پاورپوینت کامل رهنمودهای آیت اللّه محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با نویسندگان مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رهنمودهای آیت اللّه محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با نویسندگان مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رهنمودهای آیت اللّه محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با نویسندگان مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رهنمودهای آیت اللّه محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با نویسندگان مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۴
حوزه: بسم اللّه الرحمن الرحیم. در ابتدا از این که پذیرفتید به خدمت تان برسیم و
از رهنمودهای راه گشا و سازنده تان بهره ببریم. کمال تشکر را داریم.
همان گونه که در جریان هستید و اطلاع دارید, مجلّه حوزه, نخستین نشریه ای است که پس
از پیروزی انقلاب اسلامی ایران, در حوزه علمیه قم, به سال ۱۳۶۱, پا به عرصه مطبوعات
گذاشت و با نشر پیاپی, دو دهه را پشت سر گذارده و اکنون دهه سوم خود را شروع کرده
است.
مجلّه در دو دهه کار مطبوعاتی خود, تلاش ورزیده, زینت حوزه علمیه قم باشد و نام
بلند و مقدس آن را با تمام وجود پاس بدارد و به گونه ای مشی کند که نه به این نام
بلند و پیشینه و حال رخشان آن آسیبی برسد و نه از کنار کاستی ها بگذرد و آنها را
نادیده انگارد و به بازگویی آنها نزد درمان گران و اصلاح گران تیزنگر و خبره,
نپردازد که این را بی تعهدی و مسئولیت ناشناسی می دانست و انجام ندادن وظیفه و
برزمین گذاردن رسالتی که احساس می کرد.
و نیز شناساندن اسلام ناب را, با بهره گیری از اندیشه ها و دیدگاه های اسلام شناسان
ناب اندیش و پژوهشگران همه سونگر, سرلوحه کار خود قرار داد و در همین راستا, با
خرافه ها و سخنان کوتاه و سخیف که به نام اسلام, نوشته و یا گفته می شد, به
رویارویی برخاست و در این آوردگاه, به دفاع از کسانی قلم زد که شناساندن اسلام و
مبارزه با خرافه ها و رویارویی با اسلام ستیزان را وجه همت خود قرار داده بودند که
می توان بازتاب این کارکرد را در بسیاری از شماره ها دید.
افزون بر مقاله های عقیدتی, اخلاقی, تاریخی, کتاب شناسی و… که حجم بالایی از شماره
های نشر شده در این بیست سال را به خود ویژه ساخته, مجلّه, مصاحبه هایی دارد با
شخصیت ها و علمای بزرگ, استادان دانشگاه و صاحب نظران.
این مصاحبه ها, از ویژگی های کم نظیری برخوردارند, هم از حیث شخصیتی که با او گفت
وگو شده و هم از حیث نکته ها و جستارهایی که در این گفت وگوها بازتاب یافته و طرح
شده است: پندها, اندرزها, جلوه هایی از زندگی طلاب, فضلا و علما در گذشته, طرح اسوه
های ماندگار, ویژگیهای علمی, فقهی و اخلاقی فقیهان بزرگ, بیان تاریخ حوزه ها,
روشنگری زوایای تاریک تاریخ معاصر و صد ساله اخیر و فراز و فرودهای تاریخ تشیع و
روحانیت پیشگام.
در برهه ای احساس کردیم بین نسل کنونی, بویژه طلاب و فضلای جوان و حوزه های علمی,
با علمای بزرگ شیعه گسست و گسلی پدید آمده که اگر این گسست و گسل به گونه ای ترمیم
و پُر نشود و به هم نیاید روز به روز ژرف تر و گسترده تر خواهد شد و حوزه پیشینه
درخشان خود را از یاد خواهد برد و طلاب و فضلای جوان در گرداب بی هویتی گرفتار
خواهند آمد و از تکامل و پیشرفت و عرصه داری باز خواهند ماند, زیرا بدون پشتوانه و
پیشینه روشن و استوار, گشودن راه آینده و گام گذاردن در راه روشن ممکن نیست. از این
روی, گردانندگان مجله, در گوناگون شماره ها, زوایای راه گشا, حرکت آفرین, سازنده و
فضیلت گستر علما و شخصیتهای بزرگ و تاریخ ساز را نمایانده, تا هم به گسترش دانش کمک
کرده باشند و هم به نفوذ یافتن تقوای سازنده به جان شیفتگان راه و آیین حقیقت و هم
زمینه سازی برای اصلاحاتی بنیادین در حوزه ها, برابر اسوه های ناب و رخشان که گذر و
غبار زمان آنان را کهنه نمی کند و از سکّه نمی اندازد.
اکنون و در آغاز دهه سوم کار مطبوعاتی خود, خدمت حضرت عالی رسیده ایم تا از اندیشه
ها و تجربه هاتان بهره ببریم و آنها را چراغ راه خود سازیم ورهنمودهای سازنده تان
را ره توشه سفری که در پیش داریم.
استاد: بنده از این که سروران معظم, به ما افتخار دادند و به این مؤسسه مزیّن به
نام حضرت امام, تشریف آوردند, تشکر می کنم.
همان طور که اشاره فرمودید, پس از انقلاب اسلامی, زمینه فعالیتهای فرهنگی خوبی در
حوزه علمیه قم به وجود آمد که از پیشگام ترین و مؤثرترین آنها, مجله (حوزه) است که
در همان آغاز, تأسیس شد و توانست در دوره ای بیش از بیست سال, به صورتِ آبرومندانه
ای به کار خود ادامه بدهد. این برای حوزه, یکی از افتخارات به شمار می رود که در
دوران نابسامانی کشور, توانست چنین افتخاری را کسب کند و برخلاف پاره ای از نشریات
و مجلات که چندی نشر یافتند و سپس تعطیل شدند, به تعطیلی کشیده نشد. همین ادامه کار
موفقیتی بزرگ برای دست اندرکاران مجله است.
از نقاطِ چشمگیر مجله حوزه, که بنده در مواقعی که فرصت داشتم از آنها استفاده می
کردم, پرداختن به مسائل معنوی و اخلاقی است.
متأسفانه در حوزه های علمیه, با این که باید پا به پای مسائل علمی به اخلاق و
معنویات پرداخته شود,۱ به این مهم اهمیت داده نمی شود. اما مجله حوزه از همان آغاز
تأسیس, به این امور اهتمام داشته است. و تلاش کرده چهره های اخلاقی و معنوی و آثاری
از آنان را معرفی کند و دستورالعملهای معنوی و اخلاقی آنان را بیان و مقاله های
متناسب با آن را چاپ کند.
نقطه دیگری که شایان ذکر است و برای بنده جالب بوده, ادبیاتِ زیبا و روزپسند مجله
حوزه است.
ما روحانیون, همیشه متهم بودیم به واپس ماندن از خیلی از قافله ها, از جمله
ادبیات.۲ نثر زیبا, شیوا و رسای بسیاری از مقاله های مجله حوزه, از مزایای این مجله
است.
از نویسندگان محترم این گونه مقاله ها, بویژه از ویراستار آنها باید تشکر کرد. و
بسیاری از جهات مثبت دیگر مجله که جای تشکر و قدردانی دارد.
البته کار انسان بدون عیب نیست. این اگر قاعده کلی باشد, مجله حوزه مستثنی نبوده و
نیست. آن چه مهم است, انتقادپذیری است.۳ عیب را باید پذیرفت. دست اندرکاران مجله,
باید انتقادپذیر باشند. در صدد باشند که ضعفهای کار خود را بشناسند و آنها را به
بهترین وجه برطرف کنند. گه گاهی نقاط ضعفی وجود داشته است که چون در پی عیبجویی
نبوده ام, یا به خاطر فراموشی, اکنون در خاطرم نیست. البته بیش تر آنها به عهده
نویسنده بوده است, نه از طرف هیأت تحریریه. خلاف انتظاری نبوده که از آقایان اعضای
هیأت تحریریه, سرزده باشد, یا از بزرگان و شخصیتهای حوزه.
شاید دست اندرکاران مجله, از روی سعه صدر و برابر اصل آزادی قلم, خواسته اند نشان
دهند که در برخورد با مخالفان و دیدگاه های مخالف, باز برخورد می کنند, نه بسته و
خشک. اگر کسی نظری داشته باشد, گرچه مخالف, آن را بازتاب می دهند. ممکن است کسانی
هم که به انتقاد از مجله حوزه و خرده گیری از آن پرداخته اند, روی چنین اتفاقهایی
بوده که افتاده است.
این جانب, به عنوانِ طلبه ای که از این چنین نشریه هایی می توانم استفاده کنم, نکته
هایی را یادآور می شوم:
۱. با توجه به این که مجله حوزه, به حوزه و کل روحانیت, بویژه روحانیت انقلابی و
یاران حضرت امام, رضوان الله تعالی علیه, منتسب است, باید از صلابت خاصی برخوردار
باشد که هرچه بیش تر, آبروی روحانیت حفظ بشود. البته اعتراف می کنم و از ظواهر امر
برمی آید که دست اندرکاران مجله, اهتمام به این مسأله داشته اند.
ولی خوب, یادآوری و تذکر این مطلب, که از مطالب اساسی است, امری است لازم و انتظار
می رود تنها مجله ثابت حوزه, به آن اهتمام بورزد.
۲. از مجله حوزه انتظار می رود که بیش از هر نشریه ای, روی اتقان مطالب توجه خاص
داشته باشد.
۳. از لحاظ حقیقت جویی, بی طرفی و چیزهایی از این قبیل, ممتاز باشد.
۴. اگر بناست مجله روی مطلبی تأکید داشته باشد, به نظر من یکی ازرسالتهای عزیزانی
که به این کار فرهنگی همت گمارده اند و برای انجام آن آستین بالا زده اند, اهتمام
به مسائل اخلاقی و معنوی است. چون با پیشرفت تمدن و تکنولوژی,و ظهور مذهبهای
گوناگون و رنگارنگ در دنیا, اهتمام به معنویات, باید پا به پای آنها یا بیش تر
باشد, تا تعادل برقرار شود. و این که روز به روز فضائل مادی بیش تر جلوه کنند و ما
را, خواه ناخواه تحت تأثیر قرار دهند, ولی در مقابل هیچ تلاشی برای گسترش بُعد
اخلاقی و معنوی نباشد, وضع مطلوبی نخواهد بود.۴ از این روی, جا دارد مجله حوزه,
قدمی در راه تعالی عملی و اخلاقی طلاب و فضلا و کسانی که از این مجله استفاده می
کنند بردارد. این را یکی از رسالتهای خود بداند و از فرصتهای فراهم شده, برای گسترش
اخلاق و تعالی اخلاقی افراد, بیش ترین بهره را ببرد.
گاهی در حوزه علمیه به اسم درس اخلاق, بحثهایی مطرح می شود و جلساتی برگذار می
گردد, ولی می دانید که به هیچ وجه اینها با نیازهای حوزه, تکافو ندارد. یک وقتی که
کل جمعیت حوزه, در اوج خودش, در زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری, حدود ۷۰۰ نفر
بوده است, شخصیتهای برجسته ای مانند مرحوم شاه آبادی, مرحوم میرزا جواد آقای
تبریزی, مرحوم آمیرزا ابوالقاسم قمی, درس اخلاق می گفتند. بعدها امام این راه را
ادامه می دهد. درسهای اخلاقی امام در مدرسه فیضیه, چنان بوده که بعضی از بازاریها
می گفتند: ما شاهد بودیم که کسانی در پای این درس غش می کردند.
اینها بازاری بودند و چنین حالتهایی پیدا می کردند. با این که آنقدرها عمیق مطالبی
را که امام ارائه می داد, درک نمی کردند.
شخصی برای من نقل می کرد ـ حالا نمی دانم درست هست, یا نه ـ کسانی در پای این درس,
از بَس که گریه می کردند, از هوش می رفتند.
در حوزه ۷۰۰ـ۸۰۰ نفری, چنین اساتید برجسته ای وجود داشته که کلام شان اثر عمیقی روی
شرکت کنندگان در جلسه درس می گذاشته است.
حالا اگر تخمینی بگوییم, شمار طلاب حوزه صد برابر شده است. تقریباً هفتاد هزار به
بالا. با این حال, همان شمار افرادی که درسهای اخلاقی ر ارائه می کردند, وجود
ندارند. حتی یک نفر از آن سنخ عالمان اخلاق هم, کرسی تدریس اخلاق ندارد. به جای این
که نسبت به جمعیت طلاب, در حال حاضر, صد نفر عالم اخلاقی داشته باشیم, یک نفر هم
نداریم. اگر آن زمان ۷ نفر عالم و معلم اخلاق, برای ۷۰۰ طلبه وجود داشته, حالا باید
صد نفر معلم اخلاق وجود داشته باشد که متأسفانه یک نفر هم وجود ندارد. این کمبود و
نقیصه را باید به گونه ای برطرف کرد و از راه های دیگر, مانند دستورالعمل و مقاله,
مسائل معنوی و اخلاقی را در حوزه های علمیه رواج داد. باید از هر وسیله ای استفاده
کرد و نگذاشت طلاب و فضلا از مسائل اخلاقی و معنوی محروم شوند. انسان وقتی احساس
نیاز می کند, باید از هر وسیله ای بهره ببرد.
البته راه های بهتری هم باید اندیشید و کارهای اساسی تری هم باید انجام داد و این
چیزی نیست که از کنار آن گذشت. اینها اساس کار روحانیت است.
به هر حال باید اهتمام بیش تری به مسائل اخلاقی شود و با روشهای گوناگون, نقیصه
کمبود استاد اخلاق در حوزه های علمیه جبران بشود, از جمله:
الف. شناساندن بزرگان و عالمان اسوه و بیان زوایای زندگی آنان و نقل و ارائه
فرازهایی از سخنان شان و معرفی آثارشان, با تحلیل و بررسی.
ب. طرح یک سلسله مسائل اخلاقی, به صورت منظم و حساب شده و تعیین سرفصلها. و سپس در
هر شماره, یکی, یا دو تا مقاله براساس طرح کلی و سرفصلهای تعیین شده به قلم
نویسندگان برجسته چاپ و ارائه شود و در آخر, همان مقاله به صورت کتاب, با تیراژ
زیاد چاپ و در دسترس علاقه مندان قرار بگیرد.
ج. مصاحبه با شخصیتهای بزرگ اخلاقی و استفاده از تجربیات و محفوظات آنان. گاهی یک
داستان اخلاقی را که بزرگی نقل می کند, از خیلی کتابها و نوشته ها, می تواند
اثرگذارتر باشد.زیرا نقل آنان از سرِ اخلاص است و یک نورانیتی در آن هست که سبب اثر
عمیق در افراد می شود.
۵. یک بخشی اگر صلاح بدانید باید باز بشود برای بررسی مسائل حوزه و روحانیت.
در این بخش, ضعفها و قوتها, نقاط مثبت و منفی در یک چهارچوب خاص بیان شود. از صاحب
نظران و اهل اطلاع برای نوشتن مقاله ای درباره ضعفها و قوتهای حوزه های علمیه دعوت
شود و این نویسندگان به طور دقیق به بررسی مسائل حوزه و روحانیت بپردازند. البته
طرح سوژه ها باید به گونه ای باشد که بهانه به دشمن ندهد, بلکه مؤدبانه و در لفافه
مطرح شوند.
۶. بهره گیری از اندیشه و فکر جوانان برای اصلاح حوزه های علمیه. گاه, جوانان, نکته
هایی را درمی یابند و به روشنی متوجه می شوند و ضعفهایی را در کار حوزه ها می بینند
که ما پیرمردها به آنها توجه نداریم.
جوانان ما از عقل و فکر بالایی برخوردارند. در سایه انقلاب و جریانهای پس از انقلاب
و فراز و نشیبها, فکرها و عقلها, بسیار رشد کرده است. چه بسا شما اگر در مجله حوزه
بخشی را برای انتقادها و پیشنهادهای اینان برای اصلاح حوزه بگشایید, هم انتقادها و
هم پیشنهادهای سازنده و راهگشا داشته باشند.
فکر می کنم اگر چنین بخشی برای پیشنهادها و انتقادهای جوانان خوش فکر در مجله باز
شود, و انتقادهای آنان به صورت رقیق, ملایم و محترمانه ارائه شود و پیشنهادهای آنان
طرح گردد, این, هم باعث امیدواری جوانان می شود که جایی برای طرح دیدگاه های خود
دارند و می توانند به آسانی افکار خود را بیان کنند, هم حوزه ها از این گنجینه بزرگ
بهره مند می شوند و هم پیوند عمیقی بین جوانان و روحانیت برقرار می گردد.
بله, وقتی جوانان ببینند در مجله آبرومند حوزوی می توانند دیدگاه های خود را مطرح
کنند, جوابی بشنوند, در آنان اثر بسیار خوب و سازنده خواهد داشت; بویژه اگر با
تشویق و گاه جایزه ای برای بهترین پیشنهادها همراه باشد.
مجله حوزه, الحمدلله بسته نبوده, ولی تا آن جایی که من مطالعه کرده ام و اکنون در
ذهنم هست, یادم نمی آید, در این جهت کاری در مجله انجام گرفته باشد.
۷. در مجله بخشی را می توانید باز کنید, برای بیان قوتهای حوزه های علمیه. در این
بخش, از سوی نویسندگان آگاه و آشنای به مسائل آموزشی, مقایسه ای صورت بگیرد بین
حوزه های علمیه و دیگر نظامها و مرکزهای آموزشی, تا روشن شود که نظام آموزشی حوزه
از قوتهایی برخوردار است که دیگر نظامهای آموزشی از آن بی بهره اند.
۸. بیش تر خوانندگان نشریه حوزه, طلاب جوان هستند. اینان کسانی اند که ۴ـ ۵ سالی
است به حوزه آمده و سطح یک را به پایان رسانده اند و اکنون علاقه مندند, مجله
بخوانند. مجله باید برای آگاهاندن اینان از انقلاب, بینات و محکمات آن تدبیری
بیندیشد. بسیاری از اینان, درباره انقلاب و بیّنات و محکمات آن چیزی نمی دانند و
آگاهی ندارند. آگاه ترین آنان کسانی اند که از پدر, مادر و نزدیکان و آشنایان شان
درباره انقلاب چیزهایی شنیده اند.
این آگاهی نسل نوخاسته و جوان از انقلاب, خطری است, نه تنها برای حوزه و روحانیت که
برای نسل آینده کشور.
این ناهنجاریها و نابسامانیهایی که در جوانان دیده می شود, بخشی از آن به دلیل این
است که در اصل نمی دانند انقلاب چگونه و با چه ایثارگریها و تلاشهایی به وجود آمده
است. اینان یک باره خودشان را در فضایی دیده اند که کمبودها را می بینند و از جلوه
ها و نکته های مثبت بی خبرند و نمی دانند کشور در کجا بوده و انقلاب اسلامی آن را
به کجا رسانده و چه کرده و چه چیزهایی را به ارمغان آورده است و اگر انقلاب صورت
نمی گرفت, اکنون کشور ما چه وضعیتی داشت.
اگر به جوانان آگاهی داده نشود و گذشته و حال, بدرستی برای آنان روشن نگردد,
انتظارات شان روز به روز بیش تر می شود و با اثرگذاری فرهنگ غربی, که موجش کشور ما
را گرفته, روی این گروه از جوانان, ما در آینده با یک مشت آدم خودخواه, مغرور,
خودپسند و طلبکار رو به رو خواهیم شد. و چه بسا, فرزندان خودمان هم گرفتار این موج
بشوند, اگر آگاهی لازم را از انقلاب اسلامی نداشته باشند. این بلای بزرگی است.
برای آشنا کردن جوانان با بیّنات و محکمات انقلاب و اثری که در جامعه اسلامی ایران
و دیگر جامعه ها گذاشته است, باید راه هایی پیموده شود و مجله حوزه بپیماید:
الف. باید فرض کند با نسلی طرف است و مخاطبان آن نسلی هستند که از انقلاب اسلامی
هیچ چیز نمی دانند و از چند و چون آن آگاهی ندارند.
ما چون خودمان در آن روزهای انقلاب بوده ایم, فکر می کنیم که بسیاری از رویدادها و
علتها و سببهای انقلاب, همان گونه که برای خودمان روشن است و زوایای آن را می
دانیم, برای نسل جوان هم روشن است و نیازی به گفتن ندارد, در حالی که این طور نیست.
بسیاری از امور پیش پا افتاده را جوانان ما نمی دانند:
ـ این که انقلاب چرا و چگونه پدید آمد؟
ـ نقطه آغاز آن چه بود؟
ـ چه دگرگونیهایی پیدا کرده است؟
ـ چه پیچ و خمهایی را پیموده است؟
ـ چه زیر و زبَرهایی داشته است.
اکنون در دهه سوم انقلاب اسلامی هستیم و شاهد خیلی چیزها. از خیلی از کسان,
انتظارهایی داشتیم, متأسفانه برآورده نشد. ای کاش فقط این انتظارها برآورده نمی شد,
چه چوبهایی که از آنان خوردیم و چه خنجرهایی که از پشت زدند. البته نمی گویم خیلی
آشکار و عینی به آنها پرداخته شود, نه, در حدّی که نسل جوان آگاه شود و بداند در
مسیر انقلاب اسلامی, با چه مسائلی رو به رو بوده ایم.
ب. مجله حوزه باید به آسیب شناسی انقلاب اسلامی برای جوانان و طلاب جوان بپردازد و
این که چه ضعفها و نقصهایی پدید آمده است. ضعفها و کاستیها شناخته بشوند و از آنها
عبرت گرفته شود, تا تکرار نشوند.
ج. در کار شما باید تاریخ انقلاب جایگاه خاصی داشته باشد و بهای لازم در بررسیها و
پژوهشها و مقاله هایی که ارائه می دهید, به آن داده شود.
د. از جمله کارهایی که خوب است مجله حوزه انجام بدهد تا زوایای انقلاب اسلامی و عمق
آن روشن شود, بیان امتیازهای روحانیت شیعه بر علمای دیگر فرقه های اسلامی است که در
واقع, نشأت می گیرد از فرقی که در نگاه و طرز تفکر شیعه در برابر دیگر فرقه های
اسلامی وجود دارد. یکی از ویژگیهای برجسته مکتب تشیع, ظلم ستیزی است. پیروان این
مکتب, باید در برابر ستم بایستند و در طول تاریخ چنین بوده است. مجله حوزه باید روی
این ویژگی, بیش تر تکیه کند.
۹. شناسایی شبهه ها و دادن پاسخهای علمی و دقیق به آنها. یک سری شبهه ها به درون
اذهان جوانان, نه تنها جوانان دانشگاهی و به دور از حوزه, که در اذهان جوانان و
طلاب جوان حوزوی نیز رسوخ کرده است و باید چاره ای اندیشید و بحثهایی را مطرح کرد و
شبهه ها را به نحو احسن زدود.
حال شاید باشند کسانی که بگویند: کسانی توطئه کرده و از روی عمد, این شبهه ها و
اندیشه های نادرست و شبهه انگیز را وارد حوزه کرده و بین طلاب جوان رواج داده اند و
کمابیش به موفقیتهایی هم دست یافته اند.
به هر حال, گذشته ها گذشته است و اکنون با خلأ فکری روبه رو هستیم که از یک سوی, در
زمینه مسائل اعتقادی و از یک سوی, در زمینه مسائل سیاسی است. اگر صلاح بدانید, در
مجله, بخشی را به این مسأله اختصاص بدهید, با این عنوان کلی: بررسی نیازهای فکری
طلاب. من روی عنوان خیلی تأکید ندارم, فقط عرض بنده این است که عنوان, کلّی باشد.
پاره ای از این شبهه ها, بیش از آن چه فکر می کنیم جدّی است. گاه, شبهه هایی را کسی
در جایی مطرح کرده, و خودش هم شاید نمی دانسته که بعدها این شبهه ها و مطالبی را که
مطرح کرده, منشأ یک سری انحرافها و کژرویهای گسترده ای می شود.
پیش خودم فکر می کردم, کسانی که در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند برای تعیین جانشین
پیامبر(ص) خودشان نمی فهمیدند که چه کار می کنند. فکر می کردند یک مسأله ساده و
قابل حلّی است. یکی از دنیا رفته و سعی می کنیم گروه ما, دسته و باند ما, جلو باشد.
انگیزه ای که کمابیش در هر گروهی وجود دارد.
البته, زمینه ای فراهم می شود که دسته ای جلو بیفتد. هر گروهی می خواهد از این فرصت
استفاده کند.
گروه تشکیل دهندگان اجتماع سقیفه می گفتند فرصتی است بیاییم ریاست کنیم.
نمی دانستند چه تخمی می کارند. فرمایش حضرت زهرا, سلام الله علیهاست.
نمی دانستند این گردهمایی آنان چه آثار و پیامدهایی به بار می آورد و میلیونها
انسان را در طول تاریخ بدبخت می کند.۵ اینها مایه عبرت است.
در یک اشل محدودتری, ممکن است نویسنده ای به زوایا و پیامدهای مطلبی که می نویسد
توجه نداشته باشد. بگوید حالا یک چیزی می نویسیم و یا می گوییم. دل خوش است به این
که جوانان برایش کف می زنند. فکر می کند مطلب ساده ای را نوشته, یا گفته است, متوجه
پیامدهایی که نوشته و گفته اش دارد, نیست.
البته بعضی از اینان, اطمینان دارم که, می دانند چه کار می کنند. اما بعضی ها خیر,
نمی دانند چه کار می کنند و حرف و سخن آنان چه پیامدهایی دارد. یک چیزی به ذهن می
رسد, برای خوشامد جوانان, گرد آمدن افراد در پیرامون شان, بر زبان جاری می کنند و
دقت نمی کنند, و نمی فهمند سخن آنان چه خطری دارد و چه آسیب بزرگی می زند.
بالآخره, ما وظیفه داریم, با سعی و کوشش, از هر فرصتی استفاده کنیم در اصلاح حوزه
ها. نمی گویم با نوشتن چند مقاله و اختصاص چند صفحه در مجله حوزه به این امر,
مشکلات و گرفتاریها حلّ می شود. آن مرغی که برای خاموش کردن آتش ابراهیم, آب می
آورد, به اندازه منقار خودش می آورد. ما و شما هم به اندازه توان خودمان وظیفه
داریم و از ما انتظار می رود. اگر کار با اخلاص انجام بگیرد و پی گیری شود, برکت
پیدا می کند و گسترش می یابد.
اینها چیزهایی بود که به نظرم آمد. عذرخواهی می کنم به توضیح واضحات و دعا می کنم
برای اصلاح امور همگان.
یادداشتها:
۱. معنویت, نیاز انسان است. این باران, همیشه باید بر قلب او ببارد.
معنویت, در رواق رواق شبستان زندگی, همه گاه باید پرتوافشان باشد, تا شب بر زوایای
آن چنگ نیفکند.
شب بدون صبح صادق معنویت, پایان نمی پذیرد. انسان اگر بر آن است در شب نماند و
کاروان زندگی خود را از دل دیجور و سیاه آن بگذراند باید همیشه و همه گاه, چشم به
سپیده معنویت داشته باشد.
انسان در هاله ای از معنویت است که زیبا و با شکوه جلوه می کند و از باتلاق زندگی
بهیمی وامی رهد و به صحن و سرای زندگی انسانی و زندگی آکنده از نور گام می گذارد.
تنها با بُراق معنویت است که می توان در برابر صف به هم فشرده لشکر جهل به جولان
برخاست و دل آن را شکافت و به سرزمین روشنایی و دانایی وارد شد و رایَت ارزشهای ناب
را افراشت.
معنویت, رستاخیز آفرین است. بذر آن در هر دلی افشانده شود, آرام و قرار را از آن می
گیرد, تاریکی و سکون را برنمی تابد و به سوی روشنایی به حرکت درمی آید و هامون به
هامون, کران تا به کران, کوی به کوی, منزل به منزل را درمی نوردد, تا به کوی جانان
رسد.
عشق به معنویت, حرکت می آفریند, انسان را به تکاپو وامی دارد و حرکت از کوی به کوی
دیگر, از کانونی به کانون گرم تر و روشن تر و از روشنایی به روشنایی پر درخشش تر.
کاروان انسانیت از گردنه های سخن گذر, صحرای پر خوف و خطر, دره های هول انگیز و
طوفانهای بنیان برافکن, معنویت گرایان گذر داده و به سرمنزل مقصود رسانده اند.
از فراخنای گیتی, از آغاز تاکنون, از آن روزگاری که تاریخ بشر, نگاشته شده و از آن
چه که از زبان بلند و آبشارگون وحی, دریافته می شود, هر کجا و هر زمان, حرکتی
انسانی شکل گرفته و تمدنی بزرگ به این نام و نشان شالوده اش ریخته شده, در رأس هرم
رهبری آن معنویت گرایان بوده اند و پی, بنیاد و بُنلاد آن به دست توانای مردان عرصه
معنی گذارده شده است.
از این روی, بر منادیان حق و حقیقت, بایسته است که روزان و شبان, به تلاش برخیزند و
ارزشهای الهی را بگسترانند و مشعل معنویت را در جانها بیفروزند و برنتابند که جانی
تاریک باشد و بی بهره از مشعل پرتوافشان معنویت.
جامعه تاریک, از جانهای تاریک بی فروغ معنویت سرچشمه می گیرد و جامعه روشن و پر
درخشش و رخشان از جانهای روشن و آکنده به نور معنویت.
پس اگر برآنیم جامعه روشن داشته باشیم, باید به پا خیزیم چون طبیبی دوّار, بر بامِ
هر جانی, مشعل جانان برافروزیم و بیش از هر علمی, علم اخلاق بیاموزیم و بیاموزانیم
که لازم و بایسته ترین دانشهاست. زیرا گام اول و بنیادین در اصلاح اخلاق, شناخت
صفات حمیده و ذمیمه و بازشناسی فضیلتها از رذیلتهاست; چه آن که فضیلتها را از
رذیلتها باز نمی شناسد, نمی تواند به زیباییهای اخلاقی گرایش یابد و از زشتیها و
سیئات اخلاقی بپرهیزد.
امام موسی بن جعفر(ع) می فرماید:
(اَلزَمُ العِلم لکَ مادَلَّک علی صلاح قلبکَ و اَظهَرَ لک فَساده.)
دانشی که یادگیری آن, بیش از هر دانش دیگر, بر تو لازم است, آن دانشی است که تو را
به خیر و صلاح قلبت, راه بنماید و فساد آن را بر تو آشکار سازد.
۲. هر مکتب و آیینی برای ماندگاری, اوج گیری, رشد, گسترش و نفوذ در دلها, به عنصر
ادبیات نیاز دارد و بدون این عنصر حیاتی, که باید در رگهای آن جریان داشته باشد,
نمی تواند بپوید, بماند و در دلها راه یابد.
اسلام, از این عنصر, به حدّ کمال بهره برد و با ادبیات نیرومند, پر درخشش, شگفت
انگیز, فوج فوج انسانها را به گردِ آفتاب وجود خود به گردش درآورد. والاگهری را به
منبر ابلاغ دین فراز برد که بلیغ ترین و شیوا سخن ترین انسان زمانه و روزگار خویش
بود.
افزون بر این توانایی و جاذبه آفرینی که محمد(ص) داشت و واژگان بسان درّ از زبان
مبارکش به دشت سینه ها فرو می بارید, آسمان سینه اش را به آیه های قرآنی و سخنان
وحیانی, شهاب باران کرد و این شهاب باران آسمان سینه او, که گه گاه در کوچه های
سیاه گرفته و غبارآلود مکه روی می داد, صحنه ای بس شگفت انگیز و تماشایی پدید می
آورد و چنان پرجذبه و شهابهایی که به شکل کلمه و جمله فرود می آمدند, از نظر ادبی و
بلاغی, در اوج بودند که هیچ کس یارای آن نداشت از آن چشم بپوشد و بگذرد.
واژگان, چنان دل نشین و گوش نواز و جمله ها چنان خوش تراش و خوش ترنم بودند,
اثرگذار و غوغاآفرین که کسان از یاد می بردند به دنبال چه کاری بوده, به کدام سوی
حرکت می کرده و چه هنگام پای سخنان محمد(ص) به گوش ایستاده اند و از این آبشار بلند
جام جان شان را لبالب می سازند.
مردم آن روزگار سرزمین عربستان, بویژه مکه, به ادبیات و سخنان شیوا و بلیغ, سخت
علاقه مند و آشنا بودند و در بازار عکاظ, انجمن شاعران, به سرپرستی نابغه ذبیانی,
گرد می آمدند, تا تازه ترین سروده های شاعران بنام را بشنوند. اما سخنان قرآنی و
وحیانی محمد(ص) از چنان بلاغت, رسایی, شیوایی و اوج ادبی برخوردار بود و آرامشی به
جان آنان فرو می ریخت که سروده هیچ شاعری این چنین نبود مردمان آن سرزمین را این
گونه و این سان, به سوی خود نمی کشید و جاذبه ای برای آنان نداشت و نمی آفرید. غوغا
و هنگامه, نه در انجمن شاعران بازار عکاظ, که در کوی کوی و کوچه و کوچه مکه و در
مسجدالحرام بود. سخن شیوا, رسا و بلیغ را, هرکس می خواست بشنود و به جام جان اش فرو
بریزد, باید در پرتو آفتابِ جمال محمد(ص) گام برمی داشت که سخن در جاهای دیگر,
شیوایی, رسایی, جاذبه و اثرگذاری خود را از دست داده بود. انجمن شعرای بازار عکاظ,
دیگر رونقی نداشت و سروده های شاعران جاهلی, حتی بنام ترین و شیوا سخن ترین آنان,
شوری نمی انگیخت و بلاغت آنها در برابر بلاغت قرآن و سخنان پیامبر, رنگ باخته بود.
ازبیات قرآن, ادبیات جاهلی را درهم کوبید و دشمن جاهلی را در جبهه فرهنگی زمین گیر
کرد و از آن برهه که دشمن در جبهه فرهنگی حرفی برای گفتن نداشت و تومار ادبی اش که
انگیزاننده بود و آن را سر پا نگه می داشت درهم پیچیده شد, ناگزیر به عقب نشینی
گردید و ساحَتِ سینه ها را به بلاغت و ادبیات نابِ قرآن واگذارد, تا برانگیزاند و
معانی و معارف ژرف را در حبابهای رخشان به سینه ها فرو ریزاند.
قرآن, از جنبه های گوناگون معجزه است, برانگیزاننده و شورانگیز و دگرگون آفرین; اما
بی گمان جنبه ادبی و بلاغی آن, بویژه در دوران مکه, بیش ترین نقش را در گرایش مردم
به اسلام داشته است. و پیامبر در تمامی آنات رهبری و هدایت گری از این ویژگی بهره
می برد. هم خود فصیح و ادیبانه سخن می گفت و هم کسانی را که در دفاع از اسلام, از
ادبیات بهره می بردند, می ستود و آنان را گرامی می داشت. این روش را علی بن ابی
طالب, فاطمه و ائمه اطهار(ع) یکی پس از دیگری, پی گرفتند و اسلام و معارف ناب آن را
در قالب زیبا و جذّاب ادبیات عصر خود عرضه کردند و سبب ماندگاری و دامن گستری
روزافزون آن شدند.
روشن است در هر زمان و برهه ای, از این قله های سر به آسمان سوده ادبی: قرآن, سخنان
پیامبر گرامی اسلام(ص), نهج البلاغه و سخنان ائمه اطهار, کسانی می توانستند سخن
بگویند و زوایای آنها را به درستی بنمایانند و به ژرفای جمله ها و واژه های آنها
راه یابند که در قلّه ادبی زمان خود جای داشتند و روح ادبی زمان را می شناختند.
بدون شناخت روح ادبی زمان و روح ادبی زمانی که آبشار قرآن, بر سینه پیامبر گرامی
اسلام(ص) جاری شد, نمی توان به بیان, تفسیر و نفوذ دادن آن به کالبد جامعه و روح و
روان مردم پرداخت.
با نگاهی به گذشته می بینیم کسانی شکوه مندانه رایَت دین را در زمان و دوران خود
برافراشته اند که در ادبیات سرآمد بوده اند. یعنی هم با ادبیات قرآنی آشنایی ژرف
داشته اند و هم با ادبیات سرزمین خود که بنا بوده قرآن در قابِ آن به نمایش گذاشته
شود.
از باب نمونه, در بین فارسی زبانان, از گذشته های دور تا کنون, در برهه های
گوناگون, کسانی توانسته اند نقش بیافرینند و مردمان را به چشمه ساران قرآن بازگشت
دهند و جام جان شان را از روح و مفاهیم قرآن لبالب سازند که افزون بر آشنایی عمیق
به ادبیات قرآنی, ادبیات فارسی را دقیق می دانسته و می توانسته اند استادانه از آن
در راه نشر معارف قرآنی و دینی بهره ببرند و بدان وسیله, چشمه هایی از قرآن را در
دل مردمان خود بجوشانند و سینه هایی را به نور آن بگشایند.
مشعل این نهضت, بیش از هر زمانی, امروز باید افروخته باشد و دل تاریکیهای را بشکافد
و حوزه های علمیه, با توجه به رسالتی که در احیای دین و نشر معارف دینی دارند,به
ادبیات اسلامی اهمیت ویژه بدهند و به احیای آن در زبان عربی و فارسی همت گمارند و
طالب علمان را هم با متون دینی, و هم با زبان نوین عربی و فارسی آشنا کنند, تا در
پرتو این آشنایی, موجی از بیداری جامعه های اسلامی را فرا بگیرد. چون حوزه های
علمیه, با تلاش طالب علمان جوان و آگاه به فنون ادبی است که می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 