پاورپوینت کامل اثرگذاری تکنولوژی بر کارها ارزشها و نیازهای انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اثرگذاری تکنولوژی بر کارها ارزشها و نیازهای انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اثرگذاری تکنولوژی بر کارها ارزشها و نیازهای انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اثرگذاری تکنولوژی بر کارها ارزشها و نیازهای انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۷۵

اثرگذاری تکنولوژی بر شؤون انسان در سه دوره از تمدن بشر: (کشاورزی صنعتی و
فراصنعتی).

در درازای حیات انسانی تکنولوژی از بی مانندترین دریافتها تلاشها و جست و جوهایی
است که در لایه های گوناگون و زوایای زندگی و چهره های دگرگون شونده حیات پیوند
استوار و ناگسستنی داشته است.و هر چند در دوره ها و مرحله های گوناگون تکامل
اجتماعی فرهنگی سیاسی و اقتصادی جامعه ها چندی و چونی این پیوند دچار فراز و
فرودهایی شده ولی هیچ گاه از هم نگسسته است.

نوشتاری را که فرا روی دارید بازتاب اثرگذاری فنّاوری بر حیات فرهنگی اعتقادی سیاسی
دینی و اقتصادی را نشان می دهد که خود به طور طبیعی اثر گذاری فنّاوری را در پیوند
و بستگی یک سویه ترسیم می کند. امّا این بدان معنی نیست که دیگر مقوله ها یعنی
ارزشها جهان بینی ها و باورها در پیدایی توسعه جابه جایی و ارزشهای تکنولوژی بی
اثرند. این نوشتار از پرداختن به بستگی و پیوند رودرروی و متقابل آنها

( ۱۷۶ )

پرهیز کرده است و گه گاه که به آن اشارت می رود نه از آن روست که نوشتار به آن سوی
گرایش دارد و یا هدف اصلی آن است بلکه از باب ضرورت خواهد بود.و همان گونه که یاد
شد هدف اصلی بیان و بازنمود اثرگذاری فنّاوری بر کارها و حالهای گوناگون زندگی بشر
آن هم در سه مرحله زیستی: کشاورزی صنعتی و فراصنعتی است.

برای این هدف از تعریف فنّاوری می آغازیم و این تعریف همه سویه و با پی جویی کامل و
پژوهش تمام انجام نگرفته است;امّا آنچه برگزیده نویسنده است در آن وجود دارد.

تعریف

نگاه توده های مردم چه در جامعه های کشاورزی و چه در جامعه های صنعتی به فنّاوری
نگاه ابزار انگارانه است; یعنی برای فنّاوری در حوزه معرفت مقام و جایگاهی نمی
بینند و آن را از وصف کردن و پرده افکندن از چهره جهان واقعی ناتوان می یابند.

امّا در نزد ویژگان و دارندگان ذهنهای کاووش گر و عقلهای ژرف نگر این تنها رویه ای
از رویه های تکنولوژی بیش نیست. فنّاوری نه تنها ابزار و نه تنها دانش بلکه مجموعه
ای از دانشهاست با دسته ای گسترده: در برگیرنده معارف سامان مند و اصول مند و معارف
غیر سامان مند.۱ منتهی با این ویژگی که این دانشها نه به خاطر این که دانش اند کنار
هم قرار می گیرند و جُسته می شوند بلکه کنار هم قرار گرفتن آنها درجهت عملیاتی
معیّن طرح ریزی شده است. بنابراین در به حقیقت پیوستن تکنولوژی به همان اندازه که
شیمی فیزیک(مکانیک کوانتوم هسته ای) ریاضیات هندسه مثلّثات الکترونیک و… نقش دارند
معارفی چون فلسفه دین

( ۱۷۷ )

جامعه شناسی اقتصاد ادبیات و تجربه ها و آزمونهای زندگی نیز سهم دارند. از همین
جاست که هر دگرگونی با گرفتگی و گشادگی توسعه و رشدی که در فنّاوری اتفاق افتد به
دیگر شؤون و معارف دیگر انسانی نیز سریان می یابد; یعنی اینها نیز دچار دگرگونی و
دگردیسی می گردند. و عکس این نیز صادق است.

البته این بستگیها و دگرگونیها آن گونه که گفته شد یک سویه نبوده; بلکه دو سویه اند
و در ضمن این دگرگونیها به گونه های گونه گون مستقیم غیرمستقیم پنهان و آشکار چهره
می نمایانند. می توان ردپای چنین فهمی از فنّاوری را در سخنان دانشمندان ۲ به روشنی
دنبال کرد از جمله:

آرنولد پیسی می گوید:

(کاربرد دانش علمی و دانش منظم دیگر برای امور علمی به وسیله سیستمهای منظمی که
شامل مردم سازمانها اشیاء زنده و ماشینها می شود.)۳

همان گونه که پیش از این گذشت فنّاوری دسته ای از دانشهاست با همان ویژگی که برای
آن برشمردیم. در مثل در فنّاوری ارتباطات برای تولید الیاف کابل و ایجاد فرکانس
بالا جهت کانالیزه شدن امواج… همیاری و همکاری شیمی فیزیک الکترونیک هندسه و
ریاضیات لازم و ضروری است.

اثرگذاری تکنولوژی بر کارها و نیازهای انسان در تمدن کشاورزی

شمای جامعه کشاورزی را در چند امری که می آید می توان رسم کرد. در جامعه کشاورزی
روند تولید و مصرف در یک بستر انجام می پذیرد; یعنی تولید کننده هر نوع کالا و
خدماتی که تولید می کند به مصرف خویش می رساند. پیوندها و بستگیهای اجتماعی درونی و
بسته در واحدهایی چون خانواده در یک سیکل معیّن برقرار

( ۱۷۸ )

می گردید و ادامه می یافت سیاست و ریاست از جانب زمین داران اشراف روحانیان و تفکر
متافیزیکی به کار گرفته می شد. اقتدار تمرکز و توتالیتاریسم در همیاری با هم نظم
اجتماعی ـ سیاسی را سامان می بخشید.

پایین بودن پایه آموزش و گوناگون نبودن ویژگیهای فرهنگی چنین جامعه ای است.

قدرت عضلانی آب باد و آفتاب موتور حرکت و تلاش را روشن نگه می داشت.با توجه به نکته
های یاد شده بایسته است نگاه خویش را به طنازی و بازیگری فنّاوری در درون چنین
پیکره ای بدوزیم تا دریابیم تکنولوژی کدام عضوی از این پیکره را تولید بازسازی و یا
به آن یورش برده است.

تکنولوژی و محیط زیست

در جامعه کشاورزی تکنولوژی بیش تر در لباس ابزار مشهور و معروف بود نه به معنایی که
در این نوشتار مراد است. از این روی به اکتشاف اظهار ذخیره سازی توزیع و انضباط
بخشی فنّاوری بی توجه بودند. اما واقعیت آن است که تکنولوژی در تمامی مرحله ها
ویژگیهای یاد شده را با خود حمل می کند و چنان نیز خواهد بود. تنها چیزی که باید به
آن اعتراف کرد این است که ویژگیهای یاد شده در مرحله کشاورزی به گونه خفیف و ضعیف
ظهور داشته است

( ۱۷۹ )

.

تکنولوژی در جامعه کشاورزی در فرایند آلوده شدن محیط زیست شرکت نکرد یعنی در آن
روزگار فراورده های تکنولوژیکی آلاینده نبودند. امّا در برابر هندسه حوزه های
کاربرد خویش را از حالی به حالی دگر درآوردند بدین معنی که سبب ساخته شدن خانه های
ویژه ای در کنار زمینهای کشاورزی شدند و زمینهای یاد شده به ساختارهای هندسی هر چند
غیر سامان مند در آمد.

آبراه های بسیار از سرچشمه های بزرگ و طبیعی آب مثل دریاها رودها و…جهت آبیاری
زمینها کشیده شد. راه های آمد و شد کم و بیش نمایان بود. روی هم رفته فضای کشاورزی
با جغرافیایی ویژه خودش از چراگاه ها جنگلها و محیط شکار جدا افتاد.به این ترتیب
فنّاوری از فرسایش هدر رفتن و نامرغوبی خاک تا حدودی جلوگیری کرد. خاک و زمین تنها
به مانند بستر خواب و گردش دیده نمی شد بلکه به عنوان عامل تولید و سرچشمه جدید غذا
و حتی پوشاک از حرمت بهره مند شد و دگرگونیهای اساسی در نظام غذائی و تولید انرژی
را پدید آورد.

و به این ترتیب یکی از اصیل ترین عناصر ماهوی فنّاوری که همان کشف و فرانمایی باشد
خود را نشان داد.

تکنولوژی در دوره کشاورزی هم از جهت هویت درونی و هم از حیث کارکردی و هویت بیرونی
بسیار ساده و محدود بود. از جنبه درونی دانشهای عملی ای که آن را سامان می دادند و
در شکل گیری آن نقش داشتند بسیار ابتدایی ناتمام کلی و ناچیز بودند. و از حیث
بیرونی به ابزاری چون: بیل کلنگ تبر تیر چاقو و… خلاصه می شد که محدوده کاربرد آنها
رویه های بیرونی طبیعت با کارایی و توان تجزیه در همان رویه ها بود. از این روی
قدرت دگرگون گری و فرآوری آن ناچیز می نمود.به همین جهت دگرگونیهای بنیادینی در
دیدگاه ها و بستگیها و پیوندهای انسان نسبت به طبیعت جهان و خدا پدید نیاورد آن
گونه که در دوره صنعتی و فراصنعتی اتفاق افتاد.

در دوره کشاورزی بیش تر پیوند و بستگی انسان با طبیعت و محیط زیست یک جانبه بود. به
این معنی که انسان خویش را به طور کامل شکست خورده طبیعت و در چنگ آن می دید. هنوز
اندیشه چیرگی بر طبیعت پدید نیامده بود و چشمداشت بشر به طبیعت و محیط بود تا او
برایش چه می سازد؟ چه وقت می سازد؟ و چه زمانی به او تسلیم می کند؟

( ۱۸۰ )

تکنولوژی و انرژی

ییکی از آثار ارزش مند فنّاوری در عرصه انرژی گسترش شبکه کشاورزی بود. به این معنی
که با پیدایش سرچشمه های آبی زیرزمینی و کندن جاهای مورد نظر و وارد شدن حیوانات در
شبکه بیرون آوری آب از آن سرچشمه ها در عمل جریان جابه جایی زمینهای کشاورزی را از
کنار رودهای بزرگ و دریاهای خروشان به سمت سرزمینهای کوهستانی و دشتهای به ظاهر بی
آب سرعت بخشید. چون پیش از به کارگیری این فنّاوری به طور معمول زمینهایی که در
کنار رودها و دریاها قرار داشتند زیر کشت می رفتند آن هم به جهت وابستگی به سرچشمه
آبهای یاد شده. اما بعد از کشف سرچشمه های زیرزمینی و بیرون آوردن آب زمینهایی که
از دریاها و رودها فاصله زیادی داشتند مورد استفاده کشاورزی قرار گرفتند.

به این ترتیب کشاورزی و فراورده های آن گسترش یافتند و در کنار آن و هم برابر
افزایش تولید و جمعیت در زهدان طبیعت نطفه بست و (تراکم و گسترش کمّی روابط
اجتماعی) که آغاز گر زندگی و نیز (مبادله کالا) که مقدّمه بازرگانی بود به دنیای
انسانی راه یافت.

در این حال و روز حیواناتی مثل گاو اسب و… نه تنها به عنوان سرچشمه غذایی و وسیله
جابه جایی بلکه به شکل یک سرچشمه مهم انرژی حرکتی و عضلانی به کار گرفته شدند. هم
به وسیله آنها زمین را آماده کشت می کردند و هم وسیله ارزش مندی در به گردش درآوردن
دستگاه های بیرون آوری آب از چاه های ژرف به شمار می آمدند. این سرچشمه جدید انرژی
نقشی درخور در گسترش کشاورزی ازخود بر جای گذارد.

آب و باد نه تنها برای خنک کردن و سیراب سازی به کار گرفته می شدند بلکه دو سرچشمه
مهم انرژی برای راه اندازی آسیابهای بادی و آبی به شمار می آمدند. این دو

( ۱۸۱ )

منبع انرژی اثر مستقیم بر مواد غذایی گذارده و دگرگونیهایی در آن پدید آوردند که
بهتر شدن طعم و آسانی هضم از آن جمله بود.

به این ترتیب سامان بخشی تکنولوژیک در راستای پدیده های طبیعی خود را نشان داد.

در جامعه های کشاورزی به علت وجود فنّاوری ساده و ابتدایی مقدار انرژی به دست آمده
کم تر از موادی است که در فرایند تبدیل انرژی به مصرف می رسند و فرایندی به نام
ذخیره انرژی نیز در چنین جامعه ای وجود ندارد.

هرچند دستیابی به انرژیهای یاد شده جلوه عقلانیت فیزیکی ـ بشری است و در ضمن حرکت
آغازین به سوی شناخت طبیعت است ولی در عمل ارزشهای سنتی و عقلانیت ماوراء طبیعی به
معنای اسناد دگرگونیها و رویدادها به ارواح و نیروهای فوق طبیعی چیرگی خویش را حفظ
کرده اند. درست چنین نگرشی سبب شد تا باب گفت و گو با طبیعت از همان مرز و اندازه
موجود فراتر نرود و بشر سالیان درازی با این مرحله هم آغوش باشد.

رونالد اینگلهارت در این باره می نویسد:

(در جوامع کشاورزی زندگی انسان بستگی به رحمت نیروهای مهارنشدنی و مرموز طبیعی
داشت. از آن جا که علت پدیده های طبیعی بر بشر پوشیده بود می کوشید تا آنها را به
ارواح انسانها نسبت دهد…. شخص برای آب و هوای خوب رهایی از بیماری یا آسیب حشرات
دعا می کرد.)۵

تکنولوژی و سیاست

درجامعه های کشاورزی به طور معمول قدرت در دو جا قرار گرفته است:

اشراف زمین دار

( ۱۸۲ )

.

اولیای دین ـ مذهب (تفکر متافیزیکی).

سیاست اجتماعی و فرهنگی از سوی همین دو گروه بیان می شود.

پیوند میان تکنولوژی موجود و نظام حکومتی ( که بیش تر یک نظام اقتدارگراست) پیوند
تولیدی نیست; یعنی ساختار حکومت و طبقه حاکم در تمام بدنه خویش زاییده فنّاوری
نیست. از دیگر سوی هم آن گونه نیست که تکنولوژی فرزند مشروع نظام و طبقه حاکم باشد.
هر چند سیاست تکنیکی (نه به معنی و پایه ای که در جامعه های صنعتی یا فراصنعتی از
آن سخن به میان است) از سوی آنها ترسیم می گردد.

تکنولوژی موجود در جامعه های کشاورزی توان دگرگونی ساختار حکومت و جابه جایی رده
های حاکم به این معنی که رده ها و گروه های دیگر را به جای روحانیان و یا زمین
داران بزرگ بنشاند ندارد بلکه بستگی و پیوند فنّاوری با سیاست را در نیرو بخشی و
حتی دگرکردن آن می توان جست. این مهم با توجه به نکته های زیر تأیید و روشن می
گردد:

۱. در چنین جامعه هایی اندیشه ما وراء طبیعی و دینی به تکنولوژی دگر می شوند. یعنی
نقش آفرینی آن در بست و گشاد کارها و پایان دادن به نزاعها و درگیریها قضاوت افزایش
و یا کاهش فرآورده ها درمان بیماریها جلوگیری از گسترش بیماریهای نباتی و انسانی
سازو کار آبیاری و تقسیم اراضی شیوه زندگی مهار نیروهای خشمگین طبیعت و…تصویری از
دین یا مذهب ارائه می دهد که خیلی همانند است به آنچه ما در تعریف تکنولوژی بیان
داشتیم; یعنی اندیشه ماوراء طبیعی در عمل مانند مجموعه ای از دانشهای علمی و
غیرعلمی برای انجام عملی که به وسیله دست اندرکاران آن به کار گرفته می شود چهره
نمایی می کند.

۲. استفاده از سخت افزار تکنولوژیکی چون: مدرسه ها و مسجدها زمینه های اصلی درسهای
مذهبی و کلیسا از سوی زمینداران بزرگ و روحانیان از انگیزه هایی است

( ۱۸۳ )

که سیر از گذشته به آینده و روند چنان شیوه حکومتی را پایندانی و ضمانت می کند.

۳. هر چند در جامعه کشاورزی ارتباطات و اطلاعات به آن معنی و گستردگی که درجامعه
های صنعتی و فراصنعتی وجود دارد مطرح نیست ولی گونه ساده ای از ارتباطات و اطلاعات
وجود دارد که پدیدآوری و پخش آن بیش تر از دو سرچشمه زمینداران و روحانیان صورت می
گیرد. این چگونگی حالتی را پدید می آورد که انگیزه توده مردم را از راهیابی به
حکومت از بین می برد.

۴. با توجه به آنچه یاد شد اندیشه همگانی به گونه ای شکل می گیرد که تمامی نیازها
بایستی به سوی دین و اشراف زمیندار ارجاع داده شوند;یعنی تنها همین دو سرچشمه
نیازهای انسانی را برآورده می سازند. به این ترتیب اندیشه یاد شده در تواناسازی
چنان حاکمیتی نقش اساسی بازی می کند.

از جُستارهایی که تا کنون یاد شد به این نتیجه می رسیم که تکنولوژی در تواناسازی و
سیر از گذشته به آینده ساختار حکومت به گونه شایسته ای اثر می گذارد و به پیرو آن
فرق و ناسانی قدرت را تشدید می کند.

نقش تکنولوژیکی مذهب در سخنان رونالد اینگلهارت به روشنی بازتاب یافته است.او می
نویسد:

(در بیشتر جوامع کشاورزی مذهب نیروی کاملاً مهمی بود که کارکرد مؤسسات آموزشی علمی
رسانه های جمعی موزه های هنری بنیادهای خیریّه و همچنین کارکرد کنونی مؤسسات مذهبی
در جوامع صنعتی پیشرفته را به عهده داشت.مجموع جریانهای اطلاعاتی بسیار کم تر از
امروز بود امّا آنچه بود تا حد زیادی ادغام گردیده از مجاری مذهبی انتشار می
یافت.)۶

بر اساس آنچه یاد شد پیوند تکنولوژی و دین و اعتقادات دینی را به روشنی

( ۱۸۴ )

می توان دید. یعنی در این نگاه فنّاوری نقش دگرگون گر بازدارنده و محدود کننده نسبت
به دین و اعتقادات دینی نداشته بلکه بیش تر در راستای گسترش و تواناسازی جایگاه آن
گام برداشته است. چنین نیست که تازه های تکنیکی و کارکردهای آموزشی اجتماعی و
حکومتی دین را در اختیار بگیرد و دین را به کناری نهد و خود بر مسند آن تکیه بزند
بلکه بر عکس مسند دین را مشروعیت چند برابر می بخشد.

تکنولوژی و سامان اجتماعی

شاید این گفته نادرست نباشد که اگر خواسته باشیم به جرقه های ابتدایی و آغازین نظم
اجتماعی پی ببریم باید در دل جامعه کشاورزی به جست و جو بپردازیم و آنچه در این
گردشگری بهره ما خواهد شد نقش فنّاوری است در استوارسازی و پایه ریزی آن.

گونه ای از به سامانی رفتاری در پی ساختن آبراه ها راه های آمد و شد محدود ساختن
حوزه زیست و تلاش و زمان مند شدن تلاش و کار (بیش تر روزها به زراعت و کشت می
پردازند و شبها از کار دست می کشند و نیز آبیاری زمین در نوبت و زمانهای ویژه صورت
می گیرد) که همه مُهر مهربان تکنولوژی را بر جبین حمل می کنند به وجود می آید.
پیدایش چنین ساختاری که فنّاوری در آن نقش روشنی دارد معانی و راه کارهای حیاتی ای
چون: نگهداشت و تحمل که سنگ بنای همزیستی و همکاری در اجتماعهای انسانی اند با خویش
به ارمغان می آورد. از این روی پذیرش و رفتن به سوی یک قانون جهت حفظ و استمرار نظم
پدید آمده لازم و ضروری می نماید. به این ترتیب میان تکنولوژی و نظم و قانون که
قوام نظام اجتماعی بر دوش آن دو استوار است پیوند ظریف و وثیق برقرار است.

در جامعه کشاورزی پس از افزایش و برداشت فراورده ها فرآیند مصرف

( ۱۸۵ )

آهسته آهسته و در ازای زمان انجام می گیرد و این حالت انسان را بر می انگیزد تا راه
حلی برای جلوگیری از خرابی فساد و هدر رفتن فراورده ها بیابد. این جاست که دو مهمان
جدید به نام حفظ و ذخیره سازی در کنار سُفره انسانی زانو می زنند.

نه تنها ابزار و دستگاه هایی که برای آن منظور تهیه می شوند بلکه خود ذخیره سازی
جزء سیستم تکنولوژیکی آن جامعه به شمار می آید.این تلاش تکنیکی امید به زندگی توان
مقاومت و رویارویی را در هنگام کمبود و بحران مواد غذایی کامل می سازد و نیز آینده
نگری را جزء برنامه ها و آهنگ ها و اراده های حیاتی می سازد. در ضمن چرخه تلاش و
کار در مدارهای فصلی محقق می شود. وقتی که بشر با تکیه بر دانستنیها تجربه ها و
تواناییها (تکنولوژی) توانست به سرچشمه جدید و در ضمن غیر حرکت کننده مواد غذائی
(زراعت) پی ببرد زندگی شکل ثابت به خود گرفت از حالت کوچ نشینی بیرون آمد. انسان
دیگر ناگزیر نبود نظر به آب و هوا و چراگاه ها و مناطق صید محیط زیست برگزیند بلکه
در یک سرزمین مناسب سازگاری با محیط و بازسازی آن را آغاز کرد. به این ترتیب (ثبات)
که یکی دیگر از عناصر سازنده نظم اجتماعی است به وجود آمد و پیوند فنّاوری با نظام
اجتماعی استواری بیش تر یافت و سامان اجتماعی در جامعه کشاورزی آغاز شد. شاید سخن
برونوفسکی ناظر به این مهم باشد که می گوید:

(آنچه که مسلّم است این است که کشاورزی روستایی به عنوان گامهای استوار و سازنده در
عروج انسانی در سطحی جدیدتر و عمیق تر که ثمره خود را بعدها به بار آورد گشود.این
ثمره ساختمان و سازمان اجتماعی شهر می باشد.)۷

با آغاز کشاورزی و افزایش کالاهای زراعتی بعضی از سخت افزارهای تکنولوژیکی مثل میخ
بیل کج بیل کلنگ ظرفهای بزرگ و کوزه گری برای

( ۱۸۶ )

نگهداری و ذخیره پدید آمدند که هر کدام پیام ویژه ای را با خویش حمل می کردند.

این تولد تازه نه تنها آسانی در کار را به ارمغان آورد بلکه هنر و تکنولوژی را به
هم درآمیخت و گوناگونی کارها و تلاشها را ایجاد کرد.

آموزش بیش تر یک نواخت و یک سویه بیش تر به صورت شفاهی و عملی از جانب روحانیان و
یا بزرگ خانواده انجام می گرفت و مشروعیت می یافت. یک سویگی و گوناگون نبودن و از
نظر کمّی و کیفی در سطح پایین قرار داشتن امر آموزش با سادگی و کمبود فنّاوری و
تکنولوژی در کل و نبود تکنولوژی آموزشی به طور خاص پیوند و بستگی دارد.

چند نکته:

۱. در جامعه کشاورزی تکنولوژی بسیار ساده ابتدایی و از نظر کمّی ناچیز بود. از این
روی تکنولوژی نتوانست استقلال خویش را در برابر ارزشهای سنتی و دینی آن جامعه
نگهدارد; از این روی در فرهنگ کشاورزی جایگاه ناچیزی به دست آورد. ولی در برابر
سنتها و دین شاخصه اصلی فرهنگی به شمارمی آمدند و به گفته نویسنده به یک سیستم و
سامانه تکنولوژیکی دگر شده بودند.

۲. واقعیتهایی چون محیط زیست سیاست انرژی و سامان اجتماعی همانند:

نظم قانون ثبات زمان مند شدن و… که اثرگذاری فنّاوری بر هر کدام مورد تحلیل قرار
گرفت درخور همان جامعه منظور گردیده اند و معانی ای را که زیبنده و در شأن ذهنیت و
وضعیت جامعه کشاورزی باشند افاده می کنند نه معنایی که از آنها در جامعه صنعتی و
فراصنعتی مقصود می افتد.

اثرگذاری تکنولوژی بر کارها و نیازهای انسانی در موج دوّم

کشاورزی که دراز ترین مرحله از تمدن بشری را تشکیل می دهد و به مدت ۸۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰
سال انسان را در دامن خویش نگه داشته در سالهای ۱۶۵۰ ـ ۱۷۵۰

( ۱۸۷ )

میلادی جایش را به مرحله دیگری به نام مرحله صنعتی به گفته الوین تافلر (موج دوم) و
به تعبیر جمعی از اندیشه وران بویژه آدام شاف در کتاب معروف خود به نام (جهان به
کجا می رود) انقلاب صنعتی اول می سپارد.

این مرحله از حساس ترین مرحله های حیات بشری به شمار می آید و در آن دگرگونیهای
بنیادین رخ داد آن گونه که گویی بین این دو مرحله بیگانگی و گسست رخ داده است.

شیوه تولید بافت جمعیتی ساختار قدرت نظام اعتقادی نگرش دینی شیوه زندگی سامان
اجتماعی انرژی محیط زیست و… به طور کامل دگرگون گردید و نظام اطلاعات و ارتباطات با
شکل جدیدش به میدان آمد.

البته انگیزه های بسیار و گوناگونی در این دگرگونیها نقش داشتند;هر چند شماری از
اندیشه وران آنها را در یکی دو عامل اقتصادی سیاسی یا دینی خلاصه می کنند.

دکتر شریعتی در این باره می نویسد:

(عوامل اساسی که تمدن جدید را به وجود آورد و اروپا را از حالت راکد به حالت متحرک
تبدیل نمود دو تاست:

۱. عامل اقتصادی یعنی تبدیل فئودالیته به بورژوازی.

۲.عامل فکری و آن تبدیل کاتولیک بود به پروتستانیسم.)۸

فیلسوف مشهور و مسلمان فرانسوی روژه گارودی این انگیزه ها و عاملها را چنین بیان
داشته است:

(مسأله ترقی و پیشرفت و رشد و توسعه پی در پی و روزافزون رویارویی با همه ابعاد
انسانی اش تنها یک مسأله اقتصادی یا سیاسی نیست بلکه اصولاً یک مسأله دینی هم
هست.)۹

ولی با درنگ و دقت عقلی به دست می آید که اثرگذاری دین سیاست و اقتصاد

( ۱۸۸ )

باید در دگرگونی یاد شده در قالب انگیزه ها جای بگیرد تا عوامل; یعنی انگیزه های
نخستین این دگرگونیها را به وجود آورند. امّا آنچه به عنوان انگیزه دگرگونیها و به
طور مستقیم در دگرگونیهای تمدنی دخالت داشت عامل تکنولوژیکی بود. بدین سبب است که
شناخت و تعریف مرحله و تمدن صنعتی بدون ارزیابی و شناخت تکنولوژی غیر ممکن می
نماید.و چه شایسته و بجاست این سخن که: (شاخص ترین مشخه اصلی فرهنگ صنعتی تکنولوژی
است.)

بر اساس این مهم در سیاهه ای که از این پس خواهد آمد به بازبینی اثرگذاری تکنولوژی
بر کارها نیازها و ارزشهای انسانی در این موج (موج دوم) می پردازیم.

تکنولوژی و سیاست

پیداست که دگرگونیهای بنیادینی در موج دوم نسبت به موج اول رخ نمود که بخش گسترده
آن را تکنولوژی بر دوش خود حمل می کرد. از جمله حوزه هایی که دگرگونی پذیرفت سیاست
و شیوه حکومت بود.

سیاست با تکنولوژی به آن معنایی که در این نوشتار منظور گردیده است پیوند و همانندی
پیوسته ای دارند. سیاست به گونه ای از تکنولوژی در یک عرصه ویژه دگر شده است. چون
در هر دو از دانشهای علمی و غیر علمی از سوی انسانها استفاده می شود. منتهی با این
ناسانی و فرق که گاهی از امور غیرسامان مند وغیر علمی درسیاستهای معمول و نه
سیاستهای انسانی استفاده می کنند. و نیز آن مرجع استفاده کننده گروه ویژه از
انسانها ند. برخلاف تکنولوژی که در آن از دانش غیر سامان مند و غیر سیستماتیک
استفاده نمی شود و مرجع استفاده کننده سازمانها نهادها و در کل همه انسانهاند . از
این روی سیاست را گونه ای از فنّاوری برشمردیم.

تکنولوژی صنعتی سبب انبوهی جمعیت و دگرگونی بافت اجتماعی شد. بسیاری

( ۱۸۹ )

از مردم در شهرها در بنیادهای بزرگ گرد هم آمدند و حیات اجتماعی انسانها در
سازمانها و نهادهای کوچک و بزرگ که خود برآیند عملیات تکنولوژیکی بود هدایت می
گردید.

این سازمانها و نهادها در پهنه حیات جامعه وظیفه ها و کارهایی را عهده دار شدند و
برای انجام آنها در درون ساختار خویش هدفها راه کارها برنامه ریزی بازرسی و
فرماندهی را پی ریزی کردند و به این ترتیب سازمان به تنهایی به واحدهای کوچک تر
تجزیه شد و هر واحدی کارها و وظیفه های روشنی در راستای حیات و روند سازمان به عهده
داشت چنانکه هر سازمان و نهادی در کل جامعه چنین وظیفه ای را دارند. برای راه
اندازی این واحدها در مجموعه سیستم نیاز به افراد کاردان و کارشناس ماهر بود. به
این ترتیب پخش و تقسیم کار و تخصص به میان آمد که این حالت معیار گزینش را دگرگون
ساخت. به این معنی که گزینش و به دست آوردن مقام ویژه بر مبنای شایستگی بود نه
وابستگی قومی و سنتی. مدیریّت جامعه پخش پذیر بود و بر عقلانیت بشری تکیه زد. لذت و
سود به عنوان دو معیار مهم در کارکرد سازمانها و نهادها نگریسته شد.

قدرت در یک جا جمع گردید و در ضمن به صورت سلسله مرتبه هایی پخش پذیر شد. به این
ترتیب و با توجه به دگرگونیهای ساختاری کارایی رهبری و حاکمیت غیرشخصی شد و بر دانش
و تخصص وابستگی و اتکایی شدید پیدا کرد. مشروعیت حاکمیت نه ارثی بلکه به دست آوردنی
شد و با رأی مردم پیوند پیدا کرد. قدرت رهبری نه در نیروی جسمی بلکه در پدید آوردن
پیوند و بستگی برابر هم وزن و متعادل بین سازمانها و نهادها و سیاست گذاری جلوه گر
می شود; هر چند شماری عملی شدن چنین وظیفه ای را دشوار و ناشدنی می دانند. الوین
تافلر از اینان است. او می نویسد

( ۱۹۰ )

:

(آنچه هیچ حکومتی موج دومی حتی متمرکزترین و مقتدرترین آنها قادر به حل آن نیست
مشکل روابط درونی بافتهاست; یعنی این که فعالیتهای تمامی این واحدها را چطور باید
هماهنگ کرد تا به جای آثار و نتایج متناقض و متنافی و شلوغ کاری برنامه های منظم و
منجسم ارائه دهند.)۱۰

دگرگونیهای یاد شده بویژه دگرگونیهای ساختار و مشروعیت قدرت از آثار قطعی و همیشگی
تکنولوژی صنعتی است; یعنی در هر حوزه و فضایی که این تکنولوژی قدم بگذارد تمامی آن
دگرگونیها را نیز به همراه می آورد. معنای این سخن آن است که جمع شدن قدرت در یک جا
و سلسله مرتبه ای شدن آن تکیه مدیریت جامعه بر عقلانیت بشر اداره و ادامه حیات
فرهنگی علمی سیاسی و اقتصادی جامعه انسانی در قالب سازمانها و نهادها به اندازه ای
که در جامعه های سرمایه داری لازم و ضروری است و وجود نیز دارد در جامعه های
کمونیستی ـ سوسیالیستی نیز همین گونه است.

چنان نیست که نظامهای توتالیتر و اقتدارگرا تکنولوژی صنعتی را طلب کنند امّا بدون
آن دگرگونیها در جامعه هایی چون شوروی چین و کوبا سامان اجتماعی ـ سیاسی به همان حد
بر سازمانها و نهادها تکیه دارد و از دل آنها برمی خیزد که درجامعه هایی چون
انگلستان و آمریکا. از این روی دگرگونیهای یاد شده را از آثار جدایی ناپذیر
تکنولوژی در مرحله صنعتی خواندیم.

امّا هر گاه عنان سخن به سوی شکل و شیوه خاصی از حکومت بر گردد پیوند یاد شده از
ضرورت و جدایی ناپذیری می افتد; یعنی چنان نیست که دموکراسی یا هر شیوه و الگوی
دیگر حکومتی مانند فدرالیسم یا توتالیتاریسم و… فرزند بی میانجی تکنولوژی صنعتی
باشد. اگر چنین بود نمی بایستی در یونان و خاور میانه پیش از

( ۱۹۱ )

تمدن صنعتی دموکراسی یا شیوه دیگری وجود می داشت حال آن که تاریخ گواه صادقی بر
بودن آنها در این زمینهاست.

ابزارهای تکنولوژیکی مرحله صنعتی چون رادیو تلویزیون هواپیما قطار وسائل نقلیه
موتوری و تولید ماشینی پیوستگی کم کردن فاصله ها و انبوه و انباشتگی جمعیت در شهرها
را پدید آورد و روند انبازی همراهی و همگامی سیاسی را شتاب و افزونی بخشید و
دستیابی به رأی بیش ترین را فراهم ساخت. امّا این که دموکراسی یا همرأیی مردم نتیجه
این فرایند و ابزارها باشد نادرست است; زیرا مدیریت تکنولوژیکی و نرم افزارهایی که
از این راه به جامعه راه می یابد در پذیرش الگوی ویژه حکومتی نقش اساسی دارد. از
این روی در جامعه های بسته ای چون شوروی پیشین چین و کشورهای اروپای شرقی این
ابزارهای تکنیکی با همان کارکرد (پیوند پیوستگی کم کردن فاصله ها و انبوه سازی
جمعیت) به سوی نظامهای بسته و توتالیتر که از انبازی و همدستی سیاسی در آنها خبری
نیست هدایت می شوند. همچنین با این که تکنولوژی و فرآورده های تکنیکی در چنین جامعه
هایی اصل همسان سازی که نیازها را تا اندازه ای همسان می سازد و فرزند مشروع
تکنولوژی صنعتی است همرأیی همگانی

( ۱۹۲ )

را در برابر شیوه حکومت پدید نمی آورد.

نکته آخر این که تکنولوژی به دارندگانش قدرت و توانایی بیش تر بخشید. و در عرصه
سیاسی قلمرو حاکمیت و به کار بستن قدرت را گستراند چنانکه در سال ۱۸۰۱ میلادی یک
سوم جهان را اروپاییان در اختیار داشتند و درسال ۱۹۵۵ میلادی ۸۵ درصد سرزمینهای کره
زمین و ۷۰% جمعیت آن را از نظر سیاسی رهبری می کردند و بر آنان حکم می راندند.

البته تکنولوژی موجود تنها انگیزه این کشورگشاییها نبود و همان گونه که الوین تافلر
نوشته است ۱۱حس برتری نژاد سفید و انگیزشهای مذهبی نیز از انگیزه های اثرگذار
بودند.

تکنولوژی دین و ارزشه

رویارویی تکنولوژی صنعتی با دین و ارزشهای سنتی بویژه در غرب از رویدادهای آموزنده
سرنوشت ساز و ماندگار در حیات دینی و تکنولوژیکی و علمی بشر به شمار می آید. گذار
از مرحله کشاورزی به صنعتی (تکنیکی) در کنار هزاران نکته و دستاوردهای روشن زمینه
های تاریکی نیز به همراه داشت که بخش زیادی از آنها از رویارویی ارزشهای سنتی و
دینی با ارزشهای تکنیکی پدید آمده است و شاید چنین اموری را بتوان از پیامدهای
طبیعی این گذار بر شمرد.

هانتینگتون خشونت و فساد را از پیامدهای این رویارویی می داند و می نویسد:

(فنّاوری از راه ایجاد نیازها و توقعات بیش تر دگرگونی ارزشها و اعتقاد سنتی تکثیر
قوانین و مقررات آفریدن هنجارهایی که حاکمیت مسلط آن را نمی پذیرد… خشونت و فساد به
بار می آورد.)۱۲

داستان تکنولوژی دین و ارزشها بسیار شیرین مهم و حیاتی و در همان حال طولانی است

( ۱۹۳ )

.

عقلانیت ابزاری که پدر تکنولوژی در تمدن صنعتی و در همان حال عین آن است نه تنها
عرصه را بر اوهام و ارواح نامرئی و دینِ ساخته و پرداخته ارباب کلیسا تنگ کرد بلکه
بر جایش تکیه زد. معنای تکیه زدن و به دست آوردن مقام آن بود که تمام شیوه ها و راه
کارها از سوی عقل بشری روشن و نگارگری می شد. ادعیه و اوراد و ارواح برای درمان
بیماریها ناکار آمد افتاد. شناخت خواص ترکیبات و آثار مواد شیمی و گیاهی و باز
ترکیب آنها و نیز پی بردن به آناتومی بدن و فیزیولوژی اعضا پژوهشهای گسترده در
همتولوژی (خون شناسی) و کشف ویژگیها و کارکرد سازه های آن که هر یک کارهای حیاتی را
بر دوش می کشند و نیز تولید ابزارهای پزشکی که شتاب آسانی و آرام بخشی را در فرایند
کارهای پزشکی به ارمغان آورد و به پیدایی و فربه شدن فارماکولوژی تکنولوژی طبی
(دانشهای آزمایشگاهی طبی) و جراحی انجامید همه از آغوش عقلانیت ابزاری فکر علمی و
تکنولوژی بیرون آمدند و جایگزین روشهای شفابخشی سنتی شدند و با دستاوردهای مثبتی که
با خود آوردند بازار ادعیه خوانان رو به کسادی گذاشت و جایگاه و مقام شان فرو ریخت.

بیش تر خواهی و دنیاجویی که ارزشهای فنی اند بر آخرت گرایی و قناعت گزینی که
ارزشهای دینی اند چیره آمدند.سعادت در همین دنیا خواسته شد نه در آخرت.

و چنانکه در گذشته یاد شد تکنولوژی در مرحله صنعتی دگرگونیهای ساختاری بنیادینی را
در جامعه غربی پدید آورد که دستاوردش پخش مدیریت اجتماعی غیر شخصی و در ضمن انسانی
شدن رهبری جامعه بود و این با شخصی الهی (ماوراء الطبیعی) و واحد بودن مدیریت
روحانیت ناسازگار افتاد.

با توجه به این جُستار دین ساخته و پرداخته ارباب کلیسا در عمل در حاشیه قرار داده
شد و تکنولوژی و علم به عنوان نمودار و سمبل اصلی و پررنگ فرهنگ صنعتی انگاشته شد

( ۱۹۴ )

.

رونالد اینگلهارت این دگردیسی را چنین بیان می کند:

(در جامعه صنعتی… برای داشتن محصول خوب… دعا نمی کرد. با کشف میکروبها و آنتی
بیوتیک ها حتی بیماریهای دیگر مجازات الهی به حساب نمی آمدند.)۱۳

همو در رویارویی ارزشهای سنتی و صنعتی در جامعه چنین می گوید:

(در چین جوانان تمایل بیش تر به تاکید برخواسته های مادی دارند تا بزرگ ترها در این
جامعه اندیشه کار سخت و اندوختن ثروت دورنمایی است که به تازگی پدیدار گشته و با
دیدگاهی که برای چندین نسل هم در جامعه سنتی چین و هم در جامعه تحت قدرت مائو مسلط
بود برخورد پیدا می کند.)۱۴

ممکن است گفته شود: این گزارش در پیوند با ارزشهای دوره صنعتی نیست بلکه بیرون رفتن
از یک شیوه زندگی به شیوه دیگر است; امّا این سخن بی پایه است زیرا نشانه ها و
دلیلهایی وجود دارد که مراد ارزشهای دوره صنعتی است:

۱. آقای اینگلهارت در پی جداسازی بیان ارزشهای صنعتی و فراصنعتی زیر عنوان ارزشهای
مادی و ارزشهای فرامادی است.

۲. دو عبارت: یکی (تا بزرگ ترها) و دیگری(…به تازگی پدیدار گشته) در متن نشانه ورود
چین به مرحله صنعتی است که پیامد آن ظهور ارزشهای آن دوره چون: (ثروت اندوزی) است
تا جایی که یکی از نمودارها و سمبلهای دوره صنعتی ثروت گرایی شمرده شده است.

۳. مراد از ارزشهای دوره صنعتی در پاره ای موردها ارزشهای سرمایه داری صنعتی است;
مانند: (ثروت) که مائو و مارکس با آنها مخالف بودند. هر چند خود آنان در منزلگاه
صنعتی می زیستند. و این ناسازگاری ندارد با این که آن ارزشهای صنعتی

( ۱۹۵ )

نباشند. گذشته از آن که تمامی ارزشهای مارکس و مائو ارزشهای صنعتی نبود تا گفته
بشود این خارج از یک گونه شیوه صنعتی به گونه دیگر آن است.

۴. رویارویی این ارزشها با دیدگاه هایی که برای چندین نسل در جامعه سنتی حاکم بود
یاری کننده دیگری است بر این که مراد ارزشهای دوره صنعتی است.

تکنولوژی و محیط زیست

تکنولوژی در مرحله صنعتی با دو گونه بازده و کارکرد در پیوند با محیط زیست خود را
نشان داد:

کارکرد سازنده و کارکرد ویران گر.

۱.کارکرد سازنده:

در این گونه کارکرد سه ویژگی اصلی تکنولوژی انبازی و همدستی داشتند و به ظهور نیز
رسیدند که عبارتند از: کشف و یافتن بِه سامانی و توزیع گری. این سه ویژگی با محیط
زیست نیز برابرسازی شد به این معنی که محیط زیست:(هوا آب خاک زمان مکان و دیگر
آفریده ها) از حالت طبیعی و دست نخورده بیرون آمد و چهره و نقش دلخواه بشر به آن
بخشیده شد. این فرایند نتیجه و برایند روند زیر بود:

بشر با توانایی تکنولوژیکی ای که به دست آورده بود دست به گزینش و آماده سازی محیط
زیست و جای زندگی خود زد یعنی بشر با توجه به زمینه های اقلیمی و جغرافیایی می
توانست جایی را برای زیست آماده کند. درست برخلاف دوره های کشاورزی و پیش از آن که
گزین و گزینش محلِ بود و باش بیش تر از سوی طبیعت انجام می گرفت و آماده می گردید.

به دیگر سخن دوره جدید انسان طبیعت را با خود می آورد و محیط زیست

( ۱۹۶ )

می ساخت برخلاف دوره کشاورزی که طبیعت انسان را با خویش حمل می کرد. همین امر سبب
شد که روند خارج شدن از قالبهای زندگی قبیله ای و خانواده های بزرگ شتاب گیرد و
پیوندهای بیرون فامیل انجام بپذیرد; زیرا با انجام این عمل دیگر نگرانی و ترس از
این که با چنین کاری محل و مسکن خود را در بین قوم و قبیله از دست خواهد داد و از
پیوند و بستگیهای اجتماعیش با دیگران جلوگیری خواهد شد وجود نداشت.

زمان نیز به حال خود رها نشد. بشر جویای تکنولوژی آن را نیز به چالش خواند و با
حساب گری و اندازه گیری آن را به سامان درآورد. در اثر این ویژگی پیوند انسان با
زمان دگرگونی یافت و یک پیوند و بستگی دو سویه میان آن دو شکل گرفت.

از یک سوی زمان معیار رفتار و بویژه رفتارها و تلاشهای اجتماعی شد. انسانها در گاه
ها و هنگامهای قرار داده شده و ثابت از خانه ها بیرون می شدند و به سوی کارهای
فیزیکی و خدماتی حرکت می کردند و تا ساعتهای قرار داده شده به تلاش می پرداختند و
دوباره در ساعت ویژه کار را تعطیل می کردند و به خانه برمی گشتند. خوردن غذا در
بستر خواب رفتن تماشای تلویزیون دید و بازدید ساعتهای مطالعه و… همه زمان بندی شد و
تا اندازه ای انسان در قید زمان قرار گرفت و ناگزیر شد ساعتها و هزینه های زیادی را
برایش بپردازد. این مهم در پژوهشهایی که گروه نیلز در لوس آنجلس انجام داده با زبان
آمار به روشنی بازتاب یافته است.۱۵

از سوی دیگر با کاربرد تکنولوژی در عرصه های انرژی و الکترونیک و به دست آمدن
سرچشمه های جدید انرژی و روشنایی مانند انرژی به دست آمده از فسیلها: (نفت) و (گاز)
و انرژی برقی که گرما و روشنی را در زمستان و شبها برای آدمیان برآورده ساخت انسان
توانست بر زمان چیرگی پیدا کند به این معنی که دیگر تاریکی شب و سرمای زمستان او را
از تلاش باز نمی داشت. و از ناتوانی انسان در برابر

( ۱۹۷ )

بازدارندگی این عنصر محیط زیست تا اندازه ای کاسته شد. و در ضمن مسأله توزیع کنندگی
تکنولوژی خود را نشان داد.

در این برهه از سیر پیدائی تکنولوژی بود که آب با کمک تکنولوژی فلزات به درون خانه
و کارخانه راه یافت. این جریان پیامدهایی را نیز با خود به همراه آورد; از جمله:
آسانی دستیابی به آب کاستن از مدیریت و چیرگی فردی در قسمت پخش و استفاده از سرچشمه
های آن و افزایش مدیریت و چیرگی سیستمی آب. آب در کنار نقش اصلی حیاتی اش سهم
اقتصادی درخوری را نیز بر دوش کشید و از راه مالیاتهایی که بر آن گذارده شد و به
بودجه دولت راه یافت در تولید ناخالص ملی (GNP) خود را نشان داد.

آنچه تا این جا بدان پرداخته شد سازندگی تکنولوژی در پیوند با محیط زیست تجلی بخشی
وجود و تواناییهای معرفتی انسان بود. امّا ای کاش! این داستان در همین جا پایان می
یافت و قصه دومی را که ناچار از بیانش هستیم در پی نمی داشت.

۲. کارکرد ویران گر

با آغاز تکنولوژی صنعتی و کاربرد آن در عرصه های گوناگون جامعه بشری در پیوند با
محیط زیست با دشواریهای فراوانی که هر یک ادامه حیات در چنان محیطی را بس دشوار و
زیانبار می ساخت دست به گریبان شد به گونه ای که تمامی توان و تلاش در جامعه های
فراصنعتی برای سازمان دهی و بر طرف کردن این دشواری و گرفتاری به کار گرفته شد.

به وجود آمدن تکنولوژیِ فلزات که راه اندازی کارخانه های بسیار بزرگ ذوب آهن فولاد
آلومنیوم مس و… را در پی داشت آلاینده های ویران گری را به محیط زیست روانه ساخت.
کشف سرچشمه های جدید انرژی فسیلی مانند: نفت و

( ۱۹۸ )

گاز پالایش و بیرون آوردن هزاران فرآورده نفتی که در صنایع دارویی پلاستیکی و نساجی
مورد استفاده قرار می گیرند نیاز به نیروگاه و پالایشگاه های بزرگ و بسیار آلوده
ساز دارند و از آن روی که در جامعه صنعتی چنان ساختارهایی بنیاد گرفت به طور طبیعی
آلایندگی محیط زیست و بویژه هوا را نیز با خویش به ارمغان آورد.

راه افتادن هزاران وسیله نقلیه گوناگون با انرژی فسیلی (نفت و زغال سنگ) که خود
دستاورد دگرگونی نظام درونی تکنولوژی حرکتی بودند ناگزیر دود و مواد آلوده کننده
دیگری را که از متابولیزم انرژیهای یاد شده تولید می شوند به محیط زیست وارد کردند
و به شمار و گونه گونی آلاینده ها افزودند.

در عرصه ژئولوژی و معدن کندن زمین دالانهای زیرزمینی و نقبهای راهبردی به کارگیری
گونه گون دینامیتها و مواد فروپاشنده که همگی برایند کاربرد تکنولوژی اند نه تنها
تباهیها و مرگ و میرهای انسانی را به همراه آورد بلکه ویران گری محیط زیست و آلوده
شدن خاک را نیز در پی داشت. البته این سخن به معنای نادیده انگاشتن و چشم پوشی از
فایده ها و بهره های زمین شناسی و دستاوردهای مفیدی که از حفر معادن و جست و جو در
ژرفای زمین بهره جامعه بشری گردیده است نیست.

کارخانه های بزرگ فراوری و پدید آوری و دگرسازی مواد شیمیایی و زباله های شیمیایی
ای که در فرایند یاد شده به دست می آیند و در درون محیط زیست دفن می شوند ازعوامل
آلوده کننده به شمار می آیند.

آلاینده هایی که از آنها یاد شد با همدستی یکدیگر آب هوا و خاک رابه گونه یکسان می
آلایند. در نتیجه از انرژی و طعم میوه ها و مواد غذایی می کاهند و بیماریهای تنفسی
قلبی پوستی چشم اعصاب و مغز و حتی دگرگونی صداها افزایش می یابد

( ۱۹۹ )

.

از این روی تکنولوژی در مرحله صنعتی در کنار دستاوردها و گره گشاییهایش چنین جفایی
را نیز بر محیط زیست و در پی آن بر انسان روا می دارد.

حال سخن در این است که آیا چنین پیامدهای ناشایست تکنولوژی در پیوند با محیط زیست
جایگاه و خاستگاهش ذات و نظام درونیِ تکنولوژی صنعتی است و یا این که برخاسته از
سیاستهای نادرست تکنولوژی در مرحله یاد شده است؟

در این مقام دوگونه سخن می توان گفت:

گونه نخست همان است که (م و تزنیگ) و (دی اس ال کاردول) بر آن اصرار می ورزند و می
گویند:

(آلودگی هوا آلودگی آب آلودگی خاک زباله ویرانی مصرف شیمیایی و… نتیجه مهندسی بد و
بی مبالات سیاستهای محدود عدم سیاستِ سوخت و کشاورزی هستند.)۱۶

که به طور طبیعی راه برون رفت از چنین چگونگی و حال وروزی در مهندسی خوب دقیق
سیاستهای انسانی و سیاست سوخت و کشاورزی نهفته است.

چنانکه پیداست ایشان گروه های ویژه را عامل پدیدآوری چهره زشت و ناخوشایند تکنولوژی
می دانند. امّا کاردول نه تنها آن را بر دوش گروه های ویژه می گذارد بلکه همه
انسانها را در این کارکرد نادرست تکنولوژی دارای نقش می یابد و می نویسد:

(امّا دو مورد اول (آلودگی محیط زیست ـ تنزّل کیفیت زندگی) همانقدر که نتیجه
کوتاهیهای عمومی بشر است محصول ناتوانی ما در بسط و توسعه نظام تکنولوژی متناسب تر
با تجویزهای ارگانیک بیکن نیز هست. مورد آخر ناشی از سازمان اجتماعی است و نه به
طور مستقیم حاصل تکنولوژی.)۱۷

( ۲۰۰ )

امّا گونه دوّم سخن این است: آلودگی و ویرانی محیط زیست در انقلاب صنعتی اول
برخاسته از دل تکنولوژی آن است. نظام و ساختار درونی تکنولوژی انقلاب صنعتی اول
آبستن چنان رویدادها و آلاینده هایی بود. اصل انبوهی و انباشتگی که یکی از اصول شش
گانه حاکم بر این جامعه است یاری گر ادعای ماست. پیوند کارخانه های بزرگ تولیدی و
پالایشی نهادها و سازمانهای حمل و نقل انبوهی و گردهمایی جمعیت شهرنشینی و توزیع
خدمات نه تنها از نگاه کارکرد پیوند ارگانیک دارند بلکه از نظر مکانی نیز چنین اند.
تکنولوژی موجود در مرحله ای از رشد و تکامل قرار دارد که هیچ گونه پاسخ مثبت به
سیاست جداسازی نمی دهد. به دیگر سخن نظام درونی تکنولوژی انبوه گراست برخلاف
تکنولوژی فراصنعتی که افزون گراست. چنین دگرگونی درونی تکنولوژی کم کم و در درازای
زمان انجام گرفته است نه به یک باره.

ساخت و کاربرد کارور (Robot) بویژه در صنایع هسته ای بویژه در زباله های هسته ای و
مواد شیمیایی جهت نمونه برداری جست وجو و گاه جابه جایی آزمایش که آسیب رسانیهای
انسانی و محیطی را تا اندازه ای کاهش داده در دامن تکنولوژی فراصنعتی تولد یافته
است و باید هم چنین می شد; زیرا زهدان انقلاب صنعتی اول آماده آبستن شدن به چنان
تکنولوژی پیشرفته ای نبود. پیدایش کامپیوتر میکروالکترونیک استفاده از الیاف به جای
سیمهای مسی در انتقال الکتریسیته که ویران گری هزینه و آلایندگی ناچیزی دارند همه
برایند انقلاب تکنولوژیکی دوّم هستند. در مَثَلْ فراوری کابلهای مسی دستاورد آلوده
کننده هایی چون بیرون آوردن تصفیه ذوب و شکل دادنی که در درون سیستم کارخانه ای
انجام می پذیرد است. و این به طور دقیق سازوار با تکنولوژی همان مرحله است و برای
تولید الیافها تکنولوژیِ ظریف و سریعی لازم است که در انقلاب دوم تولد یافت.

و نیز زیر ساختارهای جامعه صنعتی در آن مرحله گنجایی و آمادگی جابه جایی

( ۲۰۱ )

کارخانه های آلوده کننده و بزرگ را به بیرون از جغرافیای شهر نداشتند. به این ترتیب
سیاست جدا از بازسازی تکنولوژی پاسخ دلنشین و جامعه پسندی نمی داد. و از این جاست
که جفای وارد شده بر محیط زیست را به ذات تکنولوژی صنعتی اسناد دادیم.

با توجه به کارکردهای سازنده و ویران گر تکنولوژی در عرصه محیط زیست در دوره صنعتی
می توان پیامدهای ذیل را برای آن برشمرد:

۱. تکنولوژی پیوند و بستگی انسان و طبیعت را دگرگون کرد به گونه ای که در این معادل
ه انسان آرام تسلیم و ساکت به انسان پرتلاش رها و گویا دگر شد. او خود را شکست
خورده طبیعت نمی دید بلکه طبیعت را در دست خویش می یافت. به طور طبیعی این جایگاه
به خدمت گرفتن دیگر مردمان و دست اندازی به دیگر قلمروها را در ذهن و رفتارش پدید
آورد و زنده نمود که همگی در چالش با ارزشهای اخلاقی و دینی بودند.

۲. توانایی و کارکرد برآمده از تکنولوژی برای دارندگانش گونه ای ذهنیت (خدایی) پدید
آورد. به این معنی که هر چند خدا به طور مطلق نفی نشد; امّا از جاه و مقام آفرینش
گری ربوبیت و دخالت مستقیم در هر زمانی در طبیعت پایین آورده شد و طبیعت بدون حضور
خدا که به وسیله قانونهای طبیعت ادامه حیات می دهد و بشر را توان دست یازی در آن
است به ذهنها باورانده شد و این چالشی دیگر بودکه دین با آن رودر رو شد.

۳. طبیعت و جهان از هاله تقدس بیرون آورده شدند و نیز حاکمیت و نفوذ اسطوره و جادو
در حیات و طبیعت پایان یافتند و به همین جهت راه نقد دیدن و آزمون باز شد و در
برابر فضا برای علتها و انگیزه های نادیدنی خیالی و تجربه گریز تنگ تر شد

( ۲۰۲ )

.

تکنولوژی خانواده و آموزش

میان خانواده عصر صنعتی و خانواده عصر کشاورزی ناسانیها و فرقهای درخور درنگی وجود
دارد.

به دیگر سخن دگرگونیهای بنیادی و زیرین در این واحد اجتماعی دراثرگذار جامعه ها از
مرحله کشاورزی به صنعتی پدیدار شده است.

به نظر می رسد بخش گسترده ای از دگرگونی در این واحد اجتماعی برایند تکامل تکنولوژی
در جامعه صنعتی است.

تکنولوژی از دو سوی به واحد خانواده یورش کرد:

۱. صورت.

۲. وظیفه ها و نقشها.

و از آن روی که میان صورت و وظیفه پیوند منطقی و وجودی برقرار است آفت و یا سلامت
صورت در نقشها و وظیفه ها نیز جریان می یابد.

از ناحیه صورت خانواده به سوی کوچک شدن رو آورد. نامزدهای هموندی یکی پس از دیگری
حذف شدند. حتی کسانی که در خانواده کشاورزی وابسته و هموند کارآمد و پرتلاش بودند
در این مرحله( خانواده صنعتی) نه تنها غیرکارا گردیدند بلکه از این گروه بیرون
ماندند. به این ترتیب خانواده صنعتی از شوهر زن و فرزندان ساخته می شوند.

برخلاف خانواده کشاورزی که خویشان زن و شوهر نیز از سازه های خانواده به شمار می
آمدند. فرایند کوچک شدن صورت خانواده به این ترتیب بود که پس از مهارت و شناخت در
فنی و گونه گونی شغلی و پخش پذیری کارها و تلاشها سرچشمه درآمدی و معیشتی بسیار می
شود و تکیه افراد از خانواده های بزرگ به مهارتهای

( ۲۰۳ )

شخصی و سازمان اجتماعی انتقال پیدا می کند. و از جانبی هم معیار پذیرش اجتماعی نه
خانواده بلکه نهادهای اجتماعی قرار می گیرند که همه ساختارهای یاد شده دستاورد
تکنولوژی همان مرحله اند.

در درون چنین ساختاری طبیعی است که جریان خارج شدن از هموندی خانواده آغاز می شود و
شتاب می گیرد و تا آن جا پیش می رود که افرادش به طور کامل محدود می گردند.

کوچک شدن صورت آثارش را بر قلمرو کاری و وظیفه های خانواده نیز می گذارد. نقش
خانواده در امر آموزش ـ پرورش نظام سیاسی و مسؤولیتهای اجتماعی با گذشت زمان هر روز
کم رنگ تر و ضعیف تر می گردد. این مهم را در سخن الوین تافلر نیز می بینیم.

(با انتقال تولید اقتصادی از مزرعه به کارخانه افراد خانواده دیگر به صورت یک واحد
با یکدیگر کار نکردند.

وظایف اصلی خانواده به نهادهای تخصصی دیگر واگذار شد.)۱۸

در جامعه کشاورزی همان طوری که در بخش نخست این نوشتار یاد شد امر آموزشی از جهت
سخت افزار نرم افزار و منابع نه از غنای لازم بهره مند بود و نه تنوع پذیر بود.
آموزش بیش تر شفاهی و بسیار کم نوشتاری بود و بیش تر دو بخش ـ خانواده و کانونهای
مذهبی ـ به آن می پرداختند.

در جامعه های صنعتی به عکس بسیاری در سخت افزار و گوناگونی در نرم افزارهای آموزشی
جلوه می نماید. در کنار آموزش شفاهی آموزش نوشتاری صوتی و تصویری بازار گرمی پیدا
می کنند که این امر ذخیره حفظ دقت و توان پژوهشی را چند برابر می کند و نیز روند
آموزش همراه با آزمایش را شتاب می بخشد. به این ترتیب آموزش ذهنی به آموزش عینی
دگرگون می گردد

( ۲۰۴ )

.

ویژگیهای یاد شده در امر آموزش تنها در درون نهادها و سازمانها عملی می شوند. از
این جاست که بار سنگین آموزش از دوش خانواده برداشته و به سازمانها و به نهادهای
اجتماعی سپرده می شود و در طول روز هفته یا سال بخش درخوری از زندگی در درون همین
ساختارها سپری می گردد و شخصیت شکل می گیرد.

زمان آموزش طولانی سامان مند و برهه ای می شود; یعنی سیستم آموزشی سنهای پایین را
پوشش داده تا برهه و زمانی ویژه ادامه پیدا می کند.

آموزش نه به عنوان تلاش جنبی مصرفی بلکه به عنوان تلاش و تکاپوی اصلی برون ذهنی و
تولیدی در حیات انسانی استوار می شود.همچنین نه تنها کار و وظیفه ای شخصی بلکه
وظیفه ای اجتماعی به شمار می آید. نه تنها امتیاز قراردادی انگاشته نمی شود بلکه یک
حق طبیعی و انسانی به شمار می آید.

به این ترتیب آموزش و پرورش علمی رفتاری اخلاقی و فنی از فضای خانواده بیرون می آید
و بر دوش سازمانها و نهادها کانونهای آموزشی کودکستانها کانونهای حمایت از
سالخوردگان نابینایان ناتندرستان و… گذارده می شود.۱۹

دگرگونی یاد شده واقعیتی است که در جامعه صنعتی رخ داده است و باید هم چنین می شد
چون تکنولوژی و علم موجود و رایج در این مرحله چنان ساختاری را طلب می کند. پخش
گوناگونی و اصلی شدن آموزش پدیده ای مبارک بود که در جامعه صنعتی رخ نمود ولی تنها
آفتی که با خویش آورد خارج شدن خانواده از سامانه و شبکه آموزشی و پرورشی بود; از
این روی برای آفت زدایی و به دست آوردن جایگاه برای خانواده در سامانه و شبکه
آموزشی مدیریت و رهبری تکنولوژی آموزشی لازم و ضروری است.

تا این جا در کنار پیوند و بستگی تکنولوژی با خانواده اثرگذاری آن را برنظام آموزشی
نیز تا اندازه ای ارزیابی کردیم

( ۲۰۵ )

.

در جامعه صنعتی نقش خانواده درنظام سیاسی و حاکمیت نیز رو به کاهش نهاد. علت این
امر دگرگونیهایی بود که در سرچشمه های قدرت و مشروعیت نظام سیاسی به وجود آمد.
تکنولوژی علم و سرمایه سه سرچشمه مهم قدرت شدند. دیگر بسیاری خویشاوندان آن هم
بسیاری فرزندان پسر در خانواده اثری در قدرت سیاسی نداشت آن سان که در جامعه
کشاورزی چنین بود. پُستهای سیاسی و حکومتی بیش تر بر مبنای مهارت فنی و شایستگی که
دو مفهوم و معنای فرانژادی خانوادگی صنفی و… هستند پخش می شدند نه بر اساس حسب و
نسب خانوادگی. همچنین مشروعیت نظام سیاسی بر اساس آرای مردم نه آرای خانواده های
بزرگ شکل می گرفت.

از سوی دیگر دولت و حاکمیت برای بسیج و سازماندهی اجتماعی و مردمی نیاز به همیاری
نهادها و سازمانهای فرهنگی اقتصادی و سیاسی داشت نه خانواده.

به دیگر سخن مدیریت اجتماع از راه نهادهای گوناگون انجام می گرفت نه خانواده های
بزرگ. به این ترتیب نقش خانواده در امور سیاسی و حتی اجتماعی کم رنگ گردید.

در جامعه کشاورزی خانواده پایه اصلی اقتصاد جامعه و یک واحد تولیدی شمرده می شد.
امّا همین که تکنولوژی در مرحله صنعتی تخصص و توزیع فعالیت سازمان و نهادهای ویژه
خویش را تولید کرد خانواده در عمل به یک واحد مصرفی دگر شد چنانکه پترورسلی بر این
واقعیت انگشت گذارده است.۲۰

تکنولوژی و هویت انسانی

از مسائل کاربردی و فلسفی که در حوزه تکنولوژی و بستگیهای انسانی از آن سخن به میان
آمده است در پرسش زیر خود را به نمایش گذارده است

( ۲۰۶ )

:

آیا تکنولوژی در مرحله صنعتی انسان را به شیء دگر و او را مسخ کرده است؟

اگر بخواهیم همین مطلب را در یک گزاره خبری بیان کنیم چنین می گوییم:

شیء وارگی و مسخ شدن انسان به وسیله تکنولوژی از واقعیت تا سراب.

شماری این حکم را تا مرحله فراصنعتی نیز کشانده و گفته اند: انسان در جامعه
فراصنعتی مسخ خواهد شد.

این موضوع برای کشورهای نیمه صنعتی و تمام سنتی و نیز برای جامعه های دینی بسیار
ارزشمند و کارامد است و در صورتی که به درستی بررسی و همه زوایای آن شکافته نشود
پیامدهای ناخواسته و ویران گری هم برای تکنولوژی و هم برای خود آن جامعه ها در پی
خواهد داشت.از این روی بر آن شدیم تا در این زمینه اندکی درنگ ورزیم و بگوییم:

مراد از (شیء وارگی) و (مسخ) شدن چیست؟

برای آنها معناهای گوناگونی می توان ارائه داد:

ییک. مسخ شدن و شیء وارگی انسان را می توان به معنای دگرگونی هویت انسانی گرفت;
یعنی تکنولوژی هویت انسانی انسان را دگرگون می کند به گونه ای که در او از اختیار و
اراده عقلانیت (هدف ـ برنامه ریزی) مهرورزی ایثار حرکت هشیارانه… خبری نیست; یعنی
تکنولوژی انسانهایی را که از همه این ویژگیها بیگانه اند پدید می آورد. انسان
بیگانه از این ویژگیها و خویها انسان نیست بلکه یا شیء است یا حیوان.

این که شماری از دانشمندان علوم اجتماعی بر این باورند که در جامعه های صنعتی
انسانها از نظر جسمی با هم نزدیک شدند ولی از نظر روحی از هم جداند بر این استدلال
تکیه دارند که احساس و مهرورزی به وسیله تکنولوژی نابود می شود.

دکتر حسین فرجاد می نویسد:

(مردم جوامع صنعتی در عین حال که در کنار یکدیگر زندگی می کنند نسبت به یکدیگر
بیگانه و بی احساس اند.)۲۱

( ۲۰۷ )

تعبیر از خود بیگانگی که در کلام دکتر شریعتی آمده است تنها در صورتی معنای تحقق
پذیر دارد که تکنولوژی یکی یا همه آن خویها و ویژگیها را از انسان بستاند یا سبب
سست شدن آنها شود.

دکتر شریعتی مسخ شدن را چنین بیان می کند:

(در این جا انسان شیء می شود و خود راشیء حس می کند. ماشین زدگی همین معنی را می
دهد. فرد جزئی از ماشین می شود. امروز انسان در هجوم و رسوخ ماشین مسخ می شود. فرد
خود را ادامه ماشین و یکی از ابزارهای آن می شمارد.)۲۲

این که شیء وارگی و مسخ شدن انسان را (به معنای دگرگونی هویت انسانی در اثر از میان
رفتن ویژگیهای یاد شده) به تکنولوژی در مرحله صنعتی اسناد دهیم نه تنها شایسته نیست
بلکه به دلیلهای زیر دور از واقعیت نیز هست:

۱. تکنولوژی نماد و جلوه عقلانیت بشری است و عقلانیت بشری رکن رکین و استوار
انسانیت است; در نتیجه تکنولوژی یکی از پایه های انسانیت است.

هدف مندی برنامه ریزی محاسبه تحقیق تحلیل تجزیه و ترکیب از سازه های اصیل عقلانیت
بشری است. یعنی زمانی یک تلاش و حرکت عقلانی خواهد بود که همه آن ویژگیها یا پاره
ای از آنها در آن دیده شود.

مطالعه تاریخ جامعه ها و سیر دگرگونی آنها نشان می دهد که انسان در هیچ مرحله ای به
اندازه مرحله صنعتی با هدف و برنامه ریزی و برابر محاسبه و آزمون عمل نکرده است و
نیز درهیچ مرحله ای به اندازه این مرحله از توان مندی تحلیل تجزیه و ترکیب امور
برون ذهنی و مسائل نظری بهره نداشته است. هر چند شماری از صاحب نظران در توانایی
ترکیب گری آن تردید کرده اند; مانند الوین تافلر که می نویسد:

(تمدن موج دوم بر توانایی ما در تجزیه مسائل به اجزای ترکیب دهنده

( ۲۰۸ )

آن شدیداً تاکید دارد و بالعکس توانایی ما را در ترکیب مجدد اجزاء کم تر تشویق کرده
است.)۲۳

با توجه به همین تواناییها و ویژگیها بود که بشر در برابر طبیعت بیماریها و
پیشامدها از میدان به در نرفت و شکست نخورد و با طبیعت و جهان به گفت و گو پرداخت.
به مدیریت به سامانی آراستگی و قانون مداری دست یازید.ساختارهای کارآمدی برای
سازماندهی اجتماعی پدید آورد. گنجایی اقتصادی را بالا برد. زمان ـ فضا رویدادها و
بیماریها را تا اندازه ای مهار کرد و هزاران دستاورد دیگری که جای ذکرش نیست. این
امور که جز در سایه عقلانیت بشری دست یافتنی نبودند بیانی از تکامل انسانیت است نه
حاکی از مسخ و شیء وارگی اش.

۲. با تکنولوژی و فرآورده های آن اختیار و اراده کارکردی چند برابر به دست آورده و
حوزه کارکرد آن دو گستردگی و پیچیدگی ویژه یافته است. اراده انسانی تا ژرفای زمین و
دریا پیش رفته بازدارنده های دستیابی به هدف کم تر و کم تر شده است. افزایش دلخواه
فراورده های کشاورزی و جابه جایی آنها به سرزمینهای دوردست در زمان کم ممکن گردیده
است و…

در این مرحله رشد شخصیت انسانی آشکار شدن و به حقیقت پیوستن اختیار در آن به وسیله
کشف کردنها و درک رمز و راز جهان هستی طبیعت و انسان شیوه ها و تکنیکهای گوناگون و
کارآمد بسیار بسیار افزایش یافته است.

این سخن که هر اندازه دانشها و تجربه های گوناگون فراروی شخصیت آدمی قرار گیرند به
کار بستن اختیار از جانب وی دشوارتر می نماید گزاف نیست ولی باید به این نکته توجه
داشت که فرق است بین دشواری به کار بستن اختیار از جانب شخصیت و کمال پذیری اختیار
به وسیله کمال پذیری شخصیت. آنچه در جامعه صنعتی و تکنیکی رخ نموده دومی است

( ۲۰۹ )

.

و نیز فرق است میان دشواری برخاسته از ناتمامی و سستی شخصیت با دشواری و حیرتی که
از تکامل شخصیت پدید می آید.

در جامعه کشاورزی یا شکارگری اگر به کار بستن اختیار و برگزیدن دشواری نداشت به سبب
کمال ناپذیری شخصیت و محدود بودن دانستنیها دانشها و شیوه ها بود. برعکس در جامعه
صنعتی این دشواری زاییده تکامل و زایشهای علمی تکنیکی فرهنگی و سیاسی شخصیت انسانی
و نیز بسیاری اطلاعات دانشها و دانستنیها تجربه ها تواناییها روشها و انگاره هاست.

سخن از شخصیت از آن رو به میان آمد که به نظر ما اختیار عبارت است از رسیدن شخصیت
به حدی از تکامل علمی و عملی که با ارزیابی بررسی و کاووش همه جانبه گزاره ها و
رخدادها به نتیجه های نظری و عینی دست یابد. و این معنی در شخصیت فردی و اجتماعی
جامعه صنعتی بارها بهتر و بیش تر نسبت به جامعه های کشاورزی و ما قبل آن به حقیقت
می پیوندد.

۳. احساسها و مهرورزیها در جامعه صنعتی نابود نشد بلکه در کنار دیگر دگرگونیها
تغییر شکل یافت و جلوه گاه گسترده تر اجتماعی به دست آورد. در نتیجه تنها یک وصف
فردی نبود که در پیوند درون فامیلی و قومی ظهور کند بلکه به صورت یک جریان و
مسؤولیت اجتماعی درآمد که در پیوندهای ملی و فراملی (انسانی) به کار بسته می شود.
بهداری کانونها و مرکزهای پرستاری و نگهداری از ناتندرستان معلولها کودکان سالمندان
زنان بی سرپرست و معتادان (منظور کنترل و جلوگیری از اعتیاد است) نمادهایی از این
مهم به شمار می روند.

۴. اگر چه سه مورد گذشته رنگ و بوی فلسفی ـ تخصصی بودن آنها بیش تر است و بدین جهت
شاید درک آنها جز بر ذهنهای تحلیل گر سنگین آید امّا مورد چهارم که در این جا یاد
خواهیم کرد به جهت تجربی و تاریخی بودنش فهم پذیرتر

( ۲۱۰ )

است. و آن این که: ما در میان کشورهای صنعتی به جامعه هایی بر می خوریم که از نظر
تکنولوژی در سطح جهان مقام بس ارجمند دارند تا آن جا که کم تر مکانی را در جغرافیای
جهان می توان یافت که فرآورده های تکنولوژیکی آن در ریز و درشت در آن جا وارد نشده
باشند. با این همه در چنین جامعه هایی آیینها رفتارها روشها ادبها و بستگیهایی که
بیش تر خاستگاه و جایگاه احساسی و مهرورزانه دارند هم اکنون به حیات خویش ادامه می
دهند.

به گفته نوربرت الیاس در مقاله تکنیک و تمدن منش بشری پا به پای دگرگونی فن گستری
دگرگونی نمی یابد.۲۴

بله دگرگونی تکامل فنّاوری (عقلانیت بشری) شیءوارگی و مسخ انسانیت را نتیجه نمی دهد
بلکه جایگاه جلوه گر شدن آن خواهد بود.

کشور ژاپن نمونه دیگری است که در اوج پیشرفت تکنولوژی احساسها هیجانها مهرورزیها و
ارزشهای پیش از مرحله صنعتی در آن جا زنده و پویاند. در این کشور:

(صنعتی شدن شهرنشینی رفاه و دیگر جنبه های نوسازی آنقدر جدید و آنقدر سریع روی داده
اند که با وجود نقش مهمی که ژاپن در کشورهای پیشرفته صنعتی یافته بخشهایی از جمعیت
آن هنوز هم تحت تأثیر ارزشهای ماقبل صنعتی هستند.

در ژاپن به نسبت غرب به طور گسترده تری ارزشهای ماقبل صنعتی به حیات خود ادامه داده
اند.)۲۵

با توجه به دلیلهای چهارگانه یاد شده تکنولوژی در مرحله صنعتی نه تنها انسانیت را
مسخ نکرده بلکه استواری و روشنی بیش تری به آن بخشیده است.

دو. مسخ شدن انسان یعنی از معنویت گسستن و دور شدن. این تعریف نیز دست

( ۲۱۱ )

کم به دو گونه در خور طرح است:

۱. بی توجهی به آخرت;یعنی تکنولوژی در مرحله صنعتی فراموشی و انکار حیات پس از مرگ
و واقعیتهای آن را به ارمغان آورده است. آنچه که این جنبش را همگان پسند کرده
جریانی است که در کشورهای صاحب تکنیک چون اروپا و غرب به معنای عام حاکم شده است و
در آنها آخرت و معانی همانند آن به اموری حاشیه ای کم رنگ و حتی ویران گر دگر شده
اند. از سوی دیگر تکنولوژی پدید آمده از ناحیه فاعلیت مادیت و غائیت متوجه به دنیا
و امور دنیوی بود و به سوی آن شتاب برداشته بود.

موجود انسانی پس از آن که گام در عرصه دنیای مادی گذاشت دانش کاربردی به نام
تکنولوژی را سر و صورت بخشید و در طول دگرگونی خویش کارهایی بس بزرگ کشفها آسان
سازیها و در کل چهره نوینی از هستی را در همین دنیا فراروی بشر قرار داد. و به این
ترتیب دوره و چرخه فاعل بودن و کنندگی خود را پیمود و در آینده نیز چنان خواهد کرد.

مادیت تکنولوژی به این معناست که همین دنیا با تمامی ویژگیها قانونها و پیچیدگیهایش
ظرف کار و تلاش تکنولوژیکی است و شناخت و کشف تواناییها و ویژگیهای مواد این عالم
بر بهداشت خانواده سامان اجتماعی اقتصاد پیوندها و پیوستگیها و ویژگیهای اطلاعات
اثر مستقیم می گذارد.

و باری غائیت تکنولوژی در این است که هر گونه تلاش و کار تکنولوژیکی برای سامان
یابی امور دنیوی انجام می گیرد.

خلاصه ٌ سخن این که تکنولوژی لباسی است که تنها به تن این دنیا برازنده و مناسب
اندام آن دوخته شده است. بدین جهت آخرت از حوزه آن بیرون می ماند. در نتیجه
تکنولوژی نسبت به امور آخرتی ساکت است. تکنولوژی هر چند وطن گزینی

( ۲۱۲ )

بشر را در دنیا شتاب و استواری بخشید امّا این که بتوان این مسأله را مساوی با
گسستن و دور شدن از آخرت به شمار آورد بسیار دشوار است و این بیان دستاورد و نتیجه
گیری عقلی و فلسفی پیرامون تکنولوژی است.

آخرت گریزی در مرحله صنعتی به عامل ذهنی و روانی شخصیت دروغین و سرکشی باز می گردد
که جامعه بشری از ناحیه توان مندیهای تکنولوژیک برای خویش نگارگری کرده بود. از این
روی اگر مسخی هم رخ داده باشد از سوی خود انسان است نه از سوی تکنولوژی. از همین
روی کشورها و جامعه های دینی توانسته اند و در آینده نیز می توانند تکنولوژی را
وارد و یا پدید آورند بدون آن که آموزه های اصیل دینی دگرگون شود. در صورتی که اگر
آخرت زدایی برخاسته از ماهیت تکنولوژی بود چنین کاری عملی نمی شد.

۲. دوری از معنویت که ممکن است یکی از معناهای مسخ شدن گرفته شود بدین معنی است که
تکنولوژی فضایی را در جامعه های صنعتی فراهم آورد که کمیّت گرائی تراز و معیار
ارزشگذاری رفتار قرار گرفت یعنی هر گونه رفتار و پدیداری و به وجود آوردن پیوند
تنها با چشمداشت مادی صورت می گرفت. برای فرد یا نهاد آنچه مهم بود و سزاوارتر به
دست آوردن بهره های مادی و مالی بود تا دلخوشی و دعای خیر دیگران را به دست آوردن.
تعاون نه برای ایثار و سبک کردن مسؤولیت دیگران بلکه برای افزایش بهره ها و سودهای
مادی انجام می پذیرفت.

فنّاوری هر چند چنین فضایی را مهیا کرد امّا این که حالت پدید آمده را به معنای مسخ
شدن بدانیم غیر منطقی به نظر می رسد; زیرا حالت و چگونگی یاد شده یکی ازمرحله ها و
حالهای طبیعی حیات آدمی می باشد. تنها نابسامانی در این بود که حالت یاد شده
فراگیری و ناگزیری پیدا کرد که با مدیریت سالم در حوزه همان تکنولوژی می توان آن را
بسامان کرد

( ۲۱۳ )

.

تکنولوژی و اقتصاد

از حوزه هایی که اثرگذاری تکنولوژی در مرحله صنعتی بسیار روشن گسترده و بنیادی بود
عرصه اقتصاد است. این اثرگذاری به اندازه ای اساسی بود که دگرگونیهای پدید آمده و
چگونگی برخاسته از آن به عنوان اصول و نمودار اصلی جامعه صنعتی پذیرفته شد و هم
اکنون نمودارها سمبلها و اصول یاد شده آماج یورشهای مرحله فراصنعتی قرار گرفته اند
به گونه ای که تنها راه رسیدن به فراصنعتی شدن از مسیر دگرگون شدن این اصول ممکن
است. این اصول عبارتند از: اصل همسان سازی اصل کانونی و یک جاگردآیی(تمرکز) اصل
انبوه گرایی.

تکنولوژی در این مرحله سبب دگرگونی انگیزه ها سببها سرچشمه ها و جای تولید گردید.
سرمایه نیروی انسانی زمین مدیریت و دانش فنی سببها و علتهای اصلی تولید و اقتصاد را
تشکیل داد. جای تولید از خانه و مزرعه به کارخانه های بزرگ بنیادها و شرکتهای سهامی
جا به جا شد.

اقتصاد از صورت تک سرچشمه ای که همان زمین یا کشاورزی باشد بیرون آمد و بر سرچشمه
های چند گانه ای مانند:زمین(کشاورزی) صنعت و تجارت صنعت بنیاد تکیه می زد.

تمرکز اقتصادی یکی از پیامدهای تکنولوژی بود.این تمرکز در دو عرصه جلوه گر شد:

۱. تولید.

۲. مدیریت.

تمرکز در تولید بدین معنی§ بود که تولید نهایی یک کالا در یک کارخانه بزرگ انجام می
پذیرفت به گونه ای که بیش تر تکه های آن کالا در همان جا پدید می آمد و به

( ۲۱۴ )

هم پیوسته می شد. در مثل تکّه های فلزی دوچرخه را یک بنیاد و بنگاه صنعتی تولیدی
مهیا می ساخت و یا فرایند فراوری کفش از گونه: دباغی پوست رنگ ریزی برش دوخت رویه
سازی تخت و… همه در یک کارخانه انجام می گرفت.

معنای دیگر یک جا بودن و کانونی شدن تولید در این مرحله این است که چون یک گونه
کالا یا تکه ای از یک کالا خواه در یک کارخانه و یا کارخانه های بسیار پدید می آمد
این امر کانونی شدن و یک جا گردآمدنِ دستیاران و دست آویزها و انگیزه های تولیدی را
طلب می کرد; یعنی همان گونه که برای پدید آوردن هزاران خودرو سرمایه دانش فنی
مدیریت و نیروی انسانی لازم است برای ساخت موتور لاستیک و یا لامپهای خودرو نیز
وجود همه آن دستیاران و دست آویزها ضروری است و با نبود یکی از باعثها و عاملهای
یاد شده حتّی پدیدآوری یک تکّه کوچک هم غیرممکن می گردد.به این ترتیب کانونی و یک
جاگردآیی یکی از اصول جامعه صنعتی بود که تکنولوژی آن را به ارمغان آورد.

ییک جاگردآیی مدیریت معنایش این است که هر گونه کار ورفتار اقتصادی خواه در یک خط
تولید و خواه در حوزه تجارت به گونه سازمانی انجام می گیرد چنانکه دیگر کارها و
تلاشهای حیاتی نیز این گونه اند; زیرا تکنولوژی دگرگونیهای ساختاری را پدید آورد که
ادامه حیات جز در درون نهادها و سازمانها دشوار می نمود. بویژه حیات اقتصادی به
چنین سازمانهایی بیش تر نیازمند گردید. سازه های اصیل اقتصاد سازمان یافته چه
درنظام اقتصادی بسته و چه در نظام اقتصادی بنا شده بر بازار روشن کردن هدفها برنامه
ریزی سازوار با هدفها بیان راه کارها فرماندهی و بازرسی است و همین سازه ها کانونی
شدن و یک جا گردآمدن مدیریت را به حقیقت می پیوندانند.

وجود بانکهای داخلی بانک مرکزی جهانی و صندوق بین المللی پول از سازه های برنامه ای
جهت کارآمدی حیات سازمانی پول هستند و همچنان جلوه و

( ۲۱۵ )

پافشاری بر کانونی شدن مدیریت در عرصه پول.۲۶

تکنولوژی بشر را قادر ساخت تا در زمان کم یک کالا را انبوه و همانند در شکل و
کارکرد که به دشواری به ناسانیها پی برده می شود پدید آورد. و به این ترتیب دو اصل
دیگر یعنی همسان سازی و انبوه گرایی را بر ویژگیهای جامعه صنعتی افزود.

اصل همسان سازی آگاهی مصرف کنندگان گستراند گزینش کالا را آسان ساخت و روند
بازشناسی و ثابت نگهداشتن قیمتها را سرعت بخشید و از این راه کارایی را افزایش داد.
و همین اصل همسان سازی و ثابت نگهداشتن قیمتها در سال ۱۸۲۵ از یک جوان مهاجر
ایرلندی به نام استوارات در نیویورک یک بازرگان صاحب نام و ثروتمند ساخت.

اصل انبوه گرایی از توان مندی گنجایی تولید حکایت دارد اضافه تولید ارزش افزوده
افزایش قدرت خرید و پیرو آن ثروت اندوزی را پدید می آورد. همچنین بین تولید و مصرف
جدایی می افتد به این معنی که فراورده ها نه به اندازه و برای به کار بردن خودِ
تولید کننده بلکه برای به کار بردن دیگران و عرضه در بازار انجام می پذیرد. این
جاست که روند بازاریابی و بررسی آن سرعت پیدا می کند و آهسته آهسته استعمار اقتصادی
واردکارزار می گردد.

تکنولوژی به سبب گونه گونی و بسیاری کالاها و خدماتی که تولید می کند سبب گوناگونی
کارهای اقتصادی می گردد; یعنی تکنولوژی این زمینه را فراهم آورده که در یک جامعه
کالاهای گوناگونی چون پلاستیک ماشین و ابزارآلات صنایع سنگین وسایل الکترونیک دارو
پارچه شیشه و… و خدماتی چون آموزش و پرورش مخابرات پست حمل و نقل اطلاع رسانی و…
پدید آیند و آماده شوند. طبیعی است که یک فرد یا یک بخش و گروه نمی تواند همه این
کارها را انجام دهد. پس لازم است تا افراد و بخشهای گوناگون مهارت و فنون بسیاری را
بیاموزند و کارهایی را

( ۲۱۶ )

بپذیرند. به این ترتیب در کنارکارزایی یک اصل مهم دیگر جامعه صنعتی به نام کاردانی
و آشنایی و مهارت در رشته ای ویژه زاده می شود و درست همین اصل بود که به هنری فورد
شهرت بخشید زیرا او در سال ۱۹۰۸ به ساختن مدلهای T پرداخت که نه ۱۸ کار بلکه ۷/۸۸۲
کار گوناگون لازم بود تا یک اتومبیل ساخته شود.

نکته آخر این که تکنولوژی در این مرحله آغازگر پیوند حیات اقتصادی جامعه ها و ملتها
گردید و پدیده ای به نام (اقتصاد جهانی و بین المللی) را پایه ریزی کرد.

پاورپوینت کامل اثرگذاری تکنولوژی بر کارها ارزشها و نیازهای انسانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در مرحله تمدن فراصنعتی

هر جامعه ای ویژگیهایی دارد که در شناخت آن نقش آفرین است.

ارزیابی و موشکافی کارکرد قانون حکومت نهادهای دولتی و غیر دولتی آیینها و آداب
بینش نگرش و منش اجتماعی و… در یک جامعه دینی بدون شناخت همه جانبه از جایگاه و
کارکرد دین که نشانه و ویژگی اصلی چنین جامعه هایی است ناتمام ناکارآمد غیرواقعی و
غیر منطقی خواهد بود چنانکه ارزیابی بخشهای گوناگون حیات انسانی در جامعه صنعتی
بدون شناخت تکنولوژی و صنعت بی اساس و ناپسندیده است. حال که پاره ای از جامعه ها
مرحله صنعتی را آغاز کرده وگامهایی در این مسیر برداشته اند با کدام نشانه و ویژگی
آن را می توان شناخت؟ فراصنعتی چه معنایی را می رساند؟ آیا در این مرحله پشت به
تکنولوژی شده است و میان مرحله صنعتی و فراصنعتی جدایی افتاده است؟

حقیقت این است که مرحله فراصنعتی تافته جدا بافته بر تن مرحله صنعتی نیست بلکه
ازنگاه هستی شناسانه و ازچشم انداز تکوین پیوند جدایی ناپذیر میان آن دو برقراراست;
هر چند این که جامعه های بدون تجربه صنعتی به تجربه فراصنعتی دست یابند ممکن و
منطقی می نماید

( ۲۱۷ )

.

فراصنعتی مرحله تکامل یافته تراز مرحله صنعتی است و چهره روشنی از تکامل خود را در
تکنولوژی نشان می دهد. به این ترتیب تکنولوژی از نشانه ها و ویژگیهای اساسی دوره
فراصنعتی به شمار می آید که بدون شناخت آن بررسی درستی از جامعه های فراصنعتی
نخواهیم داشت; اما این نکته را باید به خاطر داشت که تکنولوژی در این مرحله
ناسانیهای چشمگیری با تکنولوژی مرحله پیشین دارد. از این روی نگاهی می افکنیم به
اثرگذاری تکنولوژی مرحله فراصنعتی بر شؤون انسان.

تکنولوژی و سیاست

اندیشه وران صاحب نظران و پژوهشگران دانشهای اجتماعی سیاسی و فیلسوفان بر این
باورند که نظام سیاسی جامعه های فراصنعتی نظامی دموکراتیک است. الوین تافلر ساموئل
هانتینگتون فرانتس نویمان کارل ریموند پوپر و… در همین باورند. آدام شاف در کتاب
(جهان به کجا می رود) بر این باور است که جامعه های فراصنعتی به همان اندازه که
آمادگی برای پذیرش دموکراسی دارند به نظام توتالیتر نیز خوش آمد خواهند گفت.

(در حقیقت دو امکان و دو مسیر برای تحوّل کشورهای فوق صنعتی سرمایه داری وجود دارد.

بر اساس آن (نخستین امکان) جامعه نه تنها از نظر مادی غنای بیش تر خواهد یافت بلکه
به سطح بالاتری از دموکراسی نیز خواهد رسید…

امکان دیگر این است که جامعه در فرایند حرکت خود به رفاه و ثروت دست یابد ولی از
نظر سیاسی به صورت توتالیتر اداره شود. برای طبقه اداره کننده جامعه ثروت توده مردم
تهدیدی به شمار نمی آید.)۲۷

( ۲۱۸ )

اینک با توجه به این جُستار که تکنولوژی نمودار و سمبل مهم چنین جامعه هایی است و
دگردیسیهای پدید آمده برایند دگردیسیهای تکنولوژیک بوده است باید با درنگ بیش تر به
این قضیه که (تکنولوژی مولد و یا بستر مناسب برای چه گونه نظم سیاسی خواهد بود)
نگریست.

روشن شدن درونمایه قضیه یاد شده بر بررسی موردهای زیر بستگی دارد:

۱. تکنولوژی و دگرگونی سرچشمه قدرت: تکنولوژی در این مرحله چند ویژگی چون: گوناگونی
شتاب ریز شدن با کارائی چند برابر و پخش پذیری را به دست آورده و همین ویژگیها
فراگیری و ورود تکنولوژی را در عرصه های گوناگون زندگی پایندان شد و شتاب بخشید.

چنین ساختاری روند حیات سازمانی و برنامه ریزی شده را بیش از گذشته شتاب و مشروعیت
به معنای پذیرفتگی و فراگیری بخشیده و آن را کامل تر کرده است. در چنین جامعه ای که
مردم از آموزش عالی و رفاه مادّی کم و بیش عمومی و تکنیکی شدنِ بخشهای زیادی از
زندگی بهره مند شده اند تنها کسانی که می توانند سامان اجتماعی به وجود آمده را
دوام بخشند مدیران آموزش یافته مهارت یافتگان رشته صنعت و دانشمندان خواهند بود نه
سرمایه داران و کارگران ساده. به این ترتیب دگرگونیها و جابه جایی در طبقات اجتماعی
و سرچشمه قدرت پدید می آید; یعنی سیاست بر دانش و دانایی تکیه می زند نه بر بالش و
دارایی. از این روی سیاست هر چند با اقتصاد پیوند ژرف خواهد داشت ولی از او نمی
جوشد و با نهادها و سازمانهایش به مانند سرچشمه اقتصاد شمرده خواهد شد.

لازمه تکیه زدن قدرت بر دانایی (دانش علمی ـ کاربردی و هر گونه معرفت) این است که
در تمام بدنه نظام سیاسی اندیشه و منطق سیطره داشته باشد پاسخ گو و عهده دار کار
بودن به عنوان نمودار و سمبل اساسی این نظام و تمام زیر مجموعه های آن

( ۲۱۹ )

شناخته شود و دگرگونی و جابه جایی قدرت به آرامی و بدون خشونت صورت گیرد; یعنی
زمانی که یک نظام سیاسی کارآمدی لازم را نداشت برحفظ قدرت سیاسی پافشاری نداشته
باشد و به گونه منطقی آن را به یک سیستم کارامد دیگر بسپارد. شایستگی معیار پذیرش
کارها قرار می گیرد که یک معیار کاملاً فراحزبی نژادی قومی و در یک کلمه
ایدئولوژیکی است و به این ترتیب زمینه ورود مردم در عرصه سیاسی فراهم می آید و سر و
سامان دادن به کارها بست و گشاد کارها و آهنگ بر کاری با گفت و گو انجام می پذیرد.

بدین سان پایه های دموکراسی در جامعه های فراصنعتی استوار می گردد. پس تکنولوژی
دگرگونیهایی را که در سرچشمه و مرجع قدرت پدید می آورد در حالت عادی و طبیعی رو به
سوی دموکراتیزه شدن دارد چون قدرت بر دوش اصل و اساسها و شالوده های فراگیر استوار
می گردد نه اصل و اساس ویژه و متمرکز به معنای انجمن شدن و گردهم آمدن و بخش
ناپذیری. این فراگرد سیاسی را تافلر نیز پذیرفته است.۲۸

البته نظام سیاسی از لحاظ برنامه ریزی در امر مدیریت دارای مرکز و مرکز گیرنده است.

۲. تکنولوژی و آزادی: آزادی از کلیدی ترین مفاهیم سیاسی و انسانی است; زیرا
پسندیدگی شایستگی و کارامدی هر نظام سیاسی چه دینی و چه غیر دینی خواه دموکرات و
خواه تمامیت خواه و توتالیتر با محور و مداربودن این مفهوم ارزیابی می شود و همان
گونه که در جامعه های فراصنعتی میان تکنولوژی و مقامها و جایگاه های حیات انسانی
پیوند استواری پدید آمده است آزادی نیز که یکی از مقامهای یاد شده است میان آن و
تکنولوژی این سازگاری صورت گرفته است. و چون تکنولوژی از عناصر اساسی جامعه های
فراصنعتی است و آزادی نیز از کلیدی ترین

( ۲۲۰ )

مفاهیم در سیاست برشمرده می شود از این رو فهم اثرگذاری تکنولوژی بر نظام سیاسی
پیوند تنگاتنگی با بیان پیوند و بستگیهای تکنولوژی و آزادی دارد.

آزادی هر گاه به معنای (نبود مانع) تفسیر شود چنانکه لیبرالیسم آن را این گونه معنی
کرده است به طور کامل مفهومی کاربردی و برون ذهنی خواهد بود. در این صورت تکنولوژی
به آن گستردگی بیش تر بخشیده است و این گستردگی در حوزه پیوندها و پیوستگیها و
اطلاعات بسیار روشن است.

تکنولوژی چندی و چونی ارتباطات و اطلاعات را گسترش داد. امروز افراد و جامعه ها نه
تنها پیوند فیزیکی و رو در روی دارند بلکه پیوند نوشتاری آوایی و سیمایی نیز برقرار
کرده اند.بویژه پس از انقلاب الکترونیک و کمال پذیری آن که سخت افزار ارتباطاتی را
از حیث چندی و مقدار به پخش فراگیر رسانده است چنانکه پیش بینی شده است در چند سال
آینده در امریکا همه خانواده ها توانای به پیوند کامپیوتری و سیمایی از راهT.V
پیشرفته خواهند بود. و این سامانه و شبکه از چونانی و چگونگی شتاب و گنجایی بالایی
در ذخیره سازی برخوردار است. به این روش دو بازدارنده بزرگ فیزیکی; زمان و فاصله
مکانی از یک سو و بازدارنده های اجتماعی و فرهنگی را از سوی دیگر به پایین ترین حدّ
اثرگذاری در امر ارتباطات رسیده اند.

درباره اطلاعات نیز باید گفت که همدوش با ارتباطات پیشرفت کرده است زیرا این دو در
خارج از هم جدایی ناپذیرند هر چند در بررسی ذهنی ناسانی دارند. در جامعه های
فراصنعتی کسان خانواده ها و سازمانها از سرّی و شخصی ترین مسائل برنامه ها و رازهای
یکدیگر می توانند آگاهی هایی به دست آورند. امروزه به دشواری بتوان کانونهای مهم و
حیاتی طرح و برنامه های هسته ای و حتّی هدفها و برنامه های در پیش گرفته شده و
گذرانده شده از مجلسهای ملی و نهادهای سیاسی جامعه ها را از دید دوربین ها
تصویرگرها و بزرگ نماهای ماهواره ای پنهان نگه داشت

( ۲۲۱ )

.

به این ترتیب تکنولوژی بازدارنده هایی را که فراروی کارهای فردی و اجرایی و برنامه
های پذیرفته شده و به تصویب رسیده و اجتماعی و دولتی قرار داشت به گونه گسترده
برطرف کرد; یعنی آزادی بیش تر بخشید.

اگر آزادی را به معنای (رشد توسعه و شکوفایی تواناییها و استعدادهای بشری) بدانیم
که بیش تر بار تحصلی دارد و نسبت به معنای قبلی آزادی به عنوان هدف انگاشته می شود;
بدین معنی که (نبود مانع) به خاطر شکوفایی استعدادهای انسانی طلب می شود در این
صورت تکنولوژی برای آزادی خدماتی ارزش مند انجام داده است که می توان در دو بخش از
آن نام برد:

اول. تکنولوژی در تمام مرحله ها و منزلگاه های خود بویژه انفورماتیک اوج شکوفایی و
از قوه به فعل در آمدن گنجاییهای کاربردی و شناختی بشر است; یعنی نفس تکنولوژی مظهر
از قوه به فعل رسیدن استعدادهاست. به دیگر سخن تکنولوژی برآیند ظهور و حضور
استعدادهای انسان است.

دوم. تکنولوژی بویژه در مرحله فراصنعتی توان ذهنی و مغزی و دائره درک و دریافت بشر
را شتاب گستردگی و دقت بخشیده و فاصله او را با واقعیت کم تر و کم تر

( ۲۲۲ )

کرده است.

انقلاب الکترونیک این زمینه را فراهم ساخت تا بشر دستگاه الکترونیکی بسیار کوچکی به
اندازه ۵ / ۳۱ CM بسازد که از راه دهن به آسانی بلعیده شده و در درون حفره های بدن
در کنار هر عضوی از اعضا که خواسته باشیم قرار گیرد.و به وسیله سیگنالها و موجهای
رادیویی ای که می فرستد و روی صفحه مانیتور دیده می شوند از محل و موقعیت خود و
همچنین از عضو بیمار آگاهی های لازم را تهیّه و ارسال کند.

و حتّی در درمان آن عضو بیمار از آن استفاده شود. و به این ترتیب جریان بازشناخت و
درمان بیماری را دقت و شتاب می بخشد.

ییا دستگاه الکتروآنسفالوگراف که از راه ضبط الکتریسته های برخاسته از مغز رویه های
نادیدنی و تلاشهای پیچیده مغز را درخور ارزیابی می سازد. همین گونه با اشعه لیزر را
که راست ترین خطوط نوری را می سازند و میزان کژی و کژروی واقعیت را به صفر می رساند
و روی تلسکوپهای پیشرفته بر روی کره ماه جا به جا شده اند می توان عکسهای روشن از
رویه های ماه که بیش تر از چند سانتی متر مساحت و بزرگی ندارند به زمین ارسال کرد.

همین معنی را در سخن (دُن آیدی) نیز می توان دید.۲۹

آنچه یاد شد همه نمونه هایی روشن از اثرگذاری تکنولوژی بر درکها دریافتها و
تواناییهای شناختی و کاربردی انسان است.

اگر آزادی را به معنای دقیق تر و از چشم اند از انتولوژیک ارزیابی کنیم به این معنی
که هر قدر شناخت سامان مند و یا شناخت غیر سامان مند و برخاسته از تجربه ها
وآزمونهای زندگی فردی و اجتماعی افزایش یابد پا به پای آن شخصیت انسانی توان تحلیل
تجزیه ترکیب و در نهایت گزینش را کسب می کند و در او پدیده بسیار ارزش مندی به نام
اختیار زاده می شود که اطمینان بخش ترین پشتوانه آزادی است

( ۲۲۳ )

.

در این حالت بی گمان تکنولوژی از آن رو که شکل ویژه ای از دانش است و هم از این جهت
که ابزار و بستر مناسب را برای به کار بستن اختیار فراهم می آورد (سازو کار این
مسأله پیش تر بیان شد) نقشی کلیدی در پیدایی اختیار و به پیروی آن آزادی در شخصیت
انسان پیدا می کند.

پس تکنولوژی به گونه طبیعی در جهت گسترش و به حقیقت پیونداندن آزادی حرکت می کند
امّا رهایی و بی قیدی هیچ پیوند منطقی و وجودی با تکنولوژی ندارد. شاید استفاده غیر
طبیعی از تکنولوژی روند بی قیدی را سرعت بدهد ولی تکنولوژی در سیر طبیعی وجودیش
آزادی را در معنایی که یاد شد گسترش و یاری می بخشد و چون آزادی از پیامهای اصلی
دین اسلام و از عنصرهای سازنده و ساختاری نظم دموکراتیک است می توان نتیجه گرفت که
تکنولوژی در عرصه سیاسی با نظم دموکراتیک و آیین و ساختاری استوار شده بر اسلام
همنشینی و همیاری بیش تر خواهد داشت.

۳. تکنولوژی ـ تکثّر و تنوّع: تکنولوژی نظر به ساختار درونی خودش هم زیاده خواه است
و هم گونه گونی زا. این گونه گونی و بسیاری هر چند در تمام مرحله ها و منزلگاه های
سیر تکنولوژی وجود دارد ولی در مرحله های صنعتی قدیمی و سنتی (بسیاری) بیش تر از
گونه گونی خود را نشان می دهد; در مَثَل در تکنولوژی صنعتی همسان سازی و انبوه
گرایی بیش تر یاری کننده (بسیاری) است تا (جوراجوری) و (گونه گونی) اما در جامعه
های فراصنعتی تکنولوژی بیش تر به سوی گونه گونی بدون واگذاردن (بسیاری) روی کرده
است. این گونه گونی و بسیاری نه تنها در عرصه کالا و خدمات بلکه در حوزه های فکری
رشد داشته است. علت آن هم در این است که تکنولوژی پیشرفته انسان را توانا ساخته تا
فضاهای روشن و جدیدی را برای خود بگشاید و رویه های نادیدنی را دیدنی کند آزمایشهای
گوناگون انجام دهد و به

( ۲۲۴ )

اطمینان خویش بیفزاید به عقلانیت تکیه کند ولی جزمی بودن را از آن بستاند چنانکه در
ابتدا مدرنیته به آن پیوند خورده بود. ملاک و معیار در تمام عرصه ها کارآمدی آزمون
پذیری و توفیق در آزمون بود و چنین ریخت و ساختاری ناگزیر زمینه پدیداری و پخش
دیدگاه ها و اندیشه های گوناگون را فراهم آورد.

گوناگونی اطلاعات و ارتباطات و همچنین پخش فراگیر آن دو آغاز آموزش از سالهای پایین
انجامی برای آن در نظر نگرفتن در جامعه های فراصنعتی از شاهدهای تجربی گوناگونی و
بسیاریند. از این روی اندیشه و نظر یکسان داشتن و بر یک رأی بودنِ همگان در حوزه
سیاست سخت دشوار و غیر عملی می نماید. با توجه به همین غیرعملی بودن گروهی از
پژوهشگران و اندیشه وران دموکراسی را نه حکومت بیش ترین مردمان بلکه شیوه ای برای
جلوگیری از استبداد دیکتاتوری و برآوردن آزادی و حقوق دانسته اند.۳۰ و یا دموکراسی
استوار شده بر همکاری و انبازی نه دستاورد رأی بیش ترین۳۱ که مهم ترین ویژگی یا پیش
زمینه اش گسترش علم و معرفت انسان آگاه و دانا نه انسان اقتصادی و مصرف کننده انسان
جویای همکاری و انبازی به کار برنده نه کار و اثرپذیر و برابری اجتماعی و اقتصادی
است.

و چون تکنولوژی زمینه همکاری و انبازی و به کار بستن نظر مستقیم مردم را هموار کرد
و عهده داران کارها را بیش از پیش در دید حسابرسی همیشگی قرار می دهد در نتیجه
حکومتها عمر درازی نخواهند داشت. ۳۲

به این ترتیب تکنولوژی در کنار و هم برابر گوناگونی و بسیاری ساختاری و فیزیکی
گوناگونی و بسیاری فکری و اندیشه ای را که بنیاد دموکراسی مشارکتی اند پدید می آورد
و آن را شتاب می بخشد

( ۲۲۵ )

.

۴. تکنولوژی و روش حکومت: با توجه به سه نکته گذشته روش حکومت یک روش سازمانی با
برنامه ریزی فشرده خواهد بود که لازمه و یا پیامد چنین شیوه ای پخش قدرت در جامعه
است. دولت به عنوان قوی ترین نهاد که جلوه قدرت سیاسی در جامعه است با اهمیت بیش تر
به حیات خود ادامه می دهد و حوزه داخل شدن در کارها و زیر نظر گیری اجرای آنها بیش
از گذشته خواهد بود. البته داخل شدن در کارها نه از راه قهر و درشت گویی و درشت
رفتاری بلکه به وسیله قانون و همکاری و انبازی مردم انجام می گیرد.

از آنچه تا کنون یاد شد نتیجه می گیریم که تکنولوژی در جامعه های فراصنعتی با
ساختار درونی و روند منطقی و طبیعی خویش حکومت و قدرت سیاسی را از حالت ویژه بودن
به کسی و یا گروهی بیرون می آورد و جایگاه مردم را در نظام سیاسی استواری می بخشد.
گرچه گزینه های گوناگون درباره نقش مردم در نظام سیاسی وجود خواهد داشت ولی گزینه
همکاری و انبازی سازواری بیش تر با ساختار تکنولوژیک چنین جامعه هایی دارد.

البته دیدگاه های دیگری نیز درباره آینده نظام سیاسی در جامعه های فراصنعتی وجود
دارد; از جمله گفته اند: نظام سیاسی آینده یک نظام توتالیتر خواهد بود و آن را از
سه زاویه و چشم انداز شدنی می دانند:

۱.در جامعه های فراصنعتی چون مردم از نظر مادی زندگی به دور از نگرانی و آسوده ای
خواهند داشت و نگرانی و بیم برخاسته از بیکاری فقر نبود مسکن و کمبود بهداشت آنها
را پریشان خاطر نخواهند کرد. از این روی دولتمردان با آسودگی خاطر با هر شیوه و
ازجمله نظم توتالیتر می توانند بر مردم حکومت کنند بدون آن که احساس خطری از سوی
مردم داشته باشند.

(امکان دیگر این است که جامعه در فرایند حرکت خود به رفاه و ثروت

( ۲۲۶ )

دست یابد(حتی در مورد یکایک افراد) ولی از نظر سیاسی به صورت توتالیتر اداره شود
برای طبقه اداره کننده جامعه ثروت توده مردم تهدیدی به شمار نمی آید.)۳۳

این گمان در جامعه هایی بُرد بیش تری دارد که از نظر مادی نگرانی نداشته اما از نظر
اطلاعات و ارتباطات از گسترش بایسته بی بهره باشند. ولی در جامعه های فراصنعتی یا
جامعه های انفورماتیک که جامعه نه تنها ا زبعد مادی سرشار و ثروت مند است بلکه در
حوزه اطلاعات و ارتباطات در حد خوشایندی از توسعه و رشد قرار دارد به گونه ای که
(دانائی) از ویژگیهای اصلی افراد و اجتماع آنها به شمار است این گمان بری رو به ضعف
می گذارد; زیرا در این جامعه ها چون از نظر مادی سرشار شده اند ناگزیر ارزشها و
خواسته های فرامادی مانند حقوق انسانها چگونگی زندگی محیط زیست اخلاق دین سیاست و…
سر بر می آورند و با توجه به این ارزشها نه تنها مسائل سیاسی نزد مردم کم رنگ می
شود بلکه بیش از گذشته اهمیت پیدا می کنند و در کانون توجه قرار می گیرند چون مجال
بیش تری به دست می آورند تا به ارزشهای فرامادی بپردازند.

۲. توتالیتر شدن نظام از سوی نظام آگهی رسانی آغاز می گردد به این معنی که در جامعه
های انفورماتیک گسترش پخش و آموزش همگانی آگاهی ها انجام گرفته و مشکلی ندارد ولی
دستیابی آزادانه و برابر همه به آگاهی ها هنوز قضیه ای حل ناشده است. به دیگر سخن
سامانه و شبکه آگهی رسانی در سطح کشور و جهان به گونه ای است که هم داده های آگاهی
بخشی آنها در خور دستیابی هر کس نیست و هم پردازش و برونداد اطلاعاتی زیر نظر همگان
واقع نمی شوند. به این ترتیب نظام سیاسی به سوی توتالیتر شدن حرکت خواهد کرد.

این نگرانی در سخنان دکتر حمید مولانا بازتاب یافته است

( ۲۲۷ )

:

(دسترسی به اطلاعات جمع آوری شده برای همه میسّر نیست و چون اطلاعات منبع قدرت و
ثروت است در نتیجه شکاف بین آن عده که ثروت مندان اطلاعاتی و فقرای اطلاعاتی نامیده
شده اند بیش تر می شود.)۳۴

توتالیتریسم اطلاعاتی از آن رو که نوک پیکانش متوجه فرهنگ و فکر خواهد بود پیامدهای
ناگوار و ناخوشایندی در دراز مدّت با خود می آورد . اما باید درنگ کرد که این گونه
توتالیتریسم چگونه ممکن است.

در کشورهایی که تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات فرسوده و گسترش نایافته است گمان این
که یک نظام سیاسی توتالیتر از جانب کشورهایی که از تکنولوژی اطلاعاتی پیشرفته
برخوردارند بر آنها بار شود بسیار زیاد است; همان گونه که امروز بیش تر کشورهای
اسلامی واپس نگه داشته شده تهاجم فرهنگی بیگانگان مستبد را تجربه می کنند و برای
رویارویی با آن با دشواری رو به رویند.

این یورش یک سویه همان توتالیتریسم اطلاعاتی و ارتباطی بیش نیست.امّا کشورهایی که
تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و نیز شبکه اطلاعاتی آنها یکسان کمال پذیرفته و گسترش
یافته و همترازند و نیز گنجایی داده ها و توانایی پردازش آنها و حجم بروندادشان
برابر است گمان بستگیهای توتالیتر در عرصه اطلاعات که به نظام سیاسی توتالیتر خواهد
انجامید میان آنها خیلی ضعیف و نزدیک به صفر است. در مَثَل آمریکا توان آن را ندارد
که یک نظام سیاسی توتالیتر برخاسته از تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات را بر ژاپن بار
کند.

امّا احتمال این که نظام سیاسی توتالیتر در درون یک کشور و جامعه تمام انفورماتیک
از جانب قدرت سیاسی که سرچشمه های اطلاعاتی بسیاری را در اختیار دارد شکل گیرد نیز
دشوار است; یعنی دوام نخواهد داشت

( ۲۲۸ )

.

البته انگاره ما جامعه انفورماتیک است که شبکه های پخش دانایی و سامانه اطلاعاتی
فراگیر دارد.

به طور طبیعی در پیشرفته ترین جامعه های انفورماتیک دولت که جلوه گاه و سمبل قدرت
سیاسی است از اطلاعات خام و پخته بهره مند است; در حالی که تمام جامعه از آن بی
خبرند ولی این سبب نمی شود تا صاحبان چنین اطلاعاتی بتوانند نظام سیاسی توتالیتر را
بر جامعه بپذیرانند; زیرا برای رسیدن به هدف حالت برون ذهنی بخشیدن و آشکارکردن
چنین اطلاعاتی از راه رسانه های دیداری شنیداری نوشتاری سازمانهای مربوط و… در سطح
اجتماع لازم است و چون در جامعه انفورماتیک انگاریده ما که سامانه ها و شبکه های
اطلاعاتی نه تنها سخت افزار اطلاعاتی و ارتباطی در دسترس همگان یا بخش بزرگی از
کسان جامعه است با پخش چنین اطلاعاتی در درون این شبکه ها پردازش شده و دستاوردها و
بروندادهای بسیار گوناگون آن را در جامعه فراروی کسان و نهادها قرار می دهد و به
این ترتیب جامعه را از حالت اثرپذیری و پذیرش بیرون می آورد و همه پرتکاپو و
آگاهانه وارد میدان عمل می شوند. و بدین سان نقش یک سویه برنامه اطلاعاتی یاد شده
را کاهش داده بر آن قید و بندهایی می زند و حالتی را به میان می آورد که درست در
برابر توتالیتر واقع است.

۳. گمان دیگری که برای توتالیتر شدن نظام سیاسی آینده برده شده این است که: با
پیشرفت تکنولوژی ارتباطات حیات اقتصادی سیاسی و فرهنگی بسیاری از کشورها به هم
پیوند خورده است و ادامه و کارامدی چنین پیوندی به دگرگونیهای زیر ساختاری و پدید
آوردن سازمانهایی که هم از نظر ساختاری و هم ازجهت کارکرد فراسوی ملتها و کشورها
سیر کند نیاز دارد. شرکتهای فراملیتی (بویژه در حوزه اقتصاد و برنامه ریزی اجتماعی)
که هم اکنون در غرب پدید آمده اند پاسخی

( ۲۲۹ )

است به چنان نیازی.

و از آن رو که این شرکتها از گنجایی و توان مندی بالایی در اقتصاد و سیاست جهانی
برخوردارند احتمال پیدایی نظم توتالیتر از ناحیه آنها قوت بیش تر می یابد. از کسانی
که به سوی چنین انگاره ای رفته آدام شاف است که می نویسد:

(من در این مورد به نهادهای سلطه گر فراملی و چند ملیتی فکر می کنم که حتی هم اکنون
در برخی زمینه ها از نظر اقتصادی به مراتب قدرت مندتر از اکثر کشورهای بزرگند
مضافاً این که به علت ساختار عوامل و زمینه گسترده تأثیر گذاریهایشان امکانات بسیار
زیادی برای زیر نفوذ قرار دادن سیاست بین المللی در اختیار دارند زیرا اگر قرار این
بود که گرایشهای توتالیتر کمک شود این تأثیر گذاری دارای اهمیت ویژه ای است.)۳۵

این ساختارهای فراملی نسبت به کشورهایی که پایه های آن به شمار می روند هیچ گونه
نظام توتالیتر را بار نخواهند کرد اما نسبت به کشورهایی که در درون آن ساختار جای
ندارند و از دید اقتصادی و نظامی چندان توان مند نیستند گمان این که با نظام
توتالیتر روبه رو شوند تا حدی عملی به نظر می آید.

از آنچه تا کنون به قلم آمد چنین نتیجه می توان گرفت که تکنولوژی در جامعه فراصنعتی
از نظر ساختار درونی و جریان طبیعی موافق و یا زمینه ساز یک نظام سیاسی غیر
استبدادی غیر دیکتاتوری گوناگون پذیر دارای مرکز از نظر برنامه ریزی سیاسی محاسبه
گر مسؤول و فضای باز برای همکاریها و انبازیهای سیاسی مردم است; هر چند نظم
توتالیتر به بیانی که گذشت ممکن است در چنین جامعه ای نیز رخ نماید

( ۲۳۰ )

.

تکنولوژی ـ دین

بیوتکنولوژی مهندسی ژنتیک دین و چالشه

تکنولوژی در مرحله فراصنعتی بی اندازه رشد کرده و کمال یافته است. رشد و دامن گستری

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.