پاورپوینت کامل نقد و بررسی مجّله حوزه در خانه پژوهش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد و بررسی مجّله حوزه در خانه پژوهش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و بررسی مجّله حوزه در خانه پژوهش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و بررسی مجّله حوزه در خانه پژوهش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۷

در اداره ارشاد قم, اصحاب خانه پژوهش, در ادامه نشستهای علمی بررسی دائره المعارفها
و مجلّه ها, نشستی برگذار کردند که در آن, مجلّه حوزه, وابسته به دفتر تبلیغات
اسلامی را به بوته نقد و بررسی گذاردند که گزارشی از آن جلسه تقدیم حضور خوانندگان
گرامی می شود:

آقا ی رضا مختاری ,دبیرجلسه ,با نا م و یادخدا و تشکراز شرکت کنندگان, جلسه را شرو
ع کردند و گفتند:

در ارائه نشستهای علمی بررسی دائره المعارفها و مجلّه ها, در این جلسه, به بررسی و
نقد مجلّه حوزه,می پردازیم. مجلّه حوزه, اکنون, وارد بیست و یکمین سال نشر خود می
شود. مجلّه حوزه, در فضای پس از انقلاب اسلامی به عرصه مطبوعات گام گذارد که شاید
بتوانم بگویم: در عرصه های گوناگون, خط شکن بود. البته خط شکنی مثبت. و از جهتهای
متعددی, الگو و نمونه خوبی برای مجلّه هایی بود که پس از آن نشر یافتند. این مجلّه
جزء اوّلین, یا اوّلین نشریه حوزوی بود که به مباحث حوزوی می پرداخت.

پیش از نشر مجلّه حوزه, پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن, نشریه ای که ویژه حوزه
های علمیه و ویژه روحانیت باشد, سراغ نداریم. این یک گام مهمی در این زمینه بود.

در این جلسه, خوشبختانه بعضی از اعضای هیأت تحریریه, کادر, دست اندرکاران,
نویسندگان و محققان مجلّه, حضور دارند, آقایان: عبدالرضا ایزدپناه, سید عباس صالحی,
محمد حسن نجفی و…و نیز آقایانی که قرار است در نقد مجلّه حوزه سخن بگویند, در این
جلسه حضور یافته اند که از همه آقایان, صمیمانه تشکر می کنم.

در ابتدا از آقای ایزدپناه تقاضا می کنیم: شمه ای از سرگذشت مجّله را برای حضار
محترم بازگو کنند.

آقای عبدالرضا ایزدپناه:

به نام خدا در آغاز تشکر می کنم از اصحاب خانه پژوهش که این فرصت را فراهم آوردند
که ما عملکرد مجلّه را از منظر و نگاه فضلا, اندیش وران و ناقدان ناصح ببینیم.

از خداوند متعال خواهان توفیق برای برگذارکنندگان این محفل نقد هستم. امیدوارم از
این محفل, دستاورد خوبی بهره فرهنگ کشور شود. از برگذاری این چنین جلسه ای, تا چند
ساعت قبل, بی خبر بودم; از این روی برای طرح مباحث آمادگی لازم را پیدا نکرده ام,
به سخنانی که عرض می کنم, سر و صورت نداده ام.

البته شاید از جهتی این گونه سخن گفتن بهتر باشد; چون انسان بی پیرایه و صریح سخن
می گوید و جهت گیری خاصی به حرفهایش نمی دهد و از جهتی, به گونه ای این گونه سخن
گفتن, یعنی بدون آمادگی لازم و سرو صورت دادن به حرفها, جفا در حق مجلّه باشد و
کارهایی که انجام گرفته است. این کاستی را امیدوارم دوستان جبران کنند, آقایان:
صالحی و نجفی که در جلسه حضور دارند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی دغدغه روحانیان انقلابی و پیرو امام خمینی, رحمه اللّه
علیه, این بود که شاید بخشی از بدنه حوزه های علمیه, که با اندیشه های امام سر
ناسازگاری داشتند, به مخالفت برخیزند, اشکال تراشی کنند و نیز این نگرانی وجود داشت
که شاید کسانی به نام دین و روحانیت, انقلاب را از مسیر خودش منحرف کنند.

روحانیان انقلابی و پیرو امام خمینی که من با آنان حشرو نشر داشتم,این نگرانیها را
داشتند, بویژه از کسانی نگران بودند که انقلاب را همراهی نکرده بودند و یا جوهره
اندیشه امام را درنیافته بودند. در حوزه مشهد, حوزه قم و دیگر حوزه ها این نگرانیها
بود.

در حوزه, من با گروهی از شاگردان و کسانی که با اندیشه های مقام معظم رهبری,حضرت
آیت اللّه خامنه ای آشنایی داشتند و حضرت ایشان آنان را به انقلاب کشانده بود,
آشنایی داشتم و اینان نیز, سخت نگران بودند و می گفتند: چه باید کرد و چه برنامه ای
بریزیم که بتوانیم در برابر این جریان مخالف بایستیم و کسانی را که تحت تأثیر این
جریان قرار گرفته اند, جذب اندیشه های امام خمینی و راه ایشان بکنیم, تا ظرفیت و
تواناییهاشان, در جهت رشد و ارتقای انقلاب اسلامی به کار گرفته شود.

بعضی از این جمع, پس از تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی, جذب آن شدند و به ایفای نقش
پرداختند و بعضی هم در انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی, مسؤولیت پذیرفتند. اینان به
فکر افتادند, مجلّه ای به راه بیندازند, ویژه روحانیون.

اصل فکر, از جناب استاد محمد رضا حکیمی بود که به دوستان دست اندرکار انتشارات
دفتر, پیشنهاد شد. قرار بود نام نشریه, مشعلداران باشد. اساس نامه ای هم برای آن
تنظیم شد. آقایان: محمد حکیمی, غزالی, سید محمد علی ایازی و… جزء این مجموعه بودند.
آقای ایازی مسؤولیت انتشارات را به عهده داشت. این جانب مسؤولیت پیدا کردم که واحد
مجلّه را در انتشارات, راه اندازی کنم.

از آن جمع نخستین,بعضی شان از قم رفتند و ما دوستان دیگری را برای راه اندازی مجلّه
دعوت کردیم و جلسه های مختلفی برای چگونگی راه اندازی مجلّه, هدفها, برنامه ها و
سیاستگذاری آن بر گذار شد. در این جلسه ها, به فکر اساسنامه و نام جدید برای مجلّه
افتادیم. دوستان روی اساسنامه قبلی حرف داشتند و نیز اسم مشعلداران را نپسندیدند.

من و آقای ایازی, برای مشورت با جناب استاد محمد رضا حکیمی به تهران رفتیم و با
ایشان در دفتر نشر فرهنگ, دیدار کردیم. در این دیدار, دو موضوع مورد مشورت قرار
گرفت:

۱. قطع مجلّه و این که چه کسی را برای طراحی و صفحه آرایی مجلّه دعوت کنیم.

۲. اسم مجلّه چه باشد.

در اثنای گفت و گو روی اسم مجلّه, به ذهن این جانب زد, چه خوب است که اسم آن را
(حوزه) بگذاریم.

آن چه به ذهنم زده بود, مطرح کردم, جناب استاد حکیمی گفتند: خیلی خوب است و شاید
اگر همه مان می نشستیم و فکر می کردیم, به بهتر از این اسم نمی رسیدیم.

چون بنای گروهِ بنیان گذار مجلّه بر این بود که مجلّه, نویسندگان و محققان ثابت و
عضو داشته باشد, پس از این مرحله, به عضوگیری پرداخت, برای هر ستونی افرادی خاص,
یعنی کسانی که از نظر فکری و کاری, برای کار با آن ستون هماهنگی داشته باشند و یا
ذوق و سلیقه شان با کارِ در آن بخش جور بیاید.

بخشها و ستونهایی که در مجلّه قرار شد بازشود و بعد هم, در زمان نشر, با اندکی
تغییر دنبال شد, بدین شرح است: بخش مسائل صنفی و مسائل حوزه, اعتقادات, اخلاق,
سیاست و مسائل اجتماعی و فرهنگی از آقایانی که دعوت شده بودند, گروه های پژوهشی
تشکیل شد و سردبیر مجلّه هم به انتخاب اعضای همین گروه ها می باید انجام می گرفت.

پیش از نشر مجلّه, گروه ها تشکیل و به اعضای آنها آموزشهای لازم داده شد: شیوه
نویسندگی و آشنایی با تاریخ زبان فارسی شیوه تحقیق,شیوه کار روی متون, جغرافیا,
تاریخ, مقوله ها و مسائل سیاسی و…

برای این که آموزش به نتیجه مطلوب برسد و افراد با یکدیگر آشنایی بهتر و بیش تر
پیدا کنند و اُنس بگیرند, اردویی در مشهد گذاشته شد و در این اردو از اساتید برجسته
بهره بردیم: مرحوم احمد احمدی بیرجندی,ادبیات و روش نویسندگی, دکتر علوی مقدم تاریخ
ادبیات, دکتر سعیدی, جغرافیا و دکتر خدیوی زند, روان شناسی.

با این تمهیدات, مجلّه راه اندازی شد. دوستان کمک کردند, مقاله های خوبی گردآوری شد
و به چاپ رسید. تهیّه مقاله ها برای شماره های نخستین, هر یک, داستانی دارد که ان
شاء اللّه در فرصتی اگر پیش بیاید به پاره ای از آنها اشاره خواهم کرد.

مختاری:

خیلی متشکر, از بیانات حضرت عالی استفاده کردیم. اکنون از آقای مهدوی, که از اعضای
اولیه هیأت تحریریه مجلّه حوزه و چند سالی هم سردبیری آن را به عهده داشته اند,
دعوت می کنم که به جایگاه تشریف بیاورند و خاطرات و آن چه آگاهی از آن را برای جمع
ما لازم می دانند, بیان کنند.

محمد علی مهدوی:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. فکر می کنم که نیاز هست تاریخ مجلّه حوزه گفته و به درستی
ثبت و ضبط شود.

تا حدود شماره ۳۶ مجلّه, هیچ اسم و رسمی از نویسندگان نبود. در هیچ مقاله ای اسم
نویسنده اش نمی آمد. آقایی در نامه ای به مجلّه نوشته بود:

(ای کاش این اخوان الصفا, از پس پرده بیرون بیایند و معلوم شود که این مقاله ها را
چه کسانی می نویسند, پردازش می کنند و…)

به گمان من, پنجاه سال دیگر, شاید این مطلب در بین تاریخ نگاران به بحث گذاشته شود
که این مقاله ها را چه کسانی می نوشتند. این اخوان الصفا, چه کسانی بودند. کسانی که
مجلّه حوزه را راه انداختند کی بودند, چرا این حرفها را می زدند. چه دغدغه ای
داشتند و…

قطع مجلّه حوزه و نوع ادبیات آن, به تمام معنی, با توجه به فضای فرهنگی آن روز, غیر
حوزوی بود. در این باره خاطره ای دارم که نقل می کنم:

روزی, در تهران, با لباس شخصی, در انتشارات توس بودم که آقایی وارد شد. مجلّه حوزه
را از پیشخوان برداشت و رو کرد به آقای باقرزاده, مدیر انتشارات توس و گفت:

یک عده بچه مذهبی در تهران جمع شده و این مجلّه را به نام حوزه چاپ می کنند, تا مگر
آبرویی برای حوزه درست کنند!

آقای باقرزاده گفت: این جوری نیست. این مجلّه برای ما از قم پُست می شود.

این مجلّه را از قم برای من می فرستندو من آن را می فروشم.

آن آقا گفت: اصلاً ادبیات این مجلّه, ادبیات حوزه قم نیست. به هیچ روی, با حوزه,
آخوند و این جور چیزها, جور در نمی آید.

بنده گفتم: سخن شما درست نیست. این مجلّه از قم منتشر می شود و از حوزه است.

گفت: شما از کجا می گویید؟

گفتم: من طلبه هستم و خبر دارم. این مجلّه, نه تنها نویسندگان آن طلبه ها هستند که
حتی حروف چینی و صفحه آرایی آن را هم طلبه انجام می دهد. ویراستار مجلّه هم طلبه
است.

آن آقا تعجب کرده گویا نتوانست بپذیرد که این مجلّه با این شکل و ادبیات, یک مجله
حوزوی است. ما را هم که نمی شناخت که به عنوان یک مخبر صادق حرف مان را بپذیرد.

مجلّه در آن اوائل, مدیر مسؤول نداشت. آن زمان ارشاد هم گویا اصراری بر آن نداشت,
ولی سردبیر داشت, همان طور که آقای ایزدپناه فرمودند: اعضا جلسه تشکیل می دادند و
سر دبیر را انتخاب می کردند.

قرار نبود مجلّه, در آن زمانی که شماره اول آن نشر یافت, منتشر شود. از قضا, شماره
اول, با اقبال عجیبی روبه رو شد, به چاپ سوم رسید. شرایط به گونه ای بود که دوستان
لازم دانستند هرچه زودتر مجلّه را منتشر کنند.

از شماره اول و دوم را آقا محمد حکیمی نوشتند و شماره سوم را این جانب و بعد هم, که
غالباً سرمقاله ها را آقای صالحی می نوشتند و گاهی آقای سلطانی.

در مرحله تدوین, آقای ایازی, اولین سردبیر بودند و بعد آقای ایزدپناه و پس از
ایشان, آقای صالحی سردبیری را به عهده گرفتند. ایشان به خاطر والد بزرگوارشان الزام
پیدا کردند که به مشهد بروند و این جانب, تا شماره ۳۶, سردبیری را عهده دار بودم.

مقاله ها, به طور معمول, گروهی نوشته می شد. به جز بنده که سلسله مقاله های کتابهای
درسی حوزوی را می نوشتم, آقای ابوالفضل شکوری که در بابِ تاریخ قلم می زدند, آقای
محدثی که آفات علم را می نوشتند و آقای ایزدپناه که دستورالعملها را نگارش می
کردند.

مقاله هایی که گروهی نوشته می شد, به این صورت بود که: گروه, روی موضوعی به مطالعه
می پرداخت, افراد فیش برداری می کردند, یک نفر تحریر می کرد و پس از تحریر, اعضای
گروه می خواندند و نظرات خود را در جلسه ای می گفتند, پس از اصلاحات لازم, به تصویب
می رسید و منتشر می شد.

مرحوم آقای عبائی, تأکید داشت که کار روی مقاله ها,گروهی انجام بگیرد. یک وقتی, در
دورانی که سردبیری مجلّه را به عهده داشتم خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: بعضی از
مقاله ها که به طور گروهی نوشته می شود, با هزینه بالایی که صرف آنها می گردد, آن
گونه که باید و شاید از آب در نمی آیند. ما می توانیم با هزینه کم تر, مقاله سفارش
بدهیم و از افراد با سابقه و نویسندگان مشهور دعوت کنیم که برای ما بنویسند.

ایشان گفتند:

(نخیر,کار باید به همین منوال پیش برود. هدف ما این است که در ضمن کار نویسنده
تربیت بشود. و هر یک از آقایان بتوانند به طور مستقل مقاله بنویسند.)

این بخش از مجلّه حوزه,خیلی اهمیت دارد که یک نسل قابل توجه اهل قلم تربیت کرد و
تحویل جامعه داد.

بخش مصاحبه های مجلّه حوزه, خود داستانی دارد بسیار شنیدنی. در آن زمان آقای شرفی
مسوٌولیت این بخش را داشتند. ایشان, با بزرگان تماس می گرفتند, هماهنگ می کردند,
بنده و چند نفر از دوستان در خدمت ایشان, برای اجرا, گفت و گو و ضبط مصاحبه ها می
رفتیم و به خدمت بزرگان می رسیدیم.

چندین جلسه هم, گفت وگو با مقام معظم رهبری, که آن زمان ریاست جمهوری را به عهده
داشتند, داشتیم. در یکی از این جلسه ها با تورق شماره جدید که خدمت شان دادیم,
فرمودند:

(از مجلّه حوزه خیلی خوشم می آید, چون به فارسی نویسی و درست نویسی اهمیت می دهد.)

در حال ورق زدن مجلّه بودند که روی فرازی از مقاله ای, درنگ کردند و فرمودند:

(گمان می کنم نویسنده این مقاله ترک باشد.)

از قضا آن مقاله به قلم آقای شکوری بود که ترک زبان و اهل زنجان هستند.

بعد فرمودند:

(لهجه بالآخره خیلی مهم است, از ذهن انسان نمی رود. شهریار, واقعاً شهریار سخن است,
ولی شما به شعر او نگاه کنید, به جای این که بگوید من عاشق توام, گفته است: من به
تو عاشقم.)

ان شاء اللّه دوستان و دست اندرکاران مجلّه حوزه, در دویستمین شماره (اکنون۱۲۷
شماره از آن به چاپ شده است) شماره ویژه ای نشر بدهند و تاریخچه آن را به طور دقیق
بنویسند و از کسانی که در آن قلم زده و یا نقشی داشته اند, یاد کنند و تاریخچه بخش
مهم آن را, که مصاحبه ها باشد, به درستی ثبت و ضبط کنند و به اطلاع خوانندگان و
علاقه مندان برسانند. از سفرهای پر خطر یاد کنند. مثلاً از سفر که دوستان, در
زمستان و در برف و کولاک شدید برای گفت و گو با آقای حسینی همدانی نجفی, داماد
علامه میرزای نائینی, به همدان رفتند و آن مصاحبه به یاد ماندنی را انجام دادند,
گزارشی چاپ کنند و…

مصاحبه ها, تاریخ مهم حوزه هاست. هیچ منبعی, خوش روایت تر, خوش دست تر و سالم تر از
روایات مربوط به داستان حوزه ها, تاریخ حوزه ها و… از مصاحبه های مجلّه حوزه وجود
ندارد.

اکنون در روش تحقیق, این بحث مطر ح است, می گویند: بهترین اثر تحقیقی, اثری است که
بیش ترین رفلکس را به آن بدهند. شما اکنون کم چیزی را پیدا می کنید در باره تاریخ
حوزه ها, شخصیتهای حوزوی که به اندازه مصاحبه ها به آنها رفلکس داده می شود.

مجلّه حوزه, یک سری اشکالاتی هم داشته و دارد. از جمله, خیلی درونی است. شاید در
سالهای نخست, یک الزام بود. مجلّه از بیرون مقاله نمی گرفت. البته گاهی چرا, مانند
مقاله آفاق فکری برون حوزه ای, استاد محمد رضا حکیمی, که در شماره یک چاپ شد. اگر
انتقاد و یا پیشنهادی بود و یا نامه ای که دوستان لازم می دیدند که چاپ شود. امّا
مقاله هایی که اعضا می نوشتند و در داخل تهیه می شد, با هم فکری بود. آن چه چاپ می
شد, فکر یک فرد خاص نبود. مثلاً مسائل صنفی را آقای احمد ترابی می نوشتند. آن چه
ایشان به قلم می آوردند, فکر جمع بود. مسأله اول طراحی می شد, بعد در جلسات به
تفصیل بحث می شد, مخصوصاً مقوله هایی که حساسیت داشت, آن گاه ایشان با قلم بسیار
خوب خود, آن را به زیور نگارش می آراستند.

اگر فرصت شد, از عکس العملها سخن خواهم گفت. باید به گونه ای بحث شود و تاریخچه این
قضیه بیاید. باید یاد کسانی مانند مرحوم آقای عبائی را گرامی داشت که همّت کردند و
ایستادند. حالا الحمد للّه فضای فرهنگی خیلی خوب است.

مرد بسیار بزرگ و عزیز و شریفی, که خدا رحمت شان کند و رضوان الهی جای او باشد, در
جمع بسیار بزرگی در مسجد امام گفته بود: این مجلّه از کتب ضالّه است. باید جمع بشود
و….

این قضایای تاریخی خوب است که به نحوی ثبت بشود و بازگو گردد. بالآخره به گونه ای
معلوم بشود که تفکر مجلّه حوزوی چگونه شکل گرفته و چگونه ادامه پیدا کرده است.

آن آقایی که گفته بود: مجلّه حوزه از کتب ضالّه است, فکر خاصی برای خودش داشت.

مجلّه حوزه در برابر مخالفان, مقاومت کرد. این فضایی که اکنون می بینید, آن روز
نبود. بیش تر مجلّه های مذهبی ـ که یک وقتی آمار گرفته بودم ـ از قم منتشر می شود.
بهترین آنها هم از قم منتشر می شود. این فضای فرهنگی ـ فکری, کم کم پدید آمده است.
قدم به قدم پیموده شده تا به این جا رسیده است. وگرنه کی فکر می کرد حوزویها
بنشینند و مجلّه در بیاورند.

ییکی از آقایان, با اشاره به این مجلّه گفته بود: روزنامه نویسی که کار آدم نیست!

بالآخره باید پذیرفت که روزنامه نویسی, مجلّه نویسی یک تریبون تبلیغ است, یک نوع
حرف زدن است. مجلّه حوزه, به نظر من, یکی از نقشهای مهمی که بازی کرد, این تریبون
حرف زدن را باب کرد.

آقای مختاری یادآور شد: با نشر مجلّه حوزه با بهای دیگری باز شد و مجلّه هایی با
الگوگیری از مجلّه حوزه, به وجود آمد, درست است. شما اگر به سبک و سیاق کیهان
اندیشه, در آغاز شکل گیری نگاه کنید, به روشنی احساس می کنید, گرته برداری از مجلّه
حوزه است.

کیهان اندیشه, در حوزه علمیه قم تدوین می شد و با فکر حوزوی بیرون می آمد. نویسنده
های آن هم, بیش تر حوزوی بودند.

ان شاء اللّه دوستان مجلّه حوزه موفق باشند و همچنان پر و پیمان مجلّه, را پیش
ببرند و اشکالهای آن را, اگر دارد, بپیرایند.

مجلّه, با صفا و صمیمیت پیش می رفت. کسی چشمداشت مادی نداشت. مبلغی که پرداخت می
شد, بسیار ناچیز بود. آن چه افراد را در آن جمع نگه می داشت, صفا و صمیمیت بود.
واقعاً جمع اخوان الصفایی بود.

من سالهاست که در جمع دوستان مجلّه حوزه نیستم, مقاله های دوستان را می خوانم و خبر
دارم که صفا و صمیمیت وجود دارد و ان شاء اللّه این شجره طیبه همچنان ببالد و بماند
و ثمر دهد. ان شاء اللّه.

آقای مختاری:

از جناب آقای مهدوی متشکرم, به نکته های خوبی اشاره کردند و معلوم شد که بیان همه
زوایای تاریخ مجلّه حوزه, در یک جلسه ممکن نیست. همان گونه که ایشان پیشنهاد کردند,
خوب است یک شماره ای از شماره های مجلّه حوزه, ویژه تاریخچه و هدفهای مجلّه حوزه
باشد و این که چه مقدار به آن هدفها رسیده است.

و اکنون از جناب آقای صالحی تقاضا می کنیم که اگر نکته ضروری و تکمیلی در این جهت
به نظرشان می رسد, بیان کنند و نیز درباره اهداف مجلّه سخن بگویند. توضیح بدهند که
آیا با نشر مجلّه به اهدافی که در نظر داشته اند, رسیده اند و پرسش بعدی این که آیا
اهدافی که در سر داشتند, با مجلّه حوزه برآورده نمی شد که بعدها به نشر پگاه حوزه
پرداختند. یا این که در اساس دو نوع هدف از این دو نشریه مدّ نظرشان بوده است.

آقای صالحی:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. جلسه مغتنمی است هم گذری است و نقدی به گذشته و هم چراغی
است برای آینده.

نکته های گفتنی درباره تاریخچه مجلّه حوزه در حدّ وسع جلسه را آقایان گفتند.

مجلّه حوزه, پس از بیست سال انتشار, در حقیقت, بیش از بیست و دو هزار صفحه عرضه
کرده که این خود یک مجموعه بزرگ و در خور توجّه است. شاید در تاریخ عمر مطبوعاتی در
کشور ما, انگشت شمار نشریه هایی باشند که عمر بیش از بیست سال را داشته باشند.
کسانی که با کارهای مطبوعاتی سرو کار دارند و درگیرند, می دانند کار مطبوعاتی, چه
فراز و نشیبهایی دارد. اکنون مجلّه حوزه, به عنوان یک مجموعه دائره المعارفی, در
عرصه ها و فضاهای گوناگون, در خور استناد و استفاده است.

مجلّه حوزه, در فضای دغدغه های روزگاران اول انقلاب شکل گرفت.

جناب آقای ایزدپناه, اشاره کردند. این دغدغه ها, دغدغه های طلاب فاضل جوانی بود, که
از یک طرف, دغدغه کارامدی سازمان روحانیت را داشته اند و از دیگر سو, دغدغه
ماندگاری و عزتِ حکومت دینی را. این دغدغه ها روی هم رفته, به یکی از روشها انجامید
که مجلّه حوزه بود. تریبونی در پیوست این نسل با روحانیت.

دغدغه اوّل. مجلّه حوزه, از آغاز, دغدغه پاسداشت کیان روحانیت را داشت, نهادی که
بنیان گذار انقلاب اسلامی بود و به طور طبیعی, جایگاه آن در علت بقای انقلاب, اهمیت
داشت.

بر همین اساس, مجلّه حوزه در طول فضای انتشارش, در کنار پرداخت به حوزه های اصلاحی
سازمان حوزه و روحانیت, که از آن سخن خواهیم گفت, توجه به حفظ میراث و پاسداشتِ
روحانیت و کیان آن, برایش جدی بود. از این روی, از همان آغاز, از نخستین شماره ها,
بحث مصاحبه ها جدی شد: این که ما, مفاخری در حوزه ها داریم که اینان می توانند
همراه با روایت تاریخ روحانیت, تاریخ مناعت, کرامت و عزت را برای یک نسل روایت
کنند.

هدف این بود که از روحانیت, که در فضای دوران پهلوی, به انگیزه های گوناگون, مورد
تهاجم بود, روایت صادقانه ای در دسترس علاقه مندان قرار بگیرد. روایتی که بیان گر
زندگی در قناعت; امّا همراه با پشتکار و پیگیری در علم آموزی, تحقیق, خدمت به مردم
و مسائل دیگر.

تک تک عالمان و شخصیتهایی که مجلّه حوزه به سراغ آنان می رفت, خاطرات شان, کارکرد و
سیره و رفتارشان, نشان دهنده یک برگی از افتخارات روحانیت بود که آن گونه که باید و
شاید, روایت نشده بود.

انجام مصاحبه کار بسیار سنگینی بود. راضی کردن تک تک این مفاخر برای مصاحبه, با
دشواری انجام می گرفت; گاه, با همه تلاشهایی که می شد و زمینه سازیهای بسیار, کار
به نتیجه نمی رسید.

این بخشی از دغدغه های مجلّه حوزه بود که از ابتدا برای پاسداشتِ کیان روحانیت
اجرایی شد و ادامه یافت.

دغدغه دوّم مجلّه حوزه, پاسخ به شبهه هایی بوده که درباره روحانیت در تاریخ معاصر,
بازتاب یافته بود.مجلّه حوزه با ویژه نامه هایی که ترتیب داد و مقاله ها و تک
نگاریها, به شبهه ها پاسخ گفت, میراث روحانیت را شناساند و از کیان آن در این عرصه
به دفاع برخاست.

دغدغه سوم, دغدغه کارآمدی سازمان روحانیت بود.از یک طرف نیازهای عصر و زمان هجوم می
آورد و از طرف دیگر نیازهای انقلاب اسلامی که روحانیت باید به این دو نیاز پاسخ می
گفت. انقلاب اسلامی, به خاطر سرچشمه گیری آن از دین و بنیاد گذاری از سوی روحانیت,
بار اصلی پاسخ گویی به نیازهای آن و دشواریهایی که در مسیر حرکت اش پدید می آمد, به
روحانیت برمی گشت. از این روی, بخش درخور توجهی از مقاله های مجلّه, از ابتدا,
معطوف به حوزه کارآمدی سازمان روحانیت بود. این دغدغه ها و دل نگرانیها, از آن سنخ
دل نگرانیها و دغدغه هایی نبود که تنها طرح دردِ دل باشد. در طرح اینها, راه حلهایی
هم طرح می شد که بعدها پاره ای از این راه حلها هم اجرا شد, حالا یا به درستی و
کامل و یا با کاستیهایی.

در حوزه سازمان روحانیت, در حوزه های مختلف دیگری که مورد نظر بود, حتی پاره ای از
دغدغه هایی که پشت صحنه قضیه بود, طراحان آن روزگار, کم و بیش, مطرح می کردند و از
نظم تشکیلات سخن می گفتند; امّا دیکتاتوری تشکیلات در سازمان روحانیت و نواقص و یا
احیاناً خسارتهایی که می تواند بیافریند را بازگو کردند. و طرح واره های دیگری که
در طول نشر مجلّه حوزه, بویژه تا آن زمانی که مجلّه های تخصصی مربوط به سازمان
روحانیت, در فضای حوزه شکل نگرفته بود, به کثرت در فضای مجلّه حوزه نمودار بود.

دغدغه چهارم, دغدغه پرسشهای زمان و حضور در پرسشهای زمان بود. اصحاب مجلّه حوزه از
همان آغاز در نشستها و جلسه هایی که با بزرگان و دانشوران حوزه و دانشگاه داشتند,
پی جوی این مسأله بودند و این که امروز, چه مسأله هایی در برابر ماست و مهم ترین
پرسشهایی که با آن امروز, رو به رو هستیم چیست؟ از این روی, اگر به مجموعه مقاله ها
و مصاحبه ها در طول نشر مجلّه, از این زاویه نگریسته شود و مورد کاووش قرار بگیرد,
دریافته خواهد شد که پرسشهای بسیاری مورد توجه اصحاب مجلّه حوزه بوده است. پرسشها و
مقوله هایی که در زمانهای بعد, تبدیل به یک چالش گسترده شدند.

دغدغه پنجم, یا هدف دیگری که می توان برای اصحاب مجلّه حوزه بر شمرد, یک روایت درست
از روشنفکری دینی بوده است. دغدغه اصحاب مجلّه حوزه, دغدغه اعتدال بود. در حوزه
معرفت دینی و تفکر دینی, از یک سوی, به التقاط نینجامد و از دیگر سوی از تحجر فاصله
بگیرد. براین اساس می شود گفت: در طول این بیست سال, موٌلفه هایی برای این روایت
سالم از روشنفکری دینی تعریف کرده است. تا جایی که می توان به این تعریف وفادار
ماند. حال من, به پاره ای از این موٌلفه ها اشاره می کنم که در حقیقت, تاریخ معنوی
و تاریخ نرم افزاری مجلّه حوزه است:

۱. اوّلین موٌلفه این روایت سالم از روشنفکری دینی, نقد و عدم قبول مواجهه تکفیر
گونه با اندیشه ها و افکار جدید است. این که تکفیر راه حل نیست, گفت و گو راه حلّ
است.

این مواجهه و این نگاه یکی از موٌلفه های حرکت اصحاب مجلّه حوزه بود. از همان آغاز,
در نخستین شماره های مجلّه حوزه بحثهایی همانند: آزادی عقیده, مرز اسلام و کفر,
حربه تکفیر و… مطرح شد.

۲. موٌلفه دومی که مجلّه حوزه در حوزه این روایت سالم از روشنفکری دینی ارائه داد,
بحث اعتقاد به احیای دین در عصر جدید بود. اعتقاد به این نگاه بر پایه سه عنصر اصلی
و اساسی استوار بود:

الف. پیوند دین و سیاست. مجلّه حوزه از ابتدا تا کنون, پیوند دین و سیاست را مبنای
کار خود قرار داده است و هیچ گاه جدایی این دو عنصر را نپذیرفته است. در این روایت
سالم از روشنفکری دینی, بر این عقیده بود که جدا نبودن این دو از یکدیگر به سود هر
دوست.

ب. ولایت فقیه. یعنی احیای دین براساس نگاه ولایت فقیه. در طول تاریخ بیست ساله
مجلّه حوزه بحث احیای دین در عصر جدید, در فضای تشیع, بر پایه و مبنای ولایت فقیه,
یک عنصر ثابت بود.

ج. طلب عزت مجدد جهان اسلام و مسلمانان.

۳. موٌلفه سوم, اعتقاد به جایگاه تعقل بود. در حوزه فهم دین و فضای آن, اصحاب مجلّه
حوزه, براین عقیده اند که رابطه فعّال بین مناسبات عقل و دین وجود دارد. حال تحلیل
این قضیّه سرجای خودش. اما این نگاه, خیلی متفاوت است با نگاه تعطیل کردنِ عقل, یا
شبه تعطیل کردن عقل, در فضای فهم دین.

۴. موٌلفه چهارم این روایت سالم از روشنفکری دینی, بحث نفی ناهمسازی دین و علم, دین
و تجدد است. اصحاب مجلّه حوزه, از آغاز تا کنون, بر این باور تأکید داشته اند.
آقایان مستحضرند روایتها و درایتهایی وجود دارد که دین و علم, یا دین و تجدد,
ناهمسازند, با تفسیرها و تعبیرهای گوناگون و متفاوت. امّا مجلّه حوزه, با این
روایتها و درایتها, به مخالفت برخاست و باتفسیرها و تعبیرهای متفاوت با این جریان,
بحثهایی را مطرح کرد در نفی ناهمسازی دین و علم و دین و تجدد. البته با عناصر ماهوی
و اصلی تجدد, نه بزک تجدد. و بحثهایی را مطرح کرد که علم و دین می توانند رفیق هم
باشند, نه رقیب.

ییادآوری: پیش از بیان موٌلفه پنجم, نکته ای را یادآور می شوم. کسانی دانسته یا
ندانسته در پی این هستند که مجلّه حوزه را طبقه بندی کنند وبرای بُرهه ای حسابی باز
کنند و برای بُرهه ای دیگر, حسابی دیگر. البته نمی خواهم بگویم تغییر, تحول و تکامل
نبوده که هر مجموعه ای با این پدیده ها روبه روست. امّا برخی از این طبقه بندیها,
ممکن است طبقه بندیها و تعریفهای ناصحیح باشد و القای نادرستی باشد از یک تاریخ.

شما می بینید, از باب مثال, در شماره های پیشین مجلّه حوزه مقاله هایی داریم در
مباحث مربوط به حوزه علم و دین, دین و تجدد و در شماره های بعد و بویژه اخیر, این
بحث ادامه می یابد و مباحثی مطرح می شود زیر عنوان: دین و تکنولوژی, نیاز انسان
معاصر و مقولاتی از این دست, به گونه تک نگاری و ویژه نامه.

۵ . موٌلفه پنجم, نفی خرافه گرایی و تحجر است. مجلّه حوزه از آغاز تا کنون, این
روایت را از دین و روشنفکری داشته است که دین با خرافات, میانه ای ندارد و به طول
کامل در تضاد است.

دین واقعی دینی است منهای خرافه, در برابر خرافه. از این روی بخشی از حرکتهای مجلّه
حوزه, بخش در خور توجهی که بازتابهای گوناگونی هم در فضای فرهنگی کشور داشته است,
رویارویی آن با خرافات بوده است. در تک نگاریهاو و ویژه نامه به این مسأله پرداخته
و در بین شماری, این حرکت با واکنشهای منفی رو به رو شده و برای آنها ناخوشایند
بوده و موضع گیری کرده اند; امّا اصحاب مجلّه حوزه پای حرفی که زده و موضعی که در
برابر خرافات گرفته اند, ایستاده اند.

اصحاب مجلّه, همیشه آمادگی خود را برای دیالوگ و گفت و گو راجع به دیدگاه ها و موضع
گیریها و ابراز عقیده ای که کرده اند, اعلام می دارند, با هر کس, در هر جا. حاضر
هستند به طور منطقی و مستدل از مواضع خود دفاع کنند.

۶. موٌلفه ششم این روایت سالم از روشنفکری دینی, اعتقاد همه سویه و همه جانبه از
نقش زمان و مکان در فهم و اجرای شریعت محمدی بود. حضرت امام فرمودند: زمان و مکان
در فهم و اجرای شریعت, دخیل است. مجلّه حوزه یک روایت خنثی از زمان و مکان در اجرای
شریعت نداشته است. بر این باور بوده و هست که این آموزه دین ماست. دین به روایت, یا
با نظر امام, با این مبنی, در حقیقت همراهی دارد. مجلّه حوزه در طول تاریخ انتشار,
به این مبنی, وفاداری نشان داده و آن را جزء موٌلفه های اصلی روایت سالم از
روشنفکری دینی به شمار آورده است.

ییادآوری: نکته ای را در این جا باید یادآوری کنم این که بحث وحدتِ حوزه و دانشگاه,
مناسبات حسنه فرهنگی بین حوزویان و دانشگاهیان, از پایه های این روایت سالم از
روشنفکری دینی است. روشنفکری دینی در عصر حاضر, تنها بر یک قائمه و قاعده نمی چرخد
و جلو نخواهد رفت, یک حرکت دو ضلعی است و نیازمند به هم. در حقیقت دغدغه و یا هدفِ
پنجمِ حوزه, ارائه یک تصویر سالم از روشنفکری دینی در عصر ما بود.

این پنج دغدغه و یا هدف, مهم ترین هدفها, یا جزءِ مهم ترین هدفهای مجلٌه حوزه بوده
است.

حال در پاسخ پرسش آقای مختاری که فرمودند: تا چه حدّ به این هدفها رسیده ایم, به یک
بازوکاری جدی نیاز است.

امّا به عنوان منابع مکتوب, در دو حوزه باید بحث کنیم, در حقیقت با دو حوزه رو به
روییم.

الف. حوزه بازتابهای عینی و اجتماعی.

ب. حوزه نظری.

حوزه بازتابها, چون به عوامل متغیر زیادی بستگی دارد, آنها را باید در فضای دیگری
تحلیل کرد. بحثهای عینی و بازتابهای اجتماعی هدفهایی که برای مجلّه حوزه بر شمردیم:
پاسداشت, کارآمدی سازمان روحانیت, حضور فعال در حوزه پرسشهای زمان, بحث سالم از
روشنفکری دینی و تثبیت این تصویر, به متغیّرهای بسیاری بستگی دارد.

امّا در حوزه نظری, به اعتقاد من, یکی از منابع مهم و درخور توجّه است. مجلّه حوزه
در هر یک از محورهای چهارگانه, توانسته تبدیل شود به یک منبع و مرجع نظری.

مجلّه حوزه, چه در حوزه دفاع از کیان روحانیت, چه در حوزه بحثهای کارآمدسازی سازمان
روحانیت, چه در حوزه بحث حضور در پرسشهای زمان و چه در ارائه تصویری سالم از
روشنفکری دینی, مرجعی است درخور توجه.

آقای مختاری:

با تشکر از جناب آقای صالحی.

همان طور که اشاره کردند, مصاحبه های مجلّه حوزه, یک نقطه امتیاز بود. حالا امروز
را نگاه نکنیم که مجلّه ها, به مصاحبه زیاد رو می آورند و شاید چیز سهل و آسانی به
شمار بیاید. آن زمان, این کار واقعاً مشکل بود. من یادم می آید, بیش تر از همه از
خواندن مصاحبه مرحوم آیت اللّه اراکی لذّت بردم. شاید حالا هم, خود اصحاب مجلّه
حوزه, اگر بخواهند روی مصاحبه ها ارزش گذاری کنند, شاید به مصاحبه آیت اللّه اراکی,
بیش ترین ارزش را بدهند و آن را مهم ترین مصاحبه بشمارند.

با شخصیتی مانند آیت اللّه اراکی مصاحبه کردن, کار آسانی نبوده که این خود, موضوع
بسیار مهمی است و افزون بر این, نکته ها, مطالب و سخنانی که آیت اللّه اراکی در این
مصاحبه بیان کرده اند, در جایی نوشته نشده و مکتوب نیست.

ما از چند نفر از فضلای حوزه, به عنوان ناقد دعوت کرده بودیم که فقط آقای مرتضوی
تشریف آورده اند. از این روی, از دوستان حاضر در جلسه نیز, اگر آمادگی دارند, می
خواهم نقدها, پرسشها و دیدگاه های خود را اعلام کنند. اگر پرسش, نقد و یا دیدگاه
خود را مکتوب کنند, بنده می خوانم. در آخر هم, پس از این که دوستان یک دور صحبت
کردند, میکروفن آزاد, در اختیار آقایان حاضر در جلسه قرار می گیرد, اگر پرسش و نقدی
داشتند, می توانند بیان کنند.

آقای مرتضوی:

این جانب, در آبان ۱۳۶۲, نخستین شماره مجلّه حوزه را تهیه کردم و خواندم. با خواندن
آن شماره, دلبستگی به مجلّه پیدا کردم و خیلی امیدوار شدم. حالا که مقایسه می کنم
بین آن انتظارهای اولیه و امیدی که بسته بودم و شماره های سالهای اخیر پی گیر هستم,
گرچه کم تر توفیق مطالعه همه مطالب آنها را می یابم, می بینم از آن چهارچوب, فاصله
زیاد گرفته است. به هر حال, از علاقه مندان مجلّه و دوستان دست اندرکار, محققان و
نویسندگان آن, بوده و هستم.

نکته هایی را هم که درباره مجلّه عرض می کنم, به عنوان یک طلبه خواننده است. طلبه
ای که با علاقه, مجلّه صنفی را دنبال می کرده است. در این پی گیری, پاره ای از
انتظاراتش برآورده شده و پاره ای خیر.

مجلّه ای که بیش از بیست سال از عمر پربارش گذشته, ظرفیت ارزیابی و نقد و بررسی را
به خوبی دارد. البته آن چه این جانب عرض می کنم, جنبه کلی دارد و دوستان شرکت
کننده, به عنوان صاحب نظران, ان شاء اللّه اظهار نظر خواهند کرد و از محضرشان بهره
خواهیم برد.

مجلّه حوزه, ثابت قدمی اش را در گذشته نشان می دهد که در آینده هم, همچنان به حیات
پربار خود ادامه بدهد.

این جانب نکته هایی که درباره مجلّه حوزه عرض می کنم, بر اساس انتظاراتی است که از
آن داشته و دارم. خواننده ای که تحت تأثیر این مجلّه بوده ام.

من چون خواننده مجلّه حوزه بوده و هستم, این حق را دارم که اظهار نظر کنم. فکر می
کنم یکی از اِشکالهایی که به مجلّه حوزه شاید بشود کرد, این است که: اظهار نظر و
نقد خوانندگان, در آن ظهور و بروز نداشته است. توجه خاص به دیدگاه خوانندگان مجلّه
نشده که می بایست در طول این مدت, دیدگاه و نقد خوانندگان در مجلّه بازتاب می یافت.

این جانب علی رغم تعلق خاطری که به مجلّه دارم و علی رغم ارادت و احترامی که برای
دوستان دست اندرکار قائل هستم, نکته هایی را یادآور می شوم و این نکته را بارها
گفته ام: هر کس می خواهد به مقاله و نوشته ای انتقاد بکند, اول, لطف کند یک صفحه
خودش بنویسد, تا دریابد که اشکال کردن راحت است.

شما اکنون شماره صد مجلّه حوزه را بنگرید که فهرستی از ۹۹ شماره, خواهید دریافت که
چه تلاشی کرده چه رنجی برده و چه بار گرانی آقایان به دوش کشیده اند که فهرست,
نمایان گر بخشی از آن تلاشها و رنجهاست.

خود تنظیم همین فهرست, کار بسیار شاقی است. چه استعدادهایی چه تواناییهایی به کار
رفته و چه زحمتهایی کشیده شده تا این فهرستِ در ۳۰۰ صفحه تنظیم شود. برای هر یک از
عنوانها,به دقت زیر عنوانها و محورها آمده است. این که مقاله ای, هر چقدر عنوان و
زیر عنوان داشته, در فهرست بیاید, کار خیلی پر زحمتی است.

مجلّه حوزه, مجلّه پیشکسوتی است, در سبک, در ابتکار داشتن, حتی قطع, در فاصله
انتشار و…

مجلّه حوزه, در بدنه حوزه تأثیر گذاشت. خوانندگان بسیاری را از قشرهای مختلف, حوزوی
و غیر حوزوی, به خود جذب کرد. نیروهای خوبی هم در درون خودش پرورش داد, که این نقطه
قوت است. در همین جا به این نکته اشاره کنم که: در کنار این نقطقه قوت آفاتی هم
شاید پدید آمد, از جمله, حالت درونی پیدا کرد, درون گرا شد و به تربیت نیرو در داخل
خودش بسنده کرد. درست است که در طول زمان, نویسندگانش, کم و بیش عوض شدند, امّا فتح
بابی برای نویسندگان بیرون, نویسندگانِ روشنفکر و متدین دانشگاهی نشده است. با توجه
به این که آقای صالحی فرمودند: جریان روشنفکری دینی بدون تعامل حوزه و دانشگاه شکل
نمی گیرد, امّا از نوشته های دانشگاهیان در مجلّه حوزه, کم تر اثری می بینیم.

از برجستگیهای مجلّه حوزه و نقطه امتیاز آن, ثبات قدم است. تلاش برای تطبیق با
نیازها و ارائه هر چه بهتر محتوا. مجلّه حوزه ظرفیت بالایی داشته که توانسته بیش از
بیست سال, همچنان پرتوان راه خودش را ادامه بدهد. البته با دشواریهایی که این سنخ
کارها در طبیعت خود دارند. کارهای جدید و ابتکاری, آن هم در حوزه فکر, فرهنگ و علم,
محدودیتهای بسیاری دارد, راه دشوار و پر سنگلاخی را باید پیمود.

مجلّه حوزه, در حوزه قم, راه دشوار و پر از ناهمواری را در پیش رو داشت که باید طی
می کرد. کم تجربگی اولیه, محدود بودن همکاران و نویسندگان, انتظارهای بیرونی و…
دشواریهایی را ایجاب می کرد. اینها, آزادی عمل را از انسان می گیرند. گاهی انسان را
ناخواسته به سمت و سویهایی می کشانند. شاید اگر به اختیار خودش بود, به گونه دیگری
عمل می کرد.

نکته دیگر با توسعه رسانه ها,نشریه ای بتواند برای تعالی خود به گونه سالم رقابت
کند, کار دشواری است. در سالهای اول انتشار مجلّه حوزه, رقابت کم بودو از نشریات
حوزوی در این حجم و تعداد که اکنون شاهد هستیم, خبری نبود. خوب, گل کردن و رشد
کردن, در چنین فضایی, کار آسانی است; ولی در فضای پر رقابت و سنگین, درخشیدن به
آسانی ممکن نیست. ما نباید اکنون مشکلات و دشواریها را فراموش کنیم. یک نشریه ای در
چنین فضایی بتواند بیش از بیست سال به حیات پربار خود ادامه بدهد, با این
دستاوردهای متعدد, ایجاد شجاعت, پرداختن به مسائل نو و ادبیات جدیدی را وارد حوزه
کردن و اثرگذاری بر فضای حوزه, کار دشواری است. امّا اینها نباید ما را از کاستیها
و نقصهای مجلّه غافل کند که من اکنون به پاره ای از آنها اشاره می کنم:

۱. اثرگذاری مجلّه حوزه در فضای حوزه کم شده است. با این که امروزه ما نیاز بیش تری
داریم. از مجلّه حوزه در سالهای اخیر, انتظار می رفت اثرگذار باشد. روحانیت, این
همه مورد هجمه قرار گرفت. از هر سویی عده ای و جریانهایی علیه روحانیت قد عَلَم
کردند, امید می رفت مجلّه حوزه, با تجربه و توانی که داشت, در برابر این جریانهای
بایستد و از روحانیت به دفاع برخیزد.

ما از مجلّه حوزه, نقش اثرگذار دیده بودیم, امید داشتیم در این برهه نیز اثرگذار و
نقش آفرین باشد. نمی توانیم نقش اثرگذار این مجلّه را در سالهای نخستین فراموش
کنیم. مجلّه حوزه منبع ماندگار و متنوعی برای مطالعات و پژوهشهای حوزوی فراهم ساخت.
با شخصیتهایی مصاحبه کرد و سخنان و خاطرات آنان را به یادگار گذاشت و در تاریخ
ماندگار کرد که اکنون در بین ما نیستند و اگر این مصاحبه انجام نمی شد, چه بسا آن
خاطرات و آن نکته های آموزنده هم از بین می رفتند. ماندگاری این گنجینه بزرگ, به
همّت اصحاب مجلّه حوزه بود.

از این روی ما انتظار داشتیم, با استفاده از این تجربه ها و توانی که داشت, در
برابر هجوم به روحانیت, بایستد.

۲. باید تعریف درستی از مجلّه داشته باشیم و توجه به وجه تمایز آن با کتاب, مجموعه
مقاله ها, با روزنامه, با کاری که کنگره ها انجام می دهند. فصلنامه, دوماهنامه,
ماهنامه, هفته نامه, روزنامه, هر یک, تعریف خاص خودش را دارد. نسبت متقابل فاصله
انتشار, با نوع محتوا خیلی روشن است. این نسبت و فاصله زمانی, هر چقدر بیش تر شود,
در نوع محتوایی که ما به آن می پردازیم, نقش دارد در مجلّه ای که فاصله زمانی اش کم
است, مانند هفته نامه, یکسری مطالب مناسب است که در آن بیاید و درج شود و در نشریه
ای که کمی فاصله زمانی اش بیش تر است, مثل ماهنامه, یکسری مطالب مناسب است که در آن
بیاید. مطالب در ماهنامه کمی عمیق تر و ماندگارتر نسبت به هفته نامه باید باشد. در
دوماهنامه و فصلنامه مطالب, باید خیلی عمیق تر و ماندگارتر نسبت به هفته نامه و
ماهنامه باشد و….

حالا باید ببینیم, مجلّه حوزه, با توجه به این که دوماهنامه است; درست عمل کرده, یا
خیر. بویژه در سالهای اخیر وقتی که ما اعلام می کنیم: دو ماه به دو ماه, ما مجلّه
را بیرون می دهیم, در خواننده توقع ایجاد می شود که مطالبی را بخواهد که با این
فاصله زمانی, تناسب داشته باشد. به نظر من رعایت این فاصله های زمانی اثرگذار است و
از نکته هایی است که باید به طور دقیق مورد نظر قرار بگیرد.

۳. مجلّه و نشریه باید در فاصله زمانی نشر, اثر خود را بگذارد. اثرگذاری اش, باید
به تناسبِ فاصله زمانی باشد که منتشر می شود. این یک اصل است. اگر در دراز مدت هیچ
محلی برای فایده رسانی آن نباشد, حتی مانند یک روزنامه با آن برخورد بشود و دور
سبزی بپیچند, کار خودش را کرده باشد. اثری که لازم بوده بگذارد, گذاشته باشد و از
این ناحیه زیان و خسارتی متوجه آن نباشد. چون از آن انتظار بوده که در محدوده
زمانی, اثر خودشرا بگذارد که گذاشته است.

البته اگر ظرفیت ماندگاری داشته باشد و بتواند به عنوان یک منبع, به حیات خود ادامه
بدهد و کتابخانه های غنی ما را غنی تر بکند و به حالت منبعی غنی برای پژوهش گران
دربیاید, یک امتیاز است, ولی اگر این سد اصل, و قضیّه برعکس شد و دنبال این بود که
برای جمع خاصی منبع بشود, مشکلی نخواهد داشت, امّا نشریه دو ماهنامه و یا فصلنامه
نخواهد بود و اثر آنی و در فاصله زمانی محدود نخواهد بخشید.

مثالی عرض کنم: مجلّه رسالهالاسلام, پیش از آن که ما به دنیا بیاییم منتشر می شده
است. اکنون دوره پانزده جلدی آن چاپ شده و در دسترس پژوهشگران و اهل مطالعه است, به
عنوان یک منبع بسیار مفید و قابل استفاده. منِ طلبه هم مراجعه می کنم و از مطالب آن
بسیار خوشم می آید, ولی در دوره ای که منتشر می شد, با این هدف نبود که سی و یا چهل
سال بعد, آن را کسانی چاپ کنند و در دسترس اهل پژوهش و مطالعه قرار بدهند, بلکه هدف
اثرگذاری آن, در همان بستر زمانی بود که منتشر می شد.

ما نباید از نشر مجلّه ای هدف مان این باشد که بعدها اثر می گذارد. از اثرگذاری آنی
و در فاصله زمانی خاص غافل بشویم و دل مان را خوش کنیم به این که بعدها, کسانی می
آیند, آن را جلد می کنند و به طور دوره ای به کتابخانه ها عرضه می دارند و اهل
مطالعه با مراجعه به آن, نیاز های فکری خود را برآورده می سازند.

اصل در نشر مجلّه, این نیست. اصل در چاپ مجلّه ای مثل رساله الاسلام که حالا تجدید
چاپ شده و به عنوان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.