پاورپوینت کامل یگانگی یا گوناگونی فرهنگ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یگانگی یا گوناگونی فرهنگ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یگانگی یا گوناگونی فرهنگ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یگانگی یا گوناگونی فرهنگ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۹

تاریخ یکسره مَغاک ناامیدیها و وحشتها نیست مدینه ای است ملکوتی. کشور پهناور اندیشه هاست و سرزمین هزاران دانشمند هنرمند شاعر عاشق فیلسوف موسیقیدان سیاستمدار روحانی و نوآور که همگان در آن زنده اند و هنوز سخن می گویند و درس می دهند و نقش می آفرینند و نغمه می سرایند.

(نیک بخت کسی که پیش از مرگ هر اندازه که بتواند از یادگارهای جاودان تمدن توشه برگیرد و آن را به فرزندان خویش برساند.)۱

(فرزندم! گرچه من هم اندازه کسانی که پیش از من بوده اند نزیسته ام امّا در کارها و روزهاشان نگریسته ام و در سرگذشت آنها اندیشیده. و در یادگارها و ماندگاران شان گردیده ام و دیده ام تا چون یکی از آنان گردیده ام. بلکه با آگاهی ای که از کارهاشان به دست آورده ام گویی چنان است که با نخستین تا پسینشان زیسته ام. آن گاه از آنچه دیدم روشن و آشکار را از تار و مبهم و

( ۲۰ )

سودمند را از زیانبار باز شناختم و برای تو از هر چیز فشرده آن را جدا ساختم و نیکویی آن را برایت جست وجو کردم و آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور انداختم.

…خبرهای پیشینیان را بر دلت عرضه دار و آنچه را به آنان که پیش از تو بودند رسید به یادش آر و در سرزمین و فرهنگ و تمدن آنها به گردش پرداز و بنگر که چه کردند و از کجا به کجا شدند و کجا بار انداختند و کجا فرود آمدند…)۲

کارهای پژوهشی درباره شناخت فرهنگها و فرهنگ شناسی به پیروی از دو دانش: قوم(=مردم) شناسی و جامعه شناسی از سده هیجده میلادی در پی کشورگشایی اروپاییان و پدیداری استعمار در کشورهای استعمار شده آغاز شد. امّا پدیداری فرهنگهای گوناگون ریشه در آغاز آفرینش آدم دارد.آن گاه که برای کشاورزی ابزاری ساخت تا به بهره برداری از طبیعت و دگرگون ساختن آن بپردازد بذر فرهنگ و تمدن را در کشتزار جان آدمی افشاند.

کتابهای مقدس (آسمانی یا غیر آسمانی) از نخستین آثاری بشمارند که فرهنگ و فرهنگ آفرینی را برای انسان به ارمغان آورده اند همانند: گاتاها در ایران باستان تورات و انجیل در سرزمین شام اوپانیشادها و بهاگودگیتا در هندوستان وائود جنیگ در چین و قرآن در سرزمینهای مسلمانان و….

کتابهای مقدس گرچه به باور پیروان و گروندگان آنها ریشه در آسمانها و ژرفای جان دارد; امّا هر آسمانی زمین می خواهد تا در آن تناوری یابد و کالبد پذیرد:

(خداوند هر پیامبری که به سوی مردمی فرستاد به زبان همان مردم بود.)۳

شرط نخست درک و فهم رو به رو داشتن زبان یگانه است. بدون همزبانی پیوند و بستگی ممکن نیست. زبان هر قوم و ساختار واژگان و جمله های آن آینه و درخششگاه فرهنگ آن قوم است. گوناگونی زبانها نشانه فرهنگهای

( ۲۱ )

گوناگون است زبان هر قومی جلوه گاه و نمایان گر فرهنگ آن قوم است. و در بسیاری و گوناگونی زبانها نشانه هایی بر هستی خداوندگار زبان و فرهنگ است.۴

با نگاهی پدیده شناختی فرآورده ها و نمودهای فرهنگی گوناگون است زبان یکی از آن نمودهاست که نمودگار فرهنگ آورنده و حاملِ آن زبان نیز هست. فرآورده های فرهنگی در یک شمار (اسطوره دین علم هنر تاریخ و زبان)۵ در شمار دیگر:(زبان دین اخلاق حقوق قدرت سیاسی فن و هنر و آموزش و پرورش…) در شمار سوم (علم فن و هنر حکمت دین اخلاق و حقوق) اند که البته زبان گزارش گر شایسته و ویژه همه این جلوه ها و فرآورده های فرهنگی است. راه ورود به اندیشه و فرهنگ دیگر قومها و ملتها پژوهش در زبانها گوناگون و زبان شناسی تطبیقی است که پرتو افشان گوناگونی فرهنگهاست.

انسان تنها آفریده ای است که با ویژگی فرهنگی از دیگر گونه های هستی جدا می گردد. در پژوهشهای دانشهای انسانی مدار پژوهش (فرهنگ) است و جوهره فرهنگ هم آن شالوده و ریشه با گوهر و استواری است که جلوه های فرهنگی بر مدار و بنیان آن جلوه گری می کنند و شکل می گیرند.

پس دور از حقیقت است اگر همانند پیشینیان بیاندیشیم که (جهان بر گرد ما می چرخد و ما محور جهانیم.) باید اندکی فروتنی پیشه سازیم و دیگران را نیز در (بازی فرهنگ) شرکت دهیم و بازدارنده های پیشرفت و اعتلای فرهنگی را از میان برداریم بر خوان گسترده فرهنگها بنشینیم تا از گوناگونی فرآورده های فرهنگی بهره بریم و دیگران را نیز بهره مند سازیم. اگر دیگران را در این بازی شرکت ندادیم دلیل بر نبودن آنان نیست بلکه خود را از افزونیها و خجستگیهای آن فرهنگ بی بهره ساخته ایم و هستند دیگرانی که او را به بازی خویش فراخوانند و از او بهره برند و به او بهره رسانند. سخن این نیست که دست از فرهنگ دیرینه و کهن خود شسته

( ۲۲ )

و پذیرای فرهنگ بیگانه شویم بلکه جان سخن آن که: سفارش امام علی(ع) را آویزه گوش جان کنیم و در فرهنگ و سرگذشت دیگران بیاندیشیم و با نیروی خرد خدادادی سره از ناسره باز شناسیم و در پذیرش فرهنگ دیگر قومها و ملتها گزینشی برخورد کنیم:

(از هر چیز بهترین آن را برگزیدم و نیکویی آن را برایت جست و جو کردم)

و از تمام بهره مندیهای آنان بهره ببریم آنچنان که گویی یکی از آنان شده ایم و زندگی نخستین تا پسین آنان را به تجربه بنشینیم. به گردش در سرزمین قومهای دور و نزدیک بپردازیم و آثار (فرهنگ و تمدن) آنان به دقت بنگریم تا دریابیم آنان را چه بهره ای است؟

پس به حکم عقل و منطق نباید سر در لاک خود فرو بریم و پیله ای برای نابودی خود بتنیم.باید به تلاش برخیزیم و کاری دیگر پیشه سازیم و روشی دیگر پیش گیریم.

اگر به این آگاهی تاریخی برسیم که: همه خوبیها نیکیها و زیباییها را ما تنها نداریم بلکه دیگران نیز از آنها بهره ای دارند دیگر سخن از خودخواهی و خودمحوری فرهنگی و ملی نخواهد بود. لازمه و خواست انسان بودن زیستن با همه انسانها با هر فرهنگ و ملیّتی است. در واقع بها دادن به دیگران و مقام شناسی و ارج نهی نمایان گر بهای خویش و پاسداشت خود است. هر گونه برخورد و رفتار ناشایست با دیگران بازتابی دارد همانند و بلکه با شدّت بیش تر.

در قرآن رفتار نادرست با کسانی که غیر خدا را می پرستند این گونه وصف شده است:

(آنانی را که جز خدا را می خوانند دشنام و ناسزا مگویید چرا که آنان از روی دشمنی و نادانی خدایتان را دشنام خواهند داد این گونه کار و رفتار هر گروهی را برای آنان آراستیم.)۶

مایه گرفتاریها و دشواریهای گریبانگیر دلبستگی به قالبهای کهن و نهادینه شده گذشته است. و همین است که سبب تنشهای فرهنگی و درگیری می شود.

( ۲۳ )

قالب شکنی و ساختار شکنی با نگهداری درونمایه و مدار اصلی فرهنگی و ساختن قالبهای نو و روز آمد سازوار با زمینه ها و چگونگیهای روز و کارساز راه رهایی و دستیابی به اعتلای فرهنگی است.

از چشم انداز دینی ـ که شیوه تبلیغی و مبارزات انبیاء می باشد ـ نیز به راهکارهای این چنین دست می یابیم. کار انبیاء در سراسر روزگار نبوّت آنان آیا چیزی جز قالب شکنی و بت شکنی و بنیان ساختارها و قالبهای نوین است؟

مگر حضرت ابراهیم در برابر ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشید ستایندگان چه کرد؟

آیا اصل (پرستش) را در هم شکست یا (قالب پرستش) را؟

مگر کار موسی دربارگاه فرعون جز دگرگونی قالبهای نهادینه شده دربار فوعون و قوم او بود؟

(به نزد فرعون بروید او سرکشی پیشه کرده با او سخن نرم بگویید باشد که فرا یاد آورد [عهد دیرینه را] و نرم گردد.)۷

امّا واکنش فرعون و فرعونیان چیزی جز چنگ زدن به فرهنگ پیشینیان نبود و شعار آنان برای برانگیزاندن احساسها و هیجانهای وطن خواهی پای بندی به فرهنگ دیرینه بود آن جا که ندا در دادند:

(این دو نفر جادوگرند می خواهند شما را با جادو از سرزمین آبا و اجدادی شما بیرون رانده آواره کنند و (فرهنگ پسندیده) شما را نابود سازند.)

آنچه فرعونیان در بند آن بودند گرفتاری آنان در قالبهای فرهنگی ادبها آیینهای پیشینیان بود. آنچه موسی و هارون در پی آن بودند دگرگونی و از هم گسستن ساختارهای پیشین و جایگزینی قالبهای نو و کارآمد بود. فرعون از پای بندی مردم به فرهنگ آباء و اجدادی به عنوان جنگ ابزار علیه موسی و هارون بهره گرفت. با این حال و با تمام تلاشها و تکاپوها پیروزی فرهنگ نو موسی و هارون بود. هر پیامبری با یک چنین فرایندی در روند مبارزاتی و نبوّت خود روبه رو بوده است از آدم تا خاتم امّا هر یک سازوار با زمینه ها و

( ۲۴ )

چگونگیهای سرزمین و روزگار و فرهنگ مردم خود روشی ویژه پیشه کرده است.

از دیدگاه انسان شناسی فلسفی نیز نتیجه های همانند به دست می آید. جهان و جهانیان همیشه در دگرگونی هستند دگرگونی ذاتی و عرضی. انسان و شخصیت او نیز از این دگرگونی بی بهره نیست. فرآورده های انسانی (فرآورده های فرهنگی) نیز دگرگون می شوند. در هر دوره ای از زندگی با توجه به دگرشدن ذاتیات فرآورده های آن نیز دگر می شود و هر زمانه ای زمینه ها نیازها و خواسته های ویژه خود را دارد. اگر انسانهایی خود را با این زمینه ها و نیاز هماهنگ نکنند راهی جز نیستی در انتظارشان نیست.

دگرگونیهایی از سده شانزده میلادی تا کنون در جهان رخ داده و چهره فرهنگ را نیز دگر ساخته است واز مسأله ای سخن به میان آمده با این عنوان: (گسست تداوم فرهنگی) یا (تداوم گسست فرهنگی)؟

به این معنی که آیا تا کنون یک گونه فرهنگ دوام داشته امّا امروزه انسانها از آن فرهنگ یگانه بریده و گسسته اند؟ یا این که انسانها در هر برهه ای و دوره ای فرهنگ ویژه آن را داشته اند یعنی انسانها تا کنون فرهنگ را تجربه کرده و امروزه نیز فرهنگ نوین را تجربه می کنند؟

هر پاسخی که به این پرسش بدهیم به مسأله دیگری به نام (اسکیزوفرنی (=شیزوفرنی) فرهنگی) دامن می زند (بیماری چند فرهنگی); چرا که جامعه های انسانی این روزگار از گروه های گوناگون و فراوان ساخته شده و هر گروهی فرهنگ ویژه خود را دارد (دسته ها و گروه های گوناگون مردم و حزبهای سیاسی ـ اجتماعی).

گذر از فرهنگ یک گروه دسته و حزب به فرهنگ گروه دسته و حزب دیگر افراد را با مسأله (هویت فرهنگی) و در فرجام (بحران هویت) روبه رو می سازد.

حال اگر فرهنگ یک جامعه به فرهنگ جامعه دیگر راه یابد و سایه افکند مسأله (هویت فرهنگی) و (بحران هویت) بسیار جدّی تر پیش می آید.

( ۲۵ )

دل در گرو فرهنگ بیگانه داشتن و پای در زمین فرهنگ خود فرو رفته یا بر عکس ناسازگاریها و تنشهای شخصیتی فردی و گروهی را سبب می شود.

مشکل جامعه های انسانی روزگار نو همین است. رها کردن فرهنگ نهادینه و سنتی و چنگ زدن به فرهنگ نو در حال دگرگونی یا بر عکس؟ یا چیزی دیگر. ناسازگاری (سنّت مدرنیته و پست مدرن).

با درس گرفتن از امام علی(ع) در برخورد با فرهنگ در داد وستد فرهنگها ـ که ایرانیان برترین الگوی این رفتار در طول تاریخ بوده اند ـ میدان دار باشیم و با نگهداری اصل و جانمایه ها قالبهای نو را به کار بندیم و در این بازی و مسابقه شرکت کنیم.

تعریف و فرهنگ

دلت دار زنده به فرهنگ و هوش

به بد در جهان تا توانی مکوش

ز فرهنگ وز دانش آموختن

سزد گر دلت یابد افروختن

گهر بی هنر زار و خوارست و سست

به فرهنگ باشد روان تندرست

که فرهنگ آرایش جان بود

ز گوهر سخن گفتن آسان بود.

فردوسی

( ۲۶ )

واژه فرهنگ (colere cultura culture kultur frahang) در همه زبانها به یک معناست و آن همانا پرورش و رشد و نمو همه جانبه در زمینه کشاورزی یا پرورش استعدادهای انسانی است. مسکن گزیدن (تمدن و شهرنشینی) کشت حراست و پرستش از مقوله فرهنگ بشمارند.

در آغاز مظهر قنات را (جایی که آب کاریز از زیر خاک سر برمی آورد بر روی زمین جاری می شود) فرهنگ می گفتند. این خود نشانه رشد و نمو و توسعه و پیشرفت است. این نکته گرایش به رشد طبیعی را نشان می دهد. امّا از سده شانزده میلادی رشد طبیعی گسترش یافت و در توسعه انسانی به کار رفت.۸

فرهنگ فراگرد عام رشد فکری و معنوی و زیبایی شناسانه را می نمایاند. این جا همان معنای ویژه آموزش و پرورش(education) را می دهد.

در جامعه شناسی فرهنگ این جنبه در نظر است.

در جامعه شناسی عمومی فرهنگ شناساننده روش زندگی و قوم ویژه است. و در فلسفه فرهنگ وصف آثار و تجربه های فکری بویژه کارهای هنری پویاست.فرهنگ یک چهره ندارد نظامی است در هم تنیده و بر ساخته تاریخ سیاست زبان روان شناسی فلسفه و…

پژوهش گران فرهنگ از دیدگاه های گوناگون به آن پرداخته اند که می توان پاره ای از آنها را این گونه برشمرد.

۱. توصیفی(تایلور).

۲. تاریخی.

۳. هنجارها.

۴. روانی.

۵. ساختها و الگوها.

۶. ژنتیکی.

۷. رویکردی فراگیر و چند جانبه.۹

از این روی به هنگام تعریف فرهنگ باید زوایای چند را در نظر داشت:

الف. راه و رسمهای زندگی مردمان.

ب.میراث اجتماعی که فرد از گروه (جامعه) می گیرد.

ج.رفتار آموخته شده.

د.سازو کار سامان دهی هنجاری رفتارها

( ۲۷ )

.

هـ. مجموعه شیوه هایی که برای هماهنگی با دیگر افراد (جامعه) یا محیط خارجی به کار گرفته می شود.۱۰

بهترین وجه جدایی و فرق انسان از دیگر آفریدگان و پدیدگان صفت (فرهنگی بودن) اوست. انسان آفریده ای است فرهنگی فرهنگ آفرین و اثرپذیر از فرهنگ.

آن گاه که انسان دست به آفرینش فرهنگ و کارهای فرهنگی می زند در حقیقت در برابر طبیعت قد علم کرده و چیرگی خود را بر طبیعت می نمایاند. تمام جلوه ها و فرآوده های فرهنگی به گونه ای در برابر طبیعت قرار دارند. این جاست که بزرگ ترین مخالفان (فرهنگ) در چین کنفوسیوس و لائوتزه و در غرب روسو سر برآورده و هر گونه تلاش فرهنگی را ناسازگاری در برابر جریان طبیعی امور دانسته و آن را مایه واپس گرایی نوع بشر به شمار آورده و دوران طلایی زندگی انسان را در آغاز آفرینش دانسته آینده اش را تیره و تار انگاشته اند و بر این باورند که انسان به دست خویش اسباب نابودی خود را با فرهنگ سازی فراهم می کند.

بر خلاف جانداران و جانوران انسان از منظومه طبیعت خارج می شود. جانداران در پیوند با طبیعت به طور معمول روشها و راهبُردهای روشن و ثابتی دارند ولی انسان از روشها و راهبُردهای گوناگون بهره می گیرد. این راه حل های گوناگون گونه گون فرهنگها را به دنبال دارند. راز بسیاری فرهنگها (دست کم خرده فرهنگها) همین است گرچه جوهر فرهنگ اندیشه ها باورها ارزشها گرایشها و باورهای دینی و معنویت است. عمل انسان ناشی از انگاره هایی است که به گونه نمادین چگونگی موجود را معنی می کند و بر اساس معناهای سامان یافته اش رفتار می کند نه بر اساس معیارهای طبیعی و از پیش گزین شده.

ییکی از فرآورده های انسانی جامعه است و فرهنگ در جامعه رخ می نماید. از این روی فرهنگ ویژگی تمام فرآورده های اجتماعی را همانند: گسترش جابه جایی و واگذاری به دیگران را دارد و خود نیز در خور

( ۲۸ )

دگرگونی و افزونی است.

هر جامعه ای فرهنگ ویژه خود را دارد; چرا که جامعه ها با اثرپذیری و بهره گیری از زمینه های طبیعی جغرافی و تاریخی به گونه های گوناگون سیر می کنند فرهنگها نیز جورا جور خواهند بود.

پدید آمدن فرهنگ با جلوه گری عقل و به کارگیری آن همزمان بوده است و سرچشمه فرهنگ در شایستگی انسان در به کمال رسانی خویش است. پایه ها و مرحله های آدمی از طبیعت به فرهنگ با سه فراگرد همراه است.

الف. گذار از حیوانیت به انسانیت.

ب. گذار از مهرورزی به خردورزی.

ج. گذار از طبیعت به فرهنگ.۱۱

واژه دیگری که همراه فرهنگ می آید (تمدن) است. این واژه ریشه در شهر و شهرنشینی و شهروندی دارد. نشان از یک پیشرفت عالی در انسان است که همانا پدید آوردن شهر باشد .(civilization)

از فرهنگ و تمدن پژوهش گران تعبیرهای گوناگونی کرده اند شماری آن دو را یکی دانسته اند. شماری فرهنگ را فراگیر در نظر گرفته و گروهی به تعبیر ارسطویی تمدّن را مادّه فرهنگ و فرهنگ را صورت تمدن می دانند. می توان گفت اگر فرهنگ نهادینه گردد و راه یابد تمدّن شکل می گیرد و اگر درحال پویایی و بالندگی و دگرگونی باشد که نشانه زنده بودن است فرهنگ است. امّا این دو بستگی و پیوند دو سویه دارند تمدن زمینه رشد و نمو فرهنگ را فراهم می کند و فرهنگ به تمدن توان و پویایی و سرزندگی و شادابی و حیات می بخشد.

در شکل گیری و پیدایش فرهنگها سببها و انگیزه های بسیار دست اندر کارند از جمله:

۱. زمین شناختی.

۲. شرایط اقلیمی و جغرافیایی.

۳. چگونگیها و رویدادهای اقتصادی.

۴. عاملها و سببهای روانی ـ روحی.

۵. ساختار و سامان سیاسی.

۶. قانون اخلاقی.

۷. وسایل تربیتی.۱۲

از نگاهی دیگر این عاملها و سببها را می توان این گونه یاد کرد

( ۲۹ )

:

۱. سنتها و باورها.

۲. ساختار و سامان ارزشی.

۳. حقوق بنیادی انسانها.

۴. چگونگی زندگی.(ادبها رسمها شعایر و مناسک عبادی).۱۳

نظام فرهنگی(cullturesystem)

تعریف فرهنگ بحث از ساختار و سامان فرهنگی را پیش می کشد; چرا که فرهنگ از اجزای گوناگون و بسیار شکل می گیرد.

بخشی از باورها و معناهای مشترک که مبنای عمل کسان در یک گروه یا جامعه قرار می گیرد و اجبار اجتماعی از آن پشتیبانی می کند را ساختار و سامان فرهنگی گویند. به دیگر سخن فرهنگ ساختار و آیینی است سازمان یافته و همبسته از پاره های غیر مادی و مادی. جزءها و پاره های غیر مادی فرهنگ دربرگیرنده ارزشها نمادها هنجارها باورها ادبها رسمها دانشها و هنرهاست. پاره ها و اجزای مادی آن در برگیرنده کالاهای مصرفی ابزارها و میراثهای فرهنگی مشترک بین اعضای یک گروه اجتماع یا جامعه که از راه یادگیری از نسلی به نسل دیگر راه می یابد.۱۴

بر این اساس شناخت فرهنگ به یک پژوهش میان رشته ای نیاز دارد با استفاده از دانسته های روان شناسی سیاست جامعه شناسی تاریخ باستان شناسی زیبایی شناسی و فلسفه.

گوناگونی و بسیاری فرهنگها

انسان را آفریده ای فرهنگی و فرهنگ آفرین و اثرپذیر از فرهنگ دانستیم که در این کار جلوه آفرینندگی حضرت حق جلّ جلاله است. نباید این پندار پدید آید که فرهنگ آفریده انسان بایستی یگانه باشد; چرا که آفرینش فر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.