پاورپوینت کامل غیرت دینی از نگاه ملااحمد نراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل غیرت دینی از نگاه ملااحمد نراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غیرت دینی از نگاه ملااحمد نراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل غیرت دینی از نگاه ملااحمد نراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۶
واژگانی که در جامعه بر سر زبانها روان و جاری است گاه به معنای زبانی و لغوی خود
به کار می روند و گاه به معنایی غیر از آن بلکه به معنایی که اهل فن و دانشی یا اهل
سلک و آیینی در بین خود به کار برده اند به کار گرفته می شوند.
به کارگیری درست واژگان و شناخت معنای زبانی و لغوی و معنای اصطلاحی آنها بسیاری از
زمینه های ناسازگاری را از بین می برد. از سوی دیگر به کارگیری نادرست آنها و در هم
ریختن و آمیختن معناهایی که هر گروه از اهل فن و دانش اجتماعی و سیاسی مسلک و آیین
از آن اراده کرده اند به ساحَت فکر و اندیشه آسیب جدی می رساند.
روشن است وقتی که از داخل جامعه خودمان باید پاس مرز واژگان لغوی و زبانی و اصطلاحی
را بداریم درگاه دادوستد با دیگر فرهنگها نیز باید با دقت و وسواس بسیار به این
نکته توجه جدّی داشته باشیم که واژگان در فرهنگ ما در خط سیر ویژه به خود در حرکت
هستند و بار معنایی خود را دارند چه در حوزه زبانی و لغوی و چه در
( ۱۲۷ )
حوزه اصطلاح و در فرهنگهای دیگر که آن سوی دادوستد ما قراردارند خط سیر خود را
دارند. اینها اگر در آمیخته شوند واژه ای که بار معنایی ویژه ای در فرهنگ و جامعه
دیگری دارد بدون در نظر گرفتن این نکته که این معنی با آیین آداب و سنتهای ما
سازگاری ندارد در جامعه ما به کار برده شود و اهل فکر و نظر بدون توجه به ریشه و
خاستگاه این واژه آن را به کار برند یا واژه ای که در فرهنگ ما بار معنایی خاصی
دارد و سازگار با آیین آداب سنتها خوی و خلق و باور ماست از نگاه دیگران و برابر
واژه همانندی که در فرهنگ دیگری رایج است معنی شود بدون توجه به خاستگاه آن در این
دادوستد فرهنگی زیان بزرگی کرده ایم.
هر قوم و ملتی دانش واژگان زبان ادبیات آیین آداب و رسوم ویژه به خود را دارد که
فرهنگ آن قوم و ملت نامیده می شود.
فرهنگ که سرچشمه الهام ملتهاست گوناگون است. از این روی واژگان که یکی از عناصر
تشکیل دهنده فرهنگ قومی است در میان قومی کاربردی دارد و در میان قومی دیگر کاربردی
و نمی شود به صرف همانندی آنها را در یک قالب ریخت و معنی کرد. این نکته را هر کسی
که اندک آشنایی با فرهنگها داشته باشد در می یابد.
امروز به ناگزیر باید از درآمیختگی واژگان اسلام انقلاب و واژگانی که در فرهنگ
اسلامی ـ ایرانی ساخته و پرداخته و به بار نشسته و بار معنایی ویژه ای یافته اند با
واژگان همانند و یا به ظاهر هم افق از دیگر ملتها قومها و فرهنگها که رنگ ملی قومی
و فرهنگی ویژه خود را دارند و در آن فرهنگ و بین آن قوم و ملت اصطلاح شده اند
جلوگیری شود و معنای هر دو گروه از واژگان واژگان خودی و واژگان بیگانه همانند به
درستی روشن شود و حد و مرز آنها دقیق و موشکافانه شناسانده شود تا فرهنگ اسلامی و
ایرانی و واژگان رستاخیزآفرین انقلاب از تحریف و باژگونگی در امان مانند.
( ۱۲۸ )
آنچه یادآور شدیم در جایی است که هدفها گوناگون واژگان همانندند: صلح جنگ برابری
آزادی حقوق بشر تروریسم و… در دنیای واژگونه کنونی و در فرهنگ سیاسی روز و در فرهنگ
قدرت مندان و برخورداران از سلاحهای پیچیده نه در ژرفای فطرتهای پاک و وجدانهای بی
آمیغ انسانهای جهان معنایی دارند و در فرهنگ ناب اسلامی و مسلمانان معنای دیگر که
به طور کامل با آنچه آنان اراده کرده و می گویند فرق اساسی و بنیادین دارد.
امّا اگر هدفها یکی بود و واژگان به کار برده شده گوناگون که بسیار چنین پیش می آید
و به دشمنیها نیز می انجامد باید تلاش بسیار انجام گیرد که انسانها در این وادی
زبان یکدیگر را بفهمند تا از نزاع و درگیری در امان مانند. جلال الدین مولوی این
صحنه را خیلی زیبا ترسیم می کند و از درگیری لفظی که ما انسانها بسیار گرفتار آن
هستیم و وقتهای بسیار صرف آن می کنیم پرده بر می دارد و می سراید:
چهار کس را داد مردی یک درم
هر یکی از شهری افتاده به هم
فارسی و ترک و رومی و عرب
جمله با هم در نزاع و در غضب
فارسی گفتا: از این چون وا رهیم
هم بیا که این را به انگوری دهیم
آن عرب گفتا: معاذ اللّه ل
من عنب خواهم نه انگور ای دغ
آن یکی ترک بُد گفت: ای گوزوم
من نمی خواهم عنب خواهم ئوزوم
آن که رومی بود گفت: این قیل ر
ترک کن خواهم من استافیل ر
در تنازع آن نفر جنگی شدند
که ز سرّ نامها غافل بدند
استاد محمد تقی جعفری در شرح این ابیات مولانا جلال الدین محمد مولوی می نویسد:
(اگر عالم بشریت از هواپرستیها و فریب دادن یکدیگر و خرید و فروش انسانها روزی
فراغت پیدا کند و با تحمل و شکیبایی شایسته مشغول تصفیه حساب عوامل حق کشی و جنگهای
( ۱۲۹ )
خانمان برانداز شود مسلّماً خواهد دید که موضوع الفاظ که بشریت آن را با تمام بی
اهمیتی در زندگانی خود به کار می برد و شاید هر فردی حداقل از هنگام بیدار شدن تا
موقع خواب رفتن صدها لفظ به کار ببرد حائز حیاتی ترین مسائل انسانی است….
این اصلی است که هیچ مکتب روانی و اجتماعی و فلسفی نمی تواند منکرش بوده باشد. اگر
موضوع الفاظ در کار نبود ما مجبور می شدیم به مقدار زیادی با خود حقایق و پدیده ها
روبه رو شویم. مثلا اگر لفظ نبود من نمی توانستم با جملاتی از این قبیل: (دلم از
مهر و محبت تو مالامال است) (من بنده حلقه به گوش شما هستم.)… در صورتی که به شما
محبتی ندارم شما را بفریبم و جملات مزبور را به منظور سوء استفاده بگویم بلکه تنها
عمل و اثر خارجی بود که می توانست محبّت مرا به شما اثبات نماید.
… طبیعت مادی و حیوانی ما همواره ما را از جادّه کمالات انسانی منحرف ساخته رو به
سقوط می کشاند این طبیعت رو به انحراف از الفاظ توخالی و قابل انعطاف و انحراف پذیر
بهره برداریهای فراوان داشته راستها را منحرف و منحرفها را می تواند منحرف تر سازد.
یکی از موارد گرفتاریهای بشربّت در معرکه الفاظ همان تنازع و مناقشات لفظی است که
از دورانهای قدیم تاکنون در هر قلمرو مربوط به انسانها وجود داشته و فقط خدا می
داند که چه تلفات سنگین به انسانها و ارزشها وارد ساخته است.)۱
تا انقلابی در اندیشه ها پدید نیاید و انسان در همه سویها و زوایای زندگی از
( ۱۳۰ )
جمله در بیان ما فی الضمیر خود بر صراط حقیقت نپیماید و راهنمایانی همیشه و همه گاه
به او هشدار ندهند و او را از ریا چاپلوسی حقیقت پوشی به زبان چیزی گفتن و در باطن
چیز دیگری را اراده کردن در حقیقت بازی با واژگان برای فریب دیگران باز ندارند و با
هر گونه کژفهمی و باژگونه معنی کردن واژگان به مبارزه برنخیزند و تفسیر و معنای
درستی از واژگان ارائه نکنند انسانها در سراشیبی نابودی قرار می گیرند و نزاعهای
لفظی از مرز اعتدال در می گذرند و خانمان برانداز می شوند.
مولانا وقتی که یکی از مهم ترین انگیزه های نزاع فرقه ها نحله ها و گروه های انسانی
را نفهمیدن و درک نکردن زبان یکدیگر بیان می کند می گوید: برای پایان دادن به این
کشمکشها و نزاعها و مشت بر سر هم کوفتنها که علتی جز بی دانشی و ناآگاهی و ناآشنایی
به زبان یکدیگر ندارد باید رازدان ارجمند و آشنای به زبان باشد تا بین چهار نفر:
فارس ترک عرب و رومی صلح و صفا برقرار کند و نزاع و درگیری را از میان بردارد.
مرد الهی باید باشد و زبان همه مردمان را بداند و کینه ها و نزاعها را از میان
بردارد و صلح و آشتی برقرار کند. پیامبران چنین بوده اند و این نقش را در هر کجا که
برانگیخته شده بر عهده داشته اند. آنان با زبان فطرتها سخن می گفته و به کلمه سواء
همه را فرا می خوانده اند همان کلمه که همه در باطن و فطرت خود در پی آن بوده و
آرزوی به حقیقت پیوستن آن را داشته اند ولی هوسها و هواها دستهای تفرقه انگیز و جهل
و بی زبانی بین آنان جدایی می افکنده و نمی گذاشته در خط پیامبران که همان خط فطرت
پاک انسانی است گام بردارند. گفتار مرد الهی یگانگی و یکدلی پدید می آورد امّا دمی
که اهل هوا هوس و حسد در انسانها بدمند بین انسانها جدایی می افکند.
گفتار مرد الهی نه تنها در بین انسانها که در بین حیوانات نیز یکدلی و یگانگی پدید
می آورد:
( ۱۳۱ )
(چنانکه حضرت سلیمان(ع) که ارتباطی با حضور الهی داشت زبان همه پرندگان را می دانست
همین دانایی به زبانهای پرندگان و وحوش باعث شد که در روزگار دادگری او آهو با پلنگ
انس گرفت و کبوتر از چنگال باز رهایی یافت و گوسفند از گرگ فرار نکرد و جنگها خاموش
شد. وجود مقدّس حضرت سلیمان(ع) میان آن دشمنان میانجی گشته بود.)۲
از این باب خداوند می فرماید:
(وان من امّه الاّ خلا فیها نذیر.)۳
هیچ امتی نبوده مگر این که ابلاغ کننده ای در آن وجود داشته است.
این ابلاغ کننده همان زبان آشنایی است که امت را از بیغوله و کژ راهه نزاع و درگیری
کینه و دوگانگی می رهاند و به صحن و سرا و راه روشن و راست یکرنگی و یگانگی می
آورد.
در اسلام پیامبر(ص) با بیان روشن و صفای دل کینه ها و نزاعها را از میان مردم
برداشت و با یک زبانی و یکدلی که بین آنان پدید آورد شگفت انگیزترین رستاخیز روحها
را آفرید و پس از آن عزیز این نقش به ائمّه اطهار(ع) سپرده شد و در دوران غیبت
آخرین امام معصوم(ع) این نقش به عالمان دین واگذار گردید که یکی از رسالتهای بزرگ
آنان برابر دستور خدا رسول(ص) و ائمه اطهار(ع) بیان و تفسیر دین است که همان روشن
گری و تفسیر واژگان باشد. زیرا واژگانی که ابهام داشته باشند رسالت هدایت گری را با
مشکل روبه رو می سازند.
در بین عالمان شیعه شماری با دقت بسیار این رسالت را به درستی پاس داشته و تلاش
ورزیده اند از هر گونه درآمیختگی بین واژگان و کژفهمیدن آنها و برداشت انحرافی از
آنها جلوگیری کنند و راه نزاع و درگیری را ببندند.
ملااحمد نراقی از این جمله عالمان است وی آن گونه که از آثارش بر
( ۱۳۲ )
می آید در این زمینه سخت تلاش ورزیده است که معراج السعاده او نمادی است از این
تلاش.
وی در قالبی روشن و گویا مفاهیم دینی و آموزه های وحیانی بویژه اخلاق و آداب اسلامی
را به گونه قانون مند بیان می کند. در این عرصه مرزها را روشن می سازد به دور از
کوتاهی و زیاده روی و گزاف یعنی یک مرز اعتدال و میانه ای برای آموزه های اخلاقی
ترسیم می کند تا به بهترین وجه خویها و ویژگیهای زشت و زیبا مجال طرح و کاووش
یابند.
در این طرح در گام نخست به ریشه های خویها و ویژگیهای زیبا و نیک پرداخته و آنها را
در چهار قالبِ: حکمت شجاعت عفت و عدالت۴ ریخته و دسته بندی کرده است. و پس از این
به پایه ها ریشه ها و زیرساختهای خویهای زشت و نازیبا پرداخته و در زیر چهار عنوان:
جهل جبن شره و جور از آنها یاد کرده است. در مرزبندی خویهای زشت و زیبا پسندیده و
ناپسندیده فضائل و رذایل می نویسد:
(از برای هر فضیلتی حدّی است مضبوط و معیّن که به منزله حد و وسط است و تجاوز از آن
خواه به جانب افراط و خواه به طرف تفریط مؤدی است بر رذیله. پس هر صفت فضیلتی که
وسط است به جای مرکز دائره است و اوصاف رذایل به منزله سایر نقطه هایی است که در
میان مرکز با محیط فرض شود و شکی نیست که مرکز نقطه ای است معیّن و سایر نقاط
متصوره در اطراف و جوانبش غیر متناهیه اند….)۵
ملااحمد نراقی با این مرزبندی به روشنی و زیبایی کلید شناخت خویهای زشت از زیبا
برتریها را از پستیها به دست داده و جایگاه هر یک را به خوبی در نظام اخلاقی اسلام
نشان داده است.
این مرزبندی با آیات و روایات مستدل و مستند شده است که از هر نوع در
( ۱۳۳ )
آمیختگی لفظی و محتوایی در واژگان دینی باز می دارد.
نراقی در این تلاش گسترده و سترگ خط میانه را نشان می دهد و به روشنی فرا روی انسان
مؤمن ترسیم می کند.
او از هرگونه زیاده روی و کوتاهی پرهیز می دهد و بر آن بسیار تأکید می ورزد و بیرون
رفتن از دایره اعتدال را بزرگ ترین کژراهه روی می داند. ما در این نوشتار به دو
واژه بسیار مهم می پردازیم و از تعریف مرزبندی و نگاه دقیق ملااحمد نراقی بهره می
بریم:
۱. خشونت
۲. غیرت
خشونت: این واژه در هر فرهنگی و ملتی و قومی به معنایی آمده است. در مثل در
معناهایی چون: به کار بردن نابجای قدرت کاربرد زمخت قدرت به کار رفته که از
پیامدهای معنای لغوی آن است که همانا عبارت باشد از عمل خلاف نرم و طبع.
و در غرب خشونت یعنی به زور دیگری را مورد تجاوز جنسی قرار دادن به گونه ای که در
برابر هیجان شهوت کورو کر شود که ناخشنودی و بازدارندگی طرف
( ۱۳۴ )
مقابل در نزد وی مهم نباشد.
در این فرهنگ پرخاش پدر با فرزند و فریاد زدن مرد بر سر همسر خشونت است.
همچنین کوچک شمردن مخالفان پاس نداشتن مرزهای قانونی و گردن ننهادن به واقعیتهای
مورد پذیرش اکثریت خشونت به شمار می آید.۶
در فرهنگ ما بیش تر به معنای: درشتی زبری غلظت در برابر لینت و نعومت آمده است.
تندگویی در گفتار تندروی در رفتار و ناهنجاری و ناهمواری خشمناکی و غضب آلودگی از
واژه های هم خانواده و هم افق با آن است.۷
در فرهنگ دینی کاربردهای گوناگون دارد:
* سختی و زبری: حضرت علی(ع) درباره حضرت عیسی(ع) می فرماید:
(فلقد کان یتوسَّدُ الحَجَر ویلبَسُ الخشن….)۸
سنگ را بالین می کرد و جامه درشت به تن داشت….
* منش و روش سخت گیرانه و کردار به دور از نازکی و نرمی و مهرورزانگی: حضرت امیر(ع)
درباره خلیفه دوم می فرماید:
(فصَیَّرَها فی حوزهٍ خشناءَ یغلُظ کَلْمُها و یخشُنُ مَسُّها…)۹
پس آن را [خلافت] به راهی در آورد ناهموار پرآسیب و جان آزار.
* استواری و شدت: استواری و صلابت در جای خود ارزش به شمار می رود. صلابت ایمانی با
خشونت نفسانی را نباید یکسان و به یک معنی انگاشت. شدت و صلابت در برابر قانون
شکنان ارزش است و لازمه ایمان.
پیامبر(ص) درباره حضرت امیر(ع) می فرماید:
(فانّه خشن فی ذات اللّه عزّوجلّ غیر مداهن فی دینه.)۱۰
او درباره خدا [قانونها و آیینهای الهی] سخت گیر و به دور از سهل انگاری است.
( ۱۳۵ )
ملااحمد نراقی در تعریف فراگیر دقیق و همه سویه بین خشونت درست و خشونت نادرست فرق
گذارده است. درباره خشونت به معنای رفتار خشونت آمیز انتقام گیرانه و گفتار درشت می
نویسد:
(این صفتی خبیث و باعث نفرت مردمان از آدمی می گردد و منجر به اختلال امر زندگی می
شود… و از این جهت آفریدگار عالم در مقام مهربانی و ارشاد به پیغمبر اکرم(ص) فرمود:
(ولو کنت فظّـاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک.) و از بعضی از اخبار استفاده می شود
که غلظت و درشتخویی باعث سلب ایمان و دخول جنود شیطان می گردد و بر هر عاقلی واجب
است که نهایت احتراز از آن بکند….
ضد این صفت خبیثه نرمی و همواری است و رفق در اعمال و اقوال و آن از صفات مؤمنان و
اخلاق نیکان است… به تجربه رسیده و مکرر ملاحظه شده که اموری که بر وفق و مدارا
ساخته می شود هرگز به خشونت و درشتی به انجام نرسد. و هر پادشاهی که به لشکر و رعیت
مهربان و نرم و هموار است امر مملکت او منتظم و سلطنت او دوام می نماید و هر کدام
درشتخوی و غلیظ هستند امرش مختل می گردد و مردم از دور او پراکنده می شوند…).۱۱
از نگاه نراقی دولتمردان و کارگزارانی که کانون مهر و مهرورزی بخشش و رحمت هستند در
دلها جای دارند و بر جان مردمان حکم می رانند و به آسانی از یاد نمی روند و همواره
با پشتیبانی مردمان عزیز و محترم هستند. در برابر آنان که خشن گفتار و خشن رفتارند
بر شاخه نشسته و بن می برند نه پشتوانه مردمی دارند و نه آینده روشن و درخشان.
( ۱۳۶ )
نراقی ناسزاگویی و هرزه درایی و ژاژخایی را خشونت دانسته و می نویسد:
(شکی نیست که همه این امور مذموم است و قبیح و در شریعت غرّاء حرام صریحند… و در
اخبار و آثار نهی از آن شده و وارد شده است که: هر که مردی را تازیانه زند حق تعالی
او را تازیانه از آتش خواهد زد و اما فحش و دشنام و هرزه زبانی و بدگویی منشأ همه
آنها خباثت نفس و دنائت طبع است و هر که زبان او به اینها دراز شود البته خبیث
النفس و از جمله اراذل و اوباش معدود است.)۱۲
اسلام برای جلوگیری از به کار بردن پسند و ذوق و میل و کشش نفسانی که گاه چهره کین
خواهی به خود می گیرد قانونها و آیینهای حقوقی و کیفری ویژه ای بر نهاده که در پرتو
اجرای آنها جامعه ای قانون مند و بِه سامان و برخوردار از امنیت و آرامش جانی مالی
و ناموسی شکل می گیرد. دینداران با داشتن نهادهای قانونی و قضایی که با معیارها و
ترازهای شرعی و دینی به بست و گشاد امور می پردازد نیازی به کین خواهی ندارند و
هماره بر پیاده شدن امور از راههای قانونی پای می فشرند و هرگز بهانه ای به دست
دشمنان کینه توز نمی دهند.
علاّمه نراقی با اشاره به این نکته می نویسد:
(بر مرد دیندار لازم است که هرگاه از کسی نسبت به او ظلمی صادر شود در گفتار و
کردار اگر از شریعت مقدسه جزایی و انتقامی به جهت او مقرّر است به همان اکتفا کند و
اگر در شرع جزایی معیّن از برای آن و به جهت آن نرسیده است پا از دایره شرع بیرون
ننهد.)۱۳
صفای آینه ما رسیده است به جایی که تیغ غیرت ما رنگ انتقام نگیرد
در یک نگرش کلی و نگاه کلان نراقی مردمان را در پیوند با قوه غضبیّه به
( ۱۳۷ )
سه دسته تقسیم می کند:
الف. دسته ای که تندروی را پیشه کرده و به هنگام خشم و غضب فکر و هوش و عقل از دست
می دهند و در نتیجه دست به کارهایی می زنند که نه با تراز عقل همخوانی دارد و نه با
میزان شرع.
ب. گروه دیگر کوتاهی کرده و در جاها و موردهایی که عقل و شرع خشماگین بودن را ستوده
و آن را با شرطهایی پسندیده و فرمان نیز داده است از خود واکنشی نشان نمی دهند و
تماشاگر صحنه های گناه و فسادند که از آنان در ادامه نوشتار سخن خواهیم گفت.
ج. دسته سوم: کسانی که خشم و تندی و شدت را در راستای دستور شرع و در پرتو خرد به
کار می بندند. و به هنگام به کارگیری از هرگونه تندروی و یا کندروی بدورند و تلاش
می ورزند که با به کار بستن این قوّه گرفتار منکر و گناه دیگری نگردند. اینان همان
غیرت مندان پاسدار ارزشهایند که از آنان یاد خواهیم کرد.۱۴
غیرت: غیرت در فرهنگ انسانی و دینی کاربرد بسیار و قلمرو گسترده ای دارد. واژه
شناسان در معنای این واژه نوشته اند:
(واکنش طبیعی است که آدمی نسبت به دخالتهای نابجا و ناروای دیگران در آنچه دوست می
دارد از خود نشان می دهد.)۱۵
و یا:
(غیرت از لوازم محبت است; چه هر که محبّ است بناچار غیور بود. غیرت مند کسی است که
نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزّت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد.)۱۶
در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حسّ دفاع به
چشم می خورد و در تمامی انسانها نیز این احساس وجود دارد که در برابر
( ۱۳۸ )
هجوم به آنچه دوست می دارند مانند مال فرزند ناموس آبرو و دین آرام نمی نشیند و با
یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان مال و… خود بر می خیزند. وجود این حالت
یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در
گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوا و طهارت دور شود این
حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی
غیرت می گردد.
غیرت و حسادت
در این که ریشه غیرت چیست؟ و آیا می توان حسادت را ریشه غیرت شمرد؟ شماری بر این
باورند و می گویند: غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده است و انسان چون حسّ
حسادت دارد حمله و اهانت و دشنام و ناسزاگویی به آنچه را که عشق می ورزد و علاقه
دارد بر نمی تابد در برابر یورش گران و ناسزاگویان به سختی قد می افرازد و غیرت می
ورزد.
شهید مطهری در این باره می نویسد:
(حسادت و غیرت دو صفت کاملاً متفاوتند و هر کدام ریشه ای جداگانه دارد. ریشه حسادت
خودخواهی و از غرایز و احساسات شخصی می باشد; ولی غیرت یکی حس اجتماعی و نوعی است و
فایده و هدفش متوجه دیگران است. غیرت نوعی پاسبانی است که آفرینش… در وجود بشر
نهاده است… غیرت یک شرافت انسانی و یک حساسیّت انسانی است نسبت به پاکی و طهارت
جامعه. انسان غیور همان طور که راضی نمی شود دامن ناموس خودش آلوده گردد راضی نمی
شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود; زیرا غیرت غیر از حسادت است. حسادت یک امر
شخصی و فردی و ناشی از یک
( ۱۳۹ )
سلسله عقده های روحی است; اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشری است. این خود دلیل
است که غیرت از خودپرستی ناشی نمی شود.)۱۷
غیرت یک اراده و حالت روحی و اخلاقی است که در اجتماع نمود و بروز پیدا می کند. با
این شاخصه و نشانی می توان جامعه های بشری را به جامعه های با غیرت و بی غیرت تقسیم
کرد. در جامعه ای که در برابر ناهنجاریهای اخلاقی و حرکتهای پست و غیرانسانی
ایستادگی و دفاع کم رنگ باشد و مردم تماشاگر صحنه های فساد و فحشاء و آلودگیهای
خانوادگی و جنسی و شهوانی باشند حسّ غیرت مرده است و از مردانگی و جوانمردی خبری
نیست. در برابر آن کسانی که از این ناهنجاریها رنج می برند و وجدانشان آنان را
دربرابر این صحنه ها آرام نمی گذارد و از خود واکنش نشان می دهند انسانهای غیرت مند
و شرافت مند به شمار می روند. ملااحمد نراقی در نوشته اخلاقی خویش به مقوله (غیرت)
از زوایای گوناگون پرداخته است که در ادامه نوشتار به آن اشارت خواهیم کرد. درباره
جایگاه غیرت و فرق آن با دیگر مقوله های اخلاقی مانند: حسادت می نویسد:
(حسد عبارت است از تمنای زوال نعمت از برادران مسلم خود از نعمتهایی که صلاح او
باشد. و اگر تمنای زوال نعمت از او نکند; بلکه مثل او را از برای خود خواهد آن را
(غبطه) و مناقشه خوانند. و اگر زوال چیزی را از کسی خواهد که صلاح او نباشد او را
غیرت گویند.)۱۸
می نگرید که چگونه این عالم مرزشناس مفاهیم دینی و اخلاقی را مرزبندی کرده و جایگاه
هر یک را به خوبی و گویایی نشان داده است.
حسد آرزویی است منفی که آدمی نسبت به دیگران می ورزد. چنان تنگ نظری و خودخواهی بر
جان انسان حسود حاکمیت یافته که با تمام وجود
( ۱۴۰ )
خواستار نابودی نعمت از دیگران است. اما غیرت یک خواست و آرزوی مثبت است. انسان با
غیرت هنگامی که گفتار و یا رفتاری را از برادر هم کیش خویش می بیند که وجود و نمود
آن ارزش و جایگاه او را پایین می آورد تلاش می ورزد تا به هر وسیله آن شخص را
دگرگون سازد و اراده انسانی و اخلاقی اش را توانا و نیرومند سازد. بدین سان روشن
است که بین (حسد) و (غیرت) فرق و تفاوت بسیار است.
غیرت در فرهنگ دینی
اسلام دینی است همآهنگ با فطرت و عقل بشری. آنچه در تکوین و آفرینش انسان به عنوان
وسیله حراست و نگاهبانی گوهر انسانی او پیش بینی شده و در نهاد او به ودیعت گذاشته
شده در تشریع و قانونگزاری شرع نیز مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. امام
صادق(ع) ده چیز را به عنوان بزرگواریهای اخلاق (مکارم اخلاق) نامبرده که از آن
شماراست (غیرت).۱۹
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:
(الغیره من الأیمان.)۲۰
غیرت جزئی از ایمان است.
امام علی(ع) فرمود:
(ما زنی غیور قطّ.)۲۱
انسان غیرت مند هرگز آلوده دامن نمی شود.
در پاره ای از احادیث می خوانیم:
(خداوند غیور است و حرامها را دوست نمی دارد.)۲۲
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود:
(ما احد اغیر من اللّه و من غیرته أنّه حرّم الفواحش و حدّ الحدود.)۲۳
( ۱۴۱ )
هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و
برای آنها مرزهایی معیّن کرده است.
این سخن اشاره است به آیه شریفه:
(قل انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها وما بطن.)۲۴
در نگاه دین غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ
پروردگار عالم است و بندگان او نیز هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و
انسانی به او نزدیک می شوند.
از چشم انداز عالمان دین حساسیّت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه
و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمرد و می داند نه
تنها ناپسند نیست بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود.
نراقی می نویسد:
(دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود
را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن
تجاوز نمی کند… بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم
است از دین و عِرض و اولاد و اموال.)۲۵
برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن به واژه های هم افق آن نیز
باید نگریست:
غیرت و حمیّت
واژه (حمیّت) در اصل از ماده (حَمْی) به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا
بدن انسان و مانند آن پدید می آید. به همین جهت به حالت تب (حُمّی) گفته می شود و
به حالت خشم و تعصّب خشم آلود (حمیّت) گویند.
( ۱۴۲ )
پژوهشیان واژه شناس مفهوم و گونه های حمیّت را این گونه کالبد شکافی کرده اند:
(حمیّت خشمگین شدن هیجانی شدن ناخوش داشتن اسمی است که جایگزین مصدر شده مانند:
سکینه که به معنای سکون است.
حمیّت بر دو گونه است:
الف. حمیّت پسندیده و آن در جایی به کار می رود که نگاهداشت آن بر او لازم است و آن
عبارت است از: دین خانواده و وطن. این گونه پاسداشت و حمیّت را (غیرت) می نامند و
این نوع از حمیّت مثبت و سازنده است و در ردیف مکارم اخلاقی به شمار می رود.
ب. حمیّت ناپسند و آن حالت روگردانی از حق و زورگویی و غارت گری است که از آن به
(عصبیّت) و حمیّت جاهلی یاد می شود. ریشه این خوی زشت خشم و غضبی است که همراه با
خودبینی خودشگفتی و خودبزرگ بینی باشد.)۲۶
حمیّت ناپسند و تعصّب کور حالتی است که بر اثر جهل و کوته بینی و سستی در
( ۱۴۳ )
اندیشه و فرهنگ پدید می آید. این حالت بیش تر در میان مردمانی رواج دارد که از
فرهنگ و تمدّن بشری بی بهره اند و با جنگ و درگیری و قتل و غارت خو کرده اند. این
خوی با این ویژگی در هر فرد و جامعه ای پدید آید تباهی می آفریند. بسیاری از سنتهای
غلط خرافی و انحرافی و پافشاری قومها و ملتهای منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی
ریشه در همین حمیّت جاهلی دارد:
(اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیّه حمیّه الجاهلیّه فأنزل اللّه سکینته علی
رسوله و علی المؤمنین و الزمهم کلمه التقوی…)۲۷
آن گاه که کافران در دلهای خود تعصّب [آن هم] تعصّب جاهلیت ورزیدند پس خدا آرامش
خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت.
در این آیه شریفه حمیّت جاهلی و آرامش ایمانی در برابر هم قرار گرفته است.
فرهنگ جاهلی همواره مردمان را به تعصّب و خشم کور و سوزان فرا می خواند. مرز شکنی و
حرمت نگه نداشتن و بی اعتنایی به قانونها و آیینهای فردی و اجتماعی از نشانه های
بارز آن است.
امّا فرهنگ دینی که ریشه در سکینه و آرامش درونی برخاسته از ایمان دارد نمونه های
روشنی همچون رفتار همراه با بردباری و وقار و متانت و تحمل و بزرگواری را در جامعه
رواج می دهد و مردمان را به آن سمت و سو فرا می خواند.
به هر حال حمیّت مثبت و سازنده خاستگاه (غیرت) است.
امام علی(ع) می فرماید:
(علی قدر الحمیّه تکون الغیره.)۲۸
غیرت هر کس به اندازه حمیّت اوست.
و می فرماید:
(شجاعه الرجل علی قدر همّته و غیرته علی قدر حمیّته.)۲۹
شجاعت مرد همسان همت اوست و غیرت او هم تراز حمیّت او.
( ۱۴۴ )
غیرت و عصبیّت
عصبیّت و تعصّب به معنای جانبداری از شخص جریان مرام و اندیشه ای است که آدمی به آن
گرویده است. به آن جمعی که دارای سازمان و تشکیلات گروهی باشند و دسته جمعی از
یکدیگر طرفداری کنند (عِصابه)۳۰ گویند:
طریحی در مجمع البحرین می نویسد:
(التعصّب من العصبیّه وهی المحاماه والمدافعه عمن یلزمک امره او تلزمه لغرض.)۳۱
واژه تعصّب برگرفته از عصبیّت است و آن به معنای جانبداری و دفاع از کسی است که
فرمان او بر تو لازم است یا طرفداری از کسی است که او را به خاطر هدفی برگزیده ای.
عصبیّت هم افق با (حمیّت) است و مانند آن به دو گونه مثبت و منفی درخور تصویر است.
زهری می گوید: از امام علی بن الحسین(ع) معنای (عصبیّت) را پرسیدم فرمود:
(العصبیّه التی یأثم علیها صاحبها ان یری شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین و لیس
من العصبیّه ان یحبّ الرجل قومه ولکن العصبیّه ان یعین قومه علی الظلم.)۳۲
تعصّب ناپسندی که دارنده آن گناهکار به شمار می رود آن است که: بدی خویشان خویش را
نیک ببیند و آن بدیها را بر نیکی دیگران برتری دهد لکن دوست داشتن و طرفداری از
خویشان امری است پسندیده.
آنچه مصداق (عصبیّت) منفی است آن است که کسی قوم و قبیله اش را بر ستم و ستمگری
یاری رساند.
درد دین داشتن در گسترش ارزشها کوشیدن جبهه حق را قدرت بخشیدن ستمدیدگان را یاری
رساندن از حق و حقیقت حمایت کردن
( ۱۴۵ )
مصداقهای روشن و گویایی از (تعصّب) مثبت هستند که در کلام امام علی(ع) به آن اشارت
شده است:
(ان کنتم لامحاله متعصّبین فتعصّبوا لنصره الحق.)۳۳
اگر قرار است از خود تعصّب نشان بدهید آن را در راستای یاری حق به کار گیرید.
و یا می فرماید:
(تعصّبوا لخلال الحمد من الحفظ للجار والوفاء بالذّمام والطاعه للبرّ والمعصیه
للکبر و تحلّوا بمکارم الخلال.)۳۴
برای خویهای ستوده تعصّب بورزید که عبارتند از: نگاهداشت حرمت همسایه وفا کردن به
پیمانها گسترش نیکی و نیکوکاری و پرهیز از تکبر و خودخواهی و خود را به این خصلتهای
ارزنده بیارایید.
پای بندی به اصول شریعت و نگهداشت مرزهای حلال و حرام حرکت در مسیر گسترش ارزشها و
پیش گیری از آلوده شدن فضای جامعه به ناهنجاریها و رفتارهای فساد انگیز و فتنه ساز
دفاع از دین در افتادن با فتنه ها و شایعه ها و شبهه ها تعصّب روا و پسندیده است که
با فرهنگ دین سازگاری دارد و عالمان دینی نیز آن را مورد ستایش و سفارش قرار داده
اند.
ملااحمد نراقی می نویسد:
(عصبیّت و آن عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که به خود نسبت دارد از
دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر یا اهل صنعت خود و امثال اینها به قول یا فعل
و آن بر دو قسم است:
زیرا آن را که حمایت می کند و سعی در دفع بدی از آن می کند اگر چیزی است که حفظ و
حمایت
( ۱۴۶ )
آن لازم است و در حمایت کردن از حق تجاوز نمی کند و انصاف را از دست نمی دهد این
قسم ممدوح و پسندیده و از صفات فاضله است و آن را (غیرت) گویند.
و اگر چیزی را که حمایت می کند چیزی است که حمایت آن شرعا خوب نیست یا در حمایت از
حق و انصاف تجاوز می کند و به باطل داخل می شود این قسم از عصبیّت مذموم است و از
رذایل صفات متعلقه به قوّه غضبیه است.)۳۵
در این فراز چند نکته اساسی نهفته است:
۱. عصبیّت قلمرو گسترده ای دارد: قومی و قبیله ای شهروندی صنفی و دینی.
۲. عصبیّت مثبت گاهی در گفتار انسان نمود پیدا می کند و گاهی در رفتار خود را نشان
می دهد.
۳. آنچه انسان نسبت به او تعصّب می ورزد باید ارزش مند و امری مباح و روا باشد.
۴. دفاع از آنچه پشتیبانی از آن لازم است باید از چارچوب حق و انصاف خارج نشود.
۵. از چیزی باید پشتیبانی کرد و نسبت به آن عصبیّت داشت که عقل و شرع آن را پسندیده
باشند.
۶. عصبیّت باید همراه با بصیرت باشد و گرنه مشکل ساز و خطرآفرین می گردد.
بدین سان روشن شد که: حمیّت عصبیّت و غیرت اگر درست و بجا به کار رود پیامدهای
سازنده و سودمندی در جامعه دینی به دنبال خواهد داشت.
غیرت و ستم ناپذیری
(اباء الضّیم) در عربی برابر است با ستم ناپذیری در فارسی این واژه در
( ۱۴۷ )
محتوا و مفهوم هم افق است با مفهوم غیرت (ضَیم) به معنای ستم پذیری و (اباء) به
معنای سرباز زدن و زیربار ستم نرفتن است.
ستم بر دوگونه است:
۱. پاره ای ستمها درخور تحمّل و گذشتند به گونه ای که نادیده انگاشتن و چشم پوشی از
آنها خواری و ننگی به دنبال ندارد. در این گونه موردها خردمندانه ترین راه که شریعت
نیز به آن سفارش کرده آن است که انسان با بزرگواری و بردباری و فرو بردن خشم خویش
از آن بگذرد تا در ردیف نیکوکاران قرار گیرد:
(والکاظمین الغیظ والعافین عن النّاس واللّه یحبّ المحسنین.)۳۶
۲. ستمهایی که اگر انسان در برابر آنها نایستد و استواری و واکنش نشان ندهد گرفتار
نوعی خواری و پستی می گردد. در برابر این گونه ستمها ایستادگی باید کرد که از آن به
عنوان (اباء الضّیم) نام برده می شود. در فرهنگ دینی به نمونه های گویا و روشنی بر
می خوریم که این ویژگی را به گونه ای زیبا و با شکوه نمایانده و پیام ذلت ناپذیری و
غیرت مندی به مسلمانان راستین داده است.
در جنگ صفین سپاه معاویه شریعه آب را بر سپاه علی(ع) بست. امام در آغاز می خواست
این جریان را به گونه غیر نظامی حل کند. لکن هنگامی که احساس کرد دشمن از این مسأله
استفاده نادرست می کند و می خواهد سپاه وی را ذلیل و خو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 