پاورپوینت کامل دین فرهنگ و تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دین فرهنگ و تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دین فرهنگ و تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دین فرهنگ و تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹۰

ساده ترین شیوه برخورد با یک واقعیت نادیده انگاشتن آن است و تلاش برای شناخت و
پذیرش آن نشانه رشد و خردمندی.

دین فرهنگ و تمدّن وجوه و زوایای گوناگون از بود و هست زیست بشرند و هندسه زندگی
انسان از آغاز تا کنون بلکه تا پایان را نشان می دهند. هیچ یک برای انسان پدیده ای
بیگانه نیست که از بیرون به قلمرو حیات آمده باشد بلکه از هستیِ شکل یافته انسان و
نسبت و پیوند او با دیگر واقعیتها بر آمده است. نه فرهنگ و تمدّن بر جایگاه دین می
نشیند و نه دین را می توان بر جای هیچ کدام نشاند.هم چنان که هیچ یک را نمی توان
نادیده انگاشت. تا کنون کسانی که کوشیده اند دین را از متن زندگی بیرون برانند راه
به جای نبرده اند و در مقابل آنان که خواسته اند دینداری را تمام ساحت وجودی انسان
بدانند و تمامت زندگی را به دست دین بسپارند توفیقی نداشته اند.

دین و فرهنگ و تمدّن سه مقوله فراگیرند که به گونه هماهنگ و همخوان قلمرو زندگی
انسان را پدید می آورند. این سه جلوه پویاییِ حیات آدمی آن گاه که به مهر و

( ۹۱ )

آشتی نشینند و یکدیگر را کامل کنند زندگی بالنده و انسانی; یعنی حیات آرمانی بشر رخ
می نماید.

در این نوشتار هدف آن است که پیوند این سه عنصر به طور کلی و بویژه جایگاه دین در
این میان نموده شود.

برای این منظور در سه مقام به ترتیب: تعریف و شرح مفاهیم سیر تکامل مشترک و موازی
دین و تمدّن و در پایان از عناصر تمدّنیِ دین سخن خواهد رفت.

در بخش نخست تلاش می شود از رهگذر تعریف و تفسیر هر کدام نسبت مفهومی میان آنها
آشکار گردد و در بخش دوّم هم گرایی و پیوند دین و تمدّن در مقام تحقق تاریخی آنها
توصیف می شوند و آن گاه نقش بنیادین دین در شکل گیری عنصرها و ارکان سازنده تمدّن
شرح خواهد شد تا پیوند ذاتی و ماهوی آنها روشن شود.

ییادآور می شویم: نگاه این نوشتار به واقعیت دین فرهنگ و تمدّن است و در پی آن
پیوند و خویشاوندی آنها در همین مقام جست و جو می شود. اما باور ما آن است در گذر
از تاریخ سرگذشتی که بر هر کدام رفته است به کلی از بایدها و واقعیتهای بایسته خالی
نبوده و نیست; بلکه در آینه تاریخِ حیات بشر بویژه در برهه هایی که انسانهای صالح و
خودساخته هدایت انسان و جامعه را بر عهده داشته اند و نیز در ساحتهای زندگی امروز
به گونه نسبی بایسته ها و واقعیتهایی از این سه عنصر آشکار است; زیرا اگر چه پاره
ای کژراهه رویها و انحرافها و دور افتادنها از واقعیت دیده می شود و به همان نسبت
پاره ای جداییها رخ می نمایاند; ولی جدا از جریانهای سطحی و زودگذر متن زندگی
انسانها به خوبی واقعیتهای انسانی دین و فرهنگ و تمدّن راستین را نشان می دهد. با
توجه و نگاه ژرف به همین واقعیتهاست که هماره لایه های رویین دین و فرهنگ و تمدّن
از سوی انسانهای مصلح و واقع نگر مورد نقد و بازنگری و تعدیل قرار می گیرد و نو به
نو شکل و هستی جدید پیدا می کند تا آن که واقعیتِ هریک به تمام ظهور و بروز یابد.

( ۹۲ )

دین

از آن جا که تعریف و شناخت ماهیت دین از تحلیل ساختارهای دینی به دست می آید متکلم
فیلسوف روان شناس و جامعه شناس بر اساس نوع تحلیل از ساختارهای یک دین به تعریفی از
دین می رسد. چون امروزه مباحث فلسفه دین کلام الهیات روان شناسی و جامعه شناسی دین
گستره ویژه ای یافته است درباره تعریف دین آرای بسیار و گونه گون مطرح است.

در این جا مراد ما از دین دین آسمانی و وحیانی است که دارای سه بخش: عقاید و باورها
احکام و آیینها اخلاق و ارزشهاست و در تعریف آن می توان گفت: مدلول و فرانمود گزاره
های هستی شناسانه و انسان شناسانه و مجموعه بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدهای
مبتنی بر آن که از سوی خداوند برای کمال یابی و سعادتمندی بشر فرود آمده یا تنفیذ
شده است.

در این تعریف به دو نیاز و انتظار اساسی و فطری که دین برای بشر پاسخ می دهد توجه
شده است.

بخشی از دین مدلول مجموعه ای از گزاره های نظام مند در باره تفسیر هستی حیات انسان
و حقایق تکوینی با نگرش الهی است که پای بندی قلبی به آنها سبب کمال انسان می گردد.

و بخش دیگر دین مجموعه معیارها و آموزه های بایسته و شایسته برای زندگی هستند که
پای بندی به آنها سعادت دنیوی و اخروی بشر را پایندان است.پس مراد از دین آن چیزی
است که به واقع برنامه کمال یابی و سعادت مندی انسان را ارائه کند و دینداری پای
بندی قلبی و رفتاری به چنین برنامه ای است.

آن بخش از دین که درباره تفسیر هستی است و نگاه هستی شناسانه انسان را جهت می بخشد
پیوند مستقیم با فرهنگ و تمدّن دارد; زیرا هر چه در این دو

( ۹۳ )

عرصه به ظهور می رسد بر اندیشه ها و دریافتهای هستی شناسانه انسانها استوار است. از
همین روی باستان شناسان و پژوهشگران تاریخ با کاوش در آثار فرهنگی و تمدّنی قومهای
پیشین اندیشه ها و دریافتهای آنان را از انسان و هستی بازخوانی می کنند و به این
واقعیت اعتراف دارند که در تاریخ بشر هر جامعه انسانی و یا هر امت بزرگی که پدید
آمدند ممکن نبود در آغاز و انجام انسان و توجیه و علت یابی پدیده های هستی نیندیشند
و در این گونه مسائل رأی و نظر روشنی حق یا باطل نداشته باشند.

فرهنگ

پژوهش و کند وکاو در شناسایی و پی بردن به کُنه فرهنگ از نگاه مشهورترین دایره
المعارفها و پاره ای از منابع جامعه شناسی و کتابهای لغت این حقیقت را ثابت می کند
که وجود تکامل انسانی در معنای حقیقی (فرهنگ) در میان همه جامعه ها به عنوان چگونگی
حیات بشری پایندان شده است. اگر شماری سلطه جویان یا پوچ گرایان بخواهند فرهنگ را
تا حد یک بهشت پدیده های مبتذل فرو بکاهند و نام آن را فرهنگ یا امور فرهنگی
بگذارند از حقیقت بی بهره بوده و شناختی از آن ندارند.زیرا اگر به معناهایی که برای
فرهنگ در لغت و ادبیات اقوام آمده با دقت و درنگ بنگریم خواهیم دید بیش تر آن
معناها بر حقیقتهای ارزشی استوارند که اگر هم نمونه ها و افراد آنها تغییر پیدا کند
اصل آن حقیقتها ثابت و استوارند.

(فرهنگ با کاف فارسی بر وزن ومعنی فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگی و
سنجیدگی و کتاب لغت فارسی و نام مادر کیکاوس می باشد و شاخ درختی را نیز گویند که
در زمین خوابانیده از جای دیگر سر بر آورد و کاریز آب را نیز گفته اند چه (دهن
فرهنگ) جایی را می گویند از کاریز که آب بر روی زمین آید).۱

( ۹۴ )

یا نوشته اند:

۱. فرهنگ در مردم شناسی راه و رسم زندگی یک جامعه است. آداب و عادتها واندیشه ها و
اوضاعی که گروهی در آن شرکت دارند از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می کند و این
انتقال پیش از آن که از راه وراثت باشد از راه آموختن است.۲

۲. استعدادهای فکری و اخلاقی پرورش یافته به وسیله آموزش.

۳. ذوق اعتلا و گسترش یافته از راه تربیت فکری و زیبایی شناختی.

۴. آشنایی وعلاقه مندی به هنرهای زیبا ادبیات و علوم جدا از مهارتهای فنی و شفاهی.

۵. شکل یکپارچه آگاهی اعتقاد و رفتار انسان که پیرو گنجایی فراگیری او و سریان
آگاهیها به نسلهای بعدی است.۳

فرهنگ در زبان عربی یا کلمه (الثقافه) بیان شده به معنای پیروزی تیزهوشی و مهارت
سپس به معنای استعداد فراگیری علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است.۴

در ادبیات ایتالیا و یونان برای تعریف فرهنگ مفاهیم و عناصری به کار رفته که از
ارزشهای تکاملی تربیت عقلانی و رشد اخلاقیات در انسان حکایت می کند.۵

در منابع آلمانی پس از این که عالی ترین حقیقتهای ارزشی به عنوان معنای فرهنگ شمرده
شده مانند: سعی در ظرافت و اصالت دادن و فرم بخشیدن به شخصیت انسانی و محدود ساختن
و تغییردادن انگیزه ها و نیازهای دانی(پست) به نیازهای عالی به روشنی اشاره شده
است: شروع فرهنگ با ظهور انسان در روی زمین بوده است; یعنی این حقایق که به عنوان
معنای فرهنگ گفته شد ثابت و پایدارند.۶

با توجه به معناها و تعریفهای یاد شده می توان گفت: فرهنگ عبارت است از: مجموعه
دریافتها دانسته ها و یافته های رشد یافته عقلی واحساسی و اخلاقی

( ۹۵ )

که به زندگی انسان کمال و ارزش می بخشد و مایه بازشناسی زندگی انسانی از زندگی
حیوانی است.

دین و فرهنگ

از رهگذر معنای دین و فرهنگ و مقایسه تعریفها در هر کدام می توان پیوند نزدیک آن دو
را دریافت. اثر دین و فرهنگ بر یکدیگر بسیار پیچیده است. حتی شماری که نخواسته اند
سرچشمه آسمانی و الهی را برای ادیان بپذیرند بر این نظرند که : دینها بستگی ژرف به
فرهنگها دارند. از هر ملتی دینی برمی آید که فراخور اسطوره ها آداب و رسوم یعنی
فرهنگ خود او است.۷

اما کسانی دیگر به حق بر اثرگذاری ژرف دین بر فرهنگ ملتها پای می فشارند.۸ البته
این اثرگذاری از دین ناب و بی پیرایه بر می آید. وقتی که آموزه های دینی رخشان ناب
و بی آمیغ باشند در فطرت انسان جا باز می کنند و به کنشها و رفتار او شکل می دهند.

ادیان الهی که در آغاز به زبان و فرهنگ هر قوم فرو فرستاده شده اند پس از پذیرفته
شدن وگسترش در جامعه فرهنگی زنده و زاینده به وجود آورده اند که پیش از آن چنان
فرهنگی نبوده است. برای نمونه بعثت پیامبر(ص) در جامعه بی فرهنگ جاهلی حرکت و
انقلاب بزرگ فرهنگی پدید آورد و در زمانی اندک عرب خشن و بی فرهنگ را به مسلمانی
فرهنگ دوست و آداب دان دگر کرد.

در حقیقت دین با وارد کردن عامل هدفداری در درون فرهنگ عناصر تشکیل دهنده فرهنگ را
از گسیختگی و رها بودن در برابر خواسته ها هواها و هوسها و گرایشهای زودگذر بشری می
رهاند.

با این جهت داری است که فرهنگ هدفدار پدید می آید. هدفی که بتواند حیات و رفتار و
آداب آدمی را با شرایط محیطی و اجتماعی ریشه گرفته از پیشینه تاریخی و دانسته ها و
استعدادها و خواسته های پیاپی او به خوبی بنمایاند و تفسیر کند.

( ۹۶ )

بی گمان اگر برای انسان در تفسیر وابستگی به جهانی که در آن زندگی می کند موضوع عشق
و بندگی هدفدار در کارنباشد آن همه فرهنگهای خیره کننده و گسترده در طول تاریخ به
وجود نمی آمدند و آن همه آروزهای رنگارنگ باورها و اندیشه های سازنده وهنرهای
باشکوه و جلال میدان جلوه گری نمی یابیدند.

آدمی این کمال جوییها را با قرار گرفتن در جاذبه الهی در خود احساس می کند و به
آفرینندگی فرهنگی می رسد. آموزه های وحیانی دین از یک سو جاذبه الهی را در خود
نهفته دارند و از دیگر سوی روح هدف گرایی را در جان انسان زنده می کنند و چونان
عاملی زنده در پدیداری فرهنگ و شکوفانی آن نقش می آفرینند.

دین تمام سویه های فرهنگی مانند: زیباجویی علم گرایی منطق طلبی و آرمان خواهی
انسانها را می پذیرد; اما این گونه نیست که این امور درستی خود را از خواسته ها و
آمالهای فردی و جمعی با هر انگیزه و علتی بگیرند و هیچ کاری به برابری وهمخوانی و
سازگاری با حقایق و واقعیتهای مستقل از آمالها نداشته باشند; زیرا در این صورت
فرهنگ عامل پایایی و ویژگیِ کمالیِ خود را از دست می دهد و چه بسا به پیروی از
خواسته های سلطه گرایان هر گونه عامل ضد اخلاق و دین و شرافت انسانی با نام فرهنگ
عرصه را بر فرهنگ ناب تنگ نماید.

پیوند دین و فرهنگ آن گاه استوار می گردد که وجوه فرهنگی: قلم بیان قریحه و ذوق و
کمال جویی با دو بال احساس واندیشه شکل بگیرد.به ظهور رسیدن سرآمدان فرهنگ ادبی
چونان: مولوی حافظ سعدی و… دستاورد همین خویشاوندی و پیوند است.با این درآمیختگی
فرهنگ علمی نیز زمینه سازوار برای رشد و شکوفایی پیدا می کند.

پی یر روسو در تاریخ علوم می نویسد:

( ۹۷ )

(سه قرن بعد از مرگ پیغمبر شهر قرطبه Gordoue یک میلیون جمعیت هشتاد مدرسه عمومی
وکتابخانه ای شامل ششصد هزار جلد کتاب داشت و زبان عربی زبان علمی جهان شده بود.

در این هنگام اشاعه علم از نو شروع شد. زکریای رازی(۹۲۳ ـ ۸۵۰) مرض آبله و همکار او
ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی(۱۰۰۳ ـ ۹۱۳) سلعه و امراض ستون فقرات را کاملاً توصیف
کرد.

ابن سینا(۱۰۳۷ ـ ۹۸۰) پرنس علوم دانش طب را در دنیای اسلام چنان رونق داد که یکی از
پادشاهان کاستیل که آب آورده بود برای معالجه به شهر قرطبه نزد دشمنان خود رفت. ابن
سینا و ابن رشد اندلسی (۱۱۹۸ ـ ۱۱۲۰) در قرون وسطی شهرت فراوان داشتند زیرا اقوام
اروپایی خود را در اطلاع بر آثار ارسطو مدیون آنان می دانستند).۹

برانگیزاندن اسلام پیروان خود را به خردورزی اندیشه و فراگیری علم و ادب و بهره وری
آیات قرآن از احساس ذوق و زیباییهای ادبی و نیز توجه به جلوه های احساسی با هدف
برانگیختن حس دینی مهرورزیها و رفتار و مشی اخلاقی در انسان به

( ۹۸ )

مانند عاملهایی هستند که سبب شدند در اندک مدتی شهرهای جهان اسلام آن روز به
کانونهای مهم فرهنگی دگر شوند و همه عناصر فرهنگ: دانش ادب اخلاق و دین به گونه
سامان مند و به هم پیوسته و هدف مند به شکوفایی برسند.

تمدّن

در فرهنگ و لغت فارسی واژه تمدّن به معنای شهرنشین شدن به اخلاق و آداب شهریان خو
گرفتن آمده است.۱۰

گویا خواجه نصیرالدین طوسی نخستین کسی است که این واژه را در زبان فارسی به کار
گرفته و آن را معنی و شرح کرده است:

(و چون وجود نوع بی معاونت صورت نمی بندد و معاونت بی اجتماع محال است پس نوع انسان
بالطبع محتاج بود به اجتماع و این نوع اجتماع را که شرح دادیم تمدّن خوانند و تمدّن
مشتق از مدینه بود و مدینه موضع اجتماع اشخاص که به انواع حرفتها و صناعتها تعاونی
که سبب تعیّش بود می کنند… و این است معنی آنچه حکما گویند: الانسان مدنی بالطبع
یعنی محتاجٌ بالطبع الی الاجتماع المسمی بالتمدّن.)۱۱

در زبان عربی معادل تمدّن کلمه (الحضاره) به معنای شهرنشینی است.

ابن خلدون از کلمه حضارت شهری گری و به خوی و اخلاق شهریان درآمدن و تیپ زندگی شهری
پذیرفتن را اراده می کند.۱۲

او در پژوهشهای خود بیش تر از چشم انداز جامعه شناس عمران و حضارت به تاریخ بشر
نگریسته و در حقیقت باب پژوهش در تاریخ تمدّن و تمدّن شناسی را گشوده است.

در غرب هم معنای تمدّن Givilisation است که از ریشه Civitas و Civis به معنای شهر و
شهروندیت و Civil به معنای شهری گرفته شده است.۱۳

( ۹۹ )

این هم معنایی و هم مفهومی در زبانهای فارسی عربی و اروپایی می تواند از همسویی
تفکر بشری در علوم اجتماعی و یا گرفتن و سریان مفاهیم از شرق به غرب حکایت کند; اما
واژه تمدّن به مفهوم جدید مانند واژه فرهنگ جزئی از واژگان زبان عصر روشنگری است:

(مفهوم تمدّن که در قرن هیجدهم سربرآورد در معنای آغازینش به خصوصیات ظریفِ آداب و
رسوم توجه دارد. این واژه در نظر فیلسوفانِ اصطلاح طلب به سرعت قید و بندهای اولیه
اش را به دور می افکند و روندی از آن مستفاد می شود که بشریت را از جهل و خردستیزی
می رهاند.)۱۴

واژه تمدّن و فرهنگ در سنّت انگلیسی ـ فرانسوی به مفهوم همانند و یکسان گرفته می
شود و بیش تر فرهنگ به مفهوم تمدّن به کار می رود.

ادوار برنت تیلور (۱۹۱۷ ـ ۱۸۳۲) بی آن که میان آن دو فرق بگذارد می نویسد:

(فرهنگ یا تمدّن به مفهوم وسیع کلمه در قدم شناسی مجموعه پیچیده ای است که شناخت
باورها هنرها اخلاق حقوق آداب و رسوم و دیگر قابلیتها یا عاداتی را در بر می گیرد
که انسان به عنوان عضو جامعه کسب می کند.)۱۵

امیل دورکیم (۱۹۱۷ ـ ۱۸۵۸) نیز به پیروی از سنت فرانسوی خود همواره واژه فرهنگ را
به تمدّن باز می گرداند و تمدّن را مجموعه پدیده های اجتماعی معنی می کند.۱۶ ولی
ماکس وبر (۱۹۲۰ ـ ۱۸۶۴) بنابر سنّت آلمانی که بیش تر بر جلوه های فرهنگی و مفهوم
فرهنگ تکیه می شود در فرق و جدایی میان تمدّن و فرهنگ تأکید دارد.۱۷

کم کم شماری از اندیشه وران غرب به جدایی بین مفهوم فرهنگ و تمدّن گرایش یافتند و
گفتند: فرهنگ چونان جان و روح معنوی تاریخ یک ملت و

( ۱۰۰ )

بشریت است و تمدّن به مانند جسم و پیکر مادی تاریخ ملتها.

این اندیشه هنوز بر فضای ذهن بسیاری از اندیشوران حاکم است.۱۸ در فضای فکری و
فرهنگی ایران کسانی که در این باره پژوهش داشته اند مانند: دکتر علی شریعتی۱۹ علامه
محمد تقی جعفری۲۰ دکتر محمد علی اسلامی ندوشن۲۱ و داریوش شایگان۲۲ بر فرق بین فرهنگ
و تمدّن تأکید دارند.

به هر روی واژه تمدّن مانند دیگر دریافتها و دانسته های علوم انسانی از دانسته ها و
دریافتهای انتزاعی است که به سازواری دیدگاهها تعریفهای گوناگون برای آن بیان شده
است.

بهتر و دقیق تر آن است که فرهنگ و تمدّن را دو پدیده جدای از هم ولی در پیوسته به
هم بدانیم به گونه ای که دوگونه نسبت میان آنها برقرار است: نخست نسبت زیربنا و
روبنا به این معنی که فرهنگ مجموعه عوامل انسانی است که شالوده و زیربنای تمدّن
قرار می گیرد. دوم نسبت اثرپذیری و اثرگذاری متقابل; یعنی همان گونه که تمدّن
دستاورد عینی فرهنگ است در مقابل فرهنگ نیز در متن تمدّن غنا می یابد و بارور می
شود. به طور دقیق همان نسبتی که علم با عمل دارد درباره فرهنگ و تمدّن در خور انگار
است. از یک سو عمل بر مبنای علم و اندیشه و آگاهی استوار می شود از دیگر سو عالم
وقتی در فرایند عمل قرار می گیرد علم و اندیشه او راسخ تر و پویایی و بالندگی بیش
تر پیدا می کند.

هم گرایی دین و تمدّن

در مقام تعریف آنچه برای فرهنگ و تمدّن یاد شد با وجود دیدگاه های گونه گون پیوند
میان آن دو نمایان است. در مقام وجود خارجی تمدّن در بستر جامعه شکل می گیرد و از
آن جا که در جامعه های انسانی فرهنگ بر تمدّن از نظر زمانی پیش است می توان گفت هیچ
تمدّنی بدون پیش زمینه فرهنگی پدید نمی آید.

( ۱۰۱ )

واقعیت این است که همان گونه که تمدّن را نمی توان مجرد و جدا از فرهنگ در نظر گرفت
فرهنگها نیز به نوبه خود وامدار دین هستند. کم تر فرهنگِ به هم بافته و سامان مند و
اثرگذاری می توان یافت که از دین و چشم اندازهای دینی جدا باشد. وقتی به تاریخ بشر
می نگریم می بینیم مردمانی که در حوزه فرهنگها و قلمرو تمدّنها زیسته اند در پیدایش
فرهنگ آنان و در پی آن در پیدایی تمدّن که بر شالوده آن استوار شده و اندیشه های
دینی نقشِ بنیادین داشته اند.

دکتر شریعتی می نویسد:

(اصولاً تاریخ و فرهنگ و سنّت در میان ملتها با روح مذهب تکوین یافته و حتی گاه به
دست مذهب شکل گرفته است.)۲۳

در درازای تاریخ ادیان زاینده و سازنده بسیاری از تمدّنها بوده اند. به دنبال
بعثتها فرهنگ دینی ویژه پدید می آمد و سپس تمدّنی ویژه زاده می شد. در تاریخ تمدّن
تمدّنهای بزرگ بیش تر با ادیان و مذاهب مهم شناخته می شود.

هانتینگتون می نویسد:

(دین ویژگی عمده هر تمدّنی است و به قول کریستفر داوسن: (ادیان بزرگ شالوده هایی
است که تمدّنهای بزرگ بر آن بنا شده اند.) از پنج دین جهانی که وبر برشمرده است
چهار دین: مسیحیت اسلام هندوییسم و آیین کنفوسیوس تداعی کننده تمدّنهای بزرگ
هستند.)۲۴

تمدّنها همان گونه که براساس منطقه های جغرافیایی و یا نژادی دسته بندی می شوند
براساس ادیان نیز تقسیم پذیرند; زیرا عناصر فرهنگی ادیان چونان روحی فناناپذیر در
پیکره هر تمدّن حلول کرده اند. پس به هیچ روی نمی توان نقش سازنده و اثرگذار دین را
در تاریخ تمدّن انسان نادیده انگاشت.

دیوید هیوم در بررسی تاریخ طبیعی دین می نویسد:

(اگر در پژوهش مسائل اجتماعی عامل دین را از یاد ببریم

( ۱۰۲ )

بخش بزرگی از تاریخ و تمدّن و میراث فرهنگی جامعه را باید کنار بگذاریم.)۲۵

این حقیقتِ تاریخی; یعنی پیوند ناگسستنی دین و تمدّن از نگاه معرفت شناسانه به هر
کدام نیز به دست می آید. تمدّن پدیده ای است که از عقل و علم و وجدان و اخلاق و به
کارگیری تواناییهای انسانها در پیوند با محیط و طبیعت و از کنش و واکنش میان آنها
پدید می آید.

دین نه تنها باهر یک از این عناصر پیوند نزدیک دارد که همه آنها در متن دین جای
دارند و از مبانی قوام بخشِ آن به شمار می روند.

شناختی که از راه ادیان به دست می آید بخش مهمی از تمدّنها را تشکیل می دهد. اگر
وجه فرهنگی و زیرساختهای فکری و عقلی تمدّنها وصف و به درستی روشن شود و یا
رهیافتهای اصلی و راستینی که تمدّنها برای بشر داشته اند بررسی شود می بینیم دین و
تمدّن هم در عناصر بنیادین و هم در دستاوردها و کارکردهای انسانی دارای وجوه مشترکی
هستند که براساس آنها پیوندشان سخت و استوار گردیده است. همین اشتراکها و هم
گراییهای ذاتی و ساختاری سبب شده در بستر زندگی یک سیر موازی و نزدیک به یکدیگر
داشته باشند.

سیر موازی تکامل دین و تمدّن

از روزی که صورت نوعی انسان و توان مسؤولیت پذیری او با آفرینش حضرت آدم(ع) آغاز شد
دین و تمدّن در یک فرایند تکاملی همگام و پیوسته جلو آمده اند. تاریخ بعثتها و
ادیان نشان می دهد که آنها فرهنگ و تمدّن بشر را گام به گام به جلو رانده اند. در
چشم انداز تاریخ نیز بشری را می بینیم که هر چه منحنی رشد و تکامل او بالا رفته به
دین و شریعتی کامل تر از شریعت پیشین بستگی خاطر پیدا کرده است.

در این باره اگر بخواهیم واقعیتهای تاریخ را جست وجو کنیم بهتر است از

( ۱۰۳ )

چشم انداز قرآن سیر تکامل ادیان و شریعتها را در نگاهی کلی و گذرا مورد بررسی قرار
دهیم. قرآن استوارترین و صادق ترین متنی است که محتوای شریعتها و وحی پیامبران را
برای ما بازگفته است.

امّا پیش از آن لازم است به گفتمانی اشاره کنیم که در اساس می توان دین و تمدّن را
مشمول قانون تکامل دانست یا خیر.

پژوهش گران تاریخ ادیان در این که آیا دین از آغاز پیدایش سیر تکاملی داشته یا از
ابتدا کامل بوده است دو دیدگاه دارند:

گروهی بر این نظرند که دین در چهره خرافی و بت پرستی ظهور کرد و پس از قرنها تطوّر
و تکامل سرانجام بشر به اعتقاد توحیدی دست یافت. شماری دیگر باور به آفریدگار بزرگ
و خدای یگانه را دیرین و کهن ترین باور بشر می دانند و شرک و بت پرستی را پدیده ای
بیرونی و روی داده بر ساحَت دین و کژ راهه روی از اصلِ دینداری می شمارند.۲۶

اگرچه در یک نگاه کلی به تاریخ عمومی دین در جامعه های بشری این دو دیدگاه در خور
انگار است. ولی این که حرکت روبه کمال ادیان الهی و آسمانی; یعنی حرکت از مرحله
ساده و قلمرو محدود به مرحله ژرف تر و فراگیر وجود داشته است و آیینها و دینهای
آسمانی با وجود پاره ای اختلافها کامل کننده و تمام کننده یکدیگر بوده اند جای
انکار نیست.

وقتی پیامبری در جامعه ای برانگیخته می شد که جامعه از ساختار اجتماعی و فرهنگی
بسیار ساده ای برخوردار بود و مردمان آن روزگار درمرحله پایین از اندیشه و تفکر به
سر می بردند. روشن است که در چنان جامعه ای امکان طرح گسترده احکام یا ارائه آموزه
های بلند و ژرف دینی نبوده است. اما کم کم که ساختار اجتماعی جامعه پیچیده تر می شد
و مردم در ساحت فرهنگ و اندیشه رشد می یافتند پیامبر جدید با شریعت کامل تر
برانگیخته می شد و سازوار با فرهنگ و مدنیت آنان وحی فرو فرستاده می شد.

( ۱۰۴ )

در این باره استاد شهید مطهری می نویسد:

(پیوند نبوتها و رابطه اتصالی آنها می رساند که نبوت یک سیر تدریجی به سوی تکامل
داشته و آخرین حلقه نبوت مرتفع ترین قلّه آن است.)۲۷

فیض کاشانی سیر تکامل نبوت را چنین شرح کرده است:

(نبوت طبق سنّت الهی تدریجاً کمال می یابد هم چنان که یک عمارت تدریجاً ساخته می
شود. و هم چنان که در ساختن عمارت پایه ها و دیوارها هدف نیست. هدف صورت کامل خانه
است نبوت نیز چنین است; هدف صورت کامل آن است و در همین جاست که نبوت خاتمه می
پذیرد و پایان می یابد و زیاده نمی پذیرد; زیرا زیاده بر کمال نقص است و انگشت
زیادی را می ماند. پیغمبر اکرم در حدیث معروف به همین معنی اشاره کرد که گفت: مَثَل
نبوت مَثَل خانه ای است که ساخته شده و جای یک خشت در آن باقی است من جای آن خشت
آخرینم یا من گذارنده آن خشت آخرینم.)۲۸

همین اختلافِ دیدگاه در مورد تمدّن نیز دیده می شود. آنان که به تجزیه و تحلیل
تاریخ پرداخته اند درباره سیر عمومی تاریخ تمدّن بشری آرای گوناگون دارند که می
توان در چهار نظریه خلاصه کرد:

۱. آنان که تکاملی بودنِ تاریخ بشر را بی درنگ پذیرفته اند و بر این باورند که
تاریخ تمدّن پیوسته به سوی کمال پیش می رود. کانت هردر و کندورسه از این شمارند.

۲. آنان که به فرودآیی تاریخ باور دارند و بر این نظرند که بشریت هماره به طرف
پستیها و فرومایگیها در حرکت است. آناتول فرانس و ژان ژاک روسو بر این باورند.

( ۱۰۵ )

۳. کسانی که بر این انگارند که تاریخ نه رو به کمال دارد و نه رو به پستی و نشیب
بلکه دگرگونی می پذیرد بی آن که در این دگرگونی حرکتی روبه کمال و رشد داشته باشد.
سنت آگوستین در کتاب (شهر خدا) بر این نظر است.

۴. شماری از جمله توین بی به کمال یابی ادواری تاریخ و پیاپی آیی تمدّنها باور
دارند.۲۹

او حرکت تاریخ را براساس دو حالت پیش تاختن و پس راندن تفسیر می کند و این حالت را
جبری و پی درپی می داند. در این حرکت و پویش نوعی فرهنگ و تمدّن و جامعه پدید می
آید رشد می کند سست و پیر می شود و در برابر یورش فرهنگ و تمدّن و جامعه دیگر از
پای در می آید و پس از آن فرهنگ تمدّن و جامعه جدید سیر خود را به سوی رشد و کمال و
پیری و سپس مرگ می آغازد.۳۰

درباره این دیدگاه ها بی آن که در مقام نقد و بررسی برآییم یادآور می شویم که:
تکامل اجتماعی و تمدّن می تواند نقطه وفاق و مشترک این نظریه ها باشد; زیرا دو
نظریه میانی ـ نظریه ناسازگار با تکامل ـ در حقیقت معطوف به یک نوع نگاه ارزش
مدارانه به تاریخ تمدّن است. پس با این دو پیش فرض که در طول تاریخ بشر دین و تمدّن
دو واقعیت همه گاه در حال رشد و کمال بوده اند سیر تکامل ادیان و شریعتها را پی می
گیریم.

فرایند تکامل شریعته

نخستین پیامبری که کتابهای آسمانی پس از حضرت آدم نشان می دهند حضرت نوح است. در آن
روزگار بشر مراحل سادگی وابتدایی تفکر را می پیمود. تصور و پذیرش خدای یکتا و حس
ناشدنی برای بشر آن روزگار چندان ساده و آسان نبود. بشر به سختی می توانست چنین
مفهوم مجردی را در کارگاه ذهن خود بینگارد.در این مرحله آموزه های وحیانی که به
وسیله نوح

( ۱۰۶ )

عرضه شد بیش تر به معرفی خدا و پرستش او بود. درباره حضرت نوح و پیامی که برای
هدایت قوم خویش داشت آیات قرآن گویا و روشن است:

(لقد ارسلنا نوحاً إلی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله مالکم من أله غیره إنّی أخاف
علیکم عذاب یوم عظیم).۳۱

همین درونمایه در آیات دیگر نیز تکرار شده است.۳۲ حضرت نوح مردم را به پرستش خدایی
فراخوانده که:

(فرستنده باران و بخشاینده بوستانها و نهرها و فرزندان است).۳۳

و نیز خدایی که:

(زمین را بستر زندگی ساخت تا در صحرا و کوهستان جاده ها و دره ها را بپیمایید).۳۴

این گونه شناساندن خدا سازوار فهم و اندیشه مردمان آن روزگار است. با این حال از
درک چنین خدایی ناتوان بودند. وقتی این آموزه ها را می شنیدند:

(انگشتها را در گوش و جامه بر سر می کشیدند و با شتاب می رمیدند.)۳۵

( ۱۰۷ )

پس از دوره پیامبری حضرت نوح دوران حضرت هود و صالح باز پیام اصلی دین درباره شناخت
خداوند و پرستش اوست:

(و الی عاد أخاهم هوداً قال یا قوم اعبدوا اللّه مالکم من إله غیره إن انتم إلاّ
مفترون).۳۶

و فرستادیم به سوی قوم عاد برادرشان هود را که گفت: ای خویشان من! خدا را بپرستید
جز او خدایی برای شما نیست. اگر جز این کنید شما نیستید جز دروغ گویان .

(و الی ثمود أخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدوا الله مالکم من إله غیره قد جاءتکم
بینّه من ربکم هذه ناقه الله لکم آیه…)۳۷

ما صالح برادر قوم ثمود را نزد آنها فرستادیم. او گفت: ای قوم! خدای یکتا را
بپرستید جز او برای شما خدایی نیست و از سوی خداوند به سوی شما نشانی روشن آمد و
این ماده شتر است که برای بازنمودن قدرت آن را از سنگ بیرون آورده است.

در این دوره پیشرفتی که برای مردمان نسبت به زمان حضرت نوح دیده می شود آن است که
دست کم حاضرند سخنان پیامبران و پیام وحی را بشنوند و دلیل بخواهند. البته با این
همه نمی پذیرفتند و روی برمی تافتند ومعجزه می خواستند و امور خارق العاده. معجزه
هم که ارائه می شد از سر فرود آوردن در برابر حق سر بر می تافتند.

پس از گذار از این دوران به روزگار حضرت ابراهیم و نسل جدیدی از انبیای الهی بر می
خوریم. در روزگار حضرت ابراهیم بشر به مرحله ای از رشد و تکامل و توان فکری رسیده
بود که آموزه های ژرف تر از وحی و دین دریافت کند; از این روی حضرت ابراهیم در
شناساندن خداوند به آنان می فرماید:

(إنی وجهّت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفاً و ما أنا من المشرکین).۳۸

( ۱۰۸ )

من روی دل خویش را فرا آن خدایی دارم که آسمانها و زمین را آفریده و من مسلمان پاک
دین و پاک کردار از مشرکان نیستم.

در این زمان پیام دین دوری از شرک پرهیز از شریک گرفتن برای خداوند و پذیرفتن توحید
و یگانگی خداوندی است که (خالق آسمانها و زمین است) و (علم او به هر چیزی احاطه
دارد).۳۹

در این دوران سخن از امامت و رهبری انسانهای رشد یافته و وارسته ای است که باید به
وسیله آنان هدایت اجتماعی دین پی در پی و نسل به نسل ادامه یابد.۴۰

در این رسالت از نماز و مناسک و دعوت مردمان به انجام دادن آنها سخن به میان آمده
است.۴۱

از این دوره که دین نقش هدایت و رهبری اجتماع و جامعه را به صورت یک فرایند و جریان
تاریخ مند بر عهده می گیرد کم کم قانونهای فردی و اجتماعی دین به گونه جدّی و روشن
تدوین می یابند. و پیامبرانی که در فاصله زمانی میان حضرت ابراهیم تا حضرت موسی(ع)
برانگیخته شده اند افزون بر آموزش آموزه های وحی به مردم وظیفه می یابند که
قانونهای اجتماعی دین را به مرحله اجرا بگذارند تا جامعه سامان و سلامت در خور و
شایسته انسان را پیدا کند.۴۲

برای نمونه مبارزه با انحراف جنسی که در روزگار رسالت حضرت لوط دامنگیر جامعه شده
بود برنامه اصلاحی آن حضرت را شکل می دهد. حضرت می کوشد تا مردمانی را که در زندگی
از قانون فطری ازدواج سر برتافته و به کژراهه افتاده اند به پذیرفتن دستورها و
آیینهای دینی متعهد کند.۴۳

حضرت یوسف در روزگاری که جامعه با تنگناهای اقتصادی و مالی روبه رو می شود با الهام
و تأیید خداوند مدیریت و وزارت اقتصادی جامعه را بر عهده می گیرد و اقتصاد درهم
ریخته جامعه را سامان می دهد. توفیق حضرت یوسف در سامان دادن به امور اقتصادی و بر
آوردن نیازهای مالی مردم سبب شد

( ۱۰۹ )

مصریان آیین او را بپذیرند و به آن گردن نهند.۴۴

حضرت شعیب در شهر مدین نزدیک پایتخت مصر با فراگیر شدن کم فروشی و فریب در خرید و
فروش رو به رو می شود که آفت و پدیده ای است جدید در جامعه متمدّن آن روز بشر.برای
از بین بردن این ناهنجاری اقتصادی در جامعه قانونها و آیینهایی برای سامان دهی و
نظام بازار در رسالت حضرت شعیب گنجانده می شود:

(و الی مدین أخاهم شعیباً قال… و یا قوم أوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا
تبخسوا الناس أشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین).۴۵

ای قوم پیمانه و ترازو را به درستی و راستی و داد بپیمایید و بر سنجید و در زمین
تباه کاری و فساد نکنید.

کم کم که اجتماع بشر شکل کامل تری از تمدّن و پیشرفت پیدا می کند ساحتی از دین که
مربوط به زندگانی و گونه امرار معاش و پیوستگیهای گوناگون مردم با یکدیگر است گسترش
می یابد و قانونها و احکام شریعت افزوده می شود.

در پیامبری حضرت موسی نخستین پیام وحی حرکت برای رهایی جامعه از سلطه جابرانه فرعون
است.۴۶

در این دوران پیامبری وشریعت با آموزه های اجتماعی و سیاسی آغاز می شود;۴۷ زیرا
جامعه به پایه ای از رشد تمدّن رسیده که دارای ساختار و بنیاد یک پارچه سیاسی است و
مهم ترین بازدارنده دینداری و خداپرستی مردمان قدرت ظالمانه حاکم بر جامعه است.
البته این رسالت به قوم بنی اسرائیل محدود می شد که رشد یافته ترین تمدّن را در
اختیار داشتند.

حضرت عیسی(ع) در دورانی به رسالت برانگیخته شد که بشر سالیان درازی بود که دوره ها
و مرحله هایی از تمدّن را از سر گذرانده و در مکتب

( ۱۱۰ )

پیامبران پیشین به رشدی در خور رسیده بود و برای درک حقیقت و پذیرفتن نیکی و صلاح
زمینه هایی در خود داشت. نیاز بشر به اخلاق و آراسته شدن به خویهای نرم و برانگیخته
شدن احساسهای مهرورزانه در او در آن برهه ایجاب می کرد که مسیح با پیام مهربانی و
مهرورزی و دوستی با مردم و خدمت به خلق خدا و فداکاری انسانها برای یکدیگر و…
برانگیخته شود.

در قرآن پیام آغازین عیسی چنین است:

(قال انّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیّا. و جعلنی مبارکاً أین ما کنت و
اوصانی بالصلوه و الزکاه ما دمت حیّا. و برّاً بوالدتی ولم یجعلنی جباراً شقیا).۴۸

[عیسی در حالی که در گهواره بود] گفت: منم بنده خدا که مرا دین و کتاب داد و مرا
پیغمبر قرار داد. و مرا خداوند برکت داد هر کجا باشم و مرا به نماز و زکات اندرز
داد تا زنده هستم. و مهربانی به مادرم سفارش فرمود و مرا جبّار و بدبخت نکرد.

در کتاب مقدس رسالت عیسی با این فراز آغاز شده است:

(روح خدا بر من است زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا
شکسته دلان را شفا بخشم و امیران را به رستگاری وکوران را به بینایی موعظه کنم).۴۹

انجیل لوقا باب چهارم آیات ۱۸ ـ ۱۹.

شریعت عیسی در فضای فرهنگی دیانت یهود و در حاکمیت تمدّن روم به ظهور رسید. آن
فرهنگ و این تمدّن زمینه هایی را برای جامعه پدید آورده بودند که هویت اجتماعی
انسان را به برخورداری از برتری جدال برانگیز صرفا مادی و دور از احساس و مهروزی
انسانی فرو کاسته بودند.

این ناهنجاری بازدارنده بزرگی در سر راه مهرورزیها و احساسهای انسان

( ۱۱۱ )

دوستانه و مشی انسانی در درون تمدّن بود. و نمی گذارد همگام با شکوفاییهای مادی
اخلاق و رفتارهای انسانی به رشد و شکوفایی برسد.

آموزه های اخلاقی و روحانی در شریعت عیسی به واقع برابر با نیاز عینی انسانی بود که
به گونه یک بُعدی مسیر تمدّن را می پیمود. از این روی با این که مخالفتهای علمای
یهود شدید و رفتار امپراطوری خشن و غیرانسانی بود پیام عیسی اثرخود را بر جامعه
گذاشت و دگرگونی تمدّن روم به تمدّن مسیحی را حتمی ساخت.

دین زرتشت نیز که همزمان در امپراطوری و تمدّن ایران رواج داشت وجوه همانندی با آن
دارد بویژه از این جهت که عنصر اساسی در مسیحیت بخشش اخلاقی است و دین زرتشت که در
سه جمله معروف: (پندار نیک گفتار نیک کردار نیک) خلاصه می شود به طور کامل جنبه
اخلاقی دارد.

این نظر دور از واقعیت نیست که گفته شود رواج این دو مذهب در محیط تمدّنی آن روز
همزمان با دوره ای از تکامل بشر بوده است که غرائز اخلاقی و احساسی به کمال رسیده
ولی هنوز تواناییهای فکری و عقلی آدمی آن اندازه شکوفا نشده بوده که بشر در آنچه با
احساس و عواطف می یابد شک کند; بلکه اصول نظری دین را در سایه جاذبه اخلاقی و
احساسی آن می پذیرفت و به باور و اعتقاد دست می یافت. در متنهای مقدس دین به عنوان
یک گزاره عقلی و استدلالی و برآیند مشاهده های منطقی در طبیعت جلوه ای ندارد. بلکه
یک امر وجدانی درونی معرفی می شود که تنها بر احساسهای روحانی متکی است.۵۰

اسلام آخرین مرحله کمال دین

دین اسلام در مرحله ای از پیشرفت تمدّنی بشر ظهور یافت که نه تنها وجدان و احساس
بلکه نیروی عقل و تفکر نیز به اندازه لازم و درخور شکوفا شده بود. انسان می توانست
مؤلفه های یک وحی جامع کامل و همه سویه را

( ۱۱۲ )

درک کند و بپذیرد. در اسلام پیامبر(ص) برای نشان دادن حق بودن دین مانند پیامبران
پیشین به معجزه های حسی نیازی نداشت; زیرا بشر به حدی از بلوغ رسیده بود که خود می
توانست درست را از نادرست باز شناسد:

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.