پاورپوینت کامل سیره نبوی حوزه های علمیه و الگوسازی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیره نبوی حوزه های علمیه و الگوسازی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیره نبوی حوزه های علمیه و الگوسازی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیره نبوی حوزه های علمیه و الگوسازی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

چیستی الگو:

در زبانهای اروپایی, الگو Pattern, مدل Modleو فرم form برای چگونگی ساختن چیزهایی مثل لباس یا خانه و نیز روشهای رفتاری گفته می شود که نمایان گر هنجارها و قاعده های حاکم بر رفتار در یک فرهنگ خاص هستند. قواعدی که به رفتار مردم نظم می بخشند.

الگوها را می توان به الگوهای کارکردی, مثل آداب, رسوم, رفتار و بنای خانه و نیز به الگوهای منطقی, مثل دانشها, روشها, ارزشها, دینها و هنرها تقسیم کرد.

از ترکیب الگوهای کارکردی یا منطقی است که الگوهای فرهنگی به وجود می آید. این الگوها به رفتار انسان ثبات, معنی و جهت می بخشند و هر گروه و ملتی را از گروه و ملت دیگر جدا می سازند.

الگوها, دارای مرتبه های گوناگون هستند. نخستین مرتبه الگوها, الگوهای فردی اند. پس از آن به ترتیب الگوهای رفتاری, قومی, ملی و دینی قرار دارند و بالاترین مرتبه آن, الگوهای جهانی است.

کار اصلی جامعه شناس, انسان شناسی و دین شناسی و الگوسازی و قاعده مند کردن رفتار مردم جامعه است. الگوسازی از مطالعه در میدان تحقیق و ویژگیهای یک فرهنگ شکل می گیرد. در الگو برای ارائه راه حل عینی, سه مرحله را پشت سر می گذارد: مسأله, برخورد و راه حل.

اسوه یا الگوی فردی

ما برای بازسازی انسان یا جامعه و تبدیل آن به انسان ایده آل و جامعه فاضله, به الگو نیاز داریم. چون الگوی انسانی و اجتماعی, انسان و جامعه را تعریف پذیر می کند. مشاهده الگوهاست که معیارها را در اختیار ما قرار داده و پیوستگی تاریخی فرهنگی ما را امکان پذیر می کند. در غیر این صورت, انسان, کورمال, کورمال پیش خواهد رفت و از چگونگیهای روزمره زندگی, اثر خواهد پذیرفت.

انسان با الگوپذیری خود, از حالت ناتوانی, تهی شدگی از معنی, ناهنجاری, و انزوا رها می شود و موفقیت خود را در شرایط زمانی که در آن زندگی می کند, می فهمد. یک الگوی انسانی, نه تنها روشهای برآوردن ساده نیازمندیها از معیشت فردی و اجتماعی تا بهداشت و درمان, بلکه چگونگی به حقیقت پیوستن عینی و ملموس استعدادهای نهفته را می تواند نشان دهد. بنابراین الگو ابعاد نظر و عمل انسان را تعریف و جرح و تعدیل می کند.

ویژگی اسوه های قرآنی:

در زبان قرآن, الگو, همان اسوه (مثال, مقتدی, نمونه و سرمشق) است و به حسنه و سیئه تقسیم می شود. ملاکِ اسوه حسنه علم و حق گرایی است.

علم:

(یا ابت انّی قد جاءنی من العلم مالم یأتک فأتبّعنی اهدک صراطاً سویّا)۱

ای پدر, از دانش مرا آن رسیده است که تو را نرسیده , پس پی من آی, تا تو را راهی راست نمایم.

حق گرایی:

(…فمن یهدی الی الحق أحقّ ان یتَّبع اَمَّن لایهدی.)۲

آیا کسی که رهنمون به سوی راستی شود به پیروی سزاوارتر, یا آن که خود راه می نَبَرَد.

این اسوه دارای ویژگیهای زیر است:

۱. توحیدگرایی و امید به خدا و روز جزا:

در قرآن از زبان ابراهیم نقل شده است:

(انّی وجهت وجهی للذی فطرالسموات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین)۳

من از روی اخلاص, پاکدلانه روی خود را به سوی کسی گرداندم که آسمانها و زمین را پدید آورده است.

(لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر…)۴

قطعاً برای شما در پیروی از آنان سرمشقی نیکوست یعنی برای کسی که به خدا و روز بازپسین امید می بندد.

۲. برخورداری از علم.۵

۳. حق گرایی:

قرآن در خصوص ابراهیم به عنوان یک اسوه می گوید:

(ان ابراهیم کان امه قانتا لله حنیفا و لم یک من المشرکین).۶

به راستی ابراهیم, پیشوایی مطیع خدا و حق گرا بود و از مشرکان نبود و نعمتهای او را شکرگزار بود, خدا او را برگزید.

۴ شکرگزاری:

(شاکراً لانعمه اجتبیه و هدیه الی صراط مستقیم).۷

سپاس گزار نواختهای او بود. برگزیدش و به راهی راست رهنمون گردیدش.

۵ حلم:

(ان ابراهیم لحلیم اوّاه منیب ) ۸

به راستی ابراهیم بردبار, نرم دل و بازگشت کننده به سوی خدا بود.

۶. بیان شجاعانه:

باز قرآن درباره ابراهیم می فرماید:

(اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون).۹

آن گاه که به پدر و مردم خویش گفت: چیست این تندیس ها که شما بر آن مانده اید.

۷. پرسشگری:

(أئفکاً الهه دو الله تریدون فما ظنّکم برب العالمین).۱۰

آیا خدایانی دروغین را از فرودست خدای می خواهید, پس به پروردگار جهانیان چه گمان می برید.

۸. براءت از شرک و کفر:

(قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا بر اؤا منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء أبداً حتی تؤمنوا بالله وحده إلا قول ابراهیم لأبیه لأستغفرن لک و ما أملک لک من الله من شیء ربنا علیک توکلنا و إلیک أنبنا و إلیک المصیر)۱۱

قطعا برای شما در پیروی از ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست. هنگامی که به قوم شان گفتند: ما از شما و آن چه به جای خدا بندگی شان می کنید, بری هستیم و میان ما و شما مادام که به خدای یگانه ایمان نیاورده اید, همواره دشمنی و کینه بر قرار خواهد بود.

ابراهیم به عنوان یک اسوه قرآنی, براءت را ابتدا لفظی, بعد عملی و قهر آمیز دنبال کرد و در نهایت به یک هجرت تاریخی دست زد. جدال ابراهیم, جدال احسن بود و گفتار وی نرم و همراه با استدلال, به منظور برانگیزاندن عقل و وجدان بود.

از نظر قرآن یک الگوی انسانی, خود در بوته آزمایشهای گوناگون قرار گرفته و پایه های کمال را پشت سر گذاشته است.

ابراهیم پس از احراز پیامبر در مدار کاوشهای اجتماعی و کیهانی به امامت مردم دست یافت. او باقیام, مهاجرت, ذبح فرزند در عمل نشان داد که شایسته این مقام است. آخرین اسوه و انسان برتر قرآن پیامبر اکرم(ص) است. چون او از خُلق عظیم برخوردار بود, حضرت علی(ع) نیز به همین دلیل در نهج البلاغه از همه مسلمانان می خواهد تا از پیامبر الگوگیری کنند, یعنی به (او تأسی) جویند.

(و لقد کان فی رسول الله صلی الله علیه و آله, کاف لک فی الأسوه و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثره مخازیها و مساویها, اذا قبضت عنه اطرافها و وطّئت لغیره اکنافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها).۱۲

برای تو بسنده است رسول خدا(ص) را مقتدا گردانی, و راهنمای شناخت بدی و عیبهای دنیا و خوارمایگی و زشتیهای فراوانش بدانی که چگونه دنیا از هر سو بر او در نوردیده شد و برای دیگری گستریده, از نوش آن نخورد و از زیورهایش بهره نبرد.

در عین حال امام علی(ع) از موسی, داود و عیسی نیز به عنوان الگوهای دیگر سخن به میان آورده است که وجه اشتراک همه آنان این بود که از دنیا روی گردان بودند و دل مشغولی آنان دنیای شان نبود.

(و ان شئت ثنیت بموسی کلیم الله, صلی الله علیه و سلم, اذ یقول: (رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر). و الله ما سأله الاخبزاً یأکله لأنه کان یأکل بقله الارض و لقد کانت خضره البقل تری من شفیف صفاق بطنه لهزا له و تشذّب لحمه.و ان شئت ثلثت بداود, صلی الله علیه و سلم, صاحب المزامیر و قارئ اهل الجنه فلقد کان یعمل سفائف الخوص بیده و یقول لجلسائه ایکم یکفینی بیعها, ویإکل قرص الشعیر من ثمنها.

و ان شئت قلت فی عیسی بن مریم علیه السلام, فلقد کان یتوسد الحجر و یلبس الخشن و یأکل الجشب و کان إدامه الجوع و سراجه باللیل القمر و ظلاله فی الشتاء مشارق الارض و مغاربها و فاکهته و ریحانه ما تنبت الارض للبهائم و لم تکن له زوجه تفتنه و لا ولد یحزنه و لا مال یلفته و لا طمع یذله. دابته رجلاه و خادمه یداه.)

اگر خواهی دومین را موسی(ع) مَثَل آرم که گفت: (پروردگارا من به چیزی که برایم فرستی نیازمندم) به خدا که از او نخواست جز نانی که آن را بخورد که موسی(ع) از سبزی زمین می خورد, چنانکه به خاطر لاغری تن و تکیدگی گوشت بدن, رنگ آن سبزی از پوست تُنک شکم او نمایان بود. و اگر خواهی سومین را داود(ع) را گویم, خداوند مزامیر و زبور و خواننده بهشتیان, که به دست خود از برگ خرما زنبیلها می بافت و مجلسیان خویش را می گفت: کدام یک از شما در فروختن آن, مرا یاری می کند؟ و از بهای آن زنبیل گرده ای نان جوین می خورد.و اگر خواهی از عیسی بن مریم(ع) گویم, که سنگ را بالین می کرد و جامه درشت به تن داشت و خوراک ناگوار می خورد. نانخورش او گرسنگی بود و چراغ اش در شب ماه و در زمستان مشرق و مغرب زمین او را سایبان بود و جای پناه و میوه و ریحان او آن چه زمین برای چهارپایان رویاند از گیاه, زنی نداشت تا او را فریفته خود سازد, فرزندی نداشت تا غم وی را خورد , و نه مالی که او را مشغول کند و نه طمعی که او به خواری در اندازد. مرکب او دو پایش بود و خدمتگزار وی دستهایش.

بعد امام تأکید می کند:

(فتأس بنبیک الاطیب الاطهر, صلی الله علیه و آله , فانّ فیه اسوه لمن تأسی و عزاءً لمن تعزّی و احبّ العباد الی الله المتأسی بنبیه و المقتص لاثره قضم الدنیا قضما و لم یعرها طرفاً . اهضم اهل الدنیا کشحاً و اخمصهم من الدنیا بطناً. عُرضَت علیه الدنیا فأبی ان یقبلها و علم انّ الله سبحانه ابغض شیئاً فأبغضه و حقر شیئاً فحقره و صغّر شیئاً فصغّره. و لو لم یکن فینا الاّ حُبّنا ما ابغض الله و رسوله و تعظیمنا ما صغّر الله و رسوله لکفی به شقاقاً و محادهً عن امرالله و لقد کان, صلی الله علیه و آله و سلم, یأکل علی الارض و یجلس جلسه العبد یخصف بیده نعله و یرقع بیده ثوبه و یرکب الحمار العاری و یردف خلفه و یکون الستر علی باب بیته فتکون فیه التصاویر فیقول یا فلانه لإحدی أزواجه غیبیه عنّی فإنی اذا نظرت الیه ذکرت الدنیا و زخارفها).۱۳

پس به پیامبر پاکیزه و پاک خود اقتدا کن که در رفتار او خصلتی است آن را که زدودن اندوه خواهد و مایه شکیبایی است برای کسی که شکیبایی می طلبد و دوست داشتنی ترین بندگان خدا کسی است که رفتار پیامبر را سرمشق خود کند و به دنبال او رود. ازدنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالی تر. دنیا را بدو نشان دادند, آن را نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد, آن را دشمن داشت و ترک آن گفت و چیزی را که خدا خوار دانست آن را خوار انگاشت و چیزی را که کوچک شمرده, آن را کوچک داشت و اگر در ما نبود جز دوستی آن چه خدا و رسول , آن را دشمن می دارد و بزرگ دیدن آن چه خدا و رسول آن را خرد می شمارد, برای نشان دادن مخالفت ما با خدا کافی بود و سرپیچی ما را از فرمانهای او آشکار می نمود. او, که درود خدا بر وی باد, روی زمین می نشست و به دست, پای افزار خویش را پینه می بست, و جامه خود را وصله می نمود و بر خر بی پالان سوار می شد و دیگری را بر ترک خود سوار می فرمود. پرده ای بر در خانه او آویخته بود که تصویرهایی داشت, یکی از زنان خویش را گفت: (این پرده را از من پنهان کن, که هرگاه بدان می نگرم, دنیا و زیورهای آن را به یاد می آورم.

کنار گذاشتن ویژگیهای انسانی پیامبران و معصومان و اسطوره پنداری حیات و حرکت آنان سبب شده است تا آنان نقش الگویی خود را از دست بدهند.

ضرورت سیره شناسی:

سیره عبارت است از متد و روشی که هر کس در زندگی برای گره گشایی و به دست آوردن سعادت و پیمودن راه کمال, دنبال می کند. در مَثَل روش یکی زور و خشونت است, دیگری شجاعت و سومی احتیاط. یکی از فکر و مشورت دیگران استفاده می کند و دیگری مستبد به رأی است. یکی شتابزده و دیگری دوراندیش و سومی فرصت سوز. یکی از راه دعا می کوشد مشکل خود را حل کند, یکی از راه عمل و دیگری از هر دو. یکی حل مسائل خود را از علم می خواهد, دیگری از ایمان و سومی از پول و چهارمی از دادگستری و یا از رژیم سیاسی و پنجمی از همه.

سیره پیامبر به معنی سبک و متد او در زندگی است. پیامبر از سر فرودآوردن افراد در برابرش, از آن نوع که برای پادشاهان انجام می گرفت, سخت پرهیز داشت و پرهیز می داد. اجازه نمی داد جلو پایش کسی بلند شود. در مجالس, با یاران حلقه وار می نشستند تا بالا و پایین مجلس روشن نشود. پشت سر اصحاب راه می رفت. مردی از بیابان آمد و در هنگام گفت و گو با آن حضرت زبانش به لکنت افتاد, پیامبر به جای این که برابر معمول جبّاران از این مرعوبیت استفاده کند, خود را شکست, او را در آغوش گرفت و فرمود:

(هون علیک فانی ابن أمراه کانت تأکل القد)۱۴

سخت نگیر, من پسر زنی هستم که گوشت خشکیده در برابر آفتاب را می خورد.

اهمیت سنن النبی(ص) و سیره پیامبر به لحاظ مطالعات دینی, در الگوشناسی آن نهفته است. بحث از انسان کامل در عرفان و بحث از ولایت در فقه و کلام و عرفان نیز همان بحث از اسوه و الگوست, چنانکه صراط مستقیم, راه انسان نمونه است.

شناخت پیامبر اکرم(ص) به عنوان الگو سبب اهتمام مسلمانان به سیره نویسی شده است. بحثهای منابع سیره, بحثهای ریز شده ای است که رفتار پیامبر را به مثابه یک اسوه در گوشه و کنار زندگی فردی و اجتماعی آن حضرت نشان می دهد.

در این منابع از روشهای معاشرتی, پاکیزگی و زینت, آداب سفر, آداب لباس, آداب خواب و فراش, آداب ازدواج و رفتار با همسر و اولاد, آداب خوردن و نوشیدن و خلوت و آداب مداوا, مسواک کردن, وضو گرفتن و برخورد با فقیران و مسکینان, و نحوه حضور در گورستانها و کنار بیماران و کنار مردگان, همه بخشهای مختلفی از زندگی یک اسوه را در اختیار انسان مسلمان قرار می دهد. سیره نویسان حتی هر یک از بابهای یاد شده را برای ارائه کارکرد دقیق یک الگوی برتر, ریزتر کرده اند. از باب نمونه چگونگی خضاب بستن, سرمه کشیدن, استعمال عطر, لباس, کفش, دم پایی , عمامه, ردا, ازار, مهر و انگشتر, شمشیر, زره و مغفر ایشان را در بحث لباس و پوشاک پیامبر آورده اند, ۱۵ تا انسان مسلمان نیز به پیامبر تمسک کرده و برنامه زندگی خود را آن چنان ترمیم کند.

ما از راه سیره و حدیث و به تعبیر جامع تر از راه سنت است که با آداب و رفتار پیامبر در همه ابعاد شخصیت او آشنا می شویم. چون از نظر قرآن, آداب پیامبران و به دنبال آنان, صاحبان خرد و بصیرت است که می تواند الگو قرار گیرد:

(لقد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه)۱۶

ادب به عنوان هیأت نیکوی یک فعل شرعی که منشأ اخلاقی و دینی دارد و در روح رسوخ می کند و در خارج, از انسان صادر می شود و ادب الهی همان عبودیت است. قرآن خود مشتمل بر حکایاتی است که مراتب ادب الهی را که در اعمال پیامبران ظهور یافته نشان می دهد.۱۷

رویکرد به فطرت, پرهیز از پلیدی و انجام کارهای نیک, همه جهات تأدیب الهی دارد. آداب الهی انسان, در همه تاریخ وحدت رویه داشته است و امتحان و ابتلا همه در جهت تأدیب نفسهای آماده است.

در ادبیات اسلامی, کتابهای الادب و المروه زیاد نوشته شده است. در این منابع , روش های جوانمردی و فتوت شرح داده شده است.

جوانمردان, تازه کاران را ابن و افراد باسابقه را اب و جد می خواندند و عیاران پیشوای خود را اخی می خواندند و به جای خرقه که شعار صوفیان بود, سراویل (شلوار) را شعار قرار دادند و هر یک کمربسته پیری بودند. آنها لباس فتوت می پوشیدند و آبِ نمک آلود می نوشیدند و به ورزشهای بدنی اهمیت می دادند و از رنج دیدگان و واماندگان حمایت می کردند و شبها در جایگاه اخی که آن را لنگر می خواندند, زاویه می نشستند و اینها همه از تلقی گروه های مختلف اسلامی از بحث اسوه حکایت دارد.

ضرورت انتقال از الگوهای فردی به اجتماعی:

برای روشن شدن بایستگی وجود الگوهای اجتماعی تمهید چند مقدمه لازم است:

۱. هر فردی از راه احساس ویژه ای, به وجود سپهر دین پی می برد که با دیگر احساسهای او در هم آمیخته نمی شود. این احساس است که او را به جامعه پیوند می زند و اگر ما این پیوستگی را به درستی شناخته باشیم, می توانیم پیوستگی میان الگوهای انسانی و اجتماعی را تبیین کنیم.

۲. مدل آفرینش, مبنی بر خدمت به غیر و لذت بردن از آن است. همبستگی از احساس مثبت, یا منفی مشترک شبکه های اجتماعی به وجود می آید. این شبکه ها از اعتماد و تعهد آغاز شده و پس از احساس همبستگی و بستگیها و پیوندهای شبکه ای به ارزشهای مشترک می رسند و جامعه ساخته می شود.

۳. جامعه مهم است; اما بازدهی آن از خود آن مهم تر است. یک جامعه لازم است به مدل خدمت به غیر دست پیدا کند. اگر در جامعه ای تعهد و اعتماد نباشد, نمی توان به تعادل و تعامل دست یافت, چنانکه ارزشهای مشترک, شبکه , روابط و احساسها را تولید می کند و به جامعه همبستگی, تعهد و اعتماد می دهد.

۴ . باورها, ارزشها و رفتارهای دینی در عرصه های مختلف زندگی بشر متجلی می گردد, اما معلوم نیست که همه آنها اصیل و پویا باشند , بلکه ممکن است در گذر زمان بهبود یافته و یا از ارزشهای چیره بر گروه های غالب و حاکم پیروی کرده و به ناسازگاری کشیده شوند, تا جایی که دینداری توده ها همانند دینداری قدرتهای مالی, منشأ دنیوی و اقتصادی پیدا کند و با دینداری کسانی که بر اساس معرفت راستین به دین روی آورده اند, ناسازگاری داشته باشد.

۵ رفتارها و عرف های الگومند, عقلانی و مشت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.