پاورپوینت کامل کتاب شرح حال رجال ایران در بوته نقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کتاب شرح حال رجال ایران در بوته نقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کتاب شرح حال رجال ایران در بوته نقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کتاب شرح حال رجال ایران در بوته نقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹۲

تراجُم و شرح حال نویسی در حوزه های علمیه, از تاریخ کهن برخوردار است و از روشهایی
اثر پذیرفته که در علم رجال به کار برده می شود.در دوران معاصر, این فن, همزمان با
پیدایش جریده ها, مجلّه ها و روزنامه ها در ایران رواج یافت, ولی خودستایی و مبالغه
در آن زیاد بود. بسیاری از نویسندگان از نوشتن و بیان حقایق مثبت و منفی عبرت آموز
پرهیز می کردند.

زنوزی نویسنده ریحانه الادب, معلم حبیب آبادی, نویسنده مکارم الآثار و معصوم علی
شاه شیرازی صاحب طرایق الحقایق را می توان از پیشگامان تراجُم و شرح حال نویسی
معاصر دانست و مهدی بامداد(۱۲۶۳ ـ ۱۳۵۲ش) پس از این تراجم نویسان, کتاب شرح حال
رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ را در شش جلد نگاشت و به سهم خود, نام و یاد رجال
ایران را در سده های دوازده تا چهارده احیا کرد.

مهدی بامداد, فرزند رفیع الممالک خراسانی, به سال ۱۲۶۳ ش در مشهد دیده به جهان
گشود. تحصیلات حوزه ای داشت و به زبان فرانسه, چیره بود. با شماری از رجال سیاسی,
از جمله: تقی زاده, نجم الممالک و ابراهیم حکیم(حکیم الملک) دوست بود. در پُستهای
دولتی به پایه های عالی رسید. به سال ۱۳۲۲ ش. در دولت علی سهیلی به پیشنهاد نخست
وزیر, به همراه حسین مکی, به عضویت کمیسیون بازرسی برگزیده و مأمور بازرسی وزارت
کشاورزی و پیشه و هنر شد.۱ در دولت حکیمی, از آبان تا بهمن ۱۳۲۴ ش.معاون نخست وزیر
بود. سالهای بعد نیز در کارها به حکیمی کمک می کرد.۲

پدرش میرزا محمد, متخلص به رفیع و ملقب به رفیع الممالک(۱۲۳۷ ـ ۱۳۱۹ش) نیز متولد
مشهد و تحصیل کرده حوزه علمیه بود که سال ۱۲۷۵ ش به تهران رخت کشید و مدتی در تهران
ماندگار شد و در این شهر, با حاج شیخ هادی نجم آبادی سید احمد پیشاوری و میرزا رضای
کلهر, خوشنویس معروف, محشور بود و خود از خوشنویسان شمرده می شد. در سال ۱۳۲۵ هـ.ش
چند سالی ریاست محکمه تجارت عدلیه خراسان را به عهده داشت. تاریخ مفصل اسلام از
آثار اوست. و دیوان شعر دارد. در ۸۲ سالگی, به سال ۱۳۱۹ش در تهران درگذشت و در شهر
ری, امامزاده عبداللّه, به خاک سپرده شد.۳

برادر کهتر مهدی بامداد, محمد علی بامداد(۱۲۸۴ ـ ۱۳۳۰ هـ.ش) از روزنامه نگاران و
سیاسیون وارسته و مبارز عصر مشروطه بود و در دوره ششم مجلس شورای ملی, که به
نمایندگی از مردم شیراز به مجلس راه یافت, مستوفی الممالک بود و در واقعه ترور شهید
سید حسن مدرس در آبان ۱۳۰۵, همراه تنی چند از نمایندگان مجلس, در دستگیری
ترورکنندگان بسیار پای می فشرد.۴

آیت اللّه سید عزالدین زنجانی, از برخورد تند محمد علی بامداد, با شیخ ابراهیم
زنجانی, چنین یاد می کند:

(در زمان رضاخان, در منزل مرحوم والد(واقع در امیریه ـ منیریه تهران) جلسه روضه
هفتگی برگذار می شد که عصرها تشکیل می شد. نیک به یاد دارم. یکی از روزها, که اتاق
پر بود و جمع زیادی از دوستان پدرم و علما و رجال وقت تهران, از جمله مرحوم محمد
علی بامداد حضور داشتند, شیخ ابراهیم زنجانی وارد شد…

باری من در حیاط سرگرم بازی بودم که شیخ ابراهیم,در حالی که برف پیری بر سر و رویش
نشسته و عصایی در دست داشت, وارد شد.به محض ورود او, مرحوم بامداد به طور بی سابقه
و به نحوی که دلالتِ تام بر نفرت او از ابراهیم زنجانی داشت, از جا برخاست و از
اتاق بیرون زد. به گونه ای که همگان متوجه امر شدند… جلسه آن روز به پایان رسید و
جمعیت پراکنده شدند. هفته بعد, که مجلس تکرار شد, باز آقای بامداد در خدمت والد بود
که شیخ ابراهیم وارد شد. این بار نیز, به مجرّد رسیدن شیخ, مرحوم بامداد از جای خود
برخاست و از اتاق خارج گشت. این بار, دیگر کاملاً روشن بود که بامداد, همنشینی با
شیخ ابراهیم را سخت مکروه می دارد و از آن, گریزان است.

شیخ ابراهیم, با مشاهده این صحنه موهن, که برای دومین بار انجام می شد, در صدد دفاع
از خود برآمد و روی به بامداد کرد و گفت: ما که آمدیم, باز آقای بامداد, برخاستند.
مثل این که تعمدی در کار هست.

مرحوم بامداد نیز, با کمال صراحت و قاطعیت, فریاد برآورد که بله آقا! متعمد هستم.
شما مگر نشستنی هستید که کسی با شما بنشیند. سپس اشاره بر مرحوم والد کرد و افزود:
آقا میزبان اند و از باب(اکرموا الضّیف…) ناچارند بنشینند و شما را تحمل کنند و من
که این محذور را ندارم و از مجلس بیرون زدنده.)۵

و سید الشعرا شادروان امیری فیروز کوهی در سوگ او مرثیه ای سروده است با این مطلع:

همرهان رفتند و من از کاروان وامانده ام

وای من, کز کاروان رفته برجامانده ام

حکمت عملی یا علم اخلاق, حافظ شناسی یا الهامات خواجه, ادب چیست و ادیب کیست, از
آثار قلمی محمد علی بامداد است.

محمد علی بامداد, در حوزه مشهد, از محضر بزرگانی چون: میرزا حبیب اللّه مجتهد
خراسانی, ملا عباسعلی فاضل و میرزا محمد آقازاده بهره برد.

وی از مبارزان صادق مشروطه و از مخالفان قرار داد ۱۹۱۹ وثوق الدوله نخست وزیر وقت
با انگلیسیها بود.۶

مهدی بامداد به جز شرح حال رجال ایران, چند اثر دیگر از خود به جای گذارده است, از
جمله: آثار تاریخی کلات و سرخس که به سال ۱۲۳۳, چاپ شده است.در مقدمه کتاب, هدف خود
را از سفر چند ماهه به شرق ایران, بررسی جامعه های محلی در این نواحی و مقایسه نام
جاهای موجود در شاهنامه و آثار جغرافیایی قدیم با شکلهای امروزی آن ذکر کرده است.۷
و آثاری دارد که تاکنون به چاپ نرسیده اند, از جمله: خاطرات من, چهل سال کارمند
دولت, سیاحت ۲۳ مملکت یا سفرنامه اروپا و آفریقا, شرح حال رجال معاصر.

چاپ اول کتاب شرح حال رجال ایران در سال ۱۳۴۷ ش و چاپ پنجم آن در سال ۱۳۷۸ و در شش
جلد انجام یافته است. جلد اول تا چهارم به صورت الفبایی و تا حرف ی و دو جلد پنجم و
ششم که نسبت به جلدهای اول تا چهارم حالت تکمیلی دارند, هر کدام به گونه جداگانه,
نام کسان را از حرف الف تا حرف ی دربردارند.

این کتاب, از مراجع مهم محققان و دانش پژوهان است و بامداد با پشتکار, مطالعه و
تحقیق چند ساله و بر اثر معاشرت, همنشینی و نشست و برخاست درازمدت با رجال سیاسی,
موفق به نگارش آن شد.۸

بامداد از آن جا که با بیش تر رجال عصر خود آشنایی داشت و به علت مراوده با
خاندانهای نامور و رجال سیاسی و قدرت حافظه, توانسته بود آگاهی های بسیاری درباره
انساب خاندانها و شجره نامه آنها و ویژگیهای روحی و اخلاقی رجال به دست آورد و آن
همه را, با درآمیختن به آن چه از کتابهای تاریخ و رجال به دست آورده بود, در کتاب
خود بگنجاند و منبعی مناسب در باب رجال دوره قاجار و عصر حاضر در اختیار تاریخ
نگاران و تاریخ پژوهان قرار دهد.۹

او, تا آخرین روزهای حیات خود, سال ۱۳۵۲ هـ.ش, در جست و جوی منابع و مدارک و عکس در
باب رجال بود عکسهای خود را با دیگران, از جمله ایرج افشار مبادله می کرد و برای
تکمیل آرشیو خود از کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و خانواده ها بهره می جست.۱۰

بامداد, در پیشگفتار کتاب خود خاطر نشان می کند:که این اثر ۶ جلدی, که تاکنون پنج
نوبت از سوی انتشارات زوار تهران به چاپ رسیده است, خلاصه و فشرده ای است از مجموع
یادداشتها و اطلاعات زیادی که در مدت چندین سال مطالعه و(کاوش در تاریخ احوال رجال
ایران در سه قرن اخیر) به دست آورده است.۱۱

از ویژگیهای کتابِ بامداد, استفاده از تصویر و ثبت و ضبط چهره هایی است که با خود
وی هم عصر بوده اند و بامداد در واقع مشاهدات خود را در تراجم آنان بازتاب داده
است. هر چند او تا جای ممکن کوشیده ا ست بی طرفی خود را نسبت به شماری از کسان حفظ
کند, ولی این توازن را در همه جا نتوانسته است دنبال کند.

کتاب بامداد, کم وبیش, کم غلط است و به ندرت سهوالقلم در آن به چشم می خورد.

کتاب بامداد در بوته نقد

در این اثر,شرح حال شماری از ناموران نیامده و به رجال دوره افشاریه و زندیه کم تر
پرداخته شده و در دوره قاجار نیز, به جز دوره سلطنت ناصرالدین شاه, به شرح حال شمار
کمی از رجال بسنده شده است.

از اشکالهای فنی اثر بامداد این است که, به ترتیب نام مرتب شده, نه لقب یا نام
خانوادگی. این در حالی است که بسیاری از رجال تاریخی ایران, یا دارای لقب بوده اند
یا نام خانوادگی و لقب آنان, بیش تر از نام شان شهرت داشته است. از باب نمونه, قائم
مقام, امیرکبیر,امین السلطان و امین الضرب, خیلی مشهورتر از ابوالقاسم, تقی,
ابراهیم و محمد حسن است.

به طور کلی از اشکالهای تاریخ معاصر ما شناسایی صاحبان القاب است; زیرا یک شخص در
دوره خدمت یا عمر خود چند لقب دریافت می کرده است, یا یک لقب در دوره قاجار به
چندین نفر داده می شده است و پس از اعطای القاب, نام فرد در نوشته ها نمی آمده و از
دور خارج می شده است.

در این کتاب, مدخل ها به صورت دقیق الفبایی نشده است. در مَثَل در همان اوائل جلد
اول, در نام ابراهیم چند ترجمه حال ذکر شده, آن گاه به ابراهیم خلیل پرداخته شده و
باز به ابراهیم بازگشته است.

از اشکالهای اساسی کتاب شرح حال رجال ایران این است که هر جا بامداد, نظر خاصی را
تأیید کرده, مدرک منبعی نیاورده است, در حالی که در یک کتاب مرجع, برای نظریه مختار
باید سند و دلیل آورده شود. افزون بر این که وی, بیش تر, از منابع خود بدون نقد
استفاده می کند.

گاهی یک مدخل, مثل شرح حال عبدالحسین لاری,۱۲ محمد خلیل کوراوغلی۱۳ و اسحاق قائم
مقامی۱۴ تکرار شده است.

مدخل ها نسبت به یکدیگر تناسب ندارند. پاره ای از مدخلها, مثل مدخل نادرشاه, بیش از
۵۰صفحه و ناصرالدین شاه بیش از ۸۰صفحه و پاره ای از مدخلها, فقط چند خط است.

کاستی مهم این اثر این است که: تلاش و کارکرد علمی و سیاسی رخشان, اثرگذار و افق
گشای بسیاری از شخصیتهای روحانی, گرچه به گونه اشاره, مورد توجه بامداد قرار نگرفته
است.

بامداد تراجم بزرگان علمای شیعه را بسیار خلاصه نوشته و به اجمال از آنها گذشته
است. مثلا شرح حال آخوند ملا عبداللّه مازندرانی (م:۱۳۳۰هـ.ق) حاج سید ابوالحسن
اصفهانی(م:۱۲۷۷ ـ ۱۳۶۵هـ.ق)۱۵ و حاج آقا حسین بروجردی(م:۱۲۹۲ ـ ۱۳۸۰هـ.ق) از مراجع
بزرگ شیعه و حاج میرزا حسین تهرانی(م:۱۳۲۶هـ.ق) از رهبران مشروطیت و نیز زندگی حاج
شیخ عبدالکریم حائری یزدی(م:۱۲۷۶ ـ ۱۳۵۵هـ.ق) مؤسس حوزه علمیه قم, در چند سطر آمده
است;۱۶ اما شرح حال چهره های فرقه سازی چون قرّهالعین (م:۱۲۳۲ ـ ۱۲۶۸هـ.ق) و ملا
حسین بشرویه ای(م:۱۲۲۹ ـ ۱۲۶۵هـ.ق) و میرزا حسین علی نوری(م:۱۲۳۳ ـ ۱۳۰۹هـ.ق)و عباس
افندی (م:۱۳۴۰هـ.ق) را به شرح آورده است.

او, قره العین رازنی به کلی مخالف خرافات و اوهام و آداب و رسوم دینی مدنی عصر خود
و بسیار آزاد و متجدد معرفی می کند:

(…به طوری که از قرائن معلوم و حدس زده می شود, بیش تر مخالفت و بدگویی و بدبینی
نسبت به قره العین از آ ن جا ناشی و تولید شده که مشارالیها, زنی بوده به کلی مخالف
خرافات و اوهام و آداب و رسوم دینی و مدنی آن عصر و بسیار آزاد و متجدد و درصد و
اندی سال پیش حجاب را دورانداخت و بی پرده به منبر می رفت و نطق های آتشین می نمود
و به آزادی نسوان و تساوی حقوق بین زن و مرد قائل بود.)۱۷

ییا شیخ ابراهیم زنجانی(م:۱۳۱۳ش) را فردی فاضل, آزادی خواه و روشنفکر معرفی کرده
است. البته به فراماسون بودن وی نیز اشاره دارد:

(شیخ ابراهیم زنجانی, پسر شیخ هادی خمسه ای, از فضلای زنجان و از آزادیخواهان و
روشنفکران بود. و دوره های اول ۱۳۲۴سوم ۱۳۳۳ و چهارم۱۳۳۹ هجری قمری مجلس شورای ملّی
از زنجان و دو دوره دوم ۱۳۲۸هـ.ق. از تبریز نماینده مجلس شد.

در سال ۱۳۲۸ق که حاج شیخ فضل اللّه نوری, مجتهد معروف, در دادگاه انقلابی دادرسی و
بعد به دار آویخته شد, شیخ ابراهیم, دادستان آن دادگاه بود.

در سال ۱۳۲۹هـ. که دولت روسیه اولتیماتوم معروف خود را به دولت ایران داد, شیخ
ابراهیم, برخلاف رأی شعبه پارلمانی فرقه دموکرات, که خود جزء آن بود, رأی به قبول
کردن اولتیماتوم داد.این امر, به مقام حزبی او خلل وارد ساخت. پس از نمایندگی دوره
اول و دوم, رئیس مدرسه ثروت(۱۳۲۹ق) و بعد در دوره سوم ۱۳۳۳ق. مجدداً نماینده مجلس
شورای ملّی گردید و پس از انحلال دوره سوم, مدتی رئیس اداره اوقاف بود.

نامبرده از اعضاء جمعیت فراماسون بوده و در آذر ماه ۱۳۱۳ خورشیدی, درگذشت.)۱۸

و درباره حاج میرزا حسین آشتیانی(م:۱۳۱۹هـ.ق) می نویسد:

(از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بوده, لکن به ورع و تقوی استاد خود نبود.)۱۹

بامداد هدف خود را از نگارش کتاب(شناساندن رجال ایران از روی واقع بینی و بر پایه
مأخذ و منابع معتبر تاریخی) بیان کرده است که با دقت و درنگ روی آن چه ارائه داده,
به خوبی روشن می شود که همه جا چنین نیست.

او ضمن اشاره به جایگاه تاریخ رجال هر ملت در تبیین هیأت اجتماع آن ملت, دلبستگی
خود را به تاریخ جدید کشورهای اروپایی و امریکایی, آسیایی و آفریقایی, مردان بزرگ و
استواری که از این سرزمینها برخاستند و نقش مدنی و ملی خود را به خوبی ایفا کردند,
خاطر نشا ن می سازد:

(به زمامداران سیاسی ایران که می رسیم. به این نتیجه نزدیک تر می شویم که به
استثنای دو سه نفر, نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد.)

منابع او در تدوین کتاب شرح حال ر جال ایران, روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه, خاطرات
و خطرات, کتابهای خان ملک, مجلات یادگار و یغما و کتاب معروف کرزن(ایران و مسأله
ایران) و کتابهای براون, از جمله کتاب انقلاب ایران است.

بامداد دستان غیر ایرانی, بویژه دستان روس و انگلیس را فراسوی حوادث ایران می بیند.
او بر این عقیده است که بیش تر نخست وزیران و وزرای عصر قاجار و مشروطه, با کمک
سفارت خانه های خارجی به قدرت رسیدند:

(میرزا آقا خان نوری, از وزراء و صدراعظم هایی است که در خیانت به مملکت خود کم تر
دیده شده, با این که اغلب صدراعظم ها و وزراء دوره قاجاریه و مشروطه بنابر کمک
سفارش خارجیها بر روی کار آمده اند و کسی که به حال مملکت مفید باشد(به استثنای یکی
ـ دو نفر) در بین آنان نبوده است. و به نظر من خا ئن تر از تمام آنان در دوره
قاجاریه و مشروطیت, یکی میرزا آقا خا ن نوری و دیگری وثوق الدوله است که باید به
آنان سلطان الخائنین و رئیس الخائنین لقب داد.)۲۰

درباره خیانتهای وثوق الدوله می نویسد:

(وثوق الدوله, علاوه بر سایر خیانتهایش, عاقد قرار دا د ۱۹۱۹ می باشد که با گرفتن
مبلغ بسیار ناچیزی برای خویش و دو نفر از وزراء همکار خود, اکبر میرزا صارم الدوله
و فیروز میرزا نصره الدوله, ایران را به تحت الحمایگی انگلستان درآورد.)۲۱

و نیز یادآور می شود فرقه های نوظهور مذهبی در ایران به وسیله خارجیان سامان یافته
اند:

(بامداد, در لابه لای تاریخ خود خشم خود را از نفوذ بیگانگان در ایران اعلام می
دارد و افرادی را که برای انگلیس و غرب جاسوسی می کردند کثیف می خواند.)۲۲

از جمله درباره میرزا اسماعیل خا ن, پسر میرزا ابوالحسن خان شیرازی معروف به بانکی,
پسر میرزا سید جعفر خان خورموجی حقایق نگار, مؤلف حقایق الاخبار می نویسد:

(زبان انگلیسی را خوب حرف می زد. بسیار زیرک و باهوش بود. می گفتند جزء کارکنان و
جاسوسهای انگلیس در تهران می باشد. و در سال ۱۳۳۲هـ.ق. بنابر سفارش سفارت انگلیس و
تصویب مرنارد بلژیکی, رئیس خزانه داری ایران, به ریاست مالیّه سیستان منصوب گردید و
پس از چند ماهی مراجعت نمود و ثروت زیادی حاصل کرده بود. این سفر باعث ترقی او
گردید. در نخست وزیری حسن وثوق(وثوق الدوله) و وزارت دارایی حسن مشار(مشارالملک) در
سال ۱۳۳۴ق ۱۲۹۵ خ. ریاست انبار گندم تهران را که شغل مهمی است و باید مخصوصاً شخص
امینی را منصوب کنند, به عهده اومحوّل گردید.

لکن در سال ۱۳۳۵ هـ.ق در موقعی که از انبار گندم بر می گشت, به دستور کمیته مجازات,
کریم دوات گر او را ترور نمود و پس از چند دقیقه درگذشت.نامبرده, روی هم رفته مرد
بسیار کثیفی بود.)۲۳

بامداد نفوذ انگلیس را در جریان مشروطه به طور اشاره و سربسته بیان کرده و در شرح
حال سید ضیاءالدین طباطبایی می نویسد:

(سید ضیاءالدین برخلاف پدرش سید علی آقا یزدی و پسر عمش سید محمد طالب الحق, که
مستبد و روسوفیل بودند, از اول تکلیف خود را خوب تشخیص داد و فهمید که موضوع از چه
قرار است و چه باید بکند. او در جرگه مشروطه خواهان وارد شد و خود را در زمره
هواخواهان انگلیس قلمداد کرد و به طور ثابت تا آخر عمر در هواخواهی انگلستان باقی و
برقرار ماند و از این راه به موقعیتهای شایانی نایل گردید, تا جایی که در کودتای
۱۲۹۹ خورشیدی در ۳۰سالگی, به مساعی مسترهاوارد به نخست وزیری رسید.)۲۴

در کتاب شرح حال رجال ایران, کم و بیش, در جاهایی استقلال رأی و نظر بامداد, به
روشنی دیده می شود. او با صراحت و شهامت, هر کس را, همان گونه که شناخته, می
شناساند و درباره او داوری می کند. داوریهای او در باب رجال, بیش تر با آن چه
دیگران دیده اند, برابر است. سعی داشته است بی پرده سخن بگوید و این امر, اگرچه با
طبع همگان سازگار نیست, خالی از فایده هم نمی باشد.

بامداد, روی زوایای اخلاقی افراد, تأکید دارد و خویهای پسندیده و ناپسند آنان را
بازتاب می دهد و نسبت به علم و اخلاق و حرّیّت و نظم و پاکیزگی و بی توجهی کسان,
بویژه عالمان دینی به شؤونات مادی اهمیت می دهد و در برابر, کسانی را که دارای
خویها و خصلتهای نکوهیده اند, سرزنش می کند.

برای بامداد عنوان و جایگاه کسان و شخصیتهایی که به بوته نقد می گذارد, مهم نیست.
او شیفته انسانهایی است که از علم و هوش و ذکاوت و حافظه و اخلاق کریمه برخوردارند
و درگاه نیاز منافع عامه مردم و میهن را بر منافع شخصی برتری می دهند و از سازش با
نهاد قدرت و چاپلوسی یا وابستگی نسبت به بیگانگان پرهیز دارند.

به اختصار می توان مهدی بامداد را یک شرح حال نگار ملی گرا و علاقه مند به توسعه
کشور دانست که طرفدار آزادی و استقلال است و با نفوذ بیگانگان سر ناسازگاری دارد.

طعنه زدن و نکته گویی درباره رجال از ویژگیهای بامداد است. او هرگز از زبان طنز
غفلت نمی کند و جابه جای القابی را که مخالفان افراد به آنان می داده اند, یادآور
شده است.۲۵

او گزارش می کند:

(چون سید ضیاءالدین طباطبایی پس از بازگشت به ایران در خانه خود از میهمانان با
نعنای دم کرده پذیرایی می کرد, مخالفان وی در غیابش او را(سید نعنا) خطاب می کند. و
نامبرده معروف به سید نعنا شده بود.)۲۶

و درباره سید حسن تقی زاده می نویسد:

(در دوره پانزدهم که از تبریز به سمت نمایندگی انتخاب شد و به تهران آمد, در موقع
طرح اعتبارنامه اش در مجلس, جنجال زیادی برپا شد. تقی زاده در مقام دفاع از خود
گفت: من در تهیه لایحه نفت و گذراندن آ ن از مجلس, آلت فعل بودم, ود یگری عامل و
فاعل فعل بوده است. چون این بیان را کرد و خودش را آلت فعل معرفی نمود, از این
تاریخ, در بیان خواص معروف گردید به آلت فعل.)۲۷

برای بامداد استفاده از زبان قصه و داستان و گاهی روزنامه ای, در شرح حال رجال
تاریخی از زبانی که تاریخ نگاران می باید از آن استفاده کنند, دلپذیرتر است.

از جمله در شرح حال میرزا شفیع جهان شاهی می نویسد:

(میرزا شفیع جهان شاهی در سال ۱۲۶۱ خورشیدی متولد و در سال ۱۳۳۲ خورشیدی در ۷۱
سالگی درگذشت. نامبرده مردی بود نیک نفس, درست, رفیق, متین و عاقل; امّا قاضی شجاعی
نبود که زیر بار تحمیلات ولو از طرف هر مقامی باشد نرود.

لازمه قضاوت, شجاعت است که متأسفانه بیش تر قضات ماو از صدر گرفته تا ذیل, فاقد این
صفت می باشند. قضات ممالک عقب افتاده بایستی هم چنین باشند; زیرا بنا به گفته سعدی:

ز آب خرد ماهی خردخیزد نهنگ آن به که با دریا ستیزد

به طور کلی قاضی نباید نان را به نرخ روز بخورد و اوضاع و احوال مملکت در او تأثیر
داشته باشد. قضاوت مافوق این حرفهاست. عالی و دانی باید در نظر وی یکسان باشد.)۲۸

او بیش تر به ستایش انسانهایی می پردازد که از جایگاه بلندی در دگرگونیهای تاریخی
سه قر ن اخیر, برخوردار بوده اند و چهره های انقلابی و سازش ناپذیری چون سید حسن
مدرس(۱۲۸۷ ـ ۱۳۵۶هـ.ش) را می ستاید:

(مرحوم مدرس, به واسطه مخالفت سخت خود با هیأت حاکمه وقت, در هفت آبان ماه ۱۳۰۵خ.
مورد حمله عده ای که مأمور کشتن او بودند, چند گلوله به وی اصابت کرد. لکن از این
ترور, به هر نحوی که بود, جان به سلامت به در برد و باز هم از میدان درنرفت و
براساس مخالفت خود کاملاً استوار بود تا این که چند سال بعد, شبانه او را تحت الحفظ
به خواف خراسان, در مرز افغانستان تبعید کردند و پس از چندی امر شد که او را در آن
جا تلف کنند. به جهاتی در آن جا کشته نشد. بعد او را دوباره تحت الحفظ از خواف به
کاشمر(ترشیز) منتقل کردند و در این جاست که در دهم آذر۱۳۱۶ خ برابر با ۲۸رمضان
۱۳۵۶هـ.ق. در حبس کاشمر, به وسیله مأمورین شهربانی مقتول و در همان جا مدفون گردید.

مرحوم مدرس, نماینده ای بود ناطق, شجاع و با جرأت مجلس شورای ملّی که تا آخر عمر
علناً و جهاراً با سلطنت پادشاه وقت, رضا شاه پهلوی مخالفت می کرد.

مدرس زندگانی داشت بسیار ساده و چندان قیدی به خوراک و پوشاک خود نداشت و به اقل ما
یقنع قناعت می ورزید. بسیار درست, باهوش, حاضرالذهن, حاضر جواب و وارسته بود.)۲۹

چنانکه در بیان وابستگی افرادی چون وثوق الدوله(۱۲۹۰ ـ ۱۳۷۰هـ.ش) کوتاهی نمی ورزد:

(…وثوق الدوله, پس از مشروطیت عنوانی پیدا کرد و پا به دایره ترقی گذاشت. یک بار
وزیر فرهنگ, دو بار وزیر دارایی, هفت بار وزیر خارجه و دو بار نخست وزیر بوده است.
نامبرده مردی بود باسواد, باهوش, نویسنده, ناطق, فعال و پرکار, لکن به تمام معنی
خائن و نادرست و گفته سنایی(چو دزد با چراغ آید گزیده تر برد کالا) درباره این شخص,
کاملاً مصداق پیدا کرده است. بدبختانه رجالی که در این صد و پنجاه سال خیر,
صدراعظم, وزیر اعظم, رئیس الوزراء, نخست وزیر شده اند, اکثراً مردمان با نبوغ و
استعداد بوده اما متأسفانه چون ملتی در کار نبوده که در صورت ارتکاب به جنایت و
خیانت از آنها بازخواست کند و آنان را به مجازات برساند و از طرفی هم ملت و دولت
ایران نیز در این سالها در میان دو حریف پر زور و خدعه مانند گندم بین دو سنگ آسیاب
بوده, این قبیل رجال چون طالب جاه و مقام و پول بوده اند بنابراین, راه ترقی خود را
منحصر به بستگی به بیگانگان می دانسته اند و بس)۳۰

بامداد و نهضت مشروطه:

در این کتاب بخش عمده ای از رویدادهای مهم نهضت مشروطه, ضمن شرح حال رجال تأثیر
گذار در این نهضت, به طور کامل بازتاب پیدا کرده و در جای خود, تنها منبع و یا از
منابع انگشت شمار در نقل برخی از جزئیات حوادث مربوط به مشروطه است.

موضع بامداد نسبت به انقلاب مشروطه جانبدارانه است. با این حال مشروطیت را نیز مایه
رستگاری ایران نمی دانست. او در جایی از جلد اول کتاب شرح حال رجال ایران می نویسد:

(در دوره مشروطیت وسالهای بعد, خائنینی به دستیاری و اتکای خارجیها امثال وثوق
الدوله عاقد قرار داد ۱۹۱۹ م و دیگران روی کار آمدند.)۳۱

او, جنبه های مثبت شخصیت مشروطه خواهان را یادآور شده و از نقد ابعاد شخصیتی بعضی
از آنان پرهیز ندارد و به طور کلی در پرداخت شخصیت مشروطه خواهان از حد اعتدال
پافراتر نمی گذارد و به نقاط قوت و ضعف شخصیت علمی, اخلاقی, اجتماعی و سیاسی آنان
تا حدی اشاره می کند و از غلو و جانبداری و مطلق نگری پرهیز دارد.۳۲

او, در چهره پردازی از شماری شخصیتها و نیز نقل پاره ای از رویدادها, بی طرفی خود
را حفظ می کند و همانند یک مورخ به وظیفه خود پای بند است. ما این میانه روی را در
ترجمان زندگی احمد قوام۳۳ و شرح عملیات کمیته مجازات که در ترجمه اسداللّه خان
ابوالفتح زاده۳۴ به آن پرداخته است, می بینیم. هر چند خواهیم دید که در داوری نسبت
به تنی چند از چهره های روحانی از مرز اعتدال خارج شده و بی انصافی را پیشه کرده
است.

بامداد هر چند ضعف شماری از مشروطه خواهان سکولار را کم تر بازتاب داده است, با این
حال نظر مناسبی نسبت به کسانی مانند ملکم خان ندارد:

(میرزا ملکم, سرهنگ اتاماژور و مترجم مخصوص, مأمور سفارت خانه دولت علیه در
اسلامبول گردید و در همین سال که فرخ خا ن امین الملک کاشانی برای مصالحه و عقد
معاهده با انگلستان به سمت اروپا حرکت کرد و منتهی شد به عقد معاهده بسیار ننگین
پاریس در سال ۱۳۳۷ق. ملکم از همراهان و مترجم او بود. در این سفر ملکم وارد
فراموشخانه شده و پس از بازگشت به ایران در سال ۱۲۷۴ق. در اواخر صدارت میرزا
آقاخان, با تحصیل اجازه از ناصرالدین شاه در تهران فراموشخانه که آن را(میسن) می
نامیدند, دایر کرد و عده ای از جوانانی که در دارالفنون تحصیل می کردند, در آن مجمع
وارد شدند. و مردم را به آزادی و جمهوریت دعوت می کرده است.)۳۵

و از اخذ رشوه و واگذاری امتیازها او حکایتها آورده است. از جمله می نویسد:

(محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در کتاب خواب نامه تألیف خود, در ضمن شرح حال و اعمال
و تقصیرات میرزا حسین خان مشیرالدوله چنین می نویسد:… بعد ملکم خان حقه باز نادان
را که جز شارلاتانی و ادعاء,هیچ نداشت, پس از آن که مدتی دولت و ملت ایران, از شرّ
او آسوده بودند, به ایران طلبیده و چندی مستشار مخصوص خود نمودم. آن گاه او را به
وزیر مختاری به لندن فرستادم. ملکم محیل طماع هم چون از خیالات من باخبر بود, در
این مقاصد, بلکه در این مفاسد با من همدست شده ,با شخصی که آن وقت از جانب دولت
ایران در لندن مأموریت داشت, بساخت و رویتر نامی از صرّافان معتبر یهودی انگلیس را
تطمیع نموده آن خام طمع مبلغ های گزاف به من و ملکم و آن مأمور و جمعی دیگر از رجال
دولت ایران در تهران رشوه داد و امتیاز نامه راه آهن را بگرفت. در آن امتیازنامه ها
دایر کردن بانک بود, هم استخراج معادن و هم همه چیز.)۳۶

او در نهایت می نویسد:

(موضوع سوء استفاده های ملکم چیز تازه ای نبود, بلکه این کاری بود که شاه, صدر اعظم
و وزرای ا یران هم می کردند و چندان قبحی هم نداشت, نهایت چون خیلی زرنگ و زبردست
بود, سر تمام آنان کلاه می گذاشت.)۳۷

در خصوص سید محمد تدین در کابینه وثوق الدوله(۱۲۹۸خورشیدی) معروف به کابینه قرار
داد که ایران را به تحت الحمایگی انگلستان در آورد می نویسد:

(تدین در پیشرفت و تصویب آن خیلی یقه درانی کرد و در اماکن عمومی در محاسن و مزایای
قرارداد نطق ها نمود و البته بدیهی است که بروز این قبیل احساسات و نطق ها مجانی
نمی شود و از محل ا عتباراتی که به وثوق الدوله داده شده بود به این و آن مزد و
پاداش داده می شد.)۳۸

بامداد با این که کم تر کار کردهای سیاسی تقی زاده را نقد کرده است, با این حال, به
نقش پنهان و تأثیر گذار تقی زاده, در بخشهای مختلف اثر خود اشاره دارد و نقش وی را
در هدایت حیدر خان عمو اوغلی, به دقت آشکار می کند. به نقل از محمود محمود, از
اعضای فرقه دموکرات ایران, می نویسد:

(نقشه کشتن میرزا علی اصغر خان اتابک و بمب انداختن در خانه علاءالدوله وسوء قصد به
محمد علی شاه را حیدرخان کشید و پیروان او اجرا کردند.این کارها با نظر و تصویب تقی
زاده انجام می گرفت.)

و به نقل از یادداشتهای محمود محمود می نویسد:

(سید عبداللّه بهبهانی به دست یاران حیدر عمو اوغلی کشته شد. چند روز پس از قتل
بهبهانی تقی زاده تصمیم گرفت از ایران برود و به من گفت دیگر نمی تواند در تهران
بماند و از من خواست که تر تیب مسافرت او را محرمانه فراهم آورم.)۳۹

بامداد از راه مقایسه افراد با یکدیگر, چه در امور مثبت و چه در امور منفی, نشان می
دهد که خدمت و خیانت کاراکترها نیز دارای نسبیت است و همه را در یک سطح نمی توان
قرار داد. او در زندگی نامه میرزا جواد خان سعد الدوله, یکی از رجال مطرح عصر
مشروطیت, ضمن اشاره به سروسرّ وی, ابتدا با انگلیسها و بعد با روسها,۴۰ به مقایسه
وی با وثوق الدوله می پردازد, و او را طرف نسبت با امثال وثوق نمی داند و یادآور می
شود:

(هرگاه در مقام مقایسه برآییم سعدالدوله بهتر از خیلی از رجال این مملکت بوده
است.)۴۱

درباره حسن وثوق یا میرزا حسن خان وثوق الدوله می نویسد:

(او خود و برادرش(احمد قوام) از محصولات و فرآورده ها و پرورش یافتگان زمان مشروطیت
می باشند و بعد به اصطلاح, مشروطه خود را از حیث جاه و مقام و تمولی و به خوبی و به
وجه احسن و اتم گرفت.)۴۲

سپس نقش او را در اعدام شیخ فضل اللّه نوری, این چنین ترسیم می کند:

(پس از توپ بستن و انحلال مجلس در سال ۱۳۲۶هـ.ق.کسی متعرض او نگردید و بدون شغل و
کاری در تهران زندگی می کرد. پس از فتح تهران (۱۳۲۷هـ.ق) به عضویت هیأت مدیره
درآمد. هیأت مذبور عده ای را محکوم به اعدام کرد که از آن جمله یکی هم حاج شیخ فضل
اللّه نوری مجتهد بود.)۴۳

مبلغ دریافتی وثوق الدوله و دیگران را در جریان قرارداد معروف۱۹۱۹ م(۱۲۹۸هـ.ش) از
انگلستان, چنین یادآور می شود:

(گفته شد که دولت انگلستان به عاقدین قرارداد مزبور[معروف به ۱۹۱۹(۱۲۹۸خ)] در ازاء
خدمات و زحمات شان! دستمزدی بدین شرح پرداخت: ۱ـ وثوق الدوله, نخست وزیر, شصت هزار
لیره(صدو پنجاه و سه هزار تومان). ۲ـ صارم الدوله(اکبر میرزا) وزیر دارایی چهل هزار
لیره. ۳ـ نصرهالدوله وزیر امور خارجه, سی هزار لیره(هفتاد و شش هزار و پان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.