پاورپوینت کامل سپیده گشای انقلاب ۵۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سپیده گشای انقلاب ۵۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سپیده گشای انقلاب ۵۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سپیده گشای انقلاب ۵۶ اسلاید در PowerPoint :
ذهن شفاف و آیینه گون خود را بر هر کجا که می تاباند عین حقیقت را فرا می نمود و باز می تاباند. هیچ گاه در تاریکیها فرونماند و بر سر دو راهیها حیران نشد و راه از بی راه به کمک اندیشه و خِرَد ناب باز می شناخت و سبک بال و بی دغدغه چشم به افقهای روشن می دوخت و شاداب راه می پیمود.
اندیشه اش مرکب راهوار بود و او را از سنگلاخ و پستی و بلندیهای دشوار گذر پیچ وخمهای خسته کننده به آسانی بَر می کند و به شاهراه حقیقت می رساند.
راه امام را این گونه گزید نه مهرورزانه.
راه امام را با چراغ خِرَد از دهها راه که فرا رویش بود یابید و بر آن گام نهاد.
هر چه در این راه پیش می رفت به ژرفا و گستره آن بیش تر پی می بُرد و به امام که گشاینده این راه روشن در عصر حاضر بود بیش از پیش علاقه مند می شد و عشق می ورزید.
راه امام را شناخت آن گاه پی به بزرگی آن مرد بزرگ برد و عاشقانه کمر به خدمتش بست.
به امام عشق می ورزید نه از گونه عشقِ پسر به پدر که فراتر و گسترده تر و ژرف تر از آن عشقِ مرید به مراد رهرو به رهبر پروانه به شمع.
بسیار اندیشید بسیار روی اندیشه ها درنگ کرد و بسیار با صاحبان اندیشه نشست و برخاست بسیاری از اندیشه ها را وا رسید و به بوته نقد و بررسی نهاد امّا اندیشه امام را ناب ترین شفاف ترین بی آرلایش ترین و راه گشاترین آنها یافت و بر این صراط مستقیم پویید تا به سرچشمه نور رسید.
راه امام راه دگرسانیهای ژرف بود و جامعه را از رکود و ایستایی به سوی انقلاب و پویش و خیزش رهنمون می شد.
راه امام موج می آفرید و زشتیها و تباهیها و نابهنجاریها را به ساحل می راند و ریشه آنها را از آب بر می کند تا بخشکند و زیباییها بشکفند.
راه امام شب شکن بود و آفریننده روز. با هر چه شب بود در می آویخت. شب را تاب نمی آورد از سیاهی نفرت داشت به روز می اندیشید به طلوع خورشید به دنیای روشنِ روشن.
راه امام بر بی عدالتیها می خورشید و نابرابریها را تاب نمی آورد. جامعه نابرابر ر جامعه ای که برخی در ناز و نعمت و ثروت و مکنت می زیند و برخی در فقر و تهی دستی و مذلت سیاه ترین و لجن ترین جامعه بشری می دانست که باید زیرو زبر شود و دست تجاوزگران به اموال عمومی کوتاه تا گل زندگی بشکفد.
راه امام راه حاکمیت اللّه بود راه زیباییه صمیمیته دوستیه صفاها و محبتها.
راه امام راه اسلام ناب بود نه اسلام آمریکایی و اسلام جموداندیشان و بسته ذهنان.
راهی که او گزید روشن روشن بود امّا نه برای همه بلکه برای آنان که ذهنی رخشان داشتند و چشمانی بصیر و قلبی روشن و ضمیری پاک و نیتی خالص و بی آمیغ.
او چنین بود که راه پیش پایش دهان گشود و از اُفقِ آن خورشید بر آمد و در شبی هراس انگیز و سخت سیاه و دیجور راه راست و درست را باز شناخت و آهنگ آن کرد.
راه روشنِ روشن بود امّا کم رهرو و پر دشمن. چنان بر آن خار و خاشاک ریخته بودند که عشق و شوریدگی می خواست گام نهادن بر آن وگرنه عقل مصلحت اندیش و آینده نگر پرهیز می داد و راه پُر رهرو و بی گزند را فرا می نمود.
آری او به عشق دلدار و تماشای سپیده و برآمدن خورشید و درک صبح دل انگیز رهایی و دستیابی به آبِ حیات در پی موسای زمان گام در نیل نهاد گرچه کم رهروی راه امواج دهشت انگیز نیل فرعونیان تازان از پی او را غمین می ساخت و قلب او را می فشرد.
غمگنانه تر از این جموداندیشان بودند که هر آن راه بر او می بستند و بافلاخن خود شیشه روح او را نشانه می رفتند.
همانان که در کودکی در پیش چشم پدر بی رحمانه به سوی شیشه روح او سنگ پرتاب کردند. این قصه پرغصه بدین شرح است:
(امام در فیضیه فلسفه می گفت و کودک همراه او تشنه شد و سوی کوزه آبی که در حجره ای گذاشته شده بود رفت و برداشت و نوش کرد که صاحب کوزه چهره دِژَم کرد و خشمگینانه کوزه را از او گرفت و آب آن را بر زمین ریخت و چندین و چندبار آن را آب کشید که پدر چون فلسفه می گوید نجس است و فرزند خردسال او هم!)
سختیها و رنجه در به دریه به دور از خانمان شکنجه ه آزار و اذیتها را در برابر نعمت هدایت و رهبری که خداوند به او ارزانی داشته بود هیچ می انگاشت.
او رهبری چون امام داشت که همه قدرتها در برابرش حقیر بودند و ذلیل و هرکس در کنار آن روح بلند قرار می گرفت همه چیز در چشمش کوچک می آمد و همه رنجها و سختیها آسان می نمود.
رهبر و امام او صیقل گر و آیینه افروز چیره دستی بود چنان جسم و جان پیروان خود را صیقل می داد و زنگارها می زدود که درگردبادهای سهمگین و گردابهای بل آنی از درخشش باز نمانند و غبار یأس و ناامیدی غبار خستگی و درماندگی غبار تردید و… آیینه دل آنان را کدر نکند.
رهبر و امام او کوره گر با تجربه ای بود چنان حواریون خود را درکوره حوادث می گداخت که بسان فولادِ آبدیده در برابر پُتکهای دهر و همه ناگواریه مقاوم بایستند.
رهبر و امام او عاشق بود و از خانه و بُستان گریزان و از نام و ننگ فارغ و جز معشوق از همه کس و همه چیز بی خبر. پیروان خود را عاشق می پرورید و هر کس در سلک مکتبیان او در می آمد می بایست از همه چیز و همه کس گریزان باشد و به سوی معشوق دوان.
رهبر و امام او از مرگ نمی هراسید و همیشه در آرزوی شکستن قفس و رهایی از آن و رسیدن به محبوب بود:
مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز
آن که باید این قفس را بشکند از در نیامد
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد ایّام هجران می رود
برآن بود که پیروان راستین او عاشقان راستین و بی هراس از مرگ باشند و در تب هجران بسوزند و همیشه و در همه حال در شوق وصل باشند و به سر آمدنِ دوران هجران.
امام و رهبر او بُت شکن بود. بُت نفس شکسته بود تا توانست تبر بردارد و ابراهیم گون بتهای بتخانه شهر مشرکان را در هم بشکند. ابراهیم قهرمان بود چون بُت نفس خویش شکسته بود که ما در بُته بُت نفس است و از همه بُته انسان بیش تر در برابر او به خاک می افتد.
ابراهیم م آن که بُت نفس خویش شکسته بود تبر به دستش می داد تا بتهای ظاهری را در هم بشکند.
امام و رهبر او خدا را از روی سپاس عبادت می کرد که آزاده بود.
او سوداگر نبود که آن ذات بی چون را برای ثواب و پاداش عبادت کند و نه برده که از روی ترس به درگاه او نیاز برد که آزاده بود و از روی سپاس نیاز به درگاه بی نیاز می برد:
(… کسی که نماز شب بخواند برای وسعت روزی یا صدقه دهد برای رفع بلیّات یا زکات دهد برای تنمیه مال; یعنی اینها را برای حق تعالی بکند و از عنایت او این امور بخواهد این عبادت گرچه صحیح و مجزی و با اتیان به اجزاء و شرایط شرعیه این آثار نیز بر او مترتّب می شود لکن عبادت حق تعالی نیست و دارای نیّت صادقانه و اراده خالصانه نخواهد بود بلکه این عبادت برای تعمیر دنیا و رسیدن به مطلوب نفسانیه دنیویّه است; پس عمل او مصاب نیست. چنانچه اگر عبادت برای ترس از جهنّم و شوق بهشت باشد نیز خالص برای حق نیست و نیت صادقانه در آن ندارد. بلکه توان گفت که این عبادات خالص برای شیطان و نفس است و انسان دارای این نحو عبادات رضای حق را به هیچ وجه داخل در آنها نکرده یا تشریک باشد بلکه فقط بت بزرگ را پرستیده: مادر بته بُتِ نفس است.)
چهل حدیث۳۲۶/
این عابدِ آزاده پیروان خود را چنان از صافیهای گوناگون می گذراند که به این مرحله از کمال برسند که دل را خالی از اغیار کنند و در آن غیر حق راهی نداشته باشد و خالص برای خدا باشد و خدا را از روی دوستی و سپاس بپرستند.
مصطفی را این گونه ساخته و پرداخته بود و در میدانها و هنگامه های گوناگون دلیری و عشق او را به راه و پایداری و شکیبایی او را در برابر ناگواریها سنجیده بود که به همراهی گزیده بود همراهی عاشق دلسوخته مرد مدار شیدای خدمت تیزبین دشمن شناس سره از ناسره شناس و آشنای به دانش دین و مسائل جهان اسلام و نیازها و دردها و درمانها.
این همراه دلیر آرمانگر بلند همت نستوه و از جان گذشته بود که موسای ما توانست بیابانها را درنوردد وادی به وادی را بپیماید و از گردابها بگذرد و فرعونیان را بستوه در آورد و به وادی ایمن گام بگذارد.
مصطفی زینت انقلاب امام بود و چلچراع شبستان آن.
مصطفی تکیه گاه مبارزان بود و پناهگاه آنان.
او بسان چشمه می جوشید و آبِ گوارا و زلال به تشنگان حقیقت می رساند.
او بسان ابر می بارید و دشت و دمن را با اسلام ناب می شست و سیراب می کرد.
او بسان خورشید نور می افشاند و به محفلها گرما می بخشید.
مصطفی دیده بانی تیزنگر و تیزهوش بود و همیشه بر برج دیده بانی پیرامون امیدگاه مردمان مسلمان و کشورهای اسلامی بویژه ایران عزیز را دقیق می نگریست
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 