پاورپوینت کامل امام و مرجعیت ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام و مرجعیت ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام و مرجعیت ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام و مرجعیت ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint :
امام در چهره یک مرجع مذهبی توانست اقتدار مکنون مرجعیت را نشان دهد.زعامت امام به مرجعیت حیات نوینی بخشید. به همگان فهماند که مذهب و دینداری در فطرت آدمی جای دارد و غبار مادیگرایی نمی تواند جلوه حقیقت ر از رونق بیفکند و فرزانگان دیانت ر از بها و منزلت ساقط کند.
اعتلای امّت را در پرتوی آن قدرت به نمایش آورد. در روزگارانی که بیگانگان آن را به سخره می گرفتند و خودیه از قوت آن غفلت داشتند امام پای به صحنه نهاد با شجاعت و شهامت خویش نشان داد که این ابزار کاردان می طلبد و آن گاه که در اختیار اهل افتد خواب همزادان اهریمن را تیره و تار می کند.
و چنین شد که مرجعیت از منصبی حاشیه ای به اقتدار خویش بازگشت. نقطه مرکزی وحدت امت و نوک پیکان ستیز با دشمن شد و در این میان نقش و منزلت امام به سان آفتاب عالمتاب می درخشد. بر ما باد که از فروغ آن نکاهیم و قدر آن همّت ر پاس داریم.
و این نوشتار در سالگشت رحلت آن مرجع فرزانه و درسر فصل مقالاتی درباره مرجعیت و اجتهاد عرضه می شود. به این امید که درطرح نقطه نظرات حضرتش توفیق یابد و روزنه ای را به آن منظر بگشاید.
خدمات مرجعیّت
امام ریشه در اعماق حوزه داشت. شاخه نورسته نبود تا از گذشته اش بگسلد امواج سهمناک نوآوری او را به دامن بگیرد و در غرقاب انکار سنّت گرفتارش سازد. او یک قرن تلاش پیگیر مرجعیت شیعه را در برابر (مدرنیسم وابسته) با دیدگان بصیر خویش دیده بود. سخت کوشی مراجع شیعه را در برابر حذف باورهای دینی مشاهده کرده بود. پایداری و استواری اجسام نحیف امّا مقاوم آنان را در برابر جبهه زورگویان و قلدران از نزدیک دیده بود.
با این باور امام هتاکی و پرده دری در برابرمیراث مرجعیت ر بس ناروا شمرد. آن را از سرنا آگاهی و یا القائات استعمارگران دانست. بارها و بارها از تندرویهای ناآگاهانه و یا مغرضانه بر آشفت. برمخاطبانی که بر گذشته چشم فرو بسته اند یادها ونامهای تابناک و جاودان را یادآور شد و ارج آنان ر بر شمرد.
امام چه در برابر رژیم شاه و چه در برابر روشنفکر نمایانی که در آغازینه ایام انقلاب می کوشیدند نقش مرجعیت و روحانیت را از یادها ببرند و از مرتبت آنان بکاهند بارها و باره آثار وجودی مراجع شیعه را در پایداری استقلال ایران و مقاومت در برابر استعمار اجنبی گوشزد کرد. امام مکرراً این نکته را یادآور شد که استقلال ایران و عراق مرهون زحمات و پیگیریهای مرجعیت شیعه است. حضور مراجع مسلّم تقلید در جنبش تنباکو بویژه فتوای معروف میرزای شیرازی موجب شد که ایران سرنوشت هند را نیابد و انگلستان حضور عینی استعمار خویش ر بر این سامان سایه نیفکند. تمامی ایرانیانی که عزت نفس را به فراموشی نسپرده اند بایستی خویش ر وامدار آن فتوا و جنبش عظیم بدانند. جنبشی که توانست حیات ملت ایران را به دولت مغرور و مقتدر انگلستان تفهیم کند و خیال استعمار و برده سازی ایرانیان را از ذهن آنان به دور افکند.
امامدریادآوری خاطره جنبش تنباکو می گوید:
(ایشان [میرزای شیرازی] با این که یک عقل بزرگ متفکّر بود و در سامره اقامت داشت در عین حالی که نظرشان آرامش و اصلاح بود لکن وقتی ملاحظه کردند برای کیان اسلام خطر پیش آمده و شاه جائر آن روز می خواهد وسیله کمپانی خارجی اسلام را از بین ببرد این پیرمرد که در یک شهر کوچک نشسته و سیصد طلبه بیشتر دورش نبود ناچار شد سلطان مستبد را نصیحت کند مکتوبات او هم محفوظ است. آن سلطان گوش نمی داد و با تعبیرات سوء و بی ادبی به مقام شامخ عالم بزرگ رو به رو شد تا آن جایی که آن عالم بزرگ مجبور شد یک کلمه بگوید و استقلال ایران برگردد.)۱
جنبش مشروطه و نقش عالمان دینی در آن حادثه تاریخی دیگری بود که امام از آن سخن گفت و نسل حاضر را از آن تلاش وافر با خبر ساخت. جنبش مشروطه علی رغم تمامی کاستیها و گفتگوه نهضتی برای محدود ساختن نظام استبداد و تجدید قوا در برابر استعمار خارجی بود. این نهضتکه دستاوردهای فراوان سیاسی ـ اجتماعی برای ملت ما داشت با فتاوی و ارشادات مراجع دینی نجف و ایران سامان یافت. گرچه تاریخ نویسان تحریف گر تلاش داشته و دارند که از آن نقش به سادگی گذر کنند جمعی دیگر را در عرض مراجع مؤثر در جنبش مشروطه چهره کنند و از اوصاف و آثار آنان سخن برانند امّا این تلاشه ناکام مانده اند و می مانند. با اولین نگاه منصفانه می توان دریافت که جنبش مشروطه نهضتی متکی به (فتوا) بود و نه روزنامه قانون!
امام درباره تلاش مرجعیت در این نهضت فرموده اند:
(این نهضت [مشروطیت] از نجف شروع شد به دست علما. در ایران هم با دست علما بود… آن محمد علی میرزایش را همه می شناسند چه آدم چه جانوری بوده است. دیگرانش هم همین طور. در مقابل این مشت استبداد علما قیام کردند و یک نهضتی به وجود آوردند. و منع آنها… از آن وقت [زمان استبداد] بهتر شد منتهی نه مثل آن چیزی که می خواستند)۲
مبارزات مستقیم و غیر مستقیم روحانیت و مرجعیت در برابر نظام استبدادی رضاخانی بخش تابناک تاریخ مرجعیت است. حکومت کودت اولین رژیم سیاسی در ایران است که به اشارت غربیان برپا شد و نظام زندگی را در اختیار گرفت. در طول حکومت خفقان تنها جبهه مقاوم و ستیزنده در برابر استبداد سرکش رضاخانی نهاد مرجعیت و روحانیت بود. جبهه روشنفکری که از دارالفنون و مشروطه سر برآورد به سرعت در زیر لوای حکومت کودتا جا گرفت و در (عدلیه) و (بلدیه) و (معارف) و… جاخوش کرد و تا غرش هواپیماهای متفقین بر فراز تهران شنوده نشد از آن خواب غفلت [و البته آمیخته با نعمت] برون نیامد.
امام بارها و بارها از این دوره سخن گفت. ازاسطوره جاودانی چون مدرس خاطره ها بر زبان آورد. جایگاه او را در موضع معارضه با استبداد و استعمار بازگفت. شهامت و شجاعت وی را در عصر تیرگی و وحشت یادآورشد.*
همچنین مبارزات علمای قم و اصفهان به رهبری حاج آقا نورالله اصفهانی پیگیریهای مراجع خراسان به زعامت حاج آقا حسین قمی سید یونس اردبیلی و دیگران و نیز مقاومت عالمان آذربایجان و دیگر دیار ایران در دوره استبداد رضاخانی موردیاد کرد و تذکار پیوسته امام بود. از آن جمله فرمود:
(آن وقت که [رضاخان] آمد و کودتا کرد… هیچ قدرتی در مقابلش نایستاد الاّ قدرت روحانی که قیامهای متعدد شد که ما همه اش را یادمان است. قیامهائی که از علمای اصفهان شد در قم جمع شدند همه با هم از علمای بلاد هم آمدند در قم. قیامی که از خراسان شد که همه علمای خراسان را که قیام کرده بودند گرفتند و بردند در زندان… علمای بزرگ آذربایجان را مثل مرحوم آمیرزا صادق آقا و مرحوم انگجی و دیگران را گرفتند و از آن جا بردند تبعید کردند)۳
جنبش عالمان عراق در برابر قوای انگلیس حادثه دیگری بود که از نگاه امام بارها روایت شد. حضور بزرگوارانی چون میرزا محمد تقی شیرازی و… در برابر ارتش مهاجم انگلستان کاری خرد نبود. قدرت اهریمنی بریتانی که در قرن ۱۹ و اوائل قرن ۲۰ خود را امپراتوری بی رقیب می شناخت دل و جان را از سیاستمداران می ربود. آنان ر به عجز و لابه وا می داشت. زهر چشم نمایندگان دولت بریتانیای کبیر خواب راحت را از آنان می گرفت. این واژه ه نه گزاف و مبالغه که یادآوری گوشه ای از واقعیتهای آن زمانه است. در آن احوال دل به ایستادگی و پایداری سپردن و از قدرت و میمنه آن دولت فخیمه ترسی به دل راه ندادن به میدان کار زار بر آمدن و دیگران را به جهاد فراخواندن کاری بود کارستان! و این عزم و همت از عهده مراجع عراق برآمد. امام در حکایت از این برگ زرین تاریخ عراق فرموده اند:
(قضیه عراق رامیرزای شیرازی دوم این شخص عظیم الشأن این شخص بزرگ این شخص عالی مقام در علم و در عمل این نجات داد عراق را. او حکم جهاد داد… عشایر آمدند خدمت ایشان و ایشان حکم داد حکم جهاد داد جهاد کردند کشته دادند کشته شدند تا مستقل کردند عراق را)۴
و یا فرمود:
(این عراق را آخوند نجات داد از انگلستان. از توی حلقوم انگلستان آخوند بیرون آورد… این آخوند بود که درعراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسیر شد… مرحوم آقای سید محمد تقی خوانساری یکی از اشخاصی است که در جبهه رفت و جنگ کرد و اسیر شد).۵
وقایع یاد شده گوشه ای از تاریخ معاصر به روایت حضرت امام بود. دوره ای که مرجعیت شیعی در جهت گیری تاریخی عصر نقشی اساسی را بر عهده گرفت و در حوزه توان و امکان به انجام رساند. هرچند تلاش دو جانبه ای از سوی رژیم پهلوی و قلمهای روشنفکر نمایانه صورت گرفت تا آن تلاش نادیده آید و سهم آن در تاریخ معاصر محو و کمرنگ گردد.
اندوهمندانه بایستی باز گفت که پاره ای از آن تلاشه رخ نموده اند. گروهی درتلاشند که میراث خونین مرجعیت و روحانیت را از بها بیفکنند و با کم ارج جلوه دادن نقش تاریخی نهاد مرجعیت و روحانیت از رغبت نسل معاصر به بازخوانی این فصل زرنگار تاریخ ممانعت کنند.
این نشریه تلاش داشته و دارد که خود را از تعصّبت صنفی برهاند. سابقه ده ساله این نشریه نشان می دهد که از مدافعان جدّی اصلاح نهاد روحانیت بوده و هست. انتقادات اساسی را بر روند گذشته و حال حوزه ها داشته و دارد. در مدّت سالیان انتشار بارها و بارها به واسطه انتقادات صریح مورد ملامت نیز قرار گرفته است. امّا در راستای تفکیک صفوف و تبیین دیدگاه بایستی این تذکار را یادآور شود که مرز انتقاد از نظام روحانیت و مرجعیت با انهدام آن سازمان فاصله ای بس روشن دارد. سوگمندانه بایستی گفت کسانی که استغنای از نظام روحانت را شرط روشنفکری دینی بر شمرده اند۶ راه صوابی نپیموده اند. همان گونه که روشنفکری غیر دینی از ستیز با روحانیت به فرجامی خوشایند نرسید بلکه داعیان آن یا در غرقاب غرب گرفتارآمدند و یا در افسون بلوک شرق عمر خویش را به تباهی گذراندند روشنفکری دینی نیز در استغنای از روحانیت طرفی نخواهد بست. نسل جوان را که کاستیهایی از نظام و روحانیت می بیند نبایستی در سراب جدیدی افکند و آنان را با دعوی راهی نو به مسیری آورد که جز به هم ریزی وحدت ملیسرنوشت و پایانی نخواهد داشت.
این تذکار همدلانه نبایستی سوء تفسیر شود و همگامی باریکی از دو موج مهاجم به حساب آید.
ما و همفکران ما در حوزه های دینی با هر نوع تصفیه حساب (چه از نوع سیاسی آن و چه شکل فکری و فرهنگی آن که البته پیچیده تر و ظریفتر است) سر سازگاری نداریم بنابراین مخاطبان پیام پیشین سزا نیست که این دعوت ر چون دعاوی دیگر بنگرند و بی تأمل آن را به کناری نهند انتظار آن می رود که نسل بیداردل و منصف روشنفکری دینی چونان گذشته راه درست را در ارزیابی واقع بینانه نهادهای اجتماعی و از جمله حوزه و روحانیت بیابد. آثار نافع و بهره مند و برکت زای این نهاد را بشناسد و نقش آن را در روند احیا و اصلاح مذهبی و عزّت مسلمانان ارج نهد و نسل ناآشنای تحصیلکرده ر به این نکات واقف کند. بایستی باور داشت که نسل روشن بین مذهبی در حوزه و دانشگاه بازوان پرتوانی هستند که در فرض شناخت و اعتراف به قابلیتهای یکدیگر به تحوّل و اصلاح اجتماعی دست خواهند یافت. بی تردید آن کسان که در دو نهاد زمینه سوء ظن و بدبینی را فراهم می آورند در دفتر تاریخ جنبشها و تفکّرات احیاگرانه جهان اسلام نامی نیک برجای نخواهند گذاشت.
مسؤولیت مرجعیت
مرجعیت نهادی ارجمند و پر مسؤولیت است. حتی در حوزه وظائف دیرینش که البته با کاسیتهایی همراه بوده و هست وظائف سنگینی را بر دوش داشته است. پاسخ گویی مسائل دینی موضع گیری در مسائل حاد سیاسی و اجتماعی حضور در اداره سازمان روحانیت رسیدگی به ضعفا و محرومان و… گوشه ای از این مسؤولیتند.
بی تردید اهمیت وظائف برسنگینی مسؤولیت می افزاید. تنها گروهی از عالمان دینی را توان آن است که درعرصه این مقام برآیند و ایفای تکلیف کنند. دیانت مردم گوی میدان کودکان نیست که این و آن به سوی خود کشند. کاری خرد و راهوار نیست تا هر تازه واردی ذوق ورود بیابد و قوت خویش ر به آزمایش آورد.
متأسفانه در طول تاریخ شکل گیری مرجعیت شیعی کسانی بوده اند که خواسته اند مرجعیت را دکان دو نبش تجارت کنند. دام بیندازند دانه بیفکنند و صید گیرند. گرچه وجدان حوزوی و مردمی هماره کید آنان را دریافت و دولت آنان ر ناپایدار کرد اما این از نارسایی سازمان حوزه نمی کاهد. براستی در کدام سازمان اجتماعی ومذهبی سراغ دارید که افراد بدون هیچ گونه ضابطه وملاک بالاترین مقام را مدّعی شوند این دعوی ر نشر دهند و با هیچ محاسبه و معاقبه ای روبه رو نباشند. برای دریافت اجازه یک حرفه و پیشه معمولی حساب و کتابی در کار است و محاسباتی انجام می یابد امّا دعوی مرجعیت به سادگی بساط پهن کردن در کوچه و خیابان شده است! و شاید آسانتر که در آن جا گاه و بی گاه شهرداری هست و سدّ معبری! و در این جا…
گروهی مدعی اند اشخاص نالایق در وجدان امت شیعی رسوا خواهند شد بنابراین جای افسوس و دریغ نیست. این سخن آمیخته ای از حق و باطل است. گرچه مرجعیت شیعی در طول تاریخ از حمایتهای پنهانی غیبی بهره مند بوده و وجدان جامعه شیعی را به سوی انتخاب اعلم و اصلح کشانده است اما در این میان افرادی که در دام مدعیان دروغین مرجعیت افتاده اند نیز اندک نبوده اند. سرمایه ها و امکانات حوزوی که صرف مقاصد این گروه شده خرد و کوچک نبوده است. مهمتر آن که این گونه دعوی به پرورش و گسترش جمعی بی خاصیت در حوزه ها انجامید که در گرداگرداین مدعیان نان روز می خوردند و شکار دین می کردند.
تأکید حضرت امام بر مسؤولیت مقام مرجعیت برخاسته از باوری بود که بدان اشارت شد. ایشان حوزه وظایف مقام مرجعیت را والاتر از آن می دانستند که بازگویه احکام طهارت و نجاست اکتفا کند. از آن جمله فرموده :
(علمای اسلام با همه زحمتهایی که می کشند با همه رنجهایی که می برند لکن مسؤولیتشان زیادتر از این معانی است. خدای تبارک و تعالی به آنها عزت داده است به آنها عظمت داده است دیگران را تبع آنها قرار داده ملت را تابع آنها قرار داده اینها همه مسؤولیت می آورد).۷
مرجعیت و سیاست
امام دین و سیاست را عجبین می دید. دو گانه اش نمی انگاشت که به تقارب نیازمندش بیند بلکه روح سیاست را در پیکره دیانت مجسم می دید. این باور ر امام بارها و بارها عرضه می کرد. دهها اصل فکری ـ عملی امام از این موضع برمی خاست. نظریه ولایت فقیه ضرورت مبارزه با حکام جائر لزوم مبارزه با استعمار و صهیونیسم ضرورت آیین برائت در حج و دهها مقوله دیگر از این تلقی نشأت می یافت.۸
با این دیدگاه امام مرجعیت دینی را در احساس وظیفه سیاسی مسؤول می دانست. کناره گیری از صحنه سیاست و تکالیف اجتماعی را ازآنان بر نمی تابید. این نکته از اهمّ مسائلی بود که دیدگاه ایشان را از پاره ای دیگر متمایز می ساخت. از آن جمله می توان سخنان ذیل را نمونه آورد:
(این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند استعمارگران گفته و شایع کرده اند. این را بی دینها می گویند. مگر زمان پیغمبر اکرم(ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند و عده دیگر سیاستمدار و زمامدار؟… این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرف امور دنیا و تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و مبارزات راه آزادی و استقلال جدا کنند. در این صورت می توانند بر مردم مسلط شد. و ثروتهای ما را غارت کنند.)۹
تأکیدات حضرت امام موجب شد که نسل نوین حوزه به این رابطه روآوردند و تعهد سیاسی را در ارزیابی مرجعیت دخالت دهند و حضور اجتماعی مراجع را شاخصهای اصلی داوری قرار دهند.
متأسفانه بایستی گفت: روند سیاست زدائی و یا کاهش حساسیت سیاسی این مقوله را نیز در بر گرفته است. دوباره شاهد آن هستیم که چهره هائی که تاکنون هیچ گونه حضور سیاسی ـ اجتماعی نداشته اند و یا بهتر بگوییم آن را مورد انکار و انتقاد قرار می دادند اینک درمیدان مرجعیت برآمده اند و به واسطه ای پاره ای از مسائل حیات مجدد یافته اند.
م در این مقام کاری به چند و چون آن تلاشها نداریم که خود سخنی تفصیلی و شاید محرمانه تر بطلبد; امّا این سخن عام رامتوجه نسل متعهد حوزه می کند که اقتدار اینان دوباره به حذف و تضعیف اصول خط فکری امام خواهد انجامید. آنان دوباره اسلام را در آیین و شعائر عبادی و احکام موکول به زمان ظهور خلاصه خواهند کرد. به ستیز با استعمار نخواهند اندیشید. در برابر عدالت اجتماعی و فقر زدائی دغدغه ای نشان نخواهند داد. زمان و مکان را به وادی اجتهاد نخواهند آورد. در تطابق دین و مقتضیات زمان تأملی نخواهند ورزید. دغدغه گریز از دین را جدّی نخواهند گرفت و… و هزاران پیامد دیگر که بر این نگرش استوار بوده و هست.
از این روی بر نسل مخلص و علاقه مند امام است که میزان علاقه مندی افراد را به نظام و انقلاب در شاخصهای اصلی مرجعیت بگنجانند و تساهل و تسامح را در این زمینه بس خطار و گران به شمار آورند.
پرهیز از منصب
امام از چهره های شاخص و برجسته حوزه قم بود. اقامت حضرت آیت الله بروجری در قم به پایمردی ایشان و تنی دیگر صورت گرفت وحوزه علمیه قم در پیامد آن اقامت مبارک رواج و شکوه مجدّد یافت. تدریس امام در فقه اصول فلسفهعرفان و اخلاق شهره بود. برجستگان علمی حوزه قم در محفل ایشان حضور داشتند وازآن منبع درس معرفت و عمل آموختند.
پس از وفات حضرت آیه اللّه بروجردی دیدگان به سوی ایشان دوخته شد. هواداران برخی از مراجع و نیز برخی از منتظران مرجعیت! در تکاپو بودند. در این ایّام امام حتی از حضور در تشییع مرحوم آیه اللّه بروجردی که احتمالاً رنگ و بویی از خودنمایی برای عرضه در مقام مرجعیت بود پرهیز کرد. گرچه این حرکت تفسیرها شد امّا آنان که امام را می شناختند و ارادت قلبی ایشان را به حضرت آقای بروجردی می دانستند آن تفسیرها را به ریشخند می گرفتند. امام از ۱
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 