پاورپوینت کامل آزادیِ اندیشه و گفتار از منظر ادیان و فرهنگ ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آزادیِ اندیشه و گفتار از منظر ادیان و فرهنگ ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آزادیِ اندیشه و گفتار از منظر ادیان و فرهنگ ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آزادیِ اندیشه و گفتار از منظر ادیان و فرهنگ ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۲۹
توضیحی درباره اثر:
آن چه در پیش روست, برگردان مقاله ای است به خامه استاد دکتر وهبه الزحیلی که در همایش بین المللی حقوق بشر و گفت وگوی تمدنها در سال ۱۳۸۰ ارائه شده است. شخصیت نویسنده, بی نیاز از معرفی است, اما چند نکته درباره این اثر بایسته است.
۱. نظر به شخصیت جهانی نویسنده و حضور او در نقطه تلاقی فرهنگ و تمدن اسلامی و غربی که در سالهای اخیر, شاهد چالشها و برخوردهای فراوانی نیز بوده است, این نوشته از اهمیت بالایی برخوردار می گردد, بویژه آن که نویسنده آن, نماینده طیف اکثریت مسلمانان; یعنی اهل سنّت نیز هست.
۲. در تقسیم بندیهای فکری رایج, این اثر در رده سنّتی میانه رو و حتی نوگرا قرار می گیرد.
۳. این مقاله, از نظر تقسیم بندیهای نوین, مباحث تطبیقی میان اسلام و دیگر فرهنگ ها و نیز تأکید بجا بر مواضع اصولی اسلام در برخورد با حقوق بشر, بسیار سودمند است.
۴. نگاه نویسنده به مسأله آزادی فکری و حقوق بشر, یک نگاه درون دینی و از پایگاه سنّت است و گرچه به سبب بی بهره بودن از بحثهای برون دینی و نیز نادیده انگاری دیدگاه های روشنفکران مسلمان در باب گزاره های یاد شده, در خور نقد است; اما همین اندازه نیز برای اثبات و استحکام مبانی و اساس آزادی اندیشه و گفتار, بسیار ضروری و مهم است. زیرا به نظر می رسد, جامعه فرهنگی ما در پشتیبانی و استوارسازی آزادیهای مشروع, حتی با سنّتها و ارزشهای خود نیز فاصله دارد.
پیشگفتار
سخن گفتن از آزادی, بویژه آزادی اندیشه و گفتار, هم پر پیشینه است و هم تازه. فیلسوفان, حکیمان, دانشمندان, نویسندگان, روزنامه نگاران و روشنفکران, از هر ملّتی به آن پرداخته اند; چرا که دعوت به آزادی, امر جذابی است که دیدگاه های جهانی را با وجود ناسانی سطح ها در خود گرد آورده است. از یک سو, گروهی تندرو که با جوش و خروش بانگ آزادی بی قید و شرط را چه در اندیشه و چه در غیر آن, سر می دهند و دسته ای نیز بر عقلانی بودن, ضابطه مندی و مقیّد ساختن مفهوم آزادی با چارچوبهای عمومی که شایان به کار بستن آزادی در مرزهای خردمندانه آن است, تأکید می ورزند. گروه دوم بر این باورند که حق آزادی را برای دیگران نیز باید محترم شمرد; چرا که: پایان آزادی هر فرد, نقطه آغاز آزادی دیگران است. همچنین گاهی نگرشها و نگاه های ویژه ای وجود دارد که شایسته است آزادی را با آیینها و قانونهای نظم عمومی, هنجارهای پذیرفته شده جامعه و ارزشهای دینی و احکام الهی, هماهنگ کرد.
امروزه, برخلاف شکوفایی خرد بشری و گسترش کرانه های دانش و بنیان گذاری سازمانهای بسیاری برای مصلحت افراد ملتها, سرزمینها و کشورهای گوناگون, بیش از گذشته به روش ساختن مفهوم آزادی نیاز است; چرا که آزادی در پاره ای از کشورها از مردم سلب شده و پاره ای نیز, آن را به گونه نادرستی به کار بسته اند.
اینها, مفهوم (آزادی) را بد فهمیده و به بی راهه رفته اند; چه آن که پنداشته اند آزادی و بویژه آزادی اندیشه, هم رده و هم معنی با رفتار لجام گسیخته, یا اندیشیدن بدون قید و قاعده است. اینان به مهرورزیهای پاک انسانی آسیب زده اند. ملاکها و ارزشهای والا را از هم گسسته اند و تباهی را در زمین پراکنده اند, در حالی که خود را به ناروا, اصلاح گر یا نوگرا پنداشته اند.
اینان مشول این آیه از قرآن اند:
(قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً) کهف۱۰۳ـ۱۰۴
بگو: آیا شما را از زیان کارترین کسان در کردار آگاه کنم؟ آنان که کوشش شان در این جهان گم شده است و خود پندارند که کار نیک کنند.*
اما پیش از پرداختن به این نزاع کهنه نو و پیش از ورود در بررسی کژراهه رویهای فکری در فهم معنای آزادی ـ که آزادی فکری هم به طور طبیعی از آن جمله است ـ ناگزیر باید اندیشه بشری را که نسبت به مفهوم آزادی, دچار پریشانی یا بد سلوکی شده است, اصلاح کرد. باشد که این جُستارها, روشنی بخش آنانی گردد که بدون اندیشیدن و خردورزی و بی آن که به پیامدهای دور افتادن از حقیقت مفهوم آزادی و یا نادیده انگاری حقوق بشر ـ که مقوله آزادی از مهم ترین آنهاست, آگاه باشند, داعیه هواداری از آزادی سر می دهند. مقوله های مورد بحث, از این قرار است:
معنای آزادی
معنای آزادی اندیشه و گفتار
آزادی فکری و دیگر آزادیه
دامنه و معیارهای کاربرد آزادی فکری در اسلام
آزادی در نزد ادیان و فرهنگ ه
آزادی عقیده
آزادی تابعیت و اقامت
معنای آزادی
آزادی, بنا به تعریف ماده چهارم از اعلامیه حقوق بشر فرانسه در سال ۱۸۷۹م. عبارت است از:
(توانایی آدمی بر انجام دادن هر رفتاری که به دیگران زیان نرساند.)
اما در فرهنگ اسلامی, آزادی یعنی:
(هر چیزی که آدمی را از غیرش جدا سازد و به او این توانایی را بدهد که رفتار, گفتار و همه کارها و دست یازیهای خود را از روی اختیار و بدون اجبار به جا آورد, البته در چارچوب مرزهای بریده و روشن شده که مهم ترین آنها, حفظ مصلحت همگانی و پرهیز از افساد و زیان رساندن به دیگران است.)
هر دو برداشت ـ حقوقی و اسلامی ـ در این که آزادی, رها و افسار گسیخته نیست, بلکه حد و مرز آن, زیان نرساندن به دیگران است, همداستان اند. البته برداشت اسلامی از آزادی, ژرف تر, گسترده تر و دارای زوایای بیش تر است; چرا که براساس آن, آدمی وظیفه دارد که آزادی را نسبت به خویش و دیگران در آن چه به سود آنان است, به کار بندد. در مورد خود, با میانه روی و درباره افراد جامعه, آن گونه که به خیر و صلاح آنان است و آنان را به گزینش راه راست و مناسب تر در آینده, رهنمون می گردد. (هر دو برداشت حقوقی و اسلامی در قید سلبی; یعنی بایستگی آزار نرساندن به دیگران, از هماهنگی و یکسانی برخوردارند; اما در برداشت اسلامی از آزادی, یک قید ایجابی نیز وجود دارد.)
بنابراین, هم اینک می بایست مرزها, قیدها و استثناهای آزادی را با هدف ساماندهی آن, برشمرد. این تلاش (در جهت بِه سامانی و ساماندهی مفهوم آزادی) گاهی جنبه پیشگیرانه دارد, مانند: بایستگی اجازه خواستن از دولت در بهره گیری از مظاهر آزادی (مانند برپایی تظاهرات) و یا حیثیت درمانی (تربیتی) و یا کیفری دارد که از راه وضع کیفرهای مدنی یا جنایی بر موارد تجاوز از آزادیهای فردی, که موجب آسیب رساندن به دیگران می شود, به اجرا درمی آید.۱
همچنین آزادی در اسلام, یک بارِ اجتماعی نیز دارد که با دو قید همراه است:
نخست قیدی است درونی که از ژرفای جان برمی انگیزد و از انسان می خواهد تا در برابر محکمه خِرَد و وجدان سر فرو آرد و آزادی اش را در مرز پیروی از میلها, هوسها و شهوتها, محدود سازد. از روشن ترین جلوه های این قید, حیاء است که از شاخه های ایمان به شمار می آید.
دوم قیدی است بیرون از نفس, که قانون آن را به خاطر سستی اهرمهای درونی وضع می کند و این در حقیقت, پشتیبانی از آزادی است نه محدود ساختنِ آن.
به هر روی, آزادی نه از حیث زمان و نه از نظر مکان, مطلق نیست و با ضرورتهای زندگی دسته جمعی که حقوق آن به همه مردم بستگی دارد, پیوند خورده است.
این بایسته ها, نیازها در برداشت اسلامی, عبارتند از:
برابری, صفات برتر, عدالت, حقیقت, خیر و ایثار و پرهیز از زیان دیدن و زیان رساندن.
معنای آزادی اندیشه و گفتار
از حقوق اساسی انسان, آزادی است, بویژه آزادی اندیشه و گفتار, که از آن, به جلوه های فطرت ناب انسانی و از بایسته ها و ضرورتهای زندگی اجتماعی تعبیر می کنند.
آزادی اندیشه و گفتار یکی و یا از مهم ترین اقسام آزادی است. معنای آن در وهله نخست, عبارت است از: فراهم آوردن زمینه مناسب برای اندیشه ورزی آدمی و بهره گیری از درنگهای عقلانی برای گزینش راه و مسیر زندگی اش. و در وهله بعد: بتواند از دیدگاه های خود با تواناییهای گوناگون: گفتاری یا نوشتاری, در هر مسأله جزیی یا کلی (عمومی), اجتماعی, فرهنگی, اقتصادی و سیاس,ی با هدف خیر و سود رساندن به مردم, گزارش کند.۲
اسلام, در دو سرچشمه اصلی خویش ـ قرآن و سنّت ـ آدمی را به کاربرد اندیشه و خِرَد در امور دینی و دنیایی اش فرا خوانده, تا از بند تقلید کورکورانه پدران و نیاکان خود در ساخت باورهای بنیادین و اساسی, رها شده و به حقیقتی که خداوند, تنها آن را می پذیرد رهنما گردد و خودبسندگی شخصی و شخصیتی اش را به اثبات رساند. (استقلال و ناوابستگی به دیگران) تفکر و اندیشیدن این اجازه و مجال را در اختیار انسان می گذارد, تا به وظیفه, رسالت و مسؤولیت خویش در انتخاب راه درست از کژ, جامه عمل بپوشاند و زندگی و جامعه خود را بسازد, توسعه دهد, آباد گرداند و یک تیره انسان توان مند را از خود بر جای نهد.
خداوند, جاهای فراوانی از قرآن, انسان را به بهره گیری از اندیشه و خرد و به کاراندازی جایگاه دانش در عرصه های مختلف زندگی این جهانی دعوت می کند. قرآن به جای استفاده از واژه حضاره (تمدن, فرهنگ) از واژه هایی مانند قلب, بصیره, بصر, سمع و فؤاد که کلیدها و دریچه های شناخت اند بهره می گیرد. مانند:
(ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لاولی الالباب) آل عمران, ۱۹۰
در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز, هر آینه نشانه هاست برای خردورزان.
(افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او آذان یسمعون بها فانها لا تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور) حج, ۴۶
آیا در زمین نگشته اند, تا دلی شان باشد که بدان دریابند و گوشهایی که بدان بشنوند, چه چشمها کور نشوند, که کور آن دلها شوند که در سینه هاند.
به کار انداختن اندیشه و عقل در پایان بسیاری از آیه های قرآن بازتاب یافته است, مانند:
(کذلک نفصّل الآیات لقوم یتفکرون.) یونس,۲۴
ما نشانه ها را برای مردمی که می اندیشند چنین باز می نماییم.
(کذلک نفصّل الآیات لقوم یعقلون) روم, ۲۸
ما برای آنان که خرد می ورزند, آیه ها را چنین باز می نماییم.
(انّ فی ذلک لآیات لقوم یعقلون) نحل,۶۷
در این نشانه ای است برای مردمی که خرد می ورزند.
سنّت گفتاری و رفتاری پیامبر(ص) نیز این نکته پیدای قرآن را به شکل واقعیت آشکار و عملی در روایات فراوانی می نمایاند. مانند:
(امّعه۳ مباشید. که بگویید اگر مردم خوب بودند ما نیز نیک کردار خواهیم بود و اگر بد و ستمکار بودند ما نیز ستم روا کنیم. بلکه عادت کنید که اگر مردم نیکوکار بودند شما نیز چنین باشید و اگر بد کردار شدند, شما بدی و ستم روا مدارید.)۴
(هرگز! [آن گونه نباشید بلکه:] سوگند به خدای که باید به نیکی ها فرمان دهید و از زشتی ها باز دارید و دست ستمگر را کوتاه کنید و او را بر پذیرفتن حق و ترک باطل وادار سازید.)۵
همچنین اسلام مردم را به آزاد بودن در بیان عقیده شان, چه دیدگاه ها و عقیده های خود و چه در نقد سازنده عقیده های دیگران, فراخوانده است; چه در راه اصلاح و اعتلای مسایل دینی باشد و یا در راستای مصلحت های عمومی مسلمانان قرار گیرد.
مسلمانان, چه در دوران پیامبر(ص) یا در روزگار خلفای راشدین و یا در دوره تابعان, همواره در گفتار, پیرو حقیقت بودند و نظرهاشان را با گفتن و نوشتن و مانند آن, ابراز می کردند. همین روش در کار پیشوایان اجتهاد در دورانهای پیشین تا امروز, مورد عمل قرار گرفته است, بی آن که ایشان در برتری دادن حق و ارشاد به آن, یا ترساندن از پیامدهای یک نظریه نادرست و رهنمون ساختن به چیزی که مصلحت دارد, یا دور ساختن از آن چه دارای زیان است, از سرزنش دیگران, اندکی پروا کنند.
اصل بیان عقیده و آشکار ساختن آن, در اسلام, پذیرفته و پایندان شده است, حال چه از راه و به وسیله سخن, نوشتن, نشر, نقاشی و… یا مانند آنها.
اسلام, از پدیده خرده گیری و ایراد (اپوزیسیون) یا دیدگاه های مخالف, چه به صورت فردی و چه به گونه گروهی و حزبی, باز نمی دارد و جلوگیری نمی کند; چرا که اینها حقوق طبیعی انسان به شمار می آیند, که در راه روشنگری حقیقت و درستی و نیز برآوردن مصلحت های مردم و موازنه قوا و ارزیابی کردن موضع گیریها و دیدگاه ها به کار می آیند, بویژه اگر با انگیزه ناب و در مسیر به حقیقت پیوستن قانونهای الهی باشد, نه به خاطر شخصی و خودخواهانه. از این رو, اعتراض در برداشت اسلامی آن, مقابله با دیدگاه ها و مواضع است, نه مخالفت با اصولی که از مسیر عمومی الهی که مصالح مردم را تضمین و مفاسد را دفع می کند, منحرف شده است.
نسبت آزادی فکری با دیگر آزادی ها
آزادی فکری, فراگیرتر از آزادی دینی است; چرا که آزادی فکر سه عرصه دارد:
آزادی علمی.
آزادی سیاسی.
آزادی دینی.۶
آزادی علمی: آزادی علمی عبارت است از:
الف. رها ساختن و آزاد گذاشتن توان و قدرت دانش.
ب. به هر فردی این حق داده شود تا آن چه را درباره پدیده های آسمانی, یا طبیعی دریافت می کند و چیزی را که درباره جمادات, گیاهان, آدمی و حیوانات در پیوند است, گزارش کند.
این گونه آزادی نیز در اسلام, پایندان شده است; بویژه در حوزه دانشهای تجربی.
(افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت و الی الجبال کیف نصبت و الی الارض کیف سطحت) غاشیه, ۱۷ـ۲۰
آیا به شتر نمی نگرند که چه سان آفریده شده است؟
و به آسمان که چه سان برافراشته اند؟
و به کوه ها که چه سان برداشته اند.
و به زمین که چه سان گسترانده اند.
روشن است که پرداختن و مجال دادن به این گونه آزادی که در توان خود بر خِرَد متّکی است, امری ضروری و بدیهی است; چه آن که هرگونه پیشرفت و تحول و اختراع, به آن وابسته است.
باید دانست که علم یا نظریه های علمی در صورتی که شرایط, عوامل, روشها و هدفهای آنها به درستی گرد آمده باشد, بی گمان و به طور قطع, با دین در ناسازگاری نیستند; زیرا دین امری است قطعی و از آن جا که دانش نیز قطعی است, دو امر قطعی نمی توانند با هم ناسازگار باشند. بدون آزادی علمی, امور زندگی درهم می ریزد و خلل می یابد و شتاب پیشرفت و اختراعات علمی, به ایستایی می گراید.
آزادی سیاسی: این حق هر انسانی است که در امور سیاسی و مسائلی که در پیوند با اداره کشور و پیشبرد مصالح دولت و ملت است, مشارکت جوید. اسلام هم بر این آزادی صحّه گذاشته و به انسان حق داده تا به طور تمام و کمال از آن بهره ببرد, تا هم جامعه از گرفتار آمدن به استبداد حکومت و تمامی مظاهر ستم و سرکشی, در امان ماند و هم موجودیت دولت و نظام و مصلحت مردم, گزندی نبیند, اگرچه نظرهای ارائه شده, بستگی به شخص حاکم داشته باشد.
آزادی دینی: آزادی دینی, حقی است که به انسان اجازه می دهد باورهای دینی اش را برگزیند. اسلام, بر این آزادی, حرمت نهاده و در سخن, رفتار, اندیشه و برخورد, چه در امور مدنی و یا در مسائل قضایی و دادگاه ها که در اختیار حاکمیت دولت اند, آن را پاس داشته و به هیچ کس اجازه درازدستی به آن را نداده است.
هیچ شخصی, خواه حاکم یا رعیت, حق ندارند به زور و اجبار عقیده ای را بر کسی بار کنند, البته می توان از راه گفت وگو, و با روش حکیمانه و پند و مجادله ای نیکو, دیگران را به دین حق دعوت کرد.
البته انسان نسبت به آزادی دینی اش, مسؤول نیز هست. به این معنی که هر کسی در محضر پروردگار از نتیجه و چگونگی برخوردش با این آزادی, مورد پرسش قرار می گیرد. اگر به باور درست دست پیدا کرد, نجات یافته است و اگر لغزید و دچار انحراف گردید, باید در اطلاعات و آموزه هایش بازنگری کند و با تغییر راه کارها و روشهای معرفتی خود, به حقیقت دست یابد. در این مرحله, اگر همچنان بر لغزش و خطای خود پای بفشرد و از عوامل محیطی و تقلید پیشینیان اثر بپذیرد, مورد بازخواست الهی قرار خواهد گرفت.
بنابراین, می بایست میان به کار بستن و به کارگیری آزادی, با درستی بازخوردها و نتیجه هایی که بدانها می رسد, فرق گذاشت و به خلاف پندار انسان ساده لوح, هیچ تلازمی میان دو امر نیست. زیرا میزان داوری نسبت به جایگاه فرد آزاد, مقدار رسیدن یا نرسیدن او به حقیقت است. بنابراین اگر نتواند به حقیقت دست یازد, حتماً کاستی یا اشتباهی در مقدمات, روش و یا آموزه های او وجود داشته و یا به برخی آگاهی ها و دانشهای ضروری دسترسی پیدا نکرده است. دانسته ها و دانشهایی که اهل خرد همیشه باید بدانها رهنمون گردند. آنها معیارهای هدایت الهی و راه و روش پیامبران گرامی اویند, آنانی که همواره ارباب عقول را در رسیدن به حقیقت, درستی, رستگاری و خوش فرجامی یاری می رسانند و این یاری, سبب توانا و استوارسازی خرد و اندیشه است.
به همین خاطر, اسلام بر کسانی که از پدران و نیاکان شان به طور کورکورانه تقلید می کنند, خرده می گیرد. خداوند درباره بت پرستان می فرماید:
(بل قالوا انّا وجدنا آبائنا علی امّه و انّا علی آثارهم مهتدون و کذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریه من نذیر الاّ قال مترفوها انّا وجدنا آبائنا علی امّه و انّا علی آثارهم مقتدون, قال او لو جئتکم باهدی مما وجدتم علیه آبائکم قالوا انّا بما ارسلتم به کافرون.) زخرف, ۲۲ـ۲۴
نه. که گفتند: ما پدران مان را بر کیشی یافته ایم و ما از پی شان رَه بَرندگان ایم. بدین سان, پیش از تو, در هیچ شهری, بیم دهنده ای نفرستادیم, جز آن که شادخواران اش گفتند: ما پدران مان را بر کیشی یافته ایم و ما از پی شان پیرویم. گفت: آیا, هرچند رهنمون تر از چیزی آرَم تان که پدران تان را بر آن یافته اید؟ گفتند: ما به آن چه بدان فرستاده شده اید, ناباوریم.
در آیه دیگری, استدلالهای واهی و روشهای نادرست را به شدت نکوهش می کند.
(و اذا قیل لهم اتَّبِعوا ما انزل الله قالوا بل نَتَّبِع ما الفینا علیه آباءنا او لو کان آباؤهم لایعقلون شیئاً و لا یهتدون.) بقره,۱۷۰
هرگاه گویندشان: پیروی از چیزی کنید که خدا فرو فرستاده, گویند: نه. که پیروی از چیزی کنیم که پدران خویش را بر آن یافته ایم. هرچند پدران شان چیزی درنیابند و ره نشناسند.
در برابر این اسلوبهای نادرست, روشهای بایسته و درستی است که خداوند پس از گفتاری جامع در بابِ رسالت پیامبران, درباره آن می فرماید:
(اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده.) انعام, ۹۰
آنان کسانی اند که خداوند رهنمون شده است. پس راه شان را پی گیر.
قرآن کریم, موضوع استفاده از آزادی دینی را در پرتو برابرسازی با حقیقت چنین فیصله می دهد:
(و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر انّا اعتدنا للظالمین ناراً احاط بهم سرادقها و ان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقاً.) کهف,۲۹
و بگو: سخن راست از پروردگار شماست. پس هر که خواهد, باور کند و هر که خواهد ناباور ماند. ما برای ستمکاران آتشی ساخته ایم که سراپرده اش در برشان گیرد. که اگر آبی خواهند, آبی شان دهند, چون مس گداخته که روی ها را بریان کند. بَدا نوشاکی و بد آرامشگاهی.
دامنه آزادی فکری و ضوابط به کارگیری آن از نظر اسلام
آزادی فکری, همگانی است و شامل هر فردی می شود و در همه ادیان, شرایع, قوانین, سیستمهای حقوقی و در تمامی حالتها و موقعیتها و زمینه ها, البته با قیدهای ویژه ای عمومیت و جریان دارد.
در اساس, هیچ امکانی برای جلوگیری از این آزادی وجود ندارد; زیرا این آزادی میان انسان و خودش است و به او این اجازه را می دهد تا در استدلالهای عقلانی اش و به خواست و برابر فطرت و استقلال شخصیت خود از آن بهره ببرد و کسی را حق و توان ورود در این قلمرو نیست. از این روی, هر فردی, در اندیشه ورزی, تفکرات, پذیرشهای خود در همه مسائل جزیی و فردی, یا کلی و عمومی و نیز در امور دینی و اعتقادی یا هواداری از نگرش یا گروه یا مذهبی خاص, آزاد است.
ناگفته نماند که آزادی بیان عقیده و فکر, آن گونه که شماری توهم کرده اند, مطلق و صد در صد نیست, بلکه در دایره شریعت و قانون و با در نظرداشت آزادیهای دیگران که آن هم در چارچوب شریعت و قانون محدود شده است, مقید می گردد.۷
برگشت این محدودیتهای شرعی و قانونی, تنها به یک امر است یعنی:
نگهداشت آن چه که خواست و نیاز نَظم عمومی, هنجارهای اجتماعی و مصلحتهای مهم است و به حقیقت پیوستن اصلهای:برابری, حقیقت و عدالت در مرحله اجرا, چه برای همه جهانیان و چه برای یک ملّت.۸
قاعده ها و ترازهای عمومی کاربرد آزادی فکری و غیر آن, دو دسته اند: مطلق و نسبی.
۱. قاعده های مطلق: که عبارتند از حمایت از اصول و مبانی زندگی اجتماعی (قانونهای نظم عمومی) و همچنین پشتیبانی از پایه های اخلاق جامعه (هنجارهای عمومی).
انسان ناگزیر است که در اجتماع به سر برد و ادامه ماندگاری و پایندگی جامعه و توسعه و پیشرفت آن, در گروِ دقت به خرج دادن در دادن آزادی و برقراری همسنگی و هم ترازی میان استفاده کنندگان از آن و توجه به نیازها و مصلحتهای عمومی و نیز چگونگی رخدادهای آینده و در یک کلام نگاهداری جامعه و نظام اجتماعی از فروپاشی و نابودی است.
۲. قاعده های نسبی: اینها قاعده هایی هستند که در برهه هایی و یا در مکانهایی و یا برشماری از افراد خاصی, به صورت قانون به حقیقت می پیوندند. از باب مثال, گاه در اوضاع و احوال ویژه و استثنایی, مانند محاصره نظامی, یا رویدادهای ناگهانی, آیینها و قانونهای ویژه ای بر نهاده می شود. همان گونه که حد و مرزهایی بر آزادی شماری به جهت مصلحت عمومی در نظر گرفته می شود, مانند اتباع کشورهای بیگانه, کارمندان رسمی و نیروهای مسلح.
هر دو گونه قاعده ها و ترازهایی که گفته شد, هم مورد پذیرش خرد و مصلحت است و هم جوهره مقدّرات دینی آن را می طلبد. از باب مثال, مسخره کردن دین, دشنام دادن به خداوند, به طور آشکار در وجود او تردید کردن, ناسزا گفتن به پیامبران, کوچک شمردن قرآن یا زندقه (یعنی پنهان ساختن کفر و دعوت پنهانی یا آشکار به دشمنی با دین و انگیزاندن مردم به کنار نهادنِ آن) و مانند اینها, تهدیدی بر باورهای همگانی و برهم زننده اساس اعتقادها و برهم زننده موجودیت آنها و ترویج گر فتنه, هرج و مرج, گمراهی و تباهی در میان مردم, به شمار می آید, اموری که بسیار ویران گرند.
قاعده و ترازهای استفاده از آزادی اندیشه در ترازوی اسلام
قاعده های فراوانی برای آزادی اندیشه (نه در ذات و جوهره اش بلکه به خاطر سودمندی آن) در نگرش اسلامی وجود دارد که به مهم ترین آنها اشاره می گردد:
۱. پای بند شدن به مفهوم حق با معیار الهی (حق محوری) و ایستادگی در برابر باطل و دست یازیدن به باور توحیدی.
۲. جهت دهی آزادی فکری در مسیر توسعه, پیشرفت و تمدن سازی و زدودن همه اَشکال عقب ماندگی, اختلاف, چند دستگی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 