پاورپوینت کامل خرده گیران بر حکمت متعالیه(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خرده گیران بر حکمت متعالیه(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خرده گیران بر حکمت متعالیه(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خرده گیران بر حکمت متعالیه(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۳۱

اکنون به بحث از اندیشه های آن دسته از ناقدان حکمت متعالیه می پردازیم که در چهارچوب تقسیم بندی پیشین ما (شماره ۲۰۸/۹۳) یعنی جزء یکی از دو گروه عمده حکمای مشّاء و یا فقهای ظاهری قرار نمی گیرند بلکه مکتبهای مطرح شده در این بخش خود اندیشه های ویژه دارند و مدرسه های فکری جدیدی را با اصحاب و پیروان ویژه ای پدید آورده اند.

سخن ما در این بخش نیز به چند بخش جدای از هم تقسیم می گردد و در هر بخش یکی از مکتبهای زیر ر به ترتیب به بوته بررسی می نهیم و می شناسانیم:

مکتب عرفای ذهبیّه

مکتب شیخیّه و پیروان شیخ احمد احسایی

مکتب شیخ هادی تهرانی نجفی و یاران او

مکتب تفکیک و اصحاب میرزا مهدی اصفهانی

البته این چهار گروه در جاهایی با هم همخوانی و هماهنگی دارند و بیش تر خرده گیریهای آنها بر آخوند ملاّصدرا و مکتب او (بویژه ایرادهای آنان در مقوله های وحدت و سنخیّت وجود و…) از حیث مفهوم و محتوا یکسان است. در این بین دو مکتب ذهبیّه و شیخیّه بیش ترین همگرایی را دارند و سنخ استدلال آنه همانندی زیادی به یکدیگر دارد. همچنین در میان دو مکتب شیخ هادی تهرانی و میرزامهدی اصفهانی نزدیکی بیش تری به چشم می خورد. هر چند بین خودِ این مکتبها هم ناهمسانیهایی موجود است و راجع به اعتقادهای همدیگر ایرادهایی داشته اند; در مثل میرزای اصفهانی با همه فِرَق صوفیّه مخالفت می ورزیده و نیز رساله ای مختصر در ردّ پاره ای عقاید شیخ احمد احسایی نگاشته است. یا شیخ هادی تهرانی در ردّ شیخ احمد احسایی رساله ای دارد.

اینک ضمن شناساندن این مکتبه درباره نکته های یاد شده نیز جُستارهایی خواهیم آورد.۱

مکتب عرفای ذهبیّه

از جمله مهم ترین خرده گیران بر حکمت متعالیه عرفای پسین سلسله صوفیّه ذهبیّه اند. سلسله صوفیان ذهبی که منسوب به علیّ بن موسی الرّضا(ع) هستند برخلاف بسیاری از سلسله های دیگر متصوفه در همه حال حدّ میانه روی را نگاه داشته و به نگهداشت ظواهر شرع و پرهیز انزوا و همراهی با افراد جامعه بیش از رندی و بی پروایی و شور و مستی توجّه داشته اند و لباس زهد و تقوا را با اهمیّت تر از پشمینه پوشی و قلندری دانسته اند.

از مطالعه سخنان پراکنده قطبهای نخستین و آثار بزرگان پسین این سلسله چنین بر می آید که بیش تر ایشان افزون بر مسند ارشاد فقرا و دستگیری درویشان مجالس وعظ و تذکّر و تدریس فقه و تفسیر و حدیث و… داشته و بسیاری از ایشان در زیّ علمای ظاهر و جامه فقهای عصر می زیسته اند.

میانه روی و پرهیز اصحاب این مکتب از زیاده رویها و کندرویهای اصحاب سکر و نگهداشت بیش تر جانب صحو ایشان را از دیگر سلسله های صوفیّه برجسته می کند.

چنگ زدن دقیق به ظاهر دین و مظاهر شرع و توسّل به قرآن کریم و احادیث معصومان(ع) همچنین کمک خواهی همه گاهی و همیشگی از حضرت ولی عصر صاحب الزّمان(عج) و حاضر و ناظر دانستن ایشان در همه حال از گامهای نخستین سیر و سلوک در مشرب و مسلک ذهبیّه به شمار می رود.

این نکته در کتابهای ارکان ذهبی بویژه آنها که از سده دهم به بعد نگارش یافته فراوان به چشم می خورد. به عنوان مثال شیخ محمّد علی مؤذّن خراسانی از همروزگاران شیخ بهائی و یکی از قطبهای ذهبی در جاهایی از کتاب: (تحفه عبّاسی) سخن از برداشته شدن تکلیف و ردّ آن به میان می آورد از جمله در جایی می نویسد:

(بدان که ملاحده گویند: در اولیا تکلیف نیست. … و این نزد عرفا کفر است.… و شیخ نجم الدّین کبری می فرماید: سقط التکلیف عن عباده الخواص بمعنی انّ التکلیف مأخوذ من الکلفه وهی المشقه فیعبدون الله تعالی بلامشقّه وکلفه بل یلتذون بها ویطربون… اگر ملحدی بینی که به صورت موحّدی برآید و گوید که ما واصلیم و تکلیف بر ما نیست از مجالست او اجتناب کن و نزدیک او مرو که قرین شیطان است و گمراه کننده خلق….)

ییکی دیگر از برتریهای اساسی مکتب تصوّف ذهبیّه از دیگر مکتبهای صوفیّه آرای ویژه این مکتب در ردّ وحدت و اشتراک معنوی وجود است. از خرده گیریهای علاءالدّوله سمنانی بر محیی الدّین ابن عربی ـ که در نامه های بین او و ملاّ عبدالرّزّاق کاشانی بازتاب یافته و متن آنها در نفحات الانس جامی موجود است ـ که بگذریم می توان به آثار و سخنان بزرگان و فضلای پسین ذهبیّه اشاره کرد که ابتدا در آثار سیّد قطب الدّین محمّد نیریزی جلوه گر شده و پس از آن قطبها و مشایخ دیگر نیز هر کدام به نوبه خود در این زمینه آثاری نگاشته اند.

به عنوان نمونه یکی از مریدان میرزا ابوالقاسم راز شیرازی در آذربایجان به نام حاج ابوالقاسم خویی معروف به امین الشّرع خویی و نورالانواری کتابی به نام میزان الصّواب به قطع رحلی در هزار صفحه نگاشته و در باب آرای این مکتب درباره وجود و پاره ای جُستارهای جنبی دیگر به بحث پرداخته است. این کتاب که شرحی است بر منظومه فلسفی فصل الخطاب به سال ۱۳۳۴هـ.ق. در تبریز به چاپ سنگی رسیده است.

نویسنده در جایی از این اثر می نویسد:

(فلاسفه یونانیّه و جمعی از متابعین ایشان از متکلّمین اسلامیّه مفهوم وجود را مابین واجب و ممکن مشترک دانسته و به اشتراک معنوی وجود قایل شده و می گویند: فردی از آن وجود واجب و دیگر افراد وجودات امکانیّه می باشد… این وجه جامع موجب تحدید و تعدید ذات است.)۲

سپس به شرح بر باطل بودن اشتراک لفظی و معنوی وجود استدلال می کند و وحدت عددی و نوعی را تفکیک کرده و می نویسد:

(جماعتی از صوفیّه ردیّه و بعضی از شیعه که من حیث لایشعر تابع آنها شده اند به کلّی انکار وجود ممکنات کرده و ممکنات را عین وجود واجب دانند… فلهذا حکما و فیلسوفان در طرف افراط و جماعت صوفیّه ردیّه در جانب تفریط واقع گردیده اند و امّا جماعت عارفین خصوصاً مشایخ سلسله الذّهب هر دو را ابطال کرده اند….)۳

همچنین آقا محمّد هاشم شیرازی یکی دیگر از قطبهای ذهبیّه در (ولایت نامه) خود این اشعار را سروده است:

ممکنی و واجبی هر یک جد

می تراشی بهر خود ای بی حی

می کنی از بهر واجب یک وجود

ثابت و یک بهر ممکن این جحود

ممکن و واجب دو تا ضدّ همند

ضدّ حق نبود روا ای هوشمند

خود همی گویی که لاضدَّ له

پس چگونه ممکن آمد ضدّ او

دانشمندان پسین ذهبیّه هرگونه انبازی و اشتراک معنوی بین واجب و ممکن را با دلیلهای بسیار و استناد به آیات قرآنی و روایات و احادیث مأثوره از ائمّه طاهرین(ع) رد کرده اند و حتی همانند کردن آفرینش عالم را به بحر و امواج حروف و کلمات مداد و حروف و… را مردود و جملگی را منشأ شرک و مبدأ گمراهی دانسته اند.

سیّد قطب الدّین محمّد نیریزی در فصل الخطاب چنین سروده است:

کما زعموا بعض الذین تصوفّو

وما شاهدوا ابداع خیر البریّه

وبالبحر والامواج قد مثّلوا کم

سمعنا الذی تمثیلهم فی العباره

فسبحانه عما به یصفونه

تقدّس عن الحاد اهل الحماقه

فلاسفه مشهوره بالفطانه

وصوفیّه قد الحدوا فی الجهاله

صاحب میزان الصّواب در شرح ابیات بالا این مثالها و گفته ها را نادرست دانسته و نوشته است:

(به غایت بعید است که حقایق اشیاء را عین ذات غیب الغیوب اقدس حق تعالی دانند.)۴

جناب مجد الاشراف شیرازی فرزند و جانشین میرزا ابوالقاسم راز در (تام الحکمه) خود گوشه هایی از مشرب و روش حکمی این سلسله را بیان کرده است از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

(… کلّما فی الکون علی التحقیق مرکّب است از لطایف علویّه بی نهایت و کثایف سفلیه بی نهایت اگر چه بعضی از مرکّبات نسبت به بعضی دیگر بسایط خوانده می شود ولی تحقیقاً بسیط من جمیع الجهات والحیثیّات نیست کما لایخفی علی من هو اهله. … وبالجمله از قواعد مقرّره اهل حکمت و معرفت است که کلّ ممکن زوج ترکیبی; یعنی در عالم امکان یافت نمی شود چیزی که مرکّب نباشد. به عبارت اخری ما سوی اللّه تعالی مرکّب است.

… امّا اهل عقل مطلق اگر چه براهین محکمه مستحکمه علی اعتقادهم در جمیع اصول خمسه دین مبین سیّما توحید و معاد دارند ولی مقدّمات براهین شان مأخوذ از قواعد منطقیّه حکما و فلاسفه یونانیّه است و عندالتّحقیق منطق یونانی غیرمعتبر است در این دوره آخرالزّمان به سبب خطاهایی که در آن موجود است برخلاف منطق معصومی که خالی از خطا و ملازم عصمت است علی التّحقیق چنانچه جناب سیّدی سیّد قطب الدّین محمّد در فصل الخطاب منظوم عربی خود بطلان آن را لایح فرموده اند…. و مشرب اهل این سلسله علیه همان است که جناب سیّدی سیّد قطب الدّین محمّد قدّس سرّه العزیز صریحاً منظوم فرموده:

زعموا الوجود مشککا سبحانه

عن اشتراک وضیعها وشریفه

فی الاشتراکین التزام ضلاله

قد ضاع فی نهج الهدی تفضیعه

ییعنی آن که اشتراک لفظی و معنوی عند التّحقیق خالی از ضلالت نیست چرا که ذات غیب الغیوب حق تعالی به مشی عرفانی مفهوم ندارد و ذهن م تا چه رسد که مشترک باشد و درک مابه الاشتراک بین الحق والخلق شود و مورد این احکام امکانیّه گردد زیرا که منقطع الاشارات و وراء اللبس ومنقطع الوجودانی و مسکوت عنه است….)۵

شرح بیش تر در این زمینه را در ادامه همین بحث و در ضمن شرح احوال دو تن از برجسته ترین قطبهای پسین سلسله صوفیّه ذهبیّه: سیّد قطب الدّین محمّد نیریزی و میرزا ابوالقاسم راز شیرازی که به حق از بزرگان عرفا در تاریخ تصوّف شیعی و نیز از متفکران و نویسندگان گرانقدر جهان اسلام به شمار می آیند پی می گیریم.

دلیل انتخاب این دو از بین پسینیان ذهبی گستردگی و گوناگونی آثار بازمانده از ایشان است که می توان با استفاده از این کتابها و گواه آوردن از نصوص ایشان از چگونگی سیستم فکری تصوّف و عرفان ذهبی و نیز چگونگی برخوردها و ناسازگاریهای این مکتب با مبانی حکمت متعالیه و مدرسه صدرالمتألّهین آگاه شد.

سیّد قطب الدّین محمّد حسینی ذهبی نیریزی شیرازی (۱۱۰۰ ـ ۱۱۷۳ق.)

جناب سیّد قطب الدّین محمّد بن ابیطالب بن عزّالدّین یوسف بن… نیریزی پیشوا و مقتدای سی ودوّم مشرب و مسلک ذهبیّه است. اجداد ایشان بیش تر از بزرگان دین و علمای اهل یقین بوده اند و نسب ایشان با ۲۶ واسطه به امام همام علیّ بن الحسین(ع) می رسد.۶

هر چند سال ولادت وی در منابع و مراجع رجالی ذکر نشده ولی بنابر تحقیق استاد محمّد خواجوی و یاری جستن از اشعار خود جناب سیّد۷ وی در سال ۱۱۰۰ هجری قمری چشم به جهان گشود. دوران کودکی او برای ما روشن نیست امّا این نکته روشن است که مقدّمات و سطوح علوم مرسوم را در زادگاه خویش قصبه نیریز فراگرفته و آن گاه به شیراز آمده به فراگیری دانشهایی چون فقه حدیث تفسیر و حکمت نزد استادان بنام آن روزگار پرداخته است.

هر چند وی با بزرگانی محشور بوده که همگی آنان در علم و عمل و معرفت شهرت داشته و دوستداران عارفان و فقرای الهی بلکه خود در آینده به این مسلک بوده اند لکن مهم ترین استاد او در طریقت جناب شیخ علی نقی اصطهباناتی سی ویکمین رکن سلسله ذهبیّه بوده است.

هدایت در تذکره ریاض العارفین در این باره می نویسد:

(… آن جناب بعد از استکمال علوم در نیریز به شیراز آمده و در بقعه شاه داعی در خدمت جناب شیخ علی نقی اصطهباناتی طیّ مقامات سلوک کرده و به مصاهرت و خلافت مخصوص گردیده مسلّم علمای مخالف و مؤالف شده….)۸

شاگردان سیّد قطب الدّین محمّد

در پاره ای از منابع ذهبی اسامی شماری از شاگردان مهم و برجسته او ذکر شده ولی از آن جایی که وی در حوزه های گوناگون علمی همچون: قزوین اصفهان شیراز نیریز کازرون و نجف اشرف محافل درس و بحث داشته و نیز در سفرهای خود نیز از بهره دهی و بهره رسانی باز نایستاده است دستیابی به تمامی اسامی شاگردان وی دشوار است. در این جا از باب نمونه شماری از ایشان را نام می بریم:

۱. آقا محمّد هاشم شیرازی پیشوای سی وسوّم سلسله ذهبیّه که افزون بر جانشینی سیّد قطب داماد وی بود.

۲. سیّد محمّد مهدی طباطبایی بحرالعلوم. وی در نجف اشرف حوزه سیّد را درک کرده است. یکی از تربیت شدگان بحرالعلوم در علوم باطنی سیّد محمّد باقر مشهور به عبدالصّالح شیرازی است. این شخص به نوبه خود به تربیت ملاّعلی نوری در مراتب ولایت و تزکیه و تهذیب پرداخت.۹

۳. آقا محمّد بیدآبادی. وی در فنون حکمت و عرفان سرآمد روزگار بوده و به نوبه خود بسیاری را در زمینه های علمی و عملی تربیت کرده است. از شاگردان معروف اوست ملاّعلی نوری.

۴. مولانا محراب گیلانی از استادان برجسته حکمت الهیّه. از تربیت شدگان او افزون بر ملاّعلی نوری می توان به ملاّعلی سمنانی (پیر صحبت راز شیرازی) سیّد قریش قزوینی و ملاّولی اللّه مشهور به صهره اشاره کرد.

۵. شیخ محمّد جعفر نجفی کاشف الغطاء فقیه برجسته و معروف عصر فتحعلی شاه قاجار.

۶. میرزا محمّد اخباری نیشابوری. وی به نقل میرزا ابوالقاسم راز شیرازی در جزیره خارک با سیّد قطب الدّین برخورد می کند و زیر نظر ایشان به ریاضت و تزکیه نفس می پردازد.

۷. شیخ محمّد آل عبدالجبّار قطیفی بحرانی احسائی. وی به گفته میرزا محمّد اخباری در یکی از نامه های خود پس از فوت سیّد قطب الدّین دست ارادت به داماد وی آقا محمّد هاشم شیرازی داده و از جانب او در بحرین به تربیت خواستاران پرداخته است. یکی از حلقه های پیوند شیخ احمد احسائی با ذهبیّه همین شخص است.

اخباری در نامه خود خطاب به شیخ احمد احسائی می نویسد:

(… وثبت کونک من الصوفیّه الذهبیّه مرید الآقا هاشم الشیرازی بواسطه الشیخ محمد بن عبدالجبار القطیفی وظهرت رسائلک فی التصوّف و….)۱۰

۸. امیر سیّد علی فرزند آن جناب که خود از علما بوده و در یک سری مناظره ها با علمای یهودی ساکن شیراز بر آنان پیروز شده و ایشان را به شریعت اسلام درآورده است.

۹. بی بی امّ سلمه بیگم خاتون مشهور به دعاء صبیّه دانشور و فاضل آن جناب و نویسنده کتاب نفیس جامع الکلّیات. این اثر خلاصه تقریرات درسهای پدرش در مباحث و معارف مبدأ و معاد است.

۱۰. سیّد میر محمّد علی کاشانی معروف به اصمّ.

۱۱. شیخ محمّد تقی قائنی.

۱۲. تقی خان حاکم فارس.۱۱

۱۳. السالک المرتاض الطبیب ملامحمّد الواعظ البیات اللبیب.۱۲

۱۴. ملاّ محمّد اسماعیل کامل خراسانی.۱۳

۱۵. مولانا لطفعلی خاکی خراسانی.۱۴

نگارشهای سیّد قطب الدّین محمّد

با وجود آن که جناب سیّد (برابر آنچه در پاره ای از منابع ذهبی آمده) پس از ورود به طریقت هر آنچه را پیش از آن نوشته بود فرو شسته ولی باز آثار بسیاری به نظم و نثر و به فارسی و عربی از وی باقی مانده است که در بیش تر آنها عرفان و حکمت را در هم آمیخته و مباحث مختلف را هماهنگ با مشرب و راه و روش ائمّه طاهرین(ع) بیان کرده است که این سعی در آمیختن بین شریعت و طریقت از برجستگیهای آثار و نگارشهای اوست.

تاکنون چند تن از پژوهشگران فهرستهایی از نگارشهای او سامان داده اند از جمله آقابزرگ تهرانی در کواکب المنتشره صفحه ۵۹۸ به بعد استاد محمّد خواجوی در مقدّمه رساله روحیه و منهج التحریر اسدالله خاوری در ذهبیّه تصوّف علمی که شرح از آثار وی را به دست داده است ولی با وجود این هیچ کدام از فهرستهای سامان یافته کامل نبوده و نیاز به تحقیق و جست وجوی بیش تری در مخازن نسخه های خطّی است. اینک به یادکرد رساله ها و کتابهایی که تاکنون از آنها آگاه شده ایم پرداخته و در هر مورد به گونه فشرده به محتوا و جُستارهای درج شده در آنها می پردازیم و نیز به نسخه های خطی آن اشاره می کنیم:

۱. ابداعیّه (قصیده ابداعیّه): قصیده ای است به زبان عربی در شرح مراتب آفرینش و در بردارنده حدود ۲۰۰ بیت که تاکنون به چاپ نرسیده و نسخه های خطّی آن در کتابخانه مجلس شور به شماره: ۴۸۸۹ و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره: ۳۶۴ موجود است:

دوازده بیت از آن هم در آغاز کتاب شرح فصل الخطاب چاپ شده.

سیّد این قصیده را در هنگام اقامت در نجف و پس از منظومه فصل الخطاب سروده است. به لحاظ عمق مفاهیم و وجازت تعبیر احتیاج به شرحی گسترده دارد و استاد محمّد خواجوی که خود از بزرگان معاصر ذهبی بوده و در شهرستان رشت به سرپرستی و دستگیری از فقرای ذهبی مشغول است شرحی با استفاده از دیگر آثار ایشان و سخنان بزرگان به نام: (الافاضه الاشراقیه فی شرح قصیده الابداعیه) نگاشته که امید است به زیور چاپ آراسته گردد. چند بیت از ابتدای قصیده را در این جا نقل می کنیم:

لله حمد العالمین جمیعه

والله جاعل نورها وبدیعه

وحقیقه الابداع نور واحد

متکثر اللمعات فی توسیعه

والفیلسوفیین قد غلطوا لدی

توحید حق وجود ذات بدیعه

زعموا الوجود مشککا سبحانه

عن اشتراک وضیعها ورفیعه

فی الاشتراکین التزام ضلاله

قد ذاع فی نهج الهدی تفظیعه

والقطب فی فلک الهدایه ناطق

بشموس حکمته لفهم سمیعها… الخ

۲. اجوبه اسئله الاخوان: نام این رساله را در فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملک (۲۵۶/۵) می بینیم ولی از دیگر ویژگیهای آن سخنی به میان نیامده و احتمال دارد یکی از رسائل افاضه روحیه و یا انوارالولایه که پس از این خواهد آمد باشد.

ـ ارجوزه در شرح حدیث حضرت امیر(ع): (ان فساد العامه من الخاصه والخاصه…) رجوع کنید به اللئالی المنثوره.

ـ ارجوزه در علم صرف: رجوع کنید به نظم اللئالی.

ـ ارجوزه در علم نحو: رجوع کنید به المرجان و الیاقوت.

ـ ارجوزه در عوامل مائه نحویه: رجوع کنید به مفرح القلوب.

۳. ارجوزه در فقه و اصول فقه و موازین شرعیه: نام این ارجوزه که گویا به زبان عربی بوده است در الذریعه ۴۹۰/۱ رساله رقم ۲۴۲۳ ذکر شده است.

ـ اشراق اللمعات: که بخشی است از منظومه انوارالولایه عربی که در ۱۲ اشراق حدیث عمران صابی را به نظم عربی شرح می دهد.

۴. افاضه روحیّه: رساله ای است به نثر عربی دربردارنده سه افاضه در حقیقتِ روح کلّی شمار ارواح و مراتب نفس و قلب و عقل و… و اطوار علمیّه و عملیّه و سبعه قلبیّه. و آن را در پاسخ پرسش مریدی راجع به روح نگاشته است.

این رساله یک بار با ترجمه وحیدالاولیاء در ۱۳۳۱هـ.ق و بار دیگر با ترجمه جدید و تعلیقه ها و یادداشتهای بسیار و دراز دامن به خامه استاد محمّد خواجوی و تصحیح وی به سال ۱۳۹۶هـ.ق در شیراز چاپ شده است و نسخه ای خطّی به خطّ سیّد علی خلیفه فرزند نویسنده در مجموعه ۴۸۸۹ مجلس شورا موجود است (فهرست مجلس ۳۲/۴).

۵. انوار الولایه (منظومه عربی): مشهور به مصباح الولایه قصیده ای است با ۵۲۰۰ بیت که آن را در پاسخ پرسش دو تن از دوستان و ارادتمندان خود درباره شرح حدیث عمران صابی سروده که در بردارنده چند بخش است و هر بخشی به نامی.

سیّد خود در ابتدای این قصیده می نویسد:

(این مطالب در ۱۲ لمعه اشراق می شود و چون سمند شوق من مایل به ذکر مناقب اهل بیت اطهار است ابتدا به ذکر مناقب ایشان می پردازم و پس از آن به شرح حدیث اقدام می کنم. این منظومه را انوار الولایه بنامید و من لقبش را مصباح الولایه قرار دادم.)

سپس در ۵۵۰ بیت در پنج تحمید به بیان توحید پرداخته و پس از آن سه مقصد انشاء کرده است: مقصد اعلی مقصد اوفی و مقصد اقصی که این سه مقصد را بحرالمناقب و مصباح الهدایه نامیده اند و در آن مناقب حضرت امیر و اولاد اطهارش(ع) را به همراه برهانها و دلیلهایی بر خلافت و امامت ایشان بیان می کند. سپس حدیث عمران صابی را در دوازده اشراق و به نام اشراق اللمعات شرح می دهد.

این رساله تاکنون به چاپ نرسیده ولی نسخه هایی از آن در دست است از جمله: نسخه شماره ۱۲۷۸ کتابخانه ملک تهران (فهرست ملک ۲۴۲/۱ و ۲۵۵/۵) که تا پایان اشراق سوم در آن موجود است و نسخه شماره ۲۲۶۴ مسجد اعظم قم با عنوان مصباح الولایه به خطّ میرسیّد علی خلیفه که به احتمال قوی از روی نسخه اصل نسخه برداری کرده و گویا سیّد قطب الدّین محمّد ناظم آن را اصلاح کرده است. در ابتدای این نسخه فهرستی از گنجیده های منظومه انوارالولایه به خطّ میرسیّد علی خلیفه نگارش یافته است (فهرست نسخه خطی مسجد اعظم/۵۴۷)

مطلع منظومه انوارالولایه:

الحمد للمتعال بالاسماء

عن ان یحاط بمدرک العرفاء

و وجوده انیّه ازلیّه

ابدیّه الآلاء والنعماء

متوحد بکمال وحدانیّه

ازلاً بلا عدد ولا احصاء… الخ

۶. انوار الولایه (مثنوی فارسی): منظومه ای است عرفانی در بحر تقارب در مناقب حضرت رسول(ص) و مولا علی(ع) و معرفه النّفس و انگیزاندن بر ترک دنیا و به فراگرفتن علوم الهی و پرهیز از علوم رسمی. در بسیار جاه از دیوان حضرت امیر(ع) و منظومه های عرف گواه می آورد. بخش موجود از این منظومه در حدود ۱۶۷۰ بیت را در بر می گیرد و نسخه هایی از آن در دست است از جمله نسخه ۴۰۷۹ کتابخانه مجلس شورا (فهرست مجلس ۷۶/۱۱) و نسخه ۵۱۵۵ مجلس شورا (فهرست مجلس۲۳۰/۱۵) و نسخه ای در کتابخانه ملّی (فهرست ملّی ۴۹۸/۶) و….

آغاز:

به نام آن که از برج هدایت

هویدا کرده انوار ولایت

قلوب شیعیان چون بیت معمور

ز خورشید ولایت گشته پرنور

انجام:

در این منزل مکن جانا مقامت

که باشد بی شکی درد و ندامت

در این منزل مکن بد تا توانی

که نیکی یابی از سرّ معانی

۷. انوار الهدایه: نام این رساله در فهرست نسخ خطی ملک (۲۵۶/۵) در ردیف نگارشهای سیّد قطب الدّین یاد شده است.

ـ بحرالمناقب: بخشی از انوارالولایه عربی است.

۸. بدایع الحکم: نامه نگاری است به نظم و نثر عربی بمانند مناجات که نویسنده از منظومه (مشکوه الولایه) خود برگزیده و برای شیخ الاسلام محمّد شفیع ارسال کرده است. نسخه اصل این رساله به خطّ نسخ سیّد قطب الدّین ضمن مجموعه شماره ۱۲۳۴۷ مجلس شورا آمده و از برگ ۱۶۶ تا برگه ۱۷۶ آن مجموعه را دربر گرفته است (فهرست مجلس ۳۰۸/۳۵).

آغاز:

(الحمد لله الذی نور مشکوه المؤمنین بمصباح هدایه کتابه المبین فاستنارت زجاجه قلوبهم…).

انجام:

(وحسبی شبعی بالقناعـه والتقـی

وان عطشتنی منه المزن لا اروی)

۹. ترجمه منظوم قصاید تائیه ورائیه منسوب به حضرت امیر(ع) به فارسی: نسخه اصل این رساله نیز در مجموعه یاد شده از برگ ۱۲۰ تا برگ ۱۳۰ موجود است (فهرست مجلس ۳۰۷/۳۵).

۱۰. ترجمه غزل فارسی عطّار نیشابوری به عربی: ترجمه غزلی است با مطلع زیر:

ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی

که ندیدم از تو بویـی و گذشـت زندگانی

نسخه ای از این ترجمه در مجموعه ۴۸۸۹ مجلس شورا (فهرست مجلس ۳۵/۱۴) و نسخه ای هم در کتابخانه آستانه شاهچراغ شیراز است (فهرست شاهچراغ ۲۸۸/۲).

آغاز:

ییا من الی عشقه قلبی قد استبق

عمراً وماشم من عرفانه عبق

انجام:

لو ذقت وصلاً لاملأت العوالم من

جواهر الحکمه العلیا لمن وفق

۱۱. ترجمه و شرح مختصر فارسی بر دعای صباح: نگارنده دعای صباح را از روی نسخه صحیح تصحیح کرده بعد آن را به فارسی برگردانده و باز هر فقره را در دو بیت به نظم فارسی آورده است. در دیباچه می نویسد:

(چون برادران دینی از من خواستند که دعای صباح را ترجمه و تصحیح کنم و من نزدیک به سی سال پیش از این در قزوین این دعا ر که به خطّ کوفی عالم ربّانی میرزا ابراهیم قزوینی بود و او نیز از روی خطّ مبارک حضرت علی (که به کوفی و بدون اعراب نوشته شده بود) برداشته بود استنساخ نموده بودم و صحّت آن معتمد بود و در این سال که سال ۱۱۵۹ است به نسخه دیگری باز به خطّ کوفی و منقول از خط آن حضرت برخوردم که مطابق نسخه پیشین من بود. پس از روی این دو نسخه به ترجمه و شرح آن پرداختم.)

نسخه اصل این رساله به خطّ مصنف آن در مجموعه ۱۲۳۴۷ مجلس شورا و از برگ ۲۲ تا برگ ۳۶ موجود است (فهرست مجلس ۳۰۵/۳۵) و نسخه های دیگری هم در دست است از جمله نسخه ۴۰۹۲ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی (فهرست نجفی ۱۰۹/۱۱) و نسخه ۴۸۸۹ مجلس شورا (فهرست مجلس ۳۳/۱۴) به خطّ سیّد علی خلیفه فرزند سیّد قطب الدّین. در ضمن این رساله یک بار هم به همراه مجموعه انهار جاریه به سعی و خطّ وحیدالاولیاء چاپ شده است.

آغاز:

(نورانی ترین صبحی چون صفای مرات که در هر بامداد از خامه زبان اهالی اشتیاق بر صحیفه آفاق…).

انجام:

رحمت فرستد خدا بر آقای ما محمّد و آلش که پاکیزگانند.

ای ارحم راحمان از آن رحمت خاص

بفرست سوی سیّد سادات خواص

هر دم بادا هزار صلوات و سلام

بر احمد و آل او به صدق و اخلاص

ـ جام جهان نما: رساله ای است در توحید و مراتب وجود که در بعضی نسخه های خطّی به سیّد قطب الدّین نسبت داده شده ولی از ایشان نیست و نویسنده آن محمّد بن عزالدّین شیرین مغربی بوده که به همراه دیوان همو چاپ شده و نسخه های خطّی از این رساله وجود دارد که پیش از حیات سیّد نگارش شده است.

ـ حکمه العارفین: رجوع کنید به فصل الخطاب.

ـ حکمه العلویه: رجوع کنید به فصل الخطاب.

۱۲. دیوان اشعار و قصاید فارسی و عربی: در الذریعه (۸۸۴/۹) از این دیوان نام برده شده.

۱۳. رساله ای در بیان وحدت حقیقیّه حق تعالی و نفی هرگونه اشتراک لفظی و معنوی به مشرب عرفای الهیّین به زبان عربی: متن کامل این رساله ضمن کتاب طباشیر الحکمه راز شیرازی از صفحه ۱۱۲ تا صفحه ۱۲۱ نقل گردیده و در الذریعه جلد۲۵ صفحه ۲۹ هم نسخه ای از آن ذکر شده است.

آغاز:

(الحمد لله الذی انطقنا بمنطق من لاینطق عن الهوی ان هو الاّ وحی یوحی….)

انجام:

(… فاستراح هؤلاء الفقراء الأماجد من مدافعتهما وکفی الله المؤمنین القتال وکان الله قویا عزیزاً ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع وبیع وصلوات ومساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا ولینصرنّ الله رسله.)

۱۴. رساله ای سیاسی راجع به علل اختلال و اعتدال مملکت و راه علاج آن از دیدگاه معصومان(ع) که نسخه ای از آن به خطّ میرسیّد علی خلیفه پسر مؤلّف در مجموعه ۲۲۶۴ کتابخانه مسجد اعظم موجود است (فهرست مسجد اعظم۵۴۷/).

۱۵. رساله سیاسی راجع به علل سقوط و شکست صفویّه از مهاجمان افغان و انگیزاندن علما به وحدت کلمه در مورد پذیرش سلطانی که مدار کار او عهدنامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر باشد. نسخه ای از این رساله در مجموعه ۲۲۶۴ کتابخانه مسجد اعظم وجود دارد که به خطّ پسر اوست و آقای رسول جعفریان با استفاده از همین نسخه آن را چاپ کرده است.

ـ رساله روحیه: رجوع کنید به افاضه روحیّه.

۱۶. شرح عربی بر دعای صباح: نسخه اصل این رساله به خطّ نویسنده در مجموعه شماره ۱۲۳۴۷ کتابخانه مجلس شورا موجود است و از برگ اول تا برگ ۲۱ این مجموعه را در بر می گیرد (فهرست مجلس ۳۰۵/۳۵). ایشان در این رساله (که نوشته ای است جدای از ترجمه و شرح فارسی بر دعای صباح) ضمن نقل دع شرح مختصری نیز به عربی ارائه می دهد.

آغاز:

(إنّ الهی نور صباح طلع متجلیا من لیل المداد بضیاء الاهتداء حمد من دلع لسان العرفاء… اما بعد فانّ من مواهب الله سبحانه علی الفقیر الی الله….)

انجام:

(…لیس ذلک النور الواحد بل لیس نورالشمس الظاهر بذاتها فی السماء فی واحد منهما ثم قال علیه السلام بعد هذا التمثیل ولهذا امثال.)

ـ شرح حدیث عمران صابی: همان بخش پایانی منظومه انوارالولایه عربی است.

۱۷. شرح حدیث نورانیّت: شرحی است فارسی و منظوم بر حدیث معرفت نورانیّت حضرت علی(ع) که متن عربی و ترجمه منظوم آن در پی هم آورده شده است. چند نسخه از این رساله در دست است از جمله ضمن مجموعه ۵۱۵۵ مجلس شورا (فهرست مجلس ۲۳۲/۱۵) و مجموعه ۴۰۷۹ همان جا (فهرست مجلس ۷۸/۱۱).

آغاز:

بسمله باب معرفه علی علیه السلام بالنورانیه….

بـه بسـم اللـه کــردم نـامـه آغـاز

که نامش آورد جان را به پرواز…

سرآید عمر ها اندر ولایت

کسی بی بهره نبود زین هدایت

ز دنیا چون به عقبی بازگردیم

به حبّ شاه دین دمساز گردیم

ـ شمس الحکمه: نام دیگر قصیده منهاج الهدی است.

۱۸. صفیر العارفین: قصیده بلندی است که در روزگار بیخودی و جذبه حق انشاد نموده و خود در جایی دیگر به این مطلب اشعار داشته سروده است:

کما نظمت صفیر العارفین لدی

سکری بصهباء عشق صادق صدق

بینت فیه براهین التی سطعت

بنور سید اهل الفقر اذ شرق

سیّد قطب الدّین ۱۹۱ بیت از این منظومه را در ضمن اشاره هفتم از قصیده عشقیّه سروده با این مطلع:

العشق نورالذی بالفقر یفتخر

وکل نور بتلک الشمس ینسفر

العشق شده حبّ الله لیس سوی

معناه مقصدنا والقصد معتبر

طاعات اعداء اهل العشق قد حبطت

ولو بزمزم بل بالکوثر اطهرو

وبالمحبه نحیی یوم مبعثن

وعظمنا فی زوایا قبرنا نخر

۱۹. طبّ الممالک: سیّد قطب الدّین خود از این رساله در ضمن منظومه فصل الخطاب نام می برد و ممکن است یکی از رسائل سیاسیّه او باشد.

۲۰. عشقیّه (قصیده): وی این قصیده را سالها پس از ترجمه غزل عطّار به عربی بر وزن همان ابیات به عربی و فارسی و در حدود ۴۰۰ بیت سرورده است. باری این قصیده در ده اشاره سروده شده که عبارتند از:

۱. فی حقیقه العشق وانّ ظهوره بنور محمد(ص).

۲. انّ حقیقه العشق منشأ وجود العالم.

۳. انّ من انوار العشق خلافه ائمه دیننا علیهم السلام.

۴. انّ مذهب الحق وحقیقه الصراط المستقیم انّما هو العشق.

۵. انّ العشق مذهب الفقراء العارفین.

۶. انّ العشق حساب الخلائق فی الآخره ولایمکن تحصیل حقیقه العشق فی الدنیا الاّ بالسلوک مع ولایه الائمه المعصومین.

۷. کیفیه ظهور سلطنه العشق فی القلوب.

۸. انّ تسخیر سلطان العشق ملک القلوب بالجهاد الاکبر.

۹. لایمکن الرجوع الی عوالم القدس الاّ بالعشق.

۱۰. انّ العلم والعمل مدارج العشق والعشق انّما هو رضوان الله المذکورفی القرآن.

سپس هفت اشاره دیگر بدون شماره می آورد و در بین اشاره های هفده گانه شواهدی از آیات و روایات و سخنان اولیا را یادآور می شود. این رساله یک بار به همراه کتاب قوائم الانوار راز شیرازی چاپ شده است و نسخ خطّی نیز از آن موجود است; از جمله نسخه کتابخانه مجلس شورا (فهرست مجلس ۳۶/۱۴).

آغاز:

الحمدلله انّ العشق قد شرق

من مشرق القدس بالانوار قد برق

بحبّ عشّاقک اللهم فزت به

فقلبی اصطبح العرفان و اغتبق

ییا من تحیّر فیه العاشقون و ما

شمّوا لعرفانهم من کنهه عبق

العشق نور رسول الله سیدن

مرآت توحیده العلیا کما نطق

العشق نور علیّ بل ولایته

فی قلب احبابه طوبی لمن رزق

اذ کان نورهما بالذات واحده

کنوری العینین فی ادراکنا افترق

بالعشق تلک السموات العلی ارتفعت

و النیران علی ارجائها اعتنقا…الخ

۲۱. فصل الخطاب(منظومه): مشهور به حکمه العارفین و حکمه العلویه و در بردارنده یک مقدّمه و سیزده ستایش و یک خاتمه است که در ستایش بابی از مسائل کلّی الهیّات را شرح می دهد و بیان می کند. این ستایشها به عربی و در جامه یک قصیده تائیه است و به طور معمول پس از هر چند بیت حدیثی از ائمّه معصومین(ع) به عنوان دلیل برگفتار خود نقل می کند. شمار بیتهای این قصیده در نسخه های گوناگون فرق می کند: از ۶۰۰۰ تا ۹۰۰۰ بیت در نوسان است هر چند در بعضی از نسخه ها ( از جمله نسخه چاپی) پاره ای قصیده ها و رساله های منظوم دیگر وی نیز بدان پیوست شده است. از این رساله که یکی از مهم ترین آثار سیّد به شمار می رود نسخه های بسیاری موجود است.۱۵

دختر سیّد نیز در جامع الکلیّات که آن را با استفاده از تقریرهای درسی پدر و با توجّه به آنچه در منظومه فصل الخطاب آمده نگاشته فصل الخطاب را خلاصه کرده که به سعی وحید الاولیاء در شیراز چاپ شده است. همچنین شرح بلند و ارزنده ای بر منظومه فصل الخطاببه خامه میرزا ابوالقاسم نورالانواری مشهور به امین الشّرع خویی به زبان فارسی نگاشته شده که مورد تأیید قطب ذهبیّه در آن زمان میرزا جلال الدّین محمّد مجد الاشراف ذهبی قرار گرفته و در سال ۱۳۳۴ هـ.ق.در سلماس در قطع رحلی بزرگ و در حدود هزار برگ و به نام: میزان الصّواب چاپ سنگی شده است.

از آن جا که گنجیده ها و در آوندهای این منظومه از اهمّیت بسزایی برخوردار است با استفاده از جُستارهای یاد شده در مقّدمه استاد خواجوی بر رساله روحیه سیّد قطب با شرح بیش تر به ارائه گنجیده ها ودرآوندهای فصل الخطاب می پردازیم. مطلع این قصیده چنین است:

حمدت اله العالمین بوحده

حقیقیّه ذاتیّه ازلیّه

و لله وحدانیّه العدد التی

ییقوم بها وحدات کل الخلیقه

در ستایش نخست اشاره به وجود حق تعالی که وجود حقیقی است می سراید:

لک الحمد یا من لم یزل بالهویه

وجودا هو الموجود بالازلیّه

ستایش دوّم اشاره است به پنهان بودن حق تعالی از کمال پیدایی:

لک الحمد یا موجود فی کل عالم

وفی کل غیب بل و فی کل حضره

و محتجب عنهم بفرط ظهوره

بآیاته فی کل معنی و صوره

ستایش سوّم اشاره است به این که هویت وجود حق خود برهانی است تام بر ویژگیهای خدایی او:

لک الحمد یا من کان معنی صفاته

و اسمائه الحسنی علی نعت وحده

تعالیت یا من فی کمال وجوده

لحاظات ادراک العقول السلیمه

ستایش چهارم اشاره است به این که وجود عالم خواست الهی است که به آفرینش تعبیر شده است و خواست وجود اضافی مطلق است و حادث و معروف به رحمت رحمانیه و تمام چیزها و پدیده ها را فرا گرفته است:

لک الحمد یا من ابدع العالمین ل

من الشیء بالجعل البسیط کلمحه

و سبحان من ابداعه قول کن بل

زمانٍ و لفظ او بهمّ رویّه

ستایش پنجم اشاره است به این که هویّت وجود بسیط حق خود برهان قویمی است بر ازلیّت و الوهیّت و صمدیّت و واحدیّت و احدیّت با وحدت حقیقیّه ذاتیّه بدون تأویل عدد:

لک الحمد یا من کان بالذات ذاته

تعالی وجوداً واحداً بالهویّه

تقدّست یا من دلّ بالاحدیّه

علی انّه القیّوم بالواحدیّه

ستایش ششم اشاره است به اثبات وحدانیّت عددیّه ای که عبارت از قیّومیّت حق تعالی است در تمام عوالم:

لک الحمد یا قیّوم کل حقیقه

ییشار الیها فی عقول البریّه

هو الواحد القیّوم بالذات لم یزل

بلا اول یؤمی الیه بلمحه

ستایش هفتم اشاره به معیّت حق تعالی با اشیاء و تقدیس اوست از مقارنه و تشبیه:

لک الحمد یا من لیس شیء کمثله

لیعرف بالتشبیه عند البریّه

و لیس لتلک الوحده الاحدیّه

شبیه بادراک العقول الجلیّه

ستایش هشتم اشاره به معنی ازلیّت و ابدیّت حق تعالی دارد و این نکته را روشن و برهانی می سازد که پیدایش عالم از نظر ذات و زمان به ابداع اوست:

لک الحمد یا من کان بالذات لم یزل

لدی ازل الآزال غیب الهویّه

و معذلک کلّ العالمین حوادث

زماناً و ذاتاً عند اهل الهدایه

ستایش نهم اشاره است به ردّ پندار انبازی لفظی و معنوی در حقیقت وجود و حقایق اسمای حق تعالی:

لک الحمد یا من لیس صدق وجوده

علی ذاته العلیا بمعنی الشراکه

و ما کان مفهوم الوجود مشکّک

و لا کلّ اوصاف الکمال الحمیده

ستایش دهم اشاره است به این که صدق لفظ وجود و موجود و تمام اسمای الهی بر ذات احد و واحد صمد ازلی و دیگر پدیده های عددیّه به گونه و روش حقیقت و مجاز است (یعنی در حقّ حقیقی و در ممکن مجازی است) ولی نه حقیقت و مجاز ادبی و منطقی مشهور بلکه حقیقت و مجاز اشراقی که بزرگان حکمای الهی به پیروی انبیای عظام و ائمّه کرام صلوات اللّه علیهم اجمعین آن را بیان کرده اند. این مطلب همانی است که سپسها در مکتب شیخیّه از آن به اصطلاح حقیقه بعد الحقیقه تعبیر کردند; یعنی موجود حقیقی ذات حق تعالی است و دیگر آفریدگان وجودشان حقیقتی بعد از حقیقتِ وجود حق تعالی است و در مرتبه وجود حق چیزی به شمار نایند و نیست شده اند که بررسی همه سویه مطلب دراین جا نمی گنجد.

سیّد قطب الدّین در این ستایش سراید:

لک الحمد یا من کان بالذات لم یزل

وجوداً بمعنی الحق فی الازلیّه

وجوداً هو الموجود حقاً و لیس م

سواه بموجود بمعنی الحقیقه

و هذا هو المعنی المراد بوحده

الوجود و بالموجود عند العباره

ستایش یازدهم اشاره است به تحقیق همبستگی و همراهی عقلیّه بین حقیقت وحدت ذاتیه ازلیّه و حقیقت ولایت محمّدیّه علویّه(ع) می سراید:

لک الحمد یا من کان عرفان ذاته

و اسماؤه الحسنی بنور الولایه

و ذلک فی تحقیق توحیده الذی

بلا عدد یؤمی الیه بلحظه

و لکن بمعنی ان عرفان وحده

الوجود تجلّی نور شمس الولایه

ولایه مولانا علیّ لانّه

ولایه ذات الله من غیر شرکه

و معرفه المولی علیّ حقیقه

بنور تجلّی ذاته الاحدیّه

ستایش دوازدهم در معنی نبوّت و ولایت است:

لک الحمد یا من شمس وحده ذاته

تجلّت باشراقات بدر النبوّه

تقدّست یا من نور شمس ولائه

لاهل الهدی برهان کلّ ولایه

و برهان تحقیقات معنی امامه

لقد عبرّوا عنها بلفظ الخلافه

ستایش سیزدهم اشاره است به پاره ای از شأنهای ائمّه معصومین(ع) و بیان بستگی بین ظهور انوار ولایت آن بزرگواران و بین رجعت ایشان در دنی نه برای این که بعید بودن مسأله رجعت را از ذهنها بزداید بلکه از جهت لزوم عقلی که بزرگان حکمای الهی و عرفای ربّانی آن را درک می کنند:

لک الحمد یا من نور شمس ولائه

تجلّت بنورانیّه علویّه

ییدور مع الادوار فی کل عالم

و فی کل دهربل و فی کل نشأه

و در فرجام نیز سخنانی دارد از جمله:

…و لقبته فصل الخطاب لانّه

سیفصل بین الحکمه النبویّه

و بین خیالات الفلاسفه التی

قد اشتهرت فی درس اهل الفضیله…

…و لم اقتبس بالقال و القیل نوره

و اروثنیها شمس علم الائمه

تجلّت علی مرآت قلبی لانّه

لدنیّه لیست بنهج الدراسه…

…و لا ریب فی هذا الکتاب لانّه

افاضات شمس الحکمه العلویّه

معارفه للسائرین مطیّه

تبلّغهم اقلیم دارالسّلامه…

…الهی بحق المصطفین اهد قولن

الی احسن القول الذی فی القصیده

و بارک و اتمم یا الهی بحقهم

لعبدک قطب الدین نور الولایه

و اجزل لنا یا رب من برکاتهم

جزیل العطایا عند دار المقامه

ـ قصیده ابداعیّه: رجوع کنید به ابداعیّه

ـ قصیده عشقیّه: رجوع کنید به عشقیّه

ـ قصیده منهاج الهدی: رجوع کنید به منهاج الهدی.

۲۲. کنز الحکمه: قصیده ای است عربی در بردارنده هفت مقدّمه و هیجده بصیرت در شرح معنای وحدت وجود حقّه و چگونگی پیمودن روشها و راههای هفتگانه قلب و شرح عروج سالک به مدارج انسانیّه و بیان حال علمای بد و چگونگی حمله افاغنه به ایران و فروپاشی سلسله صفویّه و اشاره به سرعنوانهای جُستارهای معرفت و عرفان با ایراد دایره مهر نبوّت ( که در بردارنده مسائل مبدأ و معاد و جلوه های اوّلیه و ثانویه الهیّه و…است.) این قصیده که همچون فصل الخطاب تائیه است همراه کتاب (بیان الصّواب فی شرح فصل الخطاب) از صفحه ۵۲۳ به بعد چاپ شده است.

۲۳. اللئالی المنثوره: ارجوزه ای است عربی در شرح حدیث حضرت امیر(ع) :

(ان فساد العامه من الخاصه و الخاصه خمسه اقسام العلماء الزهاد التجار الغزاه و الحکام)

و بیان جهتهای فساد این پنج گروه در مجموع سیصدو هفتاد بیت است:

آغاز:

الحمـد للـه وسیـع الرحمه

ییرزق من یشاء نور الحکمه

نسخه ای از این رساله را صاحب الذریعه نزد میرزا محمّدعلی اردوبادی دیده است(الذریعه ج۱رقم ۲۳۸۰ و ج۱۸۲۶۴ و ج۲۴رقم ۱۰۷۰).

ـ مثنوی انوار الولایه: رجوع کنید به انوار الولایه فارسی.

ـ مثنوی منهج التحریر: رجوع کنید به منهج التحریر.

ـ مثنوی نورالولایه: رجوع کنید به نور الولایه.

ـ مثنوی نور الهدایه: رجوع کنید به نور الهدایه.

۲۴. مجموعه ای در ادعیّه: دعاهایی است گردآوری و نقل شده از کتابهای پراکنده درباره تعقیبات نماز و توسّل به ائمّه و زیارات ایشان و گونه های قنوت و…نسخه اصل این رساله به خط نویسنده در مجموعه شماره ۱۲۳۴۷ مجلس شورای اسلامی موجود است( فهرست مجلس ۳۰۶/۳۵) که از برگ ۳۷ تا برگ ۱۱۹ آن را شامل می شود.

۲۵. المرجان و الیاقوت: منظومه نحویّه ای است در بردارنده سیصد و دو بیت بر وزن ارجوزه که آن را در یک شب در سال ۱۱۳۰هـ.ق. هنگام ورود به قزوین برای شماری از ارادتمندان سروده و مثالهای آن تمامی در بیان معارف الهی و برداشت و استنباط از کلام اللّه و احادیث ائمّه اطهار است.در واقع این رساله با وجود این که در علم نحو است ولی می تواند دستورالعملی از برای طلاّب و سالکان الهی باشد. یادآوری: هر چند نام (المرجان و الیاقوت) برای این رساله معروف نبوده و بیش تر به عنوان ارجوزه نحویّه و یا منظومه نحویّه شناخته می شود لکن جناب سیّد در ضمن منظومه فارسی خود در اصول دین در هنگام برانگیختن سالکان به فراگیری قرآن و دانشهای مقدّماتی آن مانند: صرف و نحو بیانی دارد که حاصل آن چنین است:

(در آغاز جوانی در سال ۱۱۳۰ منظومه ای در علم نحو سروده ام به نام المرجان و الیاقوت.)

گویا منظور ایشان همین ارجوزه بوده است. متن ارجوزه نحویّه به همراه ارجوزه صرفیّه ایشان به دستور آقا میرزا جلال الدّین مجدالاشراف در سال ۱۳۱۶ هجری چاپ شده است و همچنین این ارجوزه را شیخ عبدالامیر بن شیخ عبدالله بصری (م:۱۳۴۶هـ.ق.) شرح کرده که جزء اوّل آن به نام نزهه الطالب در سال ۱۳۴۴ قمری چاپ شده است.

آغاز:

حمدا لمن الیه طیب الکلم

ییصعد فی سماء علم من علم

انجام:

ناظمه خادم علم الدین

محمد یدعی بقطب الدین

فی سنه المائه و الثلاثین

والالف فی عام ورود قزوین

( الذریعه ۴۸۷/۱; ج۲۰ رقم ۳۰۸۵ و کواکب المنتشره ۶۰۱).

۲۶. مشکوه الولایه: رساله ای است به عربی که نویسنده خود بخشهایی از آن را گزین کرده و برای شیخ الاسلام محمّد شفیع فرستاده است (رجوع کنید به بدایع الحکم).از متن اصل این رساله نسخه ای در دست نیست.

ـ مصباح الهدایه: رجوع کنید به انوارالولایه عربی.

ـ مصباح الولایه: رجوع کنید به انوارالویه عربی.

ـ مفتاح الفتوح و رموز الکنوز: همان ترجمه و شرح مختصر دعای صباح به نثر و نظم فارسی است و در نسخه موجود در کتابخانه آستانه شاهچراغ شیراز به این نام نامیده شده است.(فهرست شاهچراغ۲۸۸/۲).

۲۷. مفرح القلوب: ارجوزه ای است در عوامل نحویّه به نظم عربی که این ارجوزه را نیز در سال ۱۱۳۰هـ.ق. برای ابوالحسن خان سروده است و بنا به عقیده آقا بزرگ تهرانی (الذریعه ج۴۸۷/۱ و کواکب المنتشره ۶۰۱) با منظومه نحویّه دیگر او به نام: المرجان و الیاقوت نابسان است; چرا که اشعار آن دو در بسیاری از بیتها با هم ناسانی دارند و نیز ناسانیهای به زیاده و کاستی بیته واژگان و… در آنها دیده می شود هر چند که در جاهایی نیز با هم همانندیهایی دارند. در نسخه ای که صاحب الذریعه آن را دیده نویسنده در جاهایی حاشیه هایی برای شرح مراد خود بر این منظومه داشته است.

آغاز:

حمداً لمن الیه طیب الکلم

ییصعـد مرفوعاً بعـامل علم

(الذریعه ج۲۱رقم ۵۴۶۰).

۲۸. مکتوب القطب الذهبی: نامه ای است عرفانی به فارسی که به محمّد نصیر نامی نوشته شده و نسخه آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران( دانشگاه ۴۳۸۷/۷) ضمن مجموعه محمّدنصیر که در سال ۱۱۴۷ نوشته شده موجود است.(الذریعه ۲۲رقم ۶۵۴۸).

۲۹. مکتوب به حاج محمّد حسین نصر: که نسخه ای از آن به شماره ۹۳۱ در آستان قدس رضوی و نسخه دیگری در کتابخانه دانشکده ادبیات تهران به شماره ۱۰۰۱(ظ) موجود است که در بردارنده ۱۷ ورق است. هرچند آقا بزرگ تهرانی در الذریعه(۱۷۱/۲۲) دو نامه یاد شده را جدا از هم دانسته ولی احتمال این که هر دو خطاب به یک نفر باشد نیز می رود.

۳۰.مکتوب دیگری خطاب به ؟ که به نقل آقا بزرگ در الذریعه (۱۷۱/۲۲) نسخه ای از آن در کتابخانه مدرسه آخوند غرب همدان موجود است (گویا به شماره ۶۶۲/۲) ولی با جست وجوی مختصر در فهرست مدرسه آخوند نامه یاد شده یافت نشد.

ـ مکتوب اوّل خطاب به شیخ الاسلام محمّد شفیع: رجوع کنید به بدایع الحکم.

۳۱. مکتوب دیگر خطاب به شیخ الاسلام محمّد شفیع: به نثر عربی است و نسخه اصل آن ضمن مجموعه شماره ۱۲۳۴۷ کتابخانه مجلس شور از برگ ۱۷۷ تا برگ ۱۸۳ موجود است( فهرست مجلس ۳۰۹/۳۵) نسخه ای نیز به خطّ فرزند نویسنده در مجموعه ۲۲۶۴ کتابخانه مسجد اعظم قم است (فهرست مسجد اعظم ۵۴۷).

آغاز:

(الحمدلله الذی نور زجاجه ارواح المخلصین بمصباح کتابه المبین فاستنارت مشکوه قلوبهم… اما بعد فاقول تخشعاً لله و تواضعاً لعلماء…)

انجام:

(…یستولی الشیطان علی اولیائه و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنی الحدیث و تقریر البرهان ان اساس هذا التقسیم من الاهواء المتبعه.)

۳۲. مکتوب به آقا محمّد هاشم شیرازی از جزیره خارک که نسخه اصل آن نزد میرزا ابوالقاسم راز شیرازی بوده و ذکری از آن در رساله ای که در شرح احوال سیّد قطب الدّین نگاشتهکرده است (رساله یاد شده ۲۴/) و ضمن آن جناب سیّد نوشته:

(کاصحاب الکهف و الرقیم پناه به جبلی برده ایم و به یاد خدا مشغولیم بدون مخلّی و مانعی…)

۳۳. مکتوب دیگر به آقا محمّد هاشم شیرازی که به سال ۱۱۷۰هـ.ق. از نجف به شیراز فرستاده و در عنوان آن نگاشته:برای ( فرزند مکان قرّه العینی آقامحمّد هاشم) و این نامه خود رساله ای است عرفانی در بیان مقامات و مراتب پیامبر اکرم(ص) و در آن بحثی راجع به جزء و کل و چگونگی رجوع جزء به کل و عنایت کل را به جزء به زبان فارسی بیان کرده است. نسخه ای از این نامه ضمن مجموعه شماره ۴۸۸۹ کتابخانه مجلس شور به خط فرزند سیّد موجود است(فهرست مجلس ۳۲/۱۴).

آغاز:

(بسمله حمدله… خادم علماء دین… محمد الحسینی المشهور بقطب الدین… این رساله را به عنوان تذکار بر لوح خاطر مرآت نظایر…)

انجام:

(…جزئی مرتبه روحانیّه ایشان متّصل به ارواح کلیه آن بزرگواران گردد و انّ الله لا یضیع اجر من احسن عملاً. تحریراً فی شهر محرّم الحرام۱۱۷۰.)

۳۴. منظومه در اصول دین به فارسی:منظومه مختصری است و در آخر آن اشاره کرده که در علم نحو منظومه (المرجان و الیاقوت) را در ۱۱۳۰ و در علم صرف منظومه (نظم اللئالی) را در ۱۱۵۰ سروده. نسخه ای از آن به همراه نظم اللئالی و مفرح القلوب در کتابخانه شخصی سیّد میرزا هادی خراسانی در کربلا بوده است (الذریعه ۸۰/۲۳).

ـ منظومه در علم صرف: رجوع کنید به نظم اللئالی.

ـ منظومه در علم نحو:رجوع کنید به المرجان و الیاقوت.

ـ منظومه در عوامل نحویّه: رجوع کنید به مفرح القلوب.

۳۵. منظومه ای عرفانی: شامل دوازده ستایش درمعارف الهی و توحید حق تعالی و ردّ انبازی لفظی و معنوی از ذات حق جلّ وعل که مشحون است از آیات و احادیث و بیش از ۵۷۰ بیت عربی و بخشی از آن به نثر است. از این منظومه که نام آن روشن نیست چند نسخه شناسایی شده از جمله: نسخه شماره ۱۲۷۸ کتابخانه ملّی ملک (فهرست ملک ۲۴۲/۱ و ۲۵۵/۵) نسخه شماره ۴۸۸۹ مجلس شورای اسلامی (فهرست مجلس ۳۴/۱۴) و نسخه ۲۲۶۴ کتابخانه مسجد اعظم به خطّ فرزند نویسنده سیّد علی خلیفه. (فهرست مسجد اعظم ۵۴۷).

آغاز:

لک الحمد یا واحداً لم یزل

وجوداً حقیقیّه فی الازل

لقد کان بالذات ذات الوجود

مقدسه عن لحاظ الشهود

و لیست بموجوده عن عدم

فدلّت علی ذاته بالقدم

هو الازلی الذی فی القدم

و مجعوله حادث عن عدم

انجام:

(و للرشاد و اکمال ادیان احبابهم و اتمام نعماء اصحابهم لارواحهم الف الف سلام من الله فی ملک دارالسلام.)

مطلع قصیده در نسخه مسجد اعظم به قرار زیر است:

لک الحمد یا واحداً لم یزل

و لاشیء مع ذاته فی الازل

۳۶. منهاج الهدی: قصیده لامیّه ای است به نظم تازی و ملقّب به شمس الحکمه در ۹۶ بیت و شامل تحقیق در بیان قرآن و فرقان و ردّ حکمت فلاسفه و دیگر بحثهای وجود و وحدت… متن کامل این قصیده به همراه قصیده کنز الحکمه در شرح فصل الخطاب چاپ سنگی چاپ شده و نیز به همراه کتاب: طباشیرالحکمه راز شیرازی از صفحه ۱۴۰ تا ۱۴۴ حدود ۶۰ بیت آن آمده است و یک نسخه خطّی از آن ضمن مجموعه شماره ۴۸۸۹ کتابخانه مجلس شورای اسلامیاز برگ ۱۰۰تا برگ ۱۰۴ موجود است (فهرست مجلس ۳۷/۱۴).

آغاز:

حمدت الله تعظیماً و توقیراً و تبجیل

علی انوار حکمه مشرق القرآن تکمیل

انجام:

و من یعرف حقیقه ما یقول القطب اشفاق

ییسجّل فهم منهاج الهدی فی العلم تسجیل

قصیدتنا ضیاء المهتدین تبصّروا منها

و سمّوها بمنهاج الهدی للعلم تکمیل

۳۷.منهج التحریر(مثنوی): به نظم فارسی و بر وزن مخزن الاسرارنظامی گنجوی. این مثنوی در توحید و راجع به ذات و ویژگیهای خدا و تقدیس او با بیانی روان و سلیس انشاد شده است.

این اثر با تصحیح استاد محمّد خواجوی در شیراز در سال ۱۳۹۶ قمری چاپ شده است.

نسخه های خطی نیز از آن موجود است که پاره ای از آنها عبارتند از: نسخه کتابخانه ملّی (فهرست ۵۰۰۶) نسخه های کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (فهرست دانشگاه ۴۰۳/۳ و ۴۳۱/۳) نسخه های کتابخانه مجلس شورا( فهرست مجلس ۷۷/۱۱و ۲۳۱/۱۵) و…).

آغاز:

بسم الله الرحمن الرحیم

ربط هویات به هوی قدیم

حمد به هوئیست که بالذات هواست

هوی هو الله احد هوی اوست

انجام:

اصل کمال است مفیض کمال

زانکه نقایص نبود جز زوال

۳۸. نصیرالانوار (یا نور الانوار): نسخه ای از این رساله در کتابخانه آستانه حضرت شاهچراغ موجود است (فهرست شاهچراغ ۲۹۲/۲ و بزرگان نامی پارس ۸۴۶/۲).

۳۹. نظم اللئالی: ارجوزه ای است صرفیّه در ۱۴۲۳ بیت عربی (قسمت مهموز و معتل آن را فرزند وی سیّد علی در ۱۲۳ بیت سروده و به منظومه پدر افزوده است) این ارجوزه در سال ۱۱۵۰ هـ.ق. به پایان رسیده است (کواکب المنتشره ۶۰۱) و در این منظومه نیز همچون منظومه های نحویّه خویش تمامی شواهد را به نظمی شیرین و شیوا از آیات قرآنی و یا احادیث اهل عصمت و سخنان اولیاء الله آراسته است. این منظومه به همراه ارجوزه نحویّه در سال ۱۳۱۶هـ.ق. در تهران به امر مجدالاشراف ذهبی چاپ شده است.

الحمدلله الحمید فی الازل

صرّف فی القرآن من کل مثل

منّ علی المکارم الهداه

بقوله نصرّف الآیات… الخ

۴۰. نورالولایه (مثنوی) : آقا بزرگ تهران در الذریعه( ج۲۴ رقم ۲۰۶۵) و در کواکب المنتشره اسم آن را ذکر کرده است. همچنین محمّد تقی میر از بزرگان نامی پارس ( ۸۴۴/۲) از آن نام برده است.

۴۱. نورالهدایه (مثنوی): آقا بزرگ در کواکب المنتشره ۱۶۰۰ و محمّد تقی میر در بزرگان نامی پارس (۸۴۶/۲) این رساله را در شمار نوشته های جناب سیّد آورده اند.

۴۲. الوسائل: منظومه عربی در چهارده قطعه مناجات و تضرّع و توسّل به درگاه باری تعالی نسخه اصل به خطّ نویسنده ضمن مجموعه ۱۲۳۴۷ مجلس شورای اسلامی آمده (فهرست مجلس ۳۰۸/۳۵) و حدود ۲۱برگ است.

آغاز:

حمدت الله رب العالمین

علی اعزازه الدین المتین

انجام:

و نوّر وجهه عند النبی

بنور ولاء مولانا علی

در پایان این ۱۴ قطعه یک قصیده به فارسی از نویسنده و همچنین نسب نامه او( هر دو به خط خود وی) آمده است.

آرا و عقاید فلسفی سیّد قطب الدّین محمّد نیریزی ذهبی

سیّد قطب الدّین دارای مشربی عارفانه مستند به آیات قرآن و احادیث ائمه(ع) بویژه خطبه های نهج البلاغه و ادعیّه و روایات وارده در باب مسائل اعتقادی است.

او افزون بر پافشاری بر عقاید عرفانی ویژه خویش و حق انگاشتن مشرب عرفای شیعی از سویی با حکما و فلاسفه و به طور کلی هر تفکّر عقلانی صرف مخالفت شدید می ورزد و عقل گرایان را پیرو اندیشه وران یونانی می شمارد; واز سویی دیگر با مشی علمای ظاهری و فقهای قشری که از باطن کلام معصومان(ع) غفلت کرده اند و با اهل ذوق از عرفای شیعه ناسازگار ی دارند و آنان را تکفیر و لعن می کنند برخورد می کند و سر ناسازگاری دارد.

البته از این که او را به عنوان صوفی بشناسندبیزار است. در منظومه فصل الخطاب چنین سروده است:

سمعت لئاماً کاذبین قد افترو

عَلَیَّ بلا علم بمحض الحماقه

قد اتهمونی بالتصوّف و افترو

عَلَیَّ و آذونی بغیر المحجّه

از نقاط اساسی اختلاف او با فلاسفهبویژه پیروان حکمت متعالیه بحث سنخیّت بین واجب و ممکن است. او بر باورمندان به این مسلک تاخته و آنها را مشرک می شمارد که در این جا به عنوان نمونه به بیتهایی از منظومه فصل الخطاب او در این زمینه اشاره می کنیم:

و لکنهم قد سامحوا و تنطقو

بمنطق اهل الفکر و الفلسفه

و انی لقد ابطلته بالمحجه

الالهیّه العرشیّه العلویّه

فاضغاث احلام الذین تفلسفو

قد اشتهرت فی درس اهل الفضیله

فظنوا الوجود الحق معنی مشارک

مقولاً بتشکیکاتهم فی العباره

… و فی فهمها بعض الذین تصوّفو

لقد الحدوا من عیر مَیْزا الحقیقه

و ما بین توحید الکبار الائمّه

و الحادهم شعر دقیق الدرایه

و سوف اریکم ذلک الخط من هدی

ائمتنا فی طیّ نظم الرساله

…فلم یهتدوا فی بحثهم و جدالهم

بانوار ایمان بنور الولایه

و ما بلغوا معشار فهم کلامه

کما اوّلوا معناه لا بالبصیره

و فی فهمه اعوجّت سلیقه عقلهم

بافکار یونان بغیر الهدایه

الا انّ طلاب العلوم الذین قد

بنوا دینهم بالفکره الفلسفیه

کذلک اصحاب الکلام الذین هم

تأسوا بهم عند اختراع الادله

…اولئک لیسوا علی توحید ربهم

و ما اتّبعوا ادیان اهل النبوه

… و قد ذکروا آحاد صوفیه علی

مذاهب شتّی فی بیان الادله

اولئک ایضاً عندنا خارجون عن

سبیل هدی انوارنا الحکمیّه

…و مسأله التوحید غامضه لدی

دراستهم من غیر نورالهدایه

… کما انّ جمهور الذین تفلسفو

لقد اشرکوا فی الوحده الازلیّه

کذلک ابعاض الذین تصوّفو

لقد الحدوا فیها بغیر البصیره

و بین کلا الحزبین عند اولی النهی

مخالفه عظمی بمحض السفاهه

و قد اکثروا فیها الخلاف و اوقعو

عقول اولی النهی فی تیه شبهه

…الا ایها الطلاب فی منهج الهدی

لقد جئتکم بالحق من غیر شبهه

تعالوا الی انوارنا المهدویه

و ولّوا علی الدجّال و الثنویّه

و لا تشرکوا بالله شیئاً و وحّدو

بوحدته الذاتیه الا زلیّه

ذروا شرکهم فی وحده عددیّه

دعوا زخرفات الفکره الفلسفیّه

تعالوا الی توحید آل محمد

علیهم سلام الحضره الصّمدیّه۱۶

سیّد قطب الدّین محمّد درباره مسأله وجود و بیان وحدت حقیقیّه الهیّه رساله موجزی نگاشته که ضمن طباشیر الحکمه میرزا ابوالقاسم راز چاپ شده در این ج بخشهایی از آن را یادآور می شویم:

(…لقد حصروا المفهوم فی الکلی و الجزئیفتوهموا مفهوم واجب الوجود کلیاً لا یمتنع فرض صدقه علی کثیرین و صرّحوا انّ معنی الفرض تجویز العقل ثم ادّعوا انّهم موحّدون حیث زعموا انّه لم یوجد الا ّفرد منها وامتنع غیره فحکموا بانه سبحانه واحد عددی یشار الیه عقلاً بالتشخّص و التحدید.

و لقد تخیّلوا کما صرحوا به انّ له تعالی مفهوماً جزئیاً حقیقیّاً مصداقه اول الوحدات و جاعل الکائنات فادخلوه فی باب العدد و اشرکوه فی معانی حقیقه وجوده و اسمائه الحسنی مع الوحدات العددیه عند التعدید.

ذلک مبلغهم من العلم سبحانه و تعالی عمّا یقولون علواً کبیرا… و لقد طال ما الهمنی الله سبحانه ان علمت بعلم الیقین و شاهدت بعین الیقین انّ ذلک الحصر المیشوم( ای حصر المفهوم فی الکلی و الجزئی) لقد صار اساس اساس اساس الداهیه الکبری و الراجفه العظمی التی فی عصرنا قد وقعت فی کل ممالک ایران و ربما یتعجب الفضلاء من کلامی و لکن سوف ابین شطرا منها بالبرهان….

تعالی الله سبحانه ان یوزن ذاته الازلیه فی الاوهام بمیزان الحدثان (و السماء رفعها و وضع المیزان) و واضع المیزان لا یوزن بموازین العقول الجزئیه الضعیفه الذین اعتصموا بالآله القانونیه التی وضعوها الاوهام الفیلسوفیین و لم یعرفوا من معنی الواحد الاّ الوحده العددیه المشاره عقلاً بالتشخّص و التحدید و لم یشعروا بمعنی الوحده الحقیقیّه الازلیه الاحدیه المتعالیه عن التعدید.

فلم یعلموا انّه لیست لحقیقه الوجود و لا لحقیقه الموجود بمعنییها الحقیقیین و لا لحقایق الاسماء الحسنی بمعانیها الحقیقیّه مفهومات کلیه و لا جزئیه کما توهموها… و کیف یدرک البصیره الاحولیه نور معنی شمس الوحده الحقیقیه و لیس مطمع انظار ادراکاتها العقلیّه الاّ معنی الوحده العددیه التی یلاحظ فی زعم الاشتراکات المعنویه او اللفظیه الا من تلفّظ باحد الاشتراکین بمحض اصطلاحاتهم فی اللسان و کان قلبه مطمئناً بالایمان.

و لیس منشأ تلک الداهیه الصلعائ التی هی اختلاف الاعتقادات فی التوحید بین المشائین و الاشراقیین و المتکلمین و المتصوّفین و الفضلاء و الفقهاء الذی تابعوهم فی اصول الدین الا مسجد ضرار المتفلسفین خلافاً للانبیاء و المرسلین و لیس اساسه الاّ منطق الیونانیین و ذلک لانّهم حصروا المفهوم فی الکلی و الجزئی فوضعوا باصطلاحاتهم لفظ العَلَم و المتواطی و المشکک للمفهوم المتحد المعنی و لفظ المشترک اللفظی و المنقول و الحقیقه و المجاز للمتکثر المعنی.

فلم یشموا رائحه وحدته سبحانه و تعالی عن الکلیه و الجزئیه و لم یشمّوا عبقه من معنی الوحده الحقیقیه المتعالیه عن العددیه فلم یضعو لصدق لفظ الوجود والموجود علی الواحد الحقیقی الاحدی الازلی الذی هو الله سبحانه و علی الوحدات العددیه التی هی مبدعاته سبحانه و تعالی شأنه اصطلاحاً بلفظ اخرلکی یتکلّموا به عند اطلاقاتها.

فابتلی جمهور هم کما صرّحوا به انّ مفهومات تلک الالفاظ مشترکات معنویّه مقوله علیه سبحانه و علیها بالتشکیک و زعموا انّ مبدعاته معه تعالی فی حقیقه تلک المعانی شریک و طائفه منهم هربوا من الوقوع فی بئر هذا الشرک الجلی و لکنهم لما لم یجدوا من حیث مراعات آلتهم القانونیه اصطلاحاً اخر فوقعوا فی ما یوحّد الاشتراک اللفظی ولم یمکن لهم ان یهربوا عند توحید الواحد الحقیقی الاحدی الازلی من الاشاره العقلیّه الیه سبحانه و تحدیده و تعدیده مع الوحدات العددیه بالنظر الاحولی….

… و لقد تخاطب اولئک الزاعمون بالاشتراک المعنوی و هؤلاء الزاعمون بالاشتراک اللفظی کل واحد منهما صاحبه بانکم انتم الضالون الخاطئون و کلتا الطائفتین فی الاستدلالات التی لا جواب لها عند الحکماء الموحّدین صادقون و فی تخطئه کل واحد منهما صاحبه محقّون… ولکنهما من استعمالات آلتهم القانونیه التی هی اساس الخطاء صاروا حیاری فلم بفهموا التوحید الحق الذی فی السنه کل الانبیاء و المرسلین….)۱۷

برای آگاهی بیش تر از عقاید حکمی و فلسفی ایشان باید به شرح امین الشّرع خویی بر منظومه فصل الخطاب مراجعه کرد.

سیّد ابوالقاسم حسینی شریفی ذهبی شیرازی معروف به میرزا بابا و متخلص به راز (حدود ۱۲۱۲ ـ ۱۲۸۶)

پیشوا و مقتدای سی و پنجم سلسله ذهبیّه و فرزند آقا میرزا عبدالنبّی شریفی ذهبی قطب سی و چهارم همان سلسله بوده و نسب او از جانب پدر به میر سیّد شریف جرجانی می رسد و از همین روی خاندان پدری وی که از بزرگان شیراز و حاکمان فارس بوده اند به نام شریفی نامبردارند.

زادگاه راز شهر شیراز بوده ولی تاریخ ولادت وی به طور دقیق روشن نیست. دکتر نیّری در (سلسله علیه ذهبیّه) تاریخ تولّد او را سال ۱۲۰۰ قمری گمان زده ۱۸ لکن از آن جایی که نخستین فرزند او میرزا جلال الدّین مجد الاشراف در سال ۱۲۴۶ چشم به دنیا گشوده بسیار دور می نماد که میرزا ابوالقاسم راز در ۴۶ سالگی صاحب نخستین فرزند خود شده باشد.

بنابراین تاریخی که دکتر اسداللّه خاوری در (ذهبیّه تصوّف علمی) تحقیق کرده یعنی حوالی سالهای ۱۲۱۲ تا ۱۲۱۵ درست تر می نماید.

از آثار و نگارشهای جناب راز روشن می شود وی از کودکی در پی فراگیری معرفت بوده و به فراگیری دانش شوق وافری داشته است. اومقدّمات علوم مرسوم را در حوزه شیراز فرا گرفته چنان که در رساله ای که درباره احوالات سیّد قطب الدّین نوشته اشاره کرده است:

(… و امّا فقیرمؤلف از مرحمت پناه علّیین آشیان الحاج محمّد حسن القزوینی مجتهد ساکن دارالعلم شیراز که استاد فقیر در علم فقه و تفسیر و اصول بودند استماع کردم…).۱۹

همچنین از محضر ملاّ احمد بن محمّد ابراهیم اردکانی یزدی محشّی اسفار و نویسنده نورالبصائر در حاشیه بر مشاعر که ساکن شیراز بوده و کتابهای صدرالمتألّهین را تدریس کرده بهره برده است:

(… جناب مرحوم مغفور مولانا احمد یزدی استاد فقیر در حکمت و فلسفه که هم ایشان و هم فقیر از برکت کتب عرفانیّه حضرت سیّد السّند از رطب و یابس کتب فلاسفه نجات یافتیم….)۲۰

میرزا ابوالقاسم راز پس از مدتی دانش اندوزی در شیراز برای کامل کردن دانش خود و فراگیری دانش معقول به اصفهان مهاجرت می کند و در آن جا در حوزه تدریس ملاّ علی نوری حاضر می گردد:

( … و فقیر شارح مدّت متمادی کتب آن جناب (یعنی صدر المتألّهین) را به طریقه تحقیق و برهان در خدمت اساتید عظام و افاضل کرام این حکمت علّیه همچون علّیین آشیان مولانا علی نوری و مولانا احمد یزدی طیّب اللّه مضجعهم که در حکمت اشراق مانند خود در عالم آفاق نداشتند استفاده کرده ام و ریاضت علمی بسیار در این فن برده و به امر اساتید بزرگوار حواشی چند بر کتب اسفار اربعه آن جناب نوشته ام و لکن پس از زمان طویل در تحصیل علم و اکتساب حکمت درد طلب الهی و التهاب آتش شوق و محبّت خداوندی در قلب ظهور نمود و به خدمت بزرگان از اهل الله و اولیاء اللّه و اهل کشف و معرفت مشرّف شدم و از برکات انفاس طیّبه و بواطن مبارکه ایشان مستفیض آمدم و به عنایت الهیه از علم الیقین به عین الیقین فائض شدم.مطالب حکمیّه برهانیّه اکتسابیّه را لا یسمن و لا یغنی من جوع یافتم زیرا که طلب الدلیل بعد الوصول الی المدلول عبث….)۲۱

جناب راز همان طور که از فراز بالا پیداست پس از به پایان رساندن درسهای رایج و رسیدن به مدارج بالای علم حصولی بدان بسنده نکرده در پی دستیابی به معارف باطنی و شناخت مردان حق بر می آید. البته هر چند که پدرشان جناب میرزا عبدالنبّی شریفی خود پیشوا و مقتدای سلسله ذهبیّه بود ولی در آن زمان به دلیل مصالح و اقتضای زمان در انزوا به سر می برده و از دستگیری جویندگان راه معرفت به گونه آشکار پرهیز می کرده و تنها به هدایت تنی چند از مریدان اخلاص کیش مشغول بوده و فرزندشان میرزا ابوالقاسم نیز از مراتب و مقامات معنوی ایشان در ابتدا اطلاّع نداشته است. در رساله شرح احوال سیّد قطب الدّین محمّد شیرازی می نویسد:

(… پس از فراغت فقیر در تحصیل علوم و استفاده و افاده و ظاهر شدن جذبه توحید الهی در قلب فقیر و بی آرام شدن روز و شب از درد طلب خداوندی و مشغول شدن به ریاضات و مجاهدات چنان می دانستم که به علم ظاهر و مجاهدات و عبادات و ریاضات شدیده نمی توان راه به حق تعالی حاصل نمود و هر قدر سلوک فقیر بی حد و زیادتر می گردید حیرت و دردطلب شدیدتر می گردید و آرام فقیر مقطوع بود نه چنان پریشان حال بودم که به تحریر و تقریر بگنجد.

ناگاه شبی از شبها که بیدار بودم می دیدم که خدمت حضرت سیّد السّند مشرّف شدم و فرمودند: فرزند کتب مرا مطالعه کن که احوالت خوب خواهد شد.

بعد از آن کتب آن حضرت را از مرحوم علّیین آشیان والد ماجد گرفته مشغول بودم. فیوضات چند از مطالعه آنها بردم و تحقیقات آن حضرت چنان شبهه و شکوک را از من دفع کرد مانند آن که آبی بر آتش ریخته شود….)۲۲

باری وی پس از معرفت و شناخت جایگاه و منزلت والد بزرگوارش به خدمت او در می آید و در مهد تربیت باطنی و تحت سیطره روحی او به سلوک و ریاضات و مجاهدات شرعی مشغول می گردد تا این که پس از ۲۰ سال به دستگیری و هدایت جویندگان سلوک و نیز به نشر معارف الهیّه می پردازد.

شیخ مفید شیرازی در تذکره مرآت الفصاحه می نویسد:

(… سی سال تحصیل علم نموده و مواظب اذکار و اوراد و ریاضات و مجاهدات می بوده و در زمان خود رئیس سلسله ذهبیّه بوده و جمعی از اهل این بلد و غیرهم به ایشان ارادت داشته اند.)۲۳

در طول دوران هدایت و دستگیری بسیاری از برکت انفاس ایشان به رستگاری رسیدند که ذکر ایشان مجالی دیگر را می طلبد.

گویا جناب راز شیرازی در مدّت عمر خود پس از کامل کردن تحصیلات در اصفهان و بازگشت به شیرازکم تر از شیراز خارج شده و بیش تر به سیر در انفس پرداخته اند تا سیر در آفاق در سالهای آخر حیات در سال ۱۲۸۰ به آهنگ زیارت مرقد مطهّر امام ثامن علیّ بن موسی الرّضا(ع) از شیراز حرکت کرد و در قصبه ها و شهرهای مسیر راه مدّتی رحل اقامت افکنده تا این که پس از مدّتی به تهران رسیده و حدود ۱۸ ماه در آن جا ساکن شده و در همین روزگار یعنی سال ۱۲۸۳ قمری به نگارش کتاب قوائم الانوار در تهران پرداخته است۲۴. آن گاه به سوی خراسان حرکت کرده و بنا به نقل تذکره پرویزی:

(… حضرت حاج ملاّ هادی سبزواری در سبزوار به استقبال آمده و توقّف را تمنّا فرمودند….)۲۵

وی پس از زیارت حضرت رضا(ع) و اقامت روزگاری چند در مشهد رضوی عازم تهران شده و در اوایل سال ۱۲۸۴ به تهران رسیده است. وی چند سال آخر عمر را در تهران اقامت گزیده و در پایان سال ۱۲۸۵ ق. پس از دو سال زندگی در تهران از نگارش آخرین کتاب خود (مرصاد العباد) فارغ می شود. ایشان سرانجام تهران را به سمت شیراز ترک می کند که در همین سفر و پیش از رسیدن به مقصد داعی حق را لبیّک می گوید و دار فانی را وداع می کند. فرزندشان جناب مجد الاشراف ذهبی در این باره چنین می نویسد:

(…در اواخر سال ۱۲۸۵ از تهران حرکت فرمودند و بعد از گذشتن از اصفهان ندای ارجعی را از سروش غیبی شنیده در یکی از منازل لبّیک گویان به طرف جنّت و رضوان شتابان گردید.۲۶

نیز نایب الصّدر شیرازی در وصل ششم از جلد سوّم طرایق می نویسد:

(… در یک منزلی اصفهان به کاروانسرای مورچه خورت رسید و رخت به سرای باقی کشید… نعش شریفش را به اصفهان آورده و در سر قبر آقا امانت گذاردند و بعد از دو سال حمل به ارض اقدس رضوی نموده و در صحن نو در ایوان طلا به خاکش سپردند….)۲۷

در ماده تاریخ رحلت ایشان فرزند و جانشین ایشان در طریقت ذهبیّه جناب آقا میرزا جلال الدّین محمّد مجدالاشراف چنین سروده است:

شهی که خلقت او از ازل غیور آمد

مهی که طینت او تا ابد حرور آمد

چو عزم دار بقا کرد از سرای فن

قلوب مرد وزن از هجر ناصبور آمد

خصوص حالت قدسی که در مفارقتش

به خود فرو شدن و مردنش ضرور آمد

سروش غیب بگفتا که در جلالت او

همین بس است که تاریخ او غفور آمد

نگاشته های منثور و منظوم جناب میزا ابوالقاسم راز

وی از نویسندگان پر کار بود و از نظر آثار علمی و عرفانی و حکمی و دینی در بین بزرگان اهل معنی و بلندپروازان عوالم باطنی از نوادر برجسته به شمار می آید. نگارشهای گسترده بر جای مانده از او نه تنها در تاریخ سلسله ذهبیّه که در تمامی تاریخ تصوّف و عرفان کم مانند است و در پاره ای از منابع ذهبی مقدار آثار ایشان را در مجموع حدود پانصدهزار بیت (که هر بیت معادل ۵۰ حرف است) ذکر کرده اند که قدری اغراق آمیز به نظر می رسد. از آن گذشته تمامی آثار و کتابهای ایشان از دستبرد حوادث به دور نماند و پاره ای از نگارشهای مسلّم ایشان در دست نیست و هراز چند گاهی از زوایای کتابخانه های گوناگون نسخه های خطّیِ تازه ای از ایشان به دست می آید که پیش از آن پژوهشگران و کندوکاوگران از آنها بی خبر بوده اند که پاره ای از این گونه کتابها را در همین فهرست خواهید دید.

در هر صورت آنچه بر قلم این مرد بزرگ عالم عرفان و معرفت جاری شده شایان توجّه دقیق و جدّی و نیز نیازمند احیاء و چاپ زیبا و پیراسته است. در این ج از نگارشها و آثار او که شناخته شده با شرحی کوتاه از مهم ترین آنه به ترتیب الفبای سخن به میان می آید:

۱. آداب المریدین: به فارسی و دربردارنده دستورالعملهای سلوکی و آداب سیر در منازل فقرمحمّدی و علوی. این رساله دوبار تا کنون به چاپ رسیده یک بار در آخر قوائم الانوار و بار دیگر به همراه کوثرنامه او. نسخه ای از این رساله در کتابخانه آستانه حضرت شاهچراغ موجود است.۲۸

۲. آیات الولایه در دو جلد در تفسیر و تأویل هزار و یک آیه از آیات قرآن مجید که می توان از آنها امامت و وصایت ائمّه اهل بیت(ع) را ثابت کرد.

این کتاب از نگارشها و نوشته های کم نظیر عالم تشیّع است و اگر از بین تمامی آثار راز شیرازی تنها همین دو جلد آیات الولایه باقی می ماند باز مراتب فضل و کمال نویسنده به خوبی آشکار می شد.محمّد حسین کاشف الغطاء بر این نظر است: آیات الولایه از تفسیرهای جلیل القدری است که می توان آن را در حوزه های علمی شیعه تدریس کرد.۲۹

نویسنده این کتاب ر که در بردارنده حدود ۴۷۵۰۰ بیت است در ۱۲۷۱ قمری در شیراز نگاشته و در سال ۱۳۲۶ قمری در تبریز به چاپ رسیده است.

۳. اجوبهالاسئله: رساله ای است در پاسخ ۱۲ پرسش رائض الدّین زنجانی در مقوله های گوناگون عرفانی و اعتقادی که یک بار در تبریز چاپ شده و بار دیگر در ۱۳۲۷ هـ.ش. در کتابخانه احمدی شیراز نسخه ای خطّی از آن در آستان قدس رضوی به شماره ۱۱۰۲۴ موجود است و نیز نسخه دیگری ضمن مجموعه ۳۸۸۷ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود.

۴. اسرار التوحید و النبوه و الولایه و المعاد: نسخه ای خطّی از این رساله در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ضمن مجموعه شماره ۳۸۸۷ موجود است.۳۰

۵. اسرار الولایه(منظومه): عربی است در بحر رمل مسدّس محذوف یامقصور و آن را در اواخر عمر پس از بازگشت از زیارت مشهد رضوی و در تهران سروده و در سال ۱۳۲۳ هـ.ق. در تبریز چاپ سنگی شده است.

ـ اسرار الولایه فارسی: رجوع کنید به منظومه اسرار الولایه.

ـ اسرار ولایت مطلقه: رجوع کنید به معالم التّأویل و التّبیان فی شرح خطبه البیان.

ـ اقطاب سلسله ذهبیّه: کرسی نامه سلسله ذهبیّه.

۶. انوار الشموس الطالعه: رساله ای است بسیار نفیس در بیان عقاید شیعه اثنی عشری از دیدگاه تشیّع و عرفان ذهبی. نسخه اصل این اثر به خطّ مصنف معظّم و با حجمی در حدود۵۰۰ صفحه به قطع وزیری در کتابخانه ملّی ملک به شماره ۳۵۹۰ موجود است.۳۱

ناگفته نماند تا کنون در منابع رجالی و حتّی تذکره های منتشره از سوی پژوهشگران ذهبی ذکری از این اثر مهم و باارزش جناب راز شیرازی نشده است.

۷. براهین الامامه: به فارسی و در بردارنده شرح و تفسیر بیش از پنج هزار حدیث در باب امامت و ولایت. ایشان این کتاب را پس از نگارش آیات الولایه و پیش از سال ۱۲۸۰ قمری در ۴۰۰۰۰ بیت نگاشته ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.