پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج شیخ جعفر صبوری قمی ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج شیخ جعفر صبوری قمی ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج شیخ جعفر صبوری قمی ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت اللّه حاج شیخ جعفر صبوری قمی ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

حوزه: با تشکر از حضرت عالی از این که قبول زحمت فرمودید و اجازه دادید از محضرتان استفاده بریم و پرسشهایی را که پاسخ آنها مفید برای طلاب علوم دینی مفیدخواهد بود مطرح کنیم.

در ابتدا بفرمایید در چه تاریخی متولد شده اید و از چه تاریخی شروع به تحصیل کردید و از محضر چه کسانی بهره برده اید.

* بسم اللّه الرحمن الرحیم. تاریخ ولادت بنده برابر شناسنامه ۱۲۹۰ هـ.ش است و در شهر قم متولد شده ام.

در همین شهر زادگاهم قرآن نصاب الصبیان گلستان سعدی را در مکتب خانه فرا گرفتم و پس از آن به حوزه رفتم و به تحصیل علوم دینی پرداختم.

مقدمات را در نزد آقایان: حاج شیخ قاسم نحوی و حاج میرزا علی ادیب تهرانی و دیگر اساتید ادبیات آموختم.

پس از به پایان رساندن مقدمات برای فراگیری سطوح عالیه در محضر آیات عظام: حاج شیخ حسن فاضل حاج میرزا محمود روحانی آقا میرزا محمد همدانی حاج سید حسن کوچه حرمی حاج میرزا ابوالفضل زاهدی رحمه اللّه علیهم حاضر شدم.

البته در این بین از محضر بزرگانی چون آیات عظام: حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم صدرالدین صدر حاج سید محمد تقی خوانساری و امام خمینی بهره برده ام.

حوزه: در محضر امام خمینی برای فراگیری چه دانشی شرکت جسته اید.

* ایشان شبها در مدرسه دارالشف شمسیه تدریس می کرد که بنده در این درست شرکت می کردم.

افزون بر این گاهی وقتها در درس منطق منظومه ایشان هم حاضر می شدم.

حضرت ایشان درس اخلاق بسیار خوب و سازنده ای داشت که من در آن درس حاضر می شدم.

حوزه: آیا حضرت عالی به جز حوزه قم از دیگر حوزه ها هم استفاده کرده اید.

* بله از حوزه تهران و مدتی از حوزه بروجرد استفاده کرده ام. به حوزه تهران رفتم که بمانم و در مدرسه مروی هم حجره گرفتم ولی چند ماهی بیش تر نتوانستم بمانم و در همین مدت مقداری از مکاسب را در محضر آقا میرزا احمد آشتیانی فرا گرفتم.

چند ماهی هم در حوزه بروجرد ماندم و از محضر آیت اللّه بروجردی استفاده کردم.

البته به بروجرد برای ماندن نرفته بودم بلکه حامل نامه ای بودم از آیت اللّه صدر برای آیت اللّه بروجردی که در آن زمان در بروجرد ساکن بود.

آن وقت که من به بروجرد رفتم ایشان در مدرسه نوربخش آن شهر مکاسب محرمه تدریس می کرد. روزی که من در جلسه درس ایشان شرکت کردم سخن درباره آیه شریفه ذیل بود:

(یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه.)

مجذوب شدم از این روی چند ماهی در همان مدرسه ماندم و در درس ایشان حاضر شدم که درس بسیار خوب و قابل استفاده ای بود.

حوزه: ممکن است بفرمایید محتوای نامه ای که از سوی آیت اللّه صدر برای آیت اللّه بروجردی به بروجرد بردید چه بود و دیگر این که چرا حضرت عالی برای رساندن نامه انتخاب شدید.

* محتوای نامه درخواست حمایت از مبارزات و حرکتهای حاج آقا حسین قمی علیه پهلوی بود. امّا چرا بنده را مرحوم صدر انتخاب کرد؟ به خاطر رابطه نزدیکی بود که با حضرت ایشان داشتم. من علاوه بر افتخار شاگردی ایشان چون خط خوشی داشتم در نوشتن کتاب (المهدی) به ایشان کمک می کردم. آن مرحوم تقریر می کرد و من می نوشتم و این سبب شده بود که به محضر آن بزرگوار بسیار شرفیاب بشوم و با یکدیگر انس بگیریم.

حوزه: از روزگار تحصیل خود بگویید که چگونه گذشت و اگر خاطره ای هم از اساتید و دیگر بزرگان حوزه دارید و اکنون برای طلاب می تواند مفید می باشد بیان کنید.

* روزگار تحصیل را من به سختی گذراندم. پدرم کشاورز بود و وضع زندگی رو به راهی نداشت; از این روی ناگزیر بودم در کنار تحصیل به کار بپردازم هم برای اداره روزانه زندگی و هم برای تهیه کاغذ. من چون آموزش خط می دیدم نیاز بسیار به کاغذ داشتم از حلب هم برای تمرین خط استفاده می کردم.

البته بیش تر طلبه ها در آن زمان به سختی می گذراندند و در تنگنا بودند و من شاید بیش تر. چنان در تنگنای مالی بودم که نمی توانستم کتاب درسی بخرم و می گشتم کتابهای فرسوده و ناقص را با بهای ارزان تر می خریدم سپس ورقهایی را که از بین رفته بود می نوشتم. از جمله کتاب کفایه و مجمع البحرین را ناقص خریدم و آن گاه با خط خود کاستیهای آنها را اصلاح کردم که اکنون در کتابخانه مدرسه موجودند.

شهریه در دوره ما کم بود و آن هم مرتب نبود; از این روی طلاب واقعاً مشکل مالی داشتند و در وضع بسیار بدی به سر می بردند.

امّا با همه وضع بد معیشتی و بدگذرانیه انسان وقتی قله های بلند معنوی را می دید آرامش می یافت. وقتی صفا و صمیمیت بزرگواری بلندنظری عشق به اسلام و اهل بیت را در بزرگان حوزه می دید احساس آرامش می کرد و درد و رنج خود را از یاد می برد.

مثلاً در روزگاری که رژیم پهلوی تلاش می ورزید عشق و علاقه به اهل بیت را در بین مردم ما کم رنگ کند و نام آنان را از درخشش و جلوه گری بیندازد حاج شیخ عبدالکریم درس خود را هر روزه پس از ذکر مصیبت یکی از مداحان و یاد و بزرگداشت ائمه طهار(ع) شروع می کرد.

ییا با آن همه دعوا و کشمکش که بر سر مقام و موقعیت وجود داشت و دارد می دید در حوزه علمیه شخصیت والا مقداری چون حاج ابوالقاسم قمی وجود دارد با این که شایستگی مرجعیت داشت این مقام را نپذیرفت و در پاسخ کسانی که به وی پیشنهاد مرجعیت کرده بودند گفته بود: حاج شیخ عبدالکریم بر من مقدم است. اینها و روح معنوی حاکم بر حوزه ه طلاب علاقه مند را با همه سختیه در حوزه ماندگار می کرد.

حوزه: از چه زمانی به کاشان تشریف آوردید و چرا؟

* بنده در ربیع الاول سال ۱۳۶۳هجری قمری به کاشان آمدم و از همان زمان تاکنون و به استثنای مدت کوتاهی که به قم برگشتم که حدود پنجاه و پنج سال می گذرد در این شهر مانده ام و به وعظ و تبلیغ و تدریس و رسیدگی به امور مردم پرداخته ام.

امّا این که چرا به کاشان آمده ام؟ آیت اللّه خالصی زاده وقتی که از عراق تبعید شد به کاشان آمد. ایشان هنگامی حوزه از هم پاشیده کاشان را می بینید در این فکر می افتد که به حوزه سروسامان بدهد و آن را احیاء کند. برای این هدف به شخصی نیاز پیدا می کند; از این روی به مرحوم صدرالدین نامه می نویسد و از ایشان می خواهد که برای تدریس و سرپرستی حوزه کاشان کسی را به این شهر بفرستد.

مرحوم صدر تقاضای مرحوم خالصی را در سر درس مطرح کرد. دو هفته ای گذشت کسی پاسخ نداد. بنده به خاطر آشنایی انس و علاقه ای که به مرحوم صدر داشتم نخواستم تقاضای ایشان بی پاسخ بماند. به ایشان اعلام آمادگی کردم و آن بزرگوار هم استقبال کرد و بنده بدون هیچ مقدمه و تمهیدی روانه کاشان شدم و در مسجد (باباولی) از مقدمات تا لمعه را صبح و عصر تدریس می کردم.

حوزه: فرمودید در این مدت یک بار به قم برگشته اید و دوباره به کاشان آمده اید. اگر ممکن است علت آن را بیان بفرمایید.

* برخی نابسامانیها و نامهربانیها ومشکلات زندگی به سرقت رفتن اندک اثاثیه منزل ما و مسائل و گرفتاریهای دیگر سبب شد که به قم برگردم. ولی پس از چندی اهالی کاشان از آیت اللّه بروجردی که در آن زمان زعیم حوزه بود درخواست بازگشت مرا کردند.

آیت اللّه بروجردی امام خمینی را به منزل ما فرستاد و ایشان درخواست مردم کاشان و آیت اللّه بروجردی را مطرح فرمود و بنده ناگزیر پذیرفتم که برگردم.

حوزه: کاشان درگذشته یکی از حوزه های مهم شیعه را درخود داشته و زمانی که حضرت عالی در حوزه کاشان مشغول به تدریس شدید اثری از آن پیشینه درخشان بود و در کل وضع حوزه کاشان چگونه بود.

* همان گونه که می دانید زمانی حوزه کاشان یکی از پررونق ترین حوزه های شیعه بود و از چنان قوت و جایگاه علمی برخوردار بوده که توانسته شیخ انصاری طالب علم و سره از ناسره شناس و اهل دقت و تیزبینی را مدتی ماندگار کند و محضر نراقی را از هر جهت قابل استفاده بداند و از حوزه کاشان با عظمت یاد کند.

ولی متأسفانه این حوزه کهن و با سابقه بارحلت شخصیتهای علمی و عملی و حوادث گوناگون کم کم از رونق می افتد و وقتی ما به این شهر آمدیم هیچ اثری از آن پیشینه درخشان نبود و چند مدرسه ای که مانده بود یا ویران شده بودند و یا این که به تصرف نااهلان درآمده بودند. در آنها نه جلسه درس و بحثی برگزار می شد و نه از جنب و جوش اهل علم خبری بود همه جا و همه چیز را گرد و غبار فرا گرفته بود.

از این روی ما ابتدا که آمدیم در همان مسجد گذر باباولی که محل اقامه نماز جماعت ما بود حوزه درسی را تشکیل دادیم و مشتاقان و علاقه مندان زیادی جمع شدند. با رونق بود. از مقدمات تا سطح در آن جا تدریس می شد. آقای امامی کاشانی راستی کاشانی و… جزء این شاگردان بودند. تا این که روزی طلبه ای پیشنهاد کرد: محل درس و بحث را به مدرسه سلطانی (فتح علیشاه) که مدرسه ای بزرگ و به نسبت رو به راه تر بود انتقال دهیم.

بنده نپذیرفتم. از ایشان و گروهی دیگر از طلاب اصرار و از من اکراه. تا این که بنا را بر استخاره گذاشتیم. استخاره گرفتم آیه شریفه: (اللّه نورالسماوات والارض مثل نوره کمشکوه) آمد به ناچار پیشنهاد آقایان را پذیرفتم و به سوی مدرسه سلطان روانه شدیم. وارد مدرسه که شدیم دیدیم همه چیز به هم ریخته اتاقها ویرانند و پر از خاک و آشغال برخی از آنها به انبار کالاهای کاسبها بدل شده اند و پاره ای هم در اختیار هیأتها قرار دارند فرشهای مَدْرس را هم در انبار گذاشته و در آن را بسته اند. هیچ چیز بسامان نبود. مدرسه از حال مدرسه بودن خارج شده بود. طلبه ها قفلها را باز کردند مدرس را فرش کردند و حجره را گشودند و آب زند و خاک و غبار آنها را روفتند و با زحمت و مشقت مدرسه را برای درس و بحث مهیا ساختند و درس ما به آن جا انتقال یافت و کم کم مدرسه رونق گرفت و اکنون یکی از مدرسه های فعال و خوب کاشان و نام آن هم به مدرسه امام تغییر یافت.

حوزه: حضرت عالی شکر خد از مدرسان موفق و با جاذبه بوده اید و شاگردان بسیاری تربیت و تحویل جامعه داده اید. بفرمایید از کی تدریس را شروع کرده اید و اگر امکان دارد از شخصیتهای نامور علمی و سیاسی که از محضر شما بهره برده اند نام ببرید.

* از همان سالهای اول تحصیل در کنار تحصیل تدریس هم داشته ام و تا قم بودم از مقدمات تا لمعه را تدریس می کردم و بزرگانی همانند: موسی صدر شهید مطهری (مقداری از معالم) اخوان مرعشی آقایان روحانی آقامیرزا علی محدث زاده پسر حاج شیخ عباس قمی و بزرگان دیگری در برخی از درسهایی که می گفتم شرکت می جستند.

از زمانی که به کاشان آمده ام از مقدمات تا سطوح عالی و خارج فقه و اصول تدریس داشته ام.

حوزه: حضرت عالی به جز تدریس فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی هم داشته اید اگر امکان دارد شمّه ای از آنها را بیان کنید.

* از همان آغاز ورود به کاشان سعی کردم خود را محدود به تدریس و حشر و نشر با طلاب و اهل فضل و اقامه جماعت نکنم بلکه دامنه فعالیتها و تلاشهای دینی و فرهنگی خود را گستراندم و با نسل جوان و توده مردم ارتباط برقرار کردم و برای این منظور نخستین کاری که با همت و کمک مؤمنین انجام دادم مسجد باباولی را که مخروبه و متروکه بود سروسامان دادم حجره های آن را مرتب کردم و گروهی از طلاب را اسکان دادم و مهم تر از همه کتابخانه ای تشکیل دادم و نسل جوان را با دنیای کتاب آشنا ساختم و به کتابخوانی تشویق کردم. این کتابخانه در ابتدا کوچک بود و بعد که نقش آن را بیش از پیش حس کردیم و استقبال گرم نسل جوان و طلاب و اهل فضل را دیدیم به فکر گسترش آن افتادیم و آن را گسترش دادیم و اکنون نیز طرح جدیدی برای آن داریم که خدا اگر توفیق دهد اجرا خواهیم کرد.

اینک این کتابخانه هشت هزار کتاب دارد که برخی از آنه کتابهای خطی و نفیس هستند. در حین کار با مردم نسل جوان و طلاب و اهل فضل احساس کردم در حوزه اندیشه اسلامی و اخلاق عملی به نوشته هایی نیاز است که هم مردم عادی و مؤمنین بتوانند از آنها استفاده کنند و هم برای اهل علم به کار آید و مفید باشد دست به کار شدم و کتابی به نام (اخلاق جعفری) نگاشتم و عرضه کردم.

دراین اثر خواستم بفهمانم اگر رفتار ناخوش آیند و ناهنجاری در رفتار گروهی از مسلمانان دیده می شود و همین را بیگانگان بهانه کرده اند برای کوبیدن اسلام و تبلیغات مسموم علیه اسلام به خاطر عمل نکردن آنان به آداب اسلامی و تقلید از بیگانگان است و گرنه هرکس که به آداب اسلامی عمل کند زیباترین و پسندیده ترین رفتار را خواهد داشت. در مقدمه این اثر نوشته ام:

(از آن جایی که شریعت اسلام آخرین شریعتی است که خداوند متعال به توسط نور پاک خود محمد بن عبداللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم برای بشر فرستاد و آخرین دستور اجتماعی و فردی هر فرد را بیان فرمود متأسفانه مسلمان از راه نادانی و هواپرستی و تقلید ِ از اجانب بسیاری از آداب اسلامی را از دست داده اند. از طرفی هم دشمنان بدبین به اسلام و مسلمانان شده و نکوهش از رفتار و کردار آنها نموده از این جهت لازم دانستم که برخی از آداب و وظائف مسلمانان را نسبت به خودشان و نسبت به اجانب بیان کنم تا روشن گردد که اگر گروندگان به دین و آیین آن سرور کوتاهی کردند در یادگرفتن و یا سهل انگاری نمودند در مقام عمل موجب خرده گیری در دین نمی شود.

هرچه هست از قامتث ناساز بی اندام ماست

ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

چنانچه پیامبراکرم(ص) فرمود:

بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.)

اگر کسی از راه انصاف و دقت بنگرد در وظایف مقرره اقرار خواهد کرد که عمل کننده به آن وظائف برجسته ترین افراد جامعه عالم به شمار می رود.)

در این اثر از هر بوستان گلی چیده ام و به مؤمنان و کسانی که می خواهند و علاقه دارند به آداب اسلامی عمل کنند تقدیم کرده ام:

حق برادران ایمانی بر یکدیگر

حق آموزگار بر دانش آموز

حق دانش آموز بر دانش آموز

حق امام بر رعیت و حق رعیت بر امام

حق پدر و مادر بر فرزند

حق فرزند بر پدر و مادر

وظیفه شخص غنی و بی نیاز.

وظیفه فقیر

و…

از آن جا که اخلاق عملی در حوزه ها باید از همه جا جلوه بهتر و بیش تری داشته باشد و طلبه با عمل به اخلاق و آداب اسلامی هم خود را آراسته سازد و در جامعه برجسته شود و هم برای دیگر الگو قرار گیرد کتابی نگاشتم به نام: (سلک الدرر) که مضامین روایات اخلاقی را به زبان عربی به شعر درآورده ام تا طلاب ضمن آشنایی با مسائل اخلاقی به نکات ادبی زبانِ عربی نیز آشنا شوند:

درباره بی نیازی و عزت مندی سروده ام:

روی بن یحیی باسناد الی

جعفر الصادق نعم ماروی

قیامک اللیل من الشرافه

وقرب فجر اللیل خیر ساعه

وعزُّک استغناؤک عمّافی

ایدی الانام انّه مایکفی

درباره قناعت و خرسندی سروده ام:

عمرو روی وابن هلال کنیته

عن باقر العلوم ما ماهیته

ایاک ان تطمح عینیک الی

من هو فوقک وقال اللّه: ل

تعجبک فی قلبک شک فاعتبر

عیش رسول اللّه ثم فاصطبر

فکان قوته من الشعیر

قد قنع العیشه بالیسیر

درباره برادری سروده ام:

عن ابیعبداللّه مرفوعاً روی

ابن محمد یُسمی احمد

ان احبّ الناس من اخوانی

الیَّ من یعلمنی نقصانی

من احسن الاحباب عندی من یری

عیباً عرانی و بلطف اعلما.

درباره نشانه بزرگواری سروده ام:

روایهٌ من عده الاصحاب

اسنادها بصادق الاطیاب

خصَّ الالهُ الرسل بالمکارم

خلّق بها اخذاً من الاعاظم

وهذه الیقین والقناعه

الصبر و السخاء والشجاعه

وما یکون آیه الدّیانه

الصدق والاداء للامانه

الحلم ثم الشکر والمروّه

واختم بحسن الخلق والفتوّه

درباره قراءت قرآن سروده ام:

روی حریز و هو من ثقاه

عن صادق الائمه الهد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.