پاورپوینت کامل بایستگی تحریف زدایی از نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بایستگی تحریف زدایی از نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بایستگی تحریف زدایی از نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بایستگی تحریف زدایی از نهضت عاشورا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۴۳
در دین ها و کیشهای پیشین یهود نصارا و… باژگون سازی آموزه ها هدفها واژگان و
گردانیدن سخن از جای خود کنار گذاردن کنار کشیدن روی داده است; برای هدفها و برنامه
های ویژه:
(یحرفون الکلم من بعد مواضعه…)
سخنان خدا را جا به جا می کنند پس از آن که جای هر سخنی را می شناسند.
در اسلام نیز البته با این فرق که اسلام در حصار نگهبانان تیزنگر و هشیار بوده و
هست و هماره کسانی بوده و هستند که هرگونه دست آلوده ای را از ساحَت آن دور بدارند
و هرگونه غبار را از سیمای آن بزدایند و از گوهر و بنیاد آن پاسداری کنند:
(…فانّ فینا اهل البیت فی کلّ خَلَفٍ عدولاً ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال
المبطلین و تأویل الجاهلین.)۱
( ۱۴۴ )
زیرا در خاندان ما اهل بیت در هر عصر جانشینان عادلی هستند که از واژگونه سازی و
تحریف آموزه های دینی از سوی غالیان به خود بستن باطل گرایان و بد معنی کردن
نادانان باز می دارند.
سخن ما در این نوشتار درباره رویداد عاشوراست. آیا رویداد عاشورا آن گونه که بوده و
رخ داده به تمام و کمال و با همه جنبه ها و زاویه ها به دست ما رسیده و یا دستکاری
شده و چهره غبار گرفته و کدری از آن فرا روی ماست؟
شماری از اهل نظر بر این باورند که این رویداد چون گزارش گران و راویانِ همه سونگر
تیزهوش شجاع و خردورزی بسان امام سجاد(ع) زینب کبری و… داشته از هرگونه باژگونگی و
تحریف برکنار مانده است. اینان شجاعانه و تیزنگرانه با تمام وجود در غوغای تبلیغاتی
حکومت سیاه و تاریک یزید به پا خاستند و با خطبه های رسا و روشن گر نگذاشتند در این
فتنه انگیزی گرد و غباری چهره قیام راستین حسین بن علی(ع) را بپوشاند و قیام را و
چهره زیبا و رخشان آن را زشت و کدر بنمایانند.
و شماری بر این نظرند که رویداد عاشورا هم بسان بسیاری از رویدادهای تاریخی دچار
دگرگونی شده و دستهای آلوده حکومت گران اموی آن را واژگونه ساخته اند و آنچه ما در
آیینه تاریخ می بینیم آن نیست که رویداده است.۲ بلکه انگیزه برای دستکاری و کدر
نمایاندن چهره زیبای حماسه آفرینان کربلا وارونه جلوه دادن تک تک رویدادها پوشاندن
جنایتها آدمکشی ها وحشی گریهای سپاه باطل جوانمردیها مهرورزیها زیباییها و
رخشانیهای سپاه حق از هر رویدادی بیش تر بوده است; چرا که این حماسه بزرگ و
( ۱۴۵ )
روایت آن در درازای تاریخ و در همان برهه روی دادن آن برای حاکمان ستم مایه درد سر
و نگرانی بوده است. از این روی از همان آغاز قیام امویان به تکاپو می افتند تا این
زلال را گل آلود بنمایانند و نگذارند کسی به زلال این جریان و جوی همیشه جاری و
چشمه همیشه جوشان راه یابد و تشنگی خود را فرو نشاند.
در این جریان سازی دروغ پراکنی و فتنه گری با گوناگون انگیزه ها از سوی نادانان و
فریب خوردگان دشمن در لباس دوست نیز تحریفهایی در روایت رویداد عاشورا افزوده می
شود و زوایای فاجعه دامن می گسترد و اندیشه ناب بی آمیغ و زلال حسین بن علی(ع) به
قربانگاه برده می شود و به گفته شهید مطهری افزون بر شهادت تنِ آن بزرگوار اندیشه
آن بزرگ و والاتبار نیز به زیر تیغ جلاّد می رود و قربانی می شود.۳ و باژگونه جلوه
دادنِ رویداد عاشورا مصیبتی بر مصیبت کربلا افزود و به گفته محدث نوری مصیبتی بزرگ
تر از مصیبت کربلا.۴
با بررسی و درنگ روی متنها و کتابهایی که به این رویداد ویژه شده و پرداخته اند بر
هر ژرف نگر و درنگ ورزی روشن می شود که آنچه فرا روی ما قرار گرفته زیر عنوان تاریخ
عاشورا از زوایایی دستخوش طوفان تحریف قرار گرفته و نکته های درس آموز و عبرت انگیز
آن واژگونه کدر و فرو رفته در گردابی از خرافه ها عرضه شده است.
روشن است که نمایاندن چهره راست و راستین کربلا و نهضت امام حسین(ع) نیاز همه آنی و
همیشگی جامعه ماست و جامعه شیعی و اسلامی بدون این چشمه زلال و آبشخور و فرات همیشه
جاری می پژمرد و از هستی فرو می افتد. از این روی نیاز است که نهضت تحریف زدایی
آغاز شود تا
( ۱۴۶ )
:
۱. دشمن نتواند از الگو شدن عاشورا جلوگیری کند. زیرا این چشمه اگر همیشه و همه گاه
زلال و شفاف بجوشد و جاری شود تشنگیها را فرو می نشاند و روح و روان انسانهای جویای
کمال را پر و بال می دهد و از پژمردگی و افسردگی به در می آورد و آینده روشنی را
برای او در افق نمایان می سازد.
۲. گرفتار آمدگان در تارهای عنکبوتی تحریف زمین گیرشدگان در باتلاق دروغ و فریب
رهایی می یابند و راه روشن کمال و سعادت را پیش می گیرند.
۳. امروزه مذهب ستیزان و مخالفان نهضت عاشورا و آیین ناب اسلام عاشورایی در
آوردگاهی سهمگین رودرروی عاشورائیان قرار گرفته اند هیچ راه گریزی ندارند جز این که
با بزرگ نمایی سخنان سخیف بی پایه به دور از خرد و ناسازگار با مبانی اعتقادی مردم
را از پیرامون رایت عاشورا دور کنند.
حادثه بزرگ عاشورا الگوی ما در تمام زوایای زندگی فراز و نشیبها بویژه در عرصه
رفتار سیاسی است. با تحریف نه تنها عاشورا و خیزش بزرگ حسینی از الگو بودن می افتد
که ممکن است به جای چراغ راه شدن و رهاندن انسان جویای کمال از شبهای تار و تاریک
مایه گمراهی شود و این پدیده حق نما حق پوش گردد.
مگر این پندار و گمان که قیام امام حسین از اسرار الهی و ویژه آن حضرت است یا کفاره
گناهان شیعیان است نتیجه ای جز این دارد؟
بی گمان با تحریف نخست عاشورا را از الگو شدن به کنار داشته ایم و آن را از کارایی
و نقش آفرینی در عرصه های فردی و اجتماعی به دور داشته ایم
( ۱۴۷ )
.
و با تحریف دوم آن را به سنگری برای بزه کاران و مرزشکنان دگر کرده ایم.
امام حسین(ع) که با قیام خود به همگان فهماند در برابر ستم ایستادن با واژگونه جلوه
دادن چهره اسلام در افتادن تباهی آفرینان را از صحنه به در کردن و رسوای عام و خاص
ساختن وظیفه ای است همگانی نه ویژه او حال شماری از دنیامداران راحت طلب گرفتار چرب
و شیرین دنیا وقتی می بینند ابراز علاقه به حسین(ع) باید با میدان داری و وظیفه
بانی همراه باشد از آن جا که اینان مرد این میدان نیستند به این سخن سخیف پناه می
برند که حرکت امام حسین(ع) ویژه خود آن حضرت و از اسرار الهی است و ما نمی توانیم و
نباید در آن آوردگاه نقشی داشته باشیم.
تحریف گران دوم از آن جا که اهل گناه و آلودگی اند و می بینند این آلودگی و تردامنی
با عشق به حسین(ع) سازگاری ندارد به این سخن بی بنیاد روی می آورند و می گویند:
حسین(ع) شهید شد تا کفاره گناهان مردان و زنان شیعه شود!
اینان راه یهودان را پیش گرفته اند همانان که خداوند از کار زشت تحریف گری آنان
پرده برمی دارد و می فرماید:
(یحرّفون الکلم من بعد مواضعه.)
جای سخن را می دانند از هدف تعالی بخش حسین بن علی(ع) آگاهی دارند و می دانند آن
عزیز چرا جان خود و عزیزانش را فدا ساخت و چرا به این آوردگاه پر خطر و سهمگین گام
گذاشت و چرا به ذلت و خواری تن در نداد و… اما برای رهایی از دست وجدان و پرسشهای
بی شمار مردم در ناسازگاری رفتارشان با باورشان دست به این تحریف بزرگ زده و با
اسلام به رویارویی برخاسته اند
( ۱۴۸ )
.
شهید مطهری این حرکت زشت و نفرت انگیز را این گونه ترسیم کرده است:
(تحریف از پشت خنجر زدن است. ضربت غیر مستقیم است که از ضربت مستقیم خطرناک تر است.
یهودیان که قهرمان تحریف در تاریخ اند همواره ضربتهای خود را از طریق غیر مستقیم
وارد کرده اند.)۵
افزون بر اینها آنچه در واژگونه سازی تاریخ عاشورا رخ داده با اندک درنگی ناسازگاری
آنها با علم و عقل روشن می شود. این حرکت شوم عاشورا را که حرکتی خردورزانه و
هماهنگ با معیارهای عقلی دقیق و سنجیده بوده و از سوی خردمندترین انسان آن روزگار و
همه روزگاران رهبری شده حرکتی جاهلانه و نابخردانه جلوه گر می سازد و مایه رمیدگی
خردمندان و دانشمندان که مورد خطاب امام هستند می گردد.
کدام خردمند می تواند بپذیرد: (روز عاشورا هفتاد ساعت بوده)۶ یا (لشکر ابن زیاد یک
میلیون و ششصد هزار نفر و همه از کوفه.)۷ و…
این سخنان و طرح آنها در هر محفل و مجلس سبب می گردد که هر انسان صاحب عقل و شعوری
از مجلسهایی که چنین تحریفهایی در آنها گفته می شود و از مجلسهای دیگر به همین گمان
و پندار که جای همین سخنها و گفتارهاست کناره گیری کنند یا این که به عقیده ناروا
روی آورند که این وادی وادی عقل نیست که وادی جنون و عشق است! در حالی که در اسلام
عقل و عشق درهم آمیخته اند و جدایی ناپذیرند.
از این روی برای درهم کوباندن و نقش بر آب کردنِ نقشه های شوم امویان جنایت پیشه
خود امام حسین(ع) و یاران پیش از شهادت و حضرت زینب و امام زین العابدین(ع) پس از
اسارت با شیوه های گوناگون در برابر
( ۱۴۹ )
تحریف گران ایستادند و دیگران را نیز به مبارزه ای همه سویه با آنان فرا خواندند.
در این نوشتار برآنیم که پس از اشاره به پیشینه تحریف و تحریف زدایی و رسالت عالمان
دین در تحریف ستیزی به گامهای بایسته علمی و عملی که باید در این راستا برداشته شود
اشاره کنیم:
پیشینه تحریف ستیزی
با نگاهی به تاریخ درمی یابیم که در برابر تحریف عاشورا جریان تحریف زدایی از این
حادثه بزرگ نیز پا به پای تحریف پراکنی هماره پر تکاپو بوده است.
کاروان اسیران پس از حادثه غم انگیز و پر درد و اندوه عاشورا بویژه چشم و چراغ آن
حضرت زین العابدین و غمگسار عزیزان حسین(ع) زینب کبری عالمان و متفکران اسلامی
مدیحه سرایان شاعران و خطیبان با گوناگون شیوه ها در برابر تحریفها و تحریف گران
ایستاده اند تا چراغ راه و مشعل هدایت و کشتی نجات حسین بن علی همچنان فروزان و
استوار بماند و امت اسلامی بلکه همه انسانهای سرگشته و گرفتار در طوفان فتنه ها و
حادثه ها را به ساحل نجات برساند و از مکتب حیات بخش اسلام پاسداری کند:
(انّ الحسین مصباح الهدی وسفینه النجاه.)
تلاشِ تلاش گران عرصه تحریف زدایی بر دو پایه استوار بوده است:
۱. بیان درست روشن رخشان بی آمیغ و زلالِ هدف پیام روش و سیره امام و گونه رویارویی
آن حضرت با دشمن و افشای جنایتها ستمها وحشی گریهای سپاه ابن زیاد و نقاب کنار زدن
از چهره یزید و پیرامونیان وی.
۲. افشای دروغها پاسخ به سخنان ناروا و پیرایه هایی که امویان به
( ۱۵۰ )
عاشورائیان و آقا و سرور آنان امام حسین(ع) بسته بودند.
تحریف ستیزی کاروان اسیران
حرکت کاروان اسیران از کربلا به سوی کوفه و شام با همه غم و اندوهی که برای امام
زین العابدین و حضرت زینب و عزیزان فاطمه داشت این خوبی و نقش مهم و بنیادی را نیز
داشت که نقشه جارچیان حکومتی را در وارونه جلوه دادن قیام امام حسین(ع) نقش بر آب
کرد و آموزه های راستین شیعی را پراکند و اسلام اموی را به انزوا راند و به مردم
کوفه و شام و بین راه فهماند آنچه معاویه و فرزند او از اسلام مطرح کرده اند با
اسلام ناب محمدی(ص) فرسنگها فاصله دارد. اسلامی که امویان مطرح کرده و می کنند با
شرک و کفر دورویی و دغل کشتار و غارت گری سازگاری دارد و می توان بر پایه اسلام
اموی با معصوم در افتاد خاندان رسالت را برانداخت فسق و فجور انجام داد و….
در این کاروان بیدارگر امام زین العابدین و حضرت زینب(ع) نخستین مشعل افروزانِ
بیداری و مبارزه علیه تحریف عاشورا و قیام اباعبدالله(ع) بودند. آن دو بزرگوار
قهرمانانه با دروغ پراکنی امویان درافتادند و از تحریف جلوگیری کردند و به تحریف
زدایی پرداختند.
امویان پیش از عاشورا و آفریدن آن فاجعه بزرگ و حرکت شوم علیه زبان گویای اسلام و
نماد راستین آن و پاسدار وحی حضرت اباعبدالله(ع) تبلیغات و هیاهوی گسترده ای به راه
انداختند و پس از خاموش کردن چراغ پر فروغ وحی در تاریکی مطلق و در شب ترین شب
تاریخ دروغ پراکنی و تحریف نهضت عاشورا را در حجم گسترده تری پی گرفتند و از هرگونه
افترا بر آن حضرت دریغ نورزید. گفتند و پراکندند
( ۱۵۱ )
:
۱. آشوب گر و تفرقه انداز است. جارچیان هرزه درای و ژاژخای اموی در هر کوی و برزن
در هر قریه دیه و شهر این سخن یاوه را جار زدند و بر بوقها و شاخها دمیدند: هان
مردمان بدانید و آگاه باشید علیه حکومت مشروع آشوب گر و تفرقه انگیزی به نام حسین!
برخاسته است و بر آن است آشوب پدید آورد آرامش را از بین ببرد خون ریزی به راه
بیندازد هرج و مرج پدید آورد و….
در همین راستا نماینده پاک و راست آیین ناب اندیش و شجاع آن حضرت مسلم بن عقیل را
در کوفه یاغی سرکش و برهم زننده نظم اجتماعی معرفی کردند و از مردم خواستند از دور
او پراکنده شوند و پس از آن که به دردناک ترین وجه او را از پای درآوردند جارچیان
علیه او به دروغ پراکنی پرداختند و چهره او را زشت و کدر نمایاندند:
وقتی مسلم بن عقیل را دستگیر و پیش ابن زیاد آوردند گفت وگویی بین این مرد نابکار و
مسلم بن عقیل روی داد که می تواند بیان گر شگردهای تبلیغی امویان و تحریف گریها و
فریبکاریهای حکومت گران و کارگزاران اموی باشد. و به روشنی می نمایاند که حکومت
گران اموی برای درهم کوباندن حرکت والا و راستین امام از چه ابزار و ترفندهایی بهره
می برده و چگونه مردم را در باتلاق جهل نگه می داشته اند تا به دنیا و هدفهای شوم
خود دست یابند.
ابن اعثم کوفی گزارش می دهد:
(عبیدالله گفت: با عاق و با شاق بر امام وقت بیرون آمدی و اجماع امت و مسلمانان را
خلاف کردی و فتنه انگیختی.
مسلم گفت: دروغ می گویی ای پسر زیاد. هرگز معاویه به اجماع امت خلافت مسلمانان نکرد
بلکه به حیله و تقلّب بر وصیّ
( ۱۵۲ )
پیغمبر درآمد و به غصب خلافت از او بگرفت و حال یزید هم همچنان است.
ای پسر زیاد بدان که فتنه تو انگیختی و پیش از تو پدر تو فتنه انگیخت.)۸
و یا در آغازین روزهای حرکت آن گاه که امام مکه را ترک گفت و راهی کوفه شد
کارگزاران اموی امام را از رفتن به کوفه پرهیز دادند و گفتند به مکه برگرد. وقتی
حضرت نپذیرفت گفتند:
(الا تتقی الله تخرج من الجماعه وتفرق بین هذه الامّه…)۹
آیا از خدا بیم نداری که از گروه مسلمانان جدا می گردی و بین امت اسلامی پراکندگی
پدید می آوری.
۲. خارج از دین و خروج کننده بر امام است. دستگاه خلافت امویان یزید و پیرامونیان
وی با این که به گواه امام حسین(ع) و همه اسلامیان و مؤمنان و آگاهان آن عصر با
اسلام و دین بیگانه بودند و دین را بازیچه قرار داده بودند و وسیله و ابزاری برای
رسیدن به قدرت و معاویه و پس از او یزید با تمام توان بر آن بودند که نام محمد(ص)
را از دلها و ذهنها و صفحه روزگار بزدایند و بر این گواه ها و دلیلها بسیار است;
اما در رویارویی با امام برای این که بتوانند در این آوردگاه پیروز شوند و این صخره
بزرگ را از سر راه خود بردارند دست به شگرد ناجوانمردانه می زنند و آن حضرت را خارج
از دین و خروج کننده بر امام و خلیفه مسلمین (یزید) وانمود می کنند.
امویان برای مشروع جلوه دادن کار خود و جنایتی که آفریده بودند
( ۱۵۳ )
دست به کار شدند و در یک شبیخون تبلیغاتی و دروغ پراکنی و شایعه گستری نه تنها
حسین(ع) که پدر بزرگوارش که نُماد اسلام بود و اسلام بر دوش او اوج گرفت و دامن
گسترد خارج از دین شناساندند و یزید در مجلس جشنی که برای پیروزی بر حسین(ع) و
یاران آن گرامی ترتیب داده بود به زینب گفت:
(انما خرج من الدین ابیک واخیک.)۱۰
عمرو بن حجاج زبیدی برای انگیزاندن سپاه اموی علیه امام(ع) می گفت:
(یا اهل الکوفه الزموا طاعتکم وجماعتکم ولا ترتابوا فی قتل من مَرَق من الدین و
خالف الامام.)
هان ای کوفیان! بر شماست پیروی و همبستگی و به گمان نیفتید در کشتن کسی که از دین
خدا بیرون رفته و به مخالفت با امام برخاسته است.
امام حسین(ع) در پاسخ وی فرمود:
(یا عمرو بن الحجاج! أعلیَّ تحرِّضُ الناس؟ أنحن مَرَقنا وانتم ثَبتُّم علیه. أما
واللّه لتعلَمُنَّ لوقد قُبضَت أرواحکم مُتُّم علی اعمالکم أیّنا مرق من الدّین ومن
هو أولی بِصلّیِ النار.)۱۱
هان ای عمرو بن حجّاج! مردم را علیه من برمی انگیزانی؟ آیا ما از دین بیرون رفته
ایم و شما بر دین پایدارید؟
هان! به خدا سوگند آن گاه جانهای شما از کالبدهاتان جدا شوند و بر این کردار خود
بمیرید درخواهید یافت که کدام یک از ما از دین خدا بیرون رفته و چه کسی به سوختن در
آتش سزاوارتر است
( ۱۵۴ )
.
۳. حرکت برخلاف خواست خداوند:امویان با تکیه به اندیشه سست و ناسازگار با مبانی
اسلامی جبرگرایی چنین وانمودند که حکومت آنها موهبتی است آسمانی و مقدر از سوی
خداوند و کشته شدن حسین(ع) نیز بنابر خواست و اراده خدا بوده و سرنوشت او چنین رقم
خورده است که به دست خاندان بنی امیه کشته شود و خاندانش به اسارت گرفته شوند
تازیانه بخورند خیمه ها در آتش بسوزند و….
روی این عقیده سخیف وقتی زینب قهرمان وارد کاخ ابن زیاد می شود و رو در روی آن مرد
پست قرار می گیرد ابن زیاد به وی می گوید:
(کیف رأیت صنع الله باهل بیتک.)۱۲
کار خدا را با خاندان خویش چگونه دیدی؟
ابن زیاد با این سخن واهی در عین حال آزاردهنده و گزنده بر آن است جنایت آدمکشی و
در به در کردن اهل بیت را که به دست خون آلود و فکر و طرح کثیف و اهریمنانه خود او
انجام گرفته به خداوند نسبت بدهد و چنین وانمود کند که او و مانند او حکومت گرانِ
جنایت پیشه اموی دست خدا بوده اند در زمین که می باید این کار را انجام می داده اند
و گریزی از آن نبوده است.
در برابر این اندیشه سخیف و پلید و این حرکت تبلیغاتی شوم و ناجوانمردانه و
غبارآلود جلوه دادن عقاید و باورهای راستین اسلامی زینب کبری قهرمانانه می ایستد و
می فرماید:
(مارأیت الاّ جمیلا هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم وسیجمع الله
بینک وبینهم فتحاج وتخاصم فانظر لمن الفلح یومئذ ثکلتک امک یا ابن مرجانه.)۱۳
( ۱۵۵ )
ندیدم مگر خوبی. خانواده من کسانی بودند که شهادت برای آنان نوشته شده بود و به
آرامگاه خود شتافتند. زود است که خداوند تو و آنان را در یک جا گرد آورد تا محاجه و
اقامه دعوا کنید. پس بنگر که در آن روز بهروزی و رستگاری از آن کیست. مادرت به
عزایت نشیند ای پسر مرجانه.
همین اندیشه در مجلس یزید نیز بازتاب می یابد. یزید دستور می دهد مجلس را بیارایند
و جشن پیروزی برپا کنند. در این جشن اسیران نور دیدگان رسول الله را به نزد او می
آورند. سر مقدس امام حسین(ع) را برابر او قرار می دهند. وی پس از خواندن اشعار
کفرآمیز می گوید:
(أتدرون من أین أتی هذا؟ قال: أبی علیّ خیر من أبیه وفاطمه أمّی خیر من أمّه وجَدّی
رسول الله خیر من جَدّه وانا خیر منه وأحق بهذا الامر منه. فامّا قوله: ابوه خیر من
ابی فقد حاجّ ابی اباه الی اللّه وعلم الناس أیّهما حُکم له. وأمّا قوله: أمی خیر
من أمّه. فلعمری فاطمه بنت رسول الله خیر من أمّی.
وامّا قوله: جدّی رسول خیر من جدّه. فلعمری ما أحد یؤمن باللّه والیوم الآخر یری
لرسول الله فینا عدلا و لابدّاً ولکنّه إنّما أُتی من قِبَل فقهه ولم یقرأ: قل
اللهم مالک الملک….)۱۴
آیا می دانید این مرد از کجا آسیب دید؟
می گفت: پدرم بهتر از پدر یزید است. مادرم فاطمه گرامی تر از مادر اوست.
نیایم پیامبر خدا برتر از نیای اوست و خودم نیک تر و سزاوارتر از اویم
( ۱۵۶ )
.
امااین که گوید: پدرم بهتر از پدر یزید است پدرم پدر او را به داوری خدا سپرد و
مردمان می دانند که رأی به سود کدام یک داده شد.
اما این که گوید: مادرم فاطمه گرامی تر از مادر اوست به خدا فاطمه دخت پیامبر خدا
بهتر از مادر من است.
اما این که گوید: نیایم پیامبر خدا برتر از نیای وی است به خدا در میان ما کسی نیست
که به خداوند و روز رستاخیز باور داشته باشد و گمان برد که پیامبر خدا را در میان
ما مانند و همتایی است.
او از رهگذر دانش دینی خود آسیب دید و شاید به یاد نیاورد که خدا می گوید:
بار پروردگارا بخشنده پادشاهی تویی; آن را به هرکه خواهی می دهی و از هر که خواهی
باز می ستانی.
ییزید می خواست در جامعه آن روز که سخت از کشته شدن پسر فاطمه دختر رسول الله در
بهت و حیرت فرو رفته بود و مردمان پدیدآورنده این فاجعه بزرگ را یزید و فرومایگان
پیرامون او می دانستند و به آنان لعن و نفرین می کردند چنین وانمود کند که من باور
دارم که مادر حسین فاطمه زهرا(ع) از مادر من بهتر است و در برتری نیای او بر همه کس
جای گفت و گو نیست و کسی هم نمی تواند ادعا کند بر پیامبر برتری دارد اما آنچه بر
سر حسین آمد از سوی خود او بود چرا که به آیه شریفه: (قل اللهم مالک الملک…)۱۵ توجه
نکرده بود که پادشاهی را خدا می بخشد و خدا می ستاند. این که من در این مقام قرار
دارم موهبتی است از سوی خدا و این که حسین(ع) این مقام را
( ۱۵۷ )
نداشت خواست خدا بود و تلاش او برای برگرداندن این خواست و به زیر آوردن من از
اریکه قدرت و به دست گرفتن قدرت خواست خدا نبود از این روی زمین گیر شد و شکست خورد
و از بین رفت.
ییزید حکومت خویش را خواست خدا می داند و کشته شدن حسین را هم خواست خدا و خود را
در پدید آوردن این پدیده ها بی نقش می انگارد.
ییزید قیام امام را با این سخن و برداشت نادرست از آیه شریفه تحریف کرد و حرکت
قهرمانانه او را علیه ستم و بیداد برخلاف خواست خدا نمایاند و حکومت ضدانسانی ضد
اسلامی شوم و نفرت انگیز خود که همه نشانه های دین را محو کرده و فرهنگ و آیین
جاهلیت را گسترانده بود برابر خواست خدا خواند!
حضرت زینب در دشوارترین برهه از زمان در هنگامه ای بس دردناک در مجلس اهریمنی یزید
در برابر این تحریف و سخن نابخردانه یزید برخاست و او را در برابر این رفتار جنایت
بار مسؤول دانست و یادآور شد که: سزاوار عذاب خداست. این رفتار نه تنها خواست خدا
نبوده که مورد غضب و خشم خدا هم هست. در خطبه رسا کوبنده و روشن گر خود این آیه
شریفه را تلاوت کرد:
(ثم کان عاقبه الذین أساؤا السوأی ان کذّبوا بآیات الله وکانوا بها یستهزؤن.)۱۶
( ۱۵۸ )
سپس فرجام آن کسان که بدی کردند آن بود که سخنان خدای را دروغ داشتند و بدان ریشخند
می کردند.
بنی امیه با رواج جبرگرایی بر آن بودند که به مردمان بفهمانند حکومت همانی است که
باید باشد و حسین بن علی وظیفه ای نداشت که در برابر آن بایستد. قیام علیه حکومتی
که خواست خداست در حقیقت قیام در برابر خواست خداست.
اهل بیت حضرت سجاد و حضرت زینب با شجاعت تمام نگذاشتند این فرهنگ تار و پود جامعه
را از هم بدرد و حکومت گران اموی برای فرار از مسؤولیت به این مقوله پناه ببرند و
خود را بری از هر گونه گناه جلوه دهند.
۴. دروغ گو خواندن امام حسین: امویان پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع) از خشم و
نفرت مردم به هراس افتادند. در برابر سیل پرسشهای مردم و بیان سخنان درست و روشن او
در مکه بین راه و کربلا از امویان بازخواست می کردند که کدام سخن او نادرست بود و
بر خلاف واقع و حقیقت که شما او را در هم کوبیدید؟ دست به کار شدند و او را دروغ
گوخواندند. یعنی او برنامه ای جز اینها داشت. او به هدف امر به معروف و نهی از منکر
اصلاح امور پیاده کردن اسلام و احکام قرآن مبارزه با ستم زنده کردن اسلام و قرآن به
قدرت رساندن محرومان و مستضعفان و سپردن کارها به دست صالحان و شایستگان و…
برنخاسته بود. دروغ می گفت که چنین هدفهایی دارد. کاروان اسیران در برابر این موج
سهمگین ایستاد. امام زین العابدین و حضرت زینب هدف امام را به روشنی بیان کردند.
البته در برابر این موج افزون به امام سجاد و حضرت زینب که نقش
( ۱۵۹ )
کلیدی در تحریف زدایی داشتند دلاور مردان دیگری نیزقد افراشتند و دست به روشن گری
زدند و از چهره سیاه و نفرت انگیز نابکاران اموی نقاب افکندند.
ییکی از آن دلاور مردان عبد اللّه عفیف ازدی بود; جانباز جبهه حق. همو که دو چشم
خود را در دفاع از حکومت عدل و داد علی(ع) فدا کرد;یکی در جنگ جمل و دیگری را در
جنگ صفین.
او این بار در دفاع از حسین علی جانش را فدا کرد.
او ماند تا در شب ترینِ شب تاریخ در روزگار فتنه ها غبار آلودیها در آمیختن حق و
باطل طلسم شب را بشکند و موجی از نور پدید آورد آن گاه به مولای خود امیر
المؤمنین(ع) و سرور شهیدان حسین بن علی بپیوندد.
واقعه دردناک از این قرار بود. پس از به شهادت رسیدن حسین و یاران در دشت نینوا ابن
زیاد . شادمانه و مغرورانه به عنوان فاتح به مسجد کوفه رفت و در برابر انبوه مردم
برخاست و گفت:
(الحمد للّه الذی اظهر الحق واهله ونصر امیر المؤمنین یزید وحزبه وقتل الکذّاب بن
الکذّاب الحسین بن علی وشیعته.)۱۷
سپاس خدا که راستی و درستی را آشکار ساخت و پیروان آن را پایدار بداشت و سرور
خداگرایان یزید و یارانش را یاری کرد و دروغ گوی دروغ گوزاده حسین بن علی و پیروانش
را برانداخت.
عبد اللّه عفیف ازدی هراسی به دل راه نداد و در برابر این ناحق گویی ابن زیاد
برخاست. ابن زیاد گمان کرد در جوّ رعب و هراسی که پدید آورده هرناروایی را می تواند
به زبان براند. می پنداشت می تواند در پناه خنجرهای آخته اجامر ننگ و نکبت کشتن
فرزند رسول الله را از دامن خود بسترد و چنین
( ۱۶۰ )
وانمود کند که با یک دروغ گو به نبرد برخاسته است.
گمان نمی کرد در این فضای خشن و خون آلود در برابر این همه خنجرهای آخته و نگهبانان
درّنده و خونخوار کسی برخیزد و او را رسوا کند و سخن او را به سُخره گیرد و او را
پسر مادرش (زنازاده) خطاب کند و کشنده پسر پیامبر و دروغ گوی دروغ گوزاده!
بله عبدالله بن عفیف ازدی وقتی این سخنان یاوه ابن زیاد را شنید به دفاع از حسین بن
علی برخاست و گفت:
(یا ابن مرجانه! انّ الکذّاب ابن الکذّاب انت وابوک والذی ولاّک وابوه یا ابن
مرجانه! اتقتلون أبناء النبیّین وتتکلّمون بکلام الصّدیقین.)۱۸
پسر مرجانه! دروغ گوی دروغ گوزاده تو هستی و پدرت و آن که شما را بر گردن مردم سوار
کرد و پدرش.
پسر مرجانه! فرزندان پیامبر را می کشید و گفتار پرهیزکاران و راست گویان بر زبان می
رانید!
ابراهیم آیتی پس از نقل این رویداد می نویسد:
(این هوشیاری و فراست تاریخ همیشه کار خود را کرده است و می کند و در هر موقعی که
دستی برای تحریف تاریخ از آستین بیرون آمده در همان جا در فکر چاره افتاده و سندی
قاطع و صریح و کافی برای نشان دادن واقع به وجود آورده است.)۱۹
۵. ساختن حدیث: حکومت نامشروع یزید برای این که از خشم و نفرت مردم علیه یزید و
کارگزاران نابکار وی بکاهد شماری از عالمان دین به
( ۱۶۱ )
دنیا فروش را گرد آورد و آنان را با نواله ای به کار ساختن حدیث و نشر آن واداشت.
از آنان خواست: عاشورا این غم و حزن بزرگ و ناکران پیدا که هر سال تکرار می شود و
مردم را برمی انگیزاند و موجی از خشم و نفرت پدید می آورد و بنیان حکومت یزید را از
هم می گسلد به روز عید و شادی و برکت دگر کنند تا هم آن غم و اندوه از دلها برود و
هم در ذهنها چنین افکنده شود که روز عاشورا با کشته شدن حسین بن علی در آن روز برکت
و عید گردیده است.
عبدالله بن فضل هاشمی می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم:
(یا ابن رسول الله فکیف سمّت العامه یوم عاشورا یوم برکه؟ فبکی(ع) ثمَّ قال: لمّا
قتل الحسین(ع) تقرّب الناس بالشام الی یزید فوضعوا له الاخبار وأخذوا علیها الجوائز
من الاموال فکان مما وضعوا له أمر هذا الیوم وأنّه یوم برکه لیعدل الناس فیه من
الجزع والبکاء والمصیبه والحزن الی الفرج والسّرور والتبرّک والاستعداد فیه حکم
الله بیننا وبینهم.)۲۰
پس چگونه اهل سنت روز عاشورا را روز برکت می شمارند؟
حضرت گریست و فرمود: چون حسین علیه السلام شهید شد مردم شام به یزید نزدیک شدند و
برای رسیدن به پول و جایزه به ساختن حدیث روی آوردند. از جمله روایاتی که برای او
ساختند احادیث برتری و برکت این روز بود. این از آن روی بود که مردم از گریه و
اندوه دست بردارند و به شادمانی و گردآوری و تهیه آذوقه روی آورند. خدا بین ما و
ایشان حکم کند
( ۱۶۲ )
.
امامان(ع) با برگذاردن مجلسهای عزا و مرثیه سرایی با این موج سنگین روایات جعلی که
بنی امیه ساخته و رواج داده بودند به رویارویی برخاستند.
از باب نمونه ابوالفرج اصفهانی در الأغانی می نویسد:
(علی بن اسماعیل تمیمی از پدرش روایت کرده است که: روزی در محضر ابوعبدالله جعفر بن
محمد بودم که حاجب او درآمد و برای سید اسماعیل حمیری اجازه ورود خواست. آن حضرت
امر فرمود: او را به درون خانه راهنمایی کند. بانوان حرم را نیز پشت پرده نشانید.
سید وارد شد و سلام کرد و نشست. جعفر بن محمد(ع) از او خواست چیزی از اشعار خود
انشاد کند و او این ابیات را انشاد کرد:
اُمرُر علی جَدَثِ الحسین
فقل لأعظِمهِ الزَکیَّه
آ أعظماً لازلتَ من
وطفاءَ ساکِبَهٍ رَویّه
واذا مَرَرت بقبره
فأطِل بهِ وقِفِ المطیّه
وَابْکِ المطهرَّ لِلمُطَهَّرِ
والمُطَهّره النقیّه
کبکاء مُعوِلَه أتَت
ییوماً لواحدِها المنیّه
بر قبر حسین بگذر و به استخوانهای معطّر او بگو:
ای استخوانها! پیوسته از ابری سنگین و باران ریز سیراب باشید.
چون به قبر او گذشتی پس شتر خویش را مدتی در آن متوقف ساز
و بر آن پیکر پاک که زاده آن مرد پاک و بانوی پاک است گریه کن.
چون گریه زن فرزند مرده ای که روزی مرگ بر فرزند یگانه او
( ۱۶۳ )
درآمده است.
اسماعیل تمیمی روایت کرده است که دیدم اشکهای جعفر بن محمد بر رخساره هایش فرو می
ریزد و بانگ شیون و گریه از خانه او برخاسته است. تا این که سید را امر فرمود بس
کند و او بس کرد.)
همو نقل می کند:
(تمیمی گوید: پدرم از فضیل بن رسان مرا حدیث کرد که قصیده سیّد را به مطلع ذیل:
لاُمِّ عمرو باللوی مربع
دراسـه أعـلامُـهُ بَلقَـعُ
ام عمرو را در لوی منزلگاهی است که نشانه های آن فرسوده شده و بیابانی خالی از سکنه
گشته است.
در خانه جعفر بن محمد(ع) انشاد کردند و شنیدم صدای شیون از آن خانه برخاست.
مرا فرمود: این شعر از کیست؟
عرض کردم: از سیّد است.
احوال او را پرسید.
عرض کردم: وفات کرده است.
فرمود: خدا او را بیامرزد.)۲۱
دِعبل خُزاعی. با رفتن امام رضا(ع) به مرو مدینه را خالی از حجت می بیند و مدارس
آیات قرآن را خاموش. جانش از غم و اندوه خاندان رسالت شعله ور می شود و قصیده مدارس
آیات را می سراید. وقتی به محضر امام رضا(ع) در مرو بار می یابد امام از او می
خواهد یکی از سروده هایش را
( ۱۶۴ )
بخواند. او هم قصیده مدارس آیات را می خواند تا به این فراز از قصیده می رسد که
شعله به جانها می افکند:
اَفاطِمُ لو خِلْتِ الحسینَ مُجَدَّل
وقد مات عطشاناً بشطِّ فرات
اِذاً لَطَمتِ الخَدَّ فاطِمُ عنده
وأجرَیتِ دمعَ العین فی الوَجَناتِ
أفاطمُ قُومی یا ابنَهَ الخیرِ واندُبی
نُجُوم سموات باَرض فلاهِ
قبور بکوفانٍ واُخری بطَیبهٍ
واُخری بفخٍّ نالَها صلواتی۲۲
ای فاطمه اگر به خاطر می آوردی که روزی حسین تو در کنار شط جاری فرات لب تشنه جان
خواهد داد بی دریغ بر چهره می کوفتی و سیل اشک از دیده جاری می کردی.
فاطمه! ای گرامی دخت پیامبر نیکی برخیز و مویه کن مویه کن بر اختران سوخته آسمانِ
نبوت و امامت که چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد که گفتی دیگر زمین همیشه شبی بی
ستاره ماند.
برخیز و مویه کن بر گورهای غریبی که در کوفه و مدینه و فخّ است. درود و سلام من بر
آنان باد.
شیخ صدوق در امالی به سند خود از امام رضا(ع) روایت کرده است:
(محرم ماهی است که اهل جاهلیت ظلم و ستم و جنگ را حرام کرده بودند. اما در همین ماه
بود که خون ما را حلال شمردند
( ۱۶۵ )
حرمت ما را شکستند فرزندان ما را اسیر ساختند خیمه های ما را به آتش کشیدند اموال
ما را غارت کردند و حرمت رسول الله را رعایت نکردند. راستی که شهادت امام حسین(ع)
چشمان ما را زخم زده کرد اشکهایمان را جاری ساخت.
در سرزمین کربلا عزیز ما را خوار کردند و سرانجام محنت و رنج تا پایان دنیا برای ما
باقی گذاشتند. آری برای چنین انسانی همچون حسین(ع) همواره باید گریست.)۲۳
پس از حادثه غم انگیز عاشورا بنی هاشم با افراشتن رایتهای عزا بر سردر خانه های خود
پرهیز از هرگونه شادی و شادمانی در برابر برنامه های امویان که براساس احادیث
ساختگی خود روز عاشورا را روز شادی و سرور اعلام کرده بودند ایستادند و نگذاشتند
این حماسه خونین و این غم جانکاه در هیاهوی پای کوبیها دست افشانیها و شادخواریها
گم شود و از یادها و خاطره ها برود.
از امام صادق(ع) روایت شده است:
(زنان بنی هاشم پس از واقعه جانسوز عاشورا از کشیدن سرمه و خضاب خودداری کردند و از
خانه هیچ یک از بنی هاشم هرگز دودی که حاکی از پختن غذا باشد دیده نشد; تا آن گاه
که عبیدالله بن زیاد به قتل رسید.)۲۴
تحریف زدایی عالمان
عالمان آگاه پس از رویداد عاشورا چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت در برابر فتنه
بزرگ تحریف چهره عاشورا و عاشوراییان ایستادند. اینان در طول تاریخ پر فراز و نشیب
اسلام با کسانی که بر آن بودند هدف امام حسین را وارونه جلوه دهند و ازاین راه به
هدفهای شیطانی خود دست یابند به رویارویی
( ۱۶۶ )
جدّی برخاستند.
۱. از آغاز دستهایی در کار بودند که امام را از الگو شدن برکنار بدارند و به
مسلمانان چنین بباورانند کاری را که امام انجام داد و حرکتی را که او بنیان گذارد
شخصی بود و ویژه او و شماری از یاران و خویشان; از این روی نمی توان و نباید آن را
الگویی برای همه کسان و در همه زمانها قرار داد و با تکیه بر حرکت او و عاشورا
هرکجا ستمی دید و ستم پیشه ای و مبارزه ای علیه قرآن انسانیت شرف حقوق و عزت مردم
حرکت کرد و به مبارزه برخاست و تن به مرگ داد.
عالمان آگاه متعهد و راستین با سرمشق از امامان و اسوه قرار دادن آنان علیه گردباد
بنیان برافکن تحریف گری که از سوی دربارهای ستم و حاکمان زر و زور بر شاخها دمیده
می شد و با تلاش عالمان درباری آذین بندی می گردید قد برافراشتند و با خطابه ها و
نوشته های خود به شرح جزءجزء برنامه ها و هدفهای امام حسین(ع) پرداختند و نگذاشتند
جامعه بویژه جامعه شیعی در باتلاق این سیاهی فرو رود و با کنار گذاشتن مشعل هدایتی
چون حسین(ع) در کُنام ذلت گرفتار آید.
آنان با فرادید نهادن سخنان امام در زمان معاویه و پس از مرگ او و هجرت بزرگ خویش
از مدینه تا کربلا هدف امام را رسم کردند و براساس آن حرکت خویش را بیاغازیدند.
نکته نکته ای که امام در این مسیر طولانی و پیش از آن در برابر فضای آلوده عصر خود
بیان کرده بود در سرلوحه کار عالمان قرار گرفت.
۲. معاویه برخلاف پیمان نامه ای که با امام حسن(ع) بست یزید را به ولایت عهدی خود
گماشت و نمایندگانی به شهرها فرستاد تا از مردمان و
( ۱۶۷ )
سران آن شهرها برای یزید بیعت بگیرند. اهل مدینه و بزرگان آن از بیعت با یزید سر
باز زدند. معاویه برای تک تک سران و بزرگان مدینه نامه نگاشت و آنان را بر بیعت
نکردن با یزید سرزنش کرد و در ضمن هشدار داد. همچنین نامه ای به امام حسین(ع) نوشت
و به تحریف هدف امام پرداخت. از جمله به وی نوشت:
(لاترد هذه الامه فی فتنه… انظر لنفسک ولدینک ولامه محمد.)۲۵
امت محمد را به گرداب فتنه درنینداز… متوجه خودت دینت و امت محمد باش.
او امام حسین(ع) را که حکومت او را نامشروع می داند و فتنه ای بزرگ و بریده از مردم
نه او با مردم است و نه مردم با او قاتل حجر و یاران و دوستان او قاتل عمرو بن حمق
چون با یزید فاسق فاجر دست بیعت نمی دهد فتنه گر می خواند و تلاش گر برای به فتنه
افکندن امت محمد! از قرینه ها و نشانه برمی آید که همین را بخشنامه می کند به تمام
قلمرو حکومت خویش و به همه فرمانروایان و حکومت گران و کارگزاران تاریخ نگاران
شاعران درباریان و عالمان درباری دستور می دهد: حسین را با این چهره و سیما به
مردمان زیر فرمان خود بشناسانند و نگذارند سیمای دیگری از او خارج از این دایره که
حزب اموی ترسیم می کند ترسیم شود.
با این شگرد و فتنه حزب اموی از آغاز تاکنون عالمان شاعران سخن سرایان و سخنوران
نگارگران و نویسندگان شیعه به مبارزه برخاسته اند و در جای جای آثار و گفتار خود
این نقشه شوم را با تکیه بر سخنان امام حسین(ع) امام سجاد(ع) حضرت زینب(ع) نقش بر
آب کرده اند و چهره ای زلال و شفاف و هدفی روشن از آن عزیز فرادید مردمان نهاده اند
( ۱۶۸ )
.
امام حسین(ع) در پاسخ به ژاژخایی معاویه او را از دروغ گویی و افترا پرهیز می دهد.
دروغ یعنی همان تحریف زشت جلوه دادن شکوه ها و زیباییها.
معاویه با دسیسه و دستان ایستادنِ در برابر زورگویی فساد قتل و غارت نامشروع دانستن
حکومت فساد و تباهی دست بیعت ندادن با یزید شراب خوار و سگ باز که نابودی دین است و
تباهی ملت و… را فتنه گری می نامد; یعنی حقیقت را راستی و درستی را دگرگونه جلوه می
دهد و تحریف می کند.
در برابر این تحریف دروغ گویی و زشت جلوه دادن چهره حقیقت عالمان دین در برهه ها و
زمانهای گوناگون شجاعانه و بی باکانه به روشن گری پرداخته اند.
اگر نبود حرکت روشن گرانه آنان در درازای تاریخ اسلام اکنون با آن موج لجن پراکنی
علیه زیباییها و قداست امام حسین عاشورا مانند هزاران هزار پدیده و رویداد تاریخی
در گرد و غبار گذشت زمان گم شده بود.
۳. امام حسین(ع) و پیش از او نیا پدر و برادرش برای به پاداری دین و آیین حق و
افشاندن عطر دین در کران تا به کران زمین به پا خاستند و دشواریها و گرفتاریها و
رنجها را به جان خریدند با بنی امیه به خاطر تلاش آنان در رواج بت پرستی فساد تباهی
و ایستادگی در برابر موج توحید و ستم به مردم درافتادند امّا بنی امیه چنین وانمود
می کردند و شبان و روزان تلاش می ورزیدند به مردم بباورانند که دشمنی بنی هاشم با
بنی امیه بر سر قدرت است نه بر سر دین قرآن نماز و روزه.
معاویه و پس از او یزید و دستگاه حاکمه اموی همیشه و همه گاه در
( ۱۶۹ )
تکاپو بودند که این تحریف ویران گر و تباهی آفرین را بگسترانندکه جنگ ما با بنی
هاشم جنگ دیرین و کهنه است و به تازگی بنی هاشم برای چیرگی بر ما دین را به میدان
آورده و به آن تمسک می جوید و در برابر ما قد افراخته است.
گفتند نوشتند و جار زدند: حسین یاران و خویشان و بنی هاشم نمی خواستند دین احمد را
به پادارند زشتی و تبهگینی را از ساحَت جامعه بزدایند قرآن را بر صدر نشانند و
جامعه اسلامی را از رذالتها زشتیها و آلودگیها بپیرایند و مردمان را از تنگنا و
خفقان به درآورند و آزادی تعالی مجد و اوج دهند بلکه بر آن بودند پادشاهی و قدرت را
به دست بگیرند.
این مبنای تفکر حزب اموی بود. ارکان این حزب بر این اندیشه جاهلی استوار بود. زیر
ساخت حزب اموی را بی اعتقادی به احمد مرسل و قرآن شکل می داد. بر همین مبناست که
یزید وقتی سر امام حسین را در برابرش قرار می دهند شروع می کند با چوب بر لب و
دندان آن نازنین زدن و این اشعار را خواندن:
لیتَ اشیاخی ببدرٍ شهدو
جَزَع الخزرجِ من وَقعِ الاَسل
لَاهَلّوا واستَهَلّوا فَرَح
ثُمَّ قالوا یا یزید لاتَشَل
( ۱۷۰ )
قد قتلنا القومَ من ساداتِهِم
وعدلناهُ بِبَدرٍ فاعتَدَل
لعِبَت هاشم بالمُلک فل
خبر جاءَ ولا وحی نَزَل
لست من خَندَفَ ان لَم انتَقم
من بنی احمد ماکان فَعَل۲۶
ای کاش پدران و بزرگان قوم من که در جنگ بدر کشته شدند حاضر بودند و می دیدند که
چگونه قبیله خزرج از نیزه زدن من ـ در جنگ احد ـ به جزع افتاده است.
پس شاد می شدند و فریاد خوشحالی برمی آوردند و می گفتند: ای یزید دستت شل مباد.
بزرگان بنی هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم پس برابری کرد.
قبیله بنی هاشم با حکومت بازی کرد وگرنه هیچ خبری از رسالت و وحی نبود.
من از قبیله خندف نخواهم بود اگر از فرزندان احمد انتقام کارهای او را نگیرم.
و عمرو بن سعید بن عاص اموی حاکم مدینه به شنیدن بانگ شیون زنان بنی هاشم بخنده این
بیت را خواند:
عجّت نساءُ بنی زیاد عَجَّهً
کَعَجیجِ نَسوَتِنا غداهَ الاَرنَب
زنان بنی زیاد ناله و شیون کردند
( ۱۷۱ )
چنان که زنان ما بامداد جنگ ارنب فغان کردند
سپس گفت:
(هذه واعیه بواعیه عثمان.)۲۷
شیون امروز زنان بنی هاشم به جای شیونی است که زنان بنی امیه در کشته شدن عثمان
کردند.
این تحریف پس از گذشت پنجاه سال از رحلت پیامبر(ص) و بیست سال از شهادت علی بن ابی
طالب و کم رنگ شدن ارزشها و باورهای متعالی اسلام و پیشینه قبیله ها و گروه های عرب
در یورش به یکدیگر و جنگ و غارت کینه های دیرینه و کهنه طبیعی جلوه کرد و در بسیاری
از ذهنها و فکرهای ساده اثر گذارد و بسیاری از ناآشنایان به امام حسین و هدفهای
والا و متعالی آن بزرگوار را به کژراهه فکند و از راه و مسیر حق جدا ساخت.
در این جا بیان هدفهای امام حسین(ع) با گواه آوردن از سخنان آن بزرگوار و سیرت وی و
نمایاندن چشمه های زلال اندیشه آن حضرت که از سوی عالمان و آگاهان پس از رویداد
عاشورا انجام گرفت تار و پود اندیشه ویران گر و تباهی آفرین حزب اموی را درهم ریخت.
عالمان شاعران آگاه و دار بر دوش که بیش ترین نقش را در تمامی دورانها بویژه در عصر
حضور داشته اند درون ناپاک حزب اموی معاویه و یزید را بر همگان آشکار ساختند. با
تلاش و پی گیری رنجها و دشواریهای بسیار فدا کردن جان بی خانمانی و در به دری در
برابر این طوفان بنیان برافکن ایستادند و با ارائه سندها و مدرکهای فراوان و بی
شمار ثابت کردند که دشمنی بنی امیه با محمد(ص) نه از آن روی بود که آن بزرگوار از
قبیله رقیب و تیره هاشم و آنها از تیره امیه که دشمنی این گروه با محمد(ص) بر سر
خدا و هبل بود و نیز
( ۱۷۲ )
دشمنی آنها با علی حسن و حسین(ع). بنی امیه اسلام را قرآن را و رسالت پیامبر را
برنمی تابید. بر آن بود که نظام جاهلی را زنده کند و اسلام و قرآن را بمیراند و نام
پیامبر(ص) از سینه ها و دلها بزداید که با تلاش عالمان از جان گذشته در گوناگون
برهه ها این نقشه اهریمنی با این که بسیاری از برج و باروی ارزشها باورها و آموزه
های اسلامی را ویران کرد و هنوز نیز تباهی می آفریند نقش بر آب شد.
۴. امویان روایاتی را ساختند و نشر دادند و دستور دادند که عالمان درباری در منبرها
به شرح و بیان آنها بپردازند که حرکت اعتراض قیام و برخورد با حاکمان و کسانی که بر
اریکه قدرت قرار دارند گرچه فاسد و به زور شمشیر و خونریزی و کشتار به این مقام دست
یافته باشند نارواست.
این موجی که امویان با برنامه ریزی معاویه برای استواری بخشیدن به حکومت نامشروع
خود به راه انداختند کم کم در بین اهل سنت فرهنگ شد و حاکمان ستم پیشه چه اموی چه
غیر اموی به نام پیامبر و سنت آن بزرگوار به رواج این احادیث در برابر مخالفان خود
و برای رویارویی با آنان و انگیزاندن مردم علیه هر حرکت ستم ستیزانه و عدالتخواهانه
پرداختند.
حذیفه از پیامبر(ص) نقل می کند:
(یکون بعدی ائمه لایهتدون بهداتی ولایستنّون بسنَّتی فیهم رجال قلوبهم کقلوب
الشیاطین فی جُثمان إنس.
قال: قلتُ کیفَ اَصنعُ یا رسول الله ان اَدرکتُ ذلک؟
قال: تسمعُ وتطیع للأمیر وان ضرب ظهرک واخذ مالک فَاسْمع وأطِع.)۲۸
پس از من پیشوایانی خواهند آمد که به راه من نمی روند و به
( ۱۷۳ )
روش من عمل نمی کنند و شماری از ایشان دلهایی همچون دل شیاطین دارند گرچه به ظاهر
انسانند.
حذیفه می گوید: گفتم: یا رسول الله اگر من آن زمان را دریابم چه عکس العملی نشان
دهم؟
فرمود: شنوایی صد درصد و اطاعت مطلق از امیر کن; اگرچه به پشتت بکوبد و مالت را
ببرد تو باید فرمان ببری و گوش به دستورش بسپاری.
برابر این سنت سازی دستگاه های ستم بویژه اموی است که بعدها قاضی ابویعلی و فضل
الله بن روزبهان به آسانی فتوا می دهند:
(آن کسی که با شمشیر و زور بر جامعه اسلامی غلبه یافت و خلیفه گشت و امیرالمؤمنین
نامیده شد دیگر برای هر کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد جایز و روا نیست که
شبی را به روز آورد در حالی که او را امام نداند خواه خلیفه آدمی جنایتکار باشد و
خواه پاکدامن.)۲۹
(طریق چهارم از اسباب انعقاد پادشاهی و امامت شوکت و استیلاست. علما گفته اند که
چون امام وفات کند و شخصی متصدی امامت گردد بی بیعتی و بی آن که کسی او را خلیفه
ساخته باشد و مردمان را قهر کند به شوکت و لشکر امامت او منعقد می گردد; بی بیعتی
خواه قریشی باشد و خواه نه خواه عرب باشد یا عجم یا ترک و خواه مستجمع شرایط باشد و
خواه فاسق و جاهل… امام و خلیفه به او اطلاق می گردد.)۳۰
این فرهنگ سازی و سنت تراشی برای رویارویی با قیامهایی چون قیام
( ۱۷۴ )
سالار شهیدان است. امویان وقتی خود را رو در روی با قیام شورانگیز اباعبدالله(ع)
دیدند به دروغ و تحریف روی آوردند و قیام امام را خروج بر خلیفه وانمود کردند و
نامشروع و برای هدف شوم خود روایت جعل کردند و بر کالبد جامعه اسلامی دمیدند و بخش
بسیار بزرگی از جامعه اسلامی را با این شگرد و نیرنگ فلج کردند و بسیاری از علمای
درباری را به این سمت کشیدند که برابر این روایات فتوا بدهند و بسیاری را هم در این
فضا وارد ساختند و آنان بدون این که توجه کنند و به ساختگی بودن این دست از روایات
پی ببرند برابر این روایات ساختگی فتوا دادند و حرکت علیه بیداد ستم تجاوز گناه و
آلودگی را حرام انگاشتند و سبب گردیدند مردمان در باتلاق گناه آلود حکومتهای فاسد
بمانند و دَم برنیاورند.
عالمان آگاه شیعه به پیروی از امام حسین که فرمود:
(ایها الناس انّ رسول الله(ص) قال: من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله
ناکثاً عهدهُ مخالفاً لسنَّه رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم والعدوان فلم یغیّر
علیه بفعل ولا قولٍ کان حقاً علی اللّه ان یدخله مدخله.)۳۱
ای مردم! همانا پیامبر خدا(ص) گفته است: هرکس پادشاهی بیدادگر ببیند که نارواهای
خدایی را روا می دارد و پیمان خدا را می شکند و با شیوه پیامبر خدا(ص) به راه
ناسازگاری می رود و در برابر بندگان خدا با گناه و پرخاش گری رفتار می کند و آن گاه
با گفتار یا کردار در برابر او به پایداری در نایستد بر خدا بایسته باشد که او را
در سرنوشت آن بیدادگر انباز گرداند.
و به پیروی از دیگر امامان(ع) علیه این تحریف و شگرد از همان آغاز
( ۱۷۵ )
قد افراشتند و با سخنان روشن گر واقعه نگاریهای دقیق فتواها و قیامهای شورانگیز
طومار آن را درهم پیچیدند و قیام امام حسین(ع) را قیام والاییها پاکیها ارزشها علیه
زشتیها و ناپاکیها نمایاندند.
این حرکت چنان شورانگیز و مبانی استوار و دقیق شکل گرفت که شماری از اهل سنت
نتوانستند در فضایی که حکومتهای استبدادی ستم پیشه اموی و عباسی پدید آورده بودند
تاب بیاورند و برخلاف فطرت پاک انسانی و مبانی استوار اسلامی فتوا به ماندگاری در
زیر بیرق و رایت حاکم را گرچه ستم پیشه و فاسق باشد بدهند و هرگونه حرکت و اعتراض
علیه حاکمان ستم را نامشروع بینگارند و گناه یا دست کم درباره قیام امام حسین(ع) به
گونه دیگر داوری کردند و حرکت او را براساس اجتهاد و شایستگی که داشت روا شمردند و
کارکرد کسانی که با یزید همراه شدند از صحابه نیز گونه ای اجتهاد انگاشتند اما کشتن
امام حسین(ع) را از سوی هرکس گناه بزرگ دانستند و به روشنی یادآور شدند: صحابه که
با یزید همراه شدند نه این که نمی دانستند او فاسق است و حسین بن علی شایستگی دارد
و برابر اجتهاد خود عمل می کند و نه این که راضی به کشته شدن حسین بن علی بودند
هرگز بلکه بر این گمان بودند که قیام علیه یزید به هرج و مرج و خون ریزی می انجامد.
اینان با این توجیه از تیررس انتقادهای تند شیعیان و مبانی استوار و دقیق آنان خود
را به کنار کشیدند. چون در برابر پرسشهای تند شیعیان:
آیا زندگی در زیر پرچم فرد فاسق فاجر جنایت پیشه مشروب خوار و سگ بازی چون یزید
رواست؟
آیا حرکت و قیام انسان والا و شایسته ای مانند حسین بن علی فرزند فاطمه دختر رسول
الله(ص) تربیت شده دامن آن بزرگوار علیه بیداد و ستم
( ۱۷۶ )
یزید نارواست؟
آیا کشتن او برای این حق گویی رواست؟
آیا همراهی صحابه با یزید و سکوت آنان دلیل شرعی دارد و برابر معیارهای شرعی است؟
و…
پاسخی نداشتند و خود را در بن بست بسیار شدید گرفتار دیدند از یک سو و از دیگرسو
پاسخی برای وجدانهای بیدار خود نمی یابیدند; از این روی به راه حلی که بیان شد روی
آوردند.
گامهایی که باید برداشت
ییادآور شدیم که در بازگویی رویداد عاشورا تحریفهایی راه یافته که پالایش آن از این
تحریفها بایسته است; چراکه در دنیای امروز و در هر جامعه ای با حادثه تحریف شده نمی
توان مشعلی را افروخت و راهی را نمود. البتّه در گذشته هم این چنین بوده است ولی
امروز با گذشته فرقها و ناسانیهای بنیادین دارد. در گذشته آثار ویران گر آن و گمراه
کننده آن کم بود ولی امروزه آثار زیانبار آن فراوان است. بر این اساس مهم ترین و
اساسی ترین وظیفه امروز و اکنون روحانیت شیعه در برابر این رویداد بزرگ این است که
به مطالعه همه سویه روی رویداد عاشورا بپردازد تا دریابد چه تحریفهایی در آن راه
یافته و با آن تحریفها چگونه به مبارزه برخیزد.
۱. شناخت درست:
نخستین گام روحانیت شیعه و عالمان بیدار این است که: شناخت درستی از
این حادثه بزرگ به مردم بدهند. فلسفه قیام درسها و عبرتهای آن را یک به یک با بیانی
روشن گویا ارائه دهند و با
( ۱۷۷ )
واژگون سازیهایی که چهره و سیمای عاشورا را دگرگون کرده است به رویارویی جدّی و همه
سویه بر خیزند.
فلسفه وجودی حوزه اقتضاء دارد اگر توان چنین کاری را اکنون ندارد به تلاش برخیزد و
آن را به دست آورد تا بتواند به خوبی وظیفه خود را پاس بدارد. این مرزبانی مقدس در
روایات هم به گونه یک تکلیف بیان شده و هم به گونه یک خبر: عالمان دین چنین می کنند
همواره و در همه جا.
حدیث معروفی از پیامبر اسلام (ص) با عبارتهای گوناگون روایت شده که همواره در هر
نسلی و در هر قرن و عصری کسانی از اهل بیت برای دفاع از حقّ و مبارزه با بدعتها و
زدودن تحریفها و پیرایه ها از پیکر دین قیام می کنند:
(یحمل هذا الدین فی کل قرن عدول ینفون عنه تأویل المبطلین وتحریف الغالین وانتحال
الجاهلین کما ینفی الکِیْرُ خُبث الحدید.)۳۲
در هر قرنی کسان عادلی به پاسداری از دین بر می خیزند و تأویل باطل گرایان و تحریف
غلوکنندگان و دروغ نادانان را از دین می زدایند; همان گونه که دَم آهنگر مواد زائد
آهن را از بین می برد.
امام صادق(ع) در ذیل حدیث: (انّ العلماء ورثه الانبیاء) همین حدیث را با اندک فرقی
از پیامبر(ص) نقل فرموده است.۳۳ و در روایاتی دیگر دستور به رویارویی با بدعتها و
تحریفها داده است.۳۴
از سخنان پیامبر(ص) و امام صادق(ع) استفاده می شود که تحریف در اسلام و آموزه های
آن راه پیدا کرده ولی در برابر آن همواره تلاشهایی از سوی امامان(ع) و یا عالمان
متعهد صورت گرفته است و می گیرد
( ۱۷۸ )
.
افزون بر روایات یاد شده عالمان و متفکران اسلامی برای بایستگی مبارزه با تحریفهای
عاشورا به آیات و روایات بسیاری استناد جسته اند که به نمونه هایی از آن اشاره می
کنیم:
۱. آیات و روایاتی که از دروغ بویژه دروغ بستن بر خدا و پیامبر(ص) و امامان
معصوم(ع) بازداشته و نکوهش کرده اند.۳۵
۲. آیات و روایات امر به معروف و نهی از منکر تحریف در رویداد عاشورا از منکرات
شمرده شده است که باید با آن برابر این آیات و روایات ستیزی همه سویه داشت.۳۶
۳. آیاتی که عالمان یهود را به خاطر تحریف کلام خدا در برابر دریافت وجهی اندک
نکوهش کرده اند.۳۷
۴. آیات کتمان.۳۸
از باب نمونه علامه سید محسن امین در چگونگی استدلال به آیات و روایات امر به معروف
و نهی از منکر می نویسد:
(خداوند سبحان مخالفت با کارهای ناپسند و حرام را تا آن جا که امکان دارد به وسیله
قلب و دست و زبان واجب کرده است. از بزرگ ترین بدیها بدعت را به جای سنت و سنت را
به جای بدعت دانستن و ترویج و فراخوانی مردم به سوی آن است.)
سپس دروغ و تحریف و خرافه را در رویداد عاشورا از مصداقها و نمونه های سخنان یادشده
دانسته است:
(دروغ گفتن: اخبار دروغ و نادرستی که دروغ بودن آن از روز روشن تر است نه در کتابی
نوشته شده و نه در جایی نقل گردیده است. با وجود این شب و روز بر سر منابر و در
مجالس بدون
( ۱۷۹ )
رادع و مانعی خوانده می شود و این خود به تنهایی از بزرگ ترین معاصی است. مخصوصاً
وقتی که نسبت به خدا و پیامبر(ص) و امام(ع) باشد که مبطل روزه نیز می گردد.)۳۹
از سوی دیگر رویداد عاشورا چون مجموعه ای از گفتار و رفتار و تقریر امام معصوم(ع)
است شماری از اندیشه وران و صاحب نظران اسلامی برای مبارزه با تحریف به روایات بدعت
از جمله روایت زیر استناد کرده اند:
(اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله.)۴۰
در آن هنگام که بدعت در امت من پدیدار شد عالمان باید علم خود را آشکار کنند. هرکه
چنین نکند لعنت خدا بر او باد.
با توجه به حدیث یاد شده اگر دروغ و یا سخنی بی اساس به امام معصوم(ع) که سخن و عمل
او حجت و جزو دین به شمار می آید نسبت داده شود باید عالمان دین با آن به مبارزه
برخیزند و دروغها و تحریفها را آشکار کنند. بی تفاوتی و سکوت آنان مایه لعن و نفرین
خداوند است; چرا که این سکوت به معنای راست انگاشتن آن دروغها پنداشته می شود.
محدث نوری پس از اشاره به حرام بودن تحریف از باب دروغ بودن آن و خدشه دار کردن
چهره دین همچنین حرام بودن گوش دادن به تحریف و دروغ می نویسد:
(آنچه در این خاتمه گفتیم بیان شنیدن دروغ بود برای متعارف خلق که در شنیدن دروغ
مفسده ای جز ضرر به خود چیزی نباشد و مفسده دیگری پیدا نشود. و اما آنانی که
پیشوایان بندگان خدا و راهنمایان خلق اند به سوی خداوند ـ عزّ اسمه ـ و عباد
( ۱۸۰ )
بایست پیروی کنند ایشان را در گفتار و رفتار و سیره و کردار و یاد گیرند از ایشان
حلال و حرام و طاعت و عصیان را. پس در شنیدن ایشان در مجالس تعزیه داری دروغهای بی
اندازه را از روضه خوانان خصوص آنچه متعلق به سیره و کردار و گفتار ائمه طاهرین(ع)
است مفاسد دیگر مترتب شود که یکی از آنهاست داخل شدن این پیشوای دانایی که گوش
کننده دروغ است در زمره دروغ گویان. پس به هر دو بلا مبتلا شده هم دروغ گو شده هم
گوش دهنده دروغ. زیرا ما در اقسام دروغ توضیح نمودیم که کذب در اصل لغت اگرچه از
صفات لفظ و سخن است; اما در شرع حکم آن جاری است در افعال که از جوارح غیر زبان
صادر می شود مثل دست و چشم و سر و پا و همچنین در سکوت و تقریر چنانچه مثال آن گذشت
و این مقام نیز از آن قسم باشد; زیرا دانای مطاع مسموع القول هرگاه شنید که روضه
خوان خبر دروغی گفت و نسبت بی اصل به امام(ع) داد و چون نهی این منکر بی ضرر برای
او میسر بود با این حال ساکت بود و منعی نکرد بلکه حالش منقلب نشد ولامحاله سلوکش
را با او تغییر نداد که پست ترین مراتب نهی از منکر است. معلوم می شود آن را دروغ
ندانسته بلکه به سکوتش امضای نقل آن را کرده پس چنان است که گویا خود گفته…. سکوت
متمکّنین سبب تجری بی مبالاتی این طایفه بی انصاف شده [است].)۴۱
محدث نوری با واژه (متمکنین) می فهماند که انجام وظیفه و برخورد با
( ۱۸۱ )
این گروه از هر عالمی ساخته نیست. عالمانی که وجهه اجتماعی ندارند با ژاژخایی این
گروه دروغ گو صحنه سازیها و بهتانهای آنان نه تنها کاری از پیش نخواهند برد که ممکن
است از هستی ساقط شوند. ولی اگر عالمان بزرگ و کسانی که از جایگاه اجتماعی بالایی
برخوردارند با اینان رو در رو شوند به افشای دروغها و تحریف گریها و عوام فریبیهای
آنان بپردازند گروه یاوه گو را تاب ایستادگی در برابر این موج بیداری نخواهد بود.
از این روی وظیفه عالمان بزرگ و صاحب نفوذ و برخوردار از جایگاه اجتماعی سنگین است
و اگر سکوت کنند و از کنار این پدیده زشت و نفرت انگیز بگذرند دوزخ جایگاه شان
خواهد بود.
۲. گامهای علمی و عملی:
انجام مسؤولیت عالمان دین و حوزه های علمیه در مبارزه
سنجیده خردمندانه و منطقی با تحریفها نیاز به تلاشهای گسترده علمی و پژوهشی و عملی
دارد که به بخشی از آنها اشاره می کنیم:
الف. تلاشهای علمی و پژوهشی
۱. شناخت مفهوم و گونه های تحریف: شناخت و شناساندن مفهوم و گونه های تحریف از
نخستین گامهای بایسته برای مبارزه با تحریف است; چرا که با روشن نبودن حدّ و مرز
تحریف ممکن است هرگونه دروغ افسانه جُستارهای بی اساس و نابخردانه با عنوانهای
دیگری چون: زبان حال یا مبالغه های شعری استعاره و مجاز یا نقل به معنی و یا در
قالب کرامتها و معجزه ها بر رویداد روشن و شفاف عاشورای حسینی سایه بیفکند و آن را
در ابهام فرو برد که نه درس آموز باشد و نه عبرت انگیز
( ۱۸۲ )
.
برای روشن شدن حد و مرز تحریف پاسخ به پرسشهای زیر بایسته است و می تواند روشن گر
باشد:
تحریف چیست؟
گونه های آن کدام است؟
آیا شعر و یا نثری که به عنوان زبان حال نقل می شود تحریف است؟
غلوّ و مبالغه در شعر و یا نثر چه حکمی دارد؟
خوابهایی که به عنوان کرامت و یا معجزه به امام حسین(ع) و دیگر یاران آن حضرت نسبت
داده می شود چه حکمی دارد؟
آیا کم رنگ کردن و یا نقل نکردن برخی از زوایا و قضایای عاشورا تحریف است؟
نقل به معنی نقل مطالب مورد تردید و… چه حکمی دارد؟ نقل دروغ از دیگری چگونه است؟
شماری از مداحان و یا روضه خوانان خبر دروغی را که مایه گرمی مجلس آنان است نقل می
کنند و برای این که مسؤولیت آن را بر عهده نگیرند آن را از کتاب و یا شخصی که شنیده
اند نقل می کنند آیا چنین کاری رواست؟
پاسخ به پرسشهای یاد شده و دیگر پرسشهایی که در این جا مطرح است در این مقال نمی
گنجد. از این روی به پاره ای از آنها که از اهمیت بیش تری برخوردارند پاسخ خواهیم
داد.
مفهوم تحریف:
تحریف از ریشه (حرف) به معنای کنار و پیرامون یک چیز و از جایگاه اصلی
کج کردن و به سوی دیگر بردن است.
فخر رازی از قفّال نقل می کند:
(التحریف: التغییر والتبدیل واصله من الانحراف عن الشیء
( ۱۸۳ )
والتحریف عنه.)۴۲
تحریف به معنای تغییر و تبدیل است و ریشه آن از منحرف شدن از چیزی است.
ابن منظور می نویسد:
(تحریف الکلم عن مواضعه: تغییره. والتغییر فی القرآن والکلمه تغییر الحرف عن معناه
والکلمه عن معناها.)۴۳
تحریف الکلم عن مواضعه یعنی دگرگون ساختن آن. تغییر در قرآن و کلمه به معنای دگرگون
ساختن حرف و کلمه از معنای اصلی آن به معنای دیگری است.
امین الاسلام طبرسی در ذیل آیه شریفه: (یحرفون الکلم عن مواضعه) می نویسد:
(ای یبدلون کلمات الله واحکامه عن مواضعها)۴۴
ییعنی کلمات و احکام خدا را از مواضع آن تغییر می دهند.
بنابراین تحریف کلام به معنای تفسیر سخنی برخلاف معنای ظاهرش و در نظر گرفتن معنای
دیگری برای آن بدون هیچ دلیل و قرینه ای است. ماده تحریف در قرآن به همان معنای
لغوی به کار برده شده است.۴۵
در دیگر لغت نامه ها و فرهنگها تحریف در معنای گسترده تری به کار رفته است:
کج کردن گردانیدن تغییر دادن و تبدیل کردن گردانیدن کلام کسی از وضع و طرز حالت
اصلی خود بعضی حروف کلمه را عوض کردن و تغییر دادن معنای آن و….۴۶
بر این اساس تحریف گاه به معنای دگرگونی در معنی و گاه به معنای
( ۱۸۴ )
دگرگونی واژه است که این دگرگونیها گونه هایی دارد که به پاره ای از آنها اشاره می
کنیم:
لفظی: واژگان را کم و زیاد و یا پس و پیش کردن به گونه ای که معنای آنها فرق کند.
اگر از یک حدیث یا یک قطعه تاریخی کلمه و یا جمله ای را بردارند و یا بدان بیفزایند
یا کلمه ها و جمله هایی را چنان پس و پیش برند که معنای آنها دگرگون شود گفته می
شود: آن حدیث و یا قطعه تاریخی تحریف شده است.
تحریف معنوی: یعنی سخنی را به گونه ای تفسیر و معنی کنیم که معنایی خلاف معنای
واقعی آن برساند. در تحریف معنوی به واژگان و جمله ها و عبارتها دست برده نمی شود
ولی به گونه ای تفسیر می شود که با هدف گوینده سازگاری ندارد.
تحریف عملی: سخن راست و درست و برابر معیار و ترازمند گفتن; ولی کرداری برخلاف آن
داشتن.
امام باقر(ع) در ضمن رساله ای به سعدالخیر پس از آن که از پیامدهای زیانبار تحریف
عملی سخن گفته می فرماید:
(وکان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه وحرفوا حدوده فهم یروونه ولایرعونه والجهال
یعجبهم حفظهم للروایه والعلماء یحزنهم ترکهم للرعایه.)۴۷
ییکی از شیوه های آنان در پشت سر انداختن کتاب آن بود که حرفها و واژگان آن را بر
پای داشتند ولی حدود آن را تحریف می کردند. آنان کتاب خدا را تلاوت و روایت می
کردند اما به آن عمل نمی کردند. نادانان از حفظ آنان در شگفت می شدند; اما این کار
آنان سبب نارضایتی و اندوه دانایان می شد
( ۱۸۵ )
.
تحریف از زاویه های دیگر نیز در خور تقسیم است:
تحریف لفظی و معنوی گاه در قرآن و حدیث رخ می نماد و گاه در تاریخ و شخصیتها.
تحریف در شخصیتها بر دو گونه است: گاه در شخصیت کسانی است که قول و عمل و تقریر
آنان حجت است و گاه این گونه نیست.
تحریف گاه در امور جزئی و گاه در امور بزرگ است و گاه در یک سخن عادی همانند این که
دو نفر گفتار یکدیگر را تحریف کنند و گاه در یک م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 