پاورپوینت کامل شکوه حماسه عاشورا در شعر شاعران شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شکوه حماسه عاشورا در شعر شاعران شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شکوه حماسه عاشورا در شعر شاعران شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شکوه حماسه عاشورا در شعر شاعران شیعه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۹۹
چند و چون هر انسانی به چند و چون دل اوست.۱ مؤمن به عزای حبیب خدا چون ننشیند که
خداوند او را (أشدُّ حُباً) نسبت به خود خوانده است.۲ مسلمان بر حبیب خدا چون نگرید
که اسلام فطری است۳ و خود چیزی به جز محبوبهای خداوند نیست.۴ یعنی که حبّ حبیبان
خدا فطری است پس گریه بر سوگ آنان نیز فطری است.۵ از این روی تعزیت او را پیش از
اتفاق مصیبتش داشته اند و در دنیا نخستین سوگوار وی حضرت آدم است و مرثیه خوان این
تعزیت حضرت جبرائیل و به همین سانند حضرت زکریا ۶ و… و رسول اکرم و امیرالمؤمنین و
زهرای اطهر(ع)۷. بر این مصیبت آسمان و زمین خون می گریند جنّ و انس اشک می ریزند و
فرشتگان نوحه می کنند.۸ در این عرصه شعر رساترین زبان است در بیان فاجعه و
کارسازترین وسیله است در تبلیغ واقعه. شعر تمام عیار به جز لطافت خیال استواری
اندیشه را نیز با خود دارد. بدین جهت از سویی جذب
( ۳۰۰ )
قلبها و دلها می شود و از دیگر سوی جلب خردها می کند. و بدین سان ایمان می آفریند و
سپس عمل.۹
در نگاهی به تاریخ نخستین مرثیه سرا و مرثیه خوانِ سید شهیدان را داغدارترین از آن
مصیبت; یعنی مادر بزرگوار مرضیه اش حضرت فاطمه زهرا(س) می یابیم:
کربلاء یا کربلاء یا کربلاء
کربلا لازلتِ کرباً وبلاء۱۰
و سپس داغداران دیگر از اولاد معصوم آن حضرت بشارت دهندگان شوق انگیزان و صله
پردازانِ مرثیه گویان.۱۱ و از شاعران و مرثیه سرایان نخستین کس را عقبه بن عمرو
العبسی۱۲ می بینیم و سپس کسانی چون ابن قتّه عامر بن یزید فضل بن عباس دعبل خزاعی
جعفر بن عفان سید حمیری و….۱۳
و گمان نمی رود شاعری شیعی بوده باشد که بر مصیبت سیدالشهدا(ع) شعر نسروده باشد چرا
که هر غیر شیعه صاحب اندک دلی نیز بر او باید گریسته باشد تا چه رسد به شیعه
دوستدار آل الله۱۴و فرق و ناسانی مهم شاعران با دیگران در این است که آنان بنابر
توانایی شان در سرودن نهفته های قلبی خود را می توانند کلمه کنند و به شعر بسرایند.
پس چگونه ممکن است شاعری شیعی شعری در رثای بزرگ ترین مصیبت دوست داشتنی ترین دوست
خود و خدایش نسروده باشد؟
و بدین سان ادبیات کربلا پدید آمد و در درازنای تاریخ بارور شد و بالید و به اوج
رسید تا بدان جا که شعر شیعی به ادبیات طف۱۳ آکنده و آذین بسته شده است. در میان
مرثیه هایی که بر آن سوگ سروده شد شاید مرثیه ای چون دوازده بند محتشم یافت نشود که
این همه قبول عام یافته باشد تا آن جا که ستونها و دیوارهای تکیه ها حسینیه ها و
مسجدها را با بندبند آن سیاه بپوشند و
( ۳۰۱ )
شاعران مرثیه گوی چیره دست بسیاری به استقبال از او ترکیب بندها و شعرها و سوگ سرود
ها بسرایند.
شعرِ شیعیِ عاشورایی (حسینی) یکی از شاخه های پربار ادب اسلامی است که بی گمان می
توان آن را برگزیده ترین و اثرگذارترین شعر در نوع خود دانست. ویژگیِ مهم و اصلی
شعرِ شیعیِ عاشورایی (حسینی) در تعهّد نهفته است. شعری که دربردارنده پیامی الهی و
انسانی و هماهنگ با فطرت سلیم بشری است. و شاعر در متن رویدادهای زمانه حضور داشته
و هموست که به جانبداری از حق و حقیقت برمی خیزد و باطل و ناراستی را پست می شمارد
و به کناری می افکند. ما دَر این مجال با بررسی گهرگفته های پیامبر(ص) درباره شعر و
کندوکاوی فشرده در این قلمرو که: آیا پیامبر(ص) شعری سروده است یا خیر؟ به ویژگیها
و محورهای شعر شیعی عاشورایی (حسینی) در آثار ادیبان و شاعران فارس و عرب زبان می
پردازیم.
موضع گیری پیامبر در برابر شعر از ژرفای دعوت اسلامی برخاسته است; چرا که پیامبر
برای گسترش و ریشه دار کردن آیین اسلام در جانها از هر زمینه فراهم آمده ای بهره می
جست. پیامبر شایسته می دانست که شاعران مسلمان به یاوه پردازی های کافران پاسخ دهند
و از اسلامیان به دفاع برخیزند. ناگفته نماند که این رویارویی; یعنی پاسخ گویی
شاعرانه باید به گونه ای می بود که با آموزه های اسلام ناسازگار نباشد. شاعران با
توجه بدین دیدگاه ارزشی پیامبر تلاش داشتند از حدّ و حدود آموزه های اسلامی خارج
نشوند و ارزشها را بی کم و کاست پاس دارند.
پیامبر اکرم به شعر شاعران گوش می سپرد و سرایندگان اشعار را پاداش می داد.۱۵
آن حضرت از حسان بن ثابت می خواست تا سروده های انبازآرندگان را
( ۳۰۲ )
پاسخ گوید و بدو می فرمود:
(بتاز که روح القدس با توست.)۱۶
شاعران روزگار پیامبر بدون هیچ گونه گزافه سرایی از آیین اسلام به دفاع پرداختند و
پیام آور آسمانی آن را ستودند. گاهی نیز پیامبر با شاعران به گفت وگو می نشست و
درباره مفاد و معنای سروده ها و چامه ها با شاعران سخن می گفت. در این میان نابغه
جعدی در مدح و ستایش از پیامبر چامه ای سرود که در محضر او خواند:
(ما از بزرگی سر به آسمان ساییدیم; ولی امید بزرگیِ برتری داریم.)
پیامبر سروده او را پسندید و بدو فرمود:
(ای ابولیلا این برتری چه خواهد بود؟)
نابغه گفت: (بهشتی که به واسطه تو فرادست آورم ای رسول خدا.
حضرت فرمود: همین گونه است ان شاءالله.
او به سرودن ادامه داد و پیامبر در حق او فرمود: (نیکو سرودی که دهانت به سلامت
باد.)
گفته اند: او بیش از صد سال زیست و حتی یک دندان او آسیب ندید.
کعب بن زهیر پیامبر را هجو کرده بود و پیامبر خون او را تباه دانست.
پس از این رویداد کعب یاران پیامبران را شفیع قرار داد و به محضر حضرت بار یافت و
با سرودنِ چامه ای بدو پناه برد. او در چامه ای که در محضر پیامبر عرضه داشت گفت:
(به درستی که پیامبر نوری است که از درخشش آن بهره مند می شویم و هم او شمشیر آخته
خداوند است.)
پیامبر به پاداش سرودنِ این قصیده او را بخشود و (بُرد) خود را به پاداش بدو بخشید
( ۳۰۳ )
.
بدین ترتیب می بینیم که پیامبر شعر را آمیخته با حکمت و زیبایی دانسته است و آن
دسته از سروده هایی که درونمایه اسلامی داشت می پسندید و آن را سلاحی برّنده و
کارامد در برابر مشرکان می دانست.
این نگاه زیبا و دقیق پیامبر نسبت به شعر و سپاس از شاعران روشن خود سبب ماندگاری
شعر حکمی در اسلام شد تا جایی که مسلمانان برخلاف کشاکشها و درگیریهای فراوان از
روایت اشعار دست برنداشته و از اعتبار و جایگاه آن نکاستند.
پیشینه حماسه عاشورا از زبان تاریخ تشیّع
عاشورا با تاریخ تشیّع آمیخت و چهره ای نو به آن داد. بی گمان پایداری ماندگاری
شیعه وامدار آن شد. دهها قیام در تپش آن احساس پدید آمد و میلیونها شیعی با آن
واقعه کام گشودند و یا نفس بستند.
این نوشته را از دکتر ابراهیم حسن می توان به صدق نزدیک یافت که:
(تشیّع پس از رویداد عاشورا با خون شیعه آمیخت و در ژرفای جانهایشان جوشش زد و
اعتقادی راسخ در درون شان پدید آورد.)۱۷
همچنین باید از این سخن فیلیپ حتّی یاد کرد:
(خاستگاه و سرچشمه حرکتهای شیعی در دهم محرم هستی یافت.)۱۸
این بررسیها از سرچشمه های ناب برخوردارند و بر شالوده های بی گزند استوارند. قیام
عاشورا صورت و سیرت شیعه را دگرگون کرد و به آن بار و پشتوانه مهرورزانه و حماسی
داد و تشیع به نهضت پرخاش دژم بر ستم پیشگان و قیام علیه بیداد دگر گردید. در پرتو
آن قیام رخنه ای در جبهه به هم پیوسته و یک پارچه دشمن اموی پدید آمد و نخستین
گسستها و گسلها را در برج و باروی آنان به وجود آورد. نکوهش یزید از ابن زیاد ۱۹
برخوردهای خانوادگی پرخاش و درشت سخن گفتن زنان و مادران خاندان اموی با
( ۳۰۴ )
شوهران و فرزندان شان۲۰ و… نمونه هایی از این گسستها بشمارند. در پشیمانی افسوس و
دریغ خروش خرده گیری شماری از سپاهیان ابن زیاد و همراهان و یاری کنندگان ابن سعد
گزارشهایی در کتابهای تاریخی آمده است.
نخستین زمزمه های خروش و خرده گیری در آغازین روزهای حادثه شنیده شد. از سوی صحابه
و تابعان کارکرد امویان زشت ناروا و ناپسند قلمداد شد.۲۲ مردم کوفه۲۳ و شام۲۴ و دیه
ها و قریه های بین راه در سوگ واقعه سهیم شدند. در کوفه با خروش عبدالله بن عفیف
قیامی نه چندان گسترده اما هشداردهنده رخ داد.۲۵ و در مدینه شیون و ناله شهر را
فراگرفت.۲۶ در این میان اهل بیت حسین سازماندهان خروشها و پرخاشها بودند. خطبه های
آنان شعله های اخگرهای خشم مردم بود که در کوی و برزن و در سینه فردا فرد انسانهای
دل سوخته شعله می کشید و می سوزاند. خطابه های امام سجاد ۲۷ زینب کبرا۲۸ و… اثری
شگرف در جاودانگی رویداد غم بار عاشورا داشتند.
تاریخ نگاران نگاشته اند:
(بعد از هر خطبه ای مردم با گریه و نوحه به مویه و زاری می پرداختند و زنان موهاشان
را پریشان می کردند….)۲۹
این حرکتها شورها و پرخاشها مویه ها و گریه ها بنیاد کاخ اموی را از هم گسست و
امویان را به واپس نشینی واداشت و قیام به ظاهر شکست خورده هر روز بیش از روز پیش
چهره پیروز خود را از افق تیره و تار می نمایاند. کاروان اهل بیت به زودی برتری و
برجستگی و درخشندگی خود را به نمایش گذاشت.
این هیمنه و شکوه شگرف کاروان عزیزان حسین(ع) سبب شد دستگاه ستم اجازه اقامه عزا به
اهل بیت در شام بدهد و زمینه بازگشت محترمانه کاروان کربلاییان را از شام به مدینه
بدهد که در آن شب تیره پیروزی بزرگی
( ۳۰۵ )
بود. اما رویداد غم انگیز عاشورا در پرده این تزویرها نماند. واقعه گدازنده تر از
آن بود که عذر و مداهنه آن را به فراموشی سپرد. اهل بیت پیامبر(ص) در سوگواری
ماندند و آتش در خانه هایشان افروخته نشد و رنگ سیاه ماتم از آنان رخت برنبست.۳۰
مادران و زنان سوگوار واقعه عاشورا اندوه حادثه را در دلهای گدازان خود نگه داشتند.
رباب همسر حسین بن علی(ع) یک سال در بیابان و بدون خانه و سقف زیست تا یاد و خاطره
پیکر بی پناه همسرش را در دلها جاودانه سازد.۳۱
سوگ امّ البنین اخگری بود بر جان دشمنان سنگدل خاندان هاشمی و توفانی همیشه توفند
در جان آنان.۳۲ این مویه ها و گریه این ندبه ها و ناله ها ترسیم بدیع از روایت
کربلا بود. آنان که این واقعه را ندیده بودند در این نمودارها آن رخداد حزن انگیز
را به اندوه عبرت و دریغ نشستند و در خاطر و باورشان نشاندند.
نهضتهایی چون توّابین مردم مدینه مختار و… از شعله عاشورا پرتو گرفتند و در ترکیب
خون و پیام آن مجال حضور یافتند. در نهضت توّابین شراره بلند آن نمایان بود.
قیام کنندگان در کنار مزار حسینی چندان گریستند که گفته شد: بیش از آن روز در کنار
آن مزار گریه ای چنین دیده نشد.۳۳ آنان خونابه دل را از دیدگان بیرون ریخته و غم
ماندن و در کنار حسین(ع) نبودن را با توبه ای خونین جبران کردند. آنان در خون خویش
خضاب کردند و با جان خود وداع کردند و در صحنه جهاد شعار (یا لثارات الحسین) را با
خروش می سرودند.۳۴ گرچه آن نهضت در خون تپید اما بار مهرورزانه و حماسی قیام عاشورا
را یادآور شد و در وجدان امت شیعی به یادگار نهاد و این اثری کم بها نبود.
با این خروشها شاخه سفیانی باند اموی زمینه دوام نیافت. فرزند
( ۳۰۶ )
یزید از کردار نیاکان بیزاری جست و واقعه عاشورا را شرمساری خاندان خویش دانست۳۵
اما حادثه عاشورا از نهضت علیه یک شاخه و یا یک نظام حکومتی خارج شده بود. عاشورا
از قالبها و ظاهرها گذر کرده و در لایه های درونی فرهنگ دینی ره یافته بود. کربلا و
شهادت دو واژه هم آوا شدند. یاد عاشورا تب و تاب شهادت را می آفرید.
در قیامهایی که به فروپاشی امویان انجامید رگه های آثار قیام عاشورا پدیدار بود:
در جنبش زید و فرزند او پرتوافشانی خون رنگ آفتاب حسینی رخ نُمود.
در قیام خراسانیان که به خلافت عبّاسیان انجامید فراخوانی به چشمه همیشه جوشان در
قلبها شور می آفرید. و یاد غربت بی کسی و گرفتار آمدن حسین و یاران در چنگ دشمن بی
رحم و سنگدل و خون آشام مهرها و احساسها را می انگیخت.
به نوشته امیرعلی:
(واژه اهل بیت سحر و افسونی را می ماند که دل گروه های گوناگون مردم را گرد آورد و
آنان را در لوای پرچم سیاه (رایت قیام) قرار داد.)۳۶
( ۳۰۷ )
حکومت جدید (خلافت عبّاسی) به آن وفادار نماند. هنوز چندی نگذشته بود که عاشورا و
پادشاهی در دو جبهه رویارو قرار گرفتند. خلفای عباسی دست خویش به ویران کردن مزار
حسینی آلودند و زائران را از زیارت آن مزار شریف باز داشتند.۳۷ کار زشت پیشینیان را
دنبال کردند. کربلا و عاشورا جبهه ناسازگار با آنان بود رنگ سیاه و سبز نمی شناخت
با باطن و هویّت حکومتها کار داشت. بی رونقی مزار از رونق آن نمی کاست. ناب ترین و
زیباترین نمایه های عشق و شیفتگی را در این تاریخ ستم کشیدگان و رنج دیدگان شیعی به
یادگار نهادند. در این روزگار بود که کربلا حج اصغر شد و در عرفات آن صحرای بی نام
و نشان مرد و زن در جوّ بیم و هراس در احرام خونین بودند.
در روزگار عبّاسیان نهضتهای گوناگون از قیام عاشورا فرا گرفتند. در قیام ابوالسرایا
در زمان خلافت مأمون این اثرپذیری و الگوگیری نمایان بود. گفته اند:
(او با سپاه به کربلا آمد و در جوار مزار امام جای گرفت و از اهل بیت و ستمهای رفته
بر آنان سخن گفت.)۳۸
این نمونه نشانه ای از آن بود که مزار امام میقات قیام بود.۳۹ قدرت مندان ستم پیشه
آن را به کینه گرفتند و با عاشورا و سنت آن ناسازگاری نشان دادند.
در دوره افول قدرت عباسی و طلوع آل بویه سوگواری مرثیه سرایی عزاداری و روشن گری
زوایای عاشورا دوباره به گونه آشکار از سر گرفته شد و باب گردید.۴۰ در دوران
فاطمیان نیز بزرگداشت عاشورا مرسوم شد.۴۱
در هر دو قلمرو این رسم پایدار نماند. با فروپاشی آل بویه و دستیابی سلجوقیان به
قدرت رسم پیشین که همانا بی مهری به عاشورا باشد دوباره باب شد و در منطقه مصر با
سرنگونی فاطمیان به دست ایّوبیان آن رسم و سنّت
( ۳۰۸ )
برچیده شد. اما در این دوره ها زمینه و مجال گسترش سنت عاشورا فراهم آمد که بایستی
این دوره ها را دوره هایی مبارک و خجسته برای رخشانی پایندگی و بالندگی عاشورا
دانست. این مجالها دوره رسمی شدن سنت عاشورا نیست. آن را نبایستی با این زاویه دید
متهم و محکوم کرد. عناصر عاشورا و کربلا و شهادت نیازمند آن بودند که در دوره های
آرام جذب نیرو کنند و بر گستره باورها بیفزایند و روان نسل جدید جهان اسلام را از
خمودی و پژمردگی به در آرند. نسلی که در دوره خردگرایی و اوج تمدن اسلامی می زیست و
کم و بیش از پیشینه تلخ تاریخ خلافت بی خبر بود و یا کم می دانست. در دوره آل بویه
و فاطمیان گشایشی پدید آمد که زمینه این آگهی رسانی ممکن شد. آن نسل کم و بیش
دریافتند که در گذشته تاریخ چه رویداده است و آن پیشینه چگونه به حال پیوند می خورد
و هویتی مستقل و جدید را می طلبد.
این سخن در دوره های پسین نیز صادق است. صفویان در پرداخت به قالب مهرورزانه و غم
بار عاشورا تلاش کردند. اینان هرچند آن را در بُعد حماسی میدان ندادند و نپروراندند
اما این دوره گشایش زمینه ای شد که جان سکنا گزین در این مرز و بوم با نام و یاد و
تربت و بوی حسینی درهم آمیزد و جانی دوباره بگیرد. و چنین شد که حسین و عاشورا در
میان گروهی اندک شمار هماره در تبعید و رنج نماند بلکه بسیار بسیار مردمان را در بر
گرفت و بسیاری از خیزشها و تلاشها از میان نسل تازه پیوسته به کاروان عاشوراییان
جوانه زد. این سخن به معنای پاک انگاری صفویان نیست. آنان در سلسله پادشاهی می
زیستند و آلوده به ستم و بیداد و گوناگون نامردمیها و نگاه شان به دین نگاه ابزاری
بود و بس. اما نبایستی چشم از بهره هایی که از آن دوره گرفته شد بست و شکوفایی شیعه
را در آن عصر نادیده انگاشت. تشیع پس از یک دوره جنگ و گریز در عصر صفویه از
پراکندگی به درآمد
( ۳۰۹ )
و برای خود پایگاه تشکیل داد و این جایگاه و کانون به باروری و گردآوری میراث هزار
ساله شیعی انجامید.
نظری بر ادبیات و شعر عاشورایی
ادبیات ملتها با مواد تاریخی می آمیزند و تاریخهای گوناگون ادبیات و سبکهای ناسانی
را می آفرینند. تاریخ سکون و عشرت خیال انگیزیهای لهوآلود را پدید می آورد. و واژه
ها در بستر رخوت می غلطند و… اما ادبیات (شعر) شیعی از اقیانوس مهرورزیها و حماسه
عاشورا بهره ور می گردد و به آن وامدار می شود.
از ابتدای واقعه شاعران شیعی از رویداد عزت مندانه و غم انگیز عاشورا مدد گرفتند و
گوهر خیال انگیزی را به آن رویداد مظلومانه آمیخته و سرشک دیده را با خونهای پاک
سرشتند و از شعر شیعی سلاح بُرّان ساختند. تاریخ آغاز سرایش شعر عاشورایی کم و بیش
روشن است. می توان روز شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش را تاریخ شروع مرثیه عاشورایی
نامید. نخستین مرثیه سرایان اهل بیت آن حضرت بوده اند. در همان روز عاشورا هنگام
بازپسین بدرود سالار شهیدان چند بند شعر از آن بزرگوار نقل شده است که خطاب به
دخترش حضرت سکینه است و از جان سوزترین مرثیه ها به شمار می رود:
لاتحرقی قلبی بدمعک حسرت
مادام منی الروح فی جثمانی
فاذا قتلت فأنت اولی
بالبکایا خیره النسوان
سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی
منک البکاء اذ الحمام دهان۴۲
تا جان در بدن دارم دلم را از اشک حسرت خویش مسوزان.
ای بهترین زنان هنگامی که من کشته گردم تو برای گریستن بر من سزاوارترینی.
به زودی بر مصیبت مرگ من گریه های طولانی در پیش داری
( ۳۱۰ )
.
* و از زینب کبری مرثیه هایی در شهادت برادر و یارانِ وفادار او نقل شده است از آن
جمله:
علی الطف السلام وساکنیه
وروح الله فی تلک القباب
مضاجع فتیه عبدوا فنامو
هجوداً فی الفدافد والروابی
وصیرت القبور لهم قصور
مناخا ذات افنیه رحاب۴۳
درود بر ساکنان طف و بر روح خدا که در آن آرامگاه ها آسوده اند.
این آرامگاه جوانمردان شب زنده داری است که در دامن این دشت و تپه ها خدا را عبادت
کردند.
این آرامگاه ها برای آنان کاخهای گسترده و جاویدان شده است.
* از دیگر مرثیه سرایان عاشورا ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب است. آن بانوی بزرگوار
و صاحب منزلت به زینب صغری نامبردار بود و با کنیه ام کلثوم. او همسر عون بن جعفر و
یا محمد بن جعفر است. او پس از بازگشت از سفر پر رنج و اندوه کربلا چهار ماه و ده
روز بی حسین(ع) به سر برد و آن گاه مرغ روحش قفس تن را شکست و به ملکوت پرواز کرد:
قتلتم اخی ظلما فویل لامکم
ستجزون نارا حرا یتوقد
سفکتم دماء حرم الله سفکه
وحرمها القرآن ثم محمد۴۴
وای بر مادران شما که برادرم را به ستم شهید کردید به زودی آتشی برافروخته پاداشتان
خواهد بود
خونهایی را ریختید که خدا و قرآن و سپس محمد(ص) ریختن آن ها را حرام کرده اند.
* سکینه دختر امام حسین(ع): او سیده زنان عصر خود بود و در عقل و ادب و هوش و عفت
بر همه زنان برتری داشت. خانه او جایگاهِ علم ادب فقه و حدیث بود. این بانوی بزرگ و
عبدالله شیرخوار که در کربلا
( ۳۱۱ )
شهید شد هردو فرزندان رباب همسر سالار شهیدان بودند. گویند نامش آمنه و لقبش سکینه
بوده است. زمان تولد و وفات وی چندان روشن نیست. از مرثیه های عاشورایی اوست:
لاتَعذلیه فهم قاطع طرقه
فعینه بدموع ذُرَّف غدقه
ان الحسین غداه الطف یرشقه
ریب المنون فما أن یخطیء الحدقه
بکف شرّ عبادالله کلّهم
نسل البغایا وجیش المَّرق الفسقه
ییا امه السوء هاتوا مااحتجاجکم
غدا وجلُّکم بالسیف قد صفقه۴۵
کسی را سرزنش مکن که راهش را گم کرده است; زیرا از چشمانش اشک فراوان می بارد.
در روز طف تیری به سوی امام حسین(ع) رها شد که خطا نمی کند و از حدقه چشم امام
(سجاد) دور نمی شود
این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین مردم و حرامزاده و خارج از دین و فاسق
بودند.
ای بدترین امت دلیل هایتان را در رستاخیز بیاورید. شما برهانی ندارید; زیرا همه شما
او را با شمشیرتان زدید.
* ام لقمان: دختر عقیل بن ابی طالب: هنگامی که بشیر خبر شهادت خونین کفنان کربلا را
به مردم مدینه داد زنان بنی هاشم از خانه ها بیرون آمدند و شیون آغازیدند و ام
لقمان چنین به نوحه و ندبه پرداخت:
ماذا تقولون ان قال النبی لکم
ماذا فعلتم وأنتم آخرالامم
بعترتی و بأهلی بعد مفتقدی
منهم أسارا ومنهم ضُرّجوا بدم
ما کان هذا جزائی اذ نصحت لکم
ان تخلفونی بسوءٍ فی ذوی رحمی۴۶
اگر پیامبر(ص) از شما بپرسد که ای آخرین امت شما چه کردید؟ چه می گویید؟
( ۳۱۲ )
و بعد از من با خانواده و دودمان من چگونه رفتار کردید؟ شماری اسیر شدند و بدن
شماری به خون آغشته شد.
سزای نصایحی که به شما کردم چنین نبود. نباید با وابستگان من چنین به بیداد رفتار
می کردید.
* ام البنین فاطمه بنت حزام بن خالد بن ربیعه برادر لبید شاعر معروف. وی زنی با
کمال و دانش و ادب بود و بسیار پارسا. قمر بنی هاشم و عبدالله و جعفر و عثمان بن
علی چشم و چراغ زندگی او بودند که در کربلا جاودانه شدند.
این زن پارسا می گفت: فرزندانم و هرچه در زیر آسمانهاست فدای حسین(ع) باد. وی مرثیه
های جانگدازی سروده که از آن جمله است:
لاتدعونی ویک ام البنین
تذکرینی بلیوث العرین
کانت بنون لی اُدعی بهم
والیوم اصبحت ولامن بنین
اربعه مثل نسور الرُبی
قد واصلوا الموت بقطع الوتین۴۷
مرا اُم البنین مخوانید; زیرا به یاد شیران بیشه خود می افتم.
روزی فرزندانی داشتم که مرا به نام آنان می خواندند ولی امروز ندارم
چهار فرزند چون شاهبازهای شکاری داشتم که مرگ آنان فرا رسید و رگهای گردن شان را
بریدند.
و از مرثیه های اوست:
یا من رأی العباس کرَّ
علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر
کلُّ لیثٍ ذی لِبد
أنبئت أنّ ابنی اُصیب
برأسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی أم
ل برأسه ضرب العمد؟
لوکان سیفک فی ید
یک لما دنا منه أحد۴۸
چه کسی عباس را دید که به گروه پَست حمله می کرد
( ۳۱۳ )
در آن هنگام که فرزندان حیدر در کارزار چون شیران در پشت سر وی بودند
شنیدم در هنگامی که دستش قطع شده بود فرقش مورد اصابت قرار گرفته است
وای بر من آیا بر فرق شیر شجاع من عمود فرود آمد و سر او را کج کرد؟
(پسرم) اگر شمشیر در دستت بود کسی جرأت نداشت به تو نزدیک گردد.
* علی بن حسین(ع): ملقب به: زین العابدین سجاد و… در روز عاشورا بیست وسه سال داشته
و شاهد آن سوگ بزرگ و جانگداز بوده است. به چشم خویش دیده است که چسان مردان خدا
گرد شمع ولایت گردیدند و سر و دست فدا کردند و چگونه آن شمع محفل افروز در دشت
تاریک کربلا به دست شب پرستان خاموش شد و دنیا در تاریکی فرو رفت افق رنگ خون گرفت
آسمان گریست و زمین نالید.
او تا بود بر این سوگ گریست و با سوز دل مرثیه سرود از آن جمله سرود:
فلاغرومن قتل الحسین فشیخه
ابوه علیّ کان خیرا وأکرم
فلا تفرحوا یا اهل کوفان بالذی
أصاب حسینا کان ذلک اعظم
قتیل بشط النهر روحی فداؤه
جزاء الذی ارداه نار جهنما۴۹
درکشتن حسین (ع)جای شگفتی نیست زیرا پدر بزرگوارش را که از او برتر بود نیز شهید
کردند.
ای مردم کوفه بر حادثه ای که بر حسین(ع) گذشت شادی نکنید زیرا آن ماتمی است بس
بزرگ.
جانم فدای شهیدی که در ساحل رود به خاک افتاد و پاداش قاتل او دوزخ است
( ۳۱۴ )
.
* رباب دختر امرؤالقیس بن عدی همسر امام حسین(ع). وی با کمال و فضل ترین زنان بود و
پس از شهادت آن حضرت یک سال بزیست و در این یک سال هرگز به زیر سقف نرفت و هماره
بگریست. خواستگاران بسیار از اشراف داشت لیک نپذیرفت و تن به ازدواج نداد.
سکینه فرزند همین بانوست. از سروده های اوست:
انّ الذی کان نوراً یستضاء به
فی کربلاء قتیل غیر مدفون
من للیتامی ومن للسائلین ومن
یغنی ویأوی الیه کل مسکین۵۰
همانا نوری که به همه جا پرتو می افکند در کربلا شهید شد و بی دفن بر زمین ماند.
کسی که پناه یتیمان و نیازمندان بود و هر درمانده ای به او پناه می برد.
افزون بر اهل بیت نخستین کسی که سالار شهیدان و یارانش را مرثیه گفته است به نقل
ناسخ التواریخ و امالی شیخ طوسی سلیمان قته از قبیله بنی سهم است. او سه روز پس از
واقعه عاشورا بر مزار خونین کفنان عرصه نینوا گذشت و در سوگ آنان مرثیه سرود.
* از مرثیه های سوزناک اهل بیت که بگذریم شاعران فراوانی بودند که در رثای این
حماسه بزرگ مرثیه سرودند این شاعران عرب زبان سوگ سروده هایی سرودند که در نوع خود
کم مانند است. از جمله آن شاعران کمیت اسدی است. کمیت چکامه های زیبایی در احیای آن
حماسه سرود و از آن بارها در قصیده های خویش یاد کرد. در قصیده میمیّه سروده است:
وقتیل بالطّف غو درعنه
بین غوغاء امه وطغام۵۱
و شهیدی به طف رها شده بود
میان گروهی فرومایه و نادان و اوباش
او نقاب از چهره دشمنان حسین برداشت و آنان را افشا کرد و نشان داد که
( ۳۱۵ )
چگونه سفلگان و بی هنران مرکب هدفهای زورمداران شدند. پس از این سروده بود که امام
سجاد(ع) فرمود:
([کمیت] ما از ادای پاداش تو ناتوانیم خداوند به تو پاداش دهد.)
شاعران علاقه مند و شیدای اهل بیت در هر مجال و هنگام و هرگاه غم در دل شان خیمه می
زد به یاد حسین(ع) مرثیه می گفتند و می گریستند.
* ابوثمیله در گاه شهادت زید و مرثیه سرایی برای آن وجود شریف یاد و نام حسین را در
خاطره ها زنده می کند:
والناس قد أمِنُوا وآل محمد
من بین مقتولٍ وبین مُشَرَّدِ
ما حُجّهُ المبشرین بقتله
بالأمس أُو ما عذر اهل المسجد۵۲
مردم در امنیت به سر برند و اهل بیت پیامبر
ییا در خون تپیده اند و یا آواره
عذر شادمانان دیروز شهادت او (زید)
و بهانه مسجدیان (در سکوت) چیست؟
* در روزگار امام صادق(ع) بهره وری از حماسه خونین عاشورا در شعر شیعی نمایان تر شد
و آن امام همام به این مهم توجه ویژه داشت. گفته اند: جعفر بن عفان به محضر امام
آمد و حضرت صادق(ع) او را نزدیک خواند و فرمود: ابی جعفر به من گفته اند که تو برای
حسین(ع) مرثیه می سرایی و نیک می سرایی؟ برای من پاره ای از بندهایی را که سروده ای
بخوان. جعفر بن عفان سرود:
لیبک علی الاسلام من کان باکی
فقد ضیّعت احکامه واستحلّت
غداه حسین للرماح حدیثه
وقد نهلت منه السیوف وعلت
وغو در فی الصحراء لحماً مبدد
علیه عتاق الطیر باتت وظلّت۵۳
سزاوارست که بگرید بر اسلام هر گریانی
احکام الهی تباه و حرامهای او حلال شده است
( ۳۱۶ )
.
بامدادان حسین هدف نیزه های نوآموزان بود. شمشیرها از او سیراب شد و بالا رفت
او رها شد در صحرا چون گوشت پراکنده که بر آن مرغان شکاری صبح و شام سپری کردند.
و هم چنین از آن امام(ع) نقل شده است که به عماره فرمود: درباره حسین(ع) شعری
بخوان. او می گوید:
(من شعری را خواندم و حضرت گریست. شعری دیگر را طلب کرد و دوباره اشک ریخت و هم
چنان من شعر خواندم و او گریه کرد تا نوای گریه را از تمام خانه شنیدم.)۵۴
این رویداد نشان می دهد که چگونه امامان(ع) تلاش می ورزیدند که عاشورا را در صحنه
ادبیات و شعرِ شیعی زنده نگاه دارند و از راه ذوق و هنر خون و عطر عاشورا به جانها
بیفشانند و در آنها حیاتی دوباره بیافرینند.
* از چکامه سرایان آن دوره سیّد حمیری است شیرین سخن ترین و بی باک ترین شاعر شیعی
که به امام صادق(ع) نزدیک بود و از جمله در خدمت آن بزرگوار چنین سرود:
اُمررُ علی جَدَث الحسین
فقل لاعظمه الزکیَّه
آ أعظما لازلت من
وطفاءَ ساکبه روَّیه
و اذا مَرَرْتَ بقبره
فأطِلِ بهِ وقِفِ المطیّه
وَابْْکِ المُطَهَرَّ للمُطَهَّرِ
والمُطَهرّه النقیه
کبکاء مُعوِلَهٍ أتت
یوماً لواحدها المنیّه۵۵
به قبر حسین بگذر و به استخوانهای عطرآگین او بگو:
ای استخوانها! پیوسته از ابری سنگین و باران ریز سیراب باشید
چون به قبر او گذشتی پس شتر خویش را مدتی در آن جا بایستان
و بر آن پیکر پاک که زاده آن مرد پاک و بانوی پاک است گریه کن
( ۳۱۷ )
.
چون گریه زن فرزند مرده ای که روزی مرگ بر فرزند یگانه او درآمده است.
در پایان این قصیده بود که صدای گریه و ناله از خانه امام(ع) برخاست. این همنوایی
نشان گر اثرگذاری شعرِ شیعی در جانها بود و همراهی و همدردی با چامه سرای سوخته دل
و در ضمن به شوق انگیختن شاعرانی که نیرو و توان ذوق و هنر خویش را در خدمت حماسه
عاشورا قرار می دادند و در راه زنده نگه داشتن یاد و نام کسانی که در صحرای طف عزت
اسلامی را پاس داشتند و افتخار آفریدند شبان و روزان تلاش می ورزیدند.
* منصور نمری: از شاعران شیعی این دوره بود که رسا و دلنشین چامه می سرود. از نمونه
های فراوان شعری وی شعری است که در رثای امام حسین(ع) سروده است که چند بند آن را
یادآور می شویم:
تقتل ذریه النبی ویر
جون جنان الخلود للقاتل
ویلک یا قاتل الحسین لقد
لؤت بحمل ینؤ بالحامل
ما الشک عندی فی کفر قاتله
لکننی قد اشک فی الخاذل۵۶
وای بر شما! نواده های پیامبر کشته می شود
آن گاه برای کشندگان شان بهشت جاویدان آرزو می کنند.
بدا به حال تو ای کشنده حسین!
بار گناهی که بدوش می کشی گران و تحمل ناپذیر است.
من در کفر کشنده او شک ندارم
تردیدم در کفر آنان است که او را در صحنه نبرد تنها گذاردند.
بدین سان شاعرِ شیعی به اندیشه رواج یافته خرده می گیرد و آن را آماج خدنگ شعر خود
قرار می دهد. او حکایت از جوّ فتنه آلود می کند که کشندگان حسین و یاران او در
کارگاه تبلیغاتی حاکمان ستم پاک جلوه داده شده اند و ذهن و فکر ساده دلان را حاکمان
پر مکر و حیله ربوده اند. در این مقام شعرِ شیعی است که نه تنها جبهه دشمنان حسین و
آرمانهای بلند او را
( ۳۱۸ )
درهم می کوبد که جبهه گسترده سکوت را به چالش می کشد.
* دعبل شاعر شهید شیعه با این برداشتها حادثه عاشورا را عنصر اصلی شعر حماسی می
سازد و در قصیده تائیه اش می سراید:
مدارس آیات خلت من تلاوه
ومنزل الوحی مقفر العرصات
افاطم لو خلت الحسین مجدل
وقدمات عطشاناً بشطّ فرات
اذن للطمت الخدَّ فاطم عنده
واجریت دمع العین فی الوجنات
أفاطم قومی یا بنه الخیر واندبی
نجوم سماوات بارض فلاه
دیار رسول الله اصبحن بلقع
و آل زیاد تسکن الحجرات۵۷
مدارس آیات الهی از تلاوت کننده خالی گشته اند
و جایگاه وحی الهی به دیار خشک و تهی دگر شده است
ای فاطمه! اگر با حسین بر زمین افتاده تنها شدی
در حالی که تشنه در کنار شط فرات بدرود گفت
در آن گاه ای فاطمه! بر چهره چنگ می زدی
و اشک دیده را بر گونه ها فرو می ریختی
ای فاطمه! ای دختر نیکی! برخیز و گریه و ناله کن
ستارگان آسمان بر زمین
سرزمین رسول خدا کویرگون است
و آل زیاد در قصرهای سنگی سکونت گزیده اند.
شاعرِ شیعی در این بستر سوز و گداز عاشقانه سرود. جاودانگی جوشش خون حسینی را در
بهارستان ادبیات (شعرِ) شیعی نمایان ساخت و شعر شیعی را بیان سوز و درد نسل ستم
کشیده برای دین قرار داد.
احمد امین نگاشته است:
(ادبیات شیعی ادبیاتی مهرورزانه و با سوز و گداز است و آن را از ادبیات خوارج که
شعری حماسی است جدا می داند.)۵۸
( ۳۱۹ )
این نظر مورد تصدیق نیست زیرا شعر شیعی مهرورزی و حماسه را درهم آمیخته است. آن
روزگار سوگ و سرشک در خدمت نهضت قرار داشت. آن گاه که شاعران شیعی از تباه شدن
احکام الهی سخن می گفتند آیا جز حماسه و خیزش می توان نام دیگر بر آن نهاد. آن زمان
که شاعر شیعی سکوت اهل مسجد را در گرفتاری اهل بیت پیامبر(ص) یاد می آورد جز خروش
خشم علیه حاکمان ستم نامی دیگر داشت؟ آیا بیهوده بود که شاعری چون دعبل چهل سال دار
خویش را بر دوش می کشید؟
بنابراین بایستی امتیاز شعر شیعی را از شعر معتزلی که خردگرایانه بود و شعر خوارج
که حماسی و برانگیزاننده بود در درآمیختگی خِرد و عشق و حماسه دانست. در این میان
عاشورا به مهرورزیها و انگیزه های قیام میدان حضور داد و شعر شیعی را سرشار از
گوهرها و عنصرهای آن ساخت. از انگیزه هایی که سبب شد شاعران شیعی در کانون توجه
امامان و بزرگان دین قرار گیرند اندیشه و فکری بود که شاعران در شعرشان بازتاباندند
و شور و نشوری بود که علیه دستگاه اموی و عباسی انگیختند; یعنی آنان با نوشیدن از
چشمه گوارای والای امامان با حاکمان ستم پیشه به مبارزه پرداختند و شعرشان رنگی از
مدح نداشت; بلکه رنگی از حماسه و خون داشت. هم از این روست
( ۳۲۰ )
که دستگاه حاکم در برابر شعر مذهبی واقعی واکنش نشان می داد. باید گفت شعر شیعی
عاشورایی بر گرد سه محور اساسی می چرخد:
الف. حماسه عاشور
ب. نقل تاریخی پاره ای از رویدادهایی که بر امام حسین(ع) رفته است.
ج. جنبه مهرورزانه و سرودن مرثیه هایی که چهره رویداد را سوزناک تر و دردناک تر
نشان دهد.
بنابراین هرکدام از این زاویه ها در نوعِ خود ادب شیعی عاشورایی را یاری رسانیدند.
با آن که تاریخ نشان می دهد که از آغاز گسترش زبان فارسی مذهب رایج و چیره ایران
مذهبی سنّی بوده است کم تر دیوانِ شعری را می یابیم که به پیشوایان مذهب شیعه توجه
نداشته باشد.
امّا آن ماری شیمل می نویسد:
(به نظر می رسد که آفرینش شعر دینی در جهان اسلام متأخر باشد. مخالفت با شعر بویژه
شعر دینی در قرون اولیه اسلامی محسوس است; زیرا بیم آن می رفت شعر ـ که در قرآن
نکوهش شده و در احادیث غالباً از آن با عناوین منفی یاد شده است ـ با آیات قرآنی
تعارضی پیدا کند و یا مردم اشعار دینی را وحی پندارند. اشعار ستایش آمیز یار پیامبر
حسان بن ثابت نیز پیش از آن که شعر دینی باشد اشعار توصیفی و مدحیه است.)۵۹
آن ماری شیمل پیش از آن که تعریفی از شعر دینی به دست دهد دیدگاهی را ارائه می دهد
که درباره آن سخن بسیار است و بیرون از هدف این نوشتار اما به نظر می رسد شعری که
در دفاع از آیین نو که بر پیامبر فرو فرستاده شده هرچند به گونه مدح و ستایش آن
حضرت عرضه شده باشد خود نوعی شعر دینی به شمار است. این در حالی است که هیچ قلمی در
تعریف (شعر دینی) به گردش درنیامده است. با این همه; سروده های بسیاری در ذهن و
زبان مردم
( ۳۲۱ )
همچنان از روزگاران پیشین مانده است و به صورت ضبط شده در نوشته ها آمده است. پاره
ای سروده های دینی با مراسم مذهبی درآمیخته است. تعزیه نامه ها نمایشنامه های به
نظم درآمده درباره شهادت امام حسین(ع) یکی از ژانرهایی است که شعر را با نمایش در
هم آمیخته است. پیشینه اجرای مراسم به دوران پادشاهی احمد بن بویه مشهور به
معزالدوله می رسد که در سال ۳۵۲ هجری در بغداد به فرمان او این مراسم برپا شد.
خواندن اشعار مراثی و به راه انداختن دسته های سوگواری به مناسبت شهادت امام
حسین(ع) از آن سال تا فروپاشی دولت دیالمه یا آل بویه (۳۲۰ـ ۴۴۸ق) که شیعه بودند در
قلمرو حکومتی آنان معمول بود. این مراسم در دوران صفویه رواج بیش تری یافت.۶۰
سوگ سروده های شاعران شیعه
ابراز درد و اندوه در ماتم عزیزان را به زبان شعر رثا مرثیه سوگ گویند.
به دیگر سخن: رثاء یا مرثیه به سروده ها و چکامه هایی گفته می شود که در ماتم
درگذشتگان و سوگ خویشاوندان و یاران و ابراز درد و الم بر مرگ بزرگان و سران قوم در
سوگ و عزای پیشوایان دین و امامان(ع) بویژه در رثای حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) و
شهدای کربلا سروده شده باشد.
از گوهرهای گرانبهای گنجینه ادبیات فارسی مرثیه هاست. بی آلایش ترین شعر پارسی در
این نمونه از شعر جلوه گر شده است. زیرا شاعر در این ساخت نه برای به دست آوردن مال
و نه برای رسیدن به جاه و گاه طبع را به جولان درمی آورد بلکه دل شاعر از اندوه
بزرگی می سوزد و آسمان چشمانش می بارند و زمین طبع و قریحه اش آنچه در دل دارد
بیرون می ریزد و بدین سان مرثیه شکل می گیرد. در ایران از زمان طلوع خورشید اسلام
تا پایان دوره مغولان مذهب رایج در نشأتگاه شعر فارسی مذهب سنّی حنفی بوده است.
بنابراین نباید چشم داشت که شاعران شعر و مراثی بسیاری در ستایش آل
( ۳۲۲ )
علی(ع) سروده باشند و از دیگرسوی بیش تر سروده هایی که زاده احساس و مهر پاک
سرایندگان آنها بوده است کم کم از میان رفته و یا از میان برده شده است.
در ایران در درازای هفت قرن اول هجری وضع چنین بوده است. اما در قلمرو فرمانروایان
آل بویه که مذهب شیعه را می گستراندند بویژه از عاشورای سال ۳۵۲هـ.ق/۳۴۲هـ.ش که
معزالدوله دیلمی در بغداد (مرکز حکومت خود) مردم را به بستن بازار و برپایی مراسم
عزاداری برانگیخت وضع به گونه ای دیگر بود.
گویند در آن روز به فرمان معزالدوله آشپزها از پختن غذا باز داشته شدند و به مردان
و زنان سفارش شد که از خانه خود بیرون بیایند و در سالگرد شهادت امام حسین(ع) و
یاران وفادارش عزاداری کنند و پرچمهای سیاه بر سردر منزلها و دکانها برافرازند. این
نخستین باری بود که در ایران آن روزگار در شهر بغداد مرکز فرمانروایی معزالدوله
دیلمی و دیگر شهرها برای امام حسین(ع) نوحه خوانی و مرثیه سرایی و عزاداری شد. این
شیوه به گونه رسمی تا شصت سال پس از آن (حدود ۴۱۲هـ.ق/ ۴۰۰هـ.ش) در قلمرو آل بویه
رواج داشت.
روشن است که این رویداد و توجه فرمانروایان آل بویه در انگیزاندن هرچه بیش تر و
بهتر شاعران در سرودن شعر مدحی و مرثیه نقش داشته است. در بحثهای بعدی به یادکرد
شماری از این مدیحه و مرثیه سرایان و نمونه هایی از سروده های آنان می پردازیم.
ییادآوری: شرح حال شاعران مورد نظر و ارائه نمونه هایی از سروده های آنان براساس
سال وفات شاعر سامان گرفته تا سیر و رواج و گسترش مدح مذهبی و مرثیه سرایی در ایران
اسلامی به خوبی نمایان گردد.
صاحب بن عبّاد: در ادبیات قرن چهارم هجری به نخستین شاعر و مدیحه سرایی که برمی
خوریم وزیر ادیب و نویسنده ابوالقاسم اسماعیل بن
( ۳۲۳ )
ابی الحسن بن عباس طالخونچه ای (طالقانجه ای ـ طالقان جِیْ) اصفهانی معروف به صاحب
بن عبّاد (م:۳۸۵هـ.ق/ ۳۷۴هـ.ش) است.
البته پیش از صاحب بن عبّاد سروده هایی در سوگ حسین بن علی(ع) به حسین بن منصور
حلاج (م: ۳۰۱هـ.ق/۲۹۲هـ.ش) نسبت داده شده است که درست نیست. در چکامه ای که به وی
نسبت داده شده می خوانیم:
عمری است تا حسین جگر خسته مانده است
در دست اهل نفس گرفتار صد بل
در کرب و در بلا صفت ابتلای من
شاها همان حدیث حسین است و کربل
….
چون حسین کربلا دور از تو بیچاره حسین
می گذارد اندرین خوارزم یا کرب و بل
من حسین وقت و نااهلان یزید و شمر و من
روزگارم جمله عاشورا و منزل کربلا۶۱
صاحب بن عبّاد از دانشوران نامور امامی وزیر رکن الدوله دیلمی و مرد بلند آوازه عصر
آل بویه است. صاحب افزون بر سیاست مداری و کشورداری که وزیر با تدبیری چون او را
روزگار کم تر به خود دیده است در گوناگون دانشها سرامد روزگار خود بوده و محفل درس
باشکوهی داشته است و از جای جای قلمرو حکومتی بوییان برای فراگیری دانش به محضر وی
بار می یافته اند و شاگردان چنان زیاد بوده اند که برای رساندن سخن استاد به همه
شاگردان ناگزیر بنابر نوشته شاهدان ده نفر به ترتیب و با فاصله می ایستاده اند تا
سخن استاد را به گوش شاگردان برسانند. او افزون بر تربیت شاگرد و شرکت در محفلها و
مجلسهای علمی و پاسخ به گوناگون پرسشها و شبهه ها و بحث و
( ۳۲۴ )
گفت وگو با اهل نظر نگارشهایی هم از خود به یادگار گذاشته است. از جمله المحیط در
هفت جلد که در لغت است و بسیار ارزش مند.
صاحب بن عبّاد دو چکامه به زبان عربی در مدح حضرت امام رضا(ع) دارد که در آنها آرزو
می کند که به آستان آن امام همام بار یابد و مرقد شریف آن بزرگوار را زیارت کند. که
این بر شیعه دوازده امامی بودن او دلالت حتمی دارد.
شیعه پس از هریک از ائمه تا پیش از حضرت رضا(ع) به فرقه های گوناگون تقسیم شده و از
آن حضرت به بعد اختلافی در بین نیست; یعنی کسی که به امامت حضرت امام رضا(ع) اعتقاد
داشته باشد بی شبهه و تردید دوازده امامی است.
صاحب درباره کربلا و روز عاشورا سروده هایی به زبان عربی دارد که ترجمه بندهایی از
آنها را در این جا یادآور می شویم:
ای دیده بر آن شهید چون ابر پُربار سیل اشک جاری ساز.
چگونه گریه برای شهادت مولایم دل را آرام کند
حال آن که اگر تمام دریاها اشک شوند برای عزای مسلم بن عقیل هم کافی نیست.
و برای حسین(ع) که او را از نوشیدن جرعه ای آب در میان سوزش لبه شمشیر و آتش عطش
بازداشتند. آن هم در حالی که جنازه پسر غرقه به خون خود را در آغوش داشت.
و پس از شهادت اکبر او را به سوگ کودکی شیرخواره نشاندند.
آیا شنیده اید که کودکی شیرخواره را شهید سازند؟
با همه این جنایتها هیچ چیز جز کشتن آن کس که روح توحید بود آرامشان نساخت
و او حسین بوده روح وحی جان پیامبر و زهرای بتول
( ۳۲۵ )
.
ای خاندانِ پیامبر گریستم و خلق را گریاندم با این همه هنوز به آنچه میل دلم بود
دست نیافته ام.
کاش همه وجودم به اشک دگر می شد تا برای این همه خواری و اهانتی که به شما روا
داشتند می گریستم
مسیر والای شما توشه قیامت من است. آن روزی که شما را نزد چشمه بهشتی سلسبیل زیارت
کنم.
درباره شما مدیحه ها و مرثیه های بسیاری گفته ام که همچون قرآن حکیم از بَر شده است
و همین افتخار بس که شرق و غرب عالم گویند:
که اینها از سخنان اسماعیل است.
هرچه در راه شما رنج و مصیبت کشم به خدا توکل می کنم که او بهترین وکیل است.
صاحب بن عبّاد در سروده عربی دیگری از امویان بیزاری می جوید:
از بنی امیه پلید براءت می جویم چرا که کینه توزی زشت ایشان نسبت به خاندان نبوت بر
من مسلم شده است.
و از آنان بیزارم به خاطر این که بهترین اوصیاء علی مرتضی(ع) را آشکارا دشنام دادند
و این به سبب کفر آنهاست که بدترین مرضشان است.
و باز از آنان بیزارم بدین سبب که سادات بنی هاشم را کشتند و گستاخانه زنان ایشان
را دشنام دادند.
و از آنان بیزارم به خاطر این که اصیل ترین و شریف ترین مردان یعنی حضرت امام
حسین(ع) والاگهر را در کربلا با رنج و درد به شهادت رساندند
( ۳۲۶ )
.
ای خدا! من بر این باورم که هرکس به پیامبر و خاندان او متوسل باشد از کبر و سرکشی
این قوم (بنی امیه) نمی ترسد.
ای حسین! تو در حق من به خدای متعال متوسل شو. [چه این که من گرفتار آنان شده ام]
تا خدا بلای بزرگ وجود اینان را خنثی سازد
ای امام! مرا به خاطر این که دوست دارِ شما هستم مرا (رافضی) لقب دادند اما قیل و
قال آنان مرا از شما روگردان نمی سازد.
در ادبیات فارسی تشیع شعله های تابناک مرثیه های مذهبی در قرون ششم تا هشتم محفل
افروزند و گرمابخش محفل و مجلس دوستداران اهل بیت.
در قلمرو شعر کهن این سه قرن کم تر شاعری را می توان یافت که قصیده یا ترکیب و
ترجیع بندی را در ستایش پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) نسروده باشد. چنین به نظر می
آید که شاعران این کار را زکات طبع و قریحه خود و وظیفه دینی به شمار می آورده اند.
ستایش از رسول اکرم(ص) و امامان(ع) که بیش تر پس از بیان یگانگی و ذکر ویژگیهای
خداوند به نظم درآمده و در چکامه شاعران این دوره جلوه گر شده بیان گر حق دوستی و
کمال جویی آنان می تواند باشد. در آثار شعر کهن فارسی پس از رسول گرامی اسلام از
علی بن ابی طالب به عنوان عالی ترین نمونه تربیتی و اخلاقی اسلام و دارنده همه
ویژگیهای پسندیده انسانی یاد شده و با سروده های نغز و آموزنده در بزرگداشت او بس
زیبا سخن گفته اند. غیر از سروده ها و چکامه های یاد شده که درونمایه آنها را نعت
رسول اکرم(ص) و بزرگداشت امامان(ع) تشکیل می دهد در مرثیه هایی که شماری از شاعران
پیشین درباره وفات و شهادت بزرگان اسلام بویژه در سوگ حسین و بیان رویداد جان سوز
کربلا و شهادت حسین و یاران وی سروده اند بر آن بوده اند تا پایگاه راستین مردان حق
و پاسداران عدالت را در برابر جباران روزگار
( ۳۲۷ )
روشن سازند و تلاشها و مجاهدتها و از جان گذشتگیهای آنان را برای برآوردن بهروزی
انسان شرح و نشر دهند.
پیروان مذهب تشیّع در این دوره نیز به رواج و نشر مذهب خود پیش از آنچه در عهد آل
بویه در جریان بود پرداختند و آن را در شعاع گسترده تری و با ژرفای افزون تری به
میان مردم بردند.
چنانکه در روز عاشورا عزاداری به پا می داشتند رایتهای عزا می افراشتند بر سر و
سینه می زدند ناله و مویه می کردند و با سوز و آه از حسین فاطمه سخن می گفتند شهدای
کربلا را یک یک نام می بردند و هریک را بزرگ می داشتند و از دلیریها و سخت کوشیهای
وی سخن به میان می آوردند علمای دین بر فراز منبرها از هدف امام اخلاق و سیره آن
بزرگوار و دگرگونی که او در باورها آفرید و جبهه ای که علیه ستم گشود برای مردم سخن
می گفتند.
بزرگان مذهب به نشانه سوگواری و غم و اندوه سر خود را برهنه می ساختند و دیگر مردم
هم جامه چاک می زدند و زنان مویه کنان روی می خراشیدند. شماری از علمای اهل سنت نیز
به پیروی از اعتقاد شافعی و ابوحنیفه در این امر با شیعیان همراه می شدند.۶۲
روی هم رفته باید گفت برگزاری این گونه مجلسهای سوگواری در بیش تر شهرها معمول شده
بود مگر در آن جاهایی که خوارج و مشبّهه چیره بودند و نمی گذاشتند عزاداری پا بگیرد
و مردم بر عزیزان زهرا بگریند.
مرثیه سرایی
ساختن مرثیه ها و سرودن چَکامه ها در مناقب اهل بیت(ع) در بین شاعران شیعه از
دیرباز معمول بوده است. شیعیان برای رواج باورهای ناب خویش شیوه هایی برگزیدند از
آن جمله مدیحه سرایی و یادآوری نیکیها و خصالهای
( ۳۲۸ )
عالی امامان و آرمانهای ناب آنان در قالب مرثیه بود. مرثیه و منقبت در دلها راه می
یافت و باورها و عقاید را قوی می ساخت و مردم را در برابر هجوم شبهه ها توان مند می
ساخت تا بتوانند کژیها را پس بزنند. خود این شیوه و استفاده از ذکر مناقب برای زنده
نگه داشتن باور در پایداری و ماندگاری مناقب نقش داشت. تا عصر صفوی این هنر والا و
نیرومند آن گونه که بایسته بود نتوانست ببالد و گسترش یابد. از این روی تا این دوره
به سروده های زیادی در آن زمینه ها برنمی خوریم زیرا درگیریهای مذهبی قرن پنجم و
ششم هجری که در بخشهایی از ایران نیز سایه گسترانده بود آن چنان با کشاکشهای
جاهلانه همراه بود که شاعران شیعه یا شعری در این زمینه نمی سرودند یا اگر شعری می
سراییدند برای آن که گرفتار خشم ناآگاهان و کم بصیرتان و سخت گیریهای حاکمان نشوند
آن را ثبت و ضبط نمی کردند.۶۳
یکی از راه هایی که شیعیان پس از نیرومندی (در قرن پنجم و ششم) برای نشر مذهب خود
برگزیدند میدان دادن و برانگیختن و شوق انگیزی مناقب خوانان یا مناقبیان بود.۶۴
مناقبیان گویا از دوره آل بویه در عراق عجم میدان داری می کرده اند. زیرا درست در
آغاز دوره سلجوقی که شیعیان در انزوا و ضعف به سر می بردند مناقبیان در طبرستان و
در پاره ای از سرزمینهای دیگر ایران سرگرم کار بودند و در کوی و برزن و بازار چکامه
ها و قصیده هایی را در مدح حضرت علی و دیگر امامان(ع) می خوانده اند. در قرن ششم
بیش تر از سروده های قوامی رازی استفاده می کرده اند.۶۵
مهم ترین اثری که ما را از وجود مناقبیان و چگونگی کار آنان آگاه می کند کتاب النقض
نگارش عبدالجلیل قزوینی رازی است. بنابر آگهی هایی که در این کتاب آمده است مناقب
خوانان قصیده های شیعه را که مدح حضرت علی یا دیگر امامان بود می خواندند. در این
قصیده ها افزون بر مدح و ستایش
( ۳۲۹ )
آل علی(ع) از پاره ای اصول عقائد شیعه نیز سخن گفته می شد. بر گِرد این مناقبیان
حلقه هایی از شیعیان و گاه اهل سنت تشکیل می شد. در هر دیار که شیعیان بودند جاهای
ویژه ای برای این کار در نظر گرفته شده بود.
رفتار حکومت گران سنی و به پیروی از آنان ناآگاهان از مردم بویژه حنفیان گاهی با
این مناقبیان بسیار شدید بود. چنان که دختر ملکشاه سلجوقی زبان یکی از مناقبیان را
به نام ابوطالب مناقبی برید.
از این روی مناقبیان بیش از دیگر شیعیان در خطر بودند و هر آن ممکن بود سربدار
شوند.۶۶
از میانه های سده پنجم تا آغاز قرن هفتم هجری وضع مناقب خوانان بر همین شیوه بود.
شاعران قرن ششم هجری که درباره حضرت امام حسین(ع) اشعاری دارند جز معزّی نیشابوری و
حکیم سنائی عبارتند از:
مسعود سعد سلمان عمعق بخارایی ادیب صابر ترمذی سید حسن غزنوی امیر قوامی رازی سوزنی
سمرقندی رشیدالدین محمد وطواط فلکی شروانی اثیرالدین اخسیکتی انوری ابیوردی جمال
الدین بن عبدالرزاق اصفهانی کمال الدین بن جمال الدین اصفهانی خاقانی شروانی
ظهیرالدین فاریابی و ابوالمفاخر رازی.
قدرت شیعه و رواج مرثیه سرایی در قرنهای هفتم و هشتم
اگرچه علمای شیعه پیشینه سرودن مرثیه و منقبت را به قرنهای نخستین هجرت برمی
گردانند; اما تلاش آشکار سرایندگان فارسی زبان در این زمینه از قرن ششم هجری به بعد
آغاز شد. در این زمان چنان که پیش از این یادآور شدیم شیعیان بیش تر از عهد آل بویه
در روز عاشورا در سوگ امام حسین و شهیدان کربلا سوگواری می کردند.۶۷
از سویی سنجیدن مرثیه های شاعران قرن ششم با مرثیه های شاعران
( ۳۳۰ )
قرن هشتم هجری می رساند که سرودن مرثیه های مذهبی در قرن ششم گامهای تازه ای بود که
می توانست نیاز منقبت خوانان و مرثیت گویان را برآورد و به گونه ای باشد که به کار
تبلیغ و جلب قلبها و انگیزاندن احساس توده ها آید. در تاریخ مرثیه سرایی فارسی
قرنهای ششم تا هشتم را باید قرنهای تجربه های تازه در سرودن مرثیه های مذهبی دانست.
در دوره های بعد نیز به شاعران و مرثیه سرایانی برمی خوریم که مرثیه را به اوج
رساندند و پرسوزترین گونه های مرثیه را در ادبیات فارسی پدید آوردند. تا آن که
مرثیه سرایی مذهبی در دوره صفویه به راهی افتاد که فصلی تازه را در شعر فارسی گشود.
از آن تاریخ تاکنون صدها شاعر هزاران بیت شعر در حماسه رادمردان کربلا و دیگر
شهیدان اسلام سروده و بر سروده های خود لباس جاودانگی پوشانده اند.
بین سالهای ۶۰۰ تا ۸۰۰ هجری جنبش شاعران و گویندگان شیعی در ادبیات فارسی به زیبایی
و عزت مندانه جلوه گر شد و خوش درخشید و شاعرانی عَلَم شدند که بنابر گفته قاضی
نورالله شوشتری در کتاب مجالس المؤمنین:
(طبع آنان را در دارالملک بقا به مداحی حضرت محمد(ص) و آل او(ع) نوشته بودند.)۶۸
در چکامه های فارسی بسیاری که بین این دو قرن سروده شده شرح رویدادهای زندگی
امامان(ع) و بیان سیره و سلوک زیبا و پردرخشش آنان به خوبی و آهنگی دلنشین مجال طرح
یافته اند.
در این دوره مولانا حسن بن محمود کاشانی آملی و سه شاعر دیگر به نامهای: نصرت بن
محمد علوی رازی حمزه کوچک ورامینی و شهاب سمنانی که متأسفانه گمنام مانده اند در
نهضت شیعی شعر فارسی نقش آفریده اند.۶۹
( ۳۳۱ )
مولانا حسن کاشانی آملی از مردم کاشان بوده اما چون در آملِ مازندران ساکن بوده به
آملی نیز شهرت یافته است. وی از ستایش شهریاران و بزرگانِ روزگار دوری جست و چون
مذهب شیعه داشت بیش تر سروده هایش از جمله یک ترکیب بند هفت بندی در مناقب معصومان
بویژه امام علی(ع) است. به موجب روایت دولتشاه سمرقندی در تذکرهالشعرا در بازگشت از
سفر حج به بارگاه حضرت در نجف اشرف بار یافته و در این حالت معنوی قصیده ای در مدح
امام سروده است. پاره ای از سروده های حسن کاشانی در مجالس المؤمنین قاضی نورالله
شوشتری آمده است. مولانا حسن کاشانی آملی در عهد سلطنت الجایتو سلطان محمد خدابنده
بین سالهای ۷۰۳ تا ۷۱۶هـ.ق می زیسته است. در جوانی رخت از جهان بربسته و در جانب
قبله سلطانیه به خاک سپرده شده است.
نهضت شاعران پارسی گوی در سده های چهارم تا ششم با بهره گیری از تاریخ نمادها و
باورهای شیعه زمینه و مجال طرح و رشد یافت و کم کم با پیمودن پایه های کمال در سده
هفتم و هشتم به اوج خود رسید و در قرن نهم هجری شاعران غیر شیعه را به سوی خود
کشاند و بر آنان اثری ژرف گذارد. تا آن گاه که صفویان پا به عرصه تاریخ ایران
گذاردند و شعر فارسی را به خدمت مذهب و آموزه های بلند آن درآوردند.۷۰
رثای مذهبی نسبت به دیگر گونه های شعری عمر کوتاه تری دارد. بیش از شش هفت سده از
پیدایش و چهار پنج سده از گسترش آن نمی گذرد. و این گونه سخن پردازی هم ویژه شیعیان
است.
کهن ترین مرثیه های مذهبی را پس از کسائی سنائی قوامی رازی باید در اشعار شاعر عارف
نامدار نیمه دوم سده هفتم و سرآغاز سده هشتم هجری سیف الدین فرغانی (م: ۷۰۵هـ.ق)
یافت که می سراید
( ۳۳۲ )
:
ای قوم در این عزا بگریید
بر کُشته کربلا بگریید
با این دلِ مرده خنده تا چند
امروز در این عزا بگریید
فرزند رسول را بکشتند
از بهر خدای را بگریید
از خون جگر سرشک سازید
بهر دل مصطفی بگریید
وز معدن دل به اشک چون دُرّ
بر گوهر مرتضی بگریید
با نعمتِ عافیت به صد چشم
بر اهل چنین بلا بگریید
دل خسته ماتم حسینید
ای خسته دلان هلا بگریید
در ماتم او خَمُش مباشید
ییا نعره زنید یا بگریید
تا روح که متصل به جسم است
از تن نشود جدا بگریید۷۱
در این دوره شیعه پرتکاپو بود. در روزهای سوگواری ساختن و خواندن مرثیه امامان و
شهیدان در اوج خود برقرار بود. از نمونه های خوب این گونه مرثیه ها قصیده یاد شده
است که برای شهید کربلا سروده شده است.
بی گمان سیف فرغانی این قصیده را سروده تا در مجلسهای سوگواری محرم خوانده شود ۷۲
مردم در سالگشت شهادت حسین فاطمه اشک بریزند و با اشک خود چشمه های جوشانی پدید
آورند و درخت و مرغزار مذهب ناب شیعه را آبیاری کنند.
از گونه های دیگر شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم شعرها و سروده های دینی است که
سرودن آنها در میان شاعران شیعه و سنّی رواج داشته است. زیرا پس از فروپاشی عباسیان
و چیرگی مغولان کم کم درگیریهای خونین میان شیعیان و سنیان کاهش یافت و این دو گروه
به هم نزدیک شدند.
و با گرایش فرمانروایان مغول به شیعه و دیگر سببها و انگیزه ها از جمله
( ۳۳۳ )
حضور نیرومند سربداران و نیرو گرفتن همه سویه شیعیان و کاسته شدن از قدرت سنیان و
کوتاه شدن دستهای انگیزاننده و وادارنده سنیان به دشمنی و از دیگر سوی بهره ناروا
نبردن شیعیان از قدرت و نیروی خود و دامن نزدن به اختلافها آرامش بین دو گروه سایه
گستراند و میانه روی و تاب آوردن هم دیگر به بهترین وجه خود را نمایاند. این میانه
روی در شعر شاعران به خوبی آشکار است.
در این عهد بسیاری از شاعران اهل سنّت با اثرپذیری از رفق و مدارای شیعیان و
مهرورزیهای آنان به شیعیان نزدیک شدند و از این راه با امامان و تلاشها و دلسوزیهای
آنان برای اسلام و اسلامیان آشنایی پیدا کردند و به طور طبیعی دگرگونیهایی در زندگی
آنان پدیدار گردید و این دگرگونی در زبان و ذوق ایشان جلوه گر شد. از این روی به
مدح اهل بیت و ائمه هدی(ع) پرداختند و خوی و اخلاق پسندیده ائمّه را در سروده های
خود به زیبایی بازتاب دادند.
این نکته را باید یادآور شد: در قرن هفتم و هشتم هجری همان گونه که پیش از این
یادآور شدیم احترام به امامان(ع) در میان عالمان و نویسندگان و شاعران سنّی مذهب
خیلی بیش تر از دوره های پیشین و حتی در پاره ای موردها به وضع بی سابقه ای معمول
شد. منقبت و مدح و رثای اهل بیت در شعر شاعران جایگاه ویژه یافت. این خود یکی از
دستاوردهای مبارک و خجسته فروپاشی عباسیان بود که پیشرفتهای سیاسی و اجتماعی بسیاری
را برای شیعه در پی داشت. از دوره پادشاهی هلاکوخان مغول شیعیان برای به دست گرفتن
قدرت و سیادت سیاسی به تلاش همه سویه دست زدند و زمینه بالندگی و رشد آنان در سایه
تدبیر عالمان شیعی فراهم شد.
از شاعرانی که در قرنهای هفتم و هشتم هجری قمری در ذکر مناقب پیامبر و خاندان او و
یا در رثای آنان چکامه هایی سروده اند می توان از
( ۳۳۴ )
سرایندگان زیر نام برد:
امامی هروی فخرالدین عراقی سیف الدین فرغانی سلمان ساوجی خواجوی کرمانی سعید هروی
ابن نصوح حسن متکلم حسن کاشانی آملی معینی جوینی بابا افضل کاشانی عطار نیشابوری
شمس طبی جلال الدین محمد مولوی سعدی شیرازی سلطان ولد (فرزند مولوی) اوحدی مراغه ای
اصفهانی ابن یمین ناصر بخارایی لطف الله نیشابوری و…
امام حسین(ع) برای نسلهای پس از خود میراثی گرانبها به یادگار گذاشت. دانشوران
فرهیختگان روشنفکران مسلمان چه شیعه و چه سنی از شعله های مقدسی که حسین و یاران
علیه ستم افروختند روشنایی گرفتند و با الگو گرفتن از ایثار و استواری او راه عزت
را با همه سختیها و آسیبها پیمودند. از جان گذشتگی حسین(ع) و یاران بود که پایه
اسلام را استوار ساخت و آن را در قلبها ماندگار کرد. به این ترتیب اسلام توانست در
برابر هرگونه اتفاق ناگوار و هر گزند و آسیب ویران گر چه در داخل جامعه اسلامی و چه
خارج از آن ایستادگی کند. پس از قیام شورانگیز حسین(ع) روز به روز اسلام بیش از پیش
دامن گستراند و مهرورزیها و صحنه هایی که او و یاران آفریدند بسیاری از دلها را رام
اسلام کرد. امام حسین(ع) با قیامش جانبازی و ایثار را به نمایش گذاشت. آیا ممکن است
این جان فشانی برای نسل آینده درس آموز نباشد و به یادگار نماند؟
این پرسشی است که باید بدان پاسخ گفت:
نخست: قیام امام حسین(ع) الهام بخش کاروان گمراه شدگان در بازگشت به مسیر حق است.
امام حسین(ع) سرمشق کسانی است که می کوشند ستم دیدگان و به ضعف و خواری کشیده شدگان
را از بند حکومتهای ستم پیشه آزاد کنند و برای انسانهایی که در پی رهایی از چنگ
ددمنشانند کربلا
( ۳۳۵ )
تجلی گاه قدرت است.
دوم: واقعه کربلا به انسان می آموزد که می بایست در مبارزه برای حقیقت و آزادی جان
خویش را نثار کند. امام حسین به بشریت آموخت که حکومتی که بر بی عدالتی و استبداد
استوار باشد سزاوار پیروی نیست و بر مؤمنان واجب است که از پایمال شدن حقوق انسانها
جلوگیری کنند.
سوم: این حقیقت آشکار می شود که پیروان اسلام آن زمان که مبارزه علیه ستم و نادرستی
را می آغازند نباید به دستاورد آن بیندیشند. تنها شرط مبارزه آن است که مؤمن با
راستی و ناب باوری گام به میدان مبارزه گذارد.
چهارم: هنگامی که مجاهدی برای برتری اسلام در تمام عرصه های زندگی می کوشد نباید
اجازه دهد دشواریها و نبود وسائل او را از هدف باز دارد. او با ایمانی راسخ به
پروردگار و با گامهای استوار می بایست در راهی که برگزیده پیش رود.
پنجم: از نگاه امام حسین(ع) هنگامی که مسلمانی به مبارزه با نادرستی و ظلم برمی
خیزد نباید به آنچه که برای خود خانواده و اموالش پیش خواهد آمد بیندیشد; چه ممکن
است این اندیشه ها و پندارها گسستی در کارش پدید آورند. باید به خاطر داشته باشد در
پیمانی که با خدای خویش می بندد برای جلب رضای او و نیز راه یافتن به بهشت از همه
وابستگیهای خویش می گذرد.
ششم: ایستادگی امام حسین(ع) و دستاوردهای ایشان این اصل کلی قرآن را ثابت کرد که
وضع هیچ قومی بهتر نمی شود مگر آن که خود برای دگرگونی وضع خویش به پا خیزد. به
دیگر سخن دگرگونی و از حالی به حالی شدن مردمانی بی آن که اشتباه ها را از خود دور
کنند و در برابر بی عدالتی قیام کنند عملی نیست.
هفتم: پیامدهای شهادت امام حسین(ع) به دنیا نشان داد که بنا به آموزه و پیام
( ۳۳۶ )
روشن قرآن مجید دروغ و نادرستی نابود می شود و پیروزی از آن حقیقت است. بی شک
پیامدهای آنیِ مبارزه امام حسین(ع) بسیار غم انگیز بوده است اما در فرجام امام(ع) و
پیروان عدالت که ایشان را همراهی می کردند افتخار و پیروزی را از آنِ خود ساختند و
این مبارزه با پیروزی حق به انجام رسید.
هشتم: وفاداری امام حسین(ع) به اسلام به عنوان دین و نظامی جهانی هشدار و بیدارب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 