پاورپوینت کامل سالشمار زندگی امام خمینی(بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سالشمار زندگی امام خمینی(بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سالشمار زندگی امام خمینی(بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سالشمار زندگی امام خمینی(بخش سوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱
دوران مبارزه علنی امام خمینی (۱۳۴۱ ۱۳۴۳)
دوره چهارم زندگانی امام خمینی، با مبارزه و حرکتهای آشکار ایشان علیه رژیم ستمشاهی آغاز می شود. این دوره، از سال
۱۳۴۱ آغاز و تا آبان ۱۳۴۳ ادامه می یابد. فرقی که این دوره با دوره های پیشین دارد، در این است که در این دوره، از تلاشهای
ستم ستیزانه امام خمینی، اسناد فراوانی در ساواک به جای مانده است که در مواردی برای روشن شدن رویدادها به آنها
اشاره می شود، اما به طور کلی اگر بخواهیم به تمام این اسناد که تا کنون بخش اندکی از انبوه اسناد مربوط به
امام خمینی نشر یافته، بپردازیم پیوند این بخش از بحث با بخش پیشین از هم می گسلد و مقال، ناهمگون می شود.برای
روشن شدن بهتر زمان مبارزه امام خمینی لازم است به پاره ای از رویدادهای سال ۴۰ نیز اشاره شود.در این دوره بیش تر
رویدادها، براساس تاریخ هجری شمسی ثبت شده است; اما از آن جا که شمار زیادی از نامه ها و پیامهای امام، دارای تاریخ
هجری قمری است و ما در آغاز تاریخ هجری قمری،سپس هجری شمسی را بر گزیدیم، همین روال را در این دوره نیز،
ادامه می دهیم. از این دوره به بعد، افزون بر آشنایی با تلاشهای ستم ستیزانه امام خمینی، با شیوه و روش مبارزه ایشان و
حرکتهای دقیق و سنجیده و هوشیارانه آن مرد بزرگ آشنا می شویم.
۱۳ رجب ۱۳۸۱ /اول دی ماه ۱۳۴۰
با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ ه.ش. شاه در تلگرافی به نجف، رحلت ایشان را به آقای حکیم تسلیت
می گوید. هدف شاه این بود که اعلام کند، تنها علمای نجف شایستگی مرجعیت دارند و مرجعیت علمای قم را به رسمیت
نمی شناسد.این، بدان خاطر بود که مرجعیت از قم برچیده شود و در نجف شکل بگیرد، تا مشکلی بر سر راه کارهای
خلاف وی بروز نکند. اما این کار نتیجه عکس داشته است. برابر سندی به تاریخ ۲۰/۱/۴۰ آقای شیخ بهاءالدین محلاتی، در
جلسه انجمن دانشجویان اسلامی شیراز گفته است:
«صحبت شده که چون دولت قصد دارد حوزه علمیه قم را منحل نماید، از این رو، اعلی حضرت همایونی به آیت الله حکیم
تلگراف تسلیت نموده. قبل از این موضوع، عده زیادی طرفدار آیت الله حکیم بودند; ولی بعد از این که از مقصود دولت
مطلع شدند، طرفداران آیت الله حکیم به صدی دو تقلیل یافته است.» (۱)
رژیم شاه که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روبه رو شده بود، دولتهایی را
پیاپی روی کار آورد، تا بحران را مهار کند. پس از زاهدی، حسین علاء و پس از وی دکتر اقبال از ۲۰/۱/۳۶ تا ۶/۶/۳۹
نخست وزیر شدند. اما بحران به گونه ای بود که آمریکا، با توجه به مطالعاتی که درباره ایران داشت، این کشور را در آستانه
انفجار و انقلاب می دانست و خواهان اصلاحات فوری بود; از این روی، با برکناری اقبال، شریف امامی به عنوان رئیس
دولت برگزیده شد که می باید با برگزاری همه پرسی دوره بیستم مجلس، به اوضاع سامان دهد. اما او نیز کاری از پیش
نبرد و در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۰، ناگزیر ، پست نخست وزیری را ترک کرد.با فشار آمریکا در ۱۶/۲/۱۳۴۰، دکتر علی امینی
روی کار آمد و حکومت او تا ۲۱ تیرماه ۱۳۴۱، بیش تر دوام نیافت.امینی، که از او به عنوان مهره آمریکا یاد می شد، عضو
کابینه زاهدی و کارگردان کنسرسیوم نفت بود و مدتها سفیر ایران در آمریکا.همزمان، با روی کار آمدن دکتر امینی در
۱۹/۲/۱۳۴۰، مجلسین (سنا و شورا) برافتادند.مجلس شورا، تا مهر ۱۳۴۲ در زمان دولت علم بازگشایی نشد.دکتر علی
امینی، از خاندان قاجار بود و با شعار و داعیه اصلاح طلبی روی کار آمده بود و دستگاه حاکمه آمریکا از وی پشتیبانی
می کرد.از آن طرف شاه، در انتخابات آمریکا از رقیب جان اف کندی، پشتیبانی می کرده و او هم رای نیاورده بود، از این
روی، به شدت احساس نگرانی می کرد و چاره ای جز پذیرش دکتر علی امینی را نداشته است.امینی، برای حل بحران در
ابتدای کار، ۳۳ میلیون دلار از آمریکا وام می گیرد، تا به بحران اقتصادی پایان دهد. (۲)
او برای به دست آوردن اعتماد علما و مراجع، در ۱۳رجب ۱۳۸۱/ اول دی ماه ۱۳۴۰، سفری به قم داشته است. در ساعت
۵/۱۲ روز ۱۳رجب، با امام خمینی در منزل ایشان در باغ قلعه، دیدار کرد. این دیدار، بدون تشریفات و در حد معمول در
جمع طلاب برگزار شد.
امام خمینی،در آغاز سفارشهایی به نخست وزیر کرده و در ضمن یادآور شده است:
«ایران تا کنون، نخست وزیرهای فراوانی به خود دیده، امیرکبیرها، قائم مقام ها که برخی خاطر خوبی در تاریخ به جای
گذاشته اند و عده ای نیز مورد لعن و نفرین بودند. شما یقین داشته باشید هرچه به این ملت خدمت کردید، همان قدر
محبوب و مورد علاقه مردم هستید و در پیشگاه الهی عزیز و محترم خواهید بود.»
در این دیدار، امام از جایگاه و نقش حوزه علمیه قم سخن می گوید.دکتر علی امینی در این دیدار می گوید: دولت و مردم
از حوزه انتظار دارند که در دانشگاه و مراکز فرهنگی حضور داشته باشد.
امام، با اشاره به دوران خفقان رضاشاهی، یادآور می شود: در آن زمان، برای علمای راستین امکان حضور در مراکز
فرهنگی نبوده است.
خبر این دیدار را هفته نامه «ندای حق » در روز ۱۳ دی ماه برابر با ۲۵ رجب منتشر کرد. (۳)
دولت علی امینی، لایحه اصلاحات ارضی را که در زمان دولت اقبال تهیه شده بود و با توجه به مخالفت آقای بروجردی
مسکوت گذاشته شده بود، در سه شنبه ۱۹ دی ماه ۱۳۴۰ به تصویب رساند. (۴)
علمای قم به هیچ روی، با این لایحه اعلام مخالفت نکردند; زیرا توجه داشتند که رژیم ممکن است، به بهره برداری
نادرست از این حرکت بپردازد .از این روی، حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی در دولت امینی و در دولت علم تا ۲۰ اسفند ۴۱،
(۵) به مناسبت عید فطر ۱۸۳۱ /اسفند۱۳۴۰ در تلگرافی از آقایان: نجفی ، گلپایگانی و شریعتمداری، به خاطر مخالفت
نکردن آنان با این لایحه تشکر کرد. (۶) و نظر وی این بود که اعلام کند، علما با این لایحه موافق هستند.
در پاسخ به این شگرد، آقای گلپایگانی به تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۴۰، اعلام کرد از سوی علمای اعلام، موافقتی با این لایحه نشده و
هر قانونی که برخلاف احکام مقدسه اسلام باشد، بی اثر است. (۷) بعدها رژیم شاه ناسازگاری علما را با کارهای خلاف شاه،
از جمله انقلاب شاه و ملت، به دروغ و برای درهم کوباندن پایگاه مردمی عالمان و مراجع بزرگ دین، چنین وانمود کرد که
آنان با اصلاحات اراضی ناسازگاری دارند.
هفتم شوال ۱۳۸۱/۲۳ اسفند ۱۳۴۰
در این تاریخ، آقای کاشانی بیمار و بستری می شود.امام خمینی به خاطر علاقه ای که به آقای کاشانی داشته، به دیدن وی
می رود. در این دیدار، پس از گفت وگوهای بسیار، آقای کاشانی، خطاب به امام می گوید:
«می دانید که من اهل تملق نیستم، به جدم قسم، شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع، از همه
بهتر می دانم و این اعتقاد من است.» (۸)
امام پس از این دیدار نیز، پرسای حال آقای کاشانی بوده و نامه ای هم برای وی نوشته است. (۹) پس از آن که آقای کاشانی
به رحمت حق می پیوندد، امام دو روز برای ایشان، مجلس ختم می گیرد. (۱۰)
۴ ذی قعده ۱۳۸۱/۲۱ فروردین ۱۳۴۱
دکتر امینی، که با فشار و خواست آمریکا در راس دولت قرار گرفته بود، بعد از لایحه اصلاحات ارضی موضوع «انقلاب
سفید» را مطرح می سازد و خود بر آن شد تا آن را به اجرا بگذارد.شاه که از وی وحشت داشته، خود تصمیم به اجرای
دستورهای آمریکا می گیرد و بنا به خواست دولت آمریکا، در ۲۱ فروردین ۱۳۴۰ شاه و فرح سفر چهل وپنج روزه خود را به
آمریکا آغاز می کنند، تا از نزدیک در جریان خواسته های آمریکا قرار گیرند.شاه در این سفر، دریافت که آمریکا بر آن است
رفرم «انقلاب سفید» را پیاده کند و چنانچه وی از این کار سر باز بزند و امروز و فردا کند، به طور کامل آن را ادامه خواهد
داد. با تعهد شاه، دولت آمریکا می پذیرد علی امینی را کنار بگذارد و از نظر اقتصادی و نظامی از شاه پشتیبانی کند. با
اطمینان دولت آمریکا از فرمان برداری شاه، علی امینی کنار گذاشته می شود و در ۲۷ تیر ماه ۱۳۴۱، شاه اسدالله علم را به
مقام نخست وزیری بر می گمارد. روزنامه اطلاعات، ۲۶ فروردین ۱۳۴۱ در همکاری شاه و آمریکا این تیتر را برگزید:
«شاهنشاه اطمینان یافتند که آمریکا، پشتیبانی سیاسی و نظامی خود را از ایران ادامه خواهد داد . دستگاه دولتی آمریکا
نیز، به نوبه خود اطمینان یافت که شاهنشاه یک متحد استوار است که تصمیم قاطع به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی
دارند.» (۱۱)
آمریکاییها پی گیر اصلاحات سیاسی بوده اند، حتی بعد از برگماردن علم نیز، این پی گیری ادامه داشته است. (۱۲) دولت
آمریکا، برای ارزیابی اوضاع ایران و برای اطمینان از آهنگ شاه در اجرای اصلاحات آمریکایی، معاون ریاست جمهوری،
جانسون را در سوم شهریور ۱۳۴۱ به ایران فرستاده است (۱۳) و پس از گزارش وی، آمریکا به آهنگ شاه برای پیاده کردن
اصلاحات مورد نظر خود، اطمینان می یابد.
۸ جمادی الاولی ۱۳۸۲/۱۶ مهر ماه ۱۳۴۱
شاه برای اجرای اصلاحات آمریکایی، ناگزیر بوده در آغاز آزادیهایی به افراد و احزاب بدهد و با پدیدآوردن رویدادهایی،
عناصر مخالف را ارزیابی کند و با شناخت کامل به مبارزه و سرکوبی آنها بپردازد، شاه از سال ۳۸ ۳۹ فضای باز سیاسی را
پدید آورد و احزاب سیاسی به میدان مبارزه سیاسی علنی وارد شدند.جبهه ملی دوم از تاریخ ۱۳۳۹/۴/۳۰، به برگزاری
جلسه های حزبی پرداخت.این جبهه، تشکیل یافته بود از: حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب مردم ایران و جامعه
سوسیالیستهای نهضت ملی ایران.
این جبهه، ۵ مرداد ۱۳۳۹ اجتماع بزرگی در میدان جلالیه (پارک لاله کنونی) در اعتراض به فرمایشی بودن انتخابات
برگزار کرد (۱۴) و پیش از همه پرسی دوره بیستم در ۲۴ آذر ۱۳۳۹، شماری از رهبران جبهه ملی با شریف امامی دیدار
داشتند. (۱۵) پس از آن، اعلامیه هایی نشر دادند و نشستها و تظاهراتی، گزاردند. و حتی رژیم به تشکیل یک کابینه ائتلافی
با آنها، ابراز تمایل کرده و شماری از آنان نیز،و به سفارش رژیم، حاضر شدند که با حذف نام دکتر مصدق به تلاشهای
سیاسی خود ادامه بدهند.
این گرایش و نرمش، با مخالفت مصدق و شماری از اعضای جبهه، مانند: مرحوم طالقانی، مهندس بازرگان و یدالله
سحابی روبه رو شد و نتیجه این شد که این دسته در اردیبهشت ۱۳۴۰،نهضت آزادی در ایران را به سه شعار اصلی: ایرانی،
مصدقی و مسلمان، بنیان گذارند.در این مبارزه، جبهه ملی، کاری از پیش نبرد; اما اعضای نهضت آزادی بعدها دستگیر
شدند. (۱۶) شاه برای ارزیابی علما و مراجع، پس از درگذشت بروجردی، در ۱۶ مهرماه ۱۳۴۱، خبر از تصویب لایحه انجمنهای
ایالتی و ولایتی داد. و روزنامه های عصر تهران، با تیتر درشت و برای برانگیختن حساسیتها، می نویسند:
«طبق لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در هیئت دولت به تصویب رسید و امروز [۱۶ مهر] منتشر شده به زنان حق رای
داده شد!» (۱۷)
در این لایحه، سه موضوع حساسیت برانگیز وجود داشته است:
۱. زنان حق داشتند نمایندگان خود را برگزینند و یا به عنوان نماینده برگزیده شوند و در هر همه پرسی که در کشور
برگزار می شود، حق رای خواهند داشت.
۲. قید «اسلام » از انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود.
۳. در مراسم سوگند، به جای قرآن، کتاب آسمانی آورده بودند. (۱۸)
افزون بر حساسیت برانگیزی، رژیم در نظر داشته، خود را طرفدار آزادی زنان بشناساند و با همراه کردن این
معیت بزرگ، با مخالفان خود درافتد و به هدفهای شوم آمریکا، جامه عمل بپوشاند و افراد ناسالم را بر کارهای کلیدی
بگمارد و دست اقلیتهای مذهبی را باز بگذارد و از عناصر بدنام گروه گمراه و استعماری بهائیت، در بدنه نظام استفاده
کند.
۹جمادی الاولی ۱۷/۱۳۸۲مهرماه ۱۳۴۱
پس از انتشار خبر تصویب لایحه، به پیشنهاد امام خمینی، جلسه رایزنی در منزل شیخ مرتضی حائری، تشکیل می شود.
در این جلسه افزون بر حاج شیخ مرتضی حائری و امام، آقایان: گلپایگانی و شریعتمداری حضور داشته اند و تصمیم گرفته
می شود:
۱. در پیامی به شاه، مخالفت علمای اسلام با مفاد لایحه، اعلام و لغو فوری آن درخواست شود.
۲.در نامه و پیغامی به علمای مرکز و شهرستانها، موضوع مطرح و خطری که متوجه اسلام و ملت ایران است، بازگو شود.
۳. هفته ای یک بار و اگر لازم شد، بیش تر، جلسه تبادل نظر میان علمای قم برقرار شود، تا مبارزه با وحدت کامل همراه
باشد. (۱۹)
برابر اتفاق و همداستانی علما، امام، در روز ۱۷ مهرماه ۱۳۴۱، این تلگراف را به شاه مخابره می کند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلی حضرت همایونی
پس از اهداء و تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ها منتشر شد، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، اسلام را در
رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زنها حق رای داده است و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات
مسلمین است.بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است.
مستدعی است امر فرمایید: مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است، از برنامه های دولتی و
حزبی حذف نمایند، تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی روح الله الموسوی الخمینی » (۲۰)
آقای گلپایگانی (۲۱) و آقای شریعتمداری (۲۲) نیز، پیامی به مانند پیام امام، به شاه ارسال داشته اند.
به تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۴۱ / ربیع الاول ۱۳۸۲، آقای گلپایگانی در پاسخ به شماری از علما که نظر ایشان را درباره شرکت زنان
در همه پرسی در صحنه های اجتماعی، پرسیده بودند ایشان در پاسخ نظر خویش را اعلام کرد.وقتی دربار از ماجرا با خبر
شده، هیئتی را نزد ایشان فرستاده آقای گلپایگانی هم، مفاسد این کار را گوشزد نماینده دربار کرده است. (۲۳)
از این نامه استفاده می شود، رژیم شاه از ماهها پیش مساله انتخابات زنان را مطرح کرده است; ولی چون می دانسته و با
خبر بوده که علمای دین به مخالفت برخواهند خاست، در متن قانون، از آن سخنی به میان نیاورده و قید مرد بودن را
برداشته است; اما از روزنامه ها خواسته که حضور زنان را در همه پرسی پوشش خبری بدهند و تیتر کنند که این نشانگر
بی توجهی به هشدارها و یادآوریهای پیشین عالمان دین است.
این که عالمان دین با شرکت زنان در همه پرسیها و گزینش کردن و گزینش شدن به ناسازگاری برخاسته اند، انگیزه هایی
بوده از آن جمله، فسادآفرینی و فسادانگیزی این حضور در آن برهه زمانی .نظامی که تاروپودش بر فساد و تباهی استوار
است و گوش به فرمان قدرتهای تباهی آفرین، نمی تواند پاسدار درست و سالم حضور زنان در صحنه اجتماع باشد.
از این روی، امام خمینی می گوید:
«ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم.مگر مردها در این مملکت آزادی
دارند که زنها داشته باشند؟ مگر آزادی زن و آزادی مرد با لفظ درست می شود.» (۲۴)
۱۵ جمادی الاولی ۱۳۸۲/۲۳مهرماه ۱۳۴۱
در ۲۳ مهرماه، شاه به پیام مراجع قم پاسخ داد و آنان را با عنوان:«حجت الاسلام » مورد خطاب قرار داد و امور مربوط به
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به دولت واگذارد:
در بخشی از این تلگراف که گویا یک متن بیش تر نداشته آمده است:
«پاره ای قوانین که از طرف دولت صادر می شود، چیز تازه ای نیست و یادآور می شویم که ما بیش از هر کس در حفظ
شعائر دینی کوشا هستیم و این تلگراف برای دولت ارسال می شود. ضمنا توجه جناب عالی را به وضعیت زمانه و تاریخ و
هم چنین به وضع سایر ممالک دنیا جلب می نماییم.توفیقات جناب مستطاب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت افکار
عوام خواهانیم.» (۲۵)
۲۰جمادی الاولی ۱۳۸۲/۲۸مهرماه ۱۳۴۱
پس از تلگراف شاه و یادآوری این نکته که مساله به دولت واگذار شده، علمای قم پس از رایزنیها، به این نظر رسیدند که
تلگرافی به اسدالله علم، رئیس دولت، مخابره کنند و خواهان لغو لایحه ضد اسلامی و مخالف قانون اساسی انجمنهای
ایالتی و ولایتی بشوند.
آقایان: گلپایگانی، نجفی مرعشی (۲۶) و شریعتمداری در ۲۸ مهرماه، به علم تلگراف زدند و خواهان لغو تصویب نامه شدند. (۲۷)
امام نیز، در همین تاریخ، در تلگراف خود به اسدالله علم نوشت:
«در تعطیل طولانی مجلسین، دیده می شود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح
قانون اساسی است.مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا، برای شخص
جناب عالی و دولت ایجاد مسؤولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد….»
و پس از اشاره به سه مورد ناسازگار شرع و قانون اساسی و واگذار نشدن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی از سوی شاه به
دولت، می افزاید:
«انتظار می رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید… و اگر ابهامی
در نظر حضرت عالی است، مشرف به آستانه قم شوید، تا هرگونه ابهامی حضورا رفع شود… در خاتمه یادآوری می شود که:
علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه با شرع مطاع، ساکت نخواهند ماند.» (۲۸)
همان گونه که در پایان امام تهدید کرده بود، آقای خوئی از نجف تلگرافی به شاه (۲۹) و در ۲۶ مهر۱۳۴۱ تلگرافی به حاج
و آقای حکیم نیز، در ۱۴/۸/۱۳۴۱ تلگرافی به سید محمد بهبهانی ارسال می دارد. (۳۱)
و تمام علما و حوزه ها واصناف در این مبارزه، با حوزه قم همراه شدند .دیگر شخصیتهای اسلامی نیز تلگرافهایی مخابره
کردند که در جلد دوم، سوم و چهارم کتاب اسناد انقلاب اسلامی آمده است.
امام در سخنرانیها و نامه هایی که برای علمای شهرها می فرستد، به نکته هایی اشاره و گزاره هایی را مطرح می کند که
فراتر از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی است.از این روی، در آن زمان، این سخنرانیها و نامه ها، موجی فراگیر پدید
می آورد.اما درست در برابر این خشم عمومی، ایستادگی و از مخابره تلگرافها، جلوگیری می کند.
نمونه ای از تلاش امام برای گسترش نهضت، نامه ای است که ۲۹ جمادی الاول ۱۳۸۲برابر با آبان ۱۳۴۱ به آقای فلسفی
می نویسد:
«…امید است خداوند این زبان گویای اسلام را از شر اشرار حفظ فرماید. یقین داشته باشید که خدای تبارک و تعالی، با ما
است و هیچ قوه ای نمی تواند با خواست خداوند متعال… مبارزه کند… امید است که جناب عالی و سایر وعاظ محترم، که
زبان قرآن و ملت هستند، در این قضیه دینی، دین خود را به وجه احسن ادا فرمایند و موجب رضای خداوند تعالی و نبی
اسلام، صلی الله علیه و آله و سلم، و ائمه هدی، علیهم صلوات الله، را فراهم فرمایند….» (۳۲)
واعظان و ارشادگران مردم، این پیام را با گوش جان نیوشیدند و در هر مجلس و محفل، به روشنگری پرداختند.هدفهای
آشکار و نهان طراحان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را افشا کردند.
چهارشنبه ۲ جمادی الثانی ۱۳۸۲/۹ آبان ۱۳۴۱
سید احمد خوانساری، به مناسبت سوم جمادی الثانی ، روز رحلت فاطمه زهراء(س)، اطلاعیه ای صادر کرد و در آن اعلام
داشت:مجلسی در مسجد سید عزیزالله برقرار می شود و در این مجلس افزون بر تجلیل از فاطمه زهرا(س) عرض اخلاص
به مقام مقدس رسول خدا(ص)، موضوع مهم مذهبی نیز مطرح می گردد. (۳۳)
امام خمینی که از برگزاری چنین مجلسی از سوی آقای خوانساری با خبر می شود، در روز ۲ جمادی الثانی نامه ای به
شرح زیر، به آقای فلسفی می نویسد:
«…اعلامیه آقای خوانساری را ملاحظه کردم و خالی از تعجب نبود.اصل اقدام ایشان، بسیار به موقع و لازم است; لکن
کیفیت آن خیلی نارساست.برای این مطلب دینی که اساس روحانیت و دیانت و ملیت در خطر است، مجلس روضه
درست کردن و در ضمن آن، اساس دیانت را قراردادن، بسیار موهن است، نسبت به مقصد.و از آن بدتر آن که مسجد
سیدعزیزالله را [برای چنین مجلسی، انتخاب کردن] که چهارهزار جمعیت مقدس بازاری در آن مجتمع می شود. و البته
می دانید دولت از دیانت نمی ترسد، تا از بازاری متدین و دعای اینها یا نفرین آنها وحشت کند….من نمی دانم این چه
افکاری است؟ باید این امر به توسط یک کرور اعلامیه به تهران و حومه تهران، حتی قزوین، قم و بلاد دور منتشر شود و
گفته شود و نوشته شود که: چون، برای این اجتماع، جایی در تهران نیست، خارج تهران در بیابان می رویم. در این صورت
از دو حال خارج نیست، یا آن که با سر نیزه جلوگیری می کنند و آن خیلی بعید است، آن وقت تکلیف یکسره می شود و ما
غالب می شویم و سقوط دولت حتمی است و یا [جلوگیری] نمی کنند، تمام ناراضیها به شما ملحق می شوند و غوغا
می کنند و عظمت مطلب، آنها را از پا در می آورد و طرفین مطلب به نفع مسلمین است.
حالا این فرصت از دست رفت; لکن فرصت دیگری باقی است و آن این است که: جناب عالی در ضمن صحبت، تکیه کنید
به این نکته که ما نمی خواهیم اجتماع بزرگ درست کنیم والا در صورت لزوم در خارج تهران اجتماع می کنیم و مطالب
مهم تر را به گوش ملت می رسانیم… سرکار می دانید، در این حال که ما قرار گرفتیم، قضیه از آشتی و صلح گذشته و پای
نابودی احکام اسلام و فتح در کار است و هیهات منا الذله.نترسید، ملاحظه نکنید، آقای خوانساری را نمی گیرند، شما را
نمی گیرند.دنیا اقتضا ندارد.شما بهتر می دانید. بنده از ناراحتی دیگر نمی توانم عرض بکنم….» (۳۴)
این جلسه به هنگام و با شکوه برگزار می شود خبرگزاری آسوشیتدپرس در تاریخ ۱۱/۸/۴۱ از تهران گزارش می دهد:
«دیروز، صدها نفر از روحانیون ایرانی در مسجد سید عزیزالله، واقع در تهران، اجتماع نموده و بر علیه دولت تظاهرات
کردند. این اولین تظاهرات مخالفان دولت اسدالله علم است که از پنج ماه به این طرف تشکیل گردیده و روحانیون دولت
را متهم نموده اند که برخلاف قانون اساسی کشور، حکومت می کند.» (۳۵)
برابر گزارش ساواک، آقای فلسفی در تاریخ ۱۹/۸/۴۱ تلگرافی، به قم برای امام مخابره می کند و یادآور می شود: چند شب
قبل درمسجد حاج عزیزالله، میتینگ بوده و آیا این گردهم آیی را ادامه دهیم یا خیر؟ به نظر می رسد این گردهم آیی اثر
خوبی داشته است. (۳۶)
۸جمادی الثانی ۱۳۸۲/ ۱۵ آبان ۴۱
با این که حدود یک ماه از مبارزه علما با ناهنجاریها و حرکتهای ضداسلامی می گذرد، اما دولت سکوت پیشه می کند و
پاسخی به خواست علما نمی دهد. امام خمینی در جلسه ای که بدین منظور برگزار می شود، از علما و مراجع می خواهد که
طی قطعنامه ای برکناری علم را از شاه بخواهند که مورد موافقت قرار نمی گیرد. (۳۷) در ۱۵ آبان ایشان دو تلگراف، به
تهران مخابره کرده است: یکی برای شاه و دیگری برای علم نخست وزیر.در تلگراف به شاه با اشاره به پاسخ شاه و توجه به
این نکته که: «[شما] توفیق این جانب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت عوام خواستار شده اید، موجب تشکر گردد»
یادآور می شود: ایستادگی در برابر بدعتها و ارشاد و هدایت، وظیفه عالم و روحانی است.یعنی موضوع مورد بحث نیز در
راستای هدایت عوام و مبارزه با بدعت، شایسته پی گیری است و شاه و علم را نیز در بر می گیرد.
امام، افزون بر این نکته ظریف، به چند نکته مهم دیگر اشاره می کند:
۱.علم به امر خداوند و دستور شاه و خواست مردم که در طومارها و تلگرافها بازتاب یافته، در لغو تصویب نامه بی اعتناست.
۲. علم، از نشر افکار و بازتاب تلگرافها در مطبوعات، جلو می گیرد و اختناق پدید آورده و تهدید می کند.
۳. علم با چنگ زدن به الزامات بین المللی، در صدد از بین بردن قرآن و رسمیت دادن به «اوستا» «انجیل » و برخی کتابهای
ضاله و نابود کردن قرآن است.
۴. اعلی حضرت، نباید به عناصر چاپلوس اعتماد بورزد، آنان که بر خلاف دین و قانون عمل می کنند. امام، در پایان، بسیار
زیرکانه، شاه را تهدید می کند، اگر علم را وا ندارد که از کارهای خلاف خود دست بردارد، پرده ای دیگر از روی ماجرا بر
می دارد:
«انتظار ملت مسلمان است که با امر اکید، آقای علم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از
جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده، استغفار نماید و الا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلی حضرت، مطالب
دیگری را تذکر دهم.» (۳۸)
روز ۱۶ آبان آقای گلپایگانی (۳۹) ، ۷آبان آقایان مرعشی نجفی (۴۰) و شریعتمداری (۴۱) در تلگرافی به شاه و علم، خواستار لغو
تصویب نامه شدند.
نهضت آزادی ایران نیز، نخستین اطلاعیه خود را علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و افشای سیاستهای جدید شاه،
در آبان (۴۲) ، نشر داد. در اعلامیه دیگری، به روشن گری انگیزه علما از مخالفت با حضور زنان پرداخت، در بخش پایانی
اطلاعیه آمده است:
«آقایان ترس دارند که با بیرون انداختن زنها در جنجالهای سیاسی و کشاندن به پرده دری و بی عفتی، هم آنها را از
وظائف طبیعی باز دارند و هم اختلافات و مناقشات را در حریم کانونهای پاک و گرم خانوادگی وارد نمایند والا اگر
اطمینان به حسن نیت متصدیان و دفع مفاسد و محظورهای شرعی و اخلاقی و اجتماعی باشد، کسی خواهران مسلمان
را از حق بیان و حق دفاع از انجام دادن وظائفی که شرع و عقل، بر سبیل فطرت به عهده مرد و زن گذارده است، منع
نمی کند.» (۴۳)
۱۵ جمادی الثانیه ۱۳۸۲ / ۲۲ آبان ۱۳۴۱
اسدالله علم، در تاریخ ۲۱/۸/۱۳۴۱ در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد: دولت نیز با نظر علما موافق است (۴۴) و درباره شرکت
زنان، در انتخابات، باید مجلس تصمیم بگیرد.
علم در تلگرافی که به تاریخ ۲۲/۸/۴۱ برای آقایان: گلپایگانی، نجفی و شریعتمداری ارسال کرده، آنچه را در مصاحبه
مطبوعاتی گفته بوده، یادآور می شود:
«اولا، نظریه دولت در مساله شرط اسلامیت برای انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان انجمنهای ایالتی و ولایتی همان
نظریه علمای اعلام است (با حفظ حقوق اقلیتهای مذهبی)….
ثانیا: سوگند امانت و صداقت در کارها و مصالح عمومی با قرآن مجید است… در مجلس شورای ملی… نمایندگان اقلیتها
در مقابل قرآن مجید، با کتاب مقدس خود سوگند یاد کنند.
ثالثا، در مساله مسکوت بودن عدم شرکت با نوان در انجمنهای ایالتی و ولایتی که مورد اعتراض قرار گرفته است… دولت
نظر آقایان محترم را به مجلسین تسلیم و منتظر تصمیم مجلس خواهد بود.» (۴۵)
علم پاسخی به تلگراف، امام نمی دهد; چون به خوبی دریافته بود که وی، آشنایی دقیق با مسائل سیاسی دارد و سیاستها
و سیاستمدارها را خوب می شناسد. ساواک در سال ۳۵ درباره برخوردهای امام گزارش می دهد:
«برخوردهایی که تاکنون داشته، حائز اهمیت است و نمی توان وی را فریب داد.»
با رسیدن تلگراف یاد شده به قم، امام خمینی با چند تن دیگر از علما و بزرگان حوزوی، تشکیل جلسه می دهند و به
گفت وگو می نشینند.
امام به خوبی دریافته بوده که اسدالله علم ترفندبازانه می خواهد جمعیتها و گروه های مذهبی و روحانی را فریب دهد و
فکر و ذهن و عزم آنان را از لغو تصویب نامه دور کند. به نظر ایشان لایحه ای که در هیات وزیران تصویب شده، با مصاحبه و
تلگراف لغو نمی شود، بلکه لازم است به طور رسمی در هیات دولت لغو گردد.
امام با بیان زوایای قضیه، این نکته را روشن می سازد; اما شماری از علما و روحانیان، همین که تلگراف علم به دست آنان
رسید، دستور برپائی جشن دادند و مردم نیز پنداشتند پیروزی رخ داده، به جشن و شادمانی پرداختند و به منزل مراجع
رفتند.
امام خمینی، وقتی از رویداد آگاه شد، آشفته و خشمگین در جمع مردم حاضر شد و از مردم خواست که فریب
نیرنگ بازیها را نخورند و به مبارزه ادامه دهند; تا دولت به گونه رسمی، تصویب نامه را اعلام کند.
پس از روشن گریهای امام، شادی در مردم تبدیل به خشم و طوفان شد (۴۶) و گروه های مذهبی و روحانیان، پس از چندی
پی بردند که رژیم در صدد فریب آنان بوده و این بار، مبارزه شتاب بیش تری گرفت.
جمعه ۲۵ جمادی الثانی ۱۳۸۲/ ۲ آذر ۱۳۴۱
پس از افشای ترفند و نیرنگ رژیم، از سوی امام، اصناف و بازرگانان قم، در نامه ای به امام، درباره انتخابات ایالتی و
ولایتی دو پرسش از محضر ایشان کردند: تاریخ دقیق پرسش روشن نیست و شاید بین ۲۲ تا ۲۵/۸/۴۱ باشد. و اسفند ۴۱
که بعضی گفته اند، به هیچ روی درست نیست. (۴۷)
«۱. آیا مصاحبه را که آقای نخست وزیر در تاریخ ۲۱/۸/۱۳۴۱ با مطبوعات نموده نظر حضرت عالی را تامین نموده یا خیر؟
۲. آیا تلگرافی را که آقای نخست وزیر در این موضوع برای حضرات آیات نموده، قانع کننده هست، یا نه؟»
امام خمینی این دو پرسش را در ۶ بند پاسخ می دهد و مانند یک حقوقدان، دقیق به ارزیابی پاسخ علم می پردازد و آن را
کافی نمی داند. در این نامه، به روشنی به خطر صهیونیست جهانی اشاره دارد و آن را زیان آور به استقلال و اقتصاد کشور
می داند. هشیارانه و دقیق و همه سونگرانه، تاروپود سخنان علم را در هم می ریزد و اعلام می دارد: سخنان علم، هیچ ارزش
قانونی ندارد و باید هیات دولت تصویب نامه را لغو کند. در بند ۳ پاسخ نامه امام می خوانیم:
«وعده اصلاح الزام آور نیست و به هیچ وجه ارزش قانونی ندارد و ما را قانع نمی کند و اگر فرضا، آقای علم بنویسند: این
سه امر، که در تصویب نامه مذکور است، لغو است باز ارزش قانونی ندارد; زیرا چیزی که در هیات وزیران تصویب شد، به
الغاء آقای نخست وزیر لغو نمی شود و به قوت خودباقی است. بنابراین، خطربزرگی که برای اسلام و استقلال و کیان
مملکت، به واسطه این تصویب نامه، که شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیستها تهیه شده، برای نابودی استقلال و به
هم زدن اقتصاد مملکت به قوت خود، به نظر دولت آقای علم باقی است و دولت خود را ذی حق می داند که به آن عمل کند،
هر چند مخالف قانون شرع یا قانون اساسی باشد، یا برخلاف احساسات دینی و ملی بیست میلیون جمعیت ایران یا تمام
مسلمین باشد; زیرا تا در هیات وزیران تجدید نظر به عمل نیاید و اصلاح نشود، به قوت خود باقی است… این جانب،
حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می کنم. قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است،
استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد
گذشت که با این سکوت مرگ بار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تایید عمال خود قبضه می کنند و ملت مسلمان را
از هستی در تمام شؤون ساقط می کنند. تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسی یهود است… ملت مسلمان تا رفع این خطرها
نشود، سکوت نمی کنند و اگر کسی سکوت کند، در پیشگاه خداوند قاهر مسؤول و در این عالم محکوم به زوال است.» (۴۸)
پس از این موضع گیری امام، آقای گلپایگانی در ۲۶/۸/۱۳۴۱، سومین تلگراف خود را در پاسخ به تلگراف علم مخابره کرده
و پاسخ وی را قانع کننده ندانسته و خواسته است که برای رفع اضطراب، هیات دولت آن را لغو و یا اصلاح کند.
آقای مرعشی (۴۹) و شریعتمداری (۵۰) در ۲۷/۸/۱۳۴۱ در پاسخ تلگراف علم، اعلام کردند: پاسخ قانع کننده نیست.
علمای تهران، در روز پنج شنبه ۲۴ جمادی الثانی، برابر با اول آذر در اطلاعیه ای به روشن گری پرداختند و ترفندها و
نقشه های استعماری و ضداسلامی دولت علم را برای مردم بازگو کردند. و از مردم خواستند که در روز پنج شنبه اول
رجب در مسجد سید عزیز الله گردهم آیند، تا عمق جریانهای اخیر برای آنان بازگو شود. (۵۱)
آقای خوانساری و دیگر آقایان تهران، در این زمینه اطلاعیه دادند.
از شهرستانها طومارها و تلگرافهای فراوانی به مرکز و قم مخابره شد و روند مبارزه شتاب بیش تری یافت در روز جمعه ۲
آذر، یعنی ده روز پس از مخابره تلگراف علم، سه گروه از اصناف و هیاتهای مذهبی تهران و عده ای از طلاب و مردم قم، به
نزد مراجع، از جمله امام خمینی رفتند و پشتیبانی و آمادگی کامل خود را برای ادامه مبارزه اعلام داشتند.
امام، در جمع آنان سخنرانی می کند که بخشی از آن، به جای مانده است:
«شما بیش از پیش در کار خودتان مستقیم باشید و پایداری نمایید، ما هم ثابت هستیم. خطری که متوجه دین شده
است، قابل اغماض نیست و لذا به تمام معنی بایستی مسلمانها جدیت نمایند، تا این غائله رفع شود.» (۵۲)
در گرماگرم مبارزه مردم به رهبری علما، علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، جبهه ملی دوم، با دولت، ارتباط برقرار
کرد و انتظار می کشید، در این گیردار، مجالی فراهم آید، تا به قدرت برسد و در انتخابات شرکت کند.
برابر گزارش ساواک در ۳/۸/۴۱ از سوی شاه، به شماری از اعضای سران جبهه ملی، مانند:اللهیار صالح، دکتر معظمی و
دکتر سنجابی، و… پیشنهاد پست در دولت می شود، ولی نامبردگان پذیرش هرگونه پستی را مبنی بر اختیارهای
بیش تری و آن هم با رهبری مصدق داشته اند. (۵۳)
جبهه ملی در تاریخ ۷ آذر ۱۳۴۱، در اطلاعیه ای، خبر دیدار و گفت وگوی خود را با اسدالله علم، نخست وزیر، به آگاهی
مردم رساند. شماری از اعضای جبهه ملی، به این گفت وگو و مذاکره خرده گرفتند و آن را نادرست دانستند. (۵۴)
جبهه ملی که دنبال شعار مناسب برای شرکت در انتخابات آزاد در زمان علم می گشت، شعار «اصلاحات آری، دیکتانوری
نه » را مطرح کرد و خواستار سلطنت شاه برابر قانون اساسی شد. و ناسازگاری و نظر مخالف با اصلاحات ارضی و لایحه
انجمنهای ایالتی و ولایتی نداشت.
۱ رجب ۸/۱۳۸۲ آذر ۱۳۴۱
با اعلام جلسه در اول رجب از سوی علما و روحانیون برجسته تهران، شور و هیجان ویژه ای در مردم پدید آمد.یک هیجان
خاصی ایجاد شد.همه گروهها: دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان، تجار و بازاریان، کارگران و… انتظار آن روز را
می کشیدند.بنا بوده روز دوشنبه ۲۸ جمادی الثانی، بازار تعطیل شود. (۵۵) این تعطیلی، چند تعطیلی دیگر نیز در پی
داشته، پنج شنبه، به عنوان اعتراض، جمعه برابر معمول و شنبه به مناسبت شهادت امام علی النقی(ع).چهار نفر از علمای
بزرگ تهران: بهبهانی، تنکابنی، خوانساری، آملی به اتفاق دیگر علمای تهران، بر آن بودند، تا به دست آوردن نتیجه، در
مسجد سیدعزیزالله، متحصن شوند و هیاتهای مذهبی نیز آمادگی خود را برای هرگونه فداکاری اعلام داشتند. حتی
یکی از رئیسان هیاتها گفته چهل تن از اعضای هیات ما وصیت نامه های خود را نوشته اند.در همان زمان که قرار بر
تعطیلی بازار بوده، شماری از کارگزاران، با آقای فلسفی دیدار می کنند و خواستار برگزار نشدن جلسه روز پنج شنبه
می شوند و ایشان در پاسخ، تشکیل این جلسه و برگزاری آن را یک وظیفه شرعی و برای مبارزه لازم می شمرد. (۵۶)
علم وقتی که متوجه می شود علما پی به نیرنگ وی برده اند و فریب او را نخورده و به مبارزه ادامه می دهند، در
گفت وگویی می گوید:چرخ زمان به عقب بر نمی گردد. (۵۷)
آقای فلسفی، شب انتشار این خبر: (۵۸) یعنی شب چهارشنبه ۳۰ جمادی الثانی، در مسجد ارک تهران، برای انبوه مردم
درباره مسائل روز و دیکتاتوری به سخنرانی می پردازد (۵۹) و می گوید:
«اکنون گذشته است آن زمانی که مانند عین الدوله ها (قبل از مشروطه) در اتاق در بسته به میل خود قانون وضع کنند.»
در پاسخ به گفته اسدالله علم، می گوید:چرخ زمان به عقب برنمی گردد مشروطه به استبداد مبدل نمی گردد.»
مردم پرشور، پس از منبر، با شور و هیجان تمام، این شعار را تکرار می کنند و به خیابانها سرازیر می شوند و موجی بزرگ
می آفرینند. (۶۰)
عصر چهارشنبه، ده نفر از علمای تهران، در منزل آقا باقر قمی تشکیل جلسه دادند تا درباره چگونگی برگزاری مجلس
فردا به گفت وگو بپردازند. (۶۱) دولت که خود را درگردابی بس عمیق می بیند، شبانه جلسه ای تشکیل می دهد و از
نخست وزیری، نزدیک ساعت ده به وسیله آقای عماد تربتی به علمای تهران خبر می دهند که هیات دولت تشکیل شده
است، نظر مساعد، همین امشب صادر می شود، آقایان منتظر باشند. ساعت دوازده تصویب نامه هیات دولت در لغو لایحه
انجمنهای ایالتی و ولایتی به اطلاع علما می رسد. (۶۲) همان شب; یعنی ۷/۹/۱۴، تلگرافی به شماره ۴۱۷۷۶ از علم برای آقای
گلپایگانی مخابره می شود:
«موضوع در جلسه هیات دولت مطرح و تصویب شد که تصویب نامه مورخ ۱۴/۷/۴۱ قابل اجرا نخواهد بود.» (۶۳)
و شبانه از چهارتن از علمای بزرگ تهران، آقایان: خوانساری، بهبهانی، تنکابنی و آملی امضاء می گیرند که چون برابر
تصویب هیات دولت، لایحه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی، اجرا نخواهد شد، اجتماع روز پنج شنبه اول ماه رجب،
مورد ندارد. (۶۴)
آخرین امضاء را ساعت یک شب از آقای تنکابنی، پدر آقای فلسفی، می گیرند و اطلاعیه آن را رژیم تکثیر و به در و دیوار
می زند. با این حال، مردم در روز پنج شنبه، دسته دسته به مسجد سیدعزیزالله آمدند و مسجد و بازارهای پیرامون را
جمعیت فرا گرفت.با این که از بلندگوی مسجد اعلام می شود: تصویب نامه را دولت لغو کرده و خبر آن را به علما رسانده و
آنان اطلاعیه داده اند، مردم باور نکرده و مسجد را ترک نمی کنند.از این روی، آقای فلسفی، به مسجد آمد، و خبر لغو
تصویب نامه را به مردم رساند و یادآور شد: دولت، این خبر را، دیشب به آقایان مراجع قم و تهران داده است. (۶۵)
۴ رجب ۱۳۸۲/۱۱ آذر ۱۳۴۱
خبر لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی که شب پنج شنبه در تلگرافی به آقای گلپایگانی می رسد، ایشان روز
پنج شنبه اول رجب، برابر با هشتم آذر، در اعلامیه ای، مردم را از لغو تصویب نامه، با خبر می سازد و در اعلامیه دیگری از
علما و عموم مسلمانان در مخالفت با تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، تشکر می کند. (۶۶)
گویا امام را از لغو تصویب نامه، آقای بهبهانی با خبر می سازد. امام پس از این که باخبر می شود، صبح روز پنج شنبه به
منزل آقای شریعتمداری می رود و جلسه ای تشکیل می دهند و در آن جلسه تصمیم می گیرند تا لغو لایحه را از رادیو و
روزنامه ها اعلام نکنند، اطلاعیه ای ندهند و قضیه را پایان یافته ندانند. (۶۷) آقای نجفی مرعشی، با پیغام امام، جلوی چاپ
تلگراف تبریک خود را می گیرد. (۶۸)
اعلام نشدن لغو تصویب نامه از رادیو و روزنامه ها، خشم مردم تهران و قم را برانگیخت. امام نیز، در پیامی، خواهان ادامه
مبارزه تا اعلام دولت در جراید شد. روز جمعه ۹ آذر ۱۳۴۱، شماری از مردم تهران و شهرستانها برای آگاهی از دیدگاه علما
و گرفتن رهنمود، به قم آمدند. ساعت ۲ بعد از ظهر، صحن حیاط و اتاقهای منزل امام پر از جمعیت شد و
اجتماع کنندگان، با فرستادن صلوات نسبت به امام ابراز احساسات کردند. و امام در سخنانی ابراز داشت:
«هر چند مضمون تلگرافی که [دولت] برای علمای قم فرستاده، قانع کننده می باشد; ولی تا در جراید رسمی کشور لغو
تصویب نامه، به طور صریح اعلام نگردد، ما نمی توانیم به این تلگراف، ترتیب اثر دهیم. و هیات حاکمه بداند که اگر خبر
لغو تصویب نامه را در جراید اعلام نکند، ما این تلگراف را کان لم یکن فرض کرده، به مبارزه ادامه خواهیم داد.» (۶۹)
جمعیت به دیدار آقای شریعتمداری رفتند ایشان نیز، خواهان درج لغو تصویب نامه در روزنامه ها شد. پس از آن جا، به
منزل آقای مرعشی رفتند که ایشان در منزل نبود. جمعیت به نزد آقای گلپایگانی رفتند و ایشان تلگراف نخست وزیر را
وافی به مقصود دانست. نظر علمای قم، وقتی به وسیله افراد مورد اعتماد به آقای فلسفی (۷۰) می رسد، ایشان شب شنبه در
مسجد ارک، سخنرانی پرشور و احساس برانگیز، دیدگاه علمای قم را، در بالای منبر برای مردم بازگو می کند و در بخشی
از این سخنرانی می گوید:
« تا فردا شب به دولت فرصت می دهیم که از طریق جراید و رادیو لغو تصویب نامه را اعلام نماید، در غیر این صورت، دولت
مسؤول عواقب بعدی خواهد بود.» (۷۱)
نتیجه این شد که اسدالله علم، روز شنبه ۱۰آذر ۴۱ در یک مصاحبه مطبوعاتی لغو تصویب نامه را رسما اعلام داشت و
روزنامه ها نیز در تیتر اول خود نوشتند:
«در هیات دولت تصویب شد که: تصویب نامه مورخه ۱۴/۷/۴۱ قابل اجرا نخواهد بود.»۲۷در روز ۱۱ آذر ۴۱، برابر با ۴ رجب
۱۳۸۲، امام خمینی، در اطلاعیه ای از مردم تشکر کرد و تلاش و قیام آنان را ستود. در فراز پایانی اطلاعیه آمده است:
«قیام عمومی دینی شما، موجب عبرت برای اجانب گردید; لکن لازم است متذکر شوید که باید مسلمین بیش از پیش،
بیدار و هوشیار بوده و مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر کنند که اگر خدای نخواسته،
دستهای ناپاکی به سوی مقدسات آنها دراز شود قطع کنند.» (۷۳)
آقای شریعتمداری (۷۴) و آقای مرعشی (۷۵) در ۱۸آذر در اعلامیه ای تشکر خود را از مردم ابراز داشتند.
امام خمینی در روز دوشنبه، ۱۲ آذر، برابر با پنجم رجب، در آغاز درسهای حوزه علمیه قم، پس از چهل روز تعطیلی، به
سخنرانی پرداخت و نکته هایی را درباره این مبارزه یادآور شد، از جمله گفت:
«قیام، قیام قرآنی و دینی بود. به بنده در شبی که بنا بود فردای آن در مسجد سید عزیزالله، برای تنبه دولتها دعا کنند،
اطلاع دادند: دولت بنا دارد مقاومت کند. ما دیدیم علما در این جا تکلیف دیگری دارند. من تصمیم آخر را ضمن ابتهال به
خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس هم نگفتم ولکن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت. اگر خدای نکرده
جسارتی به علمای تهران شده بود، من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم. اما دولت بعد از نیمه شب، متوجه شد، نمی
شود با قوای مردم مقاومت کرد; در همان نیمه شب از علمای بزرگ تهران کاغذ گرفت که این غائله خاموش شود. تا این
که صبح برای علمای قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقای شریعتمداری بودیم. تلگراف خوب است ولکن، خوفی بوده که
برای حیله باشد، تا این که دیروز مذاکرات زیاد بین این جا و تهران شد، تا در جرائد نوشتند.» (۷۶)
۱۰ شعبان ۱۳۸۲/ ۱۷ دی ماه ۱۳۴۱
دولت پس از شکست در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، یک بار دیگر قدرت خود را در رویارویی با روحانیت می آزماید
بر آن می شود به مناسب ۷۱دی، روز کشف حجاب، از زنان بی حجاب برای رژه خیابانی و تظاهرات استفاده کند. امام پس
از آگاهی از مطلب، بی درنگ به دولت هشدار می دهد که در صورت انجام چنین برنامه ای، علمای اسلام در برابر آن، همان
روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهرشاد، عزای ملی اعلام خواهند کرد و از مردم خواهند خواست که دست به تظاهرات
بزنند و از کارگزاران ابراز تنفر کنند. (۷۷) از این روی، در سخنرانی ۱۲آذر خود می گوید:
«چرا این مطبوعات این قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دی را آزاد می گذارند؟ اینها وسیله منفوریت است. منفور نکنید
سلطان مملکت را. ما نصیحت می کنیم، این هفده دی را به وجود نیاورید. ما مفاسد را می دانیم. حفظ کنید این مملکت را.
ترقیات مملکت به هفده دی نیست، ترقی مملکت به دانشگاه است که آن را به این صورت درآورده اید.» (۷۸)
دولت که در این طرح هم شکست خورد، برای فرمانبری از ارباب، ورق دیگری را در باب اصلاحات! رو کرد.
در روز ۱۹ دی ماه، که کنگره دهقانان، به کارگردانی ارسنجانی در تهران برگزار شد (۷۹) ، لوایح شش گانه شاه و ملت اعلام
گردید و در پی آن دولت اعلام کرد: آن را در ششم بهمن به رفراندم خواهد گذاشت. لوایح شش گانه بدین شرح بود:
«۱. الغاء رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران براساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۹دی
ماه ۱۳۴۰ و ملحقات آن.
۲. تصویب لایحه قانونی ملی کردن جنگلها در سراسر کشور.
۳. تصویب لایحه قانونی فروش سهام کارخانجات دولتی، به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.
۴. تصویب لایحه قانونی سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی.
۵. لایحه اصلاحی قانون انتخابات.
۶. لایحه ایجاد سپاه دانش، به منظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.» (۸۰)
با اعلام این لایحه های شش گانه، زمینه برای ادامه مبارزه با رژیم، خیلی خوب فراهم شد.
۲۵ شعبان ۱۳۸۲/۲ بهمن ۴۱
پس از انتشار لایحه های شش گانه، بنا به درخواست علمای قم، یکی از کارگزاران دولت، به نام بهبودی، برای گفت وگو به
قم آمد و در چند بار دیدگاهها و پیشنهادهای علمای قم برای رژیم برد و پاسخهای رژیم را برای آنان آورد که نتیجه ای
نداشته است از این روی آقا روح الله کمالوند، با هماهنگی علما و مراجع قم، بی سروصدا به دربار می رود.شاه، به
پندواندرزهای کمالوند، توجه نمی کند و با غرور می گوید:
«اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود، من باید این برنامه را اجرا کنم; زیرا اگر نکنم من از بین می روم و
کسانی روی کار می آیند و به این کارها دست می زنند که نه تنها هیچ اعتقادی به شما و مرام و مسلک شما ندارند; بلکه
این مساجد را بر سر شما خراب خواهند کرد و شما را نیز از بین خواهند برد.»
آن گاه، برای فریب روحانیت، وعده می دهد: اگر روحانیت کارشکنی نکند، اطمینان می دهم هر پیشنهادی که داشته
باشد، برآورده سازم.
به عنوان گله، به این نکته اشاره کرده بود که علمای ما،باید شاه دوستی را از علمای اهل تسنن بیاموزند که بعد از هر
فریضه ای به پادشاه کشور خود دعا می کنند.
آقای کمالوند در پاسخ گفته بود:
«آنها مامورین رسمی دولت هایشان هستند و دعا کردنشان به پادشاه، روی انجام ماموریت است، مانند: استانداران و
فرمانداران ایران…. ولی علمای شیعه در تاریخ هزارساله خود، هیچ گاه مامور حکومتها نبوده و نخواهند بود.باید حسابها را
از هم جدا کرد.»
نکته دیگری که در این گفت وگو، آقای کمالوند به شاه گوشزد می کند: پیش بینی نشدن رفراندم در قانون اساسی است.
می گوید:
شما دولت مصدق را به جرم رفراندم تحت پی گرد قانونی قرار دادید، اکنون چگونه خود به آن دست می زنید؟
شاه می گوید: ما رفراندم نمی کنیم «تصویب ملی » انجام می دهیم.
از این روی، مطبوعات و رادیو لفظ «تصویب ملی » را به کار می برند. (۸۱) آقای گلپایگانی نیز، نامه ای به شاه می نویسد و آن
را یکی از علما، به دربار می برد.در گفت وگویی که با شاه دارد، شاه به وی می گوید:
«من اگر این کار نکنم، نه سلطنت من و نه عمامه شما باقی می ماند.» (۸۲)
امام نخستین شخصیتی است که با آقای کمالوند در قم ملاقات می کند (۸۳) و علمای قم پس از آن برای گرفتن تصمیم
نهایی، جلسه ای تشکیل می دهند.در این جلسه تاریخی، دو دیدگاه مطرح می شود: شماری با توجه به پیروزی در جریان
تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی بر این باورند که باید با اصلاحات آمریکایی مبارزه شود و شماری دیگر، بر این
باورند که شاه ایستادگی می کند و دارای ارتشی سراپا مسلح است و روحانیت کوچک ترین وسیله ای برای مبارزه ندارد و
مشت با درفش سازواری ندارد.
امام خمینی پس از گفت وگوها و بیان نظرها، شرایط حساس روز را می شکافد و درباره خطری که کیان دین را تهدید
می کند، هشدار می دهد:
«آقایان توجه داشته باشند که با وضعی که پیش آمده، آینده تاریک و مسؤولیت ما سنگین و دشوار می باشد…. آن که
روبه روی ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما می باشد، شخص شاه است که در مرز مرگ و زندگی قرار گرفته…
خطری که اکنون عموم مردم را تهدید می کند بزرگ تر از آن است که به توان از آن چشم پوشید.ملت اسلام در معرض فنا
و نیستی قرار خواهد گرفت… کاری که از ما ساخته است، بیدار کردن و متوجه ساختن مردم است، آن وقت خواهید دید
که دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال ناپذیر است و توپ و تانک هم حریف آن نمی شود.» (۸۴)
پس از سخنان امام خمینی، قرار می شود که مراجع و علمای حاضر در جلسه، هر یک، با صدور اطلاعیه ای با رفراندم به
مخالفت برخیزند و به افشاگری علیه رژیم دست بزنند.آقای گلپایگانی در ۱/۱۱/۱۳۴۱ طی اطلاعیه ای راجع به رفراندم
می نویسد:
«مراجعه به آرای عمومی در قبال احکام شرعیه، بی مورد و موجب نگرانی علمای اعلام و عموم مسلمین و مضر به
استقلال و مصالح مملکت است و این گونه عملیات، غیر قانونی و به دلائل متعدد صحیح نیست.» (۸۵)
امام خمینی در پاسخ پرسش گروهی از مؤمنان تهران که نظر ایشان را درباره رفراندم خواسته بودند، بامداد سه شنبه
۲بهمن ۴۱، در اعلامیه ای، به نقد قانونی رفراندم می پردازد و این رفراندم اجباری را، مقدمه ای برای از بین بردن مذهب
می داند:
«اساسا رفراندم، یا تصویب ملی در قبال اسلام، ارزشی ندارد و … به پاره ای اشکالات اشاره می نماییم:
۱. در قوانین ایران، رفراندم پیش بینی نشده….
۲.معلوم نیست، چه مقامی صلاحیت دارد رفراندم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.
۳. در ممالکی که رفراندم قانونی است، باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن مورد نظر و بحث قرار
گیرد….
۴. رای دهندگان باید معلوماتشان به اندازه ای باشد که بفهمند، به چه رای می دهند….
۵. باید رای دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود.» (۸۶)
هنوز مدتی از نشر و پخش اعلامیه امام و دیگر مراجع نگذشته بود که بازاریها و کسبه جنوب شهر تهران، دست از کار
کشیده و به خیابانها سرازیر شدند.و فریاد بر آوردند: «رفراندم قلابی مخالف اسلام است » بازار یک سره تعطیل شد و
تظاهراتی باشکوه برپا گردید و آقای خوانساری و شمار بسیاری از علما و روحانیون، در پیشاپیش تظاهرکنندگان به
حرکت درآمدند و به منزل آقای بهبهانی، نزدیک سه راه سیروس، که رسیدند آقای بهبهانی به استقبال مردم و علما
شتافت. (۸۷)
آقای فلسفی در آن جا به سخنرانی پرداخت و در پایان این شعار تکرار کرد:«ایران کشور خفقان است.مرگ بر خفقان »
در پایان افزود: قرار است بازار سه روز تعطیل شود. (۸۸) در همین راهپیمایی، ۲/۱۱/۴۱، (۸۹) آقایان: خوانساری و بهبهانی، در
اعلامیه ای حرام بودن رفراندم را اعلام کردند.اعلامیه را به دست آقای فلسفی دادند و ایشان متن آن را برای مردم خواند
و اعلام داشت: آقایان، بعداز ظهر، در مسجد سیدعزیزالله، در بازار تهران، که آقایان خوانساری و بهبهانی نیز به آن جا
می روند، حضور یابند. (۹۰)
بعد از ظهر، مردم به مسجد رفته و علیه رفراندم شعار دادند.پلیس، آقای فلسفی را از رفتن به مسجد باز داشت و ایشان تا
بعد از رفراندم، در منزل پدرش، اقامت گزید. (۹۱) کامیونهای پلیس، در وسط بازار قرار گرفتند و نیروهای پلیس، به مردم
حمله ور شدند و در مسجد را بستند.آقای خوانساری در راه رفتن به مسجد، مورد حمله قرار گرفت.در آغاز، پلیس مردم
پیرامون ایشان را به چماق و باطوم و قنداق تفنگ پراکنده ساخت، آن گاه نسبت به ساحت مرحوم خوانساری،
بی احترامی روا داشت که ایشان به منزل باز گردید و در منزل محصور شد. شهید محلاتی در این هنگام با ایشان همراه
بوده است. (۹۲)
این برخورد ناشایست، سبب شد که آقای خوانساری از آن به بعد، وارد مسائل سیاسی نشود.و آقای بهبهانی نیز،با تهدید
پلیس، در منزل ماندگار شد. (۹۳)
چها شنبه ۲۶ شعبان ۱۳۸۲/۳ بهمن ۱۳۴۱
پس از ان’شا اعلامیه امام و د آس’انه و ود شاه به قم، شما زیادی از اهالی پایین شه د وز سوم بهمن، به قصد زیا ’ ح م مطه ، د
حالی که ق آن د دس’ داش’ه و ف یاد می زدند: «ما ’ابع ق آنیم، ف اندم نمی خواهیم » اه اف’ادند و هنگامی که به میدان آس’انه
سیدند و -معی’ انبوه شد، گ وهی از اوباش به دس’یا ی و ب نامه یزی ساواک با شعا :«-اوید شاه » با م دم و د و ، و د گی شدند. م
دم نیز به آنان حمله و شده و عکسهای شاه ا از هم د یدند.مامو ان شه بانی ب ای هایی اوباش از دس’ م دم غیو ، به م دم یو ش
آو دند و م دم به مقاوم’ پ داخ’ند.شعا « اسلام پی وز اس’، اس’بداد محکوم اس’ » فضا ا آکنده بود و ماشین شه بانی د آ’ش خشم م
دم می سوخ’.پس از چندی، کامیونهای ا ’شی، نظامیان مس’ق د پادگان منظ یه ا ب ای ویا ویی با م دم، به قم آو دند.د و پن- ه
مد سه فیضیه ا، که م دم به آن پناه ب ده بودند، خ د ک دند و دس’ به غا ’ یازیدند.مزدو ان نظامی، زیانهای بسیا ی به م دم
م’دین و طلاب ز- کشیده، وا د ساخ’ند و شما ی نیز م- وح شدند.
وزنامه های عص ، به ’حیف واقعه پ داخ’ند و اعلام ک دند:
«کشا وزان قم، با طلاب زدوخو د ک دند و از ط ف وحانیون، از دول’ ’قاضا شد نظم ا ب ق ا کند و دول’ فو ی اقدام ک د.» (۹۴)
به دنبال این حمله ددمنشانه ا ’ش به م دم و مد سه فیضیه، امام خمینی د ظه وز ۲۶ شعبان، سوم بهمن د اعلامیه ای پ شو
و هی-ان انگیز و وشن گ ، پ ده از وی ح ک’ شوم ژیم ننگین پهلوی ب داش’:
«انا لله و انا الیه ا-عون.بعد از نصایح بسیا و اداء وظیفه وحانی’، ن’ی-ه این شد که ام وز که ۲۶ شه شعبان اس’ از اوائل وز،
عده ای -اله با مامو ین دول’ د شه مقدس قم به اه اف’ادند و به م دم بی پناه قم و طلاب و وحانیون، حمله ک ده و اهان’ نمودند و
بسیا ی ا ک’ک زدند و به زندان ب دند.-معی از مامو ین و -اله، به مد سه فیضیه، م-او ح م مطه یخ’ه و ’ی اندازی ک دند و با
چوب و چماق، طلاب مظلوم ا ک’ک زدند و به بازا و خیابان قم یخ’ه و بعضی دکانها ا غا ’ ک دند و د و پن- ه و شیشه مغازه ها ا
شکس’ند. هیچ کس پیدا نشد که به داد م دم م’دین و وحانی’ بسد. این اس’ حال ما د این ساع’ که ظه اس’ و عاقب’ ام معلوم نیس’
چه خواهد شد.این اس’ معنای ط فدا ان دول’ از دیان’ و این اس’ معنای آزادی ای و ای دهندگان….» (۹۵)
(م’اسفانه د چاپ -دید صحیفه نو ، ’ا یخ این اعلامیه به اش’باه ۲/۱/۴۲ ثب’ شده اس’.آقا، یا آقایان ’صحیح کننده، چون دیده اند
د م’ن اعلامیه از حمله نظامیان به مد سه فیضیه سخن به میان آمده، پنداش’ه اند، این واقعه مشهو یو ش به فیضیه اس’ که د
’ا یخ ۲/۱/۴۲ خ داده اس’، ’و-ه نک ده اند که این یو ش به مد سه فیضیه، ۲۶ شعبان، دو ماه قبل از ۲۵ شوال; یعنی ۲ ف و دین خ
داده اس’. اش’باه د ’نظیم ’ا یخ اعلامیه ها و سخنان امام، د -اهای دیگ صحیفه نیز، به چشم می خو د. این د حالی اس’ که د چاپ
اول، ’ا یخ آن صحیح ضبط شده اس’.)
شه قم به دنبال زدوخو د اوباش و مامو ان با م دم، د سوم بهمن، به صو ’ یک شه -نگ زده د آمد و منزلهای علما و م ا-ع، د
حلقه محاص ه شدید نی وهای نظامی و ان’ظامی ق ا گ ف’ و وحانیان ا که ب ای ’بلیغ ماه مضان از قم خا – می شدند، به بازداش’گاه
می ب دند. عص وز سوم بهمن، یک وز پیش از و ود شاه به قم، م ا-ع و وحانیان ب -س’ه، -لسه ای با حضو امام ’شکیل می دهند.
ف ماندا قم د خواس’ دیدا با علما می کند. و پس از پذی ف’ه شدن، د -لسه حاض و م ا’ب ’اسف ژیم ا از ویدادها، به اطلاع آقایان
ساند و پیشنهاد می کند ب ای ب ط ف شدن سوء ’فاهمها آقایان علما، با شاه دیدا ی د قم داش’ه باشند. امام خمینی، پیش از
دیگ ان لب به سخن می گشاید و می گوید:
«… با یو ش وحشیانه دی وز مامو ین دول’ به علما و م دم شیف ’ه ان و ه’ک اهالی مح’ م قم و -امعه وحانی’ این شه و ’-اوز به
یم این حوزه مقدسه، دیگ -ای هیچ گونه ’فاهم و حسن م اوده با دس’گاه حاکمه باقی نمانده اس’ و هیچ اهی -ه’ ملاقا’ با شاه،
و-ود ندا د، مگ آن که شاه ب ای -ب ان اهان’ و ’-اوزی که به حیم مقدس وحانی’ شده، آقای علم ا، به عنوان م- م اصلی، از مقام
نخس’وزی ی عزل نماید و به این بگی وببندها و اعمال پلیسی پایان بخشد، ’ا اه ب ای ملاقا’ و مذاک ه با او هموا گ دد.» (۹۶)
دیگ علمای حاض د -لسه نیز، سخنان امام ا ’ایید می کنند و ف ماندا قم، س افکنده -لسه علما ا ’ ک می کند. علما، د این -لسه
’صمیم گ ف’ند: ف دا، علما و م دم از منازل خود بی ون نیایند و کسی با شاه دیدا نکند. م دم، ب اب ’وصیه امام عمل می کنند و
این نخس’ین ویا ویی امام خمینی با شخص شاه بوده (۹۷) که به شد’ وی ا نا اح’ ک ده، ’ا آن -ا که د سخن انی خود د قم، د وز ۴
بهمن، به شد’ به ل-ن پ اکنی علیه علما و وحانی’ پ داخ’ و آنان ا «ا ’-اع سیاه » و بد’ از «ا ’-اع س خ » می نامد و با واژگان زش’ و ادبیا’
لمپنی، از وحانی’ نام ب د که این ح ک’ ناهن-ا به دو از خ د، ژ فای کینه او ا به وحانی’ و اسلام نمایاند. (۹۸)
عص وز چها شنبه سوم بهمن، صدها نف از علما و وحانیان ب -س’ه ’ه ان د منزل آقای غ وی کاشانی گ دآمدند. پلیس، به منزل
آقای غ وی یو ش ب د و پس از ض ب و ش’م، شما ی از وحانیان و واعظان، ا دس’گی و به زندان افکند. این دس’گی ی دس’ه -معی
از شه یو ۱۳۲۰ ’ا آن وز، سابقه نداش’ه اس’.
امام خمینی، پس از اطلاع از این – یان، د همان وز و یا وز بعد از آن، اعلامیه بسیا ’ندی داد و آنچه ب مل’ د این چند وق’ گذش’ه
بازگو ک د و نوش’:
«مسلمین آگاه باشند که اسلام د خط کف اس’. م ا-ع و علمای اسلام، بعضی محصو و بعضی محبوس و مه’وک هس’ند. دول’ ام
داد حوزه های علمیه ا ه’ک کنند و طلاب بی پناه ا ک’ک بزنند و بازا مسلمین ا غا ’ کنند و د و پن- ه مغازه ها ا بشکنند. د ’ه ان،
حض ’ آی’الله خوانسا ی و حض ’ آی’الله بهبهانی ا د محاص ه شدید ق ا دادند و عده ای از علمای مح’ م و وعاظ معظم ا محبوس
نمودند و ما از آنها به هیچ وسیله نمی’وانیم اطلاع پیدا کنیم. ا اذل و اوباش ا ’حیک می کنند که به علما و وحانیین اهان’
کنند. آقایان طلاب و مبلغین ا مانع می شوند که ب ای ’بلیغ اسلام د نواحی ای ان ب وند و ’بلیغ احکام کنند. با ما معامله ب
دگان ق ون وسطی می کنند. به خدای م’عال، من این زندگی ا نمی خواهم.
انی لا ا ی المو’ الا سعاد” ولا الحیو” مع الظالمین الا ب ما. کاش مامو ین بیایند و م ا بگی ند، ’ا ’کلیف نداش’ه باشم. فقط – م
علما و اسلام و سای مسلمین آن اس’ که دفاع از ق آن و ناموس اسلام و اس’قلال مملک’ می نمایند و با اس’عما مخالف’ دا ند. این اس’
حال ما، ’ا آقای علم و ا سن-انی چه بگویند؟» (۹۹)
ا سن-انی که امینی وی ا به وزا ’ کشاو زی گما ده بود، د دول’ علم نیز، ’ا ۲۰ اسفند ۴۱، ب وزا ’ باقی ماند،سپس کنا گذاش’ه شد
و به عنوان سفی ای ان به ای’الیا ف’. (۱۰۰)
اشا ه امام به وزی کشاو زی، شاید از آن -ه’ باشد که شاه به بهانه ’قسیم اسناد مالکی’ ’قسیم ا اضی، به قم سف ک ده بود (۱۰۱) که
از سوی ا سن-انی ط ح یزی شده بود.
با ’اسف د چاپ -دید صحیفه نو (۱۰۲) ، این اعلامیه م بوط به ف و دین ۲۴ دانس’ه شده که صحیح نیس’ اول بهمن ۴۱ د س’ اس’ که د
چاپ اول آمده اس’. (۱۰۳) زی ا د ف و دین ۴۲ ا سن-انی وزی نبوده و با ’و-ه به مح’وای اعلامیه، صدو آن ا سوم و یا چها م بهمن، د با
ه خدادهای قم و ’ه ان باید دانس’. شهید محلا’ی گوید:
«وق’ی د قم نحوه بخو د ا ’شیها ا با م حوم خوانسا ی ’شیح ک دم، امام ف مودند: دیگ وظیفه ما دفاع از وحانی’ اس’ و اعلامیه
شدیدی داد که من آن ا د ’ه ان چاپ ک دم.»۴۰۱آن اطلاعیه که شهید محلا’ی د این ف از نام می ب د، گویا همین اطلاعیه
باشد. آقای گلپایگانی نیز، د ’لگ افهای -داگانه ای که ب ای آقای خوانسا ی و بهبهانی د ۳ بهمن ا سال ک ده، از وضعی’ پیش
آمده، اظها نگ انی ک ده اس’. (۱۰۵) د م-له «حضو »، ’لگ افی از شاه به آقای گلپایگانی ب ای نخس’ین با من’ش شده اس’. چون ’ا یخ
نداش’ه آن ا م بوط به مبا زه با ’صویب نامه ان-منهای ایال’ی و ولای’ی دانس’ه اند (۱۰۶) ; اما با ’و-ه به این که به دس’گی ی علما اشا ه
شده، باید م بوط به این ب هه باشد. پس از اعلامیه امام، -امعه وحانی’ م کز، د اطلاعیه خود با اشا ه به خدادهای وز دوم
بهمن و دس’گی ی علما و وعاظ و حمله ژیم به طلاب قم، ب ’حیم ف اندم ب اب ف’وای علما، ’اکید ک ده اس’. (۱۰۷)
د همین ’ا یخ، دانش-ویان مسلمان دانشگاه ’ه ان نیز، د اعلامیه ای با اشا ه به مبا زا’ وحانی’، پش’یبانی خود ا از مبا زه وحانی’
اعلام داش’ه اس’. (۱۰۸) د وز چها م بهمن، شما ی از چاقوکشان سازمان ضدامنی’ ’ه ان، د حالی که س ’یپ حکیمی، پیشاپیش آنان
ح ک’ می ک ده، با شعا «-اوید شاه » به دانشگاه یو ش ب ده اند، پلاکا ’ها ا پا ه و به آ’ش کشیده، به آزمایشگاه حمله ب ده و وسائل
آن ا د هم شکس’ه و دانش-ویان ا د س کلاسها، با چوپ و چماق ک’ک زده اند. پس از آن، د ۶ بهمن، ب ای ا- ای ف اندم، د ’ه ان
حکوم’ نظامی ب ق ا شده (۱۰۹) و د قم و مشهد نیز، اخ’ناق پلیسی، چ’ خود ا گس’ انده اس’. (۱۱۰)
هم زمان با دس’گی ی علما د سوم بهمن، د چها م بهمن شما زیادی از مخالفان، از -مله هب ان نهض’ آزادی، آقایان: سید
محمود طالقانی، مهدی باز گان، یدالله سحابی، عز’الله سحابی، دک’ شیبانی و شما ی از -بهه ملی دس’گی شدند. بیش’
بازداش’شدگان نهض’ آزادی محاکمه و محکوم می گ دند; اما نی وهای -بهه ملی، کم کم از زندان ها می شوند. (۱۱۱)
د وز ۷ بهمن ۱۳۴۱، وزنامه ها از قول منابع سمی نوش’ند: د ف اندم ۶ بهمن ۵ میلیون و ۶۰۰هزا ای انی، به اصلاحا’ ای دادند و
شما آ ای مخالفان نیز قمی معادل ۴۱۵۰ ای اعلام شد. کاخ سفید، از این ف اندم خسند شد. -ان اف کندی، ئیس -مهو آم
یکا، د ۱۳ بهمن ۴۱، پی وزی شاه ا به وی ’بیک می گوید و سفی انگلیس، د دیدا با اسدالله علم خشنودی ملکه انگلیس ا از ب
گزا ی ف اندم به او ابلاغ ک د و ا’حاد -ماهی شو وی نیز، ب نامه های شاه ا س’ود.
امام خمینی چند وز پیش از ماه مضان پیشنهاد داد: ب ای وشن’ ساخ’ن موضع علمای اسلام د ب اب ژیم شاه، م اسم نماز -ماع’
و وعظ و ’بلیغ د س اس ماه مضان، که از دوشنبه، ۸ بهمن آغاز می شود، ’عطیل شود و د اطلاعیه هایی، عل’ این ’عطیلی به
دنیای اسلام اعلام گ دد. این ط ح، د مسا-د: ’ه ان، اصفهان، شی از و بسیا ی از شه ها ا- ا شد اما با وسوسه مامو ان امنی’ی و
با صحنه سازیها و شایعه های گوناگون: دول’ می خواهد مسا-د ا بگی د ب ای مسکن کودکان س اهی، خوابگاه سبازان و… شما
ی این اع’صاب ا شکس’ه اند و ط ح به طو کامل ا- ا نشد. (۱۱۲)
۱۳ مضان ۸۲/ ۱۹بهمن ۱۳۴۷
د این ’ا یخ، گ وهی از افس ان ع اقی با پش’یبانی حزب بع” ع اق، به هب ی عبدالسلام عا ف، علیه عبدالک یم قاسم دس’ به کود’ا
زدند.
یک ماه بعد، د سو یه بعثیها دس’ به کود’ا زدند و ق ا داد ا’حادیه ع اق، سو یه و مص د ۲۸ ف و دین ۴۲ د قاه ه، به امضاء سید. (۱۱۳)
۱ شوال ۱۳۸۲ /۷اسفند ۱۳۴۱
پس از به پایان سیدن ماه مضان، د وز عید سعید فط ، گ وهی از م دم ’ه ان و شه س’انها ب اب سن’ سالهای پیشین، به قم وا د
شدند و ب ای اب از پش’یبانی از ح ک’های س’م س’یزانه وحانی’، به دیدا علما و م ا-ع ف’ند.
د آن وز، امام خمینی،ب ای -مع سخن می گوید و یادآو می شود:
«علما، از این خفقان ’ سی ندا ند و به گونه های مخ’لف سال’ خویش ا به ان-ام می سانند. شما آقایان مح’ م، د ه مقامی که
هس’ید، با کمال م’ان’ و اس’قام’، د مقابل کا های خلاف ش ع و قانون این دس’گاه بایس’ید. از این س نیزه های زنگزده و پوسیده ن’
سید، این س نیزه ها به زودی خواهد شکس’. دس’گاه حاکمه با س نیزه نمی’واند د مقابل خواس’ یک مل’ بز گ مقاوم’ کند، دی و یا
زود شکس’ می خو د…. خوب اس’ که قد ی عب ’ بگی ند، بیدا شوند و د سیاس’ خود ’-دید نظ کنند. به -ای قانون شکنی و به
زندان کشیدن علما و مح’ مین، به -ای س نیزه و قلد ی د مقابل د خواس’ مل’، ’سلیم شوند و به این حقیق’ ’و-ه کنند که با س
نیزه نمی’وان مل’ ا ساک’ و ’سلیم ک د، با زو و قلد ی نمی’وان وحانی’ ا از وظایفی که اسلام به عهده آنان گذاش’ه اس’ بازداش’.» (۱۱۴)
ساواک نیز د گزا شی د ازدامن، از دیدا م دم ’ه ان با امام خمینی سخن گف’ه و مطالب بیش’ ی از آنچه د «کوث » (م-موعه
سخن انیهای امام، با ’حلیل، چاپ احیای آثا امام) آمده گزا ش داده اس’. نک’ه شایان ’و-هی که د پایان گزا ش آمده، د با ه
پهلوان نامو کشو مان، غلام ضا ’خ’ی اس’ که نشان می دهد ژیم چقد به پیوند این پهلوان ملی، با علما و امام خمینی حساس
بوده اس’:
«ساع’ ۱۴ وز ۷/۱۲/۴۱ مشاهده شد که غلام ضا ’خ’ی به ا’فاق یکی از دوس’انش وا د قم شدند و چند نف از اعضاء -بهه ملی، با او
’ماس گ ف’ند و – یان سخن انی خمینی ا به او بازگو ک دند و به وی ابلاغ ک دند که به دیدن آقایان: شیع’مدا ی و خمینی به
منزل آنها ب و و ایشان هم گف’ند: می وم.» (۱۱۵)
۲ شوال ۱۳۸۲/۸اسفند ۱۳۴۱
دس’گاه شاه ب ای قانونی ک دن ف اندم ب ابسازی آن با قانون اساسی، به ’کاپو و ’لاش بخاس’. شاه د هش’م اسفند ماه ۱۳۴۱، د کنف
انس اق’صادی ’ه ان ب مشا ک’ آینده زنان د ان’خابا’، پای فش د. (۱۱۶) ب اساس آن، دول’ لایحه ای ا ’هیه ک د که پس از ان’شا علما و م ا-ع،
به نقد آن پ داخ’ند. ب ای نقد این لایحه و آگاهاندن م دم از زوایای آن، اطلاعیه ای از سوی علما، پس از -لسه ای که منزل
امام ب گزا می شود (۱۱۷) ، نش می یابد. گویا م’ن اطلاعیه، از سوی امام خمینی ’نظیم و بدون ’و-ه به ’به علمی، شما ی از م ا-ع و
اسا’ید حوزه، امضای خود ا ب آن نگاش’ند. (۱۱۸) ساواک گزا شی از این -لسه داده اس’. (۱۱۹)
این هماهنگی و وفاق بز گ علمای دین، خوشحالی و شادمانی فضلا و طلاب حوزه و م دم م’دین ا ف اهم آو د و ژیم ا سخ’
’کان داد. ’ا یخ این اعلامیه، -ایی ثب’ نشده; اما با ’و-ه به سخنان شاه د هش’م اسفند و حمله به علما به خاط این اعلامیه د ۲۳
اسفند، د پایگاه نی وی هوائی دزفول (۱۲۰) ، باید صدو آن ا بین ۱۰ ’ا ۱۵ اسفند دانس’.
د ۱۲ اسفند اطلاعیه ای د همین با ه از سوی سید عبدالله شی ازی ۱۲۱، د ۲۰ اسفند اعلامیه ای همانند اعلامیه ۹ امضایی از
سوی سید محمد صادق وحانی ۱۲۲، صاد شد. د ۲۱ اسفند، پ سشهایی د این با ه از آقای م عشی می شود. (۱۲۳)
۱۶ شوال ۱۳۸۲/۲۲ اسفند ۱۳۴۱
امام خمینی د ۱۶ شوال اعلامیه ای خطاب به علما و وحانیون صاد ک د و د آن نوش’:
«چون دس’گاه حاکمه می خواهد، با ’مام ’وان احکام ض و ی اسلام ا از بین بب د، عید امسال ا به عنوان عزا اعلام می کنم.» (۱۲۴)
آقای شیع’مدا ی نیز، د وز ۱۷ شوال اعلامیه ای، همانند آن، نش داد. (۱۲۵) به نظ می سد بین او و امام د این با ه مشو ’ی صو ’ گ
ف’ه اس’. آقای میلانی (۱۲۶) و وحانی (۱۲۷) نیز، د این با ه اعلامیه دادند. امام د نامه ای به آقای فلسفی، از ایشان می خواهد د این با
ه اعلامیه بدهد.
امام سفا ش می کند د اطلاعیه، از شهاد’ امام صادق سخن به میان نیاید، بلکه یادآو ی شود: به خاط ض به هایی که دول’ به
اسلام زده اس’، عید ا عزا اعلام می کنیم. (۱۲۸)
علمای ’ه ان د اطلاعیه ای به ’ا یخ ۲۸/۱۲، با امضای ۴۶ ’ن، که د آغاز آن امضای آقایان: ’نکابنی و محمد ’قی آملی دیده
می شود، عید ۴۲ ا عزا اعلام می کنند. (۱۲۹) د همین ’ا یخ، آقای بهبهانی، د اعلامیه -داگانه ای عید ا عزا اعلام ک ده اس’. (۱۳۰)
اعلامیه دیگ ی از امام خمینی د با ه ط حهای دول’ و اعلام عزا، من’ش شده که ’ا یخ ندا د و گویا ۲۷ یا ۲۸ اسفند و د آس’انه عید
من’ش شده اس’:
«بسم الله ال حمن ال حیم. انا لله وانا الیه ا-عون. وحانی’ امسال عید ندا د.
دس’گاه حاکمه ای ان، به احکام مقدسه اسلام ’-اوز ک د و به احکام مسلمه ق آن قصد ’-اوز دا د. نوامیس مسلمین د ش ف ه’ک
اس’ و دس’گاه -اب با ’صویب نامه های خلاف ش ع و قانون اساسی، می خواهد زنهای عفیف ا ننگین و مل’ ای ان ا س افکنده کند.
دس’گاه -اب ه، د نظ دا د ’ساوی حقوق زن و م د ا ’صویب کند; یعنی ا حکام ض و یه اسلام و ق آن ک یم ا زی پا بگذا د; یعنی دخ’
های هی-ده ساله ا به نظام ا-با ی بب د و به سبازخانه ها بکشد; یعنی بازو س نیزه دخ’ های -وان عفیف مسلمانان ا به م اکز
فحشاء بب د. هدف ا-انب ق آن و وحانی’ اس’… ما باید به نفع یهود آم یکا و فلسطین (اس ائیل) ه’ک شویم، به زندان ب ویم…. ق
آن و وحانی’ باید س کوب شود. من این عید ا ب ای -امعه مسلمین عزا اعلام می کنم، ’ا مسلمین ا از خط هایی که ب ای ق آن و
مملک’ ق آن د پیش اس’، آگاه کنم…. من چا ه د این می بینم که این دول’ مس’بد، به – م ’خلف از احکام اسلام و ’-اوز به قانون
اساسی کنا ب ود….» (۱۳۱)
د هنگام سال ’حویل، هنگام خاموشی چ اغهای ح م، بسیا ی از این اعلامیه د میان -معی’ پخش می شود. ب اب گزا ش ساواک
د ۷/۱/۴۲، د وز سوم ف و دین، همین اعلامیه به وسیله کسانی، به طو مح مانه د منزلهای افس ان ا ’ش انداخ’ه می شود. (۱۳۲)
شاه نیز د وز ۱۲ ف و دین ۱۳۴۲; یعنی دو هف’ه پس از ان’شا اعلامیه امام، د مشهد، به پندا خود به آن پاسخ می دهد:
«یکی از این ناشین ان’شا داده که دخ’ ان ۱۸ و ۱۹ ساله ا می خواهند به نظام وظیفه بب ند. د حالی که ما از ’عداد اف اد نظام
وظیفه کم می کنیم….» (۱۳۳)
گویا، شاه از امکان اث گذا ی این اعلامیه د میان م دم و ا ’شیان وحش’ داش’ه که به طو کلی منک چنین مطلبی می شود.
از خاط ا’ آقای خ م آبادی اس’فاده می شود که آقای کمالوند ده وز پیش از عید از خ م آباد به قم می آید و با شاه دیدا می کند (۱۳۴)
ب اب گزا ش ساواک، وی که پیش از عید به قم آمده، د وز ۱۱/۱/۴۲ به ’ه ان می ود. اگ منظو وی دیدا با شاه باشد، باید آن ا
دیدا دوم وی دانس’. (۱۳۵)
با ’و-ه به این که دیدا آقای کمالوند از سوی دول’ پیشنهاد شد (۱۳۶) و ب اب مدا ک ساواک از خ م آباد ’ا قم و ’ه ان، ’ح’نظ بوده اس’،
دول’، با ب نامه د وز ۲ ف و دین به مد سه فیضیه حمله ک د، ’ا د مذاک ه با آقای کمالوند از حبه ’هدید ب ای به سازش کشیدن م
ا-ع اس’فاده کند.
ژیم، پس از این واقعه موفق شد آقای شیع’مدا ی ا با خود هم اه کند.
۲۳ شوال ۱۳۸۲/۲۹ اسفند ۱۳۴۱
پس از اعلامیه امام علیه دول’ علم و عزای ملی اعلام شدن سال -دید از سوی ایشان، د واپسین وزهای سال ۱۳۴۱، قم از
وضع عادی خا – شد و ژیم، کامیونهای ا ’شی پ از سباز ا به شه گسیل داش’ و با این ح ک’، شه ا د یک عب و وحش’ عمیق ف و ب د.
اما امام خمینی، فضای ’ س و خفقان ا د هم می شکند. وی د مس-د اعظم قم، د آخین د س سال ۴۱ و د آس’انه سال -دید،
آمادگی خود ا ب ای فداکا ی د اه اسلام اب از داش’ و از طلاب خواس’ آنان نیز آماده ه گونه از خودگذش’گی باشند:
«… ب ای چه باید از ’هدید اینها ب’ سم. من امسال ۶۳ سالم ’مام اس’. پیغمب اک م ۶۳ سالش بود که وفا’ ک د [گ یه حضا ]… خود ا
آماده کنید ب ای کش’ه شدن، خود ا آماده کنید ب ای زندان ف’ن، خود ا آماده کنید ب ای سبازی ف’ن، خود ا آماده کنید ب ای
ک’ک و اهان’; خود ا آماده کنید ب ای ’حمل مصائبی که د اه دفاع از اسلام و اس’قلال ب ای شما د پیش اس’…. کم بندها ا محکم
ببندید ب ای حبس ب ای ’بعید شدن، ب ای سبازی ف’ن، ب ای عمامه ب داش’ن….» (۱۳۷)
-معه ۲۵ شوال ۱۳۸۲/۲ ف و دین ماه ۱۳۴۲
با موضع گییهای وشن علما و م ا-ع و اعلام عزای عمومی د عید ۱۳۴۲، ژیم، د صدد ب آمده بود با ’هدید، علما ا از صحنه مبا
زه خا – و به سازش بکشاند. به نوش’ه سپهبد مبص ، معاون ئیس شه بانی آن زمان، آهنگ حمله به فیضیه که د وز دوم عید
خ داد، د وزهای آخ سال ۱۳۴۱، با ’شکیل کمیسیونهایی، مو د ب سی ق ا گ ف’ه و به ا- ا گذاش’ه شد. (۱۳۸)
از م-موع گزا شهای ساواک و ویدادهای آن زمان، اس’فاده می شود که ژیم شاه ب ای از صحنه خا – ک دن م ا-ع و پایان دادن
به مبا زه آنان و شناسایی اف اد سازش ناپذی ، ط ح چند سویه ای ا با م احل گوناگون پی یزی ک ده بود:
۱. پدید آو دن فضای ’ س و وحش’ د میان وحانیان و م ا-ع.
۲. مذاک ه و سازش، با د خواس’ دیدا آقای کمالوند با شاه و دول’.
از اسناد م بوط به آقای کمالوند که د ک’اب خاط ا’ آقای خ م آبادی چاپ شده ب می آید که ایشان ب ای گف’وگو و حل اخ’لاف د
با و م ا-ع، ب گزیده شده بود. وی د ۲۳/۲۱/۴۱ از خ م آباد به قم می آید (۱۳۹) و پس از دیدن کش’ا فیضیه و دیدا با کلیه آیا’ قم و ف
ماندا قم د وز ۱۱/۱/۴۲ هسپا ’ه ان می شود. (۱۴۰)
از آن -ا که کش’ا فیضیه د زمان حضو آقای کمالوند د قم، خ می دهد، معلوم می شود ، دس’گاه ب ای این کش’ا ب نامه داش’ه و
این واقعه ا’فاقی نبوده اس’. می خواس’ه از این اه دس’ بالا ا د گف’وگوها داش’ه باشد و علما ا به سازش وادا د.
۳. ب نامه این بوده که اگ این گف’وگوها، به ن’ی-ه ن سید، علیه کسانی که به سازش ’ن د نمی دهند، دس’گاه ’بلیغا’ی و د وغ پ اکنی
ژیم به کا اف’د و با پخش شب نامه های -علی، علما و وحانیان ا بی اع’با کنند.
۴. با ’هدید به سبازی ب دن طلا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 