پاورپوینت کامل عزّت در ادبیات حسینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عزّت در ادبیات حسینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عزّت در ادبیات حسینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عزّت در ادبیات حسینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۷۸

عزّت از اصول پذیرفته شده و ثابت اخلاق اسلامی است و از پایه های اساسی اخلاق فردی
و اجتماعی. بسیاری از پستیها و فرومایگیهای اخلاقی و کژیهای فرد و اجتماع از اصول
انسانی در فروپاشی برج و باروی عزت انسان ریشه دارد.

درازای تاریخ حاکمان ستم پیشه با استفاده از همین ویژگی با خوار و سبک شماری
انسانها پایه های حکومت خویش را استوار کرده اند که در قرآن نیز بدان اشارت رفته
است. در روان شناسی جدید نیز بحث شخصیت از اصول مهم روان شناسی و شاخه ویژه ای از
آن است و شخصیت مثبت که با تواناسازی عزت نفس شکل می گیرد اساس تربیت قرار می گیرد.
بررسی در این شاخه بخش مهمی از پژوهشهای روان شناسی را به خود ویژه کرده است.

در این نوشتار عزت از دیدگاه نماد عزت و افتخار امام حسین(ع)

( ۳۷۹ )

مورد بررسی قرار گرفته است و با پژوهش در ادبیات کلامی و عملی آن حضرت مفهوم عزت
انگیزه آن نمودهای رفتار عزت مندانه آثار فردی و اجتماعی آن روشن گردیده است.

واژه شناسی عزت

در لغت عزت به معنای: غلبه قوت و شدت آمده است. انسانِ عزیز کسی است که به درجه
چنان والایی رسیده که زبون و خوار نمی شود. زمین سخت را که آب در آن فرو نمی رود و
جاری می شود (ارض عزاز) نامیده اند.۱ در قرآن کریم و سخنان رسیده از معصومان نیز
عزت با توجه به همین معنی به کار رفته است.

راغب اصفهانی در شرح معنای عزت می نویسد:

(عزت حالتی است در انسان که وی را از زبون شدن باز می دارد و از (ارض عزاز) گرفته
شده است.)۲

علاّمه طباطبایی اصل معنای عزت را استواری و سختی می داند که در قرآن کریم این معنی
گسترش یافته و واژه عزیز درباره کسی به کار رفته که زیردست و زبون نمی گردد.

واژه عزت در قرآن به معنای غلبه نایابی سختی غیرت و حمیت آمده است.

علاّمه طباطبایی می نویسد:

(کلمه عزت به معنای نایابی است. وقتی می گویند: فلان چیز عزیز الوجود است معنایش
این است که به آسانی نمی توان بدان دست یافت. و عزیز قوم به معنای کسی است که شکست

( ۳۸۰ )

دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد. به خلاف سایر افراد قوم که چنین نیستند; زیرا
عزیز قوم در بین قوم خودش مقامی دارد.)

همو می افزاید:

(بعدها در مورد هرچیز دشوار نیز استعمالش می کردند; مثلاً گفتند: (عزیز علیّ کذا)
یعنی فلان حادثه بر من گران است.

همچنان که در قرآن آمده: (عزیز علیه ما عنتم) [رنج و ناراحتی شما بر پیامبر گرامی
گران است و خلاصه او نمی تواند شما را ناراحت ببیند. توبه ۱۲۸] و در آخر در مورد هر
غلبه ای استعمال شد; مثلاً گفتند: (مَن عَزَّ بَزَّ) کسی که غلبه کرد دار و ندار
مغلوب را غارت نمود.

در قرآن هم در این معنی استعمال شده آن جا که فرمود: (وعزّنی فی الخطاب) [در محاجه
بر من غلبه کرد ص ۲۳] ولی معنای اصلی کلمه همان است که گفتیم.)۳

همو درباره واژه مقابل عزت که ذلت باشد می نویسد:

(در مقابل این کلمه کلمه ذلت است که در اصل لغت به معنای چیزی است که دستیابی بدان
آسان است حال چه دستیابی محقق و چه فرضی. در قرآن کریم آمده: (ضربت علیهم الذله
والمسکنه) و نیز آمده: (واخفض جناح الذُّل) و نیز فرموده: (اَذلّه علی المؤمنین).۴

بنابراین عزت به معنای حماسه درآمیخته با کرامت و آزادگی است.

( ۳۸۱ )

انسان عزیز انسانی است که در برابر رویدادهای شکننده سر فرود نمی آورد در برابر
رخدادهای سهمگین می ایستد و واپس نمی نشیند. در این مقال عزت به این معنی مراد است.
عزتی که آدمی را از رنگ رویداد به خود گرفتن و خود را باختن در برابر تندباد
دگرگونیهای روزگار بازمی دارد. انسان عزیز شخصی است که زبون و اسیر انگیزه ها و
عاملهای بیرونی و هوسهای نفسانی و درونی قرار نمی گیرد; یعنی بنابر فرموده معصومان
دارای (عزت نفس) است. آنچه در احادیث از آن به (عزت نفس) شرافت و کرامت نفس تعبیر
شده است.

۱. اهمیت عزت نفس

الف. در اسلام: در اندیشه اسلامی عزت نفس از جایگاه اساسی و بنیادین برخوردار است.
عزت نفس سبب ترک گناه کوچک شمردن دنیا و امور فانی و سبب پرهیزگاری به شمار آمده
است. خودکوچک بینی (فقر النفس) بدترین فقرها شمرده شده است.

به دیگر سخن در اندیشه اسلامی تمام ارزشها و والاییها پیوند استمرار با عزت نفس و
همه پستیها پیوند با ذلت نفس دارند. مقام والا یافتن انسان بستگی به برخورداری او
از عزت نفس دارد و ماندن در فرود و نشیب حیوانیت با نبود عزت نفس گره خورده است. از
این روی در اندیشه اسلامی شناختِ نفس که مقدمه عزت نفس است از اهمیت ویژه ای
برخوردار است. شناخت خویشتن آخرین درجه علم و معرفت و هموزن و همگام با شناخت
پروردگار و نشناختن مقام خویشتن سبب دوری از راه نجات و فرو افتادن در پرتگاه
نادانی به شمار آمده است.۵

( ۳۸۲ )

ب. اهمیت عزت نفس در روان شناسی: در دانش روان شناسی روز به روز جایگاه ویژه عزت
نفس و در پرتو آن معرفت نفس آشکارتر می شود. پیروزی و کامیابی ان. ال. پی و کتابهای
بسیار و بی شماری که امروزه بازار کتابخوانی و کتابفروشی دنیا را پوشش داده مرهون
توجه به این مقوله است. روشهایی که امور خانواده مدیریت اقتصاد و… را آموزش می دهند
همگی بر دگرگونی باورهای انسان به خویشتن و تواناسازی باورهای عزت مندانه انسان به
خویش است. اهمیت عزت نفس در روان شناسی جدید تا آن جاست که (نهضت عزت نفس) پدید
آمده است و پژوهش در این باره بیش ترین تلاشهای دانشمندان روان شناسی را به خود
ویژه ساخته است.

دکتر ناتانیل براندن ۶ پدر نهضت عزت نفس می نویسد:

(امروزه در سراسر جهان نوعی آگاهی از اهمیت عزت نفس پدید آمده است. ما اذعان داریم
که در مقام یک موجود زنده بدون عزت نفسی سالم و شایسته نه ما می توانیم امیدی به
درک استعداد بالقوه فردی داشته باشیم و نه جامعه ای که اعضایش ارزشی برای خود احساس
نمی کنند و به ذهن و فکرشان اعتماد ندارند.)۷

از دیدگاه این محقق عزت نفس با آگاهی مفید بودن امکان دگرگونی و پیوندهای مهرورزانه
با دیگران در پیوند است. امکان پیشرفت و گزینش هوشمندانه در گرو برخورداری از عزت
نفس است.

وی به شرح درباره سرچشمه عزت نفس آثار و نشانه های آن به پژوهش و بررسی پرداخته
است. نتیجه این بررسی این است

( ۳۸۳ )

:

(عزت نفس یک نیاز مؤثر بشری است; نیاز اساسی انسان که سهم اصلی را در فرایند زندگی
بر عهده دارد و برای رشدی طبیعی و سالم واجب و ضروری می نماید و از ارزش ماندگار
برخوردار است. فقدان عزت نفس نیز نشان گر عدم رشد روانی ماست.)۸

کارن مورنای از خودانگاره آرمانی فرد سخن می گوید و آن را بر ارزیابی واقع بینانه
از تواناییهای فرد استوار می داند.

آلپورت عزت نفس را از پایه های رشد نفس می شمارد و گاهی جهت شکل گیری خودانگاره
مثبت در فرد می داند.

مازلو از کسان خود شکوفا سخن می گوید. احساس تعهد نسبت به یک آرمان درک روشن واقعیت
استقلال آفرینندگی ایستادگی در برابر فشارهای اجتماعی و… را از ویژگیهای این کسان
می داند.۹

وی از مفهوم تعالی نیز سخن می گوید. برتری جویی و فراتر رفتن از عقاید دیگران
خودخواهی و خودمحوری نیازهای اساسی و… را به عنوان معانی واژه تعالی یاد می کند.
حتی فراتر رفتن از اراده خویشتن که با دل سپردن به دستورها و فرمانهای الهی و رام
شدن در برابر دستورهای او را نیز از مفهوم تعالی استفاده می کند.۱۰

۲. عزت جاهلی و عزت حسینی

عزت در اندیشه اسلامی در دو صورت حقیقی و پنداری نمود می یابد: عزت حقیقی عزت
خداوند است و انسانهای عزیزی که در پرتو پیوند با خداوند به عزت می رسند و از عزت
حقیقی برخوردارند. از این روی دانش وران اسلامی عزت را برابر آیات کریمه قرآن ویژه
خداوند رسول و مؤمنان

( ۳۸۴ )

دانسته اند و عزت کافران را عزتی پوشالی دانسته و تعزّز نامیده اند که چیزی نیست جز
سراب عزت.۱۱

علاّمه طباطبایی در این باره می نویسد:

(عزت در مفهوم حقیقی که وجود قاهر و غالبی است که هرگز مقهور و مغلوب نشود ویژه
خداست; زیرا هر موجودی غیر او ذاتاً فقیر و ذلیل است هیچ ندارد جز این که خداوند
بدو مرحمت نماید و بهره ای از عزت به او عنایت کند چنان که نسبت به مؤمنان عنایت
فرموده است.)۱۲

در روان شناسی جدید نیز از عزت نفس حقیقی و دروغین سخن به میان آمده و بر ارادی
بودنِ عزت نفس تأکید شده است:

دکتر براندن می نویسد:

(نکته آخر این که بیایید به خاطر بسپاریم که عزت نفس به انتخاب ارادی مان مربوط می
شود و نمی تواند منبعث از کارآیی خانواده ای که در آن زاده شده ایم نژاد رنگ پوست
یا توفیق اجدادمان باشد [هرچند این عوامل در شکل گیری عزت نفس مؤثرند] این ارزشهایی
که گاه مردم به آن متمسک می شوند تا از مسؤولیت نایل آمدن به عزت نفسی درست سر باز
زنند آنها منشأ چیزهایی هستند که من آنها را عزت نفس کاذب می نامم.)۱۳

همو در روشن گری و بیان عزت نفسِ دروغین احساس عزت نفس در اثر شهرت اعتبار به دست
آوردن مال سوءاستفاده جنسی و وابستگی به

( ۳۸۵ )

کلیسا و گروه های سیاسی خاص را از نمونه ای عزت نفس کاذب و توجه به دیگران را به
عنوان منبع عزت نفس ریشه این گونه عزت می داند.۱۴ معنای عزت در ادبیات جاهلی که
معاویه از آن پیروی می کرد از جمله مسائلی بود که امام حسین(ع) در پی دگرگون کردن
آن بود.

در ادبیات جاهلی قدرت زیاد فرزندان بسیار آن هم پسر بسیاری و انبوهی ثروت بسیاری
قوم و خویش و… مایه عزّت به شمار می رفت تا آن جایی که گاه با شمردن و آمارگیری
قبرها شمار مردگان قبیله و عشیره خود را به رخ دیگران می کشیدند۱۵ و آن را مایه فخر
و برتری می پنداشتند از این روی در جهت قدرت نمایی بیش تر بدون هیچ توجیه خردورزانه
ای بر یکدیگر می تاختند و امنیت یکدیگر را به خطر می انداختند دختران را زنده به
گور می کردند! شگفت این که به این رفتار افتخار می کردند. امویان که در برابر بزرگی
پیامبر اسلام پس از گشودن مکه به ظاهر اسلام آورده بودند همان سیاستها را ادامه
دادند. دوران حکومت اموی بویژه معاویه آیینه تمام نمای حاکمیت مفهوم پنداری عزت بر
جامعه اسلامی بود. از این روی امام علی(ع) از معاویه به شیطان تعبیر کرده و شیطنت
را در گوشت و خون وی جاری دانسته است که برای رسیدن به هدفهای شیطانی خویش و حفظ
عزت ظاهری تن به هر پستی حتی تاویل قرآن و ساختن حدیث می دهد

( ۳۸۶ )

:

(نامه کسی که نه بیناییش هست تا راهیش بنماید و نه پیشوایی تا ارشادش فرماید. همو
او را خواند و او پاسخش داد و گمراهی وی را راند و او در پی آن افتاد. گفت ندانست
چه گوید رفت و ندانست چه راهی را پوید.)۱۶

معاویه به روشنی به معیارهای عزت پنداری که از آن یاد شد دل بسته بود. وی در پاسخ
خرده گیری خلیفه دوم به او گفت: خلافت شام را به پادشاهی دگرکرده ای و برای خود کاخ
ساخته ای! از سلطنت به عنوان معیار عزت یاد می کند و می نویسد:

(ای امیرمؤمنان! ما در سرزمینی هستیم که جاسوسهای دشمن در آن بسیارند پس باید که
عزت سلطان را که عزت اسلام و مسلمانان در آن است و کافران از آن احساس وحشت می کنند
ظاهرسازیم. حال اگر تو مرا فرمان دهی انجام می دهم و اگر بازداری ترک می کنم.)۱۷

وی به روشنی معیارهای عزت اسلامی را نادیده می انگاشت و قدرت و امارت را هدف اساسی
خود می دانست; از این روی به مردم کوفه نهیب زد:

(ای کوفیان! آیا شما پندارید که به خاطر نماز و روزه و حج با شما می جنگم؟ می دانم
که خود نماز می خوانید زکات می دهید و حج به جا می آورید. من با شما می جنگم تا
امارت شما را به دست گیرم و گردنهای شما را به فرمان آرم.)۱۸

معاویه برای عملی کردن این هدفها و آرزوها به هر حیله ای دست می زد و از هیچ نیرنگی
فرو گذار نبود. از یک سوی بیگانگان ضد اسلام مانند

( ۳۸۷ )

کعب الاحبار و سرجون نصرانی و از دیگرسوی عالم نمایان سست اعتقاد و دین به دنیا
فروش همچون سمره بن جندب ابوهریره و مغیره بن شعبه را در کنار جنایتکاران و
خونخوارانی که به خاطر رسیدن به حکومت ولایتها و سرزمینها از هیچ جنایتی دریغ
نداشتند مانند بسر بن ارطاه زیاد بن ابیه عمروعاص مکّار و مسلم بن عقبه در خدمت
گرفته بود تا بتواند به هدفهای شوم خویش دست یابد.

عالم نمایان به ساختن حدیث و تأویل آیات به سود معاویه پرداختند. اینان برای رسیدن
به مکنت و ثروت برای خلیفگان و معاویه و خاندان اموی از زبان رسول خدا(ص) فضیلت
تراشیدند و علیه علی(ع) و خاندان او زشتی پراکندند و از زبان رسول خدا(ص) سخنانی
علیه فرزندان ابوطالب نشر دادند. بسیاری از آیات که در شأن امیرالمؤمنین بود به سود
معاویه تأویل کردند.۱۹ از سویی معاویه یادکرد از برتریهای علی(ع) را بازداشت و حکم
قتل راویان فضیلت وی را صادر کرد.۲۰ انسانهای آزاده ای چون عمرو بن حمق حجر بن عدی
صعصعه بن صوحان و ابن کواء که به نقد حکومت وی می پرداختند کشت یا تبعید کرد یا به
زندان افکند. حاکمان خود را واداشت که به شیعیان و خاندان علی(ع) سخت بگیرند. و در
یک بخشنامه عمومی فرمان داد: حقوق شیعیان از بیت المال پرداخت نگردد و خانه های
آنان ویران گردد.۲۱

این سیاستها در به کژراهه انداختن مردم و بیرون راندن آنان از چهارچوب اصول بنیادین
اسلامی و دلبستگی آنان به مادیات اثر گذارد و زندگی و رفتار و مشی جاهلی را در مردم
مسلمان کوفه شام و دیگر شهرها گسترش داد تا بدان جا که به گفته یکی از نویسندگان
بیماری معلولیت نفسانی ۲۲ که از

( ۳۸۸ )

زمان سقیفه آغاز شده بود به اوج رسید. حالتی که پژوهش گر یاد شده در تحلیل آن می
نویسد:

(حالت سکوت مسلمان در برابر امری است که باطل و خلاف فرمان خدا و رسول اوست. این
حالت از پیامدهای بد ترک امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی اجتماع زیاد به آن
گرفتار آید و با آن دست به گریبان شود پایان و فرجام بدی در انتظار آن جامعه است که
بدترین آن دگرگونی دیدگاه است به گونه ای که مسلمان باطل را حقیقت می پندارد و حق
را باطل.)۲۳

مردم زیر چتر حاکمیت معاویه در اثر بیماری یاد شده همه رفتارهای وی و کارگزارانش را
کورکورانه می پذیرفتند و هرگز لب به انتقاد نمی گشودند. معاویه نماز جمعه را
چهارشنبه گزارد کشتن عمار را در جنگ صفین به امام علی(ع) نسبت داد و بی شرمی را
بدان جا رساند که در مجلس عمومی زیاد بن ابیه را برادر خویش و زاده زنای ابی سفیان
خواند و چشمان شگفت زده مردم شام همه این رفتارها را می دیدند بی آن که یک بار خروش
سردهند که چرا چنین شده است. در طرح خلافت یزید نیز معاویه سیاست بیم دهی و
آزانگیزی را پیش گرفت. حکومت خراسان را به سعید بن عثمان بن عفان داد.۲۴ حکومت کوفه
را به مغیرهبن شعبه و شهرهای دیگر را نیز بین دیگر هواداران خود تقسیم کرد. شماری
از مخالفان را با دهش کیسه های درهم و دینار با خود همراه کرد.۲۵ کسانی چون امام
حسین(ع) را که با دهش و بخشش نمی توانست با خود همراه کند با بیم دهی به بیعت ظاهری
یا سکوت در گاهِ بیعت مردم فراخواند.۲۶

( ۳۸۹ )

علاّمه امینی درباره چگونگی سرگرفتن ولایت عهدی یزید می نویسد:

(کسی که حقیقت این بیعت ستمکارانه و غاصبانه را به گونه دقیق پی جویی کند به روشنی
درمی یابد که این بیعت با غرّش رعدهای هراس انگیز و درخشش برق آزانگیزانه و
کارگزاران بهتان و افتراء انجام پذیرفت. معاویه را می بیند که این را می ترساند آن
را می کشد و دیگری را حاکم شهر و سرزمینی قرار می دهد تا طعمه ای برای شکار او باشد
و نهر عطایای خویش را بر جانهای ذلیل و صاحبان خوی رذالت جاری می کند.)۲۷

پس از معاویه یزید نیز همین سیاست را در پیش گرفت و پستی و فرومایگی خویش را
آشکارتر کرد. شرابخواری میمون بازی فساد تبه کاری سرپیچی از فرمان حق و… چیزی نبود
که پوشیده باشد. ولی آگاهی مردم شام از این پستیها و فرومایگیها آنان را برنمی
انگیخت. یزید نیز در سفر حج در زمان معاویه درهم و دینار بسیاری دهش و بخشش کرد.۲۸
و پس از خلافت به ابن زیاد دستور داد: به صرف اتهام شیعیان را دستگیر و زندانی
کند.۲۹ حادثه عاشورا نمایشگاه پستی و فرومایگی یاران یزید است کسانی که به طمع ثروت
و یا حکومت در برابر باورهای خویش موضع گرفتند. نمونه آن عمرسعد است که به روشنی می
گفت: به خاطر حکومت ری از بهشت گذشته است.۳۰ این همه پستی در پی دلبستگی مردم عصر
معاویه و یزید به معیارهای دروغین عزت امام حسین(ع) را به خروش واداشت. امام تجلی
رفتار عزت مندانه بود که با عزت قدم به دنیا گذاشت و تا

( ۳۹۰ )

آخرین آن عزت مندانه زندگی کرد و مرگ با عزت را برگزید. آن حضرت در دوران جوانی آن
گاه که عمر را بر فراز منبر رسول خدا دید لب به اعتراض گشود و خطاب به وی فرمود:

(سوگند به خدا اگر زبانها می توانستند راست بگویند و در عمل مؤمنین همدیگر را کمک
می کردند کار به این جا نمی کشید که حق آل محمد(ص) را غصب کنید و بر بالای منبرشان
قرار گیرید و حاکم مسلمین گردی به قرآنی که در شأن اهل بیت نازل شد در حالی که
معانی آن را نمی شناسی و تفسیر آن را نمی دانی…)۳۱

در زمان حکومت عثمان از مردان آزاده و انتقادگری چون: ابوذر عبدالله بن مسعود و… که
در برابر کژرفتاریهای عثمان قد برافراشتند پشتیبانی می کرد. در بدرقه ابوذر که تنها
خاندان علی(ع) حاضر بودند شرکت کرد و خطاب به ابوذر وی را به بردباری و شکیبایی
دعوت کرد و به دلیل قد برافراشتن در برابر دنیای دنیاخواران وی را مورد ستایش قرار
داد.۳۲

در زمان معاویه نیز با تمام وجود در برابر معاویه می ایستد و با افشاگری کژراهه
رویهای معاویه در سخنرانیهای عمومی خویش نه تنها حکومت معاویه و پیرامونیان چاپلوس
وی که خواص کوته فکر جامعه اسلامی را که تماشاگر ساکت آن همه کژراهه روی بودند مورد
عتاب قرار می دهد و به روشنی به معاویه اعلام می کند:

(ولایت تو فتنه ای بزرگ است و من از این که با تو نمی جنگم خود را نمی ستایم.)۳۳

درباره این که چرا پس از شهادت امام حسن(ع) دست به قیام زد

( ۳۹۱ )

می فرماید: برای حفظ عزت:

(به خدا قسم با معاویه به صلح و آرامش برخورد کنم و عزیز باشم بهتر از آن است که
مرا بکشد و به اسارت گیرد یا منت نهد و آزاد کند و تا قیامت امر بر بنی هاشم مشتبه
شود و معاویه و اعقاب وی بر زنده و مرده ما منت ندارند.)۳۴

با این حال به نقد حکومت معاویه و یادکرد برتریهای خویش برای رهبری امامت امت می
پرداخت و پاره ای از کارهای عملی نیز در این راه انجام می داد. کاروان تجاری معاویه
را که به سوی یمن در حرکت بود مصادره کرد.۳۵ در همان روزگار از پذیرش هدیه های
معاویه سرباز زد.۳۶ از هر مجالی جهت افشای چهره معاویه و یزید که معاویه در پی طرح
ولایت عهدی وی در گوناگون محفلها و مجلسها به ستایش او می پرداخت استفاده می کرد تا
آن جا که مجلس خواستگاری مروان از ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر برای یزید را به
مجلس افشای چهره واقعی یزید و پستیها و فرومایگیهای اخلاقی وی دگر می کند. در
راستای کامل کردن خوارشماری یزید در همان مجلس ام کلثوم را به عقد قاسم بن محمد بن
جعفر درمی آورد و در برابر وعده های مادی یزید باغی به ارزش هزار دینار به عروس و
داماد می بخشد.۳۷

امام با روشنی و در نامه های خود به جنایتهای معاویه از جمله: کشتن حجر بن عدی عمرو
بن حمق و… اعتراض می کند و پیروان معاویه را درخور دفن نمی داند.۳۸

امام در نامه ای به کوفیان قیام علیه زشتیها و تباهیهای امویان را به پس از مرگ
معاویه واگذارده بود.۳۹ از این روی همین که معاویه می میرد زمان

( ۳۹۲ )

را برای قیام مناسب می بیند به سوی مکه حرکت می کند تا یک قیام بزرگ را علیه حکومت
اموی سامان بخشد. امام به روشنی بدون هیچ گونه پرده پوشی عقیده و نظر خویش را در
مورد بیعت بیان کرد و خطاب به محمد بن حنفیه فرمود:

(برادرم! به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاهی نباشد هرگز با یزید بیعت نمی کنم که
رسول خدا فرمود: خدایا بر یزید مبارک نفرما.)۴۰

و در برابر گوناگون کسان که وی را به ترک قیام فرامی خواندند اراده جدی خویش را
آشکارا و به روشنی بیان کرد و در کربلا نمایشگاه عزت برپای داشت.

به خلاف بسیاری و انبوهی لشکر دشمن همراه نشدن کسان به ظاهر مؤمن با ایشان بدون
استفاده از اهرم زور و زر کرایه کسانی را که از وی جدا شدند پرداخت.۴۱ و با شمار
اندک یاران خویش استوار به راه ادامه داد و در برابر دعوت کوفیان به بیعت شجاعانه
اعلام کرد:

(به خدا سوگند به خواری دست بیعت دراز نمی کنم و بسان بندگان اقرار به خلافت وی نمی
کنم.)۴۲

حتی در هنگامه های دشوار از پوشاندن لباسی که حاکی از خواری باشد سرباز می زند.۴۳ و
یک آن خواری را برنمی تابد. بانوان حرم را به صبر و بردباری فرامی خواند. خطاب به
خواهرش می فرماید:

(خواهرم صبر کن سکوت کن و فریاد نزن تا مورد شماتت مردم قرار نگیری.)۴۴

قیام امام حسین(ع) توده مردم کوفه و شام را از خواب بیدار کرد. از مردم

( ۳۹۳ )

ساکت کوفه و شام انسانهایی آگاه و انتقادگر ساخت. جامعه اسلامی را چنان دگرگون کرد
که حکومت بنی امیه پس از آن دوام چندانی نیافت و حاکمان اموی یکی پس از دیگری با
مدت کوتاهی فرمانروایی جای خود را به دیگری می دادند. در هنگامه ای که ابن زیاد
هراس می پراکند و بر تیرگی شب هول انگیز می افزود زید بن ارقم برخاست و به او
انتقاد کرد و رفتار او را زشت شمرد. ازدی پیرمرد نابینا با شجاعت ابن زیاد را دروغ
گو خواند.

در اثر این قیام عزاداری امام حسین(ع) هفت شبانه روز برگزار شد. ورق به گونه ای
برگشت و حتی نزدیکان یزید او را سرزنش کردند که ناگزیر شد ابن زیاد را آفریننده این
جنایت بزرگ قلمداد کند و برای آرامش وجدان خود و خرسند کردن نزدیکان دستور به رهایی
اسیران داد. توابین که بنا به روایتی تاریخی در زمان نهضت امام حسین(ع) در کوفه
زندانی بودند ۴۵ به رهبری سلیمان بن صرد رفاعه بن شداد و… به خونخواهی برخاستند و
شعار (یا لثارات الحسین) را رمز حرکت خود قرار دادند و از همین کسان قیام مختار
سامان گرفت. و در این قیام پرشور تمام جباران لشکر یزید به سزای رفتار ننگین خویش
رسیدند.

۳. عوامل زمینه ساز عزت

الف. احساس هویت: از مهم ترین انگیزه ها و سببهای زمینه ساز عزت احساس هویت است.
انگیزه ها و سببهایی که پس از این یاد خواهد شد با پدیدآوری و تواناسازی این احساس
کارامد و مفید می افتند. توجه به تواناییهای وجود خود و شناخت جایگاه نفس خویش شخص
را در دستیابی به عزت یاری می رساند. شناخت خویشتن نخستین گام در راه به دست

( ۳۹۴ )

آوردن عزت و زندگی عزت مندانه است. از این رو در سخنان معصومان بارها آمده
است:انسان خود شناس خویش را به گناه نمی آلاید. نبود احساس شخصیت سبب و انگیزه
پیدایش پستیها و فرومایگیها واحساس عزت و شخصیت مثبت ریشه توجه به فضیلتها و
برتریهاست. امام حسین(ع) در نخستین واکنش پس از به حکومت رسیدن یزید آن گاه که ولید
حاکم مدینه از او خواست دست بیعت به یزید بدهد خود و یزید را در دو قطب رویاروی هم
دانست و فرمود:

(ای امیر! ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و… هستیم و یزید مردی فاسق شرابخوار و قاتل
انسانهای پاک است که آشکارا فسق و فجور می کند و مثل من با همچون او بیعت نمی
کند.)۴۶

امام شخصیت خویش را بالاتر از آن می داند که با یزید کنار بیاید. بینشی که در یاران
امام نیز نهادینه شده بود. ابوالفضل العباس(س) از هم سخنی با شمر بن ذی الجوشن که
برای ایشان امان نامه آورده بود ابا داشت و تا امام(ع) دستور نفرمود پاسخ او را
نداد.

زهیر نیز خطاب به شمر وی را بهیمه ای خواند که شایسته سخن گفتن نیست.۴۷

ب. اصالت: شخصیت خانوادگی و نژادی اجداد و پدران و پیشینه خانوادگی نیز (گرچه در
اسلام نمی تواند عامل برتری باشد) در شکل گیری عزت در انسان بسیار اثرگذار است

( ۳۹۵ )

.

امام(ع) از هر مجال و هنگامی جهت بیان بستگی و خویشی خویش با رسول خدا(ص) علی ابن
ابیطالب(ع) و صدیقه طاهره(ع) بهره برد. در بسیار جاها انگیزه خود را از کنار نیامدن
با یزید بستگی خود به خاندان نبوت و رسالت می داند. درگاه بازگویی جنایتها زشتیها و
تباهی آفرینیهای معاویه یزید و پیرامونیان آنان بارها از رفتارهای زشت و آلودگیهای
مادران و پدران آنان یاد می کند و از آنان به پستی نام می برد و حقیرشان می شمارد.
ابن زیاد را زاده زنای زنازاده معاویه و یزید را پسر آزادشدگان فتح مکه (طُلَقاء) و
مروان را زاده زرقاء (مادربزرگ وی زنی فاسد و بدکاره بوده است) می خواند.

در پاسخ پیام تهدیدآمیز مروان و نسبت دادن کشتن عثمان و خوارج عالم و زاهد به
علی(ع) می فرماید:

(ای پسر زرقاء که مردان را در بازار ذی المجاز به سوی خود می خواند و در بازار عکاظ
پرچم فساد و فحشا برافراشته بود ای پسر مرد رانده شده مطرود و ملعون از سوی رسول
خدا خود را و پدر و مادرت را بشناس.)۴۸

ج. تربیت: جایی که انسان در آن رشد می کند بویژه خانواده و دامن پدر و مادر در رشد
عزت نفس و یا تباه کردن شخصیت وی سخت اثرگذار

( ۳۹۶ )

است. این اثرگذاری تا آن جا قوی است که شماری از روان شناسان تنها اثرگذارنده بر
شخصیت انسان را محیط تربیت وی می دانند و بر جبر محیط پای می فشرند. دیگران نیز دست
کم به عنوان اثرگذارنده ای بسیار کارامد و قوی از آن یاد می کنند و در بررسی
رفتارهای کودک و نوجوان رفتار عزت مندانه یا پست و تبه کارانه را دستاورد برخوردهای
روا و ناروای مادر و پدر در خانه می دانند.

امام حسین(ع) پیشینه خانوادگی وابستگی به پیامبر اکرم و تربیت در دامان پاک زهرا(س)
را عامل عزت خویش و سر فرود نیاوردن در برابر ستم یزید دانسته می فرماید:

(آگاه باشید این زنازاده پسر زنازاده مرا در بین دو راهی: شمشیر و ذلّت قرار داده
است. و هیهات که ما تن به خواری و پستی بدهیم که خدا و پیامبرش و مؤمنان از این که
ما ذلّت را بپذیریم ابا دارند و دامنهای پاک مادران و مغزهای با غیرت و نفوس با
شرافت پدران روا نمی دارند که پیروی از فرومایگان را بر قتلگاه کرام و نیک منشان
مقدم بداریم. آگاه باشید من با این گروه اندک و پشت کردن یاری دهندگان بر جهاد
آماده ایم.)۴۹

د. وابستگی به خداوند: در بینش امام که برگرفته از آیات قرآنی و نتیجه تربیت رحمانی
است عزت نفس در گرو وابستگی و دلبستگی خداست. عزت جز در بستگی و پیوند با خداوند
ذلّت است. از این روی امام در خلوت خویش خطاب به پروردگار خود از نهاد جان ناله
برمی آورد

( ۳۹۷ )

:

(الهی! ذلّت و خواری ام در پیشگاه تو پدیدار است و حالم بر تو پوشیده نیست.
خداوندگارا! چگونه خود را عزیز دانم که تو مرا در ذلّت پایدار نموده ای. و چگونه
احساس عزت نکنم که تو مرا به خود منسوب نموده ای.)۵۰

امام عزت را در بستگی به خداوند دانسته و بارها در دعای عرفه به این نکته اشارت
کرده است. این اعتقاد در روند زندگی عملی امام تجلی یافت. از این روی با بستگی به
خداوند همه چیز جز او را خوار و خفیف می شمرد. بستگی و پیوند خویش را از دنیا
مادیات حکومت و مردمان آن بریده بود و همراهی یا دشمنی مردم با او اثری در حرکت
امام نداشت. وقتی خبر بیعت شکنی مردم کوفه و همراهی آنان را با یزید به امام دادند
به دل دادگی به رضای الهی اشارت فرمود.۵۱

در برابر لشکر کوفه آنگاه که اتمام حجت امام مؤثر نیفتاد و دلهای خفته کوفیان
همچنان در خواب غفلت بود فرمود:

(اگر عذرم را نپذیرفتید و با من از در انصاف نیامدید پس خود و یارانتان در کار خویش
اجتماع کنید و کار بر شما مشتبه نشود به سوی من حمله آرید و مرا مهلت ندهید. به
راستی خداوند که قرآن را فرو فرستاد ولیّ و یار من است همو که ولیّ نیکوکاران
است.)۵۲

از این روی امان غیر خداوند را نمی پذیرد. امان عمرو بن سعید حاکم مدینه را رد می
کند.۵۳ و دست نیاز به سوی هیچ کس دراز نمی کند. شب عاشورا آینه و نشانگر دل دادگی
حسین به خداوند است. تنها برای عبادت

( ۳۹۸ )

از دشمن مهلت می خواهد. او که هیچ درخواستی از دشمن نداشته است و در واپسین آنات
زندگی خویش قتلگاه را به عبادتگاه دگر می کند و سر به سجده در آستان دوست به راز و
نیاز می پردازد:

(صبر می کنم بر قضای تو که خدایی جز تو نیست. پروردگار و معبودی جز تو ندارم. بر
حکم تو صبر می کنم ای پناه آن که پناه ندارد. ای دائمی که تمام شدنی نیست زنده
کننده مردگان….)۵۴

هـ. قناعت: از دیگر عوامل عزت قناعت دل نسپردن به حطام دنیا و احساس بی نیازی از
مادیات است. امام در پاسخ مردی که راز عزت را از ایشان می پرسد می فرماید:

(راز عزت احساس بی نیازی از مردم است.)۵۵

در دیدگاه امام عزت بدون خطر کردن و از دنیا گذشتن و جان و مال را فدا کردن به
حقیقت نمی پیوندد. آنان که دل به دنیا سپرده اند شخصیت و عزت خویش را فدای انباشتن
شکم و گردآوری ثروت می کنند نمی توانند به عزت دست یابند. از این روی امام آن گاه
که لشکر یزید با بی ادبی و سر و صدا و هو و جنجال نمی گذارند صدای حق امام به گوشها
برسد این واکنش را دستاورد انباشتن شکم از مال حرام می داند و در ذکر علت ذلّت
کوفیان و صف آرایی آنان علیه حق می فرماید:

(شمشیرهایی که برای دفاع از ما به دست گرفته بودید بر ضد ما مهیا کرده اید. آتشی را
متوجه ما ساخته اید که آن را برای نابودی دشمنان ما و شما افروخته بودیم. چه شد که
علیه دوستان خود

( ۳۹۹ )

گرد آمدید؟ و به سود دشمنان تان دست روی دوستان تان بالا بردید. نه آنان عدالتی در
میان شما اجرا کردند و نه امید آینده بهتری برایتان باقی گذاشته اند. همه این
هیاهوها برای این است که آنان اندکی از مال حرام و زندگی پستی که برایتان گواراست
به شما وعده داده اند وگرنه هیچ کار خلافی از ما سر نزده و هیچ اندیشه باطلی بر ما
راه نیافته است.)۵۶

گزارشی از نامردانی که لشکر یزید را تشکیل می دادند درستی این سخن امام را آفتابی
می کند.

عمرسعد برای رسیدن به حکومت ری به کربلا آمد و با وجود علم به مقام امام حکومت ری
را بر رضوان الهی برتری داد.

لشکر کوفه به خاطر خوش آمد ابن زیاد و یزید و چشمداشت جایزه در جنایت و دشمنی با
حسین(ع) و یاران پستی را به بالاترین حدّ رساندند. هریک از مزدوران آدمکش یکدیگر را
شاهد می گرفتند تا گزارش را به ابن زیاد و یزید برسانند. غارت خیمه های امام آب
بستن بر لشکر امام اسب تازاندن بر جسدهای پاک شهیدان جز در سایه شیدایی و دلبستگی
به دنیا و زیاده خواهی مادی صورت نپذیرفت. آن هم از سوی کسانی که ادعای دینداری
داشتند و نخستین نماز را در کربلا به امامت امام حسین(ع) گزاردند و بر عدالت او
باور داشتند. بله کربلا نمایان گر این حدیث امام است:

(مردمان بنده دنیایند و دین لقلقه زبان آنان. تا آن گاه که زندگی آنان تأمین باشد
گرد دین می چرخند و چون به مصیبتی گرفتار آیند و سختی ببینند دینداران اندکند.)۵۷

( ۴۰۰ )

و. بلندهمّتی: عزت انسان در گرو همّت والای اوست. دل سپردن به هدفهای پست سبب پستی
انسان و سکون و سکوت وی است. عزت سرشار از پویایی و امید است. انسانهای کم همّت که
تنها شهوتها و خواسته های نفسانی را درک می کنند قدرت پرواز در آسمان بلند زیباییها
و ارزشهای انسانی را ندارند. هم از این روست که امام حسین(ع) به نقل از رسول خدا(ص)
فرمود:

(خداوند کارهای بلندمرتبه و شریف تر را دوست دارد و کارهای پست و سست را نمی
پسندد.)۵۸

در روان شناسی نیز معنای شخصیت مثبت با روح بزرگ همّت بلند و هدفهای عالی گره خورده
است چنانکه یونگ می گوید:

(معمولاً منظور از شخصیت داشتن روحی بزرگ است که توان مقاومت داشته و پر انرژی
است.)۵۹

همّت بلند حتی از افق مرگ فراتر می رود و انسان بلند همّت با پشت سر گذاشتن
بازدارنده های عزت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.