پاورپوینت کامل نهج البلاغه و مساله حقوق طبیعی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نهج البلاغه و مساله حقوق طبیعی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نهج البلاغه و مساله حقوق طبیعی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نهج البلاغه و مساله حقوق طبیعی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۱

حقوق فطری، و در تعبیرهای دیگر آن، حقوق طبیعی، حقوق تکوینی و حقوق عقلانی، از حقوق ذاتی پدیده ها و ناگزیرها
و بایستگیهای حیات انسان و جامعه انسانی است. آدمی از راه درنگها و دقتهای خردورزانه خود در این امور ذاتی و لوازم
آنها، از کهن ترین زمانها، به دریافت مبانی این حقوق اهتمام ورزیده و آن را محور بسیاری از پیوندهای فردی و اجتماعی
خود قرار داده است و در دورانهای پیشین پیام آوران بزرگ آیین حنیف، با بازگشت دادن انسان به وجدان، فطرت و صبغه
الهی و دعوت به حق گرایی، به عنوان روح این آیین، در راه بیان و روشنگری آن رنجها برده اند.

براین اساس، حقوق طبیعی از میراثهای بر جای مانده قانون روم قدیم و فلسفه رواقی نیست که به قرنهای بعد منتقل
گردیده و زیر نفوذ اندیشه های مسیحی کامل شده، و توسعه یافته باشد; بلکه حقوق طبیعی و فطری، از همان سرچشمه
پیوستگیهای موجود در عالم تکوین و سرشت و طبیعت آفریده ها استنباط شده است. این حقوق، اساس همه قانونها و
آیینها شمرده می شود و در قلمرو دین، حقوق تشریعی و در حوزه دانش، حقوق موضوعه، بیان آن را به عهده دارد. این
حقوق ثابت، با اثرپذیری از آموزه های پیامبران و در شعاع آنها، در میان همه ملتها، فرهنگها و نژادها و در همه برهه های
تاریخ مورد توجه قرار گرفته است. ولی دین شناسان پیشین، کم تر به پیوند دین و نیازهای طبیعی انسان توجه کرده اند و
این امر، آسیبها و رخنه های بسیاری را پدید آورده است. استاد شهید مطهری یادآور می شود:

«یکی از اسباب رویگردانی انسان از دین این بوده است که اولیای مذهب، میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار
کنند. مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.» (۱)

حقوق طبیعی، از نظام ازلی حکایت می کند که بر زوایای طبیعی، غریزی و فطری آدم حکومت دارد و اثرپذیر از اراده
آدمی نیست. براساس این حقوق، همه پدیده های طبیعی، پایانی طبیعی دارند و از تقدیر طبیعی برخوردارند که خوب و
بد اعمال را برای آن باز نماید. و در مورد بشر، عقل سلیم اوست که باز می نماید چه چیزی با توجه به پایانها و سرانجامهای
طبیعی و فطری او درست است و چه چیزی درست نیست.

مطالعه حقوق طبیعی در جهان غرب، از زمان سقراط آغاز شد و تا زمان توماس قدیس ادامه یافت و مطالعه نوین آن از
قرن ۱۸ پا گرفت و تاکنون دوام داشته است. سقراط می کوشید بین قانونهای گذار شده (موضوعه) و طبیعی پیوند،
برقرار کند. او، پیش از آن که درباره حقوق طبیعی سخن بگوید، درباب اعتبار قانونهای نیاکان و آیینها و قانونهای
شرک آلود دینی عصر خود، به گمان افتاده بود.

پس از سقراط، شاگرد او افلاطون، به بحث و نظر درباره حقوق طبیعی پرداخت. او، قدرت را مانع توجه انسان به حقوق
فطری یافت و بر کنار ماندن از قدرت را، راه رسیدن به حقوق طبیعی معرفی کرد. افلاطون این مطلب را با نظم و ترتیب
خاصی در کتابهای «جمهور» و «قوانین »بیان کرده است.

آموزه های رواقیان نیز، بخشی از بدنه دوره کلاسیک حقوق طبیعی را به وجود می آورد. اپیکوروس بر این باور بود که فهم
قوانین دگرگونی ناپذیر طبیعی حاکم بر طبیعت خارجی انسان را از وحشتی که پدیدارهای طبیعت بیرونی در دل آدمی
به وجود می آورند، رها می کند.

پس از رواقیون، سیسرون (۱۰۶ ۴۳ ب. م) اندیشه های رواقیون را به عاریت گرفت و آنها را در آموزه های خود در زمینه
حقوق طبیعی به کار بست. سیسرون، به جای اصطلاح حقوق طبیعی، حقوق عمومی را که پیش از او هم به کار برده
شده بود، به کار برد.

پس از ظهور مسیحیت، پیوند میان حقوق طبیعی و الهیات مسیحی، به وجود آمد، قانون طبیعی به عنوان ساختار و به
سامانی منطقی پدیده ها، در چشم انداز صاحب نظران مسیحی، از حکمت الهی که از آن، تمام شؤون کیهان نشات
می گیرد، بازشناخته شود. مسیحیان، بسیاری از اصول فلسفه رواقی مربوط به قانون طبیعی برابری انسانها، بایستگی
عدالت دولت و اصل مالکیت را پذیرفتند و حق الهی حکومت را به آن افزودند.

سن پل، معتقد بود قانون طبیعی در قالبهای انسانها نوشته شده است و عقل انسان، می تواند آن را درک کند.

«وقتی امتی که قانون ندارد به طور طبیعی کاری را انجام می دهد که قانون برای آن وجود دارد. آن امت، با وجود
نداشتن قانون، قانونی برای خود دارد. آن کار قانونی در قلبهای آنها مکتوب است و وجدانشان به آن شهادت می دهد.» (۲)

این تفسیر از قانون طبیعی، چهار صد سال، پذیرفته شد و از این راه، به سده های میانه انتقال یافت.

گراش، معروف به: «پدر شریعت » قانون خدا را قانون طبیعت می دانست. او الگوی حقوق طبیعی را در این قاعده زرین
یافت که: «بر خود بپسند آنچه را که به دیگران می پسندی » او بر آن بود که حقوق طبیعی، ثابت است و با کتاب مقدس
سازگار.» (۳)

سنت آمبروز (حدود ۳۴۰ ۳۹۷ میلادی) قانون طبیعی را ضبط شده در قلب آدمها و قانون نوشته را نقش بسته بر الواح
می دانست. به نظر او، همه انسانها، در پرتو قانون طبیعی قرار دارند و مالکیت، نهادی طبیعی است. (۴)

بعد از آمبروز، سنت اوگوستین (۴۳۰ ۳۵۴م) از چهره های برجسته تاریخ مسیحیت، به بحث درباره حقوق طبیعی اهتمام
ورزید. اوگوستین با کوششهای خردورزانه خود، توانست پیوند الهیات مسیحی و حقوق طبیعی را به گونه شفاف تری
بیان کند. او، دولت را با توجه به نظم فطری تفسیر کرد که ذات باری آن را اراده کرده است.

اوگوستین، در شعاع روح قانون گرایی دین، می گفت:

«مردم به چیزهای زیادی تمایل دارند، آنان در جست وجوی طیف متنوعی از خوبیها هستند و نظم آنها باید به همان
گونه باشد که تمایلات طبیعی نظم گرفته اند.» (۵)

توماس اکوئیناس قدیس عقیده داشت که سرشت آدمی آفریده خداست و گفته ارسطو را که طبیعت آدمیان را برای
زندگی اجتماعی آفریده است، چنین بیان می کرد: خدا آدمی را برای زندگی اجتماعی مقدر کرده است. با این حال، او بر
خلاف اوگوستین، که نظامهای سیاسی موجود را بر بنیاد تباهی و شر می دانست، باور داشت که عدل را در همین جا
می توان بر پا کرد. او به حقوق طبیعی و قانون طبیعی ایمان داشت و در این جا بود که از ارسطو می گسست، چون مفهوم
این گونه حقوق، که بر اثر حکمت رواقی و آموزه های مسیح در وجدان مسیحی جای گرفت، نزد یونانیان ناشناخته بود.

اکوئیناس، قانون طبیعی را ابدی می دانست که قابل فهم خردمندان است. (۶) پس انسان خردمند از عقل ابدی برخوردار
است، چون هرگونه خردورزی، ناشی از اصول اولیه ای است که به گونه فطری بر ما معلوم می گردد. پس جهت غایی
کارهایی که ما در پی هدف خاص انجام می دهیم، باید به همین گونه در پرتو قانون طبیعی و اثرپذیرفته از آن باشند.

از آرمانهای توماس اکوئیناس، برپایی شهر خدا و جمهوری مسیحیت به منظور تربیت و پرورش انسان طبیعی بود. این
شهر می توانست جایگاه عدالت و تقدس مسیحیت باشد. اکوئیناس بر سر آن بود تا از سرچشمه های تجربی، دینی و عقلی،
اصول و قواعد نظم عادلانه طبیعی را استخراج کند. این دیدگاهها، کم کم با مطلق گراییهای روحانیون مسیحی در
آمیخت و به خدمت نظامهای مستبد دینی درآمد، تا جایی که لوکانس دوپیا (۱۳۲۴ ۱۳۹۰م) نظر داد، حاکم تکیه بر
قدرت الهی دارد و تنها در برابر خدا، پاسخ گوست.

اندیشه وران کلاسیک، مساوات طلب نبودند. به نظر آنان، چون افراد بشر برای پیشرفت در راه کمال، دارای استعدادهای
برابر نیستند و همه سرشتها را نمی توان سرشتهای نیکو دانست و همگان، دارای نیروی اعتقادی یکسانی نیستند،
پذیرفتن حقوق برابر برای همه ناعادلانه است. آنان نتیجه گرفتند: با توجه به همین حق طبیعی، باید شماری از انسانها
بر شماری دیگر فرمان برانند و بهترین رییم، رییمی است که در آن بهترین آدمیان، یعنی اشراف و حکما قرار دارند.
حکومت اشراف یا حکما باید مطلق باشد، این حکومت نباید در برابر رعایای نادان پاسخ گو باشد.

پس از پایان دوره نظریه پردازان کلاسیک حقوق طبیعی، دوره نظریه حقوق طبیعی نوین آغاز می شود. این دوره، حقوق
طبیعی و فطری، اندکی از حقوق الهی فاصله گرفت و تاکید بیش تری بر حقوق شخصی انجام یافت و وظایف طبیعی،
جای خود را به حقوق طبیعی داد. رواج حقوق طبیعی نوین، سبب شد در مقدمه اعلامیه حقوق بشر، نمایندگان مجلس
ملی فرانسه، تمام بدبختیها و گرفتاریهای اجتماعی را ناشی از دست اندازی به حقوق بشر بدانند. در متن اعلامیه، بارها از
حقوق انتقال ناپذیر و غیر در خور مرور زمان سخن به میان آمده است.

حقوق طبیعی نوین

نامدارترین نظریه پردازان حقوق طبیعی نوین، توماس هابز و جان لاک هستند. توماس هابز در قرن هفدهم زندگی
می کرد. این قرن، اوج اصلاحات مذهبی بود. او، احکام کلیسای کاتولیک را به عنوان معیار رفتار صحیح زیر سؤال برد و به
مطالعه حقوق طبیعی پرداخت. به نظر او، نخستین و بنیادی ترین قانون طبیعت جست وجوی صلح و حفظ آن است و به
موازی آن باید با تمامی ابزار ممکن به دفاع از خود برخیزیم. (۷)

دومین قانون که از اصل شناخته شده اساسی نتیجه گیری می شود، این است که: هر کس باید حاضر باشد، در صورتی که
دیگران نیز حاضرند، تا جایی که برای حفظ صلح و نگهداری نفس لازم می داند، از حق خویش بر همه چیز چشم بپوشد و
به آن اندازه اختیار بر دیگران خرسند باشد که خرسند است دیگران بر او داشته باشند.

عنصر اساسی این عمل، بستن پیمان، یا قرارداد و واگذاری تمامی حق یا آزادی موجود در وضعیت طبیعی از سوی
همگان به طرف سومی است که با این قرارداد، قدرت حاکم می شود و از تمامی محدودیتها فارغ و آزاد است. جالب این که
با این قرارداد، حقوق یا تعهدهای جدیدی بر عهده حاکمیت گذاشته نمی شود.

سومین اصل، اصل تقدیس قرارداد و چهارمین اصل، سپاسگزاری و قدرشناسی است. قانونهای بعدی، در مورد رفتار
اجتماعی، میل به چشم پوشی از اشتباههای گذشته، پرهیز از تنبیه هایی که جنبه انتقام جویی دارند، است.

از قانون نهم تا سیزدهم; یعنی پنج قانون از سیزده قانون، نمایانگر ویژگی دموکراتیک تفکر هابز هستند. بر این اساس،
هرکس وظیفه دارد، برابری طبیعی دیگری را بپذیرد و حقی را که برای دیگران قایل نیست، برای خویشتن هم در نظر
نگیرد. آنان که قانونها را پاس می دارند، فروتن و آنان که نافرمانند، مغرورند. (۸)

به نظر هابز، با ایجاد حاکمیت است که تعهد کامل می شود. از آن به بعد، تعهد متکی بر ترس از پیامدهای نافرمانی و
تنبیه از سوی حاکمیت است. در هر حال، بر احساس امنیت ایجاد شده توسط جامعه مدنی تکیه دارد. این است که
می نویسد:

«باید قدرتی اجبار کننده وجود داشته باشد، تا مردان را به نحو برابری به اجرای میثاق شان با ترساندن آنها از نوعی
مجازات وادارد.» (۹)

و اما از نظر جان لاک، قانون طبیعت نوعی بیان نامه اراده الهی است و می توان آن را قانون خدا یا قانون الهی یا حتی
قانون ازلی نامید. این در واقع قانون برتر است. چنین قانونی نه تنها در عقل یا از راه عقل; بلکه همچنین از راه وحی نیز،
به مقام قانونی می رسند. در حقیقت بشر از راه وحی است که چنین قانونی را به صورت تمام و کمال شناخته و بعدها عقل
آن را تایید کرده است. (۱۰)

جای لاک، وضعیت طبیعی را وضعیت آزادی تمام و کمال می داند که افراد جامعه در آن توانایند به کار خود نظم و
سامان بخشند و اموال خود را تصرف کنند. وضعیت برابری کامل که تمامی قدرتها و شایستگیها، دوجانبه اند. این وضع،
سبب افسار گسیختگی نمی شود، چون عقل طبیعی به تمام انسانهایی که به آن رجوع می کنند، می آموزد: چون همه
برابر و مستقل هستند، هیچ یک نباید به زندگی، سلامتی، آزادی و دارایی دیگری آسیب برسانند. برای آن که هیچ کس به
حقوق دیگران دست نیازد، طبیعت هر یک از افراد را مجاز داشته است، از ستمدیدگان حمایت کند.

در فلسفه جان لاک، حقوق و قوانین دارای ریشه طبیعی هستند. حق مساوی با آزادی است و قانون همراه با الزام. در
میان حقوق طبیعی، حق دارایی از اهمیت ویژه برخوردار است.

لاک، فصل پنجم از رساله حکومت مدنی خود را اختصاص به اثبات حق طبیعی و الهی انسان نسبت به دارایی و لوازم و
آثار آن داده است. مردمان از دیدگاه لاک، در وضع طبیعی و آرامش به سر می برند و دولت برای پاسداری از آسایشها به
وجود می آید. او، بر خلاف نظر هابز، که دولت رالوتیان; یعنی غول عظیم برای کنترل جامعه می داند، برای دولت پایین تر
حق دخالت را در جامعه قایل است.

به نظر جان لاک، ترس از عذاب ابدی و نوید زندگی مینوی و جاودانه، پایندانهای خوبی برای اجراشدن قانونهای
طبیعی اند. قانون الهی، ملاک معیار بازشناسی حق و ناحق امور، از جهت اخلاقی است.

بازیافت حقوق طبیعی

از آغاز قرن بیستم، علمای حقوق و فلسفه به این نتیجه رسیدند که لازمه انکار حقوق طبیعی این است که اراده
کومت به طور مطلق پذیرفته شود و تفاوتی بین ستم و عدالت نباشد. کم کم رشته ای جدید در علم حقوق، به وجود آمد
که طرح آن جز به یاری حقوق طبیعی امکان پذیر نبود و نهضتی برای تجدید حیات حقوق طبیعی، سازمان یافت.

طرفداران امروزین حقوق طبیعی که آن را حق حیات، حق آزادی، حق مالکیت، حق کسب خوشبختی، حق شرکت و
تاسیس حکومت و وضع مجموعه قوانین و آداب و رسوم ضروری برای پیشرفت نوع بشر می دانند، (۱۱) و به دفاع از آن
می گویند: نمی توان به راحتی مدعی شد که حق همان است که قانونگذاران و دادگاههای کشورهای گوناگون آن را بر
نهاده اند و این قانونها در سنجش با یکدیگر ناسازگاریهایی دارد. خودبه خود این سؤال پیش می آید معیار چیست؟ بار دیگر
حقوق طبیعی، به عنوان معیار پیش کشیده شد.

لئواشتراوس، از دفاع کنندگان حقوق طبیعی معاصر، در کتاب حقوق طبیعی و تاریخ می نویسد:

«ما همین که دریابیم که اصول اعمال مان بنیاد دیگری جز گزینشهای دلخواسته ما ندارد، دیگر اعتقادی به این اصول
نخواهیم داشت. دیگر نمی توانیم با قلب آرام عمل کنیم. دیگر نمی توانیم به صورت موجوداتی مسؤول به زندگی ادامه
دهیم. برای زیستن ناگزیریم صدای عقل را که به ما می گوید: خوبی یا بدی اصول ما مثل هر اصول دیگری است. خفه
کنیم و هر قدر عقل خود را بیش تر به کار گیریم، نیهلیسم را بیش تر تقویت کرده ایم و کم تر قادریم به صورت اعضای
وفادار جامعه باقی بمانیم. نتیجه ناگوار این تجربه سبب شده علاقه عمومی به حق طبیعی دوباره زنده شود.» (۱۲)

او، یادآور می شود: میل به چیزی هنوز تحقق آن چیز نیست. از نظر او، مشکل حق طبیعی، امروزه، بیش تر موضوعی
برای طرح مساله است تا شناخت واقعی.

دیگر از طرفداران معاصر حقوق طبیعی، می توان به یولیودولاموراندیس اشاره کرد. او به دفاع از قوانین ثابت و طبیعی
می نویسد:

«درست است که قواعد مطلوب در هر جامعه، تا اندازه زیادی وابسته به شرایط زندگی آن اجتماع است، ولی نمی توان
ادعا کرد که قوانین ثابت و طبیعی وجود ندارد. توسعه علوم مادی وجود این گونه قواعد را در جهان و موجودات نشان
می دهد. بسیار عجیب است اگر حوادث اجتماعی و زندگی انسانی، به میل و هوس اشخاص واگذار شده باشد و لااقل در
پاره ای امور، مطیع قوانین طبیعی نباشد. بدون تردید، کشف این قوانین دشوار است و اشخاص تاکنون نتوانسته اند
ادعای شناختن آنها را به طور مشخص بنمایند. ولی آیا این دلیل برای انکار وجود قانونهای یاد شده کافی است؟ برای
دریافتن آنها تکیه بر مشاهدات زیست شناسی یا جامعه شناسی کافی نیست، بلکه بایستی به تعلیمات فلسفی و مذهبی و
اخلاقی نیز توجه داشت.» (۱۳)

حقوق طبیعی در نهج البلاغه

جای آن است که جایگاه حقوق طبیعی را در چشم انداز نهج البلاغه و از منظر امیرالمؤمنین علی(ع) به مطالعه بنشینیم
و ببینیم چهارده قرن پیش ایشان چه برداشتی از این حقوق داشته است و آیا این حقوق به طور کلی در نهج البلاغه به
عنوان یک متن دینی کهن مورد توجه قرار گرفته است؟

کندو کاو میراث پر بهای امام متقیان علی(ع) ما را متوجه این نکته می کند که نهج البلاغه، به حقوق طبیعی و اصول
بنیادین آن اهتمام ورزیده است. در نهج البلاغه، مفهوم حقوق طبیعی با مفهوم حق، درهم آمیخته است. بر این اساس،
خمیرمایه توحید حق شناسی است و همه آفرینش بر پایه حق استوار است و اجرای حق امری است تکوینی و هیچ گونه
سرپیچی و نافرمانی در آن راه ندارد. (۱۴) و پیرو کسان نیست، بلکه باید کسان را با آن سنجید (۱۵) .

امام علی(ع) حق را فراتر از انسانها و قراردادهای آنان می داند و می گوید: حق فراخ ترین چیزی است که آن را وصف
می گویند. با این حال، مجال حق تنگ است. حق، همیشه در معرض همانندی به امر باطل قرار دارد. شبهه را به همین
دلیل شبهه نامیده اند، چون همانندی با حق دارد و مردم در مواردی، قادر به بازشناسی حق از باطل نیستند. در این
هنگام ایمان و اعتقاد انسان، می تواند او را از ورطه شبهه ها رهایی بخشد و راه حق را به او بشناساند. (۱۶)

فهم حق، انسان مؤمن را با جبهه باطل به رویارویی می کشاند. در این رویارویی و درگیری همه انسانهای حق گرا و
باطل گرا، حتی آنهایی که هنوز پا به عرصه حیات ننهاده اند، شرکت دارند. (۱۷)

جست وجوی حق، ممکن است انسانها را به سمت باطل بکشاند، ولی از نظر امام علی(ع) کسی که در پی جستن حق، به
هر دلیلی، از جمله ناتوانی عقلانی، به دامن باطل فرو می غلتد، مانند کسی نیست که در راه باطل قدم نهاده و آن را از
همان ابتدا پذیرا شده است. (۱۸)

حق در دادوستد انسانها و پیوندهایی که به وجود می آورند، امری نسبی و دو سویه است. بنابراین، کسی را حقی نیست
جز این که بر او نیز حقی است و بر او حقی نیست، مگر این که او را حقی بر دیگری است. (۱۹) در مثل، والی حقی بر رعیت
دارد و رعیت نیز در برابر، حقی بر والی دارد. (۲۰)

از دیدگاه امام متقیان علی(ع) جهان هدفدار است و در پیدایش آن هدف غایی منظور شده است. بر این اساس، از نظر
ایشان، حتی آفریده های دیگر هم بر انسان حق دارند. (۲۱)

نظریه قانون طبیعی، با استناد به وضع طبیعی قابل دفاع است. از تعریف وضع طبیعی، ویژگی طبیعی انسان و جامعه
مدنی و نیز رابطه قانون با دولت روشن می شود. در سخنان امام علی(ع) نه تنها به قانون طبیعی و فطری، بلکه به وضع
طبیعی نیز توجه شده است. از نظر او آدمی در وضع طبیعی خود، نیک سرشت است. حقی که امام برای انسان باور دارد،
حقی است نشات گرفته از طبیعت انسان، نه ناشی از قرارداد اجتماعی. قرارداد اجتماعی، استفاده از جبر و زور را موجه
می شمارد، ولی قانون طبیعی می خواهد حق بودن حقوق فطری را در برابر الزام و اجبار ثابت کند. با استناد به این حق
است که بهره مندی از حیات و آزادی و مالکیت، تلاشهای دولت اسلامی را محدود و هدایت می کند.

امام ضمانت اجرایی حقوق طبیعی را قوانین حاکم بر خود طبیعت و قضاوت الهی می داند و پیوستگی میان طبیعت
انسان و محیط زیست را در جهت گیری او اثرگذار می شمارد:

«ارضکم قریب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.