پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۲۲

علمای شیعه در این دیار خوش درخشیده و همیشه و همه گاه نگهبان عزت افتخار و سربلندی
و شکوه این سرزمین و مرزبان تیزنگر ایران اسلامی بوده و در برابر هر یورشی قد
برافراشته و از تمامیّت این دیار به دفاع برخاسته اند.

این که ایران برخلاف کشورهای منطقه هیچ گاه زیر سیطره و سلطه مستقیم استعمار قرار
نگرفته همین نکته است.

در هنگامه ها و برهه های مهم و سرنوشت ساز نقش آفرینی عالمان دین در عرصه های سیاسی
و اجتماعی چشم گیر بوده است.

در هر حرکت و خیزشی و در هر کار و تلاش سیاسی بنیادینی که ورقی در این کشور به سود
این ملت برگشته و حرکتی به خیر و صلاح آنان انجام شده شماری از عالمان دین پیشاهنگ
و در کانون حرکت و خیزش بوده اند.

این همگامی و پیشاهنگی بی گمان کارها را به سامان رسانده و کشور را در مسیر بالندگی
سیر داده است. و به گواه تاریخ اگر این همگامی و پیشاهنگی نبود هیچ گاه

( ۳۲۳ )

این افتخارهای بزرگ بهره این سرزمین نمی شد.

جنبش بزرگ تنباکو انقلاب مشروطه نهضت ملی شدن نفت با نقش آفرینی و پیشاهنگی عالمان
دین پدید آمدند و زندگی شادابی و حرکت را به این ملت ارزانی داشتند.

انقلاب اسلامی ایران پدیده شگفت قرن به رهبری قهرمانانه و شجاعانه امام خمینی و
همگامی همراهی و از جان گذشتگی و تلاش خستگی ناپذیر عالمان برجسته و تقواپیشه طلوع
کرد و به جهان روشنایی بخشید.

از حرکتهای بزرگ تاریخی که علمای شیعه در برانگیزاندن مردم و در دفاع از کشور نقش
بنیادین و حماسی داشتند جنگ دوم ایران و روس در روزگار فتح علی شاه قاجار است.

درباره جنگ ایران و روس از زوایای گوناگون می توان سخن گفت; امّا سخن ما در این باب
بر مدار نمایاندن نقش عالمان دین در این دفاع مقدس و پاسخ به پاره ای شبهه هاست.

هرگاه و در هر رخداد بزرگ نقش علمای دین برجسته و در اوج بوده دستهایی به کار
افتاده اند تا آن را به گونه ای کم رنگ جلوه دهند و یا با هزاران آلاینده بیالایند.

شرکت عالمان بیدار هشیار و شجاع در دفاع مقدس از اسلام و سرزمین ایران در برابر
یورشهای ویران گر و تباهی آفرین روس علیه ایران و برانگیزاندن مردم برای دفاع از
عزت شرف و دین خود و یک پارچگی ایران سبب گردیده قلمهای آلوده و وابسته به بیگانگان
به کار بیفتند تا کارنامه درخشان آنان را خدشه دار کنند و مردم را از این کانون
گرماآفرین و عزت بخش دور سازند.

از این روی از نقش آفرینی و حرکت آفرینی و انگیزانندگی عالمان دین در جنگ ایران و
روس سخنی نمی گویند و تاریخ را از این زاویه نمی کاوند ولی روی شکست انگشت می
گذارند و به بررسی ناتمام و کینه ورزانه آن می پردازند و

( ۳۲۴ )

تاریخ را باژگونه جلوه می دهند و به جای بررسی دقیق و همه سویه سببها و انگیزه های
شکست و نمایاندن آنها کژراهه می روند و مردم را از واقعیتها و بود و هست این رخداد
بزرگ دور می کنند; زیرا آنان نمی خواهند شکست را از آنِ کسانی بدانند که لشکر را بر
اصول اروپاییان سامان داده و از انگلیس و فرانسه یاری می خواستند و چشم به دیار غرب
داشتند و از آنان درخواست گشودن گره از کار بسته خود می کردند.

چون اگر این قضیه و زوایای آن و مسائل پشت پرده برای مردم دقیق و کالبدشکافانه روشن
شود در خواهند یافت که اروپاییان چه پیمانها بستند امّا در هنگامه های سرنوشت ساز
که ورق به سود ایران برمی گشت ناجوانمردانه گسستند و غرب زدگان در رأس کار چه
خائنانه سرنوشت جنگ را به اراده اروپاییان پیمان شکن گره زدند و به نیروهای مردمی و
برانگیزانندگان آنان بی توجهی کردند و آب به آسیاب دشمن ریختند.

اینها اگر روشن شود پرده بیفتد خیلی رسوایی به بار می آورد و دست بسیاری از افراد
رو می شود و روشنفکران وابسته نمی توانند در رخدادها و برهه های گوناگون نقش بازی
کنند و مردم را به سوی غرب به دریوزگی وادارند.

بدین سبب و سببهای بسیار دیگر که جای پرداختن به آنها نیست این جا و آن جا در
گوناگون محفلها و مجلسها در کتابها مجلّه روزنامه و در هر تریبونی که در اختیار
دارند چنین وانمود می کنند: عالمان هم آغاز گر جنگ بودند و هم سبب شدند که ایران در
برابر روس زمین گیر شود.

این در حالی است که اگر از روی کم ترین انصاف به تاریخ نگریسته شود حتی تاریخی که
تاریخ نگاران درباری نگاشته اند به دست می آید که چه دستهایی در این شکست نقش داشته
اند و علمای دین در برابر این حرکت خائنانه چه بازتابی از خود بروز داده اند.

به امید حق در این نوشتار با بررسی همه سویه نقش عالمان دین را در

( ۳۲۵ )

خیزش و حرکت علیه روس می نمایانیم و دستهای آلوده که سبب زمین گیر شدن ایران در
برابر روس شد رو می کنیم و به شبهه های شبهه آفرینان پاسخ می دهیم.

جنگ اول ایران و روس

روس به سال ۱۲۱۸هـ.ق. در ماه شوّال با یورش به گنجه آتش جنگ را افروخت و پس از ده
سال در شوّال /۱۲۲۸اکتبر ۱۸۱۳ با قراداد ننگین گلستان به خاموشی گرایید.۱

در گرماگرم جنگ به سال ۱۲۲۳هـ.ق.حکومت قاجار دید در تنگنای شدیدی قرار گرفته از یک
سوی روس عرصه را بر آن تنگ گرفته و از دیگر سوی شورشهای داخلی آن را در باتلاقی سخت
گرفتار ساخته است.

چاره کار در پشتیبانهای مردمی دید. از آن جا که خیزش مردمی و به یاری برخاستن آنان
کاری نبود که از دست حکومت برآید بر آن شد از فقیهان و مجتهدان ایران و عتبات فتوای
جهاد با روسیه را بگیرد۲ و از این راه مردم را برانگیزاند که با پشتوانه آنان هم
شورشهای داخلی را در هم بکوبد و هم در برابر روس به رویارویی برخیزد.

افزون بر این ها عباس میرزا فرزند چهاردهم فتح علی شاه و فرمانده جنگ با دستیابی به
فتوای علمای شیعه علیه روس می توانست هماوردان خود را که برادرانش بودند و داعیه
جانشینی شاه را داشتند از صحنه بیرون راند و خود بی هماورد میدان دار شود.

از این روی میرزا عیسی قائم مقام بزرگ ملا باقر سلماسی صدرالدین محمد تبریزی را به
عتبات عراق قم کاشان و اصفهان گسیل داشت. تا از عالمان و فقیهان بزرگ فتوای جهاد
علیه روس را بگیرد.

فقیهان بزرگ ایران و عراق: شیخ جعفر نجفی معروف به کاشف الغطاء (م:۱۲۳۷هـ.ق.) آقا
سید علی طباطبایی اصفهانی صاحب ریاض

( ۳۲۶ )

المسائل(م:۱۲۳۱هـ.ق.) میرزا ابوالقاسم قمی(م:۱۲۳۱هـ.ق.) میرمحمد حسین خاتون آبادی
امام جمعه اصفهان(م:۱۲۳۳هـ.ق.)۳ و ملا احمد نراقی (م:۱۲۴۵)۴درخواست عباس میرزا را
پذیرفتند و فتوای جهاد علیه روس دادند.

شیخ جعفر کاشف الغطاء در کتاب کشف الغطاء فتح علی شاه را نایب خویش قرار می دهد و
به او اجازه می دهد که با روسها به جهاد برخیزد و از زکات خراج و کمکهای مالی
مرزنشینان و دیگر مردم در صورت نیاز در جنگ هزینه کند.۵

از او فتوا و رساله ای در این باب نشر یافته است.۶

سید علی طباطبایی در کتاب ریاض المسائل با این که جهاد را در عصر غیبت از سوی نایب
امام زمان(عج) روا نمی داند ۷ امّا مرزبانی و نگهبانی از مرزهای اسلامی ۸ دفاع از
کیان اسلام بدون اجازه امام و نایب او۹ روا می شمارد و بر این نظر است که خراج را
نایب امام زمان که همانا حاکم شرع باشد می تواند در راه خیر و صلاح مسلمانان هزینه
کند.۱۰

کتاب جهاد ریاض المسائل با مقدمه و عنوان: رساله جهادیه نشر یافته است.۱۱

و در پاره ای از رساله های جهادیه فتوایی از ایشان به عربی و فارسی در باره واجب
بودن جهاد با کافران روس نقل شده است:

(بر جمیع مسلمین و عامه مکلفین واضح و آشکار است که در این چند ساله کفّار روس هجوم
بر بلاد مسلمین آورده در صدد تسخیر ممالک اسلامی می باشند و این مطلب بر علما واضح
و لایح است که عزت و رواج دین به استقلال دولت اسلام است و هرگاه ضرری از کفّار به
دولت اسلام رسد بدیهی است که به دین اسلام رسیده پس خطاب می شود به عموم مکلفین و
مسلمین خواه دور از ثغور باشند یا اهل

( ۳۲۷ )

ثغور به کفّار نزدیک باشند یا دور که موافق حکم الهی و شرع حضرت رسالت پناهی به جدّ
و جهد تمام علی قدرالوسع و الطاقه به دفع کفّار لئام برآورند و واجبی را که تمام
واجبات و مستحبات بسته به آنان است متروک نسازند و در حفظ دین و دولت و بقای عِرض و
مال کمر جد و اجتهاد ببندند و نوعی مدافعه و مجاهده به عمل آورند که روز قیامت جواب
صاحبِ دین توانند داد.)۱۲

میرزای قمی در جامع الشتات بر پادشاهان روا ندانسته که از درآمد زمینهای خراج هزینه
کنند مگر با اجازه مجتهد عادل.۱۳

شماری از بدخواهان از دربار و غیردربار هنگامی که این شور و هیجان و خیزش را می
بینند و دست به دست شدن فتواهای جهادی را می نگرند از در دیگر وارد می شوند که شرکت
فقیهان در جنگ و پوشیدن لباس سربازی ناسازگار با مروّت است.

از این روی از میرزای قمی می پرسند که آیا شرکت عالمان در جنگ جایز است یا خیر؟

وی در پاسخ می نویسد:

(بلی جایز است. و آنچه گفته اند که فقیه هر گاه متلبس به لباس جُندی شود منافات با
مروّت دارد. در غیر صورت قتال و دفاع مشروع است.کدام عالم از جناب امیرالمؤمنین(ع)
بالاتر است که اسلحه به خود می آراست و اقدام به جهاد می نمود و الدال علی الخیر
کفا عله ان شاءاللّه.)۱۴

تمامی رساله هایی که فقیهان در باب جهاد به درخواست عباس میرزا نگاشتند و فتواهای
آنان با تلاش میرزا عیسی قائم مقام بزرگ گردآوری شد و به نام:(رساله جهادیه) در یک
مقدمه هشت باب و یک خاتمه در چاپخانه

( ۳۲۸ )

تبریز چاپ و ۱۵منتشر شد:

باب اول: در تکالیف جهادیه شاهنشاه اسلام.

باب دوم: در تکالیف شرعیه حافظان ثغور اسلام و والیان عظام.

باب سوم: در مهمات متعلّقه علمای راشدین و فضلای مجتهدین.

باب چهارم: در مسائل جهادیه پیشنمازان و واعظان.

باب پنجم: در مهمات متعلّقه صدور ملک و امینان دولت و مشیران حضرت و زمره ارباب
اعمال از کتاب عمّال.

باب ششم: در احکام جهادیه بهادران سپاه سرداران لشکر نصرت پناه اسلام و کافه جنود
مسلمین.

باب هفتم: در بیان امور متعلّقه به کافه مسلمین بلاد تصرفی اسلام.

باب هشتم: در بیان تکلیف مسلمین ساکنین بلاد تصرّفی کفّار.۱۶

ملا احمد نراقی نیز رساله جهادیه داشته است.۱۷

جنگ اول ایران و روس به خاطر بی تدبیریها سهل انگاریها و استفاده نکردن درست و
بهینه از تواناییها کمکها و پشتیبانیهای مردمی در ۷ شوال ۱۲۲۸هـ.ق.اکتبر ۱۸۱۳
میلادی با پیمان ننگین گلستان با شکست ایران پایان گرفت.

از آن جا که این قراداد ننگین شاه را از چشم مردم انداخت و حکومت قاجار را در نزد
مردم پست جلوه داد دربار برای کاستن از زیانها و جلوگیری از خرده گیریها انتقادها و
بدگوییها به تلاش برخاست تا به گونه ای روسیه را راضی کند که در پیمان گلستان تجدید
نظر شود و زمینهای از دست رفته ایران را بازگرداند.

برای گفت و گو در این باب به سال ۱۸۱۴/۱۲۲۹ دربار فتح علی شاه ابوالحسن خان ایلچی
را به سن پطرز بورگ فرستاد.

در ۲۰ دسامبر ۱۲۲۹/۱۸۱۴ میرزا ابوالحسن خان به حضور الکساندر

( ۳۲۹ )

اول رسید و در باب تجدید نظر در پیمان گلستان و برگرداندن زمینهای ایران به گفت و
گو پرداخت ولی نتوانست الکساندر اول را به این کار راضی کند.

در مارس ۱۸۱۵ میلادی ۱۲۳۰/هـ.ق. ناپلئون از تبعیدگاه خود جزیره الب گریخت و به
فرانسه بازگشت و دوباره براریکه پادشاهی تکیه زد.

بازگشت ناپلئون به فرانسه اروپا و روسیه را در ترس و وحشت فرو برد. از این روی تزار
روس برای جلوگیری از هم پیمانی ایران و فرانسه به میرزا ابوالحسن خان که هنوز در
روس به سر می برد قول داد که بخشی از زمینهای ایران را بازپس گرداند. امّا شکست
ناپلئون در جنگ واترلو در ژوئن ۱۲۳۰/۱۸۱۵ هـ.ق. و تبعید شدن وی به جزیره هلن سبب شد
که روسیه به فرستاده ایران جواب ردّ بدهد و خواست ایران را نپذیرد.۱۸

جنگ دوم ایران و روس

حکومت قاجار که از راه گفت و گو به گونه ای آشتی جویانه و صلح آمیز نتوانست به
خواست خود برسد و روسیه را به پذیرش تجدیدنظر در پیمان گلستان وادارد بر آن شد از

( ۳۳۰ )

راه جنگ به خواست خود دست یابد. از این روی پس از سیزده سال جنگ بین روس و ایران در
ذی حجه ۱۲۴۱ هـ.ق. آغاز شد و در شعبان ۱۲۴۳هـ.ق. با قرارداد ترکمان چای به پایان
رسید.

از آن جا که سپاه ایران در این نبرد نیز شکست خورد و قرارداد ننگین ترکمان چای بین
ایران و روس بسته شد دستهای آلوده و حنجره های ناپاک و قلمهای زهرآگین در همان زمان
و زمانهای دیگر به کار افتادند تا تاریخ را باژگونه جلوه دهند و حکومت گران و کسانی
را که رو به قبله غرب داشتند و به نیروها تلاشها و خیزشهای مردمی بی توجه بودند و
راهنماییهای عالمان دین را به هیچ می انگاشتند و مستبدانه نظر خویش را به کار می
بستند از زیر بار این ننگ بزرگ برهانند و عالمان دین را کباده کش این ننگ کنند.

از این روی این جا و آن جا شایعه کردند و به سر زبانها انداختند تاریخ نگاران را به
مزدوری گرفتند که بگویند: بنویسند: دربار فتح علی شاه عباس میرزا و قائم مقام چون
دریافته بودند که سپاه ایران به خاطر نداشتن سلاحهای پیشرفته نمی تواند با سپاه
روسیه هماوردی کند به صلاح کشور و ملت ایران نیست وارد میدان کارزار شود و با جنگ و
لشکرکشی به زمینها و شهرهای از دست رفته خود دست بیابد و مردم گرفتار و اسیر در چنگ
روس را از این راه برهاند سرسختانه با جنگ سرناسازگاری داشتند; امّا عالمان و
فقیهان بویژه سید مجاهد عرصه را بر دولت و پادشاه تنگ کردند از این روی ناگزیر تن
به جنگ دادند و متأسفانه همان گونه که پیش بینی می شد سپاه ایران در برابر سپاه
تمرین دیده و با فنون جدید آشنای روس زمین گیر شد.

با این که نشانه های بسیار در دست است که در لا به لای نوشتار یک به یک را خواهیم
نمایاند فتح علی شاه و عباس میرزا پیش از آن که از عالمان و فقیهان نظر و فتوا
بخواهند و درخواست کنند آنان در جنگ شرکت جویند مهیای جنگ بودند; نوشتند: فتح علی
شاه مخالف جنگ بود; زیرا در پاسخ نماینده دولت

( ۳۳۱ )

روس در سلطانیه گفته بود: تصمیم جنگ به عهده علماست.۱۹

اینان برای باژگونه کردن تاریخ آن بخش از تاریخ را که شاه از سید مجاهد می خواهد در
جنگ شرکت بجوید و گواهی دهد او از شرکت کنندگان در جهاد است۲۰ و اجر مجاهد را دارد
از روی عمد نادیده می انگارند و به آن نمی پردازند و از این سخن شاه استفاده می
کنند که شاه نقشی در جنگ نداشته است. ولی فرستاده روس که با هدایایی به دیدار شاه
می آید در می یابد که دولت ایران تصمیم خود را برای جنگ گرفته است.۲۱ به دیگر سخن
در انتظار تصمیم علما نیست!

ییا نویسنده کتاب عباس میرزا۲۲ و نویسنده تاریخ نو۲۳ جهانگیر میرزا فرزند عباس
میرزا به تلاش برخاسته اند که عباس میرزا را از باتلاق این ننگ برهانند و او را در
شروع جنگ بی نقش جلوه دهند; از این روی نوشته اند: او مخالف جنگ بود.

این سخن نیز درست نیست; برابر گزارشهای محمدتقی سپهر در ناسخ التواریخ نامه های
مردم سرزمینهای اشغالی را چاکران عباس میرزا به عتبات می رساندند.۲۴

به دیگر سخن آگاهاندن عالمان عتبات و ایران از حال و روز مردمان سرزمینهای اشغالی
برابر برنامه ریزیهای عباس میرزا بوده او برای انگیزاندن عالمان به شرکت در جهاد و
فتوادادن علیه روسها با برنامه ریزی پیش می رفته و عالمان دین را در جریان می
گذاشته و به آنان از بیداد و ستمی که بر مردم اسیر در چنگ روسها می رفته گزارش می
داده است.

افزون بر این در محرم ۱۲۴۲ در نامه ای که پس از پیروزهای نخستین به فرزندش محمد
میرزا(محمدشاه) نوشته مسؤولیت جنگ را به عهده گرفته و یادآور شده: با در نظر گرفتن
توان نیروهای امپراتوری روسیه جنگ را شروع کرده نه توان و نیروی یرمولف فرمانده جنگ
قفقاز.۲۵

شماری قائم مقام فراهانی را از جمله کسانی دانسته اند که با شروع جنگ از

( ۳۳۲ )

سوی ایران سرناسازگاری داشته; از این روی دربار به او خشم گرفته و او را به مشهد
تبعید کرده است.۲۶

این ادعا نیز تمام واقعیت نیست; زیرا میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی در آغاز و
هنگام پیشرویهای سپاه ایران در محرم ۱۲۴۲ در مرکز فرماندهی جنگ حضور داشته و نامه
های عباس میرزا را می نگاشته است.

نامه هایی به خط وی که در محرم و صفر ۱۲۴۲ به کُلنل مکدانلو نوشته شده در کتاب
(روزنامه های سیاسی و تاریخی سید الوزراء قائم مقام فراهانی) آمده است.۲۷

امّا از تاریخ صفر ۱۲۴۲ تا صفر ۱۲۴۳ نامه ای از مرکز فرماندهی به خط وی دیده نمی
شود که نشان می دهد در این برهه قائم مقام از مرکز فرماندهی به دور بوده است.

گویا در جلسه ای که به تاریخ اول ربیع الاول ۱۲۴۲ برای بررسی جنگ برگزار می شود
قائم مقام با ادامه آن مخالفت می کند و همین سبب می شود که به مشهد تبعید گردد.۲۸

در واقع علمای دین با قائم مقام در یک برهه تاریخی از جنگ فاصله می گیرند و به گونه
ای ناخرسندی خویش از سیر رویدادها ابراز می دارند.

روشن شد که فتح علی شاه و عباس میرزا نه تنها با جنگ سرناسازگاری نداشته اند و هیچ
گاه ناسازگاری از آنان در تاریخ ثبت نشده که برانگیزاننده و وادار کننده به جنگ
بوده و بر آن بوده اند که برای استوارسازی جایگاه خود در بین مردم و جهان از زیر
بار ننگ شکست جنگ اول به درآیند.

و از بررسی تاریخ و درنگ در آن چه یادآور شدیم به دست می آید که قائم مقام نیز
سرناسازگاری با جنگ نداشته و همکاری و همگامی داشته و در مرکز فرماندهی نقش آفرین
بوده است. امّا در برهه ای از نظر خود برمی گردد و مخالفت می کند.

( ۳۳۳ )

امّا نام دو نفر به عنوان مخالفان شروع جنگ در تاریخ آمده است:

۱. معتمد الملک معروف به نشاط.

۲. ابوالحسن ایلچی وزیر امور خارجه.۲۹

ممکن است نشاط در ادعای خود صادق بوده باشد امّا در صداقت ابوالحسن ایلچی تردید
وجود دارد. درباره ایلچی گفته اند: از حکومت انگلیس مقرری دریافت می کرده و شخص
فاسد و عیاشی بوده است ۳۰ و این چنین شخصی نمی توانسته استقلال رأی داشته باشد و به
جز آنچه انگلیس به وی دیکته می کرده سخنی بگوید و سیاستی پیشه کند.

سببها و انگیزه های جنگ دوم

۱. احساس بی نیازی از قرارداد و جبران شکست: قرارداد گلستان با همه زیانی که برای
ایران داشت و نکبت و ننگی که بار آورد برای عباس میرزا تکیه گاهی بود; زیرا ولیعهدی
وی در آن پذیرفته شده بود. امّا با مرگ محمدعلی میرزا (۱۲۳۷هـ.ق.) که داعیه ولیعهدی
را داشت و هماورد سرسختی برای عباس میرزا به شمار می آمد و شماری از حکومت گران و
کارگزاران روس از وی پشتیبانی می کردند ۳۱ نیازی نبود که عباس میرزا به قرارداد
گلستان با آن همه ننگ و نکبت پای بند بماند و خشم مردم را به جان بخرد; از این روی
او و دربار هر کدام به انگیزه ای بر آن می شوند که از زیر بار این ننگ خود را بیرون
کشند و این شکست را جبران کنند.

سعید نفیسی در این باره اظهار نظر می کند که می شود بخشی از آن را: (دربار ایران
آشکارا و پنهان تهیه جنگ دیگر می دیده) پذیرفت که با نشانه ها و قرینه های تاریخی
سازگار است; امّا آن بخش از دیدگاه وی را: (عباس میرزا به اصرار دربار و پدرش تن به
این جنگ داده) نمی توان پذیرفت که با نشانه ها و قرینه های تاریخی سازگاری ندارد:

( ۳۳۴ )

(در فاصله میان این دو جنگ; یعنی مدت ۱۳ سال و یک ماه و یازده روز ظاهراً صلح در
میان ایران و روسیه برقرار بوده است. امّا چنان که پس از این خواهد آمد در این مدت
دربار ایران گاهی آشکار و گاهی پنهان تهیه جنگ دیگری را می دیده است ناچار دولت
روسیه نیز که ازجزئیات آگاه بوده غافل ننشسته و کاملاً مراقب اوضاع بوده است….

و تنها همان غروری که همیشه دربار فتح علی شاه را در می گرفت و حسابی در میان نبود
مدار کارها بود.

عباس میرزا نایب السلطنه داناتر و بیناتر از آن بوده است که متوجه ناتوانی لشکریان
خود نشود; امّا از قراین پیداست که در برابر اصرار دربار پدرش چاره ای جز تسلیم
نداشته است.)۳۲

۲. پیروزی بر عثمانی: رویداد دیگری که ایران را برانگیخت وارد عرصه جنگ با روس شود
پیروزی بود که در جنگهای سالهای ۱۲۳۶ ـ ۱۲۳۸ با دولت عثمانی بهره ایران شد.۱۴

دولت ایران پیروزی بر ترکان عثمانی را نشانه توانایی و برتری نظامی خود انگاشت; از
این روی با عثمانی از در صلح و سازش درآمد تا در نبرد با روس مشکلی نداشته باشد و
گامهای بلندی با این که به پیروزی دست یافته بود در راه صلح با عثمانی برداشت از
جمله برداشتن شرط گرفتن خراج از دولت عثمانی بود. این از آن روی بود تا با خاطری
آسوده و به دور از دغدغه جبهه عثمانی شهرها و سرزمینهای خود را از چنگ روس به در
آورد و با قدرتی برتر هم در خارج و هم در داخل قدبرافرازد.

(فتح علی شاه شرایط صلح را به وسیله قاسم خان هنگ سفیر ایران در استانبول به اطلاع
سلطان عثمانی رساند واز آن جمله

( ۳۳۵ )

پرداخت خراج سالیانه به دولت ایران بود; اما ترکان آن را نپذیرفتند و نجیب پاشا نام
را با نامه ای که شامل مواد عهدنامه بود با سفیر ایران به تهران فرستادند.

چنان می نماید که فتح علی شاه در این موقع در اندیشه جنگ دوم با روسیه بوده است که
دو سال بعد در گرفت و برای آن که تهیه آن جنگ شوم را ببینند صرفه در این دیده است
که از خراج بگذرد و زودتر با دولت عثمانی صلح کند.)۳۴

۳. مرگ الکساندر اول تزار روسیه: با مرگ تزار همو که ناپلئون بناپارت را شکست داد
(۱۹ ربیع الاول ۱۲۴۱)۳۵ و اختلاف بر سر جانشینی وی دولت ایران به این گمان افتاد که
شیرازه ابر قدرت روس از هم گسسته اکنون بهترین زمان نبرد با آن است و می تواند از
هم گسستگی او سود برد و ضربه کاری بر ماشین جنگی آن وارد سازد و به خواسته های خود
که همان به چنگ آوردن شهرها و سرزمینهای از دست داده است برسد.

امّا درک نکرده بود و یا نمی خواست درک کند که سپاه ایران از هم گسسته تر از آن است
که بتواند در برابر سپاه روس پس از الکساندر حتی ایستادگی کند; زیرا سپاه ایران از
فرماندهان با تدبیر کارآمد آشنای دقیق به فنون نظامی بویژه فنون نظامی جدید تا آن
جا که با اقلیم ایران و خوی و عادت سربازان ایرانی سازگار باشد بی بهره است. افزون
بر این در بررسی و تحلیل چگونگی سیر رویدادها در روس پس از مرگ الکساندر نیز دچار
اشتباه شده بود و آن گونه که می پنداشت نَسَق و سامان نظام آن را از هم نگسسته بود
و ارتش آن نیز از ساختار استواری برخوردار بود که برای ایستادگی در برابر آن و نبرد
و درافتادن با آن نیاز به ارتشی قوی دارای نظمی پولادین و فرماندهان هوشیار و
برخوردار از روحیه بالا داشت که ایران برخلاف پندار دولت مردان و درباریان از آن بی
بهره بود و آن

( ۳۳۶ )

هم از ناشایستگی و بیگانه پرستی خود آنان سرچشمه می گرفت که نه در سپاه دگرگونی ژرف
و ریشه داری پدید آورده بودند و یا شایستگی آن را داشتند که به وجود بیاورند و نه
در تهیه ساز و برگ نظامی و اسلحه های کارآمد توفیقی به دست آورده بودند ونه توانسته
بودند آموزشهای لازم به سپاهیان بدهند و آنان را برای نبردی این چنین سنگین آماده
کنند.

۴. اختلاف مرزی: در پیمان گلستان پاره ای بندهای ناروشنی وجود داشت که با گفت و گو
هم حل نشد. این گفت و گوها از سال ۱۲۳۳ آغاز و تا زمان شروع جنگ ادامه داشت.

از موردهای اختلاف سرزمین و ناحیه گوگچه شمال آن و نقطه های مرزی قره باغ بود.روسیه
در گاه جنگ ایران با عثمانی از فرصت استفاده کرد و چندین نقطه از سرزمینهای ایران
را مانند بالغ لو گونی و گوگچه را به سال ۱۲۴۰ به قلمرو خود افزود و این برخلاف
عهدنامه گلستان بود. ایران به این حرکت اعتراض کرد و برای بازپس گیری این بخش به
تلاش برخاست و مذاکره هایی نیز بین دو طرف انجام گرفت امّا نتیجه ای به دست نیامد.

دربار ایران در ۱۰ ربیع الاول ۲۳/۱۲۴۱ اکتبر ۱۸۲۱ میرزا صادق مروزی را برای گفت و
گو به روسیه فرستاد که با مرگ الکساندر گفت و گوها ناتمام ماند و نماینده ایران
بدون گرفتن نتیجه در رمضان /۱۲۴۱مارس ۱۸۳۶ وارد تهران شد.

شماری بر این نظرند که این اختلاف مرزی سبب گردید که دو کشور دوباره با هم درگیر
شوند.۳۶

۵. نیرنگ و دستان کشورهای اروپایی: شماری بر این نظرند که پس از شکست ناپلئون
کشورهای اروپایی برابر اتحاد و پیمان مقدس بین خود برای

( ۳۳۷ )

برقرار کردن امنیت اروپا به این نتیجه رسیدند که ایران و عثمانی را تقسیم کنند.

از این روی پیمان سرّی بین انگلیس و روس بر سر تقسیم ایران و عثمانی به سال
۱۲۴۱هـ.ق.۱۸۲۶/ میلادی بسته شد:۳۷

(جنگ اخیر ایران با دولت روس در ظاهر روی همان اختلافات حدود سرحدّی بود ولی باطن
امر پیداست که نقشه تقسیم ایران با نقشه تقسیم ممالک عثمانی در یک موقع و برای یک
مقصود به طور سرّی تهیه شده بود.)۳۸

۶. پافشاری علمای دین: شماری بر این پندارند که چون بخشی از سرزمینهای ایران
وشهرهایی با ساکنان مسلمان از ایران جدا شده بود و مردم مسلمان زن و مرد و کودک
اسیر کافران بی رحم و بی وجدان بودند علما از این رویداد غم انگیز برآشفتند و بی
توجه به توان و نیروی دولت و آمادگی سپاه به فتح علی شاه فشار آوردند که به
رویارویی با روس بپردازد و سرزمینهای اشغالی را باز پس بگیرد.

اینان به همین بسنده نکرده به سید مجاهد بهتان زده اند که در گاه سخن از انگیزه
علما از شرکت در جنگ در این باب به شرح به بیان انگیزه ها و ردّ و نقد شبهه ها
خواهیم پرداخت.

انگیزه عالمان دین از شرکت در جنگ

از دست رفتن بخش گسترده ای از ایران در جنگ اول ایران و روس زیر سلطه و سیطره کفر
در آمدن شهرها و سرزمینهای مسلمان نشین در عذاب الیم بودن مسلمانان در زیر بیرق کفر
گریه ها و ناله ها آه و فغانهای مسلمانان اسیر جدایی افتادن بین خانواده ها افرادی
از اعضای یک خانواده آن سوی مرز و افرادی این سوی مرز خبرهای ناگواری که به علما می
رسید و بر سر زبانها

( ۳۳۸ )

جاری بود از شکنجه و بی حرمتی به مسلمانان وادار کردن آنان به انجام کارهای خلاف
اسلام رها کردن دین خود و… پیامها و نامه های غم انگیز و دل گدازی که مردمان اسیر
در چنگ کافران برای علما می فرستادند و…سبب گردید که عالمان و فقیهان و روحانیان در
نگرانی شدید به سر برند و در پی چاره کار باشند و برای گشودن این گره کور به تلاش
برخیزند. دولت ایران که سخت در تنگنا بود و ضعیف از این مجال استفاده کرد و بر آن
شد که با پشتیبانی عالمان دین از این گرداب سهمگین به درآید و با انگیزش و انگیختگی
که عالمان در مردم و جامعه پدید می آوردند از نیروی بی کران مردمی حتی سرزمینهای
اشغالی بهره برد و در برابر روس تزار بایستد.

از این روی دربار در یک حرکت برنامه ریزی شده و بزرگ علما را به طور دقیق در جریان
حال و روز مردم در سرزمینهای اشغالی گذاشت و خواهان حضور و شرکت یک یک عالمان دین
در جبهه های نبرد شد و فتح علی شاه در نامه ای از آقا سید محمد مجاهد خواست که
فرماندهی سپاه را به عهده بگیرد.۳۹

دربار و عباس میرزا در این حرکت هیچ گاه به علما نگفتند سپاه ایران از چنان

( ۳۳۹ )

سامان و نَسَقی که بتوانند به هماوردی روس برخیزند بهره ندارند بلکه زمان را و توان
و نیرو و آمادگی از هر جهت برای علما مناسب می نمایاندند.

افزون بر این دربار به ویژه عباس میرزا تلاش می ورزید به علمای جویای خبر از حال و
روز مردم سرزمینهای اشغالی گزارشهایی و از وحشی گریها و جنایتها و آدمکشیهای روسها
علما را آگاه سازند. از جمله عباس میرزا از جنایت روسها در گاه دست اندازی به گوگچه
برای علما گزارشهایی فرستاده است.۴۰

البته علما با پیوند ژرفی که با مردم داشتند از رخدادها آگاهی می یافتند. مردم
گرفتاریهای خود و دیگران را به بهترین وجه به آنان گزارش می دادند و علما بدون این
که نیازی به گزارشهای دربار داشته باشند در جریان رویدادها قرار می گرفتند.

شماری از نویسندگان و تاریخ نگاران نوشته اند: خانهایی که از قفقاز و جاهای دیگر
سرزمینهای اشغالی به ایران گریخته بودند چون روسها ملکهای آنان را مصادره کرده
بودند تلاش می ورزیدند که گزارشهایی از درد و غم مردم و جنایتهای روسها به علما
بدهند تا مگر چاره ای اندیشیده شود.۴۱ اگر آنها را جز گزارشهای مردمی بینگاریم
مشکلی پدید نمی آورد و ممکن است چنین چیزی باشد;اگر هدف اینان که چنین سخنی نوشته و
گفته اند این باشد که از جمله گزارش دهندگان به علما خانهای جان سالم به دربرده و
مال باخته است بسان بسیاری از مردم دیگر سخنی است پذیرفته و ممکن است که درست باشد;
امّا اگر هدف اینان در این مطلب این باشد که خانها با گزارشهای غم انگیز و دل گداز
خود علما را برانگیختند و به شور و هیجان آوردند و آنان بدون مطالعه و در نظر گرفتن
وضع اسفبار ایران از نظر سیاسی اقتصادی و نظامی و برتری روس به دولت فشار آوردند که
با روسیه وارد جنگ شود سخنی است نادرست; زیرا علمای بزرگی که صاحب نقش و فتوا در آن
روزگار بودند که یک یک آنان را نام بردیم به گواه آثار و اظهار نظر دیگران درباره
آنان و موضع گیریها

( ۳۴۰ )

و مشی سیاسی و اجتماعی و سخنانی که از آنان نقل شده انسانهای آگاه خردمند دارای
بینش بالا و آشنای به مسائل سیاسی و مسائل بین المللی بوده اند و چنین نبوده که
فریب چند خانِ مال باخته و فراری را بخورند و با احساسات و بدون خردورزی در قضیه ای
چنین پیچیده پا جلو بگذارند و دولت را وا دارند که به جنگ با روسها برخیزد.

از تاریخ بر می آید که عالمان دین از راه های گوناگون کسب خبر می کرده اند و یا به
آنان گزارش می رسیده است:

۱. مردم سرزمینهای اشغالی.

۲. علمای شهرهای اشغالی و گرفتار و زیر سلطه روس.

۳. دولت بویژه شخص عباس میرزا.

حاجی شفیعا از شاگردان نامور سید مجاهد در روضه البهیه می نویسد:

(چون دولت روسیه بر شهرهای مسلمانان مانند: دربند قبه گنجه شیروان و غیر آن استیلا
یافت مسلمانان وضع خود را برای آن جناب نگاشتند که: کفّار بر شهرهای ما غلبه نموده
و به ما دستور می دهند که کودکان خود را برای آموزش دین و شریعت نزد معلمان آنها
بفرستیم و ما را بر ترک قرآن و رفتن به مساجد و رها کردن دیگر شعائر دینی مجبور می
نمایند.

از این روی آن جناب فرمان جهاد داد و سید استاد خود با جماعت بسیاری از علما و طلاب
و متدینین و صالحان به جنگ رفتند.)۴۲

در فارسنامه ناصری درباره گزارش علمای شهرهای ایرانی زیر سلطه روس آمده است:

(در زمانی که روسیه در ولایات گنجه و قراباغ و شیروانات تسلط یافتند متعرض ناموس
مسلمانان شدند و این توسط

( ۳۴۱ )

علمای آن بلاد به عرض جناب مجتهد الزمان آقا محمد اصفهانی ساکن عتبات عالیات رسید و
جناب تکلیف شرعی خود و مسلمانان را در جهاد با کفّار روسی دانست…. در ابتدا آخوند
ملا رضا خوئی آذربایجانی معتمد خود را که مردی سخن آفرین بود با صورت حکم وجوب جهاد
به دربار ایفاد داشت و حضرت شهریاری به حکم شرع مطهّر رضا در داد. ملا محمد رضا را
با مراتب رضامندی به خدمت جناب آقا سید محمد باز فرستاد و جناب[ایشان] با جماعتی از
مروجین دین مبین در اوائل ماه شوال این سال ۱۲۴۱ وارد تهران گردید.)۴۳

از این گزارش به دست می آید علما از وضع اسفبار غم انگیز و پرسوز و گداز مردم زیر
سلطه و سیطره روس از راه گزارشهای مردمی و علمای گرفتار در سرزمینهای اشغالی آگاه
شده بنابر نظر شرعی خود رهاندن آنان را از زیر سلطه روس و آزادی سرزمینهای جدا شده
از ایران را تکلیف شرعی مسلمانان و واجب دانسته و دربار را با فرستادن ملارضا خوئی
از فتوای خود آگاهانده است و دربار نیز چون فتوای سید مجاهد را هماهنگ با دیدگاه ها
و برنامه ها و سیاستهای خود دیده آن را پذیرفته و از نماینده سیّد و سپسها از خود
سیّد به گرمی استقبال کرده است.

در روضه الصفا نیز مانند این گزارش آمده است.۴۴

رضاقلی خان هدایت سبب و انگیزه علمای دین و فقیهان را از فتوای جهاد بدرفتاریهای
روسها با مسلمانان دانسته است:

(علمای اسلام از سوء سلوک روسیه و مسلمانان گنجه و قراباغ و تعرض به عرض و ناموس
ایشان اطلاع یافتند و به وجوب جهاد فتاوی و احکام نگاشتند.)۴۵

( ۳۴۲ )

محمد تقی سپهر به شرح از این جریان و رخداد گزارش داده و گزارش گران را چاکران عباس
میرزا دانسته است:

(شاهنشاه ایران در کیفر جماعت روسیه یک جهت شد; چه از این پیش نقض عهد ایشان و در
آمدن به قلعه بالغ لوی ایروان به شرح رفت و هم در این مدت از درازدستی با زنان و
اخذ اموال مردم خودداری نمی نمودند. این حدیث به دست بعضی از چاکران نایب السلطنه
که از مصالحه با روسیه دل نگران بودند گوشزد آقا سید محمد اصفهانی گشت و او به
شاهنشاه ایران نگاشت که این هنگام جهاد با جماعت روسیه فرض افتاده شهریار تاجدار
فرمود که: ما پیوسته به اندیشه جهاد شاد بوده ایم و خویشتن را از بهر ترویج دین و
رونق شریعت نهاده ایم.

جناب آقا سید محمد[پس از آن] از عتبات در عُشر آخر شوال المکرم وارد تهران شد و
عظیم گرامی بداشت. و زیادت سیصد هزار تومان زر مسکوک از خزانه خاص باز کرد تا در
تجهیز لشکر به کار شود. پس آقا سید محمد دل شاد کرد و با هر یک ازعلمای ایران
مکتوبی نگارد که به حضرت شهریار گرد آیند و مردم را از بهر جهاد تحریص کنند.)۴۶

چند نکته در خور توجه از این گزارش به دست می آید:

۱. جنگ دوم به سبب پیمان شکنی روس و دست اندازی به شهرها و سرزمینهایی که در
قرارداد گلستان نامی از آنها برده نشده شعله ور گردیده است.

۲. روسها با مسلمانان سرزمینهای اشغالی رفتار غیرانسانی و وحشیانه داشته و به ناموس
آنان حتی دست اندازی می کرده اند.

( ۳۴۳ )

۳. عباس میرزا از صلح با روسیه نگران بوده و از ستمها دست اندازیها و وحشی گریهای
روسها در سرزمینهای زیرسلطه و سیطره خود به علما گزارش می داده است.

۴. فتح علی شاه با جهاد علیه روس موافق بوده و آن را به آگاهی سید مجاهد نیز رسانده
است.

۵. سید محمد مجاهد پس از دریافت رضامندی شاه و موافق بودن او با جهاد راهی تهران
شده است.

اینها نشان می دهد علما بدون هماهنگی و بدون در نظر گرفتن پیش زمینه ها و آمادگیها
حکم جهاد نداده و پا در عرصه جهاد نگذاشته اند. چنین نبوده که شاه عباس میرزا
درباریان فرماندهان لشکر خردمندان سیاستمداران و مردم چیزی بگویند و علما چیز دیگر.

تمامی مردم لبالب از شور و هیجان و انگیزه بوده اند. در نگرانی شدید به سر می برده
اند.زندگی سرتا سر درد و رنج مردم زیر سلطه و سیطره اهریمنانه روس بر جانها شعله می
زده است و همگان در اندیشه راه چاره بوده اند.

دولت نیز در تنگنا و رنج بوده هم از سرافکندگی شکست و امضای پای قرارداد ننگین
گلستان و هم ازغم و اندوهی که تمامی کشور بویژه سرزمینهای اشغالی را فراگرفته بوده
است.

علما در چنین هنگامه ای پا به میدان می گذارند و تکلیف شرعی مردم و حکومت را روشن
می سازند. امّا اینک ارتش ایران از سامان درست بی بهره بوده و آمادگیهای لازم را
نداشته بر عهده علما و در حوزه کاری آنان نبوده که در این باب مسؤولیتی داشته
باشند. وظیفه شرعی آنان انگیزاندن مردم و بسیج آنان به پشتیبانی از دولت در دفاع از
سرزمین اسلامی بوده است. امّا این که چگونه باید از نیروهای مردمی استفاده کرد و
چگونه لشکر را سامان داد و در برابر دشمن به ایستادگی واداشت و سازو سلاح لشکر را
تهیه دید بر عهده حکومت بوده و علما

( ۳۴۴ )

در این باره وظیفه ای نداشته اند. زیرا نه توان آن را داشته و نه اختیار و نه
سازمان و تشکیلاتی که عهده دار چنین کار بزرگی باشد.

با این انگار چگونه علما بویژه سید مجاهد در شکست جنگ دوم ایران و روس نقش داشته و
سبب آن شده اند.

چگونه می شود که درباریان فتح علی شاه عباس میرزا آصف الدوله صدراعظم(۱۲۴۰ ـ ۱۲۴۳)
برای به دست آوردن پشتیبانیها و کمکهای مردمی به تلاش برخیزند و از علما فتوا
بخواهند تا بدین وسیله مردم را به یاری و کمک برانگیزانند و رهبری فرماندهی و هزینه
جنگ و زمام همه امور به عهده آنان باشد تقصیر کار و عامل شکست علما؟

درباره تلاش آصف الدوله برای بسیج مردم به جنگ و گرفتن فتوا از علما نوشته اند:

(در جنگ دوم( ۱۲۴۱ ـ ۱۲۴۳) آصف الدوله برای جنگ با روسها جلو افتاده از علما اعم
مربوط یا غیر مربوط با سیاست خارجی فتوا می گرفت و مردم را وادار به جنگ می
نمود.)۴۷

پس علما به درستی به وظیفه شرعی خود جامه عمل پوشانده و در بسیج مردم و مشروعیت
بخشیدن به حکومت در دفاع از سرزمینهای اسلامی و رهاندن مسلمانان از چنگ روس بیش
ترین و والاترین نقش را داشته اند. امّا این که چرا سپاه ایران در برابر روس با این
همه پشتیبانی علما و مردم و از همه مهم تر مشروعیت بخشیدن به حکومت برای جهاد و
اجازه دادن به آن برای جمع آوری کمکهای مردمی و… در برابر سپاه روس زمین گیر شد؟
پرسشی است که باید برای پاسخ آن در دربار ستاد فرماندهی جنگ و… به جست وجو پرداخت
نه حوزه های علمیه و بیت علما در عتبات و ایران!

حال برای روشن شدن این که چه دستهایی در شکست نقش داشته و سپاه

( ۳۴۵ )

ایران را زمین گیر کرده اند ناگزیریم مرحله های چهارگانه جنگ را به بوته بررسی
بنهیم.

مرحله آغازین جنگ دوم ایران و روس

این مرحله که آن را می توان مرحله پیروزی نامید از ۱۹ ذی حجّه ۱۲۴۱ تا اول صفر ۱۲۴۲
به درازا کشید.

در این برهه در آغازین روزهای نبرد مردم شور و هیجان شگفتی داشتند کاروان علما در
حال حرکت به سوی جبهه ها بود. شاه در سلطانیه حاضر شده بود. سید محمد مجاهد با
همراهان بسیار به سوی اقامتگاه شاه در حرکت بود. مردم شهرها و قریه های بین راه
مشتاقانه به دیدار و زیارت سید محمد مجاهد می شتافتند.

در قزوین در حوضی که آن جناب وضو گرفت مردم از باب تیمن و تبرک آب حوض را
برداشتند.۴۸ سپاه ایران از این حرکت بزرگ مردمی به هیجان آمد و با روحیه بالا به
نبرد با دشمن پرداخت و به پیروزیهای درخشانی دست یافت و تمامی سرزمینهایی که در جنگ
اول ایران و روس به چنگ روسیه افتاده بود باز پس گرفت و مردم سرزمینهای اشغالی را
از درد و رنج رهاند.

اکنون به جزء جزء این رخداد بزرگ می پردازیم تا روشن شود یگانگی همدلی مردم و
همراهی آنان با حکومت و گردن نهادن به فرمان علما و مجتهدان و بهره برداری از توان
و نیروی مردمی چگونه حماسه می آفریند.

شرکت عالمان در جهاد

واقعه نگاران نوشته اند: روز جمعه هفدهم ذی حجّه آقا سیدمحمد مجاهد حاجی ملا محمد
جعفر استرآبادی آقا سید نصر الله استرآبادی حاجی سید محمد تقی قزوینی سید عزیز
اللّه طالشی و… وارد لشکرگاه شدند.

( ۳۴۶ )

روز شنبه هیجدهم ملا احمدنراقی کاشانی به اتفاق ملا عبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر
ازعلما و ملا محمد پسر نراقی به سلطانیه آمدند.۴۹

گروه عالمان شرکت کننده در اردوی جنگی را نزدیک به پانصد نفر ذکر کرده اند.۵۰ افزون
بر هشت نفری که از آنان نام بردیم ناموران دیگری در تاریخ نام برده شده اند که به
ترتیب زیر از آنان یاد می کنیم:

۱. ملا محمد تقی برغانی.

۲. سید ابراهیم قزوینی.

۳. مولی احمد بن مصطفی خوینی.

۴. آقا سید حسین فرزند آقا سید محمد مجاهد.

۵. سید خیرالدین فرزند میرخیراللّه موسوی جد آل خیر الدین در عراق.

۶. ملا رضا خوئی.

۷. ملا شفیع خوئی.

۸. ملا صالح برغانی.

۹.ملا علی بن محمد ولی قاینی خراشادی.۵۱

۱۰. ملا احمد برادر ملا جعفر استرآبادی و شاگرد برغانیهای قزوین.۵۲

۱۱. ملا احمد مجتهد تبریزی.

۱۲. آقا عبدالحسین تبریزی.

۱۳. ملا محمد مامقانی.۵۳

۱۴. میرزا خلیل بن علی رازی.۵۴

شرکت و حضور عالمان در جنگ مردم را سخت به هیجان آورده بود و مردم کاروان علما را
به هر شهری و دیاری می رسید در آغوش می گرفتند و با جان و دل از علما استقبال می
کردند. و این حرکت بزرگ و حماسی را نه تنها تاریخ نگاران خودی که بیگانگان نیز دیده
و ترسیم کرده اند.

ویلوک انگلیسی که در گاه وارد شدن سید مجاهد به سلطانیه در آن جا

( ۳۴۷ )

بوده از شور و هیجان مردم چنین گزارش می دهد:

(مردم احساسات عظیمی ابراز کردند. به سید نمی توانستند دسترسی یابند لکن کجاوه او
را می بوسیدند.نردبانی را که از آن به کجاوه عروج کرده بود می بوسیدند و خاک غبار
زیر سمّ قاطر او را جمع می کردند.)۵۵

این شور و هیجان این انگیزش و خیزش بزرگ در ذهن و خاطر و روحیه منشیکف یامنشیکو
نماینده دولت روس به گونه ای دیگر اثر گذارد.

نماینده روس برای ابراز حسن نیت با هدایایی به سلطانیه آمد و به نزد فتح علی شاه
بار یافت. و از گفت و گوی با شاه نتیجه ای نگرفت و دریافت که ایران با این خیزش
همگانی آماده جنگ است و سر آن ندارد که از جنگ دست بکشد; از این روی در ۲۴ ذی قعده
۱۲۴۱ برابر با اول ژوئیه ۱۸۶۴ از سلطانیه خارج شد.۵۶

و همچنین علاقه مردمی و پایگاه داشتن علما در بین مردم سبب شده بود که شاه و
فرماندهان جنگ به تلاش برخیزند تا به مردم بفهمانند که هیچ حرکتی را بدون هماهنگی
با عالمان و استفاده از رأی و نظر آنان انجام نمی دهند.

در همین برهه پس از آن که نماینده روس بی نتیجه بر می گردد و در می یابد که ایران
برای دفاع و واپس گیری شهرها و سرزمینهای خود آمادگی دارد شاهزاده اسماعیل برای
رویارویی با روسیه به سوی آذربایجان حرکت می کند.

پس از او عباس میرزا در یازدهم ذی حجه به آن سمت روانه می شود. در چهاردهم ذی حجّه
سید محمد مجاهد و همراهان برای برانگیزاندن مردم آذربایجان و وانمود کردن این که
این حرکت و خیزش با پشتیبانی تأیید همراهی و همگامی علما شکل گرفته و مردم باید از
جان و دل مایه بگذارند به سوی آذربایجان حرکت می کند.۵۷

( ۳۴۸ )

(خاقان پس از آن که افواج و سپاهیان جدیدی را که از شهرهای مختلف خواسته بود در
اختیار عباس میرزا گذاشت و نایب السلطنه از چمن سلطانیه به آذربایجان بازگشت. چند
تن از علمای اعلام از جمله آقا سید محمد و چند از وعاظ و خطبای فصیح تهران را روانه
تبریز کرد تا در شهرهای آذربایجان برای مردم شروع به وعظ و خطابه کرده مسلمانان را
تحریص به جهاد و جنگ با کفار و دشمنان دین و ملت بنماید.)۵۸

پیروزی ایران

حرکت و خیزش عالمان دین همبستگی و یگانگی علما دولت و مردم دستاوردهای بسیار والا و
افتخارآمیزی بهره ملت ایران کرد و سپاه ایران و نیروهای رشید مردمی از سر تا سر
کشور و مردم سرزمینهای اشغالی دست به دست هم دادند و تکیه بر خداوند متعال و مدد از
او سپاه روس را زمین گیر کردند و سرزمینها و شهرهایی که زیر سلطه روس بود بازپس
گرفتند و تزار روس بر یرمولف فرمانده سپاه روسیه درناحیه قفقاز خشم گرفته و او را
برکنار کرد و پاسکویچ را به فرماندهی سپاه قفقاز گمارد.

بر همگان روشن بود که این بهروزی و پیروزی در پرتو عشق مردم به اسلام پدید آمد و
علمای دین از جایگاه معنوی و دینی این خیزش و انگیزش را پدید آوردند و سپاه خسته و
بی روحیه ایران را به آن اوج رساندند که جان بر کف ازوجب به وجب خاک ایران به دفاع
برخاست و سبب سربلندی اسلام مسلمانان و ایران شد.

شمیم درباره علت پیروزی سپاه ایران می نویسد:

(در جنگهای سال ۱۲۴۱ و ۱۲۴۲ قمری چندان موفقیتی

( ۳۴۹ )

نصیب روسها نگردید و سپاه ایران که احساسات دینی آنان را علمای مذهبی تهییج کرده
بودند رشیدانه مقاومت کردند و حتی در فاصله سالهای ۱۲۴۱ و ۱۲۴۲ بیش تر نواحی را که
در جنگهای دوره اول از دست رفته بود اشغال کردند.)۵۹

در روز یازدهم محرم هزار اسیر روسی در خارج شهر اردبیل از نظر شاه گذراندند و هر
روز این کار تکرار می شد. مرکب شاه در روز بیست و یکم محرم اردبیل را ترک و به سوی
قلعه شوشی حرکت و در روز ۲۴ محرم در کنار رود طویله شامی فرود آمد.۶۰

عباس میرزا در روزهای پایان ماه محرم نامه ای به خط قائم مقام فراهانی برای فرزندش
محمد میرزا فرستاد و چگونگی سیر کار را یادآور شد:

(جنگی که مابیش تر در قراباغ می کردیم حالا به خواست خدا در تفلیس می کنیم. ساخلو
[پادگان] که در عباسیه و ایروان می گذاشتیم حالا در گنجه و گرجستان می گذاریم.
اقامتی که در خانهای تبریز و خوی می نمودیم حالا در صحراهای اخسطقه و شمکور می
نماییم. از قراباغ چه مانده که موجب احتیاط باشد؟

در تفلیس چه باقی است که دفع آن نتوان کرد؟

ما که متصدی این حرب شدیم روسیه را پنج هزار و ده هزار نگفتیم پنجاه هزار و صدهزار
دانستیم.

طرف دعوی یرملوف را نمی دانیم امپراطور را می دانیم. و تکیه به فضل خدا کرده ایم و
فتح را از او می خواهیم و در همین سال ملک اسلام را به حول و قوه خدا از لوث وجود
آنها پاک می کنیم.)۶۱

همزمان با حضور شاه در سلطانیه مکدانلد نماینده جدید دولت انگلستان

( ۳۵۰ )

که به جای هنری و یلوک آمده بود وارد بندر بوشهر شد.۶۲

عباس میرزا در نامه ای با عنوان: نماینده انگلیس که به خط قائم مقام فراهانی است و
به تاریخ ۱۲۴۲ پس از درخواست پزشک درباره پیروزیهای به دست آمده گزارش می دهد:

(این جا ها که ما هستیم ملک ایران بود. مردم آنها فتنه کردند و روسیه را آوردند. در
مصالحه اگر آنها را ازخود دانستند مصالحه را باز خود بر هم زدند و دولت ایران که
صاحب این ممالک بود ملک خود را پس گرفت و اهالی آنها که مایه این فتنه شده بودند
نادم و پشیمان گشتند و دست به دامن اعتذار زدند و زیاده از سپاه ما به مجادله روسیه
کوشیدند.حتی این که بعضی جاها خود بی قشون ما روسیه را کشتند و بیرون کردند…شهر
محرم سنه ۱۲۴۲)۶۳

این که عباس میرزا در نامه خود عنوان می کند: (مردم آنها فتنه کردند و روسیه را
آوردند) شاید گزاف باشد و نظر وی همه مردم نبوده; بلکه همان خیانت پیشگانی بوده که
به جبهه خودی پشت کرده و شماری از مردم به ستوه آمده از ستم کارگزاران قاجار را
فریفته و علیه نیروهای خودی واداشته اند.

مرحله دوم جنگ

این مرحله از صفر ۱۲۴۲ تا جمادی الثانی همان سال را در بر می گیرد. در ۲۴ محرم فتح
علی شاه در طویله شامی استقرار یافت و آصف الدوله را با بیست هزار سپاه و ده ارابه
توپ (یا یکصد و ده ارابه توپ)۶۴ به کمک عباس میرزا برای فتح شوشی گسیل داشت.

وی در روز دهم ماه صفر ۱۲۴۲ در خارج قلعه شوشی به عباس میرزا پیوست.۶۵

( ۳۵۱ )

در فارسنامه ناصری پس از گزارش از رهسپاری آصف الدوله به سوی شوشی درباره نقش علما
و مجتهدان در برانگیزاندن مردم به دفاع از سرزمینهای اسلامی در این برهه سرنوشت ساز
آمده است:

(مقتدایان دین مبین در همه جا مردم را به جهاد با روسیه تحریص می نمودند و رفته
رفته بلادی را که جماعت روسیه در مدت چهارده سال از خاک ایران تصرف نموده به دلاوری
سپاه و تحریص مجتهدین دین پناه ضمیمه ممالک محروسه نمودند.)۶۶

شکست در دو عرصه نبرد

۱. در ۱۴ صفر /۱۲۴۲سپتامبر۱۸۲۶ در نبردی که در بیرون از گنجه بین سپاه ایران و سپاه
روس در گرفته بود سپاه ایران سخت آسیب دید و زمین گیر شد و به سوی گنجه که در
اختیار محمد میرزا بود واپس نشست. در این نبرد امیرخان سردار از فرماندهان ایرانی
کشته شد.

سپاه ایران وقتی به گنجه واپس نشست نظر علی خان مرندی مأمور دفاع از قلعه گنجه از
آن جا که شکست را پیش بینی نکرده و آذوقه برای سپاه تهیه ندیده بود وقتی عرصه را
تنگ دید به نیروهای زیر فرمان خود دستور داد قلعه رابه آتش بکشند و آن را خالی
کنند. ژنرال مدداف فرمانده روسی شهر را به چنگ گرفت.

نظر خان مرندی در این رخداد خائن و سهل انگار شناخته شد و به دستور عباس میرزا
تیرباران شد.۶۷

۲. در این برهه که سپاه ایران گرداگرد قلعه شوشی را فراگرفته بود و هر آن ممکن بود
فرو ریزد و به دست سپاه ایران گشوده شود گفت و گو و مذاکره نابهنگام عباس م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.