز آتش، عافیت بشمار.

خیر و شر:

«اذا رایتم الخیر فخذوا به واذا رایتم الشر فاعرضوا عنه.» (۱۰)

اگر خیری دیدید، آن را دریابید و اگر شری دیدید، روی از آن بتابید.

دنیا و آخرت:

«ان الدنیا قد ادبرت و آذنت بوداع و ان الآخره قد اقبلت واشرقت باطلاع.» (۱۱)

همانا دنیا پشت کرده و بدرودگویان است و آخرت روی آورده و از فراز جای، نگران است.

حق و باطل:

«ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه وان نقصه وکرثه من الباطل وان جر الیه فائده وزاده.» (۱۲)

فاضل ترین مردم نزد خدا کسی است که کار حق را از باطل، دوست تر دارد، هر چند کار حق، از قدر او بکاهد و او را
بیازارد و باطل بدو سود رساند و رتبت او را بالاتر گرداند.

باطن و ظاهر:

«واعلم، ان لکل ظاهر باطنا علی مثاله، فما طاب ظاهره طاب باطنه وما خبث ظاهره خبث باطنه.» (۱۳)

وبدان، که هر ظاهری را باطنی است که بر مثال آن است، آنچه ظاهرش پاکیزه بود، باطن آن نیز، آنچنان است و آنچه
ظاهرش پلید است، باطن آن نیز پلید است.

عدل و ظلم:

«یوم العدل علی الظالم اشد من یوم الجور علی المظلوم.» (۱۴)

روز داد، بر ستمگر سخت تر است از روز ستم بر ستم بر.

علم و جهل:

«ما اخذ الله علی اهل الجهل ان یتعلموا، حتی اخذ علی اهل العلم ان یعلموا.» (۱۵)

خداوند بر عهده نادانان ننهاد که دانش آموزند، تا بر عهده دانایان نهاد که بدانان بیاموزند.»

شاید این نمودار دوتایی را بتوان زیرمجموعه یک نهاد مرکزی، که در اسلام، به طور کامل مربوط به قدرت سیاسی است،
دانست که الامر بالمعروف والنهی عن المنکر باشد و از همین عنوان پست «محتسب » در قضای اسلامی پدید آمد.

امام، با استفاده از این عنوان فراگیر و با تکیه بر دانش گسترده و ایمان عمیق خود راهی تازه در برابر حوادث نو در پیش
گرفت، تا بتواند حکم شرعی را بر آنها برابر سازد. یکی از این نمونه های بی سابقه «قتال اهل قبله » در نبرد جمل بود. به این
فراز از سخنان امام در رویارویی با شورشیان بصره توجه کنید:

«ابلح المنهاج، انور السراج، فبالایمان یستدل علی الصالحات وبالصالحات یستدل علی الایمان وبالایمان یعمر العلم… وان
الامر بالمعروف والنهی عن المنکر لخلقان من خلق الله سبحانه… وعلیکم بکتاب الله فانه الحبل المتین والنور المبین
والشفاء النافع والری النافع والعصمه للمتمسک والنجاه للمتعلق لایعوج فیقام ولایزیع فیستعتب ولاتخلقه کثره الرد و
ولوج السمع. من قال به صدق و من عمل به سبق.» (۱۶)

راهی است که گشاده و روشن است. چراغش نورانی و پرتوافکن است. ایمان را بر کرده های نیک، دلیل توان ساخت و از
کردار نیک، ایمان را توان شناخت. به ایمان، علم آبادان است… و همانا امر به معروف و نهی از منکر، از صفتهای
پروردگارند.

بر شما باد به کتاب خدا که ریسمان استوار است، و نور آشکاراست و درمانی است، سود دهنده، و تشنگی را فرونشاننده.
چنگ در زننده را نگهدارنده، در آویزنده را نجات بخشنده. نه کج شود، تا راستش گردانند، و نه باطل گراید، تا آن را
برگردانند. کهنه نگردد به روزگار، نه از خواندن و نه از شنیدن بسیار. راست گفت، آن که سخن گفت از روی قرآن و آن که
بدان رفتار کرد، پیش افتاد.

بدین گونه شد که امام اندیشه سیاسی را در راهی روشن که متکی بر حبل المتین قرآنی باشد، قرارداد. نورانی بودن این
چنین راهی از قرآن سرچشمه می گیرد و بر قلب و عقل سالک می تابد و هیچ گاه بازماندن دیگران از سلوک، او را نمی آزارد.
اما هر راه دیگری جز این، تاریکی مطلق است و هیچ امام عادلی، نمی تواند به جز راه روشن الهی، راهی دیگر برگزیند:

«وان الطرق لواضحه وان اعلام الدین لقائمه فاعلم ان افضل عباد الله عند الله امام عادل هدی وهدی فاقام سنه معلومه
وامات بدعه مجهوله.» (۱۷)

راهها، هویداست، و نشانهای دین بر پاست. بدان که فاضل ترین بندگان خدا، نزد او، امامی است دادگر، هدایت شده و
راهبر، که سنتی را که شناخته است، برپا دارد و بدعتی را که ناشناخته است، بمیراند.

این اندیشه سیاسی، همان بود که خود را در گفت وگوی امام با عثمان نشان داد، پس از آن که کارکرد سیاسی او، پیوندش
را با حبل المتین قرآنی بریده بود:

«فلاتکونن لمروان سقیه یسوقک حیث شاء بعد جلال السن وتقضی العمر.» (۱۸)

برای مروان، همچون چاروایی به غارت گرفته مباش که تو را به هر جا خواست براند; آن هم پس از سالیانی که بر تو رفته و
عمری که از تو گذشته.

محور اندیشه سیاسی امام، تنها حفظ کیان اسلام بود. هرگاه در قضیه ای کوتاه آمد، می خواست دین جلو باشد و اگر در
پذیرش مقام سیاسی زهد می ورزید، می خواست یکپارچکی اسلام و امت اسلامی را نگاهداری کرده باشد. هرگز برایش
مهم نبود که مقام خلافت را داشته باشد، مگر هنگامی که عدالت را اقامه کند و جماعت اسلامی را پاس بدارد و رسالت
نبوی را نگاهبان باشد و آن را در جامعه اسلامی، استوار سازد و از باب انجام چنین مسؤولیتهایی بود که می فرمود:

«ان افضل عبادالله عند الله امام عادل ».

در پرتو آنچه گفته شد، می توان وارد جغرافیای دولتی شد که امام علی در صدد تاسیس آن بود. دولتی که از کتاب خدا و
سنت رسول(ص) الهام بگیرد و عدالت پیشه و پرهیزگار شیوه باشد و در چاههای مصالح شخصی، فرو نیفتد.

این همان دولتی بود که با اندیشه سیاسی بنا شده بر تربیت درست انسانها پدید می آمد و بدون آن، انسان همواره بر لبه
پرتگاه سقوط از ارزشهای الهی و انسانی قرار داشت.

نهج البلاغه را باید آیینه چگونگی تربیت انسانهای مؤمن و صالح دید، بوی یه در آن جا که می فرماید:

«ایها المؤمنون، انه من رای عدوانا یعمل به ومنکرا یدعی الیه، فانکره بقلبه فقد سلم و بری ء ومن انکره بلسانه فقد اجر
وهو افضل من صاحبه و من انکره بالسیف لتکون کلمه الله هی العلیا وکلمه الظالمین هی السفلی، فذلک الذی اصاب
سبیل الهدی وقام علی الطریق ونور فی قلبه الیقین….» (۱۹)

«اما اعمال البر کلها والجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی. وان الامر
بالمعروف والنهی عن المنکر لایقربان من اجل ولاینقصان من رزق وافضل من ذلک کله، کلمه عدل عند امام جائر.» (۲۰)

ای مؤمنان! آن که بیند ستمی می رانند،یا مردم را به منکری می خوانند و او، به دل خود آن را نپسندد، سالم مانده و
گناه نورزیده، و آن که آن را به زبان انکار کرد، مزد یافت و آن که به دل انکار کرد برتر است و آن که با شمشیر به انکار
برخاست، تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او کسی است که راه رستگاری را یافت و بر آن ایستاد و نور یقین
در دلش تافت.

همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون دمیدنی است به دریای پرموج پهناور.

وهمانا، امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک کنند و نه از مقدار روزی بکاهند و فاضل تر از همه اینها، سخن
عدالت است که پیش روی حاکمی ستمکار گویند.

وی یگی سیاسی که در نهج البلاغه دیده می شود، پیوند هماره انسان با جامعه است. نهج البلاغه، انسان مسلمان را به
دریافت تجربه های تازه در پیوند با جامعه فرا می خواند، تا کم کم به یک نظام سیاسی عادلانه دست یابد. چنین اندیشه ای،
هیچ گاه در نهج البلاغه کم فروغ نشده است. در سخنی دیگر امام می فرماید:

«وامر بالمعروف تکن من اهله وانکر المنکر بیدک ولسانک وباین من فعله بجهدک وجاهد فی الله حق جهاده ولاتاخذک
فی الله لومه لائم وخص الغمرات للحق حیث کان.» (۲۱)

به کار نیک امر کن و خود را در شمار نیکوکاران درآر. و به دست و زبان، کار ناپسند را زشت شمار. و از آن که کار ناپسند
کند، با کوشش، خود را دور بدار. در راه خدا بکوش، چنانکه شاید، و از سرزنش ملامت گرانت بیمی نیاید. برای حق، به هر
دشواری هر جا بود درشو.

این اندیشه سیاسی تا هنگام شهادت همراه امام بود و همه دشواریها و ناسازگاری پیشین، نتوانسته بود امام را به تغییر
اندیشه وادارد.

امام، به پسرانش فرمود:

«اوصیکما بتقوی الله وان لا تبغیا الدنیا وان بغتکما ولاتاسفا علی شی ء منها روی عنکما وقولا بالحق واعملا للاجر وکونا
للظالم خصما وللمظلوم عونا.» (۲۲)

شما را سفارش می کنم به ترسیدن از خدا، و این که دنیا را مخواهید، هرچه دنیا پی شما آید و دریغ مخورید بر چیزی از
آن که به دستتان نیاید و حق را بگویید و برای پاداش آن جهان کار کنید و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار.

اندیشه سیاسی در نهج البلاغه، فضای فراوانی را به خود اختصاص داده است. این اندیشه ریشه در قرآن کریم دارد و تجربه
نبوی راهنمای اوست و پویایی خود را از دانش امام علی(ع) می گیرد. همه اینها، سبب شده تا شفافیتی فوق العاده پیدا
کند. امام چنین راه دشواری را در اندیشه سیاسی پیمود. او شعار خود که بازشناسی و جداسازی معروف از منکر و آنچه از
این دو پیدا می شود قرارداد و قرآن کریم و سنت نبوی را نیز درون مایه این حرکت نمود.

ب. نظام اداری: اندیشه نظام اداری که همچون نظریه سیاسی در نهج البلاغه، جلوه ای وی یه دارد، یکی از ارکان دولت
اسلامی است. از آن جا که سیاست و دیانت در اسلام جدایی ناپذیرند، اندیشه امام علی(ع) در این باره، چگونگی اتحاد و
تکامل از هر دو سو بود; یعنی رسالتی که پیوند انسان و خدا را روشن می کند و نظامی که با الهام از رسالت قوانین را
پایه گذاری می کند و در آنها صلاح بشر و جامعه انسانی را در نظر می گیرد و در کانون توجه قرار می دهد، تا انسانها
بتوانند به ارزشهایی که به سبب آن پیامبر(ص) برانگیخته شده، دست یابند.

در پرتو چنین اعتقادی، همه نظریه ها و تلاشها و کارکردهای امام علی برای ایجاد دولت درخور ترسیم است. راز آن همه
سفارشهای امام به رفتار عادلانه با مردم از سوی کارگزاران با همین نیت بود که چهره اسلام درخشان جلوه کند. امام
معتقد بود که فرمانداران باید خود، پای بند مبادی دینی باشند تا در زمره الگوهای جامعه قرار گیرند به این کلام امام به
محمدبن ابوبکر فرماندار حضرت در مصر توجه کنید:

«فانت محقوق ان تخالف علی نفسک وان تنافح عن دینک ولو لم یکن لک الا ساعه من الدهر… صل الصلاه لوقتها الموقت
لها ولاتعجل وقتها لفراغ ولاتؤخرها عن وقتها لاشتغال.» (۲۳)

پس تو باید که با نفس خویش به پیکار درآیی و دین خود را حمایت نمایی، هر چند در روزگار بیش از ساعتی نیایی… نماز
را در وقت معین آن به جای آر و به خاطر آسوده بودن از کار، پیش از رسیدن وقت، آن را بر پای مدار و آن را واپس مینداز،
به خاطر پرداختن به کار.

و به چنین موضوعی مالک اشتر را نیز سفارش می کند:

«بتقوی الله وایثار طاعته واتباع ما امر به فی کتابه من فرائضه وسنه التی لایسعد احد الا باتباعها.» (۲۴)

او را فرمان می دهد به ترس از خدا و مقدم داشتن طاعت خدا بر دیگر کارها و پیروی آنچه در کتاب خود فرمود، از واجب
و سنتها که کسی جز با پیروی آن راه نیک بختی را نپیمود.

فلسفه نظام اداری از نظر امام علی(ع) بر پایه خوشبخت کردن مردم استوار است، نه فروکوفتن آنان و سخت گیری
چنانچه در بخش دیگری از عهدنامه به مالک اشتر می فرماید:

«واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان: اما اخ لک
فی الدین او نظیر لک فی الخلق.»۲۵و مهربانی بر رعیت را برای خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی
کردن با همگان و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری.چه رعیت، دو دسته اند: دسته ای برادر
دینی تواند و دسته ای دیگر در آفرینش با تو همسانند.

این نظام اداری براساس استفاده یکسان مردم از امکانات بیت المال نیز استوار است:

«لو کان المال لی لسویت بینهم… الا وان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر واسراف.» (۲۶)

اگر مال، از آن من بود، همگان را برابر می داشتم… بدانند که بخشیدن مال به کسی که مستحق آن نیست با تبذیر و
اسراف یکی است.

همچنین پاداش و تنبیه یکی دیگر از ارکان نظام اداری در نظر امام علی(ع) است، تا براساس آن درست کرداران ستایش
شوند و مبنای ارتقای اداری آنان باشد، چنانکه خود امام، فرماندار بحرین (عمربن ابی سلمه مخزونی) را به سبب کارکرد
خوب اداری، به نزد خود خواند و همراه خویش در سفر به شام قرار داد و فرمود:

«فلقد احسنت الولایه وادیت الامانه، فاقبل غیر ظنین ولاملوم ولامتهم ولاماثوم… فانک ممن استظهر به علی جهاد العدو
واقامه عمود الدین.» (۲۷)

حکومت را نیک انجام دادی و امانت را گزاردی. پس بیا، که نه گمان بدی بر توست و نه ملامتی به تو داریم. نه تهمتی به
تو زده اند و نه گناهکارت می شماریم… تو از کسانی هستی که از آنان در جهاد با دشمن، یاری خواهند و بدیشان ستون
دین را برپا دارند.

از دیگر وی یگیهای نظام اداری در دولت امام علی(ع) مراقبت وی یه از کارکرد کارکنان و رفتار ایشان با مردم است. این،
وظیفه رئیس دولت (امام) است. گذشته از این که باید در هنگام به کارگیری آنان، با معیارهایی چون شایستگی اداری و
پرهیزگاری به این مهم اقدام ورزد.

امام به جز عبدالله بن عباس و برادرش عبیدالله، دیگران را بر اساس همین معیار برگزید و برخلاف انتظار، بنی هاشم و
مهاجران را (که پیش از این در مدار قدرت بودند) به گونه ای وی یه محدود کرد و فرمانداران را از انصار برگزید: ابوقتاده
انصاری (مکه) سهل بن حنیف و ابو ایوف انصاری (مدینه) قیس بن سعد (مصر) عثمان بن حنیف (بصره) قرظه بن کعب
(کوفه) نعمان بن عجلان (بحرین).

و اگر امام براساس عملکرد صحیح مخذومی در بحرین او را ارجمند داشت و مقام او را بالا برد، شریح بن حارث، قاضی
کوفه را، به سبب عملکرد نادرست فرو گرفت و چون شنید خانه ای خریده که شاید از اموال بیت المال باشد، او را فراخواند
و فرمود:

«فانظر یا شریح لاتکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک او نقدت الثمن من غیر حلالک، فاذا انت قد خسرت دار الدنیاو
دارالآخره.» (۲۸)

پس شریح! مبادا این خانه را از جز مال خود خریده باشی، یا به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.