پاورپوینت کامل سرمقاله قبله و قبیله میرزا ۹۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرمقاله قبله و قبیله میرزا ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرمقاله قبله و قبیله میرزا ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سرمقاله قبله و قبیله میرزا ۹۸ اسلاید در PowerPoint :

۱

در هنگامه ها گیرودارها کشمکشها غوغاها و غوغاسالاریها حکمروایی کرکسها دونان و زبونان که هر آن تباهی بر تباهی سیاهی بر سیاهی نگون بختی بر نگون بختی افزوده می شود از آسمان بلا می بارد و از زمین درد و اندوه می جوشد انسانها گوهر خویش را می نمایانند.

در گاه گردبادهای سهمگین هر دیرکی یارای آن را ندارد که خیمه وجود انسانی را از فرو ریختن و از هم گسستن در امان بدارد و نگذارد خیمه و خرگاه وجود انسان اسیر پنجه های باد شود و از هم بر دَرَدْ.

آن که درونی پاک دارد زیبایی در جانش ریشه دوانیده در همه آنات زندگی از سیاهیها تباهیها و پلشتیها دامن گرفته و خود را به ننگ و نکبت نیالوده اسیر پنجه های بی رحم گردبادها نمی گردد و در گردابهای بلا نمی افتد بادهای صَرصَر را از سر می گذراند شبهای دیجور و دیر پا را در پرتو چراغ دل خویش سپری می کند تا زوزه های هول انگیز و دهشت بار بادهای وحشی به پایان رسد و سپیده چشم بگشاید.

امّا آن که درونی ناپاک دارد و مرغانِ بلند آشیان خویها و منشهای انسانی در بلندای قلبش آشیان نگزیده اند از پلشتیها دامن نگرفته و به سوی قلّه های زیبایی و خوبی ره نپوییده در هنگامه های شکننده و توان سوز و در روزگاران پریشان و پرآشوب و درگاهِ گذر از گردنه های سخت گذر روزگاران باژگونه برکه وجودش به

( ۲ )

تلاطم می افتد و لجنهای بویناک ته نشین شده روزگاران آرامش و بی فتنه گیها به حرکت در می آیند و آب زلال برکه وجودش را کدر و بویناک می سازند و مشام آزار.

بسیارند کسانی که در دوران آرامش و بی غوغاییها گمنام و ناشناخته اند و گنجینه سر بر مُهرند و گوهرهای وجودشان از دید دیگران به دور مانده و حتی خود به رخشانی چشم نوازی زیبایی و گرانبهایی و بهامندی آنها پی نبرده اند و نمی دانند هر یک از این گوهرها در روزگار بی گوهریها چسان کارامدند و نقش آفرین و زیر و زِبَر کننده سامانده و آبادگر.

در روزان و شبانی که پی در پی می آیند و می گذرند و ملتی در ناز و نعمت به سر می برد و مردمان شادمانه می زیند و چرخهای زندگی بر مدار درست می چرخند و خطر بر دَرْ نمی کوبد و ابرهای فتنه بر آسمان خیمه نمی افرازند زمین دفینه های معنوی خود را آشکار نمی سازد و جانهای شعله ور در شاهراه زندگی آن امت قرار نمی گیرند که بدل و مانند بسیار دارند و برای مردمان فرو رفته در عیش و خوشی سر مستی و بی خبری بازشناسی جانهای شیفته و شعله ور از جانهای فُسرده و خموش; اما داعیه دارد و پرهیاهو سخت دشوار است. حتی برای آنان که در عیش و خوشی چنان فرو نرفته اند که پیرامون خود را نبینند و یا چنان از باده دنیا ننوشیده اند که خرد از کف دهند و در بی خبری باشند نیز شناخت جانهای شعله ور سخت دشوار می نماد که رهزن بسیار است.

امتهای سالم و دارای روح و روان شاداب و به قلّه ها فرا رونده و به سوی عرصه ها و میدانهای مجد و بزرگی به پیش تازنده خوگر با خوبیها و گریزان از زشتیها و ناآلوده به تبهگنی زاینده و بالنده همیشه و در همه حال قهرمانان می زایند و در دامن خود قهرمان می پرورند.

هیچ امت سرزنده و شاداب پرهیزگار و ناآلوده و دارای ریشه های سالم و پایه ها و ارکان استوار دچار بلای خانمان سوز ویران گر و تباهی آفرین بی قهرمانی نمی شود.

( ۳ )

از آن سوی بسیارند کسانی که در دوران رفاه و امنیت سرخوشی و شادابی جلال و شکوهِ امتی بر اریکه جلال و شکوه شادان و دل فراز بر فراز اند; امّا درگاه خطر چَکاچاک شمشیرها عربده مستانه ستم پیشگان ویران گر و تباهی آفرین یورش ددان و دیوان به دروازه های کلان شهر امت و دژهای ایمنی بخش بسان کفتار به بیغوله های خود می خزند تا روزی که نوای خوشی بشنوند.

هر امتی در خیزابها و لجن زارها و مردابهای خود از این دست جانوران که خیلی زود رشد می کنند و عرصه زندگی و جامعه را بر همه کس و همه چیز تنگ می گردانند می زاید و می پرورد; امّا در بین ملتها و امتهای شاداب با آداب و تربیت پرهیزنده از آلودگیها و ستیزنده با لجن زارها بسیار کم تر زاده می شوند و می بالند و رشد می کنند و در بین امتها و ملتهایی که راه را بر آلودگیها و سیلاب گناه باز گذاشته اند بیش ترند; از این روی همیشه در کانون خطرند و آماجِ یورشِ آزمندان که تن به پستی دهندگان شان افزون ترند.

از این روی اسلام به تعلیم و تربیت بها می دهد و جامعه را بر این دو رکن استوار می سازد. این از روی شناختی است که از انسان و جامعه انسانی دارد. انسان و جامعه انسانی تنها با این دو بال است که می تواند از پستی به درآید و به اوج آسمانها پرواز کند و از لجن زارها و مردابهای عفن خود را بیرون بکشد و به چشمه ساران و مَرغزارها درآید.

انسان مسلمان اگر به درستی آنچه را اسلام برای زندگی و سعادت جاودانه روا می داند بیاموزد و از آنچه آلودگی می داند بپرهیزد و در راه ها و مسیرهایی که فرا راه او می نمایاند گام نهد امت وسط بنیان گذارده می شود و در امت وسط عرصه و بستری برای رویش و زایش انسانهای پست سرشت که درگاه خطر تن به پستی دهند پا نمی گیرد.

مردم ایران از آن روزی که خورشید اسلام در بلندای جانشان طلوع کرد به تلاش برخاستند تا کانون امت وسط را به پا دارند. از دریاهای پرهول و

( ۴ )

هراس و بیابانهای بی پایان و دهشت انگیز گذشتند سختیها و دشواریها را به جان خریدند و از جان ما یه گذاشتند تا به دامن اهل بیت آویختند کانون گرم و گرمابخش امت وسط.

در پرتو این نور با هر چه تاریکی و پستی بود در افتادند و هر صباحان نسیم روح انگیز کوی یاران را به هر کومه و کوی سرزمین خود وزاندند تا عطر سُکرآور آل رسول راه را بر بوی مشام آزار رذیلتها پستیها و فرومایگیها ببندد و مشامها با بوی خوش فضیلتها راستیها و درستیها خو بگیرند و با این عشق و شیدایی مدینه ای لبالب از عشقهای پاک پیوندهای استوار مهربانیها و مهرورزیها درستیها و راستیها دلدادگیها و شیداییها ایثارها و از جان گذشتگیها همدلیها و همراهیها نوع دوستیها و ستم ستیزیها بنا کنند و زمین بارور و زاینده این سرزمین و زهدان مادران پاک و پاکدامن این دیار همیشه سربلند را برای زایش و رویش قهرمانان یلان و شب شکنان مهیا سازند.

اسلام به هر جا که نسیم دل انگیز خود را می وزاند و در هر سرزمینی که مدینه خود را بنیان می گذارد بیش از هرکاری زمینه را برای پرورش و ساختن انسانهای شجاع که طلسم شب را بشکنند دیو ستم را به زانو درآورند پنجه در پنجه فرعونیان درافکنند با آتش خشم نمرودیان درافتند نور امید بیفشانند مشعلهای روشنایی آفرین را در تاریکیها و دل سیاهیهای هراس انگیز بیفروزند مستضعفان و بینوایان را از چنگ دَدان برهانند از هر جهت آماده می کند.

اسلام به قهرمانانش وابسته است. با قوت بازو جرأت جسارت و بی باکی آنان بتها را می شکند بت پرستان قدرت مند را به سُخره می گیرد رو در روی ستم پیشگان بدکیش می ایستد و آنان را زمین گیر می کند و پست و خوار می سازد.

اسلام بر دوش توان مند قهرمانان خود بیابانهای بی فریاد را می پیماید دریاها را می نوردد تا به قاف آرزوهایش دست می یابد.

( ۵ )

شیعیان پیروان راستین علی(ع) از آغاز تاکنون این مهم را به درستی پاس داشته و در کانون شیعه ایران اسلامی در پرتو اسلام ناب و با الهام از آن و سیره و منش معصومان و بزرگان دین قهرمانانی پروریده که هرچندگاه رستاخیز بزرگی آفریده اند که اسلامیان را از بند ذلت رهانده و اسلام را از رکود به درآورده و به اوج رسانده است.

خلافت عباسیانِ مرز ناشناس تباهی آفرین ناهماهنگ با روح ایرانی را قهرمانان شیعی از هم گسستند.

خواجه نصیر طوسی با اندیشه تدبیر تیزبینی درایت و هوشیاری درگاهِ فروپاشی این دستگاه ستم به دست هلاکوخان مغول چنان زیبا ماهرانه و داهیانه نقش آفرید که هم بنای بیدادی که عباسیان افراخته بودند در هم ریزد و هم در شیرازه امت اسلامی گسستی وارد نیاید. هم زمینه برای یگانگی یکدلی همراهی و همدلی امت اسلامی با رواج اندیشه ناب شیعی فراهم آید و هم با حکمرانی و فرمانروایی مغولان جهل و خرافه خیمه نیفرازد و امت اسلامی در این مجال که او به ناگزیر در بَر مغولها قرار گرفته به بامِ دانش فرا رود و از جهل و خرافه که دستاورد شوم خلافت عباسیان و درگیریها و کشمکشها و کشت و کشتار فرقه ای است رها شود.

او با تدبیر و قهرمانی در عرصه های گوناگون مغولانِ بی فرهنگ و بی دانش را که جز به ویران کردن و کشتار مردم نمی اندیشیدند از ویران گری و کشتار بازداشت و به سوی ساختن رصدخانه مراغه و آبادانی قناتها و سامان دادن به کشاورزی کشاند.

بسان این فراز با شکوه حماسی و رستاخیز آفرین در تاریخ شیعه و در ایران اسلامی بسیار پدید آمده که به اراده قهرمانان و تدبیر آنان ورق برگشته و ایران از فرو رفتن در تیرگیها و تاریکیها نجات یافته و به سوی افقهای روشن حرکت خویش را بیاغازیده است.

( ۶ )

ایران شیعی با پروریدن سید جمال الدین اسدآبادی در دامن خود ثابت کرد که حیات و حرکت در آن موج می زند زنده و زاینده است و در اوجِ شکوه آفرینی درخشندگی و بالندگی.

سید جمال از دامن ملتی بیدار قد برافراشت و به بام گیتی فرا رفت و بیداری را فریاد کرد و نفخه روح شیعی را بر کالبد جهان اسلام دمید و اسلامیان را با این نفخه از خواب گران برخیزاند.

او با خطابه های پرشور و پراحساس خود در دل و جان مسلمانان شورانگیخت و شرار حمیت دینی و اسلامی را در دل فرد فرد آنان افروخت.

گرچه در هیچ کجا از هویت تبار نامه و قبیله خود سخن نگفت و نه خود را شیعی دانست و نه سنی تا بتواند مرزها را در نوردد و به درون جامعه ها رخنه کند و پیام راستین خود را که لبالب از شور و شوریدگی عزت و عزت مداری بود به همگان برساند و اسلام ناب را جرعه جرعه در کامهای تشنه فرو چکاند; امّا آگاهان اهل بصیرت از درد و آه او از سوز و گداز او از شیدایی و شوریدگی او از آهنگ سخن او از خطابه های پرشور و دگرگون کننده او دریافتند از تبار علی(ع) است و عاشورایی.

این رستاخیز بزرگ بیداری میمنه و میسره استعمار را در کشورهای اسلامی در هم کوبید و دستاوردهای شگرفی برای جهان اسلام به ارمغان آورد که جنبش تنباکو یکی از آن دستاوردهای مبارک بود.

این جنبش به رهبری قهرمانی دیگر از سلاله پاکان میرزای شیرازی هیمنه استعمار را در هم شکست و آن را از اریکه به زیر آورد و پرچم عزت و اقتدار ایران اسلامی را بر بام گیتی افراشت.

قهرمانان دوشادوش هم در حرکت بودند زمین زیر گامهایشان می لرزید ستم پیشگان زوزه کنان به بیغوله ها می خزیدند و استعمار سخت در تنگنا افتاده بود.

( ۷ )

حوزه شیعی دست پروردگان خود را یکی پس از دیگری به میدان کارزار با استعمار می فرستاد و چه قهرمانانه پشت دشمن را به زمین می کوبیدند و نقشی زیبا و ماندنی در عرصه کارزار می آفریدند.

استعمار زخم خورده روز به روز بیش تر کین می توزید. پیاده و سواره خود را به کار گرفت تا روحانیت را از اوج به زیر آورد و هیمنه و شکوه آن را در هم بشکند.

استعمار از پایگاه های خود که کاخ استبداد و برج و باروی روشنفکران باشد علیه پایگاه دینی و مردمی روحانیت به لجن پراکنی پرداخت و عرصه را بر مردم تنگ گرفت.

استبدادیان یله و رها از هر قید و بندی بر جان مال و ناموس مردم می تاختند و هر جا دارایی ملک و مزرعه خوبی می دیدند آزمندانه به چنگ می گرفتند و هر که علیه این بیدادگری سخنی می گفت خشماگین و بی رحمانه در هم می کوبیدند و هیچ فریادی جز نعره مستانه خود آنان به گوش نمی رسید و مردمان بسان شمع در کنار سفره خالی و تن برهنه فرزندانشان می سوختند و آب می شدند. هیچ فریاد رسی نبود. از صدر تا ذیل شاهزادگان بودند که زندگیها را در آتش بیداد خود می سوزاندند و خاکسترش را به باد می دادند و آنان هم دست در دست هم داشتند و در این بین فریاد و ناله مردم به گوش هیچ تنابنده ای نمی رسید.

روحانیت با شناختی که از استبداد پایگاه چندین و چند ساله استعمار داشت به این نتیجه رسید تا این پایگاه برجاست همیشه و همه گاه گرد و غبار ذلت به روی ملت می افشاند دست در دست استعمار دارد به بیگانگان امتیاز می دهد و به مردم جفا روا می دارد راه رهایی از قید و بند استعمار ممکن نیست.

از این روی به میدان آمد و مردم را علیه استبداد برانگیزاند و باتلاش شبان و روزان خطابه های آتشین افشاگریهای درهم کوباننده بیدارگریهای انگیزاننده

( ۸ )

استبداد را به زانو درآورد.

استعمار وقتی چنین دید و دید نمی تواند از این پایگاهِ بدنام و مورد نفرت و انزجار مردم به هدفهای خود برسد در پایگاه روشنفکری خود سنگر گرفت و روشنفکران دست پرورده خود را یکی پس از دیگری به بیرون از بیغوله های خود فرستاد و در صف مقدم علیه استبداد جای داد. با تبلیغات بسیار و بزرگ کردن روشنفکران وابسته به خود و آب و رنگ زدن به سخنان آنان و حکیمانه و به روز و مترقیانه جلوه دادن آنها برای این سِفلگان روشنفکر نما که هیچ گاه در بین مردم مطرح نبودند همدرد و هم آوا هم سنخ و هم طبقه با مردم نبودند و مردم از آنان شناختی نداشتند در آوردگاه مبارزه علیه استبداد پایگاه زد. درگیر و دار مبارزه در گرماگرم ستیز با شاهزادگان فرومایه این پایگاه مرموزانه به تکاپو افتاد و نام کسانی بر سر زبانها افتاد که در هیچ آوردگاه مردمی از آنان نامی برده نمی شد. این پهلوان پنبه ها در سپیده دم پیروزی و درگاه به ثمرنشستن تلاشها و تکاپوهای مردمی پیشقراول شدند و هیاهو به راه انداختند و بلند تر از صدای مردم علیه استبداد فریاد کشیدند. وقتی این میهمانان ناخوانده خود را جاگیر و پاگیر کردند با شایعه پراکنیها تفرقه افکنیها ایجاد هرج و مرج هیاهو و غوغا دشمن اصلی را از تیررس دور کردند و از دیدها پنهانش داشتند و آدرس را عوضی دادند و شماری از مردم را به سفارت انگلیس کشاندند و افزون بر پلو شعار جدیدی هم به حلقوم آنها فرو کردند: (مشروطه).

این شعار که از دیگ پلو سفارت انگلستان به درآمد برای مردم گنگ بود و نامفهوم که باید خود پلوپزها آن را تفسیر می کردند. با تفسیری که آنان ارائه کردند و تبلیغاتی که به راه انداختند و پولهایی که در بین سِفله مردمان پاشاندند شعار اصلی و خواست حقیقی مردم را به زاویه راندند که همانا پیاده کردن قانونها و آیینهای اسلامی باشد.

این فریب دستان و خدعه بزرگ و تباهی آفرین را برای نخستین بار عالم

( ۹ )

بیدار تیزهوش و تیزنگر شیخ فضل الله نوری فهمید. او وقتی کار کرد رفتار و مشی نابهنجار و ناهماهنگ با آموزه های اسلامی روشنفکران را با این شعار در کنار هم قرار داد آه از نهادش برآمد. فریاد زد قهرمانانه به میدان آمد و اعلام کرد: خواست علما و ملت ما مشروطه مشروعه است نه مشروطه ای که شعبده بازان انگلیسی از آن سخن می گویند! امّا کار از کار گذشته بود. روشنفکران وابسته با برنامه ریزی تمامی شریانها و اهرمهای قدرت را در دست گرفته بودند و آنان با همراه و همگام نشان دادن خود با شماری از رهبران روحانی و نزدیک شدن به آنان لجن پراکنی علیه شیخ فضل الله را شروع کردند. با تبلیغات گسترده و سیاه باورها و اندیشه های او را تیره و تار ارتجاعی واپس گرایانه ناهماهنگ با روزگار جدید و پیشرفتهای نوین نمایاندند و فضا را چنان آلودند و مردم را و فرهیختگان را در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.