پاورپوینت کامل همراهیها و رویاروییهای نراقی با حکومت قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همراهیها و رویاروییهای نراقی با حکومت قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همراهیها و رویاروییهای نراقی با حکومت قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل همراهیها و رویاروییهای نراقی با حکومت قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۸۱

در اندیشه شیعه حکومت از آن خداست و پیاده کردن آن در زمین بر عهده رسول اوست. پس
از رسول این رسالت بزرگ ادامه خواهد داشت و پرچم آن برافراشته می ماند. اگر امام
معصوم زنده و حاضر بود او این رسالت را بر عهده خواهد گرفت و گرنه فقیهان; یعنی
دانایان به دین و دنیا عدل پیشگان شجاع و اهل تدبیر و سیاست مُدن.۱

این اصل بلند و والا در درازای تاریخ در تمامی فراز و نشیبها عالمان شیعه را
واداشته که برای تشکیل حکومت صالحان تلاش ورزند و هیچ حکومت ناشایسته ای را
برنتابند و به هیچ حکومت گری که به جز از این راه بر سریر حکومت تکیه زده نزدیک
نشوند و پشتیبانی نکنند مگر در برهه هایی که اصل و کیان اسلام و تشیّع در خطر بوده
و یا جان مال و ناموس مردمان دستخوش طوفانِ هوی و خشم زورمندان اهریمن خوی بوده که
به ناگزیر به طبقه حاکم نزدیک شده اند تا جلوی آفتها و آسیبهای بیم ده و تهدید
کننده دین و بر باد رفتن هستی مردم را بگیرند و از این راه بتوانند به ریشه ها نیرو
برسانند.

( ۲۸۲ )

با این حال هیچ گاه با ستم حاکمان میانه ای نداشته و همیشه و همه گاه در کشاکش با
ستم پیشگان بوده اند:

به گفته امام خمینی که با واقعیتهای تاریخی هماهنگی کامل دارد:

(از اول تاریخ بشر تا حالا هر جا دولت جائری بوده انبیاء و علما در برابرش به
مبارزه ایستاده اند.)۲

پس از غیبت کبری که دوران نقش آفرینی و نمود و بروز عالمان شیعه است با تلاشهای
سترگ و مبارزه های پیاپی آنان طوفانهای شن نتوانستند راه حق را بپوشاند و در کویر
گذر زمان از دیدگان نهانش کنند از این روی شیعه هنوز بر همین مدار حرکت می کند و
برای حکومت شایستگان و شایسته سالاری و برانداختن ستم تلاش می ورزد و همه گاه و
همیشه در تکاپوست.شهادت بسیاری از عالمان شیعه از آغاز تا کنون۳ گواه این سخن است.

عالم شیعه غیر از این نمی تواند باشد اگر عالم شیعه به حکومت ستم پیشگان نزدیک شود
تا به پُستی برسد و به سریری تکیه زند از راه حق پا را بیرون گذاشته و به کژراه
رفته است و امین پیامبر ۴ و مرزدار اسلام۵ نیست باید از او کناره گرفت و پرهیز کرد.

در روایات بسیاری نزدیک شدن به پادشاهان ستم و یاری رساندن به آنان نکوهش شده و
گناهی بزرگ قلمداد گردیده است. گرچه این یاری رسانیها بسیار ناچیز باشد و به چشم
نیاید مانند:

تراشیدن قلم آماده سازی نوشت افزار و…۶

در روایات از عالمان درباری به عنوان: دزد دین۷ و عالم سوء۸ یاد شده و از مردم
خواسته شده که از آنان دانش فرا نگیرند پشت سر آنان نماز نگزارند و به دیدار آنان
نروند.۹

با این حال امامان معصوم(ع) گاهی برای پاسداری از کیان اسلام و نگهداشت خیر و مصلحت
امت اسلامی و کیان تشیّع به کسانی اجازه می دادند در دستگاه حکومتهای ستم باشند و
از این پایگاه به شیعیان ستمدیده یاری رسانند. مانند: وارد

( ۲۸۳ )

شدن علی بن یقطین در دستگاه خلافت هارون و… بر همین اساس در میان فقیهان مجاهد در
پاره ای از برهه های تاریخی کسانی را می بینیم که به پادشاهان روزگار خود نزدیک شده
و با آنان همکاری نیز کرده اند از جمله علاّمه ملا احمد نراقی چنین بوده است.

او (از بزرگان ایران در آن روزگار و مردی بسیار دانا و محیط بر معارف عصر خود)۱۰
بوده است. امّا این که چرا به دستگاه حکومت نزدیک شده و شاه قاجار را ستوده و از او
به عنوان (بانی دین مبین و مروج شریعت سید المرسلین) یاد کرده۱۱ یا این که در گاه
جنگهای ایران و روس به واجب بودن شرکت در جهاد آن هم با فرماندهی فتح علی شاه وزیر
پرچم او فتوا داده اند و خود به همراه شماری از فقیهان در جبهه های جنگ حضور یافته
و… و از سوی دیگر به ولایت فقیه باور عمیق داشته و در احیای آن نقش آفرینی کرده
است.

این ناسانی ظاهری بین کارکرد واندیشه شماری را در داوری درباره نراقی دچار مشکل
کرده است. شماری با چنگ زدن به گواه ها و نمونه هایی از کارکردوی که بدانها اشارت
شده وی را عالمی همراه و همگام با حکومت قاجار دانسته و او را درباری خوانده اند.

و شماری با توجه به دیدگاه های روشن و برهانی او در باب ولایت مطلقه فقیه و مشروع
ندانستن حکومت قاجار بی چون و چرا به پشتیبانی از وی و ردّ هر گونه همکاری با
دستگاه حکومت پرداخته اند.

و شماری حیران مانده و با اشاره به اندیشه و پاره ای از رفتار وی بر این پندارند که
بین اندیشه و رفتار او ناسازگاری وجود دارد.

به نظر می رسد که این داوریها هیچ یک ره به صواب نمی برند; زیرا در داستان و مقوله
نزدیکی و پیوند عالمان شیعه با پادشاهان روی دو نکته باید بیش تر درنگ ورزید:

۱. همکاری همراهی و پشتیبانی فقیهان از حکومتها همیشه و همه گاه بد و ناروا

( ۲۸۴ )

نبوده; زیرا بیش تر در این همکاریها و همراهیها اهم و مهم در نظر گرفته می شده است.

۲. باید موردها و نیز گونه همکاریها و پشتیبانیها با توجه به هدفهای علمای دین در
بوته بررسی قرار گیرند.

حال با در نظر گرفتن این دو نکته باید به بررسی کارنامه نراقی پرداخت:

برابر دیدگاه نراقی که بر اساس باور او به ولایت فقیه شکل گرفته هر حکومتی به جز
حکومت فقیهان شایسته در عصر غیبت نامشروع است.

برابر رفتار و مشی دقیق و ترازمندی که او داشته بی گمان هوای پست و جاه مال و منال
در سر نداشته است.

حال وقتی که این دیدگاه و این رفتار را کنار هم می گذاریم به این نتیجه می رسیم:
اگر پشتیبانی از حکومت قاجار کرده باید به خاطر هدفهای عالی اسلامی می بوده باشد
همان هدفهایی که سخت به آنها پای بند بوده و دغدغه آنها را داشته است.

حکومت قاجار از نگاه نراقی: بی گمان از نگاه نراقی به هیچ روی حکومت فتح علی شاه
قاجار مشروع نبوده است.زیرا بر اساس مبانی پذیرفته شده تشیّع و نیز برابر دیدگاه
ولایت فقیه که خود وی از پای بندان به آن بوده و احیاءگر آن در روزگار غیبت فقیهان
باید عهده دار حکومت باشند.۱۲ به این مطلب همه خرده گیران به وی اعتراف دارند.۱۳

ملا احمد در (عوائدالایام) درباره حق حکومت و حد مسؤولیّت آن و نیز ویژگیهای
فرمانروای شایسته با استناد به دلیلهای عقلی در نامشروع شناختن هر حکومتی جز حکومت
فقیهان عادل و شایسته هیچ گمان و شکی به خود راه نداده و درنگ نورزیده است.

سیره عملی نراقی در برخورد با حکومت قاجار: یادآور شدیم: دیدگاه نراقی درباره حکومت
روشن است بر اساس دیدگاه ولایت فقیه که وی شالوده ها و مبانی آن را از پراکندگی در
آورد و به گونه ای راه گشا سامان داد و به دقت استوار ساخت هر

( ۲۸۵ )

حکومتی در عصر غیبت جز حکومت فقیهان نامشروع است و حکومت فتح علی شاه نیز از این
قاعده بیرون نیست. اکنون باید دید نراقی در برابر شاه قاجار چگونه رفتاری داشته
است. آیا رفتار او به رفتار درباریان مانند بوده و از همان سنخ رفتار بوده یا خیر
رفتار او به رفتار عالمان دارای رسالت والا و بزرگ مانند بوده و او در پی هدفی والا
و بالا بوده است؟

بی گمان او از شاه قاجار پشتیبانی کرده و در جاهایی همراه و همگام با وی بوده حال
باید دید این پشتیبانی بی قید و شرط و همیشه و همه گاه بوده که او را درباری نامید
یا خیر پشتیبانی و همراهی او با حکومت بی قید و شرط نبوده بلکه به شرطی همراهی می
کرده که حکومت در جهتی که او می خواسته گام بردارد و حرکت کند که در این صورت او را
باید از جمله عالمان صاحب رسالت والا دانست.

روشن است اگر پشتیبانی او از حکومت قاجار بی قید و شرط بوده باشد و تاریخ نیز بر آن
گواهی دهد با اندیشه او در باب ولایت فقیه ناسازگار است و در این صورت او در زمره
عالمان درباری قرار می گیرد و اگر پشتیبانی او از حکومت در اموری باشد که در پیوند
با حفظ کیان اسلام و در راستای خیراندیشی برای مردم باشد و تاریخ بر آن گواهی دهد
وی از جمله کسانی به شمار می آید که با بصیرت و نگرشی دقیق و آینده نگری همه سویه
به حکومت نزدیک شده و در پی رسالت دینی خود بوده است.

اگر از این زاویه به کارنامه نراقی نگاه کنیم خواهیم دید که بین نظر و رفتار او بر
خلاف پندار شماری از نویسندگان ۱۴ هیچ ناسازگاری وجود ندارد زیرا پشتیبانی از حکومت
و همراهی و همگامی با آن آن هم در برهه های سخت سرنوشت ساز که کیان اسلامی و تمامیت
ارضی کشور در خطر بوده به هیچ روی به معنای مشروع دانستن حکومت نبود و هیچ ناسازگای
با اندیشه او نیز ندارد که اگر پشتیبانی نمی کرد و از نفوذ کلمه خود استفاده نمی
کرد جای درنگ داشت و باید بر او خرده گرفته می شد.

پشتیبانی از حکومت ایران در برابر روس در جنگهای ایران و روس برانگیختن مردم به
شرکت در جهاد حضور یافتن در جبهه های جنگ و دیدار با شاه قاجار و… هر

( ۲۸۶ )

کدام به انگیزه ها و دلیلهای ویژه ای صورت می گرفته است. هیچ خردمندی نمی تواند بر
او خرده بگیرد که چرا در جنگ ایران و روس جانب ایران اسلامی را گرفته وچرا در جبهه
نبرد شرکت کرده و چرا مردم را به دفاع از سرزمین خود فرا خوانده و… و یا بگوید که
اینها نشانه درباری بودن اوست و یا نشانه مشروع دانستن حکومت قاجار است.

هر عالم وظیفه شناس و اهل دردی جایگاه نراقی را در نزد مردم و طبقه حاکم می دانست
در برهه ای که کشور دچار هرج و مرج شده و یا مورد یورش دشمن قرار گرفته بود و یا به
مردمی ستم می شد همان روشی را پیشه می کرد که نراقی پیشه کرد.

اکنون برای روشن شدن مطلب و بررسی بیش تر چگونگی بستگی و پیوند نراقی با شاه قاجار
این مقوله را در چند بخش پی می گیریم ولی پیش از آن بایسته می نماید نگاهی به
روزگار نراقی و پیش از آن بیفکنیم:

نگاهی به روزگار پیش از نراقی

حکومت صفویه در دفاع از استقلال ایران رسمیت بخشیدن به مذهب تشیّع و احیای میراث
فرهنگی و بلند و والا نگهداشتن آن و احترام به علمای دین گامهای بلندی برداشت.

از این دوره نوشته ها و آثار ارزش مندی در زمینه های فقه حدیث تفسیر و فلسفه به
یادگار مانده که حکایت گر علاقه مندی و ارج نهی حکومت به این گونه دانشهاست.

در دوره اسلامی برای نخستین بار بود که با قدرت صفویه ایران به گونه کشوری مستقل
اسلامی اداره می شد.

تا آن زمان ایران هماره بخشی از حوزه و قلمرو فرمانروایی امویان و عباسیان و سپسها
مغولان و تیموریان به شمار می آمد که از مرکز فرمانروایی خود شام بغداد و خوارزم
ایران را اداره می کردند. در آن روزگار نه حکمرانان بر ایران ایرانی بودند و نه به
مذهب اهل بیت و آیین تشیّع که بیش تر ایرانیان پیرو آن بودند توجهی می شد و

( ۲۸۷ )

نه به شیعیان فرهیخته و عالمان شیعی آن گونه که در خور شأن و جایگاه آنان بود میدان
داده می شد.

ولی در دوره صفویان ورق به سود شیعه برگشت و این دو مهم به گونه شایسته به حقیقت
پیوست و با هوشیاری عالمان شیعه شیعه دامن گسترد و از انزوا به در آمد و فرهنگ ناب
آن به ژرفای اجتماع ریشه دواند و بالندگی آغازید.

در این روزگار شماری از علمای جبل عامل لبنان و منطقه شام و حلب به گفته امام خمینی
ایثار کردند۱۵ و به ایران آمدند و در رواج شیعه کوشیدند.

با فروپاشی صفویان پس از ۲۳۰ سال حکمروایی در سال ۱۱۳۵ و روی کار آمدن افغانان کشور
به گردابی سخت و دهشتناک فرو افتاد. شیرازه زندگی و تمدن آن از هم گسست فرهنگ ایران
و اسلام رو به افول گذاشت. اقتصاد این مرز و بوم از هم فرو پاشید و خاکریزها و برج
و باروهای امنیتی آن یکی پس از دیگری فرو ریخت.

فرهیختگان و عالمان شیعه به دام بلاهای گوناگون گرفتار آمدند و یا از دم تیغ بیداد
و ستم جاهلان افغان گذشتند و یا سرگردان بیابانها شدند.

آیین ناب تشیّع که عزت و سربلندی و استقلال ایران را سبب شده بود آماج کینه ها قرار
گرفت و تلاش گسترده انجام گرفت که نام و آثار و جای گامهای آن از

( ۲۸۸ )

صفحه تاریخ سترده شود.

مردمان شیعه به جرم شیعه بودن کرور کرور از دم تیغ گذرانده شدند یورش گران افغان به
گاه خارج شدن از قندهار و به قصد اصفهان تمام شیعیان آن شهر را سر بریدند و شکم
دریدند ۱۶ و در اصفهان وحشی گری و خون ریزی را به اوج خود رساندند و با شمشیرها و
خنجرهای آخته سر و دست بریدند و شکم دریدند و مال و منال آنان را به تاراج بردند .
بسیاری از فرهیختگان و عالمان شیعه غریبانه در چنگ این قوم وحشی و سرکش اسیر شدند و
جام شهادت سر کشیدند و شماری از آنان آواره بیابانها شدند و از وطن کوچیدند و به
دیار غربت رخت کشیدند. شماری در هندوستان و شماری در حجاز و شماری در عراق شام و
قفقاز و… سکنی گزیدند. حوزه اصفهان که حوزه درخشان و نورافشان بود در تاریکی فرو
رفت و از رونق افتاد:

(انقراض واقعی صفویه به دست افغانان دوران مخاطره آمیزی را برای تشیّع در ایران به
همراه آورد که در طی آن دانش تشیّع رو به افول نهاد.به اماکن متبرکه آن بی حرمتی شد
علمای ستمدیده آن به زاویه خمول افتادند و تشیّع از مقام شامخی که پیش از آن در
دنیای اسلام داشت به مرتبه ای نزول کرد که فقط برابر یکی از مذاهب چهارگانه تسنن
شد… ویران گری مهاجمان افغان حیات فرهنگی و مذهبی ایران را به کلی مضمحل کرد.به
خاصه اصفهان پایتخت صفوی که مرکز علوم دینی هم بود به سختی از افغانها زیان دید و
تا زمان حکومت حاجی محمد حسین خان نظام الدوله نخستین حاکم این شهر در زمان فتح علی
شاه دومین حکمران قاجار کوشش جدی برای بازسازی آن صورت نگرفت. بسیاری از اهالی شهر
با پشت سر گذاشتن هرج و مرج به هندوستان یا اماکن متبرک عراق عرب هجرت کردند. هر
چند سایر مردم نیز در پی راه جستن به

( ۲۸۹ )

مأمن عتبات بودند امّا بیش تر علما به آن جا رفتند و تنی چند از علمای بلند آوازه
در آن جا رحل اقامت افکندند.)۱۷

دوره چیرگی افغانان بر ایران کوتاه بود. حکومت محمود افغان و عموزاده اش اشرف افغان
روی هم کم تر از هفت سال به درازا کشید. در سال ۱۱۴۲ تومار زندگی شان در هم پیچیده
شد و ایران از زیر سلطه این انسانهای درّنده خوی بی فرهنگ رهایی یافت.

با این حال نگرانی مردم از درّنده خویان آشوب گران هرج و مرج طلبان دزدان رهزنان و
یغماگران از بین نرفت و تا زمان حکمروایی فتح علی شاه قاجار در سال ۱۲۱۲
نابسامانیها ادامه یافت. و این دوره کم وبیش هشتاد ساله را باید از سیاه ترین دوره
های تاریخ ایران شمرد. البته در برهه هایی از این هشتاد سال حکومتهای نیرومند و
توانایی روی کار آمدند ولی هیچ یک از آنها به آن پایگاه و جایگاهی که دولت صفوی از
نظر علمی و فرهنگی دست یافته بود نرسیدند و درخور مقایسه با آن حکومت نیز نبودند.

نادر و آغا محمد خان قاجار با سرکوب مردم و درهم کوباندن مخالفان توانستند حکومتی
یک پارچه پدید آورند و قلمرو خود را از شرق غرب و جنوب ایران بگسترانند و از
هندوستان تا قفقاز را به زیر نگین قدرت خویش درآورند ولی با این همه در عرصه فرهنگ
و حیات علمی کشور نه تنها پیشرفتی را سبب نشدند و زمینه ای را پدید نیاوردند که
واپس گراییدند و سبب واپس گرایی در این عرصه ها شدند. آنان با سخت گیری بر عالمان و
فرهیختگان و روی خوش نشان ندادن به آنان و گاه شکنجه و آزار و اذیت و کشتن آنان
جامعه را از وجود شعله افروزان دانش بی بهره ساختند و شماری از آنان که از این
گرداب رهایی یافتند و جان سالم به دربردند در گمنامی در گوشه و کنار کشور مردند و
شماری به کربلا و نجف رخت کشیدند و چراغ عمرشان بدون آن که مجال یابند محفلی را
روشن کنند فرو مرد.

کشور دچار هرج ومرج ناامنی و آشوب بود. دَمادَم بخشهای گوناگون کشور

( ۲۹۰ )

بین بازماندگان صفویه۱۸ نوادگان نادر که تا روزگار فتح علی شاه بر خراسان حکومت می
کردند (آخرین آنان در سال ۱۲۱۸ به دست فتح علی شاه از میان برداشته شد)۱۹ و خانهای
قاجار که هر کدام داعیه ای در سرداشتند دست به دست می شد.۲۰

کریم خان زند گرچه هیچ گاه بر تمامی قلمرو ایران حکمروایی نکرد ولی در قلمرو حکومتی
خود از ناامنیها و هرج و مرجها جلوگیری کرد و امنیت نسبی برقرار ساخت. امّا او نیز
برای بالندگی فرهنگی و رواج دین گام درخوری برنداشت۲۱ و یا نمی توانست بردارد که
چنین مایه هایی را نداشت و مردان علم و اندیشه در پیرامون او نبودند.

پس از کریم خان جانشینان او مدتها با آغا محمد خان قاجار بر سرحکومت در جنگ وگریز
بودند و آخرین آنان لطف علی خان زند به سال ۱۲۰۹ به دست آغامحمد خان کور و سپس کشته
شد.۲۲ روشن شد که بین فروپاشی صفویان و روی کار آمدن فتح علی شاه به سال ۱۲۱۲ یک
برهه تاریخی بسیار دهشت انگیز و پرحادثه است.

فتح علی شاه چند سال با رقیبان خود در نبرد بود تا توانست آنان را از میدان به در
کند و کشور را از پراکندگی به درآورد و از چنگ حکمرانان گوناگون برهاند و به آن
سامان بخشد. از این روی دوران آشفتگی ایران تا به سال ۱۲۱۸۲۳ به درازا کشید. در این
دوره سیاه و پر ادبار هیچ مجالی برای بالندگی و رشد و گسترش دانشها تواناسازی بنیه
های دینی و فرهنگی نبود و علما و فرهیختگان از همه گردونه های فرهنگی بیرون بودند و
بی نقش در عرصه های فرهنگی و اجتماعی روزگار می گذراندند.۲۴

علاّمه نراقی به سال ۱۱۸۵هـ.ق. در واپسین سالهای دوره زندیّه چشم به هستی گشود و به
سال ۱۲۴۵ در کاشان چشم از جهان فرو بست.

با این حساب بخش مهمی از حیات وی در روزگار فتح علی شاه قاجار سپری شده است. اکنون
باید دید او در برخورد با حکومت بویژه شخص شاه چگونه مشی

( ۲۹۱ )

کرده و چه مطالبی بر زبان جاری ساخته که از آنها شماری پشتیبانی بی قید وشرط برداشت
کرده و تا آن جا پیش رفته اند که او را در باری خوانده اند!

اینان برای به کرسی نشاندنِ ادعای خود به چند دلیل تمسک جسته اند که اینک بر می
شماریم و به بوته نقد می گذاریم:

۱. فتوای جهاد علیه روس و شرکت در جنگ: در دوره پادشاهی فتح علی شاه قاجار دو جنگ
ویران گر بین ایران و روس رخ داده است.

جنگ اول بین روس و ایران با یورش روس به گنجه و بخشهایی از گرجستان و قره باغ در
ماه رمضان سال ۱۲۱۸ آغاز شد.۲۵

البته پیش از آن نیز روسها بارها به این شهرها یورش آورده بودند; امّا این بار بر
آن بودند که این بخشها و سرزمینها را جزو قلمرو خود گردانند و به خاک خود بیفزایند.

شاه تازه شورشهای داخلی را که پس از کشته شدن آغامحمدخان به سال ۱۲۱۱ در جای جای
کشور بر پا شده بود فروخوابانده نادرمیرزا را کشته و خراسان را به زیر سلطه خود
درآورده بود۲۶ که شعله های جنگ ایران و روس بر افروخته شد. شاه با برگماردن عباس
میرزا به فرماندهی جنگ به رویارویی با روسها برخاست. در سالهای آغازین به کمکها و
پشتیبانیهای فرانسه و انگلیس چشم داشت۲۷ که ره به جایی نبرد و پس از پنج سال به سال
۱۲۲۳ به این نکته پی برد که بدون یاری و پشتیبانی مردم و پیشاهنگی عالمان دین کاری
به پیش نمی برد و وعده های دولتهای بیگانه مبنی بر این که (چندان که با مبارزات
روسیه زور و زر به کار آید خودداری نخواهیم کرد)۲۸ فریبی بیش نیست. از این روی در
سیاستهای جنگی خویش بازنگری کرد و دگرگونیهایی در شیوه سازماندهی جنگ پدید آورد.

(آن گاه شاهنشاه از بهر تشویق مسلمانان در محاربت و مضاربت با روسیان میرزا بزرگ
قائم مقام وزارت کبری را فرمان داد تا از علمای اثنی عشریه طلب فتوا کند و او حاجی
ملا باقر سلماسی و صدرالدین محمد تبریزی را برای کشف این مسأله روانه خدمت شیخ

( ۲۹۲ )

جعفر نجفی و آقا سید علی اصفهانی و میرزا ابوالقاسم جیلانی [میرزای قمی] نمود تا در
عتبات عالیات و دارالأمان قم خدمت ایشان را دریابند و نیز به علمای کاشان و اصفهان
مکاتبت کرد. و بالجمله جناب حاجی ملا احمد نراقی کاشانی که فحل فضلای ایران بود و
شیخ جعفر و آقا سید علی و میرزا ابوالقاسم و حاج میرزا محمد حسین سلطان العلماء
امام جمعه اصفهان و ملاعلی اکبر اصفهانی و دیگر فقهای ممالک محروسه هر یک رساله ای
نگاشتند و خاتم گذاشتند که مجادله و مقابله با روسیه جهاد فی سبیل اللّه است و خرد
و بزرگ را واجب افتاده است که برای رواج دین مبین حفظ ثغور مسلمین خویشتن داری
نکنند و روسیان را از مداخلت در حدود ایران دفع دهند. و میرزا بزرگ قائم مقام این
مکاتیب را مأخوذ و مرتب کرده و رساله جهادیه نام نهاد.)۲۹

این فتواها در بین مردم نشر یافت و در مدت کوتاهی پنجاه هزار نفر روانه جبهه جنگ
شدند.۳۰

درباره ملااحمد نراقی در این مرحله از جنگ بیش از این در این اثر چیزی نوشته نشده
است. تاریخ نگار دیگر دربار عبدالرزّاق دنبلی منشی عباس میرزا نیز بیش از این چیزی
نقل نکرده است.۳۱ تاریخ نگاران دیگر که سپسها این رخداد را نگاشته اند از همین دو
منبع گرفته و چیزهایی بر آن افزوده اند.

این مرحله از جنگ با این که حضور مردم شورانگیز بود امّا به خاطر نبود فرماندهی
شایسته و… به سود ایران پایان نپذیرفت و عهدنامه گلستان را پس از ده سال به سال
۱۲۲۸نتیجه داد که بسیار ذلت بار بود و شهرهایی از ایران جدا شد و در قلمرو روسها
قرار گرفت.۳۲

پوشیده نماند که در بستن قرارداد گلستان با علمای دین رایزنی نشد و نشانه هایی وجود
دارد که علمای دین در آن برهه عهدنامه گلستان را خلاف مصالح ملت

( ۲۹۳ )

و دولت ایران می دانستند و با آن مخالف بودند.۳۳ جنگ دوم با جنگ افروزیهای روس آغاز
شد. روس به شهرهای مرزی یورش آورد و بالغ لو گونی گوگچه و… را به چنگ گرفت و در
سرزمینهای زیرسلطه به مسلمانان بی حرمتیها کرد و دارایی آنان را به یغما برد و به
ناموس آنان بی حرمتی روا داشت.۳۴

علمای دین و فقیهان بزرگ در این برهه در اصل بایستگی و لازم بودن جهاد و دفاع از
کیان اسلام و حقوق مردم با فتح علی شاه همراهی کردند و خود در جبهه شرکت جستند و نه
بیش تر.

سپهر در این باره می نویسد:

(در روز دوشنبه هیجدهم جناب حاجی ملااحمد نراقی کاشانی که از تمامت علمای اثنی
عشریه فضیلتش بر زیادت بود به اتفاق حاجی ملاعبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از
علما و حاجی ملامحمد پسر حاجی ملا احمد که او نیز قدوه مجتهدین بود از راه برسید.
تمامت شاه زادگان و قاطبه امرا و اعیان نیز به استقبال بیرون شتافتند و جنابش را با
تکبیر و تهلیل و مکانت در محل جلیل فرود آوردند و این جمله مجتهدین که انجمن بودند
به اتفاق فتوا راندند که هر کس از جهاد با روسیان بازنشیند از طاعت یزدان سربرتافته
متابعت شیطان کرده باشد.)۳۵

در این جنگ ایران به پیروزیهای درخشانی دست یافت و سرزمینهای گرفته شده را باز گرفت
ولی در ماه های بعد نتوانست آنها را نگهدارد و نه تنها گرجستان و ارمنستان و
ایالتهای دیگر که در جنگ نخست از دست داده بود نتوانست نگهدارد و دشمن از چنگش
درآورد که بخشهای دیگری از خاک ایران را نیز از دست داد و تبریز حتی به زیر سلطه
روسها درآمد! امّا چه شد با پیروزیهای چشمگیر در آغازین ماه های نبرد چنین سپاه
ایران زمین گیر شد جای بحث بسیار دارد; امّا این که شماری از بی خبران یا بدخواهان
کینه ورز در لباس روشنفکر و غرب زدگان دیکته نویس

( ۲۹۴ )

کوشیده اند علمای دین را عامل شکست بدانند با هیچ منبع و مدرک تاریخی سازگار نیست.
آنچه می شود از تاریخ به روشنی فهمید و به عنوان عاملهای شکست برشمرد عبارتند از:

۱. کوتاهی ورزیدن فتح علی شاه در فرستادن سازوبرگ و جیره سربازان.

۲. سیاسی کاریهای عباس میرزا نایب السلطنه فرمانده جنگ.۳۶

۳. نگرانی خانهای قاجار از این که علمای دین عامل پیروزی شناخته شوند و کارشکنیها و
تلاش آنان برای دست نیابیدن علما به پیروزی.

این جنگ با عهدنامه ننگین ترکمان چای در شعبان ۱۲۴۳ به زیان ایران پایان یافت.۳۷ در
بستن این عهدنامه نیز با علما رایزنی نشد و در جریان قرار نگرفتند همانان که برای
بسیج مردم مورد توجه بودند و با احترام فراوان از آنان یاد می شد و از آنان در جبهه
ها با شور و هیجان و عزت و احترام استقبال می شد امّا درگاه بستن عهدنامه فراموش
شدند که گویا چنین کسانی وجود ندارند و رأی و نظر آنان به هیچ انگاشته شد.۳۸

علاّمه نراقی وقتی دید پشت پرده مسائل دیگری جریان دارد و زمام امور در دست
انسانهای بی تقوا و مرموزی است خود را کنار کشید و کاری انجام نداد.

علاّمه نراقی با این که حکومت قاجار را نامشروع می دانست۳۹ و بر کارهای خلاف آن
آگاهی داشت; امّا برابر وظیفه شرعی نمی توانست در برابر یورش دشمن و کشتار و بی
خانمانی مسلمانان سکوت کند; از این روی در هر دو جنگ همان گونه که یادآور شدیم هم
فتوا به شرکت در جهاد داد و هم خود در نبرد شرکت جست که این حرکت و تلاش و فتوا را
نمی شود حرکتی در راستای مشروع دانستن حکومت قاجار دانست با این که شاه سخت خود را
پیرو دین می نمایاند و سخت پای بندی نشان می داد.۴۰

۲. ستودن فتح علی شاه قاجار: شماری با استناد به این که نراقی از شاه قاجار با
لقبهایی چون: (خسرو معدلت آیین) (ظل اللّه) و… یاد کرده وی را هوادار رژیم

( ۲۹۵ )

قاجار و دوستدار و پشتیبان فتح علی شاه قلمداد کرده اند.

عبدالهادی حائری می نویسد:

(از همین روست که می بینیم نراقی با واژه هایی سخت مبالغه آمیز فتح علی شاه را
ستایش می کند.)۴۱

این گونه واژگان و جمله ها که خرده گیران از جمله حائری به عنوان ستایش گری نراقی
از شاه قاجار یاد کرده و آنها را دلیل بر هواداری و درباری بودن وی شمرده اند به
نقل از دیباچه پاره ای از آثار او از جمله معراج السعاده و وسیله النجاه اوست.

حال باید به درستی کندوکاو کرد و درنگ ورزید که آیا این ستایشها را که پاره ای شگفت
انگیز می نماد و ویژه حاکمان حق است می توان به نراقی نسبت داد و گفت از کلک ایشان
تراویده است؟

گیریم درست باشد آیا می توان او را عالمی درباری و ستایش گر مرد ستم پیشه ای چون
فتح علی شاه قاجار دانست؟ و یا می توان از چنین جمله ها واژگان و تعبیرهایی برداشت
کرد که او حکومت قاجار را مشروع می دانسته است؟ برای روشن شدن موضوع یادآوری چند
نکته بایسته می نماد:

الف. نراقی در کتابهای فراوانی که نگاشته جز چند مورد در هیچ یک از آنها از این
واژگان جمله ها و تعبیرهای ستایش آمیز به چشم نمی خورد.

ب. در این چند اثر که در آنها واژگان و جمله های ستایش آمیز دیده می شود اینها تنها
در دیباچه بازتاب یافته و گنجانیده شده و در سرتاسر متن از این جمله ها و واژگان
ستایش آمیز خبری نیست.

در کتاب خزائن با اشاره به سخن شیخ بهائی درباره قران نحسین از کشته شدن آغا محمد
خان قاجار و روی کارآمدن فتح علی شاه یاد کرده است.۴۲

ج. هر یک از آثاری که در دیباچه آنها فتح علی شاه ستایش شده ویژگی دارد که توجه به
آن حقیقت امر را روشن می کند.

( ۲۹۶ )

در مَثَل معراج السعاده خلاصه و ترجمه کتاب مهم و اخلاقی ملامهدی نراقی پدر ملااحمد
نراقی برای استفاده فارسی زبانان نگاشته شده است.

و کتاب وسیله النجاه رساله عملیه است که به خواست فتح علی شاه و برای استفاده وی
نگاشته شده است. و کتاب سیف الامه به خواست شاه و عباس میرزا در ردّ پادری۴۳ نصرانی
سامان یافته است. اگر در دیباچه این گونه آثار و نگاشته ها از پادشاه و فرمانروایان
به نیکی یاد نمی شد پذیرفته نمی شدند و اجازه نشر نمی یافتند.

این دیباچه ها زمینه را برای نشر آثار فراهم می آورده و سبب می گردیده از سوی دربار
اجازه عرضه در بازار اندیشه بیابند. اینها به مانند نامه های اداری بوده که اگر در
عنوان نامه از مسؤول اداره محترمانه یاد نشود چه بسا به آنها توجه نشود و یا نابود
گردند.

د. در متن کتابهای یاد شده نه تنها از شاه قاجار به نیکی یاد نشده و نامی از او به
میان نیامده که در بخشهایی از آنها بحثهایی به میان آمده که به روشنی می نمایاند که
نراقی با حکومت قاجار و فتح علی شاه سرناسازگاری دارد و حکومت قاجار را جائرانه
نامشروع و فتح علی شاه را ستم پیشه می داند این گونه جُستارها و گزاره ها در کتاب
معراج السعاده که در دیباچه آن از شاه ستایش شده فراوان است که خرده گیران بر نراقی
نیز به آنها اعتراف دارند. در مَثَل عبدالهادی حائری که سخت تلاش می ورزد نراقی را
از پشتیبانان اصلی حکومت قاجار و از کسانی که با فتح علی شاه و عباس میرزا دوست
بوده بشناساند و این گونه بنمایاند در این باره می نویسد:

(هنگام بحث نظری پیرامون حق حکومت و حدود مسؤولیت آن و صفات و ویژگیهای فرمانروای
شایسته هرگز در باور خود در نامشروع شناختنِ حکومتی جز حکومت فقیهان درنگ نکرده
است.

وی می گوید: هیچ کس بر کسی دیگر ولایت ندارد مگر آن که از سوی خدا پیامبر و یا یکی
از اوصیای او در موردی بر دیگری ولایت یابد.

( ۲۹۷ )

البته از دیدگاه او فقیهانند که در روزگار غیبت امام دوازدهم شیعیان فرمانروا و
نایب امام هستند.

وی نوزده حدیث یاد می کند که بر طبق آن فقیهان را تنها فرمانروایان شایسته جامعه
اسلامی می داند….)۴۴

نراقی افزون بر عوائدالایام که حکومتها را جز حکومت فقیهان نامشروع می داند۴۵ در
معراج السعاده نیز در باب بایستگی ویژگی عدالت برای حاکمروایان به گونه ای سخن گفته
که به هیچ روی با حاکمی چون فتح علی شاه برابر نیست. در مَثَل در بازشناسی (عادل)
از (ظالم) چنان سخن می گوید که نمی تواند بر کسانی چون فتح علی شاه برابر باشد.۴۶

ییا وقتی ویژگیهای پادشاه عادل را به بوته بحث می گذارد و از این مقوله سخن می گوید
که خواننده به روشنی در می یابد که دیندار و شرع مدار وانمود کردن پادشاه خود را و
ساختن و آراستن مسجد و حرم امامان دلیل بر مشروع بودن وی نیست.۴۷

و در می یابد به باور نراقی حکمروایی و سروری تنها سزاوار کسانی است که شایستگی و
ویژگیهای لازم را داشته و خود را به برتریها و کمالهای اخلاقی آراسته باشند:

(بدان که کسی که قوا و صفات خود را اصلاح نکرده باشد و در مملکت بدن خود عدالت را
ظاهر ننموده باشد قابلیت اصلاح دیگران و اجرای حکم عدالت در میان سایر مردمان ندارد
و نه قابلیت تدبیر منزل خود را دارد و نه شایستگی سیاست مردم را و نه لایق ریاست
شهر است و نه سزاوار سروری مملکت.

آری کسی که از اصلاح نفس خود عاجز باشد چگونه دیگری را اصلاح می نماید و چراغی که
حوالی خود را روشن نگرداند چگونه روشنایی به دورتر می بخشد.

طبیبـی که بـاشد ورا زرد روی

از او داروی سرخ رویی مجوی)۴۸

( ۲۹۸ )

به باور در حکومت صالحان فساد از روی زمین بر چیده می شود و اصلاح پرتو می افکند و
آسمان و زمین برکتها و نعمتهای خود را می نمایانند:

(جمع مفاسد به اصلاح می آید و همه بلاد روشن و نورانی می شود و عالم آباد و معمور
می گردد و چشمه ها و نهرها پرآب می گردد و زرع و محصول فراوان و نسل بنی آدم زیاد
می شود و برکات آسمان و زمین را فرو می گیرد و بارانهای نافعه نازل می شود….)۴۹

کسی که چنین دیدگاهی دارد و در آرزوی چنین حکومتی است هیچ گاه نمی تواند با حکومت
فاسد قاجار میانه ای داشته باشد و این برکتها و نعمتها به هیچ روی با حکومت کسانی
چون فتح علی شاه سازگاری و همخوانی ندارند.

همو در معراج السعاده می نویسد:

(سلطان حکم آفتاب را دارد باید پرتو التفات خود را از هیچ ذرّه بی مقدار دریغ ندارد
و این شیوه را منافی بزرگی نداند.)۵۰

این سخن برگرفته از سخن امام رضا(ع) است که می فرماید:

(الامام کالشمس الطالعه.)۵۱

در واقع نراقی در این اثر راه های اصلاح حکومت و حاکم را بیان کرده و شاه را به
نگهداشت آنها فرا خوانده است.

هـ. با توجه به آنچه یادآور شدیم در این که دیباچه معراج السعاده و کتابهای دیگر وی
به قلم او باشد جای شک و گمان است.

همان گونه که شماری از اهل نظر احتمال داده اند دور نیست که این دیباچه ها به قلم
منشیان درباری که کار آماده سازی کتابها را بر عهده داشته اند برای تقدیم به شاه
قاجار و دریافت صله و پاداش نگاشته می شده است همان گونه که این احتمال درباره آثار
علمی و نامه های میرزای قمی علاّمه مجلسی و… داده شده است.

این احتمال وقتی قوت می گیرد که بدانیم در آن روزگار صنعت چاپ در ایران نبوده است و
کتابها و نوشته ها را در هر کجا نمی شد فراوان سازی و بسیار

( ۲۹۹ )

گردانید(تکثیر). در شهرهای بزرگ بسان بغداد اصفهان تهران تبریز و… نسخه برداران و
نویسندگانی بوده اند که به کمک شماری از انشاء نگاران و دبیران زیردست و اجیر خود
به کار نسخه برداری از کتابها نامه ها و رساله ها می پرداخته اند. بدین گونه که
کتابی را چندها بخش می کرده و به هریک از دبیران بخشی را می سپرده اند و او وظیفه
داشته تا به هنگام عصر در مَثَل ده یا بیست نسخه بنگارد و به سردبیر و سرمنشی وا
سپرد و پس از واسپردن و بازبینی دقیق تمامی دستنوشته ها از سوی او نسخه ها به
شیرازه بند (صحّاف) واسپرده می شد تا او آنها را در ده یا بیست جلد شیرازه بندی
کند.۵۲

خود این سردبیران و سرمنشیان (ورّاقان) با حکومت در پیوند بودند و گرنه نمی
توانستند به این شغل مهم بپردازند و کاغذ و نوشت افزار تهیه کنند و از همه مهم تر
کتابی را که سامان داده اند در دسترس دیگران بگذارند بفروشند و نشر دهند.

طبیعی بود که سردبیران و سرمنشیان برای گرمی بازار خود و کمک از دربار پیش از هر
کاری نسخه ای از کتاب را با جلد زیبا و آراسته و خط خوش و دیباچه ستایش آمیز به شاه
تقدیم کنند.

از این دیباچه سردبیران نسخه هایی با انشاء ها و نثرها و سبکهای گوناگون داشته اند
که در آغاز هر نوشته ای سازوار با آن نوشته می آورده اند.

کتابهای: معراج السعاده وسیله النجاه و سیف الامه نوشته نراقی از این قاعده جدا
نیستند نراقی این آثار را که هر یک در موضوع خود مهم و مورد نیاز زمان بوده به
درخواست شاه نگاشته و فراوان سازی و نسخه برداری آنها را نسخه برداران و دبیران
درباری به عهده داشته اند و چه بسا آنان این دیباچه های ستایش آمیز را نگاشته و در
آغاز کتابها آورده اند که اگر این کار را نمی کردند شاید از سوی دربار بازخواست می
شدند.

اگر گیریم که نسخه برداران و سر نسخه بردار درباری نبوده باشند و دستوری از سوی
دربار هم در این باره دریافت نکرده باشند باز چون می دانسته اند که این کتابها به
درخواست شاه نگاشته شده برای این که دست کم خود مورد توجه دربار و شاه قرار

( ۳۰۰ )

گیرند به این کار دست می زده اند.

در هر دو صور

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.