پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

هرچندگاه شاهد فروافتادن برگی از درخت تنومند حوزه هستیم. هر برگی سندی و هر سندی حکایتگر دوران پرافتخار حوزه احیای سنده احیای ارزشهاست..

در گذشته افزون بر همه ستمهایی که بر حوزویان رفت نگذاردند چهره های علمی حوزه که سابقه دیرین دانش و ارتباط تنگاتنگ آن را با دین در این سرزمین روشن می کردند جلوه کنند. هریک را به بهانه ای به انزوا کشاندند.

اکنون که خورشید انقلاب اسلامی خوش می درخشد باید شخصیتهای علمی حوزه را به درستی شناساند و پاس منزلت آنان را داشت و نگذاشت غبار گذشت زمان بر این چهره ها بنشیند و دانش دوستان م دست تکدی به سوی دیگران دراز کنند.

آیه اللّه ابطحی از شخصیتهای علمی بود که قدرش ناشناخته ماند. او افزون بر فقه اصول تفسیر و… آشنایی عمیق با علومی چون: طب قدیم ریاضیات هیئت و… داشت. در طب نوآوریهای شگفتی داشت. بسیاری از بیماران لاعلاج را درمان کرده بود. درمانهای دقیق و عالمانه او تعجب بسیاری از متخصصان این رشته رابرانگیخته بود.

آری تلاش علمی و زندگی زاهدانه و پارسایانه او امروزه می تواند الگوی مناسبی باشد برای تحول در حوزه.

علم و عمل خلوص وپاکی نیّت عشق به ائمه اطهار(ع) پرهیزاز نام و نان روش او در تعلیم و تربیت بویژه تعلیم وتربیت فرزندان که به گفته خود همه عناوین ظاهری را فدای آن کرده و شکر خدای امروزه در زیّ روحانیت و خدمتگزار اسلام عزیزند و دهها ویژگی دیگر آن بزرگ به شایستگی می تواند راهگشای طالبان علم باشد.

آنچه در پیش روی دارید گفتگویی است با آن بزرگوار. امّا دریغ که در زمان حیات آن مرحوم توفیق رفیقمان نشد که این تحفه ارزنده را تقدیم دوستداران دانش کنیم.

اینک به یاد وی در اولین سالگرد رحلت آن بزرگوار این گفتگو را که به همّت و همکاری صمیمانه فرزندزاده ایشان حجه الاسلام سید محمّد ابطحی تقدیم عزیزان خواننده می کنیم. به امید آن که زندگی سراپا خلوص و تلاش علمی این سلاله پاک زهرا(س) چراغی باشد فراراه ما و دیگر حوزویان.

حوزه: با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید لطفاً شمه ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان بفرمایید.

* بنده حدود سال ۱۳۲۳ قمری در خانواده ای مذهبی در محلّه احمدآباد اصفهان متولد شدم.

در دوران کودکی در مکتب خانه تحصیلات خود را شروع کردم. در دوران نوجوانی علی رغم مشکلات زندگی و مخالفتهای برخی از نزدیکان در حوزه علمیه اصفهان مشغول به تحصیل علوم دینی شدم. در این حوزه از محضر اساتید بزرگوار بسیاری بهره گرفتم. علومی که فراگرفتم عبارتند از: ادبیات فقه اصول رجال تفسیر هیأت و نجوم طب قدیم ریاضیات فلسفه و کلام.

پس از ازدواج با صبیّه مرحوم آیه اللّه حاج سیدمحمدتقی موسوی صاحب (مکیال المکارم) علاوه بر استفاده علمی از محضر ایشان از تربیت و مراقبت معنوی آن بزرگوار برخوردار شدم.

در دوران تحصیل تدریس هم می کردم. نکته ای که در همین جا خوب است بگویم این که: در تعلیم و تربیت فرزندانم بسیار کوشیدم. با توجه به جوّ خفقان آن روزگار و حکومت رضاخان و انزوای شدید روحانیت سعی کردم فرزندانم به سلک روحانیت در آیند و خدمتگزار اسلام باشند. این مهم تا حدودی مرا از بروز و ظهور علمی حوزوی بازداشت. ولی به لطف الهی موفق شدم و اکنون فرزندانم همه اهل فضل و از خدمتگزاران اسلام هستند.

حوزه: از ویژگیهای علمی اخلاقی اساتید خود و یا خاطره آموزنده ای اگر از آنان به یاد دارید بیان کنید.

* بنده مغنی را خدمت مرحوم حاج شیخ علی یزدی فراگرفتم. ایشان خیلی پشتکار داشت. مسلط بر درس بود. از صبح تا ظهر بدون استراحت چندین درس تدریس می کرد آن هم بدون استفاده از کتاب! مقداری از باب اول مغنی و همچنین حاشیه را نزد آقا سیدمحمدباقر سده ای خواندم. ایشان با این که مجتهد مسلم بود ولی سطح تدریس می کرد.

مطول را نزد استاد جلال الدین همایی فراگرفتم. ایشان بر مطول مسلط بود. بارها می شد اگر به شعر شاعری بر می خورد تمام قصیده را از حفظ می خواند. شخص فوق العاده ای بود. آن زمان هنوز در زیّ روحانیت بود.

مقداری از مطول را نزد حاج سیدآقاجان خواندم. ایشان استاد (بیان) بود و بسیاری از بزرگان نزد ایشان تلمذ کرده بودند. قوانین را خدمت صاحب مکیال خواندم. ایشان تفسیرقرآن هم می گفتند و بنده شرکت می کردم. تفسیر اجتهادی بود و مطالب بسیار مفیدی می فرمود که در تفاسیردیده نمی شد.۱

شرح لمعه را نزد مرحوم میرزا احمدشهیدی خواندم. ایشان مجتهد بود و در تدریس شرح لمعه نظیر نداشت. درس را به سبک اجتهادی می گفت. گاه افزون بر آنچه در متن کتاب آمده بود شقوق متعددی را بیان می کرد. وی تا آخر عمر تدریس شرح لمعه را رها نکرد.

مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج سیّدمصطفی موحد در لحظات آخر عمر ایشان به دیدنش رفته بوده استاد چشم باز می کند می گوید: (رفتند)

ایشان می پرسد چه کسانی؟

پاسخ می دهد: (شهیدین (شهیداول و ثانی) آمده بودند به دیدنم)

به نظر من این از آثار آن زحماتی است که ایشان در تدریس شرح لمعه می کشید.

مرد بسیار پاک و مقدسی بود. نوع مؤمنین و مقدسینپشت سر ایشان نماز می گزاردند. همیشه مسجد ایشان پر از جمعیت نمازگزار بود. خود من مقید بودم ظهرها به نماز ایشان حاضر شوم.

علاوه بر لمعه مکاسب محرمه را برای م خصوصی تدریس می کرد. مقداری هم رجال خدمت ایشان خواندیم. رسائل و قسمتی از بیع مکاسب را پیش مرحوم حاج شیخ محمدحسن نجف آبادی تلمذ کردم.

بخش عمده بیع مکاسب را خدمت آقاسیدمهدی درچه ای خواندم که تقریباً به صورت درس خارج تدریس می کرد. سطح کفایه را نزد حاج سید محمد نجف آبادی تلمذ کردم.

حوزه: در درس خارج اساتید شما چه کسانی بودند.

* در فقه و اصول از محضر اساتید بزرگوار حاج سیدمحمد نجف آبادی صاحب حاشیه بر کفایه و تقریرات آخوند حاج سیدعلی نجف آبادی و حاج آقا رضا مسجد شاهی بهره گرفتم. بله نزد همه آنان فقه و اصول خوانده ام مرحوم آقاسیدمحمدنجف آبادی خیلی منقح و منظم درس می گفت. جمع کثیری در درس ایشان حاضر می شدند.

حوزه: درس کدام یک از این بزرگان را بهتر یافتید؟

* آقا سیّد علی نابغه بود. یک وقتی موضوع بحث مسأله رضاع بود ایشان یک ماه درباره یک سطر صحبت کرده و مطلب ارائه داد.

روزی به ایشان گفتم: آقا! شما علاّمه اید. بحث را طوری مطرح می کنید که جای هیچ گونه سؤال و پرسش نمی ماند. خوب است این مطالب را بنویسید.

فرمود: (همان مطالبی که دیگران نوشته اند ما بفهمیم کفایت می کند و نیازی به نوشته های ما نیست.)

متأسفانه مطالب و نکات علمی و دقیقی را که ایشان می فرمود کسی نبود که ثبت و ضبط کند.

حوزه: بفرمایید چه مدتی در درس ایشان شرکت کردید و آیا غیر از فقه و اصول علوم دیگری نیز از محضر ایشان فراگرفتید.

حدود یازده سال در درس ایشان شرکت کردم. غیر از فقه و اصول در تفسیر و رجال نیز از محضرشان بهره بردم. رجال را به صورت (فوائد) در لا به لای درس بیان می کردند. ولی تفسیر را همه ساله در ایّام ماه رمضان در مدرسه صدر می فرمودند که ما هم شرکت می کردیم.

نکته مهم در درسهای ایشان این بود که: اجتهادی درس می گفت. معتقد بود: مجتهد باید در تمامی زمینه ها: فقه اصول منطق رجال و … صاحب نظر باشد نه ناقل سخن دیگران این که اجتهاد نیست. از این روی اجتهاد خیلی از افراد را قبول نداشت.

حوزه: اگر از آن بزرگوار خاطره ای دارید بیان کنید.

* ایشان نسبت به بنده خیلی محبت می کرد. یک وقتی مرحوم آقاضیاءعراقی چند نسخه از کتابی که در اصول نوشته بود برای وی فرستاده بود. ایشان یک نسخه از آن کتاب را به من داد. به آقای دیگری که از شاگردان ایشان بود و خیلی هم در پای درس بگو مگو می کرد گفت: (اگر کتاب اصولی آقاضیاء را خواستی مطالعه کنی ازفلانی بگیر و مطالعه کن!) آن آق این برخورد را حمل بر بی توجهی نسبت به خود کرد وخیلی ناراحت شده بود. آقا سیدعلی هم گفته بود: (اصلاً من همین یک شاگرد رادارم!)

البته لطف و تواضع ایشان بود. من در درس به عکس آن آق که همه اش دنبال اشکال بود در پی خوب فراگرفتن بودم. این بود که استاد ازمن خیلی خوشش می آمد.

مردشجاع و صریحی بود. یک وقتی سیّدسرابی از مشهد به اصفهان آمده بود و در سرای گلشن منبر می رفت.

حرفهایی زده بود مخالف حکومت. از این روی وی را دستگیر کرده بودند. آقاسیدعلی اقدام کرد. دستگاه ناگزیر سیدسرابی را آزاد کرد. بعد از این واقعه آقاسیّدسرابی به مدرسه صدر آمد و در جمع گفت: (ان عدتم عدنا)

به تقلید از سیّدسرابی سیدی ازاهل منبر که سواد و سطح علمی بالایی نداشت خواسته بود در مجلسی که آقاسیدعلی نیز حضور داشته بود حرفهای مخالف حکومت بزند که آقاسیّدعلی حرکت می کند و به پای منبری می رود و سیلی محکمی به صورت منبری می زند!

مقصود آقاسیّدعلی این بود که هر سخنی را گوینده ای لازم است. باید حرمت موقعیتها را داشت. متأسفانه برخی از علماء با ایشان برخورد خوبی نداشتند. با این که آقاسیّدعلی از نظر علمی در مرتبه مرجعیّت بود ولی عده ای نمی خواستند آن بزرگوار به این مقام برسد. به یاد دارم که سالی برای ایشان هلال ماه رمضان ثابت شده بود و حکم به اوّل ماه کرد. عدهّ ای از آقایان علماء مخالفت کردند و حتی روی منابر به آن مرحوم ناسزا گفتند!

عاقبت همین بی اعتناییها و ناسزاگوییه سبب مرگ ایشان شد. درجلسه فاتحه یکی از علمای نجف که در مسجدشاه (امام فعلی) اصفهان منعقد بود و مرحوم آقاسیّدعلی هم حضور داشت گردانندگان مجلس از کسانی نام بردند که از حیث رتبه و مقام علمی از آقاسیّدعلی پایین تر بودند و اسمی از ایشان نبردند. این حرکت توهین بسیار بزرگی بود به آقاسیّدعلی. آقاسیّدعلی در جلسه بسیار ناراحت می شود به طوری که بنده وقتی که ایشان را دیدم (چون از طب مطالبی می دانم) احساس کردم که خطر سکته هست. از این روی به ایشان پیشنهاد کردم رگ بزند. ولی فرصت نشد و آن بزرگوار پس از چند روزی به رحمت خدا پیوست!

بعد از فوت آن بزرگوار دردرس شرکت نکردم. تا این که حوزه اصفهان از هم پاشید و چندنفری از علماء را دعوت کردند تا درس شروع کنند و دوباره حوزه رونقی بگیرد. ازجمله دعوت شدگان مرحوم حاج شیخ محمدرضا کلباسی بودکه ما هم برای تشویق دیگران مدتی به درس ایشان می رفتیم خدا رحمت کند ایشان را. زحمت زیادی برای احیای حوزه اصفهان کشید. آخر هفته به دهات اصفهان می رفت و مردم را تشویق می کرد که بچه های پراستعداشان را بفرستند به حوزه. خود ایشان از صبح تا ظهر از سطح خارج تدریس می کرد. این بدین خاطر بود که حجت بر همگان تمام باشد و کسی بهانه نگیرد که استاد نیست.

در همین زمان مرحوم کلباسی از من خواستند رساله ای در مضرّات خمر بنویسم. من هم پذیرفتم و ضررهایی را که خمر بر اعضای مختلف بدن:کبد قلب و … وارد می کند برشمردم و مفصل شرح دادم و به ایشان تقدیم کردم. بعد معلوم نشد که این رساله چه سرنوشتی پیدا کرد. نسخه ای هم برای خودم نگرفتم.

حوزه: دوران تحصیل حضرت عالی مصادف بوده با روزهای سیاه حکومت رضاخان لطفاً از آن ایّام تلخ و مشقتهایی که روحانیون متحمل می شدند و آزار و اذیتهایی که می دیدند صحبت کنید.

* از آن ایّام خاطرات تلخی دارم. خاطرات از یاد نرفتنی. از جمله خاطرات تلخ و از یاد نرفتنی آزار و اذیتهایی است که حکومت رضاخان بر اهل علم روا می داشت. اداره معارف اعلام کرده بود: هرکس می خواهد از لباس روحانیت استفاده کند و به این لباس ملبس شود حتماً باید در امتحاناتی که از سوی آن اداره گذاشته شده بود شرکت کند. در صورت قبولی حق استفاده از لباس را دارد.

م علاوه بر اجازه هایی که از علمای وقت داشتیم در این امتحانات نیز شرکت کردیم. بنده خدمت مرحوم حاج سیّدمهدی درچه ای و مرحوم ثقه الاسلام شیخ علی کرمانی که جزء ممتحنین بودند از مقدمات تا مکاسب امتحان دادم.

در اواخر دوره رضاخان مقرر شده بود: تنها کسانی مجاز به پوشیدن لباس روحانیت هستند که مدرس باشند و یا درامتحان مدرسی نمره قبولی بیاورند. در این امتحان هم ما شرکت کردیم. بیست و دو نفر بودیم که امتحان دادیم. تنها من و یک نفر دیگر قبول شدیم. به ما اجازه مدرسی دادند. آن اجازه راهنوز دارم. بعد هم که امتحانات را برداشتند اذیت و آزارها ادامه داشت. جلوی علماء را می گرفتند و اذیت می کردند.

حوزه: حضرت عالی غیر از فقه و اصول چه دانشهایی رافراگرفته اید و نزد چه کسانی.

* بنده غیر از فقه و اصول هیئت فلسفه طب قدیم و … را نزد اساتید بزرگوار حوزه علمیه اصفهان فراگرفتم.

هیئت را نزد حاج شیخ محمدباقر قزوینی که استاد ریاضی و هیئت بود درحوزه علمیه اصفهان فراگرفتم شرح منظومه را درمحضر حاج شیخ محمدحکیم خراسانی عموی آقای بهلول خواندم.حاج شیخ محمدحکیم متأهل نبود و در مدرسه صدر ساکن بود. حکیمی متأله و فیلسوفی ماهر بود. از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیرخان است. حالات عرفانی خاصی داشت.

کلام و اسفار را نزد حاج شیخ محمود مفید خواندم. علاوه ایشان خارج فلسفه ای هم می گفت که در آن هم شرکت می کردم. ایشان در علوم مختلف متبحر بود. سالهای متمادی تدریس حکمت فقه اصول ریاضی و هیئت می کرد.

وی مرد بسیار وارسته ای بود. اهل حال بود. یک بار در سفر حج با ایشان همسفر بودم. حالات خوشی داشت. طب قدیم را از محضر حاج میرزا ابوالقاسم حکیم فراگرفتم. حدود بیست سال داشتم که شروع به فراگیری طب قدیم کردم. تا وقتی که میرزا ابوالقاسم در قید حیات بود از محضرش بهره بردم.

حوزه: حضرت عالی چه انگیزه ای در تحصیل طب داشتید.

* در گذشته روحانیون در همه رشته ه ازجمله طب تحصیل می کردند. سرآمد علوم مختلف بودند. نفس دانستن علم طب مورد توجه بود. نجات نفوس محترمه انگیزه کسانی بود که به دانش طب روی می آوردند.هدف من از فراگیری علم طب طبابت نبود. گرچه اگر می خواستم می توانستم. زیرا اگر کسی می خواست طبابت کند یا باید در طب قدیم مدرک می داشت یا در طب جدید.

استادم میرزا ابوالقاسم حکیم از ممتحنین طب قدیم بود. با توجه به سابقه تحصیل بنده پیش ایشان به آسانی می توانستم جواز طبابت بگیرم. حتی زمانی بنا شد از تمامی شاگردان استاد میرزا ابوالقاسم حکیم امتحان بگیرند. من و مرحوم طبیب زاده به واسطه شبهه شرعی که در مدرک منتسب به رضاخان داشتیم از شرکت در امتحان خودداری کردیم. علاوه هدف من از فراگیری طب بهره گیری از آن در علم اخلاق بود. اگر کسی بخواهد در اخلاقیات به جایی برسد باید به مسائل طب آشنا باشد.

مثلاً قوای نفسانی مانند: غضب شهوت شجاعت و … هر کدام در صورتی که تحت کنترل درآیند نقش بس مهمی در ترقی و تعالی اخلاقیات انسان دارند. کنترل این قو با دانستن مسائل طب بسیار در ارتباط است. این که علمای م در گذشته نوع طب فرا می گرفته اند بیشتر به این خاطر بوده است.

فقه نیز با طب ارتباط دارد. تعیین مقدار دیه جروح بدون تشخیص مقدار جراحت و زخم وارده ممکن نیست.

حوزه: متون درسی شما در طب قدیم چه بود.

* معمولاً اگر کسی بخواهد طب یونان را بخواند اولین کتاب شرح نفیسی و آن گاه شرح اسباب است.

من اینها را با قسمتهای مشکل کتاب قانون بوعلی خدمت میرزا ابوالقاسم خواندم و باقی کتاب بوعلی را مطالعه کردم.

مرحوم میرزا ابوالقاسم درکارخود بسیار خبره بود. وی از شاگردان حاج میرزاباقر حکیم باشی صاحب کتاب (تحفه حکیم مؤمن) بود. طبیبی متطبب بود. یعنی اهل طبابت بود.

حوزه: ازدرس طب مرحوم میرزا ابوالقاسم حکیم درحوزه علمیه اصفهان استقبال می شد.

* بله. بسیار خوب استقبال می شد. تعداد زیادی شرکت می کردند. هرکسی در اصفهان طب قدیم می دانست شاگرد ایشان بود. البته دوره ای که م طب می خواندیم می شود گفت اواخر دوره درس طب قدیم بود. زیرا طب جدید رایج شده بود.

حوزه: آیا غیر از کتابهایی که فرمودید کتابهای دیگری هم درطب قدیم یا جدید مطالعه کرده اید.

* من در طب مطالعه زیاد داشته ام. گمان نمی کنم شبانه روزی بر من گذشته باشد و در کنار سایرمطالعاتم مطالعه ای در طب نکرده باشم. از این روی کتابهای مخزن الادویه قرابا دین کبیر تحفه حکیم مؤمن طب خوارزمشاهی حاوی کبیر محمدبن زکریا رازی که چند جلد است و … در طب قدیم مطالعه کرده ام و کتابهای: دوره علیخان پزشکنامه شلمیر فرانسوی در طب جدید. چون فرمولها به زبان فرانسه بود مقداری هم به این زبان آشنایی پیداکردم. برای تهیه آن کتب زحمات زیادی را متحمل شدم. بعضی از آن کتابها را با مبالغ سنگینی می خریدم با این که از نظر معیشتی مشکلات زیادی داشتم.

حوزه: آیاحضرت عالی طب قدیمتدریس کرده اید.

* بله. قانونچه شرح نفیسی و شرح اسباب کراراً تدریس کرده ام.

حوزه: قانون بوعلی را چطور.

* کسی نبود که از عهده کتاب قانون برآید.

حوزه: چرا تدریس طب را ادامه ندادید.

* زیرا با رواج طب جدید کسی به طب قدیم بهای لازم را نمی داد. افرادی می آمدند و مدتی وقت صرف می کردند و زحمت می کشیدند و مطالبی را می آموختند ولی بی نتیجه بود. زیرا در جامعه رسمیت نداشتند. یک وقتی آقایان علماء: مرحوم خراسانی کرمانی حاج آقارحیم ارباب و … پیشنهاد کردند:

(تدریس طب را ادامه بده و ما برای شرکت کنندگان در درس شم شهریه قرار می دهیم.)

گفتم: نیاز به شهریه نیست. شما اگر می توانید به این طب هم رسمیت بدهید که وقتی کسی دوره آن را به پایان رساند; بتواند مدرکی بگیرد و از آن استفاده کند.)

امروز در دنی با چهار نوع طب معالجه می کنند طب سوزنی و …

ولی دنیا نمی خواهد ما در این گونه امور رشدی پیدا بکنیم. شنیده شد: آقایی در تهران دارویی برای معالجه سرطان به دست آورده است. حتی امتحان هم کرده بودند و بخشی از بیمارستانی را در اختیارش نهاده بودند ولی پس از مدتی آن شخص ناپدید شد و دیگر خبری از او نشد.

حوزه: آیا تاکنون طبابت هم کرده اید.

* عرض کردم که قصدم بر طبابت نبوده ولی گه گاهی که مراجعه می شد مداوا می کردم.

حوزه: اگر امکان دارد چند نمونه از معالجات خود را بیان کنید.

* یک وقتی مرحوم علامه طباطبایی تشریف آورده بودند اصفهان. هنگام رفتن آقا سیّدمحمدباقر و آقا سیّدمحمدعلی به من گفتند: آقای طباطبایی زبانشان زخم است و معالجات طب جدید مؤثر نبوده.

گفتم: چرا زودتر نگفتید. مقداری دوا آوردم و گفتم به زبانشان بمالند. ایشان هم مالیده بود و خوب شده بود.

ییک روز در مراسم عقد دخترشان که عده ای از اطباء هم شرکت کرده بودند جریان معالجه زبانشان را به آنان می گوید:

(من مدتها از زخمی که درزبان ظاهر شده بود در رنج بودم. به دکترهای گوناگونی در ایران و عراق و لبنان مراجعه کردم. هر کدام چیزی گفتند یکی می گفت: باید تکه برداری کنیم. دیگری می گفت: باید مدتی صحبت نکنید و … ولی فردی از خودمان با مقداری از داروی که تهیه کرده بود زبان مرا معالجه کرد!)

ایشان دو بیماریهای دیگر هم داشت:

۱ـ کابوس

۲ـ لرزش دست.

۳ـ ورم مُقله چشم.

کابوس مریضی است که شخص گرفتار در شب موقع خواب روی سینه خود احساس سنگینی می کند به طوری که حالت خفگی به او دست می دهد و زبانش بند می آید. البته کم کم برطرف می شود. این مریضی درطب جدید ظاهراً اسمی ندارد.

بعد از معالجه زبان مرحوم علامه به این فکر می افتد که خوب بود که بیماری رعشه(لرزش دست) خود را هم به فلانی می گفتم. از این روی توسط یکی ازفرزندانم نامه ای فرستاده و شرح حال خود را بیان کرده بود.در جواب عرض کردم که بیماری مربوط به مزاج داخلی است و دارو را باید مطابق آن تهیه کرد. از این روی بایستی نبض شما را بگیرم. در فرصتی که به مناسبت چهلم فوت مرحوم صدر(سال ۷۲ق) پیش آمد به قم رفتم و از ایشان عیادت کردم.لرزش دست ایشان طوری بود که به سختی چیزی می نوشت. برای معالجه به انگلستان هم رفته بود.

ییکی ازمتخصصان آن جا گفته بود: این مریضی قابل درمان نیست ولی می شود بامداو نگذاریم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.