پاورپوینت کامل جریان عرفانی کریشنامورتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جریان عرفانی کریشنامورتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جریان عرفانی کریشنامورتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جریان عرفانی کریشنامورتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۵۹

(انسان همیشه در جست وجوی چیزی ماورای خود بوده است, چیزی ماورای رفاه مادی; یعنی
آن چه که ما آن را, (حقیقت), (خدا) و یا (واقعیت) می نامیم; یعنی ساحت بی زمان,
چیزی که شرایط, اندیشه ها و یا فساد و تباهی انسان به آن آسیب و خدشه ای وارد نمی
کند.) رهایی از دانستگی/۲۹

جیدو کریشنامورتی (J. Krishnamurti) به سال ۱۸۹۵ میلادی در جنوب هند زاده شد. وی
تحصیلات خود را در انگلستان گذراند. و در دوره جوانی, به انجمن حکمت الهی و عرفان
(Theo Sophical) که زیر نظر خانم آنی بیزانت (Annie Besant) اداره می شد, وارد شد.
بر اثر شوق انگیزی این گروه, ادعای پیشوایی کرد, امّا در سی ودو سالگی خود را از
این سمت رهانید و سازمان گسترده ای را که به نام وی بنا کرده بودند, از میان برداشت
و اعلام کرد که نمی خواهد پیروی داشته باشد. از آن پس, بیش ترین سالهای عمر خود را
وقف بحث, گفت وگو و سخنرانی برای جوانان و دانشجویان در امریکا, هند, استرالیا,
اروپا و انگلستان کرد. بیش از شصت اثر از وی به یادگار مانده و چاپ شده است.

او به سخن گفتن بسنده نمی کرد, بلکه چون کودکان و نوجوانان را امید آدمیان عصر نو
می دانست, برای دگرگون ساختن شیوه های آموزش, که تنها به جویندگان دانش (چه باید
آموخت) را آموزش می دادند, به شیوه (چگونه باید اندیشید) روی آورد, و مدرسه های
گوناگونی در هند, اروپا و آمریکا برپا داشت, تا شاگردان آنها, بیرون از خشک
اندیشیهای ملی, نژادی, دینی, طبقاتی و فرهنگی, پرورش یابند. این کار وی, بر بنیاد
اندیشه ای استوار بود که وی بدان گرایش داشت و آن این بود: انسان برای دستیابی به
آزادی و رهایی باید هر آن چه که وی را از هدف باز می دارد, کنار بنهد, از جمله
بازدارنده های این راه و رهزنان نیرومند, همان آداب و رسوم و سنن و عقاید حاکم بر
جامعه و مردم است. هدف از آموزش در چنین جامعه هایی هماهنگی با آنهاست و این درست
همان چیزی است که وی خطرناک می داند و هشدار به رهایی از آن می دهد.

وی پس از گذشت نود سال, که در پی آواز حقیقت می دوید, در سال ۱۹۸۵ میلادی درگذشت.

آن چه در این گفتار خواهد آمد, کوششی است ابتدایی در جهت شناخت کریشنامورتی, که خود
وی اگر می بود, شاید آن را برنمی تافت, همچنان که او بر این نظر نبود راه و رسم نوی
فرا روی مردم گشوده است, بلکه پیام و تلاش نود ساله اش همین یک نکته بود: خودت را
بشناس و در پی حقیقت باش.

کریشنامورتی که زاده هند بود, با فرهنگ هند آشنایی وافری داشت, و از آن جا که
اندیشه های فرزانگان هند به دیگر سرزمینها نیز راه یافته بود, از جمله چین و ژاپن,
وی از فرهنگ چینیان و ژاپنیان نیز آگاه بود. از دیگرسو, چون در انگلستان و امریکا
پرورش روحی یافته بود, از فرهنگ نوین اروپا و آمریکا نیز بهره های بسیاری برده بود.

در آغاز گفتار, برای آگاهی بیش تر, گوشه هایی از یک سانیها و همانندیهای اندیشه های
کریشنامورتی با اندیشه های هندی, چینی و ژاپنی و فرهنگ نوین اروپا و امریکا را
بررسی می کنیم.

معرفی کوتاه انجمن حکمت و عرفان (Theo Sophical Society):

در شکل گیری این انجمن, دو تن نقش داشتند: خانم هلنا پترو وانابلاوتسکی
(۱۸۹۱ـ۱۸۳۱م) که اهل روسیه بود و در تبت می زیست.

سرهنگ هنری استیل آلکات, از پژوهشگران روح و روان ایالات متحده. در سال ۱۸۷۵م انجمن
حکمت و عرفان به سرپرستی آلکات بنیاد شد. و در سال ۱۸۷۹م در هند اعلام موجودیت کرد.

جوهر اصلی این بنیاد عبارت است از:

بازیابی حقیقت در مذهبهای باستانی شرقی.

پژوهش در قانونهای شرح داده نشده طبیعت.

گسترش و رواج برادری جهانی انسانها, بدون توجه به نژاد, جنسیت و طبقه اجتماعی خانم
هلنا پترو وانابلاوتسکی با نگارش دو اثر مهم به نامهای:

ـ Isis Unveiled, ایزیس, الهه حاصل خیزی برون از پرده تاریکی در ۱۸۷۷

و

ـ The Secret Doctrine, حکمت پنهان در ۱۸۸۸, اصول زیربنایی, تئوسوفیستها را به
یادگار گذاشت.

پس از مرگ آلکات به سال ۱۹۰۷ خانم آنی بیزانت جانشین وی شد.

کریشنامورتی در سال ۱۹۰۹م به انجمن پیوست, و در سال ۱۹۱۱ انجمن ستاره شرق “The
Order of the Star in the East” به ریاست کریشنامورتی بنیان نهاده شد. هدف از بنیان
گذاری انجمن این بود که در درون یا بیرون انجمن, همه کسانی را که چشم به راه (معلم
جهان اند) و می خواهند در افتخار باشکوه مهیا ساختن راه (منجی) سهمی داشته باشند در
یک پیکر گرد آورد. این روند تا سال (۱۹۲۱م) ادامه یافت, امّا در درون کریشنامورتی
کشمکشهایی در گرفته بود:

(در درون من آشوبی برپاست, امواجی که به آرامی پایین و بالا می روند, اما با
اطمینان, به چه قصد و منظوری, نمی دانم, نبردی مستمر و باز هم نبرد و باز هم نبرد…)

اما این نبردهای درونی فکر کریشنا را صیقلی کرده و آماده یک حرکت نو ساخته بود. وی
سرانجام به سال ۱۹۲۹ انجمن ستاره شرق را به عنوان رئیس آن, در حضور خانم آنی بیزانت
و بیش از سه هزار عضو در عین ناباوری همگان منحل کرد.

کریشنامورتی و اندیشه های هندی

از آن جا که کریشنامورتی زاده هند بود, با فرهنگ (اندیشه ها و جهان بینی ها)ی هندی
آشنایی داشت و از مکتبهای گوناگونی که در هند رایج است, آگاه بود. وی بویژه با آیین
هندویی, اوپانیشادها, بهاگودگیتا, مهابهاراتا, و آیین بودا, آیین یوگا و سانکهیا که
همانندی زیادی با یوگا دارد آشنایی فراوانی داشت.

از گزاره های مورد علاقه وی, رنج است و راه (رهایی) از آن. این اندیشه (رنج) از
نشانه های آشکار اندیشه هر انسان هندی است, و خود زاده قانونی کلی تر به نام
(کارما) و اعتقاد به رهایی از چنگال مرگ و زندگی به شمار می رود.۱

آیین سانکهیا, با پذیرش وجود (رنج) و تقسیم آن به رنج طبیعی و رنج ماوراءالطبیعی, و
تقسیم رنج طبیعی به بیرونی و درونی, راه گشایشی برای این مسأله بنیادی زندگی می
یابد.

(آزادی) که موضوع دیگر مورد علاقه کریشناست, خود زاده همین بحث (رنج) است. انسان
چگونه باشد تا از رنجها رها گردد و به آزادی (موکشا) “Moksa” دست یابد؟ آزادی مورد
پسند کریشنا, آزادی سیاسی ـ اقتصادی نیست, بلکه آزادی روح و روان فرد است از هر قید
و بندی که آن را در چنگ خود گرفتار کرده است. و این نگرش برگرفته از همان آیینهای
گوناگون هندی است; چرا که آزادی برای آنها رسیدن به (تجرد روح) و دستیابی به حالت
رهایی و گسستن روح از جهات مادی و این جهانی, همان آزادی است.

آیین یوگا و ارتباط اندیشه های کریشنامورتی با آن

این که یوگا چیست؟ و چه نیازی بدان هست؟ باید بار دیگر به همان بحث (رنج جهانی) روی
آوریم و بگوییم: چون این جهان گذران, که پر از ناکامی و سرریز از سختی است, و هر آن
چه در آن است رنج آفرین است, و زاده رنج, آن چه فراروی حکیم فرزانه رخ می نماید,
رهایی از این رنج و یافتن راه بیرون شد از این گرداب پر آشوب است.

راه آزادی “moksa” در مکتبهای فلسفی هند به شیوه های گوناگون مورد ارزیابی قرار
گرفته است. آیین یوگا, شیوه ای برای رهایی از این رنج و درد را فراروی همگان نهاده
است. براساس این آیین, راه رهایی تنها در نظرورزی و اندیشه ها نهفته نیست, بلکه
انسانها بایستی پس از آگاه شدن به عمل روی کنند.

راه رهایی از آشفتگی و پراکندگی روحی که آفریننده رنج و سختی است و ذهن را همیشه در
جنبش و تکاپو دارد, تمرکز نیروی خرد در نقطه ای واحد است, به گونه ای که ذهن از
پراکندگی همه جانبه خود دست بردارد و متوجه نکته ای واحد بگردد.۲

اموری همانند (تمرکز), (توجه) و (مراقبه) که مورد علاقه کریشنامورتی است همه ریشه
در آیین یوگا دارد.

تمرکز نیروی معنوی دارانا “dharana” و تفکر و مراقبه دیانا “dhyana” و وصال مطلق یا
مقام فنا و استغراق سَمادی “Samadhi” سه اصل عضو آخر یوگا هستند که به شدت مورد
علاقه کریشنامورتی بودند. گرچه وی آنها را نیز مورد نقد و ارزیابی دوباره قرار می
دهد و شکل موروثی آنها را برنمی تابد. از میان این سه, (مراقبه) را از آن جا که در
دیگر مکتبهای هندی و همچنین مروجان آنها در دنیای غرب هوادارانی دارد, بیش تر به
سنگ محک تجربه می سنجد.۳

کریشنامورتی و اندیشه های چینی

اندیشه های کریشنامورتی در برخی موارد یادآور اندیشه های لائوتزو, فیلسوف بزرگ چینی
است.

اندیشه بنیادی و هسته مرکزی نظام فلسفی لائوتزو همان اندیشه (وو ـ وی) یا (بی عملی)
است.

(آن گاه که فرزانه عمل می کند, در آرامش ووـ وی می آرامد, آن گاه که تعلیم می دهد,
دستور خاموشی را به جا می آورد!)

(دائو هرگز کاری نمی کند, اما کاری نیست که نکرده مانده باشد, این راه (ووـ وی)
است.)۴

فلسفه لائوتزو, آرمانی شدن طبیعت و کاستن از ارج هنر (فن و صنعت) است. به نگرش وی,
انسان در آغاز شادمان است, اما در نتیجه دگرگونیهایی که جامعه پدید می آورد, ناشاد
می شود. بهترین راه شادمانی, دامن فرا چیدن از تمدن تصنعی کنونی و زیستن در پیوند
آرام با طبیعت است.

در نظرگاه لائوتزو, جهان در فرآیند شکفتن (تکامل) زاینده متضادهاست.

هر نمودی ضد خود را در خود دارد, از این روی, زندگانی مرگ را و روشنی تاریکی را و
نیکی بدی را. جهان آمیزه ای از جفتها و اضداد است که ویژگی بنیادی شان این است که
از بودن و نبودن ساخته شده اند.

از دیگر نکته های برجسته فلسفه لائوتزو, پیوند انسان با چیزهاست.

لائوتزو میان چیزها و انسان خطی نمی بیند که آنها را از هم جدا کند. اندیشه او
یگانه گراست و می کوشد یگانگی فرد را با کل شرح دهد.۵

کریشنامورتی در پرده برانداختن از اندیشه های خود, گویا سخنان لائوتزو را بار دیگر
با زبانی جدا و ناسان به گوش آزادی خواهان از قید و بند طبیعت می رساند, که راه
رهایی شما, رهایی از قید و بند طبیعت نیست, بلکه هماهنگی و وابستگی و دلبستگی کامل
به طبیعت است, بازگشت به حالت نخستین.

ترس از مرگ, مسأله مهمی است که کریشنامورتی آن را همه جا گوشزد می کند. در این
باره, جوانگ زه, پیرو و مفسر بزرگ لائوتزو بر این نظر است که هراس از مردن, یکی از
خاستگاه های اصلی ناشادی (و لذت) انسان است; اما می آموزد که این هراس, از راه
فهمیدن بی معنی نمی شود.۶

کریشنامورتی و آیین بودایی

ییکی از همانندیهای اندیشه های کریشنامورتی با آیین بودایی (رنج) و راه رهایی از آن
است. آیین بودایی آغازین, سه اصل بنیادی دارد:

۱. ناپایندگی. همه چیز ناپاینده است.

۲. رنجِ بودن. همه چیز رنج است.

۳. نداشتن خود. هیچ چیز خود نیست.

و بر بنیاد این سه اصل, چهار حقیقت عالی نهاده شده است:

۱. حقیقت رنج. هر هستی رنج است.

۲. خاستگاه رنج. عطش (خواهندگی) علت رنج است.

۳. رهایی از رنج; یعنی فرو نشاندن خواهندگی و عطش, که به فرو نشاندن (رنج) می
انجامد.

۴. راهی که به فرو نشاندن رنج می انجامد.

حقیقت چهارم خود همان راه هشت گانه عالی است, از این قرار:

۱. شناخت درست. ۲. اندیشه درست. ۳. گفتار درست; ۴. کردار درست; ۵. زیست درست; ۶.
کوشش درست; ۷. آگاهی درست; ۸. یکدلی درست.

از دیدگاه بودا, رنج نتیجه دوباره زاییده شدن (کارما) است. (کارما) ثمره کارهایی
است که بنابر قانون علت و معلول اثرگذارند. (کارما) انسان و جهان را به فرمان دارد
و علت آن (نادانی) است, که سبب زنجیری از تولدهای پیاپی گردونه (سَمساره) می شود.

نظریه نادانی در دوازده حلقه زنجیر علّی این گونه بیان شده است:

۱. در آغاز نادانی است. ۲. از نادانی, کارماسازی برمی خیزد. ۳. از کارماسازها,
دانستگی برمی خیزد. ۴. از دانستگی, نام و شکل. ۵. از نام و شکل, شش بنیاد حس. ۶. از
شش بنیاد حس, تماس. ۷. از تماس, احساس. ۸. از احساس, تشنگی. ۹. از تشنگی, دلبستگی.
۱۰. از دلبستگی, وجود یا شدن. ۱۱. از وجود, تولد. ۱۲. و از تولد رنج برمی خیزد.۷

کریشنامورتی در جای جای گفته های خویش, به پاره ای از این امور می پردازد, بویژه
موضوع دانستگی, که سرانجام پند او این است که باید از هر دانستگی رها شد تا آزاد
گشت و انسان شد.

از اندیشه های درخور بحث کریشنامورتی (نظریه شناسایی) وی است. به نگرش وی, تمام
دانش ما در حقیقت, پنداری بیش نیست, و شناسایی حقیقی آن گاه رخ می نماید که بین
شناسایی, و شناخته شده و شناسا یگانگی برقرار گردد.

حال اگر این اندیشه را ریشه یابی کنیم به نظریه (شناخت) بودایی خواهیم رسید. پیروان
بودا پس از گذشت زمانی از مرگ بودا دو گروه شدند, گروه بیش تر (مهایانا) و گروه کم
ترینه (هینایانا) نامیده شدند.

هریک از این گروه ها خود بار دیگر به مکتبهای گوناگونی تقسیم شدند, از مهایانا دو
گروه فلسفی جدا گشت, مکتب فلسفی یوگاچاره… و مکتب فلسفی (مادیامیکا).

بنا به نگرش یوگا چاره, سه گونه شناسایی داریم:

الف. پنداری یا خیالی.

ب. نسبی.

ج. مطلق.

تمام رنجها و گرفتاری ما در زندگی, ثمره شناسایی خیالی و پنداری ماست. اندیشه
خودپرستی و خودمحوری وابسته به این مرتبه از شناسایی است. این اندیشه خود موجب
عقاید و اعمالی می شود که از (نادانی) سرچشمه می گیرد, خواه اعمال دینی باشد, خواه
چیزهای دیگر بر بنیاد این اندیشه است که: می اندیشیم که هرچه می نماید که هست, در
واقعیت هم هست.

گونه دوم شناسایی, شناسایی نسبی است, گاهی این شناسایی را حقیقت می پندارند, گویا
ما نمی توانیم حقیقت مطلق را در زندگی روزانه مان بشناسیم, از این رو حقیقت نسبی را
برای حوزه تجربه انسانی کامل یا مطلق می دانند, اما این شناسایی تجربه درونی نیست.
بنا به نظر بوداییان همه اندیشه ها, تعلیمها و کتابهای مقدس و اعمال دینی و نیز خود
آیین بودا, نسبی اند.

شناسایی مطلق از آن (روشنی یافتگان) است. در یافتن این شناسایی, حاصل تجربه درونی
است, و هر کوششی که در شرح آن به کار برده شود, از حوزه نسبیت است. این شناسایی
کامل یا (روشن شدگی), (اشراق) است که به (رهایی نهایی) نیروانا می انجامد.

شناسایی نسبی, تا زمانی که هستی نسبی ما ادامه دارد, دارای ارزش ویژه خویش است.
خطا, آن گاه روی می دهد که شناسایی نسبی را شناسایی مطلق بینگاریم.۸

کریشنامورتی و فرهنگ نو غربی

برخی از تحلیلهای کریشنامورتی پیرامون اندیشه و تفکر و ذهن و شناسایی, ما را به
مکتبهای روان شناسی جدید در جهان غرب رهنمون می گردد; روان شناسانی همانند یونگ,
فروم, فروید, کارن هورنی.

کریشنامورتی مسائلی همانند (مرگ) و (ترس) در برابر (زندگی جاوید) و (آرامش و امنیت)
را مورد کندوکاو قرار می دهد و در ریشه یابی آنها شیوه پژوهش گران (روان) غربی را
مدنظر دارد. گرچه (ضمیر خودآگاه) و (ضمیر ناخودآگاه) فروید را نمی پذیرد, اما به
جای آن (بخش پنهان) و (بخش آشکار) ذهن را می گذارد.

شخص آگاه به اندیشه های غربی, چگونگی اثرپذیری کریشنامورتی را خود درمی یابد, به
گونه ای که گویا در تحلیل مباحث (فکر), (خاطره) (حافظه), (تجربه) و سرانجام دانش
اندوزی, همان شیوه دانشمندان علوم تجربی را به کار می برد و به شیوه آن دانشمندان
می خواهد پرده از رازهای پنهان در دریای بیکران فکر و اندیشه براندازد و هر آن چه
را در گوشه و کنار ذهن انسانها می گذرد بر آفتاب اندازد.

کریشنامورتی, هنگامی که نظام آموزشی جهان را ارزیابی می کند, بر آن ایراد می گیرد.
بر این نظر است که این نظام سبب پرورش انسانهای آزاد نمی گردد, بلکه آنان را براساس
الگوهای از پیش تعیین شده شکل می دهد. به نظر وی, راه رهایی, دگرگونی نظام آموزشی
است. هدفهای آموزشی نوین را که با براندازی هدفهای پیشین میسر است, پیشنهاد می کند.
خود او این گونه مراکز آموزشی را در گوشه و کنار جهان بنیاد نهاده است. وی همچنین
اقتدار و مرجعیت پذیری انسانها را ویرانگر وجود آنان می داند و آموزه وی براندازی
این سیطره و سلطه بر ذهن و فکر و جان و جسم بشر است.

فلسفه آموزش و پرورش از دیدگاه کریشنامورتی:

(انسان به یک دلیل وجود دارد, و آن درک حقیقت و خداست).۹

(انسانهایی که در جست وجوی حقیقت و خداوند هستند, فقط آنها می توانند یک تمدن جدید
و فرهنگ نو به وجود آورند.)۱۰

به هر نوشته کریشنامورتی نگاه کنیم, در آغاز کار وی را همانند پرخاشگری می بینیم که
به هر آن چه هست, و هر آن چه انجام می دهیم و انجام می شود, با چشم خرده گیر تیزبین
و بلند پرواز می نگرد. از کاوش در آن دست برنمی دارد, تا آن جا که آن را به
تاروپودهایش بخش کند و هر بخش را به دقت بسنجد و سرانجام آن را عریان در برابر
دیدگان ما بگذارد تا خود داوری کنیم.

بنا به گفته های خودش, وی سخن گویی بیش نیست که به آن چه می گوید باید گوش سپرد, نه
به خودش به عنوان سخن گو. وی در ابراز اندیشه, به خود نقش ابزار می دهد و نه بیش تر
از آن. اگر از اندیشیدن در گفته هایش به کنجکاوی درباره خودش بپردازیم, ـ بنا به
اظهارات خود وی ـ از حقیقت بازمانده ایم, و خود او بند راه اندیشه ماشده است.

از آن جا که تمام گفته ها و نوشته های وی بر بنیاد اندیشه ای ویژه, نهاده شده است,
که آن خود ریشه در گونه ای آموزش و پرورش دارد, ـ گرچه شاید خودش از آن گونه آموزش
و پرورشی که می گوید, بهره ای نبرده باشد ـ که وی ویژگیهای آن را نام می برد و
راهبردی نو به آموزش و آموزگاران و جامعه دارد. ما در این پژوهش, نگرش ویژه
کریشنامورتی را درباره آموزش و پرورش, مورد بازخوانی و بازشناسی قرار می دهیم.

۱. درک معنای زندگی و کشف آن در لحظه ها: یکی از کارکردهای خویشکاری آموزش این است
که به دانش آموز و دانشجو, توانایی دریافت معنای زندگی را بدهد, چراکه:

(زندگی چیزی است بسیار گسترده و ژرف, یک راز بزرگ, یک دشت پهناور که در آن ما ـ
انسانها ـ نقش داریم.)۱۱

این که زندگی چیست؟ نگرش ویژه کریشنامورتی را در بخش (زندگی از دیدگاه وی) به بوته
بررسی قرار خواهیم داد.

۲. پرورش هوش: هوش نزد وی, همان مجموعه دانشها و فنون نیست, شاید فردی در رشته ای
ویژه کارشناس و ماهر باشد, اما از هوش هیچ بهره ای نبرده باشد. هوش چیز دیگری است.
برای پاسخ پرسشهای بنیادی ما نیازمند هوش پویا و کارآمدیم:

(هوش توانایی آزاد فکر کردن است, بدون هیچ گونه ترس و قاعده ای, تا این که بتوانیم
خودمان حقیقت و واقعیت را دریابیم.)۱۲

هوش با فکر و ذهن فرق دارد. به این فرق در عنوان فکر, فکرکننده و… خواهیم پرداخت.

۳. آموزش زندگی بدون ترس, و آزادی بخشی برای ساختن جهان نو. لازمه فراهم آوردن
جامعه ای خالی از ترس, بسیار فکر کردن است, حتی تا آن جا که دانش آموزان نیز باید
به جای آموزگاران بیندیشند.

برای پدید آوردن جایی و مکانی آزاد برای زیستن هم اکنون باید خود قیام کنیم تا
واقعیّت را دریابیم, نه این که خود را با جهان وفق دهیم, زیرا تنها کسانی می توانند
واقعیت را دریابند که در حال شورش مدام باشند, نه افرادی که خود را با محیط وفق می
دهند و دنباله روی گذشته و پیشینیان هستند.

اگر بترسید, نخواهید توانست به پژوهش بپردازید, ببینید و بیاموزید, و نمی توانید به
گونه ژرف آگاه باشید. تنها آن گاه که به گونه ای همیشگی پژوهش می کنید, می بینید, و
می آموزید, قادر خواهید بود حقیقت, خدا و عشق را بیابید.۱۳

۴. کمک به انسانها تا از هیچ کس پیروی و تقلید نکنند و به آزادی واقعی برسند. در
نگاه کریشنامورتی وظیفه آموزش, ساختن و پرورش انسانی است که تمام اندیشه ها,
احساسها و مهرورزیهای او هماهنگ با یکدیگر رشد کند و فرد (خودش) شود. و این البته
مشکل ترین کارهاست.

روح انسان, بسیار پیچیده است, تنها آن چیزی نیست که به مدرسه می رود, جنگ می کند,
بازی می کند و می ترسد, بلکه جوهری نهفته و پنهان است. روح نه تنها از تمام افکاری
که در مغز است, تشکیل شده است, بلکه در برگیرنده چیزهایی است که از راه دیگر مردم,
کتابها, روزنامه ها و رهبران در مغز جای گرفته است.

آن گاه که نمی خواهید مانند کسی باشید, نمی خواهید پیروی کنید, آن گاه که دنباله
رونیستید در حقیقت به این معناست که در حال قیام علیه همه آداب و رسوم هستید و در
تلاشید که چیزی بشوید. این تنها قیام واقعی است که به آزادی می انجامد. پرورش آزادی
وظیفه واقعی آموزش است. آن گاه که آزاد پرورش یابید, توانا خواهید بود یک جهان نو
پدید آورید.۱۴

۵. شناخت تباهی این جهان تباه شده: هدف آموزش, تربیت افراد کاردان, ماهر در رشته
های گوناگون دانش نیست, گرچه ممکن است به تربیت این افراد نیز همت بگمارد, بلکه
آموزش بایستی به دانش آموز کمک کند تا استخوان بندی جهان فاسد و نابودشدنی را
بشناسد, و بگذارد تا در آزادی رشد کند, و یک جهان نو دگرگونه بسازد. در آن جهان
تنها افرادی باید باشند که قیام می کنند; یک قیام کلی و یکپارچه علیه جهان کهنه و
فرسوده.۱۵

۶. ساختن جهان نو: آموزش نه تنها برای کمک کردن جهت رهایی از بندهاست, بلکه برای
یاری رسانی به دانش آموز است تا به تمام پایه ها و مرحله های زندگی روزمره پی ببرد,
تا بتواند در آزادی رشد کند و یک جهان نو بسازد.

زمانی که هیچ چیز را کورکورانه نپذیریم و خود بپرسیم, به پژوهش بپردازیم و رخنه
کنیم, بینشی پیدا می کنیم که از آن آفرینندگی و شادی پدید می آید.

ناخشنودی از وضعیت موجود, همانند شعله ای است که اگر آن را با نیروی شادی و محبت
زیاد نگه داریم, اهمیت بسیار زیاد پیدا می کند, زیرا نیرویی است سازنده و آفرینش
گر. به این منظور بایستی به شیوه درست, آموزش ببینید, آموزشی که به شما یاری رساند
و فضا بدهد, فضا برای رشد ذهن, تا گرفتار هیچ گونه ترسی نشوید.۱۶

۷. اعتمادبخشی: نه تنها باید آموزش به فرد اعتماد به نفس ببخشد, بلکه بالاتر آن که
اعتماد به مفهوم کلی نیز به او بدهد. وظیفه آموزش آن نیست که شما را با الگوی
اجتماع هماهنگ سازد, بلکه برعکس, باید به شما یاری برساند تا بتوانید مطالب را دقیق
و عمیق درک کنید, و خود را از قید الگوی اجتماع رهایی دهید و به صورت فردی درآیید
بدون خودبینی اما دارای اعتماد, زیرا آن گاه به راستی پاک و بی آلایش خواهید بود.۱۷

۸. کمک برای کشف زیبایی درونی: زیبایی درونی یک احساس ژرف دینی است. ذهن انسان
درگیر کارهایی است که به پراکندگی فکر او دامن می زند, بر آموزش است که به آموزش
پذیران یاری کند تا زیبایی درونی را کشف کنند, که بدون آن شکل و حرکات بیرونی
مفهومی نخواهد داشت. انجام بسیاری از کارها بدون درک مفهوم آنها, ما را در درک
مفهوم واقعی زیبایی یاری نمی کند.

ذهنی که به ملت, گروه و جامعه خاصی بستگی ندارد, از جاه طلبی و ترس آزاد است, همیشه
در عشق و محبت شکوفا می شود. در حرکت به سوی واقعیت زیبایی را درمی یابد. ذهن حساس
نسبت به زشتی و زیبایی یک ذهن خلاق و دارای درک نامحدود است.۱۸

۹. رها ساختن انرژی انسان در راه جست وجوی حقیقت و خدا: انسان سرشار از انرژی است.
اگر در پی حقیقت نباشد, این انرژی ویران گر خواهد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.