پاورپوینت کامل سید جمال الدین فرزند حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سید جمال الدین فرزند حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سید جمال الدین فرزند حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سید جمال الدین فرزند حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
سید جمال الدین اسدآبادیطلایه دار نهضت بیداری و احیاگر شریعت بود و جهان اسلامتولد دوباره خویش را مدیون اوست.اواز خیل مرزبانان اسلام بود و در امتداد خط عالمانی چون کلینی و طوسی و حلی حرکت کرد. با بهره گیری از دست مایه های حوزوی و اساتیدی چون:شیخ انصاری و ملاحسینقلی همدانیتوانست عطر دین را در جای جای دنیای غبار گرفه بیفشاند.
سید جمال الدینخود را فرزند حوزه می دانست و در سر تا سر زندگی پرتلاطم خویشزی حوزویان را ترک نکرد. دستار و ردای خود را بسان شعاری علوی و رایتی جهت یابهمیشه به تن داشتچه در آسی چه در آفریقا و چه در اروپا.
دریغا که تیغ ستم پیشگان قاجارروز روشن را به شب دیجور تبدیل کرد و یاران سیّددر بیغوله های رژیم استبداددر غربت تمامسر به گیوتین مرگ نهادند.در این روزگار هشت و هراسیارانآشنایان و اقوام رشته های پیوند و الفت را بریدند و به گونه ای رفتار کردند که گویی هیچ گاه مصاحبت و معاشرتی با سیّد نداشته اند و نام او نشنیده اند و سیمای او را ندیده اند.
محمد حسن امین الضرباسناد مدارک سید را تا فرجام زندگی پنهان نمود. و فرزند ویکه روزگاری به شاگردی سیّد افتخار می کردبه انکار خورشید نشست و مقامات حوزوی او را زیر سؤال برد.در چنین وانفسایی که مردان را فریاد درگلو خفه کرده بودندجغدان و کرکسان لجن پراکنی می کردند و آنچه به خودشان می زیبیدبه سیّد نسبت دادند.
وقتی نهضت شروطیتطلسم شب را شکستنام سیّد طلوع کرد و بر سر زبانها افتاد.آشنایان و دوستانش هر کس به انگیزه ای دم از پیوند با سیّد زدند. سیاستمداراننویسندگان و… نام و یاداو را گرامی داشتند و او را به عنوان پیشوای آزادگان ستودند. ولی با دگرگون شدن اهداف مشروطیت و روی کار آمدن نامحرمان و فرصت طلبان دوباره نام سید از صحنه فرهنگ و سیاست دور شد و قلم به دستان مزدور و ناآگاهچهره زیبای او را وارونه ساختند.گروهی او را همدست خارجیان معرفی کردند و در مذهب و دیانت او داستانها ساخته و مردم را به حیرت انداختند.۱
مذهب ستیزان و مخالفان روحانیتچشم دیدن بلندی مرتبت سیّد و نقش بنیادی او را در مشروطیت نتوانستند تحمل کنند از این روی به گل اندود کردن آفتاب پرداختند.فرومایگان ناتوان از هماوردی با آن بزرگ مرد حیثیت او را نشانه رفتند تا پستی و فرومایگی خود را با ویرانی او درمان کنند.۲
برخی از مدعیان وراثت سید در جهان عربپا را فراتر نهاده و تلاش ورزیدنداو را از تباری به جز حوزویان و پیروان اهل بیتمعرفی کنند.۳ اهمیت نقش تاریخی سیّد در جلوداری ملته ایجاب می کند که در سرگذشت او بیش از پیش درنگ شود.نویسندگان و محققان حق شناسدر زمینه های آموزش وتربیتی سیّد به کندو کاو پردازند و عواملی که او را در این جایگاه رفیع و والا قرار داده شناسایی کنند.راه بگشایند و نسل جوان را از کوثر زلال معنویت سلاله رسول گرامی(ص) رهنمون شوند تا در سرمای ایمان سوزی فرهنگهای وارداتیاز آن آتش سبز قبسی برگیرند و برای دردهای بی شمار خود درمانی جویند.
در این نوشتارنظری می افکنیم به:
* تحصیلات سیّد.
* ارتباط سیّد با حوزویان.
* مکانت سید در حوزه ها.
* با شاهدان و راویان.
تحصیلات سیّد
سیّد جمال الدینتا ده سالگی در زادگاه خود اسدآباد همدان و در نزد پدرش سید صفدر که در سلک روحانیان بود تحصیل کرده و قرآن و مقدمات عربی را در همان جا فرا گرفته است.۴
هوش ونبوغ ذاتی و استعداد سرشار سیداز آغاز زبانزد مردم بود.درسها را به عمق می خواند و در معانی آن دقت می کرد و ناخوانده و نافهمیده از درسی به درسی دیگر روی نمی آورد.این نکته را از نخستین آموزه های سید در مدرسه پدر می فهمیم:
(سیّد…در بعضی از آیات قرآن و بخصوص در معنای سوره مبارکه(الم نشرح) با پدرش در مقام بحث بر می آید که حقیقت و حکمت معنای آن را برای من بگویید و حالی کنید که بدانم این چه منتی است که خدی تبرک و تعالی به پیغمبر خود می گذارد و چه وزریست که پشت او را می شکسته.آنچه پدرش به اختصار می کوشیده قبول نمی کند و می گوید تا آنچه می خوانم معنی آن را به قاعده حالی نکنیددرس نخواهم خواند.مخصر سه چهار روزی مناظره این مبحث را داشته و درس نمی خوانده تا این که در موقعی که با اطفال سرگرم بازی بوده به سرعت از کوچه به خانه می آید ومی گوید که امروز حقیقت و سرّ سوره مبارکه بر من معلوم شد و قسمتی معنای آن را بیان می کند.)۵
سیّددر اسدآباد با مرحوم سید هادی اسدآبادی عمه زاده خویش هم بحث بوده است.حاجی سید هادی که بعدها ملقب به روح القدس شد همانند سید به تحصیل ادامه داد و از اجله علماد و فضلاء اسدآباد گردید.ویاز جمله کسانی بود که اندیشه های سیّد را ترویج می کرد.۶
سید جمال الدین در حوزه قزوین
سید در سال ۱۲۶۴ هـ.ق. برای ادامه تحصیل به حوزه قزوین رفت.قزوین در آن روزگاراز مراکز مهم علمی و فرهنگی کشور بود.در این حوزهعلاوه بر توجه به مسائل علمی و فرهنگی فلسفی و کلامی به سیاست و مسائل اجتماعی نیز توجه می شد.حوزه در برابر ظلم و ستم دستگاه قاجار حساس بود و به مقابله بر می خاست.به امر سید محمد باقر قزوینی مردم قزوینمجدالدولهخالوی ناصرالدین شاهحاکم قزوین را که به مردم ستم می کرد به خواری و رسوایی از شهر بیرون راندند.۷ در عرصه تفکرپاسدار جدّی تفکر ناب اسلامی بود.محمد تقی برغانیاز جمله عالمانی بود که علیه تفکر خرافی و ضد انسانی بابیت قد بر افراشت و به دست همین گروه منحرف به شهادت رسید.۸ این حرکته چه در بعد سیاسی اجتماعی و چه در بعد فکریحوزه را شاداب و زنده نگه می داشت و طلبه مستعدتوشه لازم را بر می گرفت.
روح لطیف و کنجکاو سید از مبارزه عالمان علیه الحاد و ستمگریهای قاجاریان تاثیر پذیرفت و در طول زندگی از مبارزه علیه بابیان و ستمگران غافل نماند.۹سیّد جمال الدینبا تلاش شبانه روزیاز محضر اساتید مدرسه صالحیه و مدرسه پنجعلی قزوین۱۰ توشه ها برگرفت.پدر آگاه و هوشیارش نیز در آن ایّام به آموزش فرزند کمک می کرد.۱۱ سید با مولی شیخ محمد علی فرزند محمد صالح برغانی همدرس بود و بین آن دورفاقت و دوستی پایداری برقرار گردید. شیخ محمد علی ارتباط خود را با جمال الدین همچنان ادامه داد و به روزگاری که سید در هند به فعالیت مشغول بود به او ملحق گردید.۱۲
حوزه تهران
سید جمال پس از دو سال تحصیل در قزوین به همراه پدر که مربی و آموزگار او بود به حوزه تهران آمد و مدتی از محضر سید محمد صادق طباطبایی که از علمای بزرگ تهران و در احیای شریعت استوار بود۱۳ استفاده برد. به نوشته مرحوم آقا بزرگ تهرانی:
(تشرف السیّد الترجم بخدمه العلامه السید صادق السنگلجی و استفاد منه و هو الذی البسه العمامه و البزه الروحانیه.۱۴)
سید جمال به خدمت علامه سید صادق سنگلجی(طباطبایی) مشرف شد و از محضر وی استفاده برد و نیز به دست وی عمامه پوشید و ملبس به لباس روحانیت گردید.
میرزا لطف الله اسدآبادیخواهرزاده سیداز زبان او از ورودش به تهران نوشته است:
(در ابتداء سال ۱۲۶۶همراه پدر به تهران آمدم و در محله سنگلج به خانه سلیمان خان صاحب اختیارکه پدرم را می شناخت و حاکم اسدآباد بود منزل کردیم.در روز بعد از چند نفر پرسیدم که امروز عالم و مجتهد معروف تهران کیست؟آقای آقا سید صادق را معرفی کردند.
فردای همان روزپنهان از پدرمبه مدرسه ایشان رفته دیدم طلاب دور آقا را گرفته و آقا مشغول تدریس است. سلام کرده از نبودن جا دَرِ حجره نشستم.[آقا] یکی از کتب مهمه عربی را در دست[داشت] و مسأله غامضی از آن را شرح و معنی می کند[کرد] البته به طور اختصار و مبهم.پس از اتمام درسگفتم:
جناب آقا! این مسأله را مجدداً تکرار فرمایید که استفاده شود.چه از این بیانات مختصر فایده کامل حاصل شد! آقا نظر تند و غضب آلودی از روی تحقیر به جانب من کرده و فرمودند:تو را به این فضولیها چه؟
گفتم:تقاضای فهمیدن مسائل علمی ربطی به فضولی ندارد.دانستن علم به بزرگی و کوچکی نیست و همان مسأله را بلاتامل به قدر دو ورق خوانده و ترجمه کردم.آقاین طور که دیدند فوراً برخاسته و به جانب من آمدند و من هم برخاسته مستعد شدم.تصور کردم قصد زدن مرا دارد چون به من رسید صورت مرا بوسیدهدستم را گرفتپهلوی خود نشاند.بسیار اظهار ملاطفت کردهاز حال و وطنم جویا شدند.خود را معرفی کردهبه فوریت فرستادند پدرم را آوردند و یک دست لباس به اندازه من خواستند. پس از ملاقات پدرم و به جا آوردن رسوم ظاهریتفصیل را از اول تا آخر به جهت پدرم نقل و لباسی را که خواسته بودندمرا به پوشیدن آن امر کردند و به دست خود عمامه بستهبه سرم نهادند.و من تا آن روز عمامه نگذاشته با کلاه بودم.۱۵)
ذکاوت و توانمندی علمی سید نوجوانمرحوم طباطبایی را تحت تاثیر قرار می دهد.سیّد را چند روز در منزل مهمان می کند. این مسأله در تهران توسط طلاب حوزه شیوع پیدا کردمردم طلاب و علماء را برای دیدن سید جمال به خانه سید صادق روی آوردند.۱۶
در محضر مجتهد بروجرد
سید جمالپس از هفت ماه توقف در تهران و آشنایی با حوزه و شیوه تدریس آنبه همراه پدر برا تحصیل معارف عالیه از راه بروجرد عازم نجف گردید.هنگام عبور از بروجرد بر مجتهد بزرگ آن شهر میرزا محمود طباطبایی وارد شد.۱۷میرزا محمود از مجتهدین بنام خطه لرستان بود که در احیای دین و به پا داشتن احکام شریعت شجاع بود. او بارها به خاطر اعتراض به کردار ناشایست امیران قاجارمورد ستم و آزار عمال حکومت قرار گرفت و به دارالخلافه احضار گردید.۱۸
میرزا محمود طباطباییمجذوب کمالات و حالات سید جمال شد و مدت سه ماه از سید صفدر و فرزند فاضلش پذیرایی کرد.بعید نیستاین دیدار و سفراز راه بروجردنه از روی تصادف بلکه به جهت دعوت قبلی از جانب مجتهد بروجرد انجام گرفته باشد. شاید همبستگی خاندان طباطبایی تهران و بروجرد سبب شده است که سید محمود از حالات سید جمال خبردار شده و برای دیدن و تجلیل از وی او را به بروجرددعوت کرده باشد.سید جمال الدین در مدت سه ماه اقامت در بروجرداز محضر میرزا محمود استفاده کرده است.۱۹
سید جمال در حوزه نجف
سید جمال الدین بعد از بروجردراهی نجف شد.حوزه نجف در آن روزگار میعادگاه عالمان بود. سرپرستی حوزه را مرحوم شیخ مرتضی انصاری بر عهده داشت.آن بزرگ مرد تالی تلو صاحب جواهر بود و مهمترین درسهای اصول و فقهتوسط وی تدریس می شد.شیخدر زهد و پارسایی و ساده زیستی و در مبارزه با تحجر فکری و در رواج روحیه تحقیق و آزاد اندیشی سرآمد عالمان بود.۲۰ تدریس اخلاق و حکمت حوزه را ملاحسینقلی همدانی بر عهده داشت. اودر پرورش و تهذیب روانهجان آفرین بود و در آموزش راه جهاد و مبارزه با نابسامانیها مصلحی توانا تعالیم با برکتش درس غیرت و شجاعت بود و شاگردانش نمونه اعلای پارسایی و جهاد و سیاست.رادمردانی چون:شیخ موسی شراره محمد سعید حبوبی سید احمد کربلایی محمد باقر بهاری همدانی افتخار شاگردی او را داشتند.۲۱
سید جمال در نجف بر شیخ انصاری وارد شد. دوستی علامه انصاری با سید صفدر پدر سیّد و شگفتی او از نبوغ و کمالات سیّد موجب شد که از میهمانان به خوبی استقبال کند و مخارج مالی و سرپرستی و آموزش فرزند اسدآباد را برعهده گیرد.۲۲ این خود گامی بزرگ در رشد و موفقیت سید به حساب می آمد. معّلم و دانش پژو در نگاه یکدیگر جایگاهی بلند داشتند و به دیده احترام و بزرگمردی به یکدیگر می نگریستند. سید جمال در نوشته ای که بر صفحه ای از کتاب(فرائد الاصول) استادششیخ مرتضیبه یادگار نهادهاز اوبه(قدوه المحققین و خلاصه المدفقین) یاد کرده است.۲۳ سیّد علاوه بر تلمذ در محضر شیخ انصاریبه درس اخلاق و حکمت ملاحسینقلی همدانی نیز راه یافت و توانست در کنار بزرگانی که با شرایطی ویژه در درس ملاحسینقلی راه یافته بودندحکمت بیاموزد و خود را از سرچشمه عرفان و معرفت سیراب سازد و اسرار سر به مهری که از ملاحاضر قلی در سینه داشت در محضر ملاحسینقلی به رای العین ببیند و شنیدنیها را به از نزدیک لمس کند.
سیّد این مایه های عرفانی را در سرتاسر زندگی به همراه داشت و از آن نیرو می گرفت. حالات معنویسخنهکتابهو درسهای سید شاهدی بر آن است.۲۴ آقا شیخ حسن قمیاز دوستان امین الضربمیزبان سیددر نامه های متعددی که به دوست خود می نویسدمراتب آشنایی خود با سید جمال الدین را یادآوری کرده و نوشته است:در محضر ملاحسینقلی همدانیبارها سید را ملاقات کرده و سید به همراه سید احمد کربلایی در آن جا تردد می کرده است:
(… مخصوصاً استدعا دارمجناب مستطاب جلالت نصاب شریعت و نجابت انتساب آقای حاجی سید جمال الدین سعدآبادی سلمه الله تعالی عرض سلام داعی را اگر ملاقات می فرمایید برسانید.به کمال معرفت احقر را می شناسند. داعی اخلاص قدیمی دارد.و در نجف اشرف خدمت ایشان رسیده که اگر یاد نمی آورندبفرمایید:همان آخوندی که هم خانه و هم منزل با جناب شریعت مآب آقای ملاحسینقلی در جزینی بود و جناب عالی با جناب آقا سید احمد آن جا درس می خواندید و تشریف می آوردید و می بردید الی آخر…)۲۵
و در نامه دیگر نیز به میزبان سید بر کمالات معنوی و عرفانی سید جمال تاکید کرده و سابقه آشنایی خود را با ایشان در محضر ملاحسینقلی در جزینی متذکر می شود.۲۶
مراتب علمی سید
نبوغ ذاتی و پشتکاری سیّد جمال الدین رشد سریع او را فراهم آورد.به گونه ای که اعجاب استاد و همدرسان خود را برانگیخت. شیخ انصاری در این باره به دوست دیرینه خود سید صقدرمکاتبه کرد و وی را در جریان استعدادهای نهفته فرزندش گذارد و آینده روشنی را به وی نوید داد.۲۷ مرحوم علامه سید محسن امین در شرح حال سید به نقل از سید صالح شهرستانی می نویسد:
(سید در مدت چهار سال تحصیل در نجفمقدمات و علوم عالیه از تفسیر و حدیث و فقه و منطق و هیئت و… را فراگرفت.)۲۸
(او در مدت چهار سال در نجف توانست مقدمات و فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و هیئت را بر اساتید فن بخواند . وهوش و حافظه سرشار سیدبه او امکان داد که در این مدت کوتاه بتوند در مرتبه بزرگان درآید و این نکته از جوانی سرشار از نشاط و فکر و اندیشه چونان سید بعید نیست.۲۹)
افزون بر آن نگاهی به سیر تحصیلی سید جمال الدین از اسدآباد تا نجفمکانت علمی او را اثبات می کند. سیّد جمال الدین علاوه بر هوش خدادادی اهل تفکر و اندیشه بود. درسها را به درستی می خواند و نافهمیده از مسأله ای از آن فراتر نمی رفت. بسیار تلاشگر بود و بر حفظ و استفاده درست از اوقات خود مواظبت می ورزید.لذتش در مطالعه و تفکر بود. ایام تفرج و تعطیلی را به تحقیق و مطالعه سپری می کرد. همین امور بود که عمرش برکت یافت و در نوجوانی در ردیف بزرگان جای گرفت. شرکت سید در درس آیه اللّه سید صادق تهرانی سنگلجی که به احتمال بسیار از دروس عالی حوزه بوده و اشکال بجای سید بر استاد شاهدی است گویا بر آن. تجلیل عالمانی چون:میرزا محمود بروجردی شیخ انصاری شیخ محمد حسن قمی از یاران ملاحسینقلی همدانی از او نمی تواند بی دلیل باشد. به ادعای میرزا لطف الله:
(مرحوم شیخ[انصاری] درجات علمی او را تصدیق و به فتاوی امور شرعی اجازه اش می فرماید.۳۰) سید جمال الدین در مجلس درس شیخ انصاری و محفل آخوند ملاحسینقلی با طلاب مبارز و مجاهدانی وثیق همدم گردید از جمله: میرزا حسین خلیلی۳۱ سید محمد سعید حبوبی۳۲ سید احمد کربلایی و میرزای نائینی۳۳.
از دوستان دیگر سید در دوره نجف ملاحیدر سدهی اصفهانی بود. حاج سیاح محلاتی از خود سید در سفر ۱۳۰۴ اصفهان نقل می کند:
(حضرت آقا فرمود:وقتی که من جوان و در نجف اشرف بودم یک نفر ملاحیدر نام از اهل سده اصفهان با من دوست بود. می توانی او را پیدا کنی. من آدم فرستادم ملاحیدر که پریشان بود وارد شد. به محض ملاقات آقا را در آغوش کشید و آقا بسیار اظهار محبت به او فرمود. ملاحیدر در حال خلوت از آقا گفت وقتی که من و آقا سید جمال در نجف بودیم این آقا که جوان غیر ملتحیتقریبا بیست ساله بود چنان ذهن عالی داشت که هر چیز را به یک مطالعه حفظ می کرد.۳۴)
روابط متقابل سید و حوزویان
ارتباط و همکاری سید و حوزهدر طول دوران تحصیل و مبارزهموید آن است که سید جمال الدین برخاسته از حوزه است. او گرچه با گروههای گوناگون مردم:روشنفکرانسیاستمداران و درباریان در ارتباط بود ولی بیش از هر گروه به حوزویان عشق می ورزید و روح مهجور او در پیوستن به کانون اصلی خویش در التهاب بود. یاد روزهای تحصیل و همنشینی با بزرگان علم و دانش به او گرمی می بخشید و به استقامتش می افزود. به تعبیر یکی از یارانش:
(نسبت به علمای اسلامبسیار پر شور و علاقمند بود.۳۵)
عالمان دیندر نظر وی منزلتی بلند داشت و رهبری جامعه و اصلاح امت را از وظایف آنان می دانست. نامه های متعدد سید به طلاب حوزه۳۶ و مراجع بزرگ۳۷ بویژه نامه معروفش به میرزای شیرازی۳۸ نشانگر همسویی و همداستانی سید با حوزه است. لحن بیان سید در یادآوری وظایف علماء و احیای قوانین خداوندبیانگر آن است که سیّد تمام امیدش به حوزه بوده است. او بزرگانی چون:میرزای بزرگ و میرزا حبیب الله رشتی میرزا ابوالقاسم کربلایی میرزا جواد آقا تبریزی سید علی اکبر شیرازی شیخ هادی نجم آبادی میرزا حسن آشتیانی صدر العلماء آقا محسن عراقی شیخ محمد تقی اصفهانی ملامحمد تقی بجنوردی و… را مخاطب قرار می دهد و آنان را به همکاری دعوت می کند.۳۹ سیّد همواره از مقام بلند عالمان که در آن روزگار مورد هجوم دولتمردان بی لیاقت قاجار قرار گرفته بودند دفاع می کرد و با زبان و قلم غبار اتهامات مغرضانه بیگانگان و مزدوران را از چهره آنان می سترد.
آن جناب در جواب نامه یکی از دوستان خود که ناآگاهانه ریشه محرومیت ملت و دولت را از دستیابی به ترقیات امروزهمخالفت علماء با سیاست و علم معرفی کرده است پس از جداکردن عده ای روحانی نم که از لباس روحانیت استفاده نابجا کرده اند و منافع شخصی خود را بر منافع مردم وحفظ آبروی روحانیت ترجیح داده اند می نویسد:
(آنچه درباره علمای ایران تصور کرده اید دور از دایره عدل و انصاف است;زیرا پوشیده نباشد هر وقت که قدرتبدون قید و بدون بازپرس باشد رجال دین نمی توانند از اجرای اراده آن قدرت مسلط جلوگیری کنند… کی دولت ایران خواست در مملکت خط آهن بکشد و علماء دین مقاومت کردند… کی دولت ایران خواست مدارس را احیاء کند… و علماء ایران این نور… را خاموش ساختند و…۴۰)
این همکاری بین سید و عالمان دین تا پایان عمر سید ادامه داشت. عالمان بسیاری از یاران سیّد بسان او جان خود را در راه اصلاح فدا کردند و برای بیداری مردم مسلمان تلاشهای عمیق و گسترده داشتند. اینک به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
برخی از علمای عراق چون:شیخ عبدالمحسن کاظمی و ملااحمد یزدی با شرکت سید جمال انجمنی سری تشکیل دادند تا بتوانند با برنامه ای منظم به تبلیغ اسلام اصیل دست یازند و به بلاد اسلامی آگاهی بخشند. جلسات این جمع که در منزل ملااحمد یزدی در بغداد برگزار می شد سرانجام حساسیت پلیس دولت عثمانی را برانگیخت و از برگزاری آن جلوگیری کرد.سید جمال از بغداد تبعید شد و سایر افراد نیز مجبور به ترک این شهر شدند.۴۱
شیخ عبدالمحسن کاظمی از اعضای گروه که از عالمان و ادیبان بزرگ بود بعد از ترک بغداد به مصر رفت و در آن دیار به گروه شیخ محمد عبده پیوست و با آزادیخواهان مصری در برافراشتن لوای آزادی و آگاه کردن امت اسلامی همکار می کرد.نامبرده برای این که از آزار بدخواهاندرامان باشد و بتواند آزادانه در راه اتحاد مسلمانان فعالیت کند چونان سید جمال مذهب و زادگاه خود را مستور داشت. او که اهل تبریز و ساکن کاظمین وشیعه مذهب بود در جواب کسانی که از شرح حالش جویا می شدند می گفت:
(در (حی الدهانه)زاده شده و مردی است عرب از نژاد مالک اشتر.۴۲)
عبدالمحسندر راه بیداری مسلمانان دو کتاب به نام:(لسان الصادق فی کشف الحقائق و(تنبیه الغافلین) به رشته تحریر درآورد. سید جمال الدین در آخرین سفرش به ایران ۱۳۰۶هـ.ق. همکاری وسعی را با علمای تهران برا ی افشای جنایات قاجار و بیدار کردن جامعه آغاز کرد. مرحوم شیخ هادی نجم آبادی۴۳ صفی علی شاه۴۴ و ملافیض الله دربندی از عالمانی بودند که به سید ارادت داشتند و از برنامه های اصلاحی او حمایت می کردند. ملافیض الله که مجتهدی بزرگ و شجاع بود در مسجد خود منبر می رفت و مردم را آگاهی می بخشید.روزی در حضور جمع بسیاری از طبقات مختلف مردم هیجان آمیز سخن گفت و از سید نام برد.۴۵
علاوه بر این سید جمال در راستای مبارزه با استبداد و پیشبرد اهداف اسلامی به تشکیل انجمنی سری دست زد. هدف این تشکیلاتتربیت و تهذیب جوانان خودسازی و اصلاح عمومی بود. عمل به برنامه های دین و قرآن و برادری بین اعضاء در سرلوحه آن قرار داشت. از جمله اعضای این گروهشیخ محمد غروی محلاتیاز طلاب حوزه نجف بود۴۶.دلبستگی سید به حوزه ها و روحانیان او را در سفرها به جمع آنان می کشاند و در ورود به شهرها بر علمای حوزه و مردمان علاقه مند به دین و روحانیت وارد می شد. در سفر بغداد بر ملااحمد یزدی وارد شد۴۷. در ورود به ایران در سال ۱۳۰۴هـ.ق. علمای بوشهر از او به گرمی استقبال کردند و مجتهد این شهر شیفته سید گردید.۴۸
سید چند ماه در بوشهر توقف کرد. در آن مدت چند نفر از طلاب حوزه از جمله فرصت شیرازی و میرزا نصر الله که بعدها ملقب به ملک المتکلمین گردید از آن بزرگوار استفاده فیض می نمودند۴۹. در همین سفر بود که سید جلال الدین مؤید الاسلام شیفته سیّد جمال الدین گردید و به همراه او به تهران آمد. سید جلال الدین که در سامرا در نزد میرزای شیرازی درس خوانده بود به هنگام آخرین سفر سید به ایران در خلیج فارس با او ملاقات کرد. سید موید الاسلام را تشویق به مبارزه برای آزادی و تاسیس روزنامه در هند کرد. وی دعوت سید جمال الدین را پذیرفت و برای مبارزه با ستمترک وطن نمود و در هند رحل اقامت افکند و روزنامه هفتگی حبل المتین را منتشر ساخت.۵۰
در سفر به اصفهان و شیراز نیز علمای این دو شهر از سیّد به گرمی استقبال کردند و در مدت اقامت وی در آن دیار همواره ارتباطات علمی و سیاسی بین سید و علماء برقرار بود.
حاج سیاح در گزارشی نوشته است:
(در بیست و دوم شهر ذی قعده سنه ۱۳۰۳ تلگرافی از بوشهر از حاجی احمد معروف به کباده ای به من به اصفهان رسید که:جناب آقا سید جمال الدین وارد بوشهر شده عازم بغداد است . من این نعمت را غنیمت شمرده جواباً تلگراف کردم:حضرت آقا از ایران عبور فرماید علمای اصفهان شایق ملاقات هستند.)
ولی بعد از آن خبر می رسد که سیّد به شیراز رفته و در آن جا چند روز توقف کرده است و با علما و سایرین ملاقات فرموده بود.۵۱
این روابط متقابل در کشورهای:هند۵۲ حجاز۵۳ و مصر به چشم می خورد.مرحوم میرزای نائینی نیز از عالمانی بود که با سید جمال الدین در ارتباط بود. سیّد در سامرا به دیدن میرزا می رفت. مسائل جهان اسلام ومشکلات آن مهمترین بحثهای این دو عالم بزرگوار را تشکیل می داد. نزدیکی دیدگاههای این دو بزرگ مرد در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام و لزوم مبارزه با استبداد سیاسی و دینی گواه تبادل نظر و همفکری آن دو درباره معضلات فرهنگی و اجتماعی مسلمانان است. یکی از شاگردانمیرزای نائینی در ارتباط سید و میرزا می گوید:
(مرحوم آیه الله نائینی بنا داشتند برای فریضه ظهر و عصرحدود یک ربع ساعت که به اذان مانده بر روی سجاده بنشینند و حالت انتظار داشته باشند تا اذان بگویند و ایشان مشغول نماز شوند . یک روز که ایشان در این حالت منتظر اذان بودند من درون اتاق لابه لای کتابه چشمم به یک پاکت افتاد. خط آن را خیلی شبیه خط مرحوم آقا سید جمال الدین اسدآبادی یافتم. خدمت مرحوم آیه اللّه نائینی عرض کردم:آقا این خط آقا سید جمال الدین نیست؟ایشان فرمودند:چرا. عرض کردم چطور؟ این نامه از کجا؟ ایشان فرمودند:مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی آن زمان که من در اصفهان بودم با من رابطه بسیار صمیمی و گرم داشت و با من رفت و آمد می فرمود.سامرا هم که آمدم هر یکی ـ دو سال می آمدند. از جمله در سال ۱۳۰۶ که مصادف بود با دوران تحریم تنباکومرحوم سید جمال الدین تشریف آوردند سامرا…۵۴)
*مرحوم شیخ هادی نجم آبادی از علمای معروف تهران به سید بسیار علاقه مند بوده است.سیّد در نخستین روزهای ورود به تهران با آقا شیخ هادی نجم آبادی ملاقات کرد. در این دیدار درباره دگرگونی و زمینه های به میان آمد. شیخ هادی به سید می گوید:
(انقلاب و دگرگونی جامعه ایران محتاج زمینه سازی و انقلاب فرهنگی است و تا مردم اسلام را نشناسند و با مبانی آن آشنا نگردند نخواهند توانست در راه استقلال و آزادی به حرکت درآیند.)
در همین راست به سید پیشنهاد می کند:
(خوب است درس تفسیر قرآن را آغاز کنید تا طلاب به حقایق آشنا گردند و مفهوم آزادی را دریابند تا به مرور ایام مقدمات تحول اساسی در ایران فراهم آید.۵۵)
*سید محمد طباطبایی از علمای بزرگ تهران و از شاگردان میرزا شیرازی نیز از نوجوانی با سید جمال الدین آشنا شده بود. سیّد به وی نامه می نوشت و او را در جریان مسائل اسلام قرار می داد. از جملهبه ضمیمه نامه سرگشاده به میرزای شیرازیبرای وی نامه ای می فرستد و به گوشه ای از این مسائل اشاره می کند.۵۶
سید محمد نیز از افکار و اندیشه های اصلاحی سید دفاع می کرد و در این راه آزار و اذیتهای فراوانی متحمل شد۵۷.
*شیخ علی کاشف الغطاء والد شیخ محمد حسین کاشف الغطاء از علمای بزرگی بود که درد دین او را بی تاب کرده بود. از تفرقه مسلمانان در رنج بود. تاب ماندن و تماشای رنجها را در خود نمی دید. او برای آشنایی با مسلمانان و آگاهی از تفکرات علمای اسلام از زادگاه خود رخت برکشید و به ایران و هند و حجاز و آستانه سفر نمود. این مسافرت ها هفت سال به طول انجامید.۵۸
کاشف الغطاء در سفری که به آستانه داشت با سیّد جمال آشنا شد. بین این دو عالم دردمند دوستی عمیقی برقرار گردید. کاشف الغطاء از اندیشه های سید حمایت می کرد و در محافل و مجالس وی شرکت می جست.از وی نقل شده:
(در محفل دوستان م همه می دانستند سیّد شیعه و ایرانی است. به جهت مصالحی که بر ما پنهان نبود تغییر شهرت داده است.۵۹)
*همچنین بین سیّد و شیخ فضل اللّه نوری روابط نزدیک و صمیمانه ای برقرار بود.۶۰
میرزای بزرگرهبر نهضت تنباکوعموماً نامه ها و تلگرافهای خود را به تهران خطاب به شیخ فضل الله می نگاشته است. نامبرده در مبارزه با قرارداد رژی و لغو امتیاز تنباکو نقش مؤثری را ایفا کرد۶۱ و در مبارزه با ایادی استعمار و نفوذ بریتانیا تا هنگام شهادت تردید به خود راه نداد.۶۲
*میرزای جلوهاز اکابر فلاسفه اسلامی بود. در تدریس فنون حکمت در بین اساتید تهران ممتاز بود۶۳.به هنگام اقامت سید جمال در تهران طلاب حوزه درس میرزورود سید جمال را به استاد اعلام داشتند و اصرار داشتند که بین این دو عالم بزرگارتباط برقرار گردد. میرز بر اثر مصالحی که خود در نظر داشت دیدار از سید را به تاخیر می انداخت.بالاخره دیدار صورت گرفت. این دو شخصیت حوزوی در زمینه های گوناگون با یکدیگر سخن گفتند. سید جمال الدین از لزوم وحدت مسلمانان و مبارزه با ظلم و ستم و وظایف اجتماعینکته های بسیار گفت. میرزای جلوه که تا آن روز تنها رسالت خود را در بحث و تدریس خلاصه می دید تحت تاثیر گفته های نغز سید قرار گرفت۶۴ و راهی دیگر برگزید.
از آن روز روابط سید جمال و میرزای جلوه گرم و صمیمی شد.به هنگام تبعید سید به زاویه عبدالعظیم میرزا ارتباط خود را با سید حفظ کرد.حاج سید اسدالله مجتهد حکایت کرده است:
(در آن هنگام از شاگردان میرزا ابوالقاسم جلوه حکیم معروفبودم در یکی از شبهمیرزا دستور داده به زاویه حضرت عبدالعظیم بروم و سلام او را به سیّد برسانم و احوالش را جویا شوم. به مجلس سید جمال الدین رفتم. گروهی از جوانان پر شور تهران را در آن جا دیدم. سیّد درباره مطالم شهریار قاجار و صدراعظم کشور داد سخن می داد. میرزا رضا کرمانی در آن جا چای و قلیان به مجلس می آورد.تا نیمه شب در خدمت سید بودم. پیامهایی ما بین سید و میرزای جلوه به وسیله من رد و بدل می شد۶۵.بعد از تبعید سید از تهران میرزا بسیار ناراحت و پریشان گردید و نسبت به این کار اعتراض خود را پنهان نمی داشت.۶۶)
در میان یاران مشهور سید که پا به پای او مجاهدت ورزیدند و در راه آرمانهای اسلامی از سرزمین خود مهاجرت کردند عالمان شیعی و سنی بسیاری را می بینیم از جمله:میرزا ابوالحسن قاجار از مفسران قرآن۶۷ شیخ سلمان بلخی۶۸ زغلول پاش شیخ سعد از هیأت تحریریه عروه الوثقی۶۹ شیخ محمد عبده۷۰ و…
مکانت علمی سید در حوزه های دینی
در مکانت و بلندی مرتبت علمی سیدهمین بس که بسیاری از علماز طرحهای اصلاحی وی برای حوزه و جامعه اسلامی به گرمی استقبال کردند.
سید جمال الدین از استانبول نامه ای به حاج میرزا حسین خلیل از مراجع معروف نجف نوشت و از او خواست که اگر نجف نیاز به هر نوع اصلاح دارد به او بنویسد تا موافقت سلطان عبدالحمید را برای اجرای آن جلب کند.
میرزا حسین عده ای از بزرگان علما را جمع کرد آنان درخواستهای خود را ارائه کردند و شیخ عبدالحسین صادق آنها را نوشت۷۱ و برای سید به استانبول فرستاد.دیگر این که سیّد جمال الدین در دوران اقامت در استانبول ضمن مذاکرات با سلطان عبدالحمیددرباره حل مشکلات جهان اسلام به این نتیجه رسیدند که دول مختلف اسلامیمتحد شوند و همگی تحت فرماندهی مرکزیت واحد قرار گیرند. سیّد تصمیم گرفت به علمای شیعه جهان نامه بنوسد و آنان را به اتحاد دعوت کند. او انجمنی متشکل از دوازده نفر از علما و ادبا و شیعیان ساکن آستانه تشکیل داد و ضمن خطابه ای در لزوم اتحاد مسلمانان در برابر هجوم کفر و الحادگفت:
(هر کس آشنایی از علمای شیعهایران و عراق و هند و بلخ و ترکستان و عربستان دارد به او نامه بنویسد و او را به پیوستن به جمع ما دعوت کند. اگر علمای شیعه در این اتحاد اسلامی اتفاق فرمایندمورد عنایت سلطان قرار خواهند گرفت.)
قریب چهارصد مکتوببه اطراف فرستاده شد.پس از شش ماهدویست عریضه از طرف علمای شیعه عرب و عجم برای سید بازپس آمده سیّد آنها را با برخی از هدایای ارسالی به حضور سلطان برد.۷۲
پاسخ مثبت علمای شیعهچنان اهمیت یافت که سلطان از انعکاس منفی آن در میان علمای متعصب سنی واهمه کرد و به سید گفت:
(چون پاره ای در مذهب تسنن تعصب دارند و عقب دستاویزی می گردند که مرا به مذهب شیعه متهم سازندبهتر آن است اجرای این مقصد مقدس را به باب عالی و صدارت عظمی محول سازیم. محرمانه شیخ اسلام را با خویش همدست و داستان نماییم.۷۳)
پاسخ دویست نفر از علمای ذی نفوذ عراق افغانستان ترکستان ایران و… که در بین آنان کسانی چون حاجی سید ابوطالب زنجانی۷۴ وجود داشت گواه است بر این که:سیّد به عنوان عالمی دلسوز و مدافع کیان اسلام مورد توجه حوزه های شیعی بوده است و علماء بر این باور بوده اند که سیّد می تواند در مرکز امپراطوری عثمانی به دفاع از اسلام بپردازد و از صدمات وارده بر شیعیاناز ناحیه مأموران دولت عثمانی و جاهلان متعصبجلوگیری کند. اگر سید روشنفکری چونان ملکم بود و یا پیشینه حوزوی او شناخته شده نبود دعوت او با استقبال علماء رو به رو نمی شد و زمینه های نامساعد ارتباط باب عالی و دنیای تشیع۷۵مانع از پیدا شدن اعتماد و همکاری شیعیان با دولتمردان عثمانی بود. تنها و تنها اعتماد بر شخص سید و عالمان همراه او بود که یخهای موجود بر روابط طرفین را ذوب می نمود و زمینه دوستی و همکاری علمای شیعه و باب عالی را فراهم می آورد.
علاوه بر جایگاه با عظمت سید در میان علم طلاب و فضلای حوزه های گوناگون شیعی نیزبه وی علاقه مند بودند۷۶ و برای حمایت از افکار و نشر آثار سیدجمعیتهای سریدر درون برخی از حوزه ها تشکیل شده بود.بلنت انگلیسی از دوستان بریتانیایی سید که به سفارش در محافل مذهبی هند راه یافته بود و امکان تحقیق در مسائل مورد علاقه خود را پیدا کرده بود نوشته است:
(وقتی دو سال بعد از خروج سید از هندوستان به کلکته رفتمشبی مریدان سید جمال الدین مرا به مجلسی سری بردند که از طلاب دینی متعصب در طرفداری از افکار سید تشکیل شده بود.۷۷)
ناصرالدین شاهسیّد را به عنوان چهره دینی و صاحب نفوذ در بین مردم و مرتبط با عالمان دینی به ایران دعوت کرد نه به عنوان روشنفکری همچنان ملکم خان و…
سیّد جمال الدین شخصیتی بود جهانی و آوازه تفکر و اندیشه های اسلامی او مرزها را در نوردید و عالمان و سیاستمداران را به سوی خود جلب کرد.شاه ایران به پندار بهره وری از شهرت جهانی و اصلاحی سید و استحکام پایه های قدرت خود از سید دعوت کرد تا به ایران بیاید۷۸.اطلاعات گسترده سیّد علم و دانش وی رابطه صمیمانه اش با علماء نطق گیرا و جذابش۷۹ و… ویژگیهایی بود که رابطه مردم و حکومت را رنگ دینی می بخشید و مردم را به رژیم علاقه مند می کرد.میرزا رضای کرمانی خطاب به کامران میرز می گوید:
(اگر قصد سلطنت دارید اسباب کار سید جمال الدین اسدآبادی است که روی مردم را می تواند به سوی شما کند.۸۰)
این زمینه ها بود که بعد از ورود سیّد ناصرالدین شاه نهایت احترام را از سید نمود و مراعات مقامات عالیه سید را می کرد.علماء و بزرگان و رجال دولت و خواص ملت اطراف سید را گرفتند۸۱ مردم تهران و سایر شهرستانه از علماء و بزرگان و روشنفکران به ملاقاتش می رفتند.۸۲ ناصرالدین شاه که سعی در جذب بزرگان دین داشت۸۳ نمی توانست از روشنفکر غیرمذهبی و یا عالم سنی یا روشنفکر لاابالی دعوت رسمی کندبلکه می بایست از کسی دعوت کند که جایگاه دینی و معنوی برجسته ای دارد و پایگاه اجتماعی او در حدی باشد که شخصی چون میرزای جلوه با کهولت سن و مقامات علمی و اجتماعیبه حضورش شرفیاب شود.۸۴
اگر سید عالمی شیعی نبود و یا جایگاه او در حوزه مشکوک به نظر می رسید چگونه عالمان همچون میرزای جلوهبا آن مرتبت علمی و موقعیت اجتماعی با وی ملاقات می کردند.۸۵ یا لزومی نداشت دستگاه هنگام بیرون راندن سیّد از ایران به ترور شخصیت او دست یازد و نسبت بابی و نامختونی به وی بدهد۸۵ بلکه می توانست بدون دغدغه او را سر به نیست کند و کوچکترین مشکلی برایش پیش نیاید.همان گونه که در قتل امیرکبیر با آن همه خدمات و اصلاحات اجتماعیمسأله ای اتفاق نیفتاد و نیازی به ترور شخصیت پیش نیامد و یا به هنگام قتل و اسارت عده ای از آزادیخواهان در سنگلج صدایی برنخاست.۸۶ ترس از اعتراض حوزه ها و شورش مردم بود که دربار قاجار را وادار کرد شخصیت سید را وارونه جلوه دهد و او را بابی بخواند همان مسلکی که مردم شدیداً از آن متنفر بودند و کوچکترین شایعه ای از نزدیکی شخصیتی به این گروه کافی بود که او را از چشمها بیندازد یا حداقل در سکوتی آکنده از ترس و بیم از وی دوری گزینند و دفاعی نکنند.زیرا برای مردم بُعدی نداشت که فردی روحانی به این مسلک گرایش داشته باشدهمان طور سید محمد علی باب و شیخ کاظم رشتی در زیّ روحانیت! بنیا
نگذار ومدافع سرسخت این مسلک بودند.۸۷
د:با شاهدان و روایان
اسناد تاریخ عکسه مکتوبات و گفته های روایان و توصیف گران سید جمال الدین گواه است که سید در سلک روحانیان بوده و همیشه زی و هیأت عالمان را حفظ کرده است و در بین توده مردم و روشنفکران و حاکمان به عنوان شیخ و عالم دینی مشهور بوده است. از جمله:
۱.در موردی امضا کرده:(اقل الطلاب جمال الدین حسینی)۸۸ اصطلاح (اقل الطلاب) از اصطلاحاتی است کهفضلاء و علماء به کار می برند. در همین مورد آنچه که بر قوّت شاهد می افزاید امضای ایشان در حاشیه یکی از کتابهای درسی حوزه است:(شرح جامی).
۲.از جمله مواردی که می شود گواه گرفت بر حوزوی بودن ایشان جمله ای است که در پایان(رسائل) تالیف شیخ انصاری و از کتب مهم درسی حوزه نگاشته است:
(حجیت مظنه مرحوم مغفور رضوان مکانخلد آشیان قدوه المحققین و خلاصه المدفقین شیخ مرتضی اعلی الله مقامه و رفع درجته۱۲۸۲.۸۹)
۳.هرکس سیّد را دیده او را ملبس به لباس روحانیت دیده است:
سید حسین دانش از همراهان سید در استانبول می گوید:
(سید یک پیشانی فراخ برجسته و یک سر پر مغز و معمم و مزین… داشت.۹۰)
میرزا فرصت شیرازی از شاگردان سید در بوشهر می نویسد:
(زمان ورود دیدم سیدی جلیل و ایدی نبیل عمامه سبز کوچکی بر سر دارد و قبای سفید عربی در بَر و عبائی روی قبا پوشیده…۹۱)
بلنتدوست و میزبان سید در بریتانی می نویسد:
(سید چند ماه پیش که وی در لندن بود هنوز جامه شیخی خود را داشت ولی حالا لباس اسلامبولی پوشیده و به او خوب می آید.۹۲)
و در جای دیگر نوشته است:
(موهای سرش بلند و محاسن هم داشت و اغلب لباس علمای استامبول را می پوشید.۹۳)
امین الدوله در خاطرات خود نوشته است:
(چند روز پس از ورود به پایتخت شرف حضور ناصرالدین شاه را دریافت با عمامه سبز و لباس منقح عربی و بیانات ملمع فصیح…۹۴).
محمود علاء الملک سفیر ایران در روسیه از سید همواره به عنوان شیخ یاد می کند و در گزارش تبعید سید از یران به سوی عراق نوشته است:
(در کرمانشاه و در بصره به سید از سوی مردم(عبا) هدیه شده است۹۵)
۴.نزدیکان وی و تذکره نویسان موثق نیز از سید به عنوان:(عالم بزرگ) (از بزرگان علماء) یاد کرده و بر تحصیلات حوزوی وی صحّه گذاشته اند.
* میرزا رضای کرمانی که بیشترین ارتباط را با سید داشته و محرم اسرار او بوده است و در ضمن آشنای با احوالات علماء و بزرگان بعد از تبعید سید مردم را برای حمایت از سید به عنوان:فرزند پیامبر و عالم بزرگ فرا می خواند:
(از اعوان و اصحاب سید هیچ کس به او یاری نکرد مگر میرزا رضای کرمانی که سراسیمه به چپ و راست می دوید قفا و ملامت می دید فریاد می کشید که مردم این سید است و از اولاد پیامبر شماست از بزرگان علماست غیرت کنید و نگذارید مظلوم کشته شود.۹۶)
*امین الدوله از کارگزاران قاجار پس از تبعید مرحوم حاج سید علی اکبر فال اسیری و فاضل دربندی و سید جمال الدین به عراق در خطابی به ناصرالدین شاه این کار را اشتباه می خواند:
(از تشکیل این گونه مجمع در عتبات عالیات که سراپا رحمت است چه مقصودی دارید. آشیان اکابر علماء و انجمن طلاب ایرانی است. خاک این دولت نیست که امر و نهی شما آن جا جاری باشد. این سه تن منفی و مردود در مجالس پیشوایان بزرگ شیعه که در اقطار ایران واجب الاطاعه و نافذ الحکمند به آزادی و با دلی سوخته آنچه ناگفتنی است به زبان می آورند. هر سه از اهل علم و ذوات السنه حدادند دو نفر آنها مجتهد و معروف طلاب ایرانی هستند.۹۷)
*سید حسن تقی زاده نوشته است:
(وقتی میرزا باقر را در جوانی او در شیراز تکفیر کردند و او از آن جا به سوی بوشهر فرار کرد و او را گرفتند و می خواستند پیش یکی از علماء برده حکم قتل او را گرفته و بکشند. در این بین سید جوانی از علما که از طرف بوشهر آمده و به شیراز می رفت به همان جا وارد شده بود و مردم میرزا باقر را پیش او بردند. وی بدون تامل یک سیلی سختی به صورت میرزا باقر زده و به او به عبارت:(ملعون) و (کافر) و غیره خطابات سخت نمود و به مردم گفت که:این ملعون باید پیش من بماند تا او را درست استنطاق کنم و فردا صبح حکم قتل او را بدهم. مردم متفرق شدند و میرزا باقر را در منزل سید محبوس کردند. نصف شب سید خود را آهسته به اطاق محبس میرزا باقر آمده و او را بیدار کرد و گفت برخیز و فرار کن. بدین طریق اسباب نجات او را فراهم ساخته بود. بعدها که میرزا باقر سید جمال الدین را دیده بود شناخته بود که این همان سید است که او را خلاصی داد.۹۸)
*اعتماد السلطنه در الماثر والاثار درباره تحصیلات دینی سید در حوزه قزوین و تهران می نویسد:
(سید جمال الدین اسدآبادی…در علوم عتیقه و فنون جدیده مقامی بلند یافته.مردم ایران را به وجود وی جای افتخار است.علوم شرعیه را در قزوین تحصیل کرده و به تهران آمد و مدتی در افغانستان و هندوستان گذرانید و بالجمله این شخص بزرگوار از اعاجیب روزگار است و نوادر ادهار.۹۹)
* آقا بزرگ تهرانی از تذکره نویسان مورد اعتماد خاصه و عامه است و سالیان دراز در حوزه نجف تحصیل کرده و همه عمر خود را به تتبع و تحقیق احوالات علماء مشغول بوده است. وی سید جمال را در ردیف عالمان و نقیبان بشریت در قرن چهاردهم ذکر کرده و درباره او نوشته است:(سیّد از استوانه های فلاسفه و از اصلاحگران بزرگ شیعه می باشد.۱۰۰)
*ناظم الاسلام کرمانی سید را بدرستی می شناخته و با بسیاری از دوستان و آشنایان سیداز جمله:سید محمد طباطبایی آشنایی داشته و همکاری می کرده است. وی از سید به عنوان:عالم ربانی و دریای بی انتها یاد کرده است.
(العالم الربانی والبحر الصمدانی السید محمد جمال الدین بن السید صفدر المعروف به افغانی)۱۰۱
*دکتر علی وردی استاد جامعه شناس دانشگاه بغداد که در تاریخ اطلاعات وسیعی دارد و تحقیقاتش مورد توجه محافل علمی جهان است سید را فقیهی شیعی می شناسد که در حوزه نجف تحصیل کرده است:
(اگر حرکت تجدیدی را که شیخ محمد عبده در مصر پایه گذاشت به دقت بررسی کنیم درمی یابیم که همه از اثر تعلیمات یک فقیه شیعی و او:سید جمال الدین افغانی است. ولی این افغانی بی شک سیدی علوی بوده از ایران و تا امروزخویشاوندان او در قریه اسدآباد زنده اند. این افغانی همدانی اسدآبادی دانشهای دینی و فلسفی خود را در نجف فرا گرفت. وهم حجره ای او در مدرسه محمد سعید الحبوبی شاعر معروف بوده است. و چون سید جمال الدین به مصر رفت از باب تقیه لقب افغانی به خود داد.اگر چنین نبود نمی توانست این انقلاب فکری را در مصر ایجاد کند.۱۰۲)
۹.حاج محمد حسن امین الضرب میزبان سید در تهران و مرتبط با بسیاری از علمای تهران قم و نجف از سید به مجتهد و اعلم علماء تعبیر می کند:
(از برکت امام زمان عجل الله فرجه دوستی خداوند نصیب کرده است که به حمدالله امروز در هیچ دولی برای هیچ یک از سلاطین نشده است. جناب مجتهد الزمان و فرید الدوران حاجی سید جمال الدین مشهور به افغانی.۱۰۳)
و در نامه ای دیگر در شرح همراهی خود با سید به هنگام حرکت سید به سوی روسیه می نویسد:
(با جناب اعلم العلماء والعارفین وزبده الفقهاء والمدفقین آقای سید جمال سلمه الله تعالیتا توی پراخور مشایعت فرموده…۱۰۴)
۱۰.امام امت(ره) در سال ۱۳۴۷ هـ.ش. در نجف به مناسبت فرار رسیدن ماه رمضان و تعطیلی درسهای حوزه خطاب به طلاب و فضلا می گوید:
(آنها از آدم می ترسند… آنها که می خواهند همه چیز ما را به یغما ببرند نمی خواهند در دانشگاههای دینی ما و در دانشگاههای علمی ما یک نفر آدم تربیت شود. از آدم می ترسند. وقتی که یک آدم در حوزه ای در مملکتی پیدا شد مزاحمشان می شود. یک(سید جمال) که پیدا شد مصر را می خواست متقلب کند از بینش بردند.۱۰۵)
از مویدات دیگر در معرفی سید به عنوان عالم دینیدفن سید در مزار(شیخلر مزار لغن)۱۰۶ واقع در استانبول است.این مزار در آن روزگار ویژه علماء و اولیا بوده است.
سید جمال و علوم حوزوی
سیّد جمال الدین در بسیاری از علوم اسلامی و حوزویچون:تفسیر کلام عرفان فقه و اصول درایت و روایت تاریخ و… آشنایی وسیع داشت. در فلسفه و کلام به فیلسوف شهرت یافته بود. حکمت را که در مدارس ایران آموخته بود به مصر برد و یک جنبش فلسفی در آن سرزمین به وجود آورد۱۰۷.کسانی چون شیخ محمد عبده و شیخ محمد بخیت مفتی مصرافتخار شاگردی او را پیدا کردند.۱۰۸
از فقه بهره ای وافر داشت.فقیهانه به تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی می پرداخت و از روی کتاب و سنت حلال و حرام ومسائل مورد نیاز جامعه را تشریح می کرد. در این باره نوشته هایی از او به یادگار مانده است.۱۰۹
سیّد جمال الدینبا توجه به رسالت عظیمی که برای حوزویان قائل بودشیوه آموزش موجود در حوزه ها را بسنده برای رسالت بزرگ آنان نمی دید و لازم می دید که حوزویان قائل بودشیوه آموزش موجود در حوزه ها را بسنده برای رسالت بزرگ آنان نمی دید و لازم می دید که حوزویانبیش از پیش تلاش کنند و به ابزارهای آموزشی و تبلیغی مجهز گردند. در این بخش نگاهی داریم به برخی از دیدگاههای سیددرباره کاستیهای آموزشی حوزه.
ادبیات صرف و نحو و معانی و بیان پایه اول آموزش حوزه است. طالبان علم برای استفاده از کتاب و سنت می بایست آنها بیاموزند. متاسفانه طالبان علم با صرِف سالها وقت در تحصیل ادبیات و خواندن کتابهای عریض و طویل با عباراتی مغلق و پیچیده بدرسیت نمی توانستند از آن در راه کشف زیباییهای کتاب و سنت سود جویند.علاوه تطو زبان در آموزش ادبیات عرب در نظر گرفته نمی شد و اکثریت طلاب نمی توانستند با زبان روز سخن بگویند و با آن بنویسند و یافته های خود را با زبانی فصیح و بلیغ عرضه کنند. تقدیرات بسیار یز علمای بزرگ بر اثر عدم ممارست در نوشتن مت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 