پاورپوینت کامل عوامل تک بعدی نگری به پیامبر(ص) و راهکارهای چند سویه نگری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عوامل تک بعدی نگری به پیامبر(ص) و راهکارهای چند سویه نگری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عوامل تک بعدی نگری به پیامبر(ص) و راهکارهای چند سویه نگری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عوامل تک بعدی نگری به پیامبر(ص) و راهکارهای چند سویه نگری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۹۶

بر همگان روشن است که منش, آثار وجودی, روی هم رفته شخصیت پیامبر بزرگوار اسلام, چند سویه بوده است. این ویژگی, پس از بعثت, دامنه روشن, پر پهنا و حیثیت اجرایی می یابد . معنای این سخن آن است که کارویژه رسول الله, تنها به آموزش از راه وحی و ابلاغ آن به دیگران محدود نمی شود; بلکه ساختن جامعه انسانی بر اساس آموزه های وَحیانی از اساسی ترین کار ویژه های حضرت بوده است, به همین هدف از معراج بر می گردد و در زمین میان مردم چون آنان می زید, به اداره و سازماندهی می پردازد, برنامه ریزی و طراحی و نهادسازی می کند و به مدیریت نیروی انسانی, منابع و عوامل تولیدی طبیعی می پردازد. دغدغه اخلاق, آموزش, آرامش و سربلندی مردم را دارد. برآوردن حقوق و امنیت مردم را در شمار کارها و رسالتهای کلیدی خویش می داند. جهل و نادانی را بزرگ ترین آفت اجتماعی انسانی می داند و برای زدودن آن و جایگزین کردن دانایی و بینایی سخت می کوشد و در این راستا خردورزی را به فرهنگ عمومی دگرمی سازد. و این آموزه را آویزه جان آدمیان می کند که در پایان زندگی(آخرت) بیش و پیش از آن که از مقدار و میزان نماز و روزه … پرسش شود از خِرَد و سطح خرد ورزی آدمیان بازپرسی به عمل می آید۱.

از سوی دیگر, نیک می دانیم که آدمیان به گونه ای مقام خلیفهاللهی را در زمین دارند و پیامبران الهی و بویژه پیامبر اعظم اسلام, اسوه همه جانبه برای آنان است و تأسی هنگامی بازتاب واقعی آن اسوه خواهد بود که از سویه های گوناگون الگوگیری شده باشد. این رسالت, هر چند همگانی است و لیکن مسؤولیت عالمان دین و بویژه حوزه های علمیه در راستای این رسالت چند برابر و سنگین تر است و در صورتی این رسالت را به خوبی و روشنی به انجام خواهند رساند که چون پیامبر اکرم(ص) کارکرد و شخصیت چند سویه داشته و یا فراهم آورند.

حوزه های علمیه, خواه به معنای نهادی و خواه به صورت غیر نهادی, هر قدر که از آغاز رویش بدین سوی پیش آمده, دامنه تولیدشان محدود و محدودتر گردیده و از چند سویه بودن به یکسویه ای روی آورده اند.

این ایستار, پرسشی را بدین صورت پدید می آورد که این وضعیت, عالمان دین و حوزه ها ی علمیه را از مسیر رسالت واقعی آن دور نساخته است؟ آیا در این حالت, نماد روشنی از سیرت و سیره پیامبر (ص) خواهند بود؟

در خور یادآوری است که: ایستار یاد شده انگیزه شکل گیری این نوشتار را می سازد. سعی, بر آن است تا سبب و انگیزه های نگاه یک سویه به ساحت مقدس پیامبر(ص) در میان عالمان دین و حوزه های علمیه در بوته بررسی نهاده و ساز و کارهای چندسویه نگری ارائه گردد و در پایان, پیامدهای چندسویه نگری بازگو گردد. اما پیش از بررسی این سه مهم, بهتر است که معنی و مفهوم چندسویه و چند بعدنگری و نیز, یکی دو پرسش که به ذهن می رسد, بیان و پاسخ داده شود.

معنای چندسویه نگری

به دو صورت چندسویه و چندبعد نگری تعریف و معنی می شود:

۱. چندسویه نگری برابراست با این که چیزی و موضوعی با روشها, مفاهیم و دیدگاه ها و فرضیه ها و هدفهای گوناگون بررسی شود که برایند آن شناخت چندجانبه و ثابت کردن چندکارگی آن است .

۲. این که زوایا و لایه های گوناگون یک موضوع, با یک روش و شیوه بازکاوی و نگریسته شود.

به طور طبیعی یک سویه نگری, عکس این دو معنی است. و آن این که: موضوعی تنها با یک روش و از زاویه ای خاص بازبینی و کاوش گردد. برایند این گونه نگاه و نگرش, شناخت همه جانبه آن موضوع نخواهد بود.

پرسشی که به میان می آید این است که: آیا یک بعدی نگری, برابر با تخصصی شدن, که نتیجه طبیعی رشد و تکامل فکری و فنی بشر است, نیست؟ و آیا تک بعدی بودن و نگریستن آسیب و تهدید است یا فرصت؟

پاسخ سازوار با این پرسش, عبارت است از:

۱. تخصص, لایه های گوناگون یک موضوع را با چندین روش و یا دست کم, با یک روش, کاویدن و پژوهیدن است, در حالی که یک سویه نگری در تصویری که از آن عرضه گردید, چنین نیست.

۲. تک بعدی نگری به مثابه ویژگی یک فرد, فرصت و مثبت دانسته می شود, هر چند در فرصت سازی و مفید واقع شدن به پای فرد چند بعدی و چند سویه نگر نمی رسد; زیرا دست کم شناخت آور و توانا زا نسبت به فرد است. و لیکن اگر یک بعدی بودن و تک نگری از ویژگیهای ساختاری و کارکردی یک نهاد و مجموعه ای از انسانها گردد, یک آسیب و آفت به شمار می آید.

بنابراین و با توجه به جستارهای پیش گفته, به این نتیجه می رسیم که نهاد حوزه و عالمان دین, بایستی نگاه چندسویه به عالم و آدم, به دین و دینداری و آورنده آن داشته باشند. و در غیر آن, از رسالت اصیل خویش باز خواهند ماند. متأسفانه وضعیت کنونی حوزه های علمیه همسو و همخوان با رسالت و وظیفه های چندبعدی آنها نیست. این آسیبی است که به گونه ای گریبان گیر حوزه های علمیه است. شاهد این مدعی همانا نگاه تک بعدی به پیامبر اکرم(ص) و یک سویه نگری به دانشهای دینی, از جمله فقه است.

مهم ترین دلیلها و انگیزه های یک سویه نگری و تک بعدی شدن نسبت به چیزی, در دو ساحَت در خور ارزیابی است. به دیگر سخن, در دو ناحیه این علتها و سبب ها زایش و رویش می یابند:

۱. ساحَت موضوع موردنظر.

۲. ساحَت ناظر و بیننده که همان فاعل شناسا و کننده کار باشد.

الف) علتها و سببهای تک بعدی نگری در ساحَت موضوع

علت ها و سبب های تک بعد ی نگری و یک سو یه دیدن ,عبارت اند از:

۱. موضوع دامنه وجودی محدود دارد. این ویژگی سبب می گردد که به چنین چیزی به طور یک بعدی نگریسته شود.

۲. یک ویژگی (اخلاقی, معرفتی, مدیریتی, معنوی, کارکردی…) یا وصف برجسته تر نسبت به دیگر وصف ها و زوایای آن موضوع است. به گونه ای که این برجستگی زوایای دیگر آن را تحت الشعاع قرار داده و زمینه ٌ به فراموشی سپرده شدن آنها را فراهم می آورد.

۳. ممکن است یک ویژگی, یا رفتار, حیثیت عمومی و کاربردی داشته باشد و با مسائل و نیازهای عمومی و اجرایی مردم پیوند مستقیم پیدا بکند. ناگزیر در این صورت, همین ویژگی در میان مردم و در لایه های گوناگون جامعه, نمود پر فروغ خواهد داشت.

عوامل تک بعدی و یک بعدی نگری در ساحَت موضوع, هیچ کدام در مورد پیامبر اکرم(ص) واقعیت ندارد; زیرا شخصیت آن حضرت در حوزه خصوصی و عمومی, چند سویه بوده است. معرفت, مدیریت, معنویت و دیگر ویژگیهای کلیدی در رفتار و کردار جمعی حضرت یکسان و به یک اندازه و به گونه هماهنگ, برجسته و آشکار بوده صلابت, مقاومت, اصول گرایی, مدارا و گذشت… همسان عمومیت داشته است.

بنابراین, علتها وسببهایی از این دست را نمی توان دلیل و علت نگاه یک بعدی عالمان دین و حوزه های علمیه به پیامبر بزرگوار اسلام دانست. پس باید سراغ دسته دوم از علتها و سببها, که پس از این بیان می گردند, را گرفت.

ب) علتها و سببهای تک بعدی نگری از ناحیه فاعل شناسا, یا ناظر

مصداق و مقصد از این عاملها و علتها همانا عالمان دینی, بویژه در سیرت نهادی آن, حوزه های علمیه اند. یعنی حوزه های علوم دینی که رسالت و مسؤولیت پیامبراعظم(ص) اسلام به گونه مستقیم, نخست متوجه آنهاست, در وضعیت و حالتی قرار دارند که بسان عاملها و علتهای تک خصوصیتی و یک کاره عمل می کنند که خود برایند نگاه یک بعدی به رفتار, کردار و گفتار رسول اکرم است. عاملهایی که در ساحََتِ فاعل شناسا نفوذ کرده و یا بر ساخته آنها هستند, عبارتند از:

اول. تک ظرفیتی ناظر و فاعل شناسا: سالیان دراز است که حوزه های علمیه به مثابه نهاد تک ظرفیتی عمل می کنند. گرچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی وشکل گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران, حرکتهایی به سمت چند ظرفیتی حوزه ها آغاز شده است; و لیکن به جهت رسالت و مسؤولیت سنگینی که حوزه های علمیه در دنیای کنونی دارند و نیز به خاطر پاره ای کاستیها و کمبودهای اساسی فنی و محتوایی که در سازوکار گذار حوزه های علمیه به سوی چند گنجایی و چند ظرفیتی وجود دارد و دیده می شود, هنوز راه طولانی و پُر سنگلاخی فراروی این روانه دیده می شود.

تک ظرفیتی حوزه های علمیه که به یک سویه نگری نسبت به شخصیت همه جانبه پیامبر اکرم(ص) انجامیده است, بیش تر در سه محور تبلور دارد و یا سه عامل زیر موجب چنین ایستاری گردیده است:

۱. تک ظرفیتی معرفتی: دیر زمانی است که حوزه های علمیه, تنها به آموزش فقه و اصول مشغول هستند و تمام گنجایی حوزه را به فقه و اصول ویژه ساخته اند. این حرکت, یعنی بهای لازم را به فقه و اصول دادن, ضروری است, ولی کافی نیست و نباید تمامی گنجایی حوزه, در این دو دانش خلاصه گردد چون رسالت حوزه های علمیه, در واقع همان رسالتی است که رسول الله(ص) دارد.

تک ظرفیتی معرفتی حوزه ها به دو گونه پدیدار گردیده است:

الف. معرفتهایی چون کلام, تفسیر, فلسفه, حقوق, علوم سیاسی, اقتصاد, اخلاق و رفتارشناسی که با توجه به مدعیات دین, بودن و دامن گستری آن به آن آنها برای حوزه های علمیه ضروری است, کم فروغ یا بی فروغ هستند.

معرفتهای بیرونی و درجه دوم, که در حوزه معرفت شناسی قرار می گیرند و برای رشد دانشها و نیز پدیداری داد و ستد و پیوند میان دانشها و پدید آوردن نظام هماهنگ علمی و نیز تولید معیار داوری سالم میان دانشهای بشری و کاربردی سازی آنها لازم و حیاتی است, در حوزه ها بازدهی و جایگاهی ندارند.

ب. در عرصه فقه, گرچه کارهای بسیار بزرگ انجام گرفته است; اما به نظر می رسد, ظرفیتهایی که هنوز به فعلیت نرسیده اند وجود دارد.

مسائل نوین, نیازمند تفقه روشی و موضوعی و نیز پژوهشهای میدانی, کلینیکی و آزمایشگاهی است که بسی فراتر از پژوهشهای رایج کتابخانه ای, مکتوبی و اسنادی حوزه های علمیه اند که هنوز در حوزه ها اعتبار چندانی ندارند, در حالی که تفقه روشی, موضوعی در کنار فقاهت حُکمی و نیز پژوهشهای میدانی, آزمایشگاهی است که حوزه ها و عالمان دین را نمونه روشن (ورثه الانبیاء) و (امناءالرسول) و (حصون الاسلام) می سازد و قرار می دهد و حوزه ها را به سوی چندظرفیتی هدایت می نماید. فقها و حوزه ها در کنار بیان و بیرون کشیدن احکام و قانونگذاری, توانایی قانون مند سازی رفتار و اجرای قانون را نیز به دست می آورند. و اینها همانا رسالتها و وظیفه هایی بود که رسول اکرم(ص) متعهد به انجام آنها بود.

به گفته امام خمینی:

(خلاصه اجرای تمام قوانین مربوط به حکومت به عهده فقهاست, همان طوری که پیامبر اکرم(ص) مأمور اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود… فقهای عادل هم بایستی رئیس و حاکم باشند و اجرای احکام کنند.)۲

۲ .تک ظرفیتی مهارتی: از دیگر عاملهای بازدارنده حرکت در راستای به حقیقت پیوستن رسالت نبوی, همانا تک ظرفیتی مهارتی است که حوزه های علمیه بدان گرفتار آمده اند. چنین تک ظرفیتی سبب شده است که حوزه های علمیه به مثابه نهاد اجتماعی, فعالیتهای مدیریتی و اجرایی را به خوبی و درستی انجام ندهند و نیز در طول تاریخ گذشته با آن که عالمان دین اثرگذارترین عامل در بسیج و به صحنه آوردن مردم در مبارزه با استکبار و ستمگران و نیز شکست و بیرون راندن بیگانگان از خاک و سرزمینهای اسلامی بودند و بسیاری از حکمرانان برای استمرار حاکمیت و مشروعیت خود, دست به دامان عالمان دین می گردیدند, اما همین که هنگامه و موج حرکت مردمی فرو می نشست و انقلاب و هیجان آرام می گرفت و نوبت به ساماندهی و تشکیل دولت می رسید, از نقش آفرینی حوزه های علمیه خبری نبود و از حضور عالمان دین کاسته می شد.

البته سببها و انگیزه های گوناگونی در شکل گیری آن وضعیت و پیامد های آن نقش و سهم دارند, مانند: سیاست استعماری دشمن, نگرش درون بینی پاره ای از عالمان دین که دست بردن در این امور را تنها وظیفه حضرت مهدی(عج) دانسته و تا هنگام ظهور, دخالت در آنها را نادرست انگاشته اند. و مهم تر از همه, همین تک ظرفیتی مهارتی, سبب می شد چون این نهاد از حیث مهارتی اندوخته هایی برای چنین کارهای اساسی و خطیرنداشت, به طور طبیعی از این گردونه و روانه, در صورتی که وارد می شد, حذف می گردید.

از شمار آن بی مهارتیها, بی مهارتی در عرصه هنر است. حضور حوزه های علمیه در گذشته, حتی پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی ایران, در ساحَت سینما, فیلم, تئاتر, نمایشنامه نویسی, تلویزیون بسیار کم فروغ و ضعیف بوده است. و این در حالی است که در دنیای کنونی هر گونه حرکت بنیادی, روشنفکرانه و هدایت گرانه و زیر و زبر کننده, بدون بهره وری دقیق از تکنولوژی رسانه ای, ابتر است.

امروز, صنایع تصویری و رسانه های جمعی, در فراهم آوردن زمینه ها, عوامل و منابع قدرت, تولید و بازسازی فرهنگی, دگرگونیهای فکری و ایدئولوژیکی, بالأخره دگرگونی و باز احیای ساختارها و سیستمهای فیزیکی, پیروزی و شکست قدرتهای نظامی و… حرف نخست را می زنند. توان ویران گری رسانه های جمعی پیشرفته و صنایع تصویری و دیداری چندین برابر افزون تر و پردامنه تر از بزرگ ترین و مجهز ترین قدرتهای نظامی است. از این روی, در دنیای امروز, پیشاپیش یورشهای نظامی, این لشکرهای قدرت مند رسانه ای اند که سنگرها را در هم می کوبند و زمینه سازی می کنند.

با وجود این که از کلیدی ترین رسالت حوزه های علمیه, تبلیغ, روشنگری, هدایت گری و رساندن پیام دین به گوش جهانیان و زمینه سازی و دگرگونیهای فکری و اعتقادی و ذهنیت سازی بر پایه توحید ناب است; اما متأسفانه حضور حوزه ها در هرم مدیریت اساسی ترین ابزار و سازوکار این رسالت سنگین, که همانا تکنولوژی رسانه های جمعی, فیلم سازی و ساحتهای هنری باشد, بس ناچیز است. در بازار فرهنگ, که مهم ترین و بنیادی ترین بازاری میدان داری حوزه ای است, کارگردانان فیلم سازان, فیلم نامه نویسان, تهیه کنندگان, کارشناسان حوزه اطلاعات و ارتباطات, سهم پررنگی در روانه فرهنگ سازی دارند و در رساندن پیام و نفوذ آن از سطح و لایه حواس ظاهری به خرد و شعور باطنی کسان و جامعه ها بسیار اثر گذار و موفق هستند, اما حوزه ها در این میدان, که باید میدان دار باشند سهمی ندارند. به طور طبیعی برایند چنین وضعی, سهم بی فروغ در عرصه ماهواره و اینترنت خواهد بود.

جنبش نرم افزاری, که از سوی رهبری ارائه گردید, از حیث دامنه, تنها دانشگاه را در برنمی گیرد بلکه بیش از همه, متوجه حوزه های علمیه نیز هست و از نظر محتوا, سخت افزار و نرم افزار را هم پوشش می دهد چون جنبش و نهضت نرم افزار, در ساحَتی که جنبش سخت افزار حضور ندارد, به انجام نمی رسد و کامل نمی گردد. بنابراین, داشتن استودیوهای فیلم سازی, شبکه های خبرگزاری و خبررسانی, بانک اطلاعات, تلویزیون و ماهواره و فراهم آوری نیروهای ساز وار هر کدام و نیز تهیه و تولید کالاها و خدمات از طریق این سازوکارها و نهادها و برای آنها از سوی حوزه های علمیه, اقدام عمل و شرط اصلی عملگر شدن جنبش نرم افزاری است.

از دیگر کاستی های موجود در حوزه های علمیه, پرورش نیافتن هدف مند و برنامه ریزی شده نیروی مدیریت و یا مدیران کارآمد است. به همین جهت, روانه مدیریت عوامل و منابع, هم در درون ساختار و نهاد حوزه و هم برای مراکز بیرون حوزوی با سطح بازدهی و بهره وری بسیار پایین انجام می گیرد. و با ایستار مدیریتی دنیای کنونی همسازی ندارد. در حالی که در جهان پیشرفته امروزی, مدیریت از اهرمها, عاملها و سببهای کلیدی قدرت, ثروت و تولید است. معنی و پیامد این واقعیت این است که جامعه و نهادی که گرفتار مدیریت ناتوان است, جامعه ای ناتوان, فقیر و مصرف کننده نهایی, نه واسطه ای خواهد بود. در چنین جامعه و نهادی, هشیاری, بیداری, آگاهی و دانایی, طرّاحی و نظریه پردازی وجود ندارد. روشن است چنین جامعه ای دیگر جامعه ها, نهادها, کسان را نمی تواند بیدار کند و به آنها آگاهی و دانایی ببخشد و آنها را به حرکت درآورد و روح خلاقیت و ابتکار را بر کالبد ها بدمد. کالا و خدمات فکری, اعتقادی, حقوقی, ساختاری, نهادی, رفتاری و… نوین و برتر و نایاب تولید و عرضه بدارد. در حالی که پیامبر اکرم(ص) آموزه ها, نکته هایی و رهنمود هایی که برای عالمیان عرضه داشت, گنجایی الگوگیری و الگوپذیری اش بس قوی بود و به همین خاطر, با وجود تمامی بازدارنده های نابودگر, به الگوی زیستی عالمگیر تبدیل گردید, چون الگوی برتر با ظرفیتهای گونه گون و نوین بود. بنابراین, حوزه های علمیه تا هنگامی که به سوی چندظرفیتی و چندکارگی گام بر ندارند, نه وارث رسالت نبوی می شوند و نه حافظ دین الهی. نه از پیامبر الگو می گیرند و نه برای دیگران الگو قرار می گیرند.طرح جنبش نرم افزاری به طور دقیق سیاستی است برای این مهم.

۳. تک ظرفیتی ساختاری: ساختار و بافت در به وجود آوردن توانایی و ظرفیت سازی نقش روشن و پر درایش و اثری دارد. به عنوان مثال, گونه گونی, چندظرفیتی و توانایی جامعه های پیشرفته صنعتی و مدرن در بیش تر حوزه های زیستی با جامعه های ساده سنتی, در خور مقایسه نیست. بخشی از این ناسانی برمی گردد به ساختار روشی, جمعیتی, زیستی, نهادی و ارزشی آنها و همین ساختار جزیره ای و تک افتاده جامعه های سنتی و ساده, سبب شده تا بازدهی, گونه گونی و بهره وری از تلاشها, بسیار ناچیز باشد نسبت به زمان, نیرو و عوامل که به کار گرفته می شوند, برخلاف جامعه های نخست.

حوزه های علمیه سرنوشتی همانند آن چه گفته شد, دارند, هر چند پس از پیروزی انقلاب اسلامی, اصلاحات و دگرگونیهایی پدید آمده است; و لیکن با توجه به سرعت و شتاب دگرگونیهای همه جانبه در دنیای کنونی و رسالت چندسویه ای که حوزه های علمیه به عهده دارند, هنوز فاصله بسیار است.

ساختار و بافت کنونی حوزه های علمیه, بیش تر همانندی دارد با ساختار جامعه های ساده و سنتی, با این ویژگیها:

۱. نهادهای انفرادی و تک افتاده که بیش تر به صورت جزیره ای عمل می کنند وجود (بیت) های گوناگون, نهادهای آموزشی جدا افتاده و استاد محور انفرادی, برآوردن نیازهای مالی و پولی از منابع یکسان; اما به گونه پراکنده که توزیع شهریه طلاب علوم دینی, گواه روشن آن است و… از نمونه های روشن این ویژگی است.

۲. نبود نظام واحد و هماهنگ: تلاشهای علمی, پژوهشی, تبلیغی, مالی و… در حوزه های علمیه در نظامی واحد و هماهنگ انجام نمی پذیرد. نهادها و کسان در حوزه ها, در چارچوب یک نظام با هم پیوند و داد و ستد ندارند. حوزه های علمیه هنوز به گونه یک نهاد نظام مند در نیامده اند. و این در حالی است که کارآمدی هرگونه تلاش زیستی و انسانی و ماندگاری و ادامه نهادها دردنیای امروزی در گرو نظام مند شدن است. نبود نهادها و تلاشهای نظام مند در حوزه پیامدها و آسیبهای زیر را متوجه این نهادخواهد کرد:

الف. پیوند درونی و برونی حوزه ها با نهادها و مراکز همانند در سطح ملی, منطقه ای و بین المللی, ضعیف, کم شتاب و بی فروغ است. عدم حضور و مشارکت حوزه های علمیه در کنفرانسهای معتبر علمی دنیا و نیز در پروژه های کلان تحقیقاتی راهبردی در خصوص مسائل انسانی و اخلاقی, مدیریت فرهنگها, ترسیم روابط بین المللی – برخاسته و برآمده از این وضعیت و ویژگی حوزه هاست.

ب. مشارکت حوزه های علمیه در عرضه و تولید, معنوی و مادی در قیاس گسترده و فراگیر, بسیار محدود و ناچیز است. کلیسا, نه تنها در دامنه قلمرو خود, بلکه در میان غیر مسیحیان بویژه مسلمانها در کشورهای غربی و غیرغربی, مشارکت گسترده در امر تأمین خدمات اجتماعی دارند.

وهابیت, در میان مسلمانهای مقیم کشورهای غربی, به مراتب بیش تر نسبت به حوزه های علمی در خصوص عرضه خدمات فرهنگی و اجتماعی, تلاش می ورزند. اینها نیازمند برهان, آمار و ارقام نیست. بلکه واقعیتهای موجود در آن کشورها, به روشنی آن را تأیید و اثبات می کند.

ج. سیاست گذاریهای کلان, دراز مدت و میان مدت فرهنگی, آموزشی, تبلیغی, مدیریتی و مالی و عنصر برنامه ریزی و طراحی بلندمدت وجود ندارد.

نیروی انسانی بیرون آمده از حوزه های علمیه در جامعه مدرن و پیشرفته و تخصصی شده و آموزش دیده امروزی, تنها بااتکا و اکتفا به اندوخته های حوزوی, جذب جامعه به عنوان نیروهای مولد و در آمدزا نمی شود و برای پخش و گستراندن اندوخته های خود, اطمینان شغلی و درآمدی و اعتبار اجتماعی, ناگزیر باید به نهادهای بیرون از حوزه تکیه بکند و تمسک بجوید.

نبود نظام آسیبهای یاد شده و برآمده از آن, نهاد حوزه علمیه را به سوی تک ظرفیتی شدن و ماندن هدایت می کند.

بنابراین, تک ظرفیتی معرفتی, مهارتی و ساختاری که حوزه های علمیه بدانها گرفتار آمده اند, این نهاد را از انجام رسالت خود, بازداشته است.

دوم . باور به رسالت واحد:از دیگر عواملی که به یک سویه نگری حوزه های علمیه و عالمان دین نسبت به شخصیت همه جانبه پیامبر اکرم(ص) انجامیده و چنان حالتی را در این نهاد دیرپای علمی فراهم آورده است, باور به رسالت و وظیفه واحد و یا محدود برای آن بزرگوار است.

این باور, از دو ساحت, تبلیغ و نشر شده است. به دیگر سخن, رسالت و مسؤولیت تک بعدی به دو گونه در میان عالمان دین ریشه دوانیده و نمود یابیده است:

یکی پذیرفتن و باور به این که پیامبر اکرم(ص) یک وظیفه مسؤولیت بیش نداشته است و آن رساندن پیام (ابلاغ) و آیینها و احکام به شنوندگان خاص یا عام بوده است. فراتر از تبلیغ و تفهیم احکام و پیام, رسالتی متوجه ایشان نبوده است. بنابراین, مدیریت جامعه, اجرای قانونها و آیینها, نهادسازی و… بیرون از حوزه رسالت و مسؤولیت ایشان قرار می گیرد. و اگر در دوران پیامبر(ص) چنین چیزی انجام گرفته است, نه از باب رسالت الهی, بلکه شرایط برونی آن روز چنان خواسته است۳.

این نگرش و باور در جریان حرکت خود و در میان شماری از اندیشوران نازکتر و تراشیده تر عرض اندام کرده است که گویا هدف از ابلاغ, رساندن قانونها, باید و نبایدها و قاعده های سازنده و نظم دهنده حیات دنیوی طبیعی نبوده است و خواسته ها و نیازهای حیات طبیعی در آن ترمیم نگردیده, بلکه ابلاغ قاعده ها و تراز های زندگی اخروی و معاد انسانی بوده است و بس . بنابراین, هدف پیامبر(ص) و دین آورده شده به وسیله ایشان آخرت است نه دنیا۴.

و دیگر باور شماری از عالمان دین در درون حوزه های علمیه به اینکه جانشینان پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین و یا دست کم عالمان و فقها, یک رسالت بیش نداشته و ندارند و آن تنها بیرون آوری دریافت و درک مفهوم و معنای احکام و معارف از منابع است در صورت فراهم بودن زمینه, تبلیغ همانهاست که بیش تر آنها یا عبادی اند, یا احکام مربوط است به ساحت عبادی. از این روی, ورود در حوزه سیاست و حکومت, تشکیل دولت و سازماندهی … از شمار وظیفه ها و رسالتهای عالمان دین نیست. مستند این رویکردو باور, برمی گردد به روایاتی که درباره قیام مسلحانه در عصر غیبت و پیش از ظهور حضرت حجت(عج) و ممنوع بودن چنین حرکت و اقدامی آمده است۵ روشن است هرگاه چنین باوری برخاسته و برآمده از منابع دینی باشد و با توجه به ریشه های ژرف دین در جان و ذهن مردم, به سرعت گسترش می یابد و مورد پذیرش و عمل عمومی قرار می گیرد. این جاست که هشدار دردمندانه و هشیارانه امام امت از تحجر دینی و متحجران به خوبی شنیده و درک می شود.۶ چون درایش و اثر این باور با مستند و تکیه به دین, از هرگونه نیرو و عامل برونی دیگر در این زمینه, ژرف تر, گسترده تر و ماندگار تر است.

افزون بر این دو عامل بازدارنده از چند سویه نگری و چند کارگی حوزه های علمیه از عامل برونی سوم نیز می توان نام برد و آن, عامل سیاسی است.

سوم. عامل سیاسی: در طول تاریخ حوزه های شیعی, قدرت مندان و عوامل سیاسی, دو گونه برخورد با حوزه و عالمان دین, داشته اند:

۱. دست به دامن عالمان دین و حوزه های علمیه می بردند. و وانمود می کردند که با عالمان رایزنی می کنند و با آنان همراه و همگام اند. انگیزه آنان از این عمل, هم باور بود و هم تکنیک و اقدام سیاسی. اما هدف در هر دو به دست آوری مشروعیت مردمی و دینی برای دستگاه حکومت خود بود. این گونه از برخورد, همراه بود با دادن کم و بیش آزادی به عالمان و حوزه ها, احترام و کمکهای مالی به حوزه ها برای ساخت مدارس… و لیکن در این فراگرد, یک موضع گیری و رفتار با احتیاط دنبال می گردید و آن این که حوزه ها و عالمان دین, در دولت و مدیریت سیاسی جامعه, دخالت نکنند و یا حضور پررنگ نداشته باشند . در دوران صفویه, قاجاریه و اوایل سلطنت رضاخان چنین بود.۷ چون در هنگامی که بین خواستها و هدفهای سیاسی و حکومتی حاکمان با هدفهای الهی و ارزشی عالمان دین, ناهمسازی پیش می آمد, خط همکاری میان این دو نهاد کم رنگ و پرفاصله می نمود و گاه برای عالمان دین تنگناها و محدودیتهایی پدید می آودند, چون هدف, همانا کسب مشروعیت و ادامه قدرت شان بود تا توسعه همه جانبه و پایدار دین در حوزه سیاست و حکومت. این, یعنی همان نگرشی که ماکس و بر, نیز آن را بازگو کرده است:

(اگر مشروعیت حاکم از طریق کاریزمای موروثی به روشنی قابل تشخیص نباشد, به قدرت کاریزماتیک دیگری نیاز است و معمولاً این قدرت فقط می تواند روحانیت باشد۸).

امام خمینی این پیشینه و سیاست را به روشنی دریافته بود. از این روی, از عالمان دین و روحانیت می خواست با هشیاری و بیداری, سیاست دینی را پاس بدارند و از امور سیاسی کناره گیری نکنند تا در حاشیه قرار نگیرند, چیزی که در گذشته برروحانیت رفته است:

(من به قشر روحانیت هم عرض می کنم که کناره گیری موجب این می شود که همان طور که در زمان سابق کناره گیری [عالمان] علمای مذهب, اسباب این شد که ملت ما و بزرگان شان جدا شدند و هر کاری دولتها خواستند کردند, اگر چنانچه شما از صحنه بیرون بروید اسباب این می شود که باز آن مسائل سابق پیش آید.)۹

۲. در برهه هایی از تاریخ, دستگاه حکومت گران به حاشیه راندن نهاد حوزه و عالمان دین را از ساحَت سیاست و قدرت, به طور روشن و آشکار دنبال می کردند. و سیاست جدایی دین از حکومت, از شمار کارها و سیاستهای ایدئولوژیک استراتژیک شناخته شده بود. نظام شاهنشاهی را از این قماش می توان خواند. این گروه فکری و عملیاتی, برای دست یازی به هدف خود, از عوامل فکری فرهنگی داخلی و خارجی نیز استفاده و بهره می بردند.

به این ترتیب, عواملی که تا این جا نام برده شدند (سه عامل) سبب اصلی یک سویه نگری و یک بعدی شدن نهادی گردیده که رسالت و مسؤولیت اش اقتضای چندکارگی و همه جانبه نگری دارد; زیرا این نهاد و طیف عالمان دین, رسالت سنگین و چند سویه انبیای الهی و بویژه رسول اعظم اسلام را به دوش دارند و روشن است که پیامبر اکرم اسلام(ص) شخصیت چندبعدی داشت که در عرصه عمل به روشنی نمود یافت و دامن گسترد.

تمامی پیامبران الهی, بویژه رسول اعظم اسلام(ص) برانگیخته شدند تا بشریت را از تاریکیها به روشناییها, ببرند و این از شمار اساسی ترین رکن رسالت آنان است, طوری که فروگذاری این مهم برابر با ترک رسالت و فرود آمدن از مقام نبوت و رسول بودن است:

(الر کتب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمت الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید).ابراهیم,۱۰

از سوی دیگر, هیچ پیامبری حق ندارد و دستور داده نشده است که انسانها را با فشار و زور و تزویر, به سوی دین و آیین الهی فراخواند:

(لست علیهم بمصیطر). غاشیه,۲۲

لازمه و برایند این دو رسالتی که متوجه پیامبران الهی است این است که رسالت بیرون آوردن انسانها از تاریکیها به روشناییها, طیفی از کارکردها, ساز و کارها و اوصاف و روشها را پوشش داده و لازم دارد که انبیا وظیفه دارند آنها را فراهم آورند و انجام دهند. این طیف, شامل رساندن پیام, تبیین و تفهیم آن, دعوت و فراخواندن به روشنایی, آوردن و تشریح قوانین و قواعد روشنگر, اخلاق و ارزشها, نهادسازی و سازماندهی و بالأخره مدیریت و تشکیل حکومت می گردد که تاریخ انبیا, گواه روشن این حقیقت است, هر چند تمامی پیامبران به دلیلها و علتهایی موفق نشدند همه را یک جا انجام بدهند. در مَثَل, شماری, تنها به دعوت گری مجال یافتند و شماری قانون آوردند, شماری به قانون مند سازی رفتارها پرداختند و شماری هم به تشکیل دولت همت گماردند; اما همگی وظیفه داشتند در صورت مجال, همه بایدها و دستورهای الهی راانجام دهند, چه عبادی و فردی و چه اجتماعی . از میان آنها پیامبر اسلام(ص) موفق گردید تا رسالت الهی خود را با طیف وسیع و همه جانبه آن انجام بدهد; یعنی تبلیغ, دعوت, قضاوت, تبیین, دفاع فکری و عملی, مدیریت و سازماندهی در مقیاس ریز و درشت و بالأخره تشکیل دولت و اعمال حکومت و … . تا از این راه و به وسیله چنان ساز و کارهایی, زمینه فرهنگی گذر و حرکت به سوی روشنایی برای همگان فراهم آید. به این ترتیب درمی یابیم که اگر پیامبران و بویژه رسول گرامی اسلام, چندبعدی نبودند, خطاب الهی به آنان مبنی بر بیرون آوردن انسانها از تاریکیها و بردن آنها به روشناییها, بیهوده بود; چون در این حالت به حقیقت نمی پیوست و ممکن نبود کسی به روشنایی راه یابد.

حیات پر بار پیامبراکرم(ص) بویژه در دوران آشکار شدن دعوت و تشکیل دولت و بنیانگذاری جامعه نبوی در مدینه, گسترش آن در سراسر حجاز, چند بعدی بودن و چندکارگی ایشان را در مقام یک رسول و مدیر یک نهاد و جامعه به روشنی ثابت می کند. این ایستار, معنی و حقیقت, از مجموع نامه ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص) که به حدود ۱۸۵ نامه می رسد, به طور کامل فهمیده می شود. محتوای این نامه ها, گزاره های زیر را به روشنی برای جست و جو گران حقیقت می نمایاند:

۱. شناساندن اسلام, با توجه به گنجاییهای و تواناییهای مخاطب, زمینه ها, شرایط زمان و جایگاه دین تازه پدید آمده اسلام.

۲. بیان حکمها و قانونها در حوزه مسائل عبادی و غیر عبادی. در بخش قانونها و آیینهای غیرعبادی, ساحت اقتصادی بسیار پررنگ باز تابیده است و حکمها و قانونهای ویژه آن بیان شده است. نامه های حضرت, حکمهای عبادی, به طور معمولی به اختصار بازگو شده است, بر خلاف قانونهای اقتصادی که به شرح از آن سخن گفته شده است و حجم زیادی از نامه های حضرت را به خود ویژه ساخته است. در مثل در فرمان به عمروبن حزم, کارگزار حضرت در یمن, حدود ۳/۱ نامه به احکام و قواعد اقتصادی ویژه است.

پیمان پیامبر با مردم ایله, جرباء, ادرح, قبیله لخم, مردم هگر, نامه و فرمان برای حارث بن عبد کلال, متن نامه های پیامبر(ص) برای حکمرانان أقیال یمن, نامه ای به ابوبکر و عمر درباره زکات (در واقع همان دستورها و نامه هایی بوده که به دلیلهایی به دست کارگزاران نرسیده بود) نامه پیامبر به پادشاه یمن باذان که به وسیله معاذ بن جبل فرستاده شد. آموزشها ی پیامبر به شخص معاذبن جبل, نامه به مالک بن کفلانس و مصعیبان … در این نامه ها و فرمانها بخش در خور توجه و چشمگیری به امور مالی و اقتصادی و اجتماعی اختصاص پیدا کرده است.

۳.دعوت به توحید و نظام یکتاپرستی, یعنی دعوت به اسلام.

۴. بیان برنامه ها و اداره جامعه و بیان مؤلفه های ساختاری و شاخصه های کارکردی مدیریت جامعه.

۵ بیان قواعد, قوانین و حقوق بین المللی خارجی و داخلی (امان نامه ها, پناه نامه ها,پیمانها و تعهدات دو, یا چند جانبه پیامبراکرم(ص) با گروه های معارض و مشرک خارجی و داخلی).

۶. ترسیم هنجارهای تعامل و مناسبات اجتماعی.

۷. پیمانهای صلح.

۸. اخلاق اسلامی.

۹. تبیین حقوق انسانها و ارائه راهکار تأمین آنها مانند امنیت, آموزش, بهداشت, آزادی اندیشه و بیان, مشارکت, مالکیت, حق کار و فعالیت, حق نقد و انتقاد, رشد و توسعه, کرامت و منزلت, حیات, آسایش و…

محتوا, معنی و ساحتهایی که در نامه ها, فرمانها و پیمانهای حضرت پوشش داده شده است, به روشنی به سوی این واقعیت راهنمون می گردد که پیامبر(ص) بزرگوار اسلام و جامعه و دولت نبوی, چند کاره و چندبعدی بوده است. از این روی, بر عالمان دین و حوزه های علمیه که جانشینان رسالتی رسول اکرم اند, بایسته و لازم است در جهت چندکاره شدن و چند سویه نگریستن گامهای استوار و پرشتابی بردارند, تا به حق مصداق وارثان انبیا را بیابند. البته باید اذعان کرد که برداشتن چنین گامهایی بس سنگین و دشوار بوده و یک شبه نمی توان به مقصود رسید, بلکه برنامه ای دراز مدت و ساز و کار متناسب می طلبد, که در حد توان به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم:

راهکار و ساز و کار چند سویه نگری و چند کاره بودن

اول. ساز و کار چند سویه نگری:

چند سویه نگری, به معنایی که پیش از این گفته آمد, پیامدها و برکتهای فراوانی دارد که از شمار مهم ترین آنها چندکاره بودن است. از این رو, میان این دو پیوند وثیقی وجود دارد. به نظر نمی رسد نهاد و نظامی و حتی افرادی به چندکارگی برسند, مگر آن که پیشاپیش چندسویه نگری در آنها ریشه گرفته باشد. به این ترتیب چندکاره شدن, در گرو چندسویه نگر بودن است. اما چگونه چندسویه نگری پدید می آید؟ در این بخش نخست این مهم را باز کاوی نموده و سپس به چند کارگی خواهیم رسید.

عالمان دین و روحانیت, بویژه در چهره نهادی, هنگامی چندسویه نگر می شوند و این واقعیت را می گسترانند که سببها و عاملهای زیر را فراهم آورند:

الف. نگاه کلان و بیرونی:حوزه های علمیه به مثابه, نهاد دیرپا در دنیای کنونی هنگامی می توانند همان رسالت نبوی را در زوایای گوناگون آن متعهد شده و به انجام برسانند که دو نوع نگاه به عالم و آدم در این نهاد پا بگیرد و توانا سازی شود.

آن دو نگاه یکی نگاه کلان و دیگر نگاه بیرونی است.

داشتن نگاه کلان, به طور معمول, به ایستار و برایندی می انجامد که ویژگیهای آن, کم و بیش عبارتند از: سیاست گذاری اجتماعی, فرهنگی و اقتصادی. سیاست گذاری از یک سوی دورنمای حرکت را با هدف گذاریهای معین می شناساند و از سوی دیگر, وظیفه هایی را تولید و ترسیم می کند و به تبع آن, ناگزیر از به وجود آوردن نهادها و نیروهای نوین و آموزش دیده در ساحتهای گوناگون است.

و چون سیاست گذاریها, در اساس از گونه فراگردهای طولانی و درازدامن اند, از این روی, به طراحی و برنامه ریزی میان مدت و بلندمدت نیازمند است.چون در نبود چنین برنامه ریزی, سیاست گذاریها, نه تنها بی بازده خواهد بود که از پایه ویران گردیده و شکل نمی گیرند. از این روی, به نهاد و عملیات مدیریتی احتیاج کلیدی پیدا می شود. و از سویی, روشن است که مدیریت فراگرد و روانه ای است بر آمده و برساخته از دانشها, فنها, مهارتها و هنرهای گوناگون به این ترتیب, فضا و نیروی چندسویه نگر, زایش و رویش می یابد.

لازمه سیاست گذاریها و برنامه ریزی درازمدت و مدیریت سازوار, برون آمدن نهاد حوزه های علمیه از حالت روزمرّه گی است که سبب از بی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.