پاورپوینت کامل بازتاب نوگرایی و نو اندیشی عالمان دین در مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بازتاب نوگرایی و نو اندیشی عالمان دین در مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازتاب نوگرایی و نو اندیشی عالمان دین در مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بازتاب نوگرایی و نو اندیشی عالمان دین در مجله حوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۷۸
علمای دین ,بر اساس اسناد موجود تاریخی ,در عرصه های نو ,برابر معیارهای دینی
,پشاهنگ بوده اند و در نو اندیشی و نو گرایی سازنده ودگر گون آفرین ,طلایه دار.متهم
کردن روحانیت به تحجر وایستایی,بخش دیگری از سنار یوی تحریف تاریخ روحانیت در سده
اخیر بوده است.
رقبای روحانیت, چون: دربار قاجار و پهلوی, متجددین غربگرا و مارکسیستها, که روحانیت
و علمای دین را مانع قدرت بلامنازع داشتن و مطلق العنان رفتار کردن و قدرت گرفتن
خود می دیدند, در پشت صحنه این ماجرا بودند, و از این روی بود که بر آن شدند, قدرت
روحانیت را بشکنند و آن را از صحنه برانند.
نویسندگان وابسته به دربار قاجار و پهلوی و روشنفکران و متجددان, در نوشته های
تاریخی خود و گاه در کتابهای درسی که به قلم آنان نگارش می یافت, روحانیون را گروهی
واپس گرا و متحجّر نشان داده و درصدد بوده اند که همه عقب ماندگیها ی فرهنگی, سیاسی
و اقتصادی را به این گروه نسبت دهند. اوج این حرکت ویران گر, در نوشته های متجددین
دوران مشروطه دیده می شود که رقبای خود را در جناح روحانیت, به قشری گری و عقب
ماندگی و تفکر بسته متهم می ساختند. اینان, مقاومت روحانیون در برابر برخی از
کالاهای غربی را نشانه جمود و یا نشانه زمان نشناسی می انگاشتند.
این سیر و روند تخریب گری در دوره رضاخان, به گونه ای دیگر نمود یافت. کارگزاران
رضا شاه با شعار اصلاح طلبی و برافراشتن به اصطلاح پرچم تمدن و پیشرفت, همه کسانی
را که در برابر برنامه های ضد تمدنی آنان, مانند: کشف حجاب, یکسان سازی لباس, ممنوع
کردن عزاداری امام حسین و مقاومت می کردند, گهنه گرا می خواندند.۱ کار را در بد
نمایاندن چهره روحانیت, به جایی رساندند که شاه در سخنرانی رسمی خود, روحانیون را
متججّرین سیاه خواند که در برابر اصلاحات و پیشرفتهای فرهنگی و اجتماعی ایستادگی می
کنند.
مارکسیستها, افزون بر آن که دین را افیون توده ها می دانستند و بر آن تأکید می
ورزیدند, پاسداران مذهب را عقب مانده می خواندند و در جریان ۱۵ خرداد, مقاومت علما
را در برابر برنامه های شاه نکوهش کردند.۲
جریان انقلاب اسلامی, گرچه راه را بر رواج و پذیرش این گونه نسبتهای ناروا و به دور
از واقع, سدّ کرد, ولی پافشاری علما بر سنتهای پایدار اسلامی و اجرای مو به موی
قانونهای جزایی, کیفری و… اسلام, سبب شد جریانهای غربگرا آن را بر نتابند و روحانیت
را به بنیادگرایی, تحجّر و, خشونت طلبی متهم کنند. چـنانکه پافشاری علما بر اجرای
لایحه قصاص, این گونه اتهامها و بی مهریها را از سوی روشنفکران در پی داشت.
مجله حوزه که از آغاز, رایَت نواندیشی و عقلانیت دینی را افراشته نگهداشته و روی
موضوع تحجّر حساسیت نشان داده است و این دغدغه, سبب گردیده, به ریشه یابی و شناسائی
رگه های تحجّر و واپس گرایی در تاریخ, فرهنگ و فقه بپردازد, با این حال, از بی
انصافی و به دور از واقع سخن گفتن روشنفکران درباره عالمان بیدار, واکنش نشان داده
است و نقش بیدارگرانه عالمان بیدار را در طول تاریخ نمایانده است.
مجلّه حوزه منکر نیست که در سده اخیر, در حوزه کسانی بوده اند که در برابر هر گونه
اقدام و پویایی و نواندیشی مقاومت کرده و حرکت و عرصه نوردی را بر علمای پیشتاز
دشوار ساخته اند و از بالندگی, رشد, اوج گیری و دامن گستری اندیشه های ناب جلوگرفته
اند.
رنج علمای روشن اندیش از مقدس نماهای کوته بین
عالمان روشن اندیش و پیشاهنگان اصلاحات اجتماعی و احیای دین, از کوته بینی مقدّس
نمایان بسیار رنج کشیده اند. این کوته فکران, با کوته فکری و کج اندیشی, در برهه
های حساس, آب به آسیاب دشمن ریخته اند, همان گونه که خوارج نهروان, بر اثر تصلّب بر
افکار باطل و جزمیّت بر پاره ای از اندیشه های های تیره و تاریک, راه را بر بنی
امیه هموار کردند و دست به خون علی آلودند.
مجلّه حوزه, با ویژه کردن بخش مهمی از پژوهشهای خود در شناساندن چهره و ویژگیهای
متحجّران و آگاهاندن طلاب از پیامدهای ویران گر این نوع نگاه بسته و واپس گرایانه,
آثار بد و زشت تحجر و یک سو نگری به دین را به خوبی نمایانده است. به گونه ای که هر
جوینده و جست و جوگری می تواند با مطالعه این فرازها, متحجران را شناسایی کند و
پیامدهای ویران گر اندیشه های آن را در جامعه, ذهنها و اندیشه ها, به روشنی ببیند.
مجلّه حوزه در این تلاش گسترده, افزون بر بیان و بازتاباندن دیدگاه های مصلحان و
روشن اندیشان, بویژه امام خمینی درباره مقدس نمایان, در عرصه های گسترده و در شماره
های گوناگون, در مقاله های بسیار, از جمله در سلسله مقاله های حربه تکفیر به بررسی
ریشه ها و آثار تحجّر و نقش ویران گر متحجران پرداخته است.۳
ریشه های اتهام تحجّر به روحانیت
مجله حوزه با بررسی خاستگاه نسبت تحجّر به علمای دین, این مطلب و جستار مهم را به
دست داد که نسبت ایستایی و کوته بینی به همه علمای دین از موضع اصلاح طلبی و انصاف
برنخاسته است, بلکه, هواها, کینه ها, ناسازگاریهای قشر روشنفکر با دین و معارف
اسلامی, وابستگی و مرعوب شدن به تمدن غرب, قدرت طلبی و رقابتهای سیاسی, آنان را به
اتهام زدن, غیر واقع سخن گفتن واداشته است.
با درنگ روی موضع گیریها, سخنها, گذشته ها, ادعاها و کارکردهای رقبای حوزه ها و
علمای دین در این عرصه, گویای دروغگویی و وارونه نمایی آنان در روشی است که پیش
گرفته اند; چه آنان هماره پویاترین و حرکت آفرین ترین گروه ها و جناحهای حوزه را
هدف گرفته و با آنان به دشمنی برخاسته اند و روحانیون گوشه نشین, منزوی, کوته بین,
ارتجاع پراکن, کهنه گرا و به دور از صحنه های اجتماعی و حتی مخالف سرسخت پیوند دین
و سیاست, نه تنها از تیررس و آماج انتقاد آنان به دور بوده که ستایش و تمجید نیز می
شده اند.
کافی است در این باره به کتابها, مقاله ها و مصاحبه های دگراندیشان کژاندیش, به نام
روشنفکر بنگرید. ببینید, کدام قشر از روحانیون, مورد تقدیر و ستایش اینانند:
روحانیت سیاست گریز, ضد ولایت فقیه و مخالف برپایی حکومت دینی و جریان روشنفکری
دینی.
دربار شاهان و متجددین, مقدس نمایان عافیت طلب را, که کاری به کار, فرهنگ و اجتماع
و سیاست و حکومت نداشته اند, به عنوان افراد صالح وظیفه شناس مورد ستایش قرار داده
و عالمان مبارز و درگیر با استعمار و استبداد را هدف تیرهای زهرآگین خود قرار داده
اند. بالاتر, درباریان و استعمارگران درصدد بوده اند قشری گری و تحجّر را در میان
جامعه و حوزه ها نشر دهند. آنان با زشت جلوه دادن سیاست و حکومت, ناسازگار شمردن آن
با تقدس و دیانت, درصدد بوده اند حوزویان را از زمان و مردم دور ساخته و آنان را از
متن جامعه, مساجد و…به زاویه ها و حجره های مدارس برانند:
(نفوذ پیچیده استعمار در دستگاه عقیدتی و فقهی و سیاسی و اجتماعی ما, همان نفوذ
نامرئی و جنگ پنهانی است که بنیاد تمدن اسلامی را از درون سایید. تفکر جمود, اخباری
گری, ذهن گرایی, واقعیت گریزی, علم ستیزی, هراس از هر گونه تحول و نوآوری, انزوا
طلبی, ترجیح دادن درس و بحث بر میدان مبارزه, مقدم شمردن خون و مال مسلمانان بر اصل
اسلام و… موریانه ای بوده که ناخودآگاه, استوانه های قوام جوامع اسلامی را سست و
غیرقابل اطمینان کرده است.)۴
به تعبیر حضرت امام خمینی:
(در طول سالیان دراز(استعمارگران و درباریان) برنامه ای را انجام دادند و مع الأسف
انجام گرفت و ثمرات خبیث خودش را هم تحویل ملتها داد و آن این معنی که: روحانیون
باید در مساجد و در حجره ها و در زاویه ها منزوی باشند و تمام کار آنها این است که:
پیرمردانشان از منزل تا مسجد و از مسجد به منزل بروند و کنار از جامعه و بی توجه به
چیزهایی که بر جامعه می گذرد باشند و حتی دخالت روحانیون در امور اجتماعی و سیاسی
کشور یک ننگی بود و خلاف عدالت و مقام روحانیت…این امری بود که برای منزوی کردن
روحانیت و کشاندن آنها به گوشه های انزوا و حجره های مدارس و گوشه های مسجد طرح
ریزی شده بود.)۵
حوزه این سیاست پنهان استعمار را آشکار کرد که: ایادی او,غربگرایان و شبه
روشنفکران, به بهانه ترقی و تمدن, رقبای روحانی خود را متحجّر خوانده و می خوانند.
این در حالی است که خود, بسیار جزمی و متعصب اند و بر خلاف تسامح اجتماعی کوچک ترین
مماشات و همراهی با اندیشه های دیگران ندارند.
مبارزه همه جانبه غرب با احکام, سنتها و نمادهای اسلامی, مانند حجاب, قصاص, حد و
تعزیر و تعزیر بَزَهکاران و طرفداری از مظلومان جهان, قد افراشتن علیه استکبار
جهانی و…از نمونه های روشن آن است.
لحن شدید و تهاجمی علیه علما و روحانیونی که دموکراسی را سراب می دانند و لیبرالیسم
را دامی علیه انسانها و تمدن جدید غرب را الگوی نامناسب برای بشریت, روشنگرآن است
که آنان, درصددند با متعصّب خواندن علما و روحانیان, آنان را از دژ دفاعی به زیر
بیاورند. چون هر گاه آنان به دفاع از ارزشها, به خاطر واهمه از متعصب خواندن شان,
نپردازند, میدان برای ضد ارزشها و نفوذ فرهنگ و اندیشه ویران گر غرب باز می شود. و
این همان چیزی است که غرب استعمارگر در پی آن است. وانگهی شگفت آن جریانهایی که در
درون کشورهای اسلامی و ایران , علما و حوزه ها را به خاطر رواج دادن ارزشهای ناب و
انسانی اسلام متحجر می خوانند, اما خود به یکی از پوسیده ترین دستاویزها چنگ می
زنند و آن, نژادپرستی و باستان گرایی است.۶ روشنفکر کسی است که فکر روشنی به بشر
عرصه کند, فکری که او را از باتلاق جهل برهاند.
کسانی که به پیامهای توحیدی و رهایی ساز انسان, بی توجه اند چگونه می توانندبشر را
از قید و بندها رها سازند. لازمه روشنفکری درد انسان داشتن است. اینان که نژادپرستی
و باستان گرایی را رویّه خود ساخته اند, درد انسان نخواهند داشت. درد کسی دارد که
درد خدا داشته باشد و این درد, او را برای رهایی خلق خدا برانگیزاند. اینان از بی
دردی در نمادها و شعائر تیره و تار فرو رفته اند و ا یران موهوم و فرهنگهای نابود
شده در گذر زمان را در چشم انداز فکری و ذهنی خود قرار داده و به تبلیغ و رواج آن و
مشغول کردن ذهنها به چنین موهوماتی می پردازند. این حرکت جاهلی از آن روست که پرچمی
در برابر اسلام برافرازند و مردم را از گرد آن بپراکنند.۷
پاسخ مجلّه حوزه به اتهام تحجر به روحانیت
مجله حوزه در پاسخ کسانی که به علما نسبت تحجر داده اند, به بررسیهای بنیادین دست
زده است و از جمله نشان داده:
الف. آموزه های حوزه, بر محور اسلام و فرهنگ اسلامی در گردش است. اسلام الهام بخش
عقلانیت و خرد ورزی است. قرآ ن مردم را به تدبّر و تفکّر و نقد و نظر و گزینش
برترینها دعوت کرده است و تعبّد و فرمانبری بدون چون وچرا را نکوهش فرموده است.
پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز مردم را به نقد و بررسی گفته ها و پرسش و پاسخ به
قصد راهیابی و کشف ناشناخته ها دعوت کرده اند.
مجله حوزه, در سلسله مقاله های حربه تکفیر, آزادی فکر و عقیده و…به بررسی جایگاه
تفکر و اندیشه ورزی در اسلام پرداخته و عوامل تحجر در تفکر و انجماد در بینش را با
تکیه بر قرآن و حدیث برشمرده است.۸
ب. اجتهاد رایج در حوزه ها, اجتهادی است پویا و ابزاری مناسب برای پاسخ گویی به
نیازها و پرسشهای زمانه و روی این نکته با برهان و دلیل, ایستاد و تأکید ورزید که
فقه تئوری اداره جامعه است.
مجله حوزه, در سلسله مقاله های پژوهشی گوناگون امتیازهای فقه اجتهادی شیعه را
برشمرده و ثابت کرده است: اجتهاد رایج در میان فقهای شیعه, اجتهادی است پویا و زنده
و پیش رونده و برطرف کننده نیازهای واقعی مردم, در هر زمان و مکان. و این خود, در
نقطه مقابل جمود و تحجّر قرار دارد و چنین فقهی, نمی تواند ایستا و جامد باشد. مجله
در این باره ده ها مقاله تخصصی همچون: فقه تئوری اداره جامعه,۹ضوابط اجتهاد درست,۱۰
سلسله مقاله های مکتب و مصلحت,۱۱ مجموعه مقاله های مرجعیت,۱۲ سلسله مقاله هایی در
باب اجتهاد, مقاله پویایی درونی فقه,۱۳ تحولی دیگر در تاریخ فقه شیعه و… عرضه کرده
است و از زاویه دیگر, مجله حوزه با نمایاندن اندیشه های خردورزانه و اجتهادی بزرگان
حوزه, چون: شیخ مفید,۱۴ شیخ طوسی,خوانساریها, ملاصدرا,نراقی, سیدجمال, میرزای بزرگ,
آیت الله بروجردی, مدرّس, امام خمینی, مطهری و … ثابت کرده که این عالمان و
شخصیتهای برخاسته از حوزه,در روزگار خود, مترقی ترین اندیشه را داشته اند و برنامه
های راه گشا و مهم در محافل گوناگون برای پیشرفت علمی و فرهنگی, اقتصادی و اجتماعی
ارائه داده و یا به اجرا درآورده و پیاده کرده اند و با جمود اندیشی, و قشری گری در
عرصه باورها, ارزشها و فقه مبارزه کرده اند. مجله حوزه, روشن ساخت علم و تمدن از
خاستگاه دینی برخوردار بوده و حوزه ها در گسترش اندیشه تمدنی دین, نقش بنیادین
داشته اند. این مهم را می توان با مطالعه حوزه های شیعی: در بغداد, نجف, حلّه,
ایران و… به خوبی دریافت.
اسلام مشوق انسانهاست برای پی ریزی بنای فرهنگ و مدنیّت و برآوردن نیازهای مادی و
معنوی زندگی بشری. و دانشمندان بزرگی چون : ابن سینا, شیخ مفید, خواجه نصیر طوسی,
ملاصدرا, در مدارس دینی پرورش یافته و تربیت شده اند. این نام آوران پیشگام و طلایه
دار تحولات ژرف فکری بوده اند.۱۵ و عالم دینی که به طور طبیعی در تدریس و پژوهش, با
دیدگاه های اینان سروکار دارد, نمی تواند متحجّر و بسته ذهن باشد و این اتهام, در
جایی خریدار دارد که از چنین الگوهایی خبری نیست.
مجله حوزه, در بررسی کارنامه حوزه های قدیم, نمونه های ارزنده ای از همگامی حوزه
های گذشته با زمان و نیازمندیهای نوین بشر را به تصویر کشیده است و نشان داده در
سده های: چهارم, پنجم, هفتم و دهم, هر کجا که حوزه ای قوی و توانا وجود داشته جامعه
نیز آکنده از نشاط علمی و فرهنگی بوده است.
برخلاف پاره ای پندارها, حرفها و حدیثها علمای حوزه, روشن اندیش بوده و در هیچ
بابی, راه بحث و انتقاد و پژوهش را بسته نمی دانسته اند. اگر بسته می دانستند, از
کرسی حکمت و فلسفه در حوزه ها خبری نبود و از آن همه تلاش برای رشد عقلانیت در حوزه
ها, اثری دیده نمی شد و گفت و گو و مناظره بین علمای بزرگ در مقوله های کلامی,
فلسفی, جای نداشت.
از برنامه های علمای دین بوده است که برای پرورش افکار و کشف حقایق, مجالسِ مناظره
تشکیل می داده و با مماشات و مدارای علمی, بر آن بوده که به حقایق نزدیک تر شوند.۱۶
مجلّه حوزه, نشان داد که حوزه های علوم دینی در گذشته, ویژه کلام و فقه و تفسیر و
ادبیات نبوده, بلکه در این مدارس, دانشهایی چون, هیئت, طب, ریاضیات, هندسه نیز
تدریس می شد و موقوفاتی هم ویژه استادان و شاگردانی بوده است که این رشته ها را
تدریس و تحصیل می کرده اند.
علما برای پیشرفت فکری و اجتماعی جامعه اسلامی, از دانشها و تجربه های دیگر مردم
جهان نیز استفاده کرده و نژاد و رنگ قومیّت و ملیّت مانع از ترجمه و یا رد و قبول
عقیده ای نبوده است. بلکه حوزه های شیعه, به پیروی از تعالیم اسلام, هنر و دانش را
در هر جا که پیدا می شد, از آن بهره می گرفتند.
همگامی حوزه ها با زمان در دو سده اخیر
بیش ترین نسبت عقب ماندگی به حوزه ها از سوی متجددین, در دو سده اخیر است. مجله
حوزه, این واقعیت را پذیرفته که حوزه های دو سده اخیر, از همه توانمندی و استعداد
خود برای استفاده از دانشها و تجربه های بشری بهره نگرفته اند. از این روی در
بسیاری از عرصه های علمی, واپس مانده و آن گونه که باید ندرخشیده اند.
چه بسا شماری از حوزویان بیش تر در گذشته سیر کرده و یا در قبال پدیده های نوین در
روزگار, موضع درستی نگرفته باشند: امّا نمونه های فراوان تاریخی نشان گر این مطلب
است: این گونه موضع گیریها, مربوط به گروهی اندک از حوزویان است و نمی شود به حساب
همه حوزه ها وعالمان دین گذاشت. در سده اخیر عالمان هوشیار و فرزانه بسیار وجود
داشته که زمان شناس بوده و در برابر جریانهای سیاسی و فرهنگی روزگار خود, واکنشهای
درست و موضع گیری زنده و سازنده داشته و عالمانه به تجزیه و تحلیل مسائل پرداخته و
در میان همه جریانها و جناحهای داعیه دار دانش و سیاست و آگاهیهای روز, درست ترین
مواضع را برگزیده اند.
نشریه های بیدارگر, بسان: عروه الوثقی, حبل المتین, درّه النجف و… که در خیزش توده
ها و آگاهی دهی به آنان نقش مهم داشته اند, به همّت و خامه فرزانگان حوزه منتشر شده
و در دسترس مردم قرارگرفته اند.
علمای دین, از نخستین پیشگامان در تأسیس مدارس نوین بوده اند. رشدیه, که مدارس
گوناگون را در عرصه تعلیم و تربیت در ایران و قفقاز تأسیس کرده از دست پروردگان
حوزه است.
نخستین مدرسه جدید دینی با آموزه ها و اسلوب نوین آموزشی در سال ۱۳۱۷ ق در تهران
توسط عالم بزرگ سید محمد طباطبایی تأسیس گردید.۱۷ و سپس علمایی چون سید ابوالقاسم
کاشانی, میرزا حسین خلیلی, آخوند خراسانی, شیخ اسحاق رشتی, به دانشهای جدید توجه
داشته و مدارس نوینی را در نجف, بنیان گذاردند.۱۸
شیخ فضل الله نوری, که از سوی سفارت انگلیس, روشنفکران, روزنامه ها و نشریه های
دوران مشروطه و دورانهای بعدی حتی در عصر حاضر ملاّی مستبد کهنه فکر خوانده می شده
و می شود,کارنامه درخشانی در رواج دانش و فرهنگ دارد. او, عالمان و طالب علمان را
به مطالعه و تدبّر و آگاهی از زمان و تحولات زمانه دعوت می کرده و می گفته است:
(ملاّی سی سال قبل, به درد امروز نمی خورد. ملاّی امروز باید عالم به مقتضیات وقت
باشد. باید مناسبات دول را نیز عالم باشد.)۱۹
شیخ, افزون بر این که با دانشهای نوینی چون تاریخ و جغرافیا آشنایی کامل داشته است.
دانستن آنها را برای علما و مبلغان دین, لازم می شمرده, از پشتیبانان اصلی مدارس
نوین بوده است و از سالها پیش از مشروطه, به دست اندرکاران ایجاد مدارس نوین برای
کودکان, کمکهای شایان داشته است.
علمای دین و توصیه مردم به فراگیری و بهره مندی از صنعت و تکنیک نخستین کارخانه های
پارچه بافی, در اصفهان, توسط علما تأسیس گردید.
مجله حوزه, با ورق زدن تاریخ تمدن ایران, نشان داد علمای حوزه, نه تنها با تکنیک و
صنعت و دستاوردهای مفید بشری مخالفت نکرده اند که به نوآوران و مبتکرانی که در پی
کارگشایی از رنج مردم بودند,کمک می کردند و خود نیز در راه توسعه صنعتی و اشتغال
زایی و خودکفایی جامعه پیشگام بودند. پروژه راه آهن در ایران, به سال ۱۲۹۱ق با
استقبال گسترده علمای تهران و قم رو به رو شد.۲۰
آقا نورالله اصفهانی با تأسیس شرکت تولیدی اسلامیه به سال ۱۳۱۶ق. گامهای مؤثری در
خود کفایی کشور برداشت.۲۱
در دوره مشروطه, علمای دین, مؤثرترین روشها و راهکارها را برای ایجاد خودکفایی و
استقلال سیاسی و اقتصادی کشور, ارائه کردند و پشتیبانی خود را برای اجرای طرحهای
مفید اجتماعی و اقتصادی اعلام داشتند. از جمله تلاش گسترده آنان در ایجاد بانک ملی
و جلوگیری از استقراض خارجی و وابسته شدن کشور به بیگانگان است.۲۲
دستور العمل ثقه الاسلام تبریزی در اصلاح نظام فرهنگی, آموزشی و اقتصادی از
شاهکارهای دوره مشروطه است. او در این برنامه, به راهکارهای اساسی در عرصه خودکفایی
اقتصادی و صنعتی تأکید کرده و با نکته های کارشناسانه, کارگزاران مشروطه را به
اجرای آن فراخوانده است.
برنامه ای که ثقه الاسلام طرح کرده, گذشت زمان, نه تنها آن را کهنه نکرده که پدیده
ها و دگرگونیهای نوین جهانی, ضرورت آن را به اثبات رسانده است. در این جا به چند
فراز از این برنامه اشاره می کنیم:
(عقیده قاصر بنده بر این است که قبل از تأسیس دارالفنون, که هنوز مقدماتش در مملکت
فراهم نیست و محتاج صرف مبالغ کثیره و تحصیل استعداد و فراهم آوردن اسباب است, به
چند چیز دیگر اقدام شود بهتر است:
اولاًتأسیس مکاتب ابتداییه و اعدادیّه و رشدیّه و صرف همّت و بذل توجه در حسن
انتظام آن که در تحت نظارت یک هیأت علمیه مرتب و منظم بوده و در همه مدارس با
پروغرام[برنامه] رفتار نمایند و معلمین مسلم با تدین و لو با جلب آن از تهران باشد,
از قبیل معلمین علم حساب و جغرافی و فیزیک و شیمی و طب بگمارند, مقدّم بر همه
کارهاست.
ثانیاً. تأسیس یک مدرسه فلاحت و زراعت خیلی لازم است…مملکت ما یک مملکت زراعت است و
ما جز خوراک و پاره جزئیات دیگر در باقی حوائج محتاج به خارجه هستیم و تا مملکت ما
جزو ممالک تجارتی محسوب شود مدتها سعیها و بذل مالها و تحصیلها لازم است و به عبارت
اخری, همان اقدامات لازم است که در مملکت ژاپن کردند و همان سعی لازم است که
پطرکبیر کرد…
آن چه فعلاً برای ما لازم است سعی در تزیید قوای زراعت و جهد در تحصیل معاش و تکثیر
مواد معنویه آن است که خاک وطن برای ما حاضر کرده.
از همسایگان, که رقبای مملکت هستند و اهل وطن ما را مزدور خود قرار داده اند, اسباب
را این طور فراهم کرده اند که دائماً با مزخرفات صنایع خود وطن ما را خراب و ما را
محتاج نان و آب نمایند, توقع رعایت و حمایت کردن, خَبطِ فاحش است. امید آن است که
از خارجه کارخانه می آوریم و چنین و چنان می کنیم از جمله امیدهای باطل است.دول
خارجه, محال است بگذارند کارخانجات عمده, که مانع پیشرفت تجاری ایشان است در خاک
وطن ما تأسیس شود, به ما می فروشند, ولی علم آن را, ابداً به مانخواهند فروخت.
فابریک چینی سازی به تبریز آوردند. مبالغی گزاف صرف اسباب و ادوات و استاد…کردند…
پس چه شد.که دیریکتور تحمل نکرد و تمکین ننمود و بهانه ها برانگیخت و قونسول از او
حمایت کرد و ما از حمایت تبعه خود عاجز شدیم.سرّش همان سرّ پولتیک تجارتی است,
لاغیر.)
ثقه الاسلام تبریزی, در این برنامه راه های مفیدی را برای جلوگیری از اسراف , تجمّل
و تبرّج, بالا بردن ارزش پول, ازدیاد نفوس, گسترش صنایع داخلی, استخراج معادن,
مبارزه با بی سوادی و… ارائه کرده است.۲۳
تاریخ تمدن ایران, به روشنی نشان می دهد, هرگاه در راه تولید علم و خودکفایی
اقتصادی کشور, کارشکنی شده است, از سوی وابستگان به اجانب و بیش تر کارگزاران کوته
فکر دولتهای قاجار و پهلوی بوده است. این کسان برای سر پوش نهادن به ناکار آمدیهای
خود و پنهان نگاه داشتن عشرت طلبیها, اسرافها و عافیت جوییهای خود, عقب ماندگیها را
متوجه روحانیت کرده و آ نان را که دستی در قدرت نداشتند مقصر قلمداد کرده و خود را
از تیررس انتقادها دور ساخته اند.
روشنفکران مذهب ستیزی چون آخوندزاده, علمای دین را عقب مانده و مرتجع می خواندند,
ولی همکاران غربزده آنان مانند ملکم که از تواناییهای خوبی برای رشد و توسعه ایران
برخوردار بودند به جای استفاده از فن و دانش غرب, مفاسد و سرگرمیهای زیان آورآن را
برای کشور به ارمغان آوردند و با همه این کژرویها روشنفکر لقب می گیرند و لقب داده
می شوند, امّا در روزنامه ها و نشریه ها, روحانیت را متعصب و مرتجع می خوانند. آن
هم نه روحانیت منزوی و کهنه گرا, که روحانیون و علمای روشنفکر در فکر نوآوری و
پیشرفت کشور. اینان, هیچ گاه با روحانیون بسته ذهن و مرتجع و مخالف دخالت مردم در
سیاست و حکومت به مخالفت برنخاسته اند, بلکه: با روحانیونی به رویارویی برخاسته اند
که برای اداره جامعه براساس افکار نو, برنامه داشته اند. در این کار, یعنی حمله به
عالمان روشن اندیش, چنان زیاده روی کردند و درباریان قاجار و روشنفکرنمایان غربزده,
به فتنه گری پرداختند که سید جمال الدین اسدآبادی را به خروش آوردند, تا آن جا که
در دفاع عالمان دین, در پاسخ نامه یکی از دوستانش, که اثر پذیرفته از جوّ مسموم
تبلیغاتی علیه روحانیت, به این گروه بدبین بود, نوشت:
(آنچه درباره علمای ایران تصور کرده اید, دور از عدل و انصاف است; زیرا پوشیده
نباشد که هر وقت که قدرت, بدون قید و بازپرسی باشد, رجال دین, نمی توانند از اجرای
اداره آن قدرت مسلط, جلوگیری کنند…
کی دولت ایران خواست در مملکت راه آهن بکشد و علمای دین مقاومت کردند…کی دولت ایران
خواست مدارس را احیا کند و علما گفتند علم صحیح با شرع مقدس, مغایرت دارد…)۲۴
راز تحریم ه
مجله حوزه نشان داد اگر علمای دین در برهه ای کالای خارجی را تحریم کرده۲۵ و یا با
اداره مدارس توسط بیگانگان, به ناسازگاری برخاسته اند, از سر تعصّب کور و یا علم
ستیزی نبوده است, بلکه واکنش عالمان دین در برابر بیگانگان به دلیل آن بوده که
غربیها در پوشش مدارس نوین, باورهای الحادی و عادتهای ضدارزشی خود را به نسل
نوخاسته منتقل می ساختند.
علمای بزرگی که خود پیشاهنگ در بنیان گذاری مدارس بودند و از آموزشگاه های نوین زیر
نظر معلمین مسلمان و آموزش دیده جانبداری می کردند, مدارسی را که خارجیها بنیان می
گذاشتند و زیر نظر مربیان مسیحی و یا لائیک اداره می شدند, برای مردم خطرناک می
دانستند.
ثقه الاسلام که خود از مروجان مدارس و مکاتب جدید در تبریز بود, از نفوذ فرهنگی
بیگانگان در کشور نگران بود و آن را زمینه سازی برای تهاجم استعمار می دانست.
حال کجای این نگرش تحجّر و تعصّب کور است؟ آیا این نگرش عین واقع بینی و آینده نگری
نیست:
(…آیا این مسیونرها, یعنی ماموران مذهبی که به خاک ایران ریخته و در اقطار آن بنای
مدارس گذاشته و مشغول نشر مذهب خود هستند در رخنه انداختن به مذهب اسلام کافی نیست
و مقدمه تسلّط و استیلای ملل اجنبیه و لو بعد حین, نخواهد شد. آیا راه تسلط بر
مملکت چین را با همین حیله باز نکردند…)۲۶
تحریم کالاهای خارجی از سوی علمای دین, در پیش از مشروطه۲۷ و پس از آن, برخاسته از
تعصّب کور و یا نجس بودن آن کالاها نبود, تحریم کالاهای خارجی, به قصد مبارزه با
بیگانگان و حمایت از تولیدات داخلی بود. تحریم کالاهای انگلیسی و روسی, نوعی مبارزه
منفی به شمار می رفت که در بازداشتن دشمن از تجاوز و افزون طلبی, بسیار کارگر بود.
در همین راستا مراجع نجف و ایران در چندین نوبت در دوره مشروطه در مخالفت با
قراردادهای استعماری قاجار و تهدیدهای نظامی روس و انگلیس, کالاهای این دو کشور را
تحریم کردند.۲۸
مخالفت علما و موافقت روشنفکران با تغییر خط
زمزمه شوم تغییرخط از دوران پبش از مشروطه شنیده می شد و تا دوره پهلوی ادامه یافت
و در روزنامه ها و محافل, این ایده مجال طرح یافت. علمای آگاه با این ترفند و
برنامه شوم ویران گر, به مخالفت برخاستند. مخالفت آنان, به معنای مخالفت با نوطلبی
وپیشرفت نبود, بلکه پافشاری بر حفظ سنتها, فرهنگ و نمادهای دینی بود و حرکتی سرچشمه
گرفته از روشن اندیشی. عوامل استعمار درصدد بودند به بهانه تحول و پیشرفت و هماهنگی
با فرهنگ جهانی, امت اسلامی را از بنیانهای فرهنگی خود جدا سازند و هویت شان را بر
باد دهند و کاری کنند که نتوانند از سرچشمه ناب اسلامی بهره مند شوند.آنان را
دنباله رو فرهنگ و آیین خود سازند.
آن گونه که با ترکیه رفتار کردند. استعمارگران با تغییر خط در ترکیه. ملت غیور و
پرخروش آن دیار را از اصالتها و ریشه های دینی خود جدا کردند و ضربه بسیار بزرگی بر
هویت آنان وارد ساختند.
در دوران پهلوی, در صدد بودند تاریخ و خط ایران را تغییر دهند و ایران را مانند
یونان و ترکیه در اقمار کشورهای غربی قرار دهند و مردم به زبان لاتین بنویسند, ولی
مقاومت جانانه علمای آگاه و روشن و بصیر, راه را بر خطر بست اما روشنفکران مخالف
روحانیت, از تغییر خطر فارسی و عربی به لاتین جانبداری کرده و آن را راهی برای
سهولت نوشتار و هماهنگی با رسم الخط بین المللی می شمردند و تاکید علما بر خط کنونی
را برخاسته از تحجر و ناآگاهی به مزایای تحول خط قلمداد می کردند.
آخوندزاده, به روشنی می گفت: الفبای موجود, باید از بیخ و بن برانداخته شود و به
جای آن اصول نوشتاری لاتین پذیرفته و خط از چپ به راست نوشته شود و نقطه ها به کلی
مرخص شود.۲۹
ترکیه, پس از سقوط دولت عثمانی, به تغییر خط تن داد و بسیاری از روشنفکران ایرانی,
پیشرفتهای آغازین ترکیه را پس از جنبش ترکان جوان, در تغییر خط و غربگرایی ترکیه
دانسته اند:
سعید نفیسی, از هواداران جدّی و سرسخت تغییر الفبای فارسی به لاتین بود.
رشید یا سمی نیز از آن جانبداری می کرد.۳۰
تقی زاده نیز در آغاز, چند صباحی دم از تغییر الفبای فارسی می زد که سپسها از آن
استغفار می کرد.۳۱
از نویسندگان, نویسنده از صبا تا نیما, آرین پور, الفبای فارسی و عربی را بزرگ ترین
مانع و توسعه دانش و فرهنگ می انگاشت در برابر این طرحها و پیشنهادهای وسوسه انگیز
و چه بسا شیطانی, تنها گروهی که مقاومت کرد علمای دین بودند.
علمای دین, خط و زبان فارسی را حامل گنجینه های فرهنگ و ادب می دانستند. و بر این
نظر بودند که این زبان, زبان دوم اسلام است و با فراموش کردن آن, مجموعهّ بزرگی از
میراث فرهنگی و ادبی اسلام و ایران برباد می رود و رشته استوار نسل کنونی با میراث
کهن خود می گسلد و آماده پذیرش فرهنگ غرب می شود.
آیت الله بروجردی, به شدت با طرح پیشنهاد و فکر تغییر خط فارسی به لاتین, مخالفت
کرد و آن را از دسیسه های استعمار غرب شمرد که می خواهد دیواری آهنین میان مردم و
معارف اسلامی و فرهنگ غنی پارسی برقرار سازد.
آیت الله بروجردی, به روشنی اعلان داشت:
(هدف اینان از تغییر خط دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است. من تا زنده ام
اجازه نمی دهم این کار را عملی کنند. به هر جا که می خواهد منتهی شود…)۳۲
پس از درگذشت آیت اللّه بروجردی, هواداران تغییر خط, با آزادی بیش تر دست به کار
شدند. انجمن اصلاح خط, به ریاست سعید نفیسی, اصلاح خط را مهم ترین اصلاح اجتماعی در
ایران می دانست. بحث و مطالعه درباره الفبا به مطبوعات کشانده شد. موضوع تغییر خط
به سال ۱۳۴۴ در مجله روشنفکر و سپید و سیاه, مطرح شد, دکتر رحمت مصطفوی در سلسله
مقاله هایی الفبای فعلی فارسی را مرداری خواند که مانند بختک روی زبان و روح و فکر
دانش آموزان افتاده است که نمی توانند از آن رها شوند. او خواستار آن بود مانند
ترکیه زبان فارسی به لاتین تغییر کند.۳۳
در برابر این موج, جریان, روحانیت ایستادگی کرد و گفته های طرفداران تغییر خط را نه
برخاسته از روحیه تمدن خواهی و علاقه مندی به پیشرفت که برخاسته از شیفتگی به غرب و
اروپا دانست. علمای دین, استدلال کردند که خسارتهایی که از تغییر خط دامنگیر مردم
ایران می شود, به مراتب بیش تر از سودمندیهای خط جدید است و زبان ترجمه می تواند
علوم و فنون دیگر مردم و تمدنها را به ما منتقل بسازد و از دستاوردهای مفید بشری
کشور و مردم ما را بهره مند سازد.
امام خمینی, در برابر این توطئه قد برافراشت و علمای حوزه های سرتاسر کشور را به
مبارزه با آن فراخواند. به علمای بلاد اعلان داشت: سکوت در برابر دستگاه جبار که
کمر به نابودی فرهنگ اسلامی بسته است علاوه بر هدم اسلام و تشیع, نابودی با ننگ است
و باید در برابر آن ایستادگی کنیم.۳۴
بعدها, رژیم پهلوی, با زمینه سازیهای فرهنگی, به تغییر تاریخ هجری به تاریخ ایران
باستان دست زد که امام خمینی در برابر آن ایستادگی کرد۳۵ و آن را صریحاً اسلام
ستیزی خواند.
تحریف چهره روحانیت در جریان اصلاحات ارضی
طرح تقیسم اراضی از سوی محمد رضا پهلوی, در سال ۱۳۳۸ با مخالفت علما از جمله آیت
الله بروجردی رو به رو شد. تا وقتی که آیت الله بروجردی در قید حیات بود, به خاطر
مخالفتی که ایشان با این حرکت داشت, اصلاحات اراضی انجام نگرفت, پس از رحلت ایشان,
شاه و دربار و حامیان خارجی او, این طرح را به اجرا درآوردند و به مخالفان سخت یورش
بردند و آنان را, که مخالف اصلاحات اراضی شاهانه بودند, گهنه گرا و مرتجع قلمداد
کردند.
شاه در سخنرانیها و در کتاب انقلاب سفید, خود را حامی کشاورزان قلمداد کرد و
مخالفان را انسانهای مرتجع و طرفدار خوانین.۳۶ از اصلاحات شاهانه آمریکاییها و
شورویها, جانبداری کردند و اینان نیز, برنامه ریزی شده, مخالفان شاه را مرتجع و
حافظان امتیازات قرون وسطی خواندند.۳۷
روشنگریهای امام و یاران او, و عالمان آگاه, گرچه بخش بزرگی از حقیقت را آشکار می
ساخت ولی تبلیغات گمراه کننده و تحریف گریهای عوامل دربار, درباره علما و روحانیت,
سنگین, هدفدار و بسیار ویران گر بود. درباریان در تلاش بودند که در این جریان علمای
دین را هوادار ملاکین جلوه دهند و مورد تنفر مردم. اما روشن بود که مخالفت علما با
تقسیم اراضی در آن زمان, آگاهانه و براساس روشن اندیشی بود. آنان می دیدند, با این
حرکت و به اصطلاح اصلاحات, اصل کشاورزی از بین می رود و کشاورزان آواره می شوند و
حاشیه نشین شهرها و مصرف کننده. مخالفت آنان, از روی تحجر, کوته اندیشی و طرفداری
از خانها و ملاکین خون آشام نبود که این از شأن آنان به دور بود و با ملاکها و
معیارهای اسلامی ناسازگاری داشت.
مجله حوزه , در شماره های: ۴۳ـ۴۴, ویژه آیت الله بروجردی,به تحریف زدائی از این
قطعه از تاریخ روحانیت پرداخته و ثابت کرده که مخالفت آیت الله بروجردی با تقسیم
اراضی از سر تحجّر و جانبداری از نظام پوسیده ارباب رعیتی نبوده است که بروجردی
فقیهی بود روشن, ساده زیست و پشتیبان ستمدیدگان.
آیت الله بروجردی, درد آشنای محرومان و دهقانان بود و حامیان او بیش تر از همین
گروه بودند, مخالفت ایشان با تقسیم اراضی شاهانه بود. ایشان می دانست که شاه و
حامیان او در این کار, حسن نیّتی جهت رفاه حال کشاورزان ندارند و برنامه ای است که
از یک سو تبلیغاتی, برای این که شاه را اصلاح طلب, طرفدار محرومان بنمایانند و
همراهی باشد با موج خیزشهای انقلابی که در عراق, الجزائر و… به راه افتاده است و چه
بسا ترکش آن ایران را نیز در برگیرد. از دیگر سوی, زمینه را برای تسلط همه جانبه
آمریکا بر اقتصاد ایران فراهم آورد.
آیت الله بروجردی می دانست, شاه در پی آن است که دست کهنه وارثان دربارهای قدیم را
کوتاه و دست ستاره بدوشان ارتش را بر جان و مال مردم بازبگذارد.
پیامدهای ناگوار برنامه اصلاحات ارضی, ویرانی روستاها, کوچ روستاییان و گرفتاری
شدیدتر و بسیار مخوف تر روستاییان روی زمین ماندگار شده, درستی راه آیت الله
بروجردی را ثابت کرد. قدرت مالکان, نه تنها در هم شکسته نشد که عده زیادی از مالکان
موقعیت برتر خود را نگهداشتند و به طرق قانونی و استفاده از تبصره ها, از تقسیم
اراضی خود طفره رفتند. فقر و محرومیت از چهره روستاها, که شعار شاه بود, زدوده نشد
و دولت از طریق نهادها و مؤسسات جدید روستایی قدرت خود را متمرکز ساخت و توزیع
ناعادلانه زمینها, زمینه ساز و پدید آورنده طبقات جدیدی شد و در نهایت این طرح
ناشیانه خسارتهای بسیاری را به بخش کشاورزی وارد ساخت.۳۸
آیت الله بروجردی, خانه را از بن ویران می دید و بر این عقیده بود که برای تحول در
نظام اقتصادی و ارباب رعیتی, می بایست نخست, نظام سیاسی و پادشاهی در ایران دگرگون
گردد. در پاسخ شاه که به ایشان پیام می دهد:
(در همه کشورها اصلاحات صورت گرفته و ما هم باید یکسری اصلاحات از جمله:اصلاح ارضی
را انجام دهیم.)
می گوید:
(در دیگر کشورها, اول جمهوری شد, آنگاه اصلاحات صورت گرفت.)۳۹
اتهام فرقه گرایی به عالمان شیعه
از دیگر نسبتهای ناروای مخالفان علیه عالمان دین و متفکران زلال اندیش شیعه, فرقه
گرایی است. مخالفان مذهبی و قدرت طلبان, هرگاه زمینه ای به دست آورده اند به علمای
شیعه نسبتهای ناروا داده و گفته اند, علمای شیعه, با پیروان دیگر ادیان و
مذاهب,درطول تاریخ و گاهِ قدرت, بر خوردی تنگ نظرانه داشته اند.
ابن تیمیه حنبلی, ابن علقمی, عالم شیعی بغداد(سده ۷) را متهم ساخته که برای عقده
گشایی از حنبلیان دارالسلام, سپاه تاتار را بر سر ساکنان این شهر آورده است.۴۰
شماری از نویسندگان, علمای دوره صفویه را نکوهش کرده و گفته اند: علمای دوره صفوی و
آنان که در کنار قدرت بوده اند, مردم را به زور به سوی مذهب تشیّع کشانده, و سخت
متعصّب و فرقه گرا بوده اند.مقدس اردبیلی و علامه مجلسی از سوی برخی روشنفکران
معاصر, متهم شده اند۴۱ که پرچم فرقه گرایی برافراشته و آزادی را از دیگر ارباب
مذاهب مانند سنیان و صوفیان دریغ داشته اند و نیز پیروان فرقه های بابیت و بهائیت
برخورد قهرآمیز علمای دوره قاجار را با فرقه و رهبران آن, ناشی از تعصب و فرقه
گرایی علمای شیعه می دانند.
پس از انقلاب اسلامی, بیش تر دولتهای غربی, با تبلیغات فراوان, چنین وانمود کردند و
اکنون نیز همین رویه را دارند که انقلاب اسلامی ایران ویژه شیعیان است. در ایران,
پس از انقلاب اسلامی با ادیان و مذاهب دیگر بدرفتاری می شود و آنان در انجام مراسم
مذهبی خود آزادی عمل ندارند.۴۲
حوزه , از آ ن آغاز وقتی با شدت گرفتن این جوّ آفرینیها و اتهامات روبه رو شد, به
مقوله هایی چون آزادی عقیده, حقوق بشر, وحدت اسلامی و نمایاندن چهره فرقه های
استعماری پرداخت و نسبتهایی چون فرقه گرایی عالمان شیعه و خشونت آنان علیه پیروان
ادیان و فرقه ها را در تاریخ با دقت پی گیری کرد.
مجله حوزه, این مطلب را پذیرفته که در برهه هایی از تاریخ اسلام, بویژه سده دهم,
برخوردها و اصطکاکهای سیاسی شاهان صفوی و خلفای عثمانی, حوزه مذهب را نیز تحت تأثیر
جدّی قرار داده و پیروان مذاهب را علیه یکدیگر برانگیخته است و بر این نکته تأکید
دارد عملکرد سیاه شاهان صفوی را نباید همان عملکرد علمای شیعه دانست, چنان که رفتار
سلاطین عثمانی را نیز نباید همه جا برابر دیدگاه های مذهبی آنان و علمای اهل سنت
دانست.
تشیع, مذهب عقلانیت وخردورزی است و ارزشهای والای انسانی مندرج در تعالیم این مکتب
و سیر ت پیشوایان آن, آن را گسترش داده و با همه تنگناها و برخوردهای شدید و خشونت
آمیز حاکمان اموی, عباسی, ایوبی, غزنوی و…راه خود را در دلها گشوده است.
رمز دامن گستری مکتب اهل بیت
گسترش مکتب اهل بیت, نتیجه اعتدال, نوآوریهای عقلی و علمی آن برای امت اسلامی است.
هر کجا که وارد شده است و در هر سرزمینی که شکفته,رشد و پیشرفت و آسایش را برای
مردم آن دیار به ارمغان آورده است. از مصالح و حقوق دیگر فرق و مذاهب نیز, سرسختانه
حمایت کرده است, شیعه اگر در باتلاق فرقه گرایی گرفتار می بود, نمی توانست این چنین
دامن بگستراند. تشیّع, همان اسلام ناب است که هر چه می گذرد بر جذّابیت آن افزوده
می شود.
شیعیان و علمای شیعه, چون برابر آموزه های مکتب خود, که همان اسلام نبوی است, با
تمام ادیان و فرقه ها, به مسامحه و مدارا رفتار کرده اند مکتب فکری شان, رخشان و پر
جلوه مانده و دامن گسترانده است.
مجله حوزه, باردیابی عملکرد عالمان شیعه ثابت کرد: مبانی و رفتار حوزه های بزرگ
شیعه و علمای نامور آن بر تسامح در برابر دیگر مذاهب اسلامی و اخوت اسلامی استوار
بوده است. علمای شیعه و حوزه های شیعی, بلندنظرتر از رقبای خود بوده و در روزگار
قدرت و قرار گرفتن در رأس هرم حکومت, به مخالفان مجال اظهارنظر و فعالیت داده اند.
مروت و مدارا در میان آنان بیش از دیگران رواج داشته است. این یکی از اسرار پیشرفت
و ماندگاری آنان بوده است; چه در مکتب اسلام بویژه اهل بیت معیار سخن, حق است نه
گوینده. چه بسیار از علمای شیعه که بدون تعصّب در محضر استادان سنی, زانو زده و از
آ نان دانش آموخته و اجازه روایت دریافت کرده اند. چه بسیار از علمای شیعه شاگردان
حنفی و شافعی داشته اند.۴۳ اینان در مراکز آموزشی شیعیان, از همان امکانات و
امتیازهایی برخوردار بوده که همگنان شیعه خود از آن برخوردار بوده اند.
عالمان شیعه, نه تنها از فرقه گرایی گریزان بوده که هماره پاسدار وحدت و الفت
اسلامی بوده اند. با پیروان دیگر مذاهب مودت ورزیده و حتی خشونت زمامدار متعصّب
غیرشیعی نسبت به پیروان اهل بیت را به شمار جهالت نهاده و کار آنان را از مذهب شان
جدا می کردند و چه بسیار وقتها, با وجود شرائط و مهیا بودن زمینه انتقام از
مخالفان, آنان را بخشیده اند.
افزون بر آن زمامدارانی که از همنشینی علمای پاک طینت شیعه بهره گرفته اند,
رفتارشان با اهل سنت برخوردی حکیمانه و همراه با رأفت بوده است.
در سده چهارم و پنجم, با آن همه خشونتهای هولناک حنبلیها علیه شیعیان در بغداد,
رفتار علمای شیعه و کارگزاران شیعی با حنبلیها, همراه با انصاف بود و در اصل, رفتار
سیاسی حاکمانی چون آل بویه و حمدانیان و فاطمیان با زمامداران غیرشیعه چون: عباسیان
و غزنویان و ایوبیان قابل مقایسه نیست. عضدالدوله دیلمی که از دیدگاه های مشورتی و
راهنماییهای عالم بزرگ شیعه, شیخ مفید, برخوردار بوده با همه علمای اسلامی رفتار
کریمانه داشته است.
صاحب بن عباد, عالم شیعی و وزیر دولت فخرالدوله دیلمی, به همه عالمان مذاهب اسلامی
احترام می گذاشت و از دانش همه آنان استفاده می کرد.۴۴ رفتار عالمان شیعه روزگار آل
بویه, همراه با اعتدال بود و شاگردان شیخ مفید و شیخ طوسی که از حوزه بغداد و نجف
به ری آمدند, سبب شد که این شهر به یکی از مراکز شیعیان تبدیل شود. شرائط مناسب
فرهنگی که علمای شیعه در ری, در زمان حکومت آل بویه ایجاد کردند, فضا را به گونه ای
آماده کرد که علمای سنی نیز از درس علمای شیعه استفاده کنند و گاه با علمای شیعه به
بحث و مناظره بپردازند. این در حالی بود که در همان روزگار, بین حنفیان و شافعیان
درگیری بود و همدیگر را برنمی تافتند. این را مقایسه کنید با رفتار محمود غزنوی که
وقتی در سال ۴۲۰هـ, به ری هجوم برد, مراکز فرهنگی شیعه را ویران کرد و کتابخانه ها
را آتش زد و بسیاری از بزرگان شیعه را از دم تیغ گذراند. و چنان که مجله حوزه از
این رویداد تلخ این گونه یاد کرده است:
(با شیعیان که در این تاریخ, نیمی از جمعیت ری و تمامت مردم نواحی و از جمله پهنه
تهران را تشکیل می داد, راه خشونت و ایذاء را در پیش گرفت و بسیاری از ایشان را از
دم تیغ گذاراند… محمود غزنوی, به شیعیان تهمت قرمطی بودن می زد و بسیاری از اکابر
ایشان را به همین تهمت به چوبه دار کشید.)۴۵
در دولت فاطمیان مصر نیز, که عالم بزرگ شیعی, قاضی نعمان در هدایت آن مؤثر بود,
میدان برای دیگر مذاهب اسلامی باز بود. برخلاف تبلیغات جهت داری که به سود ایوبیان
علیه فاطمیان انجام می گیرد, فاطمیان, بر خلاف ایوبیان, که پس از سقوط فاطمیان,
مخالفان خود را قلع و قمع کردند,۴۶ به مخالفان خود میدان فعالیت می دادند. حاکمان
فاطمی دانشمندان مذاهب گوناگون را به مصر دعوت می کردند و برای آنان کرسی تدریس و
افتاء و قضاوت و امامت نماز واگذار می نمودند و حتی غزالی را, که بیش ترین دروغها و
یاوه ها را به شیعه و دولت فاطمی نسبت داده بود, به مصر دعوت کردند و او را معزز و
مکرم در پناه خود گرفتند.۴۷ و آل بویه و آل حمدان در شمال سوریه نیز چنین بودند.
مجله حوزه در راز این دوگانگی را از زبان مورخ معاصر حسن الامین, چنین گزارش کرده
است:
(زیرا همواره مذهب تشیع, در شرایط آزادی و بیان نظرات پیشرفت نموده است و هرگز شیعه
از اظهارنظر, ترس و واهمه ای ندارد, چون حجت او برتر و پیشرو بوده است. لذا
حکومتهای شیعی می دانستند با آزاد نمودن جوّ مذهبی, بیش تر می توانند در نشر مذهب
شیعه مؤثر باشند, تا جوّ اختناق و خفقان. فاطمیان در مصر, دانشگاه بزرگی برای خود,
که همان الازهر بود, تأسیس کردند. در الأزهر در کنار شیخی که مذهب فاطمی را تدریس
می کرد, شیخ دیگری مذهب مالکی و شیخ دیگری مذهب حنفی و شیخ سومی مذهب شافعی را
تدریس می کرد…)۴۸
ابن علقمی, از سوی رقبای شیعه متهم به تنگ نظری دینی شده است و تکرار تهمتها علیه
این دانشمند نامور شیعی چنان فضای فرهنگی را آلوده کرده بود که یکی از نویسندگان
مجله حوزه را نیز, به اشتباه افکنده بود و در مقاله ای, به نقل از حبیب السیر, ابن
علقمی ر ا به جانبداری بی جا از همکیشان خود و کینه ورزی نسبت به مخالفان و اهل
سنت, تا آن جا که پای مغولان را به بغداد کشانده, متهم کرده بود:
(از سوی دیگر گاهی چنان دیگ تعصبات فرقه ای به غلیان می آمد و اوج می گرفت که فرقه
ای ترجیح می داد برای نابودی فرقه ای دیگر, دست به دامن بیگانگان بیاویزد و از دشمن
مشترک برای نابودی فرقه مقابل کمک جوید.
می دانیم که با هجوم مغول به بغداد, مرکزیت چندسده اسلامی در آن شهر از بین رفت و
تلفات وخسارات جبران ناپذیری به بار آمد.
ابن بطوطه, سیّاح مشهور می گوید:
(درهجوم تاتار به عراق, ۲۴هزار نفر از اهل علم هلاک گشتند.)
متأسفانه دست تعصبات مذهبی در این امر دخیل بوده است. غالب مورّخان, نقش ستون پنجمی
ابن علقمی وزیر المستعصم ر ا در هدایت مغولان به بغداد و همکاری با آنان را تأیید
کرده اند. وی به داشتن تمایلات شیعی مشهور و معروف بوده است, تکه ای از کتاب حبیب
السیر را در این باره مرور می کنیم:
(پسر مستعصم, ابوبکر, به حمایت اهل سنت متوطنان کرخ را, که شیعه مذهب بودند, غارت
کرد و بسیاری از سادات را اسیر ساخت و به خواری هر چه تمام تر, محبوس گردانید. ابن
علقمی, که به واسطه مشارکت در مذهب, جانب مردم کرخ را داشت, منتظر انتقام بود و از
غصّه این شبی را به فراغت به بستر استراحت نمی غنود… بالأخره, خلیفه به استصواب ابن
علقمی, از شهر بیرون خرامید و به بارگاه هلاکوخان شتافت و هم در آن ایّام به قتل
رسید.)۴۹
مجله با استناد به گزارشهای موثق تاریخی, نشان داد برخلاف شایعه های رایج, ابن
علقمی, به هیچ روی با مغول همکاری نکرده است. وی عالمی بوده است پارسا و صلح جو,
مردمدار, علم دوست و خواهان اتحاد و برادری مسلمانان.
او, پس از طی مدارج عالی علمی به کارهای دولتی روی آورد و وزیر مستعصم عباسی شد. در
سایه کوششهای او, دانشمندانی که در پی یورش سلجوقیان, بغداد را ترک گفته بودند
دوباره به این شهر باز آمدند.
کینه جوییهای شماری از درباریان فرقه گرا, سبب شد که به سال ۶۵۵, سپاهیان خلیفه
عباسی به کوی کرخ بغداد یورش برند. مهاجمان عدّه بسیاری از مردم و علما را کشتند و
کانونهای فرهنگی را به آتش کشیدند. ابن علقمی به جای مقابله به مثل, شیعیان را به
صبر و مدارا دعوت کرد. او, سرانجام و در پی تکرار این هجومهای ناجوانمردانه و
نابرابر, به بزرگان اسلام و علمای شیعه نامه نوشت و از جمله, از خواجه نصیر طوسی,
که در اسارت اسماعیلیه در الموت به سر می برد, کمک خواست ولی آشفته بودن اوضاع و
درگیر بودن مردمان ایران و عراق با مغولان, سبب شد که نتواند به یاری شیعیان
ستمدیده بغداد برخیزد.۵۰
نارضایتی شیعیان و دیگر فرقه های اسلامی از عملکردحنبلیان بغداد, زمینه نارضایتی
عمومی و سقوط بغداد را فراهم ساخت.
در یک کلمه, خلیفه عباسی با چیره کردن دواتدار برجان و مال مردم مسلمان, بویژه
پیروان اهل بیت و جریحه دار کردن احساسات پاک مذهبی, دست دلیرترین مردان را از یاری
خود در برابر هجوم مغولان, باز داشت و اگر کسی هم از هلاکو دعوت کرده که به بغداد
بیاید, از علمای اهل سنت بوده است نه علمای شیعه و یا ابن علقمی.برای روشن شدن
موضوع, فرازی از مصاحبه روشن گر مورخ معاصر, استاد سید حسن امین را با مجله حوزه می
آوریم:
(در واقع کتابها, هیچ کدام, از اول به صورت تألیف مستقلی نبود, بلکه از آغاز, هر
کدام از آنها در نتیجه مسأله ای بود که به خاطر دفاع از تشیّع شروع کردم, زیرا من
از هنگام طفولیت در یک محیط شیعی بزرگ شدم و همواره با تهمتهایی مواجه می شدم که به
شیعه زده شده و آن را متهم به همکاری با دشمن, همچون مغول و صلیبیها و خیانت می
نمودند. من می گفتم اگر این اتهامات صحیح باشد, باید گناه آن را اشخاص معینی, که
مرتکب این خیانت شده اند, متحمل شوند و نه همه طایفه و کل شیعه و باید گفت: فلان بن
فلان, با دشمن همکاری نمود, نه این که شیعه همکاری می کرد. در واقع آن قدر اتهامها
بود که فکر می کردم, صحیح است و سعی در دفع آ ن از کل طایفه و نسبت آن به اشخاص
معین داشتم, لیکن هنگامی که شروع به خواندن تاریخ وغور در اعماق آن نمودم, دیدم
تمام این اتهامات, ناروا و دروغ بوده است. ملاحظه نمودم که شیعه, در مواقع حساس و
خطرناک, همواره منجی مسلمانان بوده است. دیدم خیانت, به معنای صریح آ ن را غیر شیعه
انجام داده اند. مثلاً, در مورد ابن علقمی, که درباره او می گویند: با هولاکوخان
مغول ارتباط داشته و از او دعوت نموده تا به بغداد بیاید و خلافت را سرنگون کند,
دیدم این تهمت و دروغ است, بلکه بالعکس, این قاضی القضات شمس الدین قزوینی است که
برای دفع و نابودی اسماعیلیان, نزد هولاکوخان رفته و از او درخواست کرده که به
بغداد بیاید.)۵۱
مجله با استفاده از شواهد معتبر, به این نتیجه رسیده که ابن علقمی, پس از سقوط
بغداد, به جای انتقام, که نویسنده حبیب السیر و دیگران ادعا کرده اند, در حفظ امنیت
همگان و شهروندان بغدادی, اعم از شیعه و سنی سخت به تلاش برخاست و هموبود که از
کشته شدن بسیاری از دانشمندان سنّی, پیش گیری کرد.
ییا با تلاش و میانجیگری خواجه نصیر طوسی, عالم بزرگ شیعی, در نزد حاکم مغول, ابن
ابی الحدید و برادرش, موثق الدین از مرگ رها یافتند.
ابن علقمی, توانست بخش بزرگی از میراث اسلامی را از خطر نابودی در امان بدارد.
بزرگان اهل سنت,مانند:محمد بن شاکر, مورخ برجسته سنّی از کار خواجه تجلیل کرده و
نوشته است:
(در واقعه بغداد وجود او برای حفظ جان و مال مسلمانان نافع بود و در آن موقع توانست
خدمات پرارزش و گرانبهائی که عموم مردم بغداد, خاصّه شیعیان و علویان و فضلا و
دانشمندان و حکما و صوفیه نماید و عدّه بی شماری را از چنگ لشکر خونخوار تتار
برهاند)۵۲
خواجه نصیر طوسی, در آن رویداد هولناک در نجات جان علمای شیعه و سنّی کوشید و اسباب
بازگشت فراریان را آماده ساخت۵۳ و با ایجاد کانونهای آموزشی به حوزه های فریقین
گرمایی تازه بخشید.۵۴
با علامه حلی از سوی کسانی چون عسقلانی, ابن روزبهان,تغری بردی, متهم به فرقه گرایی
شده است.۵۵
مجله حوزه در بررسی تاریخی و جست و جو در مدارک موثّق نشان داد: نسبت فرقه گرایی به
علاّمه حلّی دروغ است و علاّمه حلّی به گواهی مورّخان اهل سنّت و شیعی, عالمی بوده
با انصاف, بردبار و خردمند و خواهان وحدت مسلمانان.
علاّمه حلّی در دفاع از اهل بیت و مناظره با علمای اهل سنت بسیار منصف بوده است و
حرمت عالمان دین را پاس می داشته و از زخم زبان و بدگویی نسبت به مقدسات دیگر فرق,
به دور بوده و در مناظره راه جدل نمی پیموده ود ر برابر حقیقت تسلیم بوده است.
مجله حوزه از حافظ ابرو گزارش کرده است:
(در میان جمال الدین بن مطهر[علاّمه حلّی] و مولانا نظام الدین, مناظرات بسیار واقع
شد و مولانا نظام الدین, احترام او عظیم کردی و…مباحثات ایشان از جهت استفادت و
افادت بود نه بر طریق جدل و لجاج و عناد. و شیخ جمال الدین حسن بن مطهر هرگز بر
طریق تعصّب بحث نکردی و در توقیر و تعظیم صحابه(رض) مبالغت فرمودی و اگر کسی در حق
صحابه کلمه ای بد گفتی منع تمام فرمودی و رنجش کردی…)۵۶
علمای اهل بیت و علاّمه حلّی درسده هفتم, در دفاع از کیان اسلام نقشها آفریدند و با
تکیه بر توانمندیهای مکتب اهل بیت, توانستند به پرسشهای زمانه پاسخ گویند و در
بحرانهای فکری, که امت اسلامی را با بحران رو به رو کرده بود, نقش آفریدند و راه را
بر الحاد و ارتداد گروهی سد کردند. ماجرا از این قرار بود:
(در دوره سلطان محمد خدابنده, بین اربابان مذاهب چهارگانه مشهور اهل سنت, گفت و گو
افتاد و رهبران هر یک از مذاهب, برای اثبات برتری کیش خود, به نقض دیگر رقبا دست
زدند. این بدگوییها و آشکار شدن سستیهای مذاهب, سرانجام, به اهانت به اسلام و قرآن
کشانده شد. این هیایو موجب نفرت بزرگان مغول از اسلام گردید و از این که کیش گذشته
خود را ترک کرده و مسلمان شده بودند, پشیمان شدند. قتلشاه از رهبران مغول, به دیگر
رفقای خود گفت: ما در اشتباه بزرگی افتادیم که مدتی یاسائی, دین پدران خود را ترک
کرده و دین عرب را گردن نهادیم این دینی است که پیروان آن اختلاف بسیار دارند و
الآن وقتی است که به کیش پدران خود, یاسا,برگردیم, این خبر در میان ارتش مغولان پخش
شد, آنان از اسلام متنفر شده و روز به روز بردامنه آن افزوده می شد, چنان که کسی از
آنان, اگر کسی از علمای دین را می دید او را مسخره می کرده ماجرا تا جایی پیش رفت
که مغولان ازدواج بر روش اسلام را رها کردند…)۵۷
چگونگی گرایش مغولان به تشیّع
سلطان محمد خدابنده در حیرت فرو رفت و مدتی در حیرت بماند و دینی را برای خود
برنگزید, تا سرانجام با مکتب اهل بیت و علامه حلی آشنا شده علاّمه با شرح مکتب اهل
بیت و توانمندیهای آن , در حل مشکلات فکری و اجتماعی, توانست به تردیدهای پیدا شده
در اندیشه مغولان پاسخ گوید و تناقضهای پدید آمده در ذهن آنان نسبت به اسلام و قرآن
را از میان بردارد و راه بر انحراف وزندقه سدّ کند.
مجلّه حوزه, پس از گزارش مناظرات علامه حلی با علمای دیگر مذاهب, این گونه نتیجه
گرفته است که دلیلهای قوی و استوار علامه حلی سبب شد, حاکم مغول و بسیاری از امراء
ودانشمندان پیرامون آنان به مکتب اهل بیت بگروند و به برکت آن مذهب شیعه در ممالک
بسیاری گسترش یابد.۵۸
موضع علمای شیعه در دفاع از صفویه در برابر عثمانی
پس از تشکیل دولت صفویه, تنش میان ایران و عثمانی بالا گرفت. دولت عثمانی, مانع از
آن بود که در همسایگی اش دولتی شیعی قدبرافرازد. دولت صفوی نیز, بدون توجه به
جایگاه مهم عثمانی در آن روزگار, راه خود را در پیش گرفته بود و استعمارگران نیز از
اختلاف میان این دو قدرت اسلامی بهره خود می گرفتند. دولت عثمانی برای تحریک توده
های مسلمان آسیای صغیر و دیار بکر و دیگر سرزمینها, علمای وابسته به خود را به خدمت
گرفت. این گروه, به کفر شیعه فتوا دادند.۵۹ و عوامل ناآگاه و متعصب عثمانی, بدون
توجه به ریشه های سیاسی این فتوا, دست خود را به خون پیروان اهل بیت آلودند و
هزاران نفر از آ نان در آسیای صغیر و عراق و لبنان به دست آدمکشان عثمانی کشته
شدند.۶۰
شماری از روشنفکران معاصر, بدون توجه به کارکرد عثمانیها و فتواهای علمای وابسته به
عثمانی و…علمای شیعه را متهم ساخته اند که با تعصب کور به حمایت از دولت صفوی
برخاسته و به بهانه دفاع از تشیع, حکومت عثمانی را تضعیف کرده اند.
مجله حوزه در بررسی این مسأله ثابت کرده است: حمایت علمای شیعه از دولت صفویه,
برخاسته از تعصّب کور مذهبی و فرقه گرایی نبوده است. حمایت آنان از صفویه و شرکت
شماری از آنان در جنگهای آن دوره, برای دفاع از کیان مذهب شیعه و اهل بیت بود که
دیگران با تمام توان کمر بر نابودی آن بسته بودند.
در برابر آن همه جنایتهای هولناک سلطان سلیم ثانی و(خلیفه عثمانی)۶۱ احمدپاشا
جزار۶۲در منطقه جبل عامل, علمای شیعه هیچ گاه فتوا به کفر اهل سنت ندادند و کارهای
آ نان رابرخاسته از ناآگاهی و دور شدن از ارزشهای انسانی شمردند.
اگر گاهی جنایتی از سوی شاهان صفوی علیه اهل سنت روی داده است, به رضایت علمای شیعه
نبوده است و علمای شیعه از این گونه جنایتها, به شدت تبرّی جسته اند.
محقق کرکی, مهم ترین فقیه و مجتهد دوره صفوی بود که در تأسیس و تداوم آن نقش بسزا
داشت.
از وی, که رساله های فراوانی در اثبات عقاید شیعه و ردّ باورهای مخالفان
امیرمؤمنان, به جای مانده است, بسیار اهل مدارا و انصاف بود.
در گفت و گو و پژوهشهای علمی, پا از دائره منطق و برهان فراتر نمی نهاد و تسلیم
حقیقت بود.
محقق کرکی در رساله تعیین مخالفان امیرمؤمنان, با این که خلفای سه گانه را از رقبای
حضرت شمرده است, ولی از آ نان به زشتی یاد نکرده است. محقق کرکی, گفت و گوی دوستانه
را تنها روش برخورد و تعامل با اهل سنت می شمرد و از برخورد حذفی برخی از کارگزاران
تندرو صفوی با علمای اهل سنت شکوه داشت. از جمله, هماره از کشته شدن تفتازانی, از
علمای متعصّب و تندرو هرات, توسط سربازان شاه, شکوه می کرد و تندروی در برخورد با
مخالفان مذهبی را به هیچ وجه روا نمی شمرد.۶۳
شیخ بهاء, میرداماد و ملاصدرا و علاّمه مجلسی و خوانساریها نیز, از علمای بنام دوره
صفویه, چنین روحیه ای داشتند و گفت و گوی عالمانه را با اربابان دیگر مذاهب, بهترین
روش برخورد می دانستند.شماری از نویسندگان معاصر, علامه مجلسی را به فرقه گرایی
متهم ساخته اند و شگفت این که مجتبی مینوی, او را شخصی معرفی کرده که به خون
مخالفان تشیع دست دراز می کرده همه نوع آزار و شکنجه را در حق هر کس از سنی ویهودی
و زرتشتی روا می شمرده است.
سخنان واهی و بدون سند و مدرک مینوی علیه مجلسی
(…در این ایّام[دوران صفویه] ملاّی باسوادی در ایران داشتیم که کتابهای بسیار, خود
او و پدرش به زبان فارسی و عربی نوشته اند و اساس تشیّع در ایران, به سعی این دو
نفر محکم تر شد و بدین سبب, مردم متعصّب به آن دو نفر بسیار معتقدند و نمی شود به
کفش آنها کفشک گفت. ولی از لحاظ وضع مملکت و حتی از لحاظ خود مذهب شیعه هم به مسأله
بنگریم, به قدری این دو نفر خرافات را در مذهب شیعه کردند و ایجاد تعصّب در میان
مردم کردند و آخوند و اهل دین را بر همه امور اهل مملکت مسلّط ساختند و دستگاه دولت
را ضعیف و سست کردند که شاید در هیچ دوره ای, هیچ دو نفری نتوانسته بودند عشر آنها
از این قبیل زیانها به ملت ایران برسانند. مثلاً ملامحمد باقر, پسر ملامحمد تقی
مجلسی, شاید برای مال دنیا و به حرص سیم و زر نبود که دست به خون مخالفان تشیّع
دراز می کرد و همه نوع آزار و شکنجه را در حق هر کس از سنّی و صوفی و درویش و
زردشتی و یهودی و عیسوی, بلااستثنا جایز می دانست. محرّک او شاید, فقط محرّک
اعتقادی بود…)۶۴
باید از مینوی پرسید: برابر کدام سند و مدرک, چنین بی باکانه علاّمه مجلسی را متهم
می کنید؟
کتابها و رساله های علامه, مانند رساله اعتقادات , بحارالانوار, حق الیقین در دسترس
است. در هیچ کدام از این رساله ها مخالفان را تکفیر نکرده, بلکه روش او بر بحث و
استدلال و مناظره استوار است.۶۵ گسترش تشیع در دوران علاّمه مجلسی نه معلول تندروی
و زور, بلکه کتابهای روشنگر علامه بوده است.۶۶ او در بحث با مخالف, چه در باب عقاید
و چه احکام, استدلالهای حریف را با انصاف نقل کرده و بدون توهین, از آنها پاسخ داده
است.
کتاب بحارالانوار, که به همّت علاّمه مجلسی و همیاری گروهی از شاگردان حوزه درس او
پدید آمده است, شاهد این گفته هاست.پس از آن نیز, حوزه ها و بزرگان علمای شیعه چون:
میرزای شیرازی, میرزای دوم, آخوند خراسانی, سید جمال اسدآبادی,۶۷علامه امینی, کاشف
الغطا, آیت الله بروجردی۶۸ سیدشرف الدین از پرچمداران وحدت اسلامی و مبارزه با فرقه
گرایی بوده و در راه وحدت اسلامی گامهای مؤثری برداشته اند.
مجله حوزه با بررسی دیدگاه ها و سیرت این بزرگان, به نقش آنان در ایجاد وحدت اسلامی
و همبستگی مسلمانان پرداخته است.۶۹
ییکی از پاسخهای مجله حوزه به کسانی که علمای شیعه را فرقه گرا خوانده اند, بررسی
موضع گیریهای علمای شیعه در برابر دولت عثمانی است. دولت عثمانی با آن همه انحصار
طلبیها, حق کشیها, زجر, آزار و قتل که در حق شیعیان و پیروان اهل بیت, در آسیای
صغیر و عراق روا داشت و مبارزه شدید و متعصّبانه با مظاهر و نمادهای مذهبی شیعه و
بازگذاشتن دست وهابیان را در کشتار شیعیان و هزار جنایت دیگر, در عین حال, در وقت
هجوم استعمار انگلیس و به اجرا درآوردن نقشه تجزیه ممالک اسلامی, علمای نجف, با
تمام وجود از دولت عثمانی جانبداری کردند و دلیرانه در برابر بریتانیا ایستاده و
جنگیدند۷۰ و آسیبهای فراوانی به خاطر مقاومت و حضور در صحنه به حوزه های عتبات
رسید. در حالی که در همان روزگار, بسیاری از قبائل و مفتیان سنی عراق, حجاز, مصر
و…با بریتانیا همکاری کرده و به قصد تجزیه ممالک خود از امپراطوری عثمانی با آن
جنگیدند.
حوزه های معاصر شیعی در ستیز با فرقه گرایی
برخلاف تصوّر و تبلیغات بدخواهان. مجله حوزه در مقاله های گوناگون نشان داد,دعوت به
وحدت اسلامی و تقریب مذاهب از اصول بنیادین و مورد اتفاق علمای شیعه بوده و بزرگانی
چون حضرات آیات: بروجردی, کاشانی, حائری, امام خمینی و…پرچمدار وحدت اسلامی بوده
اند.
بزرگان حوزه در رأس کسانی بودند که در جهان اسلام, از مسأله فلسطین حمایت کرده و
مردم را برای فرستادن نیروی رزمی و کمکهای مالی برای رزمندگان فلسطین و لبنان,
برانگیزانده اند. آیت الله کاشانی و نواب صفوی,۷۱ در راه کمک به مسأله فلسطین,
بسیار تلاش کردند و بدون توجه به دیدگاه مذهبی مردم آن سرزمین و سنی بودن آنان,
مسأله فلسطین را مسأله اسلام دانستند. آیت الله بروجردی, از مهم ترین حامیان
فلسطینیان بود و با همه وجود به اشغال فلسطین توسط یهودیان سرگردان و حامیان غربی
او واکنش نشان داد.۷۲
امام خمینی, از سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی, از طلایه داران دعوت به اتحاد
مسلمانان بود و در نبردهای اعراب و فلسطین , شیعیان را به کمک به مبارزان فلسطینی
فراخواند.۷۳
پس از پیروزی انقلاب اسلامی, علمای بزرگ و در رأس آنان امام امت و یاران آن
بزرگوار, بیش از پیش, تقریب مذاهب و دفاع از امت اسلامی را در سرلوحه کار خویش قرار
دادند.
مجله حوزه از آغاز, به عنوان زبان حوزه و آیینه حوزه ها, از منادیان وحدت اسلامی و
مبارزه با فرقه گرایی بوده است.
مجلّه با ارائه مقاله های گوناگون هم به تبیین مبانی و راهکارهای وحدت اسلامی
پرداخته و هم عملکرد علمای معاصر و امام امت و یاران را در جامعه بازتاب داده است.
مجله حوزه ده ها مقاله, گزارش و مصاحبه در ضرورت وحدت اسلامی و لزوم وفاق اهل قبله
منتشر ساخته است, از جمله: اعتقاد در قلمرو فقه۷۴, تألیف اهل قبله,۷۵ سلسله مقاله
های حربه تکفیر,۷۶ تقریب مذاهب اسلامی۷۷ و… مجله, بارها هشدار داده: از ترفندهای
استعمار و عوامل منطقه ای آن , ایجاد اختلافهای فرقه ای و تهمت فرقه گرایی به نظام
اسلامی بوده و هست تا از این راه مسلمانان را گروه گروه کرده و آنان را از یاری
انقلاب اسلامی و مسلمانان فلسطین باز دارد.۷۸
مجله حوزه در عرصه دیگر به بررسی کارنامه و عملکرد انقلاب اسلامی و روحانیت انقلابی
پرداخت و تأکید کرد: اعلان هفته وحدت سرآغازی بود برای نهادینه کردن همبستگی
مسلمانان.
مجله حوزه روشن ساخت, اتهام فرقه گرایی از سوی بدخواهان و مخالفان کینه توز انقلاب
اسلامی, نسبتی است ناروا و هیچ گونه شاهدی بر این مدعا وجود ندارد.در حالی که در
جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران, مفتیان متعصب سعودی و مصری, به آتش اختلاف دامن
می زدند و فهد در متن طرح طائف, دامن زدن به اختلافات فرقه ای را در دستورکار قرار
داد و مفتیان ناآگاه و کینه توز و متعصب از آن پشتیبانی کردند.۷۹ و شیخ الازهر,
رسما فتوا داد:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 