پاورپوینت کامل رساله موسومه به یک کلمه۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رساله موسومه به یک کلمه۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رساله موسومه به یک کلمه۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رساله موسومه به یک کلمه۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۷۷

مقایسه اصول اسلامی با اعلامیه حقوق بشر فرانسه سال ۱۷۸۹

بنده کم ترین, یوسف, خلف مرحمت پناه حاجی میرزا کاظم تبریزی, در سال هزار و دویست و
هفتاد, هـ.ق, به موجب فرمان مبارک اعلیحضرت ولی نعمت همایون شاهنشاه ایران,
ناصرالدین شاه, خلدالله ملکه و سلطانه, به کارپردازی حاجی ترخان که به اصطلاح
فرانسه (کونسلی)۲ باشد مأمور شدم. مدت هشت سال در آن جا اقامت کرده, در تاریخ هزار
و دویست و هفتاد و هشت, هـ.ق, حسب الاجازه اولیای دولت علیه به ایران مراجعت کرده و
به زیارت خاکپای همایون پادشاهی شرف اندوز گشتم.

پس از هفت ماه توقف در تهران, حسب الامر, به حاجی ترخان معاودت کردم, و بعد از سه
ماه به عزم سیاحت از حاجی ترخان, به مسکو و از آن جا به پطرزبورغ رفتم. شش ماه در
پطرزبورغ, در جای وزیر مختار دولت علیه (شارژدافر) ماندم. پس از آن, در تاریخ هزار
و دویست و هشتاد هجری به کونسول ژنرالی تفلیس سرافرازی حاصل کردم. چهار سال تمام در
تفلیس ماندم. در مدت اقامت خود در مملکت مزبوره, که انتظام و اقتدار لشکر و آسایش و
آبادی کشور را می دیدم, همواره آرزو می کردم: چه می شد که در مملکت ایران نیز نظم و
اقتدار و این آسایش و آبادی حاصل می گردید.

در اواخر سال هزار و دویست و هشتاد و سه,هـ.ق, به موجب فرمان پادشاهی, خلدالله
ملکه, به شارژدافری پاریس سرافراز گشتم. از راه اسلامبول عازم مقصد گردیده, وقتی که
داخل شهر پاریس شدم, اکسپوزیسیون, یعنی: بساط عمومی هزار و دویست و هشتاد و هفت
مسیحیه را ملاحظه و مشاهده کردم; و در مدت سه سال اقامت خود در پاریس, چهار دفعه به
عزم سیاحت به لندن رفتم.

در این مدت می دیدم که در فرانسه و انگلیس, انتظام لشکر و آبادی کشور و ثروت اهالی
و کثرت هنر و معارف و آسایش و آزادی عامه صد آن قدر است که در مملکت سابق الذکر۳
دیده بودم. و اگر اغراق نشمارند, توانم گفتن که آن چه در مملکت سابق الذکر مشاهده
کرده بودم, نمونه[ای] بوده است از آن که بعد در فرنگستان دیدم. اگرچه سبب این نظم و
این ترقیات و این آبادی را از عدل می دانستم; به سبب آن که این سلطنت و این ثروت و
این آبادی و عمارت, به غیر عدالت میسر نمی شود. چنان که در اثر آمده [است]:

(لا سلطان الا بمال و لا مال الا بعماره و لا عماره الا بعدل.)

سلطنت و حکومت جز به ثروت, و ثروت جز به سازندگی, و سازندگی جز به عدالت صورت
نبندد.

و هرچند بر وجه یقین می دانستم که این عمارت از عدالت است, و این ثروت و راحت از
حسن سیاست, لیکن پیش خود خیال کرده و به خود می گفتم: با این که بنیان دین اسلام بر
عدل و انصاف است, و با این که در چندین جای قرآن مجید, خدای تعالی عدل را ستوده و
سلاطین و حکام اسلام نیز هیچ وقت منکر عدل نبوده اند; پس چرا ما چنین عقب مانده و
این طور از عالم ترقی, خود را دورتر داشته ایم؟

چون روزی در این فکرت شدم, از شدت تفکر خوابم ربود. پنداشتم هاتف غیبی از سمت مغرب
ما بین زمین و آسمان به سوی مملکت اسلام متوجه شده, به آواز بلند می گفت:

(ای سالکان سبیل شریعت سید انام, و ای پیشوایان با غیرت اهل اسلام! این انتم من
النصره والسلطنه؟ این انتم من الثروه والمعرفه چرا این طور غافل و معطل نشسته اید؟
و چرا از حالت ترقی سایر ملل اندیشه نمی کنید؟ همسایه شما, وحشیان کوهستان را داخل
دایره مدنیت کرده و هنوز شما منکر ترقیات فرنگستان هستید. در کوچک ترین بلدهای
مجاور شما, مریضخانه ها و معلم خانه هایی منتظم برای ذکور و اناث بنا کرده اند و
هنوز در معظم ترین شهر شما یک مریضخانه و یک معلم خانه نیست. کوچه های دهات همجوار
شما تنظیم و توسیع و تطهیر یافته, ولی هنوز در شهرهای بزرگ شما, به سبب تنگی و
اعوجاج و کثافت و سوراخهای بی نهایت که در کوچه هاست, عبور نامقدور گردیده. در
همجواری شما راه آهن می سازند و هنوز شما به راه عراده نپرداخته اید. در همسایگی
شما جمیع کارها و امورات اهالی در محکمه های منتظمه, از روی قانون, بر وفق حقانیت
فیصل می یابد; در دیوانخانه های [محاکم قضایی] شما هنوز یک کتاب قانون نیست که حکام
عرف, تکلیف خود را از روی آن بدانند. در همسایگی شما هرکس بدهی خود را بی محصل
آورده به دیوان می دهد; در ملک شما, حکومت را مجبور به گماشتن تحصیلداران می کنند;
[و] فلان و فلان…

این غفلت و بی اعتنایی, حالش برای شما و اخلاف شما موجب خسارت و ندامت عظیم خواهد
گشت. در روز جزا در حضور خداوند, مسؤول و شرمنده خواهید شد. از خواب غفلت بیدار
بشوید. بر خود و اخلاف خود ترحم کرده, به معاونت و ارشاد اولیای دولت و به اتفاق و
اتحاد علمای دین, راه ترقی خود را بپایید.)

چون هاتف غیبی از ایراد این مقالات فارغ گشت, بنده از خواب بیدار شدم, در حالتی که
بدنم از صولت تقریرات هاتف به شدت می لرزید. پس از آن که آرام حاصلم شد, عزم این را
کردم [که]: با یکی از دوستان که از تواریخ و احادیث اسلام اطلاع کامل داشت, ملاقات
کرده, سرّ این معنی را بفهمم که چرا سایر ملل به چنان ترقیات عظیمه رسیده اند, و ما
در چنین حالت کسالت و بی نظمی باقی مانده ایم؟ به آن دوست رسیده این مطلب را با او
به میان آورده, سرّ این معنی را پرسیدم.

جوابم چنین داد که:

(بنیان و اصول نظم فرنگستان, (یک کلمه) است و هرگونه ترقیات و خوبیها [که] در آن جا
دیده می شود, نتیجه همان (یک کلمه) است.)

گفت:

(اهل مملکت شما از اصول مطلب دور افتاده اند.)

پرسیدم: چگونه؟ دوست مزبور جواب داد که:

(بعضی از شما, نظم و ترقی فرنگستان را از فروعات غیر برقرار می دانید; و برخی, از
علوم و صنایع تصور می نمایید مانند: تلغراف و کشتیها و عراده های بخار و آلات
حربیه, که اینها نتایج است, نه مقدمات. و فقط به نظریات ساده قصد نظر می کنید, و از
عملیات صرف نظر می نمایید. و اگر می خواهید در ایران اسباب ترقی و مدنیت راه
بیندازید, در بدو کارها از تعیین کلمه واحده غفلت می نمایید. و هرگاه کسی از
دانشمندان اسلام محض خدمت وطن, تألیفی در این مواد می نویسد, از تاریخ و صنایع
فرنگستان تعریف می کند و از بنیان و اصول عمل اداره آنها اشاره نمی نماید. این است
که کودهای۴ کارگزاران دول اسلام بی ثمر, و نوشته های مؤلفین این مطلب, متروک و بی
اثر مانده).

گفتم: (چگونه یک کلمه؟ مگر با یک کلمه این همه ترقیات می تواند حاصل برد؟ آن یک
کلمه چیست, معنی آن را به من بیان کنید؟ گفت:

(معنی یک کلمه را من می گویم و شما در رساله خود درج نمایید.)

مقدمه در شرح یک کلمه

آن دوست چنین گفت:

(یک کلمه که جمیع انتظامات فرنگستان در آن مندرج است, کتاب قانون است که جمیع شرایط
و انتظامات معمول بها که به امور دنیویه تعلق دارد, در آن محرر و مسطور است; و دولت
و امت, معاً, کفیل بقای آن است. چنان که هیچ فردی از سکنه فرانسه یا انگلیس یا نمسه
[آلمان] یا پروس [اتریش] مطلق التصرف نیست.

یعنی در هیچ کاری که متعلق به امور محاکمه و مرافعه و سیاست و امثال آن باشد, به
هوای نفس خود عمل نمی تواند کرد. شاه و گدا و رعیت و لشکری در بند آن مقید هستند و
احدی قدرت مخالفت به کتاب قانون ندارد. و باید بدانید که قانون را به لسان فرانسه
لووا می گویند و مشتمل بر چند کتاب است که هر یک از آنها را کود می نامند, و آن
کودها در نزد اهالی فرانسه به منزله کتاب شرعی است در نزد مسلمانان, اما در میان
این دو فرق زیاد هست. فرق اول: کود به قبول دولت و ملت نوشته شده نه برای واحد. فرق
دوم آن است که کود فرانسه, همه قوانین معمول بها را جامع است و از اقوال غیر معموله
و آرای ضعیفه و مختلف فیها, عاری و منقح است. اما کتب فقهیه اسلام, اقوال ضعیفه را
نیز حاوی است و هر قولی اختلاف کثیر دارد, به نحوی که تمیز دادن صحیح از ضعیف دشوار
است, اگرچه مجتهد و مفتی باشد, مگر اعلم از علمای عظام. بهتر می بود که به مفاد
فرمان جلیل: (واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا),۵ علما متفق شده, قوانین شریعت
را معین فرموده بنویسند و همه مهر کنند, و اولیای دولت و وکلای ملت نیز مهر کرده در
خزانه ضبط نموده و از روی آن نسخ متعدده طبع کرده, تمام حکام و صاحبان دیوان از
اعلی و ادنی, حتی کدخدایان شهرها بدانند که بنای عمل عامه مردم, شریعت می باشد و
قادر به اجرای حکم خلاف قانون شریعت نخواهند بود.

فرق سوم آن است که کود فرانسه به زبان عامه نوشته شده است. معانی و مقاصدش به سهولت
مفهوم می شود, و شرح و حاشیه را احتیاج ندارد.

معنی البلاغ المبین۶ در قرآن متین این است. پس کتاب قانون, بدون اغلاق, به زبان
معمول این زمان, که هرکس از خواندن آن بهره مند شده تکلیف خود را بدانند باید نوشته
شود.

فرق چهارم که عمده و اهم است, آن است که کود فقط مصالح دنیویه را شامل است. چنان که
به حالت هرکس از هر مذهب و ملت که باشد موافقت دارد, و امور دینیه را کتاب مخصوص
دیگر هست. اما در کتاب شرعی مسلمانان, مصالح دنیا به امور اخرویه ـ چون صلوه و صوم
و حج ـ مخلوط و ممزوج است; فلهذا برای سیاست عامه ضرر عظیم دارد; چرا که ملل غیر
مسلمه, از ساکنان ممالک اسلام به خواندن کتاب قانون شما رغبت نمی کنند, به سبب آن
که احکامی که از قبیل صوم و صلوه و حج و خمس و زکوه و امثال آنهاست با مذهب ملل غیر
مسلمه موافق نیست, و به هیچ وجه به احکام مزبوره عمل نخواهند کرد. اما در سایر
احکام که به امور دنیا تعلق دارد, تکلیف رعایایی که از مذاهب مختلفه در تحت اختیار
دولت واحده هستند, علی السویه است.

پس هرگاه مانند علمای متقدمین, قوانین اسلام را کتابهای علیحده بنویسند; مثلاً کتاب
عبادات و معاد علیحده, و کتاب سیاست و معاش را علیحده, ضرری به شریعت نخواهند داشت.
و در حدیث شریف: (انتم اعلم بامر دنیاکم); شما به کار دنیایتان آگاه ترید. فرموده
شده, تنظیم امور دنیا را به اعتبار مکلفان سفارش نموده.

فرق پنجم, کود, قوانین عرفیه و عادیه را نیز جامع است. ولی در نزد مسلمانان مسائل
بسیار که به عرف و عادت تعلق دارد, در سینه هاست نه در کتاب. و مادام که قوانین
عرفیه در کتاب محدود نیست, وقوع مظالم بی شمار به اسم عرف و عادت آسان است با وجودی
که اصول متخذه مسلمانان به شریعت پیامبر(ص) اسلام موافق نیست, زیرا که در اثر آمده:
(المعروف عرفاً کالمشروط شرعا); آن چه عرفاً, معروف و مشهور است, مانند چیزی است که
در شرع, شرط شده باشد. پس قید و تسجیل قوانین عرفیه نیز واجب است. بالجمله هر وقت
که ذات امپراطور یا پادشاه, وضع قانونی را اراده نماید ـ اگر به مالیات و خراج
متعلق نباشد ـ اول به دیوان سنا, یعنی مشورتخانه اعظم ارسال می کنند, بعد به دیوان
وکلای ملت, والا بالعکس. یعنی اگر متعلق به خراج باشد, اول به دیوان وکلای ملت می
فرستد بعد به سنا. و این قاعده به آیه کریمه (وامرهم شوری بینهم۷); کار آنان, به
صورت شورا میانشان جریان دارد, موافق است, و قضیه امتحان و تدقیق و مباحثه وکلای
ملت, به فرمان عالی (فاعتبروا یا اولی الابصار۸); ای صاحبان دیده (دل و دیده سر)
پند گیرید, مطابقت تمام دارد. و حسن این ترتیب, در عقول سلیمه محل انکار نتواند شد.
چون اهالی فرانسه و سایر دول متمدنه به واسطه وکلای خود از حق و ناحق, مباحثه و گفت
وگو کنند, هر تکلیفی را که قبول نمایند, ظهور اختلاف و عدم مطاوعت۹ محال می باشد,
چونکه خود بر خود حکم کرده اند. و ذات امپراطور و پادشاه نیز ایمن باشد, زیرا که از
غدر۱۰ ارباب نفوذ, و از فتنه اهل فساد به این طریق فارغ البال می شود. و هرچه می
فرماید, مخالفی را تصادف نکند و امراء و ارکان دولت نیز آسوده و فارغند, به سبب آن
که امور و مصالحی را که در اکثر احوال موجب شکایتها تواند شد, بعد از آن که به
دیوان وکلای ملت اعلام, و آرای عامه را استحصال۱۱ کردند, دیگر بر دولت و امت چه
غایله۱۲ و هایله۱۳ خواهد ماند؟

گذشته از قانون, غالب امور دیوانی نیز در فرنگستان به قبول ملت و دولت اجرا می
یابد. هر که این تفاوتهای پنجگانه را به خلوص خاطر و تأمل تمام بخواند, لاجرم خواهد
دانست که در فرنگستان شخصی مطلق التصرف نیست. یعنی خودرأی و خودسر در امور اهالی
نمی تواند مداخله و حکم بکند, مگر موافق آن چه در قانون نوشته شده [است]. خلاصه همه
سربسته اند به رشته قانون, و در این معنی در قرآن کریم می فرماید: (ایحسب الانسان
ان یترک سدی)۱۴; آیا انسان گمان می کند که بیهوده به خود واگذار شده است. چون در
مملکتی که انسان سربسته است و سدی نیست, یعنی مثل شتر گلائی نیست, هرکس به قانون
معین وظیفه خود داند و به کار و شغل خود بپردازد, لامحاله ستم نکند و ستم نبیند;
زیرا هر چیزی را که خارج از قانون است داند و مدافعه کند; و قانون حسب الاصول
مذکوره در زیر کفالت دولت و امت است, و بقای او عین بقای جان و مال جماعت است.
اکنون می توانم گفت که (یک کلمه) سابق الذکر عبارت از قانون است; ولی به شرط آن که
مقاصد تفاوتهای پنجگانه را موافق باشد, همه عمارات و انصاف در این است. عمارت و
ثروت و راحت همه از عدالت می زاید, و وصی پیغمبر, علی, فرموده اند: (العدل اساس
العمران); عدل, اساس آبادی است.

سؤال کردم که: کودها از چگونه مبادی اجتهاد کرده شده است; جامع حق است و سرمشق
چندین دول متمدنه.

گفت:

(معهذا من نگفتم کود فرانسه یا سایر دول [را] برای خودتان استنساخ کرده معمول
بدارید. مراد من کتابی است که جامع قوانین لازمه و سهل العباره و سریع الفهم و
مقبول ملت باشد. تدوین چنین کتابی با شروطی که در شرح تفاوتهای پنجگانه بیان کردم,
ممکن است. خصوصاً در دیوانی که اجزای آن از رجال دانش و معرفت, و ارباب حکمت و
سیاست باشند. همه کتب معتبره اسلام را حاضر و جمله کودهای دول متمدنه را جمع کنند;
در مدت قلیل کتابی جامع نویسند. چون کتابی چنین مقبول عقلایی ملت نوشته شود و به
دستخط همایون شاهنشاه برسد, و حفظ آن به عهده مجلس مخصوص مستقل سپرده شود, لامحاله
وظیفه دولت و ملت بر قانون می باشد. یک کلمه که من گفتم این است و تدوین چنین کتابی
به طریق مذکور, یعنی بر وجه مذاکره و مشاوره در نزد اسلام نامسبوق نیست.

در کتب اخبار ثبت است که در اوایل اسلام, اصحاب پیغمبر, قوانین تجهیز لشکر و تدوین
دیوانها را از قانون فرس قدیم اقتباس کردند. و عالمیان را معلوم است که شاه عالَم
گیر از سلاطین هند, به جمع علما و کبرا, فتاوی مشهوره و منقحه را به وجود آورد.)

پس از آن که دوست مزبور شروح مسطوره را از روی اطلاع کامل و بصیرت تمام به بنده
نمود, ختم کلام به این طور کرد:

(حال اگر به مشتملات کودهای فرانسه و سایر دول متمدنه عطف نظر کنید, خواهید دید که
تداول افکار امم, و تجارب اقوام عالم, چگونه مصدق شریعت اسلام اتفاق افتاده, و
خواهید فهمید که آن چه قانون خوب در فرنگستان هست و ملل آن جا به واسطه عمل کردن به
آنها, خود را به اعلی درجه ترقی رسانیده اند, پیغمبر شما هزار و دویست و هشتاد سال
قبل از این برای ملت اسلام معین و برقرار فرموده.)

پس از اتمام صحبت با دوست مزبور, چندی اوقات خود را به تحقیق اصول قوانین فرانسه
صرف کرده, بعد از تدقیق و تعمق, همه آنها را به مصداق:

(لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین)۱۵

هیچ تر و خشکی نیست مگر آن که در کتاب آشکار(قرآن) وجود دارد.

با قرآن مجید مطابق یافتم. زهی شرع مبین که بعد از تجربه ها[ی] هزار و دویست و
هشتاد سال, بیهوده نگشته; و زهی حبل متین که پس از ترقی علوم و (تقدم فنون) فرسوده
نشده. بهتر آن است که بیان تفصیل این نکته را از ماقبلش فصل نموده, و به جهت اطلاع
وطن تاشان۱۶ خود به ایراد اصول قوانین فرانسه پردازم.

فصل در حقوق عامه فرانسه

اگر ما تجسس و تفحص در اجزای کودهای فرانسه بکنیم, اطناب بی منتها و کار بیهوده و
بی حاصل است; زیرا که همه قوانین دنیویه برای زمان و مکان و حال است, و فروع آن غیر
برقرار است; یعنی فروع آنها قابل التغییر است, ولی اجمالاً عرض می کنم که روح دائمی
کودهای مزبوره و جان جمله قوانین فرانسه, مشتمل بر بیست و یک فصل است, چنانکه در
ابتدای کود چاپ شده. در فقره اول از نظامنامه حکومت که کنستی توسیون۱۷ نام دارد,
عبارتی مسطور شده که ترجمه اش این است:

(این کنستی توسیون, شناخت و تصدیق و تکفّل کرد آن اصول کبیره را که در سال هزار و
هفتصد و هشتاد و نه, اعلان شده بود; آن اصولی که اساس حقوق عامه فرانسه است.)

بنده آن اصول کبیره و اساسیه را تفحص کردم, بر وجه اشارت سابقه و ارقام آتیه در
بیست و یک فصل مندرج یافتم. پس ترجمه آن فصول را به عبارات فارسی در این رساله ثبت
نمودم.

اصول کبیره اساسیه فرانسه اینهاست:

۱. مساوات در محاکمات در اجرای قانون.

۲. منصب و رتبه دولت برای هیچ کس ممنوع نیست, اگر اهل باشد.

۳. حریت شخصیه. یعنی هرکس حر و آزاد است. و کسی را مجال تعرض نیست, مگر به حقوقی که
در کود مذکور است.

۴. امنیت تامه بر نفس و عرض و مال مردم.

[۵. در امنیت عرض و ناموس.]

[۶. در امنیت مال.]

۷. مدافعه ظلم, هرکس را حق است.

۸. حریت مطابع. یعنی هرکس آزاد و مختار است در نگارش و طبع خیال خود, به شرط آن که
مخالف و مضر احکام کود نباشد. اگر مخالف و مضر باشد منع و ازاله ضرر واجب است.

۹. حریت عقد مجامع. یعنی جماعت, حر و مختار است در اجتماع, اگر مذاکرات ایشان به
کود, مخالف و مضر نباشد.

۱۰. اختیار و قبول عامه, اساس همه تدابیر حکومت است.

۱۱. حریت سیاسیه. یعنی اهالی حق دارند در انتخاب وکلا و نواب برای دیوان
کورلژیسلاتیف;۱۸ یعنی دیوان قانونگذار که در مقابل دیوان دولت است.

۱۲. تعیین مالیات و باج به موجب ثروت بلاامتیاز.

۱۳. تحریر اصول دخل و خرج دولت.

۱۴. هر مأمور و حاکم, در تصرفش مسؤول است.

۱۵. قدرت تشریع و قدرت تنفیذ, بالفعل منقسم باید بشود, و در ید واحد نباشد. یعنی
قانون جدا, و مجلس اجرای قانون, جدا باشد و به هم مخلوط نباشد.

۱۶. عدم عزل اعضا از محکمه ها.

۱۷. حضور رژی ها۱۹ در حین تحقیق.

۱۸. تشهیر۲۰ مفاوضات۲۱ سیاسیه و حوادث جنائیه در روزنامه رسمیه. یعنی هر منصب و
رتبه و شغل به هرکس دادند, و هر قسم تنبیه و سیاست در حق مجرمین روا دانستند,
هرگونه تقریرات در مجلس مبعوثان ملت ایراد کردند, در روزنامجات رسمیه آن روزی,
حقیقت وقایع اعلان و انتشار یابد.

۱۹. عدم شکنجه و تعذیب.

۲۰. حریت صنایع و کسب.

۲۱. بنای مکتب خانه ها برای اطفال فقرا.

اکنون می خواهم بعضی ملاحظات خود را بر اساس کودهای فرانسه ها, معروض خدمت هموطنان
خود بدارم.

فصل اول:

عبارت است از مساوات در محاکمات و مرافعات, در اجرای قانون; یعنی اجرا شدن احکامی
که در قانون نوشته شده, در حق اعلی و ادنی, وضیع و شریف, قوی و ضعیف, به طریق
مساوات باشد, و به هیچ وجه امتیاز نداشته باشد; اگرچه مدعی علیه, ذات امپراطور
باشد, حکم قانون چون دیگران بر او نافذ است. ملاحظه باید کرد این قضیه را که بر
اقامت عدل وانصاف چقدر مدخلیت دارد, و در دین مقدس اسلام همین است. طلب قصاص عکاشه
و ابوسعید الخدری از حضرت رسالت پناه, و مرافعه جناب ولایت مآب, علی, علیه السلام,
با خصم خود در نزد شریح قاضی, ثبت کتب احادیث است. و در کتب تواریخ آمده که ابویوسف
قاضی, خلیفه عصر, هارون الرشید را به جهت ادعای یهودی[ای] به محکمه شرع برده و
مرافعه کرد, و خدای تعالی در قرآن مجید در سوره نسا امر به این معنی فرموده, می
فرماید:

(و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل.)

یعنی: زمانی که حکم کنید میان خودتان حکم کنید به مساوات.

زیرا که عدل در لسان عرب به معنی تسویه است, چنانکه اعتدال المیزان گویند. در سوره
نحل ایضاً فرموده:

(ان الله یأمر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر.)۲۲

خداوند فرمان دهد به عدل و احسان و صله رحم, و نهی می فرماید از عمل بد و منکر.

و ایضاً در سوره مائده امر می فرماید:

(و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط)۲۳.

یعنی: اگر حکم کنی تو, پس حکم کن میان ایشان به عدل و مساوات.

ایضاً در سوره مزبوره می فرماید:

(فلا تخشوا الناس واخشونی.)۲۴

یعنی: ای حکم کنندگان مترسید از مردمان در اجرای احکام حق, و بترسید از من که
خداوند هستم.

و باز در سوره انعام می فرماید:

(و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی.)۲۵

یعنی: زمانی که حکم کنید پس طریق عدل و مساوات را مرعی دارید اگرچه محکوم علیه,
خویش نزدیک شما باشد.

و باز در سوره (ص) خطاب به حضرت داوود می فرماید:

(یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی.)۲۶

یعنی: به درستی که ای داود, گردانیدیم ترا خلیفه در روی زمین. پس حکم کن میان
مردمان به راستی و مساوات.

چنان که محقق۲۷در شرایع الاسلام در کتاب قضا فرموده:

(تجب التسویه بین الخصوم.)

رعایت عدل بین دشمنان واجب است.

حال ما باید بدون اغماض, از راه حقانیت و انصاف بگوییم که در…۲۸ به هر ذی شعوری
بدون دلیل معلوم است که ظلم, قبیح و مخرب مملکت و سبب غضب خدا و موجب انواع
ذلتهاست. حکام حالیه اسلام, مقصری را که بالفرض شرب یا خلاف دیگر کرده, به معرض
عتاب می آورند. در آن بین اگر حاکم به سببهای دیگر متغیر است, امر به کشتن یا قطع
ید او می نماید; و اگر تغییر خارجی ندارد, حکم می کند او را به چوب می بندند. در
این بین رقعه ای به دست حاکم می دهند, اندازه چوب خوردن مقصر, موقوف به مطلب آن
رقعه است. اگر مطول است آن قدر باید چوب بخورد تا رقعه تمام شود, اگر مختصر است کم
تر چوب خواهد خورد.

اغلب اوقات, اندازه چوب خوردن مقصر موقوف به تشفی قلب حاکم است. اگر قسی القلب است,
مقصر در زیر چوب می میرد و الا ناخنهایش می ریزد. کدامیک از محکمه های عدالت مملکت
اسلام, موافق احکام مزبوره۲۹ رفتار می شود؟ کدامیک از احکام عرف را در دست خود,
کتاب قانون است که از روی آن با رعایا ـ که امانت محترمه خداوند است ـ رفتار کند؟
هر عقل و هر قانون و هر انصاف تصدیق می کند که تنبیه هرگونه جرایم, قبل از وقت باید
معین شده باشد, که حکام را از آن اندازه نه قدرت زیادتر باشد, نه کم تر. با این که
در شرع مقدس, پیغمبر آخرالزمان, در حدود,۳۰ نهایت تأکید شده, معهذا چیزی که اصلاً
محل اعتنا نیست این مسأله است, و تأدیب بندگان خدا محول به میل حکام شده, مثلاً چند
نفر مقصر که درجه جرم آنها همه به یک قرار باشد, بعضی را حاکم می کشد, برخی را چوب
می زند, بعضی را خلعت می دهد. در همین فقره اندک تأمل بشود معلوم می گردد چقدر ظلم
فاحش, [و] خارج از طریق عقل و انصاف است. و همچون مملکت نیست از خرابی و بلا و غضب
و استیلای بیگانه ایمن باشد. از مضرت و قباحت آن اگر کتابها شرح داده شود کافی
نخواهد بود.

فصل دوم:

از فصول مذکوره (کنستی توسیون) فرانسه, عبارت از امتیاز فضلی است. یعنی نایل شدن به
منصب و رتبه دولت از روی فضل و علم. مقصود از فضل و علم, نه این است که یک نفر
سرتیپ یا یک نفر حاکم, در علوم انشا و ادبیات, ماهر و فاضل باشد; بلکه مقصود این
است که یک نفر سردار در بدو طفولیت, علوم متعلقه نظام و لشکرکشی را تحصیل کرده و در
مدرسه نظامیه, عمل آن را نیز ببیند و بعد داخل خدمت عسکریه شده, مراتب را به تدریج
طی کرده, و در وقت و موقع خود به رتبه سرداری یا سپهسالاری برسد. همچنین یک نفر
حاکم باید از بدو درس, [درس] اداره و علم حقوق را تحصیل بکند و از کدخدایی به تدریج
ترقی کرده به فرمانفرمایی برسد. و طرز سلوک و رفتار خود را با زیردستان خود بداند,
و با آنها از روی نصفت و عدالت رفتار کند. در این باب نیز خدای جهان ما را از ارشاد
و هدایت محروم نفرموده, چنانکه در سوره حجرات می فرماید:

(ان اکرمکم عندالله اتقیکم.)۳۱

یعنی: عزیز و مکرم ترین شما نزد خداوند, پرهیزگارترین شماست.

و باز در سوره هود می فرماید:

(ویؤت کل ذی فضل فضله.)۳۲

یعنی: بدهد خدای, صاحب فضلی را جزای فضل او

باز در سوره آل عمران می فرماید:

(لا اضیع عمل عامل منکم.)۳۳

یعنی: ضایع نگردانم عمل عاملی را از شما.

باز در سوره والنجم می فرماید:

(لیجزی الذین اساؤا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی.)۳۴

یعنی: سزا دهد آنان را که بد کردند و جزا دهد آنان را که نیکویی کردند.

و در سوره بقره فرمود:

(ولا تنسوا الفضل بینکم.)۳۵

یعنی: فراموش نکنید تفضیل را در میان یکدیگر.

ایضاً در سوره نور آیه ۳۸ می فرماید:

(لیجزیهم الله احسن ما عملوا…)

و کلام معجز نظام حضرت ولایت پناه علی, علیه السلام, [که] فرموده:

(الشرف بالفضل والادب لا بالاصل والنسب.)

یعنی: شرف و بزرگی به فضیلت و ادب است نه به اصل و نسب

مصدق این معنی است.

و نیز فرموده:

(ایها الفاخر جهلا بالنسب

انها الناس لام و لاب

هل تریهم خلقوا من فضه

ام حدید ام نحاس ام ذهب

انما الفخر لعقل ثابت

و حیاء و عفاف وادب)

ای کسی که به نسب خویش فخر می فروشی, مردم از یک پدر و مادر پدید آمده اند. آیا
چنین می نگری که آنان از نقره یا آهن و یا مس و طلا خلق شده اند؟ [یعنی ذات و
گوهرشان و یا آن چه از آن پدیدار شده اند با یکدیگر اختلاف دارد؟]. افتخار باید کرد
به عقل و حیاء و پاکدامنی و ادب.

و ایضاً فرماید:

(لا فضل الا لاهل العلم انهم علی الهدی لمن استهدی ادلاء.)

فضل و برتری نیست مگر برای عالمان. زیرا آنانند که برای آن کس که هدایت بجوید,
راهنمایند.

و در این باب علامه حلی, رحمه الله علیه, در اواخر کتاب صلات نوشته است:

(یجب ترجیح الفاضل علی المفضول عقلا لقبح تقدیم المفضول علی الفاضل من الحکیم
الخبیر وسمعاً.)

برتری نهادن فاضل بر مفضول, از سوی فرد دانا و آگاه, نقلا و عقلا واجب است, زیرا
مقدم داشتن مفضول بر فاضل, قبیح است.

در سوره یونس, علیه السلام, [آمده است]:

(فمن یهدی الی الحق احق ان یتبع ام من لایهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون.)۳۶

یعنی: آیا کسی که هدایت می کند و راه می نماید به سوی حق, سزاوارتر است به اینکه
پیروی کرده شود یا کسی که راه نیابد به خودی خود مگر اینکه هدایت کرده شود؟ چگونه
حکم می کنید؟

فضل و ادبی که مقتضی حالت این عصر است, هر عاقل با بصیرت می داند که علوم و صنایع
حاضره حالیه است که به واسطه آن, ملل بی تربیت فرنگستان در صد سال به آن چنان درجه
اوج و ترقی عروج نموده و کل مشرق زمین را محتاج به خود کرده اند.

فصل سوم حدیث شخصیه است:

یعنی بدن هرکس آزاد است, واحدی را قدرت نیست سیلی و مشت به کسی بزند یا دشنام و فحش
بدهد. صورت این مسأله متعدد و کثیر است. من جمله, احدی را درون خانه کسی حق دخول و
تجسس نیست, و هیچ کس را به گناه دیگری عقوبت نمی توان کرد, و کسی را با ظن مجرد نمی
توان گرفت و حبس نمود, و احدی را بدون حکم قانون, جریمه و تنبیه و سیاست نمی توان
کرد. این نیز کانه قانون اسلام است, چنانکه خداوند در سوره حجرات می فرماید:

(یا ایها الذین آمنوا ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا ان تصیبوا قوماً بجهاله فتصبحوا
علی ما فعلتم نادمین.)۳۷

یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید اگر فاسقی به شما خبری بیاورد, پس تفحص کامل در
صدق و کذب آن بکنید. مبادا از راه عدم علم و نادانی به حقیقت کار, در حق قومی, فعلی
مکروهی برسانید پس از آن چه کرده باشید نادم و پشیمان می شوید.

ایضاً در همان سوره مأثور است:

(یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا.)۳۸

یعنی: ای آن کسانی که صاحب ایمان هستید, اجتناب کنید از گمان بد در حق مردم. به
درستی که بعضی [از] گمان[های] بد گناه است. و تجسس مکنید چیزی را که بر شما مخفی
باشد.

باز در سوره نور می فرماید:

(یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأنسوا.)۳۹

یعنی: ای آن کسانی که ایمان آورده اید داخل مشوید به خانه های غیر, تا وقتی که
انسیت حاصل شود.

باز در آیه دیگر بعد از این می فرماید:

(فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلوها حتی یؤذِن لکم وان قیل لکم ارجعوا فارجعو هو
ازکی لکم.)۴۰

یعنی: پس اگر کسی را در خانه نیابید داخل نشوید تا وقتی که صاحبخانه اذن به شما
بدهد. هرگاه به شما بگویند که بازگردید پس بی توقف باز گردید و اصرار در ملاقات
نکنید که آن باز گردیدن, برای شما پاکیزه تر است.

ایضاً در سوره بقره می فرماید:

(و لیس البر بان تأتوا البیوت من ظهورها.)۴۱

یعنی: نیکویی نیست در آن که درآیید به خانه ها از پشت بامها.

فصل چهارم, امنیت جانی است:

این نیز از اصول اسلام است. چنانکه خدای تعالی در قرآن مجید می فرماید:

(من قل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً.)۴۲

یعنی: اگر[کسی] کسی را بی آن که نفسی را کشته باشد و یا فسادی کرده باشد مانند دزدی
و زنا, [بکشد] همچنان است که همه مردمان را کشته است.

ایضاً در سوره تین و انعام و بنی اسرائیل فرموده:

(ولا تقتلوا النفس التی حرّم الله الا بالحق.)۴۳

یعنی: نکشید نفسی را که حرام کرد خدای کشتن او را مگر به حق.

ایضاً در سوره بنی اسرائیل می فرماید:

(ومن قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً.)۴۴

یعنی: مقرر کردیم مر وارث مقتول را تسلط و قوت قصاص.

و باز در سوره بقره می فرماید:

(یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی.)۴۵

یعنی: ای مؤمنان, واجب شد بر شما قصاص نمودن در کشتن قاتلان.

باز در همان سوره می فرماید:

(ولکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب.)۴۶

یعنی: زندگی و بقا برای شما در قصاص است ای صاحبان عقل.

ایضاً در سوره نساء آیه ۳۳ و در سوره فرقان آیه۶۸ در همان معنی [آمده است].

فصل پنجم در امنیت عرض و ناموس:

در سوره نور می فرماید:

(الزانیه والزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلده.)۴۷

یعنی: به مرد و زن زناکار بزنید صد تازیانه.

ایضاً در سوره ۲۴ [نور] آیه چهارم و ششم و در سوره فرقان [آمده است]:

(ولا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لا یزنون.)۴۸

به علاوه آیات مذکور, حکم رجم در زنای محصنه از احکام استوار در امنیت عرض و ناموس
است.

فصل ششم امنیت مال:

خدای تعالی در سوره مائده می فرماید:

(والسارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما.)۴۹

یعنی: ببرید دستهای دزد را, خواه مرد باشد خواه زن.

این آیات باهره در امنیت جان و عرض و مال, قانون متین [و] محکم است. پس معلوم شد که
این قانون از اصول قوانین مذکوره فرانسه نیز, مطابق است با احکام خدای, و قانون
اسلام. آنها این قوانین شریفه را رعایت کرده اند, در مدت چهل سال سی کرور نفوس
فرانسه به هشتاد کرور رسیده. اما در مملکت ما از چندین سالها به این طرف, نفوس
ایران را نشنیده ایم که زیاده بر هیجده کرور برآورد کرده باشند.

فصل هفتم از فصول مذکوره:

کود مدافعه ظلم, هرکس را واجب است. هر که به نظر بصیرت بنگرد, اغلب خوبیها و آسایش
و آبادی و امنیت فرنگستان از وجود این قانون است. و چون امر مزبور, علت اصلی عدل و
انصاف است, این است که خدای تعالی در چندین محل قرآن مجید, امر و ترغیب به آن می
نماید. من جمله در سوره آل عمران می فرماید:

(ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر واولئک هم
المفلحون.)۵۰

یعنی: باید بعضی از شما باشد که آنها دعوت بکنند مردم را به کارهای نیک, و امر و
ترغیب نمایند به امور پسندیده, و منع نمایند از امور ناشایسته که باعث خرابی مملکت
و عدم امنیت است, و آنهایی که این کار را می کنند ایشانند رستگاران.

ایضاً در سوره هود می فرماید:

(ولا ترکنوا الی الذین ظلموا.)۵۱

یعنی: میل مکنید به سوی آنان که ستم کرده اند:

ایضاً در سوره آل عمران می فرماید:

(کنتم خیر امه اخرجت للناس.)۵۲

یعنی: شما [مسلمانان] بهترین امّتها هستید که برای مردم پدید آمده اید.

و در سوره توبه آیه۷۲ و آیه۱۲۲, و در سوره حج آیه۴۱, و در سوره نحل آیه۹۲, و در
سوره لقمان آیه۱۶, در این معنی احکام اکیده و آیات صریحه است. از نتایج حسنه این
قانون, اختیار و آزادی زبان و قلم شایع شده, هرکس از اعلی و ادنی, هر چیزی که در
خیر و صلاح و رفاه مملکت و ملت به خیالش برسد, با کمال آزادی می نویسد و منتشر می
کند. اگر خیال و تصورات او مقبول امت باشد. تحسین, و در صورت عکس, منع و تقبیح
خواهند کرد. پس این قانون شریف نیز طبق قانون اسلام است. و در این باب شیخ طوسی,
علیه الرحمه, در کتاب نهایه الاحکام گفته است:

(الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فرضان من فرایض الاسلام. و هما فرضان علی
الاعیان. لا یسع احداً ترکهما او الاخلال بهما. والامر بالمعروف والنهی عن المنکر
یجبان بالقلب واللسان والید اذا تمکن المکلف من ذلک. الخ…)

امر به معروف و نهی از منکر, دو فرض از فرایض اسلام و واجب عینی هستند و هیچ کس را
نرسد که آن دو را ترک گوید یا اخلالی در آنها به وجود آورد. امر به معروف و نهی از
منکر با دل و زبان و دست واجب است, هرگاه مکلف توانایی اجرای آن را داشته باشد.

فصل هشتم آزادی مطبعه هاست:

بعضی از احکام این آزادی, داخل [در] حکم علوم و معارف است. اگر آن چیز [ی که] چاپ
شده, متعلق به علوم و معارف باشد, پس در شرف آنها آیات و احادیث بسیار است که بعضی
از آنها را خواهیم نوشت; و برخی از احکام آزادی مزبور داخل [در] امر به معروف و نهی
از منکر است. اگر چیز[ی که] چاپ شده متعلق بر اینها باشد, پاره ای از احکام آن, به
حق مدافعه مظالم راجع است. بالجمله مطبوعات از قبیل کتب و رساله و روزنامه هرچه
باشد, لاجرم به یکی از احکام مزبوره راجع می شود. پس آن راجع, البته حکم مرجعش را
دارد. و اگر مطلب چاپ شده ضرری به دین یا به اخلاق عامه و یا مخالفت به احکام کود
دارد, ازاله آن ضرر واجب است. و در حدیث شریف (الضرر یزال) وارد است و این حدیث در
نزد کافه اسلام, اصلی از اصول فقه شده است. باید دانست که حدیث مطابع در ممالک
متحده آمریکا و انگلیس و فرانسه و سوئیس و بلژیک و یونان به مرتبه کمال است.

و امروز در شهر پاریس, صد چاپخانه و ششصد کتابفروش است.

فصل نهم, آزادی مجامع است:

هر فرقه و هر جماعت, هر وقت اراده کنند, در مجمعی, مخصوصاً جمع شده در مسأله ای از
مسائل علوم, یا سیاست و افعال حکومت, و یا در امر معاش خود بدون موانع, گفت وگو و
مباحثه می کنند. و هر صنفی از اصناف اهالی را از قبیل: اصیل زادگان و ارباب صنعت و
اهل لشکر و زارعین, مجمع های مخصوص است. و همه مجمع ها اگرچه در افکار طریق مختلفه
دارد, ولی در دوام و ترقی دولت همه به مقصد واحد متوجه است. و عقد جماعات ولی به
مقصد واحد, در زمان پیغمبر(ص) مختار و آزاد بود; چنانکه اصحاب کرام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.