پاورپوینت کامل تقلیددراحکام شرعی ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تقلیددراحکام شرعی ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تقلیددراحکام شرعی ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تقلیددراحکام شرعی ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint :
آدمی حق انتخاب داردالبته انتخاب آگاهانه.انسان استعداد اندیشیدن و گزینش دارد. جامعه سالم جامعه ای است که برای انسانها امکان اندیشیدن آزاد را فراهم سازد. در صدد تحمیل اراده یا فکری برنیاید.
در معارف دینی و فرهنگ اسلامی اصل اولی این است که هر مسلمانی دانش دین را فراگیرد و آزادانه بیندیشد و آگاهانه بر گزیند.
آزاد است که در منابع دینی به تکاپو بپردازد و آنچه را که با تعمق و بررسی به دست می آورد بدان گردن نهد.
ارزش علم تعلم و عظمت عالمان در قرآن وکلام معصومان نشان از اهمیتی است که اسلام به آگاهی می دهد.
(هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون)۱
(طلب العلم فریضه علی کل مسلم)۲
(وتفقهوا فی الدین).۳
و قرآن صریحاً به پیروان خود دستور می دهد: هرگز از جاده علم بیرون نرویدو از ظن و شک پیروی نکنید هرچه را شنیدید یا دیدید یا به فکرتان رسید بی تأمل نپذیرید که مسؤول خواهید بود.
(لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا)۴
اینها و دههاآیه و روایت دیگر بر آنند که انسان را از ظلمت جهل برهانند و به نور دانش بیارایند تا تقلید از احبار و رهبان آبا و اجداد و… از ذهنها و فکرها زدوده شود و اتکای به دانش و رهیافتهای خود رخ بنماید و سایه بگسترداند. اصل و اساس عمل به دریافتهای خودی است و تقلید مرتبه بسیار بسیار پایین و استثنایی است.
اجتهاد قله ای است که همه مؤمنان و خدا باوران و توحیدیان باید به آن صعود کنند. اگر نتوانستند و واقعاً توان رسیدن به قلّه را نداشتند می توانند از فردی لایق پیروی کنند.
این که برخی از ناآشنایان به معارف اسلامی پنداشته اند: تقلیدی که در فقه مطرح است نوعی اطاعت کورکورانه است و در این باب مجالی نیست برای گفتگو بین مجتهد و مقلد و… واقعاً پنداری بیش نیست.
مقصود از تقلید یا مراجعه به اهل خبره هرگز به معنای پیروی ناآگاهانه نیست. در اصل چنین برداشتی با روح علمی اسلام ناسازگار است. اساس معارف اسلامی بر بحث و تحقیق و آگاهی استوار است. همه مردم اعم از اهل دانش و غیر اهل دانش وظیفه دارند که برمدار تحقیق به اسلام روی آورند. تمامی ابعاد دین را با فهم و درک بپذیرند. در اسلام تحقیق و تفکر برترین اعمال و تعلیم و تعلم مقدس ترین اعمال به شمار است.
علاوه کسی نگفته که پیروی از نظر مجتهد تعبدی و هرگونه راه تحقیق و چون و چرا بر مقلد بسته است. همه فقهاء اتفاق نظر دارندکه:اگر مقلد یقیین به اشتباه مقلَّد در ارائه فتوایی کرد نمی تواند به استناد تقلید ازآن فتوا پیروی کند و چشم و گوش بسته تقلید را بهانه قرار دهد.
این گونه نیست که یکی فقط وظیفه افتاء داشته باشدو دیگری با تعبد محض وظیفه پیروی. در طول تاریخ فقه هرگز رابطه عالمان فقیه با مردم رابطه خشک مقلد و مقلَّد نبوده است. فقیهان همواره کانون معرفت و دانش بوده اند و در میان مردم زندگی کرده اند و پاسخ گوی شبهه ها و پرسشهای آنان بوده اند.
حال که مشخص شد تقلید برای آنان که توانایی بر اجتهاد و استنباط ندارند راهی است برای به دست آوردن تکلیف و روشن شد که حرکتی کور نیست بلکه حرکتی است آگاهانه و حساب شده و براساس اعتماد بر صاحب نظر و مفتی این سؤال پیش می آید که آی تقلید در همه زوایای دین باید انجام بگیرد یا خیر فقط در بخش احکام؟
می گوییم: خیر تقلید در معارف اسلامی بسیار محدود است. تقلید در بخش احکام آن هم نه خود احکام بلکه فروع آن مجاز است. در فروع و آنچه ضروری دین شمرده می شود تقلید جایز نیست. تقلید در فروع فروع است. مثلاً در اعتقاد به وجوب و ضروری بودن نماز حج زکات روزه و… تقلید جایی ندارد. این احکام را هر مسلمانی باید از روی آگاهی باور داشته باشد. فقط می تواند در فروع این احکام با شرایط ویژه ای به خبره لایق و مورد اطمینان مراجعه کند و طبق نظر او عمل نماید.
این اصل بلند که ریشه در اعماق معارف اسلامی و فطرتهای سالم دارد نباید به خاطر سوء استفاده ها و مرید و مراد بازیهایی که گه گاه در اطراف و اکناف برخی از مراجع و بزرگان رخ نموده و یا برخی بر آن دامن زده اند مورد بی مهری قرار بگیرد. مرید و مرادی و خواهان پیروی بدون آگاهی و چشم و گوش بسته از ساحت مراجع تقلید به دور است. عالمان دین حتّی دیگران را به تقلید و پیروی از نظر خود فرا نخوانده اند تا چه رسد که دعوت به ارادت کنند.
سیره عمومی عالمان و مراجع تقلید براین بوده است که حتّی الامکان از پذیرش مسؤولیت مرجعیت خودداری کنند. این مردم بوده اند که به عالمان خبره روی می آورده اند و از روی اطمینان و وثوقی که به توانایی علمی و صلاحیت تقوایی آنان پیدا می کرده اند پیرو نظر فقهی و فتوای آنان می شده اند.
در این ج برای وضوح هر چه بیشتر پرسشها و یا شبهاتی که درباره اصل مسأله تقلید مطرح است طرح و به اجمال بدانها پاسخ می گوییم:
س . هر مسلمانی باید از روی علم تکلیف خود را بیابد و پس از یقیین به حکمِ به آن عمل کند. بنابراین هر مجتهدی ممکن است خطا کند و اگر از فتوا و نظریه مجتهدی پیروی کنیم ما نیز ممکن است به خطا رفته باشیم.
ج . برای بسیاری از کسان دیگر نیز احتمال اشتباه هست. اگر قرار باشد به این گونه موارد احتمالی ترتیب اثر بدهیم در پذیرش حکم قاضی یا شهادتِ شاهد نیز چنین است. گذشته از این برای عمل به فتوای مجتهد دلیل و حجّت داریم که بر اساس آن خود را موظف به مراجعه به فتوای او می دانیم و این دلیل و حجّت خود عذری است که عمل ما را توجیه می کند.
س. همان گونه که در اصول دین تقلید را جایز نمی دانید باید در فروع دین چنین باشد زیر اگر امکان تحصیل علم در اصول دین وجود دارد در فروع نیز چنین است. یعنی هنگامی که عامی بتواند در اصول دین با این شبهات فراوانی که دارد خود علمِ به حکم پیدا کند در فروع نیز خواهد توانست; زیرا فروع آسانتر از اصول دین است.
ج. اولاً: مقلد برای تقلید در فروع دین دلیل و حجت دارد و می تواند این کار را انجام بدهد لکن در اصول دین چنین دلیل و اجازه ای را ندارد.
ثانی علم به اصول دین امکان دارد به آسانی انجام گیرد زیرا برای هر مسلمانی آن اندازه آگاهی که او را قانع کند و باعث ایمان و اطمینان او شود کافی است. این متکلمین بوده اند که مباحث اعتقادی را بسیار پیچانده اند و در مسائل آن بیش از حدّ ضرورت دقیق شده اند وگرنه اصول دین مسائل فطری انسان است. و هر انسان با مختصر توجّه و آگاهی تصدیق می کند و به آنها ایمان می آورد. اما در فروع دین که چندان محدود و مشخص نیست کار به این آسانی نخواهد بود. علاوه آگاهی مختصر کفایت نمی کند. زیرا باید یکایک احکام فرع را به طور خاص و از روی دلیل و برهانِ مبتنی بر مبانی فقهی فرا گرفت و به آن عمل کرد. بنابراین برای غیرمجتهد ممکن نیست که به همه احکام از روی دلیل و به شیوه اجتهادی علم پیدا کند.۵ به گفته مرحوم آخوند:
(اصول اعتقادی مسائل محدودی هستند; به خلاف احکام فرعی که از حدّ و شمارش بیرونند. عمر انسان اجازه نمی دهد که در همه آنها اجتهاد کند مگر افراد معدودی آن هم در کلیّات احکام).۶
س. تقلید در قرآن نهی شده است و کفّاری که در برابر دعوت پیامبر(ص) به اطاعت از آیات الهی به اعتقادات پدران خود تمسک می کردند سرزنش شده اند:
(واذا قیل لهم اتَّبعوا ما انزل اللّه قالوا نتَّبع ما الفینا علیه اباؤنا او لو کان اباؤهم لایعقلون شیئاً ولا یهتدون.)۷
چون به ایشان گفته شود که از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید گویند: نه ما به همان راهی می رویم که پدرانمان می رفتند. حتّی اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بوده اند.
در دنباله آیه می خوانیم:
(مثل این کافران مثل حیوانی است که کسی در گوش او آواز کند و او حتی جز بانگی و آوازی نشنود. اینان کرند لالند کورند و هیچ نمی دانند.)۸
در آیه دیگر می خوانیم:
(واذا قیل لهم تعالواالی ما انزل اللّه والی الرسول قالوا احسبناما وجدنا علیه ابائنا اولو کان اباؤهم لایعلمون شیئا ولا یهتدون.)۹
و چون به ایشان گویند که به آنچه خدا نازل کرده است و به پیامبر روی آوریدگویند: آن آیینی که پدران خود را بدان معتقد یافته ایم ما را بس است. حتی اگر پدرانشان هیچ نمی دانسته اند و راه هدایت نیافته بودند.
این گونه آیات از تقلید نهی می کنند وتقلید گاهی از آیین اجدادی است و گاهی از افکار و عقاید دیگران. بنابراین اصل تقلید مردود شمرده شده است.
ج. در این گونه آیات از تقلید کورکورانه و بدون دلیل و آگاهی و از روی تعصب جاهلی با منطقهای سست و بی اساس نهی شده نه از مراجعه به اهل خبره که به آگاهی و دلیل و حجت برای فراگیری وظیفه شرعی انجام می پذیرد.
کفار با منطق خرافی و تقلید جاهلانه از نیاکان خود پیروی می کردند. اگر چه نیاکانشان نا آگاه و موهوم پرست بودند. این گونه تقلید مصداق روشنِ: (تقلید جاهل از جاهل) بود که قرآن مردود شمرده است.
یعنی کفار چشم و گوش بسته عقل و فکر خود را در اختیار گذشتگان گذاشته بودند.
مشتی آداب و عقاید خرافی را به عنوان (آثار پیشینیان پذیرفته بودند و درحفظ آنها می کوشیدند. این گونه رفتار باعث انتقال خرافات از نسلی به نسل دیگرمی شد که مبتنی بر هیچ منطق و اصل خردمندانه ای نبود.
س. فتوای مجتهد برای مقلّد ظن آور است و قرآن عمل به ظن و گمان را نهی کرده است:
(و ما یتّبع اکثرهم الا ظنّاً ان الظن لایغنی من الحق شیئاً ان اللّه علیم بما یفعلون).۱۰
پیشتر آنان فقط تابع گمانند در حالی که گمان نمی تواند جای حق را بگیرد. خداوند به آنچه انجام می دهند آگاه است.
ظن و گمان انسان رابه حق نمی رساند. پیروی از ظن است که سرچشمه انحرافهای مشرکین شده است. پس چیزی که ظن آور باشد نمی تواند حجت و سند قرار گیرد. تنها دلایل قطعی مورد اعتماد خواهند بود.
ج. مراد از ظنّ در این گونه آیات اوهام و پندارهای بی اساس و خرافی است.
وربطی به ظنّی که قابل اعتماد عقلاست ندارد. نظریّه فرد کارشناس که براساس اسلوب علمی و فنی آن را ارائه داده غیر از آن چیزی است که آیه در صدد نفیِ آن است.مقلّد به خاطر اطمینانی که به تخصص و لیاقت مجتهد دارد از نظریّه او پیروی می کند. باوجود ادله ای که در جواز تقلیدوجود دارد پیروی از فتوای مجتهد پیروی از روی دلیل و برهان قطعی است نه آن که بدون دلیل و آگاهی باشد. قرآن ظنّ مردود را تفسیر کرده که در واقع همان پندارها و اوهام نفسانی است نه آنچه که از موضوع تقلید برداشت می شود:
(… ان یتبعون الاالظنّ و ما تهوی الانفسُ ولقد جائهم من ربهم الهدی).۱۱
تنها از پی گمان و هوای نفس خویش می روند و حال آن که ازجانب خدا راهنمایی شده اند.
مشرکین بتهای سه گانه (لات عزّی و منات) را دختران خدا می پنداشتند. در آیین خود نه دلیل عقلی داشتند و نه راهنمای وحی. یک مشت اوهام را پیروی می کردند.
در این آیه ظن مرادف اوهام نفسانی آمده است. در آیه دیگر می خوانیم:
(… ان یتبعون الا الظن وان هم الاّ یخرصون).۱۲
آنان فقط از گمان پیروی می کنند وجز آن نیستند که بیهوده و دروغ می بافند.
بنابراین قول مجتهد و صاحب نظر هرگز آن نیست که در این گونه آیات از آنها نهی می شود.
از نظریّه مجتهد اصطلاحاً به ظن عقلایی تعبیر می شود و عرف به این گونه گمانهای نزدیک به یقین علم گفته می شود و پیروی از آن را پیروی از پندار و اوهامِ آلوده به دروغ و هوس نمی گویند.
اکنون برای روشن تر شدنِ مسأله اجتهاد و تقلید به برخی از ادله تقلید اشاره می کنیم:
سیره عقلاء
ازعمده ترین دلیلهایی که فقهاء برای جواز تقلید گفته اند سیره عقلا است.
مرحوم آخوندِ خراسانی می نویسد:
(برای جواز تقلید ادعای ضرورت دین کرده اند.
ولی اگرضروری عقل بدانیم بهتر است تا بگوییم ضروری دین. و نیز برخی ادعای سیره متدینین کرده اند که این جا نیز تعبیر به سیره عقلاء بشود بهتر است)۱۳
در جای دیگر می خوانیم:
(الارتکاز الثابت بناء العقلاء حیث جری بنائهم فی کل حرفه وصنعه بل کل امر راجع الی المعاش والمعاد علی رجوع الجاهل الی العالم لانه اهل الخبره والاطلاع).۱۴
مرحوم حکیم نیز سیره عقلاء را عمده ترین دلیل بر جوازتقلید می شمارد.۱۵
بنابراین سیره عقلاء بر این است که در هر حرفه و صنعتیبلکه در تمامی شؤون زندگی غیر متخصص به متخصص و غیر خبره به اهل خبره مراجعه می کند. این شیوه در میان همه امتها و مذهبها و درتمامی زمانها و دورانها بوده است. اصلاً نظام زندگی بدون این سیره برقرار نمی شود و نمی تواند جامعه ای پیدا کرد که همه افرادش درتمامی آنچه که نیاز به تخصص دارد متخصص باشند. روشن است که این سیره از گذشته تاکنون بوده و در زمان معصومین(ع) نیز جریان داشته است.
لازم به یاد آوری است که برای حجیّت سیره عقلاء باید سه مقدمه ثابت شود تا بتوان به سیره تمسک کرد.
۱ . باید روشن شود و ثابت گردد که چنین سیره ای وجود دارد.
۲ . باید ثابت شود که این سیره تازه پیدا نشده و در زمان پیامبر(ص) ائمه(ع) بوده است و در منظر آنان قرار دشته است.
۳ . ثابت گردد که پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) این سیره را رد نکرده و از آن مانع نشده اند.
با آنچه بیان شد مقدمه اوّل و دوّم به آسانی قابل اثبات است زیرا این چنین ارتکاز عقلایی وسیره ای به این شیوع وگستره حتماً در چشم انداز شارع بوده و به آن توجه کرده است.
و نسبت به مقدمه سوّم بایدبگوییم که بنابر آنچه از آیات و روایات خواهیم آورد نه تنها شارعِ اسلام ازآن منع نکرده بلکه براساس این سیره دستور داده و تأیید کرده است. سیره اصحاب پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نیز چنین بوده که برخی به فتوای بعضی دیگر عمل می کرده اند و از جانب ائمّه(ع) ردعی نبوده است. در زمان ائمه(ع) اجتهاد تقریب وجود داشته است. یعنی تفریع فروع براصول می شده و اخبار متعارضه مقایسه می گشته و اِعمال ترجیح می شده است:
(انما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرّعوا).۱۶
بیان قواعد و اصول احکام با ماست و تفریع فروع و یا استخراج احکام با شماست. بنابراین شکی نیست که سیره عقلا برای جواز تقلید ثابت و قابل استناد است.
دلیل عقلی
هر مسلمانی می داند که یک سلسله احکام و تکالیف شرعی بر عهده اوست و این گونه نیست که بدون تکلیف رها شده باشد که هرچه بخواهد انجام دهد و هرچه را نخواهد ترک کند. عقل وی حکم می کند که بایداز عهده این تکالیف برآیدو آنها را انجام دهد. اکنون برای شناخت این وظایف سه راه بیشتر جلوی پای مسلمان نیست که باید به ترتیب آنها رابررسی کرده و براساس یکی از آنها مسیر خود را تعیین کند.
۱ . اجتهاد. هر مسلمانی با مراجعه مستقیم به مدارک وظیفه شرعی خویش را استنباط کند و نیازی به پیروی از فتوا و نظریّه دیگری نداشته باشد.زیرا مدارک فقهی ومنابع استنباط در دسترس است وهرکس براساس اصولِ علمی و رسمی به این کار بپردازد.
روشن است که این کار برای همه افراد ممکن نیست. زیرا اجتهاد کاری تخصصی است که با گذران مقدمات وآمادگیهای قبلی می شود به آن دست یافت.
به عبارت دیگر با وسعتی که فقه دارد و گستردگی و تنوّعی که آیات روایات ومبانی فقهی دارند و فراوانی قواعد و فروعِ فقهی و اصولی و نیزعلومی که به عنوان مقدّمه اجتهاد فراگیری آنها لازم است امکان دسترسی به اجتهاد برای همه وجود ندارد. بنابراین باید عده ای مخصوصاً به این کار بپردازند و در این زمینه صاحب نظر شوند تا دیگران از نظریّه آنان بهره مند گردند.
۲ . احتیاط. به آن دسته از احتمالها و فتواها عمل کند که یقین به انجام وظیفه پیدا می شود.
مثل عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و برخی جایز در این صورت آن عمل را ترک کند. یا اگر بعضی عمل را واجب و گروهی مستحب می شمارند عمل را واجب بداند و آن را انجام دهد.
عمل به احتیاط برای همه امکان ندارد زیرا تشخیص موارد آن کمتر از اجتهاد نیست. اگر این کار جلوی پای مردم گذاشته شود بری بسیاری باعث عسر و حرج می گردد.
به قول حضرت امام:
(کسی که می خواهد محتاط باشد باید موارد احتیاط را بشناسدو این موارد را کمتر کسی می تواند به دست آورد. و چون شناخت این موارد مشکل است عمل شخص عامی که به موارد آن آشنانیست و بدون تقلید انجام می گیرد باطل است.)۱۷
۳ . تقلید. پیروی از اهل خبره. بنابرآنچه در باب اجتهاد و احتیاط گفته شد برای عامّه مردم راهی جز تقلید نمی ماند و عقل به انسان می گوید: اگر می خواهی وظیفه خود را انجام دهی به فرد لایق و اهل خبره مراجعه کن.
مرحوم آخوند خراسانی ضمن این که جواز تقلید ر امری بدیهی ذاتی و فطری می داند می نویسد:
(اگر عامی برای انجام وظیفه شرعی نیاز به دلیل قطعی داشته باشد راه رسیدن به آن برای وی مسدود است ونمی تواند با دلیل از کتاب و سنت تکلیف خود را بیابد.)۱۸
از آنچه بیان شد نتیجه می گیریم که:
سیره عقلا و دلیل عقلی به روشنی بر جواز تقلیدو حتی لزوم آن دلالت دارند. اگرتقلید به صورت درست و با شرایط که در متون دینی آمده انجام گیرد مسلمان به نظریّه مجتهد اطمینان پیدا می کند و از روی آگاهی و اطمینانی که برای او پدید می آید بدان نظریّه عمل می کند و برای وی جای درنگی باقی نمی ماند.
در ضمن این مباحث روشن شد که در اصول تقلید نمی توان به نظریّه دیگری تمسک کرد و به اصطلاح تقلید کرد بلکه باید هر مقلدی تقلید را با اجتهاد و دریافتِ شخصی خویش انجام دهد و از روی آگاهی و دلیل آن را انتخاب کند.
تقلید امری ارتکازی و فطری است و هر انسانی به آسانی جواز و لزوم آن را دریافت می کند و در این مسأله نیاز به تقلید از دیگری ندارد.
گذشته از سیره عقلا و دلیل عقلی آیات و روایات فراوانی برای جواز تقلید مورد استدلال قرار گرفته اند که آنها نیز همان مفاد سیره و دلیل عقلی را تأیید می کنند و بدان ترغیب می نمایند. برخی از آنها را در ضمن چند محور بررسی می کنیم.
آیات قرآن
با این توضیح روشن شد که سیره عقلاء و عقل می توانند دلیل جواز تقلید باشند. آیاتی از قرآن نیز بدین منظور مور
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 