پاورپوینت کامل دستور العمل اخلاقی از عالم نامور آیه العظمی شهید سید محمد باقر صدر ۷۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دستور العمل اخلاقی از عالم نامور آیه العظمی شهید سید محمد باقر صدر ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دستور العمل اخلاقی از عالم نامور آیه العظمی شهید سید محمد باقر صدر ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دستور العمل اخلاقی از عالم نامور آیه العظمی شهید سید محمد باقر صدر ۷۴ اسلاید در PowerPoint :
در بیست و پنجم ذی قعده ۱۳۵۳هـ.ق. در جوار جدش موسی بن جعفر(ع) کاظمین دیده به جهان گشود. در دامن مادری پارسا و دین شناس فرزند شیخ عبدالحسین آل یاسین عالم برجسته و نامور عراق بالید و پرورید.
پدرش سید حیدر صدر که به اجتهاد و تقوا زبان زد بود از همان کوچکی به استعدادهای او جهت بخشید و تا چهارده سالگی او که دار فانی را وداع کرد از سیّد محمدباقر عالمی به علم و تقوا بزرگ و به سن و سال خرد بساخت.
از همان کوچکی در دید مردم جلوه کرد و در محافل علمی نمایی از نبوغ خود را نمود. پس از پدر برادرش سیّد اسماعیل صدر که خود عالمی فرهیخته و پارسا بود مربّی و مرشد او شد و راه و رسم خداترسی بهره وری از عمر شناخت خود و مسؤولیّتهایی که بر دوش عالم دینی است به او بیاموخت. به زودی دروس سطح را پشت سر نهاد و در اوان دومین دهه عمرش به همراه استاد برادرش به نجف هجرت کرد و در درس خارج دایی اش فقیه بلند مرتبه شیخ محمدرضا آل یاسین شرکت جست. نبوغ و هوشمندی وی در این محضر آشکار شد به گونه ای که دیدگاههای او مورد توجه اساتید و بزرگان قرار گرفت.
او با این که متّکی به نفس بود و در ابراز نظر صریح از آن دست کسانی نبود که نبوغشان زمین گیرشان می کند و تواناییهاشان آنها را می فریبد. در نبوغ و تواناییهای خود به نیکی بهره جست و در دوران تحصیل دانش پژوهی جدّی و سخت کوش و نستوه بود. ۱۶ ساعت از روز را به گونه ای پیوسته تحصیل می کرد.
او از مادر و پدر و برادرش بیاموخت که تلاش بدون تقوا رهزن است. کوشش و نستوهی را با امداد از اجداد طاهرین خود قرین کرد و از فیوضات امیرالمؤمنین(ع) بهره مند می شد. ساعتی به حرم می رفت به تفکّر می پرداخت و دانسته هایش را مرور می کرد.
گویند (چند روزی [رفتن به زیارت حضرت امیر(ع)] ترک شد. با این که کسی در جریان نبود مادرش حضرت امیر(ع) را خواب دید که فرمود: به باقر بگو: چرا درسی را که پیش ما گرفتی رها کرد.)
او به فراگیری دانشهای رایج حوزه بسنده نکرد در کنار آن به دانشهای نو نیز روی آورد و در آن عرصه هم مهارتی ویژه یافت.
آنچه برای او مهم بود فهم علم بود شرکت درازمدت در درسها را ملاک نمی دانست; از این روی بیش از ۱۶ تا ۱۸ سال تحصیل او به درازا نجامید و پس از این مدّت در سال۱۳۷۸هـ.ق. در بیست وپنج سالگی تدریس خارج اصول را آغاز کرد. گرچه دوره اول خارج اصول او به درازا کشید ولی در پی راهی بود که طالب علم را زودتر به اجتهاد برساند و اهل فن گرداند. در سال ۱۳۸۱هـ.ق. خارج فقه را درحوزه آغاز کرد و نبوغ خود را در طرح مسائل نوپیدا و گشایش آفاق نو نشان داد.
او از فقیهانی نبود که به کرسی فقاهت و تدریس بسنده کند. این همه ر پیش آغاز حاکمیت شریعت می دانست و فقیهان را مسؤول در قبال امت اسلامی. با این که پرداختن به دانشهایی غیر حوزوی و نگارش کتابهای غیر از اصول و فقه در آن احوال شأن فقیه نبود او پرداختن به این امور را رسالت اصلی عالم دینی و فقیهان متعهد می شمرد و خود در انجام این مهم پیشگام شد.
در زمینه مسائل معرفت شناختی که آن روزها به تازگی رخ نموده بود استوارترین نوشته را تحریر کرد و آن گاه که هجوم مکتبهای فلسفی و اقتصادی را به کشورهای مسلمانان احساس کرد در برابر تهاجم فرهنگی شرق و غرب راست قامت ایستاد.
او در این جبهه تنها نهی و تکفیر نکرد که این ر راه کار نمی دانست. دیدگاههای مکتبهای فلسفی و اقتصادی شرق و غرب را آزادانه به بوته نقد و بررسی نهاد و دو کتاب پرمایه و بی مانند (اقتصادنا) و (فلسفتنا) را نوشت کتابهایی که هنوز مرجع صاحب نظران در فلسفه و اقتصادند.
او در برخی زمینه ه نه تنها به نزدیک کردن دیدگاههای فیلسوفان و دانشمندان غرب و شرق و عرضه آن بر منابع اسلامی پرداخت که روشها و راه کارهای نوی را به جوامع بشری ارزانی داشت. دو کتاب (الاستقراء) و (البنک الاربوی) طرح نوی در دو مقوله شناخت و بانکداری در افکند.
در کنار تدریس و نگارش مبارزه سیاسی را آغاز کرد.
افزون بر تشکیل گروههای سیاسی به آموزش و پرورش دهه شاگرد مستعد پرداخت که پرچمدار نهضت اسلامی و مروج اندیشه ناب محمدی(ص) در عراق و ایران و… شدند.
او به گونه ای آشکار وارد عرصه مبارزاتی علیه دولت عراق شد. شماری از شاگردان او ر که چون فرزند او به شمار می آمدند رژیم عراق در شکنجه گاهه به شهادت رساند که شاید که زهرچشمی باشد برای او ولی شهید صدر نستوه تر قدم به میدان مبارزه نهاد و آشکارا به حمایت از امام خمینی و انقلاب اسلامی و مردم مسلمان ایران برخاست و مردم عراق را نیز به قیام علیه ستم و ایجاد حکومت اسلامی فراخواند. استکبار جهانی که ترس آن داشت انقلاب اسلامی در عراق تکرار شود چاره را در شهادت او دید و آن بزرگمرد و خواهر بزرگوارش را درزیر شکنجه به شهادت رسانید.
دستورالعملی که پیش روی دارید آخرین سفارش او در آخرین درسهای اوست آن هم درس قرآن.
او با تطهیر جانش حقایق و انواری را که از کتاب وحی نوش کرده بود بر جان شاگردان ریخت و به آنان آموخت که وراثت انبیاء تنها در فقه و اصول نیست. بایست وظیفه بان بود و مجاهد و این همه بدون انس با قرآن شدنی نیست.
او در این (دل نامه) ریشه همه گناهان را در زندگی بشر دنیاپرستی دانسته و با نگاهی تیز و روان شناسانه در جان مخاطب نفوذ می کند و حقیقت دنیا را که به تعبیر قرآن (متاع قلیل) است برای کمال جویان مجسّم می کند و دلهای ملکوتی را به تفرج در ملکوت وا می دارد:
سخنی از ملکوت دل با دلهای ملکوتی
در پایان از عرصه اندیشه به عالم دل و از میدان خرد به ساحت وجدان روی می کنیم. دمی با دل و وجدان مان می نشینیم.
قلب هایمان را به جای افکارمان بر قرآن عرضه می کنیم و به پیشگاه او می بریم تا بنگریم چه کسی بر دل مان ولایت دارد و فرمان می راند. چه دوستی و عشقی قطب و محور دل ماست و بر او سیادت می کند قلب ما به چه چیزی وابسته است؟
خداوند در یک دل دو ولایت را نمی پذیرد و دو عشق هم عرض را بر نمی تابد یا دوستی خدا و یا دوستی دنی چه عشق به خدا و عشق به دنیا با هم جمع نمی شوند. بیاییم قلب هایمان را محک زنیم که آیا مرکز دوستی دنیا یا دوستی با خد اگر دوستی خدا در دل مان جای گرفته است ژرفایش بخشیم و استوارش سازیم و اگر (پناه به خدا) دوستی دنیا در آن لانه کرده بکوشیم خود را از این درد بدخیم و مرض مهلک و تباه گر نجات دهیم.
هر مهری که بر مرکز دل نشیند به یکی ازدو شکل است:
۱ . دوستی معمولی که محور و پایه ای جهت مهرها و دلبستگیه خواسته ها و آرزوهای انسان قرار می گیرد که به گونه ای که اگر برای برآوردن نیازی رویکرد دیگری پیدا کند فوری به اصل خویش باز می گردد; چه این دوستی اساس دل را تشکیل می دهد و مرکز فکر دلبستگیها و احساسات را مشغول کرده است گاهی به گفته ای کاری خوراکی یا آشامیدنی به طور موقّت دل می بندد ولی همان مهر نخستین محور قلب است.
۲ . دوستی آن است که تمام وجود و درون انسان را در بربگیرد هیچ چیزی او را از دوستش باز ندارد: به هر کجا که نگرد روی دوست بیند و جلوه او نگرد محبوب او قبله وکعبه اوست.
این دوگونه دوستی هم نسبت به خدا پدید آید و هم نسبت به دنیا. در مهر به خدا که مایه شرف انسان است هر دو درجه محبت یافت می شود. درجه نخست در جان مؤمنان شایسته و پاکی که جانشان را از آلودگیهای دنیا پیراسته اند دیده می شود. اینان از مهر حق مرکزی برای همه مهره آرزوها و احساسات در دل پدید آورده اند هر چند گاهی به وقت غذا به خوردن غذا می پردازند به بهره ای از بهره های مباح روی می کنند دوستی را دیدار می کنند به تفرج در خیابان می پردازند و… ولی با برطرف شدن گرفتاری به مهری که محور دل است باز می گردند چه مرکز دلبستگی آنان یکی است.
او دوستی درجه دو: (عشق) را در دل و جان پیام آوران اولیاء الهی و امامان علیهم السلام می توان یافت.
امام علی بن ابیطالب علیه السلام که ما از شرف مجاورت او بهره می بریم همه می دانیم این مرد بزرگ در این زمینه چه گفته است: (ما رأیت شیئاً إلاّ ورأیت اللّه قبله و بعده ومعه).
چه عشق به خد این قلب با عظمت را به گونه ای فرا گرفته است که هر چه می بیند خدایی بیند حتی به گاهی که مردم را می بیند خدا را می نگرد با نعمتها که رو به رو می شود خدا را می بیند و خلق خدا و نعمتهای او را جدای از او نمی بیند.
این معنا و این گونه نگاه به آفریدگان در همه حال دید او را تشکیل می داد چه دوست یگانه و معشوق کامل او خداست قبله آرزوها و آمال او خداست. به خود اجازه نمی دهد با او انباز گیرد چه او غیر ذات سبحان حق را نمی بیند.
همین دو گونه دوستی نسبت به دنیا نیز هست همان دنیایی که به فرموده پیامبر اکرم(ص) سرآمد خطاها و اشتباههاست: درجه نخست دنیاطلبی آن است که دوستی دنیا مرکز و خاستگاه سلوک و تصرفات انسان گردد گویی محور تلاش و کوشش او خواسته های شخصی اش است هر کجا سود شخصی او را بکشاند می رود. دنیا قاعده و پایه زندگی او می شود. گاهی مشغولیتهای پاک و معنوی روی او را از دنیا بر می گرداند به نماز مشغول می گردد و روزه می گیرد ولی با شتاب به دنیا که مرجع اساسی قلب اوست روی می آورد. هنوز از قلمرو سلطه شیطان خارج نشده به قلمرو او باز می گردد.
این دنیا طلبی آغازین است که خود بیماری بدخیم است.
ولی بیماری دنیا دوستی درجه دو گونه هلاکت زای آن جایی است که عشق به دنیا او را کور کرده و همه شبکه های دید او را در برگرفته است. نسبت او با دنی چونان نسبت سید موحدان امیرمؤمنان با خدای سبحان می گردد: او هیچ چیز را نمی دید مگر آن که پس از او با او و بعد از او خدا را می دید. دنیاطلب نیز همه چیز را از زاویه دوستی دنیا نگرد حتی کارهای شایسته را نیز از چشم انداز سودهای شخصی بر می گزیند: نماز ر روزه را و دیگر عبادات را. همه کارهایش رنگ دنیاطلبی می گیرد. در هر کاری نخست بازده دنیایی او را می بیند. انگیزاننده او مشتی از مال یا اندکی از مقام و جاه است چیزهایی که جز زمانی کوتاه با او نمی پاید. این نوع دنیاطلبی از گونه پیشین آن بسیار خطرناک تر است از این روی پیامبر اسلام(ص) فرمود:
(حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئه) و امام صادق(ع) فرمود:
(الدّنیا کماء البحر مَنِ ازداد شرباً منه ازداد عطشاً.)
نگویید همین اندک از دنیا را بر می گیریم سپس از او روی بر می گردانم این مقدار از مقام و منصب را به دست می آورم سپس به سوی خدا می روم چنین اندیشه ای عبث است; زیرا هر اندازه که از مال و مقام دنیا بر گیرید عطش شما بیش تر خواهد شد و عشق شما نسبت به آن افزون می گردد. دنیا بسان آبشور دریاست. دنی سرآمد همه گناهان است.
رسول خدا(ص) فرمود:
(من اصبح واکبر همّه الدّنیا فلیس له مِن اللّه شَیءٌ.)
و این یعنی گسستن پیوند با خدا; زیرا دوگونه مهر و عشق در یک دل نمی گنجد.
دنیاطلبی سرآمد همه گناهان است چون نماز را بی روح می کند روزه را بی معنا و معنویت می سازد و همه عبادات را از یاد خدا تهی می گرداند. وقتی که مهر به دنیا همه قلب را فرا گرفته است جایی برای چشیدن لذٌت عبادات باقی نمی ماند. من و شما می دانیم آنانی که با امیرمؤمنان علی(ع) در افتادند و ما امروز بدگویی شان می کنیم نماز و روزه را ترک نکردند لب به شراب نزده بودند دست کم بیش تر آنان چنین بودند. عبدالرحمان عوف صحابه جلیل القدر مسلمان سابقه دار روزی که او مسلمان شد شمار زیادی کافر بودند در خدمت رسول خدا زیست در فضای نزول وحی با قرآن با آیات الهی تنفس کرد ولی چه شد چه بر سر او آمد. وقتی خد شهرهای ایران و روم را بر روی مسلمانان گشود مهر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 