پاورپوینت کامل جلوه هایی از آموزه های سیاسی اسلام در نهضت حسینی نهضت حسینی و دنیای مدرن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جلوه هایی از آموزه های سیاسی اسلام در نهضت حسینی نهضت حسینی و دنیای مدرن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جلوه هایی از آموزه های سیاسی اسلام در نهضت حسینی نهضت حسینی و دنیای مدرن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جلوه هایی از آموزه های سیاسی اسلام در نهضت حسینی نهضت حسینی و دنیای مدرن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۲۹

ما در عصری زندگی می کنیم که پذیرش و حتی باور به بسیاری چیزها (چه اموری که پیوند
با گذشته دارد و یا آن که به زمان حال و آینده برمی گردد) بدون پرسش نقد و سنجش کم
تر و یا به دشواری صورت می گیرد. نهضت حسینی نیز از آن اموری است که با این قاعده
نگریسته شده و در درون چنین فرایندی با پرسشهای فراوانی در گذشته رو به رو شده و در
آینده روبه رو خواهد شد.

مهم ترین و بنیادی ترین پرسشی که در عصر مدرنیته و دنیای مدرن درباره این نهضت از
آن سخن به میان است و از آن زاویه شایستگی سنجش پذیری او را می توان نگریست; این
است که نهضت حسینی در دنیای معاصر چگونه حضور و ظهور می تواند داشته باشد. به دیگر
سخن کارکرد و کاربرد آن چیست؟

بی گمان جاده ای که ما را به کاویدن و یابیدن پاسخ این پرسش نزدیک می سازد شناخت
مدرنیته و عصر آن است. و چون در این نوشتار مبانی

( ۲۳۰ )

عناصر و پیامدهای گوناگون مدرنیته را به شرح نمی توان کاوید به بیان ویژگیهای
بنیادین آن بسنده می کنیم.

پایه های بنیادین مدرنیته عبارتند از: نوآوری آفرینندگی دگرگونی و پیشرفت. برایند
داد و ستد پیوستگی و دمسازی این سه عنصر هویتی است به نام مدرنیته. به طور دقیق این
سه عنصر به مانند ملاک و معیار تولید و پذیرش ارزشها روشها نظم سیاسی ـ اجتماعی
نظام حقوقی و اخلاقی تاریخ و میراث فرهنگی عمل می کنند. از این روی در دنیای مدرن
چیزی پذیرفتنی و درخور عرضه است و زمینه آشکار شدن دارد که به صورتها و شیوه های
گوناگون به آن سه عنصر کلیدی یاری رساند.

اینک که بر آنیم به نهضت حسینی در عصر مدرن بنگریم می باید از زاویه معیارهای یاد
شده به آن نگریست. و برای این هدف دو انگاره از نهضت پیش رو داریم:

۱. انگاره مادی.

۲. انگاره معنوی.

در انگاره مادی توجه به ساز و برگ فیزیکی مجموعه حسینی است که دربردارنده شمار کسان
سازوبرگها زنان کودکان جغرافیای اقلیمی و طبیعی جای رویداد و… می گردد.

پیداست که در دنیای مدرن و کنونی برای پدید آوردن حکومتی و زنده نگهداشتن نهضتی نمی
توان به چنان ساز و برگ و ساختار فیزیکی پناه بُرد و آن را الگو قرار داد; زیرا این
روش سازوار با ویژگیهای آن زمان و منشها احساسها اندیشه ها و آثار وجودی ویژه و
یگانه امام حسین(ع) بود. از این روی انگاره مادی نهضت حسینی در دنیای مدرن نمود و
کارکردی نمی تواند داشته باشد. در انگاره معنوی که توجه به هدفها پیامها و انگیزه
های نهضت

( ۲۳۱ )

جاویدان حسینی است چگونگیها پیش نیازها کاستیها و کمبودهای عصر مدرن سبب گردیده که
حضور و کارکرد پیامها و هدفهای نهضت حسینی در راستای نوآوری پیشرفت و دگردیسی بیش
از گذشته مهم و حیاتی جلوه کند.

نهضت حسینی پیامها و هدفهای عالی و گونه گونی داشته است که بزرگان دین و اندیشه
وران فرهیخته به شایستگی آنها را روشن و بیان کرده اند. در میان آن پیامها و هدفها
دفاع از حقوق انسانی بایسته درنگ و دقت است: موسی بن عمیر می گوید: پدرم گفت:
حسین(ع) امر کرد مرا و گفت:

(کسی که حقوق مردم بر گردن اوست با من همراه نشود مگر دین و حقوق آنها را بپردازد;
زیرا شنیدم که رسول خدا(ص) می فرمود: کسی که بمیرد و بر او حقی و دینی باشد از
نیکیهایش در روز قیامت کاسته می شود.)۱

در مِنی در برابر هزاران نفر از مردم اهل دانش و خرد فرمود:

(نابینایان لال ها و زمین گیران ناتوان در تمام شهرها بی سرپرست مانده اند و بر
آنان مهر ورزیده نمی شود…. اداره کشور و صدور احکام قضایی و تصویب برنامه های کشور
باید به دست عالمان که امین حقوق الهی و دانای به حلال و حرامند سپرده شود; اما
اینک مقامتان را از شما باز گرفته است… مردم بنده ایشانند و ناتوان از دفاع خویش.
حاکمی است دیکتاتور و حاکمی دیگر کینه ورز و بدخواه و آن دیگری کوبنده بیچارگان و
سخت گیر بر ایشان….)۲

در این نوشتار نمی توان این هدف و پیام را به گونه همه جانبه و در تمامی کارها و
عرصه های زیستی باز نمود و کاوید. از این روی بخشی از آن را در

( ۲۳۲ )

بوته بررسی می نهیم. و در این بخش دست به گزینش می بریم و آن چه مهم تر و حیاتی می
نماید به پردازشش رو می آوریم. و آنچه در این بستر حیاتی و بنیادی به منظر می آید
مقوله حقوق سیاسی و انسانی است که در زمان معاویه و پس از آن در دوره فرزندش (یزید)
به گونه گسترده و آشکار شکست و پایمال شد; امری که در زمان پیامبر اکرم(ص) و علی(ع)
به روشنی در مدار توجه بود و نمود و جلوه داشت. به این ترتیب یکی از جلوه های سنت
از جلوه گری افتاد.

آزادی و عدالت بنیاد و اساس (حقوق سیاسی و انسانی) بود که یزید و پدرش آنها را زیر
پا گذاردند لیک حسین بن علی(ع) در قالب امر به معروف و نهی از منکر و احیای دین به
احیای دوباره این گونه حقوق سیاسی می پردازد و مردم را از داشتن چنان حقوقی آگاه
ساخته و از آنان برای به پا داشتن آزادی و عدالت یاری می خواهد. این خواست را تا آن
جا ادامه می دهد که جان خویش و یارانش را بر سر آن می گذارد.

بدین هدف از این پس تجلّی عدالت و آزادی را از باب حقوق انسانی در نهضت حسینی پی می
گیریم.

آزادی سیاسی

از مهم ترین حقوق سیاسی که در زمان یزید و پیش از آن در دوره حاکمیت پدرش نادیده
انگاشته شد و پایمال گردید آزادی سیاسی بود. این حق; یعنی آزادی سیاسی در شاخه ها و
حوزه هایی که پس از این بیان خواهند شد از سوی دستگاه حاکم به هیچ شمرده شد. و در
برابر نهضت حسینی پیام و انگیزه باز احیاء آنها را با خویش حمل می کرد.

۱. از جمله حقوق سیاسی که در زمان معاویه ارج و بهایی نداشت و در روزگار یزید این
بی ارجی بیش از پیش دامن گسترد آزادی فکر و اندیشه بود

( ۲۳۳ )

.

معاویه نبود آزادی فکر را به حالت انگاره و فرضیه درآورد و برای آن مبانی دینی و
عقلی درست کرد تا از آسیبهای احتمالی در امان بماند. معاویه دو نظریه را در طول هم
پروراند:

۱. جبریت.

۲. وراثت مقام خلافت.

اندیشه وراثت گذشته از آن که چاشنی جبریت بود پیامد منطقی آن نیز به شمار می آمد.
چنانکه معاویه در فرایند بیعت ستانی از مردم و سران قومی و مذهبی در مکه و مدینه
ابتداء جبریت را پیش آورد و پس از آن و در بستر آن اندیشه ارثی شدن مقام حکومت را
برای یزید امر منطقی نمایاند و گفت:

(وان اَمرَ یزید قضاء من القضا ولیس للقضاء الخیره من امرهم.)۳

مسأله یزید امر حتمی الهی است و در این مورد کسی از خود اختیاری ندارد.

پیداست زمانی که (جبرگرائی) بمانند فلسفه و بینش الهی از سوی دستگاه حاکم رواج یابد
نخستین پیامد آن در حوزه عمومی این است که نباید رفتار و بینش کارگزاران حکومت و
نیز روش سیاسی نظام مدیریتی و مشروعیت قدرت حاکمه را به سنجش گرفت و به نقد و
ارزیابی آن پرداخت; زیرا این میدان و امور به طور متافزیکی سازمان یافته و از سوی
خداوند قرار داده شده است. و شخص حاکم و در پرتو آن دستگاه حکومتی جلوه اسم (قهار)
و (مدیر) خداوند خواهد بود. از این روی عقل بشر را نشاید که در پی دگرگونی آن برآید
و برای بهبود نظام مدیریتی معیارهای سیاسی توزیع قدرت و فرصت کاروساز پیوستگی و
پیوند مردم با رهبر و حاکم جامعه شکل و شیوه حکومت و ده ها مقوله دیگر در این حوزه
بیاندیشد و فکر نو دراندازد و الگوی کارآمد ارائه دهد. حال که سرنوشت عاقلان و آگاه
هان در

( ۲۳۴ )

این سامانه چنین است چگونگی و حال فرودستان و واپس نگه داشتگان فکری به طور کامل
روشن خواهد بود.

دومین پیامد (جبرگرایی) این است که در صورت پدیداری موردهای بالا یعنی به نقد کشیدن
کارکرد حکومت و قدرت سیاسی و اندیشیدن برای بهتر زیستن و تدبیر نمودن و برگرفتن
امور از دست قضا و سپردن آن به عقل انسانی که خود ودیعه و حجت خدایی است سیاست
سرکوب وحشت و کشتار تنها گزینه ای دستگاه حاکم خواهد بود و به این ترتیب پایمال
کردن حق آزادی اندیشه و فکر در حوزه عموم ی در اوج حیاتش قرار می گیرد چنانکه در
زمان معاویه و فرزندش صورت پذیرفت.

سومین پیامد (جبرگرایی) در حوزه عمومی پاسخ گو نبودن دستگاه حاکم و بویژه شخص حاکم
است. از این روی دست اندازی به مال و جان مردم به هدر دادن نیروی انسانی چپاول
منابع طبیعی و ملی ملت خیانت شمرده نمی شود و قانونهای کیفری و جزایی آنها را دربر
نمی گیرند. به این ترتیب گونه ای از سهل انگاری یک سویه در پیوند دولت و ملت پدید
می آید و چتر می گستراند. همان چیزی که از (مرجئه گرایی) در زمان بنی امیه و بویژه
معاویه تبلیغ تعریف و بیرون داده شد. یعنی توجه نکردن به کار و ایمان و پای فشردن
بر این که پاک و ناپاک را خداوند می آمرزد و نباید در کیفر دادن شتاب ورزید که همه
اینها مساوی است با فرهنگ مسؤولیت گریزی.

معاویه برای فرهنگی شدن این روند به قرآن و سنت نیز دست بُرد و از جعل حدیث دریغ
نورزید و پیش کسوتان جعل حدیث چون ابورقیه تمیم بن اوس الداری (مسیحی مسلمان شده) و
ابواسحق کعب بن مانع (یهودی به اسلام گراییده) عمروعاص ابی هریره سمرهُ بن جندب در
خدمت معاویه و در دربار او بودند

( ۲۳۵ )

.

به این ترتیب معاویه نظریه (جبر) و (ارجاء) را زنده کرد و پر و بال بخشید تا مبانی
فکری و اعتقادی را برای دگرگونی نظام سیاسی اسلام محمدی(ص) به نظام اسلامی پادشاهی
موروثی اموی فراهم آورد و با مثلث شوم: (جبر) (ارجاء) و (وراثت) نافرمان ترین و
فاسدترین فرد را در عالی ترین مقام حکومت دینی گماشت و حق آزادی اندیشه فکر را در
حوزه عمومی از مردم بازداشت. زیرا در درون چنین مثلث شومی هیچ فکر و اندیشه ای جز
پادشاهی ارثی روشن گر نظام سیاسی روش مدیریتی سامان ده حیات اجتماعی و سامان دهنده
بستگی دولت ـ قدرت و مردم نخواهد بود و هر اندیشه ای جز آن در عمل کنار گذاشته
خواهد شد.

روشن است که حسین بن علی و دیگر امامان به هیچ روی با چنان مثلث نابهنجاری نمی
توانند کنار بیایند و هریک با روشی سازوار روند مبارزه را ادامه می دهند. این که
امام حسین(ع) در زمان برادر بزرگوارش امام حسن(ع) علیه معاویه قیام نکرد یکی از
انگیزه های مهم پیمانی بود که معاویه با امام حسن(ع) بر سر دست به دست شدن مقام
خلافت اسلامی بسته بودند که در عمل معاویه بدان پای بند نماند. از این روی امام
حسین(ع) در پاسخ نامه معاویه به او نگاشت که چگونه حقوق مردم را پایمال ساختار
حکومت دینی را که در علی(ع) تبلور داشت دگرگون کرده و الگوی سلطنتی و موروثی را که
با هدف روح دین اسلام ناسازگار است جایگزین ساخته است:

(گویی تو [معاویه] از این مردم نیستی و این مردم از تو نیستند. آیا تو نبودی که به
زیاد نوشتی هرکس را بر دین علی است بکشد و آنان را مُثله کند. مگر دین علی غیر از
دین پسرعمویش پیامبر(ص) است…)۴

( ۲۳۶ )

حسین بن علی(ع) نیک می دانست که با نظر به (جبر) و (وراثت) چه بلایی بر سر حقوق
مردم می آید و چه اندیشه ها و فکرهای روشن و پیش برنده ای به تاریک خانه ها فرو می
شوند و گناه و مسؤولیت ناپذیری فرهنگ می شود و در جامعه نهادینه و قانون شکنی به
مانند هنجار اجتماعی و حتی دینی در می آید.

همین واکنشها و پیامدهای آسیب زایی چنان اندیشه ای است که حضرت در پاسخ پرسش حسن
بصری از قدر فرمود:

(انّ الله تبارک وتعالی لایطاع باکراه ولایعصی بغلبه ولایهمل العباد فی الحکمه…
فلیس هو حملهم علیها قسراً ولاکلفهم جبراً)۵

خداوند تبارک و تعالی با اکراه پیروی نمی شود و با اجبار معصیت نمی گردد… خداوند
مردم را به طور قسری به معصیت وانمی دارد و از روی اجبار مکلّف شان نمی سازد.

آنچه از این سخنان به دست می آید این معناست که:

۱. پیروی و نافرمانی خداوند امری است اختیاری و نه اجباری.

۲. انسان در برابر خدا و همگنانش مسؤول رفتار کردار و گفتارش است.

۳. به نام جبر نمی توان بر مردم حکومت کرد و حقوقشان را در میدانها و عرصه های
گوناگون تباه کرد.

در نگاه حضرت آزادی اندیشه و گفتار به معنای ناسنجیده و بی دلیل

( ۲۳۷ )

سخن گفتن و اندیشیدن نیست بلکه گفتار و اندیشه هایی که از کوران استدلال تجربه و
برخورد سر بیرون می کنند و در فرجام افق روشن را فراروی ما قرار می دهند. حضرت خطاب
به مردم می فرماید:

(وای بر شما شما را چه شده است که آرام بگیرید و با درنگ سخنم را بشنوید. من شما را
به راه هدایت و بالندگی فرامی خوانم. کسانی که بپذیرند از رشدیافتگان خواهند بود و
آنانی که نمی پذیرند از بر بادشدگان…)

کلمات الامام الحسین. الشیخ الشریفی

۲. از دیگر حقوق سیاسی که معاویه و فرزندش نادیده انگاشتند و مردمان را از
برخورداری آنان بازداشتند نقش آفرینی در قلمرو اداره جامعه و گزینش آگاهانه در حوزه
سیاسی بود.

سه دستور مهم:

پیروی از فرمانروایان و رهبران حرام بودن بریدن از اجتماع و پراکندگی و بایستگی
همراهی هماهنگی و اجتماع از صدر اسلام تا اکنون بارها از سوی حکومت گران مورد بهره
برداری قرار گرفته اند. راز این مسأله در ریشه دینی آنهاست; لیک با این فرق که
همیشه چونان شمشیر دو لبه به کار گرفته شده اند; مانند مفهومها دریافته ها و
ارزشهایی چون: آزادی عدالت حقوق بشر رفاه توسعه و دموکراسی در جهان امروز و بویژه
از سوی ابرقدرتها.

معاویه و پس از آن فرزندش با توجه به شایستگی دوگانه این دریافته ها و مفهومها با
زیرکی تمام از آنها استفاده ناروا بردند و در رویارویی با جبهه حق از آنها به عنوان
ابزار استفاده کردند. بی گمان قوام دوام رشد و

( ۲۳۸ )

توسعه جامعه انسانی بویژه در عصر نوین وابسته به این است که تنش و ناسازگاری
اجتماعی ـ روانی پراکندگی بی اعتمادی و اطمینان ستیزی روز به روز رو به افول گذارد
و کاستی گیرد و در برابر فرهنگ دادوستدهای فکری و تلاشهای گروهی و همیاریها رو به
فزونی گذارد. و این در صورتی است که مفهومها و یافته های یاد شده کارکردهای واقعی
خویش را داشته باشند و در عمل در خدمت انسان و جامعه بشری قرار گیرند. پیامد چنین
فرهنگ رشد و توسعه در بیرون و اندرون جامعه است; اما فرهنگ و ارزشهای برهنه گردیده
از هویت اصیل خود و در خدمت هدفها و برنامه های گروه ویژه ای از انسانها درآمده این
بازده را نخواهند داشت. کارکرد آنها در جامعه های پیرامونی و در مجموعه ای که از
آنها استفاده می شود واژگونه خواهد بود و جلوه ای جز تباه کردن حقوق دیگران ندارند.

همان کاری که معاویه با این مفهومها و ارزشها علیه مردم انجام داد. و این سیاست را
به گونه ای دنبال و برنامه ریزی کرده بود که حتی چهره های شناخته شده آن زمان و
شماری از صحابه و راویان حدیث به آن تن در داده و خرسند بودند.

زمانی که بیعت با یزید به میان آمد معاویه می دانست با ناسازگاریهای جدی رو به
روست. از این روی در پس واژگان بلند ارزشی پنهان گردید. و هنگامی که این مسأله را
با عایشه در میان گذاشت و به او گفت: من برای یزید از تمامی مسلمانها بیعت گرفته ام
آیا تو اجازه می دهی من پیمان بشکنم و عهد مردم را نادیده انگارم؟

عایشه در پاسخ گفت:

(انی لااری ذلک ولکن علیک بالرفق والتأنی)

نه شکستن پیمان روا نیست; ولی می باید با مردم مدارا کنی

( ۲۳۹ )

.

عبیدالله بن زیاد پس از دستگیری مسلم بن عقیل به او گفت:

(یا شاق خرجت علی امامک وشققت عصا المسلمین.)

بر امامت خروج کردی و صفهای به هم پیوسته مسلمانان را گسستی.

عبدالله بن عمر نیز به معاویه قول داد که هرگاه مردم پیرامون پسر تو گرد آمدند من
هم ناهمسازی با وی نخواهم داشت:

(فاذا اجتمع الناس علی ابنک یزید لم اخالف.)

به این ترتیب این مفهومها و ارزشها: پیروی از رهبری بایستگی هماهنگی و اجتماع
نابایستگی و حرام بودن پراکندگی از سوی معاویه و کارگزاران حکومت وی در جهت ناروا
مورد استفاده قرار گرفت و پیامدهای ویرانگری را نیز در حوزه حقوق سیاسی به همراه
داشت که اکنون و در این جا پاره ای از آنها را به بوته بررسی می نهیم:

۱ . بایستگی هماهنگی و اجتماع پیروی از رهبران حرام بودن پراکندگی در اسلام اموی
زمینه و ذهنیت به عرصه اجتماع نیامدن و انبازی نجستن در اداره اجتماع را در مردم
استوار می ساخت. از این روی مردم در عمل در حوزه حکومت و مدیریت کلان جامعه نقش و
انبازی نداشتند. و اگر نقش آفرینی انبازی و شرکتی در پاره ای جاها و موردها به چشم
می خورد فرمایشی بود نه خودجوش مسؤولیت پذیر و برآمده از حق. بنابراین بازداشتن
مردم از حق شرکت در عرصه های اجتماعی و سیاسی یکی از پیامدهای استفاده ناروا از
مفهومها و واژگان یاد شده بود; زیرا نقش آفرینی و شرکت و انبازی در کارهای سیاسی با
ویژگیهای یاد شده به طور دقیق در برابر معناها و کارکردهای مورد انتظار معاویه از
آنها قرار داشت.

۲. بایستگی بودن در میان جمع و گروه های مردم و نابایستگی جدایی و

( ۲۴۰ )

پیروی از رهبری در قاموس فرهنگی و فکری امویان بویژه معاویه پیوند و پیوستگی مردم
را با دستگاه حاکم و صاحبان قدرت نه در چارچوب حقوق دوسویه و رویارو به وسیله فرهنگ
رفتاری همیاری سامان می دهد بلکه در سایه نظام رفتاری یک سویه و فرمانبردارانه
هدایت می کند. در چنین فرهنگی وظیفه مردم تنها فرمانبرداری و پیروی است نه پرسش و
بازخواست. حساب پس دادن است نه پس گرفتن. پس از نهادینه شدن پیوند یک سویه است که
میدان بسیار گسترده فراروی دستگاه حاکم یزید و یزیدیان گشوده می شود و هر آنچه می
خواهند با دین مردم باورها ارزشها منابع ومیراث مالی و ملی ملت انجام می دهند; زیرا
در عمل هیچ بازدارنده وبازرسی مانند مردم دین قانون قیامت انسانیت و وجدان بر
تابیده نمی شود و سرکوب می گردد.

۳. پیداست که با چیرگی پیوند یک سویه ونظام فرمانبری در فرایند کنش و داد و ستد
مردم با دستگاه حاکم فرمانبری که از ویژگیهای رفتاری این حوزه شناخته شده است کم کم
به تقلید دگر می گردد. پیامد تقلید و عادت در حوزه عمومی آن است که گزینش گزینه ها
و آموزه های سیاسی و همچنین حتی نامزد شدن و بر گزیده شدن جهت ورود در عرصه قدرت
سیاسی و به دست گرفتن مدیریت کلان جامعه نه برآگاهی و شناخت استوار است و نه برآمده
از تجربه و اختیار; بلکه پیرو ذهنیت و فضای چیره ای است که از سوی قدرت مندان و
قدرت مداران ساخته و بر جامعه بار می گردد. و مردم چونان پدیده ای از پیش برنامه
نویسی شده در برابر نهاد قدرت سیاسی و دستگاه حاکم خودنمایی می کنند.

دستگاه جهنمی معاویه و فرزندش یزید با یاری از سه مفهوم: بایستگی پیروی از رهبر
هماهنگی و همراهی با مردم و نابایستگی جدایی از مردم و

( ۲۴۱ )

پراکندگی فرهنگ رفتاری ویژه ای را در جامعه اسلامی آن روز پدید آورده بودند. و با
همین روش و ساز و کار حق آزادی در انبازی و شرکت خودجوش و مسؤولیت آور در عرصه های
گوناگون اجتماع و گزینش آگاهانه را از مردم ستاندند.

روشن است که حسین بن علی(ع) بدعتگذاری و سنت شکنیهای معاویه را برنمی تابید. معاویه
با استفاده وارونه از مفهومها و ارزشهای دینی در پی براندازی سنت نیک بزرگداشت
انسان از راه برآوردن حقوق طبیعی ـ اساسی و سیاسی او بود. همان حقی که خداوند به
انسانها داده است. با دمیده شدن روح الهی در کالبد انسان انسان کرامت ذاتی پیدا
کرد.از این روی تلاش انسان برای به دست آوردن کرامت و جایگاه والا فریضه است و بر
اوست که این حق را داشته باشد و تمام توان بازدارنده ها را از سر راه بردارد.

به این حق در زمان پیامبر(ص) در مدیریت جامعه و در دوره حاکمیت علی(ع) در قدرت
سیاسی ارج گذاشته می شد. پس حسین(ع) نیز باید چنین کند. از این روی در سرتاسر نهضت
مدینه تا مکه از مکه تا کوفه و حتی در صحنه کارزار از مردم می خواست که در این امر
حیاتی و سیاسی آگاهانه نقش آفرینی و انبازی خودجوش داشته باشند.و برای این مهم نخست
آگاهی های لازم را نیز به آنان می دهد تا باشد که مردم از روی نادانی و ناآگاهی
میدان برنگزینند و ره نپویند. در این راه اهرمهای ناگزیرکننده و وادارنده را از
فراروی آنها برمی گیرد تا اگر نخواستند ره خویش برگیرند.

و از سوی دیگر نیز دیده می شود که انگیزه و جوشش درونی شماری از مردم برای دستیابی
به حقوق یاد شده پاسخ خردورزانه مسؤولانه و عملی اباعبدالله(ع) را به همراه دارد و
او را به سوی کوفه به حرکت درمی آورد. در نامه ای که به مردم کوفه می نویسد به این
نکته مهم اشاره دارد

( ۲۴۲ )

:

(…فان کتاب مسلم بن عقیل جائنی یخبرنی بحسن رأیکم واجتماع ملائکم علی نصرنا والطلب
بحقنا.)۶

نامه مسلم بن عقیل را دریافت کردم که در آن از اندیشه نیکوی شما و اجتماع پر شورتان
بر یاری ما و گرفتن حق ما خبر می دهد.

امام(ع) در مِنی پس از ترسیم آنچه را بر سر مردم آمده از زشتیها و ناشایسته کاریهای
حکومت گرانِ به ناروا روی کار آمده با بهره گیری از آیه قرآن می فرماید:

(والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر.)۷

پیداست که در حوزه عمومی و مسائل سیاسی زمانی ولایت مؤمنان و مسلمانان بر یکدیگر
معنی و مصداق می یابد که آنان حق شرکت در کارهای سیاسی و نقش آفرینی آگاهانه در داد
و ستدهای اجتماعی و حوزه سیاسی داشته باشند تا فرایند ولایت به صورت دورانی و
ترتیبی به حقیقت بپیوندد.

حضرت در جای دیگر می فرماید:

(سخن گویان آنان [یزیدیان] در هر شهر و دیاری بر منبرها آزادانه تبلیغ می کنند زمین
[قلمرو فرمانروایی معاویه و یزید] زیر چتر حکومت آنان است و دست آنها برای هرگونه
رفتاری گشاده است; اما در برابر مردم چونان کنیزکان در دست آنانند که توان کنار زدن
دست لمس کننده را ندارند.)۸

در این جا به روشنی نمایانده شده است که حق نقش آفرینی و گزینش از مردم گرفته شده
است. این پدیده را حضرت به عنوان نکته تاریک که می باید از صفحه دل جامعه اسلامی
زدوده بشود بیان می کند وگرنه اگر خود به

( ۲۴۳ )

چنین حقی برای مردم باور نداشت هرگز آن را دستاویز قرار نمی داد بویژه آن که حضرت
سیاست را وسیله رسیدن به قدرت نمی دانست تا از این پیشامد به مانند ابزار و موضوع
تبلیغاتی استفاده کند و پس از رسیدن به هدف خود آن را نادیده انگارد.

حضرت در پاسخ نامه معاویه درباره بیعت با یزید می فرماید:

(من فتنه آشوب و بلای بزرگ تر از حکومت یزید بر مردم نمی شناسم… ای معاویه!… من ترا
جز نابودکننده خودت و از بین برنده دینت و خوارکننده مردم نمی بینم.)۹

بی گمان زمانی که مردم چونان مهره های شطرنج و چارپایان بارکش بی بهره از هیچ حق و
حقوقی بویژه حق انبازی شرکت و نقش آفرینی در اموری که به سرنوشت شان بستگی دارد
نگریسته شوند تباه و خوار می گردند. روشن است که حضرت این سیاست و روش را هماهنگ با
اصول اسلامی و انسانی نمی دید. و چون خود باور به عزت و حقوق مردم داشت در این راه
رایَت مبارزه برافراشت. حضرت با آن که حق بود و این را بارها و بارها به یاران و
دشمنان خود با دلیل و برهان یادآور شده بود با این حال چون باور به حق مشارکت
آزادانه و آگاهانه مردم داشت در سرزمین نینوا در شب عاشورا یاران خویش را بارها در
همراهی با خویش آزاد می گذاشت.

۳. یکی دیگر از حقوق سیاسی که مردم در حوزه عمومی می باید داشته باشند درکِ روشن
ژرف و شفاف از مسائل حیاتی سیاسی و عمومی است. این حق در میدان سیاست از ارزش و
کارکرد چشمگیری برخوردار است. و برای چنین جایگاهی همین بس که این حق بمانند مرکز
خدمت رسانی به دیگر حقوق سیاسی بویژه یاری رساندن به حق نقش آفرینی و حضور در صحنه
به گونه خودجوش و کارامد حق گزینش آزادانه و

( ۲۴۴ )

آگاهانه و نیز حق به کار بستن دیدگاه ها و پیاده کردن خواسته های مشروع و زیر نظر
گرفتن دستگاه حاکم عمل می کند.

حق درک روشن و شفاف از گزاره ها پرسمانها برآورده نمی گردد مگر این که گردش آگاهی
ها و گسترش پیوندها و پیوستگیها برای دستیابی همگان به سرچشمه های اطلاع رسانی
گسترش و برآورده گردد. ساز و برگ گردش و پخش آگاهی ها در جامعه های گوناگون و در
ادوار گوناگون زیستی یکسان و همگن نیست هرچند اصل آگاهی رسانی و آگاهی ستانی در بیش
تر نظامهای سیاسی و حکومتی به جدّ مطرح بوده و خواهد بود.

گفته شد که درک روشن و شفاف از مسائل از حقوق بنیادین سیاسی انسانها به شمار می
آید. و این حق در صورتی درخور دسترسی است که دستیابی آزادانه به آگاهی ها در توان
همگان باشد. با توجه به چنین جایگاه و خاستگاه این حق دیده می شود که معاویه و پس
از وی فرزندش با تمام تلاش این مهم را از مردم دریغ می دارند. معاویه در این راستا
دو سیاست را همراه با هم دنبال می کند:

۱. از خبر و آگهی رسانی جلوگیری می کند.

۲. خبرهای دروغین را در جامعه می پراکند.

در دوران معاویه از معرفی چهره واقعی اسلام که همان اسلام محمدی(ص) باشد با زیرکی و
بی شرمی تمام جلوگیری می گردد. از نمونه های روشن این سیاست بازدارنده جعل حدیث و
تفسیر واژگونه آیات الهی تبلیغ ناروا علیه علی(ع) و فرزندان پاکش در مکانهای همگانی
مسجدها و محفلها و مجلسهای دینی جلوگیری از نشر معارف و آموزه های اهل بیت و… می
توان اسم برد. و فراتر از آن برنامه ریزی شوم و بنیان سوز معاویه در راستای زدودن
نام محمد(ص) بود! مسعودی از این برنامه ریزی

( ۲۴۵ )

شوم و حرکت نامبارک چنین گزارش می دهد:

(معاویه گفت: بعد از آن که نام خلفای سه گانه بمیرد و نام محمد زنده بماند چه عمل
باقی خواهد ماند؟ مگر این که نام محمد(ص) نیز دفن شود و از بین برود.)۱۰

معاویه ۴۰۰ هزار درهم به سمره بن جندب داد و او در برابر حدیثی ساخت که آیه ۲۰۴ و
۲۰۵ سوره بقره درباره علی(ع) نازل شده است:

(ومن الناس مَن یُعجبُک قَوله فی الحیوه الدنیا ویشهد الله علی ما فی قلبه وهو
ألَدُّ الخصام.)

(و اذا تَولّی سعی فی الارض لیُفسدَ فیها ویُهلکَ الحرثَ والنسل والله لایحب
الفساد.)

و آیه ۲۰۷ از سوره بقره درباره ابن ملجم نازل شده است:

(و من الناس من یشری نفسه ابتغآء مرضات الله والله رءوف بالعباد.)

مردم شام آن گونه که باید از هویت و معنای حقیقی اسلام از مفسران واقعی و دین گویا
که به راستی علی(ع) و فرزندان پاکش بودند شناخت و آگاهی درست و شفاف نداشتند. دلیل
و علت آن نه یک پدیده غیر اختیاری و بدون محاسبه بلکه یک سیاست آگاهانه با برنامه
ریزی دراز مدت بود.

از زمان خلیفه دوم که امویان بر شام چیره شدند همیشه و همه گاه از جریان آگهی رسانی
که پیامهای علویان را به شیفتگان راه و مرام آنان می رساند جلوگیری می کردند. از
این روی هنگامی که سر حسین(ع) امام زین العابدین زینب پیام آور کربلا با دیگر
بندیان و اسیران و فرزندان پیامبر اسلام به دمشق وارد شدند مردم آن دیار با عنوان
خوارج و بیگانگان از دین به آنان می نگریستند.

معاویه پس از آن که خلیفه سوم کشته شد دست به کار شد و از آن

( ۲۴۶ )

رویداد با تمام توان علیه امام علی(ع) و یاران وی بهره برد. او از قتل عثمان حربه
ای کارامد علیه مخالفان ساخت با پیراهن خونین عثمان هم علویان را از چشمها انداخت و
هم پایه های پادشاهی خود را استوار ساخت. این بهره برداری از رویدادی که خود در آن
نقش داشت تا عصر فرزندش یزید ادامه یافت و دستاویزی شد برای کدر جلوه دادن چهره های
مردان درخشان چهره.

این رویداد و چگونگی برخورد معاویه با آن نمونه هایی از سیاست جلوگیری از آگهی
رسانی و یا گسترش خبرهای دروغین در جامعه آن روز بود. آنچه که چاشنی آن دو سیاست شد
نسلی بود که معاویه با آن رو به رو بود. این نسل در زمان عثمان زاده می شوند و در
پایان عصر علی(ع) به بلوغ می رسند و در دوره معاویه وارد اجتماع می شوند.۱۱

معاویه با دنبال کردن و اجرای دو سیاست یاد شده مردم را از دستیابی به یکی از مهم
ترین حقوق سیاسی شان یعنی درک روشن ژرف و شفاف از مسائل باز می داشت.

امام حسین(ع) با آگاهی کامل از کارکرد و اهمیت این حق در درازای زندگی پُر بارشان
بویژه در جریان نهضت سخت بر به پاداشتن این حق پای می فشرد. در جاها و هنگامهای
گوناگون حتی در صحنه پیکار به آگهی رسانی شفاف و روشن گرانه می پرداخت به گونه ای
که این امر یعنی آگهی رسانی چونان طلیعه اراده ها آهنگها و حرکتهای بعدی حضرت کار
می کرد. این سیاست پس از کربلا از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و در شام و از
شام تا مدینه از سوی زینب(س) و حضرت سجاد(ع) پی گیرانه و با زیرکی و هشیاری تمام
دنبال گردید.

امام حسین(ع) در بیضه به اصحاب خویش و اصحاب حر فرمود:

(ایّها الناس انّ رسول الله(ص) قال: (من رای سلطاناً جائراً

( ۲۴۷ )

مستحلاً لحرم الله وناکثاً لعهد الله مخالفاً لسنه رسول الله یعمل فی عباد الله
بالاثم والعدوان فلم یغیر علیه بفعل ولا قول کان حقاً علی الله ان یدخله) مدخله الا
و انّ هولاء قد لزموا طاعه الشیطان وترکوا طاعه الرحمن واظهروا الفساد وعطّلوا
الحدود واستأثروا بالفیء واحلّوا حرام اللّه وحرّموا حلاله وانا احق ممن غیّر.)۱۲

هان مردم! پیامبر خدا(ص) فرمود: هرکه پادشاه ستم پیشه ای را بیند که حلال کننده
حرام خدا و شکننده پیمان اوست ناسازگار با سنت رسول خداست و در بین بندگان خدا به
گناه و دشمنی رفتار می کند در برابر او نایستد به کردار و گفتار بر خداست که او را
به جای همان سرکش وبه آتش جهنم وارد سازد.

مردم! اینان [بنی امیه] بر خود لازم دانسته اند پیروی از شیطان را و سر پیچیده اند
از پیروی رحمان. و فساد را آشکار کرده و حدود را رها ساخته اند و فیء را ویژه خود
ساخته و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال کرده اند. و من سزاوارترم برای رهبری و
قیام از کسی که این دگرگونی را در دین جدّم پدید آورده است.

حضرت در مسیر کربلا خطاب به سپاه دشمن می فرماید:

(اما بعد ایها الناس فانکم ان تتقوا اللّه وتعرفوا الحق لاهله یکن ارضی لله ونحن
اهل بیت محمد(ص) اولی بولایه هذا الامه من هؤلاء المدّعین ما لیس لهم والسائرین
بالجور والعدوان وان ابیتم الاّ الکراهه لنا والجهل بحقّنا وکان رأیکم الان غیر ما
اتتنی به کتبکم انصرف عنکم.)۱۳

مردم اگر از خدا پروا کنید و بپذیرید که حق در دست اهلِ حق

( ۲۴۸ )

باشد خدا را خشنود خواهید کرد.

ما اهل بیت محمد(ص) به رهبری مردم از این ادعاکنندگان [بنی امیه] سزاوارتریم;
همانان که به ناروا این مقام را در دست دارند و ستم و دشمنی با خدا را پیشه کرده
اند. و اگر از ما روی برگردانید و حق ما را نشناسید و اگر رأی تان غیر از آنچه باشد
که در دعوت نامه هاتان بازتاب یافته و به دست من رسیده از همین جا برمی گردم.

حضرت در نامه ای به معاویه به روشنی از سیاست آلوده ای که در پیش گرفته و برای به
اریکه قدرت رساندن فرزندش جهل می پراکند و از هیچ کار ناشایست روی گردان نیست پرده
برمی دارد:

(معاویه! تلاش می ورزی مردم را درباره یزید به وهم اندازی و به کژراه کشانی. گویا
شخص ناشناخته ای را می شناسانی و می ستایی و یا ویژگیهای شخص پنهان شده ای را بیان
می کنی و یا از یزید چیزهایی را می دانی که مردم نمی دانند. نه یزید خود را به همه
شناساند. و افکارش را آشکارا بیان کرد.)۱۴

امام(ع) به گونه شفاف و رخشان به یاران آگاهی می دهد و کارنامه دشمن را دقیق نه
زیاد و نه کم گزارش می دهد و آنان را از آنچه در سرزمین اسلامی می گذرد می آگاهاند.

در بین راه آن گاه که از پیمان شکنی کوفیان آگاه می شود این رویداد را بی کم و کاست
به یاران گزارش می دهد و خطرهای پیش روی را باز می گوید و از این که تنها بماند و
آگاهی یاران از رویدادهای کوفه سبب بگردد او را ترک گویند هراسی به دل راه نمی دهد.

حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب پس از حماسه کربلا این حق را به

( ۲۴۹ )

درستی پاس می دارند. زینب(س) در مجلس یزید خطاب به او و همدستانش فرمود:

(هان ای یزید! قسم به خدا که نشکافتی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را.
زود است که بر رسول خدای وارد شوی و وزر ریختن خون ذریه او و شکستن حریم عترت او
وبالت باشد در هنگامی که حق تعالی جمع می کند پراکندگی ایشان را و می گیرد حق ایشان
را. و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه ایشان زنده و در نزد
پروردگار خود روزی می خورند….

ای یزید… هر کید و مکری که توانی بکن و هر سعی که خواهی بورز و در دشمنی ما هیچ
کوششی را فروگذار مباش

و با این همه به خدا سوگند که یاد و نام ما را نتوانی بزدایی و وحی ما را نتوانی
دور کرد…

رأی تو دروغ و ناتوان و روزگار فرمانروائیت کم و جمع تو پراکنده است…

ییزید ای دشمن خدا! تو در دیده من ارزش آن را نداری که سرزنشت کنم یا کوچک و خردت
شمارم… پس از آن که حسین کشته شد و لشکر شیطان ما را از کوفه به بارگاه گروه بی
خردان آورد تا با شکستن حرمت خاندان پیغمبر پاداش خود از بیت المال مسلمانان که
دسترنج زحمتکشان و ستمدیدگان است بگیرد.)۱۵

و حضرت سجاد(ع) نیز در هر مقامی به آگهی رسانی روشن گرانه و رسواگرانه روی می آورد
و از هیچ تلاشی در این راستا دریغ نمی ورزید

( ۲۵۰ )

:

(ای مردم! منم فرزند مکه و منی منم فرزند زمزم و صفا منم فرزند فاطمه زهرا… آیا می
دانید که به پدرم نامه نوشتید و او را فریب دادید و از طرف خود تعهدها کردید و
پیمان بستید و سپس با او جنگیدید؟ مرگ بر شما به خاطر کارهایی که کردید رسوا باد
آهنگ و رأیتان! اگر پیامبر خدا به شما بگوید که چون بازماندگانم را کشتید و حرمتم
فرو گذاشتید از ملت من به شمار نمی آیید چطور به چهره اش نگاه خواهید کرد؟)۱۶

بله حسین بن علی(ع) پی گیرانه آگهی رسانی شفاف و واقع بینانه را در جامعه دنبال می
کرد; زیرا درک روشن از مسائل را حق مردم می دانست. و آزادی در این حق ممکن نبود جز
با آگاهی رسانی روشن.

۴. از دیگر حقوق سیاسی که مردم در حوزه عمومی می باید از آن برخوردار باشند توان بر
زیر نظر گرفتن تدبیرها و سیاستهای حکومت گران است. چند و چون روش و ساز و کار به
کار بستن این حقوق بازتاب و پیروی است از زمینه های اجتماعی جغرافیایی تکنیکی
آموزشی اقتصادی… و در پی این دگرگون پذیرها دگرگون می شوند ولیکن اصل احترام و
پذیرش این حق و یا حقوق در صحنه سیاسی برای مردم منطقی دینی و ثابت است.

پیش زمینه و پیش ابزار به حقیقت پیوستن و برآورده شدنِ این حق در هر جامعه ای پذیرش
به کار بستن و مهیاسازی زمینه اجرای سه حق سیاسی یاد شده پیشین است. از این روی
هرگاه در جامعه ای به آن سه حق توجه و احترام گذارده نشود و مردم از آزادی اندیشه و
تفکر آزادی در شرکت و انبازی آگاهانه و نیز آزادی در دستیابی به سرچشمه های آگهی
رسانی و درک روشن از مسائل بازداشته شوند به طور طبیعی هیچ گونه بازخواست بازپرسی و
زیرنظرگیری رفتار حکومت گران از سوی مردم به کار بسته نخواهد

( ۲۵۱ )

شد. هرچند شعار این حق در جامعه داده شود. اینک با توجه به چنان پیوند و سازواری که
میان این حقوق وجود دارد به روشنی به این نکته و نتیجه می رسیم که در دوران معاویه
و فرزند او مردم از داشتن حق بازرسی بازپرسی و زیرنظرگیری دستگاه حاکم بازداشته
بودند. چون همان گونه که در بخشهای پیشین همین نوشتار ثابت شد مردم در عمل از داشتن
سه حق سیاسی یاد شده بالا بی بهره بودند. حقی که در فرهنگ دینی پیشینه مبنایی و
اجرایی روشنی دارد. حکومت چند ساله امام علی(ع) آیینه تمام نمای چنین حقوقی است. در
نزد ایشان بازرسی و حسابرسی از دستگاه حکومتی و قدرت سیاسی از حقوق سیاسی نفی
ناشدنی و جدایی ناپذیر فردافرد ملت و امت اسلامی به شمار می آید که بایستی برآورده
و اجرا گردد:

(برترین روشنایی چشم حکومت و حاکمان زنده کردن عدالت در جامعه و نهادینه شدن دوستی
در میان امت و مردم است. و این دوستی جز با پشتگرمی خودباوری و سلامت روحی و جسمی
مردم آشکار نمی گردد. شرکت در کارها نظر دادن خیراندیشی شایسته مردم انجام نمی گیرد
مگر این که همه سویه دستگاه دولتی و حکومتی را واپایند و کارها را زیر نظر داشته
باشند…)۱۷

از این رو حضرت هم از مدیران حساب پس می گیرد و کارگزارانش را وادار به حسابدهی می
کند و هم به آنان راهبرد می دهد:

(نباید از چشم [و نظارت] مردم در پس پرده قرار گیرید; زیرا پوشیده ماندن از مردم و
خویش را در عرضه گاه پرسش آنان قرار ندادن تنگناهای میراننده ای را فراهم می
سازد…)۱۸

نهضت کربلا ادامه حرکت و آموزه های علی(ع) بیش نبود (چنان که حرکت و حکومت علی(ع)
جز ادامه راه پیامبر(ص) و پیام اسلام نبود)

( ۲۵۲ )

همان گونه که حضرتش در آغازین مرحله های حرکت این هدف را برای برادرش: محمد حنفیه
روشن کرد:

(من برای خوشگذرانی عیش و نوش ستم و بیداد تباهی آفرینی و فساد قیام نکردم بلکه
برای سامان دادن و اصلاح امور امت جدم محمد(ص) به پا خاستم. خواستم که به معروف
راهنمون و از منکر راهزن باشم و براساس روش جدم و پدرم علی(ع) رفتار کنم.)۱۹

پیام بلند این کلام که به گونه ای وظیفه و تکلیف دیگران را نیز در برمی گیرد زیر
نظر گرفتن واپرسی و واپایی کارها و سیاستهای حکومت و حکومت گران است; زیرا معنی و
هویت فرمان به معروف و بازداری از منکر در حوزه عمومی جز این نمی تواند باشد.
حسین(ع) این را نه تنها وظیفه بلکه حقی برای مردم و خودش می دانست و چون می دید که
دیگران برای به پاداری این حق به پا نخاستند خود به پا خاست; چنان که فرمود: (انا
احق ممن غیّر).

حضرت در گه بیرون رفتن از مدینه و رهسپار شدن به سوی مکه در بخش دیگری از سخنش به
محمد حنفیه می فرماید

( ۲۵۳ )

:

(شما در مدینه چشم من بر دستگاه حاکم باش و از آنچه که بر من وارد می شود هراس
نداشته باش.)۲۰

ییعنی تو بر رفتار حکومت به اندازه توان ناظر باش و مرا نیز در جریان قرار بده.

امام(ع) در مِنی خطاب به مردم می فرماید:

(مسلمانان راهنما و سرپرست یکدیگرند. به معروف فرمان می دهند و از منکر باز می
دارند…. زیرا اصل فرمان به معروف و بازداری از منکر استواری اسلام و بازدارنده ظلم
است.)

پیداست که فرمان به معروف و بازداری از منکر جایگاه ویژه دارد:

نخست آن که: سیاست و اصل بررسی واپایی و زیرنظر گرفتن است. دو دیگر: تمامی لایه های
جامعه را که هیأت حاکمه جزء آن است در بر می گیرد.

سه دیگر: در افتادن با ستمکار و ناسازگاری با رفتار و کارکرد آنان در صورتی از
نظریه به عمل درمی آید که مردم بر سرچشمه های قدرت اشراف داشته باشند و بتوانند و
مجال یابند که به درستی کارها و سیاستها را زیر نظر بگیرند و در همه امور به دیده
وری بپردازند.

براساس همین حق است که امام(ع) در مسیر مدینه شترانی که بار ابریشم برای یزید می
بردند و بحیر بن ریسان حمیدی آنها را هدایت می کرد از حرکت باز ایستاند و پس از
پرداخت مزد شتربانان آنها را مصادره می کند.۲۱

به این ترتیب این حق به روشنی در نهضت حسینی جلوه گر می شود و جدایی بین نظریه و
عمل را می کاهد.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.