پاورپوینت کامل نگاهی به تلاشهای احیاگرانه شهید صدر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به تلاشهای احیاگرانه شهید صدر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به تلاشهای احیاگرانه شهید صدر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به تلاشهای احیاگرانه شهید صدر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

بسیارند عالمان دین مداری که همواره نگران خلوص و کارآمدیِ دین بوده اند. سیمای این فرزانگانِ دغدغه دار و تلاش دردمندانه ایشان برای احیا و اصلاحِ باوره قالبه ارزشها و نمودهای دینی در تاریخ دانش و دینداریِ اسلامی ترسیم شده است.

در حقیقت اینان فرآیند نظر و عمل دینی دینداران را در آمیخته به پاره ای نادرستیها و آسیبها و یا همراه با برخی غفلتها و کاستیها می دیده اند و این امر برای آنان نگران کننده بوده است و ایشان را وا می داشته که دست به نقد و اصلاح و یا احیای فراموش شده های دین بزنند.

نقّادیِ اصلاحی و احیاگرانه در چشم انداز نظر و عملِ دینداران از سوی عالمان بی گمان در موضع دین و بر مدار دین خواهی بوده است. با وجودِ این نقدِ درون دینی و احیای اصالتها گونه های گونه گون داشته است: بعضی (ظاهر مشرب) بوده اند که این ویژگی پیروان آنان را بر می انگیخته تا با هرگونه نگاه و نگرش خردورزانه و تأویل گرانه به کتاب و سنّت به رویارویی برخیزند و چنین نگاهی را به دین در واقع همان بدعتی بپندارند که ویرانگر سنّت و دیانت است.

در میان شیعیان مقاومت محدثان در برابر گرایش اجتهادی و عقلی در قرنهای چهارم و پنجم و نهضت اخباری گری در قرن یازدهم بر پایه پرهیز از اجتهاد و خردورزی در دین شکل یافته است.

پیدایی و پرورش این گمان که: دخالت دادنِ تلاشهای عقلی در فهم دین سبب تغییر و تبدیل ظواهر و سننِ آن می شود و به تدریج سیطره بدعتهای ذهنی را پدید آورده و دیانت را از میان می برد این دین پیشگان را بر آن داشته است تا برای حفظ قالبها و نمایه های آغازینِ مکتب نهضتی ظاهرگرانه به وجود آورند.

در این حرکتهای دفاعی که از سوی عالمان پیشین از همه مذهبهای اسلامی صورت گرفته است همان گونه که اجتهاد و تعقّلِ دینی در آنها رنگ می باخته هدفهای اجتماعی دین نیز رنگی نداشته است. سخن از احیای جامعه دینی و تجدید عزّت و شکوه اسلام و مسلمانان نبوده است تنها از زلال ساختن ظواهر دین و فروگذاشتنِ تفسیرها و اجتهادهای عقلی سخن می گفته اند و در نهایت رستگاری اخلاقی و معنوی مسلمانان را در نظر داشته اند. امّا نهضتهای احیاگرانه عصر جدید رویکردی دیگر داشته اند عقل گرایی و جامعه نگری دو شاخصه اصلی آنهاست.

احیاگران مسلمانِ عصر جدید از سید جمال الدین اسدآبادی تا امروز همه اجتهادگرا و خردگرا بوده اند البته با مراتب گوناگون این شیوه که نزد ظاهرگرایان ناپسند و بدعت شمرده می شد احیاگران جدید آن را پسندیده و بلکه ضروری و ناگزیر می دانستند. اینان اعتقاد داشتند بدون این رویکرد نمایاندنِ کارآمدیها و جلوه ها و جذّابیتهای فطریِ دین که از راه برابر سازی حقایق دین با نیازها و شرایط زمان صورت می گیرد جز با به کارگرفتن ابزار عقل و اندیشه و استفاده از تجربه های عقلی میسّر نمی شود.

شاخص دیگر احیاگریِ عصرجدید این است که برخلاف گذشته وجهه نظر اجتماعی دارد. تمامی احیاگران این عصر جامعه نگر بوده اند نابسامانیها و عقب ماندگیهای اجتماعی بسان نادرستیها و کژیهای فکری در ذهن و باور مسلمانان ایشان را می آزرده است. تلاش می کردند امور اجتماعی را سامان بخشند جامعه را از تاریکی جهل و ظلم و آتش استعمار و استبداد برهانند و زمینه صلاح و ترقی و پیشرفت را فراهم سازند و از این رهگذر کیان اجتماعی مسلمانان و عزّت دینی آنان را احیا کنند.

استاد شهید سید محمد باقر صدر از متفکران بزرگ اسلامی نمونه برجسته این احیاگران است. وی هم اجتهادگرا و خردگراست و هم اصلاح طلب و جامعه نگر.

خردورزیهای دین شناسانه و استخراج نظامهای فکریِ مورد نیاز از نصوص دینی خردگرایی و سوز و خروش و چاره جویی برای به اصلاح آوردن جامعه و سلامتِ حاکمیت آن اصلاح طلبی و جامعه نگری ایشان را می نمایاند. در ادامه نوشتار این دو سیر دگردیسی را در حرکت احیاگرانه ایشان خواهیم نگریست.

اسلام و حیات انسانی

انسان را در آفرینش می نگریم و در این نگاه گستره و ژرفای وجودش را شاهدیم ابدیّتش ر روح بزرگ و صعود بی نهایتش ر مسؤولیّت و تعهّدِ خلافتش را. و در شگفت از عظمتِ سرمایه و بسیاری استعدادهای نهفته اش و سر در گریبان این اندیشه که: این بسیار چگونه و چه سان می شکفند؟ و مهم تر آن که: به چه منظوری؟ راستی چه بیهوده اگر این همه برای تن پرستیدن و به خاک رفتن باشند!

این است که همه کسان به فطرت خویش به پاسخ می رسند و با همه وجود و در همه کُنش رستن از آب و گل و ایده آل برتر را می جویند و در جست وجوی نجات دهنده و راه نجاتند. بدین سان انسان به ضرورت انتخابِ راه وحی و مذهب می رسد; یعنی نیاز خویش به دین برای رویش و شکفتن و رسیدن به حیات:

(یا ایُّها الّذینَ امَنُوا اسْتَجیبُوا لله ولِلرّسول إذا دَعاکم لما یُحییکُم۱.)

ای کسانی که ایمان آوردید! دعوت خدا و رسول را اجابت کنید آن گاه که شما را به آنچه زنده تان می کند فرا می خوانند.

دعوتهای دینی دعوت به حیات و حرکت و روشنایی است و گریز و رهایی از مرده سانی و تاریکی:

(اَوَ مَن کان مَیْتاً فَأحْییناه وجعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثلهُ فی الظّلمات…۲)

آیا کسی که مرده بود و زنده اش کردیم و برای او نوری قرار دادیم که با آن در میان آدمیان راه برود مثل کسی است که در تاریکیهاست….

دیانت اسلام کامل ترین شریعت برای هدایت و شکفتن و به رشد رسیدن و به حیات پاک و انسانی دست یافتن و به آن جاودانه شدن است:

(مَن عمل صالحاً مِن ذکرٍ أو أُنثی وهو مؤمنٌ فلَنُحیینَّه حیاهً طیّبه۳.)

هرکس که مؤمن باشد و کار شایسته کند او را با حیات پاکیزه زنده گردانیم.

حیات آفرین بودنِ تعالیم اسلام برای انسانِ پیرو یک اصل روشن قرآنی است و اثری ناگسسته و پایدار. به حکمِ جاودانه بودنش برای هرعصری و نسلی نوید حیات دارد. به انسانها گونه ای تفکر و زیستن و نظامی از ارزشها و ملاکهای رفتاری نشان می دهد که به زندگی امنیّت و سلامت بخشد و نشاط و رشد و باروری و برخورداری از حیات انسانی را تضمین کند و راه جاودانگی و چیرگی بر مظاهر مرگ را رهبرشان گردد.

ایمان و اعتقاد به این دریافت از دیانت اسلام اندیشه احیا را در ذهن می آفریند و آن گاه آتش و سوز احیاگری در خرمن وجود می افتد که این دیانت را در عینیّت آن; یعنی در اسلام مسلمانان و در اسلام رایج در بسیاری نمودها و باوره با دریافت و اعتقاد خویش ناسازگار می بیند. در خارج اسلامی را مشاهده می کند که اثر حیات آفرینی از آن ستانده شده کژتابیها و پیرایه ها چهره آن را تغییر داده ارزش و اعتبارش در حلّ مسائل و تعیین خط و مشی زندگی از دست رفته است و راهگشایی و راهنمایی برای رشد فرد و جامعه ندارد.

او شاهدِ اسلامی است که با گذر از تاریخِ انسانها و قرار گرفتن در ظرف سنّتها و تمدنها و ستیز و کینهای گروهی و در کشاکش منافع و مصالح افراد و غرض ورزیها و سودجوییها و تعصبهای دینی و فرقه ای تعالیم حیات بخش آن در پرده های ضخیمی از بدعته تحریفه خرافه ها و غفلتها پوشانده شده و با گذر از هاضمه فهم انسانها استحاله گردیده است و همچنان همین سرنوشت بر آن حاکم است.

این عینیّت به نگاه او سخت بیگانه می نماید; اما معتقد است که این میراث هنوز قدرت زیستن و روشن کردن و حیات آفریدن و رشددادن و عزّت و سربلندی آوردن را دارد. بر این باور است که فقر وجهل و ذلّت و خودباختگی و دین گریزیِ کسان ناشی از نداری و نابرخورداری نیست که از سر بی اطلاعی آنان از ثروت و گوهری است که در اختیار دارند و نمی دانند و نمی شناسند. پویاترین مکتب و شگرف ترین دیانت و درونمایه صحیح ترین روشنِ زندگی را در اختیار دارند ولی سر به گدایی به دیار بیگانه و دست استمداد به پیشگاه مکتبها و ایسمها برده اند.

البته او آن سوی این عینیّتها را نیز می بیند که به مفسّران و متولّیان دین مربوط می شود. اینان می بایست سازوار با زمان و نیاز عصر خویش در اندوخته ها و میراث دینی به استخراج و تصفیه دست می یازیدند و سیر نوسازی و آماده کردنِ فرهنگِ دینی را برای محیط تازه در جاری زمان و زندگی پاس می داشتند ولی چنین نشد. او آستین را بالا می زند تا این کار به زمین مانده را انجام دهد. عناصر اصیل و زنده اما خفته و خاموش را بازیابی می کند و نوسازی را به تناسب و نیاز در شکل و محتوا انجام می دهد.

در این احی احیا و نوفهمی به معنای تغییر و یا حذف عناصری از دین و یا افزودنیهای ناروا به دین نیست تأویلِ بی ضابطه حقایق دین بر پایه داده های درست و نادرستِ پاره ای مکتبها و فلسفه ها و تفسیر دنیامدارانه از دین نیست اقتباس از محصولِ فکریِ دیگران و منعکس کردن آنها به زبانِ بومیِ جامعه نیست بلکه نوسازی و نوآوری در اندیشه اسلامی به شیوه بیرون آوردن از منابع دین و پالایش است. دریافت منظومه فکری و بینشی و ارزشی و عملیِ دین درظرف زمان و فرهنگ و دانش و ارائه آن به زبان و قالبهای پذیرفته عصر است. تلاشی است دین مدارانه برای ترکیب کردنِ اجزای تجزیه شده و یا متلاشی شده دین و زنگار گرفتن از اجزای زنگار گرفته آن تا روح حیات به آن اجزا باز گردد.

در حقیقت نوسازی در توضیح و تفسیر و روشن گری است که احیاگر از حقایق دین به دست می دهد. در عناصر و سرمایه نخستین هیچ گونه دگرگونی و افزایشی ایجاد نمی کند. عناصر دین را از حصار سنّتها و اسارتها و جزمیّتهای تحمیلی آزاد می سازد تا توان و نمودِ برابرپذیری دین با شرایط جدید حفظ شود و تأثیر سودمندِ آن در زندگی متدینان آشکارگردد.

احیا و اجتهاد

بی گمان اسلام استعداد برابر شدن با شرایط زمان را داراست و از دید شهید صدر این استعداد در متن دین نهفته است:

(بدیهی است که عوامل تحریک و دینامیسم در متن دین به ودیعت نهاده شده است و دین خود قادر است که با امتداد زمان پیش برود و تحول و تحرک خود را برای همیشه حفظ کند.

روی این بیان پیروی از نصوص دینی پیروی از احکامی است که عوامل تحوّل و تجدّد را در بردارد و دینامیسم و تحرّکش را خود تضمین می کند۴.)

دگردیسی پذیری و نوشوندگی و توانایی برابری با واقعیتهای نو و دگرگون شونده انسان از برجسته ترین ویژگیهای این شریعت است.

نو شدن و همخوانی با زمان و شرایط لازمه هر موجود زنده است و اسلام به عنوان دینی همیشه زنده در حقیقتِ خود نمی تواند از این ویژگی بی بهره باشد. اگر هر عاملی این استعداد را از آن بازستاند و در پیداییِ اندیشه دینی بی نقش ماند بی گمان در صورت رویاروی شدن با دگرگونیهای تازه توان حفظ خود را از دست می دهد و کم کم از صحنه حیات و زندگی حذف می شود. این که می بینیم با گذشت زمانها و رویارویی با دگرسانیهای انسانی و اجتماعی توانسته است رهبری و نفوذ خود را در اندیشه و عمل مردمان حفظ کند بدین سبب است که در تاریخِ خود شاهدِ احیاگرانی بوده است.

اینان در تولّدِ پی درپی خود از اجتهاد برای نوسازی و پیوند دادنِ اسلام با نیازهای زمان به خوبی بهره بردند و تعالیم وحی را در جاری زمان وارد ساختند شهید صدر تولّدی مبارک و مرحله ای برجسته از همین استمرار است. در اندیشه او اجتهاد به اوج می رسد و کارآمدیِ خود را باز می یابد. در پرتو اجتهاد استعداد درونیِ دین به کمال می شکفد و خطّ إحیا پاس داشته می شود.

گستره اجتهاد در احیا

ایشان اجتهاد را تنها در مسائل فقهی نمی خواهد. معتقد است اجتهاد و تلاش قانونمندِ فهمِ دین برای نوفهمی و بازفهمیِ نظام عقیدتیِ اسلام نیز باید به کار گرفته شود. این را به خوبی می دانست که تحوّل و رفرم در جهان اسلام همان گونه که به بازسازی در فقه و اجتهادهای فقهی بستگی دارد به نوسازی و اجتهاد در مبانی فلسفی و کلامیِ اسلام و فهمیدن آنها از نو هم نیاز دارد; زیرا می دید که نظام اعتقادیِ رایج در جامعه چه بسا بیش از نظام فقهی در آمیخته به نادرستیها و کاستیهاست. پس در این زمینه نیز لازم است سره از ناسره بازشناخته شود و باورهای روشن و جذّاب دین از آلایه ها و تیرگیها و دیگرآسیبها پاک گردد.

مهم تر آن که ترکیبی هماهنگ و همه سونگر ندارد به گونه ای که یک وحدت و یک نظام اعتقادیِ منسجم را تشکیل دهد و از یک فلسفه فکریِ سیستم دار حکایت کند. لذا نمی تواند پاسخ گوی خلأهای فکری موجود و قانع کننده برای انسان این عصر باشد.

دیگر آن که ایشان احیا و بازسازی در فقه را در پیوندی کامل با احیا و سلامت بخشیدن به باورهای دینی می دانست و این دو عنصر اندیشه سازِ دینی را دو عنصر کامل کننده که به گونه مستقیم و ژرف با یکدیگر داد وستد دارند می نگریست در نگاه ایشان پیوند متقابل تنها در دایره نظر و اندیشه محدود نیست بلکه در نمود عینی خود به یکدیگر وابسته اند; زیرا بی گمان در پی فرو ریختن باورها و با پدیدآمدنِ رخنه در آنه رفتار و کنشِ فقهی مردمان نیز بی رنگ و یا کم رنگ می شود و به عکس اگر پاسخی از فقه برای شناخت موضع دینیِ آنان در برابر پدیدارهای زندگی ارائه نشود باور دینی آنان نیز رنگ خواهد باخت.

آن عالم شهید این پیوند را به خوبی دریافت و همزمان در هر دو زمینه به تلاش احیاگرانه دست یازید. در این ج ابتد آفتها و آسیبهایی که اصالت و خلوص دین را تهدید می کرد بر می شماریم و موضع گیریهای فکری و عملی ایشان ر برای زدودن آنها; بیان می کنیم.

برخورد با نادرستیها در اندیشه اسلامی

در آن روزگار دیانت اسلام از سه سوی هدف آسیبهای بیرونی و درونی قرار داشت و روز به روز این آسیبها شدّت می یافت و عرصه را بر اسلام اصیل تنگ تر می کرد. آنها عبارتند از:

* تهاجم از بیرون.

* تحجّر از درون.

* التقاط از سوی روشنفکرنمایان.

تهاجم از بیرون: باور اسلامی با دو جبهه به پهنای الحاد شرق تا استعمار فرهنگی غرب رویا روی بود. از یک سو مادیّت فلسفی و اخلاقی به سرعت در جوامع اسلامی نفوذ و گسترش می یافت پیکر اسلام را زخم می زد و از آن شاخ وبن می برید و از سوی دیگر استعمار در سیمای مکتبها و فلسفه های دروغین پیش می تاخت و هویت اسلامی جامعه را از میان می برد.

در این زمان که اسلام باوران سخت در رنج و بیم قرار داشتند و همه تلاش و همّت خود را برای رویارویی با این هجومها به کار می گرفتند شهید صدر به تلاشهایی در عمق دست زد که هم آتش کمونیسم را خاموش سازد هم دین ستیزیهای مزوّرانه استعمار را بی اثر کند. با نگارش دو کتاب ارزشمند: (فلسفتنا) و (اقتصادنا) هر دو جبهه تهاجم را هدف گرفت.

در این دو کتاب در حقیقت خط بطلان بر جهان بینی و افکار مادی و ماتریالیستی شرق و غرب کشید ناتوانی تفکر و آرای آنان را در تبیین خطّ و مشی درست زندگی با دلیلهای استوار نمایاند و نیز چهره ضدبشری و ضدانسانی آنها را آشکار کرد.

از این که عراق در خطر کمونیسم قرار گرفته بود رنج می برد; اما وجود این خطر در دیگر جوامع اسلامی رنج و خروش او را می افزود:

(من الآن احساس رنج و محنتی بزرگ می کنم; زیرا عراق با خطر کمونیسم روبه رو شده است… ولی اگر رنج من برای خدا باشد و این که خداوند در زمین مورد پرستش قرار گیرد و مردم گروه گروه از دین خدا خارج نشوند آن گاه است که به یک درجه و بدون هیچ تفاوتی بین عراق ایران پاکستان و یا هر یک از کشورهای جهان اسلام نسبت به هر خطری که اسلام را تهدید کند می جوشم و می خروشم۵.)

به مکتبها و آرای مهاجم تنها از جهت نقد و ردّ ننگریست بلکه در یک بررسی مقایسه ای تئوریهای اسلام را نیز ارائه کرد تا جوان مسلمان هم در خلأ فکری وایدئولوژیک قرار نگیرد و هم به برتری اندیشه های اسلامی واقف شود. در آغاز کتاب (فلسفتنا) می نویسد:

(وکان لابدّ للاسلام أن یقول کلمته فی معترک هذا الصراع المریر وکان لابدّ أن یکون الکلمه قویّه عمیقه صریحه واضحه کامله شامله للکون و الحیاه والإنسان والمجتمع والدوله والنّظام لیتاح للأمّه أن تعلن کلمه الله فی المعترک…

ولیس هذا الکتاب الاّ جزءاً من تلک الکلمه عولجت فیه مشکله الکون کما یجب أن تعالج فی ضوء الاسلام۶.)

اسلام ناگزیر است که در برابر میدان داری مکتبه سخن خود را بگوید و به حتم باید سخن اسلام ژرف استوار صریح روشن و کامل باشد و موضوعِ انسان و زندگی و اجتماع و حکومت را فرا بگیرد تا در این میدان داری مسلمانان توان یابند سخن خدا را به مردمان برسانند.

این کتاب بخشی از آن سخن است که در آن مسأله جهان بینی اسلامی بررسی می شود.

در این کتاب افزون بر پاسخ گویی به دیدگاههای معرفت شناسانه مارکسیسم تازه ترین جلوه اندیشه ماتریالیستی یعنی پوزیتیویسم به بوته نقد گذاشته می شود. پوزیتیویسم که شاید اوج ماتریالیسم علمی در قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم بود در واقع شورشی بود علیه فلسفه و متافیزیک و علیه گرایش دینی و احکام اخلاقی و مذهبی; چرا که جز به روش شناسی تجربی بها و اصالت نمی داد و تنها معرفتی را حقیقی و یقینی می دانست که با روش های تجربی به دست آید و مدّعی بود گزاره های دینی چون با این روش به دست نمی آیند خالی از معنی و طرح آنها بیهوده است.

این تفکر با تشکیک در معنی داری گزاره های دینی درحقیقت بنیادی ترین و شدیدترین حمله را به اندیشه و معرفت دینی وارد می ساخت. شهید صدر از اندک متفکران اسلامی بود که در اثر فلسفی و منطقی خود به پاسخ گویی به شبهه های معرفت شناسی این نحله پرداخت. نگارشهای آن عالم شهید در مجهز کردن نسل جوان و درگیر برای ایستادگی در برابر هجوم مکتبه نقش مؤثری داشت و توان برخوردِ آنان را به میزان درخوری بالا برد. افزون بر این همان گونه که یاد شد چون این آثار تئوریهای اسلام را نیز در بردارند نقطه عطفی در چگونگی ارائه دیدگاههای اسلام در مسائل مورد نیاز دانسته می شود و باز به همین سبب با آن که امروز شاهد افول آن مکتبها و آن آرا هستیم همچنان درخور توجه است و دارای ارزش علمی و کارآیی عملی.

۲ . تحجر از درون: پدیده تحجر یک آفت درون دینی است که از دیرباز عاملی برای رکودِ اندیشه اسلامی بوده است. این پدیده در دهه های پیشین (پیش از آن که انقلاب اسلامی در ایران صولت این تفکر را بشکند) در دو حوزه ایران و عراق به جدّ ظهور و بروز داشت. باورهای اسلامی را به مردگی و سکون کشانده بود و چهره دین را تیره و دگرگون ساخته بود.

دینی که پیروان خود را چنان به حرکت و خروش واداشت که توانستند دو قدرت بزرگ روزگار را تسلیم اراده و حرکت خویش سازند و در پرتو تعالیم آن تمدنی بزرگ پدید آورند متحجران از سرجهل این روح و باطن و حرکت را از اسلام فروگذاشته و بر قشر و ظاهری خشک و بی روح جمود می ورزیدند.

مهم آن که هرگاه مصلحی دلسوز می خواست در جهت احیای اسلام و مسلمانان گام بردارد و یا مفاهیمی نو در تفسیر زنده و سازنده از اسلام عرضه کند و متدینان را به حرکت و حیات بخواند این اندیشه واپس گر به صورت مزدورِ بی مزدِ دشمن به کار می افتاد. اگر نمی توانست جلوی بروز و شکل گیری چنین حرکتی را بگیرد برای به شکست کشاندن آن تلاش می ورزید.

شهید صدر سخنان افرادی از این گروه که می خواستند ایشان را از حرکتِ احیا باز دارند چنین بازگو می کند:

(می گویند: راه دعوت اسلام پر خار و خَس است راهی بسیار دراز است به اندازه ای که با این تلاشهای ناچیز نمی توان به جایی رسید و از مشکلات عبور کرد… هیچ کس قادر نیست چشم انداز خود را به آخر کار برساند۷.)

اما آن عالم دلسوز و بیدار او که درد و شعله دین خواهی سراسر وجودش را فراگرفته و در مکتب دین صلابتِ ایمان و استواری اندیشه یافته بود حیات خود را در پرتو حیات عقیده اش می خواست چون از رهگذر حیات دین برای خویش و باورهایی که با آنها وجودش یگانه شده بود روحِ حیات می جست. او نمی توانست سخنان یأس آور و عذرتراشیهای سست ایمانهای راحت طلب را باور کند از این روی در پاسخ می نویسد:

(راه دراز است ولی در مقابل چه مقصدی؟ وقتی مقصد دعوت به خدا و راه خدا باشد دوری و درازی راه چیزی نیست. مگر مسلمان می خواهد در پایان این راه به برگ و نوایی مادی برسد؟۸)

بی هیچ عذر و بهانه ای همه رنجها را می پذیرد در برابر همه بازدارنده های کوچک و بزرگ می ایستد و با درونمایه ای سراسر خلوص و شور و شعور نوید می دهد:

(شک نیست سر راه پر از خار و خَس است. هیچ کس نمی گوید راه هموار است. این راه راه بازسازی است و راه بازگشت امت به قرآن راه بازگشت به مرکزی که از آن منحرف گشته است…. در این راه خارها دستهایی را که می خواهد آنها را از سر راه برکند خون می اندازد ولی سرانجام خارِ ضعیف در برابر اراده آهنین و عزم استوار انسانه تسلیم می گردد۹.)

این امید از اراده و ایمانی بر می خیزد که بی زحمت و بی ریاضت به دست نیاورده است. با همین پشتوانه با همه بازدارنده هایی که جمود اندیشان و مقدس مآبان بر سر راه به وجود آوردند مبارزه کرد و با احیای اندیشه اسلامی ضربه ای کوبنده بر کالبدِ تهیِ این تفکر وارد ساخت.

۳ . التقاط: موج دیگری که در آن روزگار به تفکر اصیل اسلام آسیب می رساند رواج تفسیرها و تأویلهای التقاطی از دین و از مفاهیم دینی بود. گروههایی در چهره نوگر جهان بینی و اندیشه های وارداتی شرق و غرب و فلسفه ها و مکتبهای آنها را اصل گرفته باورها و مفاهیم دینی را در قالبهای فکری و ابزار معرفتی آنها تأویل و تفسیر می کردند و این خودباختگی فکری و اعتقادی را به گمان خود نوفهمی و انقلاب درتفکر دینی می نامیدند!

اینان با این گونه چرخشهای تفسیری و به ظاهر انقلابی می خواستند فرهنگ و محتوای اسلام را با افکار و ایده های جدید بشر هماهنگ و همسو کنند ولی در حقیقت چیزی جز موضعِ انفعالی در برابر الحادِ علمی و فلسفی عصر جدید و عقب نشینیِ منزل به منزل اندیشه دینی و پایین آوردن مقدّسات و تجربی کردن همه حقایق و مفاهیم آسمانی و تأویل مکتب الهی به مکتب بشری نتیجه دیگری به دنبال نداشت.

تفسیرهایی که در آنها تمامی قداستها و رمز و رازهای دین چون بر هاضمه فهمِ آنان سنگین می آمد و با تحلیلهای علمی روشن نمی شد به عنوان خرافه و اسطوره دور انداخته می شد و یا در دستگاه عقلی و تفسیری آنان از پاکی و بالایی و والایی فرو می افتاد و جایگاه خود را از دست می داد. در این تفسیرها بر کارآمدی اجتماعی و دنیایی دین چنان زیاده روی می شد که دین تنها ابزاری برای بهبود بخشیدن به زندگی دنیایی افراد جلوه می کرد. این گونه دریافت دنیامدارانه و ابزار انگارانه از دین راه را برای پیدایش این تفکر می گشود که می شود درمواقع لازم ابزارها و شیوه های دینی جای خود را به ابزارها و شیوه های کارآمدتری برای زندگی دنیایی مسلمانان بدهد. بدین سان جوانان مسلمان که بیش تر با احساس دینی به این گروهها می پیوستند کم کم باور دینی خود را از دست می دادند و به مکتبهایی روی می آوردند که به ظاهر شور و احساس آنان را بهتر پاسخ می گفت.

تلاش این گروهها در آن روزگار بویژه در ایران و عراق در اوج و گسترش بود و اساس تفکر دینی و عنصر دین را در جامعه های اسلامی به جدّ تهدید می کرد. در این باره ایشان می نویسد:

(به نوعی تفکر بر می خوریم که در اطراف تطور و تحول اسلام و چگونگی آن در بین بسیاری از مسلمین عصر حاضر رایج گشته. اینها فکر می کنند که احکام اسلام باید با تغییرات زمان تغییر پذیرد و دنباله رو جریان زندگی انسان باشد و چون اسلام به زعم اینان آن طور که بر پیامبر نازل گشته صلاحیت ندارد وضع زندگی موجود انسان را توجیه کند! بناچار برای تطبیق دین با زندگی بر مسلمانان واجب است که اسلام را به رنگ تازه ای درآورند تا با وضع موجود عصر منطبق گردد.

خلاصه آن که [ به زعم اینان] اسلام را باید با وضع زمان تطبیق کرد نه زندگی را با قوانین عمومی اسلام.۱۰)

شهید صدر هرگز چنین اثرپذیریها و تفسیرهای مبتنی بر پیش فرضها و روشها و معیارهای فکری و فلسفی مکتبهای رایج عصر مانند: مارکسیسم سوسیالیزم و لیبرالیسم را نمی پذیرفت بلکه این نوگراییها را تحریف دین و این حرکتها را در نهایت محکوم به شکست می دانست:

(لیس عملیاً بالنسبه الی حرکه التجدید التی تقوم علی أسس علمانیه و ترتبط بایدئولوجیه لاتمت الی الاسلام بصله لانّ حرکه من هذا القبیل لاهی قادره علی تفسیر الاسلام تفسیراً صحیحاً ولا هی قادره علی اقناع الجزء الاعظم من الناس بوجهه نظرها فی تفسیر الاسلام۱۱.)

جنبش نوگرایی که بر پایه ای غیردینی بایستد و با ایدئولوژی غیرمربوط به اسلام در پیوند باشد عملی نیست; زیرا جنبشی از این گونه نه می تواند اسلام را درست تفسیر کند و نه بیش تر مردم را به پذیرفتن دیدگاه خود در تفسیر اسلام وادار سازد.

ایشان بر این باور بود که برانگیختن روح حرکت و جنبش میان مسلمانان وقتی پذیرفته و موفّق است که نوگرایی در چهارچوب تفکر اصیل اسلام و از راه گسترش تفسیر درست و زنده آن در سطح جامعه صورت گیرد:

(اگر یک جنبش نوگرایی برپایه اسلام بایستد و پیوند استواری با سرچشمه های اسلام در میان توده داشته باشد و دین اسلام را در حکومتی متبلور سازد که مردم را به کار نیکو وا می دارد و از کار زشت منع می کند چنین جنبشی می تواند بیش تر محافظه کاران و سنّت پرستان را نیز به راه سازندگی و نوگرایی بکشاند۱۲.)

روشن می کند که بیرون آوردن اسلام از چنگ خرافه ها در تفسیرهای نادرست و جمود اندیشانه و رهاندن مسلمانان از یوغ ستمها و واپس ماندگیهای اجتماعی به این نیست که مفاهیم اسلامی بر پایه ایده آل های محدود و ناقص بشر تأویل و تفسیر شود. برای این منظور باید اسلام راستین را از آمیختگی با اندیشه ها و دیدگاههای نامربوط به آن جدا کنیم. به عنوان نمونه برای مبارزه با اندیشه های نادرستی که بر سرنوشت زن مسلمان و روابط او با جامعه حکومت می کند و زن مسلمان را از پیشرفت باز می دارد به جای روی آوری به بی حجابی و رهاندن زن از هر قید و بند درست و سازنده و الگوگیری از تمدن غرب در روابط زن و مرد بیابیم مبارزه ای را با پشتوانه خود دین آغاز کنیم و مسلمانان را آگاه سازیم و بر آن داریم که عادتها و نهادهای اجتماعی را که سبب عقب ماندگی زنان شده است از اسلام که هیچ پیوندی با این عادتها ندارد جدا کنیم.

اعتقاد به نوگرایی بر پایه اسلام از باور ایشان به کمال پذیر بودن اندیشه دینی و قدرت برابری دین با نیازهای زندگی نشأت می گیرد که پیش تر یاد شد. با پیروی از اسلام و نواندیشی برمعیارهای اسلامی می توان تمامی خواسته های زندگی دینی را پاسخ گفت:

(پیروی از نصوص به معنای جمود در نصوص نیست که مانع تحول و نوگرایی در شؤون مختلف زندگی باشد زیرا پیروی از نص به معنای پیروی کامل از دین و به کار بستن احکام دینی بدون هیچ تغییر و تحریفی می باشد۱۳.)

آن عالم شهید با دعوت و اجتهاد و از پایگاه احیای دین راه را بر روی این آسیبها و رخنه ها بست و کوشید آفات شومی که از این آسیبها در دین و اندیشه دینی وارد شده است از آن بزداید.

غرق شدن در معارف دین او را با جهان امروز و فرهنگ و دانش روز بیگانه نساخت علم و تمدن و اندیشه و مکتبها و آرای جدید را عمیق شناخت; اما شیفته و تسلیم آنها نشد و بلکه با قدرت انتقاد و انتخاب به آنها نگریست و به حق مکتب و رأی اسلام را برتر دید.

در برابر متحجران ایستاد. دیدگاههای مشهور مسلم و جزمی را به بوته نقد و تحلیل گذاشت. البته میراث علمی عالمان پیشین را ارج می نهاد و با احترام بدانها می نگریست اما این سیره حسنه ایشان را از نواندیشی باز نداشت. از تلاش تحقیقی آنان سود جست ولی در آنها نماند. کوشش وی گذر از تفسیر سنّتی به رهیافتی نو و تازه از دین بود. هر آنچه نگاشت و در هر زمینه که سخن گفت سیمای زنده و پویای دین را رسم کرد. در پرتو استدلالهای روشن و کاوشهای تحسین برانگیز عقلی انکارها و ناباوریهای جمود اندیشان را کنار زد و محتوای اسلام را به گونه ای بر روحها و ذهنها عرضه کرد که به آسانی پذیرا شدند.

اندیشه التقاط را تحریف از ر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.