پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص)(بخش پایانی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص)(بخش پایانی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص)(بخش پایانی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص)(بخش پایانی) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱

در شماره پیش، بخشی از دیدگاه های امام را در باب حکومت و سیاست در رویکرد او به سیره پیامبر(ص) به بحث
گرفتیم و ادامه آن را، که کاوشهای پایه ای در این مقوله است، به این شماره وعده کردیم.در این مقال، چهار مقوله را دنبال
می کنیم:

۱.مبانی حکومت
۲.غایت حکومت
۳.قلمرو حکومت
۴.شرائط حکومتگر

پیش از ورود به این مقوله ها، بایسته است به دیدگاه امام، در باب انسان، نظری افکنیم، تا تصویر کامل تری از هندسه فکر
سیاسی او عرضه شود; چرا که نگاه هر فرد به سیاست و حکومت، بی گمان، برخاسته از جهان بینی او به طور عام و نگرش
وی به انسان، به طور خاص است. کسی که جهان را پدیده ای مادی و انسان را تنها حیوان شعورمند بازداشته در آن
می بیند، آنچه در ذهن خود از حکومت، ترسیم کرده، مادی و محدود به مرز و مکان خاص است و او که انسان را پدیده ای
الهی در پهنه خداگون هستی می بیند، تنها به بعد مادی و زندگی دنیایی او نظر ندارد، بلکه بینش چنین فردی به
گستردگی دیدگاه الهی وی، دامنه می یابد و تمامی نگرشهای او در این عرصه، معنی و توجیه می یابد.

امام خود، در نقد دیدگاههای غیر الهی می گوید:

«تمام رژیمهای غیرالهی که به دست غیرانبیا تحقق پیدا کرده است، حدود دیدشان همین طبیعت است، احتیاجات
طبیعی را می توانند آنها برآورند و… تنها رژیمی که و تنها مکتبی که کار دارد به انسان… این مکتبهای انبیاء است.» (۱)

راز ناتوانی رژیمهای غیرالهی از تربیت انسان تا مرتبه برین و فوق طبیعت، درک نکردن واقعیت انسانی بشر است;از این
روی، حکومت ها در پی ساختن انسانها و تهذیب نفس او نیستند:

«شاید هیچ حکومتی را پیدا نکنید که دنبال تهذیب نفس مردم باشد، کاری به آن نداشتند، حکومت دنبال این بوده
است که بی نظمی نشود…. فقط حکومتهای الهی است که برای اصل مقصد… که انسان را آن طور که [باید] باشد، درست
می کند.» (۲)

از این روی، به جاست از نگرش امام به انسان که برگرفته از دیانت اسلامی و سنت نبوی است، سخن به میان آید:

انسان در نگاه امام

۱.انسان موجودی خدایی، با فطرت پاک و خداگراست، که بر سرشتی صحیح و بی آلایش ساخته شده است. (۳) این پدر و
مادر (۴) جامعه، (۵) محیط، تربیت و بیگانگانند، (۶) که انسان را به سوی دیگر کشانده و از مسیر اصلی دور می کنند.انسان
خداشناس و خداجو، در دیدمهر و نوازش الهی، به هدایت تشریعی به راه راست هدایت یافته است و تمام زندگی او را، از
ابتدا و در تمام برهه ها و مرحله ها، تا فرجام، دستورها و آیینهای فرو فرستاده شده از سوی خداوند در برگرفته (۷) و آنی از
منظر و محضر او به دور نیست. (۸)

۲.احکام و آموزه های مقدس آسمانی، تنها، راه درست زیستن را به انسان می نماید و بشر، بی تجربه دینی و بی تمسک به
داده های وحیانی، هرگز نمی تواند راهی به سر منزل ببرد و عقل بشری نیز به تنهایی راهگشای وی نیست، از این روی، با
تمسک به آن احکام می توان انسان شایسته ای شد. (۹) و آزادی و استقلال و پیشرفتها نیز در گرو عمل به آن است. (۱۰) به
همین جهت اسلام برای تمام آنات زندگی انسان، از روزی که زاده می شود تا روزی که چشم از دنیا می بندد و رخ در نقاب
خاک می کشد، دستور و حکم دارد. (۱۱) هیچ آن و مرحله از زندگی بشر، در تفکر اسلامی به بوته فراموشی نهاده نشده است. (۱۲)

۳.تعالی خواهی و کمال جویی بشر، جز با اختیار و حق گزینش وی نیست.از این رو، انسان گزیننده و آزاد و با قدرت
محاسبه و ارزیابی گری، راه را از بی راه بازشناخته و بهترین آن را برای خویش برمی گزیند. (۱۳) گرچه او، در میان دو مرز
جبری: ولادت و مرگ، می زید و عناصر فعالی بیرون از توان و اختیار وی، در او اثر گذارند; اما هرگز وی در این قلمرو
ناگزیر نیست و این خود بشر است که برمی گزیند، (۱۴) می سازد، به پیش می رود و یا در نشیب واپس گرایی و پستی در
می افتد.عالم هستی نیز، در راسته خواست بشری، همراهی و همسویی دارد.ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا
آنچه را آدمیان می جویند، فراهم سازند و به این اشرف آفریده های هستی یاری می رسانند، تا به اوج و تعالی دست یابد.
همه هستی، برای او و زمینه ساز پیشرفت و کمال اوست.

۴.رسیدن به این فرجام، در جامعه و محیط ساخته شده و متعالی، متصور است.به همین جهت انسان رو به پیش در
جامعه ای ناهمگون، ناساخته و بازدارنده با سیاست و سیاستگری نابرابر و ناترازمند سازگاری ندارد.پس بایستی بر اساس
داده های تشریعی، به حکومت و نظام اجتماعی بشر اندیشه شود و شاید سخن پیامبر(ص) در بایستگی گماردن امیر
برای جمع ناشی از همین نگرش باشد. (۱۵)

به گفته امام خمینی:

«انبیا آمدند که این افسار گسیخته را مهارش کنند و بیاورند تحت ضوابط و بعد از این که مهار شد، راه نشانش بدهند و
برای این که تربیت بشود، یک تربیتی که برسد به آن کمالاتی که تا آخر برای او سعادت است.» (۱۶)

۵.در نگرش امام به انسان، دو نکته اساسی وجود دارد:
الف.اهمیت دین به عنوان راه و روش درست زندگی.
ب.آخرت باوری در عین ارجمندی حیات دنیایی.

بر اساس نگاه ایشان، انسان، در پرتو دستورها و آیینهای دینی به ساخت زندگی دنیایی در پیوند با آخرت خویش دست
می زند.در نتیجه، آن گاه که میان دین خواهی و حفظ نفس ناسازگاری پیش آید، این دین است که ماندگاری اش برتری
دارد. (۱۷)

این که امام به روشنی می گوید:«ما برای خدا نهضت کردیم برای پیاده کردن دین او نهضت کردیم.» (۱۸) نشان دهنده اهتمام
وی به جنبه های غیرمادی و ارزشهای فرا عقلی بشر است. فهم و روشن گری این نکته برای آنان که حقایق هستی را باور
ندارند، ناممکن است.چگونه دین که برای هدایت انسان و ارائه راهکارهای زیستن و دستگیری وی در وقت سختیها و
راحتیها آمده، خود قربانی و فدایی بخواهد؟

امام با الگو قرار دادن زندگی پیامبر(ص) که جز با جانفشانی و رنج بردن و سختیها در راه دین،نزیسته، بدین ساحت روی
می کند. (۱۹)

پیامد نگرش بیان شده، برتری آخرت بر دنیاست، آن گاه که میان این دو ناسازگاری در افتد.

دنیا در نگاه امام، تنها وسیله و مقدمه ای برای رسیدن به یک هدف والا و جایگاه بلند است (۲۰) و هرگز ابزار، قربان شدن
هدف را نمی طلبد، این هدف است که وسیله را به کار می گیرد:

«انما الدنیا قنطره فاعبروها و لا تعمروها» (۲۱)

از این پل دنیا، جز برای گذار نباید بهره گرفت. اگر روزی لازم آید برای نگهداری هدف و رسیدن زودتر به آن، وسیله را در
هم بشکنیم، امری شایسته است; اما هرگز نمی توان هدف را برای لذت بری از راه، نادیده انگاشت و بدان بی اعتنا بود. (۲۲)

با این پیش درآمد که به جایگاه انسان در نگاه امام پرداخته است، می توان مقوله های دیگر را آسان تر بیان کرد.به این
معنی که اگر سیاست و حکومت در دایره جهان بینی و نگرش کلی او بگنجد، پذیرفتنی است، چنانکه پیامبر(ص) از
همین چشم انداز به ترسیم هستی پرداخته و حکومت و سیاست امت را به دوش گرفته است. (۲۳)

مبانی حکومت

پیش از بیان مبانی حکومت از نگاه امام، شایسته تر آن است که تعریف امام از حکومت عرضه شود.وی حکومت اسلامی
مورد نظر خویش را چنین می شناساند:

«اسلام، بنیان گذار حکومتی است که در آن، نه شیوه استبداد حاکم است که آراء و گرایشهای نفسانی یک نفر را بر سراسر
جامعه بگستراند،نه شیوه مشروطه و جمهوری [به سبک شرقی و غربی] که متکی بر قانونها و آیینهایی باشد که گروهی
از افراد جامعه برای تمامی آن برمی نهند; بلکه حکومت اسلامی، نظامی است الهام گرفته و نشات یابنده از وحی که در
تمام زمینه ها از قانون الهی مدد می گیرد.این اصل کلی، حتی در مورد پیروی از زمامداران و کارگزاران امور حکومت نیز
جاری و ساری است.» (۲۴)

از این ترسیم حکومت، می توان اصولی را بیان داشت که با وجود آنها، اسلامی بودن آن، تبلور می یابد و به حقیقت
می پیوندد.

۱.اصل ارزش مندی انسانها

حکومت و حاکم در جامعه انسانی معنی دارد.اگر در حکومتی، به انسانیت انسانها بهایی داده نشود و انسانها به عنوان یک
موجود ارزش مند، صاحب اختیار و نقش آفرین در زندگی خود نباشند، حکومت نیز غیرانسانی خواهد بود.

مقصود از انسان، انسانهای اثر گذارند.مقصود، طبقه، دسته و گروه، نژاد و مردمان اقلیم ویژه ای نیست.انسانها از هر
پایگاه علمی، اجتماعی، اقتصادی برخاسته باشند، انسان به شمار می آیند و ارزش مندند و ارجمند.

پیامبر اسلام(ص) از آغازین روزهای رسالت خویش، تا فرجامین زمان حیات خود، هرگز انسانها را از این زاویه دسته بندی
نکرد،گرچه پس از آن حضرت، گاه، به نام اسلام، چنین حرکتهایی صورت گرفت. بنی امیه، با مسخ اسلام می خواستند
حکومت اسلامی را به حکومت عربی دگر کنند:

«درست، در مقابل اسلام، که ملیتها را می خواست کنار بگذارد و هر بشر، ملت واحده باشند و برای یک رژیم، برای یک
طایفه ای دون طایفه ای، برای یک رنگی با رنگ دیگر فرقی نباشد.بنی امیه، آمدند همان عروبت را گرفتند که اگر آنها
موفق شده بودند، اسلام را متبدل می کردند به یک معنایی که همه اش دنبال این باشد که آن عروبت جاهلیت زنده بشود.
» (۲۵)

عمل بنی امیه در کشاندن حکومت به سوی یک قوم، امری ضد اسلامی است.پیامبر(ص) در نخستین قانون اساسی در
مدینه، بر این اصل اساسی، ارزش مندی انسانها، انگشت نهاده و همگان را به یگانگی و یک پارچگی سیاسی اجتماعی در
زیر یک پرچم و معیار انسانی فرا می خواند. (۲۶) برای آن حضرت تنها، یک چیز می توانست انسانها را رده بندی کند و در
مرتبه ها و پایه های گوناگون قرار دهد و آن شایستگیهای دریافتی و یافته های اختیاری انسانها بوده است.

پیامبر(ص) حتی نسبت به آنانی که نه تنها به او احترام نمی گذاردند، بلکه سنگ بر سر راهش می افکندند، به دیده تحقیر
و انکار نمی نگریست و بالاتر آن که در برآوردن و برقرار کردن امنیت و رفاه آنان کوشایی داشت; (۲۷) چرا که آنان نیز
انسانهایی بوده اند اثرگذار در جامعه ای که آن حضرت می خواهد در آن به حرکتهای اصلاحی و تربیتی دست بزند.با این که
پیامبر(ص) مشروعیت خویش را از خداوند دریافته است; اما این تنها پذیرش انسانهاست که می تواند زمینه تکاپو و
تلاشهای اصلاحی او را فراهم کرده و بدان معنی دهد.البته آن حضرت،بیش از هر گروهی، به توده مستمند و مستضعف
جامعه تکیه داشته است; از آن روی که ناآلودگی درونی آنان زمینه مساعدی را برای تن دادن و پذیرش ارزشهای متعالی
فراهم کرده بود: (۲۸)

«اسلام برای همه است[اما] از توده پیدا شده است و برای توده کار می کند…. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود….
اصحاب او از همین مردم پایین بودند، از این طبقه سوم بودند.» (۲۹)

امام با چنین نگرشی به سیره پیامبر، دریافته است که تنها با احترام به انسانها و با تکیه به آنان است که می توان جامعه
برینی پایه نهاد و حکومتی الهی را طراحی کرد. (۳۰) تاکید ایشان بر ارزش و توجه به آراء و دیدگاههای مردم، (۳۱) نه به عنوان
سکوی پرش و در عرصه تبلیغات، بلکه به عنوان ولی نعمتهای حقیقی نظام (۳۲) و تاکید بر احترام به آنان جدای از هرگونه
نگرشهای سیاسی و جناح بندیهای حاکم و بارنکردن اندیشه ها و باورهای سیاسی خویش بر ذهن و دوش مردم، ناشی از
این نگرش است:

«ما بنای بر این نداریم که یک تحمیل به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم.ما، تابع آرای
ملت هستیم.ملت ما، هرطوری رای داد، ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق
نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.» (۳۳) بارکردن عقیده و مرام
سیاسی و یا اندیشه ویژه، بر ذهن و اندیشه انسانها، ناکارآمد است و تنها می تواند «تن »ها را به همراهی وا دارد که با وجود
جبر و فشار دیگر، رویگردانی جدی را به دنبال دارد; اما آنچه درنگرش امام خوشایند است، پیروی جانهاست،جانهایی که
با معرفت و شناخت به پیروی آمده اند.پیامبر(ص) در مشاوره با مردم در امور اجتماعی، به دنبال چنین فرجامی بوده
است. (۳۴)

نگاه به ارجمندی و بزرگی انسانها در جهان بینی اسلامی، اصلی استوار است، آنان که به توحید باور دارند، نمی توانند به
آن بی اعتنا باشند:«من قتل نفسا… فکانما قتل الناس جمیعا» (۳۵) به زیبایی ارج انسانی را می نماید.همه آدمیان آفریده
خدای یگانه و از منشایی یکتایند و هیچ کس حق فخرفروشی بر دیگری را ندارد و نمی تواند او را کوچک بشمارد که هر
انسانی عالم بزرگی است. (۳۶) هرگز حکومت اسلامی نمی تواند با پست شماری انسانها، تبلور یابد و به حقیقت بپیوندد.
پیامبر(ص) از همان ابتدا به رویارویی با آنانی برخاست که انسانها را به هیچ و تنها ابزار کار خویش می انگاشتند:

«قرآن در مقابله با قلدرها آیات زیادی دارد و رسول اکرم، سیره اش این بود که از اول مقاتله می کرد با این اشخاص که
می خواستند مردم را استثمار کنند، می خواستند مردم را استخدام کنند، بر این قیام کرد.» (۳۷)

ناگفته نماند که اصل حق داری و ارزش مندی انسان، دو مرز دارد:

الف.اصل معنویت و ارزشها: از چشم انداز دیانت اسلامی، هستی آدمی در جهانی با دو رکن معنویت و مادیت شکل
می گیرد، نابرخورداری انسان از هر یک از آن دو، کاستی و کمی وجودی اوست; از این روی، اسلام در مقایسه با دیگر ادیان
توحیدی از کمال و تمامیت برخوردار است، نه تنها برای دنیا و رفاه و آسایش دنیایی آمده و نه تنها برای آخرت.جداکردن
دو بعد: مادیت و معنویت از یک دیگر، فروکاستن از پیکره زیبای اسلام است.امام بر این اساس به حکومت و نظام سیاسی
می نگرد.ارزشها مبنایی از حکومتند که در ترازسازی اصل پیشین به کار می آیند.همه آنچه در آرای مردم تبلور یافته و
خوشایند آنان است، در نگرش امام اصالت نمی یابد.او تا جایی که به ارزشها و معنویت آسیب وارد نسازد،از نظر مردم بهره
می جوید و در صورت ناسازگاری، این ارزشهاست که در مرتبه برتر می ایستد: (۳۸)

«در سراسر زندگی پیامبر(ص) اصل برتری معنویت ارزشها تبلور داشته است.او تا آن جا برای انسان ارج و بها قایل
می شد که در جهت راستی و حقیقت گام بردارند و برای برقراری پرچم توحید که تجسم و عینیت ارزشهاست، همه چیز
خود را فدا کرد.» (۳۹)

ب.اصل استقلال دین و برتری اسلام:چنانکه اشاره شد، در نگاه امام، دین به عنوان پدیده ای آسمانی و قدسی از جایگاهی
والا برخوردار است و هرگز، هیچ انسانی نمی تواند آن را قربانی هدفها و خواسته های خود کند.اسلام، که آخرین دین و
برترین آن است،پذیرش سلطه دیگر ادیان و دیگران را بر خویشتن و باورمندان خویش نمی پذیرد، هر چند تمام انسانها به
پذیرش آن رای دهند. (۴۰)

البته در این میان، از یادآوری این نکته نمی توان شانه خالی کرد و آن را نادیده انگاشت که معیار بالا در مقام ارزشی و
تئوریکی، خواست مردمی و اراده آنان را در چهارچوب و مرز ویژه قرار می دهد.اما در مقام عمل و تحقق خارجی باز این
انسانها هستند که برابر شرایطی رفتار می کنند و چه بسا رفتار آنان با آن معیارها ناسازگار افتد و حاکم اسلامی، در این
جا، برابر نفوذی که دارد، تنها می تواند مردم را از چنین کژراهه روی آگاه کند; چنانکه پیامبر(ص) به همین روش سفارش
شده و بدان عمل کرده است:«فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر.» (۴۱)

گاه امر برتر و مهم تری، ممکن است پذیرش کوتاه مدت امری را که به ظاهر ناسازگار با برتری دین است، اقتضا کند; اما
این استثنایی است بر قاعده استوار. چنانکه پیامبر(ص) در جریان صلح حدیبیه به ناچار، ماده هایی را می پذیرد که در
ظاهر، با شان مسلمانی و ارزشهای اسلامی ناسازگاری دارند، تا جایی که شماری از تندروان با آن حضرت به تندی سخن
می گویند اما پیامبر، امر مهم تری را به آنان یادآور می شود که در فرجام در برتری اسلام و مسلمانان کارگر می افتد. (۴۲)
امام نیز، در پذیرش قطعنامه جنگ ایران و عراق، با توسل به چنین الگویی عمل می کند. (۴۳)

بنابراین، آرای مردمی و ارزش داری آنان، هرگز به صورت مطلق و بی حدومرز نیست; (۴۴) بلکه در قلمرو دیانت و ارزشهاست.

«ما می خواهیم یک حکومت الهی باشد، موافق میل مردم، رای مردم و موافق حکم خدا، آن چیزی که موافق با اراده
خداست، موافق میل مردم هم هست.» (۴۵)

۲.قانون

در جامعه انسانی، که خواسته ها، سلیقه ها و ذوقهای گوناگونی وجود دارد، به اضافه حس خودخواهی و فزون طلبی بشر،
همیشه خطر هرج ومرج و به هم پاشیدگی آن را تهدید می کند; بویژه آن که بر این جامعه باورهای گوناگون مذهبی و
دینی سایه افکند.در چنین جایی چگونه می توان عمل کرد؟ در نظام قبیله ای، توده مردم بی تقسیم کار و تشکیلات
رسمی تعریف شده، زیر نظر یک فرد، به عنوان رئیس قبیله انجام وظیفه می کنند و همگان در برابر همو پاسخ می گویند;
معیاری برای ارزیابی عمل آنان جز خوشایندی رئیس قبیله وجود ندارد و نیز خود او هرگز در برابر توده مردم پاسخ گو
نیست.ساماندهی چنین جامعه کوچکی به شیوه بیان شده، البته چندان دشوار نیست، گرچه هرگز پیشرفت و ترقی در
آن پدید نمی آید; اما در جامعه بزرگ انسانی، امکان اداره آن به گونه توده ای ناممکن است.وجود قانون سامان بخش
قلمروهای تکاپو و تلاش یکان یکان مردم و نیز روشن کننده میزان حقوق و دایره آزادی آنان ضرورت می یابد.قانونی که
برای همگان و از پیش تعریف شده باشد.پیامبر(ص) با هجرت به مدینه و رویاروی گردیدن با جامعه بزرگ شهری با آداب
و رسوم و عقاید متفاوت، پیش از هر چیزی به تدوین قانون روی می کند که در آن همه حقوق و آزادیهای شهروندان:
مسلمان، یهودی و مشرک، بر شمرده شده و همه کارها و وظیفه های آنان را روشن می سازد. (۴۶) پیامبر(ص) در این منشور
جهانی، بر آن است که همگان را در برابر یک معیار معین و روشن تسلیم کند.چنین رویکردی، لازمه جامعه مدنی متکثر،
هر چند کوچک است.امام با توجه به چنین مقوله، توجه به قانون و نگهداشت آن را فرض می شمارد و سر برتافتن از آن را
امری نابخشودنی و گناهی بزرگ می داند (۴۷) و به نظر ایشان، مردم آزاد نیستند که قانون بشکنند و باید قانون مند
حرکت کنند:

«در تاریخ هست که چنگیز، با آن طبع وحشیگری و صحرایی که داشته است، با آن خونریزیهایی که کرده است، تابع یک
قانون بوده است که به آن قانون می گفتند: یاسا (نامه بزرگ) و مغول، چنگیز و سایر مغول، تخلف از آن قانون نمی کردند…
.» (۴۸)

قانون در نگاه امام، با دو منشا الهی و انسانی است.البته آنچه بیش از هرچیز در نظر آن جناب بوده، قانونها و آیینهای
الهی است; بویژه در امور کلی و عرصه هایی که جنبه دینی آن برجسته است.تن دادن به قانون الهی و بایستگی پیروی از
آن، به فراوانی در کلام وی ظهور داشته است.

«در اسلام، حکومت، حکومت قانون، حتی حکومت رسول الله و حکومت امیرالمؤمنین حکومت قانون است. پس حکم از
آن قانون خداست و قانون خدا حکومت می کند. در مملکت اسلامی، باید قانون خدا حکومت کند و غیر قانون خدا، هیچ
چیز حکومتی ندارد.» (۴۹)

هیچ کس نمی تواند برخلاف قانون الهی عمل کند یا سخن بگوید:

«اسلام دین قانون است، قانون، پیغمبر هم خلاف قانون نمی توانست بکند، نمی کردند.البته نمی توانستند بکنند.» (۵۰)

توجه به این نکته بایسته است که قانونهای الهی با احکام دینی فرق دارد.احکام ممکن است به صورت قانون درآید و
می تواند در حد حکم باقی بماند. آنچه امام بر آن پا می فشارد، تنها احکام دینی که خود به آن رسیده، نیست; بلکه آن
دسته از قانونها و آیینهای اسلامی است که به شکل گردآوری و تعریف شده در جامعه انسانی عرضه شده است که حتی
پیامبر(ص) نیز نمی توانست از آن سر برتابد.و از این نظر آن حضرت نیز، با دیگران برابر بوده است. (۵۱) دستورها و
فرمانهای دینی که در قرآن آمده است (نصوص قرآنی) قانونهای تعریف شده ای بود که پیروی از آن برای همگان لازم
می نمود.

شاید بتوان با دو ویژگی قانون را از احکام شریعت، بازشناساند:

الف.قانون از پیش تعریف و از سوی مردم پذیرفته شده است.اگر دستوری ناروشن و یا مورد تایید و پذیرش مردم قرار
نگرفته باشد، نمی تواند ملاک داوری، بازخواست و یا ستایش قرار گیرد.از این روی، قانون ازدواج در اسلام برای آنان که
در جامعه اسلامی می زیند; اما دینی غیر از اسلام دارند، ضرورت پیروی ندارد و سرپیچی از آن، جرم به شمار نمی آید.
پیامبر(ص) نیز در قانون اساسی مدینه به چنین نکته ای، به روشنی تاکید دارد که این قانون برای آنان است که آن را
امضا کرده و پذیرفته اند. (۵۲)

ب.قانون در امور جمعی و در رویارویی انسان با دیگران معنی می یابد.در زندگی انفرادی سخن از قانون نمی توان گفت.
بنابراین، تمامی احکام فردی شریعت از دایره قانون بیرونند.

دسته دوم، قانونهای انسانی است.انسانها در اداره امور خویش، به سازوکارهایی نیاز می یابند که در شریعت به گونه روشن
از آن سخن به میان نیامده است.آدمیان خود با روشهای کارآمد، شورا و رای گیری که از کوشاوردهای موفق بشری است،
به تدوین قانون دست می زنند که البته هرگز در جامعه اسلامی، با دستورهای کلی شریعت ناساز نیست.پیروی از این
قانون نیز برای همگان ضروری است.امام خود نیز، به سر برنتافتن از این قانون، اذعان می کند و پیروی از آن را همچون
قانونهای دسته نخست، واجب می داند که هیچ کس نمی تواند به بهانه اجرای احکام اسلامی از قانونهای برنهاده شده
بشری، که البته به صورت روش مند، به پذیرش رسیده سر برتابد. (۵۳)

قانونها، چه الهی و چه برنهاده شده بشری، دو وظیفه بزرگ بر دوش دارند:

۱.روشن کننده وظیفه ها و تکلیفهای انسانهایند.جامعه انسانی، با تقسیم کارو تعهد و مسؤولیت پذیری انسانها و داشتن
هدف تعریف شده و روشن به پیش می رود که قانونها راهکارهای دستیابی به آن را بیان می کنند.

۲.روشن گر حقوق، اختیارها، آزادی و قلمرو آن برای انسان است. (۵۴)

انسانها در محیط زندگی خویش، تنها انجام دهنده کارها و تکلیفها نیستند; بلکه افزون بر آن، از حقوق و آزادی
برخوردارند. (۵۵) قانون، هم حقوق انسانها و هم دایره و قلمرو آزادی آنان را بیان می کند.بنابراین، در نگاه امام، قانون به
عنوان اصل مبنایی در حکومت، که خود ریشه در سیره پیامبر(ص) و داده های وحیانی دارد، امری بس مهم و ارجمند
است. (۵۶)

قانونها در نگاه امام با دو معیار اساسی در خور سنجش اند:

الف.فراگیری: هم به لحاظ کمی و هم از جهت کیفی، بایستی فراگیر باشد.بدین معنی که هم برای همه انسانها، نه گروه
اندک، باشد و هم به تمامی جنبه های وجودی انسان و نیازمندیهای وی نظر داشته باشد. (۵۷)

ب.برابر انگاری انسانها: چون قانونها برای به سامان آوری جامعه انسانی است، ناگزیر بایستی برای همگان باشد و
هیچ کس در پیشگاه قانونهای متعالی، بر دیگری برتری ندارد;۸۵ بلکه همه در برابر قانون برابرند. (۵۸)

۳.عدالت

اگر بگوییم هیچ مکتبی به مانند اسلام، بر اصل عدالت و قسط پافشاری نداشته، سخنی گزاف نیست. در نگرش اسلامی،
قوام هستی و جامعه بشری بر عدل استوار است:

«هدف انبیا در گرفتن حکومت از دست جائرین اجرای عدالت بود نه این که بخواهند، از دست جائرین بگیرند که
خودشان حاکم باشند، از دست جائرین می گیرند که عدالت الهی را اجرا بکنند، این کار، کار انبیاء بوده، عدالت الهی را
می خواستند ایجاد کنند لله تعالی.» (۵۹)

امام در سیره پیامبر(ص) و دیگر انبیا، چیزی جز عدل و اجرای آن نمی بیند.پیامبر(ص) حتی در هنگامه های سخت از
مسیر عدالت خارج نمی شد:«لا یجرمنکم شنان قوم الا تعدلوا.» سرلوحه تمامی حرکتهای آن حضرت است.

او، در تمامی سختیها و دشواریهای پیش آمده، هرگز از این اصل چشم نپوشید و آن گاه که در جنگ حنین، شماری از
انصار با انگیزش دیگران، بر آن حضرت در چگونگی تقسیم غنایم برآغالیدند و خرده گرفتند، به روشنی فرمود:«اگر من به
عدالت رفتار نمی کنم، پس چه کسی عادل است.»

امام بر این اساس و نگرش، عدالت را به عنوان اصل مبنایی برا ی حکومت می داند و این اصل بر دو اصل پیشین حاکم
است.نه آرای مردمی و نه نظر خبرگان جامعه، هیچ یک نمی تواند حرکتی بر خلاف عدالت را مشروع کند. (۶۰) نامشروعی
ظلم، اساس تفکر اسلامی، بویژه شیعی است.

امام، به روشنی، حکومت اسلامی را حکومت عدل و قانون را قانون عدل معرفی می کند (۶۱) و یکی از ناسانیها و فرقهای
حکومت اسلامی را با دیگر رژیمها، در عدل خواهی آن می داند (۶۲) و حتی انگیزه برانگیختن پیامبران را اجرای عدالت
می داند:

«هر یک از انبیاء که آمدند برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همه عالم بکنند.
لکن موفق نشدند، حتی رسول ختمی مرتبت(ص) که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای
تربیت بشر آمده بود.» (۶۳)

۴.ایمان و باور دینی

اعتقاد به خدا، که ویژگی بارز بشر است، جهت ده و عنصر سازنده وجود اوست که گاه، به عنوان فصل شناسان و جداکننده
انسان از دیگر حیوانات، به شمار آمده است.انسان، موجود باورمندی است که بدون آن، هرگز نمی تواند زندگی اش را به
سامان آورد. (۵۵) همه حرکتهای انسانی و تلاشهای وی، پیرو باوری است که نسبت به هستی دارد.امام، با توجه به چنین
دریافتی از حقیقت وجودی بشر و نیز باوری که خود دارد، به پیروی از الگوهای بزرگ دینی، پای در عرصه حکومت
می نهد.نگهداری ایمان و باور مردم، از اصول پذیرفته شده دستگاه فکری امام است.چنین اعتقادی در مردم، نگهدارنده
نظام و امنیت اجتماعی است; از این روی، حکومت نمی تواند بدون توجه به آن عمل کند.

حکومت پیامبر(ص) با تکیه بر باورهای پالوده، قوام و دوام یافت.باوری که خود آن حضرت، با تلاش و پویایی، آن را در
مردم پدید آورد و آنان را از اعتقاد و پرستش غیرخدا، به عبادت خداوند کشاند و بر گرد محور «لا اله الا الله » رستگاری را
برای جامعه عرب بدوی، به ارمغان آورد.تمامی نیازهای معنوی، فکری، مادی، فردی و اجتماعی انسان را در پناه آن،
برآورده ساخت:

«پیغمبر بزرگ اسلام، همه چیزش را فدای اسلام کرد، تا پرچم توحید را به اهتزاز درآورد و ما به حکم پیروی از آن
بزرگوار، باید همه چیزمان را فدا کنیم، تا پرچم توحید برقرار ماند.» (۶۵)

ایمان بدین معنی، از گستردگی و فراخی برخوردار است که می تواند همه انسانها را در خود جای دهد، چنانکه در
حکومت پیامبر(ص) گروه و دسته های گوناگونی جای داشته و زندگی می کردند.امام، به پیروی از آن حضرت، در پی
پدیدآوردن ایمان خردمندانه و باور ژرف است، نه در پی دست یافتن به قدرت و به کارگیری زور و فشار بر مردم.

حکومت، تنها برای پدیدآوردن نظم ظاهری و تهیه بنیه های امنیتی و رفاه عمومی نیست; بلکه بایستی بتواند در استوار
سازی باورهای مردم، کارگر افتد و زمینه های گست وسستی در ایمان را از بین برده و زمینه های شکوفایی آن را فراهم
سازد.اصل ایمان داری و باورمندی، هرگز به معنای پذیرش و تن دادن به خرافه ها و کژیها و یا فریب مردم نیست; بلکه
هدف آن است که انسان، همان گونه که به امنیت اجتماعی نیازمند است، به امنیت درونی نیز نیاز دارد.از این روی، امام،
به مردم سفارش می کند تا در تواناسازی روحیه و ایمان کسانی که از روحیه و ایمان سستی برخوردارند، بکوشند. (۶۶)

طرح ایمان، به عنوان مبنایی برای حکومت، شاید در ابتدا چندان درست به نظر نیاید; اما با درنگ در آن و مطالعه در
سیره پیامبر(ص) و کوشش آن حضرت در استوارسازی باورها، درستی این اصل، نمایانده می شود.

هدف حکومت

انسانها به حکم ضرورت، به زندگی گروهی روی دارند و به گفته فارابی:

«هریک از آدمیان، به سرشت و طبیعتی آفریده شده اند که هم در قوام وجودی خود و هم در نیل و وصول به برترین
کمالات ممکن خود، محتاج به اموری بسیارند که هر یک، به تنهایی نتواند متکفل انجام همه آن امور باشند و بلکه در
انجام آن، احتیاج به گروهی بود که هریک از آنها، متکفل انجام امری از مایحتاج آن بود و هر یک از افراد انسان، وصول
بدان کمالی که فطرت طبیعی او برای او نهاده است، ممکن نبود، مگر به واسطه اجتماع، اجتماعات و تجمع گروه های
بسیار، که یاری دهنده یک دیگر باشند و هریک، برای هر یک در انجام بعضی از مایحتاج او، و آنچه در قوام وجودش،
محتاج به آن بود، قیام نماید، تا بدین وسیله، همه آنچه، جمله آن جماعت برای آن قیام کرده و کاری انجام داده اند، گرد
آید، تا برای هریک از افراد، همه مایحتاج او، که هم در قوام وجودی و حیات طبیعی بدان محتاج بود و هم در وصول به
کمال، فراهم شود.» (۶۷)

حکومت، زاده زندگی جمعی و سازمان یافته بشری است; حال باید دید که هدف اصلی حکومت چیست؟ فیلسوفان، در
باب هدفهای حکومتها، گوناگون سخن رانده اند.پیش از آن که، به بخشی از آنها اشاره کنیم، بایسته است به اجمال، نگاهی
به ناسانیها و فرقهای حکومتها داشته باشیم.

بی گمان، آنچه در حکومتهای دینی، مردم سالار و انسانی هدف است، در حکومتهای استبدادی، دیکتاتوری و غیرمردمی
دیده نمی شود.در حکومتهای سلطنتی، گرچه بر گونه ای مصالح توده مردم و جامعه پیش نظر باشد; اما بیش از آن
نگهبانی و نگهداری قدرت، جایگاه و خانواده اصالت دارد; از این روی حکو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.